تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,722,472 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,535,744 |
احساس پسزدگی سیستمی تا تنگناهای هجران؛ واکاوی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان به یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 13، شماره 3 - شماره پیاپی 46، مهر 1403، صفحه 105-130 اصل مقاله (1.42 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2024.142402.2022 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهناز فرهمند* 1؛ زینب صبوحی گلکار2؛ محمد ناصر پاک نژاد2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهاجرت مردم استان سیستان و بلوچستان به شهر یزد هر ساله در جریان بوده و عللی موجب شده است، تا این مردم اقدام به مهاجرت کنند؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر واکاوی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان به شهر یزد است که با استفاده از روش کیفی و رویکرد تحلیل مضمون در سال 1402 در شهر یزد انجام شد. دادهها با استفاده از نمونهگیری هدفمند و به شیوۀ مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 13 نفر از افرادی جمعآوری شد که از استان سیستان و بلوچستان به شهر یزد مهاجرت کردهاند. یافتههای تحقیق نشان داد که مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان دارای عوامل مختلفی است و فرصت شغلی نامناسب و درآمد ناکافی که معیشت مشقتبار را برای آنان به همراه دارد، عامل اصلی شکلدهندۀ مهاجرت بوده است؛ اما این عامل تنها عامل شکلدهندۀ مهاجرت این مردم نبوده است، بلکه باتوجهبه هدف پژوهش که واکاوی مهاجرت این مردم است، مضامین دیگری نیز احصا شد. بهصورت کلی 6 مضمون اصلی و 16 مضمون فرعی ساختهشدۀ پژوهش حاضر عبارتاند از: بستر نامساعد، معیشت مشقتبار، احساس پسزدگی سیستمی، تنشزدایی، تنگناهای هجران و ترقییابی. توجه به مسائل اقتصادی مردم سیستان و بلوچستان دارای اهمیت شایانی است، اما یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد که عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز در امر مهاجرت این مردم دخیل است که نیازمند توجه سیاستگذاران به این عوامل است تا با صورتگرفتن اقدامات لازم شرایط بهتری برای مردم این استان فراهم شود و کشور با مسائل عدم توازن جمعیتی در مناطق روبهرو نشود و موقعیت استراتژیکی استانهای مرزی حفط شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهاجرت؛ سیستان و بلوچستان؛ معیشت مشقتبار؛ یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله جهان امروز، عرصۀ رخدادها و تحولات بیوقفه و دامنهدار است. در این بین تحرک جغرافیایی انسانها از مهمترین بخش زندگی در تاریخ بشریت محسوب میشود. انسانها نیز به گونهای مهاجرند و مهاجرت نیز زنجیرهای متداول در طول تاریخ است (Parillo, 2008). مهاجرت در قالب تعریف عام تغییر محل زندگی انسانها، یکی از مسائل اجتماعی برجستۀ تاریخ تمدن است. همۀ آمارها و شواهد از آن حکایت دارند که مهاجرت در حال تبدیلشدن به پدیدهای نافذ درجامعه است (Shsrpe, 2001:1). متداولترین شکل مهاجرت در کشورها را باید مهاجرت داخلی از نوع خروج مناطق کمتر توسعهیافته به مناطق توسعهیافتهتر دانست (Porumbescu, 2012: 273). مهاجرتهای داخلی در هر کشور براساس روند شکلگیری و تبعیت از جریان کلی و عمومی هر کشور یا براساس سیاستهای جمعیتی و مهاجرتی و همچنین سیاستهای تشویقی و بازدارنده از نقاط روستایی به سمت شهرها یا بهصورت معکوس از شهرها به سمت روستاها شکل میگیرد؛ بهعلاوه اینکه مهاجرت از جنس شهر به شهر و روستا به روستا نیز در همین دسته قرار میگیرد (آمار، 1400: 80). مهاجرت در سطح کلان آن و نیز در ابعاد خردتر، آنقدر پیچیده و چند بعدی است که نمیتوان تنها یک یا چند عامل را به آن نسبت داد یا چند نظریه را درکنار هم قرار داد؛ بلکه به جرئت میتوان گفت که عوامل مختلفی در کنار هم این پدیده را موجب میشوند و درنهایت، فردی یا گروهی دست به مهاجرت میزنند (موحدی وسامیان، 1397: 170). مهاجرت بهعنوان واقعۀ تأثیرگذار جمعیتی تغییرات درخور ملاحظهای را در ساخت و توزیع جمعیت ایجاد میکند. مهاجرت نهتنها بهعنوان یک پدیده، بلکه بهعنوان یک فرایند (واقعهای که اتفاق آن به دلیل بستر و موقعیتی است که مردم در آن زندگی میکنند) از عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشئت گرفته است. به این دلیل، علل و انگیزههای مهاجرت را میتوان از ابعاد مختلفی بررسی کرد. در این میان، دو عامل دافعه و جاذبه که هریک در بستر عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسیپذیر هستند، نقش مهمی را در زمینۀ بررسی علل و عوامل مهاجرت ایفا میکنند. عوامل دافعه و جاذبه عواملی هستند که موجب تحریک و انگیزش افراد برای مهاجرت از منطقۀ مبدأ به منطقۀ مقصد میشوند (میرزامصطفی و قاسمی، 1392: 72). این پدیده بهویژه در کشورهای درحالتوسعه مسئلهای اجتماعی و دارای پیامدهای متفاوتی است که میتواند نتایج مثبت (نظیر کاهش نابرابری منطقهای و گسترش ایده) و منفی (نظیر تراکم جمعیت، فرار مغزها و کاهش توان اقتصادی مناطق مهاجرفرست) فراوانی را به دنبال داشته باشد (Mahmoudian & Ghassemiardahae, 2014). اینکه مردم چرا مهاجرت میکنند، بخش اعظمی از ادبیات تحقیق حوزۀ مهاجرت در جستوجوی پاسخی جامع برای همین سؤال است. محققان با بررسی عوامل تعیینکنندۀ مهاجرت در سطوح مختلف تلاش میکنند چارچوب مفهومی و نظری جامعی را دراینخصوص ارائه دهند تا بیشازپیش، تصویر چندوجهی پیچیدۀ مهاجرت را ترسیم کنند. البته آن طور که کارلینگ میگوید، همانقدر که در دنیای امروز از «عصر مهاجرت» سخن میگویند، میتوان از«عصر سکونت اجباری» سخن گفت. این امر تا حدی بدین دلیل است که بیشتر تحقیقات بر مرحلۀ بعد از مهاجرت تمرکز میکنند؛ یعنی زمانی که فرد به کشور (شهر) مقصد رسیده یا سفر خود را آغاز نموده است. به اینکه قبل از مهاجرت چه اتفاقی میافتد و چه عواملی بر تمایل و تصمیم افراد برای مهاجرت تأثیر میگذارند، کمتر توجه شده است (صادقی و همکاران، 1398: 98). پژوهش حال حاضر بیشتر به دنبال آن است که به واکاوی اجتماعی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان به استان یزد با تأکید بر عوامل دافعۀ استان مبدأ بپردازد. یزد در سالیان اخیر، یکی از قطبهای صنعتی مرکزی ایران است. وجود فرصتهای شغلی بهواسطۀ معادن در این استان و توسعۀ بخشهای خدماتی و صنعتی گوناگون در استان باعث شده است که این استان به مقصدی برای تعدادی از مهاجران داخلی کشور و همچنین مهاجرانی از خارج کشور تبدیل شود. برخورداری از سطوح توسعۀ نسبی در میان استانهای ایران و همچنین داشتن پارهای از ویژگیهای متمایز در فرهنگ عمومی جامعۀ ایران که یزد به حسن شهرت به آن بازشناخته میشود، جذابیتهایی را برای جمعیت مهاجر در انتخاب یزد بهعنوان یکی از مقصدهای مهم مهاجرتی در کشور ایجاد کرده است (عسکری و همکاران، 1397: 84). به این صورت که در دادههای سرشماری 1390 تا 1395، یزد سومین استان مهاجرپذیر کشور بوده است (محمودیان و محمودیانی، 1397: 10). رویدادی که ریشه در برخورداری استان یزد از سطوح عالیتری از توسعۀ اجتماعی- اقتصادی در مقایسه با سایر استانها دارد (افشانی و شیری محمدآباد، 1401: 271). سهم عمدهای از این مهاجران را مردم سیستان و بلوچستان تشکیل دادهاند؛ بهگونهای که پنجمین مسیر اصلی جریان مهاجرت به استان یزد در سرشماری 1390 تا 1395 مربوط به این استان بوده است و ازلحاظ بررسی مهاجرت استانهای مرزی کشور به استان یزد نیز در صدر استانهای مرزی است. استان سیستان و بلوچستان پهناورترین استان کشور است و به تنهایی 11.4درصد از کل مساحت کشور را در برمیگیرد. درعینحال باتوجهبه مرزیبودن و دوری از مرکز، در بیشتر شاخصهای توسعه از محرومترین استانهای کشور است و شهرستانهای این استان از کمبرخوردارترین شهرهای کشور ازلحاظ رفاه اجتماعی محسوب میشوند (خمرنیا و همکاران، 1401: 617) که توجه پژوهشگران را بهلحاظ محرومیت و مرزیبودن نسبتبه دیگر استانهایی که درصد زیادی از مهاجرت به یزد را داشته اند، به خود جلب کرده است؛ زیرا این استان دارای ویژگیها و شرایط مختص به خود است. دلایل اهمیت پرداختن به استانهای مرزی بهصورت کلی و بهصورت اختصاصیتر استان سیستان وبلوچستان این است که: الف) اهمیتی که ازنظر امنیتی بر مرزهای کشور دارند؛ ب) حدود نیمی از جمعیت کشور در این استانهای مرزی ساکن شدهاند؛ ج) نیمی از مهاجران این کشور مربوط به این استانها هستند؛ د) میزان زیاد بیکاری سبب شتابگرفتن مهاجرت در این استانها شده است؛ ه) درصد زیادی از جمعیت این استانها ازلحاظ ساختار سنی جوان، باسواد و در سن فعالیت قرار دارند (حسینی و خانی، 1398: 95) که سهم استان سیستان و بلوچستان در این عوامل محفوظ است و پرداختن به مسئلۀ مهاجرت این مردم بسیار شایان توجه است که پژوهش حاضر به مردمی میپردازد که به شهر یزد مهاجرت کردهاند؛ زیرا سهم مهمی از مهاجرین به استان یزد را مردم سیستان و بلوچستان تشکیل میدهند؛ بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال واکاوی مهاجرت مردم سیستان وبلوچستان به استان یزد است و در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که چه عواملی در استان سیستان و بلوچستان موجب آن می شود تا این مردم به شهر یزد مهاجرت کنند، تا با شناسایی این عوامل در جهت تغییر سیاستگذاری برای تغییر روند مهاجرت و مرتفعسازی عوامل دافعۀ این استان برای دستیابی به توازان جمعیتی اقدام شود. پیشنۀ داخلی و خارجی مروری بر مطالعات انجامشده بیانگر آن است که دربارۀ مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان پژوهشهای اندکی انجام شده است و به دلیل تعداد کمی پژوهشها تقریباً میتوان گفت بیشتر پژوهشهای صورتگرفته در ذیل قید شده است و ازآنجاییکه روند مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان همچنان ادامه دارد و به نظر میرسد تنها یک عامل، در برگیرندۀ این مهاجرت نیست، بنابراین نوآوری پژوهش حاضر در چند مورد است: 1- پژوهشی با عنوان اینکه مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان را به شهر یزد واکاوی کند یافت نشد؛ بنابراین، یکی از نوآوریها این است که مهاجرت این مردم را به یزد بررسی کند؛ 2- ازآنجاییکه با مرور روشهای شکلگرفتۀ پژوهشهای موجود مشخص شد که پژوهشی در زمینۀ مهاجرت مردم سیستان و بوچستان بهصورت کیفی انجام نشده است، بنابراین دومین نوآوری این است که این پژوهش بهصورت کیفی انجام میشود، تا به شناخت عوامل متعدد این مهاجرت برسد و خلأ علمی در این زمینه را پوشش دهد و 3- پژوهشهای شکلگرفته یک عامل و یک جنبه را بررسی کردهاند؛ بنابراین، نوآوری دیگر تحقیق آن است که ابعاد مختلف مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان کشف خواهد کرد. حسینی و جعفریزاده (1402) پژوهشی با عنوان «بررسی اثرات طوفانهای گرد وغباری از سرعت باد در مهاجرت جمعیت روستایی منطقه سیستان» با استفاده از دادههای آماری منطقۀ سیستان انجام داده اند و اشاره کردهاند که با افزایش سرعت باد، مهاجرت روستایی نیز افزایش مییابد که بحرانیبودن منطقه را نشان میدهد؛ برایناساس در سالهای آینده میباید منتظر تخلیۀ درصد بیشتری از جمعیت روستایی در منطقۀ سیستان بود که برای حل این مشکل باید اقدامات کنترلی در زمینۀ عواقب حاصل از سرعت باد و تثبیت جمعیت انجام داد. خمرنیا و همکاران (1401) پژوهشی با عنوان «عوامل مرتبط با مهاجرت بیماران از استان سیستان و بلوچستان به شهر مشهد برای دریافت خدمات درمانی» انجام دادهاند. روش آنها از نوع کاربردی و به روش توصیفی_تحلیلی در سال 1399 انجام شده است. تعداد کل بیماران استان سیستان و بلوچستان که در بیمارستانهای دولتی شهر مشهد بستری بودند، ۲۰۶۳ نفر بود. تعداد نمونه برای ورود به مطالعه با کمک فرمول کوکران، ۳۵۰ نفر برآورد شد که تحلیل یافتههای کمی بیانگر آن است که مهمترین عوامل مهاجرت بیماران به بیمارستانهای کلانشهر مشهد، کیفیت ارائۀ خدمات درمانی و کارکنان بیمارستان هستند؛ بنابراین، توجه به ارتقای کیفیت خدمات درمانی وایجاد انگیزه و تعهد کارکنان بیمارستان و روحیۀ احترام به بیماران میتواند از مهاجرتهای بیدلیل بیماران به دیگر مناطق جلوگیری کند. هاشمینیا و میرکازهینژاد (1397) پژوهشی با عنوان «پیامدهای مهاجرتهای مردم سیستان در دورههای مختلف» انجام دادهاند. جمعآوری اطلاعات بهصورت میدانی و کتابخانهای براساس تحلیلی و توصیفی انجام شده است و درآن اشاره کردهاند که از دیدگاه امنیتی باتوجهبه قرارگیری استان سیستان و بلوچستان در خشکترین منطقۀ کشور، افزایش آسیبدیدگی اقلیمی و بیابانیترشدن گذرگاههای مرزی و درونسرزمینی، ظرفیت بالقوۀ متوسطی برای گسترش ناامنی از این منطقه به داخل کشور فراهم نموده است. اکنون نیز دیدهبانی و پاسداری در بسیاری نقاط استان به علت شرایط نامناسب اقلیمی ناممکن یا بسیار پرخطر است و معبر امنی برای گروههای تروریستی فراهم کرده است. از سویی دیگر، از مهمترین آثار خشکسالی ممکن است، مشکلات اقتصادی و اجتماعی مانند مهاجرت اجباری از مناطق خشک به سایر مناطق باشد. حسینی و همکاران (1396) پژوهشی با عنوان «تحولات روند والگوهای مهاجرت داخلی در استانهای ایران» انجام دادند. روش تحقیق استفادهشده در مقاله، کمّی از نوع توصیفی ـ تحلیلی و مبتنی بر تحلیل ثانویۀ دادههای مهاجرت در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سالهای 1375، 1385 و 1390 است و در آن اشاره کردهاند که استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، ایلام، چهارمحال و بختیاری، سیستان وبلوچستان، کردستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویر احمد، لرستان و همدان از استانهای مهاجرفرست کشور بودهاند. بهطورکلی، باتوجهبه میزانهای زیاد بیکاری و کمبود فرصت شغلی در استانهای مهاجرفرست کشور و همچنین نابرابریهای توسعهای، انتظار میرود جریان مهاجرتهای بین استانی در کشور افزایش یابد. زمانی (1394) پژوهشی با عنوان واکاوی عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر در مهاجرتهای استان سیستان و بلوچستان (با تأکید بر عوامل و مؤلفههای امنیتی) انجام داد. با روش توصیفی_تحلیلی به دنبال آن بوده است که چه عوامل و مؤلفههای ژئوپلیتیکی و امنیتی در مهاجرت سیستان و بلوچستان بهصورت خاص و در نواحی مرزهای شرق و جنوب شرق ایران دخیل هستند. نتایج پژوهش مهمترین مؤلفههای امنیتی و ژئوپلیتیکی را مرزهای طولانی، ناامن و آسیبپذیر جنوب شرق ایران و بهخصوص استان سیستان و بلوچستان با کشورهای پاکستان و افغانستان، وجود گروههای تروریستی و مسلح، عدم رشد و توسعه در مرزهای شرقی کشور و بهویژه سیستان و بلوچستان بهمثابه سایر مناطق کشور و.. میداند. آبیلی (1391) پژوهشی با عنوان «نقش پدیدۀ مهاجرت در امنیت استان سیستان وبلوچستان» انجام داده است. روش تحقیق در این مقالۀ علمی، توصیفی و موردی بوده است که با استفاده از آمار ورودی و خروجی مهاجران به سیستان وبلوچستان انجام شده است. همچنین پرسشنامه نیز تهیه و در پژوهش خود اشاره کرده است که مهاجرت به دلایل اقتصادی، طبیعی، اجتماعی و فرهنگی اتفاق میافتد و بهخصوص در مناطق مرزی ازجمله استان سیستان و بلوچستان عواملی چون رکود اقتصادی، بیکاری از نیروی مازاد کشاورزی، خشکسالی و سیلابهای پیدرپی فعالیت درآن سوی مرز و مهاجرت روستائیان به شهرها را نیز دامن زده است. ابراهیمزاده (1380) پژوهشی با عنوان «مهاجرتهای روستایی و علل و پیامدهای آن؛ نمونه: استان سیستان وبلوچستان» انجام داده است. بهصورت توصیفی و تحلیلی بوده و در آن اشاره کرده است که در سیستان و بلوچستان عواملی ازقبیل رکود اقتصادی در روستاها، بیکاری تعداد زیادی از نیروی مازاد بخش کشاورزی، عدم گسترش مناسب زیرساختهای خدماتی در روستاها، خشکسالی و سیلابهای پیدرپی در منطقه از یکسو و وجود زمینههای اشتغال و درآمد نسبی بهتر در شهرها، امکان اشتغال و فعالیت در آن سوی مرز وغیره از سوی دیگر برشدت مهاجرتهای روستایی در دهههای اخیر دامن زده است. چوی[1] (2024) پژوهشی با عنوان «عوامل تعیینکنندۀ مهاجرت داخلی به شهرهای کوچکتر: کالاهای عمومی محلی، فرصتهای شغلی و مراحل چرخۀ زندگی» انجام داد. تحقیق حاضر با تکنیک پیمایش با 776 نمونۀ گروه سنی 20 تا 65 سال در مهاجرت از سئول[2] به شهر کوچک چانچون[3] در کرۀ جنوبی انجام شده است. آنها به این نتیجه رسیدند که افرادی که از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر نقل مکان میکنند، بیشتر این کار را در جستوجوی فرصتهای اقتصادی بهتر انجام میدهند؛ اما چه چیزی انگیزۀ مهاجرت از شهرهای بزرگتر را به شهرهای کوچک تر ایجاد میکند؟ یافتههای آنان در زمینۀ کرۀ جنوبی نشان داد که تمایل فرد برای نقل مکان به شهری کوچک و ثانویه به طور مثبت با درک کالاهای عمومی محلی درآنجا مرتبط است؛ اما بهصورت درخور توجهی با فرصتهای شغلی همسو نیست؛ بااینحال این ارزشگذاری براساس وضعیت تأهل و مرحلۀ چرخۀ زندگی خانواده متفاوت است. دراین پژوهش اهمیت عوامل غیراستخدامی را نشان داده که نارضایتی از محل اقامت فعلی و پیوندهای مکانی عوامل قوی انگیزۀ مهاجرت داخلی به شهرهای ثانویه است. حسن و سلطانا[4] (2024) پژوهشی با عنوان «پویایی مهاجرت داخلی در منطقۀ جنوب غربی بنگلادش» انجام دادند و اشاره کردهاند که بنگلادش بهعنوان یک کشور درحالتوسعه در سراسر جهان شناخته شده است. مهاجرت در بنگلادش بهویژه در داخل کشور رایج است. بسیاری از مردم برای افزایش سطح زندگی خود به مناطق جدید نقل مکان میکنند. مطالعۀ آنها با روش تلفیقی (میکس) و با نمونۀ 378 مهاجر نشان داد که اکثریت مهاجران را مردانی تشکیل میدهند که یا بیکار بودهاند یا در فقر زندگی میکنند. فقدان فرصتهای اقتصادی، ناتوانی در محافظت از رفاه مالی خود در برابر بلایای طبیعی و نبود زیرساختهای بازارکار نیروهای محرکۀ اولیه مهاجرت بودند. انتخابهای مهاجرت بهشدت متأثر از عوامل اقتصادی قرار دارند و کمبود فرصتهای شغلی به عنوان اصلی رتبهبندی شده است. ونشیائو وموگان[5] (2024) امکانات شهری و مهاجرت داخلی چین را با روش تحلیل دادههای ثانویه با دادههایی از 299 شهر از پایگاه اطلاعات مرکزی چین انجام دادند. با تحلیل آماری دادهها نتایج نشان دادند که تأثیرات مثبت امکانات شهری مانند آموزش، امکانات عمومی، حملونقل، محیطزیست و شرایط آبوهوایی از عوامل جذب کارگران مهاجر به شهرها است و بیان داشتند که کارگران مهاجر بیشتر احتمال دارد به شهرهایی با تحصیلات بهتر، امکانات عمومی بیشتر، پوشش بیشتر حقوق بازنشستگی شهری و آبوهوای خنکتر با بارش بیشتر نقل مکان کنند؛ علاوهبراین، آنها ترجیح میدهند که مهاجرت کنند و در شهرهایی زندگی کنند که تجمع خدمات و اشتغال بیشتر، متوسط دستمزد بیشتر، فرصتهای شغلی بیشتر و قیمت مسکن پایینتر باشد. کورنستاد[6] و همکاران (2024) در پژوهشی با عنوان «مدلسازی تجربی مهاجرت داخلی و جریانهای رفتوآمد برای مناطق اقتصادی در نروژ» انجام دادهاند. تحقیق حاضر با دادههای 98 منطقۀ اقتصادی نروژ در سالهای 2001 و 2014 انجام شده است. محققان با تحلیل تجربی دادهها به این نتیجه رسیدهاند که افزایش میزان دستمزد نسبی یک منطقۀ اقتصادی منجر به مهاجرت بیشتر و کاهش مهاجرت به خارج برای افراد با تحصیلات پایین میشود؛ علاوهبراین، افزایش میزان بیکاری نسبی یک منطقۀ اقتصادی منجر به کاهش مهاجرت میشود؛ درحالیکه مهاجرت به خارج برای افراد دارای این نوع تحصیلات بیتأثیر باقی میماند. مهدوی[7] (2020) پژوهش خود را با هدف درک عوامل تابآوری فرهنگپذیری پناهندگان ایرانی، عراقی و افغانی در آمریکا انجام داده است. روش تحقیق حاضر، کیفی و با رویکرد پدیدارشناختی با دوازده نمونۀ مهاجر زن و مرد انجام شده است. یافتههای تحقیق بیانگر این است که دلتنگی، افسردگی، اضطراب و مواجهه با تبعیض در نهادهای کل جامعه جزو مسائل اساسی مهاجرین بوده است. ایمان، معنویت، حمایت خانواده و تمرکز در اهداف از موارد مقابله با عوامل استرسزای فرهنگپذیری بیان شده است. عوامل تابآوری شامل الگوهای اجتماعی، مهارت بینفردی و نوع تربیت و نحوۀ مقابله مهاجرین با عوامل استرسزای فرهنگپذیری بوده است. یو و همکاران[8] (2019) در تحقیقی با عنوان «مسائل عمدۀ بهداشتی مهاجران داخلی جوان و موانع جستوجوی سلامت در شانگهای چین»، داده ها را با تعداد 90 جوان مهاجر داخلی 15 تا 19 سال و 20 ارائهدهندۀ خدمات بزرگسال با رویکرد کیفی جمعآوری نمودند. نتایج تحقیق نشان داد که مهاجران درک محدودی از سلامت داشتند، آنها به عوامل اجتماعی و سیاسی مرتبط با سلامتی خود بیشترحساس بودند. جوانان، سلامت روان و رفتارهای مخاطرهآمیز سلامتی مانند سیگارکشیدن، خشونت و رابطۀ جنسی ناایمن قبل از ازدواج را بهعنوان مسائل مهم سلامتی بیان کردند. آنها معتقد بودند که نگرانیهای سلامتی آنها به اندازۀ فشار ناشی از هزینههای زیاد زندگی، تجربۀ رفتار ناعادلانه و کمبود فرصتها ضروری نیست. آنها بهندرت به دنبال اطلاعات و خدمات بهداشتی فعالانه از منابع رسمی بودند. ردودریگز پوز و فون برلیش[9] (2019) پژوهشی با عنوان «عنصر گمشده: فاصلۀ مهاجرت داخلی و تأثیر بلندمدت آن در ایالات متحده با روش تحلیل دادههای ثانویه» انجام دادند ودر آن به بررسی اینکه آیا مهاجران داخلی در آغاز قرن بیستم بر توسعۀ اقتصادی بلندمدت مناطقی که بیش از صد سال در آن ساکن شدهاند، تأثیر گذاشتهاند یا خیر پرداختهاند. نتایج تجزیهوتحلیل آنها بر اهمیت اقتصادی مهاجرت داخلی تأکید میکند. کشورهایی که بیش از صد سال پیش مهاجران آمریکایی اصل را به خود جذب کردهاند، امروزه بهصورت درخور توجهی ثروتمند هستند؛ علاوهبراین، فاصله برای تأثیر مهاجرت داخلی بر توسعۀ اقتصادی بلندمدت بسیار مهم است. هرچه مسافت طیشده توسط مهاجران داخلی بیشتر باشد، تأثیر اقتصادی بلندمدت بر مناطق پذیرنده بیشتر خواهد بود. سیریوارهانا و همکاران[10] (2013) تأثیرات مهاجرت اقتصادی نیروی کار را در میان خانوادههای سریلانکائی بررسی کردند. مطالعه با رویکرد کیفی با روش تحلیل مضمون در پنج منطقۀ سریلانکا با بیست مصاحبهکنندۀ مرد و زن انجام شد. دادهها با استفاده از نمونهگیری هدفمند تجزیهوتحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که وضعیت اقتصادی-اجتماعی قبل از مهاجرت، مشکلات اقتصادی، امکانات و درآمد زیاد در خارج از کشور بهعنوان عوامل اصلی مهاجرت نیروی کار بودند. دورههای پس از مهاجرت نیز نشان داد که کودکان در این خانوادهها از غیبت والدین رنج میبرند. فقدان مکانیسمهای پشتیبانی برای مقابله با حوادث نامطلوب مانند جراحتهای ناشی از کار، مرگومیر، سوء استفاده یا زندان، نگرانیهای عمده پس از مهاجرت است که بر سلامتی مهاجرین تأثیر میگذارد. ملاحظات نظری نظریهها در روش کیفی پشتوانۀ نظری داده محسوب نمیشوند، بلکه حساساسیت نظری به وجود میآوردند؛ بنابراین، ازآنجاییکه این پژوهش بهصورت کیفی به دنبال واکاوی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان است، نظریات مهاجرت را مروری اجمالی خواهد کرد و تفسیر مشارکتکنندگان را مبنای واقعیت اجتماعی قرار خواهد داد؛ بنابراین، ذکر مرور نظریات مطرحشده به معنای اخذ فرضیات و ودلالتهای نظری نیست، بلکه برای استفاده از مفاهیم موجود و روشنترشدن مسیر پیش روی محقق است و ازآنجاییکه در زمینۀ مهاجرت نظریۀ واحدی قادر به پاسخگویی نخواهد بود، در این مطالعه نظریات روانشتاین[11] (1887)، اورت ای. لی[12] (1996) و پورتر (2015)[13] درباره محرومیت نسبی و وابستگی مرور خواهد شد. مهمترین دیدگاه نظری حرکتهای جغرافیایی انسانها در جوامع با عنوان مدلهای جاذبه و دافعه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ارائه گردید و توجه محافل علمی زمان را به خود جلب کرد. در این مدلها نظریهپردازان بهطورکلی به دو دسته تقسیم عوامل توجه داشتهاند: الف) عواملی که باعث دفع انسانها از محل اسکان خود (منطقۀ مبدأ) شده است؛ (عوامل دافعه) ب) عواملی که باعث جذب آنها در منطقۀ مقصد می شود. (عوامل جاذبه) (شهبازیان، 1400:113) براساس این دیدگاه، عوامل اقتصادی- فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و .. نامناسب در یک مکان موجب میشود که افراد، محل زندگی خود را ترک کنند و به مکان دیگری نقل مکان کنند که ازنظر این عوامل در شرایط بهتری هستند. از نخستین افرادی که در این زمینه تلاش کرد و قانونمندیهایی در زمینۀ مهارجرت به دست داد، روانشتاین است. او با عنوان «قوانین مهاجرت» طی مقالهای استدلال کرد که مهاجرت امری اتفاقی نیست، بلکه قوانینی خاص بر آن حاکم است و در اقتصاد به عنوان عامل اصلی به آن توجه میشود ( قاسمی اردهایی و حسینی راد، 1387) وی هفت قانون را برمیشمارد: 1- ثابت شده است که حجم عظیمی از مهاجران تنها یک مسافت کوتاه را میپیمایند؛ 2- فرایندهای جذب در کل به این شکل عمل میکنند که ساکنان یک کشور اطراف شهری که رشد سریع دارد جمع میشوند. نیروی جاذبه یکی از شهرهایی که رشد سریع دارد، به طور مرحلهبهمرحله به اقصی نقاط کشور نفوذ میکند و به این ترتیب آن شهر از مهاجر پر خواهد شد؛ 3- فرایند دفع، عکس فرایند جذب عمل میکنند و ویژگیهای مشابهی دارد؛ 4- در مقابل هر جریان مهاجرتی یک ضد جریان نیز شکل خواهد گرفت؛ 5- هر چقدر فاصلۀ بین مبدأ و مقصد بیشتر و به عبارتی فاصله طولانیتر باشد، معمولاً مهاجران ترجیح میدهند به یکی از شهرهای بزرگ تجاری و صنعتی بروند؛ 6-شهریها در مقایسه با روستاییان کمتر مهاجرت میکنند و 7- درجاییکه مسافت کوتاه باشد، زنان بیشتر از مردان اقدام به مهاجرت میکنند (لوکاس و میر، 1381: 149). اعتراضاتی به نظریات روانشتاین وارد شده است، بااینوجود هنوز نظریات وی مورد اقتباس قرار میگیرد. نظریهپرداز بعدی که بر نظریۀ جذب و دفع تأکید کرد، اورت ای. لی است. تأکید وی بر موانع مداخلهگر است. آنچنان که اظهار میدارد، بین دو مکان مجموعهای از موانع مداخلهگر وجود دارد که در مواردی مقدار آن کم و در مواردی نیز این میزان زیاد است. مهمترین مانع مطالعهشده فاصله است. البته افراد مختلف تأثیرات متفاوتی را از بین موانع میپذیرند. عواملی که برای عدهای کماهمیت هستند (برای مثال هزینۀ سفر) ممکن است برای عدۀ دیگری تحریمکننده باشد. عقاید تئوریکی اورت اس. لی به مزایا و مضرات مکان مبدأ همانند پتانسیلهای مکان مقصد و همچنین موانع مداخلهگر بین دو مکان توجه دارد. همچنین به نظر وی عواملی که در تصمیم به انجام مهاجرت و فرایند آن وارد میشوند، عبارتاند از: الف) عوامل مرتبط با حوزۀ مبدأ؛ ب) عوامل مرتبط با حوزۀ مقصد؛ پ) موانع بازدارنده؛ ت) عوامل شخصی. در هر حوزه عوامل متعددی در جذب افراد به آن حوزه مؤثر است (علائم مثبت) و عوامل دیگری وجود دارد که موجب دفع افراد آن حوزه میشود (علائم منفی). همچنین لی عواملی را که خنثی هستند، بهصورت صفر نشان داده است. اثر هریک از عوامل برای اشخاص مختلف در مبدأ و نیز در مقصد متفاوت خواهد بود. لی همچنین در زمینۀ مهاجرت به گسترش جریان و ضدجریان و ویژگیهای مهاجران نیز پرداخته است (حاج حسینی، 1385: 38 و 39). پورتر در بحث مهاجرت بیان می دارد که در مقابل انجام کار مثبت پاداش مثبت دریافت میشود و این مسئله سبب انجام مکرر کار خواهد شد؛ برای مثال اگر دسترسی به امکانات رفاهی شهری در مقصد راحتتر باشد، افراد میل بیشتری برای اقامت بیشتر در مقصد دارند (آقایاری هیر و حکیمی، 1396: 6) و از دیدگاه صاحبنظران محرومیت نسبی همچون استارک (1984) مهاجرت یک رفتار تصادفی نیست، بلکه پاسخی برای رفع محرومیت محسوب میشود؛ اما صِرف وجود برخی محرومیتها موجب مهاجرت نمیشود؛ بنابراین، شناخت ملاکهای محرومیتهای موجود و فرایندهای اثرگذاری محرومیت از هدفهایی که ارزش کمتری دارند، در تصمیم به مهاجرت موثرترند. مهاجرت پاسخ نهایی به محرومیتهای نسبی است. درواقع، وقتی فرد یا جمع نتواند به هدفهای با ارزش در داخل سازمان اجتماعی (شهر) خود دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیتهایش در خارج از سازمان اجتماعی او وجود دارد، در آن صورت مهاجرت میکند. در اینجا فرد با دو سازمان اجتماعی روبهرو است: یکی سازمانی که در آن پرورش یافته است (شهر مبدأ)، اما احساس میکند در آن از فرصتهای لازم برای رسیدن به هدفهای باارزش خود محروم است؛ دیگری سازمانی که شاید فقط به طور مبهم آن را میشناسد (شهر مقصد)، اما احساس میکند که در آنجا به منابع لازم برای رفع محرومیتهای خود دسترسی مییابد (حاج حسینی، 1385: 46) و درنهایت نظریۀ مطرحشده در این بخش نظریۀ وابستگی است که در این نظریه، مهاجرت امری اجباری است که براساس توسعهنیافتن یک محیط نسبتبه محیط دیگر وابستگی بخش غیرسرمایهداری به بخش سرمایهداری به وجود میآید. براساس این نظریه، مهاجرت از طرفی عامل تقویت توسعهنیافتگی منطقۀ مهاجرفرست است و از طرف دیگر، عامل ایجاد و تشدید نارضایتیهای اجتماعی در منطقۀ مهاجرپذیر است (Petras, 1981). مروری بر نظریات بیانگر آن است که مسئلۀ مهاجرت را از دیدگاه و ابعاد مختلفی میتوان بررسی کرد و نظریات مطرحشده را میتوان در دو ریکرد اقتصادی و ساختاری تقسیمبندی کرد که رویکرد اقتصادی به هزینه و فایده و مسائل اقتصادی توجه دارد و در رویکرد ساختاری به عوامل ساختاری و اجتماعی متمرکز میشود؛ بنابراین، میتوان گفت دیدگاههای مختلف به عوامل مختلف میپردازد. پس مهاجرت تکعلتی نیست و عوامل مختلفی دخیل میشوند تا مهاجرت شکل بگیرد. روش رویکرد پژوهش حاضر کیفی است که در سال 1402 در شهر یزد انجام شده است. جامعۀ مطالعهشده در پژوهش حاضر خانوادههای مهاجر استان سیستان و بلوچستان بودهاند که به شهر یزد مهاجرت کردهاند. نمونهگیری بهصورت هدفمند انجام شد؛ یعنی تلاش برآن شد که به سراغ افراد مهاجری رفته که اطلاعات بیشتری برای مهاجرت خود در اختیار پژوهشگران قرار دهند. همچنین تلاش شد تا حداکثر تنوع در نمونهگیری یعنی نمونه از ردههای سنی و از هر دو جنس زن و مرد و مدتهای متفاوت سکونتگزیدن در یزد باشد. فرایند نمونهگیری تا اشباع ادامه یافت؛ به این منظور که شرکتکنندگان در پژوهش، صحبتهای تکراری داشته باشند و اطلاعات جدیدی به تحلیل دادهها اضافه نکنند. پژوهش حاضر با تعداد 13 مصاحبه صورتگرفته است که در مصاحبۀ 11 به اشباع رسیده شد، ولی برای اطمینان بیشتر 2 مصاحبۀ دیگر نیز انجام شد (در جدول 1 ویژگی مشارکتکنندگان آمده است). مصاحبهها با رعایت موازین اخلاقی انجام شد و باتوجهبه کیفیت پاسخهای مشارکتکنندگان و علاقۀ آنها از 40 دقیقه تا 140 دقیقه به طول انجامید. برای جمعآوری دادهها نیز مصاحبهها بهصورت نیمهساختاریافته انجام شده است؛ به آن معنا که سؤالات کلی پرسیده شد؛ همانند آنکه چه عواملی موجب آن شده است که شما از سیستان و بلوچستان به شهر یزد مهاجرت کنید. لطفاً در این باره توضیح دهید و سپس باتوجهبه جواب، سؤالات بعدی از مشارکتکنندگان پرسیده میشد تا پژوهشگر به اطلاعات غنیتری باتوجهبه هدف پژوهش برسد. جدول1- ویژگی مشارکتکنندگان پژوهش Table 1- characteristics of research participants
برای تجزیهوتحلیل داده ازطریق تکنیک تحلیل مضمونی یا تحلیل تماتیک انجام شده است. تحلیل مضمونی روشی برای تعیین، تحلیل و بیان الگوهای موجود دروندادههاست. در این رویکرد محقق با استفاده از طبقهبندی دادهها و الگویابی دروندادهای و بروندادهای به الگوی نهفته در دادهها دست مییابد. تحلیل تماتیک، کدگذاری و تحلیل دادههاست با این هدف که دادهها چه میگویند (Tucket, 2005). تم بیانگر هر چیز مهمی دربارۀ دادهها در ارتباط با سؤالات تحقیق است که سطحی از پاسخ یا معنی الگومند در مجموعهای از دادهها را ارائه میدهد (Clarke & Braun, 2013). تم، الگوی یافتشده در دادههاست که حداقل به توصیف و سازماندهی مشاهدات و حداکثر به تفسیر جنبههایی از پدیده میپردازد (Boyatzis, 1998). مدلهای مختلفی از تحلیل مضمون برای تجزیهوتحلیل دادهها وجود دارد که در این پژوهش از ترکیب روش پیشنهادی آترایدا- استیرلینگ، براون و کلارک و کینگ و هاروکس فرایندی گامبهگام و جامع بهمنظور تحلیل مضمون ارائه میشود. در این پژوهش، فرایند تحلیل مضمون در قالب سه مرحله، شش گام و بیست اقدام معرفی میشود. فرایند کامل تحلیل مضمون را میتوان به سه مرحله کلان تقسیم کرد: الف- تجزیه و توصیف متن؛ ب-تشریح و تفسیر متن و ج- ادغام و یکپارچهکردن مجدد متن. درحالیکه همۀ این مراحل با تفسیر و تحلیل همراه است. در هر مرحله از تحلیل، سطح بیشتری از انتزاع به دست میآید. گامهای ششگانۀ تحقیق حاضر بهصورت زیر انجام شده است: گام اول: آشنایی با دادهها؛ متن رونویسیشدۀ هر مصاحبه چندینبار خوانده میشود، تا محقق با عمق و غنای محتوای آنها آشنا شود. غرقشدن در دادهها مستلزم مطالعه و مرور مکرر دادهها به روشی فعال است. گام دوم: ایجاد کدهای اولیه و کدگذاری؛ گام دوم زمانی آغاز میشود که محقق دادهها را مطالعه کرده باشد و با آنها آشنا باشد. همچنین فهرست اولیهای از ایدههای موجود در دادهها و نکات جالب آنها تهیه میشود. در این گام، از کدها برای تقسیم دادههای متنی به قسمتهای استفادهپذیر و فهمشدنی استفاده میشود؛ مانند بند، عبارت، کلمه یا سایر معیارهایی که برای تحلیل خاص لازم است. گام سوم: جستوجو و شناخت مضامین گام سوم وقتی شروع میشود که همۀ دادهها کدگذاری اولیه شده باشند و فهرستی طولانی از کدهای مختلف در مجموعۀ دادهها شناخته شود. این گام بر تحلیل در سطح کلان تراز کدها تمرکز دارد. گام چهارم: این گام عبارت است از ترسیم شبکۀ مضامین با استفاه از مضامینی که در گام قبل شناخته شد. در این گام به تشکیل شبکۀ مضامین میپردازیم. در این گام محقق در مییابد که برخی مضامین پیشنهادشده با یکدیگر همپوشانی دارند؛ بنابراین، با هم ترکیب میشوند و بعضی مضامین نیز به مضامین جداگانهای تفکیک میشوند. گام پنجم: تحلیل شبکۀ مضامین؛ این گام وقتی شروع میشود که محقق به شبکههای مضامین لذتبخشی برسد. در این گام مضامین بهدستآمده برای تحلیل دادهها نامگذاری، تعریف و تعدیل میشود. گام ششم: تدوین گزارش؛ این گام وقتی آغاز میشود که مجموعۀ کاملی از مضامین نهایی فراهم شود. در این مرحله محقق گزارش نهایی تحقیق را تحلیل و تدوین میکند (عابدی و همکاران 1390). اعتبار تحقیق: برای اعتبار یافتهها از سه ملاک کنترل توسط مشارکت کنندگان، بازخورد همتایان و مقایسۀ تحلیلی استفاده شد. بعد از ساختن مقولات اصلی و تدوین یافتهها از دو نفر از مشارکت کنندگان در خواست شد تا یافتهها را ارزیابی کنند و با تجربۀ خود دربارۀ مهاجرت تطبیق دهند؛ بنابراین، مقولات در مرحلۀ کنترل توسط مشارکتکنندگان تأیید شد. در ارزیابی توسط همتایان، یافتهها به یکی از استادان و یک دانشجوی دکتری که در حوزۀ مطالعات کیفی، مختصص بوده قرار داده شد و یافتهها را ارزیابی کردیم و در مقایسۀ تحلیلی گامهای تحقیق بهصورت دقیق انجام و در فرایند مقولهسازی مقولهها و یافتهها با دادههای خام بررسی شد. درنهایت باید مطرح شود که پژوهشگران به ملاحظات اخلاقی نیز توجه کردهاند. یافتهها در فرایند تحلیل دادهها از روش پیشنهادی آترایدا- استیرلینگ، براون و کلارک و کینگ و هاروکس استفاده شد که فرایند گامبهگام و جامعی بهمنظور تحلیل مضمون است که درنهایت 6 مضمون اصلی احصا شد؛ شامل بستر نامساعد، معیشت مشقتبار، احساس پسزدگی سیستمی، تنشزدایی، تگناهای هجران و ترقییابی. در جدول زیر خلاصهای از مفاهیم و زیرمضمونهای تشکیلدهنده آمده است. جدول 2- مضامین واکاوی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان Table 2- Themes of analyzing the migration of the people of Sistan and Baluchistan
بستر نامساعد بستر نامساعد اولین مضمون اصلی شکلگرفتۀ پژوهش حاضر است که به شرایط زمینهای استان سیستان و بلوچستان اشاره دارد که موقعیت جغرافیایی و بستر محیطی و طبیعی آن شرایطی را برای مهاجرت افراد به شهر یزد فراهم کرده است؛ این بدان معنا نیست که این بستر پتانسلهای لازم برای زندگی را ندارد، بلکه به این معناست که در شرایط حال حاضر، این پتانسیلها رشد نکرده و اقدامات لازم برای مرتفعسازی مخاطرات این بستر فراهم نشده است و موجب شده تا زندگی را در این بستر دشوار کند و عاملی برای مهاجرت افراد به نقاط دیگر کشور ازجمله شهر یزد باشد. این مضمون اصلی از سه زیرمضمون فرعی محدودشدن امکانات، عوامل طبیعی و نبود امکانات آموزشی و رفاهی به وجود آمده است. محدودشدن امکانات حاکیاز آن است که موقعیت استان سیستان و بلوچستان بهگونهای است که با کشورهای همسایه هممرز است و مراوداتی را ازطریق این مرز انجام میدادند که بنا به دلایلی این مرز بسته شده و بر موقعیت شغلی و زندگی آنان را تأثیر گذاشته است؛ زیرا امکانات دیگری دردسترس آنها نبوده است و از آن دور بودهاند؛ بنابراین، برای گذراندن زندگی مجبور به مهاجرت شدهاند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 3: تا موقعی که مرز بسته نشده بود، خوب بود ما میرفتیم مرز و اونجا وسیله میخریدیم. میآوردیم این ور میفروخیتم یا وسیله که خودمون تولید کرده بودیم، میبردیم اونور برای فروش. کاری غیر از این نمیتونستیم انجام بدیم. وقتی مرز بسته شد، دیگه اوضاع ما هم کساد شد. مجبور شدیم که مهاجرت کنیم، تا بتونیم از امکانات جاهای دیگه استفاده کنیم. عوامل طبیعی نیز نشان از بستر نامساعد دارد. استان سیستان و بلوچستان در موقعیت جغرافیایی خاصی قرار دارد که با مشکلات طبیعی نیز روبهرو شده است؛ این مشکلات طبیعی ازجمله طوفانهای صد و بیست روزه، خشکسالی، کمبود زمینهای کشاوزی، نبود فضای سبز مناسب، گرمی هوا و ... است که ناتوانی افراد در کنترل و کاهش این مخاطرات طبیعی موجب شده است تا سکونتگاه آنان زندگی را برای آنها دشوار کند و افراد را به سمت مهاجرت سوق دهد. از مهمترین مشکلات طبیعی برشمردهشده ازنظر افراد مهاجرتکرده به شهر یزد، نبود زمین کشاورزی برای کسبوکار و کمبود آب آشامیدنی لازم برای ادامۀ زندگی معرفی شده است. مشارکتکنندۀ شمارۀ 4: اونجا آب برای خوردن نبود. باید مثلاً یه بیست لیتری میبردی، آب میکردی و میگفتن مثلاً ده هزار تومن؛ یعنی آبخوردنمون هم دائمی نبود و باید هر روز تهیه میکردیم. حالا برای اونجا که فقط زمین کشاورزی بود و اون زمینها هم خیلی حاصلخیز نبود، خشکسالی هم بود و آبی نبود که همون محصولی که حداقل میشه به عمل آورد رو داشته باشیم؛ برای همین نمیتونستیم زندگی کنیم. استان سیستان و بلوچستان جزو نقاط محروم کشور است که دسترسی به امکانات رفاهی و آموزشی دشوار است. امکاناتی که برای یک زندگی لازم باید وجود داشته باشد تا افراد از آن بهره ببرند؛ ازجمله بیمارستانهای مناسب، پوششهای خدمات بیمهای، وجود امکانات حملونقلی، برخورداری از آب، گاز و برق، فرصتهای متعدد شغلی، وجود اماکن تفریحی، وجود بهداشت و نظافت شهری و ... که متأسفانه در این استان این امکانات با ضعف روبهرو بوده و افراد را در رنج قرار داده است؛ بنابراین، افراد برای دسترسی به امکانات رفاهی و آموزشی بهتر تمایل پیدا میکنند، تا به شهرهای دیگر مهاجرت کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 7 : بیمارستانهای اونجا قتلگاهه. میری اونجا بهجای اینکه خوب بشی، بدتر میشی میای بیرون. مثل آزمایشگاه میمونه. با جون آدما بازی میکنند. برا همینه که الان هم که میبینید، خیلی از مردم اونجا میان برای درمان یزد، مشهد و ... چون اونجا واقعاً خوب نیست. معیشت مشقتبار اصلیترین عامل مؤثر بر مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان به شهری دیگر معیشت مشقتبار است که در جواب سؤال چه عواملی موجب گشت تا شما به شهر یزد مهاجرت کنید، اولین پاسخ اکثر آنان این بود که آنجا زندگیکردن دشوار است و در ادامۀ جویاشدن علت آن به زیرمقولات اصلی یعنی نبود فرصت شغلی مناسب، درآمد ناکافی و ساختار سنتی خانواده رسیدیم. نبود فرصت شغلی مناسب بیانگر آن است که در سیستان و بلوچستان، بهویژه آن قسمتهایی که افراد مطالعهشده در پژوهش ما مهاجرت کردند، شغل دائم، خوب و با شأن اجتماعی زیاد نبود و افراد دائم در حال پیداکردن شغل مناسب بودند که با سختی مواجه میشدند که یکی از دلایل دشواریابی شغلی، شرایط مکانی نامناسب و عامل دیگر به دلیل نبود وجود شرایط اولیۀ فردی همچون سواد بالا و... بوده است. درخور توجه است که دیگر شغلهایی وجود دارد که فرصت را برای افراد به وجود میآورد تا اشتغال داشته باشند؛ مانند قاچاق، کولبری و ...، اما باتوجهبه آنکه غیرقانونی است و دولت با آن برخورد میکند و خطر برای افراد دارد، افراد مهاجرتکرده به آنها تمایل ندارند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 13: اونجا کاری نیست، ما هم تحصیلکرده هستیم. باید پارتی داشته باشیم تا بتونیم بریم توی ادارات. اکثر نیروهای اونجا غیربومی هستن. ما هم که بومی اونجا هستیم، برای یه کار خوب باید آشنا باشه که نداشتیم؛ برای همین مهاجرت کردیم تا بتونم اینجا یه کار خوب پیدا کنم و زندگیمو بچرخونم. درآمد ناکافی دیگر عامل شکلدهندۀ معیشت مشقتبار است. شرایط بد اقتصادی کشور بهویژه استان سیستان و بلوچستان که عوامل دیگری بر این مشکلات اقتصادی آنان شدت گذاشته است، موجب مهاجرت آنان شده است. افرادی که در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکردند و اشتغالی داشتند، گلایهمند از این بودند که حقوق آنجا کم است و کفاف زندگی آنان را نمیدهد و بر دامنۀ فقر شدت میزند یا کاری پیدا نمیشود که بتوانند همان حقوق کم را هم داشته باشند. در عوض شهرهای بزرگتر به نیروی کار بیشتری نیازمند هستند و راحتتر کار پیدا میکنند و درآمدشان از استان خودشان بیشتر است که تا حدودی میتواند پاسخگوی نیازهای معیشتی آنان باشد و طاقت را بر مسائل اقتصادی بیشتر کند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 5: حقوقهای اینجا بهنسبت اونجا خیلی بهتره. اینجا حداقل میشه زندگی رو چرخوند. شوهرم اینجا کارگری میکنه. دستمزدش روزی 500 و 600 فک میکنم هست. اونجا نه کارگری هست و نه حقوقی. وقتی کاری هم برمیخورد، حقوق نمیدادن یا چند ماه بعد میدادن یا اونقدر کم میدادن که نمیشد زندگی کرد. فرصت شغلی نامناسب، درآمد ناکافی از یک طرف و بودن ساختار خانوادۀ سنتی یعنی خانوادۀ دارای تعداد فرزند زیاد، مردسالاری و ... از عوامل دیگر شکلدهندۀ معیشت سخت است؛ زیرا ساختار خانوادۀ پرجمعیت و وجودنداشتن شغل و درآمد کافی موجب شده است تا دخلوخرج با همدیگر نخواند و فشار مضاعفی را بر این خانواده برای گذراندن زندگی فراهم کند؛ چون امرار معاش از سمت پدر شکل میگیرد و زن خانواده با توجه به ارزشها و هنجارهایی که در این استان وجود دارد کار کردن برایش دشوار است و از سویی دیگر فرصت شغلی و حقوق نیز کم بوده است لذا موجب شده تا خانم نتواند برای گذراندن زندگی، دست کمک باشد. در نتیجه عاملی شده تا افراد را به مهاجرت سوق دهد؛ بنابراین، عاملی میشود تا افراد را به مهاجرت سوق دهد. مشارکتکنندۀ شمارۀ 12: تعداد اعضای خانوادمون زیاد بود و اونجا هم کاری نبود. مجبور شدم 20 سال پیش مهاجرت کنم بیام اینجا. اول با دستفروشی شروع کردم، بعد کمکم بچههامو آوردم توی این کار تا اینکه شرایط بهتر شد و شد که یه مغازه بتونم اجاره کنم. الان هم که بیست سال میگذره صاحب مغازه شدم. احساس پسزدگی سیستمی مردم مهاجر استان سیستان و بلوچستان بکی از عواملی را که موجب نارضایتی آنان گشته این میدانند که آنان این احساس را دارند که برای رشد و پیشرفت استان اقدامات مؤثری رخ نمیدهد و بهنوعی استان را با درجازدگی و عقب نگهداشت مواجه میدانند و سیاستمداران، توجه خوبی برای بهبود شرایط زندگی برای بومیان آنجا ندارند؛ بنابراین، موجب نارضایتی آنان شده است و چون امیدی به ترقی در آن استان ندارند، به مهاجرت روی آوردهاند. این مضمون اصلی از دو زیرمضمون واماندگی سیاسی و مدیریت غیربومی تشکیل شده است. واماندگی سیاسی به عقبماندن این استان از سیاستهای منعطف، رشددهنده و ... اشاره دارد که از بالا به پایین شکل میگیرد؛ زیرا کمبود توجه به استان، وجودنداشتن سیاستهای رفاهی برای این استان، رسیدگینکردن به مسائل این استان و ... شواهدی مؤثر برای مردمان آنجا فراهم کرده است، تا از سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکلگرفته ناراضی و به دنبال اعمال سیاستهای بهتر ازجانب دولت باشند؛ زیرا ماندن خود را در استان مستلزم شرایط بهتر برای زندگی میدانند، تا با فعالسازی ظرفیتهای استانی امکان رشد و توسعه را برای آنان به همراه داشته باشد. مشارکتکنندۀ شمارۀ 6: به فکر مردم سیستان و بلوچستان نیستن. انگار ما جزو کشور نیستیم. اونجا بهشدت خیلی منطقۀ محرومی هست. باید بهش رسیدگی بشه، توسعه پیدا کنه. وقتی چند سال این اتفاقها نیفته و رشد نکرده و همچنان مردم در فقر به سر میبرن، ترجیحمون اینه که بریم یه جایی که حداقل بهتر از شهر خودمون توسعه پیدا کرده و روزبهروز بر رشد اون شهر اضافه میشه. صد سال هم اونجا میموندیم، اتفاق خاصی اونجا نمیفته که بدونی که تو هم باتوجهبه شرایط خوبی که داره میتونی رشد کنی. مدیریت غیربومی موجب شکلگیری احساس پسزدگی سیستمی برای مردم مهاجر استان سیستان و بلوچستان بوده است؛ زیرا معتقدند که از ظرفیتهای انسانی استان بهخوبی استفاده نمیشود و نخبگان استانی با بیتوجهی روبهرو میشوند و برای مدیریت استان از افراد غیربومی استفاده میشود که این افراد با پتانسیلهای استان بهخوبی آشنا نیستند یا برای رشد و پیشرفت استان به اندازۀ افراد بومی که مسئولیت داشته باشند، اقدام نمیکنند و این غیربومیگزینی استانی و توجهنکردن به بومیان موجب شده است تا بومیان نیز در داخل استان سرمایهگذاری نکنند و ترجیح آن باشد که حتی برای بردن منفعت شخصی بیشتر در جای دیگری سرمایهگذاری انجام دهند؛ بنابراین، این عوامل موجب دلزدگی بومیان و عاملی برای مهاجرت آنان به شهر دیگر شده است تا بتوانند برای رشد و بهبود شرابط زندگی خود در شهر دیگر تلاش کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 13: نخبه زیاد داریم، ولی این نخبهها پسزده میشن یا ترجیحشون به شهر دیگهاس. شما یه سر توی ادارات اونجا بری میبینی که افراد غیربومی داره. خود مردم اونجا چون سواد آنچنانی ندارن یا اونایی که سواد دارن به کار گرفته نمیشن، باعث شده که خیلی مردم تحصیلکرده راضی نباشن. اکثر مردم قبول دارن که هیچکس اندازۀ یک بومی دلسوز وطنش نیست. تنشزدایی یکی از دغدغهمندیهای مردم مهاجر سیستان و بلوچستان دورشدن از آشوب و تنش وطنی و جستوجوی آرامش بیشتر و امنیت در شهر مقصد است؛ زیرا باتوجهبه اینکه استان سیستان و بلوچستان در منطقۀ مرزی کشور قرار دارد و بافت خانوادههای آن سنتی است و جزء مناطق محروم کشور نیز به سر میبرد، با مشکلاتی مواجه است که برای خانوادهها نگرانی و دلمشغولیهایی به همراه دارد. مضامین جلوگیری از آسیب اجتماعی، جستوجوی امنیت بیشتر و رهایی از ضدهنجار از مضامین تشکیلدهندۀ تنشزدایی است. مضمون ساخته شده جلوگیری از آسیب اجتماعی گویای آن است که باتوجهبه شرایط داخلی استان به عقیدۀ بعضی از مصاحبهشوندگان، مساعد نبوده و جوانان و فرزندان آنان به سمت خلاف، دزدی، قاچاق، اعتیاد و در کل آسیبهای اجتماعی سوق داده میشوند. و از آنجایی که محرومیت، فقر و همچنین همجواری با مرز مسائل اجتماعی مطرح شده را به نسبت خوبی جولان داده و خانوادههای مهاجر به دلیل نگرانی از آیندۀ فرزندان و ترس از آنکه فرزندانشان درگیر این مسائل شوند و بنیان خانواده با تزلزل روبهرو شود، میل به مهاجرت دارند، تا با آسودگی خاطر بیشتری بتوانند زندگی کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 4: من دو تا پسر داشتم و بهشدت دغدغهمند در مورد آینده اونا؛ چون اونجا کاری نیست. مردم به سمت قاچاق و اعتیاد و ... روی میارن؛ برای اینکه خودمم رشد کنم و خیالم هم از طرف بچههام آسوده باشه، مهاجرت کردم. اگه مهاجرت نمیکردم خواهناخواه اطرافیان، دوستانشون اونا رو به اون سمت میکشیدن. ازآنجاییکه استان سیستان و بلوچستان دارای قبایل متعدد است و درگیریها و جروبحثهای ناشی از اختلافات بین قبایل و همچنین تنشهای داخلی نیز وجود دارد، به اعتقادشان افراد با مرگ دستوپنجه نرم میکنند؛ بنابراین، در جستوجوی امنیت بیشتر در شهر دیگر هستند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 2: برای اینکه بتونم زندگی کنم، مجبور بودم برم اونجا سرکار. از این شهر به اون شهر هم میرفتم، چون کاری نیست اونجا. همۀ فامیل حرف داشتن که چرا تو میری سرکار. حرفایی مثل اینکه زن چیه بره کار کنه، شوهرمم که اعتیاد شدید کار نمیکنه، باید یه نونی درمیآوردم برای شکم بچههام. الان که اومدم اینجا شرایط بهتره. حداقل نزدیکشون نیستم تا بیان خونه و این حرفا رو بگن و من اذیت شم. هرچند اوایل که اومده بودم، تلفنی زنگ میزدن و میگفتن، ولی الان دیگه کمتر شده. رهایی از ضدهنجار بیانگر آن است که استان سیستان و بلوچستان استانی با عقاید سنتی است که هنوز بسیاری از مسائل مدرن را نپذیرفته است و افراد طبق افکار و باورها و ارزشهای سنتی خود زندگی میکنند؛ ازجمله مسائلی که پذیرش کامل نشده است، کارکردن زن است که مسائل بعدی از آن نشئت گرفته است؛ مانند تهمت و آبروریزی و .. ؛ بنابراین، افراد بهویژه زنان که سرپرست خانواده هستند، برای امرار معاش و فشارهای ناشی از کار بیرون از منزل مجبور به مهاجرت هستند، تا بتوانند در شهری که کار زنان بهتر پذیرفته شده است، مشغول به کار شوند و امورات زندگی خود را بگذرانند؛ زیرا در شهر مهاجر از مردمان بومی و آشنا دور هستند و دخالت در زندگی و اظهارنظر افراد کمتر است و بهتر میتوانند امرار معاش داشته باشند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 7: اونجا که میخواستیم بریم سر کار، داداشم نمیذاشت. میگفت میکشمتون، اگر برین. همیشه غرغر میکرد. اینجا دیگه کاری به کارمون نداره و میریم سرکار. اونجا خیلی پذیرفته نیست تا یه دختر یا یه زن بره سرکار. اینجا دیگه کنار اومدن با کار خانمها و پذیرفتن. تنگناهای هجران مهاجرانی که از استان سیستان و بلوچستان مهاجرت میکنند، در شهر مقصد با تگناهای دوری روبهرو میشوند که برای آنان فشارهای روحی و روانی و اجتماعی دارد که به اعتقاد آنان این نیز جزئی از مهاجرت است و افراد در پی مرتفعسازی از این مسائل و پذیرش آنان میشوند. این تنگناها شامل غربتزدگی، مخدوششدن هویت و فشارهای سازگاری است. غربتزدگی به معنای آن است که فردی که مهاجرت میکند، وارد شهری میشود که در آن غریب تلقی شده و از تمامی فامیل، دوستان و آشنایان به دور است و این حس ناخوشایندی را برای فرد به وجود میآورد که موجب دلتنگی بیشتر وی برای وطن میشود و احساس تعلق به وطنی ندارد که به آن مهاجرت کرده است؛ بنابراین، برای کنارآمدن با این حس غربتزدگی به دلایل مختلفی بارها به شهر خود برمیگردد و در مواقع مختلف سفر کوتاه مدتی دارد که همین عامل غربتزدگی میزان تعلق به وطن را در آنان زنده نگه میدارد؛ اما به هر حال بنابه دلایلی که قبلاً مطرح شد، فرد مهاجر این حس را میپذیرد و در شهر دیگر سکونت میکند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 11: دوری از مکانی که درش بزرگ شدی، خیلی سخته. دلتنگ میشی برای اونجا، برای فامیل، دوست و آشنا. اگر واقعاً شرایط اونجا اوکی بود، هیچوقت مهاجرت نمیکردم بیام شهر غریبی که هیچکس رو ندارم؛ ولی چارهای نیست. همین که زن و بچهام بتونم نون بدم، خدا رو شکر میکنم. مخدوششدن هویت مسئلهای بسیار آزاردهنده برای افراد مهاجر سیستان و بلوچستانی است؛ به این معنا که با آنان طبق هویت یک فرد ایرانی و دارای شئنیت انسانی برخورد نمیشود و به گفتۀ آنان دائم در حال تحقیرشدن و یک چهره منفور در اجتماع هستند. این تحقیرشدن توسط مردم و حتی توسط نهادها نیز شکل میگیرد و با آنان برخورد بدی میشود. آنان خاطر نشان کردند که گاهی غیرایرانی قلمداد میشوند یا آنان را با مردم دیگر کشورها همچون افغانستان و پاکستان اشتباه میگیرند. نوعی سوءظن و بدگمانی به آنان وجود دارد و مورد هجمۀ عقیدتی قرار میگیرند؛ بنابراین، این نگاه تنگنظرانه به آنان و نبود خدمات خوب برای آنان موجب آن شده است، تا اعتمادبهنفس آنان کاهش یابد و این احساس اوج بگیرد که دیگران آنان را برادر خود حساب نمیکنند و از این وضعیت مخدوش هویتی و تبعات آن ناراضی باشند و حتی برخی ازآنان تمایل داشته باشند، برای فرار از این فشارهای روانی واجتماعی پوشش سنتی خود را کنار بگذارند و خود را همانند دیگر افراد شهری کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 9: ازما چهرۀ منفوری توی جامعه ساختن. برخوردشون با ما خیلی بده. چه مردم عادی شهرای دیگه، چه اونایی که کارمند و نقشی توی جامعه دارن. انگار که ما ایرانی نیستیم. با مردم افغانستان اشتباه میگیرن و حس ترحم بهمون دارن. این خیلی آزاردهندهاس. اینکه برادر حسابت نکنن، اینکه باهات بدرفتاری کنن و بهت سوءظن داشته باشن. دیگر مضمون شناساییشدۀ تنگناهای هجران، فشارهای سازگاری است؛ زیرا در بدو ورود به شهر دیگر مشکلاتی نیز وجود دارد؛ ازجمله نداشتن تطابق فرهنگی کامل شهر مبدأ و مقصد، مشکلات اقتصادی اولیه برای سکونت، پذیرش فرهنگ متفاوت و ... که فشارهایی ابتدایی برای سازگاری با شهر مهاجرتکرده به وجود میآورد و افراد تلاش میکنند که بتوانند این فشارها را به اشکال مختلف از خود کم کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 2: خیلی وقت نیست که ما مهاجرت کردیم. خیلی شرایط برامون سخته. اولش که خونه پیداکردن. باز بعدش صاحبخونه اجاره رو میبره بالا و الان دوباره درگیر پیداکردن خونه. منم یه خانمی با چند تا بچه که میخوام زندگی رو بچرخونم و حقوقم هم خیلی بالا نیست. سخته جای قیمتمناسب پیدا کنم. ترقییابی مهاجران سیستان و بلوچستان پس از سکونت در شهر مهاجرپذیر به دنبال رشد و پیشرفت خود و تلاش در پی ترقییابی خود هستند؛ بنابراین، سطح زندگی آنان بهبود مییابد و از جانبی دیگر رشد فردی خوبی برای خود به ارمغان میآوردند. بهبود سطح زندگی به این معناست که افراد دارای کیفیت بهتر زندگی و دارای آرامش فکری و روانی هستند، امید به آیندۀ آنان افزایش و دغدغههای آنان نیز کاهش یافته است؛ بنابراین، در مقایسه با شهر خود شرایط بهتری را دارند و پیوسته در تلاش هستند تا بتوانند این موقعیت را برای خود بهتر کنند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 8: وقتی اومدم اینجا تاجر موفقی شدم. اوایل پارچه میخریدم و میفروختم. الان تجارت میکنم و پارچه وارد میکنم. خدا روشکر که زندگیم روبهراهه. به نظرم شرایطی که آدم توش زندگی میکنه خیلی مهمه. سهم مهمی که خود آدم داره با سهمی که شرایط داره گاهی برابری میکنه. مهاجرت برای افراد فرصتهایی را فراهم میکند که موجب رشد و توسعۀ فردی میشود؛ زیرا قبلاً این فرصت در شهر فرد به دلیل عدم امکانات، زندگی سخت معیشتی و ... فراهم نبوده است؛ بنابراین، افراد مهاجر برای رشد خود از این فرصتها استفاده و در جهت شکوفایی استعداد خود اقدام میکنند. این مسئله برای فرزندان خانواده نیز بیشتر رقم میخورد. آنان بیشتر تمایل به خودآگاهی، رفتن کلاسهای تقوبتی و یادگیری زبان انگلیسی و هنر و ... دارند وحتی برای پیشرفت و رشد خود به دنبال بهبود شرایط فعلی و تلاش برای مهاجرت به شهر با امکانات و موقعیت بهتر هستند. مشارکتکنندۀ شمارۀ 1: پسرام کلاس زبان میرن. کلاسهای ورزشی مثل کاراته و فوتبال و ... میرن و نیت هم دارن که از اینجا برن و میگن برای رشد بهتر میخوان مهاجرت کنن به کشورهای اطراف مثل دبی و ... . اونجا رو بهتر میبینن. شکل1- مدل مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان Fig 1- Migration model of the people of Sistan and Baluchistan بحث و نتیجه پژوهش حاضر با هدف واکاوی مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان به شهر یزد انجام شد. مهاجرت فقط در برآیند یک عامل نبوده است، بلکه عوامل متعددی دخیل میشوند تا شکل بگیرد. ازآنجاییکه استان سیستان و بلوچستان دارای محرومیت بوده و جزو استانهای مرزی کشور است، واکاوی مهاجرت آنها به شهر یزد دارای اهمیت شایانی است که این پژوهش برای دستیابی به هدف خود از روش کیفی استفاده کرده و برای تحلیل دادهها از تحلیل تماتیک یا تحلیل مضمون بهره برده است که درنتیجه 6 مضمون اصلی احصا شد؛ ازجمله: 1-بستر نامساعد؛ 2- معیشت مشقتبار؛ 3- احساس پسزدگی سیستمی؛ 4-تنشزدایی؛ 5-تنگناهای هجران و 6-ترقییابی. مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان یکسری مقتضیاتی دارد که موجب شکلگیری تفکر هجران و پس از آن اقدام عملی در راستای ترک شهر مبدأ و سکونت در شهر مقصد شده است. اولین عامل اصلی شکلگیری مهاجرت، بستر نامساعد استان سیستان و بلوچستان بوده است که استان سیستان و بلوچستان ازلحاظ بستر اولیۀ طبیعی و رفاهی رشد نیافته و در راستای توسعهیافتگی اقدامی اساسی ازنظر آنان شکل نگرفته است. مردم مهاجر استان سیستان و بلوچستان از مسائلی همچون کمبود آب، طوفانهای شدید، خشکسالی، گرمی هوا و... نام بردهاند که نشاندهندۀ بستر طبیعی نامساعد است. همچنین از نبود امکانات رفاهی و آموزشی و همچنین از محدودبودن امکانات برای خود سخن گفتهاند که موجب شده است تا زادگاه آنان بستری برای یک زندگی مناسب نباشد؛ بنابراین، این بستر نامساعد عاملی مهم برای مهاجرت آنان به شهر یزد شده، در نتیجۀ این بستر نامساعد، معیشت برای افراد بهشدت مشقتبار شده است؛ زیرا ساختار این خانوادهها سنتی است و خانوادۀ پرجمعیت را تشکیل میدهد. از سمتی نبود فرصت شغلی مناسب است که سهم عمدهای از این نبود فرصت شغلی نشئت گرفته از بستری است که برای اعتلای آن به گفتۀ مهاجرین اقدامات مؤثر شکل نگرفته است؛ بنابراین، این نبود فرصت شغلی مناسب با خود درآمد ناکافی به همراه دارد که معیشت مردم را برای یک زندگی سالم دشوار کرده است که این عامل مهمترین دلیل مهاجرت این مردم به شهر یزد را شکل داده است. بعد از این دو عامل مهم در شکلگیری مهاجرت باید مطرح شود که احساس پسزدگی سیستمی دیگر عاملی بوده است که این تفکر مهاجرت را تقویت کرده است؛ زیرا مردم مهاجر معتقدند که سیاستهای مؤثر برای رفاه و رشد استان شکل نگرفته است و از افراد بومی برای مرتفعشدن مشکلات بهرهجویی نمیشود؛ بنابراین، این تفکر که استان به این زودی در راستای توسعهیافتگی قرار نخواهد گرفت و در جهت حداقل رشد فردی باید مهاجرت کرد، موجب آن شده است که عامل شکلدهندۀ دیگر مهاجرت افراد به شهر یزد باشد. دیگر عامل تقویتکننده که همراه با عوامل دیگر، تفکر مهاجرت را پررنگ کرده و موجب اقدام به ترک شهر مبدأ شده است، تنشزدایی است. تنشزدایی نشانگر آن است که افراد مهاجر استان به دنبال رهایی از ضدهنجارهای استان مبدأ، جلوگیری از آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، قاچاق، دزدی و ... و در جستوجوی امنیت بیشتر به شهر یزد مهاجرت کردهاند؛ زیرا این عوامل، تنش برای آنان در بردارد و افراد به دنبال زندگی با رفاه بیشتر و دغدغۀ کمتر هستند؛ بنابراین، اقدام به مهاجرت میکنند. افراد مهاجر پس از آنکه مهاجرت کردند، برای آنان یک سری تنگناهای دوری از وطن نیز وجود دارد؛ ازجمله مخدوششدن هویت که بیانگر آن است که مردم سیستان و بلوچستان نارضایتی از نوع برخورد و رفتار دیگر مردم دارند و بیان میدارند که چهرۀ منفور از آنان ساخته شده است و تحقیر و سرزنش میشوند و درنهایت در بعضی موارد حتی آنان را ایرانی محسوب نمیکنند و هویت آنان را زیر سؤال میبرند. دیگر مشکل دوری از وطن آن است که فشارهای سازگاری بهویژه در ابتدای مهاجرت برآنان وارد میشود که باید خود را با شرابط شهر مبدأ وفق دهند و درنهایت دیگر تنگنای هجران، غربتزدگی است که به معنای آن است که فرد در شهر مقصد دارای طایفه، فامیل و دوست و آشناست، ولی در شهر مبدأ کسی را نداشته و حس غربت در او وجود دارد. با همۀ این موارد فرد مهاجر به دنبال ترقییابی است، با تمامی مشکلات سازش میکند و شرایط را برای رشد فردی و بهبود سطح زندگی خود در شهر مقصد انجام میدهد؛ شرایطی که در شهر مبدأ امکان فراهمبودن آن نبود، ولی در شهر مقصد به دلیل توسعهیافتهتربودن وجود دارد؛ بنابراین، رضایت کلی از مهاجرت خود دارد؛ زیرا رشد بهتری در خود و زندگی خانوادگی خود میبیند. یافتههای پژوهش حاضر بهلحاظ تطبیق با پژوهشهای پیشین به این صورت است که با یافته های پژوهش حسینی و جعفریزاده (1402) همسو است؛ زیرا بیان داشته که افزایش سرعت باد، بحرانیبودن منطقه را نشان میدهد و موجب افزایش مهاجرت مردم میشود؛ بنابراین، در این پژوهش هم به بستر نامساعد اشاره شده که یک عامل شکلدهندۀ بستر نامساعد عوامل طبیعی است که طوفان و بادهای شدید موجب آن شده است که فرد به شهر یزد مهاجرت کند. هاشمینیا و میرکازهینژاد (1397) اشاره به آن کردهاند که مشکلات خشکسالی ممکن است مهاجرت از مناطق خشک به دیگر مناطق را به وجود آورد. یافتههای پژوهش حاضر نیز به همین امر اشاره دارد که از عواملی که موجب شده تا مردم سیستان و بلوچستان مهاجرت کنند، بستر نامساعد است که در نتیجۀ بستر نامساعد شرایط مناسب برای کسبوکار را کاهش مییابد؛ بنابراین، افراد را مجبور به مهاجرت کرده است. حسینی و همکاران (1396) پژوهشی در زمینۀ مهاجرت استانهای مرزی انجام دادهاند و در آن بیان داشتهاند که به علت میزان زیاد بیکاری و کمبود فرصت شغلی در استان مهاجرفرست و نابرابریهای توسعهای انتظار میرود که جریان مهاجرتهای بین استانی افزایش یابد. یافتههای پژوهش حاضر نیز مهمترین عامل شکلگیری مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان را به شهر یزد معیشت مشقتبار میداند؛ زیرا در نبود فرصت شغلی مناسب و درآمد ناکافی گذران زندگی برای مردم دشوار میشود؛ بنابراین، برای کسب شغل و درآمد بهتر مهاجرت میکنند. همچنین یافتههای پژوهش حاضر با ابیلی (1391) نیز همسو است؛ زیرا در پژوهش خود بیان داشته که عواملی همچون رکود اقتصادی، بیکاری از نیروی مازاد کشاورزی، خشکسالی و سیلابهای پیدرپی در استان سیستان و بلوچستان موجب مهاجرت شده است. حسن و سلطانا (2024) در پژوهش خود اشاره کردهاند که بیشتر افرادی که در فقر به سر برده یا بیکار بودهاند، اقدام به مهاجرت کرده و نیروی اولیۀ محرکۀ مهاجرت را فقدان فرصتهای شغلی، ناتوانی در محافظت از رفاه مالی خود در برابر بلایایی طبیعی و نبود زیرساخت بازار کار عنوان کردهاند که پژوهش حال حاضر نیز به این یافتهها دست یافته است. موگان (2024) نیز عنوان داشته که امکانات شهری در جذب افراد مهاجر تأثیر داشته و افراد به شهرهایی مهاجرت میکنند که تجمع خدمات و اشتغال بیشتر، متوسط دستمزد بیشتر و .. داشته باشند که مهاجرین استان سیستان و بلوجستان به دلیل نداشتن این امکانات از شهر خود مهاجرت و در پی یافتن این امکانات و خدمات در شهر یزد بودهاند که پژوهش حاضر بیانگر همین امر است. بهلحاظ نظری یافتههای پژوهش را میتوان باتوجهبه نظریات مطرحشده بررسی کرد که درصورت تقسیمبندی به دو روبکرد اقتصادی و ساختاری تقسیم میشوند. در رویکرد اقتصادی که یک رویکرد متداول و قدیمی در زمینۀ تحلیل مهاجرت است، در دو سطح خرد و کلان از تحلیلهای فردی و خانوار هزینه و فایدۀ مهاجرت تا توسعۀ نابرابر منطقهای برای تبیین مهاجرت استفاده میکند و در رویکر ساختاری تنها مهاجرت به دلیل انگیزههای فردی تببین نمیشود، بلکه عوامل ساختاری و اجتماعی در شهر مبدأ و مقصد بررسی میشود که پژوهش حال حاضر از نگاه تحلیل رویکرد ساختاری باید نظریۀ محرومیت نسبی و وابستگی را اولویت قرار دهد؛ زیرا در نظریۀ محرومیت نسبی اشاره به آن دارد که وقتی فرد اهداف باارزش خود را در مبدأ به دست نیاورد و و راه رسیدن به آن را در خارج از محل سکونت خود ببیند، به آنجا مهاجرت میکند. نظریۀ محرومیت نسبی استارک مبنایی برای مهاجرت بهعنوان واکنشی به نابرابریهای درکشده در شرایط اجتماعی، اقتصادی و طبیعی را ارائه میدهد. با این فرض که افراد وضعیت خود را در مقایسه با شرایط بهتر ارزیابی میکنند و زمانی که در مقایسه با سایرین در ابعاد متنوع زندگی احساس محرومیت داشته باشند، بر تصمیم آنها برای مهاجرت تأثیر میگذارد و افراد را از منطقهای به منطقۀ دیگر سوق میدهد. مفهوم محرومیت نسبی به طور چشمگیری این انتخابها را شکل میدهد و افراد را بر آن میدارد تا زمانی که خود را در شرایطی نامناسب میدانند، اجتماعات خود را ترک کنند و به دنبال بهبود رفاه خود باشند؛ بااینحال، این تلاش برای بهبود میتواند بهطور متناقضی مسائل اجتماعی را تشدید کند و درصورت عدم مدیریت جمعی، منجر به افزایش محرومیت نسبی کلی شود؛ بنابراین، یافتههای پژوهش نیز نشان میدهد که مردم سیستان و بلوچستان برای رفع محرومیت از شهر خود به شهر یزد مهاجرت میکنند که دارای محرومیت کمتری نسبتبه استان زادگاهشان دارد. باتوجهبه نظریۀ وابستگی که به عدم توسعهیافتگی شهر مبدأ و مهاجرت اجباری افراد به شهر مقصد اشاره دارد چنین میتوان برداشت نمود که مردم از منطقه غیرسرمایهداری یعنی استان سیستان و بلوچستان به منطقه سرمایهداری یعنی یزد مهاجرت کردهاند. این بدان معنا نیست که استان سیستان و بلوچستان استانی بدون سرمایه است، بلکه به آن معنی است که رشد و شکوفایی صورت نگرفته نسبتبه شهر یزد کمتر انجام شده است؛ بنابراین، مهاجرت مردم استان سیستان و بلوچستان به شهر دیگری همچون یزد پدیدهای اجباری است و بهلحاظ رویکرد اقتصادی نیز بررسی میشود؛ زیرا عوامل جاذبه و دافعه که یکی از نظریات مطرحشدۀ این حوزه است، به این اشاره دارد که عواملی مبنی بر دافعه در استان سیستان و بلوچستان وجود دارد و از سویی دیگر عواملی در شهر یزد باعث جذب آنان شده است؛ بنابراین، مهاجرت آنان رقم خورده است. بهلحاظ نظری یافتههای پژوهش با نظریات دیگری نیز قابل بررسی است؛ همانند نظریۀ طرد اجتماعی که به معنای آن است که افراد و گروههای اجتماعی معینی از اجتماع طرد و به حاشیه رانده میشوند و برحسب مؤلفههای مشارکت، حقوق شهروندی، دسترسی به فرصتها، قدرت و شبکۀ اجتماعی ضعیف تعریف و مشخص میشود. با الهام از اوبرین و پنا[14] (2006) میتوان صاحبنظران طرد اجتماعی را در دوگروه متفاوت جای داد: نخست کسانی که طرد را در برابر فقدان ادغام در گروههای اجتماعی میدانند و بر کارکرد روابط و نهادهای اجتماعی در ادغام دوبارۀ طردشدگان تأکید میورزند؛ همانند دورکیم[15]، سن[16]، گرانووتر[17]، ناریان[18]؛ دستۀ دوم کسانی هستند که برعکس، طرد را ناشی از ادغام فرد یا گروه در جامعه میدانند و با نگرش انتقادی به فرهنگ و روابط اجتماعی میکوشند پرده از نقش ساختارها و روابط نابرابر قدرت در حاشیهرانی طردشدگان بردارند؛ همانند پارکین[19]، فوکو[20] و بوردیو[21] که از این دسته هستند و برای تحلیل مضمون اصلی تنگناهای هجران و بهصورت ویژهتر مخدوششدن هویت باید بیان شود که هر دو رویکرد بهطورکلی مؤثر بر یکدیگر در نظر گرفته میشوند، به نوعی که مهاجران بهعنوان گروهی که تجربۀ طرد قرار گرفته در موقعیت و مقاطعی از زندگی همانند تحصیل فرزندان در مدرسه، به علت ادغام در روابط نابرابر قدرت که قرار میگیرند، طرد را تجربه میکنند و از سویی دیگر هنگام تلاش برای واردشدن به بازار کار با موانعی که وجود دارد، همانند نبود بستر ازسوی نهادها، یا امکان ادغام وجود ندارد یا ادغام ناقص را تجربه میکنند؛ بنابراین، مردم سیستان و بلوچستان از سخنانی همانند برادرندانستن، تحقیرشدن، بدرفتاری، سوءظنداشتن به آنان و ... استفاده میکنند که در فرایند مهاجرت بهگونههای مختلف بر اثر طرد اجتماعی است که قرار گرفتهاند. همچنین یافتهها را میتوان با نظریۀ فشار-کشش توضیح داد. این نظریه نشان میدهد که فشارهایی مانند ناامنی، فقر اقتصادی و نبود فرصتهای آموزشی مناسب در مبدأ افراد را بهسوی مهاجرت سوق میدهد. در این دیدگاه، فشارهایی که در مبدأ وجود دارد، مانند نبود شرایط امن طبیعی، بیثباتی اقتصادی، ترس از خشونت و غیره محرکهای اولیه مهاجرت هستند. این نظریه اشاره دارد که فقدان چشماندازهای آیندهدار در مبدأ افراد را مجبور به جستوجوی مکانهایی با امنیت و ثبات بیشتر میکند. نظریۀ شاستاد[22]و داونز[23] یک چارچوب قانعکنندۀ دیگر برای درک مهاجرت سیستانی و بلوچستانیها به یزد با نظر به شرایط اجتماعی، اقتصادی و طبیعی آنان ارائه میدهد. آنها بر این باور بودند که تصمیمگیری برای مهاجرت نوعی تصمیم به سرمایهگذاری است که درآن شخص مهاجر هزینه و فایدۀ مهاجرت را در نظر میگیرد؛ بدین ترتیب مهاجرت موقعی انجام میشود که فایدۀ آن به هزینهاش افزون باشد. در اینجا شخص مهاجر قبل از مهاجرت، هزینههای اجتماعی احتمالی و فوایدی را مقایسه میکند که در اثر مهاجرت به دست می آورد، سپس تصمیم به مهاجرت میگیرد. این فایده و هزینهها شامل عناصر مادی مانند تحمل یک دوران بیکاری و بیمزدی و غیره است و هزینههای غیرمادی شامل دورماندن از خانواده و اعضای فامیل، تحمل رنج و سختی سفر و تحمل شرایط محیطی مقصد و پذیرش عادات جدید است. فواید جنبههای مادی آن، احتمال کسب درآمد بیشتر و ارتقای شغلی در آینده و غیره است و فواید غیرمادی آن، برخورداری از هرگونه امکانات رفاهی و تفریحی و آسایش در مقصد است که در محل زندگی قبلی او نبوده است. در این نظریه فرض بر این است که انسانها تمایل دارند که در آمد خالص واقعی دوران زندگی شغلی خود را به حداکثر برسانند و میتوانند درآمد احتمالی آینده در مقصد و درآمد کنونی خود در مبدأ را محاسبه کنند (خادمی کوهی و همکاران، ۱۳۹۲). بهصورتکلی یافتههای پژوهش بیانگر آن است که برای مهاجرت مردم سیستان و بلوچستان یک عامل دخیل نبوده، بلکه عوامل مختلفی موجب شده است که این مهاجرت رقم بخورد. مهمترین عامل را میتوان اقتصادی برشمرد، ولی عوامل دیگری بهلحاظ اجتماعی فرهنگی و سیاسی وجود دارد که موجب مهاجرت آنان به شهر یزد شده است؛ بنابراین، مرتفعسازی این عوامل و سرمایهگذاری و توسعۀ این استان و ایجاد فرصتهای شغلی از اولویتهای اصلی است تا با صورتگرفتن اقدامات لازم شرایط بهتری برای مردم این استان فراهم شود و کشور با مسائل عدم توزانی جمعیتی در مناطق روبهرو نشود و موقعیت استراتژیکی استانهای مرزی حفط شود.
[1] Choi [2] Seoul [3] Chan Choen [4] Hasan & Sultana [5] Wenxiao & Mugan [6] Kornstad [7] Mahdavi [8] Yu et al. [9] Rodríguez-Pose & Von Berlepsch [10] Siriwardhana et al. [11] Ravenstian [12] Everett s, lee [13] Porter [14] Obrin and Penna [15] Durkheim [16] Sen [17] Granovetter [18] Narayan [19] Parkin [20] Foucault [21] Bourdieu [22] Lary Shastad [23] Davanzo | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمزاده، ع. (1380). مهاجرتهای روستایی و علل و پیامدهای آن؛ نمونه: استان سیستان و بلوچستان . تحقیقات جغرافیایی، 16(1)، 143-168. https://sid.ir/paper/29909/fa افشانی، س. ع. و شیری محمدآباد، ح. (1401). واکاوی پیامدهای مهاجرت داخلی: مطالعهای کیفی در استان یزد با تکنیک SWOT. نامه انجمن جمعیتشناسی ایران، 17(34)، 269-308. . doi: 10.22034/jpai.2023.1989488.1270 آبیلی، م. (1391). نقش پدیده مهاجرت در امنیت استان سیستان و بلوچستان. همایش ملی شهرهای مرزی و امنیت، چالش ها و رهیافت ها، 19 دی 1391، زاهدان. https://sid.ir/paper/818488/fa آقایاری هیر، م. و حکیمی، ه. (1396). تحلیل شبکه مهاجرتهای بین استانی در ایران (90-1385). تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی (علوم جغرافیایی)، 17(45)، 185-206. 20.1001.1.22287736.1396.17.45.8.6 آمار، ت. (1400). تحلیل مهاجرت و تحرک مکانی به نواحی روستایی استان گیلان. مطالعات جغرافیایی نواحی ساحلی، 2(2)، 79- 103. 10.22124/gscaj.2021.19408.1077 حاجیحسینی، ح. (1385). سیری در نظریههای مهاجرت. راهبردی، 41، 35-46. https://sid.ir/paper/501649/fa حسینی، ا. و جعفریزاده، ع. (1402). بررسی اثرات طوفانهای گرد و غباری حاصله ازسرعت باد در مهاجرت جمعیت روستایی منطقه سیستان. مخاطرات محیط طبیعی، 12(36)، 61-78. doi: 10.22111/jneh.2022.41858.1885 حسینی، ق.؛ صادقی، ر.؛ قاسمی اردهایی، ع. و رستمعلیزاده، و. (1397). تحولات روند و الگوهای مهاجرت داخلی در استانهای ایران. برنامهریزی منطقهای، 8(31)، 1-17. https://sid.ir/paper/230586/fa حسینی، ق. و خانی، س. (1398). روند و الگوهای مهاجرت در استانهای مرزی کشور. مطالعات ملی، 20(4)، 93-114. https://sid.ir/paper/88879/fa خمرنیا، م.؛ ابریشمی، ح.؛ برفر، ا. و کوکبی سقی، ف. (1401). بررسی عوامل مرتبط با مهاجرت بیماران از استان سیستان و بلوچستان به شهر مشهد جهت دریافت خدمات درمانی. پایش، 21(6)، 615-626. https://sid.ir/paper/1016711/fa زمانی، م. (1394). واکاوی عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر در مهاجرتهای استان سیستان و بلوچستان (با تأکید بر عوامل و مؤلفههای امنیتی). بیست و چهارمین دورۀ همایش سمپوزیم علوم زمین، کنگره پیشگامان پیشرفت. https://sid.ir/paper/862330/fa شهبازین، س. (1399). چرا افراد مهاجرت میکنند؟ مدل گرانش بسطیافته از مهاجرتهای بین استانی در ایران دوره 95-1390. برنامهریزی توسعه شهری و منطقهای، 5(13)، 109- 138. doi: 10.22054/urdp.2021.616901352 صادقی، ر. (1401) بیکاری، توسعه نابرابر منطقهای و الگوی فضایی مهاجرت داخل در ایران. پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی، 2(1)، 41-65. https://risi.ihss.ac.ir/Article/38107 صادقی، ر.؛ محمدی، ع. و عباسی شوازی، م. ج. (1398). مسئلۀ اجتماعی مهاجرت از افغانستان: تمایلات و عوامل پشتیبان. بررسی مسائل اجتماعی ایران،10(1)،97-118. . doi: 10.22059/ijsp.2020.76169 عابدی جعفری، ح.؛ تسلیمی، م. س.؛ فقیهی، ا. و شیخزاده، م. (1390). تحلیل مضمون و شبکه مضامین: روشی ساده و کارآمد برای تبیین الگوهای موجود در دادههای کیفی. اندیشه مدیریت راهبردی (اندیشه مدیریت)، 5(2)، 151-198. doi: 10.30497/smt.2011.163 عسکری ندوشن، ع.؛ شمس قهفرخی، ف.؛ زندی، ل. و رضایی، م. ر. (1398). گذری بر جریانهای اخیر مهاجرت در استان یزد. فرهنگ یزد، 1(1)،83- 104. doi: 10.22034/fyazd.2019.94217 قاسمی اردهائی، ع. و حسینیراد، ع. (1387). جریانهای مهاجرت داخلی و ویژگیهای مهاجران به تفکیک استان. گروه پژوهشی آمارهای اقتصادی پژوهشکده آمار. https://srtc.ac.ir/Archives-of-research-projects خادمی کوهی، م.؛ دهقان، م. ح.؛ حسینخانی، ن. ا.؛ ذوالفقاری، س. م. و خادمی کوهی، ر. ا. (1403). مهاجرت، رهیافتی بر استثمار نوین، رویکردها و کارکردها در عصر جهانیشدن و حکمرانی جهانی. راهبرد سیاسی، 8(1)، 181- 202. https://www.rahbordsyasi.ir/article_194515.html?lang=en لوکاس، د. و میر، پ. (1381). درآمدی بر مطالعات جمعیتی (حسین محمودیان، مترجم). انتشارات تهران. https://www.gisoom.com/book/11131340/ محمودیان، ح. و محمودیانی، س. ا. (1397). بررسی وضعیت مهاجرت داخلی و شهرنشینی در ایران با تأکید بر دوره 1390-1395. پروژه همکاری صندوق سازمان ملل و دانشگاه تهران. https://iran.unfpa.org موحدی، ر. و سامیان، م. (1397). بررسی عوامل مؤثر بر مهاجرت روستاییان در شهرستان سردشت. مطالعات برنامهریزی سکونتگاههای انسانی. چشمانداز جغرافیایی، 13(1)، 163-177. https://sid.ir/paper/175881/fa میرزامصطفی، س. م. و قاسمی، پ (1396). عوامل مؤثر بر مهاجرتهای استانی با استفاده از مدل جاذبه. سیاستهای مالی واقتصادی، ۱(۳)، ۷۱-۹۶. http://qjfep.ir/article-1-42-fa.html هاشمینیا، م. م. و میرکازهینژاد، ح. (1397). بررسی پیامدهای مهاجرتهای مردم سیستان در دورههای مختلف. پنجمین همایش ملی پژوهشهای نوین در حوزه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی ایران (با رویکرد فرهنگ مشارکتی)، تهران. https://civilica.com/doc/904466
References Abedi Jafari, H., Taslimi, M. S., Faghihi, A., & Sheikhzade, M. (2011). Thematic analysis and thematic networks: A simple and efficient method for exploring patterns embedded in qualitative data municipalities. Strategic Management Thought, 5(2), 151-198. doi: 10.30497/smt.2011.163 Abili, M. (2012). The role of migration in the security of Sistan and Baluchestan province. In National Conference on Border Cities and Security: Challenges and Approaches. [In Persian] https://sid.ir/paper/818488/fa Afshani, S. A., & Shiri Mohamadabad, H. (2023). Analyzing the consequences of internal migration: A qualitative study in Yazd province using SWOT technique. Journal of the Iranian Population Association, 17(34), 269-308. [In Persian] https://doi.org/10.22034/jpai.2023.1989488.1270 Aghaari Heer, M., & Hakimi, H. (2017). Analysis of inter-province migration networks in Iran (2006-2017). Applied Geographical Sciences Research, 17(45), 185-206. [In Persian] 20.1001.1.22287736.1396.17.45.8.6. Amar, T. (2021). Analysis of migration and spatial mobility to rural areas of Gilan. Coastal Regional Studies, 2(2), 79-103. [In Persian] 10.22124/gscaj.2021.19408.1077. Askari-Nodoushan, A., Shams-Ghahfarokhi, F., Zandy, L., & Rezaei, M. R. (2019). Demographic perspective on the recent migration follows in Yazd province. Culture of Yazd, 1(1), 83-104. doi: 10.22034/fyazd.2019.94217 Boyatzis, R. E (1998). Transforming qualitative information: Thematic analysis and code development. Sage. https://books.google.com/books Choi, H. (2023). Determinants of internal migration to smaller cities: Local public goods, job opportunities, and lifecycle stages. Local Government Studies, 50(3), 617–642. https://doi.org/10.1080/03003930.2023.2258811 Clarke, V., & Braun, V. (2013). Teaching thematic analysis: Overcoming challenges and developing strategies for effective learning. The Psychologist, 26(2), 120-123. https://scholar.google.com/scholar Ebrahimzadeh, I. (2001). Rural migration and its effects in Sistan and Baluchistan: A Case Study. Geographical Research, 16(1), 143-168.. https://sid.ir/paper/29909/en Hajihosseini, H. (2006). A overview of migration theories. Strategic Journal, 41, 35-46. [In Persian] https://sid.ir/paper/501649/fa Hasan, M. D. K., & Sultana, N. (2024). Dynamics of internal migration in the southwest region of bangladesh. International Journal of Disaster Risk Management, 6(1), 13–26. https://doi.org/10.18485/ijdrm.2024.6.1.2 Hashemi Nia, M. M., & Mirkazehinejad, H. (2018). Investigation of the consequences of migration of the people of Sistan in different periods. In Proceedings of the Fifth National Conference on New Research in Humanities and Social Studies in Iran (with the participatory culture approach). Tehran. [In Persian] https://civilica.com/doc/904466. Hosseini, A., & Jafari Zadeh, A. (2023). The effects of dust storms caused by wind speed on rural population migration in the Sistan region. Natural Environmental Hazards, 12(36), 61-78. [In Persian] https://doi.org/10.22111/jneh.2022.41858.1885 Hosseini, G., & Khani, S. (2019). Trends and patterns of migration in the border provinces of the country. National Studies, 20(4), 93-114. [In Persian] https://sid.ir/paper/88879/fa Hosseini, G., Sadeghi, R., Qasemi Ardeh, A., & Rostamali Zadeh, V. (2018). Trends and patterns of internal migration in Iranian provinces. Regional Planning, 8(31), 1-17. [In Persian] https://sid.ir/paper/230586/fa Khademi-Kouhi, M., Dehghan, M. H., Hosseinkhani, N., Zolfagari, S. M., & Khademi Kouhi, R. (2024). Migration, an approach to new exploitation, approaches and functions in the era of globalization and global governance. Journal of Political Strategy, 8(1), 181-202. [In Persian] https://www.rahbordsyasi.ir/article_194515.html?lang=en Khomarnia, M., Abreshami, H., Barfar, I., & Koukbisaghi, F. (2022). Investigating factors associated with the migration of patients from Sistan and Baluchestan Province to Mashhad for receiving medical services. Payesh, 21(6), 615-626. [In Persian] https://sid.ir/paper/1016711/fa Kornstad, T., Skjerpen, T., & Stambøl, L. S. (2023). Empirical modeling of internal migration and commuting flows for economic regions in Norway. The Annals of Regional Science, 72(2), 473–512. https://doi.org/10.1007/s00168-023-01208-3 1. Lucas, D., & Mir, P. (2002). Beginning population studies (Hossein Mahmoudian, translator). Tehran Publications. [In Persian]. https://www.gisoom.com/book/11131340/Mahdavi, A. (2020). Perceptions of acculturation resiliency factors of Iranian, Iraqi, and Afghan Refugees. (Publication No. 27960463) [Doctoral dissertation, Chicago University]. ProQuest. https://www.proquest.com/openview/ Mahmoudian, H., & Mahmoudiani, S. (2018). A study of internal migration and urbanization in Iran with an emphasis on the period 2010-2015. Collaborative project of the United Nations Fund and the University of Tehran. [In Persian] https://iran.unfpa.org Mahmoudian, H., & Ghassemiardahaee, A. (2014). Internal migration and urbanization in IR Iran. University of Tehran and the United Nations Population Fund. https://scholar.google.com/scholar Mirzamostafa, S. M., & Qasemi, P. (2017). Investigating factors affecting interprovincial migration by using gravity models. Quarterly Journal of Fiscal and Economic Policies, 1(3), 71-96. [In Persian] http://qjfep.ir/article-1-42-fa.html Movahadi, R., & Samian, M. (2018). Factors affecting rural migration in Sardasht County. Journal of Human Settlement Planning Studies (Geographical Perspective), 13(1), 163–177. [In Persian] https://sid.ir/paper/175881/en O’Brien, M., & Penna, S. (2007). Social exclusion in Europe: Some conceptual issues. International Journal of Social Welfare, 17(1), 84–92. https://doi.org/10.1111/j.1468-2397.2006.00478.x. Parrillo, V. (2008). Encyclopedia of social problems. SAGE Publications, Inc. https://doi.org/10.4135/9781412963930 Petras, E. M. (1981). The global labor market in the modern world-economy. International Migration Review, 15(1_suppl), 44-63. https://doi.org/10.1177/019791838101501s05 Porumbescu, A. (2012). East european migration patterns-romanian emigration. Revista de Științe olitice. Revue des Sciences Olitiques, 35, 268-274. https://www.ceeol.com/search/article-detail?id=737419 Qasemi Ardehai, A., & Hoseini Rad, A. (2008). Internal migration patterns and characteristics of migrants by province. Statistical Research Institute, Statistical Center of Iran. [In Persian] https://srtc.ac.ir/Archives-of-research-projects Rodríguez-Pose, A., & Von Berlepsch, V. (2019). The missing ingredient: Distance. Internal migration and its long-term economic impact in the United States. Journal of Ethnic and Migration Studies, 47(9), 2198–2217. https://doi.org/10.1080/1369183x.2019.1567303 Sadighi, R. (2022). Unemployment, uneven regional development and spatial patterns of internal migration in Iran. Research of Deviance and Social Problems. 3(1), 43-65. [In Persian] https://risi.ihss.ac.ir/fa/Article/38107 Sadeghi, R., Mohammadi, A., & Abbasi-Shavazi, M. J. (2019). The social problem of migration from afghanistan: Aspirations and drivers. Journal of Social Problems of Iran, 10(1), 97-118. [In Persian] doi: 10.22059/ijsp.2020.76169 Shahbazian, S. (2020). Why do people migrate? An extended gravity model of inter-provincial migrations in Iran (2011–2016). Urban and Regional Development Planning Journal, 5(13), 109-138. [In Persian] https://doi.org/10.22054/urdp.2021.61690.1352 Sharpe, P. (2001). Gender and the experience of migration, In: Women, genderand labour migration: Historical and global perspective. Rutledge Press. https://doi.org/10.4324/9780203223666_chapter_1 Siriwardhana, C., Wickramage, K., Jayaweera, K., Adikari, A., Weerawarna, S., Van Bortel, T., Siribaddana, S., & Sumathipala, A. (2013). Impact of economic labour migration: A qualitative exploration of left-behind family member perspectives in Sri Lanka. Journal of Immigrant and Minority Health, 17(3), 885–894. https://doi.org/10.1007/s10903-013-9951-0 Tuckett, A. G. (2005). Applying thematic analysis theory to practice: A researcher’s experience. Contemporary Nurse, 19(1–2), 75–87. https://doi.org/10.5172/conu.19.1-2.75 Wenxiao, W. A. N. G., & Thangavelu, S. M. (2024). City menities and internal migration: Evidence from Chinese Cities. Economic Research Institute for Asean and East Asia (ERIA), (No. DP-2024-18). https://econpapers.repec.org/paper/erawpaper/dp-2024-18.htm Yu, C., Lou, C., Cheng, Y., Cui, Y., Lian, Q., Wang, Z., Gao, E., & Wang, L. (2019). Young internal migrants’ major health issues and health seeking barriers in Shanghai, China: A qualitative study. BMC Public Health, 19, 336. https://doi.org/10.1186/s12889-019-6661-0 Zamani, M. (2015). Analyzing the geopolitical factors affecting migrations in Sistan and Baluchestan Province (with an emphasis on security factors and components). Pioneers of Progress Congress. [In Persian] https://sid.ir/paper/862330/fa | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 43 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 23 |