
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,724 |
تعداد مقالات | 14,104 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,292,375 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,740,279 |
The Conceptualization of Jihad in the Holy Qur'an and its Semantic Distinction from Qital (With Emphasis on Verse 73 of Surah At-Tawbah) | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 9، دوره 14، شماره 1، تیر 2025، صفحه 129-146 اصل مقاله (1 M) | ||
نوع مقاله: Research Article | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2025.142201.1974 | ||
نویسندگان | ||
Hossein Barati* 1؛ Hasan Naghizadeh2؛ Abbas Esmaeelizadeh3 | ||
1Assistant Professor of Qur'an and Hadith studies, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | ||
2Professor of Qur'an and Hadith Studies, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | ||
3Associate Professor, Department of Koranic Studies, Faculty of Theology, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran | ||
چکیده | ||
Due to linguistic and semantic complexities of some verses of the Qur'an, "Jihad" and "Qital" are two Qur'anic concepts that evoke the meaning of struggle, war, and conflict. On the other hand, the Holy Qur'an, with its unique structure, seeks a specific purpose with each concept, and one cannot easily replace one concept with another. This research, using an analytical-critical method and a Qur'an-centered approach, aims to illuminate better the Qur'anic conceptualization of Jihad and, in some cases, critiques and examines the views of interpreters. The unidimensional nature of Jihad, its Meccan and Medinan contexts, the use of the term "Mujahid," the connection between Jihad and patience and migration, its unlimited nature, and other factors all reflect the special conceptualization of Jihad in the Qur'anic context. The findings suggest that the use of this concept in its Qur'anic context serves a specific purpose. Therefore, in verses that also depict the atmosphere of war, Jihad can be considered as a form of "struggle" encompassing all activities, actions, and reactions. Additionally, given its ethical and Islamic significance, all necessary prerequisites for Jihad are included. Thus, any sincere effort by Muslims to confront polytheists and hypocrites, and if necessary, to fight polytheists, can be considered Jihad. In summary, any type of struggle that can be "in the way of Allah" and prevents "hindrance to the way of Allah" is considered Qur'anic Jihad, as is the type of fighting that fits this definition. | ||
کلیدواژهها | ||
Jihad؛ Qital؛ War؛ Struggle؛ Qur'anic Conceptualization؛ Surah At-Tawbah | ||
اصل مقاله | ||
1- طرح مسئله«جهاد» و «قتال» از جملۀ مفاهیمی هستند که به صورت گسترده، البته با بسامدهایی متفاوت در قرآن کریم به کار رفتهاند و معنای مبارزه، دفاع و جنگ را در ذهن تداعی میکنند. مفهوم «جهاد» امروزه برای معنای مقابله و درگیری با دشمن به کار میرود و در سورههای به اصطلاح مکی و مدنی دیده میشود. مفهوم «قتال» نیز که دلالتی واضح بر معنای جنگیدن دارد، در آیات بسیاری آمده است که صرفنظر از اختلاف مفسران در رابطه با آیۀ 20 سورۀ مزمل[i] که برخی آن را با توجه به مکی بودن سوره، مکی دانستهاند (فخر رازی، 1420ق، ج30، ص681؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص255) و برخی آن را مدنی به شمار آوردهاند (زمخشری، 1407ق، ج4، ص634؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، ص74)، فقط در سورههای مدنی به گونههای مختلف به کار برده شده است. البته در این میان، مفهوم «حرب» (الانفال: 57)، «غزا» (آلعمران: 156) و «دفاع»[ii] (الحج: 38) نیز در بسامدی کمتر نسبت به دو واژۀ جهاد و قتال در قرآن به کار رفتهاند و میتوان آنها را در یک حوزۀ معنایی قرار داد. از طرفی، دو مفهوم «جهاد» و «قتال» در طول تاریخ اسلام تا زمان حاضر، با زندگی مسلمانان در ارتباط مستقیم بودهاند. جنگهای صدر اسلام و غزوات پیامبر (ص)، فتوحات دوران خلفا، جنگهای داخلی مسلمانان، درگیریهای بین مذاهب و دیگر مسائل اجتماعی و سیاسی رخداده در جهان اسلام تا زمان حاضر، عواملی هستند که با دو مفهوم قرآنی یادشده پیوند داشته و موجب برداشتهای گوناگون نیز شدهاند. با تأمل در آیات قرآن، تفاوتهایی میان دو مفهوم یادشده قابل ملاحظه هستند. مطالعۀ تاریخی دربارۀ مفهوم جهاد حکایت از نوعی تحول و تطور آن دارد؛ (نک: غفاری، 1390ش، ج19، صص17-18)؛ به گونهای که در دورههای بعد از نزول قرآن، خواسته یا ناخواسته، دو مفهوم قرآنی یادشده هممعنا شدهاند و این امر موجب اختلاف در فهم آیاتی شده است که مفهوم جهاد و مشتقات آن در آنها یاد شده است. حال، با توجه به مطالب یادشده، باید پرسید: آیا قرآن کریم دو مفهوم جهاد و قتال را در یک معنا به کار برده است و میتوان آنها را در جای یکدیگر نهاد؟ یا بیان هر یک از آنها معنای خاصی را افاده میکند؟ بهکارگیری این دو مفهوم در آیات قرآن چه تفاوتهایی را نشان میدهد؟ معنا و مفهوم صریحترین آیه در بحث دستور به جهاد یعنی: «یا أَیهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ...» (التحریم: 9؛ التوبه: 73) چیست؟ از آنجا که قرآن کریم مطمئنترین و مهمترین منبع برای شناخت عقاید، اخلاق و احکام اسلامی محسوب میشود، بایسته است تا آیات قرآن و از جمله دو مفهوم یادشده را در مرحلۀ نخست بدون هیچ پیشفرض دیگری در نظامی قرآنی فهم کنیم؛ بنابراین، لازم است از دو منظر به دو مفهوم «جهاد» و «قتال» نگریسته شود: نخست آنکه این دو مفهوم در منظومۀ قرآن کریم مورد تأمل قرار گیرند و جایگاه هر یک با توجه به مفهومسازی ویژۀ قرآن معلوم شود. پس از آن، فهمهای گوناگون و آرای مختلف مفسران مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرند تا اگر احیاناً هر یک از مفاهیم بهجای دیگری به کار برده شود یا معنایشان از آن نظام قرآنی خارج شود، به جایگاه اصلی خود برگردد. اگرچه نوشتار حاضر ادعای بررسی تمام جزئیات این مسأله را ندارد، سعی میکند نخست به مفهومسازی جهاد در آیات قرآن اشاره کند و در ضمن، آرای برخی از مفسران را با تأکید بر آیۀ 9 سورۀ تحریم و 73 سورۀ توبه بررسی کند. البته از آنجا که قتال معنایی مشخص دارد، به صورت ضمنی و در کنار بحث از مفهوم جهاد مطرح میشود. اهمیت این مسأله آنگاه فزونی مییابد که در عصر حاضر، برخی از گروههای افراطی آیات قرآن را دستآویزی برای رفتارهای ناصحیح خود دانسته و دیدگاههای خود را بر آیات غلبه دادهاند و بهراحتی از مفهوم جهاد که بار ارزشی والایی دارد و از زیباترین مفاهیم در منظومۀ قرآنی است، صرفاً معنای قتال و حرب را برداشت کرده و موجب بدفهمی و سردرگمی شدهاند. بدیهی است، عدم توجه به هر یک از این واژهها چه آثار سوئی در پی دارد. 2- پیشینۀ پژوهشدر پیشینهشناسی بحث، میتوان از مقالههای زیر یاد کرد: (1) «تبیین راهبرد نرمافزارگرایانۀ جهاد در قرآن کریم» از محمد جانیپور و محمدرضا ستودهنیا. این مقاله میکوشد نظریۀ قرآن دربارۀ جنگ نرم جهادی را تبیین و راهبردهای نرمافزارگرایانه برای دست یافتن به آنها را بررسی کند. (2) «معناشناسی واژۀ جهاد در قرآن کریم» نوشتۀ بیژن کریمی میرعزیزی. این مقاله میکوشد معنای غالبی جهاد را قدرت و جنگ نرمافزارگونه بداند؛ یعنی تلاش با مفاهیم نظری از جمله قول، وعظ، ارشاد. (3) «شبهات المستشرقین حول الجهاد و القتال فی الاسلام و اجوبتها القرآنیة» از کاظم قاضیزاده و دیگران. این مقاله شبهات مستشرقان و پاسخ به آنها در موضوع جهاد و قتال را مدنظر قرار میدهد. (4) «تحلیل و بررسی تناسب آیات قتال در سورۀ توبه با تکیه بر اسباب و فضای نزول آیات و سور مرتبط» نوشتۀ مهدی آبسالان و همکاران. این مقاله به نسبت روایات سبب نزول با آیات سورۀ توبه نظر دارد. از آنجا که هیچ یک از این پژوهشها از طریق مفهومسازی ویژهای که بر خود قرآن حاکم است، دربارۀ جهاد بحث نکردهاند، انجام پژوهشی در این زمینه بایسته و ضروری به نظر میرسد. در واقع، نوآوری این پژوهش در سه مسأله است: نخست، سعی میکند به چگونگی بهکارگیری مفهوم جهاد در کلام الهی توجه کند و سپس، در آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» درنگ کند و در ضمن آن، به دیدگاه آیتالله خامنهای نیز اشاره کند. 3- مفهومسازی و اصالت تعابیر قرآنامروزه، بحث معناشناسی با شاخههای گوناگونش به حوزۀ علوم اسلامی و تفسیر و فهم متون هم وارد شده است. یکی از حوزههای این بحث معناشناسی شناختی است که سعی میکند پیش و بیش از هر چیز بر خود متن، ساختار و بافت آن تکیه کند. معناشناسی شناختی با طرح این ادعا که ساختار زبان انعکاس مستقیم شناخت است، هر تعبیر زبانی را با مفهومسازی موقعیت خاصی همراه میداند. (Lee, 2001, p. 2). برای این منظور، مؤلفههایی همچون «مفهومسازی» و «اصالت تعابیر» در این زمینه مطرح هستند. این دو مؤلفه در قرآن نیز قابل ردیابی هستند. در واقع، هر واژۀ قرآنی معنا و کارکرد خاص دارد و کاربرد آن در نهایت دقت صورت گرفته است؛ از این رو، ممکن است دو واژه از نظر معنایی نزدیک به هم باشند، ولی به کار گرفتن یکی در جای دیگری تعبیر قرآنی مدنظر را به طور دقیق نرساند؛ چنانکه یکی از پژوهشگران در این باره مینویسد: «صرف تشابه ساختار دو تعبیر که در یک یا دو واژه تفاوت دارند، دلیل نمیشود که آنها را بهجای یکدیگر به کار بگیریم یا هممعنا بدانیم» (قائمینیا، 1390ش، ص131). وی دربارۀ اصالت تعابیر قرآنی میگوید: «1- در هر موقعیت، تنها یک تعبیر مناسب قرآنی در کار است؛ 2- هر تعبیر قرآنی تنها با یک توصیف از موقعیت مدنظر تناسب دارد» (همان). همو دربارۀ مفهومسازی ویژۀ قرآن میگوید: «هر عبارتی از قرآن را باید آنگونه که هست پذیرفت و از برگرداندن آن به تعبیرهای دیگر اجتناب کرد. هر عبارت مفهومسازی خاصی از یک موقعیت است و وقتی آن را به عبارت دیگری برمیگردانیم، در واقع، مفهومسازی از آن موقعیت به هم میخورد» (همان، ص191)؛ بنابراین، باید در مقام فهم آیات قرآن بهدرستی این مسأله را رعایت کرد تا سخن قرآن را با مفهومسازی ویژهای که صاحب قرآن برای آن به کار برده است دریافت کنیم و تا حد امکان از سوءبرداشتها در امان باشیم. 4- معنای لغوی جهاد و قتالقبل از بررسی مفهومسازی قرآن در باب جهاد و قتال، بایسته است تا معنای این دو واژه از نظر علم لغت و نظرگاه لغویان بررسی شود. به نظر میرسد «قتال» معنایی واضح دارد؛ این واژه از ریشۀ «ق ت ل» به معنای ازالۀ حیات است و به وسیلۀ آن مرگ رخ میدهد؛ بنابراین، قتال همان محاربه است که بر استمرار در قتل دلالت میکند (مصطفوی،1430ق، ج9، صص217-213). جهاد از ریشۀ «ج ه د» است و برخی از لغویان، اصل در این ریشه را به معنای مشقت دانستهاند (ابن فارس، 1404ق، ج1، ص486) و برخی تفکیک قائل شده و «جَهد» را به مشقت و «جُهد» را به وُسع معنا کردهاند (راغب اصفهانی، 1412ق، ص208) برخی نیز «جَهد» را طاقت و «جُهد» را مشقت معنا کردهاند (فیروزآبادی، 1415ق، ج1، ص396). ابنمنظور معنای مشهور «جهاد» را «محاربة الأَعداء» میداند؛ هرچند دوباره آن را اینطور معنا میکند: «المبالغةُ وَ استفراغُ الوُسعِ فِی الحَربِ أَو اللِّسَانِ أَو مَا أَطاقَ مِن شَیءٍ» (ابنمنظور، 1414ق، ج3، ص135)؛ یعنی اصل را بر همان میدان حرب میگذارد. فیروزآبادی نیز جِهاد را «قتال العدو» معنا کرده است (فیروزآبادی، 1415ق، ج1، ص396). مصطفوی اصل واحد در این ریشه را بذل طاقت و سعی تمام برای رسیدن به هدف میداند (مصطفوی، 1430ق، ج2، صص150-149). راغب اصفهانی معنای جهاد و مجاهده را صرف نیرو براى دفع و راندن دشمن میداند و آن را به سه گونه تقسیمبندی میکند: 1- جنگ و مجاهده براى راندن و دفع دشمن آشکار، 2- جهاد با شیطان و اهریمن و 3- جهاد در مجاهده با نفس. وی سپس هر یک از آیات زیر را بهترتیب، مربوط به آنچه گفته شد، به شمار آورده است: «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» (الحجّ: 78)؛ «جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (التوبه: 41)؛ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (الانفال: 72) (راغب اصفهانی، 1412ق، ص208). کتابهای فروق اللغة تفاوت جهاد و قتال را بررسی نکردهاند. در این میان، جزائری به تفاوت معنای «جهاد» و «غزو» اشاره کرده و گفته است: «غزو تنها در بلاد دشمن انجام میگیرد، اما جهاد مطلق است و لذا هر فرد غازی (جنگجو) مجاهد است، اما هر مجاهدی غازی نیست. وی میافزاید، هدف اصلی در غزو، تحصیل مال و غنیمت است، هرچند مستلزم حرب و مقاتله باشد؛ اما هدف اصلی در جهاد، محاربه همراه با راندن دشمن است، هرچند تحصیل فوائد هم مستلزم آن است» (جزائری، 1407ق، ص102). 5- مفهومسازی قرآنی جهاددر ادامه، به مفهومسازی جهاد در قرآن اشاره میکنیم تا تفاوت مؤلفههای معنایی آن با مفهوم قتال بهتر معلوم شود و توجه یا عدم توجه برخی از مفسران در این مسأله نیز مشخص شود. 5-1- بهکارگیری لفظ مجاهدیکی از مفهومسازیهای دقیق قرآن کریم استفاده از لفظ «مُجاهِد» است. این تعبیر در دو آیه قابل مشاهده است: در سورۀ نساء، آنگاه که بین دو گروه «قاعدون» و «مجاهدون» تفاوت قائل میشود و میفرماید: «لَا یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ». در ادامه، دستۀ دوم را بر گروه نخست برتری میدهد و میفرماید: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا» (النساء: 95). جالب آنکه، سه مرتبه در یک آیه این تعبیر را تکرار میکند که نشان از تأکید ویژه بر این مفهوم دارد. در آیهای دیگر نیز سخن از «مجاهدان» در کنار «صابران» است و فرموده است: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ» (محمد: 31). در اینجا، بحث بر سر استفاده از مفهوم وصفی و تفاوت کاربرد اسمی و فعلی است. ادیبان عرب در این رابطه توجهی ویژهای داشته و اسم را نشانۀ ثبوت و فعل را نشانۀ تجدد و حدوث دانستهاند (نک: السامرائی، 1420ق، ج1، ص264)؛ از این رو، فعل «یَحفَظُ» بر حدوث و تجدد دلالت میکند و به این معناست که فاعلِ فعل به حفاظت اشتغال دارد و اسم فاعل «حافِظ» بر ثبوت دلالت دارد و به این معناست که این وصف در فرد استقرار یافته است. توجه به این نکته در یادکرد لفظ «مُجاهِد» نشان از نوعی ثبوت و دوام این صفت (جهاد) در وجود افرادی است که خداوند با توجه به همین نکته، آنها را بر «قاعدان» ترجیح میدهد «فَضَّلَ اللهُ المُجاهدینَ». چنانکه واضح است، در اینجا از فعل مجهول نیز استفاده نشده است؛ برای مثال، نفرموده است: «فُضِّلَ المُجاهدونَ»، بلکه به فاعل توجه دارد و نشان میدهد این برتری را خود خداوند به این افراد داده است. بهکارگیری مفهوم «مجاهد» زمانی بهتر خودنمایی میکند که در هیچ آیهای از قرآن، لفظ «مُقاتِل» استفاده نشده است. از طرفی، قتال در همهجا به صورت فعلی آمده است؛ بنابراین، نتیجه میگیریم قرآن از یادکرد مفهوم وصفی (مُجاهِد) هدفی ویژه داشته که آن را برای فردی که صرفاً اهل قتال بوده، به کار نگرفته است. مفسران هم ـ تا آنجا که اطلاع داریم ـ به این نکته توجه خاصی نداشتهاند. از نظر نگارنده، قرآن با همین مفهومسازی، بخشی از پرسشهای امروزین ما را نیز نسبت به مسألۀ جنگ و پیکار بهخوبی پاسخ میدهد؛ به این صورت که قرآن به دنبال تربیت و پرورش «مقاتل» نیست، بلکه «مجاهدپرور» است. در حقیقت، با دقت در این ظرایف قرآنی است که زیباییهای کلام الهی بهتر جلوه میکنند. 5-2- تجارت بودن جهادقرآن کریم جهاد را «تجارت» و قتال را «بیع» مینامد. دقت در تفاوت این دو واژه بهخوبی میتواند مفهومسازی قرآن در هر یک از دو مفهوم جهاد و قتال را نشان دهد. در این باره، با دو آیه روبهرو هستیم: آیۀ نخست از لفظ جهاد بهره میگیرد: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ» «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (الصف: 11-10) اما در آیهای دیگر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ... فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ» (التوبه: 111) عدم توجه به مفهومسازی ویژۀ هر یک از آیات موجب شده است تا برخی از مفسران با وجود دارا بودن رویکرد قرآنمحوری، هر دو آیه را به یک گونه تفسیر کنند و آنها را شبیه به هم بدانند و سپس، آیۀ دوم را با تفسیری قرآن به قرآن در تأیید آن بیان کنند (طباطبایی، 1417ق، ج19، ص258؛ صادقی تهرانی، 1365ش، ج28، ص318)؛ در صورتی که اگر به پیوند دو مفهوم جهاد و قتال با دو واژۀ تجارت و بیع توجه کنیم، جهاد را با قتال یکی نخواهیم دانست. «تجارت» به معنای خرید و فروش (ابنمنظور، 1414ق، ج4، ص89) و تصرّف در سرمایه براى سود و منفعت است (راغب اصفهانی، 1412ق، ج1، ص 164)؛ اما بیع صرفاً به معنای فروش و گاهی خرید است (ابن فارس، 1404ق، ج1، ص 327). بیتردید، در آیۀ 37 سورۀ نور، این دو مفهوم را نمیتوان به یک معنا دانست. برخی از مفسران به این تفاوت دقت داشته و اذعان کردهاند: کلمۀ «تجارت» استمرار در کسب را نشان میدهد؛ ولى بیع بر فروختن براى یک بار دلالت دارد. پس فرق بین این دو کلمه فرق بین دفعی بودن و استمرار داشتن است (طباطبایی، 1417ق، ج15، ص127؛ مکارم شیرازی، 1374ش، ج14، ص483)؛ بنابراین، نتیجه میگیریم تجارت به عنوان نوعی حرفه و شغل مطرح است که فرد پیوسته به آن مشغول است؛ اما بیع صرفاً خرید و فروش کالاست. با توجه به این نکته، قرآن کریم مفهوم جهاد را با تجارت پیوند داده است تا مؤمنان آن را به عنوان نوعی حرفۀ دائمی و مستمر به کار گیرند؛ در صورتی که در آیۀ 111 توبه، صحبت از قتال است و خداوند مشتری جانهایی است که در راه خدا کشته میشوند: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ...فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ... فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ» (التوبه: 111). بنابراین، به نظر میرسد تجارت نوعی حرفه و شغل است؛ ولی بیع صرفاً به معنای فروش و گاهی خرید است. در واقع، جهاد را خداوند به عنوان یک تجارت، یعنی حرفه، میپسندد؛ اما قتال تجارت نیست و نباید به عنوان یک حرفۀ دائمی در نظر گرفته شود. 5-3- یکسویه بودن مفهوم جهادقرآن کریم مفهوم «قتال» را در ضمنِ برخی از آیات به صورت دو طرفه مطرح میکند؛ به این معنا که جنگیدن را به عنوان امری مقابلهای برای مسلمانان لازم و ضروری میداند: 1- «قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» (التوبه: 36)؛ «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا» (البقره: 190)؛ «فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ...» (النساء: 76)؛ آیات 39 سورۀ حج[iii] و 8 و 9 ممتحنه[iv] نیز گواه بر این مطلب هستند؛ در صورتی که در هیچ آیهای از قرآن «جهاد» را مفهومی دوطرفه نمیبینیم[v]؛ به این معنا که فرموده باشد: چون دشمنان با شما جهاد کردند، شما نیز جهاد کنید. بلکه جهاد گزاره یا مفهومی یکسویه است که نیازی به اقدام طرف مقابل ندارد، بلکه بنا بر اقتضای موقعیت، میتواند در شرایط مختلف انجام شود. البته آیاتی از قرآن که دستور به قتال مطلق میدهند را میتوان با قیودی که در آیات یادشده آمد، مقیّد کرد. 5-4- مدحی بودن سیاق آیات جهادبررسیها نشان میدهند در رابطه با بحث جهاد، عموماً از فعل ماضی (نک: البقره: 218؛ آلعمران: 142؛ الانفال: 72، 74، 75؛ التوبه: 16، 20، 88؛ النحل: 110؛ الحجرات: 15) یا مضارع (نک: العنکبوت: 6؛ المائده: 54؛ التوبه: 44، الصف، 11) یا لفظ مجاهدون/مجاهدین استفاده شده است (نک: النساء: 95؛ محمد: 31). در واقع، آیات جهاد غالباً دارای نوعی مدح و ستایش هستند؛ یعنی قرآن مؤمنانِ اهل جهاد را مدح و تحسین میکند: «...یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ...» (المائده: 54)؛ اما در عموم آیات قتال، سیاق امری (دستوری) غالب است (در این زمینه نک به آیات: البقره: 190، 193، 244؛ آلعمران: 167؛ النساء: 84؛ الانفال: 39؛ التوبه: 12، 14، 29، 36، 123). و نیز در ضمنِ برخی از آیات، مقام مذمت مؤمنان مطرح است که آنها را به خاطر نجنگیدن، سرزنش میکند: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» (النساء: 75)؛ «أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُوا أَیمَانَهُمْ» (التوبه: 13). 5-5- پیوند مفهوم جهاد با هجرتجهاد از جملۀ مفاهیمی است که در برخی از آیات در کنار «هجرت» مطرح است؛ از این رو، پیوند این بحث با مهاجرت اهل مکه به مدینه مشاهده میشود؛ برای مثال، در آیاتی از سورۀ انفال این موضوع مطرح است. خداوند در آیۀ 74 این سوره: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا» دو دسته را معرفی میکند که به وسیلۀ حرف موصول «الذین» از هم جدا شدهاند و سرنوشت هر یک این گونه مطرح شده است: «أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» (الأنفال: 74). در این قسمت نیز بهخوبی مفهومسازی قرآن از دو گروه مهاجر و انصار نمایان است؛ به این صورت که اگر قرار بود جهاد در این آیات صرفاً به معنای قتال باشد، لزومی نداشت خداوند آن را فقط برای مهاجران به کار ببرد؛ زیرا انصار نیز در جنگها قتال میکردند و از این نظر، تفاوتی میان مهاجر و انصار وجود ندارد. در آیۀ 72، یعنی در دو آیۀ قبل نیز این تفاوت آشکار است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ» (الأنفال: 72). در ادامۀ این آیه آمده است: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایتِهِمْ مِنْ شَیءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا». در این قسمت، نفی رابطۀ ولایی میان مهاجران و غیرمهاجران را به سبب عدم مهاجرت بیان کرده است؛ یعنی گروه نخست از ویژگیهای ایمان، هجرت و جهاد با اموال و انفس برخوردار هستند، اما گروه مقابل ایمان دارند، ولی هجرت نکردهاند، ولی صحبت از جهاد نکردن آنها نیست؛ زیرا وقتی مهاجرت انجام نشده و آنها از مکه مهاجرت نکردهاند، در واقع، جهاد هم معنا ندارد. پس در این آیه، لازمۀ جهاد هجرت است و اگر هجرتی در میان نبود جهاد هم منتفی بود[vi]. در آیة 195 سورة آل عمران، قتال را نیز در کنار هجرت میبینیم که البته به نظر میرسد، هجرت در این آیه، تنها به معنای خاص آن نبوده و عمومیت دارد (نک: طباطبایی، 1417ق، ج4، ص88). از سایر مفهومسازیهای قرآن قرار گرفتن مفهوم جهاد در کنار مفهوم «صبر» است. در این زمینه، در آیهای آمده است: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیعْلَمَ الصَّابِرِینَ» (آلعمران: 142). صاحب تفسیر المنار به کاربرد قرآنی مفهوم جهاد توجه داشته و معتقد است قرآن آن را به معنای لغویاش به کار برده است. وی با توجه به آیۀ یادشده که رفتن به بهشت را مشروط به جهاد و صبر میداند و حال آنکه جهاد (به معنای فقهی آن) واجب کفایی است و مطمئناً همه توانایی انجام آن را ندارند، اینطور میگوید که جهاد در کتاب و سنت به معنای لغویاش به کار رفته است و شامل تحمل سختیها و مبارزه با مشکلات، جهاد با نفس، روبهرو شدن انسان با شهوات به ویژه در دورۀ جوانی، جهاد با مال و دفع باطل و یاری حق میشود. (رشیدرضا، 1990م، ج4، ص128)؛ بنابراین، اشکالی ندارد که این آیه رفتن به بهشت را مشروط به جهاد و صبر بداند و حال آنکه جهاد بر همه واجب نیست. در واقع، صاحب المنار بهخوبی در این آیه بین مفهوم قرآنی و فقهی جهاد تفاوت قائل شده است. نقطۀ مقابل این نظر را در گفتۀ مفسری دیگر مشاهده میکنیم. صاحب التفسیر القرآنی بهصراحت در مقابل جهاد یادشده در آیه از قتال با کافران یاد میکند. (الخطیب، 1431ق، ج2، ص604). در همین زمینه، میتوان آیۀ 110 سورۀ نحل را به عنوان مثالی دیگر مطرح کرد که فرمود: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» (النحل: 110). طبق قول مشهور، چهل آیۀ نخست سورۀ نحل مکی هستند و ادامۀ آیات در روزهای مقارن با هجرت در مدینه نازل شدهاند (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص203)؛ از این رو، این آیه ناظر به شکنجههایى است که مشرکان قریش در صدر اسلام نسبت به مؤمنان روا میداشتند تا شاید آنها از دینشان برگردند؛ همچنان که عمار و پدر و مادرش را شکنجه کردند و ...؛ بنابراین، این آیه و آیات قبل آن در این باره نازل شدهاند (همان، ج12، ص355). بدیهی است، پیوند جهاد با هجرت و صبر در این آیه نمیتواند جهاد به معنای قتال را تداعی کند؛ چنانکه زمان و فضای نزول این آیه نیز گواه بر این مطلب است؛ بنابراین، این آیه نوعی تسکین دردها و رنجهای مسلمانان نسبت به تحمل آزار مشرکان نسبت به افرادی همچون عمار و ... است؛ از این رو، این آیه در سیاقی عام، هجرت مسلمانان، آزار و شکنجه شدن آنها و مجاهدت و صبر آنها را میستاید. 5-6- بیحدومرز بودن جهادقرآن کریم مفهوم «قتال» را دارای حدومرز میداند و «إعتداء» یعنی زیادهروی (ابنمنظور، 1414ق، ج7، ص368)، تجاوز از حد (فیروزآبادی، 1415ق، ج2، ص572) و خلاف حق عمل کردن (راغب اصفهانی، 1412ق، ص554) در آن را جایز نمیداند و میفرماید: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا» (البقره: 190) و حال آنکه جهاد مفهومی وسیع و باارزش است که مرزی برای آن مشخص نیست. در واقع، مفهوم جهاد نمیتواند تجاوزگرایانه و زیادهروی باشد، بلکه جهاد در هر صورت و شرایطی در مسیر حق است؛ از این رو، در قرآن هیچگاه بحث از افراط در مسألۀ جهاد قابل مشاهده نیست.
12. 5-7- جهاد، مفهومی مکی و مدنیقرآن کریم علاوه بر آنکه مفهوم جهاد را در موارد مختلف و در سیاقهایی گوناگون به کار گرفته است، فقط آن را در سورههای مدنی استفاده نکرده و این مفهوم در سورههای مکی نیز قابل مشاهده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» (العنکبوت: 69)؛ «وَ جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ...» (الحج: 78). از همه مهمتر، در سورۀ فرقان، «جهاد کبیر» پیامبر (ص) را نه به وسیلۀ جنگ ـ که این آیه در مکه است و هنوز جنگ نظامی واجب نشده است ـ، بلکه به گونهای دیگر ترسیم کرده و فرموده است: «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا» (الفرقان: 52) [vii]. این کلمه در دو آیۀ دیگر نیز به این صورت آمده است: «وَإِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...» (العنکبوت: 8؛ لقمان: 5) که به معنای تلاش و کوشش والدین برای وادار کردن انسان به پذیرش شرک است. جالب آنکه سفیان بن عیینه از آیاتی مکی که عمومیت آنها واضح و آشکار است نیز برداشت جنگ و قتال کرده و به ابن المبارک گفته است: «إِذا اخْتَلَفَ النَّاسُ فَعَلَیْکَ بِمَا قَالَه لِأهلِ الْجِهَاد وَ الثُغور، فَإِنّ اللّهَ تَعَالَى قَالَ: وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» (سمعانی، 1418ق، ج4، ص194). بدیهی است، این برداشت که خداوند این آیه را نسبت به اهل جهاد و ثغور به کار گرفته باشد، برداشتی صحیح به نظر نمیرسد. بعدها بغوی نیز به گفتۀ پیشین استناد میکند و عبارت: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا» را اینگونه معنا میکند: «الّذِینَ جَاهِدُوا المُشرِکِینَ لِنُصرَةِ دِینِنَا» (بغوی، 1420ق، ج3، ص568). ابن عثیمین، مفسر وهابی معاصر هم هرچند جهاد در آیۀ مورد بحث را به معنای عام آن میگیرد، مصادیقی همچون امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از حرامها و قتال با کفار را در ذیل آن نام میبرد (ابن عثیمین، 1436ق، ص413). برداشت جهاد با مشرکان به هر نحوی، از این آیه پذیرفتنی نیست؛ زیرا اولاً، سخن در جهاد «فی الله» است که میتواند هر نوع تلاش و کوششی را شامل شود و ثانیاً، سیاق سخن با اینکه صرفاً جهاد با مشرکان مدنظر باشد، ناسازگار است. آیۀ «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» در سورۀ حج آمده است که در میان مفسران و نویسندگان تاریخ قرآن در مکى یا مدنى بودنش گفتوگو است؛ جمعى آن را ـ جز چند آیه ـ مکى مىدانند، در حالى که جمعی دیگر معتقد هستند همۀ آن ـ جز چند آیه ـ در مدینه نازل شده است، بعضى نیز آن را ترکیبى از آیات مکى و مدنى مىدانند. (نک: مکارم شیرازی، 1374ش، ج14، ص3). علامه طباطبایی میگوید: «این سوره در اوایل هجرت پیامبر (ص) به مدینه و پیش از جنگ بدر نازل شده است» (طباطبایی، 1417ق، ج14، ص339)؛ بنابراین، اگر مدنی هم به حساب آید، در اوایل هجرت نازل شده و مربوط به زمانی است که مسلمانان بهجد وارد معرکۀ نبرد و کارزار نشدهاند. به علاوه آنکه تعبیر «حق جهاد» دلالت آن را بر مصادیق بسیاری ممکن میکند و میتواند حوزههایی مختلف را در بر گیرد. به نظر میرسد ابن عباس از نخستین مفسرانی است که منظور از «جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» را «جاهدوا المشرکین» دانسته (جصاص، 1415ق، ج3، ص327) و به نوعی جهاد شرعی و قتال را در نظر گرفته است. قطبالدین راوندی نیز در فقه القرآن بدون توجه به این نکته، «جاهدوا» را در وهلۀ نخست به معنای أمر به غزو (جنگ) و مجاهدۀ نفس در این پیکار و سپس به معانی عام آن، یعنی مجاهدۀ نفس در هر طاعت و عبادتی به شمار آورده است و البته یادآور میشود جهاد نفس همان جهاد اکبر است (قطبالدین راوندی، 1405ق، ج1، ص329). برخی دیگر بهخوبی معنای جهاد در آیۀ مورد بحث را وسیعتر از جنگ و قتال دانسته و با استفاده از قید «فی الله» این عمومیت را تبیین کرده و آیۀ «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» را به عنوان مؤید آن یاد کردهاند (طباطبایی، 1417ق، ج14، صص413-412). در روایات تفسیری نقلشده از امامان (ع) نیز جهاد در این آیه به وجوهی مختلف حمل شده که حکایتگر حوزهها و مصادیق گوناگون آن است (نک: حویزی، 1415ق، ج3، ص523). خلاصه آنکه، جهاد هم مفهومی مکی و هم مدنی است، در حالی که قتال اینگونه نیست[viii]؛ بنابراین، نمیتوان جهاد را هممعنای با قتال دانست؛ زیرا در فضای مکه نبردی بین مسلمانان و مشرکان نبوده است. 5-8- سایر گونههای مفهومسازی جهادعلاوه بر موارد یادشده، نکات عمدۀ دیگری نیز یافت میشوند که میتواند مفهومسازی ویژۀ قرآن در بحث جهاد را بهتر به تصویر بکشد. قرآن کریم در ضمنِ آیهای به افرادی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند دستور قتال میدهد: «فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا» (النساء: 74). در این مفهومسازی، نتیجۀ قتال یا کشته شدن یا غلبه کردن بر دشمن خواهد بود؛ بنابراین، نتیجۀ جنگ و قتال پیروزی یا شکست است؛ اما این گونه نتیجهگیری هیچگاه برای جهاد به کار نرفته است و در قرآن مشاهده نمیشود. نکتۀ دیگر آنکه، بار ارزشی مفهوم جهاد در قرآن سبب شده تا در کنار خدا و پیامبر (ص) به عنوان امری محبوب و شاخص که مدنظر قرآن است مطرح شود و محبوبیت این سه با محبوبیت خویشان و نزدیکان افرادی که اهل جهاد نبودهاند، مقایسه شود: «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ...» (التوبه: 24). همچنین، مفهوم «جهاد» در آیات بسیاری با قید «اموال و انفس» آمده و در همهجا قید «اموال» بر «انفس» مقدم شده است و حال آنکه «قتال» از آنجا که معنایی مشخص دارد، در عموم استعمالاتش، مطلق به کار رفته است. 6- تبیین آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ»در میان تمام آیاتی که در آنها از مفهوم «جهاد» استفاده شده است، تنها آیهای که بهصراحت دستور جهاد با کافران و منافقان را صادر فرموده است، آیۀ «یا أَیّهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» است که مدنی است و بدون هیچ تغییری، نخست در سورۀ تحریم (آیۀ 9) و سپس در سورۀ توبه (آیۀ 73) تکرار شده است[ix]. مفسران و قرآنپژوهان در تفسیر این آیه، دو چالش را پیش روی خویش دیدهاند: از طرفی، امر در آیه، پیامبر (ص) و به تبع ایشان، مسلمانان را ملزم به جهاد با کافران و منافقان میداند و از طرفی، به گواهی تاریخ، پیامبر (ص) هیچگاه در طول حیات خویش به مبارزۀ مسلحانه با منافقان مبادرت نورزیده است. در میان مفسران صحابی، ابن مسعود و ابن عباس دو برداشت یکسان از آیۀ «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» ندارند. ابن عباس که صاحب کرسی تفسیر قرآن در مکه است (معرفت، 1418ق، ج1، ص316)، دربارۀ جهاد با منافقان میگوید: «بِاللِّسَانِ وَشِدَّةِ الزَّجرِ بِتَغلِیظِ الکَلَامِ» (ثعلبی، 1422ق، ج5، ص69)، یعنی جهاد با منافقان را به وسیلۀ زبان و از نوع کلام میداند؛ اما ابن مسعود که نمایندۀ مدرسۀ تفسیری کوفه است (معرفت، 1418ق، ج1، ص317) میگوید: «...أَنْ یُجَاهِدَ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِوَجْهٍ مُکَفَهِرٍّ» (ثعلبی، 1422ق، ج5، ص69). طبق نظر ابن مسعود، ابتدا باید جهاد با دست باشد و در صورت ممکن نبودن آن، جهاد با زبان، قلب و ترشرویی را مطرح میکند. بنابراین، در این باره با دو رویکرد تا حدودی متفاوت روبهرو هستیم و دقت در هر یک از این رویکردها بایسته و شایسته است. رویکرد نخست از آنِ کسانی است که جهاد در این آیه را به معنای قتال گرفته و چهبسا بهصراحت، از مبارزۀ مسلحانۀ پیامبر (ص) و مسلمانان با هر دو گروه کافران و منافقان سخن گفتهاند. رویکرد دیگر توسط آن دسته از مفسران ارائه شده است که جهاد در این آیه را شامل هر نوع رویارویی و مبارزه با دو دستۀ یادشده دانستهاند. در ادامه، به دیدگاههای برخی از آنها اشاره میکنیم: صادقی تهرانی به معنای جهاد توجه میکند و نه جهاد با کفار و نه منافقان را در وهلۀ نخست به سلاح برداشتن معنا نمیکند و میگوید: «جهاد با کفار روبهرو شدن با آنها با حکمت و موعظۀ حسنه است تا اقرار به ایمان کنند در غیر این صورت قتال و جنگ لازم است؛ جهاد با منافقان نیز الزام آنان به آنچه اقرار کردهاند و التزام داشتن آنها به حقیقت ایمان است و در غیر این صورت، قتال با آنها لازم است (صادقی تهرانی، 1365ش، ج13، ص226). وی معتقد است جهاد و مجاهده در این آیه درجاتی مختلف دارد؛ زیرا پیامبر با منافقان جز در حالتهای اندکی نجنگید (همان). این مفسر عبارت «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» را دلیل بر آن میگیرد که جهاد در در این آیه اختصاص به قتال ندارد؛ زیرا اگر منظور قتال بود، دلیلی برای لزوم غلظت نبود؛ زیرا غلظتی بالاتر از قتال نیست. (همان). صاحب التحقیق نیز معتقد است جهاد در این آیه به هر وسیلهای ممکن است (مصطفوی، 1430ق، ج2، ص150). برخی از مفسران منافقان و کافران را در کنار هم دیده و بهصراحت، سخن از قتال با آنها گفتهاند؛ به این صورت که خداوند بین دو گروه کفار و منافقان ارتباط برقرار کرده و به پیامبر (ص) دستور جهاد (قتال) مستمر با آنها را داده است؛ زیرا سرنوشت منافقان آتش است و کسی که چنین سرنوشتی دارد، رحم و مهربانی نسبت به او معنا نخواهد داشت (مدرسی، 1419ق، ج4، ص227). صاحب اطیب البیان نیز میگوید: «ظاهر آیه دربارۀ منافقان نیز به قرینآ عطف به کفّار، همان جهاد به سیف است؛ در نهایت اینکه بعد از ظهور و کشف نفاق» (طیب، 1378ش، ج6، ص270). بدیهی است، تفاوت بین کشف یا اخفای نفاق چنان پسندیده نیست؛ زیرا منظور از نفاق و منافق برای پیامبر (ص) در آن دوران معلوم بوده است. استاد مطهری نیز اینکه جهاد هممعنای جنگ است را یک اصل مسلم و قطعی به شمار میآورد؛ برای مثال، وی در ذیل بحث از آیات مطلقی که دستور به جهاد میدهند، قائل است آنها را باید به آیات مقید برگردانیم. وی در این زمینه آیۀ 73 سورۀ توبه را مثال میزند که دستور مطلق به جنگ داده است و میگوید: «پس معلوم است آنجایی هم که میگوید «یا أَیّهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» یعنی این کفار و منافقانی که با شما در حال جنگ هستند، اگر شما نجنگید آنها با شما میجنگند، پس با آنها بجنگید (مطهری، 1388ش، ج20، ص230). وی در جایی دیگر در مقام نقد دیدگاه برخی از مفسران چنین میگوید: «بعضی از مفسران در کلمۀ «جاهِدْ» تصرف کرده و گفتهاند: «جاهد» یعنی کوشش کن برای خنثی کردن فعالیت اینها؛ مبارزه کن و مبارزه معنی اعمی دارد؛ مبارزۀ فکری، مبارزۀ قلمی، مبارزۀ زبانی، همۀ اینها مبارزه است و پیغمبر در زمان خودش با منافقان نبرد به اصطلاح تبلیغاتی، نبرد فکری و نبرد روانی داشت، نبرد شمشیری نداشت. پس به نظر این گروه از مفسران، جهاد در اینجا به معنای نبرد کردن است و یک معنی اعم مراد است. اما این مطلبی است که تا نوعی تصرف در ظاهر کلمه نشود نمیتوان به آن قائل شد. در آیات دیگر قرآن هر جا جهاد آمده، درست است که تنها به معنای مقاتله نیست و اعم است، اما شامل مقاتله هم میشود؛ یعنی ما قبول میکنیم جهاد در قرآن هر جا آمده، اختصاص به نبرد در میدان جنگ ندارد، شامل مطلق مبارزهها میشود، اما فردی که قطعاً شامل میشود همان نبرد در میدان جنگ است و نمیشود گفت شامل اقسام دیگر میشود و شامل این قسم نمیشود» (همان، 1391ش، ص27، ص480). استاد سبحانی نیز آنجا که آیات قتال (جهاد فقهی) را به دو گونۀ مطلق و مقید تقسیمبندی کرده و در پی آن است که نشان دهد آیات مقید، آیات مطلق را قید میزنند، آیۀ مورد بحث (73 سورۀ توبه) را دال بر مطلق قتال قلمداد کرده است و دربارة این آیه میگوید: «تَدعُو إلَى مُطلَقِ النِّضَالِ مَعَ الکُفّارِ وَ المُنَافِقینَ، دونَ أن تُقَیِّدَ مُقَاتِلِةَ هذه الطَّوائِفِ وَ الجَمَاعاتِ بِقیدٍ، بَل تُوجِبُ مُقَاتِلَتَهُم، سَوَاء أ قَاتَلوا المُسلِمینَ أم لَا وَ سَوَاء أ جَحَدوا الإسلَامَ أم لَا». البته در ادامه با توجه به آیات دیگر این آیه را تخصیص خورده به شمار میآورد (سبحانی، بیتا، ج2، ص115). در اینکه آیات قتال مقید به آیات دیگر باشند اشکالی نیست؛ ولی اینکه موضوع این آیه را صرفاً قتال بدانیم جای تأمل است. علامه طباطبایی اگرچه معنای لغوی جهاد را به معنای قتال ندانسته است، ذیل آیۀ 73 سورۀ توبه دربارۀ لفظ جهاد میگوید: «استعمال این واژه در قرآن در معنای قتال شایع است، هرچند در غیر قتال نیز استعمال شده است؛ مانند: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (العنکبوت: 69) (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص339). وی در جایی دیگر هم میگوید: «این کلمه بیشتر بر مدافعه به جنگ اطلاق مىشود» (همان، ج14، ص411)؛ یعنی کاربرد اصلی و شایع این واژه را در قرآن به معنای قتال میداند. علامه در ذیل این آیه در سورۀ توبه قائل است قرآن کریم اگرچه نوع جهاد با کافران متجاهر را جنگ و قتال دانسته است، دربارۀ منافقان، مطلق آنچه مصلحت باشد را لازم میداند (همان، ج9، ص339). البته وی به تفاوت دو سورۀ تحریم و توبه توجه داشته است و در تفسیر همین آیه در سورۀ تحریم میگوید: «جهاد با کفار و منافقان، بذل جهد و کوشش در اصلاح امر این دو طایفه و جلوگیری از شر و فساد آنهاست؛ البته این جهاد در ناحیۀ کفار به این صورت است که پیامبر (ص) حق را براى آنان بیان نموده و رسالت خود را به آنها برساند تا ایمان بیاورند، در غیر این صورت با آنها بجنگد؛ اما جهاد با منافقان تنها بدینگونه است که نسبت به آنان دلجویى و تألیف قلوب نماید تا بهتدریج دلهایشان به سوى ایمان گرایش یابد؛ چراکه پیامبر (ص) هیچگاه با منافقان نجنگید» (همان، ج19، ص337). یادکرد این آیه در سورۀ تحریم نیز گواه بر آن است که جهاد هممعنای قتال نیست؛ زیرا به فرض آنکه فضای سورۀ توبه و رویارویی مسلحانۀ مطرح در این سوره را ناظر بر قتال بدانیم و جهاد را هممعنای آن بپنداریم، در سورۀ تحریم با توجه به اینکه سخن از جنگ و درگیری نیست، دلیلی بر انصراف معنای جهاد به قتال نداریم؛ زیرا آیۀ سورۀ تحریم در میان آیاتی است که نسبت به آنچه پیامبر (ص) بر خویش حرام کرده (در صورتی که خداوند آن را حلال شمرده)، واکنش نشان داده و سپس از افشای اسرار توسط یکی از زنان پیامبر (ص) سخن گفته (التحریم: 3) و آنها را به خاطر این کار توصیه به توبه کرده است (التحریم: 4). در واقع، آیۀ مورد بحث در میانۀ چنین موضوعی آمده و البته پس از آن مسألۀ زنان نوح و لوط، همسر فرعون و حضرت مریم (س) را مدنظر قرار داده است که میتواند با مسألۀ افشای اسرار یادشده مرتبط باشد؛ بنابراین، در این آیات، سخنی از جنگ و درگیری با کافران و منافقان در میان نیست. مفسری دیگر دربارۀ جاهد الکفار میگوید: «اُبذُل غَایَةَ جُهدِکَ فِی قِتالِ الکُفّارِ وَالمُنَافِقِینَ». البته در ادامه، جهاد با کافران را با سلاح و جهاد با منافقان را با زبان میداند که به نوعی دو سخن متعارض است و نشان میدهد مفسر بهراحتی هر یک از این واژهها را بهجای هم به کار میگیرد و دقت کافی ندارد (جزائری، 1424ق، ج2، ص398). برخی از مفسران از واژۀ قتال استفاده نکردهاند، بلکه مصداق جهاد با کافران را در این آیه جهاد با «سیف» و منافقان را به «حجت» دانستهاند (آلوسی، 1415ق، ج14، ص356). مفسری دیگر در ذیل این آیه میگوید: «هیچگاه با ستمگران پست با مهربانى و گذشت رفتار نمىشود و از دیدگاه حق و عدالت، جز شمشیر چیزى براى آنان نیست. کدامین آیین و قانون با کسانى که زندگى انسانها را نادیده مىگیرند و در دلهاى آنان وحشت و ترس مىاندازند و مىگویند: هرکس با ما و بردۀ ما نباشد، ضد ما و دشمن ماست و از منظر ما، جز سلاح جهنمى، استحقاق دیگرى ندارد، با تساهل و تسامح رفتار مىکند؟ بنابراین، مهربانى و رحمت آن است که تجاوز و متجاوزان از بین برود» (مغنیه، 1424ق، ج7، ص366). البته وی همین آیه را در سورۀ توبه طور دیگری معنا میکند و میگوید: «این آیه بدان معناست که خداوند تعیین نوع جهاد را به پیامبر (ص) وانهاده تا با هرچه حکمت اقتضا مىکند و او صلاح مىداند با آنان جهاد نماید» (همان، ج4، ص70). همو در جایی دیگر بین جهاد و قتال تفاوت قائل نشده است و آیاتی همچون «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»، «فَقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» را در کنار هم قرار میدهد (همان، 1428ق، ص348). در نظر نگرفتن مفهومسازی ویژۀ قرآن موجب آن شده است تا ابن تیمیه بهراحتی این آیه را به قتال معنا کند و اینطور اذعان کند که اگر از اقامۀ حد و مقابله با فرد منافق ترسیدیم، به آیۀ «وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ» (الأحزاب: 48) عمل میکنیم؛ اما اگر برای ما قدرت و عزت حاصل شد، مخاطب این قول خداوند خواهیم بود که فرموده است: «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» (ابن تیمیه، 1431ق، ص359). از نظر نگارنده، حتی در آیاتی که در سورۀ توبه و در اثنای جنگ و نبرد نیز نازل شدهاند، نباید از توجه ویژه به مفاهیم قرآنی چشمپوشی کنیم. در واقع، باید اصل را بر مفهومسازی خود قرآن گذاشت؛ به این معنا که استفادۀ قرآن کریم از واژۀ جهاد در اثنای جنگ هم در جهت مفهومسازی خاصی صورت گرفته است؛ بنابراین، اگرچه منکر اینکه آیاتی همچون 81[x]، 86[xi] و 88[xii] سورۀ توبه بر نبرد و جنگ دلالت میکنند، نیستیم، معتقد هستیم قرآن در ضمنِ همین آیات نیز به طور کاملاً خلاقانه نه از مفهوم قتال، که از جهاد بهره برده است تا ضمنِ تأکید بر بار ارزشی ویژۀ جهاد، نشان دهد آنهایی که به نبرد با مشرکان برنخاستهاند چه توفیق بزرگی را از دست دادهاند و آن توفیق بزرگ، نه صرفاً قتال، که جهاد با بار ارزشی ویژۀ آن است؛ چنانکه در آیۀ 81، کراهت برخی از مسلمانان نسبت به نرفتن به جهاد را کاملاً حسابشده گوشزد کرده و سلب توفیق بزرگی از آنان را اینچنین مفهومسازی کرده و تأکید کرده است که آتش جهنم سوزانتر و سختتر از گرمای هوایی است که برخی تاب تحمل آن را ندارند. در واقع، مقایسهای جالب بین والاترین فضیلت که جهاد است با سختترین عذابها که عذاب جهنم است صورت گرفته است. جالب آنکه، در ذیل دو آیه از این سه آیه، قید اموال بر انفس مقدم شده است و چنانکه گفتیم قتال با اموال معنا ندارد. در آیۀ 86، ارزش ایمان و جهاد همراه رسول را برای کسانی که از جهاد سر باز زدهاند گوشزد کرده و نشان داده است قدرتمندان و بزرگان از منافقان چطور حاضر شدهاند چنین فضیلت بزرگی، یعنی جهاد را از دست بدهند. در واقع، سیاق و بافتار این آیه بهخوبی استفاده از مفهوم جهاد و نه قتال را برمیتابد. بنابراین، در آیۀ مورد بحث هم باید بین جهاد و قتال تفاوت قائل شد و جهاد را به معنای نوعی مبارزه در نظر گرفت که بسته به شرایط ممکن است متفاوت باشد؛ از این رو، جهاد با کافران و منافقان همان مبارزه و رویارویی با آنهاست که ممکن است با زبان یا دست یا هر روش دیگری صورت گیرد. 6-1- روایات تفسیری آیۀ «جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ»در ذیل آیۀ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ»، روایاتی وارد شدهاند که دلالت آیه را بر معنای عام جهاد تأیید میکنند: «قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ(ع) قَالَ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ بِإِلْزَامِ الْفَرَائِض» (قمی، 1404ق، ج1، ص301). مطابق این روایت، متعلق جهاد پیامبر (ص) فقط الزام فرائض است. در واقع، چنانکه نسبت به کفار و منافقان فقط یک حکم کرده و آن جهاد است، مطابق روایت، نوع این جهاد هم یکی است و بین کفار و منافقان تفاوتی نیست. روایت دیگر به نقل از پیامبر اکرم (ص) نوع جهاد با مشرکان را به گونههایی مختلف تفسیر میکند: «جَاهِدُوا الْمُشْرِکِینَ بِأَلْسِنَتِکُمْ، وَأَنْفُسِکُمْ، وَأَمْوَالِکُمْ، وَأَیْدِیکُمْ» (ابن حنبل، 1421ق، ج20، ص26). چنانکه از ابن مسعود نقل شده است، وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر (ص) دستور داده شد تا با دست خود با کفار و منافقین مبارزه کند[xiii] و اگر نتوانست با قلب خود و اگر آن را نیز نتوانست به زبان خود و اگر آن هم برایش مقدور نبود، با برخورد خشن و ترشرویى با ایشان مبارزه کند (سیوطی، 1404ق، ج3، ص258). 6-2- نقد آیتالله خامنهای بر دیگر مفسرانآیتالله خامنهای در تفسیری که بر سورۀ توبه دارند[xiv] نسبت به خلط بین اصطلاح قرآنی و فقهی[xv] جهاد انتقاداتی را مطرح کردهاند. ایشان در ضمنِ بررسی آیۀ 73 سورۀ توبه یکی دانستن جهاد و قتال را بهصراحت مورد انتقاد قرار داده است و آن را ناشی از خلط اصطلاح قرآنی جهاد و اصطلاح فقهی آن قلمداد میکند. ایشان در همین باره توسل به قرائتهای غیرمشهور[xvi] برای فرار از اشکالات واردشده بر این خلط را عذر بدتر از گناه دانسته و معتقد است؛ زیرا برخی معنای جهاد را نفهمیده و از طریقی سست خواستهاند اشکال را رد کنند؛ در حالی که با مراجعه به خود قرآن، مطلب واضح میشود. از نظر نگارنده، ایشان عدم توجه به مفهومسازی خود قرآن را سبب بدفهمی از آیه دانسته است و از این رو، میگوید: «ابتدا باید دید جهاد در قرآن به چه معنایی به کار رفته و نیز معنایی که فقهای شیعه تا زمان ما تصویر کردهاند چیست تا آنگاه معلوم شود که این اشکال، از خلط اصطلاح قرآنی با اصطلاح فقهی فقها شکل گرفته است.» (خامنهای، 1398ش، ص518) ایشان این احتمال که منظور از جهاد در این آیه جنگ مسلحانه باشد، ولی جهاد با کفار را خود پیامبر(ص) انجام دادهاند و جهاد با منافقان را به عهده امام علی(ع) گذاشته را با ذکر دو نکته قابل قبول نمیدانند: 1- مستند این ادعا، حدیثی است که سند درستی ندارد، پس مخدوش است؛ زیرا علی بن ابراهیم آن را بدون سند ذکر کرده است. 2- خطاب آیه به شخص پیامبر(ص) است «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ» و حال آنکه طبق نظر فوق، خود حضرت، خارج از حکم خواهد بود. (همان) در واقع ایشان در اینجا (مخصوصاً در نکته دوم که بحثی قرآنی است)، از مفهومسازی ویژه این آیه برای نفی دیدگاه مقابل کمک میگیرند. در ادامه از روایات وارده و مقدم شدن قید اموال بر انفس نیز برای مفهوم جهاد به معنای قرآنی آن استفاده میکنند و در نهایت چنین نتیجه میگیرند که: «جهاد معنای عامی دارد که هر نوع مبارزه و مقاومت_ با دست یا زبان یا فکر_ در برابر دشمن پروردگار را شامل میشود» (همان، ص519) ایشان در ادامه، فرمودۀ پیامبر (ص) به عثمان بن مظعون وقتی که قصد داشت به علت فوت فرزندش سر به بیابان گذارد و رهبانیت پیشه کند را یادآور میشود که: «یَا عُثْمَانُ لَا تَفْعَلْ فَإِنَّ سِیَاحَةَ أُمَّتِی الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ» (طوسی، 1407ق، ج6، ص122) و بعد میگوید: «از آنجا که غزو، ظهور در «جنگ با سلاح» دارد وقتی در کلام معصوم (ع) با کلمۀ جهاد همراه شود بعید است که به یک معنا باشند؛ زیرا مستلزم ترادف و تکرار است و در کلام معصوم (ع) هر کلمهای حامل معنایی خاص است». 7- نتیجهگیریاین نوشتار پس از بررسی و تبیین شاخصههایی در زمینۀ مفهومسازی قرآن کریم در موضوع جهاد، به نتایج زیر دست یافت: -یکسویه بودن مفهوم جهاد، مکی و مدنی بودن آن، بهکارگیری لفظ مجاهد، پیوند جهاد با هجرت، بیحدومرز بودن جهاد و مدحی بودن عموم آیات آن، حکایتگر مفهومسازی ویژۀ قرآن در مقولۀ جهاد هستند. -مفهوم جهاد با قتال متفاوت است و بهکارگیری هر یک از آنها بهجای دیگری، ساختار ویژۀ قرآن را به هم میزند. در نظر نگرفتن این مسأله در مواردی موجب شده است تا برخی از مفسران ذیل آیاتی همچون «جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ» صرفاً سخن از قتال بگویند، البته برخی دیگر بهخوبی به این تفاوت دقت داشته و گاهی در مقام نقد بر دیگر مفسران نیز برآمدهاند. -قرآن کریم جهاد کبیر با کافران را نه در قالب پیکار نظامی، بلکه به وسیلۀ قرآن یا عدم اطاعت از کافران لازم میداند؛ از این رو، میتوان در آیاتی که فضای نبرد نظامی را نیز ترسیم میکنند، مفهوم جهاد را به معنای نوعی «مبارزه» در نظر گرفت که تمام فعالیتهای انجامشده از جانب مسلمانان را شامل شود و از طرفی، با توجه به محتوای ارزشی و اسلامی آن، تمام کوششهای مقدماتی هم جهاد تلقی شوند. حاصل آنکه، هر تلاشی از جانب مسلمانان برای هر گونه مقابله با مشرکان و منافقان و در صورت نیاز، رویارویی با مشرکان و پیکار با آنها و در یک کلام، هر نوع مبارزهای که «فی سبیل الله» باشد و مانع «صد عن سبیل الله» شود، جهاد قرآنی است؛ البته قتالی که «فی سبیل الله» باشد، بیشک جزئی از جهاد است؛ از این رو، قرآن کریم پیکار از سوی مشرکان را نه جهاد، بلکه قتال خوانده است؛ زیرا کار آنها جهاد تلقی نمیشود. [i] «عَلِمَ أَنْ سَیکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...» (المزمل: 20) [ii]البته دفاع نه نسبت به فضای جنگ و مبارزۀ مسلمانان، بلکه در یک آیه برای خداوند به کار رفته و به نظر، معنای مجازی آن مراد است: «إِنَّ اللَّهَ یدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ» (الحج: 38) [iii] «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (الحج: 39) [iv]«لَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (الممتحنه: 8) «إِنَّمَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (الممتحنه: 9) [v]گفتنی است، «جِهاد» و «مجاهده» اگرچه به باب مفاعله رفتهاند و معنای غالبی باب مفاعله مشارکت و دوطرفه بودن است، در رابطه با این واژه، معنای ثلاثی مجرد همراه با تأکید و مبالغه را یادآور شدهاند (نک: طباطبایی، 1398ش، صص165-164). [vi]منظورمان از پیوند جهاد با هجرت با توجه به همین آیات سورۀ انفال است و به طور مشخص، در پی نشان دادن مفهومسازی ویژۀ این آیات هستیم. بدیهی است، در آیات دیگر جهاد هم برای مهاجران و هم غیرمهاجران مطرح است. [vii]مفسران دربارۀ مرجع ضمیر «جَاهِدْهُمْ بِهِ» اختلاف دارند که از آن میان، دو قول که یکی مرجع ضمیر را «قرآن» و دیگری «عدم اطاعت» دانسته است، از بقیه مشهورتر و پذیرفتنیتر هستند (نک: بیضاوی، 1418ق، ج4، ص127). [viii] البته پیشتر در ضمنِ تبیین مسأله به اختلاف مفسران نسبت به مکی یا مدنی بودن آیۀ 20 سورۀ مزمل که در آن واژۀ قتال آمده است، اشاره کردیم. [ix]مطابق روایات سبب نزول، سورۀ تحریم قبل از سورۀ توبه نازل شده است (نک: سیوطی، 1421ق، ج1، ص60). [x]«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کَانُوا یفْقَهُونَ» (التوبه: 81) [xi]«وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدِینَ» (التوبه: 86) [xii]«لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِکَ لَهُمُ الْخَیرَاتُ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (التوبه: 88) [xiii]پیشتر به تفاوت دیدگاه ابن مسعود و ابن عباس اشاره کردیم. [xiv]این تفسیر قبل از انقلاب اسلامی ایران و در مشهد مقدس ایراد شده است. در این باره نک: «مروری بر مبانی روش و قواعد تفسیری حضرت آیتالله خامنهای در تفسیر سورۀ توبه» که توسط جمعی از شاگردان ایشان (1393ش) تدوین شده است. [xv]صاحب جواهر جهاد را این گونه تعریف میکند: « الجهاد... شرعا بذل النفس وما یتوقف علیه من المال فی محاربة المشرکین أو الباغین على وجه مخصوص» (نجفی، 1362ش، ج21، ص3). [xvi]مطابق روایات امامان (ع)، این آیه به گونهای دیگر هم قرائت شده است: «جَاهِدِ الْکُفَّارَ بِالْمُنَافِقِین» (قمی، 1404ق، ج1، ص301). | ||
مراجع | ||
* قرآن کریم
آلوسی، محمود بن عبدالله. (1415ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم. (1431ق). الصارم المسلول على شاتم الرسول (تحقیق محی الدین عبد الحمید). المملکة العربیة السعودیة.
ابن حنبل، ابوعبدالله. (1421ق). مسند أحمد بن حنبل (تحقیق شعیب الأرنؤوط و آخرون). بیروت: مؤسسة الرسالة.
ابن عثیمین، محمد بن صالح. (1436ق). تفسیر سورۀ عنکبوت. المملکة العربیة السعودیة: القصیم.
ابن فارس، احمد بن فارس. (1404ق). معجم مقاییساللغة. قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
ابن منظور، محمد بن مکرم. (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
السامرائی، فاضل صالح. (1420ق). معانی النحو. الأردن: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
بغوی، حسین بن مسعود. (1420ق). معالم التنزیل (تحقیق عبد الرزاق المهدی). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق). انوار التنزیل و أسرار التأویل (تحقیق محمد عبدالرحمن المرعشلی). بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ثعلبی، احمد بن محمد. (1422ق). الکشف والبیان عن تفسیر القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
جزائری، جابر بن موسی. (1424ق). أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر. مدینة: مکتبة العلوم والحکم.
جزائری، نورالدین محمدبن نعمهالله. (1407ق). فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات. دمشق: المستشاریه الثقافیة للجمهوریة الاسلامیة الایرانیة.
جصاص، احمد بن علی. (1415ق). أحکام القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیة.
جمعی از نویسندگان. (1393ش). مروری بر مبانی روش و قواعد تفسیری آیتالله خامنهای در تفسیر سورۀ توبه. تهران: نسیم انقلاب.
حویزی، علی بن جمعه. (1415ق). تفسیر نورالثقلین. قم: انتشارات اسماعیلیان.
خامنهای، سید علی. (1398ش). تفسیر سورۀ برائت. تهران: موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی.
الخطیب، عبدالکریم یونس. (1431ق). التفسیر القرآنی للقرآن. القاهرة: دار الفکر العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دارالقلم.
رشیدرضا، محمد. (1990م). تفسیر المنار. مصر: الهیئة المصریة العامة للکتاب.
زمخشری، محمود. (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی.
سبحانی ، جعفر. (بیتا). رسایل و مقالات (ج۲). قم: مؤسسة الإمام الصادق (ع).
سمعانی، ابوالمظفر. (1418ق). تفسیر القرآن. الریاض: دارالوطن.
سیوطی، جلال الدین. (1404ق). الدر المنثور فى تفسیر المأثور. قم: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى.
سیوطی، جلال الدین. (1421ق). الإتقان فی علوم القرآن. بیروت: دارالفکر العربی.
صادقی تهرانی، محمد. (1365ش). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طباطبایی، سید محمدرضا. (1398ش). صرف ساده. قم: دارالعلم.
طوسى، محمد بن حسن. (1407ق). تهذیب الاحکام. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
طیب، عبدالحسین. (1378ش). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات اسلام.
غفاری، مهدی. (1390ش). مدخل جهاد. در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (ج19، صص17-18). تهران: زیر نظر محمدکاظم موسوی بجنوردی.
فخر رازی، محمد بن عمر. (1420ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربى.
فیروزآبادى، محمد بن یعقوب. (1415ق). القاموس المحیط. بیروت: دارالکتب العلمیة.
قائمینیا، علیرضا. (1390ش). معناشناسی شناختی قرآن کریم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
قطبالدین راوندی. سعید بن هبة الله. (1405ق). فقه القرآن (تحقیق مرعشی). قم: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
قمی، علی بن ابراهیم. (1404ق). تفسیر القمی (تحقیق موسوى جزائرى). قم: دارالکتاب.
مدرسی، سید محمدتقی. (1419ق). تفسیر من هدی القرآن. تهران: دار محبىالحسین.
مصطفوی، حسن. (1430ق). التحقیق فى کلمات القرآن الکریم. بیروت: دارالکتب العلمیة.
مطهری، مرتضی. (1388 و 1390ش). مجموعه آثار (ج20 و 27). تهران: انتشارات صدرا.
معرفت، محمدهادی. (1418ق). التفسیر و المفسرون فی ثوبه الغشیب. مشهد: جامعة الرضویة للعلوم الاسلامیة.
مغنیه، محمدجواد. (1424ق). التفسیر الکاشف. قم: مؤسسة دارالکتاب الاسلامی.
مغنیه، محمدجواد. (1428ق). فی ظلال الصحیفة السجادیة. قم: مؤسسة دارالکتاب الاسلامی.
مکارم شیرازی، ناصر. (1374ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الإسلامیة.
نجفی، محمدحسن. (1362ش). جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام (تحقیق عباس قوچانی). بیروت: دار إحیاءالتراث العربی.
Lee, D. (2001). Cognitive linguistics. New York, Oxford University Press. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 75 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 35 |