تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,398 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,195,602 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,071,998 |
درک و تصور کنشگران اجتماعی از مقولههای مؤثر بر فعالیت نیکوکارانۀ زنان(مورد مطالعه: شهر اصفهان) | ||
مطالعات وقف و امور خیریه | ||
دوره 2، شماره 2 - شماره پیاپی 4، مهر 1403، صفحه 241-264 اصل مقاله (1006.82 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ecs.2024.140426.1091 | ||
نویسنده | ||
حوریه ربانی اصفهانی* | ||
استادیار دانشکدۀ الهیات و معارف اهل بیت (س)، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
فعالیت نیکوکارانه از دیرباز مورد علاقۀ اقشار مختلف جامعه بوده است و زمینۀ مناسبی برای مشارکت زنان در اجتماع فراهم میسازد. برخی ادوار تاریخی همچون صفویه، اوج فعالیت زنان در این عرصه بوده که از نتایج آن حل بسیاری از چالشهای اجتماعی است. ولیکن با گذشت زمان، افول حضور زنان در این عرصه و محدودبودن نوع آنها دیده میشود. باتوجهبه اینکه انجامدادن چنین فعالیتهایی در بیشتر مواقع داوطلبانه و با اثربخشی بسیار در حل چالشهای جامعه است، حضور خیل عظیم بانوان در این عرصه فواید بسیاری را برای جامعه دارد؛ بنابراین، بررسی درک و تصور کنشگران در این خصوص لازم است. پژوهش حاضر با هدف تبیین درک کنشگران اجتماعی (زنان و مردان) از عوامل مؤثر بر مشارکت نیکوکارانۀ زنان و با رویکرد کیفی و روش تحلیل تماتیک این موضوع را بررسی کرده و با استفاده از ابزار مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با اعمال معیار اشباع نظری، مقولههای مؤثر دراینخصوص را استخراج کرده است. نتایج پژوهش، 4 حوزۀ بستر شکلگیری (فاکتورهای اثربخش مشارکت، سطح آشنایی)، عوامل اثربخش (نحوۀ آشنایی زنان، اعتماد اجتماعی)، نوع فعالیت (حمایت مالی – غیرمالی) و راهکارها (فردی، خانوادگی، اجتماعی) را از مقولههای مؤثر در این عرصه میداند. | ||
کلیدواژهها | ||
کنشگران؛ مشارکت؛ فعالیت نیکوکارانه؛ زنان | ||
اصل مقاله | ||
انجامدادن کار خیر که نوعی مشارکت و فعالیت اجتماعی است، بسیار ارزشمند بوده و در همۀ ادیان الهی به آن سفارش شده است. اهمیت این کار بهگونهای است که اولین مشارکتهای خیرخواهانه را ادیان الهی همچون یهود، مسیح، زرتشت و اسلام پایهریزی کردهاند (طیبنیا و ربانی، 1397 :11-19). این موضوع در اسلام اهمیت مضاعف دارد؛ بهطوریکه علاوه بر انجامدادن آن، به شتابکردن در آن بهویژه در حل مسائل اجتماعی به نیت تقرب الی الله و آمرزش انسان(آل عمران، 133) تأکید شده است. در ایران امور خیریه از زمان پیش از اسلام وجود داشته و در تعالیم زرتشت، خیرخواهی تفکری بوده است که آنها را موظف میکرده که یک دهم درآمد خود را برای داد و دهش و کمک به فقرا صرف کنند؛ چنانکه در اوستا چنین آمده است: « اهورامزدا از کسی خشنود است که بینوایان را دستگیری کند »[1] (امیدیانی، 1372: 46). به همین جهت، ورود اسلام به ایران زمینهساز اعتلا (نه شروع) انجامدادن امور خیر و مشارکت اقشار مختلف مردم شده است؛ ولیکن درخصوص زنان به دلیل پتانسیلهای اقتصادی اسلامی همچون مهریه، نفقه، ارث و... تأثیر مضاعفی داشته و حضور زنان در این حوزه در دوران پیامبر و ائمه بهواسطۀ نظام فکری این بزرگواران آن را تقویت کرده است. در طی سالیان گذشته میتوان عصرصفویه را دوران طلایی مشارکت نیکوکارانۀ زنان دانست که در آن، به دلیل ایجاد بستر مناسب، حضور زنان اقشار مختلف جامعه بهویژه زنان ثروتمند یا مرتبط با دربار در حوزۀ نیکوکاری پررنگ بوده و بسیاری از اموال آنان از طریق وقف در امور مختلف صرف شده است. موارد مصرف این گونه داراییها غالباً ساخت ابنیۀ عمومی و عامالمنفعه (تعالی اقتصادی) و در برخی مواقع، برای تداوم آموزش و فرهنگ و کمک به تقویت علم و دانش (تعالی علمی – فرهنگی) بوده است؛ بهگونهایکه بسیاری از نهادهای آموزشی عصر صفوی به همت زنان مرفه این عصر دایر شده بود (زرین بافت شهر، 1384 :93) که زمینۀ رشد فرهنگی جامعه را فراهم و کاستی حاکمیتی را جبران میکرد. اما با گذشت زمان، رشد در زمینۀ مشارکت داوطلبانۀ خیرخواهانۀ زنان، متوقف یا بسیارکند شده که باعث شده است جامعه از این پتانسیل قدرتمند بیبهره بماند. این درحالی است که رویکرد جهانی به این موضوع، گسترش آن را در کشورهای مختلف نشان میدهد، درنتیجه، واکاوی درک و تصور کنشگران اجتماعی از عوامل زمینهساز ارتقای این امر، ضروری بهنظر میرسد. در این مقاله سعی برآنست تا به این سئوالات پاسخ داده شود: چه عواملی زمینهساز افزایش حضور زنان در فعالیتهای خیرخواهانۀ داوطلبانه میشود؟ راهکارهای افزایش حضور زنان، که نیمی از پتانسیل باقوه و بالفعل اجتماعی هستند و میتوانند زمینهساز تحولات اساسی در جامعه شوند، چیست؟ برای پاسخ به این سئوالات از رویکرد کیفی استفاده شده است و با انتخاب روش تحلیل تماتیک و ابزار مصاحبۀ نیمهساختیافته، تلاش شده درک و تصور کنشگران اجتماعی (نه فقط زنان) دراینخصوص تبیین و مقولههای اثربخش در ارتقای آن بیان شود.
درزمینۀ فعالیت داوطلبانۀ زنان در امور خیرخواهانه، برخی تحقیقات انجامشدۀ مرتبط بدین شرح است: طیبنیا و ربانی (1397) در کتاب به توان ایران (درآمدی بر امور خیرخواهانه در ایران) تاریخچۀ امر خیر در ایران را بررسی کردهاند و سپس آسیبهای این حوزه در کشور و راهکارها در این زمینه را بیان کردهاند. این کتاب در بخشهایی بهصورتجزئی روند فعالیت زنان در این عرصه را نیز بررسی کرده است. همچنین، مقالهای از این دو نویسنده با عنوان بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانه (1397) این موضوع را بهطورخاص و با روش توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانهای بررسی و عوامل مؤثر بر مشارکت زنان را بیان کرده است. محبوبی شریعتپناهی (1396) در رسالۀ دکتری با عنوان ارائۀ الگوی مشارکت سازمانهای مردمنهاد در دسترسی زنان به حقوق اجتماعی در ایران (مورد مطالعه: شهر تهران)، با رویکرد ترکیبی به واکاوی اسنادی و فرایند بومیسازی شاخصها، شاخصهای حقوق اجتماعی زنان برابر با آموزش، تحصیل، دانش و آگاهی، اشتغال، بهداشت عمومی، سلامت و مراقبت پزشکی، تأمین رفاه و خدمات اجتماعی و در نهایت مشارکت آموزشی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته است. نتایج پژوهش نشان داد که براساس نظر جامعۀ نمونه در بخش کمی فرضیۀ اصلی، الگوی مشارکت سمنها در دسترسی زنان به حقوق اجتماعی در ایران الگوی یکپارچه، شبکهای و بومیشدۀ تعاملی نیست. همچنین، یافتهها حاکی از آن است که جایگاه سمنها در ایران اثرگذاری و قدرت نفوذ پایینی دارد و فرضیۀ داشتن تعامل زیاد سازمانهای مردمنهاد با نهادهای رسمی را رد کرد. یافتههای بخش کیفی نیز حاکی از آن است که مطالعۀ عملکرد سمنهای مورد مطالعه در دسترسی زنان به حقوق اجتماعی درخصوص ابعاد پنجگانۀ حقوق اجتماعی نشان میدهد فعالیت سمنها بیشتر مبتنیبر ابزار آموزش و بهصورت مشارکتی فعالانه است اما درزمینۀ سیاستگذاری در حوزۀ حقوق اجتماعی زنان، مشارکت سمنها به سمت منفعلانه تمایل دارد. در این پژوهش، عوامل مؤثر بر مشارکت و درک وتصور کنشگران بررسی نشده است. ماجدی و همکاران (1394) در تحقیقی با عنوان شناسایی شاخصهای مؤثر بر مشارکت زنان در طرحهای توسعۀ شهری، شاخصهای مؤثر بر مشارکت زنان (خاص توسعۀ شهری و نه بهطورعام) و لزوم استفاده از مشارکت زنان در طرحهای توسعۀ شهری بهمنزلۀ فرصتی در شهرسازی و ابعاد آن را بررسی کردهاند. محسنی و همکاران (1392) در پژوهش خود با عنوان بررسی عاملهای مؤثر بر انگیزۀ مشارکت زنان در سازمانهای مردمنهاد، با استفاده از روش تحقیق کمی و پیمایشکردن، مهمترین عوامل مؤثر بر انگیزۀ زنان برای انجامدادن فعالیت در سمنها را رضایت از زندگی، عضویت در سمنها، میزان مصرف رسانه، پایگاه اقتصادی و انسجام خانوادگی بیان کردند. سلیمان قرقی (1391) در پایاننامۀ کارشناسیارشد با عنوان بررسی فرآیند شکلگیری سازمانهای مردمنهاد (با تأکید بر سازمانهای زنان)، از خلال تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر در دوران پهلوی به دنبال دستیابی به مدلی تحلیلی برای شناخت فرآیند شکلگیری سازمانهای مردمنهاد (با تأکید خاص بر تشکلهای زنان) در دورۀ تاریخی پهلوی اول و دوم است تا به فهم جامعۀ مدنی کنونی ایران کمک کند. پژوهش حاضر برای پاسخگویی به پرسش چگونه سازمانهای مردمنهاد (با تأکید خاص بر تشکلهای زنان) بهعنوان نمادی از جامعۀ مدنی در برشهای تاریخی میان سالهای ۱۳۰۴-۱۳۵۷ شکل میگیرند؟ انجام شده است. برای پاسخ به این پرسش، تصویری کلی از ارتباط جامعۀ مدنی و فرآیند نوسازی در این دورۀ تاریخی ترسیم شده است. مقالۀ مشارکت زنان در سازمانهای غیردولتی نوشتۀ فرجی و فعلی (1389) تأثیر سرمایههای اجتماعی و فرهنگی و میزان تعاملات زنان در این گونه سازمانها را با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد با ارتقای سرمایههای فرهنگی و اجتماعی افراد، میزان مشارکت آنان نیز افزایش مییابد. یافتههای تحقیق شادیطلب (1382) نشان میدهد مشارکت مذهبی خیریهای( شرکت در کارهای خیریه، خرید جهیزیه و ...) بیشترین سطح فعالیت نیکوکارانۀ زنان را در برگرفته و مشارکتهای دیگر (شرکت در سازمانهای صنفی و کارگری، گروهها و احزاب سیاسی، تعاونیها و ...) در سطح کمتر از متوسط قرار دارد. نتایج پژوهشهای صورتگرفته نشان میدهد در این تحقیقات دغدغۀ پژوهشگر، درک و تصور کنشگران درخصوص زمینههای ایجاد و افزایش فعالیت نیکوکارانۀ زنان نبوده یا بهصورت سطحی و حاشیهای این موضوع بررسی شده است.همچنین، مطالعۀ کیفی در این حوزه در شهر اصفهان انجام نشده،است؛ درحالیکه فهم عمیق این موضوع میتواند زمینۀ ارتقای فعالیت زنان در عرصه نیکوکاری و کاهش چالشهای اجتماعی را فراهم کند.
در این بخش برخی مفاهیم نظری مرتبط با موضوع بیان میشود. باتوجهبه رویکرد کیفی تحقیق، ذکر این مفاهیم فقط به دلیل حساسیت نظری تحقیق است. یکی از مفاهیم تحقیق مشارکت است. مشارکت [2]استفاده از منابع شخصی برای سهیم شدن در یک اقدام جمعی تعریف میشود (محسنی و جاراللهی، 1382 :12). مشارکت فعالیتی جمعی و آگاهانه است که بهصورت داوطلبانه انجام میشود و باعث دخالت شهروندان در امور عمومی، سطوح مختلف تصمیمگیری، همکاری مستقیم در ارضای نیازهای اجتماعی، حضور در سازمانهای مذهبی و غیرمذهبی و انجمنها، و همۀ فعالیتهای مؤثر بر حیات اجتماعی میشود که مستقیماً به توزیع قدرت مربوط نمیشوند و یا عوامل مؤثر در زندگی خصوصی که بهطورمستقیم با اهداف اقتصادی مرتبط نیستند (جباری، 1378 : 7-8). سه عامل نفع شخصی، همانندسازی اجتماعی و وابسته به ارزش بودن در مشارکت افراد نقش کلیدی دارد.که در این میان، عامل سوم در این تحقیق کاربرد بیشتری دارد. وابسته به ارزش بودن یعنی هرقدر یک نگرش، با ارزشهای فرد ارتباط و همخوانی بیشتری داشته باشد، اهمیت آن برای فرد بیشتر و میزان مشارکت در آن بیشتر خواهد بود که این موضوع شامل پیوند ارزشهای اجتماعی با ارزشهای فرد و درنتیجه میزان مشارکت اجتماعی نیز است (باستانی، 19:1387). پاتنام [3]و توکویل[4] نیز به ارتباط دوسویۀ مشارکت اجتماعی و سرمایه اجتماعی افراد اذعان دارند و معتقدند سرمایۀ اجتماعی به مشارکت مدنی و بالعکس منجر میشود (پاتنام،65:1380). مشارکت عمومی، افراد را از انزوا خارج میسازد و به سوی منافع جمعی میکشاند. از سوی دیگر، سرمایۀ اجتماعی با تسهیل روابط اجتماعی، دستیابی به اهداف و مشارکت اجتماعی افراد را ارتقا میبخشد (خوشفر، 1378: 262). بوردیو [5]نیز با تأیید این نظر، سرمایۀ فرهنگی را نیز در آن مؤثر میداند (فرجی و فعلی، 1389 :4). اینگلهارت[6] نیز عواملی مانند موقعیت اقتصادی – اجتماعی، تحصیلات رسمی، سطوح مهارت اطلاعات، مهارتهای ارتباطی، تجربههای شغلی افراد و کاهش تفاوتهای جنسی در وظایف سیاسی را در مشارکت افراد در جامعه مؤثر میداند (اینگلهارت،24:1373). وی درخصوص مشارکت زنان سه عامل را باعث افزایش مشارکت آنان در مغربزمین بیان میدارد: ارتقای تحصیلات، ارتقای اطلاعات سیاسی و تغییر هنجارهای حاکم بر مشارکت زنان که کمتر بر نیازهای آنی تأکید دارند و بر حق ابرازنظر تأکید میکنند (اینگلهارت،1373: 378). .میزان این مشارکت، در امور مدنی همچون شرکت در سازمانهای صنفی، گروهها، احزاب سیاسی و تعاونیها کم و میانگین مشارکت خیریهای همچون شرکت در هیئتها، روضهها، کارهای خیریه، سفرهها، جلسات قرآن و جشنهای مذهبی بسیاربیشتر از سایر انواع مشارکت است (فرجی و فعلی، 1389 : 176). اعتماد اجتماعی مفهوم دیگری است که در فرآیند روابط اجتماعی بین افراد و سازمانهای اجتماع تبلور مییابد. بدینصورتکه هرچه میزان اعتماد اجتماعی میان افراد و گروهها و سازمانهای اجتماعی به جامعه بیشتر باشد، به همان میزان، روابط اجتماعی از شدت، تنوع، ثبات و پایداری بیشتری برخودار است؛ بنابراین، اعتماد اجتماعی نتیجۀ تعاملات اجتماعی موجود و گروهی انجمنها و فعالیتهای اجتماعی است. بهخصوص اگر این اعتماد از سطح فردی به سطح اجتماعی انتقال یابد، سرمایهای با ارزش تلقی میشود. پاتنام اعتماد را یکی از مؤلفههای حیاتی و اساسی سرمایۀ اجتماعی میداند. براساس دیدگاه او، سرمایۀ اجتماعی را میتوان شبکههایی از انجمنهای ارادی و خودجوش معرفی کرد که بهوسیلۀ اعتماد، گسترش یافتهاند. اعتماد و مشارکت بهطورمتقابل به یکدیگر وابستهاند. اعتماد از زندگی گروهی پدید میآید و در همان زمان، امکانات خودجوش را برای شکلگیری و تشکل انجمنها فراهم میکند (پاتنام،65:1380). وی همچنین عقیده دارد اعتماد، همکاری را آسان میکند و هرچه سطح آن در جامعهای بیشتر باشد، احتمال همکاری هم بیشتر خواهد بود و همکاری نیز متقابلاً اعتماد را ایجاد میکند. اعتماد که یکی از عناصر ضروری تقویت همکاری است، عنصری غیراختیاری و ناآگاهانه نیست. اعتماد مستلزم پیشبینی رفتار بازیگر مستقل است. شما برای انجامدادن کاری صرفاً به این دلیل که فردی (یا نهادی) میگوید آن را انجام خواهد داد، به او اعتماد نمیکنید بلکه تنها به این دلیل به او اعتماد میکنید که باتوجهبه شناختتان از خلقوخو، توانایی و انتخابهای ممکن او و تبعاتشان حدس میزنید که او از پس انجامدادن کار برخواهد آمد. در جوامع کوچک این پیشبینی براساس چیزی انجام میشود که برنارد ویلیامز آن را اعتماد صمیمانه مینامد؛ یعنی اعتمادی که به آشنایی نزدیک با فرد بستگی دارد، اما در جوامع بزرگتر و پیچیدهتر اعتمادی غیرشخصیتر یا شکل نامستقیمی از اعتماد ضرورت دارد (پانتام،1380: 292). از دیدگاه جامعهشناختی دستکم سه شکل از اعتماد مشتمل بر اعتماد بینشخصی، اعتماد تعمیمیافته و اعتماد نهادی قابلتشخیص است: الف) اعتماد بین شخصی که براساس روابط مستقیم و چهرهبهچهره شناخته میشود و مبتنیبر روابط بین فردی است. اعتماد بین شخصی در ارتباط با تعامل و روابط میان اعضای خانواده، دوستان، همکاران و دیگر نمونههای مشابه تجلی مییابد (غفاری،13:1383). ب) اعتماد تعمیمیافته که میتوان آن را داشتن حسنظن به افراد جامعه جدای از تعلق آنها به گروههای قومی و قبیلهای تعریف کرد (امیرکافی،9:1374). ج) اعتماد نهادی: این تعریف، به میزان مقبولیت، کارآمدی و اعتمادی که مردم به نهادها دارند اشاره دارد. دوگان معتقد است بازتاب فقدان اعتماد به نهادها در اغلب مواقع نتیجة بیاعتمادی به افرادی است که عهدهدار امور آن نهادها هستند(دوگان،10:1374)؛ بنابراین، میزان این نوع از اعتماد برحسب نوع ارزیابی مردم از کارکنان این نهادها در ادارهها و نهادهای مختلفی است که افراد در زندگی روزمرة خود با آنها ارتباط دارند. میتوان ادعا کرد در جوامع سنتی که الگوی خاصگرایی در آن حاکم است، اعتماد بین فردی یا اعتماد به افراد، آشنا به چشم میخورد وبرای همین میتوان آن را اعتماد سنتی نیز خواند. نوع دوم و سوم اعتماد که عموماً در جوامع مدرن به چشم میخورد، اصطلاحاً اعتماد مضمونی یا کارکردی خوانده میشود (زاهدی و اوجاقلو،103:1384) و این انواع اعتماد در مشارکت اجتماعی افراد بسیارمؤثر است. مبحث دیگری که باید به آن توجه شود، نقش جنسیت در مشارکتهای داوطلبانه است. انتظارات غالب در یک جامعه دربارۀ فعالیتها و رفتارهایی که مردان یا زنان میتوانند یا نمیتوانند در آنها درگیر شوند، سبب میشود افراد بنا بر جنسیت خود نقشهایی را ایفا کنند که نقشهای جنسیتی نامیده میشود (بستان، 1385، 8). جنسیت و عوامل جنسیتی از مهم ترین ملاکهای اجتماعی فرهنگی برای دستهبندی افراد جامعه به شمار میآید و یکی از مهمترین ابعاد ساخت هویت فردی و نیز یکی از معیارهای اصلی شناختهشدن افراد در جامعه است (دهقانی و صفورایی، 1397 :3). بیولوژیستها و پژوهشگران پس از بررسیها و تحقیقهای متعدد به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پارهای از صفات اصلی، بهصورت ذاتی با هم فرق دارد و تحتتأثیر جنسیت، بهگونهای متفاوت از یکدیگر عمل میکنند. در تبیین موضوع جنسیت و ارائۀ رفتار نوعدوستانه، زیستشناسان تلاش دارند تفاوتهای بین زن و مرد را برحسب ویژگیهای فیزیولوژیک تبیین کنند. آنان معتقدند زنان و مردان ازنظر هورمونها، کروموزمها و اندازۀ مغز و ژنها با یکدیگر تفاوت دارند (گیدنز، ۱۳۸۶ :156). همچنین، تحقیقات میلز و گروسک (1991) نشان میدهد ازآنجاکه زنان رفتارهایشان را کمتر به علل درونی نسبت میدهند، بیشتر از مردان به رفتار نوعدوستانه تمایل دارند. برخی پژوهشها در حیطۀ جامعهشناسی نیز بیانگر آن هستند که زنان نوعدوستتر از مردان هستند. محققانی همچون رایس و گروسک (1975)، گروسک و ردلر (١٩٨٠)، برگ (١٩٨٤) معتقدند زنان به لحاظ اجتماعیشدن که طی آن عاطفی بار میآیند و نیز به دلیل نقشهای جنسیتی، که با گرمی در روابط بین فردی و گرایش به روابط اجتماعی و نیز حساسیت در روابط بین فردی مشخص میشود، به برخی رفتارهای نوعدوستانه تمایل بیشتری دارند .در مقابل، برخی تحقیقات نیز به تمایل بیشتر مردان نسبت بهزنان برای انجام اعمال نوعدوستانه اذعان دارند (احمدی، 1388: 27). از دیگر مباحث مدنظر در فعالیتهای داوطلبانه، تأثیر رسانه بر این موضوع است. براساس رویکرد کارکردگرایی، رسانهها یکی از عناصر زیرمجموعۀ نظام محسوب میشوند که بخشهای مختلف نظام را به یکدیگر مرتبط میسازند و ضمن تأمین نظم و یکپارچگی درونی نظام، ظرفیت پاسخگویی آن را در بحرانها براساس واقعیتها افزایش میدهند ( مهدیزاده، 1396: 46) و بالتبع در میزان و نوع مشارکت داوطلبانه مؤثر هستند. باتوجهبه مطالب ذکرشده، مشارکت در فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانه یکی از ارزشهای مشترک است که در دیدگاههای مختلف و با زاویه ورودهای متفاوت همچون بررسی جنسیتی، قابل طرح و بررسی است. بهبیاندیگر، از یک سو میتوان بیان کرد که نیکوکاری زنانه، مؤلفهای فرهنگی است و در نظام فرهنگی جامعه ریشه دارد و از سوی دیگر میتوان گفت این مؤلفه تحتتأثیر نظام اجتماعی و شخصیتی کنشگران اجتماعی قرار دارد که بر این مبنا، اثرگذاری متغیرهای اجتماعی و فردی بر آن قابلتأمل است. این موضوع میتواند بهمنزلۀ پتانسیل پرقدرتی برای بهکارگیری زنان در عرصۀ امور خیر به کار گرفته شود و با در نظر گرفتن موارد مؤثر بر افزایش و بهبود مشارکت زنان، در سطح اجتماع تأثیر مثبت بگذارد.
برای بررسی درک و تصور کنشگران اجتماعی (نه فقط زنان) درخصوص فعالیت خیرخواهانۀ زنان در ایران، با 30 نفر از زنان و مردان شهر اصفهان در بازۀ سنی 17تا 54 سال و تحصیلات سیکل تا دکتری مصاحبه انجام شد. مصاحبهشوندگان از هر دو جنس انتخاب شدند تا تفاوت دیدگاهها بهلحاظ جنسی نیز بررسی شود. این مصاحبه بهشکل نیمهساختاریافته و تحلیل آن از طریق روش تحلیل تماتیک (کدگذاری اولیه – ثانویه – انتظام مفهومی – تحلیل نتایج) و تدوین شبکۀ مضامین صورت گرفته است. برای افزایش اعتبار، کدگذاریها در نرمافزار maxq da2018 وارد و نتایج تحقیق و تحلیلها بررسی شد. مصاحبهشوندگان[7] از طریق نمونهگیری هدفمند متناسب با روش کیفی انتخاب شدهاند. برای افزایش اعتبار پژوهش سعی شد تا باتوجهبه تغییرات نسلی در دهههای مختلف، مصاحبهشوندگان از سنین مختلف باشند. همچنین، باتوجهبه نظریۀ اینگلهارت مبنیبر تأثیر میزان تحصیلات بر فعالیتهای خیرخواهانه، سطح تحصیلات از دبیرستان تا دکتری انتخاب شد تا نظرات طبقات مختلف تحصیلی بهدست آید. پس از هر مصاحبه، تحلیل و کدگذاری صورت گرفت که پس از 26 مصاحبه، اشباع نظری حاصل شد ولی برای اطمینان از آن، 4 مصاحبۀ دیگر نیز انجام شد.
برای انجامدادن هرگونه کنش و فعالیتی وجود زمینه و بستر مناسب، اهمیت فراوانی دارد و صاحبنظران به آن توجه دارند. درخصوص زمینۀ مناسب برای انجامدادن فعالیت نیکوکارانه، یکی از مقولههای مستخرج از درک کنشگران مقولۀ بستر شکلگیری است. این رویکرد، به ارزشبودن آن موضوع در بستر مدنظر وابسته است؛ یعنی هرقدر یک نگرش، با ارزشهای فرد هم خوانی بیشتری داشته باشد، اهمیت و میزان مشارکت در آن بیشتر خواهد بود که این موضوع شامل پیوند ارزشهای اجتماعی با ارزشهای فرد و درنتیجه، میزان مشارکت اجتماعی نیز است (باستانی، 19:1387). مقولۀ دیگری که از نتایج کدگذاریها و بهگونهای درک مصاحبهشوندگان استخراج شد، عوامل اثربخش در انجام دادن فعالیت خیرخواهانۀ زنان است که عوامل شتابدهندۀ فعالیت نیکوکارانۀ زنان را متبادر می سازد. نوع فعالیتهای خیرخواهانۀ زنان مقولۀ دیگری است که از طریق نتایج تحقیق به دست آمده و عرصههای پررنگتر فعالیت بانوان براساس تصور مصاحبهشوندگان استخراج شده است و درنهایت، راهکارهای افزایش مشارکت نیکوکارانۀ زنان از طریق مقولهها به دست آمده است. برای رسیدن به اهداف ذکرشده درخصوص درک و تصور کنشگران از فعالیت نیکوکارانۀ زنان، ابتدا مفاهیم مهم از متن مصاحبهها استخراج شد و کدگذاری اولیه (151کد) و ثانویه (16 کد) صورت گرفت؛ سپس در قالب 4 مقولۀ کلی بستر شکلگیری، عوامل اثربخش، نوع فعالیت و راهکارها قرار گرفت. نمودار 1: عوامل مؤثر بر مشارکت داوطلبانه- خیرخواهانۀ زنان Chart 1: Factors affecting women's voluntary-charitable participation
1-4 بستر شکلگیری فعالیتهای خیرخواهانه شرایط مساعد برای انجامدادن هرگونه فعالیت، در رسیدن به اهداف پیشبینیشده بسیارمؤثر است. فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانۀ زنان نیز از این امر مستثنی نیست و زمینه و بستر مناسب در شکلگیری و گسترش آن بسیارمؤثر است. براساس نتایج تحقیق و کدگذاریها، درک و تصور کنشگران در مقولۀ اصلی بستر شکلگیری فعالیتهای خیرخواهانۀ زنان تحتتأثیر دو مقولۀ فرعی الف- فاکتورهای اثربخش مشارکت و ب- سطح آشنایی قرار دارد که درادامۀ بهطورمفصل بررسی میشود. الف- فاکتورهای اثربخش مشارکت: همانطورکه در مفاهیم نظری هم بیان شد، مشارکت به معنای درگیری ذهنی و روحی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنها را برای رسیدن به اهداف گروه و فعالیت در آن و نوعی کنش هدفمند در فرآیند ارتباط بین کنشگر و محیط اجتماعی او برای رسیدن به هدفهای ازپیشتعیینشده وا میدارد. از منظر جامعهشناسی مشارکت در دو معنای 1- شرکت فعالانه در گروه و 2- تعلق در گروهی خاص است که در بخش مفاهیم نظری به تفصیل بیان شده است. در تحقیق حاضر، هر دو مفهوم مشارکت ازمنظر جامعهشناسی مدنظر است که براساس کدگذاری و استخراج مقولهها با روش تماتیک، فاکتورهای اثربخش بر مشارکت خیرخواهانۀ زنان در دو دسته کدهای گزینشی عوامل مشترک و عوامل خاص قرار گرفت. عوامل مشترک، عواملی است که بین زنان و مردان مشابه است و تفاوتهای جنسیتی در آن چندان اثرگذار نیست که در دو بخش کدهای محوری الف) عوامل انسانی- فطری و ب) عوامل دینی دستهبندی شده است. عوامل خاص نیز به عواملی گفته میشود که تحتتأثیر ویژگیهای جنسیتی قرار دارد. الف-1- عوامل انسانی- فطری عوامل انسانی – فطری و در رأس آنها انساندوستی از عواملی است که در نوع کنشهای افراد و مشارکتهای خیرخواهانه بسیارمؤثر است و به دین یا جنس خاصی محدود نیست. بنابراین، در کشش فطری افراد برای انجامدادن نیکوکاری، تفاوت جنسیتی دخیل نبود و فطرت انسانها عامل گرایش به این فعالیتها و بهگونهای زمینهساز آنهاست؛ نکتهای که در نتایج تحقیق هم دیده شد. مصاحبهشوندگان زمینۀ اصلی انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانۀ زنان و مردان را مربوط به فطرت انسان و تمایل قلبی وی برای کمک به همنوع و فارغ از مناسبات جنسیتی بیان کردند و آن را نشان انسانیت دانستند. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 3، آقای 51 ساله، متأهل و کارشناسارشد مدیریت دراینخصوص بیان کرد: "انسان ذاتاً و فطرتاً به انجام کار خیر علاقه دارد. ما انسان هستیم و انسانیت حکم میکند اگر جایی همنوعمان را دچار مشکل ببینیم، کمکش کنیم و این کاری به جنس و نژاد و کشور و ... ندارد. واقعاً مصداق این شعر هست که بنی آدم اعضای یکدیگر هستند." الف-2- عوامل دینی از دیگر عوامل بسیارمؤثر بر انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانه از دید مصاحبهشوندگان، عوامل و انگیزههای دینی بود که تحتتأثیر تربیت و هنجارهای دینی تعریف می شود. این موضوع در تمام جوامع بشری از بدو تاریخ تاکنون بوده است و اسلام نیز از این امر مستثنی نیست و اهتمام مسلمانان و مسئولیتپذیری آنان نسبت به یکدیگر همواره سفارش شده که از آن به تکافل اجتماعی نیز تعبیر شده است؛ یعنی مسئولیت و تکالیفی که اعضای جامعه نسبت به همدیگر دارند. آیاتی مانند « فضل و بخشش را میان خود فراموش نکنید »[8].( بقره، ۲۳۷) و روایاتی همچون سفارش پیامبر (ص) در توصیه به این امور «عابدترین مردم آن کسی است که نسبت به مردم خیرخواهتر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین سلیمالقلب و باصفا باشد» (کلینی ،1360، ج۲:163 ) یا «اگر مسلمانی در میان مسلمانان باشد و در خدمت آنان نبوده و کاری به کار آنان نداشته باشد، مسلمانان نیست » [9](کلینى، 1360، ج 2: 346)، مؤید این نکته است. هنجارهای دینی و نقش آن، در ایران اسلامی نیز از این امر مستثنی نبوده، از عوامل مؤثر بر مشارکتهای اجتماعی زنان و مردان است که تحقیق حاضر نتایج دیگر تحقیقات همچون جمشیدی سلوکلو و شیخ الاسلامی (1392)، جمشیدی سلوکلو (1390)،قاسمی و قربانیان (1389)، چراغی و مولوی (1385) و نکویی و سیف (1384) مبنیبر عدم وابستگی دینداری به مناسبات جنسیتی را تأیید میکند. مصاحبهشوندگان دلیل انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانه را توصیههای دینی و سیرۀ ائمه و پیشزمینههای آن در افراد از کودکی تا به آن زمان بیان کردند. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 23، آقای 33 ساله، متأهل و دارای تحصیلات دکترای نانو مواد دراینخصوص گفت: "برای متخلقشدن به اخلاق الهی بایستی از خودمان بگذریم چه مادی چه فعلی چه احساسی. آموزههای دینی ما به این امر بارها و بارها اشاره میکنند و ما برای رسیدن به کمال، به این امر احتیاج داریم." یا مصاحبهشوندۀ شمارۀ 8، خانم 29 ساله، متأهل و لیسانس بیولوژی گفت: "ما مسلمان هستیم و در دین ما همواره به لزوم توجه به همنوعانمان تأکید شده است. در آیات قرآن و نحوۀ زندگی پیامبر، ائمه و حضرت زهرا (س) همواره شاهد کمک به دیگران هستیم و این درواقع، راهنمای ما در زندگیمان است؛ مثلاً حضرت علی (ع) حتی در نماز انفاق میکردند و حضرت زهرا (س) از لباس عروسی خود گذشتند." الف- 3- عوامل جنسیتی براساس نتایج تحقیق و استخراج مفاهیم از درک و تصور کنشگران مبتنیبر مصاحبهها، در بخش عوامل خاص که براساس اثرگذاری تفاوتهای جنسیتی است، به استعداد ذاتی بیشتر در زنان در این حوزه توجه شده بود و ایشان بستر جنسیتی زنانه را بسیارمستعد و عاملی مثبت در انجامدادن کار خیر بیان کردند. آنها عواملی همچون شرایط ژنتیکی، احساسات، عواطف مادرانه، زمان آزاد بیشتر، و دغدغهمندی کمتر نسبت به مردان را از عوامل متأثر از جنسیت و مؤثر بر فعالیتهای خیرخواهانه بیان کردند. درمقابل نیز تفکری دیگر، مردان را به دلیل توانمندی و استقلال اقتصادی برای فعالیت در این حوزه فعالتر ارزیابی و نقش عوامل جنسیتی را در فعالیت خیرخواهانۀ زنان منفی بیان کردند . برخی نیز قائل به این بودند که عوامل جنسیتی در این موضوع تأثیری ندارد. درنهایت، نظر اول طرفداران بیشتری داشت؛ برای مثال مصاحبهشوندۀ شمارۀ 7، خانم 22 ساله، مجرد و کارشناسی تربیت بدنی دراینباره گفت: "زنان در انجام کار خیر بهتر هستند؛ چون در انجام کار خیر احساس و عاطفه نقش پررنگی دارد و زنان بهحاظ فطری بااحساستر و عاطفیتر بوده، در این حوزه مستعدتر از مردان هستند و بهخصوص اگر متأهل باشند، شرایط و سختیهای جامعه را بیشتر درک میکنند و بیشتر تمایل به کمک دارند." و مصاحبهشوندۀ 13، آقای 46 ساله، متأهل و دیپلمه بیان کرد: "در جامعۀ ما زنان بیشتر کار خیر انجام میدهند و پتانسیل انجام آن را هم دارند؛ چون مشغلۀ کاری خانمها کمتر است و همچنین بیشتر با افراد سروکار دارند و شرایط اینطور فعالیتها به نسبت مردان را بیشتر دارند." درمقابل، مصاحبهشوندۀ شمارۀ 19، خانم 58 ساله، متأهل با تحصیلات دیپلم گفت: "در جامعۀ ما بیشتر، مباحث اقتصادی به دست مردان بوده و استقلال بیشتری در این حوزه دارند؛ پس بهتر از یک خانم میتوانند تصمیم بگیرند که مشارکت کنند یا نه ولی یک خانم بهویژه اگر خانهدار باشد، باید با موافقت همسرش باشد و این امر آنها را محدود میکند ولی کمکهای غیرمالی را خیلیمشتاق و فعال هستند و نمونهاش اول انقلاب بهویژه برای کمک به جبهه، فعالیت بسیاروسیع خانمها مشهود بوده است." باتوجهبه نتایج، مصاحبهشوندگان اذعان داشتند که مردان در حمایتهای مالی فعالیت بیشتری دارند و زنان در امور غیرمالی. البته این مسئله به شرایط وابسته به جنسیت، عوامل جنسیتی در جامعه و نقش و مسئولیت زنان و مردان مربوط میشد. ب- سطح آشنایی: مقولۀ دیگری که از نتایج مصاحبه ها و درنتیجه درک کنشگران استخراج شد و در بستر شکلگیری شروط اثرگذار است، سطح آشنایی با فعالیتهای خیرخواهانه است که تحت عناوین محققساختۀ آشنایی عام – خاص قرار میگیرد. آگاهی عام یعنی فرد در ابتدای امر با فعالیتها بهطورکامل بیگانه نیست و فهمی نسبی از این امور دارد ولی آگاهی خاص، به فهم عمیق و تخصصی از این فعالیتها برمیگردد. نتایج حاصل از تحقیق مؤید آن است که درخصوص انجامدادن فعالیت خیرخواهانه و نیاز به آن، تقریباً کسی نیست که هیچگونه آگاهی و آشنایی نداشته باشد؛ نکتهای که به زمینههای فرهنگی تربیتی جامعه، زمینههای دینی و سفارشهای قرآن و بزرگان دین برمیگردد. هرچقدر سطح آشنایی، از آگاهی عام به سمت آشنایی خاص برود، میزان مشارکت افزایش مییابد و در روند گسترش بستر شکلگیری کمکهای داوطلبانه مؤثرتر است. براساس نتایج تحقیق، بیشتر آگاهی زنان از فعالیت خیرخواهانه و موارد مربوط به آن بهشکل عام بود و آشنایی تخصصی در کشور ایران کم و نیاز به ارتقای آن مشهود بود. برای نمونه مصاحبهشوندۀ شمارۀ 18، خانم 45 ساله، متأهل، دیپلمه و فعال در حمایت از کودکان بیسرپرست گفت: "من در خانوادۀ متوسطی متولد و بزرگ شدم و چه در خانواده و چه در محیط درس و مدرسه، همیشه کسانی رو دیدم که مشکل داشتند و دلم میخواست بهشون کمک کنم. پدر و مادرم هم همیشه تشویقم می کردن که حتی اگه شده کار عملی براشون انجام بدم، مثلا توی درسها کمک کنم. بعد هرچه بزرگتر شدم دغدغه هام هم بیشتر شد و با خیریههای مختلف آشنا شدم. البته پدرم هم همیشه دست به خیر داشتند ولی کلا خانمهایی که باهاشون سروکار داشتم، کار خیر رو خیلیکلی میشناختن و من بعد از رفتن به خیریه ... و تحقیق، تونستم با دنیای عظیم این حوزه مخصوصاً در دیگر کشورها آشنا بشم."
2-4 عوامل اثربخش براساس نتایج تحقیق، تصور کنشگران از عوامل اثربخش در فعالیت خیرخواهانۀ داوطلبانۀ زنان در دو دستۀ الف- نحوه آشنایی و ب- اعتماد اجتماعی قرار میگیرند. الف- نحوۀ آشنایی زنان: نحوه و نوع آشنایی زنان با امور خیرخواهانه، از مداخلهگرهای مؤثر بر میزان فعالیتهای خیرخواهانۀ زنان است. انجامدادن این امور که از موارد ارزشی در جامعه قلمداد میشود، وظیفۀ تمامى نیروهاى تربیتى جامعه یعنى خانواده، مدرسه، رسانه و نهادهاى گوناگون اجتماعى است. رسانه یکی از این ابزارهای قدرتمند و پل ارتباطی و بلکه وسیلۀ تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشریت در دوران معاصر به شمار میآید. یکی از دلایلی که نقش و جایگاه رسانه را در جوامع کنونی بیشازپیش برجسته ساخته، تأثیر آن بر افکارعمومی است. تعریف نقشها و کارکردهای فردی و اجتماعی رسانه، از نظریۀ کارکردگرایی در جامعهشناسی سرچشمه میگیرد که در آن، ضمن بنیادیانگاشتن ارزشها و هنجارهای مشترک برای جامعه، بر نظم اجتماعی مبتنیبر توافقهای ضمنی تأکید میکند. آثار این امر در کشور ما در جریان ایجاد موج کمکهای خیرخواهانه در حوادث و بلایای طبیعی بسیار مشهود است و تأثیر این ابزار قدرتمند بر زنان کشور ما که درصد بالایی از آنها را خانمهای خانهدار تشکیل می دهند، انکارناپذیر است. براساس نتایج تحقیق تقریباً یک سوم کنشگران، آشنایی خود با فضای خیر را بهوسیلۀ رسانه بهویژه تلویزیون و شبکههای اجتماعی بیان کردند. درخصوص تأثیر رسانه، با بیشترین میزان اثربخشی در آشنایی زنان، تقریباً نیمی از مصاحبهشوندگان تأثیر رسانۀ ملی را مثبت و یک سوم آن را ناکافی و ضعیف در این حوزه ذکر کردند. همچنین، مصاحبهشوندگان به تأثیر شبکههای اجتماعی در افزایش مشارکت زنان در این امور اشاره داشتند. موافقان با تأثیر مثبت تلویزیون، به برنامههای خاصی همچون ماه عسل و خندوانه در سالهای گذشته در ترویج امر خیر اشاره کردند و همچنین به تأثیر ایام خاص سال همچون ماه محرم و صفر و بهویژه ماه رمضان اشاره داشتند. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 25، خانم 41 ساله، متأهل با تحصیلات دیپلم بیان کرد: "خانمهای خانهدار معمولاً خیلی از تلویزیون و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند؛ چون وقت خالیشون زیاده. به نظرم تلویزیون درمورد ترغیب به کار خیر توی یه سری از زمینهها خیلی خوب عمل میکرد مثلاً در مورد جشن عاطفهها قبل از عید نوروز یا قبل از شروع مدارس و یه موج کمک رو ایجاد میکرد اما الأن کمتر شده و مثلاً ماه رمضان برنامۀ ماه عسل یا برنامههای مشابه خیلی خوب بودند ولی بقیه ایام سال خیلی فعالیت نمیکنند ولی درعوض شبکههای اجتماعی، بیشتر تأثیر می ذارن." و مصاحبهشوندۀ شمارۀ 14، خانم 39 ساله، متأهل و با تحصیلات دیپلم دراینخصوص گفت: "من خانهدار هستم و بهواسطۀ مسئولیتهای داخل خانه و ... و حضور در منزل، از تلویزیون استفادۀ زیادی دارم. بیشترین آشنایی من با امور خیر ازطریق سریالها و فیلمهای تلویزیونی و حتی تیزرهای تبلیغاتی مؤسساتی مثل محک بود و من درحالحاضر با خیریهای از کودکان بیسرپرست، همکاری میکنم که دغدغۀ اولیۀ آن ازطریق تماشای فیلم ... در تلویزیون در من ایجاد شد." خانواده از دیگر نهادهای اثرگذار بر مشارکت در امر خیر در افراد به ویژه دختران است. خانواده در نقش نخستین و یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، بر شخصیت افراد (فرزندان) در بزرگسالی تأثیر دارد و نظریهپردازان حوزۀ جامعهشناسی خانواده نیز با تأیید این مطلب، معتقدند اولین نهاد اجتماعی که مسئولیت درونی یا نهادینهکردن ارزشها و هنجارها را بر عهده دارد، نهاد خانواده است. این امر بهویژه دربارۀ دختران و زمان طولانی سپریشدن در فضای خانواده، بیشتر دیده میشود. فعالیت خیرخواهانۀ زنان و دختران نیز از اینگونه امور ارزشی است که بستر اولیۀ آن را در بسیاری از مواقع، خانواده بهطورمستقیم و غیرمستقیم مهیا و نهادینه میکند. براساس نتایج تحقیق، یک پنجم این کنشگران ازطریق خانواده با امور خیر آشنا شده بودند و غالباً این نوع فعالیت را از پدر یا مادر خود مشاهده کرده بودند. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 9، خانم 33ساله، متأهل با لیسانس مدیریت بیمه گفت: "من از بچگی شاهد کمک پدر و مادرم به خانوادههای نیازمند بودم. بیشتر مواقع پدرم به مادرم پول میدادند و میگفتند به همسایمون که شوهرشون به خاطر تصادف فوت کرده بودند و 3 تا بچه کوچک داشتند، کمک کنند. من هم از بچگی دلم میخواست این کارها رو بکنم و حتی یادمه توی مسجد وقتی برای کمک به ایتام پول جمع کردند، همۀ پولهای قلکم رو با اجازۀ مامانم دادم و ایشون کلی هم من رو تشویق کردند." والدین نقش عمدهای در تربیت و جامعهپذیری فرزندان تا سن نوجوانی دارند ولی پس از آن نوجوان سعی میکند از این فضا فاصله بگیرد و با دوستان و همسالان خود، که بهاصطلاح گروه همسالان گفته میشوند، ارتباط داشته باشد. این ارتباط بهویژه برای دختران به دلیل محدودیتهای ناشی از فضای جامعه، بیشتر در مدارس صورت میگیرد و علایق و سلایق آنها را که در بیشتر مواقع همراستا با موازین دریافتی از خانواده است، پرورش می دهد. نهادینهشدن خیرخواهی و کمک به همنوع نیز از این امر مستثنی نیست و در نتایج تحقیق مشهود است. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 24، دانشآموز پسر 17 ساله دراینباره گفت: "من بهوسیلۀ دوستم با کارهای خیر آشنا شدم. اون توی یه ان جی او فعالیت میکرد و وقتهای غیر از مدرسه رو اونجا میرفت. یه بار توی مدرسه صحبتش شد و اون چند تا از ماها رو به اونجا برد و من هم خیلی دوست داشتم و خانوادهام هم استقبال کردن. " از دیگر عوامل مؤثر بر مشارکت خیرخواهانه که کنشگران به آن اشاره کردند، خیریههای مختلف بود که افراد یا وابستگان آنها با آن در ارتباط بودند (مثل خیریۀ کسا یا عترت معصومین، N.G.Oهای بانوان، مدرسهسازی، محک، سازمان حمایت از کودکان کار، حمایت از زنان بیسرپرست، بهزیستی، دارالایتام، کمیته امداد، کمک به جرائم غیرعمد). نمودار 2 : میزان اثربخشی نهادهای مختلف بر مشارکت داوطلبانۀ خیرخواهانۀ زنان Cart 2: The effectiveness of various institutions on women’s voluntary charitable participation
ب- اعتماد اجتماعی مبحث اعتماد اجتماعی در مشارکتهای خیرخواهانه، مفهومی عام بود و مردانه یا زنانهبودن در آن تأثیر چندانی نداشت. براساس نتایج تحقیق، اعتماد کارکردی یا مضمونی اقبال بیشتری در بین کنشگران داشت. بیش از نیمی از مصاحبهشوندگان به فعالیت داوطلبانۀ خیرخواهانه در سازمانها و خیریههای رسمی متمایل بودند. این امر، به مسئلۀ سرمایه و اعتماد اجتماعی مردم به نهادها و مؤسسات رسمی مربوط است و میزان اعتماد اجتماعی را نشان میدهد. برای نمونه مصاحبهشوندۀ شمارۀ 2، خانم 20 ساله، مجرد و دانشجوی زبان انگلیسی بیان کرد: "من کمککردن به سازمانهای رسمی خیریه را ترجیح میدهم چون کارها منسجمتر و بهتر انجام میشود و از نظارت برخوردار هست." اما درمقابل نیز برخی مصاحبهشوندگان بیان داشتند که به سازمانهای رسمی اعتماد ندارند و به فعالیت خیرخواهانه بهشکل فردی یا سازمانهای غیررسمی مایل هستند. آنان دلیل بیاعتمادی به این سازمانها را فساد، هدررفت پول، شفافنبودن و پاسخگونبودن این سازمانها ذکر کردند. مثلاً مصاحبهشوندۀ شمارۀ 15، آقای 52 ساله، متأهل و با مدرک دیپلم گفت: "من انجام کار خیر را دوست دارم و انجام هم میدهم ولی حاضر نیستم به سازمانهای رسمی پول بدهم؛ چون یک درصد هم مطمئن نیستم پولم درست خرج شود و به آنها اعتماد ندارم. پول مردم رو به بهانۀ کمک به مستحق میگیرند بعد ساختمان خدا تومنی میخرند و با پول ما عشق میکنن و مردم بدبخت هم برن خودشون یک کاری بکنن." 4-3 نوع فعالیت براساس نتایج تحقیق مبتنیبر درک کنشگران اجتماعی، نوع مشارکت زنان در فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانه را میتوان در دو بخش فعالیت حمایتی - مالی و فعالیت حمایتی - غیر مالی بررسی کرد. براساس نتایج تحقیق، فعالیتهای حمایتی مالی زنان مواردی چون تهیۀ جهیزیه، کمک نقدی، تهیۀ غذا، تهیۀ پوشاک، حمایت مالی از افراد بیسرپرست، کمک مالی به خانۀ سالمندان و حمایت تحصیلی از دانشجویان بیان شد که البته زنان به دلیل دسترسی کمتر به منابع مالی، فعالیت زیادی در این حوزه نداشتند. بیشتر مصاحبهشوندگان فعالیت زنان را در حوزۀ حمایتی - غیر مالی دانستند و کارهایی همچون انجام فعالیت فرهنگی، کمک به تحصیل افراد بیبضاعت، حمایت از زنان آسیبدیده در خانواده و محل، فعالیت در خیریههای خودجوش محلی، کمک به نیازمندان محل، کمک جسمی به افراد بیمار و نگهداری از سالمندان یا کودکان را بیان کردند که این امر به دلیل تأثیر عوامل اجتماعی – اقتصادی بر فعالیت زنان است. مصاحبهشونده شمارۀ 14، خانم 39 ساله، متأهل و با مدرک دیپلم گفت: "من خیلی دوست دارم در کارهای خیر کمک کنم ولی تا قبل از اشتغالم، که باید از همسرم پول میگرفتم، خیلی کم میشد که فعالیت کنم و یا باید از پساندازم یا مثلا نخریدن چیزی این هزینه رو می دادم و خیلی وقتها هم همسرم همان را هم اجازه نمیداد و من بیشتر سعی میکردم یک کار عملی انجام بدم. بعد از اشتغالم بهتر می تونم کمک کنم ولی شوهرم باز هم خیلی اجازه نمیدن و اگر قبول نکنم ناراحت میشن."
4-4 راهکارهای افزایش مشارکت زنان میزان نقش و مشارکت زنان در جامعه بهویژه درزمینههای فرهنگی، اجتماعی تا حدزیادی به برخورد و نگرش آن جامعه نسبتبه زنان بستگی دارد. درصورتیکه به زن بهمنزلۀ نیروی فعال و سازنده نگریسته شود، حضور و مشارکت حقیقی زنان در عرصههای مختلف فعالیتها افزایش مییابد. مشارکت فعال زنان در فعالیتهای فرهنگی جامعه، مسئلهای است که از دیرباز با موانع و مشکلات فراوانی روبهرو بوده است؛ بهطوریکه این موانع در قالبهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و... جلوه کرده است و هرکدام میتوانند در میزان مشارکت زنان در فعالیتها مؤثر باشند ( عامری و همکاران، 1393: 22). براساس نتایج پژوهش، درخصوص افزایش مشارکت زنان در انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانه میتوان به سه بخش راهکارهای فردی، خانوادگی و راهکارهای اجتماعی اشاره کرد. الف- راهکارهای فردی دو مقولۀ افزایش خودباوریزنانه، دوری از اسراف و تفکرتجمل گرایی از عوامل فردی مؤثر بر مشارکت داوطلبانۀ زنان است که از نتایج تحقیق به دست آمد. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 30، خانم 19 ساله، مجرد و دانشجوی ادبیات بیان کرد: " من زمانی میتونم کار خیر انجام بدم که در ذهن خودم فعل توانستن را صرف کرده باشم و از اعماق دل و ذهنم قبول کرده باشم که من هم میتونم مؤثر باشم؛ نه این که همیشه در سایۀ مردها مثل پدر، همسر و برادر باشم." ب-راهکارهای خانوادگی درخصوص افزایش میزان مشارکت زنان در امر خیر، رعایت و ایجاد برخی زمینهها در خانواده بسیار ثمربخش است. برخی از این زمینهها عبارتند از: وجود آرامش فکری در مسائل شخصی و ایجاد ثبات در زندگی زن، استقلال مالی، همدلی خانوادگی، تعامل همسرانه، افزایش آزادی برای انجامدادن فعالیت و آگاهی از مشکلات. مصاحبهشوندۀ شمارۀ 17، خانم 27 ساله، متأهل با لیسانس فلسفه و لیسانس فیلمسازی: "ما خانمهای خانه دار چون درآمدی نداشته و وابستل مالی به همسرانمان هستیم، تنها در مورد کمکهای غیرمالی میتوانیم کار خیر انجام دهیم و کمک مالی یا نداشته یا خیلی کم است؛ درصورتیکه اگر استقلال مالی داشته باشیم، که با همیاری و مساعدت آقایان امکانپذیر است، بهتر میتوانیم مؤثر باشیم." مصاحبهشوندۀ شمارۀ 1، خانم 43 ساله، متأهل و لیسانس علوم تربیتی: "برای فعالیت خیرخواهانۀ خانمها گام اول، راضیکردن خانواده بهویژه همسر یا پدر است؛ مثلاً شوهر اجازۀ حضور زن را در اکثر حوزهها نمیدهد یا میگوید راضی نیستم از پول من در این جاها هزینه کنی و بهگونهای دست زن را میبندد." ج- راهکارهای اجتماعی براساس نتایج تحقیق، 74 درصد از مصاحبهشوندگان راهکارهای اجتماعی را مؤثر بر افزایش مشارکت زنان در امر خیر دانستند و به مواردی همچون افزایش آگاهی، تأثیر رسانه، حضور اجتماعی، اطلاعرسانی صحیح، ایجاد مراکز خیر در همه جا، افزایش بینش فرهنگی، ایجاد نهادهای زنانه، فراهم کردن زمینۀ استقلال مالی و برگزاری همایش ها و کارگاههای آموزشی در این راستا اشاره کردند. برای نمونه مصاحبهشوندۀ شمارۀ 26، خانم 26 ساله، متأهل و لیسانس روانشناسی گفت: "دراینزمینه چند راهکار را میتوان بیان نمود ازجمله: آگاهسازی زنان از این حوزهها و زمینههایی که میتوانند فعالیت کنند که ازطریق رسانه و شبکههای اجتماعی میتوان عمل نمود؛ چون زنان بهویژه زنان خانهدار از رسانهها زیاد استفاده میکنند و روی آنها خیلی تأثیر دارد و همچنین، ایجاد اماکنی که خاص فعالیت برای زنان باشد تا ممانعت خانواده برای زنان کم شود." نمودار 3 : شبکۀ مضامین عوامل مؤثر بر مشارکت خیرخواهانۀ زنان Chart 3 : Theme network of factors affecting women’s charitable participation
از مباحث پررنگ در دوران معاصر، مشارکت داوطلبانه در امور خیر و نیکوکاری است که در کشورهای مختلف به آن توجه میشود. گسترش فرهنگ مشارکت داوطلبانه سبب حضور بیشتر مردم در عرصههای گوناگون و استفادۀ بیشتر از نیروهای بالقوه آنان میشود. دراین بین توجه به مشارکت زنان، که بیش از نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، تأثیر بسزایی در رشد و شکوفایی کشور دارد. در ایران و جوامع اسلامی انجامدادن کارهای خیر نه تنها در زمان فعلی، که در زمانهای گذشته زمینۀ مناسبی برای مشارکت زنان در اجتماع بوده و به آن اهتمام ویژه شده است. توانمندی اقتصادی زنان مسلمان به دلیل مهریه و نفقه و ارث، درآمدهای ناشی از اشتغال، فعالیتهای اقتصادی آنها و این مسئله که مسئولیت تأمین هزینههای زندگی بر عهدۀ آنان نیست، از زمینه هایی است که زنان را برای انجامدادن کارهای خیر مستعد میسازد. توجه به این نوع مشارکت در حوزۀ زنان باتوجهبه ظرفیت فراوان این بخش عظیم جامعه، تأثیر دوسویهای بر ارتقای نقشهای زنانه و فعالیتهای نیکوکارانه دارد. براساس نتایج تحقیق که حاصل درک و تصور کنشگران اجتماعی از مشارکت داوطلبانۀ نیکوکارانۀ زنان بوده و با ابزار مصاحبۀ نیمهساختاریافته با 30 زن و مرد و سپس کدگذاری اولیه، ثانویه و مقولهبندی آن انجام گرفته است، 4 مقولۀ اصلی تحت عنوان بستر شکلگیری، مداخلهگرها، نوع فعالیت و راهکارها عوامل مؤثر بر مشارکت خیرخواهانۀ زنان شناخته شد که نبود آنها از موانع ارتقای مشارکت داوطلبانه زنان است. درخصوص مقولۀ بستر شکلگیری، فاکتورهای اثربخش بر مشارکت خیرخواهانۀ زنان در دو دسته کدهای گزینشی عوامل مشترک و عوامل خاص استخراج قرار گرفت. عوامل مشترک عواملی است که بین زنان و مردان مشابه بوده و تفاوتهای جنسیتی در آن چندان اثرگذار نیست که در دو بخش کدهای محوری 1- الف عوامل انسانی- فطری 1-ب عوامل دینی و 2- عوامل خاص که تحتتأثیر ویژگیهای جنسیتی قرار دارد، قابل تأمل است. در کشش فطری افراد برای انجامدادن نیکوکاری، تفاوت جنسیتی دخیل نبود و فطرت انسانها عامل گرایش به این فعالیتها و بهگونهای زمینهساز انجامدادن آنهاست که در نتایج تحقیق پیش رو هم دیده میشود. بهبیاندیگر، انساندوستی نمود خاصی از محبت است که در طبیعت انسانی ریشه دارد و بهصورت ارادی و با آگاهی از انسان نسبتبه انسانی دیگر بروز مییابد. از دیگر عوامل بسیار مؤثر در انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانه از دید مصاحبهشوندگان، عوامل و انگیزههای دینی بود که تحتتأثیر تربیت و هنجارهای دینی تعریف میشود. این موضوع که از وابسته به ارزش بودن نگرشها (باستانی، 19:1387) نشئت میگیرد، در تمام جوامع بشری از بدو تاریخ تاکنون بوده و اکثر کنشگران جوامع، ملتزم به این باورها و رعایت هنجارها هستند (روشه، 1391 :87). هنجارهای دینی و نقش آن، در ایران اسلامی نیز از این امر مستثنی نیست و از عوامل مؤثر بر مشارکتهای اجتماعی زنان و مردان است که تحقیق حاضر نتایج دیگرتحقیقات همچون جمشیدی سلوکلو و شیخ الاسلامی (1392)، جمشیدی سلوکلو (1390)، قاسمی و قربانیان (1389)، چراغی و مولوی (1385) و نکویی و سیف (1384) مبنیبر عدم وابستگی دینداری به مناسبات جنسیتی را تأیید میکند. در بخش عوامل خاص، که براساس اثرگذاری تفاوتهای جنسیتی است، نتایج تحقیق حاکی از آن است که زنان استعداد ذاتی بیشتری در این حوزه داشتند و مصاحبهشوندگان بستر جنسیتی زنانه را بسیارمستعد و عاملی مثبت در انجامدادن کار خیر بیان کردند. آنها عواملی همچون شرایط ژنتیکی، احساسات، عواطف مادرانه، زمان آزاد بیشتر و دغدغهمندی کمتر نسبتبه مردان را از عوامل متأثر از جنسیت و مؤثر بر فعالیتهای خیرخواهانه ذکرکردند. مقولۀ دیگری که در بستر شکلگیری شروط اثرگذار است، سطح آشنایی با فعالیتهای خیرخواهانه است که تحت عناوین محققساختۀ آشنایی عام – خاص قرار میگیرد. آگاهی عام یعنی فرد در ابتدای امر با فعالیتها بهطورکامل بیگانه نیست و فهمی نسبی از این امور دارد ولی آگاهی خاص، به فهم عمیق و تخصصی از این فعالیتها برمیگردد. نتایج حاصل از تحقیق مؤید آن است که درخصوص انجامدادن فعالیت خیرخواهانه و نیاز به آن، تقریباً کسی نیست که هیچگونه آگاهی و آشنایی نداشته باشد؛ نکتهای که به زمینههای فرهنگی و تربیتی جامعه، زمینههای دینی و سفارشهای قران و بزرگان دین برمیگردد. هرچقدر سطح آشنایی، از آگاهی عام به سمت آشنایی خاص برود میزان مشارکت افزایش مییابد و در روند گسترش بستر شکلگیری کمکهای داوطلبانه مؤثرتر است. براساس نتایج تحقیق، بیشتر آگاهی زنان از فعالیت خیرخواهانه و موارد مربوط به آن بهشکل عام بود و آشنایی تخصصی در کشور ایران کم و نیاز به ارتقای آن مشهود بود. در مقولۀ عوامل اثر بخش در فعالیت خیرخواهانۀ داوطلبانۀ زنان، این عوامل در دو دستۀ الف- نحوه آشنایی و ب- اعتماد اجتماعی قرار میگیرند. نحوه و نوع آشنایی زنان با امور خیرخواهانه، از مداخلهگرهای مؤثر بر میزان فعالیتهای خیرخواهانۀ زنان است. انجامدادن این امور که از موارد ارزشی در جامعه قلمداد میشود، وظیفۀ تمامى نیروهاى تربیتى جامعه یعنى خانواده، مدرسه، رسانه و نهادهاى گوناگون اجتماعى است. براساس نتایج تحقیق تقریباً یک سوم کنشگران، آشنایی خود با فضای خیر را بهوسیلۀ رسانه بهویژه تلویزیون و شبکههای اجتماعی بیان کردند. درخصوص تأثیر رسانه با بیشترین میزان اثربخشی در آشنایی زنان، تقریباً نیمی از مصاحبهشوندگان تأثیررسانۀ ملی را مثبت و یک سوم آن را ناکافی و ضعیف در این حوزه ذکر کردند. همچنین، مصاحبهشوندگان به تأثیر شبکههای اجتماعی در افزایش مشارکت زنان در این امور اشاره داشتند. موافقان با تأثیر مثبت تلویزیون، به برنامههای خاصی همچون ماه عسل و خندوانه در سالهای گذشته در ترویج امر خیر و همچنین به تأثیر ایام خاص سال همچون ماه محرم و صفر و بهویژه ماه رمضان اشاره کردند. خانواده از دیگر نهادهای اثرگذار بر مشارکت امر خیر در افراد بهویژه دختران است. خانواده در نقش نخستین و یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، بر شخصیت افراد (فرزندان) در بزرگسالی اثر میگذارد. نظریهپردازان حوزۀ جامعهشناسی خانواده نیز با تأیید این مطلب، معتقدند اولین نهاد اجتماعی که مسئولیت درونی یا نهادینهکردن ارزشها و هنجارها را بر عهده دارد، نهاد خانواده است. این امر بهویژه دربارۀ دختران و زمان طولانی سپریشدن در فضای خانواده بیشتر دیده میشود. فعالیت خیرخواهانۀ زنان و دختران نیز از اینگونه امور ارزشی است که بستر اولیۀ آن را در بسیاری از مواقع، خانواده بهطورمستقیم و غیرمستقیم مهیا و نهادینه میکند. براساس نتایج تحقیق، یک پنجم این کنشگران ازطریق خانواده با امور خیر آشنا شده بودند و غالباً این نوع فعالیت را از پدر یا مادر خود مشاهده کرده بودند. نهادینهشدن خیرخواهی و کمک به همنوع نیز از این امر مستثنی نیست و در نتایج تحقیق مشهود است. مبحث اعتماد اجتماعی در مشارکتهای خیرخواهانه مفهومی عام بوه و مردانه یا زنانهبودن در آن تأثیر چندانی نداشت. براساس نتایج تحقیق، اعتماد کارکردی یا مضمونی اقبال بیشتری در بین کنشگران داشت و بیش از نیمی از مصاحبهشوندگان به فعالیت داوطلبانۀ خیرخواهانه در سازمانها و خیریههای رسمی متمایل بودند. این امر، به مسئلۀ سرمایه و اعتماد اجتماعی مردم به نهادها و مؤسسات رسمی مربوط است و میزان اعتماد اجتماعی را نشان میدهد. درمقابل، برخی مصاحبهشوندگان بیان کردند که به سازمانهای رسمی اعتماد ندارند و به فعالیت خیرخواهانه بهشکل فردی یا سازمانهای غیررسمی مایل هستند. آنان دلیل بیاعتمادی خود را فساد، هدررفت پول، شفافنبودن و پاسخگونبودن این سازمانها ذکر کردند. نوع مشارکت زنان در فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانه را میتوان در دو بخش فعالیت حمایتی - مالی و فعالیت حمایتی - غیرمالی بررسی کرد. براساس نتایج تحقیق، فعالیتهای حمایتی مالی زنان مواردی چون تهیۀ جهیزیه، کمک نقدی، تهیۀ غذا، تهیۀ پوشاک، حمایت مالی از افراد بیسرپرست، کمک مالی به خانۀ سالمندان و حمایت تحصیلی از دانشجویان بیان شد که البته زنان به دلیل دسترسی کمتر به منابع مالی، فعالیت حداکثری در این حوزه نداشتند. بیشتر مصاحبهشوندگان فعالیت زنان را در حوزۀ حمایتی - غیر مالی دانستند و کارهایی همچون انجامدادن فعالیت فرهنگی، کمک به تحصیل افراد بیبضاعت، حمایت از زنان آسیبدیده در خانواده و محل، فعالیت در خیریههای خودجوش محلی، کمک به نیازمندان محل، کمک جسمی به افراد بیمار و نگهداری از سالمندان یا کودکان بیان کردند که این امر به دلیل تأثیر عوامل اجتماعی – اقتصادی بر فعالیت زنان است.
مشارکت فعال زنان در فعالیتهای فرهنگی جامعه، مسئله ای است که از دیرباز با موانع و مشکلات فراوانی روبهرو بوده است؛ بهطوریکه این موانع در قالبهای مختلف فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و... جلوه کرده است و هرکدام میتوانند در میزان مشارکت زنان در فعالیتها مؤثر باشند ( عامری و همکاران، 1393: 22). براساس نتایج پژوهش، در خصوص افزایش مشارکت زنان در انجامدادن فعالیتهای خیرخواهانه میتوان به سه بخش راهکارهای فردی، خانوادگی و راهکارهای اجتماعی اشاره کرد. درخصوص راهکارهای فردی، دو مقوله افزایش خودباوری زنانه و دوری از اسراف و تفکرتجمل گرایی از عوامل فردی مؤثر بر مشارکت داوطلبانۀ زنان است که از نتایج تحقیق به دست آمد و بهگونهای خلأهایی است که درزمینۀ رشد زنان وجود دارد. درخصوص راهکارهای خانوادگی عواملی همچون وجود آرامش فکری در مسائل شخصی و ایجاد ثبات در زندگی زن، استقلال مالی، همدلی خانوادگی، تعامل همسرانه، افزایش آزادی برای انجامدادن فعالیت و آگاهی از مشکلات مواردی است که فقدان هرکدام زمینهساز کاهش مشارکت شده است. درخصوص راهکارهای اجتماعی افزایش آگاهی، تأثیر رسانه، حضور اجتماعی، اطلاعرسانی صحیح، ایجاد مراکز خیر در همه جا، افزایش بینش فرهنگی، ایجاد نهادهای زنانه، فراهم کردن زمینۀ استقلال مالی و نیز برگزاری همایشها و کارگاههای آموزشی، برای کاهش موانع مشارکت زنان ثمربخش است.
[1] خشتر مچا اهورایی آییم در گوبیوددت واستارم [2] Participation [3] Putnam [4] Tocqueville [5] Pierre Bourdieu [6] Englehart [8] ولا تنسوالفضل بینکم [9] من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم | ||
مراجع | ||
7-منابع فارسی قران کریم احمدی، س. (1388). تفاوتهای جنسیتی در رفتارهای نوعدوستانه. جامعه شناسی کاربردی ،س20، 35 (3) ،23-36. اینگلهارت، ر. (1373). تحول فرهنگی در جامعۀ پیشرفتۀ صنعتی (مریم وتر، مترجم). تهران: انتشارات کویر. امیدیانی ،ح. (1372). گاهنبار در ایران باستان .وقف میراث جاودان، تهران،3(6)، 46-51. امیرکافی، مهدی. (1374). اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه شهید بهشتی. باستانی، س. (1387 ). بررسی سرمایۀ اجتماعی شبکه در ده محلۀ تهران: بررسی جایگاه روابط محلی در شبکههای اجتماعی. مطالعات اجتماعی ایران، 2(2)، 55-74. بستان، ح .( 1385). بازنگری نظریههای نقش جنسیتی. پژوهش زنان، 4(1و2) ،5-31 بیرو، آ. (1370). فرهنگ علوم اجتماعی (باقر ساروخانی، مترجم). تهران: انتشارات کیهان. پاتنام، ر. (1380)، دمکراسی و سنتهای مدنی (تجربۀ ایتالیا و درسهایی برای کشورهای در حال گذار)(محمدتقی دلفروز، مترجم). تهران: نشر روزنامۀ سلام. تاجبخش، ک، ثقفی، م و کوهستانینژاد، م. (1382)، سرمایۀ اجتماعی و سیاستهای اجتماعی (بررسی وضعیت سرمایۀ اجتماعی در ایران امروز). رفاه اجتماعی، 10، 155-197. جباری، ح. (1378). مشارکت و توسعۀ اجتماعی، مجموعه مقالات همایش توسعۀ اجتماعی وزارت کشور جمشیدی سلوکلو، ب و شیخ الاسلامی، ر. (1392). تفاوتهای فردی در نقشهای جنسیتی و ارتباط آن با دینداری دانشآموزان. شخصیت و تفاوت فردی، 2(3)، 101-119. جمشیدی سلوکلو، ب. (1390). رابطۀ دینداری و تاب آوری در دانشآموزان دختر و پسر راهنمایی و دبیرستان شهر شیراز، طرح پژوهشی ارائهشده به شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان فارس. چراغی، م و مولوی، ح. (1385). رابطۀ بین ابعاد مختلف دینداری و سلامت عمومی در دانشجویان دانشگاه اصفهان. پژوهشهای تربیتی و روانشناختی، سال 2، 2(6)، 1-22. دهقانی، ه و صفورایی، م. (1397). رابطۀ نقشهای جنسیتی و تیپ جنسیتی زوجین با کارآمدی خانواده. دو فصلنامۀ علمی پژوهشی روانشناسی، 12(23)، 1-22. دوگان، م. (1374). سنجش مفهوم مشروعیت و اعتماد (پرویز پیران، مترجم)، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، 98-97. روشه، گ. (1391). جامعه شناسی تالکوت پارسونز (عبدالحسین نیکگهر، مترجم). تهران: نشر نی. زاهدی، م و اوجاقلو، س. (1384). بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در شهر زنجان. مجلة جامعهشناسی ایران، 6(4)، 125-95. زرین بافت شهر، ف. (1384). فعالیتهای اقتصادی زنان صفوی در زیارتگاه شهر اردبیل، ترجمه محمد مروار. تاریخ پژوهان، 1(3) ،75-100. سلیمان قرقی، ن. (1391). بررسی فرآیند شکلگیری سازمانهای مردمنهاد (با تأکید بر سازمانهای زنان) از خلال تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر در دوران پهلوی، پایاننامۀ کارشناسیارشد رشتۀ مطالعات فرهنگی، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی. شادیطلب، ژ. (1382). مشارکت اجتماعی زنان. فصلنامۀ پژوهش زنان، 1(7)،141-176. طیبنیا، م و ربانی اصفهانی، ح. (1397). بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در فعالیتهای داوطلبانۀ خیرخواهانه. فصلنامۀ پژوهشهای اجتماعی اسلامی، 24(2) ،135-158. طیبنیا، م و ربانی اصفهانی، ح. (1397). به توان ایران، اصفهان: قبسات. عامری، م، حسینی راد، م و سهرابی، م. (1393). موانع مشارکت زنان در فعالیتهای فرهنگی. مدیریت فرهنگی، 8(24)، 21-35. علویتبار، ع. (1379). مشارکت در ادارۀ امور شهرها، بررسی الگوی مشارکت شهروندان در ادارۀ امور شهرها (ج اول)، تهران:انتشارات سازمان شهرداریهای کشور. غفاری، غ .( 1383). اعتماد اجتماعی در ایران، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. فرجی، ل و فعلی، ج. (1389). بررسی تأثیر سرمایههای اجتماعی و فرهنگی بر میزان مشارکت زنان در سازمانهای غیردولتی. برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، 4 ،167-198. قاسمی،و. و قربانیان، م. (1389). تحلیل تطبیقی تأثیر مهارت در سطح دینداری و اولویتهای ارزشی دختران و پسران. مطالعات راهبردی زنان، 12(47)،197-222. کلینى، م. (1360). اصول کافى، ج 2، تهران: دفتر نشر فرهنگ اهلبیت. گیدنز، آ و بردسال، ک. (1386). جامعهشناسی (حسن چاوشیان، مترجم). تهران، نشر نی. ماجدی، ح، عندلیب ، ع و مشارزادۀ مهرابی، ز. (1394). شناسایی شاخصهای مؤثر بر مشارکت زنان در طرحهای توسعۀ شهری. فصلنامه پژوهشی مرکز پژوهشی هنر معماری و شهرسازی نظر، 12(32)، بهار، 3-12. محسنی، ر، خوشفر، غ، علیبابایی، ق و ابراهیمی، م. (1392). بررسی عاملهای مؤثر بر انگیزه مشارکت زنان در سازمانهای مردمنهاد. فصلنامۀ زن و جامعه ،4(2) ،167-190 محبوبی شریعتپناهی، ن و رکنالدین افتخاری، ع. (1396). ارائۀ الگوی مشارکت سازمانهای مردمنهاد در دسترسی زنان به حقوق اجتماعی در ایران (مورد مطالعه: شهر تهران)، رسالۀ دکتری رشتۀ مطالعات زنان، تهران: تربیت مدرس. محسنی، م و جاراللهی، ع. (1382). مشارکت اجتماعی در ایران. تهران: آرون. مجلسى، م. (1403). بحارالانوار. ج 71، بیروت: داراحیاء التراث العربى، ، ب 21، ح 312. مرتضوی، م، حسنزاده، م، تاجیک، م و نجات، س. (1395). آسیبشناسی وضعیت خیریهها در ایران، همایش ملی خیر ماندگار، بنیاد خیریه راهبری آلاء، اسفند ملکی،ا و امیدوار، پ. (1394). بررسی رابطۀ بین اعتماد و مشارکت اجتماعی در ایران. مطالعات توسعۀ اجتماعی فرهنگی 4(3)، 133-154. مهدیزاده، م. (1396). نظریههای رسانه، اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی، چ 6، تهران: انتشارات همشهری. نکویی، م و سیف، س. (1384). بررسی رابطۀ دینداری با رضایتمندی زناشویی. تازهها و پژوهشهای مشاوره ،4(13)، 61-79. ورسلی، پ. (1378). نظم اجتماعی در نظریههای جامعهشناسی(سعید معیدفر، مترجم). چ اول، تهران: انتشارات تبیان. یزدانپناه، ل. (1382)، بررسی عوامل مؤثر بر میزان مشارکت اجتماعی، پایاننامۀ دکتری جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران. References Quran karim Ahmadi, S. (2009). Gender differences in altruistic behaviors, Applied Sociology, Q20, 35(3), 23-36. [In Persian] Amirkafi, M. (1995). Social trust and its influencing factors, Master's thesis, Faculty of Social Sciences, Shahid Beheshti University. [In Persian] Ameri, M., Sohrabi, M., & Hosseini, R. (2013). Barriers to women's participation in cultural activities, cultural management, 8(24), 21-35. [In Persian] Alavi-Tabar, A. (2000). Participation in the administration of city affairs, surveying the model of citizens' participation in the administration of city affairs (Vol. 1), Tehran: Publications of the Organization of Municipalities of the country. [In Persian] Bastani, S. (2008). Investigating the social capital of the network in ten neighborhoods of Tehran: Investigating the place of local relationships in social networks, Social Studies of Iran, 2(2), 55-74. [In Persian] Bostan, H. (2006). Revision of gender role theories, Women's Research, 4(1, 2), 5-31. [In Persian]
Biro, A. (1991). Culture of Social Sciences, Bagher Sarokhani, Tehran: Kayhan Publications. [In Persian]
Cheraghi, M., & Molavi, H. (2006). The relationship between different aspects of religiosity and general health in students of Isfahan University, Educational and Psychological Research, 2(6), 1-22. [In Persian] Dehghani, H., & Safurai, M. (2017). The relationship between gender roles and the gender type of couples with family efficiency, Scientific Research Journal of Psychology, 12(23), 1-22. [In Persian] Dogan, M. (1995). Measuring the concept of legitimacy and trust, Parviz Piran, political and economic information, 97-98. [In Persian] Faraji, L.Feli.j. (2010). Investigating the impact of social and cultural capital on women's participation in non-governmental organizations, welfare planning and social development, 4, 167-198. [In Persian] Ghafari, G. (2004), Social Trust in Iran, Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance. [In Persian] Ghasemi,V., & Ghorbin, M. (2010). Comparative analysis of the effect of skill on the level of religiosity and value priorities of girls and boys, Strategic Studies of Women, 12(47), 197-222. [In Persian] Giddens, A., & Brad Sal, K. (2007). Sociology, translated by Hasan Chavoshian, Tehran, Ni publication. [In Persian] Inglehart, R. (1994). Cultural transformation in an advanced industrial society, Maryam Veter University, Tehran: Kavir Publications. [In Persian] Jabari, H. (1999). Participation and social development, a collection of papers of the social development conference of the Ministry of Interior. [In Persian] Jamshidi Suluklu, B., & Sheikhul-Islami, R. (2013). Individual differences in gender roles and its relationship with students' religiosity, Personality and Individual Differences, 2(3), 101-119. [In Persian] Jamshidi Seluklu, B (2010). The relationship between religiosity and resilience in middle school and high school boys and girls in Shiraz, a research project presented to the Education Research Council of Fars Province. [In Persian] Kalini, M. (1981). Usul Kafi, Volume 2, Tehran: Farhang Ahl al-Bayt Publishing House. [In Persian] Majdi, H., Andalib, A., Masharzadeh Mehrabi, Z. (2014). Identifying effective indicators on women's participation in urban development projects, 12(32), 3-12. [In Persian] Mohseni, R., Khoshfar, G., Ali Babaei, A., & Ebrahimi, M. (2012). Investigating factors influencing the motivation of women's participation in non-governmental organizations, Women and Society Quarterly, 4(2),167-191. [In Persian] Mahboubi Shariatpanahi, N., & Rokanuddin Eftekhari, A. (2016). Presenting the model of participation of non-governmental organizations in women's access to social rights in Iran (case study: Tehran city), doctoral dissertation in the field of women's studies, Tehran: Tarbiat Modares. [In Persian] Mohseni, M., & Jarallahi, A. (2003). Social participation in Iran, Tehran: Aron. [In Persian] Majlisi, M. (2024). Bihar al-Anwar, Beirut: Darahiya al-Tarath al-Arabi, vol. 71, b. 21, h. 312. [In Persian] Mortazavi, M., Hassanzadeh, M., Tajik, M., & Nejat, S. (2015). Pathology of the situation of charities in Iran, National Conference of Lasting Khair, Rahbari Ala Charitable Foundation, Esfand. [In Persian] Maleki, A., & Omidre, P. (2014). Investigating the relationship between trust and social participation in Iran, Social and Cultural Development Studies, 4(3), 133-154. [In Persian] Mehdizadeh, M. (2016). Media theories, popular ideas and critical views, Tehran: Hamshahri Publications, Ch 6. [In Persian] Mills, R., & Grusek, J, E. (1991) Cognitive, affective and behavioral consequences of praising altruism, Merrill Palmer Quarterly,35, 299- 326. Nekui, M., & Saif, S. (2004). Investigating the relationship between religiosity and marital satisfaction, Counseling Updates and Researches, 4(13), 61-79. [In Persian] Omidiani, H. (1993). Gahanbar in Ancient Iran, Endowment of Eternal Heritage, Tehran, 3(6), 46-51. [In Persian] Putnam, R. (2001), Democracy and Civil Traditions (Italy's Experience and Lessons for Countries in Transition), Mohdtaghi Delfrooz, Tehran: Salam Newspaper Publishing. [In Persian] Rice, M, E., & Grusec, J, E.)1975(, Saying and doing: effects on observer performance, Journal of personality and social psychology ,32, 584-593. Roche, G. (2012). Sociology of Talcott Parsons, Abdul Hossein Nik Gohar, Tehran: Nei Publishing. [In Persian] Suleiman Garghi, N. (2011). Examining the formation process of non-governmental organizations (with an emphasis on women's organizations) through the political, social and cultural developments of contemporary Iran during the Pahlavi era, master's thesis in the field of cultural studies, Tehran, Allameh Tabatabai University. [In Persian] Shaditalab, J. (2012). Women's social participation, Women's Research Quarterly, 1(7), 141-176. [In Persian] Tayebnia, M., & Rabbani Esfahani, H. (2017). Investigating factors affecting women's participation in voluntary charitable activities, Islamic Social Research Quarterly, 24(2), 135-158. [In Persian] Tayebnia, M., & Rabbani Esfahani, H. (2017). By Toan Iran, Isfahan: Qobsat. [In Persian] Taj Bakhsh, K., Thaghafi, M., & Kohestani Nejad, M. (2003), social capital and social policies (examining the status of social capital in Iran today), social welfare, 10, 155-197. [In Persian] Worsley, P. (1999). Social order in sociological theories, Saeed Moidfar, Tehran: Ch 1, Tebian Publications. [In Persian] Yazdan Panah, L. (2003), investigation of factors influencing the level of social participation, doctoral dissertation in sociology, Faculty of Social Sciences, Allameh Tabatabai University, Tehran. [In Persian] Zahedi, M., & Ojaklou, S. (2005). Investigating social trust and factors affecting it in Zanjan city, Iranian Sociological Journal, 6(4), 95-125. [In Persian] Zarin Baft Shahr, F. (2005). Economic activities of Safavid women in the shrine of Ardabil city, translated by Mohammad Marwar, Tarikh Pejohan, 1(3), 75-100. [In Persian] Zalugar, B., & Sarani, Z. (2015). The probability model of women's participation in Iran: non-parametric logit model, Iranian Economic Research Quarterly, 21(66), 103-122. [In Persian]
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 32 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 77 |