
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,724 |
تعداد مقالات | 14,111 |
تعداد مشاهده مقاله | 34,428,755 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,790,156 |
مطالعهای کیفی از تجربۀ دینداری در نسل دهۀ هفتاد و تحصیلکرده در یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 13، شماره 3 - شماره پیاپی 46، مهر 1403، صفحه 27-50 اصل مقاله (1.31 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2024.141378.1994 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد کلاته ساداتی* 1؛ عسل رضوی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه، یزد، یزد ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تغییرات اجتماعی در سطح جهانی، نظامهای ارزشی و اعتقادی را تحت تأثیر قرار داده است. نظر به اینکه دین بخش مهم زندگی ایرانیان است، این پژوهش تغییرات دینی نسلهای جدید را مطالعه میکند. هدف تحقیق، کشف و واکاوی کیفیت دینداری در نسل دهۀ هفتاد و تحصلیکردۀ شهر یزد است. مطالعه در سال 1402 و با روش تحلیل مضمونی انجام شد؛ به این منظور با 15 نفر از فرزندان خانوادههای مذهبی، مصاحبۀ نیمهساختاریافته، انجام و دادهها تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد مشارکتکنندگان نسبتبه قلمرو دین با چالشهای شناختی، ارزشی و رفتاری مواجهاند. چهار مضمون برساختشدۀ تحقیق عبارتاند از: دگرریختی نسلی، آشوب ارزشی، کنشگری حاد و مقاومت و پذیرش. مضمون هستۀ تحقیق، بازاندیشی حاد است که به نوعی بلاتکلیفی مرجعگریز در موضوع دینداری اشاره میکند. تحقیق حاضر بخشی از تغییرات اجتماعی مرتبط با دین را در بستر تحقیق نشان میدهد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دین؛ اسلام؛ تغییرات اجتماعی؛ شکاف نسلی؛ دینداری گزینشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه دین یکی از مهمترین نهادهای بشری است که همچنان و البته با تغییرات گسترده نسبتبه شکل و کارکردهای اجتماعی به حیات خود ادامه میدهد. با وجود دیدگاه کلاسیکهای جامعهشناسی، مبنی بر افول دین، از نیمۀ دوم قرن بیستم، ظهور و بسط دین در کشورهای اروپای غربی و آمریکا شکل گرفت. امروزه بهطور مثال پروتستانتیسم مسیحی با نحلههای متعدد در آمریکا به حیات خود ادامه میدهد. بنابراین ادیان نهتنها افول نکردهاند، بلکه با قدرت بیشتر به حیات خود ادامه میدهند. طبق پیشبینی Status of Global Mission در سال 2025، فقط دو دین اول جهان یعنی مسیحیت و اسلام به ترتیب 2.707.000.000 و 1.972.000.000 نفر پیرو دارند. در دورۀ 2000 تا 2013، اسلام دینی با بالاترین رشد و در میان ادیان جهانی با رشد 1.84درصد، در صدر دین با بالاترین رشد قرار گرفته است (Christianity in view, 2024). مطابق سامانه در سال 2023، مسیحیت 31 و اسلام 24.9درصد از جمعیت جهان را به خود اختصاص دادهاند. بنابراین، دین نهتنها افول نکرده است، با روندی ملایم، جمعیتهای زیادی را جذب کرده است که در این موضوع، اسلام وضعیت چشمگیرتری دارد. با وجود این مطالعات، بهخصوص در جوامع غربی، حاکی از افول دین سازمانی است، به این معنا که دین از عرصۀ عمومی و تعاریف سازمانی، بهخصوص دربارۀ مسیحیت از شکل کلیسایی آن به حوزۀ خصوصی و شکل فردیشدۀ آن تغییر یافته است. نظرسنجیها حاکی از آن است که ریاکاری در بین اعضای یک دین، باعث سوقدادن آنها بهسمت بیایمانی و ارتداد شده است (Altemeyer, 2009:77). فرانک و یاناکون[1] (2014) با وجود افول دینداری در جوامع غربی، به این نکته دست یافتند که نظریههای سکولاریزاسیون همچنان پای استدلالشان میلنگد و بهدرستی تبیین امر نمیکنند. با وجود ابهامات دربارۀ رشد یا رکود مسیحیت، اما شواهد از رشد اسلام در بیشتر جوامع حکایت دارد، اما چندان دربارۀ ماهیت این رشد پرسش نشده است. ضمن اینکه در جوامع اسلامی و بهخصوص کشور ایران، ناظر به تغییراتی که کمتر مطالعه شده است، شواهد دربارۀ باور و رفتار نسلهای جدید راجع به اسلام، ناچیز است. بهطور کلی دین، فرهنگ و خانواده، تبادلات و تعاملات زیادی با یکدیگر دارند و در فرآیند کنش و واکنش با یکـدیگر شکل میگیرند و حیات جامعه را تأمین میکنند. این امر بهویژه در جامعۀ اسلامی حائز اهمیت است که دین نقش مهمی در ارکان مختلف جامعه دار در حقیقت در جامعۀ اسلامی، دین به شکل یکی از نظامهای اثربخش و قدرتمند فرهنگ جلوه میکند. در خانوادههای ایرانی نیز، دین همواره یکی از عناصـر اصـلی و سازندۀ فرهنگ و یکی از عوامل مهم در شـکلدهـی بـه تغییـرات و دگرگـونیهـای جامعـۀ ایـران بـوده است (معیدفر، 1379: 66). رفیعپور (1378) در مطالعات خود در ایران نشان میدهد که بعد از انقلاب با شروع برنامههای توسعه (فرآیند نوسازی)، نظام اجتماعی جامعه و بهتبع آن نظام ارزشی جامعه، دستخوش تغییر و تحول شده است و در این فرآیند تغییر ارزشی، چرخشی بهسوی تقویت ارزشهای مادی و نابرابر و تضعیف ارزشهای مذهبی انجام شده است. از سوی دیگر، به نظر میرسد مسئولان و عامۀ مردم نیز همسو با دیدگاه او اعتقاد دارند که ارزشهای اجتماعی جامعه طی دو دهه انقلاب اسلامی تغییر یافته است. انقلاب اسلامی ایران، با چند پدیدۀ مهم بهصورت تصادفی تقارن پیدا کرد: جهانیشدن، توسعۀ ارتباطات و وسایل ارتباطجمعی، موضوع توسعه، که البته از قبل از انقلاب شروع شده بود، و جنگ تحمیلی. تقارن با این پدیدههای چندگانۀ جهانی، مانع از این شد تا نهادهای موجود در انقلاب ، که درگیر موضوع جنگ بودند، موضوع دین و نسبت آن را در جهان جدید بررسی کنند. از سوی دیگر، رویکردهای سنتی در موضوع دین در جهان جدید، چندان جوابگو نبود و نسلهای جدید، بهخصوص نسلهای پس از جنگ، نمیتوانستند ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم دینی، آن هم با روشهای تبلیغی سنتی برقرار کنند. در رأس همۀ این ناتفاهمیها، رابطۀ والدین و فرزندان بود که در موضوع دین به فصل مشترکی نمیرسیدند. پس از انقلاب و واردشدن ایران به عصر ارتباطات، جامعه شاهد تفاوتهای نسلی بین فرزندان و والدینشان است. در جوامع مدرن امروزی، نسل جدید میخواهد تمام پدیدهها را بر پایۀ عقل تجربی تحلیل کند. نسل امروزی همانند نسل قبل همهچیز را بی چون و چرا قبول ندارد، بلکه میخواهد از تمام پدیدهها وهمزدایی کند تا با شناخت پوستۀ اصلی، راه و مسیر آیندۀ خود را مشخص کند (افضلی و همکاران، 1397: 305). جامعۀ ایران، یک جامعه با تغییرات گسترده است. بخش عمدهای از این تغییرات نتیجۀ تقارنهای تصادفی پیشگفته و بخش دیگری به ناخودآگاه جمعی ایرانی و نسبتهای تمدنیاش با دیگر تمدنها و نقش آن در توسعۀ تمدن در گذشتۀ تاریخیاش مربوط است. وقتی عقبۀ تاریخی و فرهنگی، بر یک جامعه سایه میافکند، تغییرات اجتماعی دو حالت به خود میگیرد: یا اساساً تغییری اتفاق نمیافتد و اگر تغییری رخ دهد، بسیار بطئی و تدریجی است و یا اینکه تغییرات شکل گسترده و غیرمنتظره به خود میگیرد. به نظر میرسد جامعۀ ایران، شق دوم را انتخاب کرده است. چنین تغییرات وسیع و عمیقی، همۀ نهادها و ازجمله نهاد دین را متأثر کرده است. تغییر در باور دینی افراد، بهخصوص نسلهای جدید و نیز گرایشها و رفتارهای دینی آنها در وضعیت محسوسی در پیرامون ما قابل مشاهده است. اگرچه تحلیل محافظهکارانۀ غیاثوند (1395) حاکی از تثبیت کارکردی دین و نپذیرفتن جامعۀ سکولار است، در فضای غیر نظری و با نگاه به شواهد، تغییرات اجتماعی محسوس است؛ بهطور مثال ناصری و همکاران (1395) از بازاندیشی در بعد مناسکی دین در میان دانشجویان گفتهاند. همچنین یک مردمنگاری تاریخی نشان داده است که جامعه با عرفیشدن زندگی روزمره و کاهش نقش برخی از احکام و اعتقادات دینی در سبک زندگی مردم و بهویژه جوانان مواجه شده است. با وجود این، بنمایههای دینی جامعه همچنان نفوذ نیرومندی در میان مردم دارند (صدیقی، 1402: 69). امروزه کمتر کسی حتی در سطح سیاستگذران اجتماعی و فرهنگی است که از خالیشدن مساجد از نسل جدید سخن به میان نیاورد، یا اینکه گرایشهای دینی در نسلهای جدید ضعیف و یا متفاوت است. به نظر میرسد که ورود به موضوع از جهات مختلف قابلیت تحقیق داشته باشد. الزامی معرفتشناختی است که دین در سطح اندیشه و باور، در سطح رفتار، در سطح جامعه، در عرصۀ سیاست و ازجمله خانواده، محل بحث و تحقیق قرار میگیرد. با وجود فراز و فرودهای فراوان در یک قرن اخیر، دین، محور توجه خانوادۀ ایرانی است. بیشتر اعضای جامعه در تلاشاند تا حد امکان فرزندان خود را مبتنی بر ارزشهای دینی تربیت کنند. هرچند تعبیر ارزش دینی در مواردی خارج از نهادهای رسمی دین انجام میشود و به تفسیر خانوادهها از موضوع بستگی دارد. با وجود این، اساساً توجه به دین، هنجارها و مناسک دینی در خانوادههای ایرانی، از دیرباز اهمیت زیادی داشته است. به نظر میرسد در میان نسل جوان و نوجوان جامعۀ ایران، ارزشهای مذهبی و توجه به مناسک دینی نسبتبه نسلهای پیشین، دچار تغییرات سترگی شده باشد. بهنوعی در برخی خانوادهها، الزام و تعهد به هنجارهای دینی اهمیت خود را از دست داده است. این تفاوت در اهمیت به ارزشهای فرهنگی، بهخصوص ارزشهای دینی، باعث بروز تعارضاتی شده است که در سطوح خانوادهها مشاهده میشود. بنابراین، به نظر میرسد که در خانوادههای ایرانی، بهخصوص بخشی از بدنۀ خانوادههای مذهبی، موضوع دینداری بهصورت انباشتی به یک امر مسئلهمند تبدیل شده باشد. یزد امروزه بزرگترین شهر خشتی جهان و یکی از مهمترین شهرهای تاریخی جهان شناخته میشود. گرچه این شهر و مردم آن، مردمی دیندار و علاقهمند به اسلام و اهل بیت علیهمالسلاماند و آن را شهر مساجد و گلدستههای متعدد مینامند و به حق همین است (عسکری وزیری، 1399: 10)، در بافت این شهر تغییراتی از حیث دینداری در بین نسلهای جوان رخ داده است. به نظر میرسد نسل دهۀ هفتاد، که والدین مذهبی دهۀ 40 و 50 را دارند، حداقل از حیث مناسکگرایی با خانوادههای خود متفاوتاند (بهار و رحمانی، 1391: 9). درنتیجه این پژوهش سعی دارد نشان دهد آیا شهر یزد با وجود سابقۀ مذهبی، در حال گذر از دینداری است یا خیر؟ رابطۀ والدین و فرزندان از حیث دینداری و موضوع دین در خانوادههای مذهبی و در شرایط حاضر، به سه دستۀ کلی تقسیم میشود. خانوادههایی که والدین و فرزندان در قالب مذهبی میاندیشند و رفتار میکنند، عملاً مسئلهای نیستند و در مقابل خانوادههاییاند که در آن والدین مذهبیاند و فرزندان سخن از رویکردهای نگرشی و رفتاری جدید به میان میآورند. گروه سومی هم وجود دارند و آن افرادیاند که یکی از والدین مذهبی و دیگری غیرمذهبی میاندیشد و به تبع این وضعیت، فرزندان هم وضعیت نامشخصی دارند. در این تحقیق مطالعه دربارۀ گروه دوم، مدنظر محققان است. معمولاً در چنین خانوادههایی، بین والدین (که عموماً در چارچوب سنت میاندیشند و رفتار میکنند) و فرزندان، تعارضات و چالشهایی راجع به نگرش و باور دینی از یکسو و رفتارهای دینی از سوی دیگر شکل گرفته است؛ تعارضاتی که همراه با بحث و مجادلههای بیپایان است، بهطوری که نه والدین و نه فرزندان، هیچکدام قادر به اقناع دیگری نیست. محققان بر این نظرند که اینجا یک مرز متلاطم است و از آن برای فهم بهتر تغییرات دینی در جامعۀ ایران بهره گرفته میشود؛ منظور مرزی بحرانی است که قابلیت تأمل، اندیشیدن و پژوهش را دارد. با توجه به بستر دینی و اسلامی جامعۀ ایران، ورود به این موضوعات پیچیده و مسئلهمند، یک ضرورت است و چون در این زمینه خلأ پژوهشی و دانشی وجود دارد، بررسی آن به توسعۀ معرفت و سیاستگذاریهای اجتماعی و فرهنگی کمک میکند. خلأ دانش و فقدان مطالعه در این زمینه و ضرورت ورود به موضوع از جهت اهمیت آن، محققان را بر آن داشت تا درک و تجربۀ دینی فرزندان را در خانوادههای مذهبی واکاوی کنند. بنابراین هدف تحقیق حاضر، کشف و واکاوی درک و تفسیر تجربۀ دینی در میان فرزندان خانوادههای مذهبی و تعاملات مرتبط در بستر خانواده ناظر به موضوع دین است.
چهارچوب مفهومی با توجه به اینکه تحقیق حاضر، موضوع دینداری والدین و فرزندان را بررسی میکنند، بحث شکاف نسلی یک مسئلۀ اول است. نظریات زیادی دربارۀ شکاف نسلی بین والدین و فرزندان وجود دارد، اما این پژوهش به نظریاتی تأکید میکند که تنها دربارۀ مذهب بحث میکند. سکولاریسم یکی از نظریات مهم در زمینۀ دین است. با نگاه شکاف نسلی، جوانان، بهخصوص جوانان تحصیلکرده، اقتدار معنوی و مذهبی متعارف را رد کردهاند، اما آنها بیخدایی و عقلگرایی را نیز رد میکنند (Taylor, 2007: 63). سکولاریسم ادعا میکند که توسعۀ انسانی، اجتماعی، فردگرایی، نسبیت فرهنگی و تمایز به زوال مذهبی منجر میشود. این عوامل جامعهپذیری مذهبی را از سوی خانوادهها را دشوارتر کرده و ظاهراً در طول زمان از بین برده است. در این صورت ازنظر این دیدگاه، هر گروه جدید نسبتبه گروه قبلی، کمتر مذهبی است و هر گروه سعی دارد سطح دینداری خود را در طول زمان نسبتاً پایدار نگه دارد (Stark & Finke, 2000: 61). نظریۀ کنش عقلانی و انتخاب دین، یکی دیگر از نظریات مرتبط است. این نظریه عمدتاً ناظر به تغییرات مابعد سکولار در جوامع غربی و آمریکا توسعه یافت. در این نظریه، پیروان ادیان، کنشگران عقلانیاند که از میان برندهای مختلف دینی، متناسب با تحلیل و منطق فردی خود، یکی را انتخاب میکنند. روشن است که در این انتخاب، هدف بیشترین منافع و سودی است که پیروی یک دین برای خود در نظر میگیرد. بنابراین انتخاب دین در بازار آزاد و متکثر دینی و در فرایندی از تحلیل هزینۀ فایده انجام میگیرد؛ درنتیجه هرچه مؤسسات دینی توسعهیافتهتر باشند، شادابی دینی نیز بیشتر است (کلاته ساداتی، 1393: 121). نظریۀ باور بدون تعلق دیوی[2] (2002)، دیگر نظریه در این زمینه است. او در کتاب معروف و پر استاد خود، به نام دین در اروپای مدرن، بحث مفصلی را دربارۀ تفاوتهای نسلی دارد. او بیان میکند که رابطۀ بین باور و عمل در قرن جدید، بسیار بیشتر از گذشته است. در گذشته افراد خداباور به یک فرقه یا مذهب رسمی سازمانیافته اعتقاد داشتند و اعمال و رفتارهای مذهبی خاصی را از خود نشان میدادند، اما امروزه وابستگی به فرقههای رسمی مذهبی کاهش یافته است و نسل جدید با وجود اعتقاد به خدا، عملکردهای مذهبی خاصی را از خود نشان نمیدهند (Senn & Stolz, 2020:7). پوسامایی[3] (2012) از تحولات جهانی مهم ازنظر اجتماعی و سیاسی سخن به عمل میآورد. او معتقد است که در عصر جدید، که ادیان الهی از رشد قارچگونه لذت میبرند، تعداد کلیساهای سنتی رو به افول است. نسل جدید منبع الهام خود را در دنیای اساطیری، از داستانهای علمی، تخیلی و از جنگ ستارگان مییابند. آنها همچنین به شیطانپرستی، جادوگری و نئوپگانیسم شبیه شدهاند. از این مجموعه، با عنوان ادیان فوق واقعی یاد میشود. طبق نظریۀ فردیسازی[4]، مدرنیزاسیون به کاهش جایگاه اجتماعی دین منجر نمیشود، بلکه باعث تغییر شکل و تنوع در اشکال آن میشود. در جوامع پیشامدرن، دین بیشتر بهصورت نهادینهشده در قالب کلیسا وجود داشت و رابطۀ بین کلیسا و دینداری بسیار قوی بود، اما با ورود به جوامع مدرن، این رابطه بهتدریج کاهش یافته است. امروزه، دینداری و معنویت در زمینهها و محیطهایی مشاهده میشود که پیشتر به آنها گمان نمیرفت، مانند روانکاوی، فرهنگهای بدن و سرگرمی، فرقههای اجتماعی، گردشگری و ورزش. این نشان میدهد که دینداری دیگر منحصر به کلیسا و نهادهای دینی سنتی نیست و افراد بیشتری بهصورت مستقل و آزادانه بهدنبال جهتگیریهای معنوی و مذهبی خودند. براساس این نظریه، کلیساها دیگر معیارهای جامع اعتقادی را تعریف نمیکنند و افراد بهجای پیروی از این نهادها، خود تصمیم میگیرند که به کدام جهانبینی و جهتگیری معنوی علاقهمندند. این انتخابهای فردی، ترکیبی از سنتهای مختلف دینی است که ممکن است مسیحیت هنوز یک نقطۀ مهم باشد، اما دیگر نقطۀ مرجع انحصاری نیست. حتی اگر فردی پایبندی خود را به کلیسا حفظ کند، اعمال ایمانی او به شکل فردی و مستقل انجام میشود. بهطور خلاصه، نظریۀ فردیسازی نشان میدهد که کاهش اهمیت اجتماعی نهادهای دینی با کاهش کلی معنای دینداری برای فرد همراه نیست، بلکه برعکس، به افزایش دینداری فردی منجر میشود. این دینداری فردی در قالبهای مختلفی مانند مراقبۀ ذهن، غیبتگرایی، معنویتگرایی، باطنشناسی، طالعبینی، انسانشناسی، عصر جدید، آموزش انرژی و غیره نمود پیدا میکند (Perchoc, 2020: 7). رویکرد فردگرایی فرهنگی[5] نیز، بحث افول ارزشهای دین را بررسی میکند. ازنظر این دیدگاه، امروزه بسیاری از مردم از ادیان سازمانیافته فاصله میگیرند و بهسمت گروههای دینی شخصیتر و غیرمتمرکز حرکت میکنند. افرادی که خود را «معنوی اما غیرمذهبی» (SBNR) مینامند، در حال افزایشاند. افراد معنوی و نه دینی (SBNR)[6] معمولاً به خدا اعتقاد دارند، اما بیشتر او را یک نیروی غیرشخصی میبینند تا یک موجود شخصی. آنها دین و علم را سازگار میدانند و بیشتر با گروههای مذهبی سازمانیافته همخوانی ندارند. هویت SBNR تنوع زیادی دارد، برخی از اعضای این گروه به بیش از یک مذهب اعتقاد دارند، در حالی که برخی دیگر نسبتبه بیشتر فعالیتهای مذهبی بیتفاوتاند (Watts et al., 2020: 201). در آخر نظریۀ مهم در این باره، نظریۀ هیلاس و وودهد[7] (2004) است. آنها در کتاب مشهور خود با نام انقلاب معنوی، اهمیت چرخش ذهنی را در فرهنگ مدرن، برای دین و معنویت معاصر بررسی میکنند. آنها ادعا کردهاند در حالی که دینداری مسیحی در طول زمان رو به افول است، ما در جهان امروزی با پدیدۀ معنویت جایگزینشده روبهروییم. این کتاب که کشور سوئیس را بررسی کرده است، معتقد است شاخصهایی مانند رفتن به کلیسا، دعاکردن و غسل تعمید در طول زمان کاهش و معنویتهای کلیتر از قبیل یوگا، مدیتیشن، شفا با سنگ و کریستال، کفبینی، جادو و غیره افزایش یافته است. بهطور کلی آنطور که به نظر میرسد، دین و دینداری در عصر جدید بازنگری شده است، اما نظریات متفاوتی دربارۀ این وجود دارد که آیا دین واقعاً افول کرده و یا در بستر جدیدی نمایان شده است. بنابراین طبق نظریات گفتهشده، چکیدۀ چارچوب مفهومی پژوهش به شرح زیر است: شکل 1- چارچوب مفهومی Fig 1- Conceptual framework
بررسی پیشینه دربارۀ تغییرات مذهبی نسلها، تحقیقات داخلی و خارجی اندکی انجام شده است. کمالی اردکانی و همکاران (1401) تحولات مذهبی زنان شهر تهران را بررسی کردهاند. ازنظر آنها تحولات دینداری مادران در مقایسه با دختران چندان مشهود و اساسی و همهجانبه نبوده است. کرمانی و همکاران (1398) برای یافتن انواع سبکهای زیارتی جوانان، ده نمونۀ هدفمند از بین جوانان بیست تا سیساله در شهر مشهد را انتخاب و با آنها مصاحبۀ نیمهساختیافته انجام دادند؛ سپس با روش تحلیل مضمون، کدگذاری باز و محوری انجام دادهاند. دستاورد اصلی این پژوهش، صورتبندی چهار سبک زیارتی در قالب نمونۀ آرمانی وبر[8] (1978)، شامل سبک دروننگرانه، سنتمدارانه، عملگرایانه و تفرجگرایانه است. مقتدایی و همکاران (1397) در پژوهشی به وجود شکاف نسلی، بهخصوص فرهنگی در ایران و ضرورت سیاستگذاری در این مورد تأکید کردهاند. ازنظر آنها نحوۀ تعامل سه نهاد دین، دولت و خانواده تأثیر بسزایی در کاهش یا افزایش شکاف نسلی دارد. همچنین گسترش شهرنشینی و افزایش جمعیت و انقلاب، اطلاعات و ارتباطات نسل جدید را با دنیای جدیدی مواجه و ارزشها، هنجارها و فرهنگ او را دچار تغییر و تحول میکند. قره یاضی و همکاران (1401) با پژوهشی در پی فهم تغییرات و تعاملات نسلی بین دو نسل 40 و 70 براساس تجربۀ زیستۀ آنها هستند. نتایج تحقیق آنها نشان میدهد که این دو نسل دارای تجارب زیستۀ بسیار متفاوت و گاهی متضادی در رابطه با مضامینی چون: فرهنگ ایرانی، دینی، مدرن، سبک زندگی سنتی و سبک زندگی مدرناند. درمجموع نسل دهۀ 40 مبتنی بر ارزشها و باورهای جهان سنتی، زیست خود را تنظیم و نسل دهۀ هفتاد مبتنی بر ارزشها و باورهای جهان مدرن چنین میکند. باباییفرد و روحی (1395) در پژوهشی، تأثیر سبک زندگی را بر شکاف نسلی در بین جوانان شهر کاشان بررسی میکنند. نتایج تحقیق نشان میدهد که بین شکاف نسلی و پایبندی دینی، رابطۀ معکوس و معناداری وجود دارد. باباییفرد و رستمی (1395) در پژوهشی براساس مطالعۀ متون و منابع مرتبط و مصاحبه با صاحبنظران جامعهشناسی، بیان میکنند که جهانیشدن، گسترش شهرنشینی و ظهور فناوریهای جدید، اطلاعات و ارتباطات نسل جدید را با دنیای جدیدی روبهرو کرده است که ارزشها، هنجارها و فرهنگ او را دچار تغییر و تحول میکند. عیوضی (1394) در پژوهشی، شکاف نسلی را با استفاده از باورها، ارزشها، نگرشها و احساسات جامعۀ ایرانی پس از انقلاب بررسی میکند. نتایج نشان میدهد در سطح باورها و ارزشها، پیوستگی و وفاق وجود دارد و تفاوت اندک در این زمینه، برای هر جامعهای طبیعی است، اما در زمینۀ برخی از هنجارها و رفتارها، دچار تفاوتهای معنیدار بوده است که شکاف نسلی در رفتارها و نمادها بر آن گذاشته میشود. پوریانی و محمداسلامی طزرجانی (1392) مطالعۀ مقایسهای دربارۀ تحولات ارزشها و باورهای دینی بین نسل امروز و گذشته (جوانان و والدین آنها) را در شهرستان یزد انجام دادهاند. نتایج پژوهش آنها نشان میدهد که تفاوت معناداری میان تلقی دو نسل از آیندۀ مذهب در جامعه وجود دارد. بهعبارتی نسل جوان و نسل بزرگسال بهلحاظ نگرش به ارزشها و سنتهای مذهبی، ایدههای متفاوتی دارند. ربانی و محمدزادۀ یزد (1392) در پژوهشی، عوامل اجتماعی مؤثر بر شکاف نسلی ارزشی را با تأکید بر ارزشهای دینی در شهر مشهد بررسی میکنند. نتایج تحقیق ضمن تأیید وجود شکاف دینی بین این دو نسل، بر عوامل فردگرایی و ارزشهای خانوادگی در این باره تأکید میکنند. در مطالعات خارجی، بوسی و همکاران[9] (2022) در پژوهشی که سطح دینداری جوانان ایتالیایی را سنجیدهاند، به این نتیجه رسیدهاند که دینداری ایتالیاییها بهطور مداوم در حال کاهش است. ویتبرگ[10] (2021) در پژوهشی با روش کتابخانهای از بین 43 منبع اطلاعاتی، زوال مذهبی نسلها را در آمریکا و کانادا بررسی میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که جهانبینی کودکی با بزرگسالی متفاوت است. در کودکی، وابستگی مذهبی و اعتقادات بیشتر است، اما در بزرگسالی همین نسل کمترین ارتباط را با مذهب سازمانیافته دارند. باکرچی[11] (2020) در کشور ترکیه، پژوشی دربارۀ تفاوت فرهنگی نسلها، بهویژه مسئلۀ دین انجام داده است. نتایج تحقیق او نشان میدهد که فرآیند نوسازی و پویایی ترکیه، باعث شکلگیری ارزشهای متفاوت در بین نسلها شده است. مکموری و همکاران[12] ((2019 تجربۀ زیستۀ شکاف مذهبی نسلی افراد را در محیط کار بررسی کردهاند. آنها بیان میکنند که نقش معنویت و مذهب در محل کار مهم است؛ زیرا معنویت در کارمندان ارزشهای نگرانی و قدردانی را برای خود و دیگران تقویت میکند. هکت و همکاران[13] (2018) در یک مطالعۀ گستردۀ جهانی، به این امر تأکید دارند که در کشورهای مذهبی، افراد جوانتر نسبتبه افراد مسنتر، هویت خود را کمتر مذهبی معرفی میکنند. میشوویچ[14] (2017) در پژوهشی، جهانبینی دینی را در گروه نسلی جوانان با والدینشان در جمهوری چک بررسی میکند. نتایج پیمایش او، تغییرات اعتقادی این دو نسل را از سال 1991 تا به الآن تأیید میکند. هاگیوی[15] (2017) در یک پیمایش، تغییرات مذهبی نسلها را در سوئد بررسی میکند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که برخلاف تصور همگانی، علاقۀ مذهبی در نسل جدید سوئد افزایش یافته است. پژوهشهای پیشین نشان میدهند که شکاف نسلی در جامعۀ ایران رخ داده و در دهههای اخیر عمیقتر و وسیعتر شده است. این شکاف ناشی از تغییرات گستردهای است که در نتیجۀ عوامل مختلف مانند شهرنشینی، تحصیلات و رسانهها به وجود آمده است. با نگاهی دقیقتر به شهر یزد، میتوان این تغییرات و تأثیرات آنها بر شکاف نسلی و فرهنگی را بیشتر بررسی کرد. پژوهشهای انجامشده تأیید میکنند که تحولاتی در دینداری رخ داده است، اما این تحولات بهصورت گسترده و عمیق بررسی نشدهاند. این تحقیق بهدنبال بررسی دقیقتر این تحولات است تا تصویر کاملتری از شکاف فرهنگی را در زمینۀ دینداری در یزد ارائه دهد. شهر یزد، یکی از شهرهای تاریخی و فرهنگی ایران، از دیرباز نمادی از فرهنگ و دینداری سنتی شناخته شده است. با این حال، مانند بسیاری از نقاط دیگر کشور، یزد نیز در معرض تغییرات گستردۀ ناشی از مدرنیزاسیون و صنعتیشدن قرار گرفته است. این پژوهش بهدنبال بررسی این امر است که آیا وقتی زمینه و بستر جامعه و بهدنبال آن خانواده ارزشهای مذهبی را بازتولید میکند، نسل جدیدتر هویت مذهبی خود را چگونه ارزیابی میکنند؟
جدول 1- ایدههای کلیدی پیشینۀ پژوهش Table 1- The key ideas in the research background
روششناسی مطالعۀ حاضر یک تحقیق کیفی است که در سال 1402 در شهر یزد انجام شده است. روش پژوهش از بین روشهای گوناگون، به تحلیل مضمون نزدیک است. راههای مختلفـی برای تحلیل مضمون وجود دارد که در پژوهش حاضر، از چارچـوب 6 مرحلـهای بـراون و کلارک[16] (2006) استفاده شده است. این رویکـرد بـه ایـن دلیـل کـه چارچـوب روشـن و کاربردی را بـرای تحلیـل مضمون ارائـه میدهد، یکی از مهمترین رویکردهای علوم اجتماعی است (قاسمی و هاشمی، 1398: 9). بهمنظور گردآوری دادهها، مصاحبههای نیمهساختاریافته با 15 نفر از جوانان دهۀ هفتاد، که والدین مذهبی داشتهاند، انجام شد (جدول 2). در جهت اعتباریابی مقولهها، از ملاک لینکلن و گوبا[17] (1985) استفاده شده است. معیار قابلیت اعتماد ازنظر آنها چهار معیار اطمینانپذیری، باورپذیری، انتقالپذیری و تأییدپذیری است. برای دستیابی به باورپذیری، پژوهشگر چهار ماه در فرآیند گردآوری درگیر شده و مشاهدۀ مستقیم و ارتباط مثبتی با اعضای نمونه برقرار کرده است؛ سپس از تکنیک کنترل توسط اعضا استفاده شد، به این صورت که پس از تحلیل مقولهها و رسیدن به یافتههای نهایی، از مشارکتکنندگان پژوهش خواسته شد تا ارزیابی خود را دربارۀ مقولات بیان کنند. از پنج نفر مشارکتکننده درخواست شد که طی مصاحبهای مجدد، یافتههای پژوهش را ارزیابی کنند. همچنین از تمامی مراحل از گردآوری، کدگذاری و تحلیل دادهها مراقبت شده و زیر نظر استادان مربوط به این حوزه قرار داشته است تا دادهها دستخوش سوگیری نشوند. نظر به اینکه هدف پژوهش بررسی تفاوت دینداری قشر تحصیلکردۀ دهۀ 70 با والدین خود است، پژوهشگران سعی داشتند مقاطع تحصیلی کارشناسی، ارشد و دکتری در پژوهش گنجانده شود. ملاک اشباع، رسیدن به اطلاعاتی بود که دیگر به غنای پژوهش کمکی نمیکرد. با توجه به اینکه مصاحبه با مردان زود به اشباع نظری رسید، پژوهشگران ترجیح دادند از زنان بیشتر استفاده کنند؛ زیرا فشارهای واردشده بر زنان در جامعه، بیشتر از مردان است و درنتیجه زنان با چالشهای بیشتری روبهرو بودهاند. مشارکتکنندگان از گروههای متفاوت تحصیلی و موقعیت اجتماعی و به روش نمونهگیری هدفمند گلوله برفی و نمونهگیری نظری انتخاب شدهاند. نمونهگیری نظری برای توسعۀ مقدارهای ساخته و تناسب بین مقولهها، به پژوهشگران کمک کردهاند. ساخت و تحلیل مقولهها تا رسیدن به مرحلۀ اشباع نظری دادهها ادامه یافت. در این پژوهش تلاش شد تا تنوعی از افراد نمونه از سن 24تا 32 سال با شرایط اجتماعی، خانوادگی و زیستی متفاوت انتخاب شوند. با توجه به اینکه پژوهش دربارۀ افراد تحصیلکرده است پژوهشگران از لیسانس تا دکتری را در نمونه گنجاندهاند. ملاک مذهبیبودن خانوادهها، شرکت در مراسم مذهبی والدین، حجاب مادران، انجام فرایض دینی و اعتقاد به مراسمهای مذهبی بود. در بین مشارکتکنندگان، میزان پایبندی به این ملاکها متفاوت بوده است، حتی پژوهشگران سعی کردند موقعیت اجتماعی مشارکتکنندگان با رویکرد حداکثر تنوع انجام شود. مصاحبهها در فاصلۀ آبان 1402 تا بهمنماه همان سال به طول انجامیده است و در حین مصاحبه مقولات ساخته و پرداخته شدهاند. با هر فرد نمونه حدود 20 الی 30 دقیقه در محیطهای دانشگاه و دیگر مکانهای عمومی مصاحبه شده و صدای آنها ضبط سده است؛ سپس محقق مصاحبههای صوتی انجامشده را به نوشتار تبدیل و بهمنظور آشنایی با دادهها، آنها را بازخوانی کرده است و پس از آن، مفاهیم از عبارات معنایی استخراج و کدهای اولیه ساخته شده است. با ارتباط دادۀ کدهای اولیه، مضامین فرعی پژوهش ساخته و سپس با بررسی معنا و مفاهیم مضامین فرعی، مضامین اصلی ایجاد شدهاند. در مرحلۀ بعد، تمهای اصلی بررسی و اصلاح و درنهایت گزارش نهایی با تجزیه و تحلیل عمیق دادهها ارائه شده است. ملاحظات اخلاقی پژوهش مدنظر مشارکتکنندگان در طول تحقیق بوده است.
جدول 2- ویژگیهای مشارکتکنندگان Table 2- Participants' characteristics
جهت اعتباریابی مقولهها، از ملاک لینکلن و گوبا (1985) استفاده شده است. معیار قابلیت اعتماد ازنظر آنها چهار معیار اطمینانپذیری، باورپذیری، انتقالپذیری و تأییدپذیری است. برای دستیابی به باورپذیری، پژوهشگر چهار ماه در فرآیند گردآوری درگیر شده و مشاهدۀ مستقیم و ارتباط مثبتی با اعضای نمونه برقرار کرده است؛ سپس از روش کنترل توسط اعضا استفاده شد، به این صورت که پس از تحلیل مقولهها و رسیدن به یافتههای نهایی، از مشارکتکنندگان پژوهش خواسته شد تا ارزیابی خود را دربارۀ مقولات بیان کنند. از پنج نفر مشارکتکننده درخواست شد که طی مصاحبۀ مجدد، یافتههای پژوهش را ارزیابی کنند. همچنین از تمامی مراحل از گردآوری، کدگذاری و تحلیل دادهها مراقبت شد تا دادهها دستخوش سوگیری نشوند.
یافتههای پژوهش نتایج تحقیق نشان داد که مشارکتکنندگان درگیر تعارضات جدی در موضوعات دینی با خانوادۀ خود بودهاند. مهمترین مسئله این است که خانواده نسبتبه مفاهیم و ارزشهای دینی، حساس است و نوعی تعصب دارد و فرزندان درگیر نوعی تغییرات ذهنی و ارزشی نسبتبه موضوعاند. درواقع در خانوادههای مذهبی، چالش بیشتر است، در حالی که در خانوادههای سکولار این مشکلات کمتر است؛ چون والدین و فرزندان اختلاف نظر در این زمینه ندارند. مشارکتکنندگان بر این نظر بودند که بهعلت تغییرات اجتماعی، اختلاف جدی با والدین داشتهاند و دارند. از سوی دیگر، در موضوع ارزشها، آنها بهجای ارزشهای دینی گذشته، بر ارزشهای نوظهور مثل انسانیت، طبیعت یا ارزشهای باستانی تأکید داشتند. چهار مضمون برساختشدۀ تحقیق عبارتاند از: دگرریختی نسلی، آشوب ارزشی، دگراندیشی دینی و مقاومت و پذیرش (جدول 2).
جدول 3- مضامین برساختشدۀ تحقیق Table 3- Constructed themes of the research
دگرریختی نسلی مشارکتکنندگان بهلحاظ تجربۀ فردی و اجتماعی از یکسو و معنای ذهنی تفسیرشده در پدیدار زیستی خود، تغییرات گستردهای را تجربه کرده است. این امر بیشتر از همه به تجربیات در حال گذار از یک جامعۀ سنتی به جامعۀ مدرن مربوط است، در حالی که تغییر چشمگیر و سریع فناوری دیجیتال و رسانههای اجتماعی، عناصر مثبت و متفاوتی را به زندگی فردی و خانوادگی به ارمغان آورده است، از سوی دیگر، برخی از جوانان بهدلیل برخی پیچیدگیهای مرتبط با پیشرفتهای فناوری، با تضادهای روزمره در زندگی خود مواجه میشوند. این تضادها به ایجاد اختلاف بین نسلی و ارتباط نادرست بین نسل جوان و خانوادهها منجر شده و بر روابط آنها تأثیر گذاشته است. شکاف نسلی بین مشارکتکنندگان و والدین آنها، تفاوت در اعتقادات، سیاست و ارزشها را به وجود آورده و باعث به وجود آمدن تجربیات متفاوت در دو نسل شده است. در این پژوهش، دگرریختگی نسلی حاصل عوامل مختلف است که هرکدام از آنها بهطور عمیق بررسی میشوند. به نظر میرسد زمانی که منافع و آرمانهای یک نسل با آرمانهای نسل دیگر برخورد کند، تعارضات نسلی پدید میآید. والدین مشارکتکنندگان بهعنوان یک نسل سنتی، به ارزشهای مذهبی و سنتی اعتقاد داشتهاند و تجربیات آنها مبنی بر زندگی در جامعۀ سنتی به آنها، یک رویکرد از بالا به پایین را در مدیریت آموخته و به احترام به اقتدار منجر شده است. تغییر در این نسل سنتی راحت نیست، آنها ثبات و قوانین را ترجیح دادهاند و از فرزندان جوان انتظار دارند که به بزرگان خود احترام بگذارند. آنها بیشتر رویکردی را که بیش از حد غیررسمی است، بیاحترامی میشمرند و گفتمانهای متفاوت را نمیپذیرند. این تفاوتها در دیدگاه و ارزشها، زمینههای کشمکش بین مشارکتکنندگان و والدین را به وجود میآورد. شرکتکنندگان در این پژوهش به تعارضات بین خود و خانوادههایشان بهکرات اشاره کردهاند. خانوادههای آنها زبان، گفتمان و شیوۀ زندگی جوانان را به رسمیت نمیشناسند و با ارزشهای خود در تضاد میپندارند. تعارضات ناشی از گسست نسلی، هم در زنان و هم در مردان وجود دارد. بیشتر این تغییرات به فضای رسانهای جدید مربوط است که شکل جدیدی از ارتباطات و تعاملات را به وجود آورده است و برای نسل قبل، مقبول نیست. هر نسلی بهواسطۀ تجربیات منحصر به فرد اجتماعی شکل میگیرد و این تجربیات بیشتر نگرشها و انتظارات آنها را جهت میدهد. تجربیات جوانان نسل جدید برخلاف نسل گذشته، مبتنی بر همپوشانی دقیق خانواده، مدرسه و گروه همسالان نیست. فناوریهای جدید، امکانات و امتیازات جدیدی در اختیار جوانان قرار داده است که در گذشته برای والدینشان در دسترس نبوده است. وضعیت متفاوت در امکانات، شانس نسل جدید را برای رسیدن به آگاهی افزایش داده است؛ امکاناتی که امروزه برای جوانان عادی قلمداد میشود، زمانی برای دیگران امتیاز فوقالعادهای محسوب میشده است. در اینجا نسل رفاهطلب با امتیازات بالاتر در مقابل نسل قانع با امتیازات بسیار پایینتر قرار میگیرد و زمینههای تعارض به وجود میآید. اینجا همان نقطهای است که بوردیو[18] (1984) به آن راسیزم ضد جوان میگوید؛ یعنی شرایطی از شکاف اجتماعی که حاصل تفاوت دو نسل در امتیازات است و نسل جدید را بالاتر از نسل قدیم قرار میدهد (Turner, 1998: 151). مشارکتکنندگان در این پژوهش، افراد تحصیلکردهایاند که به امکانات دیجیتالی دسترسی دارند و بهطور مداوم از آنها استفاده میکنند. درنتیجه تفاوت در امکانات بین آنها و والدینشان بهوفور به چشم میخورد. محمد: «همیشه از هر اصطلاحی استفاده میکردم. خانوادم معتقد بودند من بیادبم، برای همین همیشه باهاشون درگیر بودم. البته الآن دیگه حرف نمیزنم، فقط میرم تو اتاقم». بهار: «همیشه تا گوشیمو برمیدارم، مامانم بهم فحش میده. تو جمع کلی آبروی منو میبره و همش میگه به بقیه بیاحترامی میکنم، در صورتی که خودش بیشتر از همه بیاحترامی میکنه. از درگیرشدن با مامانم تو جمع واقعاً خسته شدم». نیلوفر: «مامانم همیشه میگه شما جوونا خوشحالید که بیشتر از ما میفهمید، شما هم همین گوشی و اینترنتو نداشتید، مثل ما بودید». دلوین از قول مادر خود میگوید: اگه عقل الآنو داشتم، تو بچگی ازدواج نمیکردم. قبلاً هم مدرسه، هم مادر پدرا فقط میخواستن دخترا شوهر کنن، درسخوندن که معنی نداشت. یکی دیگر از ابعاد دگرریختی نسلی، منزلت اجتماعی است که بهواسطۀ تجربیات اجتماعی هر نسل و با اشکال و محتواهایی از دو نوع سنت و مدرنیته بازنمایی شده است. در جامعۀ سنتی، پایبندی به سنتها و الگوهای تعریفشده در سنت و عملکردن به آنها دارای ارزشهای والایی بوده و همچنین ساحت فرهنگ در مقابل ساحت اقتصادی، اهمیت بیشتری داشته و منزلت امری، به تمکن مالی، شئونات اقتصادی و غیره تنزل نمییافته است؛ اما اکنون منزلتطلبی با افزایش منزلتجویی در ساحت اقتصادی شناخته شده است. امروزه به دست آوردن منزلت تا حدود زیادی منوط به کسب موقعیتهای مادی و نه فضیلتهای معنوی شده است؛ بهگونهای که ثروت و هر آنچه بازنمایی از ثروت باشد، بیشترین اهمیت را دارد. در امر آموزش نیز، علاقهمندی به مدرکگرایی افزایش یافته است و تحصیلات در شرایطی منزلتآور تلقی میشود که دستاوردهای مادی بههمراه داشته باشد. عطش منزلتطلبی که بهدنبال آن قدرت و ثروت بهدنبال دارد، از ویژگیهای مهمی است که نسل جوان امروز را از نسل گذشته جدا میکند. بیشتر مشارکتکنندگان در پژوهش، معتقدند که یا باید بهجای درسخواندن، شغلی برمیگزیدند و یا باید در زمینهای دیگر تحصیل میکردند. منیژه: «من از اولم میخواستم برم ناخونکار بشم، خانوادم نذاشتن، الآن خودت میبینی اونا چقدر درآمد دارن و واسه ما کلاس میان. قبلاً میگفتن اینا شغلای درجه پایینه، ولی ببین پول چه شأن و شخصیتی بهشون داده». درنهایت اینکه مشارکتکنندگان بهطور طبیعی نسبتبه نسلهای قدیمیتر خود، انعطافپذیری بیشتر و وابستگی کمتری دارند. با وجود آشفتگی و بیاطمینانی دنیای مدرن، جوانان بیشتر از هر گروه دیگری برای اطلاعرسانی و ارتباط با همسالان خود به رسانههای جدید روی آوردهاند. دسترسی گسترده به اینترنت تا حدی با آگاهکردن جوانان از تفاوتهای گستردۀ استانداردهای زندگی در سراسر جهان، آرزوی عدالتطلبی را در آنها افزایش داده است. همچنین رسانههای جمعی، جوانان را نسبتبه میزان فساد و بیعدالتی و چگونگی تأثیر آن بر زندگی آنها آگاهتر کرده است. این آگاهی بیشتر جوانان که بهواسطۀ گستردگی جوامع مدرن شکل گرفته است، زمینههای مطالبهگری آنها را نسبتبه نسلهای قبل از خود بیشتر کرده است. نسلهای گذشته با آگاهی کمتر نسبتبه وضع جهان، کرنشگری را به کنشگری ترجیح داده و در برابر بیعدالتی بیشتر سر تعظیم فرود میآوردهاند. نسل جوان امروزه بهواسطۀ این آگاهی و حس مطالبهگری برای اهداف خود جنگیدهاند و گاهی جنبشهای اعتراضی نیز در برابر بیعدالتیهای موجود به راه میاندازند. آرام: «هر بار هرجا خواستم از حقم دفاع کنم، خانوادم گفتن هیس، ساکت، بیخیال یا نهایت بسپار به خدا، ولی از یه جایی فهمیدم هیچکس واسم کاری نمیکنه جز خودم». امید: «اگرچه تو خانوادهای بزرگ شدم که بهشدت محافظهکارن، اما من همیشه سردستۀ اغتشاش بودم».
آشوب ارزشی تغییرات سریع اجتماعی به شکلگیری نوعی آشوب ارزشی در مشارکتکنندگان انجامیده است. مقصود از آشوب ارزشی وجود نوعی شکاکیت گسترده و عمیق نسبتبه ارزشهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی نسبتبه دین است. به نظر میرسد دوران بزرگسالی جوانان امروز، چالشی را برای فرقهها و جماعتها ایجاد کرده است؛ زیرا در بیشتر مواقع این گروه سنی ارتباط کمی با مذاهب رسمی دارند. دیدگاه وابستگینداشتن مذهبی، بیشتر در نتیجۀ تصمیمات مستقل اتخاذشده از سوی یک نسل در حال رشد مطرح میشود. این وابستگینداشتن نسل جوان امروز، بزرگسالان کاملاً متفاوتی را ازنظر مذهبی به وجود آورده است که در ادامه ویژگیهای آنها بررسی میشود. هریک از نسلها درک متفاوتی از ارزشهای فرهنگی موجود دارند. نسل جدید، نسل عصر دیجیتال است که بهعنوان ارتباطگیری با یک سیستم جهانی، ارزشهای متفاوتی را در خود پرورش میدهد. زمانی که افراد خود را عضوی از فرهنگ خاصی میبینند، ارزشهای آن فرهنگ به بخش گستردهای از خودپندارۀ آنها تبدیل میشود. در گذشته خودپندارۀ نسلها مبتنی بر ارزشهای مذهبی قوی برای پیوند روابط اجتماعی بوده است و افراد بهواسطۀ زندگی در جامعۀ سنتی، بر این عقاید پایبند بودهاند، اما امروزه با ظهور فردگرایی، منفعتطلبی و گرایش به ارزشهای مادی، جای خود را به ارزشهای سنتی گذشته داده است. جوانان امروز خود را در محدودیت قرار نمیدهند و آزادی و عدالتجویی خود را فدای گردهمایی جمعی نمیکنند. ارزشهای اخلاقی گذشته از زندگی جوانان امروز رخت بر بسته و هویتیابى جوانان بر پایۀ ارزشهای مادى پررنگتر شده است. امید: «همهچیز در دنیای امروزی با اقتصاد سنجیده میشه. هر چیزی که توش پول نباشه، تهش بنبست، حتی دین». سهیلا: «مامانم همیشه میگفت معیار ازدواج قبلاً اخلاق خوب و مؤمنبودن طرف بوده، ولی حالا شده حساب بانکی و خونه و ماشین». از سوی دیگر طبق نظر مشارکتکنندگان، میزان پایداری نظامهای ارزشی به پایههای ایمان اعضا و نحوۀ عمل در راستای آن بستگی دارد. زمانی که این ارزشها در فرد شکل بگیرد، فرد مبتنی بر آنها برنامهریزی و در جهت تغییر خود و جهان خود حرکت میکند. در گذشته ارزشهای سنتی و مذهبی قوی باعث میشده است تا افراد سریعتر اجتماعی شوند و راحتتر به یک بافت اجتماعی خاص بپیوندد، اما جامعۀ امروز نظامهای ارزشی سنتی و مذهبی را در هم شکسته و مجدد بازتعریف کرده است. اگر در گذشته شرکت در مناسک مذهبی مصداق دینداری تلقی میشده است، امروزه مناسکگرایی امری غیر مهم انگاشته میشود و جوانان علاقهای به شرکت در مناسک مذهبی ندارند. امروزه داشتن ایمان بهتنهایی برای رسیدن به جهانی بهتر کافی نیست و تساهل در دینداری امری است که بسیار به آن تأکید شده است. دین بهعنوان یک امر شخصی، دیگر جوابگوی نیازهای اجتماعی افراد نیست و تفکر آیندهنگری دینی از سوی جوانان تردید شده است. جوانان امروز در فرایند معرفی هویت خود، هویت مذهبی را اولویت قرار نمیدهند و ارزشهای دیگری را در هویت خود مهم میدانند. گیلدا: «قبلاً خیلی اعتقاد داشتم که حتماً باید چادری باشم، نماز بخونم و روزه بگیرم و اینا، ولی الآن اصلاً به هیچکدومش پایبند نیستم. من اگه آدم حوبی باشم بسه. لازم نیست حتماً بگم فلان دین و دارم تا بقیه بگن این آدم خوبیه. بهتره آدما به اخلاقم توجه کنن، نه دینی که خودمو باهاش معرفی میکنم». مهدیه: «اولش از لج مامانم نماز نمیخوندم، ولی بعدش کلاً برام کمرنگ شد. حس میکنم لازم نیست برای ارتباط با خدا به یه زبان دیگه حرف بزنم و تو یه چارچوب خم و راست بشم». از سوی دیگر، دفاع و ترویج ارزشهای انسانی و شکوفایی انسان، یکی از محورهای مهم جهان امروزی بوده است که توجه مشارکتکنندگان را به خود جلب کرده است. ازنظر آنها زندگی انسان بدون اینکه از بالا و از سوی خداوند عطا شده باشد، معنا دارد. درنتیجه آزادی و عقل انسان در محدودیت کامل قرار میگیرد؛ در چنین وضعیتی، تکثر امری عادی میشود و افراد تا زمانی که آزادیشان از سوی دیگران گرفته نشود، با عقاید مختلف روامداری میکنند. هر چیزی که عقل انسان تشخیص دهد، درست است و هیچ امر معنوی و ماورایی آزادی را از انسان سلب نمیکند. مشارکتکنندگان بر آزادی، بهعنوان مهمترین عامل در زندگی صحبت میکنند. آنها معتقدند انسان در محوریت عالم است و هیچچیز نباید مانع از زندگی راحت انسان در این دنیا شود. محمد: «من اگه خانوادمم آزادیمو ازم بگیرن، میذارمشون کنار، بقیه چیزا که جای خود داره. من اول از همه به خودم و حس خوب خودم فکر میکنم». بهار: «من همیشه به مامانم میگم حال من که خوب باشه، حال همۀ اطرافیانمو خوب میکنم و حال خوب من مستقیماً به این مربوطه که بذارید در مورد همهچیز خودم تصمیم بگیرم، مخصوصاً دین و حجاب و نماز و اینا».
کنشگری حاد کنشگری حاد به معنای نوعی نگاه و رفتار نسبتبه دین است که از ارزشها و مؤلفههای سنتی در بستر جامعه عدول میکند و رویههای جدیدی را در تضاد با ارزشهای سنتی و دینی در پیش میگیرد. این مضمون مبتنی بر دو مضمون فرعی ذائقهمندی دین و پادارزش است. ذائقهمندی در میان مشارکتکنندگانی بود که هنوز به اسلام و مذهب خود معتقد بودند، اما درک و فهم آنها از مذهب و رفتارهای مذهبی، آسانمندبودن و مبتنی بر درک و تفسیر کاملاً فردی است. در این گروه برداشتی نو از نقش و ماهیت مبانی دینی در زندگی وجود دارد که در این برداشت جدید، دینداری امری وابسته به مناسک یا عمل نیست. ازنظر این گروه، دین اساساً تلاش بشر برای تبدیلشدن به یک انسان مفید است؛ درنتیجه به ظن آنها، ادیان باید برای رسیدن به این هدف، هم ازنظر عملی و هم ازنظر فکری، راه بازآفرینی و بازاندیشی خود را باز بگذارند. بنابراین پذیرش قدرت خدا برای دینداری کافی است و انجام فرایض دینی به شکل همگانی در دنیای امروزه پذیرفتنی نیست. گیلدا: «اینکه من شونزده ساعت آب و غذا نخورم، به چه درد خدا میخوره؟ جز اینکه به بدنم به پوستم و به اعصابم آسیب بزنم، هیچ فایدۀ دیگهای داره؟ بهتر نیست برم به یه نیازمند کمک کنم تا اینکه بخوام با گشنگی حالشو درک کنم؟» نگار: «من وجود خدا رو نور میبینم و معتقدم نور هیچوقت به آدما سخت نمیگیره. نور فقط روشنایی میده بدون اینکه توقعی داشته باشه. اگه این نورو دوست داشته باشیم کافیه. نیازی به این همه تشریفات دست و پاگیر نیست». دیگر مضمون فرعی، پادارزش است و در میان آن گروه از مشارکتکنندگانی بود که پایشان را از مرزهای دینداری مرسوم (اسلام) پا فراتر گذاشته و بهدنبال پاسخ به نیازهای دینی یا معنوی خود ورای مفاهیم اسلامیاند. این مشارکتکنندگان احساس میکنند نظام ارزشی که به آن پایبندند، کارکرد خود را از دست داده است و دیگر برای آنان منبع آرامشبخش نیست و بنابراین سعی میکنند به نظام ارزشی دیگری روی آوردند و بهدنبال مرجع دیگری بروند؛ این مرجع میتواند ورای مفاهیم اسلامی در موضوعاتی چون باستانگرایی، دیگر ادیان غیر ابراهیمی و یا رفتن بهسمت سحر و جادو دنبال شود. بهار: «من به هیچ دینی اعتقاد ندارم، ولی مطمئنم چیزی به اسم کارما وجود داره. آدما تاوان اشتباهشونو از کارما میگیرن». گیلدا: «من از چیزایی که این مدت هر روز باب میشه، فقط به جادو اعتقاد دارم. البته جادو یه امر باستانی هست و همیشه بوده. من به انرژی منفی یه عده که قبلاً بهش میگفتن جادو اعتقاد دارم».
مقاومت و پذیرش یافتهها نشان میدهد که در تعارضات بین والدین و نسل نوظهور با رویکردهای دینی گزینشی، ابتدا مقاومت و سپس پذیرش دیده شده است. البته میزان مقاومت و دورۀ آن تا رسیدن به پذیرش متفاوت است و معنای پذیرش از سوی والدین نیز متفاوت است. در ابتدای امر، پذیرش به معنای قبول ارزشهای فرزند و پذیرش خانوادگی او است تا تعارضات موجود در خانواده به حداقل برسد. ادراکات ذهنی منفی نسبتبه فرزندان و بالعکس کاهش پیدا کند و شرایطی از «عیسی به دین خود و موسی به دین خود» در خانواده شکل میگیرد.بنابراین والدین ابتدا در مقابل عقاید جدید و نوگرای جوانان ایستادگی میکنند، اما با گذشت زمان، والدین این تغییرات را میپذیرند و حتی خود نیز در مسیر تغییر قرار میگیرند. در چنین موقعیتی بنیانهای هویتی خانواده سست میشود و تمایل افراد به مستقلشدن از خانواده شکل میگیرد. در مقابل چنین درخواستی از طرف جوانان، والدین سنتی که در گذشته منبع اصلی جامعهپذیری و شکلگیری هویت جوانان محسوب میشدهاند، موقعیت خود را در خطر میبینند و در مقابل تغییرات مقاومت میکنند. با گذشت زمان گفتمانهای شکلگرفته از سوی خانوادهها و جوانان در تقابل با یکدیگر قرار گرفته است و خانوادهها کمترین تلاشی در جهت تطبیق با آرمانهای جوانان از خود نشان نمیدهند. با گذشت زمان، امکان دارد خانوادهها کمکم ارزشهای نسل جدید را بپذیرند، اما در ابتدای راه با آن مخالفت و ارزشهای مدرن را در مقابل ارزشهای سنتی، پوچ و خودخواهانه تلقی کنند. جوانان تغییر کردهاند و رویکرد و نگرش آنها نسبتبه شرایط فعلی و نسبت آن با دینداری نیز بهشدت متحول شده است. خانوادهها قادر به اقناع ذهنی فرزندان خود ازنظر دینی نیستند.
بهار: «اوایل مامانم هر روز تو خونه راه میرفت به من میگفت کسی که نماز نمیخونه مثل سگ نجسه». سعید: «مامانم هر روز صبح با دعوا برای نماز صبح بیدارمون میکرد. اگه هم بیدار نمیشدیم، کلی فحش و نفرین میداد». دلوین: «وقتی بچه بودیم، بهقدری مامانم ما رو از خدا و جهنم ترسونده بود که هر شب خواب وحشتناک میدیدم». گیلدا: «هیچوقت جواب منطقی از خانوادم نگرفتم که چرا من باید گشنه و تشنه بشم. حتماً تا حال فقرا رو درک کنم یا به یه زبون دیگه با خدا حرف برنم. اصلاً جواب منطقی ندارن که». آرام: «همیشه به ما میگفتن تو این چیزا وارد نشید، کفره. خب چرا من باید بی چون و چرا چیزی که شما میگید و بپذیرم؟» پذیرش عقاید ارزشی جدید جوانان از سوی والدین، یک فرآیند طولانیمدت و چالشبرانگیز است؛ اما آنطور که به نظر میرسد در خانوادههای با فضای گفتوگو، والدین فضای بازتر و اجازۀ ابراز عقیده را به جوانان میدهند. جوانان با برقراری گفتوگو با والدین و به اشتراک گذاشتن دلایل و عقاید خود، آنها را برای پذیرش این عقاید متقاعد میکنند. والدین سنتی و سختگیر گذشته از موضع خود عقبنشینی و فضایی را برای گفتوگو و تعامل با جوانان ایجاد کردهاند. بهار: «درسته پوست ما کنده شد، ولی بالاخره فضا یکم بهتر شد. حداقل برای خواهر کوچیکم خیلی بهتر شدن و عقایدشو میپذیرن». نیکا: «خیلی خیلی الآن بهتر شدن، اونقد جنگیدم و جلوشون وایسادم که بالاخره به این آزادی الآنم رسیدم. البته الآنم چالش هست، ولی به چشم نمیاد دیگه». منیژه: «از دختری که باید ساعت 8 خونه باشم، رسیدم به اینکه آزادم و هر کاری دوست دارم میکنم. خیلی راه سختی بود، خیلی دچار تروما شدم، ولی ارزششو داشت». درنهایت اینکه برخی والدین با نگاه به این تغییرات و تلاش در درک نیازها و ارزشهای جدید نوجوانان، ممکن است در ارزشهای خود تجدیدنظر کنند. بهبود ارتباطات ممکن است باعث شناخت عمیقتر از نیازها و تجربیات نوجوانان شود و والدین را بهسمت تطابق با ارزشهای جدید و نیازهای فرزندان خود هدایت کند. بهار: «مامان من که هیجا بدون چادر نمیرفت، الآن چادرشو گذاشته کنار و مثل ما مانتو میپوشه». امید: «مامان من خیلی تغییر کرده. دیگه این جلسههای مذهبی که توش همه کار میکنن غیر از کاری که باید بکنن و نمیره». نسترن: «قدیما مامانم همش روزه بود و در حال نماز و جلسه و اینا، الآن بیشتر واسه ما وقت میذاره، گیر نمیده و خیلی خوب شده».
نقشۀ مضمونی تحلیل دادهها نشان میدهد در در مشارکتکنندگان تحقیق حاضر، نسل جوان نوعی گذار مشوش را در زمینۀ دینی تجربه میکنند. مقصود از گذار مشوش، عبور همراه با نوعی ترس و اضطراب از یکسو و نامتعین بهسوی ارزشهای جدید در دنیایی است که این ارزشهای جدید را بیشتر از ارزشهای والدین مشارکتکنندگان به رسمیت میشناسد. آنچه در روایتهای مشارکتکنندگان مشهود است، این است که آنها تغییرات ارزشی و دینی را در دوران نوجوانی تجربه میکنند؛ سپس این آشوبها، تعارضات نسلی را به وجود آورده است که سبب میشود نسل جوان با نسل پیش از خود در تضاد باشد. زمانی که مشارکتکنندۀ امروزی از ارزشهای دینی نسل قبل فاصله میگیرد، در مسیر بازاندیشی قرار میگیرند. این نسل تعریف جدید از دین دارد و دربارۀ اصول دینی تأکیدشدۀ نسل پیشین تردید میکند. والدین در مسیر این تغییرات و تحولات، نقشهای متفاوتی دارند. آنها در ابتدا در برابر رفتارهای غیردینی فرزندان مقاومتهای سختگیرانه انجام میدهند، اما با گذر زمان بهناچار این تغییرات را میپذیرند و سعی میکنند خود را با شرایط پیشآمده وفق دهند. البته به نظر میرسد تغییرات پیشآمده در بین این نسل نیز، بیثبات و دارای تشویش است. آنها الگوی ثابتی برای باورهای خود ندارند و تنها در مقام یک منتقد، دین تأکیدشده از سوی والدین خود را زیر سؤال میبرند، بدون اینکه برای آن جایگزین محکم و باثباتی داشته باشند. درنهایت والدین رویکرد فرزندان را میپذیرند که این پذیرش نسبی است؛ یعنی ممکن است والدین اصلاً رویکرد مذکور را به رسمیت نشناسند، اما سعی کنند رابطۀ والد-فرزندی را حفظ کنند، یا اینکه بخشی از آن رویکرد و بخشی از تغییرات رفتاری را بپذیرند و بخش دیگر را نپذیرند. بنابراین در کنار تشویش نسلی فرزندان، والدین نیز درگیر نوعی تشویش پذیرشاند که نیازمند تحقیقات بیشتر در این زمینه است (شکل 1).
شکل 2- بازاندیشی حاد در نسل دهه هفتاد و تحصیل کرده (نقشه مضمونی) Fig 2- Religious reflexivity among the seventies & educated generation (Thematic map)
بحث و نتیجه هدف تحقیق حاضر، کشف تجربۀ دینی فرزندان تحصلیکردۀ دهۀ هفتادی در شهر یزد است. نتایج تحقیق نشان داد کمشدن وابستگی مذهبی در نسل جوان امروز، بهعنوان نتیجهای از تصمیمات مستقل این نسل در حال رشد در زمینههای مختلف مطرح است. فردگرایی و بازتفسیر مذهبی مشارکتکنندگان در ابتدا با طرد و بغض والدین مواجه است، اما درنهایت والدین چارهای جز پذیرش ندارند و حتی در اموری خود نیز تغییر میکنند. مشارکتکنندگان نسبتبه والدین خود، کمتر مذهبیاند و اعتقادات آنها جایگاه محکم خود را از دست داده است؛ البته هنوز بیاعتقادی به خداوند در بین آنان شکل نگرفته است و هنوز اعتقاد به خدا وجود دارد که نوعی اعتقاد مبتنی بر درک و تفسیر فردی است. یافتهها در عین حال تغییرات در والدین را بنا بر تغییرات در فرزندان تأیید میکند. چهار مضمون برساختشدۀ تحقیق عبارتاند: از دگرریختی نسلی، آشوب ارزشی، کنشگری حاد و مقاومت و پذیرش. پژوهش حاضر در تطابق با یافتههای مطالعات مقتدایی و همکاران (1397)، قره یاضی و همکاران (1401)، باباییفرد و رستمی (1395)، پوریانی و اسلامی طزرجانی (1392)، ربانی و محمدزادۀ یزد (1392) و تمامی مطالعات خارجی بهجز پژوهش هاگیوی (2017) است. این پژوهشها تفاوت نسلهای جدید و قدیم را تأیید میکنند و بیشتر با روشهای پیمایشی بهدنبال اثبات این تغییراتاند. پژوهش حاضر ضمن تأیید این شکاف، با روش کیفی، ابعاد آن را نیز بررسی میکند. مدرنیته و تقابل دیدگاه مدرنیته با سنت، نقطۀ اشتراک این پژوهشهاست. آنها بر ابعاد مدرنیته بیش از حد تأکید و از ابعاد دیگر مثل گرایشهای دینداری جدید، تلاش نسل قدیم برای سازش و غیره غفلت کردهاند. مطالعۀ کمالی اردکانی و همکاران (1401) و هاگیوی (2017) برخلاف یافتههای پژوهش، بر شکاف نسلی تأکید و به تحولات دینداری بین دو نسل اعتقاد ندارند. پژوهش عیوضی (1394) نیز این نکته را بیان میکند که تفاوت نسلی در سطح باور رخ نداده است و آنچه گسست نامیده میشود، در سطح نماد و عمل است، در حالی که این مطالعه بر دگرگونی نسلی هم در سطح باور و هم در سطح عمل تأکید دارد. یافتههای این پژوهش رویکرد پوسامایی (2012) را نیز دربارۀ رویآوردن نسل جدید به دینهای فراواقعی مثل جادو تأیید میکند. همچنین مطالعۀ کیفی امیری و اصغرپورماسوله (1395) در شهر مشهد، از دینداری گزینشی سخن به میان آورده و همسو با تحقیق حاضر است. بهلحاظ نظری، یافتههای تحقیق حاضر در چارچوب نظریههای متأخر در موضوع دین و در سطح جهان ملاحظه میشود. تغییرات دینی در همۀ کشورها از روندی تبعیت کرده است که در ابتدا نسلهای جدید، رویکردهای شکاکانه نسبتبه دین و دینداری را پیش میکشند و در ادامه تغییر رفتار مرتبط را دنبال میکنند. همانطور که وضعیت مناقشهآمیز نسلهای جدید را تیلور[19] (2007) مطرح کرده است، جوانان تحصیلکرده، اقتدار معنوی و مذهبی مرسوم را زیر سؤال میبردند و از سوی دیگر بیخدایی را رد میکنند، مشارکتکنندگان تحقیق حاضر در وضعیت بیخدایی نیستند، آنها وضعیتی از افول مذهبی را تجربه کرده و حتی در پی معنویت جایگزین بودهاند (در برخی مشارکتکنندگان)، اما بیدین و یا بیخدا نیستند. همانطور که در نظریۀ فردگرایی فرهنگی نیز دیده میشود، افراد SBNR غیرمذهبیاند که به خدا ایمان دارند. به نظر میرسد نسل تحصیلکردۀ دهۀ 70 مورد مطالعه در شهر یزد، به بیخدایی نرسیدهاند، بلکه نسبتبه امور و مناسک مذهبی بیتفاوتاند. یافتههای تحقیق همچنین مؤید نظریۀ دیوی (2002) است که نسل جدید با وجود ایمان و اعتقاد به خداوند (یا معنویت)، در عمل رفتارهای مذهبی را به صورتی فردی تعریف میکنند و رویکرد انتخابی در این زمینه دارند. در رابطه با مضمون کنشگری حاد نیز، یافتهها مؤید نظریۀ هیلاس و وودهد (2004) است که از معنویت جایگزین گفتهاند. تمایل به سحر و جادو، ادیان باستانی و نیز ادیان غیر ابراهیمی در برخی مشارکتکنندگان، حکایت از معنویتگرایی جایگزین است که محققان آن را نوعی پاددینی حاد تلقی میکنند. نظریۀ فردیسازی نیز که با بیخدایی در فرآیند مدرنیزاسیون مخالف و معتقد است که دین خود را در بسترهای جدید نشان میدهد. مشارکتکنندگان معتقدند نیازی نیست به همان مناسک گذشته پایبند باشند، بلکه باید دینداری را در بسترهای جدید تجربه کنند. از سوی دیگر، یافتههای تحقیق حاضر نوعی رویکرد عقلانی را نسبتبه دین و انتخاب و گزینش آن یا بخشی از آن را در مشارکتکنندگان نشان میدهد. در رویکردهای عقلانی (کلاته ساداتی، 1393)، دین همچون دیگر حوزههای بازار، یک کالا با برندهای مختلف است و بنابراین پیروان با توجه به مزایا و محدودیتهای آن، دست به انتخاب میزنند. هرچند محققان معتقدند که تمامی مشارکتکنندگان به این وضعیت نرسیدهاند، اما رگههایی از رویکردهای عقلانی در نسبت با دین در تحقیق حاضر برجسته است. مشارکتکنندگان در پی نوعی دین با اقل محدودیت و حداکثر امتیازات، بهخصوص در عرصههای فردی و اجتماعیاند. دین، باید به حوائج و نیازهای فرد و بهخصوص موضوعات مادی آنها توجه داشته باشد و حداقل محدودیتها را بر کنشگران و پیروان خود داشته باشد. تحقیق نشان میدهد که مشارکتکنندگان، دیدگاههای جدیدی نسبتبه دین و دینداری دارند. آنها دین را یک تلاش بشری برای بهبود و تبدیلشدن به انسان مفید میبینند و فرآیند دینداری را بهصورت فردی و مستقل از کنشگری آیینی در نظر میگیرند. آنها بهدنبال تفسیرهای جدیدی از مفاهیم دینیاند، مانند معنای جدیدی که به کارما و جادو داده میشود. همچنین آنها بهدنبال یافتن منابع آرامش و ارزشهاییاند که با شرایط و زندگی مدرن تطابق داشته باشند. با توجه به این تغییرات اساسی، واکنش والدین نیز نسبتبه تغییرات دارای مسیر پرپیچ و خمی است. درواقع آنها الگوی دینی خود را با یک دینداری گزینشی میسازند که مبتنی بر ارزشهای فردی و فردگرایی در میان فرزندانشان است. محققان بر این نظرند که بخشی از این تغییرات اگرچه در روند جهانی تبیینشدنی است، اما بخش دیگر آن مرتبط با جامعۀ ایران است. در حالی که در سطح جهانی، روند سریعی از گرایش به اسلام و تمایلات اسلامخواهانه وجود دارد، یافتههای مطالعۀ حاضر و دیگر مطالعات متأخر در باب دینداری در جامعۀ ایران، محل بحث و مناقشه و سؤال است. این سؤال ما را بهسمت پژوهشهای گستردهتری در نسبت بین اسلام و فضای عمومی، بهخصوص نسل جدید جامعۀ ایران سوق میدهد، ضمن اینکه مطالعات تاریخی در این زمینه را رقم میزند. آنچه در فضای عمومی جامعۀ ایران در حال گردش است، نوعی گریز از روایت مرسوم دینداری از سوی بخشی از بدنۀ نسل جدید است. به نظر میرسد چنین رویکردی به دین خاص جامعۀ ایران باشد که نیازمند واکاوی آن ازنظر جامعهشناسی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی است و پیشنهاد میشود در مطالعات آینده، بررسی شود.
تشکر و قدردانی تحقیق حاضر بدون حمایت مالی انجام شده است و محققان از مشارکتکنندگان در تحقیق تشکر میکنند.
محدودیتها مطالعۀ حاضر، یک مطالعۀ کیفی است و یافتهها تعمیمدادنی نیست. از سوی دیگر با توجه به وضعیت تغییرات اجتماعی گسترده، در حال حاضر گروه مطالعهشده یک بخش از واقعیت است. تغییرات در دینداری در گروههای مختلف متفاوت است و بنابراین یافتههای تحقیق حاضر، قابلیت تعمیم ندارد. از سوی دیگر، همانطور که هم در فضای عمومی و هم فضای دانشگاهی شاهدیم، بخشی از تغییرات دینداری در جامعه به عرصۀ سیاست و بهخصوص حوزۀ نهاد دین مربوط است که در این تحقیق واکاوی نشده است. لازم است مطالعات آتی بر این موضوع تمرکز بیشتری داشته باشند. درنهایت اینکه مشارکتکنندگان در تحقیق، افراد تحصیلکردۀ خانوادههای مذهبی بودند. احتمالاً در افراد غیر تحصیلکرده و یا با تحصیلات کمتر، یا خانوادههای متفاوت دیگر، شرایط متفاوت است و پیشنهاد میشود در تحقیقات آتی این گروهها نیز بررسی شوند.
[1] Frank & Iannaccone [2] Davie [3] Possamai [4] individualization [5] cultural individualism [6] Spiritual but not religious [7] Heelas & Woodhead [8] Weber [9] Bossi et al. [10] Wittberg [11] Bakirci [12] Mc Murray et al. [13] Hackett et al. [14] Mishovich [15] Hagivi [16] Braun & Clarke [17] Lincoln & Guba [18] Bourdieu [19] Taylor | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افضلی، ر.؛ زارعی، ب.؛ احمدی، ع. و محسنی سهی، س. ض. (1397). تبیین اثرات شکاف نسلی بر هویت اجتماعی– سیاسی دانشآموزان شهر تهران. مجلس و راهبرد، 26(98). 303-335. https://nashr.majles.ir/article_323.html امیری، س.س. و اصغرپور ماسوله، ا.ر. (1395). ظهور دینداری گزینشی در میان دختران جوان شهر مشهد: ارائۀ یک نظریۀ زمینهای. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی، 13(2)، 1-22. https://doi.org/10.22067/jss.v13i2.32095 باباییفرد، ا. و رستمی، م. (1395). بررسی شکاف نسلها و تأثیر آن بر تغییرات فرهنگی در ایران، دومین کنفرانس ملی چارسوی علوم انسانی، شیراز. ارائه کامل. باباییفرد، ا. و روحی، م. (1395). بررسی تأثیر سبک زندگی بر شکاف نسلی در بین جوانان شهر کاشان. مطالعات میانفرهنگی، 11(30)، 35-61. http://icsq.journals.iau.ir/article_531400.html بهار، م. و رحمانی، س. (1391). بررسی شکاف نسلی بهلحاظ وضعیت دینداری دو نسل دهۀ 50 و 70 (با تأکید به بعد مناسکی). جامعهشناسی مطالعات جوانان، 3(6)، 9-36. https://www.sid.ir/paper/170220/fa پوریانی، م. ح. و محمداسلامی طرزجانی، س. ع. (1392). مطالعۀ مقایسهای تحولات ارزشها و باورهای دینی بین نسل امروز و گذشته (جوانان و والدین آنها) در شهرستان یزد. مطالعات علوم اجتماعی ایران، 10(38)، 72-99. https://journals.iau.ir/article_527956.html ربانی، ع. و محمدزادۀ یزد، ع. (1392). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر شکاف نسلی ارزشی در مشهد با تأکید بر ارزشهای دینی. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، 10(1). 93-116. https://doi.org/10.22067/jss.v0i0.16224 رفیعپور، ف. (1378). آناتومی جامعه. تهران: شرکت سهامی انتشار. صدیقی، ف. (1402). دین در زندگی روزمرۀ ایرانیان: از مشروطه تا دوران حاضر. تداوم و تغییر اجتماعی، 2(1)، 69-79. 10.22034/jscc.2022.18735.1038 عسکری وزیری، ع. (1399). بررسی شاخصهای فرهنگی شهر یزد در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی. فرهنگ یزد، 2(2)، 9-32. 10.22034/fyazd.2021.272111.1039 عیوضی، غ.م. (1394). بررسی جامعهشناختی شکاف نسلی در ایران پس از انقلاب اسلامی با تأکید بر عناصر فرهنگی هویت ایرانی. اسلام و مطالعات اجتماعی، 11(3)، 90-120. https://jiss.isca.ac.ir/article_21486.html غیاثوند، ا. (1395). رفتارها و باورهای ایرانیان: تحلیلی جامعهشناختی از چهار دهه دینداری در جامعۀ ایران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 23(73)،216-257. https://doi.org/10.22054/qjss.2016.7209 قاسمی، ی. و هاشمی، ع. (1398). انجام پژوهش به روش تحلیل تماتیک: راهنمای عملی و گام به گام برای یادگیری و آموزش (مورد مطالعه: مصرف موسیقی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه ایلام). فرهنگ ایران، 20(64 و 65). 7-33. https://www.farhangeilam.ir/article_106790.html قره یاضی، ه.؛ تاجالدین، م.ب. و شکربیگی، ع. (1401). تجربۀ زیستۀ نسلی در پرتو تحولات فرهنگی مورد مطالعه: مقایسۀ نسلهای دهۀ 40 و 70 منطقۀ 14 تهران. مطالعات راهبردی زنان، 25(97)، 141-166. 10.22095/jwss.2022.316720.2898 کرمانی، م.؛ اصغرپورماسوله، ا.ر. و واعظ موسوی، م.م. (1398). گونهشناسی کیفی سبکهای زیارتی جوانان در شهر مشهد. مطالعات اجتماعی گردشگری، 7(13)، 25-52. http://www.journalitor.ir/Article/35592 کلاته ساداتی، ا. (1393). رویکردی انتقادی به نظریههای انتخاب عقلانی و بازار دینی و نسبت اسلام با آنها. اندیشۀ نوین دینی، 10(39)، 121-140. http://andishe.maaref.ac.ir/article-1-467-fa.html کمالی اردکانی، م.؛ تاجالدین، م. و محدثی گیلوایی، ح. (1401). تحولات دینداری در بین دو نسل از زنان: مطالعۀ موردی: زنان منطقۀ 4 تهران. جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، 9(19)، 35 - 5. 10.22080/ssi.2022.22844.1969 معیدفر، س. (1379). شکاف نسلی یا گسست فرهنگی(بررسی شکاف نسلی در ایران). نامۀ علوم اجتماعی، 24(24)، 50-88. https://jnoe.ut.ac.ir/article_10553.html مقتدایی، م.؛ ازغند.، ع.؛ طاهری، ا. و صلاحی، م. (1397). سیاستگذاری فرهنگی و مدیریت شکاف نسلی در ایران. مطالعات میانفرهنگی، 13(34 )، 113-141. https://journals.iau.ir/article_544424.html ناصری، م.؛ کاوه، ف.،و ربانی خوراسگانی، ع. (1395). مطالعۀ چگونگی نگرش دانشجویان به دین (مدلی براساس نظریۀ زمینهای) مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه اصفهان. جامعهشناسی کاربردی، 27(4)، 79-98.
References Afzali, R., Zarei, B., Ahmadi, A., & Mohseni., Z. (2018). Explaining the effects of generation gap on the Socio-political identity of Tehran students. Parliament and Strategy, 26(98). 303-335 [In Persian]. Altemeyer, B. (2009). Perspectives: The decline of organized religion in western civilization. The International Journal for the Psychology of Religion, 14(2), 77-89. https://doi.org/10.1207/s15327582ijpr1402_1 Amiri, S., & Asgharpour Masule, A. (2016). Emergence of selective religiosity among young girls in Mashhad City: Providing a contextual theory. Social Sciences Ferdowsi university of Mashhad, 13(2), 1-22. [In Persian]. Askari Vaziri, A. (2020). Cultural indicators of the city of Yazd before and after the Islamic Revolution. Yazd Culture, 2(2), 9-32. [In Persian]. Babaei Fard, A., & Rostami, M. (2016). Examining the generation gap and its impact on cultural changes in Iran. The second national conference of human sciences. [In Persian]. Babaei Fard, A., & Rouhi, M. (2016). Investigating the effect of lifestyle on the generation gap among the youth of Kashan City. Intercultural Studies, 11(30), 35-61. [In Persian]. Bakırcı, M. (2020). Religious and cultural change within three generations. Tevilat, 1(2), 431-460. Bossi, L., Botto, L., & Ricucci, R. (2022). Between research and revival. Emerging trends among highly religious young Catholics in Italy. Department of Cultures, Politics and Society, University of Turin, Torino, Italy, 1(17), 1-19. https://doi.org/10.1111/soc4.13076 Braun, V., & Clarke, V. (2006). Using thematic analysis in psychology. Qualitative Research in Psychology, 3(2), 77-10. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1191/1478088706qp063oa Bourdieu, P. (1984). Questions de sociologie. Les Editions Deminuit 7, Rue Bernard Palissy, Paris. Christianity in view (2024). World Religions: Percentage Adherents by Country & Continent. Davie, G. (2002). Religion in modern europe: A Memory mutates. Sociology of Religion, 63(3), 392-393. Eyvazi, G. (2015). Sociological study of the generation gap in Iran after the Islamic revolution with emphasis on cultural elements of the Iranian identity. Islam and Social Studies, 3(11), 90-120. [In Persian]. Franck, R., & Iannaccone, L. R. (2014). Religious decline in the 20th century West: Testing alternative explanations. Public Choice, 159(3), 385-414. https://www.jstor.org/stable/24506428 Ghasemi, Y., & Hashemi, A. (2019). Conducting research using thematic analysis method: a practical and step-by-step guide for learning and teaching (Case of study: Music consumption of master's students of Ilam University). Farhang Iran, 20(64&65), 7-33. [In Persian]. Ghiasvand, A. (2016). Behaviors and beliefs of Iranians: A sociological analysis of four decades of religiosity in Iranian Society -- Ahmad Ghiathund. Social Sciences (Allameh Tabatabai), 23(73), 216-257. [In Persian]. Ghareyazi, H., Tajodin, M., & Shekarbeygi, A. (2022). The lived experience of a generation in the light of the studied cultural developments: Comparing the generations of the 40s and 70s in the 14th district of Tehran. Women's Strategic Studies, 25(97), 141-166. [In Persian]. Hagevi. M. (2017). Religious change over the generations in an extremely secular society: The Case of Sweden. Rev Relig Res, 17(59), 499-518. https://doi.org/10.1007/s13644-017-0294-5 Hackett, C., Kramer, S., Marshall, J., & Shi, A. (2018). The age gap in religion around the world. Pew Research Center, 3(1), 12-25. Heelas, P., & Woodhead, L. (2004). The spiritual revolution: Why religion is giving way to spirituality. Benjamin Seel Bronislaw Szerszynski Karin Tusting. 1st Edition Kalateh Sadati, A. (2014). A critical approach to the theories of rational choice and the religious market and Islam's relationship with them. New Religious Thought, 10(39), 121-140. [In Persian]. Kmali Ardakani, M., Tajodin, M., & Mohaddisi Gilvai, H. (2020). The transformation of religiosity in two generations living in district 4 of Tehran. Sociology of Social Institutions, 9(19), 35-50. [In Persian]. Kermani, M., Asgharpourmasouleh, A., & Vaez Mousavi, M.M. (2019). Qualitative typology of pilgrimage styles of young people in Mashhad. Tourism Social Studies, 7(13), 25-52. [In Persian]. Lincoln, Y. S., & Guba, E. G. (1985). Naturalistic Inquiry, Beverly Hills. Sage Publications, Inc. Mc Murray, J., Claire, A., & Simmers, S. (2019). The impact of generational diversity on spirituality and religion in the workplace. Vision the Journal of Business Perspective, 24(2), 70-80. https://doi.org/10.1177/0972262919884 Mehri, B., & Rahmani, S. (2012). Examining the generational gap in terms of the religiosity status of the two generations of the 50s and 70s (with an emphasis on rituals). Sociological Studies of Youth, 3(6), 9-36. [In Persian]. Mišovič, J. (2017). Differences in religious socialisation across generations. Caritas et Veritas, 17(2), 216-229. 10.32725/cetv.2017.049 Moghtadaei, M., Arghand, A., Taheri, A., & Salahi, M. (2018). Cultural policy and generation gap management in Iran. Intercultural Studies, 13(34), 113-141. [In Persian]. Moidfar, S. ( 2000). Generation gap or cultural gap (investigation of generation gap in Iran). Sociological Review, 24(24), 50-88. [In Persian] Naseri, M., Kaveh, F., & Rabbani Khorasgani, A. (2016). The study of students' attitudes towards religion (a model based on the GT theory) studied: Isfahan University students. Applied Sociology, 27(4), 79-98. [In Persian]. Perchoc, P. (2020). European parliamentary research service. Increasing engagement. Possamai, A. (2012). Handbook of Hyper-real Religions. Brill. Pouriani, M.H., & Eslami Tezarjani, A. M. (2013). A comparative study of changes in religious values and beliefs between today's and past generations (young people and their parents) in Yazd city. Iranian Social Science Studies, 10(38): 72-99. [In Persian]. Rabani, A., & Mohammadzadeh Yazd, A. (2013). Investigating the social factors affecting the value generation gap in Mashhad with an emphasis on religious values. Social Sciences Ferdowsi university of Mashhad, 10(1), 91-116. [In Persian]. Rafipour, F. (1999). Anatomy of society: publishing company. [In Persian]. Sedighi, F. (2023). Religion in everyday life of Iranian people: From the constitutional revolution until now. Continuity and Social Change, 2(1), 60-79. [In Persian]. Senn, J., & Stolz, J. (2020). Generations of declining faith: Religion and secularization in Switzerland, 1930-2020. Social Change in Switzerland, 7(27), 4-13. Stark, R., & Finke, R. (2000). Acts of faith: Explaining the human side of religion, University of California Press. Taylor, C. (2007). A secular age. Cambridge, mass. Belknap Press of Harvard University Press. Turner, B. S. (1998). Ageing and generational conflicts: A reply to sarah Irwin. The British Journal of Sociology, 49(2), 299–304. https://doi.org/10.2307/591314 Watts, J., Passmore, S., Jackson, J. C., Rzymski, C., & Dunbar, R. I. (2020). Text analysis shows conceptual overlap as well as domain-specific differences in Christian and secular worldviews. Cognition, 201,104290. https://doi.org/10.1016/j.cognition.2020.104290. Weber, M. (1978). Economy and society: An outline of interpretive sociology. University of California Press: Berkeley. Wittberg, P. (2021). Generational change in religion and religious practice: A review essay. Review of Religious Research, 63(3), 461–482. . http://dx.doi.org/10.1007/s13644-021-00455-0 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 431 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 310 |