
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,587,838 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,318,554 |
فهم ذهنیت زنان معترض از علل و پیامدهای کنشهای اعتراضی، مطالعهای کیفی از زنان معترض زندانی در شهر یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 13، شماره 4 - شماره پیاپی 47، دی 1403، صفحه 143-164 اصل مقاله (1.46 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2025.144402.2087 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی نیک منش1؛ علی روحانی* 2؛ سیدعلیرضا افشانی3؛ احمد کلاته ساداتی4 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری بررسی مسائل اجتماعی ایران ، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استاد، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر بهعنوان پدیدههایی گسترده و تأثیرگذار در جوامع مدرن ظاهر شدهاند. این جنبشها به دلیل بهرهگیری از ساختارهای شبکهای، ابزارهای دیجیتال و الگوهای کنشگری متفاوت از جنبشهای سنتی با عنوان «جنبشهای اجتماعی جدید» شناخته میشوند. ماهیت غیرمتمرکز، انعطافپذیری در سازماندهی و استفادۀ گسترده از فناوریهای ارتباطی مدرن از ویژگیهای برجستۀ این نوع جنبشها به شمار میروند. این خصوصیات نهتنها نحوۀ شکلگیری و گسترش آنها را تغییر داده، بلکه بر الگوهای قدرت، گفتمان عمومی و رفتار سیاسی نیز تأثیرات عمیقی گذاشته است. جامعۀ ایران بهواسطۀ تجربۀ جنبشهای فراگیر در طی سالهای اخیر به «جامعۀ جنبش» بدل گشته است و زنان در این میان حضور چشمگیرتری دارند. بهویژه در اعتراضات سال 1401 این امر بهوضوح قابلرویت بود. این پژوهش با روش کیفی به دنبال فهم ذهنیت زنان معترض از علل و پیامدهای کنشهای اعتراضی زنان است. دادهها با استفاده از مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 8 نفر از زنان شرکتکننده در اعتراضات 1401 صورت گرفت. معیار شمول در مصاحبه، تجربۀ اعتراض خیابانی و حکم زندان بوده است که نشاندهندۀ استواری و پایداری در هویت اعتراضی است. پس از انجام مصاحبه و تحلیل دادهها 7 مضمون اصلی شامل «باور به کنشهای زنان»، «چالشهای دائمی»، «سرمایۀ اکتسابی از کنش اعتراضی»، «آلترناتیوسازی در پرتو بیاعتمادی»، «روشهای مبارزاتی»، «الزامات سیاسی_فرهنگی» و «افول امید در جامعه» استخراج شد؛ درنهایت ابرمضمون اصلی پژوهش با عنوان «کنشگری زنمحور» ازطریق حضور در خیابان برساخت شد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زنان؛ اعتراض؛ جنبشهای اجتماعی؛ ساختار فرصت سیاسی؛ یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله فوران جنبشهای اجتماعی از دهههای 60 و 70 میلادی در اروپا و امریکا، تغییر در واقعیت اجتماعی و عینیتیافتن مسئلهای به نام جنبشهای اجتماعی، رشد و گسترش جنبشهای زنانه، نظریهپردازان و محققان علوم اجتماعی را به شناخت، پژوهش و تحلیل در این حوزه وادار کرد؛ تاجاییکه جامعهشناس شهیری همچون «آلن تورن[1]» اذعان میدارد که جنبشهای اجتماعی، موضوع اصلی جامعهشناسی هستند (نش، 1384: 162). به اعتقاد برخی از اندیشمندان علوم اجتماعی، جنبشهای اجتماعی «آفرینندگان جامعه، فرهنگ و فضا» هستند؛ ازاین رو فهمیدن جنبشهای اجتماعی اهمیت و ضرورت دارد (کاستلز، 1384: 98). از میان انواع گوناگون جنبشهای اجتماعی، جنبش زنان یکی از داعیهداران اصلی تغییر مناسبات موجود به حساب می آید. در قرن بیستم، جنبش فمینیستی بهعنوان یکی از بحثبرانگیزترین و تأثیرگذارترین جنبشهای اجتماعی و فکری در سطح جهانی شناخته شده است. این جنبش نقشی کلیدی در شکلدهی به بسیاری از تغییرات اجتماعی، سیاسی و حقوقی مرتبط با وضعیت زنان در جوامع مختلف ایفا کرده است. از مهمترین دستاوردهای آن میتوان به گسترش حضور زنان در عرصههای عمومیاشاره کرد که شامل مشارکت فعال در اقتصاد، تصدی مناصب مختلف دولتی، کسب حق رأی و عضویت در نهادهای قانونگذاری نظیر پارلمانها، کابینههای دولت و دستگاه قضایی میشود؛ علاوهبراین، جنبش فمینیستی توانسته است زمینههای بهرهمندی زنان از حقوق مدنی و اجتماعی را فراهم آورد که این امر تأثیرات عمیقی بر بازتعریف نقش جنسیتی در جوامع داشته است. این تغییرات نهتنها موجب افزایش برابری جنسیتی شدهاند، بلکه به بازسازی ساختارهای سنتی قدرت و ارتقای مشارکت زنان در تصمیمگیریهای کلان اجتماعی نیز کمک کردهاند. درمجموع، جنبش فمینیستی را میتوان نیروی محرکهای اساسی در فرایند مدرنیزاسیون و توسعۀ پایدار دانست (مشیرزاده، 1383: 15). به بیان دیگر، جنبش زنان در حال حاضر، حامل و عامل بسیاری از تغییرات اجتماعی است که ازطریق سیاست و مداخلهای نوین «انقلاب بیصدایی» را نوید میدهد. اهمیت و ضرورت درخصوص جنبش زنان دو چندان میشود؛ زیرا جنبش زنان چالشی بنیادی با چارچوبهای اصلی نظام مردسالاری ایجاد میکند و چشماندازِ آن پدیدآمدنِ تغییراتی در نهادهای نظم موجود است. به اعتقاد هابرماس مبارزه علیه سرکوب مردسالارانه و مقاومت در برابر سلطۀ غالب و دیرینه و سنتی مردان در سطح خانواده و جامعه و مبارزه برای خلاصی و رهایی از قید وعدهای که ریشه در حقوق و اخلاقیات ابزارگرایانه دارد، انگیزههای لازم و کافی را در اختیار جنبش فمنیستی قرار میدهد تا به جنبشی «تهاجمی و اعتراضی» نیرومند تبدیل شود. این در حالی است که به نظر وی، سایر جنبشها و نهضتها ماهیتی «تدافعی» دارند و عمدتاً متأثیر از ظرفیتهای مقاومت و عقبنشینی هستند (هابرماس، 1384: 529)؛ بدین ترتیب، درکِ این موضوع که جنبش زنان با رهیافتی اعتراضی و تهاجمی قصد ایجاد تغییراتی اساسی را در نظام مردسالاری دارد، اهمیت و ضرورتِ مطالعه و تحقیق دربارۀ آن را مجدداً گوشزد میکند. درکشور ایران نیز، که با انقلاب مشروطه حضور مردم در فرایند تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی را بهصورت قانونی فراهم کرد، از همان ابتدا زنان سعی در حضور در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی داشتند و اولین انجمنهای زنانه تشکیل شد. درتاریخ 120 سالۀ اخیر ایران فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان با فرازونشیبهایی همراه بوده است و متأثر از سه گفتمان مدرنیته، گفتمان انقلاب و گفتمان اسلامی کردن قرار داشته است؛ اما به تبع تغییراتی که در نوع جنبشهای زنانه و ماهیت آن در چندین سال اخیر ایجاد شده است و از جنبشهای مادی به فرامادی (جنبشهای سبک زندگی) تغییر کرده است، زن، نوع زندگی و پوشش وی و آزادی انتخاب و اراده به هدف و شعار اصلی زنان تبدیل شده است که نمونۀ بارز آن را در جنبش «زن، زندگی، آزادی» میتوان دید. این جنبش یکی از برجستهترین نمونههای تاریخی است که در آن زنان نهتنها بهعنوان کنشگران اصلی، بلکه بهعنوان نمادهای تغییر و مقاومت در برابر ساختارهای اجتماعی و سیاسی ظاهر شدند. این جنبش که ریشه در مطالبات دیرینۀ حقوق زنان دارد، به بستری برای اعتراض به نابرابریهای اجتماعی و سیاسی گستردهتر نیز تبدیل شد. مشارکت زنان در این جنبش بهویژه در شهرهایی مانند یزد که دارای ساختارهای اجتماعی محافظهکارانه و سنتی است، از اهمیت پژوهشی ویژهای برخوردار است. تجربۀ زنان معترضی که در جریان این جنبش زندانی شدهاند، گویای ابعاد چندلایه و پیچیدهای از انگیزهها، باورها و پیامدهای کنشهای اعتراضی است. زندان بهعنوان یکی از پیامدهای این اعتراضات، فضایی است که میتواند هم بازتابدهندۀ فشارهای اجتماعی و سیاسی باشد و هم بستر تحلیل عمیقتری از ذهنیت و ادراک زنان معترض را فراهم کند. این زنان در تجربۀ خود از زندان، بازنگری در باورها، ارزشها و چشماندازهای آینده را تجربه کردهاند. تحلیل این تجارب میتواند به فهم بهتر از چرایی و چگونگی شکلگیری این جنبش و نقش زنان در آن کمک کند. در حوزۀ جنبشهای زنمحور در ایران تحقیقات داخلی (جلائیپور و قنبری، 1403؛ کریمی، 1385، جمیری و کشاورز، 1403؛ توحیدلو، 1402ب) و خارجی (Naunov, 2024; Afary & Anderson, 2023; Gheytanchi & Moghadam, 2014) متفاوتی صورت گرفته است؛ ولی این مطالعات عمدتاً به ابعاد کلان جنبشهای اجتماعی توجه کردهاند و کمتر به بررسی کیفی و عمیق ذهنیت و تجربۀ زیسته معترضان بهویژه زنان توجه شده است. درحالیکه تحلیل کیفی میتواند ابزار مناسبی برای واکاوی ابعاد اجتماعی و روانی مشارکت زنان در این جنبش باشد، بهویژه در مناطقی چون یزد که ویژگیهای فرهنگی خاص آن میتواند بر ماهیت کنشهای اعتراضی تأثیر بگذارد. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر زنان زندانی که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» در یزد بازداشت شدهاند، به پرسشهایی نظیر انگیزههای مشارکت و پیامدهای این کنشها در زندگی شخصی و اجتماعی آنان پاسخ دهد. تحلیل این موضوع نهتنها به غنای ادبیات موجود دربارۀ جنبشهای اجتماعی زنان در ایران کمک میکند، بلکه میتواند ابزار مهمی برای طراحی سیاستهای اجتماعی و فرهنگی در راستای درک بهتر نیازها و مطالبات زنان باشد. فهم ذهنیت زنان معترض، در بستری که جنبشهای اجتماعی بهعنوان عامل تغییر اجتماعی عمل میکنند، میتواند بینشهای ارزشمندی برای جامعهشناسان، سیاستگذاران و کنشگران اجتماعی ارائه دهد. پیشینۀ تحقیق جلائیپور و قنبری (1403) در مقالهای با عنوان «واکاوی کنشگری زنان در اعتراضات پاییز 1401 و پیامدهای آن بر جامعه و نظام سیاسی» با مطالعهای کیفی و روش نظریۀ زمینهای و مصاحبه با 28 زن کنشگر سیاسی و اجتماعی، ریشههای اجتماعی حضور زنان در اعتراضات پاییز 1401 و نشاندادن پیامدهای آن را برای جامعه و حکومت بررسی کردند و اینگونه نتیجه گرفتند که «تغییرات ارزشی و نگرشی در زنان و پذیرشنیافتن آن ازسوی حکومت به همراه چند دهه کنترل پوشش و سبک زندگی زنان و گرهزدن آن با هویت سیاسی حکومت، تقابل آنان با نظام سیاسی را تشدید کرده است. این اعتراضات پیامدهای جنسیتی، اجتماعی و فرهنگی برای جامعه دارد و درعینحال پوشش زنان را مسئلهای جدی برای حکومت کرده است. این لایۀ اعتراضی، اعتراض زنانه مبتنیبر بازپسگیری سبک زندگی و از نوع جنبشهای اجتماعی جدید بود و به کسانی مربوط است که تجربۀ «کنترل» و «تحقیر» در تجربۀ زیستهشان دارند. تکرارشدن شعار «زن، زندگی، آزادی» در این جنبش، مطالبۀ «آزادی اجتماعی و فرهنگی» و اعتراض به زندگی دستوری و حکومتی است که ماهیتی هدایتگرایانه دارد» (جلائیپور و قنبری: 1403، 287-306). جمیری و کشاورز (1403) در مقاله ای با عنوان «تحلیل جامعهشناختی ناآرامیهای خشونتآمیز پاییز 1401» تفاوت جنبش زن، زندگی آزادی در سال 1401 را با سایر اعتراضات قبل از آن بررسی کردند و شکلگیری این جنبش را به تغییرات فرهنگی و ارزشی و مسائل موجود در حوزۀ زنان، حضور چشمگیر زنان در فعالیتهای اجتماعی و مجازی میدانند (جمیری و کشاورز: 1403، 322-297). توحیدلو (1402) در مقالهای با عنوان «فراترکیب تحلیلهای موجود دربارۀ اعتراضهای 1401 ایران» به تعداد 86 سخنرانی و یاداشت تحلیلی درخصوص جنبش «زن، زندگی، آزادی» و پاسخ به چرایی شکلگیری، حضور زنان، پیامدهای آن و آیندۀ این جنبش را تحلیل کرده است و چرایی آن را انواع تبعیض، نابرابری و شکافهای متعددی میداند که در حوزههای مختلف برای زنان وجود دارد. حضور زنان را مرتبط با محدودیتهای گستردۀ سیاسی، اجتماعی، حقوقی و خانوادگی برای آنها نسبت میدهد. تولید سوژۀ جدید، شکلگیری اجتماعات هویتجو، تحول در عادتوارهها و هنجارها از پیامدهای این جنبش است و آیندۀ آن را مرتبط به وقوع حوادث مشابه نسبت میدهد (توحیدلو: 1402الف، 145-179). توحیدلو (1402) در مقالهای با عنوان «بررسی نظری جنبش زندگی، اصلاحات یا لحظۀ انقلابی (براساس تجربۀ تولیدشده در اعتراضات 1401ایران)» جنبشهای اجتماعی بهویژه جنبش «زن، زندگی، آزادی» که در سال ۱۴۰۱ در ایران شکل گرفت را بررسی نظری کرده است. نویسنده از منظری جامعهشناختی و سیاسی، این جنبش را در چارچوب مفاهیمیمانند لحظۀ انقلابی (تغییر اساسی در خواستهها و آگاهی جمعی جامعه بهویژه زنان و جوانان)، اصلاحات (تغییر در سیاستگذاری مرتبط با زنان) و جنبش زندگی (حق زندگی، آزادی و برابری) تحلیل میکند و نتیجه میگیرد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» نهتنها جنبشی اعتراضی، بلکه جنبشی هویتی و اجتماعی است که میتواند تأثیرات عمیقی بر آیندۀ سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد. نویسنده تأکید میکند که این جنبش نشاندهندۀ تغییری اساسی در خواستهها و انتظارات جامعۀ ایران بهویژه نسل جوان و زنان است (توحیدلو: 1402ب، 312-293). کریمی (1385) در مقالهای با عنوان «جنبشهای جدید اجتماعی و هویت با تأکید بر ایران» عوامل مؤثر بر شکلگیری و رشد جنبش زنان را بررسی کرده است. به گفتۀ او، عواملی مانند گسترش بوروکراسی، افزایش دسترسی به آموزش عالی، آگاهی بیشتر زنان از حقوق مدنی و شهروندی، رشد اشتغال زنان و نوسازی تدریجی جامعه، زمینهساز توسعۀ این جنبش بودهاند. وی همچنین تأکید دارد که انتشار مفاهیم مرتبط با توسعۀ سیاسی و مدرنیته به ایجاد و گسترش سازمانهای زنان و تقویت همکاری میان آنها کمک کرده است. از سوی دیگر، افزایش مطبوعات رسمی و رسانههای الکترونیکی مرتبط با جنبش زنان، نقشی کلیدی در اطلاعرسانی، بیان مطالبات و ایجاد همبستگی میان گروههای مختلف این جنبش ایفا کرده است (کریمی، 1385: 170-174). نوناو (2024) در مقالهای با عنوان «تأثیر جنسیت معترضان بر واکنشهای عمومی به اعتراضات و سرکوب اعتراضی» بررسی میکند که چگونه جنسیت معترضان واکنشهای عمومی به اعتراضات و سرکوب اعتراضی را شکل میدهد. او با استفاده از مطالعهای پیماشی نشان میدهد که اعتراضهایی که شامل مشارکت گستردۀ زنان است، در مقایسه با اعتراضهای مردانه کمتر خشونتآمیز و مستحق سرکوب تلقی میشوند (Naunov: 2024, 1-17). آفاری و اندرسون (2023) در مقالهای با عنوان «زن، زندگی، آزادی: خاستگاه قیام درایران» به ریشههای عمیقتری از شکلگیری اعتراضات در سال 1401 در ایران میپردازند و ریشۀ آن را به اعتراضات زنان پس از جنبش مشروطه در ایران و بهرهمندنبودن زنان از حقوق اساسی و طبیعی خود میدانند. آنها تفاوت این جنبش زنان با جنبشهای قبلی را میل به تغییر اساسی اجتماعی ازطرف زنان میدانند (Afary & Anderson: 2023, 82-98). قیطانچی و مقدم (2014) در مقالهای با عنوان «زنان، اعتراضات اجتماعی و فعالیتهای رسانهای جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا» میزان شیوع بهرهگیری از ابزارهای ارتباطی و رسانهای جدید توسط زنان در جنبشهای اجتماعی و تأثیرات را بر نقشهای زنان بهعنوان عوامل جمعی تغییر اجتماعی بررسی کردهاند و در نتیجهگیری خود بیان میکنند «ما فعالیت رسانهای زنان و نقش آنها در تحولات اجتماعی منطقه را با تمرکز بر چهار مورد بررسی میکنیم: اعتراضات سبز ایران و جنبش فمینیستی آن، انقلابهای سیاسی 2011 در تونس و مصر و مبارزات زنان از آن زمان و جنبش تدریجی در مراکش برای حقوق زنان و دموکراتیککردن جامعه»؛ درنهایت بیان میکنند: «میزان فعالیتهای سایبری زنان، میزان مطالعۀ محتوای رسانههای نوین و میزان دسترسی به این رسانهها بر میزان موفقعیت زنان بر نقشآفرینی درحوادث اجتماعی و سیاسی در سطح ملی و منطقهای تأثیر میگذارد» (Gheytanchi & Moghadam: 2014, 1-26). در جمعبندی از تحقیقات انجامشده میتوان نتیجه گرفت که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ ایران، بازتاب تغییرات فرهنگی و نگرشی زنان و اعتراض به کنترلهای گسترده بر پوشش و سبک زندگی آنان بود. این جنبش با شعارهایی مانند «زن، زندگی، آزادی» خواستار آزادیهای اجتماعی و فرهنگی و مخالفت با زندگی دستوری بود. تحقیقات نشان میدهد این جنبش پیامدهای جنسیتی، اجتماعی و فرهنگی داشته و چالشهایی برای نظام سیاسی ایجاد کرده است. حضور گستردۀ زنان، استفاده از رسانههای جدید و تغییرات ارزشی از عوامل کلیدی شکلگیری آن بودند. این جنبش، بهعنوان یک لحظۀ انقلابی، تحولات اساسی در خواستههای جامعه بهویژه زنان و جوانان را نشان میدهد و تأثیرات عمیقی بر آیندۀ ایران خواهد داشت. نکتۀ متمایز تحقیق حاضر علاوهبر فهم ذهنیت زنان معترض زندانی ازطریق تحلیل مضامینی که درمصاحبههای انجامشده با آنها به دست آمده، توجه به تجربۀ زیستۀ زندانرفتن یا بازداشتشدن آنهاست که دراین تحقیقات به آن اشاره نشده است. چارچوب مفهومی نظریه نقش مهمی در پژوهش کیفی ایفا میکند؛ اگرچه این نقش با پژوهشهای کمّی متفاوت است. نقشهای اصلی نظریه در پژوهش کیفی عبارتاند از: چارچوب مفهومی،حساسسازی، تفسیر دادهها، مقایسۀ یافتهها، توسعۀ نظریه، انتخاب روش و ارتباط با ادبیات موجود (فلیک، 1401). در این تحقیق برای صورتبندی بهتر تحقیق از چارچوبهای مفهومیاستفاده میشود. چارچوب مفهومی این تحقیق مبتنیبر نظریات فمینسیتی و نظریۀ جنبشهای اجتماعی جدید است. این نظریهها به این دلیل استفاده شده است که توانایی تبیین و تحلیل در حوزۀ کنشگری زنان را در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. در پژوهشهای کیفی بهویژه با رویکرد تحلیل مضمون، چارچوب مفهومی نقش کلیدی در هدایت فرایند جمعآوری و تحلیل دادهها ایفا میکند. این چارچوب به پژوهشگر کمک میکند تا مفاهیم و مضامین اصلی را شناسایی و دادهها را در چارچوبی منسجم تحلیل کند؛ بهعلاوه، این نظریهها به ما کمک میکنند تا سؤالات پژوهش را بهصورت هدفمند طراحی و یافتهها را در چارچوبی نظری تفسیر کنیم؛ برای مثال، در تحلیل تجربههای زنان معترض از نظریههای فمینیستی برای درک چگونگی شکلگیری هویت مقاومت استفاده میشود؛ درنهایت، این نظریهها نه بهعنوان چارچوبی سختگیرانه، بلکه بهعنوان ابزارهایی انعطافپذیر برای هدایت فرایند تحلیل مضمون به کار گرفته میشوند. این رویکرد کاملاً با ماهیت پژوهشهای کیفی سازگار است؛ زیرا در این نوع پژوهشها نظریهها بهجای پیشفرضهای ثابت بهعنوان چارچوبهایی برای کشف مفاهیم جدید و تفسیر دادهها استفاده میشوند. نظریۀ فمینیسیم فمینیسم بهعنوان مجموعهای از جنبشها، نظریهها و فلسفههای مختلف، تفاوتهای جنسیتی و ساختارهای اجتماعی مرتبط با آن را بررسی و نقد میکند. این رویکرد، موضوعاتی همچون تبعیض جنسیتی، رفتارهای قالبی، شیءانگاری، نابرابری و نظامهای مردسالاری یا پدرسالاری را در کانون توجه خود قرار میدهد. جوهرۀ اصلی فمینیسم تأکید بر این اصل است که حقوق، مزایا، وظایف و جایگاه اجتماعی نباید براساس جنسیت تعیین شوند (Miller, 1976: 87). یکی از تحلیلهای مهم دربارۀ نظریات فمینیستی را ریتزر[2] (1395) در کتاب نظریۀ جامعهشناسی در دوران معاصر ارائه میدهد. او نظریات فمینیستی را در چهار بخش اصلی طبقهبندی میکند:
در رویکرد جامعهشناسی معرفت فمینیستی بر نقش ساختارهای قدرت در تولید دانش تأکید دارد و دانش عمومی را بازتابی از منافع گروههای مسلط میداند. فمینیستها تأکید میکنند که دانش اجتماعی بهجای بازتاب حقیقتی مطلق، بیانگر علایق و تجربیات سلطهگران است. آنها بر این باورند که سلطه ایدئولوژیک ابزاری کلیدی برای حفظ ساختارهای اجتماعی نابرابر است. در سطح خرد، نظریههای فمینیستی تعاملات روزمره بین زنان و مردان را تحلیل میکنند. این تعاملات چه در محیطهای کاری و چه در روابط شخصی متأثر از ساختارهای کلان قدرت قرار دارند. ورود متغیرهایی همچون نژاد و طبقه به این تحلیلها ابعاد پیچیدهتری از نابرابری جنسیتی را آشکار میکند. همچنین فمینیسم علاوهبر نقد و تحلیل ساختارهای اجتماعی نابرابر بر ضرورت تغییر این ساختارها نیز تأکید دارد. این رویکرد نهتنها به بازتعریف دانش و نظم اجتماعی میپردازد، بلکه تلاش میکند با شناسایی و اصلاح نابرابریهای ریشهدار، فضایی عادلانهتر برای تعاملات اجتماعی و جنسیتی ایجاد کند (ریتزر، ١٣٩٥: ٦٠٧-٦٥٩). جدول 1- شمای کلی از نظریۀ فمینیسم Table 1- Feminism theory schema
نظریۀ جنبشهای اجتماعی جدید نگاهی اجمالی به جنبشهای زنمحور در چند دهۀ اخیر نشان میدهد که بهتبع تغییر ارزشهای زنان از مادی به فرامادی، بُعد سیاسی جنبشهای زنمحور به اجتماعی تغییر کرده است؛ بنابراین، براساس همین تغییرات نظریههای جدید جنبشهای زنمحور نیز به حوزۀ اجتماعی این جنبشها توجه کردهاند که از مهمترین نظریهپردازان آن میتوان به آلن تورن، یورگن هابرماس، آلبرتو ملوچی و مانوئل کاستلز اشاره کرد. آلن تورن (1401) جنبشهای اجتماعی را بهعنوان پدیدههای محوری در جامعهشناسی تحلیل میکند و بر دو مفهوم کلیدی «کنش جمعی» و «تاریخمندی» [3]تأکید دارد. از دیدگاه او جنبشهای اجتماعی بهعنوان کنشهای جمعی در برابر الگوهای فرهنگی مسلط شکل میگیرند و هدف اصلی آنها تغییر یا اصلاح این الگوهاست. تورن معتقد است که این جنبشها نهتنها ابزارهایی برای اعتراض، بلکه بخشی جداییناپذیر از حیات اجتماعی هستند و نقش اساسی در شکلدهی به مسیرهای تاریخی جوامع ایفا میکنند. او تأکید میکند که جنبشها در پاسخ به شرایط جدید اجتماعی ظهور مییابند که موجب تسلط گروههای خاص بر فرایندهای الگوسازی و ارزشگذاری میشوند. تورن سه اصل اساسی برای شکلگیری جنبشهای اجتماعی معرفی میکند: اصل هویت: جنبشها باید هویت مشخصی داشته باشند؛ شامل اعضا، اهداف و منافع مشخص. اصل مخالفت: جنبشها در برابر نیروهای مقاومت و وضعیت موجود شکل میگیرند و بدون این تضاد وجود نخواهند داشت. اصل عمومیت: جنبشها معمولاً حول ارزشهای جهانی مانند حقوق بشر، آزادی و رفاه جمعی شکل میگیرند (تورن، 1401: 45). این اصول سهگانه چارچوبی جامع برای درک ماهیت، جهتگیری و تحول جنبشهای اجتماعی ارائه میدهند (گی روشه، 167:1366). تورن همچنین بر اهمیت «تاریخیت» (درک فرایندهای اجتماعی و فرهنگی حاکم) در شکلگیری جنبشها تأکید میکند؛ برای مثال، آگاهی از نابرابریها در نظام آموزشی میتواند به ظهور جنبشهای حقوق مدنی منجر شود (Touraine, 1985: 749)؛ درنهایت، تورن جنبشهای اجتماعی را نه پدیدههای استثنایی، بلکه بخشی از پویاییهای جاری جوامع میداند که نقش کلیدی در تغییرات اجتماعی ایفا میکنند (تورن، 1401: 45). هابرماس[4] (1384) جنبشهای اجتماعی را بهعنوان مرز و حائلی بین «زیستجهان» [5](جهان زندگی روزمره و ارزشهای انسانی) و «سیستم» (نهادهای بوروکراتیک و عقلانیت ابزاری[6]) در نظر میگیرد. از دیدگاه او جنبشهای اجتماعی نهتنها از زیستجهان در برابر تسلط سیستم محافظت میکنند، بلکه تلاش دارند تا با سیستمهای حاکم مقابله کنند. هابرماس معتقد است که جنبشهای اجتماعی نوین بهعنوان واکنشی به روند «شیءوارگی» [7](تبدیل مفاهیم و روابط انسانی به اشیای کنترلشونده) ظهور کردهاند و هدفشان بازپسگیری عاملیت انسانی و تقویت هویت اجتماعی در برابر نیروهای نظاممند است. هابرماس جنبشهای اجتماعی را به دو گروه عمده تقسیم میکند: جنبشهای رهاییبخش: این جنبشها بر عدالت اقتصادی و کاهش نابرابریهای ساختاری تمرکز دارند و ریشه در تضادهای طبقاتی و اقتصادی دارند. نمونههایی مانند جنبشهای سوسیالیستی و جنبش زنان در این دسته قرار میگیرند. جنبشهای مقاومتی: این جنبشها بر مسائل هویتی، فرهنگی و زیستمحیطی متمرکز هستند و اهدافی مانند حفظ ارزشهای فرهنگی، پایداری محیطزیست [8]و دفاع از حقوق اقلیتها را دنبال میکنند. نمونههایی مانند جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان و جنبش سبزها در این دسته جای میگیرند. هابرماس بهویژه بر جنبش زنان تأکید میکند و معتقد است که این جنبش علاوهبر مقابله با سرکوبهای سیستماتیک پدرسالارانه در پی از میان برداشتن اشکال عینی و ذهنی سلطۀ مردسالاری است. هدف این جنبش ایجاد فضایی برای گفتوگو و تعامل بدون سلطۀ مردانه است (هابرماس: 1384، 78-91). ملوچی[9] معتقد است که در جوامع پیچیدۀ معاصر، شکافی اساسی بین نظامهای نهادی (سیستمهای رسمی تصمیمگیری) و جامعۀ مدنی وجود دارد. این شکاف ناشی از ناتوانی نظامهای رسمیدر پاسخگویی به نیازها و اشکال نوظهور کنش اجتماعی است که از بطن جامعه شکل میگیرند (ملوچی، 1387: 141). بهعقیدۀ او جنبشهای اجتماعی در دل جامعۀ مدنی پدید میآیند و اهدافشان فراتر از مطالبات مادی یا طبقاتی است. این جنبشها بر ارتقای دموکراسی، بیان هویتهای فردی و جمعی و کسب شناسایی [10]و استقلال تمرکز دارند (مشیرزاده، 1381: 201-203). ملوچی جنبشهای اجتماعی را بهعنوان میانجیهایی میداند که تلاش میکنند شکاف بین جامعۀ مدنی و ساختارهای سیاسی رسمیرا کاهش دهند و فرایند مشارکت سیاسی را گسترش دهند. او تأکید میکند که جنبشها بهطور ذاتی نمیتوانند در فرایندهای سیاسی موجود جذب شوند؛ زیرا مرزهای سیستمهای موجود را به چالش میکشند. بهجای انطباق با نظام نهادی، جنبشها به دنبال ایجاد فضای عمومیجدیدی فراتر از ساختارهای موجود هستند (ملوچی، 1387: 141). ویژگی اصلی جنبشهای اجتماعی جدید، ساخت هویت جمعی است که شامل سه بعد اساسی میشود: چارچوبهای شناختی[11]: تعریف اهداف، ابزارها و عرصههای کنش. روابط بین بازیگران: فعالسازی تعاملات متقابل میان اعضا. سرمایهگذاری عاطفی[12]: ایجاد همبستگی و تعریف هویت شخصی و جمعی (مشیرزاده، 1381: 201-203). ملوچی همچنین بر نقش شبکههای شناور [13]نامحسوس در شکلگیری جنبشها تأکید میکند. این شبکهها ازطریق انتقال تجربیات زندگی و خلق هویتهای جمعی در بستر زندگی روزمره عمل میکنند. جنبشها بهدلیل ماهیت غیردائمی و عضویتهای شناور، قدرت خود را حفظ میکنند و بهندرت بهصورت کاملاً مرئی ظهور میکنند (نش، 1384: 168-171). جنبشهای اجتماعی در جوامع مدرن بهعنوان واقعیتهای دائمیو پایدار عمل میکنند و در چرخههای بسیج سیاسی ظهور مییابند. حتی در دورههای نهفتگی، جنبشها به فعالیتهای فکری و بازاندیشی درونگروهی ادامه میدهند که پایهگذار تحولات آینده هستند (دلاپورتا و دیانی، 1383: 38). ملوچی الگوی دو وضعیتی را برای جنبشها مطرح میکند: وضعیت پنهان: شبکههای کوچک در زندگی روزمره بهصورت پنهانی فعال هستند و الگوهای فرهنگی جدید را آزمایش میکنند. وضعیت آشکار: جنبشها در مواجهه با مسائل خاص وارد عرصۀ عمومی میشوند و با اقتدار سیاسی رویارویی میکنند (ملوچی، 1387: 153-154). کاستلز (1384) جنبشهای اجتماعی را بهعنوان کنشهای جمعی هدفمند تعریف میکند که قادر هستند ارزشها و نهادهای اجتماعی را تغییر دهند، صرفنظر از اینکه به پیروزی یا شکست منجر شوند. او جنبشهای اجتماعی را عوامل مؤثری در تحولات اجتماعی میداند و دو ویژگی کلیدی برای آنها برمیشمارد: ساخت معنا و هویت: جنبشها نهتنها به دنبال اهداف خاص هستند، بلکه ازطریق فرایندهای جمعی، هویتهای نوین ایجاد میکنند و رابطۀ خود با جامعه و نهادهای آن را بازتعریف میکنند. زمینۀ تاریخی و شبکۀ اجتماعی: هر جنبش در بستر خاصی از شرایط تاریخی و اجتماعی شکل میگیرد و این بستر بر نحوۀ شکلگیری و موفقیت یا شکست جنبش تأثیر میگذارد. کاستلز سه نوع هویت را در جنبشهای اجتماعی شناسایی میکند: هویت مشروعیتبخش[14]: این هویت توسط نهادهای حاکم شکل میگیرد تا سلطۀ خود را تثبیت و توجیه کند. هویت مقاومت[15]: این هویت توسط کنشگرانی شکل میگیرد که در شرایط سلطه قرار دارند و بهعنوان واکنشی به بیعدالتیها بر مبارزه و اعتراض تأکید میکند. هویت برنامهدار[16]: این هویت زمانی شکل میگیرد که کنشگران با استفاده از عناصر فرهنگی موجود، هویت جدیدی میسازند که نهتنها موقعیت خود را بازتعریف میکند، بلکه به سمت تغییر ساختارهای اجتماعی حرکت میکند. کاستلز معتقد است که هویت برنامهدار منجر به شکلگیری سوژههای اجتماعی میشود که میتوانند عامل تغییرات ساختاری در جامعه باشند. در جامعۀ شبکهای، جنبشهای اجتماعی بیشتر براساس هویتهای مقاومت و برنامهدار شکل میگیرند. بهویژه جنبشهای زنان نمونهای از هویت برنامهدار هستند که میتوانند به سوژههایی فعال و مؤثر در تغییرات اجتماعی تبدیل شوند (کاستلز: 1384، 20-29). جدول 2- شمای کلی از نظریۀ جنبشهای اجتماعی جدید Table 2- Social movements theory schema
روش پژوهش این مطالعه با استفاده از روش تحلیل مضمون[17] انجام شده است. تحلیل مضمون فرایندی انعطافپذیر برای شناسایی الگوها و مضامین در دادههای کیفی است. این روش دادهها را خلاصه، سازماندهی و تفسیر میکند و در تحقیقات کیفی نقش اساسی دارد. این روش فرایندی ساختاریافته برای تحلیل دادههای متنی است که هدف آن تبدیل دادههای پراکنده و متنوع به دادههای عمیق و تفصیلی است. تحلیل مضمون بر شناسایی و تفسیر معنای خاصی که از کلمات، جملات، یا پاراگرافها استخراج میشود، تمرکز دارد و در سه مرحلۀ تجزیه و توصیف متن، تشریح و تفسیر متن و ادغام و یکپارچهسازی مجدد متن انجام میپذیرد (Attride-Stirling, 2001). قبل از تجزیه و توصیف دادهها محققان چندینبار متن دادهها را بررسی میکنند تا با تسلط کامل مضامین را استخراج کنند. در روند جمعآوری دادهها به تجزیهوتحلیل قابلیت اطمینان، اعتبار، تأییدپذیری توجه شده است .(Braun & Clarke, 2019) در این رویکرد، پژوهشگر از استفاده از طبقات از پیش تعیینشده [18]اجتناب میکند و برایناساس، این امکان فراهم میشود که طبقات و مفاهیم آنها بهطور طبیعی از دادهها استخراج شوند. درواقع پژوهشگر تمرکز خود را بر روی دادهها قرار میدهد تا به درک عمیقتر و بینش جامعتری دست یابد. فرایند تحلیل دادهها معمولاً با مطالعۀ مکرر متن آغاز میشود که هدف آن کسب بینشهای کلی و شناخت اولیه از محتوای موجود است. در این مرحله، متن به دقت و کلمهبهکلمه بررسی میشود و کدها (مفاهیم اصلی) استخراج میشوند. این فرایند بهطور مداوم از استخراج کدها تا مرحلۀ نامگذاری آنها ادامه دارد. پسازآن، باتوجهبه شباهتها و تفاوتهای موجود بین کدها، آنها در طبقات مختلف دستهبندی میشوند؛ درنهایت، برای هر مفهوم استخراجشده شواهد[19]ی از دادهها بهصورت نقلقولهای مستقیم ارائه میشود تا صحت و دقت طبقات و کدهای استخراجشده تأیید شود. این فرایند کمک میکند تا تحلیل دادهها بهصورت دقیق، ساختاریافته و منطبق با محتوای واقعی دادهها انجام شود (Hsieh & Shannon, 2005: 1281). مشارکتکنندگان در این مطالعه 8 نفر از زنانی بودند که سابقۀ حضور در جنبش زن زندگی آزادی سال 1401 و زندانیشدن را داشتند. سن این زنان از 26 الی 53 بود. نمونهگیری نیز بهصورت هدفمند و به روش زنجیرهای بود که مشارکتکنندۀ اول که سابقۀ بازداشت به دلیل شرکت در این جنبش را داشت و ازطریق یکی از دوستان محقق معرفی شده بود، اقدام به معرفی دو نفر دیگر کرد و ازطریق آنها به سایر مشارکتکنندگان رسیدیم. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق ازنوع مصاحبۀ نیمهساختاریافته [20]بود؛ زیرا گفتمانهای تفسیری در تمامیرویکردهای تفسیرشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. بهگونهای که بدون بهکارگیری روششناسی دقیق برای مطالعۀ شرکتکنندگان و تحلیل گفتارهای آنها تصور وجود و پیشرفت این جریانهای فکری به دشواری میسر میشود. پرسش و گوشدادن به دیگران نهتنها ما را با آنچه که افراد میدانند آشنا میسازد، بلکه احساسات و باورهای آنها را نیز روشن میکند. این فرایند پرسشگری و شنیدن، همان الگوی بنیادین مصاحبه است که در آثار مختلف به آن تأکید شده است (Mack & Woodsong, 2005: 241). دادههای جمعآوریشده شامل گفتوگوهای ضبطشده با استفاده از دستگاه ضبط صوت بودند. برای ایجاد فضای امن و اعتماد میان پژوهشگر و شرکتکنندگان، اقدامات خاصی انجام شد. با استفاده از تکنیکهای اعتمادسازی، برقراری روابط مثبت و اطمینانبخشی به شرکتکنندگان درخصوص حفظ محرمانگی و رازداری اطلاعات شخصی، فرایند جمعآوری اطلاعات صورت گرفت. مصاحبهها زمانی انجام شد که این زنان در خارج از زندان بودند. قبل از مصاحبه ابتدا ازطریق تماس تلفنی با هرکدام از مشارکتکنندگان پس از معرفی و صحبت درخصوص پژوهش و هدف این پژوهش و اعتمادسازی (اگرچه بهسختی رخ داد)، مکان مصاحبه که نزدیکترین کتابخانۀ محل سکونت مشارکتکننده بود، تعیین و مصاحبه انجام شد و هرکدام از مصاحبهها در حدود 2 ساعت طول کشید و تا زمانی مصاحبه ادامه داشت که یا سوالی برای پرسیدن نبود یا مشارکتکننده حرفی برای گفتن نداشت. مصاحبهها در این تحقیق بهصورت عمیق انجام شدهاند؛ زیرا این نوع مصاحبهها به دلیل انعطافپذیری و قابلیت استخراج جزئیات بیشتر، مناسبترین روش برای تحقیقات کیفی به شمار میآیند. همچنین زمانی که مصاحبهها مطابق اصول صحیح انجام شود، اعتبار دادههای پژوهش را تقویت میکند (Hsieh & Shannon, 2005: 1281). همچنین برای ارزیابی مقبولیت دادهها، که مشابه روایی و پایایی در تحقیقات کمی است، معیارهایی برای سنجش کیفیت دادهها به کار گرفته شد. بهمنظور ارتقای مقبولیت دادهها از روشهای مختلفی استفاده شد: برقراری ارتباط مؤثر و اختصاص زمان کافی برای مصاحبه، ترکیب روشهای مختلف گردآوری دادهها (مصاحبه، مشاهده)، انتقالپذیری، ممیزی همکاران و درنهایت تأیید مشارکتکنندگان انجام شد. جدول 3- مشخصات مشارکتکنندگان Table 3- Participants characteristic
شیوۀ تحلیل دادهها برای تجزیهوتحلیل دادهها در این تحقیق از نرمافزار MAXQDA2020 استفاده شد که بهویژه بهدلیل مزایای آن در پردازش و تحلیل دادههای کیفی انتخاب شد. پژوهشگران بهطورکلی در تحلیل دادهها از دو رویکرد اصلی استفاده میکنند: تحلیل دادهها توسط پژوهشگر و تحلیل با استفاده از نرمافزارهای خاص. در این تحقیق بهمنظور تسهیل فرایند و افزایش دقت در طبقهبندی دادهها استفاده از نرمافزار انتخاب شده است. یکی از مراحل ابتدایی در تحلیل دادهها مفهومسازی است. مفهومسازی فرایندی است که در آن دادههای جمعآوریشده به اجزای کوچکتر تقسیم میشوند و برای هر بخش یک نام یا مفهوم خاص در نظر گرفته میشود. این تقسیمبندی میتواند شامل جملات، پاراگرافها یا حتی کلمات خاص باشد که بهطور دقیقتر معنای دادهها را منعطف و به فهم بهتر آنها کمک میکند. پسازآن، مقولهپردازی آغاز میشود که در این مرحله دادههای مختلف به مقولههای بزرگتر و مرتبطتر با یکدیگر طبقهبندی میشوند. هدف از مقولهپردازی، شناسایی روابط و ارتباطات میان مفاهیم مختلف است تا درک بهتری از پدیدههای مطالعهشده حاصل شود. این فرایند درنهایت منجر به ایجاد مقولههایی میشود که میتوانند توضیحدهندۀ مسائل مختلف در دادههای پژوهش باشند. در روشهای مختلف تحلیل دادهها پژوهشگر میتواند رویکردهای متفاوتی را پیش گیرد. یکی از این روشها تحلیل سطربهسطر دادهها است که در آن پژوهشگر بهدقت عبارتبهعبارت دادهها را بررسی و سعی میکند تا مفاهیم یا ایدههای مهم موجود در هر جمله را استخراج کند. در روش دیگری، کدگذاری جملات و پاراگرافها صورت میگیرد و پژوهشگر به دنبال ایدههای کلیدی میگردد که در قالب جملات و پاراگرافها قرار دارند و به هرکدام یک نام مشخص داده میشود؛ درنهایت، پژوهشگر میتواند با تجزیهوتحلیل کلی دادهها پاسخ به سؤالاتی از جمله «چهچیزی در حال وقوع است؟» را بررسی کند و تفاوتهای موجود میان دادهها را شناسایی کند. معیار اصلی در تحلیل دادهها در این تحقیق، دقت در تفکیک مفاهیم و بررسی روابط بین آنها است؛ زیرا این فرایند بهطور مستقیم بر درک بهتر پژوهشگر از پدیدهها و نتایج تحقیق تأثیر میگذارد (لیندلف و تیلور، ۱۳۹۶: ۱۱۵)؛ بنابراین، تحلیل دقیق دادهها و استفاده از روشهای مختلف کدگذاری و مقولهپردازی میتواند به نتایج معتبر و دقیقتری منجر شود (Creswell, 2003: 221). در این مسیر 294 کد اولیه، 51 مفهوم، 16 مضمون اولیه و درنهایت 7 مضمون اصلی مشخص شدند. یافتهها یافتههای این تحقیق بهطورکلی پس از ثبت و تحلیل منتهی به یک ابرمضمون با عنوان کنشگری زنمحور شده که از 294 کد اولیه، 51 مفهوم، 16 مضمون اولیه و درنهایت 7 مضمون اصلی برساخت شده است. جدول4- جدول مفهومی (فرایند استخراج مضامین) Table 4- Extracted themes
با تحلیل خطبهخط و بررسی دقیق متن مصاحبههای تحقیق، مفاهیم، مقولههای فرعی و اصلی و درنهایت مقولۀ هسته در طی فرایند دقیق و طولانی مفهومپردازی و ارائه شد؛ درنهایت مقولۀ هسته با عنوان کنشگری زنمحور از 7مقولۀ اصلی، 16 مقولۀ فرعی و 294 مفهوم برساخت شد که در جدول 4 نشان داده شده است. در ادامه مقولات اصلی و هستۀ پژوهش به جهت توصیف خط سیر ذهنیت زنان معترض از علل و پیامدهای کنشهای اعتراضی شرح داده میشوند. باور به کنشهای زنان در نظر پاسخگویان تحقیق حاضر، باور به کنشهای زنان اشارهای است به توانمندی و اعتماد به نقش اجتماعی و کنشگری زنان و زنمحوربودن جنبش و همراهیکردن مردان؛ دراینباره فرحناز با اشاره به مشارکت اجتماعی زنان میگوید: «در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکنم و به اهمیت کار گروهی و جمعی اعتقاد دارم؛ به همین دلیل قادر به نادیدهگرفتن وضعیت موجود نیستم.» درواقع این باور اشارهای است به مرحلهای از تغییر در نگرش زنان از پنهانبودن و در خانه ماندن به کنشگری در عرصۀ اجتماعی و برای خود زندگیکردن و نشاندادن تواناییهای خود به ساختار یا جمعیت مردانۀ جامعه که او را همیشه نادیده گرفتهاند. مرضیه با اشاره به لزوم اعتماد به توانایی زنان باور خویش را از این اعتمادسازی اینگونه بیان میکند: «قدرت زنان هیچگاه کمتر از مردان نبوده و میتوان به آنان اعتماد کرد. آنان توانایی تغییر وضعیت موجود را دارا هستند و جامعۀ مردسالار باید به این حقیقت آگاه شود.» همچنین این باور اشاره دارد به زنانهبودن جنبش و اینکه این زنان بودند که در این جنبش نقش فعالی را ایفا کردند. زهرا با اشاره به زنانهبودن جنبش، باور خویش را از این اعتمادسازی اینگونه بیان میکند: «این جنبش بهطور عمده زنمحور بود. درواقع این زنان بودند که نخستین اعتراضات را آغاز کردند و مردان نیز با مشاهدۀ حضور زنان، اعتمادبهنفس یافتند و به مشارکت در این جنبش ترغیب شدند.» چالشهای دائمی زنان تحقیق باور به وجود چالشهای دائمینسبتبه خود دارند و آن را ناشی از«زنبودن» خود میدانند. آنها معتقدند زنان در کشور ایران در تمامی حوزههای قضایی، شغلی، تحصیلی و حتی نوع پوشش محدودیت دارند و نابرابری بین مردان و زنان در این حوزها زیاد است. سارا با اشاره به این موضوع میگوید: «از دوران کودکی بر من ظلم روا داشته شد. گویی من به دنیا آمده بودم تا والدینم قدرت خود را ازطریق زورگویی و محدودکردن من به نمایش بگذارند؛ زیرا نمیتوانستند چنین رفتاری با برادرانم داشته باشند. در بسیاری از مواقع به خود میگفتم کاش زن نبودم.» بتول نیز دراینباره میگوید: «ولی ما برای حاکمیت بهعنوان یک مسئله محسوب میشویم؛ به ما به چشم یک مشکل نگاه میکنند.» ذهنیت زنان در این حوزه ناشی از تجربۀ مشترک زنان از مسائل مشترک در زیستن خود در جامعه است که یک فهم مشترکی را بین آنها از درک شرایط یکدیگر ایجاد میکند. فاطمه در این حوزه میگوید: «ازدواج کردم تا از فشار خانواده رهایی یابم؛ اما درعوض اسیر مردی شدم که به زورگویی پرداخته و اجازه نداشتم بدون اطلاع او از خانه خارج شوم.» سرمایۀ اکتسابی از کنش اعتراضی رضایت از عملی اعتراضی به حالتی گفته میشود که معترضین میدانند اعتراض آنها نتیجهای داشته است و عمل اعتراضی آنها تأثیرگذار بوده است، هرچند که محدود باشد. همچنین حمایت جامعه از این نوع اعتراض و تشویق و تحسینشدن ازطرف دیگران نوعی منزلت اجتماعی را به معترضین میدهد. نادیا با اشاره به این موضوع میگوید: «برای من همین که آگاه هستم سختگیریها نسبتبه حجاب پس از این اعتراضات کاهش یافته است، کافی است.» سحر نیز بیان میکند: «در گذشته از اینکه بدون حجاب در مکانهای عمومی حاضر شوم، میترسیدم؛ اما پس از این اعتراضات دیگر بدون ترس در هر مکانی که بخواهم حاضر میشوم. این مسئله برای مردم عادی شده است و گاهی اوقات ازسوی مردم مورد تأیید قرار میگیرم. در گذشته میترسیدم که بدون حجاب در مکان عمومیحاضرشوم؛ اما بعد از این اعتراضات دیگر بدون ترس در هر مکانی که میخواهم حاضر میشوم. برای مردم عادی شده است و گاهی اوقات ازطرف مردم مورد تأیید قرار میگیرم.» زهرا نیز میگوید: «وضعیت به جایی رسیده است که تقریباً برای 50درصد جامعه نوع پوشش زنان عادی شده و دیگر هیچکس از نوع حجابهای متفاوت تعجب نمیکند. در حال حاضر، همین امر برای من کافی است.» آلترناتیوسازی در پرتو بیاعتمادی اعتماد بهعنوان عامل تسهیلکنندۀ روابط و تعاملات بشری و پیشرفت جامعه و مشروعیت حاکمیت است. از طرف دیگر، عدم اعتماد، خود حالت ذهنی مفید است که ما را در دوریجستن از سیستمها یا افراد و سازمانهای ناتوان و ناسالم، توانا میسازد. فرحناز با اشاره به این موضوع میگوید: «مردم به توانایی حکومت در حل مشکلات خود شک دارند. آنها به فردی وطنپرست و دلسوز نیاز دارند که ادارۀ کشور را در دست گیرد و اولویت اصلی او رفاه مردم کشورش باشد.» اعتماد ازدسترفته حالتی است که بهصورت ذهنی و نیز عینی شبکۀ ارتباط و اعتماد در تمامی سطوح جامعه فرسوده میشود و شرایطی را ایجاد میکند که بیتفاوتی و عدم مشارکت در تصمیمات کلان حکومت را ایجاد میکند. مردم باور دارند که برای حل مشکلات نیاز به تغییر نظام سیاسی است. دراینخصوص زهرا میگوید: «دیگر نمیتوان به جریان مذهبی کشور و آرمانهای آنها اعتماد کرد. مسئولان کشور از توانایی لازم برای مدیریت امور برخوردار نیستند.» بتول نیز اینچنین میگوید: «مسئولان علاوهبر ناتوانی در حل مشکلات کشور، در فساد غرق شدهاند و تنها به فکر منافع شخصی خود هستند.» سحر دراینخصوص میگوید: «مسئولان کشور تنها به فکر منافع شخصی خود هستند و تمام این دوندگیها و لابیگریها برای به دست آوردن پستهای مختلف تنها به این دلیل است که خودشان به رفاه و منافع شخصی دست یابند. اصلاً به فکر مردم نیستند.» روشهای مبارزاتی مقاومت مدنی استراتژی منازعهبرانگیز فراسازمانی است که در آن جنبشهای مردمی سازمانیافته از تاکتیکهای مختلف عدم خشونت مانند اعتصاب، بایکوت، راهپیمایی، عدم همکاری، خودگردانی و مقاومت سازنده برای مبارزه با بیعدالتی شایع بدون تهدید یا خشونت استفاده میکنند. فاطمه برایناساس میگوید: «در جنبش زنمحور، ما روش اعتراضی خاص خود را داشتیم و هیچ تمایلی به خشونت نداشتیم؛ زیرا زنان عملاً به خشونت در اعتراضات اعتقادی ندارند. من نیز اعتراض خود را با برداشتن روسری نشان میدادم.» اعتراض در جنبشهای جدید یعنی دوری از خشونت و خسارت که راز ماندگاری جنبشی اعتراضی است. جنبش جدید تاکتیکهای بدون خشونت را دنبال میکند و شبکههای اجتماعی نقش ویژه ای در ارائۀ این تاکتیکها ایفا کردند. سحر میگوید: «ما زنان اهل خشونت نیستیم؛ چراکه اگر خشونت داشتیم، راحت اعتراضمان تمام میشد. من دیگران را تشویق به اعتراض میکردم. به فرزندم میگفتم چه بر سر ما آمده.» زهرا نیز میگوید: «همسرم موافق اعتراضات بود؛ اما اظهار میکرد که ممکن است آسیب ببیند. به همین دلیل، من اعتراض خود را ازطریق گذاشتن پست و استوری در اینستاگرام نشان میدادم.» الزامات سیاسی_فرهنگی دموکراسی نه یک مفهوم ثابت انتزاعی بلکه شیوهای برای حل مسائل مردم است. به اعتقاد آلن تورن (1401) دموکراسی چیزی جز برقراری اصول و شرایطی نیست که منجر به رعایت حق شهروندی، محدودکردن قدرت، حق نمایندگی مردم و شکوفاشدن سوژۀ شخصی شود و سوژه نیز باید خود باشد نه آن چیزی که برایش تعریف شده است (تورن، 53:1401)؛ برایناساس فاطمه میگوید: «من دوست دارم که نوع پوشش و عقایدم را خودم انتخاب کنم، نه اینکه با فشار به من تحمیل شود. همچنین باید در انتخاب دین خود آزاد باشم.» دموکراسی یعنی احترام به تکتک افراد جامعه، نوع عقیده و پوشش آنها، زمینۀ شکوفاشدن افراد فراهم شود و پیوند بین آزادی و عدالت را برای شکلگیری هویت واقعی سوژه ایجاد کند. بتول میگوید: «زمانی که حجاب اجباری شود، مقاومت در برابر آن بیشتر میشود و ریاکاری و دورویی افزایش مییابد. عقیدۀ من برای خودم اهمیت دارد و باید برای دیگران نیز قابل احترام باشد، نه اینکه با عقیدۀ من مقابله شود.» مرضیه میگوید: «من باید خودم افرادی را انتخاب کنم که واقعاً نمایندۀ من باشند، نه اینکه نمایندۀ حاکمیت برای اجرای سیاستهای آن باشد.» افول امید در جامعه از دیدگاه جامعهشناختی «افول امید در جامعه» حالتی است که روابط اجتماعی ضعیف میشود و اعتماد بین افراد کاهش و احساس ناامیدی و یأس در میان مردم افزایش مییابد. این وضعیت میتواند به دلیل عوامل مختلف مانند تغییرات شدید اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد که منجر به ازهمگسیختگی شبکههای اجتماعی و کاهش حس امنیت و ثبات در جامعه میشود. در فهم ذهنیت زنان، پژوهش حاضر نیز از یک ناامیدی شدید در میان آنان حکایت دارد. سارا گفت: «پول کشور بیارزش شده است و دیگر امیدی به آینده نداریم. از فقر و نداری به تنگ آمدهایم؛ درحالیکه دولتها سالهاست میگویند که همهچیز در حال بهبود است و اوضاع بهتر خواهد شد.» نادیا میگوید: «دیگر امیدی به بهبود شرایط کشور، بهویژه در حوز؛ اقتصادی ندارم. اوضاع هر روز بدتر و بدتر میشود. هر مسئولی هم که بیاید، وضعیت تغییری نمیکند و قرار نیست کاری برای ما انجام دهد. نسلهای بعد از ما نیز در شرایط سختی خواهند بود.» کنشگری زنمحور تورن در کتاب بازگشت کنشگر خود (1400) کنشگری زنمحور را «شخصیشدن سوژه» در فرایند تغییر اجتماعی میداند. «سوژۀ شخصی» چیزی نیست جز ارادۀ انسانی به سوژهبودن؛ یعنی ارادۀ انسان به ساختن تاریخ و جامعۀ خود. این اراده از خلال ساختن خویشتن و مبارزه با استبداد و نابرابری ممکن میشود. سوژۀ انسانی به دنبال به رسمیت شناختهشدن «حق سوژگی» است تا از این مسیر هویت خویش را بنا کند؛ سوژۀ شخصی بهواسطۀ جنبشهای اجتماعی جدید برای برپایی دموکراسی و جامعۀ آزاد میکوشد. ویژگی کانونی جنبشهای اجتماعی جدید «فردشدگی» است؛ به این معنا که شرکتکنندگان در این جنبشها نه به ندای حزب و نه به ندای ایدئولوژی یا سنت، بلکه به ندای درونی خود آری میگویند و هرکدام از آنها دلایل «شخصی» خود را برای حضور در جنبش دارند. این سوژههای شخصی در جریان ارتباطات آزاد اجتماعی همدیگر را پیدا میکنند و خواستههای مشابه، آنها را بهوسیله این شبکههای ارتباطی به هم پیوند میدهد. آنچنان که مانوئل کاستلز[21] (1402) میگوید کنشگری جدید را باید در پیوند با شبکههای اجتماعی و در جامعۀ شبکهای تحلیل کرد. شکل 1- چارت مفهومی تحقیق Fig 1- Conceptual networks of themes نتیجه این پژوهش با هدف درک ذهنیت زنان معترض زندانی در یزد و تحلیل علل و پیامدهای کنشهای اعتراضی آنان انجام شد. یافتهها نشان میدهد که این جنبش با تمرکز بر تغییرات فرهنگی و اجتماعی به زنان امکان داده است تا هویت اجتماعی خود را بازتعریف کنند. باور به توانمندی زنان و نقش فعال آنان در جامعه نشاندهندۀ تغییرات نگرشی عمیقی است. این تغییر نگرش با نظریۀ فمینیستی تطابق دارد؛ زیرا بر بازنگری و اصلاح نابرابریهای جنسیتی تأکید میکند و زنان را بهعنوان کنشگرانی فعال در تغییر اجتماعی معرفی میکند. چالشهای دائمی زنان در جامعۀ مردسالار ازجمله نابرابریهای حقوقی و اجتماعی، منجر به شکلگیری حس همبستگی و هویت جمعی در میان آنان شده است. این وضعیت همانطور که تورن بیان میکند، ناشی از تلاش جنبشهای اجتماعی برای مقابله با الگوهای فرهنگی مسلط است. همچنین کاستلز نیز بر اهمیت هویت مقاومت در ایجاد تغییرات اجتماعی تأکید میکند که در این جنبش بهخوبی نمایان است. بیاعتمادی گستردۀ زنان به نظام سیاسی و خواست تغییرات بنیادی، محرکی قوی برای سازماندهی اعتراضات بوده است. این بیاعتمادی و تلاش برای ایجاد آلترناتیوهای جدید، مطابق با نظریۀ ملوچی است که شکاف میان نظامهای رسمی و جامعۀ مدنی را عامل ظهور جنبشهای اجتماعی میداند. همچنین هابرماس بر نقش این جنبشها در بازپسگیری عاملیت انسانی و مقاومت در برابر سلطۀ سیستم تأکید میکند که در رفتار زنان معترض مشهود است. روشهای غیرخشونتآمیز زنان ازجمله بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و نمادهای فرهنگی مانند برداشتن حجاب، تأثیر عمیقی بر تداوم جنبش و تغییر نگرش عمومیگذاشته است. این رویکردها که نشاندهندۀ خلاقیت و هوشمندی در اعتراضات هستند، با دیدگاه کاستلز دربارۀ نقش جنبشهای اجتماعی در تغییر ارزشها و نهادهای اجتماعی همخوانی دارند. این روشها توانستهاند پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مهمی به همراه داشته باشند. یکی از دستاوردهای مهم این جنبش، کاهش محدودیتها در زمینۀ حجاب و تقویت اعتمادبهنفس زنان بود که بهنوبۀ خود بازتابی از موفقیت نسبی اعتراضات است. تورن در نظریۀ خود تأکید دارد که جنبشها با تغییر مسیرهای تاریخی، تحولات مهمی را در ساختارهای اجتماعی رقم میزنند که این یافته نیز در راستای دیدگاه او قرار دارد. درنهایت این پژوهش بر «کنشگری زنمحور» بهعنوان هستۀ اصلی جنبش «زن، زندگی، آزادی» تأکید دارد. این جنبش با بهرهگیری از ویژگیهای جنبشهای اجتماعی جدید، مانند تمرکز بر هویت فردی و جمعی و استفاده از روشهای مدرن، الگویی برای تحولات اجتماعی و سیاسی آینده ارائه داده است. امید است این پژوهش به درک بهتر خواستهها و تجربیات زنان معترض و حمایت از آنان کمک کند.
[1] Touraine [2] Ritzer [3] Historicization [4] Habermas [5] Lifeworld [6] Instrumental Rationality [7] Reification [8] Environmental Sustainability [9] Melucci [10] Recognition [11] Cognitive Frameworks [12] Emotional Investment [13] Floating Networks [14] Legitimizing Identity [15] Resistance Identity [16] Project Identity [17] Thematic Analysis [18] Predefined categories [19] Evidence [20] Semi-Structured Interview [21] Castells | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
توحیدلو، س. (1402الف). فراترکیب تحلیلهای موجود درباره اعتراضهای 1401 ایران. جامعهشناسی ایران، 23(3)، 179-145. توحیدلو، س. (1402ب). بررسی نظری جنبش زندگی، اصلاحات یا لحظه انقلابی (براساس تجربه تولیدشده در اعتراضات 1401ایران). مطالعات جامعهشناختی (نامه علوم اجتماعی سابق)، 30(1)، 293-312. تورن، آ. (1400). بازگشت کنشگر (سلمان صادقیزاده، مترجم). ثالث. تورن، آ. (1401الف). جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی (سلمان صادقیزاده وحسن ناصرخاکی، مترجمان). طرح نو. تورن، آ. (1401ب). دموکراسی چیست؟ (سلمان صادقیزاده، مترجم). ثالث. جلائیپور، ح. و قنبری، س. (1403). واکاوی کنشگری زنان در اعتراضات پاییز 1401 و پیامدهای آن بر جامعه و نظام سیاسی. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، 13(3)، 287-306. جمیری، م. و کشاورز ( بیضایی)، م. (1403). تحلیل جامعهشناختی ناآرامیهای خشونتآمیز پاییز 1401. جامعهشناسی سیاسی انقلاب اسلامی، 297-322. دلاپورتا، د. و ا دیانی، م. (1383). مقدمهای بر جنبشهای اجتماعی (محمدتقی دلفروز، مترجم). کویر. ریتزر، ج. (١٣٩٥). نظریههای جامعهشناسی (هوشنگ نائبی، مترجم). نی. روشه، گ. (1366). تغییرات اجتماعی (منصور وثوقی، مترجم). نی. فلیک، ا. (1401). درآمدی بر تحقیق کیفی (هادی جلیلی، مترجم). نی. کاستلز، م. (1402). شبکههای خشم وامید (مجتبی قلیپور، مترجم). مرکز. کاستلز، م. و مارتین، ا. (1384). گفتگوهایی با مانوئل کاستلز (حسن چاوشیان، مترجم) نی. کریمی، ع. (1385). جنبشهای جدید اجتماعی و هویت با تأکید بر ایران. تمدن اسلامی. لیندلف، ت. آ. و تیلور، ب. س. (1396). روشهای پژوهش کیفی در علوم اجتماعی (عبدالله گیویان، مترجم). چاپ سوم. همشهری. مشیرزاده، ح. (1381). درآمدی نظری بر جنبشهای اجتماعی. پژوهشکده امام خمینی. مشیرزاده، ح. (1383). از جنبش تا نظریه اجتماعی، تاریخ دو قرن فمنیسم. چاپ سوم. شیرازه. ملوچی، آ. (1387). ابعاد نوین جنبشهای نوین اجتماعی. در انریک لارنا، هانک جانستون و ژوزف گاسفیلد (ویراستاران)، جنبشهای نوین اجتماعی (محمد سروریان و علی صبحدل، مترجمان). پژوهشکده مطالعات راهبردی. نش، ک. (1384). جامعهشناسی سیاسی معاصر (محمدتقی دلفروز، مترجم). کویر. هابرماس، ی. (1384). نظریه کنش ارتباطی: جهان زیست و نظام (کمال پولادی، مترجم). مؤسسۀ انتشاراتی روزنامه ایران.
References Afary, J., & Anderson, K.B. (2023). Woman, life, freedom: The origins of the uprising in Iran. Dissent, 70(1), 82-98. https://www.dissentmagazine.org/online_articles/women-life-freedom-iran-uprising-origins/ Attride-Stirling, J. (2001). Thematic networks: An analytic tool for qualitative research. Qualitative Research, 1(3), 385-405. https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/146879410100100307 Braun, V., & Clarke, V. (2019). Reflecting on reflexive thematic analysis. Qualitative Research in Sport, Exercise and Health, 11(4), 589-597. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/2159676X.2019.1628806 Castells, M. (2023). Networks of outrage and hope (Mojtaba Gholipour, Trans.). Markaz Publishing. [In Persian]. https://ketabchi.com/product Castells, M., & Ince, M. (2005). Conversations with manuel castells (Hassan Chavoshian, Trans.). Ney Publishing. [In Persian]. https://abanbooks.com/product Creswell, J. W. (2003). Research design: Qualitative, quantitative, and mixed methods approaches (Second ed.). Thousand Oaks, CA: Sage. https://us.sagepub.com/en-us/nam/research-design/book2250 Della Porta, D., & Diani, M. (2004). An introduction to social movements (Mohammadtaghi Delfrooz, Trans.). Kavir Publishing. [In Persian] https://hamysheh.com/Products/31555. Flick, U. (2022). An introduction to qualitative research (Hadi Jalili, Trans.). Ney Publishing. [In Persian]. https://arvinbookstore.com/product Gheytanchi, E., & Moghadam, V. N. (2014). Women, social protests, and the new media activism in the Middle East and North Africa. International Review of Modern Sociology, 40(1), 1–26. https://www.jstor.org/stable/41420156 Habermas, J. (2005). The theory of communicative action: Lifeworld and system (Kamal Pouladi, Trans.). Iran Newspaper Publishing Institute. [In Persian]. https://www.fardabook.com Hsieh, H. F., & Shannon, S. E. (2005). Three approaches to qualitative content analysis. Qualitative Health Research, 15(9), 1277-1288. https://journals.sagepub.com/doi/10.1177/1049732305276687 Jalaiipour, H. R., & Ghanbari, S. (2024). Analyzing women's activism in the fall 2022 protests and its consequences for society and the political system. Iranian Social Studies and Research, 13(3), 287-306. [In Persian]. https://journal.ut.ac.ir/article_98457.html Jamiri, M., & Keshavarz (Beizaei), M. (2024). A sociological analysis of the violent unrest in autumn 2022. Political Sociology of the Islamic Revolution, 297-322. [In Persian]. https://www.psirj.ir/?_action=article&au=1301406&_au Karimi, A. (2006). New social movements and identity with emphasis on Iran. Islamic Civilization Publishing. [In Persian]. https://www.noorlib.ir/book/view/2409 Lindelph, T. R., & Taylor, B. C. (2017). Qualitative research methods in social science (Abdullah Ghuuan, Trans.). Third edition. Hamshahri Publishing House. [In Persian]. Mack, N., Woodsong, C., Macqueen, K. M., Guest, G., & Namey, E. (2005). Qualitative research methods: a data collector’s field guide. Family Health International Publications. North Carolina, USA. https://www.fhi360.org/wp-content/uploads/2024/01/Qualitative-Research-Methods-A-Data-Collectors-Field-Guide.pdf Melucci, A. (2008). New dimensions of new social movements. In E. Larna, J. Hank, & J. Gasfield (Eds.), New Social Movements (Mohammad Savorian & Ali Sabhdahl, Trans.). Strategic Studies Research Institute. [In Persian]. https://www.ssri.ir Meshirzadeh, H. (2002). A theoretical introduction to social movements. Imam Khomeini Research Institute. [In Persian]. https://www.imam-khomeini.ac.ir/Book/ID/4513 Meshirzadeh, H. (2004). From movement to social theory: A history of two centuries of feminism. 3rd edition. Shiraze Publishing. [In Persian]. https://www.shirazeh.com/product Miller, J. B. (1976). Toward a new psychology of women. Beacon Press Publishing. https://www.amazon.com/Toward-Psychology-Women-Baker-Miller/dp/0807029092 Naunov, M. (2024). The effect of protesters’ gender on public reactions to protests and protest repression. American Political Science Review, 119(1), 1-17. https://shorturl.at/fwRHW Nash, K. (2005). Contemporary political sociology (Mohammadtaghi Delfrooz, Trans). Kavir Publishing. [In Persian]. https://www.ketabane.org/product Ritzer, G. (2016). Sociological theories (Houshang Naeibi, Trans). Ney Publishing. https://www.fardabook.com [In Persian]. Rocher, G. (1987). Social changes, translayed by Mansour Vosoqi, Tehran: Ney Publication. [In Persian]. Touraine, A. (1985). An introduction to the study of social movements. Social Research, 52(4), 749-788. https://www.jstor.org/stable/40970907 Touraine, A. (2021). The return of the activist (Salman Sadeghizadeh, Trans.). Selsele Publishing. [In Persian]. https://www.iranketab.ir/book/118388 Touraine, A. (2022). Sociology of social movements (Salman Sadeghizadeh & Hassan Naserkhaki, Trans.). Tarh-e No Publishing. [In Persian]. https://www.iranketab.ir/book/114427 Touraine, A. (2022). What is democracy? (Salman Sadeghizadeh, Trans.). Selsele Publishing. [In Persian]. https://www.iranketab.ir/book/118387 Tohidlou, S. (2023). A meta-synthesis of existing analyses on the 2022 protests in Iran. Iranian Journal of Sociology, 23(3), 145-179. [In Persian]. https://ensani.ir/fa/article/558855 Tohidlou, S. (2023). Theoretical study of life movement, reforms, or revolutionary moment (Based on the experience produced in the 2022 protests in Iran). Sociological Studies, 30(1), 293-312. [In Persian]. https://journals.ut.ac.ir/article_94484.html | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 102 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 87 |