
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,588,635 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,318,761 |
واکاوی منطق اقتصادی سیستمهای شهری و منطقهای از منظر تجمع و شبکه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد شهری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 2، دی 1403، صفحه 69-92 اصل مقاله (956.4 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ue.2025.140858.1284 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صدیقه لطفی* 1؛ مجتبی شهابی شهمیری2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد، گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه برنامهریزی منطقهای، دانشکده شهرسازی، دانشکدگان هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در سالهای اخیر، مطالعات مختلف دربارۀ منطق حاکم بر سازمان فضایی سیستمهای شهری در ایران بر گذار پارادایمهای اندازه-مبنا و شبکه-مبنا تأکید کردهاند. با این همه، معمولاً آنها بیش از منطق اقتصادی سیستمهای شهری، بر ویژگیهای سازمان فضایی این سیستمها تمرکز داشتند. در این راستا، مقالۀ حاضر سعی دارد با واکاوی و تبارشناسی صرفههای تجمع و شبکه، منطق اقتصادی رفتارهای فضایی سیستمهای شهری را در تفسیر پدیدههای نوین فضایی بیابد. با توجه به ترکیب تفسیری و گفتمانی، از مرور روایتی به عنوان روش پژوهش استفاده شده است. شواهد تجربی و مطالعات مروری در پایگاه دادهای «گوگل اسکالر»، «آیدیز»، «ساینس دایرکت» و «اسکوپوس» جستوجو و بر مبنای «وابستگی به موضوع»، «جدید بودن» و «تعداد استنادات»، طبقهبندی و انتخاب شدند. نتایج نشان میدهد نخست، بین شبکه و همافزایی به عنوان یکی از ابعاد پویای صرفه-های تجمع قرابت معنایی وجود دارد؛ به طوری که دستکم مکمل یکدیگر و هر دو منبعی برای بهرهگیری از صرفههای بیرونی مثبت هستند. دوم، در حالی که مفهوم صرفههای تجمع در مقیاسهای فضایی مختلف، معانی متفاوتی مییابد، به نظر میرسد نتایج مطالعات مختلف در سطوح خرد صنعتی میتواند سنگ بنایی برای توضیح رفتارهای اقتصادی بازیگران در حوزۀ شهری و منطقهای باشد. سوم، با توجه به تغییر مفهوم صرفههای تجمع از مفهومی تکبعدی و ایستا به مفهومی چندبعدی و پویا، پدیدههای نوین فضایی را نمیتوان در قالب یکی از این ابعاد تفسیر کرد؛ به این ترتیب، لازم است در برخی از مواقع برای توضیح آنها علاوه بر منطق رقابتی، منطق شبکه و حتی گاهاً منطق قلمرویی را نیز اضافه کرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیستم های شهری؛ شبکه؛ صرفههای تجمع؛ همافزایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه مطالعات زیادی قائل به شکلگیری پارادایمی جدید در علوم فضایی و منطقهای به ویژه جغرافیای شهری و منطقهای هستند (Phelps et al., 2023;Van Meeteren et al., 2016; Tongjing et al., 2024) که معمولاً از آن با عنوان «شبکۀ شهری» یا «شبکۀ شهر» (Camagni & Salone, 1993; Capello, 2000) نام میبرند. در حالی که گمان میرفت در درون این «منطق فضایی جدید» اهمیت تجمع بهتدریج ناپدید شود، شهرها و شهر-منطقهها اهمیت خود را به شکل دیگری بازیافتند (Storper, 1995; Scott, 2001). در همین راستا، کاستلز[i] (1996) در «شهر اطلاعاتی» منطق فضایی در حال ظهوری را نمایش میدهد که از توازن بین «فضای جریانها» و «فضای مکانها» در اقتصاد اطلاعاتی یا «جامعه شبکهای» به وجود آمده است. در حالی که «فضای مکانها» به بیانی ساده به مزایای حاصل از نزدیکی بنگاهها به یکدیگر یا صرفههای تجمع اشاره دارد، «فضای جریانها» را میتوان شبکۀ اقتصادی بین شهرها تلقی کرد که از مزایای همکاری در فواصلی دورتر بهرهمند میشوند؛ اما پرسش اینجاست: آیا این منطق فضایی جدید مفهومی جدای از مفهوم صرفههای تجمع است یا در قالب این مفهوم قابل تبیین است؟ آیا الزاماً این دو منطق در نقطۀ مقابل هم قرار میگیرند؟ چطور رفتارهای فضایی از منطق مکانی یک بنگاه منحصربهفرد به تخصیص فضایی عمومی فعالیتها و عملکردها میرسند؟ در نگاه اول، به نظر خواهد رسید که توسعههای شبکهای با تجمع هیچ ارتباطی ندارند. تجمع یک نقطه را توصیف میکند، در حالی که شبکهها متشکل از گرهها و پیوندهایی هستند که این گرهها را به یکدیگر ارتباط میدهند تا تعاملات و مبادلات بین کنشگران را تسهیل و سادهتر کنند، پیوند بین کنشگران دقیقاً به دلایلی یکسان به همان مزایای بیرونی منجر میشود که از تجمع ناشی میشود. در واقع، شبکههای بین بازیگران اقتصادی که در سرتاسر فضا پراکنده شدهاند، میتوانند تا اندازهای به عنوان جایگزینی برای تجمع کنشگران در یک نقطۀ مشخص عمل میکنند که از همۀ مزایای بهدستآمده و ارتقای بهرهوریهای حاصل از تجمع سود میبرند (Johansson & Quigley, 2004, pp. 1-2). در حالی که در ایران مطالعاتی هستند که بر منطق حاکم بر سازمان فضایی سیستمهای شهری (داداشپور و آفاقپور، 1395) یا قیاس تطبیقی دو الگوی تکمرکزی - سلسلهمراتبی و شبکهای - چندمرکزی تمرکز میکنند (لطفی و شهابی شهمیری، 1395)؛ اما بخش اندکی توجه خود را عمیقاً به رابطۀ بین این دو مفهوم در توضیح رفتارهای فضایی سیستمهای شهری معطوف کردهاند. بر این اساس، مقالۀ حاضر سعی دارد تا حدودی این شکاف نظری را پوشش دهد؛ به این ترتیب، در بخش نخست مفاهیم نظری مربوط به تجمع و شبکه بررسی خواهند شد. سپس، توضیح داده خواهد شد که نظامهای فضایی منطقهای اخیر از کدام یک از وجوه و ابعاد صرفههای تجمع و شبکه پیروی میکنند و در نهایت، پدیدههایی فضایی که در دهههای اخیر شکل گرفتند، چطور قابل تفسیر هستند.
روششناسی پژوهش ارزش مرورهای روایتی در هدف آنها از ارزیابی یا ایجاد یک نظریه یا مفهومسازی جدید با ادغام مطالعاتی که موضوعها یا روششناسی متفاوتی دارند، نهفته است (Baumeister & Leary, 1997). مرورهای روایتی معمولاً نسبت به مرورهای نظاممند که از روشی ساختاریافته برای گردآوری، ارزیابی و ترکیب شواهد در پاسخ به یک پرسش واضح فرمولهشده و محدود بهره میبرند، در جایگاهی پایینتر در نظر گرفته میشوند. در گذشته، مرورهای روایی بهصراحت از ابهام در رابطه با چگونگی، چرایی و مکان انتخاب مطالعات رنج میبردند که احتمال سوگیریهای جدی را افزایش میداد (Jolliffe et al., 2017). این محدودیتها مشکلساز بودند؛ اما مرورهای روایتی بسته به هدف، روش و زمینۀ آنها، میتوانند مکمل و نظاممند باشند (Greenhalgh et al., 2018)؛ به این ترتیب، آنها به عنوان یک نوع بررسی نظاممند برای اطلاعات کیفی طبقهبندی میشوند (Siddaway et al., 2019). از آنجا که مرور حاضر مطالعاتی را در ارتباط با منطق صرفههای تجمع و شبکه با روششناسی و ابعاد متنوع ارزیابی میکند و درصدد است تا به پرسشهای کلیدی پاسخ دهد که به ترکیب تفسیری و گفتمانی بیشتری از ادبیات موجود نیاز دارند، ، مرور روایتی بهترین رویکرد در نظر گرفته شد (Bui & Deakin, 2021). برای شناسایی مطالعات منتشرشده در این زمینه و به منظور پی بردن به تمرکز پژوهشهای مختلف در طول دهههای متمادی، هیچ محدودیت زمانی به عنوان معیار جستوجو تعیین نشده است. شواهد تجربی و مطالعات مروری با استفاده از چهار موتور جستوجوی علمی «گوگل اسکالر[ii]»، «آیدیز[iii]»، «ساینس دایرکت[iv]» و «اسکوپوس[v]» و با کلیدواژههای «صرفههای تجمع»، «صرفههای شهرنشینی»، «صرفههای محلی شدن»، «تخصصی شدن»، «تنوع»، «تنوعبخشی»، «شبکۀ شهری»، «همافزایی»، «اندازۀ قرضی»، «مناطق شهری چندمرکزی»، «خوشههای (خلاق، نوآوری، یادگیری)»، «شبکههای نوآوری»، «شبکههای تابآوری»، «روابط بینشهری»، «گرهگاهی بودن[vi]»، «همجواری»، «چندمرکزیتی عملکردی» و «اندازۀ شهر» جستوجو شدند. سپس، پژوهشها بر اساس معیارهای «تعداد استنادات»، «جدید بودن» و «وابستگی به موضوع» طبقهبندی و انتخاب شدند. در طول سنتز دادههای اولیه، تمام دادههای استخراجشده توسط یک پژوهشگر توسط دستکم یک پژوهشگر دیگر بررسی شدند. نتایج مطالعات کمّی منحصربهفرد، بدون اشاره به اهمیت آماری یافتهها ترکیب شدند. به علاوه، برای توسعۀ نظری و پژوهش دربارۀ صرفههای تجمع، گزارشی تاریخی از آن ارائه شده است.
مروری بر نظریههای صرفههای تجمع به طور کلی، میتوان صرفههای تجمع را به دو نوع تفکیک کرد: صرفههای مکانی و صرفههای شهری. صرفههای مکانی از نزدیکی فیزیکی بنگاهها در یک صنعت خاص یا تخصصگرایی ناشی میشوند. در مقابل، صرفههای شهری از مقیاس یا تنوع فعالیتهای اقتصادی محلی، در پیوند با صنایع یا بخشهای دیگر یا اصطلاحاً تنوع حاصل میشوند (Henderson, 2003). صنایع با سطوح مختلف نوآوری مانند شهرها با اندازههای متفاوت، از انواع مختلف صرفههای تجمع سود میبرند. در حالی که صنایع نوآور و شهرهای بزرگ معمولاً از صرفههای شهری بهره میگیرند، صنایع استاندارد و شهرهای کوچک معمولاً صرفههای مکانی را تجربه میکنند (Duranton & Puga, 2000)؛ بنابراین، صنایع و شهرها به لحاظ انواع مختلف صرفههای تجمع به گونهای با یکدیگر متناظر هستند (Hu & Sun, 2014, p. 316). مروری بر ادبیات اقتصاد خرد صنعتی سه وجه منطقی و تاریخی را در ارتباط با مفهوم صرفههای تجمع مشخص میکند که میتوان آنها را با اقتصاد شهری و منطقهای انطباق داد. تفکیکناپذیری[vii]، همافزایی و همجواری فیزیکی این سه بُعد را تشکیل میدهند. این سه مؤلفه سه رویکرد متفاوت را نسبت به منبع صرفههای تجمع میسازند: 1- اثرات فنی مقیاس (تفکیکناپذیری بازار کار، تفکیکناپذیری تولید) که در رویکرد صنعتی خرد به کاهش هزینههای تولید منجر میشوند، 2- همجواری فیزیکی در حوزۀ رویکرد جغرافیایی و 3- سینرژی و تعاملات (محدود کردن هزینههای تعاملات) که متعلق به رویکرد قلمرویی - کلان هستند. این رویکردها نگاههایی مختلف را بازتاب میدهند و در نتیجه، منبع و تفسیرشان از ایستایی و پویایی صرفههای تجمع با یکدیگر متفاوت است (Capello, 2009, p. 146). مرور تاریخی این بخش میتواند سنگ بنایی نظری را برای تفسیر پدیدههای فضایی در بخشهای بعدی فراهم کند. دورۀ اول: (دهۀ 1970) تفکیکناپذیری و رویکرد صنعتی در رویکرد صنعتی، دلایل صرفههای تجمع در کمینه کردنهزینۀ تولید به واسطۀ صرفههای مقیاس تعریف میشود. به عبارتی، برخی از بخشهای تولید به مقیاس بالا وابسته هستند (Isard & Schooler, 1959) یا برخی از خدمات تخصصی به آستانۀ کارآمدی تقاضا[viii]ی بالایی نیاز دارند. برای مثال، میتوان مصداق این موضوع را برای شهر در ایجاد سیستمهای زیرساختی پیشرفته مانند مترو و فرودگاه یافت (Celli, 2013, p. 256). همچنین، طی دهۀ 1970، بخش دیگری از مطالعات صرفههای تجمع، با ماهیتی تجربی (Segal, 1976 Hoch, 1972; Mera, 1973; Mills, 1970;)، تمرکز خود را بر روی بهرهوری گذاشتند که نتایج آنها در تمایز بین صرفههای مکانی (محیط تخصصی) و شهرنشینی (محیط متنوع) انعکاس یافت (Jacobs, 1969). هماهنگی بهتر بین نیاز کارفرمایان و مهارت نیروی کار، بازار کار بسیار تخصصی (Rosenthal & Strange, 2001; Cohen & Morrison, 2009)، امکان تسهیم کارآمدتر زیرساختها و تسهیلات محلی و تسهیل یادگیری را میتوان جزو مزایای حاصل از محیط تخصصی برشمرد. دورۀ دوم: (اواسط دهۀ 1970 تا اواخر دهۀ 1980) سینرژی تجمع به عنوان تسهیلکنندۀ روابط اجتماعی در شهر مطابق این رویکرد، پیوند بین محیط اجتماعی - فرهنگی، سینرژی بین بازیگران و کارایی محلی محرکهای اصلی نیروهای تجمع هستند. همجواری اجتماعی - فرهنگی، به عنوان سنت رفتاری و مجموعهای از ارزشهای مشترک - که رفتار سودجویانه را محکوم و جریمه میکند - به بازار نفوذ میکند و بهوضوح قوانینی تعریفشده میسازد که کارایی را افزایش میدهند (Camagni et al., 2016, pp. 135-136)؛ به این ترتیب، شرکتهای کوچک در یک منطقه قادر هستند تا با به اشتراک گذاشتن منابع، به مقیاس مناسب و مزایای صرفههای تفکیکناپذیری دست یابند (Capello, 1999; Pietrobelli, 1998; Rabellotti, 1997; Overman, 2004; McCann, 2007)؛ بنابراین، میتوان این انتظار را داشت که گروهی از شهرها با تشکیل هویتی بزرگتر، به مزایای حاصل از شهرهای بزرگ جمعیتی دست یابند.
سرمایۀ انسانی و همافزایی محلی به عنوان منبع یادگیری در این دیدگاه، اثرات تجمع علت اصلی فرایندهای یادگیری به شمار میآیند که در ویژگیهای اجتماعی هر منطقه نهفته هستند. مشابه رویکرد اجتماعی - فرهنگی، این رویکرد ابعاد صنعتی و جغرافیایی صرفههای تجمع را در نظر میگیرد. در این رویکرد، مناطق یا واحدهای قلمرویی با ظرفیتهای یادگیری متفاوت و گوناگون، با انتقال اطلاعات و اختراعات از طریق همکاری یا تعاملات بازار، نوآوری و بهرهوری را افزایش میدهند؛ در نتیجه، توانایی یادگیری در محیطهای تخصصیتر و به لحاظ جمعیتی متراکمتر افزایش مییابد (Aydalot & Keeble, 1988; Camagni, 1991; Rallet & Torre, 1995; Ratti et al., 1997). به این ترتیب، به واسطۀ همجواری فضایی (اثرات اتمسفری[ix])، روابط شبکهای (از راه دور، روابط گزینشی)، تعامل، خلاقیت و قابلیت بازآمیزی یا تلفیق مجدد[x] - که «همجواری ارتباطی» خوانده میشود - به وجود میآیند (Camagni, 1991)؛ بنابراین، دانش میتواند به سبب جابهجایی عظیم حرفهایها و کارگران ماهر یا روابط همکارانۀ شدید بین بازیگران محلی مانند مشتری و عرضهکننده در تولید، طراحی و پژوهش، شکل بگیرد و انتقال یابد (Camagni & Capello, 2002)؛ از این رو، صرفه های تجمع دیگر منبعی برای افزایش کارایی نیستند، بلکه منبعی برای افزایش نوآوری محسوب میشوند. تنوع شهری به عنوان منبعی برای خلاقیت در اواخر دهۀ 1980، برای اولین بار دیدگاههای چندبعدی نسبت به صرفههای تجمع گسترش یافتند. در این دیدگاه، دو رویکرد یادگیری و صنعتی با یکدیگر ادغام شدند؛ به این ترتیب، مطالعات تجربی در پی پاسخ به این پرسش بودند که آیا یادگیری جمعی در مناطق تخصصی بیشتر است یا در مناطق متنوع، یا در محیطهای فرهنگی (محیطی که گروهی در آن زندگی یا کار میکنند) بیشتر است یا شهرها. حجمی گسترده از ادبیات صرفههای بیرونی مثبت را نتیجۀ ویژگیهای کیفی محیط تولیدی شهری بیان کردند (Capello, 2009; De Groot et al., 2016; Duranton & Puga, 2023). در سال 1961، چینیتز[xi] (1961)، تردیدهایی را در ارتباط با وابستگی بین بهرهوری شهری و اندازۀ فیزیکی شهر مطرح کرد. وی در مقابل، بر اهمیت سیستم تولیدی شهری رقابتی و متنوع به عنوان منبع کارایی و رشد شهری تأکید کرد. چنین سیستمی قادر است تا تنوعی بسیار گسترده از صرفههای بیرونی را برای شرکتهای کوچک نسبت به ساختار شهری تخصصی و انحصاری به وجود آورد که عملکردهای خدماتی را در درون شرکتهای بزرگ جای و صرفههای شهرنشینی را کاهش میدهد. چینیتز با تحلیل تجربی و تطبیقی خود بین نیویورک و پیتسبورگ[xii]، دریافت در مناطق شهری متنوعتر، بهرهوری شهری به مزایای شهرنشینی وابسته است، در حالی که در شهرهای تخصصیتر، به صرفههای مقیاس وابسته است؛ بنابراین، نزدیکی فیزیکی صرف باعث تولید صرفههای مقیاس نمیشود، بلکه تنوع فعالیتهای مستقر در شهرهای بزرگ موجب افزایش خلاقیت بیشتر مردمی میشود که در آن کار و زندگی میکنند (Jacobs, 1969). دورۀ سوم: (دهۀ 1990) همجواری و بُعد جغرافیایی سرریز فضایی دانش و یادگیری مزایای تجمع زمانی حاصل میشوند که همجواری هزینههای حملونقل را کاهش دهد. مارشال[xiii] (1920) بر سه نوع مختلف هزینههای حملونقل تأکید کرد – هزینههای جابهجایی کالاها، مردم و ایدهها - که ممکن است با تجمع صنعتی کاهش پیدا کنند. نوع نخست زمانی حاصل میشود که بنگاهها نزدیک تأمینکنندگان یا مشتریان استقرار یابند تا از هزینههای حمل بکاهند. دوم، وی نظریۀ اشتراک بازار کار را برای توضیح خوشهای شدن گسترش داد. در نهایت، وی نظریۀ سرریزهای ذهنی را با بحث دربارۀ تجمعات توضیح داد (Duranton & Puga, 2004). برای مثال، آنالی ساکسنین[xiv] (1996) نشان میدهد نزدیکی بنگاهها در سیلیکون باعث یادگیری و افزایش سرعت نوآوری میشود (به نقل از Ellison et al., 2010, p. 1195). اولین کاربرد این مفهوم از فضا به نظریۀ سرریزهای فضایی بازمیگردد: این نظریه فضا را به عنوان محرک دانش در خوشههای پژوهش و توسعه در نظر میگیرد (Feldman & Audretsch, 1999). یکی از انتقاداتی که به این رویکرد وارد بود، سادهانگاری آن نسبت به بُعد همافزایی و مکانیسم جریان دانش است: چطور مردم میآموزند و چطور تجمع میتواند فرایند یادگیری را از طریق تعامل، شبکهها و مبادلۀ نیروی کار و دانش تسهیل کند (Capello & Faggian, 2005).
رویکرد جغرافیایی به صرفههای شهری و مکانی این رویکرد، در اواخر دهۀ 1990، به دنبال انتقادات مطرحشده، در پی پاسخ به این پرسش بود: آیا مزایای تجمع با افزایش پراکندگی و فاصله گرفتن از مرکز تجمع بهشدت کاهش خواهند یافت؟ آیا این موضوع در محیطهای کاری تخصصی مصداق دارد یا در محیطهای کاری متنوع؟ (Ciccone, 2002; Ellison & Glaeser, 1997; Henderson, 2003). نتایج مطالعات نشان داد شدت وابستگی بین صرفههای تجمع و فاصله برحسب حساسیت به هزینههای حملونقل، ماهیت عوامل (غیرمادی در مقابل مادی) و ماهیت نیروهای تجمع تغییر میکند. حوزۀ جغرافیایی صرفههای تجمع برای عوامل حساس به هزینههای حملونقل در سطح استان، برای عوامل دانشی در سطح محلی، برای نیروی کار در سطوح ملی و محلی و برای اشتراک و سرریزهای دانش در حوزۀ جغرافیایی بزرگتر است (Rosenthal & Strange, 2001). علاوه بر این، شناسایی صرفههای تجمع در برخی از مناطق بهشدت به مقیاس جغرافیایی تحلیل وابسته است. نتایج تجربی دربارۀ وجود صرفههای تجمع زمانی قطعیتر است که آنها در مقیاسهای فضایی پایینتر تحلیل شده باشند (Van Oort, 2007; Van Soest et al., 2006). اگرچه این رویکرد همزمان دو پایۀ خرد فرایند تجمع را در نظر میگیرد، اما در این چارچوب، هیچ نقشی برای همافزایی، و شبکۀ همکاری بین بازیگران برای دستیابی به نوآوری و یادگیری قائل نیست (Capello, 2009, pp. 154-155). مروری بر نظریههای صرفههای شبکه انواع شبکهها و همافزایی بسیاری از اقتصاددانان دریافتند صرفههای تجمع تنها منبع صرفههای بیرونی شهری نیستند، بلکه این مزایا میتوانند از تعامل بین بنگاههای اقتصادی که به تمرکز در فضای نزدیک و مجاورت هم نیاز ندارند، نیز حاصل شوند. از آنجا که این صرفهها از دیدگاه اقتصاد خرد مطالعه شدهاند، آنها را «صرفههای خوشهای» یا «صرفههای پیچیده» (Parr, 2002) نیز نامیدند. اقتصاددانان شهری با در نظر گرفتن شهر و منطقه به عنوان واحدهای تحلیل، این صرفهها را در پارادایم «شبکۀ شهری» ترکیب کردهاند (Pred, 1977; Camagni & Salone, 1993; Capello, 2000). در قرن بیستویکم، جهانی شدن و پیشرفت در فناوری اطلاعات و ارتباطات، محیطی را ایجاد کرده است که در آن، اثرات بیرونی شبکه ممکن است جایگزین صرفههای تجمع شوند (Ren et al., 2024; Meijers et al., 2016). پژوهشهای اخیر نشان دادهاند شبکههای فیزیکی شهری شامل جریان انسانی (Lei et al., 2022)، جریان سرمایهگذاریهای پرمخاطره (Sun et al., 2022) و شبکههای ریلی پرسرعت (Shao et al., 2017) بر توسعۀ اقتصادی (Glaeser et al., 2016; Huang et al., 2020; Tang et al., 2021) تأثیر میگذارند. شبکۀ جریان اطلاعات بین شهرها نمایانگر شبکههای شهری مجازی است (Xu et al., 2023) و شامل زیرساخت هایی میشود که از فناوریهای نوظهور مانند کلاندادهها و هوش مصنوعی (Peng et al., 2023) پشتیبانی میکنند. مطالعات اخیر نشان میدهند تأثیر جریان اطلاعات نسبت به شبکههای فیزیکی گستردهتر است. به علاوه، در مقایسه با شبکههای مجازی، ایجاد و راهاندازی شبکههای فیزیکی به زمان بیشتری نیاز دارد و یک دورۀ چندساله لازم است تا اثرات آن مشخص شود (Tang et al., 2021). به علاوه، تفاوت در مرکزیت گرههای شهر در شبکههای فیزیکی کمتر از شبکههای مجازی است (Xu et al., 2023) که به عبارتی، دامنۀ نفوذ گستردهتری را نسبت به شبکههای فیزیکی ایجاد میکند (Ren et al., 2024). رِن[xv] و همکاران (2024) دریافتند جریان اطلاعات در شبکههای شهری عمیقاً بر انواع تولید و ساختار سیستمهای اقتصادی تجمع شهری تأثیر میگذارد. آنها نشان دادند توانایی کنترل اطلاعات در سطح گره شهر رابطۀ غیرخطی جالب توجهی با اثرات بیرونی تجمع تولید، صنایع تولیدی و خدمات مصرفی دارد. علاوه بر این، توانایی مبادلۀ اطلاعات اثرات بیرونی تجمع خدمات تولیدی و عمومی را ارتقاء داد. مکانیسم های مجاورت اثرات واسطهای جالب توجهی را در سطح اتصال شهر ایجاد میکنند. این مطالعه بر ماهیت زیرساخت مانند شبکههای جریان اطلاعات و بر نقش منحصربهفرد اثرات بیرونی شبکه در شکلدهی مجدد اثرات بیرونی تجمع تأکید میکند (Ren et al., 2024). کاپلو[xvi] (2000) اثرات مکمل و نظاممندی را توضیح میدهد که از روابط متقابل بین شهرها به دست میآیند و آنها را «اثرات بیرونی شبکۀ شهری» مینامد. برخلاف اثرات بیرونی تجمع که به «فضای مکان» محدود میشوند، اثرات بیرونی شبکۀ شهری تحت تسلط «فضای جریانها» هستند و نقشی مهم در الگوهای رشد اقتصادی تجمعات شهری ایفا میکنند (Batten, 1995; Camagni & Salone, 1993; Huang et al., 2020). با مشارکت در شبکه، شهرها میتوانند از طریق همکاری و تقسیم نقشهای اقتصادی، به لحاظ عملکردی مکمل یکدیگر باشند، به صرفههای مقیاس بزرگتری دست یابند و عدم اطمینان را کاهش دهند. با پیوستن به شبکه، شهرها میتوانند دو اثر مهم را بپذیرند (Meijers, 2005): 1- اثر همافزایی افقی که به اثر مقیاس ناشی از همکاری سادۀ بین شهرها در شبکههای باشگاهی[xvii] اشاره دارد. زمانی که شهرهایی با ویژگیهای مشابه به منظور دستیابی به اهداف یا منافع مشترک توان و نیروهای خود را همسو و یکپارچه کنند، یک شبکۀ باشگاهی تشکیل میدهند و از مزایای همافزایی افقی بهره میبرند. برای مثال، شهرها میتوانند هنگام مواجهه با مشکلات یا چالشهای مشترک - مانند ضعف اقتصادی، نیاز به حملونقل عمومی کارآمد یا دفع ضایعات - با یکدیگر همکاری کنند. مثالی از این شبکهها شهرهای مالی هستند که بازارهایشان به طور تقریبی از طریق زیرساختهای ارتباطی پیشرفته گره خوردهاند یا شهرهای توریستی که از طریق برنامههای سفر تاریخی یا فرهنگی، یا برندسازی مشترک به یکدیگر ارتباط یافتهاند (Park et al., 2022; Kostopoulou et al., 2021). 2- اثر همافزایی عمودی که با تقسیم کار و تولید تخصصی بین شهرها حاصل میشود. زمانی که شهرهای مستقل نقشهای اقتصادی مختلفی را ایفا کنند و پذیرای تسهیلات شهری، فعالیتها، محیطهای سکونتی و کاری مکمل باشند، در واقع شبیه به شبکههای تارعنکبوتی عمل میکنند. نمونههای خوبی از این شبکهها شهرهای تخصصی رانشتات[xviii] هلند یا منطقۀ ونتو[xix] ایتالیا هستند (Boix & Trullen, 2007; Meijers, 2005; Cowell, 2010). گونهبندی مزایای شبکه در حالی که مطالعات زیادی بر روی صرفههای تجمع انجام شدهاند (De Groot et al., 2016; McCann & Van Oort, 2019; Rosenthal & Strange, 2020; Grover et al., 2023)، پژوهشهایی اندک هستند که مکانیسمهای تولید صرفههای شبکه را بررسی کرده باشند (Zheng, 2007, p. 559)؛ اما به طور کلی میتوان دستکم چهار نوع مزیت را برای صرفههای بیرونی شبکه برشمرد (Boix, 2003):
اثرات اندازه اثرات اندازه[xx] یکی از مزایای بنیادین یک شبکۀ شهری است که مکانیسمی مشابه صرفههای تجمع دارد؛ اما نه در یک فضای جغرافیایی، بلکه در یک فضای وابستۀ اقتصادی. تحت این اصل، گروهی از شهرهای متوسط که با تشکیل شبکه با یکدیگر تعامل میکنند، میتوانند به بُعد عملکردی یکسانی با یک شهر بزرگ برسند. این شهرها میتوانند سیستمی از مکانیسمهای مکمل بودن و سینرژی را استفاده کنند تا اندازۀ مناسب (کافی) برای عرضۀ عملکردهای سطح بالا را تضمین کنند و از چیزهای غیرقابل تقسیم با ماهیت زیرساختی مشترک استفاده کنند (Meijers, 2005; Johansson & Quigley, 2004).
اثرات دانش اثرات دانش از انتقال جریان دانش از طریق شهرهای شبکه ناشی میشوند و میزان دانش موجود در هر گره و سرعت انتقال را چند برابر میکنند (Trullén & Boix, 2001)؛ با وجود این، سرعت انتقال دانش در انواع شبکهها با یکدیگر متفاوت است. مطالعۀ هنینگ و ساگائو[xxi] (2012، صص. 226-225) در این راستا شبکهها را بر اساس نوع، پراکنش، تعداد و شدت پیوندها دستهبندی میکند. علاوه بر این، یافتههای آنها بر اهمیت سیاستهای شبکهای در انتقال دانش در مناطق عقبماندهتر تأکید میکند. مطالعات اخیر در ایتالیا نشان میدهند رابطهای مثبت بین تراکم شبکه و بهرهوری اختراعات و نوآوری برقرار است. به علاوه، انتقالپذیری شبکه باعث اعتماد و فرایندهای مجاورت اجتماعی میشود. سطح بالای انتقالپذیری ظرفیت ابداع و نوآوری شهر را ارتقاء میدهد. به عبارتی، شهرها یا شرکتهایی که با یکدیگر همکاری دارند، با همکاران این شهرها و شرکتها نیز همکاری کنند (Capone et al., 2021). زمانی که تنوع صنعتی افزایش مییابد، ساختار شبکههای دانش مزایای بیشتری دارد. شبکهها در شهرهای متنوعتر سودمندتر هستند (Van der Wouden & Rigby, 2019)؛ زیرا شبکهها به شرکتها کمک میکنند تا به پایگاههای دانشی دیگر و از نظر شناختی دور، دسترسی پیدا کنند (Capone et al., 2021).
هزینههای مبادله هزینۀ مبادله به هزینههای حملونقل، هزینههای ارتباطات و عدم اطمینان بازمیگردد. مزایای بیرونی که هزینههای تعامل شرکت را تحت تأثیر قرار میدهند، عبارتاند از: استاندارد کردن جریان، تعادل فضا-زمان جریانها، وجود واسطهها و مقاطعهکاران و مزایای دیگر در مبادلۀ غیرمادی (مجازی) (برای مثال، ارتباطات چهره به چهره) (Scott, 1988). موری و نوشیکیمی[xxii] (2002) همۀ این عوامل را «صرفههای تراکم در حملونقل» مینامند. این مزایا بیرون شرکتها هستند؛ اما نسبت به تمرکز شرکتها و وجود پیوندهای مداوم (محکم - باثبات) بین شهرها درونی هستند. در کشورهای در حال توسعه، شرکتهای تولیدی تمایل دارند به منظور کاهش هزینههای مبادله در مناطق کلانشهری متمرکز شوند. یان[xxiii] و همکاران (2023) ویژگیهای شبکۀ شهری در چین را بررسی میکنند که موجب پیوندهای معاملاتی شرکتهای تولیدی پیشرو در مناطق کلانشهری میشوند. آنها دریافتند پارکهای همکاری، مشارکتهای نوآورانه، ارتباطات ریلی پرسرعت (HSR)[xxiv] و نزدیکی جغرافیایی بین شهرها بر شکلگیری شبکههای مبادلۀ تولید شهری تأثیر میگذارند و شباهت ساختارهای صنعت و فاصلۀ رانندگی بین شهرها مانع از ایجاد شبکه میشوند. تعداد شرکتهای صنعتی شهری، سرانۀ تولید ناخالص داخلی و هزینههای مدیریت شهر برای علم و فناوری به مرکزیت یک شهر در شبکههای مبادلات تولید شهری کمک میکنند، در حالی که جمعیت شهری تأثیری منفی دارد. به علاوه، آنها نتیجه گرفتند محدودههای اداری بر شبکۀ شهری تأثیر منفی میگذارند. به عبارتی، پیوندهای صنعتی بین شهرها با محیط تجاری و سیاستهای اقتصادی مشابه آسانتر هستند (Yan et al., 2023).
مزایای نهادها مزایای سازمانی به دو روش اتفاق میافتند: در رویکرد ایستا، مزایای سازمانی از بهینه کردن توزیع منابع و تولیدات بین شهرها ناشی میشوند. در رویکرد پویا، ریختشناسی تعاملات بین شهرها برخی از مکانیسمها مانند توزیع دانش، هزینۀ تعامل یا بازخورد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد (Camagni, 2007). برای مثال، احتمال ماندگاری و سرعت در انتقال دانش در یک شبکه با شکل درختی (سلسلهمراتبی) از یک شبکۀ بههمپیوسته با هم متفاوت است. شبکهها با تأثیری که بر پیچیدگی و غنای نهادی شهرها در طول زمان میگذارند، میتوانند بر ظرفیت یادگیری، نوآوری، توسعه و در نهایت تابآوری آنها بیفزایند (Crespo et al., 2014; Jie et al., 2024). برخی از پژوهشگران چارچوبی را برای تحلیل مکانیسم تکامل شبکۀ روابط بینشهری بر تابآوری اقتصادی منطقهای ارائه کردند. آنها معتقد هستند فرهنگ ذاتی شهر بر تمایل آنها برای همکاری بینشهری و بهرهگیری از اثرات سرریز دانش، فناوری و ساختار بازار در شبکه تأثیر میگذارد که موجب ارتقای تابآوری اقتصادی منطقهای میشود (Shi & Wang, 2024). مطالعات تجربی اخیر نیز نشان میدهند پیوند شبکههای اقتصادی شهری تأثیر مثبت معناداری بر ظرفیت تابآوری اقتصادی شهری دارد و الگوی خوشههای شهری چندمرکزی تأثیری مضاعف و محرک بر آن ایجاد میکند. در مقایسه با شهرهای غیرهوشمند، مناطق در شهرهای هوشمند بهتر میتوانند ظرفیت تابآوری اقتصادی شهر را از طریق شبکههای اقتصادی ارتقاء دهند و اثرات سرریز بیرونی شبکه بر ظرفیت تابآوری اقتصادی منطقهای فراتر از فاصلۀ جغرافیایی هستند (Lu & Yang, 2024). تفسیر اقتصادی مفاهیم سیستمهای شهری و منطقهای: از سلسلهمراتب به شبکه از دیدگاه نظری و انتزاعی، میتوان سه منطق را در رفتار فضایی بنگاهها شناسایی کرد: قلمرویی، رقابتی و شبکه. این سه منطق سازمان فضایی باید به عنوان الگوهای نظری در نظر گرفته شوند، نه مستقیماً به عنوان الگوهای رفتاری تاریخی. در برخی از مواقع، هرسه منطق همزمان بخشی از رفتار فضایی شرکتها و بنگاههای اقتصادی را توضیح میدهند؛ زیرا هر یک از آنها ویژگیهای بخش اقتصادی خاصی (بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات یا بخشهای اطلاعاتی) را بهتر تبیین و تفسیر میکند (Camagni, 2007). منطق قلمرویی و صرفههای مقیاس: انطباق عملکرد و اندازۀ شهر در منطق قلمرویی، یک بنگاه محصولات خود را در یک فضای جغرافیایی گرانشی میخرد و میفروشد؛ بنابراین، فضا مانند مدل معروف لانهزنبوری نواحی بازار لوش[xxv] سازماندهی میشود؛ به طوری که محدودۀ فضا به واسطۀ هزینههای حملونقل تعریف میشود و همزمان محصولات شرکتهای رقیب را از هم متمایز میکند و قویترین مانع ورود به بازار محسوب میشود. عملکرد اصلی شرکت تولید است و راهبردش متشکل از کنترل نواحی بازار در پیرامون موقعیت جغرافیایی تعریفشدهاش است. در منطق قلمرویی، صرفههای تجمع وجود عملکردهای رتبۀ پایینتر را در مراکزی با عملکردهای ردۀ بالاتر توضیح میدهند و ملاحظات گرانشی میتوانند بنگاههای متفاوت را به سوی مرکز نواحی بازار که تراکم تقاضا بیشتر است، جذب کنند. منطق قلمرویی شالودۀ نظری اصلی سلسلهمراتب مکان مرکزی کریستالر[xxvi] است و امروزه نیز حتی به صورت انتزاعی و ساده، برای توضیح رفتار فضایی تولید و بازارهای کشاورزی (به استثنای کشاورزی صنعتی و تولیدات کشاورزی تخصصی محصولات متنوع)، عملکردهای اداری، فعالیتهای خدمات خصوصی و عمومی - به ویژه در جوامع سنتی (خردهفروشی و عمدهفروشیها، بهداشت و درمان و آموزش) و همچنین، جوامع مدرن (مشاورههای خصوصی، بانکداری و بیمه، تبلیغات) و در کل فعالیتهایی که مشتریان متحمل هزینههای حملونقل آنها میشوند، کاربرد دارد (Camagni, 2007; Mulligan et al., 2012; Parr, 2014). در همین راستا، رویکردهای ابتدایی در رابطه با اقتصاد اندازۀ شهر اساساً بازتایی از صرفههای مقیاس یا تفکیکناپذیری در عرضۀ سرمایۀ ثابت خصوصی و عمومی و تأمین خدمات و بهرهوری کلی بافت اقتصادی بودند (Beeson, 1992). برخی از مطالعات مربوط به اندازۀ بهینۀ شهر، بهنادرست، بدون توجه به مزایای مکان، صرفاً به کمینه کردن هرینههای مکانی محدود میشدند. در این راستا، در اوایل دهۀ 1970، بیشتر مطالعات با ماهیت تجربی بر تحلیل هزینههای سرانۀ خدمات عمومی تمرکز میکردند (Ladd, 1992). برای مثال، آلنسو[xxvii] (1971) و مرا[xxviii] (1973) پیشبینی کردند تقریباً شهرهای آمریکایی و ژاپنی نسبت به شهرهای با بیش از یک میلیون نفر جمعیت، هزینۀ سرانۀ عمومی بیشتری دارند. به عبارتی، مانند یک منحنی شکل، پس از گذشتن جمعیت شهر از حدی معین، سرانۀ هزینههای عمومی شهر افزایش خواهد یافت؛ با وجود این، هیرش[xxix] نشان داد این قانون فقط برای خدماتی ویژه، مانند آتشنشانی، معتبر است (Hirsch, 1968). از نگاه سودآوری، مطالعات زیادی بر نقش صرفههای تجمع به عنوان منبع افزایش بهرهوری تأکید داشتند. آلنسو نشان داد میانگین بهرهوری نیروی کار در شهرهای آمریکایی با بیش از پنج میلیون نفر بیشتر است (Alonso, 1971). سگال[xxx] (1976) و مارلی[xxxi] (1981) نیز به نتایجی مشابه دست یافتند. مطالعات تجربی دیگر نیز دریافتند بهرهوری در منطقۀ کلانشهری ایل دو فرانس[xxxii] (پاریس)، 30 درصد و در مارسی، لیون و نیس[xxxiii] 12 درصد بیش از شهرهای دیگر فرانسه است (Rousseaux & Proud’homme, 1992; Rousseaux, 1995; Capello, 1998). جدول 1- منطق سازمانی سیستمهای شهری و منطقهای
علاوه بر این، پژوهشهای زیادی سعی داشتند تا از هزینههای عمومی مکان شهری - از هزینههای اجتماعی مانند جرم و آلودگی هوا (Duncan, 1956) تا هزینههای زیستمحیطی مربوط به اندازۀ شهر (Richardson, 1972) جلوگیری کنند (Anderson & Crocker, 1971; Clark & Kahn, 1989). مزایای مکانی شهر از منابع مختلف ناشی میشوند. امکانات و کیفیت زندگی (Rosen, 1979; Roback, 1982; Blomqvist et al. 1988; Carlino & Saiz, 2008)، ویژگیهای کیفی محیط تولیدی شهر (Chinitz 1961; Carlino, 1980) یا ویژگیهای شهر که از آن به عنوان تسهیلکنندۀ اجتماعی نام میبرند (Ciccone & Hall, 1996; Martin et al., 2011)، هر یک بخشی از این منابع را تشکیل میدهند. یکی از این منابع عملکردهای اقتصادی هستند که در شهرها وجود دارند. عملکردهای اقتصادی شک و تردیدهایی را دربارۀ روشهای شناسایی و سنجش صرفههای تجمع به وجود آوردند. در واقع، میتوان شهرها را برحسب تخصص و عملکرد طبقهبندی کرد (Henderson, 1985)؛ بنابراین، میتوان استفاده از یک تابع تولیدی ثابت و یکسان برای همۀ شهرها را به عنوان اندازۀ بهینۀ شهر زیر سؤال برد. به عقیدۀ ریچاردسون[xxxiv] (1972، ص. 30)، بر اساس عملکرد و ساختار شهرها، بازۀ اندازۀ بهینۀ شهر تغییر میکند؛ با وجود این، در دنیای واقعی، کیفیت عملکردهای شهری همواره با اندازۀ شهر انطباق ندارد. در واقع، منطق کریستالری نمیتواند توضیح دهد که چرا شهرهایی مانند زوریخ با 350 هزار نفر جمعیت، در عملکردهای مالی دقیقاً مانند نیویورک و توکیو تخصص یافتهاند. وجود عملکردهای ردۀ بالا در یک شهر ممکن است بهخوبی سطح بالای بهرهوری آن را توضیح دهد و نباید لزوماً از روی قاعده با اندازۀ شهر انطباق داشته باشد (Capello, 1998). در حالی که در گام اول، بیشتر نظریهها صرفههای تجمع را به عنوان اثرات جانبی فناوری میدیدند - مزایایی که از خدمات عمومی، توانایی، دانش و تنوع فعالیتی ریشه میگیرند - در مطالعات اخیر، آثار جانبی مالی نقش اصلی را در توضیح نیروهای تجمع به شکل بهاشتراکگذاری بازار کار و عرضهکنندگان واسطۀ کارآمد و تخصصی بازی میکنند (Krugman, 1991). پژوهشگران فرض میکنند مزایای مالی شرکتهای وابسته به طور تصاعدی جذابیت بافت متمرکز تولیدی را ایجاد میکنند؛ جایی که داستان موفقیت بیپایان اقتصادی شهرهای بزرگ از آن ناشی میشود؛ اما بدون توجه به سرریزهای فناوری به عنوان اثر بیرونی غیرقابل سنجش و ناملموس (Ibid)، نقطه ضعف نظری دو لایه دارد: نخست، بهناچار، داستان انتزاعی دربارۀ خوشههای شرکتی صحبت میکند، نه دربارۀ شهرها، که ماهیت واقعی شهر را به عنوان مکان جذب دانش، فرهنگ، و احساسات نادیده میگیرد و در نتیجه، مهمترین مزایای شهری را کماهمیت در نظر میگیرد. دوم، این نظریهها توانایی لازم را در به شمار آوردن هزینههای واقعی اندازۀ شهر در کنار مزایای آن، در گذار از دیدگاهی ایستا (مزایای اندازۀ شهر) به رویکردی پویا (جذابیت و پتانسیل رشد عالی شهرهای بزرگتر) ندارند (Camagni et al., 2016). به همین واسطه، برای تفسیر مفهوم آثار بیرونی مالی نیز میتوان از همان دو راهی تخصصگرایی در مقابل تنوع شهری استفاده کرد - مفهومی که تنوع وابسته نامیده میشود(Boschma, 2005; Frenken et al., 2007; Boschma & Iammarino, 2009). این تفسیر فرض میکند مکمل بودن بین بخشهای مشابه تبادل دانش، نوآوری و رشد شهری را تقویت میکند؛ در نتیجه، مزایای تجمع صرفاً از روابط محض ورودی - خروجی بین شرکتهای خوشهای ریشه نمیگیرند و هیچ فضایی را برای زمینۀ شهری وسیعتری که بر عملکرد شهری تأثیر بگذارد، باقی نمیگذارند. در این چارچوب، شهرها با تجمع خالص شرکتها برابر شمرده شدند و مفهوم قلمرو به فاصلۀ فیزیکی یا فضای هندسی تقلیل یافته است. آخرین بدنه از متون تخصصی که با بهرهوری شهری از دیدگاه صنعتی سروکار دارد، به مکانیسمهای طبقهبندی[xxxv] توجه میکند (Grover et al., 2023). هدف این مطالعات توضیح اختلافات درآمدی در بین شهرهای مختلف است. آنها این فرض بنیادین رو میپذیرند که در بازار کار کامل، درآمدها بهرهوری فردی را منعکس میکنند. در نهایت، بیشتر آنها به این نتیجه رسیدند که حضور نیروی کار ماهر در یک منطقه علت اصلی فرایند تجمعی رشد بهرهوری در شهرهاست. نیروی کار را میتوان در بین مناطق اشتغال دستهبندی کرد؛ به طوری که تواناییهای تولیدی سنجششده و سنجشنشدۀ نیروی کار محلی تفاوت دارند (Combes et al., 2008, p. 723). در حالی که به طوری تجربی متقاعدکننده است، این مطالعات ضرورتاً عناصر قلمرویی ـ کلان را که به طور واقعی شهرها را به لحاظ ساختاری متفاوت و در نتیجه کموبیش تولیدی میکنند، نادیده میگیرند (Camagni et al., 2016). در نتیجه، به نظر میرسد رویکرد اقتصاد خرد برای ارزیابی مزایای بهرهوری اندازۀ شهر سودمند است. عواملی دیگر نیز فارغ از اندازۀ شهر، مانند کیفیت عملکردهای گردشگری یا سرریزهای دانش در بافت شهر، اضافه شدند؛ با وجود این، روابط ایستای کاملاً پذیرفتهشده بین اندازه و بهرهوری برای بحث دربارۀ پیوند مکانیکی و ضروری بین اندازه و رشد کافی نیستند. بهرهوری بیشتر شهرهای بزرگ بهخودیخود جذابیت را در یک زمینۀ پویا توضیح نمیدهد؛ زیرا هزینههای مکانی نیز باید در نظر گرفته شوند. علاوه بر این، شهرهای کوچکتر نیز میتوانند از مزایای زمینه و ویژگیهای دیگری برای شکوفایی مزایای مکانیشان استفاده کنند (Ibid). منطق رقابتی و تخصصگرایی: شکست پارادایم و اهمیت شهر کوچک، اندازۀ عاریتی در منطق دوم یا منطق رقابتی، بازار یک شرکت محدود به قلمرو مکانی خود نیست؛ زیرا هزینههای حملونقل نقش وابستهای را بازی نمیکنند، شرکت میتواند تولیدات خود را در هر جایی بفروشد و سعی میکند تا بیشترین سهم را از بازار جهانی تحت سلطۀ خود درآورد، رقابتپذیری توسط شرکتهای مختلف به طرزی متفاوت به دست میآید، تفسیر میشود و به عنصر حیاتی در عرصۀ اقتصادی تبدیل میشود، بازاریابی عملکرد حیاتی شرکت میشود، بازار هر واحد تولیدی هم با قدرت اقتصادی نسبیاش و هم توسط تقاضای مشتریان برای «تنوع» محدود میشود و تجارت دوطرفه، یا مبادلۀ جغرافیایی تولیدات مشابه در دو جهت، به قاعده و قانون بدل میشود. برای مثال مردم تورین[xxxvi] مجبور نیستند فقط خودروهای فیات را بخرند (Camagni, 2007). در منطق رقابتی، تجمع بیش از ملاحظات تقاضا، از عرضه ناشی میشود؛ به طوری که تجمع بنگاههای متعلق به بخشها یا مجموعۀ صنعتی مشابه امکان دستیابی به سطح بالاتر کارایی ایستا و پویا را فراهم میکند، مناطق تخصصی پیشرفته و «محیط نوآور» را افزایش میدهد (Maillat, 1995 ) و پیوندهای افقی میان بنگاههای تخصصی، و به لحاظ فضایی، پیوندهای افقی بین مراکز تخصصی هماندازه که نقشهای متفاوت اما عملکردهای مکمل را ایفا میکنند، ممکن است برقرار شوند (Camagni, 2007). در مقیاس شهر، اگر اندازۀ بزرگتر شهر به عنوان کارایی بالاتر شناخته شود و اگر فرض بر این باشد که کارایی بالاتر خودبهخود به رشد بیشتر منجر میشود، درک رشد سریع شهرهای کوچک نسبت به شهرهای بزرگ امکانپذیر نیست. راهحلی که برای این تناقض آشکار بین نظریه و واقعیت توسط برخی از نظریهپردازان علاقهمند به پایههای جغرافیایی(Meijers & Burger, 2015; Burger et al., 2015) اقتصاد تجمع پیشنهاد شده، پایهسازی و تقویت مفهوم «اندازۀ عاریتی» آلنسو (1973، ص. 200) است: «شهر کوچک یا یک منطقۀ کلانشهری اگر نزدیک به تمرکز جمعیتی دیگری باشد، برخی از ویژگیهای یک شهر بزرگتر را عرضه میکند. ایدۀ پشتیبان این اظهار نظر این است که مکانهای کوچکتر میتوانند بخشی از مزایای تجمع شهرهای همسایه را به عاریت بگیرند، در حالی که از هزینههای تجمع اجتناب میکنند (Meijers & Burger, 2015). این رویکرد بر این واقعیت تأکید میکند که اثرات تجمع شهری ضرورتاً به مرزهای فیزیکی شهر محدود نیستند، بلکه ممکن است به مناطق پیرامونی نیز سرریز کنند. فاصلۀ فیزیکی که در آن صرفههای تجمع میتوانند اثرات خود را داشته باشند، عنصر اصلی در این رویکرد است (Meijers et al., 2016). این رویکرد سعی در توضیح این پرسش دارد که چرا گاهی اوقات شهرهای کوچکتر با توجه به نزدیکی به شهرهای دیگر میتوانند رشد کنند. این رویکرد میتواند توضیح دهد که چرا شهرهای کوچکتر میتوانند نسبت به شهرهای بزرگتر کارآمدتر باشند. همچنین، چطور ساختارهای شهری چندمرکزی کارآمدی وجود دارند که صرفههای تجمع را از کل سیستم شهری در سطح منطقه به دست میآورند. مفاهیم «ناحیۀ جانبی[xxxvii]» (Phelps et al., 2001) یا «آثار بیرونی منطقهای[xxxviii]» (Parr, 2002) برای تأکید بر پوشش فضایی مزایای شهری که فراتر از محدودههای شهر گسترش مییابند، پیشنهاد شدهاند. شهری که از اندازۀ عاریتی بهره میبرد، مزایایی متوسط را از اندازهاش (b) حاصل میکند که به نوعی از شهر بزرگتر (a) است. مفهوم سنتی «اندازۀ عاریتی» جمعیت و عملکرد اثرات (دستکم میزان منابعی که بر اساس آن بنگاه اقتصادی به حیات خود ادامه دهد) اندازۀ حیاتی تقاضا و عرضه را با یکدیگر ترکیب میکند تا به این فرض دربارۀ شهرهای کوچک برسد که «مردم میتوانند از تسهیلات رفاهی و تفریحی شهرهای دیگر برای کامل کردن خود استفاده کنند، صاحبان کسبوکار میتوانند چنین تسهیلاتی را مانند خدمات تجاری و فروشگاههای عمدهفروشی با یکدیگر به اشتراک بگذارند و بازار کار میتواند از گسترهای منعطفتر و گستردهتر از عرضه و تقاضا بهره گیرد» (Alonso, 1973, p. 200).
شکل 1- صرفههای تجمع و اندازه شهری (منبع: Camagni et al., 2016, p. 139)
از دیدگاه نظری، به واسطۀ جمعیت بالقوهای که در کل سیستم شهری منطقهای وجود دارد، اندازۀ عاریتی میتواند مستقیماً به مزایای ناشی از عرضۀ نیروی کار متنوع و مشترک، بازار بزرگتر کالاهای نهایی و همچنین، سرریزهای جمعیتی شهرهای بزرگتر دست یابد (Volgmann & Rusche, 2020). از طرف دیگر، به واسطۀ دسترسی بالقوه به عملکردهای سطح بالا - که اصطلاحاً از آن به عنوان اثرات «عملکرد عاریتی» یاد میشود - مستقیماً میتواند از مزایای ناشی از تقاضای نیروی کار گستردهتر، دسترسی بیشتر به خدمات و همچنین، سرریزهای فضایی فیزیکی عملکردهای شهرهای بزرگتر سود ببرد (لطفی و شهابی شهمیری، 1400). تمایز بین «اندازۀ عاریتی» و «عملکردهای عاریتی» جالب توجه است؛ زیرا دو اثر ممکن است شدتها و روندهایی متفاوت را برای اندازههای شهری مختلف داشته باشند. اثر «عملکرد عاریتی» اساساً مزایایی بیشتر را برای شهرهای کوچک حاصل میکند؛ زیرا این شهرها کمتر از عملکردهای ردۀ بالا بهرهمند هستند؛ اما میتوانند آنها را از طریق دسترسی آسان به شهرهای قویتر در زمینۀ منطقهای مشابه به امانت بگیرند؛ به طوری که جمعیت آنها ممکن است بیشتر از حد انتظار باشد. از طرف دیگر، از «اندازۀ عاریتی» انتظار میرود مزایایی را به ویژه برای شهرهای بزرگتر فراهم بیاورد که برای بهرهبرداری از بازارهای بزرگتر سیستم شهری منطقهای برای شرکتهای خدماتی توانمندتر هستند (Camagni et al., 2016).
منطق شبکه و سینرژی: شبکه های شهری و منطقه شهری چندمرکزی بر اساس منطق شبکه، نوآوری به عملکرد اصلی بنگاه بدل شده و کنترل داراییهای نوآورانه و مسیر زمانیاش هدف اصلی است. بنگاه، در هر مکانی که قرار گرفته باشد، ممکن است با پیوند با بنگاههای دیگر و با انجام توافقات همکارانۀ بینقلمرویی، در ساختار درونی و محیط پیرامونیاش بر ضعفهای دانشی اصلی خود غلبه کند (Camagni, 2007). ملاحظات بعدی توسط نظریۀ «شبکۀ شهر» فراهم شدند (Camagni, 1993). این نظریه این ایده را مطرح میکند که نقشها و عملکرد شهرها میتوانند نه فقط با توجه به همجواری فیزیکی به شهرهای دیگر «انتقال یابند»، بلکه میتوانند از طریق روابط و جریانهای اساساً افقی و غیرافقی با سایر شهرهای هماندازه نیز، که حتی در فواصلی دورتر نسبت به یکدیگر قرار دارند، نیز پشتیبانی شوند(Capello, 2000; Camagni & Capello, 2004; Boix & Trullen, 2007). در حالی که منطق سازمانی بنیادی مدل مکان مرکزی یک منطقۀ قلمرویی بر کنترل جاذبهای بر روی نواحی بازار تأکید میکند، در مدل شبکه منطقی متفاوت حاکم است که با رقابت و همکاری در فواصل دورتر و فارغ از موانع فاصلهای ارتباط دارد. در حالی که در نظریۀ سنتی کریستالر، نیروهای اصلی شکلدهندۀ سازمان فضایی عملکردها و شهرها، هزینههای حملونقل و صرفههای مقیاس بودند، در منطق شبکۀ شهر نوعی دیگر از صرفهها پیش آمد: صرفههای یکپارچگی عمودی و تقسیم نیروی کار (شبکههای مکمل) و صرفههای بیرونی شبکهای مشابه آنچه از کالاهای باشگاهی (شبکههای سینرژی) شکل میگیرد. این دو منبع از مزایای شهری که ممکن است اصطلاحاً «صرفههای شبکۀ شهری» نامیده شوند، در بیشتر مطالعات اخیر شناسایی شدند (Hall & Pain, 2006; Boix & Trullen, 2007). این صرفهها بر محدودیتهای رویکرد جغرافیایی که فقط بر نزدیکی شهرها برای کارایی شهرهای کوچک با توجه به اندازه یا عملکردهای عاریتی تأکید داشتند، فائق میآیند و ادعا میکنند اندازه تنها مؤلفۀ تعیینکنندۀ بهرهوری و صرفههای تجمع نیست. یکپارچگی در شبکۀ شهری کامل با توافقات همکارانه در فواصل دور، به علاوه وجود عملکردهای ردۀ بالا، میتواند بهرهوری شهری را برخلاف اندازۀ شهری محدود افزایش دهد. منطق سوم پیچیدهتر است. در اصطلاحات فضایی، این منطق شامل گرههای زیر است (Van Meeteren et al., 2016):
ایدۀ کلی این است که تعاملات شهری پتانسیلی را برای شهرها فراهم میکنند تا به وسیلۀ فعالیتهای همکارانه و تخصصها و نقشهای اقتصادی مکمل، از بازده صعودی به مقیاس بهره برند (Tongjing et al., 2024, p. 265). مجاورت فضایی بدون شک عاملی مهم است که تعامل بین شهرها را تشویق میکند؛ با وجود پیشرفت فناوریهای ارتباط از راه دور مانند پلتفرمهای ملاقات آنلاین، اَشکال دیگری از همجواری مانند مجاورت نهادی، شناختی و اجتماعی (Boschma, 2005) اهمیت یافتند و اشکال مختلف همجواری فضایی را کامل کردند (Capello, 2020). علاوه بر این، اقتصادهای شهری از صنایع تولید به خدماتی توسعه یافتند که خلاقیت و نوآوری نقشی مهم در آنها ایفا میکنند (Florida et al., 2008; Glaeser, 2011) و در این اقتصاد خدماتی، شبکهها در فواصل بسیار دورتر، در کنار تعاملات محلی به منبع مهم دیگری بدل شدهاند (Bathelt et al., 2004) که این امر ممکن است نوآوری و مزایای بیرونی ناشی از آن را افزایش دهد (Basile et al., 2012; Galaso & Kovářík, 2021). کاماگنی[xxxix] و همکاران (2015) دریافتند شهرهای ردۀ دوم در اروپا میتوانند از طریق نوآوری و شبکههای شهری بر کمبود مزایا تجمع فائق آیند (Camagni et al., 2015)؛ با وجود این، برگر[xl] و همکاران (2015) نشان دادند اندازۀ شهرها همچنان مهمتر است و شهرهای بزرگتر نسبت به شهرهای کوچکتر، سود و منفعت بیشتری میبرند و در واقع، «سایههای تجمع» خود را بر شهرهای کوچکتر میاندازند (Burger et al., 2015). در حالی که صرفههای تجمع همچنان اهمیت خود را حفظ کردند، برخی از مطالعات نشان دادند روابط و پیوندهای قویتر با سایر مناطق و شهرهای بزرگتر موجب توسعۀ بیشتر و سرریز مزایای تجمع به شهرهای کوچکتر نزدیک میشود (Camagni et al., 2016; Ciceroneet al., 2020; Huang et al., 2020; Meijers et al., 2016). در همین راستا، یافتههایی مشابه در ژاپن (Otsuka, 2020)، آمریکا (Chatman & Noland, 2014) و چین (Tongjing, et al., 2024) به دست آمدند که این یافتهها را تأیید میکنند. ایدههای مفهومی قبل میتوانند به توضیح چرایی افزایش رشد شهرهای میانی در سالهای گذشته و آینده کمک کنند: در واقع، اندازۀ شهری محدود تعادل محیطی، کارایی سیستم جابهجایی و امکان حفظ حس هویت را برای شهروندان تسهیل میکند و کارایی اقتصادی بیشتر از طریق دسترسی آسان به شهرهای همسایه و تعامل با آنها یا با شهرهایی با فواصل دورتر اما بههموابسته از طریق همکاری شبکهای حاصل شد (Camagni et al., 2015). رویکرد «اندازۀ عاریتی» به نظر یکدست و سودمند میرسد و ملاحظاتی عمیقتر را میآورد که بین اثرات مستقل تمایز ایجاد میکنند: «عملکردهای عاریتی»، اثرات بازار نیروی کار و کالا، اثرات عرضه و تقاضا، اثرات سرریز فیزیکی جمعیت و فعالیتهای اقتصادی. همۀ این عناصر مفهومی میتوانند به طور تجربی آزمون شوند، به ویژه با در نظر گرفتن امکان اینکه بهرهوران میتوانند نه فقط شهرهای کوچکتر، بلکه شهرهای بزرگ نیز باشند (Ibid). رویکرد قلمرویی ـ کلان: ارتباط بین صرفههای تجمع و شبکه ایدۀ اصلی در رویکرد قلمرویی ـ کلان وارد کردن بُعد زمان در توضیح رشد شهری است. رویکرد پویا به صرفۀ تجمع را میتوان به میزان تغییر بهرهوری در طول زمان نسبت به تغییر اندازۀ شهر تعریف کرد؛ یک بار به عنوان عامل تعیینکننده و یک بار به عنوان پیششرط صرفههای تجمع پویا. این رویکرد با پذیرش دو مؤلفۀ پیونددهنده بین تفسیر ایستا و پویای صرفههای تجمع آغاز میشود. اول، اگر صرفههای تجمع به عنوان نیروهای محرک جذابیت برای فعالیتها و مردم جدید فرض شوند، آنها نباید به عنوان مزایای شهری خالص (در مقابل ناخالص) و در سطح کلانشهری (در مقابل سطح خرد) درک شوند. دوم، عوامل دیگر نیز همراه با اندازۀ شهر، در توضیح سطح کارایی شهر مشارکت میکنند و تغییر در شدت این عوامل باعث افزایش در صرفههای تجمع فارغ از اندازۀ شهر میشود. در نگاهی ساده، کارایی فقط زمانی افزایش مییابد که شهری کوچک به اندازۀ شهرهای متوسط و بزرگ برسد، و در مقابل، مشکل بازده نزولی به مقیاس فقط در شهرهای بسیار بزرگ وجود دارد (Alonso, 1971; Richardson, 1972). با پذیرش دیدگاهی پیچیده، حدسهای نظری جدید ادعا میکنند بهرهبرداری از صرفههای تجمع در درون هر یک از سه یا چهار طبقۀ سنتی اندازۀ شهر (کوچک، متوسط، بزرگ، ابرشهرها) نسبتاً واضح است؛ اما زمانی که شهرها به برخی از نقاط بیثبات بحرانی نزدیک میشوند، به وجود برخی از عوامل محدودکننده و توانمندساز اشاره میکنند (Camagni et al., 2015)؛ بنابراین، شهرها میتوانند در مسیر رشد خود، مکثهایی را فارغ از اندازۀ خود، در غیاب این عوامل مشروطکننده تجربه کنند. این عوامل در ماهیت کیفی، و اگر صرفههای تجمع کاملاً برای اثرات سودمندانۀ خود به کار گرفته شوند، نیازمند آن هستند که در استعدادهای خود پرش کنند. کیفیت فعالیتهایی که در شهر قرار دارند، کیفیت عوامل تولید، تراکم پیوندهای بیرونی و شبکههای همکاری و کیفیت زیرساختهای شهری، همگی قادر هستند مزایای بهرهوری و فرایند پویای ساختاری بلندمدت (در زبان مدلهای اکولوژیکال پویا) را از طریق فرایند تحول و گذار شهری افزایش دهند. توضیح عملکرد اقتصاد شهری نسبتاً مناسب خودبهخود به وجود صرفههای تجمع ایستا مربوط نمیشود. در عوض، این رویکرد بر شرایطی تأکید میکند که تحت آن، صرفههای تجمع ممکن است به طور کامل در درون طبقات اندازۀ شهری بهرهبرداری شوند. این رویکرد وجود صرفههای تجمع همچنین خطر هزینههای تجمع را تأیید میکند؛ اما این قانون عمومی در هر طبقهای از اندازۀ شهر صدق میکند. برخی از شهرهای بزرگ برخلاف اندازۀ بزرگ خود، میتوانند از هزینههای تجمع اجتناب کنند؛ در حالی که برخی از شهرهای کوچک برخلاف اندازۀ کوچک خود بازدهی نزولی را تجربه میکنند (شکل 2). توضیح این تناقص آشکار در ظرفیت شهرها برای فائق آمدن بر هزینههای تجمع به واسطۀ تشویق همکاریهای شبکهای با شهرهای دیگر یا ایجاد عملکردهای جدید نهفته است؛ با وجود این، این امر، بدون احتمال برای نشان دادن دقیق عرض فاصله (اندازهای که شهرها در هر طبقه به بالاترین عملکرد میرسند) و سرعت با اندازۀ ماکسیمم حاصلشده (شیب منحنی لجستیک مزایای خالص شهری کل)، به دست آمده است. در هر طبقۀ شهری، کیفیت منابع سرمایهای قلمرویی - وجود عملکردهای باارزش یا قابلیتهای همکاری و شبکهسازی - شرط اساسی اجتناب از بازدههای نزولی است. از این دیدگاه، شهرهای کوچکتر به ویژه پتانسیل زیادی برای رشد دارند، اگر وارد مسیری انباشتی و مؤثر از گذار و نوآوری از طریق بهرهبرداری از سرمایههای قلمرویی با کیفیت زیاد برخلاف اندازۀ محدود خود شوند (Camagni et al., 2016). شکل 2- تحول شهری در یک سلسلهمراتب شهری ساده (منبع: Camagni et al., 2016) در نتیجه، رویکرد قلمرویی ـ کلان نه فقط رشد فیزیکی شهرها، بلکه به طور بالقوه تحول ساختاری آنها را نیز توضیح میدهد. در واقع، نوآوریها اساساً از طریق خلق خدمات تولیدی و مصرفی جدید، تخصصیتر کردن خدمات موجود، بهبود عملکردهای خدماتی در درون صنایع و تمرکززدایی گزینشی خدمات در سلسلهمراتب شهرها و پذیرش فناوریهای جدید در جابهجاییها و ارتباطات درونشهری و بینشهری، به ماهیت شهرها، الگوهای تخصصیشان و فرصتهای رشد آنها شکل میدهند.
نمونههایی از سیستمهای شهری نوین اندازۀ عاریتی؛ لوکزامبورگ در سالهای اخیر، شهر لوکزامبورگ[xli] دستخوش توسعۀ جمعیتی و اقتصادی بسیار زیادی شده است. سطح سرمایه، رشد جابهجاییها و روابط شبکۀ بینالمللی تقریباً نسبت به اندازۀ کشور (672 هزار نفر) یا شهر (حدود 135 هزار نفر در سال 2024) بیسابقه است. لوکزامبورگ پایتخت مالی جهانی و همچنین، میزبان مؤسسههای اصلی اروپایی و قطب جاذب بازار کار بینالمللی شده است. جمعیت نیروی کار شهر اصلی بیشتر از ساکنان ثابت آن است. این مازاد به لحاظ اهمیت، که مفهوم «اندازۀ عاریتی» آلنسو (1973، ص. 200) را تداعی میکند، در توسعۀ فضایی کشور حک شده است (Hesse, 2016, p. 612). مطابق مطالعات والتر و همکاران (2011)، لوکزامبورگ یکی از مراکز مالی کوچک اما تخصصی بینالمللی است که پس از مراکز مالی جهانی مانند لندن، نیویورک یا توکیو و مراکز مالی ردۀ دوم مانند پاریس یا فرانکفورت در جایگاه سوم قرار دارد (Walther et al., 2011, p. 126). صنعت بر اساس اثرات تجمع - بازار کار ماهر، شبکهای متراکم از روابط اجتماعی، با فواصل کوتاه برای تعامل و برجستهتر از آن، محیط قانونی مطلوب - با توسعهای متوالی تحول یافت. بیشترین مشاغلی که در شهر لوکزامبورگ قرار دارند، نشان میدهند امروزه، عملکردهای تخصصی ضرورتاً به یک محدودۀ خاص مربوط نمیشوند؛ این بدان معنا نیست که شهر لوکزامبورگ یک کلانشهر است، بلکه شهر در معرض فرایندهای کلانشهری شدن است. منطق پشتیبان این کلانشهری شدن نه رشد تجمعی بزرگتر به یک منطقۀ کلانشهری و نه بالا رفتن مقیاس مکانها در سیستم شهری، بلکه بازتنظیم مرکزیت شهری در زمینۀ جهانی شدن است (Sassen, 2012). در نتیجه، اندازۀ عاریتی که از تخصصگرایی اقتصادی و راهبردهای مطلوب رقابتی ایجاد میشود، رابطۀ نزدیک بین اندازه و عملکرد شهر را برهم میزند و به توزیعی جدید از قدرت اقتصادی میانجامد که در آن، نه فقط مراکز قدیمی بزرگ، بلکه فضاهای کوچک جدید نوظهور نیز شروع به ایفای نقش مهمی در اقتصاد جهانی میکنند (Hesse, 2016, p. 616).
شبکه های شهری؛ رانشتات هلند اگرچه بحث دربارۀ شبکۀ شهری تا حدودی مربوط به زمانهای اخیر است، نمونههای قدیمی از شهرهای شبکهای نیز وجود دارند. یک نمونۀ کلاسیک شهر حلقهای رانشتات هلند است. موفقیت مناطق چندمرکزی برجستهای مانند رانشتات در سطح جهانی نشان داد مزایای تجمع که به طور سنتی به فعالیتهای اقتصادی در مقیاس محلی محدود بودند، میتوانند به مقیاس منطقه گسترش یابند (Meijers et al., 2018; Li et al., 2024). رانشتات خوشهای از شهرهای متوسط و کوچک در غرب هلند است که گسترهای از اراضی عمدتاً باز را احاطه کرده است. بدون شک، یک منطقۀ شهری بسیار مهم که با جمعیتی 7 میلیون نفر در مساحتی حدود 7 هزار کیلومتر مربع، بزرگترین بندر دریایی، سومین فرودگاه پرتردد و دومین مرکز مبادلات اینترنتی اروپا را به خود اختصاص داده است (Nadin & Zonneveld, 2020). این مجموعۀ شهری نعل اسبیشکل از 4 منطقۀ شهری در گرد شهر آمستردام تشکیل شده است: روتردام[xlii]، اوترخت[xliii] و لاهه[xliv]. سایر مراکز کوچکتر، مانند دلفت[xlv]، هارلم[xlvi] و زانشتات[xlvii]، گرههای اضافی هستند که موجب تنوع در این ترکیب شهری یگانه میشوند. برنامهریزان رانشتات سعی در حفظ قلب سبز منطقه (منطقۀ کشاورزی) و فضاهای بین شهرهای اصلی را داشتند. امروزه، شهرها و شهرکها بسیار به یکدیگر نزدیک شدهاند؛ از این رو، میتوان از رانشتات به عنوان یک شبکۀ شهری بالغ سخن به میان آورد. این منطقه به وسیلۀ فرودگاه اسخیفول[xlviii] آمستردام، یکی از قابل دسترسترین تجمعات شهری به شمار میآید که در دنیا شکل گرفته است. وجهۀ بینالمللی رانشتات باعث میشود تا ادعا شود این منطقه یکی از نخستین مناطق مادرشهری است که هم دارای شبکۀ شهری و هم دارای ویژگیهای شهرجهانی است. در این حالت، ارتباطات بین شبکهها در سطوح مختلف بسیار بااهمیت است (Batten, 1995). همچنین، رانشتات مرکز اقتصادی این کشور نیز محسوب میشود. در سال 2022، این منطقه 8/4 میلیون فرصت شغلی عرضه میکند که سهمی برابر 5/47 درصد مشاغل هلند است. توزیع فضایی اشتغال در منطقه بر اساس میزان جمعیت مراکز اتفاق میافتد. مراکز جمعیتی اصلی و محیطهای پیرامونی مراکز اصلی اشتغال محسوب میشوند. رانشتات به علاوه، مهمترین منطقۀ خدماتی هلند شناخته میشود. در پایان سال 2002، 752000 نفر معادل 54 درصد از مشاغل کشور در زمینۀ خدمات بازرگانی در رانشتات قرار داشتند (Lambregts et al., 2006, p. 138). خدمات تجاری 24 درصد از میزان کل استخدامهای این منطقه را تشکیل میدهند که در مقایسه، این رقم برای سایر بخشهای هلند 5/16 درصد بوده است. در داخل رانشتات، مناطق آمستردام و لاهه، پایگاههایی بسیار مهم در حوزۀ خدمات تجاری محسوب میشوند؛ به طوری که سهم خدمات تجاری از بهکارگیری نیروی کار محلی حدود 30 درصد است. تقدم رانشتات در حوزۀ خدمات بازرگانی فقط مربوط به گذشتۀ نزدیک نمیشود. رانشتات به عنوان شهریشدهترین منطقۀ کشور اولین منطقهای بود که متحمل تغییر و تحول از منطقۀ صنعتی به منطقهای فراصنعتی یا اقتصاد خدماتی شد (Ibid, p. 139). در درون رانشتات، با توجه به تفاوت مشخصههای خدماتی شهرهای اصلی، تفاوتهایی جالب توجه وجود دارند. منطقۀ آمستردام به عنوان مرکز تجاری و اقتصادی کشور و مرکز خدماتی برتر منطقه شناخته میشود؛ به طوری که بیشترین میزان تجمع و تمرکز خدمات مالی در کشور را دارد و در زمینۀ شرکتهای تبلیغاتی و قانونی نیز پیشگام است؛ این در حالی است که شهر اوترخت و قسمت شرقی رانشتات با وجود شرکتهای طراحی و مشاورهای متمایز میشوند. اقتصاد قسمت جنوبی رانشتات نیز با اقتصاد بخشهای شمالی و شرقی تفاوت بسیاری دارد. لاهه محل استقرار دولت ملی و مؤسسهها و سازمانهای عمومی و نیمهعمومی است. این امر سبب شده است تا حسابداران، مشاوران، طراحان و مؤسسههای قانونی در این شهر حضوری مناسب داشته باشند؛ اما در رابطه با خدمات مالی، این امر صدق نمیکند. روتردام نیز به میزانی زیاد به بندرگاه خود وابسته است. پس از هارلمریمر[xlix]، این شهر مرکز تجمعات گستردۀ خدمات لجستیک در رانشتات محسوب میشود. حوزۀ حسابداری بخش دیگر این منطقه است؛ از این رو، دفاتر مرکزی بسیاری از این مؤسسهها در این شهر قرار دارند. علاوه بر این، اترخت به دلیل وجود مجموعهای از مؤسسههای معماری بسیار موفق شهرت زیادی دارد. نقشهای متنوع و متمایز اقتصادی مراکز اصلی منطقه شرایط را برای شکلگیری پیوندهای مکمل و به تبع آن، شبکهای بالغ فراهم آوردهاند؛ به این ترتیب، همکاری قدرت رقابتی همۀ شهرها را در شبکه ارتقاء میدهد و وجود یک محیط بینالمللی جذاب و بسیار متنوع از عملکردهای شهری را تضمین میکند. شهرها و مراکز در شبکه متقابلاً یکدیگر را کامل و تقویت میکنند؛ در نتیجه، آنها با یکدیگر میتوانند بیش از ظرفیت انفرادی خود، عملکردها و فرصتهایی بیشتر را ارائه کنند. این شهرها توانستند به صورت خودانگیخته یا تا حدودی برنامهریزیشده، نقشهای مختلف را برای امکان تخصصگرایی و مکمل بودن، بین یکدیگر توزیع کنند (Nadin & Zonneveld, 2020). نتیجهگیری مقالۀ حاضر در پی آن بوده است تا منطق اقتصادی رفتارهای فضایی سیستمهای شهری و منطقهای را از منظر صرفههای تجمع و شبکه توضیح دهد و ارتباط آنها را در تفسیر پدیدههای نوین فضایی بیابد؛ به این ترتیب، مقاله به سه بخش تقسیم شد که از هر یک از آنها نتایج زیر حاصل شد: آیا این منطق فضایی جدید مفهومی جدای از مفهوم صرفههای تجمع است یا در قالب این مفهوم قابل تبیین است؟ نخست، در حالی که به نظر میرسد منطق شبکه مفهومی متفاوت از صرفههای تجمع است، بررسی مطالعات و پژوهشهای مختلف در این زمینه نشان میدهد اصطلاح شبکه قرابت معنایی زیادی با مفهوم همافزایی دارد؛ به طوری که صرفههای همافزایی و شبکه گاهاً به جای یکدیگر استفاده میشوند؛ این در حالی است که مفهوم همافزایی را میتوان از دیدگاهی پویا در طبقهبندیهای نوین ابعاد صرفههای تجمع گنجاند؛ بنابراین، اگر نه این مفاهیم یکسان نباشند، دستکم مکمل یکدیگر و هر دو منبعی برای بهرهگیری از صرفههای بیرونی مثبت هستند. چطور رفتارهای فضایی از منطق مکانی یک بنگاه منحصربهفرد به تخصیص فضایی عمومی فعالیتها و عملکردها میرسند؟ دوم، در حالی که بیان میشود مفهوم صرفههای تجمع در مقیاسهای فضایی مختلف، معانی متفاوتی مییابد، به نظر میرسد نتایج مطالعات مختلف در سطوح خرد صنعتی سنگ بنایی برای توضیح رفتارهای اقتصادی بازیگران در حوزۀ شهری و منطقهای شده است؛ به طوری که مفهومی مانند تفکیکناپذیری در صنعت معنای خود را در ادبیات برنامهریزی شهری و منطقهای در مفهوم اندازۀ شهر یافته است، مفهومی مانند خوشههای صنعتی نمود منطقهای خود را در مفهوم منطقۀ شهری چندمرکزی نشان داده است و رویکردهای جغرافیایی و نظریههای سرریزهای فضایی بیان فضایی - عملکردی خود را در اصطلاح «اندازۀ عاریتی» تبلور بخشیدهاند؛ بنابراین، ممکن است توجه به وجوه جدید صرفههای تجمع در مقیاسهای پایینتر بتواند راهگشایی مناسب برای تعمیم و پیشبینی رفتارهای مکانیِ تجمعی بنگاهها و کنشگران دیگر در رشد شهر و سیستمهای شهری باشد. آیا الزاما این دو منطق در نقطۀ مقابل هم قرار میگیرند؟ سوم؛ با توجه به تغییر مفهوم صرفههای تجمع از مفهومی تکبُعدی و ایستا به مفهومی چندبُعدی و پویا، پدیدههای نوین فضایی را نمیتوان در قالب یکی از این ابعاد تفسیر کرد؛ به این ترتیب، ممکن است در برخی از مواقع برای توضیح آنها علاوه بر منطق رقابتی، منطق شبکه و حتی گاهاً منطق قلمرویی را نیز اضافه کرد. برای مثال، در تفسیر پدیدۀ «مناطق شهری چندمرکزی»، علاوه بر کاربرد منطق همافزایی و شبکه، از مکانیسم مفهوم «اندازۀ عاریتی» نیز به عنوان پشتیبان و توجیه اقتصادی آن استفاده میکنند، یا گاهاً برای تبیین سیاستهای آن، از اصطلاح «رقابت همکارانه» یاد میکنند. اگرچه در گذشته، شهرهای بزرگ را به عنوان موتورهای رشد و توسعۀ اقتصادی در نظر میگرفتند، بسیاری از مشکلات مانند ازدحام، فقر، جرم و جنایت، ترافیک و آلودگی هوا نیز از این شهرها ناشی میشدند. به علاوه، جذب شرکتها و سرمایهگذاریهای چندملیتی و رقابتپذیری دیگر وابسته به یک شهر منحصربهفرد نیست، بلکه به منطقهای بستگی دارد که شهر در آن قرار گرفته است (Huang et al., 2020). این بحث وجود دارد که آیا شبکۀ شهری باعث افزایش رشد اقتصاد ملی میشود یا کلانشهرهای بزرگتر؟ (Glaeser et al., 2016). کاماگنی و همکاران (2016) بحث میکنند که جمعیت میلیونی شهرهای بزرگ تنها عامل کلیدی رشد اقتصادی نیست، بلکه پیوندهای بیرونی و شبکههای همکاری نیز به همان اندازه میتوانند اهمیت داشته باشند. در سالهای اخیر، آیا سیاستهای منطقهای در کشورهای در حال توسعه میتوانند به جای تأکید بر شهرهای بزرگ، بر ارتباط و پیوند بین همۀ شهرها تمرکز کنند. یافتههای جدیدتر نیز از استدلالات کاماگنی و همکاران (2016) پشتیبانی میکنند. برای مثال، لیانگ[l] و همکاران (2024) با مطالعۀ شبکۀ شهری در چین و آمریکا نشان دادند موقعیت شهرها در شبکۀ ارتباطات، جابهجاییهای انسانی و همکاریهای علمی ممکن است در موفقیت آنها در فعالیتهای نوآورانه تأثیر بگذارند (Liang et al., 2024). کیوشنیگ[li] و همکاران (2019) دریافتند جذابیت محلی شهرها یا مهاجرت افراد تحصیلکرده و مستعد از شهرهای کوچکتر، بیش از اندازۀ شهرها، افزایش غیرخطی دستمزد در شهرهای سوئد را توضیح میدهد. به عبارتی، فقط شهرهایی که از جایگاهی مسلط در شبکۀ شهری برخوردار هستند میتوانند انتظار بهرهمندی از این رشد غیرخطی را داشته باشند (Keuschnigg et al., 2019). بهتازگی، یافتههای دیگری نشان دادند موقعیت گرهگاهی شهرها در شبکۀ شهری بر نوآوری (Bonaventura et al., 2021)، صادرات (Lei et al., 2021) و بهرهوری نیروی کار (Tongjing et al., 2024) بیش از جمعیت و اندازۀ شهرها تأثیر میگذارد. به عقیدۀ دراکر[lii] (2012)،گسترۀ فضایی اثرات بیرونی تجمع به صنعت، نوع تجمع و نوع اثرات بیرونی تحت بررسی بستگی دارد؛ بنابراین، صرفاً برخی از اثرات بیرونی تجمع را میتوان از طریق شبکهها به دست آورد. این امر باعث میشود اهمیت تجمع (اندازه) و روابط شبکه، بسته به اینکه سود (یا هزینه) اندازهگیری میشود، متفاوت باشد (Meijers et al., 2016; Phelps, 2021; Tongjing et al., 2024 ). این پژوهشها پیامدهایی مهم برای سیاستگذاری دارند. راهبردهای رقابتیتر و مولدتر کردن شهرها نباید در درجۀ اول بر تمرکز بیشتر مردم و شرکتها در فضا متمرکز باشند. در عوض، نتایج مطالعات شوایتزر[liii] و همکاران (2009) در چین نشان میدهد شهرهای کوچکتر و متوسط بهتر میتوانند رقابت را از ارتباط قوی با شهرهای دیگر چین به دست آورند. آنهایی که در انواع شبکههای عملکردی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دانشگاهی و اجتماعی بهتر جای گرفتهاند، عملکردی بهتر دارند. سیاستها باید مؤسسهها و زیرساختهایی را هدف قرار دهند که امکان توسعۀ چنین شبکههایی را فراهم میکنند. هیچ دلیل پیشینی برای این فرض وجود ندارد که چنین راهبرد سیاست کلی باید در کشورهای دیگر متفاوت باشد (Schweitzer et al., 2009). با این همه، تا کنون بیشتر مطالعات و سیاستهای منطقهای در ایران، بیش از آنکه توجه خود را به منطق اقتصادی پشتیبان سیستم های شهری معطوف کرده باشند، بر اشکال فضایی آن شامل نظام مراکز، روابط و پهنههای مختلف کاربری در سطح کلان متمرکز کردند. پیشنهاد میشود پژوهشهای آتی به پرسشهای زیر پاسخ دهند:
شکل 3- منطق اقتصادی سیستمهای شهری از منظر تجمع (منبع: نگارندگان با اقتباس از Capello, 2009; Camagni, 2007)
[i] Castells [ii] Google Scholar [iii] IDEAS [iv] ScienceDirect [v] Scopus [vi] Nodality [vii] Indivisibility [viii] Critical mass [ix] Atmosphere’ effects [x] Recombination capability [xi] Chinitz [xii] Pittsburgh [xiii] Marshall [xiv] AnnaLee Saxenian [xv] Ren [xvi] Capello [xvii] club [xviii] Randstad [xix] Region of Veneto [xx] Mass Effect [xxi] Henning & Saggau [xxii] Mori & Nishikimi [xxiii] Yan [xxiv] High-speed rail [xxv] Lösch [xxvi] Christaller [xxvii] Alonso [xxviii] Mera [xxix] Hirsch [xxx] Segal [xxxi] Marelli [xxxii] Île-de-France [xxxiii] Marseille, Lyon, Nice [xxxiv] Richardson [xxxv] sorting [xxxvi] Turin [xxxvii] Externality fields [xxxviii] Regional externalities [xxxix] Camagni [xl] Burger [xli] Luxembourg [xlii] Rotterdam [xliii] Utrecht [xliv] Hague [xlv] Delft [xlvi] Haarlem [xlvii] Zaanstad [xlviii] Schiphol [xlix] Haarlemmermeer [l] Liang [li] Keuschnigg [lii] Drucker [liii] Schweitzer | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داداشپور، هاشم، و آفاق پور، آتوسا (1395). عقلانیت معرفتی و نظری نوین حاکم بر سازمان فضایی سیستمهای شهری. فصلنامۀ مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، 8(2)، 28-1. https://doi.org/10.22035/isih.2016.214 لطفی، صدیقه، و شهابی شهمیری، مجتبی (1395). تغییر الگوی شهرنشینی از ساختار شهری تکمرکزی – سلسلهمراتبی به ساختارهای منطقه ای شبکهای- چندمرکزی. برنامهریزی و آمایش فضا دوره، 20(3)، 241-267. http://hsmsp.modares.ac.ir/article-21-3542-fa.html لطفی، صدیقه، و شهابی شهمیری، مجتبی (1400). تحلیل و تفسیر تأثیر مفهوم اندازۀ قرضی بر توسعۀ شهرهای کوچک (مطالعۀ موردی بهنمیر). جغرافیا و توسعه، 19(65)، 53-76. http://dx.doi.org/10.22111/J10.22111.2021.6539 Alonso, W. (1971). The economics of urban size. Papers of the Regional Science Association International, 26, 67–83. https://doi.org/10.1111/j.1435-5597.1971 .tb01493.x Alonso, W. (1973). Urban zero population growth. Daedalus, 102(4), 191–206. Anderson, R., & Crocker, T. (1971). Air pollution and residential property values, Urban Studies, 8(3), 171–180. Aydalot, P., & Keeble, D. (Eds.) (1988). High Technology Industry and Innovative Environment. Routledge: London. Basile, R., Capello, R., & Caragliu, A. (2012). Technological interdependence and regional growth in Europe: Proximity and synergy in knowledge spillovers. Papers in Regional Science, 91(4), 697-723. https://doi.org/10.1111/j.1435-5957.2012.00438.x Bathelt, H., Malmberg, A., & Maskell, P. (2004). Clusters and knowledge: local buzz, global pipelines and the process of knowledge creation. Progress in Human Geography, 28(1), 31-56. https://doi.org/10.1191/0309132504ph469oa Batten, D. F. (1995). Network cities: creative urban agglomerations for the 21st century. Urban Studies, 32, 313-327. Baumeister, R. F., & Leary, M. R. (1997). Writing narrative literature reviews. Review of general psychology, 1(3), 311-320. https://doi.org/10.1037/1089-2680.1.3.311 Beeson, P. (1992). Agglomeration economies and productivity growth. In E. Mills & F. McDonald (Eds.), Sources of metropolitan growth (pp. 19–35). Center for Urban Policy Research, New Brunswick. Blomqvist, G., Berger, M., & Hoehn, J. (1988). New estimates of the quality of life in urban areas. American Economics Review, 78(1), 89–107. Boix, R. (2003). Networks of Cities and Growth: Theory, Network Identification and Measurement of the Network Externality, Material of the course "Territorial strategies: a new culture of spatial planning in Europe and Catalonia". Consorci Universitat Internacional Menéndez y Pelayo of Barcelona, October 15 to 17, 2003. Boix, R., & Trullén, J. (2007). Knowledge, networks of cities and growth in regional urban systems. Papers in Regional Science, 84(4), 551‐574. Bonaventura, M., Aiello, L. M., Quercia, D., & Latora, V. (2021). Predicting urban innovation from the US Workforce Mobility Network. Humanities and Social Sciences Communications, 8(1), 1-9. https://doi.org/10.1057/s41599-020-00685-7 Boschma, R. A. (2005). Proximity and innovation: A critical assessment. Regional Studies, 39, 61–74. Boschma, R. A., & Iammarino, S. (2009). Related variety, trade linkages, and regional growth in Italy. Economic Geography, 85, 289–311. https://doi.org/10.1111/j.1944-8287. 2009.01034.x Bui, L., & Deakin, J. (2021). What we talk about when we talk about vulnerability and youth crime: A narrative review. Aggression and Violent Behavior, 58. https://doi.org/10.1016/j.avb.2021.101605 Burger, M. J., Meijers, E. J., Hoogerbrugge, M. M., & Masip Tresserra, J. (2015). Borrowed size, agglomeration shadows and cultural amenities in North-West Europe. European Planning Studies, 23, 1090–1109. https://doi.org/10.1080/09654313.2014.905002 Camagni, R. (1991). Technological change, uncertainty and innovation networks: Towards a dynamic theory of economic space. In R. Camagni (Ed.), Innovation networks: Spatial perspectives. Belhaven-Pinter, London. Camagni, R. (1993). From city hierarchy to city network: Reflections about an emerging paradigm. In T. R. Lakshmanan & P. Nijkamp (Eds.), Structure and change in the space economy. Springer Verlag, Heidelberg. Camagni, R. (2007). City networks as tool for competitiveness and sustainability. In P. J. Taylor, B. Derudder, P. Saey & F. Witlox (Eds.), Cities in Globalization: Practices, Policies and Theories (pp. 102-123). London: Routledge. Camagni, R., & Capello, R. (2002). Milieux Innovateurs and Collective Learning: From Concepts to Measurement. In Z. Acs, H. de Groot & P. Nijkamp (Eds.), The Emergence of the Knowledge Economy: A Regional Perspective (pp. 15-45). Springer Verlag: Berlin. Camagni, R., & Capello, R. (2004). The city network paradigm: Theory and empirical evidence. In R. Capello & P. Nijkamp (Eds.), Urban dynamics and growth: Advances in urban economics. Amsterdam, Elsevier. Camagni, R., Capello, R., & Caragliu, A. (2015). The Rise of Second-Rank Cities: What Role for Agglomeration Economies?. European Planning Studies, 23(6), 1069-1089. Camagni, R., Capello, R., & Caragliu, A (2016). Static vs. dynamic agglomeration economies: Spatial context and structural evolution behind urban growth. Papers in Regional Science, 95(1), 133-158. https://doi.org/10.1111/pirs.12182 Camagni, R., & Salone, C. (1993). Network Urban Structures in Northern Italy: Elements for a Theoretical Framework. Urban Studies, 30, 1053-1064. https://doi.org/10.1080/00420989320080941 Capello, R. (1998). Urban return to scale and environmental resources: An estimate of environmental externalities in an urban production function. International Journal of Environment and Pollution, 10, 28–46. Capello, R. (1999). Spatial Transfer of Knowledge in High-technology Milieux: Learning vs. Collective Learning Processes. Regional Studies, 33(4), 353-365. https://doi.org/10.1080/00343409950081211 Capello, R. (2000). The city-network paradigm: Measuring urban network externalities. Urban Studies, 37, 1925–1945. https://doi.org/10.1080/713707232 Capello, R. (2009). Indivisibilities, synergy and proximity: The need for an integrated approach to agglomeration economies. Tijdschrift voor Economische en Sociale Geographie, 100, 145–159. https://doi.org/10.1111/j.1467-9663.2009.00525.x Capello, R. (2020). Proximity and regional competitiveness. Scienze Regionali, 19(3), 373-394. https://doi.org/10.14650/98284 Capello, R., & Faggian, A. (2005). Collective Learning and Relational Capital in Local Innovation Processes. Regional Studies, 39(1), 75-87. https://doi.org/10.1080/0034340052000320851 Capone, F., Lazzeretti, L., & Innocenti, N. (2021). Innovation and diversity: the role of knowledge networks in the inventive capacity of cities. Small Business Economics, 56(2), 773-788. https://doi.org/10.1007/s11187-019-00268-0 Carlino, G. (1980). Contrast in agglomeration: New York and Pittsburgh reconsidered. Urban Studies, 17, 343–351. https://doi.org/10.1080/00420988020080651 Carlino, J., & Saiz, A. (2008). Beautiful city: leisure amenities and urban growth. In Federal Reserve Bank of Philadelphia Working Paper, SSRN-1280157. https://doi.org/10.1111/jors.12438 Castells, M. (1996). The Information Age: Economy, Society and Culture. In The Rise of the Network Society (Vol. I). Oxford: Blackwell. Celli, M. (2013). Determinants of Economies of Scale in Large Businesses—A Survey on UE Listed Firms. American Journal of Industrial and Business Management, 3, 255-261. http://dx.doi.org/10.4236/ajibm.2013.33031 Chatman, D. G., & Noland, R. B. (2014). Transit service, physical agglomeration and productivity in US metropolitan areas. Urban Studies, 51(5), 917-937. https://doi.org/10.1177/0042098013494426 Chinitz, B. (1961). Contrasts in agglomeration: New York and Pittsburgh. American Economic Review, Papers and Proceedings, 51, 279–289. https://doi.org/10.1080/00420988020080651 Ciccone, A. (2002). Agglomeration Effects in Europe. European Economic Review, 46, 213-227. https://doi.org/10.1016/S0014-2921(00) 00099-4 Ciccone, A., & Hall, R. E. (1996). Productivity and the density of economic activity. American Economic Review, 86(1), 54–70. https://doi.org/10.3386/w4313 Cicerone, G., McCann, P., & Venhorst, V. A. (2020). Promoting regional growth and innovation: relatedness, revealed comparative advantage and the product space. Journal of Economic Geography, 20(1), 293-316. https://doi.org/10.1093/jeg/lbz001 Clark, D., & Kahn, J. (1989). The two-stage hedonic wage approach: a methodology for the valuation of environmental amenities. Journal of Environment Economy Management, 16, 106–120. https://doi.org/10.1016/0095-0696(89)90002-8 Cohen, J., & Morrison, P. C. (2009). Agglomeration, productivity and regional growth: Production theory approaches. In R. Capello & P. Nijkamp (Eds.), Handbook of regional dynamics and growth: Advances in regional economics. Edward Elgar, Cheltenham Combes, P. P., Duranton, G., & Gobillon, L. (2008). Spatial wage disparities: Sorting matters!. Journal of urban economics, 63(2), 723-742. https://doi.org/10.1016/j.jue.2007.04.004 Cowell, M. (2010). Polycentric regions: comparing complementarity and institutional governance in the San Francisco Bay area, the Randstad and Emilia-Romagna. Urban Studies, 47(5), 945-965. https://doi.org/10.1177/0042098009353074 Crespo, J., Suire, R., & Vicente, J. (2014). Lock-in or lock-out? How structural properties of knowledge networks affect regional resilience. Journal of Economic Geography, 14(1), 199-219. https://doi.org/10.1093/jeg/lbt006 Dadashpour, H., & Afaqpour, A. (2016). New epistemological and theoretical rationality governing the spatial organization of urban systems. Quarterly Journal of Interdisciplinary Studies in Human Sciences, 8(2), 1-28. https://doi.org/10.22059/jhgr.2014.50597 [In Persian] De Groot, H. L., Poot, J., & Smit, M. J. (2016). Which agglomeration externalities matter most and why?. Journal of Economic Surveys, 30(4), 756-782. https://doi.org/10.1111/joes.12112 Drucker, J. M. (2012). The spatial extent of agglomeration economies: Evidence from three US manufacturing industries. US Census Bureau Center for Economic Studies Paper, No. CES-WP-12-01. http://dx.doi.org/10.2139/ssrn.1995507 Duncan, O. (1956). The optimum size of cities. In J. E. Spengler & O. Ducan (Eds.), Demographic analysis. Free Press, New York Duranton, G., & Puga, D. (2000). Diversity and specialization in cities: why, where and when does it matter? Urban Studies, 37(3), 533-555. https://doi.org/10.1080/0042098002104 Duranton, G., & Puga, D. (2004). Micro-foundations of urban agglomeration economies. In Handbook of regional and urban economics (Vol. 4; pp. 2063-2117). Elsevier. https://doi.org/10.1016/S1574-0080(04)80005-1 Duranton, G., & Puga, D. (2023). Urban growth and its aggregate implications. Econometrica, 91(6), 2219-2259. https://doi.org/10.3982/ECTA17936 Ellison, G., & Glaeser, E. L. (1997). Geographic Concentration in US Manufacturing Industries: A Dartboard Approach. Journal of Political Economy, 105, 889-927. Ellison, G., Glaeser, E. L., & Kerr, W. (2010). What causes industry agglomeration? Evidence from agglomeration patterns. American Economic Review, 100(3), 1195-1213. Feldman, M., & Audretsch, D. (1999). Innovation in Cities: Science-Based Diversity, Specialisation and Localized Competition. European Economic Review, 43, 409-429. Florida, R., Gulden, T., & Mellander, C. (2008). The rise of the mega-region. Cambridge journal of regions, economy and society, 1(3), 459-476. https://doi.org/10.1093/cjres/rsn018 Frenken, K., Van Oort, F. G., Verburg, T. (2007). Related variety, unrelated variety and regional economic growth. Regional Studies, 41, 685–697. Galaso, P., & Kovářík, J. (2021). Collaboration networks, geography and innovation: Local and national embeddedness. Papers in Regional Science, 100(2), 349-378. https://doi.org/10.1111/pirs.12578 Glaeser, E. (2011). Cities, productivity, and quality of life. Science, 333(6042), 592-594. 10.1126/science.1209264 Glaeser, E. L., Ponzetto, G. A., & Zou, Y. (2016). Urban networks: Connecting markets, people, and ideas. Papers in Regional Science, 95(1), 17-60. https://doi.org/10.1111/pirs.12216 Greenhalgh, T., Thorne, S., & Malterud, K. (2018). Time to challenge the spurious hierarchy of systematic over narrative reviews?. European journal of clinical investigation, 48(6). 10.1111/eci.12931 Grover, A., Lall, S., & Timmis, J. (2023). Agglomeration economies in developing countries: A meta-analysis. Regional Science and Urban Economics, 101. https://doi.org/10.1016/j.regsciurbeco.2023.103901 Hall, P., & Pain, K. (2006). The polycentric metropolis: Learning from mega-city regions in Europe. Earthscan, London. Henderson, J. V. (1985). Economic theory and the cities. Academic Press, Orlando, FL. Henderson, J. V. (2003). Marshall’s Scale Economies. Journal of Urban Economics, 43, 1-28. Henning, C., & Saggau, V. (2012). Networks, spatial diffusion of technological knowledge and regional economic growth: an agent-based modelling approach. International Journal of Innovation and Regional Development, 4(3/4), 204- 231. Hesse, M. (2016). On borrowed size, flawed urbanization and emerging enclave spaces: The exceptional urbanism of Luxembourg. European Urban and Regional Studies, 23(4), 612-627. Hirsch, W. Z. (1968). The supply of urban public services. In H. Perloff & L. Wingo (Eds.), Issues in urban economics. Johns Hopkins Press, Baltimore, MD Hoch, I. (1972). Income and City Size. Urban Studies, 9, 299-328. Hu, A., & Sun, J. (2014). Agglomeration economies and the match between manufacturing industries and cities in China. Regional Science Policy & Practice, 6(4), 315- 327. https://doi.org/10.1111/rsp3.12050 Huang, Y., Hong, T., & Ma, T. (2020). Urban network externalities, agglomeration economies and urban economic growth. Cities, 107. https://doi.org/10.1016/j.cities.2020.102882 Isard, W., & Schooler, E. W. (1959). Industrial complex analysis, agglomeration economies, and regional development. Journal of Regional Science, 1, 19–33. Jacobs, J. (1969). The economy of cities. Random House, New York, NY. Jie, R., Wentao, Y., Yuting, H., & Zihao, L. (2024). Defining urban network resilience: a review. Frontiers of Urban and Rural Planning, 2(1), 14. https://doi.org/10.1007/s44243-024-00039-w Johansson, B., & Quigley, J. M. (2004). Agglomeration and networks in spatial economies. Papers in Regional Science, 83, 197–228. Jolliffe, D., Farrington, D. P., Piquero, A. R., Loeber, R., & Hill, K. G. (2017). Systematic review of early risk factors for life-course-persistent, adolescence-limited, and late-onset offenders in prospective longitudinal studies. Aggression and violent behavior, 33, 15-23. https://doi.org/10.1016/j.avb.2017.01.009 Keuschnigg, M., Mutgan, S., & Hedström, P. (2019). Urban scaling and the regional divide. Science advances, 5(1). https://doi.org/10.1126/sciadv.aav0042 Kostopoulou, S., Sofianou, P. K., & Tsiokanos, K. (2021). Silk road heritage branding and polycentric tourism development. Sustainability, 13(4). https://doi.org/10.3390/su13041893 Krugman, P. (1991). Geography and trade. MIT Press, Cambridge MA. Ladd, H. F. (1992). Population growth, density and the cost of providing public services. Urban Studies, 29, 273–295. Lambregts, B., Kloosterman, R. C., Van der Werff, M. Roling, R. W., & Kapoen, L. L. (2006). Randstad Holland: Multiple faces of a polycentric role model. In P. Hall & K. Pain (Eds.), The polycentric metropolis: Learning from mega-city regions in Europe (pp. 137–145). London: Earthscan. Lei, W., Jiao, L., Xu, Z., Xu, G., Zhou, Z., & Luo, X. (2022). Effects of local, network and systemic dependence on urban development. Sustainable Cities and Society, 86. https://doi.org/10.1016/j.scs.2022.104134 Lei, W., Jiao, L., Xu, Z., Zhou, Z., & Xu, G. (2021). Scaling of urban economic outputs: Insights both from urban population size and population mobility. Computers, Environment and Urban Systems, 88. https://doi.org/10.1016/j.compenvurbsys.2021.101657 Li, W., Schmidt, S., & Siedentop, S. (2024). Can polycentric urban development simultaneously achieve both economic growth and regional equity? A multi-scale analysis of German regions. Environment and Planning A: Economy and Space, 56(2), 525-545. https://doi.org/10.1177/0308518X231191943 Liang, X., Hidalgo, C. A., Balland, P. A., Zheng, S., & Wang, J. (2024). Intercity connectivity and urban innovation. Computers, Environment and Urban Systems, 109. https://doi.org/10.1016/j.compenvurbsys.2024.102092 Lotfi, S., & Shahabi Shahamiri, M. (2021). Analyzing and Interpreting the Effects of the of Borrowed Size Concept on the Development of Small Towns (Case Study of Bahnamir). Geography and Development, 19(65), 53-76. https://doi.org/10.22111/j10.22111.2021.6539 [In Persian] Lotfi, S., & Shahabi Shahamiri, M. (2015). Changing the pattern of urbanization from a mono-centered-hierarchical urban structure to poly-centered regional network structures. Spatial Planning and Planning Quarterly, 20(3), 241-267. Lu, R., & Yang, Z. (2024). Analysis on the structure and economic resilience capacity of China’s regional economic network. Applied Economics, 56(32), 3920-3938. https://doi.org/10.1080/00036846.2023.2208852 Maillat, D. (1995). Territorial dynamic, innovative milieus and regional policy. Entrepreneurship & Regional Development, 7(2), 157-165. https://doi.org/10.1080/08985629500000010 Marelli, E. (1981). Optimal city size, the productivity of cities and urban production functions. Sistemi Urbani, 1, 149–163. Marshall, A. (1920). Principles of economics. Macmillan, London. Retrieved on Oct 12, 2009 on the website of the Library of Economics and Liberty: http://www.econlib.org/library/Marshall/marPCover.html Martin, P., Mayer, T., & Mayneris, F. (2011). Spatial concentration and plant-level productivity in France. Journal of Urban Economy, 69(2), 182–195. McCann, P. (2007). Observational Equivalence?. Regional Studies and Regional Science, Regional Studies, 41(9), 1209-1222. McCann, P., & Van Oort, F. (2019). Theories of agglomeration and regional economic growth: a historical review. In Handbook of regional growth and development theories (pp. 6-23). Edward Elgar Publishing. https://doi.org/10.4337/9781788970020.00007 Meijers, E. (2005). Polycentric urban regions and the quest for synergy: is a network of cities more than the sum of the parts?. Urban Studies, 42, 765–781. Meijers, E. J. & Burger, M. J. (2015) Stretching the concept of ‘borrowed size’. Urban Studies, 54(1), 269-291. https://doi.org/10.1177/0042098015597642 Meijers, E. J., Burger, M. J., & Hoogerbrugge, M. M. (2016). Borrowing size in networks of cities: City size, network connectivity and metropolitan functions in Europe. Papers in regional science, 95(1), 181-199. https://doi.org/10.1111/pirs.12181 Meijers, E., Hoogerbrugge, M., & Cardoso, R. (2018). Beyond polycentricity: Does stronger integration between cities in polycentric urban regions improve performance?. Tijdschrift voor economische en sociale geografie, 109(1), 1-21. https://doi.org/10.1111/tesg.12292 Mera, K. (1973). On the urban agglomeration and economic efficiency. Economic Development and Cultural Change, 21, 309–324. https://doi.org/10.1086/450630 Mills, E. (1970). Urban Density Functions. Urban Studies, 7, 5-20. Mori, T., & Nishikimi, K. (2002). Economies of transport density and industrial agglomeration. Regional Science and Urban Economics, 23, 167-200. Mulligan, G. F., Partridge, M. D., & Carruthers, J. I. (2012). Central place theory and its reemergence in regional science. The Annals of Regional Science, 48, 405-431. https://doi.org/10.1007/s00168-011-0496-7 Nadin, V., & Zonneveld, W. (2020). Introducing the Randstad: A polycentric metropolis. In The Randstad (pp. 3-25). Routledge. https://doi.org/10.4324/9780203383346-2 Overman, H. G. (2004). Can we Learn Anything from Economic Geography Proper?. Journal of Economic Geography, 4, 501-516. Otsuka, A. (2020). Inter‐regional networks and productive efficiency in Japan. Papers in Regional Science, 99(1), 115-134. https://doi.org/10.1111/pirs.12474 Park, J., Tse, S., Mi, S. D., & Song, H. (2022). A model for cross-border tourism governance in the greater bay area. Journal of China Tourism Research, 18(6), 1259-1283. https://doi.org/10.1080/19388160.2022.2036664 Parr, J. B. (2002) Agglomeration economies: Ambiguities and confusions. Environment and Planning A: Economy and Space, 34, 717–731. Parr, J. B. (2014). The regional economy, spatial structure and regional urban systems. Regional Studies, 48(12), 1926-1938. https://doi.org/10.1080/00343404.2013.799759 Peng, H., Lu, Y., & Wang, Q. (2023). How does heterogeneous industrial agglomeration affect the total factor energy efficiency of China's digital economy. Energy, 268. https://doi.org/10.1016/j.energy.2023.126654 Phelps, N. A. (2021). City systems research: From morphology to relationality and positionality. International Journal of Urban Sciences, 25(4), 480-500. https://doi.org/10.1080/12265934.2019.1637274 Phelps, N., Fallon, R., & Williams, C. (2001). Small firms, borrowed size and the urban-rural shift. Regional Studies, 35, 613–624. Phelps, N. A., Miao, J. T., & Zhang, X. (2023). Polycentric urbanization as enclave urbanization: A research agenda with illustrations from the Yangtze River Delta Region (YRDR), China. Territory, Politics, Governance, 11(2), 261-280. https://doi.org/10.1080/21622671.2020.1851750 Pietrobelli, C. (1998), The Socio-economic Foundations of Competitiveness: an Econometric Analysis of Italian Industrial Districts, Industry and Innovation, 5(2), 139-155. Pred, A. (1977). City-Systems in Advanced Economies. London: Hutchinson. https://doi.org/10.4324/9781315103136 Rabellotti R. (1997). External Economies and Cooperation in Industrial Districts. A Comparison of Italy and Mexico. London: Macmillan. Rallet A. & Torre A. (Eds.) (1995). Economie Industrielle et Economie Spatiale. Paris: Economica. Ratti, R., Bramanti A., & Gordon R. (Eds.) (1997). The Dynamics of Innovative Regions. Aldershot: Ashgate. Ren, M., Zhou, T., & Wang, C. (2024). How does information flow in the urban network reshape agglomeration externalities? Considering non-linear effects, proximity mechanisms, and industrial heterogeneity. Cities, 152. https://doi.org/10.1016/j.cities.2024.105247 Richardson, H. (1972) Optimality in city size, systems of cities and urban policy: A sceptic’s view. Urban Studies, 9, 29–47 https://doi.org/10.1080/00420987220080021 Roback, J. (1982) Wages, rents, and the quality of life. Journal of Political Economy, 90(6),1257–1278. https://www.journals.uchicago.edu/doi/abs/10.1086/261120 Rosen, S. (1979). Wage-based indices of urban quality of life. In P. Mieszkowski & M. Straszheim (Eds.), Current issues in urban economics (pp 74–104). Johns Hopkins University Press, Baltimore. Rosenthal, S. S. & Strange, W. C. (2001). The Determinants of Agglomeration. Journal of Urban Economics, 50, 191-229. Rosenthal, S. S., & Strange, W. C. (2020). How close is close? The spatial reach of agglomeration economies. Journal of economic perspectives, 34(3), 27-49. https://doi.org/10.1257/jep.34.3.27 Rousseaux, M-P., & Proud’homme, R. (1992). Les bénéfis de la concentration parisienne. L’Oeil-Iaurif, Paris. Rousseaux, M. P. (1995). Y at-il une surproductivité de l’Île de France?. In M. Savy & P. Veltz (Eds.), E´ conomie globale et Re´invention du Local (pp. 157-167). Paris: DATAR/e´ditions de l’aube. Sassen, S. (2012). Cities in a World Economy (4th ed.). Los Angeles, CA: SAGE. Schweitzer, F., Fagiolo, G., Sornette, D., Vega-Redondo, F., Vespignani, A., & White, D. R. (2009). Economic networks: The new challenges. Science, 325(5939), 422-425. https://doi.org/10.1126/science.117364 Scott, A. (1988). Metropolis: From the division of labour to urban form. University of California Press, Berkeley and Los Angeles. Scott, A. J. (Ed.) (2001). Global city-regions: Trends, theory, policies. Oxford University Press, Oxford. Segal, D. (1976). Are there returns to scale in city size?. Review of Economics and Statistics, 58, 339–350. Shao, S., Tian, Z., & Yang, L. (2017). High speed rail and urban service industry agglomeration: Evidence from China's Yangtze River Delta region. Journal of Transport Geography, 64, 174-183. https://doi.org/10.1016/j.jtrangeo.2017.08.019 Shi, W., & Wang, Q. (2024). The framework for analyzing the mechanism of the evolution of inter-city relationship networks on regional economic resilience. PloS One, 19(10). https://doi.org/10.1371/journal.pone.0308280 Siddaway, A. P., Wood, A. M., & Hedges, L. V. (2019). How to do a systematic review: a best practice guide for conducting and reporting narrative reviews, meta-analyses, and meta-syntheses. Annual Review of psychology, 70(1), 747-770. https://doi.org/10.1146/annurev-psych-010418-102803 Storper, M. (1995) The resurgence of regional economies, ten years later the region as a nexus of untraded interdependencies. European Urban and Regional Studies, 2, 191–221 Sun, B., Liu, P., Zhang, W., Zhang, T., & Li, W. (2022). Unpacking urban network as formed by client service relationships of law firms in China. Cities, 122. https://doi.org/10.1016/j.cities.2021.103546 Tang, C., Guan, M., & Dou, J. (2021). Understanding the impact of High-Speed Railway on urban innovation performance from the perspective of agglomeration externalities and network externalities. Technology in Society, 67. https://doi.org/10.1016/j.techsoc.2021.101760 Tongjing, W., Meijers, E., Bao, Z., & Wang, H. (2024). Intercity networks and urban performance: a geographical text mining approach. International Journal of Urban Sciences, 28(2), 262-283. https://doi.org/10.1080/12265934.2023.2253193 Trullén, J., & R. Boix (2001) Knowledge economy and city networks: Creative cities in the age of knowledge. Local Development, 8(18), 41-60. Van der Wouden, F., & Rigby, D. L. (2019). Co‐inventor networks and knowledge production in specialized and diversified cities. Papers in Regional Science, 98(4), 1833-1854. https://doi.org/10.1111/pirs.12432 Van Meeteren, M., Neal, Z., & Derudder, B. (2016). Disentangling agglomeration and network externalities: A conceptual typology. Papers in Regional Science, 95(1), 61-80. https://doi.org/10.1111/pirs.12214 Van Oort, F. G. (2007). Spatial and sectoral composition effects of agglomeration economies in the Netherlands. Papers in Regional Science, 86(1), 5-30. https://doi.org/10.1111/j.1435-5957.2006.00088.x Van Soest, D. P., Gerking, S., & Van Oort, F. G. (2006). Spatial impacts of agglomeration externalities. Journal of Regional Science, 46(5), 881-899. Volgmann, K., & Rusche, K. (2020). The geography of borrowing size: Exploring spatial distributions for German urban regions. Tijdschrift voor economische en sociale geografie, 111(1), 60-79. https://doi.org/10.1111/tesg.12362 Walther, O., Schulz, C., & Dörry, S. (2011). Specialised international financial centres and their crisis resilience: The case of Luxembourg. Geographische Zeitschrift, 123-142. Xu, Y., Zhang, H., Li, Z., Wang, H., Zhou, L., & Bao, Z. (2023). Integration of migration and attention flow data to reveal association of virtual–real dual intercity network structure. Cities, 143. https://doi.org/10.1016/j.cities.2023.104614 Yan, Y., Li, K., & Wang, X. (2023). Urban Networks in the Yangtze River Delta from the Perspective of Transaction Linkages in Manufacturing Industries: Characteristics, Determinants, and Strategies for Intercity Integration Development. Systems, 11(8). https://doi.org/10.3390/systems11080401 Zheng, X. P. (2007). Economies of network, urban agglomeration, and regional development: A theoretical model and empirical evidence. Regional Studies, 41(5), 559-569.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 85 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 75 |