تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,200,499 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,073,730 |
Semantics of the word "Tsawil" in the Holy Quran with emphasis on conceptual relationships | ||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||||||||||||||||||||||||||||
دوره 13، شماره 2، دی 2024، صفحه 77-90 اصل مقاله (690.83 K) | ||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: Research Article | ||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2024.138506.1889 | ||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||
Rahman Oshriyeh* | ||||||||||||||||||||||||||||
Associate Professor, Exegesis Department, Holy Quran University of Science and Knowledge, Qom, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||
One of the ways to achieve semantic subtleties and deepen the understanding of texts is to pay attention to the conceptual relationships between words. This matter finds a special place in the words of the Holy Qur'an. Therefore, the upcoming research based on the analytical-descriptive method, has investigated and analyzed the conceptual relations of the word "Tsawil" in the Holy Quran with other accompanying and substitute words. The components that are effective in the semantics of the word "Taswil" with the purpose of substitution are Eqva, Tazeen, Zokhroph, Tahliyah, Tahsin, and Tabarj, and in the accompanying vocabulary section, the words of Nafs, Saitan, and Emla have been examined. Finally, it is confirmed that Taswil is an act of the human soul and it refers to a special meaning of decoration that is related to human desires. On this occasion, this emotional power is also called the responsible self (Mosawaleh), in the sense that what is far from the truth is seen as pleasing in the sight of man and causes slippage and fault in human decision-making. | ||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||
Tsawil؛ Conceptual Relations؛ Association Relations؛ Substitution Relations؛ Semantics | ||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||
1- بیان مسئلهامروزۀ مطالعات روشمند در زمینۀ معناشناسی، جایگاه خود را در زمینۀ مطالعات متون دینی به اندازۀ چشمگیری پیدا کرده است. با توجه به تعریف علم معناشناسی، آنچه در این دست پژوهشها مدنظر است، تلاشی برای روشمند کردن مطالعات متون دینی است. این مطالعات نظاممند سعی میکند علاوه بر اینکه تعاریف دقیقی از واژگان به دست آورد، با روشنکردن جایگاه هر کلمه در بین مفاهیمی که با یکدیگر مرتبطاند، ظرافتها و دقتهایی را که حاصل قرارگرفتن در یک نظام معنایی است، کشف کنند. بدین ترتیب، لایههای عمیقتری از معنای واژگان در دست پژوهشگران و دوستداران علم قرار میگیرد. دربارۀ حوزۀ مطالعات متون دینی باوجود همۀ تلاشها، توجه به گستردگی متون مربوط به معارف دینی و ژرفای معانی و ظرافت نکاتی که گویندگان و نویسندگان حکیم در گفتهها و نوشتههای خود دارند، پژوهشگران را قانع میسازد پژوهشها آنها کافی نبوده است و ظرفیت رشد بسیار بیشتری دارد. آنچه از این رهگذر فهمیده میشود آن است که پژهشگران علوم دینی باید مسیر رو به تعالی پژوهشهای روشمند خود را هرچه گستردهتر، جزئیتر و با دقت بیشتر در عبارات و معانی پیش بگیرند. از همین رو، در پژوهش حاضر، معناشناسی روشمند واژۀ «تسویل» محل دقت نظر و تحلیل قرار گرفته است. روش این مقاله، بررسی روابط مفهومی میان مشتقات واژۀ تسویل و سایر کلمات با تأکید بر روابط همنشینی (syntagmatic) و جانشینی (paradigmatic) است. در یک توضیح مختصر میتوان گفت روابط همنشینی میان کلماتی شکل میگیرد که در یک ساختار معنایی در کنار هم قرار گرفتهاند و در کنار یکدیگر معنای کل نظام را میسازند. رابط جانشینی نیز میان کلماتی صورت میپذیرد که مؤلفههای معنایی مشترک دارند و باوجود آنکه همگی میتوانند در یک سیاق به جای یکدیگر بنشینند، گویندۀ دانا با دقت در مؤلفههایی که وجه تفارق آنها محسوب میشوند، یک کدام را انتخاب میکند (چندلر، ۱۳۹۴، ص۲۱۷). واژۀ تسویل از ریشۀ «سول» 5 بار در قرآن کریم به کار رفته است: «قالَ قَدْ أُوتیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى» (طه: 36)؛ «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ» (یوسف/18)؛ «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً» (یوسف/83)؛ «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُم« (محمد/25)؛ «کَذلِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی» (طه/96). این نوشتار با هدف تبیین مؤلفههای تأثیرگذار در معناشناسی واژۀ تسویل در نظام معنایی قرآن کریم، ابتدا با روشنساختن مبادی تصوری پژوهش شامل توضیح روابط جانشینی و همنشینی، بررسی واژگانی که رابطۀ مفهومی جانشینی با تسویل دارند، مدنظر قرار گرفته است. در این بخش کلماتی چون: اغوا، تزیین، زخرف، تحلیه، تحسین و تبرج مطرح میشوند. پس از این، با احصای موارد کاربرد تسویل در قرآن کریم کلمات همنشین با این واژه معرفی، تحلیل و پژوهش میشوند.
در پیشنیه این پژوهش، دو مسئله مدنظر قرار داده شده است: نخست، از این نظر که واژۀ تسویل بررسی و پژوهش معناشناختی شود و دوم ازنظر روش این مقاله. در جهت نخست، بنا به جستجوی نگارنده، باوجود زحمتهایی که دانشمندان علوم مختلف متحمل شدهاند، پژوهشی که براساس مبانی علم معناشناسی صورت گرفته باشد، دربارۀ واژۀ این واژۀ قرآنی یافت نمیشود. از منظر روش این مقاله، همانطور که پیشتر ذکر شد، مطالعاتی از این دست در حوزۀ متون دینی آغاز شده است که نگارنده نیز گام در این مسیر نهاده و سعی کرده است در همین جهت سهمی به اندازۀ خود داشته باشد. در این زمینه به پژوهشهای ایزوتسو اشاره میشود. او با تأکید بر اینکه در قرآن کریم کلمات، منعزل از یکدیگر به کار نرفتهاند، بلکه ارتباط آنها با یکدیگر نیز مدنظر بوده است (ایزوتسو، ۱۳۶۱ش، ص. ۵)، کتابی را به رشتۀ تحریر درآورده است که با عنوان فارسی خدا و انسان در قرآن ترجمه شده است. همچنین، کتاب معناشناسی عقل در قرآن کریم نوشتۀ سعید کرمانی است. او در این کتاب بر تأثیرگذاری این روش در فهم آیات قرآن کریم و معارف آمده در متون دینی صحه گذاشته است.
در مسیر کشف روشمند مؤلفههای معنایی واژۀ تسویل، روش مدنظر در این نوشتار، توجه به روابط مفهومی همنشینی و جانشینی است. توضیح بیشتر اینکه در معناشناسی هر واژهای این نکته شایان توجه است که آن کلمه با تعدادی از واژهها دارای روابط مفهومی است. اگر هر دو واژهای که با هم روابط مفهومی دارند، بررسی شوند، معلوم میشود در تعدادی از عناصر معنایی مشترک و در بعضی از آنها متمایزند. برای بررسی روابط مفهومی میتوان از روش بررسی معنای واژگان همنشین و جانشین بهره برد و از این طریق به مؤلفههای معنایی کلمات دست یافت (صفوی، ۱۳۹۷، ص. ۲۸۰). از همین رو، ابتدا لازم به نظر میرسد دربارۀ این دو دسته از روابط مفهومی سخن به میان آورد و دربارۀ چیستی این دو دسته از روابط نکاتی را ارائه داد. 3-1. روابط جانشینی روابط جانشینی دستهای دیگر از روابط مفهومی در کلام است. در این دسته از روابط، اجزایی قرار میگیرند که نبود آنها ملازم شده است با وجود جزئی که موجود است. درواقع، گویندۀ دانا انتخاب کرده است که به جای سایر واژگانی که قابلیت دارند در کلام او قرار گیرند، از واژهای خاص استفاده کند و آن را در سخن یا نوشتۀ خود به کار ببرد؛ برای مثال، در جملۀ «به مدرسه برو» میتوان واژۀ خانه را در نظر گرفت که قابلیت استفاده از آن در این ترکیب وجود داشت؛ زیرا آن هم دلالت بر یک مکانی دارد که مقصد رفتوآمدها میتواند باشد؛ اما وجود غایب این واژه باعث شده است واژۀ مدرسه در این جمله معنا پیدا کند (حسینی، ۱۳۸۴ش، ص. ۳۴۷). درحقیقت متکلم از میان مکانهای مختلف تشخیص داده است استفاده از واژۀ مدرسه با مقصود او از کلام سازگار است و از این رو، این واژه را انتخاب کرده است. با این اوصاف، معلوم میشود کلماتی که با یکدیگر در محور جانشینی قرار میگیرند، هم دارای مؤلفههای مشترکاند که باعث میشوند با هم در یک محور قرار گیرند، هم دارای مؤلفههای متفارق که متکلم دانا براساس همین تفاوتها یک کدام را برای استفاده در کلام خود ترجیح میدهد. به بیان دیگر، در روابط جانشینی واژهها براساس شباهتهایی که بین دالّها یا مدلولهای آنها وجود دارد دستهبندی میشوند. اینکه بخشی از این مدلولها با هم یکسان باشند برای شکلگیری این روابط کافی است. سوسور قائل است همین شباهتها الگوهای جانشینی واژهها را شکل میدهد و در حالی که آنها در کنار هم قرار نگرفتهاند، به هم پیوند مییابند. علت این امر آنکه همۀ این واژههای در ذیل نظام بالقوهای وجود که هر فردی که از زبان استفاده میکند، آن را در ذهن خود دارد، در کنار هم قرار میگیرند (دینه سن،۱۳۹۰ش، ص. ۳۲). هر جملهشماری از واحدهای زبانی تشکیل میشود که در متن ذکر میشوند. از این واحدها بهعنوان «رویه موجود» پیام از آنها یاد میشود. گفته میشود در هر زبانی برای کارکرد کاملتر باید از واحدهایی که در متن و کلام وجود دارند، به واحدهای دیگری از جنس خود که در متن و کلام وجود ندارند، ارجاع دهند و رهنمون باشند. این نوع ارتباط را در میان مفاهیم مختلف میتوان «رویۀ غایب» نام نهاد (حسینی، ۱۳۸۴ش، ص. ۳۴۷).
3-2. روابط همنشینی دربارۀ آنچه بهعنوان روابط مفهومی در میان جملات و واژگان یاد میشود، تبیینهای متفاوتی ارائه شده است. این بیانات در کتب مختلف مربوط به علم زبانشناسی قابل ردیابی و پیگیری مفصّلاند. در توضیح مختصر روابط همنشینی به صورتی که در علم زبانشناسی مطرح است، باید گفت روابط همنشینی براساس تأکید بر اهمیت ارتباطات اجزای کلام با کل و وابستگی این دو به یکدیگر شکل میگیرد. در تحلیل روابط همنشینی، کلماتی را که در جمله یا عبارت در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، در یک محور افقی به نام محور همنشینی قرار میدهند و مؤلفهایی که هر کدام در شکلگیری معنای کل و ترکیب آنها با یکدیگر ایفا میکنند، تحلیل میشود (چندلر،۱۳۹۴، ص. ۲۱۷-۲۲۰). درخصوص مطالعات علوم دینی و مطالعاتی که حول محور قرآن کریم شکل گرفتهاند، میتوان گفت در زمینۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم امروزه ابتکارات چشمگیری برای شناخت روشمند معانی کلمات شکل گرفته است که در نوع خود باید به این تلاشها ارج نهاد. در همین راستا بعضی از متخصصین دربارۀ مواجهه با روابط معنایی در قرآن کریم یک تقسیمبندی دوگانه ارائه دادهاند. آنها روابط معنایی در قرآن کریم را به دو دسته کلی رابطۀ معنایی - نحوی و رابطۀ معنایی - معنایی تقسیم کردهاند. سپس بیان داشتهاند رابطۀ معنایی - معنایی را میتوان به سه دسته اشتدادی، تقابلی و توزیعی تقسیم کرد. شایان ذکر است به رابطۀ معنایی - نحوی، رابطۀ مکملی هم گفته میشود (سلماننژاد، ۱۳۹۱، ص. ۱۷؛ شفیعزاده، ۱۳۹۳، ص. ۱۰۲). روابط مکملی یا همان روابط معنایی - نحوی، نوعی از ارتباط میان مفاهیم است که براساس قواعد نحوی میان دو مفهوم صورت میپذیرند. در دستهای دیگر به نوعی از روابط اشاره میشود. در این دسته واژگانی جای میگیرند که مؤلفههای معنایی مشترک دارند و برای تقویت و معاضدت یکدیگر در عبارات همنشین شدهاند. بر این دسته از روابط، نام روابط مفهومی اشتدادی نهاده میشود. همپوشی دو مفهومی که رابطۀ اشتدادی دارند، گاهی بهطور کامل است؛ مثل مفاهیم دو واژۀ جبت و طاغوت و گاهی ممکن است تنها بعضی از مؤلفههای معنایی آنها مشترک باشد؛ مثل مفاهیم موجود در دو واژه برّ و تقوا یا طغیان و کفر. دستۀ سوم از روابط همنشینی روابط تقابلی است. دربارۀ این نوع از رابطه میتوان گفت این مفاهیم مؤلفههای معنایی مشترک دارند؛ اما در مقام تضعیف و نفی یکدیگر به کار میروند. اینها در آنچه کلیّت معناست مشترکاند؛ اما نقاط افتراق آنها جدی و شایان توجه است؛ مثل مفاهیم نور و ظلمت یا سرد و گرم (سلمان نژاد، ۱۳۹۱، ص. ۱۸). در این مقاله با بررسی استعمالات قرآنی مشتقات واژۀ تسویل، در بخش مربوط به روابط همنشینی روابط اشتدادی و مکملی این واژگان با سایر کلمات احصا و بررسی میشود.
تسویل از ریشه «سول» است. ابنفارس ریشۀ سول به معنای «استرخاء فی شیئ» توضیح داده است (ابنفارس، ۱۴۰۴، ص. ۳/۱۱۸)؛ یعنی در معنای نرم و سست شدن یک چیز (بستانی، ۱۳۷۵ش، ص. ۵۷). دانشمندان علم لغت گفتهاند سُوِلَ الانسان به معنای أمنیه و آروزیی است که انسانها آن را طلب میکند (ازهری ۱۴۲۱، ص. ۱۳/۴۷). در بسیاری از کتب لغت در ذیل مدخل سول به توضیح ریشه پرداخته نشده است؛ بلکه مستقیما معنای تسویل بررسی شده است. این نکته نشان از رواج بیشتر این ساخت صرفی از ریشه سول دارد.[1] در بعضی از کتب لغت، تسویل به حُسنبخشیدن و تزیینکردن یک شیئ معنا میشود (فراهیدی، ۱۴۰۹، ص. ۷/۲۹۸؛ ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۱۱/۳۵۰). تسویل به معنای زینتدادن و زیباییبخشیدن است (یزیدی، ۱۴۰۵، ص. ۱/۱۸۱؛ صاحب، ۱۴۱۴، ص. ۸/۳۷۷). راغب این واژه را به مطلق تزیینکردن ترجمه نکرده است؛ بلکه تزیینکردن نفس را تسویل دانسته است (راغب اصفهانی، 1412، ص. ۴۳۷) سَوَّلَ: زَیَّنَ، خُیِّلَ لَهُ، سَهَّلَ، طَوَّقَ، طَوَّعَ، أَغْوَى، أَغْرَى (اسماعیل صینى، 1414، ص58). در بعضی کتب لغت، وقتی این واژه در کنار کلمۀ شیطان ذکر شده است، آن را بهوسیلۀ واژۀ اغوا معنا کردهاند (فیروز آبادی، ۱۴۱۵، ص. ۳/۵۴۶). از بعضی عبارات برمیآید واژۀ «سؤل» در آیۀ «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى« (طه/۳۶) از ریشۀ سول است. آنها دربارۀ این آیه بیان داشتهاند معنای عبارت قرآنی معادل چنین جملهای است: «أُعْطِیت أُمْنِیَّتک«؛ یعنی آرزوی به تو عطا شد (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۱۱/۳۵۰). راغب آیۀ ۳۶ سورۀ طه را در ذیل مدخل سول آورده و پس از آن به آیاتی پرداخته است که مشتقات تسویل در آن موجود است. او سؤل را حاجتی که نفس انسان نسبت به آن حرص دارد، معنا کرده است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ص. ۴۳۷). در کتب تفسیری نیز بعضی برای توضیح این آیه از ریشۀ مَنَی استفاده کردهاند (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ص. ۷/۱۶) (ابنهائم، ۱۴۲۳، ص. ۱/۲۲۷). این نکته حاکی از آن است که آنها کلمۀ سؤل را در آیۀ مذکور همریشه با آنچه در واژۀ تسویل گفته میشود، میدانند. با پذیرش آنچه در اینجا از بعضی لغویون و مفسرین نقل شد، میتوان به شناخت بیشتری از معناشناسی لغوی ریشۀ سَوَل دست یافت. نکتۀ شایان توجه در توضیحات دانشمندان تأکید بر استفاده از کلید واژۀ «أمنیة» و «منا» در توضیح معنای سُؤل است؛ یعنی میتوان در معناشناسی این واژه این نکته را مدنظر قرار داد؛ البته در نقطۀ مقابل تعدادی از مفسرین و دانشمندان علم لغت به تصریح یا به اشاره ریشۀ این واژه را از ریشۀ سأل دانستهاند. بیان بعضی چنین است که سؤل در این آیه در معنای مسؤول است؛ یعنی آنچه طلب کردهای، اجابت شد (طریحی، ۱۳۷۵ش، ص. ۵/۳۹۰؛ زمخشری، ۱۴۰۷، ص. ۳/۶۲؛ بیضاوی، ۱۴۱۸، ص. ۴/۲۷؛ آلوسی، ۱۴۱۵، ص. ۸/۵۰۰).
در مسیر معناشناسی واژگان، یکی از مهمترین راههای شناخت مؤلفههای موجود در معانی واژگان یک عبارت، دقت در کلمات جانشین است. کلماتی که در یک بیان ساده این قابلیت را دارند که در جایگاه آن واژه قرار بگیرند. پاسخ به این سؤال که چرا گوینده یا نویسندۀ دانا در عبارات خود از واژهای استفاده کرده و از سایر واژگان صرفنظر کرده است، میتواند گویای نکات مختلفی در مؤلفههای معنایی واژۀ مورد بحث باشد. به تعبیری که دانیل چندلر در کتاب خود ذکر کرده است کاربرد روابط جانشینی در انتخاب است. درواقع، شناخت عناصر موجود در روابط جاشینی امکان مقایسه را برای محقق پدید میآورد (چندلر، ۱۳۹۴، ص. ۲۱۷). مقایسۀ عناصر نیز به شناخت تمایز آنها و درنهایت به فهم دقیق از مؤلفههای معنایی هر کدام منجر میشود. 5-1. غوی وقتی تسویل به شیطان نسبت داده میشود، آن را هممعنا با واژۀ «إغوا» دانستهاند (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۳/۱۱۸). گویا کلمۀ «اغوا» میتواند جانشین مشتقات واژۀ تسویل در این نوع کاربردها قرار بگیرد. اغوا از ریشۀ غَوَی، مصدر ثلاثی مجرد آن الغَوایه و معنای آن جدیت و لجات در گمراهی است (فراهیدی، ۱۴۰۹، ص. ۴/۴۵۶). فیومی اضافه میکند این واژه متضاد با معنای رشد است (فیومی، ۱۴۱۴، ص. ۲/۴۵۷). وقتی این ریشه در باب إفعال قرار بگیرد، کلمۀ اغواء ساخته میشود. میتوان گفت معنای إغوا گمراهکردن دیگران است (حمیری، ۱۴۲۰، ص. ۸/۵۰۳۳). در قرآن کریم ۲۲ بار مشتقات این ریشه به کار رفته و در هر کدام همنشین با واژگان متعددی شده است؛ برای مثال، در آیۀ ۲۵۶ سورۀ بقره در رابطۀ همنشینی تقابلی با واژۀ رشد قرار گرفته است. میتوان گفت در این کاربرد غیَ معنای انحراف از حقیقت و دورشدن از واقع را دارد (مکارم، ۱۳۷۱ش، ص. ۲/۲۷۹). در آیهای دیگر، شیطان در گفتگوی خودش با خدای متعال گمراهکردن را به او نسبت میدهد و قسم میخورد در طول حیات خودش همۀ بندگان خدا را دچار گمراهی کند. در چند آیه به این نکته اشاره شده و در همۀ آنها از إغوا برای رساندن معنای گمراهی استفاده شده است. دربارۀ اینکه روش اغوا چگونه است، با توجه به قرآن و روایات معصومین نکات مختلفی ذکر شده است. یکی از نکات این است که تسویل خود یکی از روشهای اغوا است. درحقیقت کلمۀ تسویل در کاربردهای قرآنی خودش معنایی اخص از اغوا دارد. بعضی مفسّرین در ذیل آیۀ ۶۳ سورۀ قصص به این نکته اشاره کردهاند آنچه بهعنوان اغوا رخ میدهد، صرفاً وسوسه و تسویل است؛ گویا از مصادیق بارز اغوا تسویل است (قمی، ۱۳۶۸ش، ص. ۱۰/۸۹). مؤلفۀ زیبا نشان دادن آنچه مقصود شیطان است، از روشهای پرکاربرد شیطان در گمراهکردن انسانها است. نکتۀ جالب توجه این است که در آیۀ ۳۹ سورۀ مبارکۀ حجر واژۀ تزیین و اغوا با در کنار یکدیگر ذکر شدهاند. با توجه به نقل این آیه، شیطان میگوید کارهای زشت را برای انسانها زیبا نشان میدهد و آنها را إغوا میکند.
5-2. تزیین تزیین به معنای زینتبخشیدن و زیبا جلوه دادن است. از این نظر مترادف با واژۀ تسویل است و بهجاست که در زمرۀ کلماتی ذکر شود که در محور جانشینی با این واژه قرار میگیرند. مشتقات این واژه ۴۳ بار در قرآن کریم به کار رفتهاند که از این میان در ۲۴ مورد دربارۀ زیبا جلوه یافتن اعمال زشت استعمال شده است. ریشۀ این کلمۀ زین است، مخالف آن را کلمۀ شین میدانند. ازهری نقل میکند شنیده است کودکی میگفته است «وجهی زین و وجهک شین» یعنی در نظر داشته است بگوید صورت من دارای حُسن است و صورت تو ناپسند است (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۱۳/۲۰۱). به این ترتیب، یکی از کاربردهای این واژه است که دربارۀ زیبایی و حُسن ظاهری به کار میرود. در کاربردهای قرآنی زینت به سه دسته تقسیم میشود: ۱- زینت نفسی مثل آیۀ ۷ سورۀ حجرات که ایمان را زینت قلب انسان دانسته است. ۲-زینت بدنی مثل بلندی قامت. ۳- زینت خارجی که منظور همان زیورآلات است. مثال آن آیۀ ۷۹ سورۀ قصص است که دربارۀ قارون گفته شده است که به همراه زینتهای خودش خارج شد. در بسیاری از استعمالات قرآنی این واژه بهطور مستقیم فعل زیبا جلوه دادن به شیطان نسبت یافته است. نکتۀ جالب توجه این است که برخلاف واژۀ تسویل که در بیشتر کاربردهای قرآنی آن به نفس انسانها نسبت داده شده است، بنا به جستجوی نگارنده در هیچ موردی فاعل فعل تزیین، نفس انسانها نیست. همانطور که پیشتر ذکر شد یکی از راههای اغواکردن انسانها از سوی شیطان تزیین اعمال ناپسند است. این نکته شاهدی است بر اینکه در مواردی که عمل نفس انسان در زیبا جلوه دادن زشتیها مطرح است، دقت شده است = از واژۀ متناسب با آن یعنی از واژۀ تسویل استفاده شود.
5-3. زخرف اصل این واژه در معنای طلا است؛ اما از آنجا که استفاده از طلا بهعنوان زینت بسیار رایج است، کمکم از این واژه بهعنوان مطلق زینت استفاده شده است (ابنسیده، ۱۴۲۱، ص. ۵/۳۳۶؛ ابنقتیبه، ۱۴۱1، ص. ۱/۱۷۰). این واژه ۴ مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. در آیۀ ۹۳ سورۀ اسراء نقل میشود مشرکان از پیامبر میخواستهاند در اثبات حقانیت خود خانهای از زخرف داشته باشد. سیاق آیه نشان میدهد معنای اصلی واژۀ زخرف یعنی طلا در این آیه مدنظر است (ر.ک ترجمۀ آیت الله مکارم و آیت الله مشکینی). همینطور در آیۀ ۳۵ سورۀ زخرف که میتواند منظور آیۀ شریفه زیورآلات زرین باشد. در دو آیۀ دیگر از دو تعبیر «زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً» (انعام/۱۱۲) و «أَخَذَتِ الْأَرْضُ زخرفها» (یونس/۲۴) استفاده شده است. در سورۀ انعام کلامی که شیاطین جنس و انس با یکدیگر رد و بدل میکنند، توصیف به زخرف شده است. اضافۀ زخرف به قول در این آیه درواقع، اضافۀ صفت به موصوف است (ابنعاشور، ۱۴۲۰، ص. ۷/۹). گویا همانطور که طلا برای هر کسی موجب شگفتی و جذابیت است، آنها نیز کلام خود را به گونهای مطرح میکنند که چنین باشد (سمین، ۱۴۱۴، ص. ۳/۱۶۱). این گفتار، گفتاری است که امر را بر انسان مشتبه میسازد تا بدینوسیله او را فریب دهد (طباطبایی، ۱۳۹0ق، ص. ۷/۳۲۱). در آیۀ ۲۴ سورۀ یونس به زیباییهایی که روی زمین میروید، واژۀ زخرف اطلاق شده است. در این آیه واژه زخرف استعاره از گیاهان سبز و گلهای زیبایی است که روی زمین میروید. این زیباییها به زیورآلاتی که زمین روی خود میپوشاند، تشبیه شده و سپس مشبه و وجهتشبیه حذف شده است. (طبرسى، 1372 ه.ش، ج1، ص164)
5-4. تحسین و احسان تحسین از حسن است. این ریشه از پرکاربردترین ریشهها در لغت و زبان عربی است که مؤلفۀ معنایی نیکویی و زیبایی در میان همه استعمالات آن مشترک به نظر میرسد. ذکر این واژه در این مقاله از آن نظر است که در کتب لغت معنای آراستن و زیباکردن را برای واژۀ تحسین انتخاب کردهاند (جوهری، ۱۳۷۶ق، ص. ۵/۲۰۹۹). از این نظر میتوان این واژه را نیز در یک حوزۀ معنایی با واژۀ تسویل دانست. در آیه ۳ سورۀ تغابن خدای متعال میفرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالحق وَ صَوَّرَکمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکمُ وَ إِلَیْهِ الْمَصِیر»؛ یعنی «آسمانها و زمین را به حقّ آفرید و شما را صورتگرى کرد و صورتهایتان را نیکو آراست و فرجام به سوى اوست« (ر.ک: ترجمۀ آیت الله مکارم)؛ اینکه منظور از آیۀ شریفه صرفاً زیبایی صورت است یا معنایی اعم در نظر است، محل بحث دانشمندان قرار گرفته است. یک برداشت از این آیۀ شریفه این نکته است که منظور از زیبایی در این جا صرفاً زیبایی ظاهری نیست؛ بلکه تناسب مجموع اجزای یک شیئ با هدفی است که برای آن خلق شده است (طباطبایی، ۱۳9۰، ص. ۱۹/۲۹۵). آیاتی چون آیۀ ۷ سورۀ سجده و آیۀ ۴ سوره تین بهطور مشخصی تأکید بر تناسب اجزای خلقت برای رسیدن به غایت و مقصود میکند. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم«؛ در این آیات و سایر آیاتی که بر این نکته صحه میگذارد، از ریشۀ حسن برای توصیف خلقت استفاده شده است. بدین ترتیب، در مواردی که تحسین اشیاء به خدا نسبت داده میشود، میتوان قائل به معنایی اعم از زیبایی ظاهری شد. استعمالات قرآنی متعددی شاهدی بر این مدعا است. نکتۀ شایان توجه در استعمالات قرآنی این واژه آن است که هیچگاه فاعل تحسین و احسان شیطان یا نفس قرار نگرفته است و دیده میشود موارد استعمال این واژگان در بحث از خلقت و شکلگیری اشیاء است. این نکته حاکی از این مؤلفۀ معنایی است که واژگان تحسین و احسان از آن زیباساختنی که حقیقتاً وجود داشته باشد و براساس واقعیت باشد، خبر میدهد، چه زیبایی ظاهری و چه باطنی. برخلاف واژگانی چون تسویل که زیبا جلوه دادن اشیای ناپسند در آنها أخذ شده است و هیچچیزی در واقعیت اشیاء خبر نمیدهند.
5-5. تحلیه از دیگر واژگانی که در زبان عربی و در استعمالات قرآنی برای زینتدادن و زیباسازی استفاده شده، واژۀ تحلیه است؛ مانند آیه: «تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها» (نحل/14). این واژه از ریشۀ حلی است که درمجموع ۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است. از این میان، در ۴ مرتبه در ساخت صرفی باب تفعیل و بهصورت مجهول به کار رفته است. در هر ۴ مورد درخصوص اهل بهشت است که بهوسیلۀ گردنبندهایی از جنس طلا یا نقره زینت داده میشوند و از این نعمت در بهشت متنعّماند. همچنین، در داستانی که خدای متعال ساختهشدن گوسالۀ سامری را بیان میکند، اشاره میشود که آنها از تعدادی زیورآلات برای ساختن گوساله استفاده کردند که برای بیان این نکته از ریشه حلی استفاده شده است. به این ترتیب، این واژه در کاربردهای قرآنی خود در زینتبخشی بهوسیلۀ زیورالات استفاده شده است نه معانی مربوط به زیبایی باطن یا زیبایی غیرواقعی اشیاء یا زیباساختن به وسایل دیگر. نکتۀ جالب توجه این است که با همۀ این اوصاف، در ادبیات عرفانی و اخلاقی، این واژه با مؤلفههای معنایی دیگری به کار میرود. در کاربرد تفاسیر عرفانی تحلیه در کنار تزکیه استفاده میشود (انصاری، ۱۳۷۱ش، ص. ۱/۳۸). در این کتب، زیبایییافتن بهوسیلۀ اخلاق انسانی را با واژۀ تحلیه بیان میکنند (کاشانی، بیتا، ص. ۱/۲۵). میتوان گفت استفاده از این واژه در ادبیات عرفانی و اخلاقی برای کسب اخلاق نیکو استعارهای است بر اینکه صفات نیکو همچون زیورآلاتی هستند که وجود انسان را زینت میبخشند؛ اما به هر حال، این استعمال استعاری است و در ظاهر آیات قرآن کریم مصداقی از آن یافت نمیشود.
5-6. تبرّج واژۀ تبرج از واژگانی است که در معانی زینتیافتن به کار رفته است. اصل آن به معنای ظهور است. برای بُرج از آن جهت که ظاهر و آشکار است، از این ریشه استفاده شده است. تبرج را به اظهار زینت معنا کردهاند؛ به گونهای که باعث کشش جنس مخالف شود (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۲/۲۱۲). در کاربردهای قرآنی این واژه برمیآید که منظور از این واژه آرایشکردن زنان است و اظهار زیباییهای خود است. در آیۀ ۳۳ سورۀ احزاب «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّة» خدای متعال زنان را از انجام تبرج جاهلی نهی کرده است. بنا به آنچه نقل شده است در آن دوران، زنان لباسهایی که که مروارید بر آن بود و اطراف آن دوخته نشده بود، بر تن میکردند. لباسی که بدن آنها را بهطور کامل نمیپوشانده است (فراء، ۱۹۸۰م، ص. ۲/۳۴۳). بدین ترتیب، در این واژه مؤلفۀ معنایی اظهار زیبایی ظاهری پر رنگ است و نسبت به واژۀ تسویل از جهت تقارن دارد.
برای معناشناسی واژگان دقت به کلمات همنشین که در یک عبارت در کنار یکدیگر ذکر شدهاند، مفید و تأثیرگذار است. درواقع، باید توجه داشت کلمات معانی خود را در ساختاری پیدا میکنند که قرار میگیرند و مؤلفههایی که متکلم از آنها اراده کرده است، رسانده میشود؛ از این رو، در این جستار آیاتی که مشقات فعلی واژۀ تسویل در آن به کار رفته است، احصاشده و واژگان همنشین آن معرفی میشوند. با دقت و تأمل در همنشینی این کلمات میتوان به مؤلفههای دست یافت که در معنای کلمۀ تسویل مدنظر بوده است. نکتۀ حائز اهمیت در فهم مؤلفههای معنایی واژۀ تسویل مشتقات این واژۀ در آیات قرآن کریم سه بار به نفس و انفس همنشین شده است و یک مرتبه با واژۀ شیطان. نوع این روابط نیز از نوع رابطۀ همنشینی مکملی است که این واژگان فاعل فعل تسویل قرار گرفتهاند. ازطرفی در یک مورد نیز میتوان به رابطۀ اشتدادی فعل سَوّلَ با فعل أملی اشاره کرد.
6-1. نفس در ادبیات قرآن کریم واژۀ نفس از الفاظ پرکاربرد است که در حدود ۷ مورد از موارد کاربرد آن، خبر از یک نیروی تأثیرگذار در درون انسان میدهد؛ مانند آیه: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ» (مائده/30) و نیز: (ر.ک: قاف ۱۶، یوسف ۵۳، قیامت ۲، یوسف ۱۸، یوسف ۸۳، طه ۹۶). از این میان، عبارات آیۀ دوم سورۀ قیامت اشاره به وجود نفس لوامه دارد. قوهای بازدارنده که انسان را در صورت خطا ملامت میکند (زمخشری، ۱۴۰۷ق، ص. ۴/۶۵۹). ۶ مورد دیگر حاکی از وجود قوهای است که انسان را به خطا میاندازد و از مسیر حق منحرف میکند. چهار کلیدواژۀ تسویل، وسوسه، تطویع و امر به سوء اقداماتی هستند که به نفس انسان نسبت داده شده است. از این میان، باید گفت در سه آیۀ شریفه، این واژۀ تسویل است که به نفس انسانها نسبت داده شده است. در دو مورد از قول حضرت یعقوب به فرزندانش است که عملکرد آنها را دربارۀ یوسف ناشی از تسویل نفس آنها دانسته است (ر.ک: یوسف ۱۸/یوسف ۸۳) و در آیهای دیگر در داستان سامری وقتی که از سامری پرسیده میشود چرا گوساله را ساختی و چهچیز تو را وادار کرد، او پاسخ میدهد تسویل نفسانی او باعث شد دست به چنین عملی بزند (طباطبایی، ۱۳۹۰ق، ص. ۱۴/۱۹۴). او میگوید چیزی را دیدم یا چیزی را دانستم که دیگران متوجه نشدند (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ص. ۷/۴۵). سامری این سوءاستفاده از اثر رسول را ناشی از تسویل نفس خود میداند. آنچه از این عبارات در شناخت مؤلفههای معنایی تسویل معلوم میشود، این است که نفس انسان میتواند امری نادرست را برای او زیبا جلوه دهد و انسان را به ورطۀ هلاکت بکشاند. همنشینی واژۀ تسویل با نفس برای ذکر موارد این جریان در قرآن کریم و نیز در مجموعۀ معارف دینی که شامل روایات معصومین، علیهمالسلام و ادعیۀ مأثوره نیز میشود، برای مثال، امام سجاد علیه اسلام درمناجات با پروردگار عرضه داشت: (اللّهُمَّ وَ لی إِلَیْکَ حاجَةٌ قَدْ قَصَرَ عَنْها جُهْدی وَ تَقَطَّعَتْ دُونَها حِیَلی وَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی). (صحیفۀ سجادیه، 1376ش، دعای ۱۳، ص70) نشان از این دارد که تسویل واژهای است که برای یکی از اعمال نفسانی انسان به کار میرود و باید گفت این مؤلفه دربارۀ واژۀ تسویل حائز اهمیت است. نکتۀ جالب توجه که بهعنوان مؤید بحث استفاده میشود، این است که تا جایی میان عمل تسویل و نفس انسان ارتباط وثیقی دیده میشود که در بعضی از تعابیر از این نفس به نام نفس مسوّله یاد کردهاند (بلاغی، ۱۳۸۶ق، ص. ۷/۱۲۱)؛ (شاهعبدالعظیمی، ۱۳۶3ش، ص. ۸/۳۲۱). از این رو، باید تأکید کرد آنچه از تسویل مدنظر است، عملی است از اعمال نفس انسان که باطل را در نظر انسان زیبا و خواستنی جلوه میدهد. شاهدی دیگر بر نکتۀ اخیر نیز عباراتی است که بعضی از لغویون در توضیح ریشۀ سَوَلَ به کار بردهاند. ابنمنظور در معرفی واژۀ تسویل گفته است که تسویل ساخت متعدی از عبارت سُوِلَ و معنای آن «أمنیه» است (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۱۱/۳۵۰). امنیه در یک بیان کوتاه به معنای آرزو است (قرشی، ۱۳۷۱ش، ص. ۶/۲۹۶). بیان کاملتر این است که امنیه به صورتی از آرزوها گفته میشود که در نفس انسان شکل میگیرند و در ذهن او پرورش مییابند؛ بنابراین، از همین روست که به سخن دورغ أمنیه نیز میگویند؛ زیرا شخص دروغگو آنچه را خلاف واقع است در ذهن خود ساخته است و سپس آن را برای مخاطب بیان میکند (راغب اصفهانی، 1412، 1/780)؛ با این اوصاف، میتوان بر این مؤلفۀ معنایی تأکید کرد غیرحقیقی بودن آنچه نفس انسان میسازد، در این واژه أخذ شده است؛ یعنی نفس انسان براساس تمنیات و آنچه حقیقت ندارد، تصوراتی را برای او پدید میآورد که به موجب آن انسان دچار خطا در تصمیمات و اقدامات خود میشود.
6-2. شیطان در سورۀ مبارکۀ محمد، خدای متعال دربارۀ کسانی که بعد از روشنشدن هدایت برای آنها از این مسیر پشت کردهاند، میگوید شیطان این عمل را برای آنها زینت داده است. یکی از ترفندهای شیطان در کشاندن انسان به مسیر باطل تسویل است؛ «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ» (محمد/25). تسویل یعنی آنچه را نفس انسان به آن کشش دارد، در نظر او زیبا جلوه دهد و انسان را به سمت آن سوق دهد (طباطبایی، ۱۳۹۰ق، ص. ۱۸/۲۴۱). کشش نفسانی انسانها مایۀ نفوذ و دخالت شیطان قرار میگیرد تا از این طریق جان و قلب آدمی را به مسیر خطا بکشاند. با این تفاسیر به نظر میرسد دربارۀ واژۀ تسویل و همنشینی آن با شیطان میتوان گفت نوعی از زینتبخشیدن و زینتدادن مدنظر است، آنچه غیر حقیقی است را حقیقی جلوه میدهد. بدین ترتیب این مؤلفه که تسویل امری شیطانی و در مسیر انحراف است، در معناشناسی این واژه به دست میآید. از طرفی، همانطور که ذکر شد، این امر شیطانی که زیبا جلوه دادن امور ناپسند باشد، در موارد متعددی با استفاده از واژۀ تزیین بیان شده است. با توجه به موارد کاربرد واژۀ تزیین باید گفت واژۀ تزیین نسبت به اینکه زینت برای انحراف انسانها باشد یا غیر آن، مطلق است و از این نظر تقییدی ندارد؛ اما واژۀ تسویل هم از این نظر که در مسیر انحراف و حرکت به سمت باطل و هم از این نظر که مبتنی بر مشتهیات نفسانی است، تقیید دارد.
6-3. أملی أملی از مصدر املاء است. بسیاری از دانشمندان علم لغت، املاء را از ریشۀ «ملو» دانستهاند. دیده میشود آنها بسیاری مشتقات واژۀ املاء را در ذیل مدخل «ملو» ذکر کردهاند (فراهیدی، ۱۴۰۹، ص. ۸/۳۴۴؛ ابنفارس، 1404، ص. ۵/۳۵۲؛ ابنمنظور، ۱۴۱۴، ص. ۱۵/۲۹۰). در آیۀ ۲۵ سورۀ محمد این واژه عطف به تسویل شده است. «الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» (محمد/25). املاء در این آیه به معنای آن است که شیطان آمال و آرزوها را در ایشان طولانی میکند (فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق، ص. ۵/۲۸). پیشتر ذکر شد ازنظر لغوی، تسویل با واژۀ أمنیه به معنای آرزو همسو است. در اینجا و با عنایت به همنشینی این کلمۀ املاء میتوان در معناشناسی قرآنی واژۀ تسویل، نکتهای را اضافه کرد. میتوان گفت آرزوهایی که در نفس انسان زینت مییابند، آرزوهایی طویلالمدة هستند که سقوط او در ورطۀ ضلالت تضمین شود.
با توجه به بررسی روابط مفهومی واژۀ تسویل و بررسی کلمات جانشین و همنشین، ظرائفی از مؤلفههای دخیل در معناشناسی قرآنی واژه تسویل به دست آمد. در قدم نخست باید گفت اگرچه زینتدادن، مؤلفۀ معنایی مشترک میان واژۀ تسویل و واژگانی چون تزیین، تحلیه و تبرج است، باید دقت داشت تسویل عمل نفس انسان است. درواقع، برخلاف واژگان مذکور ازنظر فاعل مقیّد به این است که نفس انسان فاعل آن باشد. همچنین، در یک بیان دقیق باید گفت تسویل زیبا جلوه دادن است و نه زیباکردن. درواقع، واژگانی چون تحلیه، تحسین و تبرج برای مواردی استفاده میشوند که یک شیئ حقیقتاً زیبا و نیکو میشود؛ خواه اینکه زیبایی ظاهری باشد یا باطنی؛ به هر حال، درحقیقت معنای زیبایی واقع میشود؛ اما دربارۀ تسویل باید گفت هیچچیزی درواقعیت و حقیقت اشیاء رخ نمیدهد؛ بلکه صرفاً روان انسان و قوۀ مدرکۀ او دچار خطای شناختی میشود. باید گفت واژۀ تزیین در معنایی اعم به کار میرود. نکتۀ جالب توجه دیگر با توجه به معنای لغوی و همنشینی واژۀ تسویل با عبارت «أملی لهم»، این است که علت مادی و درواقع، مایۀ نفس مسوّله برای فریب انسانها آرزوها و تمنیّات درونی اوست که نسبت به آنها ولع دارد. درحقیقت این نقطه، نقطهای است که نفس انسان دست به کار شده است و تصورات آمال و آرزوهای طولانی را در ذهن پرورش میدهد. نکتۀ حائز اهمیت دیگر در مؤلفههای معنایی واژۀ تسویل از جهت لوازمی که در پی دارد، آن است که این عمل نفسانی انسان یکی از دستمایههای شیطان برای اغوا و فریب دادن انسانهاست که در سورۀ محمد و آیات مشابه به آن اشاره شده است.
[1] . ر.ک: الصحاح، لسان العرب، العین، المصباح المنیر، واژه: «س و ل». | ||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم. صحیفه سجادیه (1376ش). (چاپ اول)، قم، دفتر نشر الهادى. ابنسیده، على بن اسماعیل (۱۴۲۱ق). المحکم و المحیط الأعظم (چاپ اول). بیروت: دار الکتب العلمیة. ابنعاشور، محمدطاهر (۱۴۲۰ق). تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابنعاشور. لبنان - بیروت: مؤسسة التاریخ العربی. ابنفارس، احمد بن فارس (۱۴۰۴ق). معجم مقاییس اللغة (چاپ اول) قم: مکتب الاعلام الاسلامی. ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم (۱۴۱۱ق). تفسیر قریب القرآن. (چاپ اول). بیروت: دار و مکتبة الهلال. ابنمنظور، محمد بن مکرم (۱۴۱۴ق). لسان العرب (چاپ سوم). بیروت: دار صادر. ابنهائم، احمد بن محمد (۱۴۲۳ق). التبیان فى تفسیر غریب القرآن (چاپ اول). لبنان-بیروت: دار الغرب الإسلامی ازهرى، محمد بن احمد (۱۴۲۱ق). تهذیب اللغة (چاپ اول). بیروت: دار احیاء التراث العربی. اسماعیل صینى، محمود (1414ق). المکنز العربى المعاصر (چاپ اول). بیروت: مکتبة لبنان ناشرون. انصارى، عبدالله بن محمد (۱۳۷۱ش). کشفالاسرار و عدة الابرار (چاپ هشتم). تهران: امیرکبیر. ایزوتسو، توشیهیکو (۱۳۶۱ش). خدا و انسان در قرآن. تهران: شرکت سهامی انتشار. آلوسى، محمود بن عبدالله (۱۴۱۵ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی. لبنان - بیروت: دارالکتب العلمیة. بستانى، فواد افرام (۱۳۷۵ش). فرهنگ ابجدی، (چاپ دوم). تهران: اسلامی. بلاغى، عبدالحجه (۱۳۸۶ق). حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر (چاپ اول). قم: حکمت. بیضاوى، عبدالله بن عمر (۱۴۱۸ق). أنوار التنزیل و أسرار التأویل (چاپ اول). بیروت: دار إحیاء التراث العربی. جوهرى، اسماعیل بن حماد (۱۳۷۶ق). الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة. بیروت: دار العلم للملایین. چندلر، دانیل (۱۳۹۴ش). مبانی نشانهشناسی. مترجم: مهدی پارسا (چاپ هفتم). تهران: سورۀ مهر. حسینی، سید ابوالقاسم (۱۳۸۴ش). بر بال قلم چهل درس در قلمرو ادب پارسی و آیین نگارش (چاپ ششم). تهران: نشر ظفر. حمیرى، نشوان بن سعید (۱۴۲۰ق). شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم. دمشق: دار الفکر. دینه سن، آنه ماری (۱۳۹۰ش). درآمدی بر نشانهشناسی (چاپ چهارم). تهران: نشر پرسش. راغب اصفهانى، حسین بن محمد (۱۴۱۲ق). مفردات ألفاظ القرآن (چاپ اول). بیروت: دار القلم. زمخشرى، محمود بن عمر (۱۴۰۷ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل. لبنان - بیروت: دار الکتاب العربی. سلماننژاد، مرتضی (۱۳۹۱). معناشناسی تدبر در قرآن با سه رویکرد ساختاری، ریشه شناسی و تاریخ انگاره. دانشگاه امام صادق علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی. سمین، احمد بن یوسف (۱۴۱۴ق). الدر المصون فى علوم الکتاب المکنون (چاپ اول). لبنان - بیروت: دارالکتب العلمیة. شاهعبدالعظیمى، حسین (۱۳۶۳ش). تفسیر اثنىعشرى (چاپ اول). تهران: میقات. شریف الرضى، محمد بن حسین (۱۴۰۶ق). تلخیص البیان فی مجازات القرآن (چاپ دوم). لبنان - بیروت: دار الأضواء. شفیعزاده، مرضیه، بهارزاده، پروین و فتاحیزاده، فتحیه (1389). معناشناسی کلمه در قرآن کریم با تأکید بروش همنشینی و جانشین. پژوهشهای قرآن و حدیث، شماره ۱، صص ۹۹-۱۳۰. (10.22059/jQST.201451935) صاحب، اسماعیل بن عباد (۱۴۱۴ق). المحیط فى اللغة (چاپ اول). بیروت: عالم الکتب. صفوی، کوروش (۱۳۹۷ش). درآمدی بر معناشناسی (چاپ ششم). تهران: سورۀ مهر. طباطبایى، محمدحسین (۱۳۹۰ق). المیزان فی تفسیر القرآن (چاپ دوم). لبنان - بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات. طبرسى، فضل بن حسن (۱۳۷۲ش). مجمع البیان فی تفسیر القرآن (چاپ سوم). ایران - تهران: ناصرخسرو. طریحى، فخر الدین بن محمد (۱۳۷۵ش). مجمع البحرین (چاپ سوم). تهران: مرتضوی. فراء، یحیی بن زیاد (۱۹۸۰م). معانی القرآن (چاپ دوم). قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب. فراهیدى، خلیل بن احمد (۱۴۰۹ق). کتاب العین (چاپ دوم). قم: نشر هجرت. فیروز آبادى، محمد بن یعقوب (۱۴۱۵ق). القاموس المحیط (چاپ اول). بیروت: دار الکتب العلمیة. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى (۱۴۱۵ق). تفسیر الصافی (چاپ دوم). تهران: مکتبة الصدر. فیومى، احمد بن محمد (۱۴۱۴). المصباح المنیر فى غریب الشرح الکبیر للرافعى (چاپ دوم). قم: مؤسسه دار الهجرة. قرشی، علیاکبر (۱۳۷۱ش). قاموس قرآن (چاپ اول). تهران: دارالکتب الاسلامیه. قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا (۱۳۶۸ش). تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب (چاپ اول). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. کاشانى، فتحالله بن شکرالله (بیتا). منهج الصادقین فی إلزام المخالفین. تهران: کتابفروشى اسلامیه. مکارم شیرازى، ناصر (۱۳۷۱ش). تفسیر نمونه (چاپ اول). تهران: دالکتب الاسلامیه. یزیدى، عبدالله بن یحیى (۱۴۰۵ق). غریب القرآن و تفسیره (چاپ اول). بیروت: عالم الکتاب. | ||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 116 |