
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,688 |
تعداد مقالات | 13,864 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,930,936 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,035,706 |
مستزاد از صنعت تا قالب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 46، فروردین 1403، صفحه 23-36 اصل مقاله (1.15 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2024.140963.2369 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قربان ولیئی* 1؛ حسین بخشی2؛ سعید توکلی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تصور عموم چنین است که مستزاد از نخست بهعنوان قالب شعری وارد حوزۀ ادبیات شده است، قالبی که تا دورۀ مشروطه چندان توجهی به آن نمیشد. امروزه این امر باعث برخی دشواریها در تعریف و طبقهبندی انواع آن میشود. بررسیهای ما نشان میدهد تا قرن نهم در هیچیک از متون ادبی نامی از مستزاد به میان نیامده است؛ اما جالب است که پساز این تاریخ اصطلاح مستزاد تنها در کتابهای مربوط به بدیع و در کنار دیگر صنایع ادبی معرفی میشود و برخی از نویسندگان به تقسیمبندی آن دست میزنند. تا جایی که دریافتهایم نخستینبار در کتاب درّۀ نجفی (1362) مستزاد بهعنوان یک قالب شعری در کنار قالبهایی چون قصیده، غزل و ... قرار گرفته است. دقیقاً پساز این کتاب اصطلاح مستزاد از مباحث بدیعی وارد قلمرو قالبهای شعری میشود. اغلب نویسندگانی که پساز نجفقلی میرزا دست به نگارش کتابهای بلاغی زدهاند راه درۀ نجفی را پیش گرفتهاند که تا دورۀ حاضر نیز ادامه یافته است. با این توضیح که در جایی از این آثار اشارهای به سابقه و خاستگاه مستزاد دیده نمیشود. ما در پژوهش حاضر، در حد وسع، با بررسی منابع کهن و معاصر، بر آنیم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم که مستزاد از یک صنعت ادبی به یک قالب شعری دگرگون شده است. همچنین تلاش میکنیم سیر این تحول را نشان بدهیم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شعر فارسی؛ شعر عصر مشروطه؛ قالبهای شعری؛ صنایع ادبی؛ مستزاد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه یکی از دلایلی که ما را از تحقیق و تفحص در برخی از امور باز میدارد بدیهیدانستن آن است. آنچه ما امروز در اختیار داریم آن چیزی نیست که پیشاز این وجود داشته و طبیعتاً آیندگان نیز نسبت به امروز با شکلهای مختلفی از پدیدهها روبهرو خواهند شد. نبود ارتباطی پیوسته و آشکار در سیر خطی تاریخ، عاملی است که پردهای از تاریکی را بر روی پدیدهها میکشد. تاریخ ادبیات نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما از بسیاری شاعران و نویسندگان اطلاعات دقیق نداریم و بیشتر روایتها در هالهای از افسانه و خیال قرار دارند. تذکرهها معدود و مغلوط هستند. حتی برخی از آثار ادیبان نیز با صورتهای متفاوت ثبت و ضبط شدهاند. کتابهای بلاغت محدود و معمولاً رونوشتی است از کتابهای پیشاز خود. قول بزرگان برهان قاطع است و نقل استادان حجت تام. با همۀ این مسائل ما نمیتوانیم از کنار امور بیتفاوت بگذریم. کنکاش در بطن آثار ادبی همواره مواردی را آشکار میکند که تا این زمان از چشم اهل فن دور مانده است. از علومی که همواره در معرض چنین سهلانگاریهایی قرارگرفته «فن بدیع» را میتوان نام برد. «با بررسی کتابهای بلاغی به روشنی میتوان پی برد که برای بسیاری از مقولات و جستارهای قلمرو بلاغت نمیتوان تعریف جامع و مانعی به دست داد» (رخشندهمند و فولادی، 1402، ص. 60). ممکن است این امر بهدلیل کمتوجهی اهل فن و پیچیدگی برخی مسائل باشد. یکی از این اصطلاحات «مستزاد» است که در تمام کتابهای ادبی پساز مشروطه از آن با نام قالب شعری یاد شده است. بررسیهای ما نشان میدهد مستزاد پیشاز آنکه قالب شناخته شود، صنعتی بوده در کنار دیگر آرایههای ادبی که گاهگاه بهکار میرفته است. صنعتی کمکاربرد که بیشتر جنبۀ تفنن داشته یا تنها در محافلی خاص استفاده میشده است. این پژوهش به بیان دلایلی خواهد پرداخت که اثبات مدعای فوق باشد. 1-1- مسئلۀ پژوهش و سؤالات مسئلۀ ما در پژوهش حاضر بررسی این فرضیه است که مستزاد در دورههای نخستین شعر فارسی بهعنوان یک صنعت ادبی شناخته میشده است. توجه شاعران به این صنعت که از زبان عربی وارد شعر فارسی شده بود چندان نبوده است. مستزادهای منتسب به شاعرانی چون ابوسعید، عطار و مولانا نیز احتمالاً شعرهایی بوده که بعدها پارههای مستزاد به آنها افزوده شده است. دلیل این کار میتواند همراهی مستمعین و تکرار این بخشها در محافل عرفانی بوده باشد. همانطور که میدانیم مستزاد از دورۀ مشروطه به این سو با استقبال شاعران همراه میشود تا بدانجا که پژوهشگران ادبی آن را بهعنوان یک قالب معرفی میکنند. بهجز مستزاد تقریباً مسمط نیز چنین سرگذشتی داشته و چنین مسیری را طی کرده است؛ یعنی از یک صنعت به یک قالب بدل شده با این تفاوت که مستزاد تا دورۀ مشروطه هنوز در مرکز توجه شاعران نبوده است. 2-1- روش پژوهش ابتدا مهمترین کتابهای مربوط به فنون ادبی از گذشته تا به امروز بررسی شده است تا اولین جرقههای ظهور مستزاد به دست آید. سپس بررسیهایی انجامشده تا دلایل کافی برای اثبات ادعای پژوهش یافته شود. در این پژوهش از روش کتابخانهای استفاده شده است. 3-1- پیشینۀ پژوهش بهجز برخی از آثار ادبی که گذرا، به تعریف مستزاد و گاهی ذکر انواع آن پرداختهاند چند اثر مستقل نیز در این موضوع وجود دارد. نورالدین مقصودی در سال 1355 دو مقالۀ بهنسبت جامع دربارۀ مستزاد نوشته است. ایشان در این دو پژوهش به معرفی، بررسی سیر تحول، تکامل و طبقهبندی انواع مستزاد پرداخته است. مقصودی در این پژوهشها مستزاد را قالب میداند و اشارهای به صنعت نکرده است. در مقالهای باعنوان «بررسی قالب مستزاد با تأکید بر جُنگ 13794 کتابخانه مجلس» راغبیان و خدایی با تمرکز بر یکی از متون کتابخانۀ مجلس ابتدا معرفی کوتاهی از مستزاد ارائه کردهاند سپس نمونههایی از مستزاد به دست دادهاند که از ابوسعید و خیام تا مولانا و نعمتالله ولی را در بر میگیرد. در این مقاله نیز مستزاد بهعنوان قالب درنظر گرفته شده است. پایاننامۀ «بررسی سیر قالب شعری مستزاد در ادب فارسی» در سال 96 در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی دفاع شده است که مانند موارد پیشین نویسنده به معرفی، بررسی سیر تکامل و ذکر شواهد مثال از شاعران دورههای مختلف اکتفا میکند. طاهره مقصودیگنجه در این پایاننامه چنانکه از نام آن بر میآید مستزاد را قالب میداند. طبق بررسیهای ما تنها زینالعابدین مؤتمن از نویسندگان معاصر در کتاب تحول شعر فارسی بهدرستی اشاره کرده است که مستزاد در قدیم از اقسام رسمی شعر بهحساب نمیرفته و آن را از صناعات ادبی میدانستهاند؛ اما ایشان به همین جمله اکتفا کرده و توضیح بیشتری ارائه ندادهاند. در پژوهش پیشرو نویسندگان برآنند تا با بررسی متون معتبر ادبی ضمن اثبات ادعای ذکرشده سیر این تحول را نشان دهند و همچنین زمان آغاز این دگرگونی را ریشهیابی کنند؛ زیرا در این صورت میتوان تصور درستتری از اصطلاح مستزاد داشت که میتواند در تعریف و طبقهبندی هرچه بهتر آن مفید باشد. 2- بحث و بررسی امروزه شناخت ما از «مستزاد» بیشتر تکیه بر آثار معاصران دارد؛ یعنی کتابهایی که در حدود صد سال اخیر نگاشته شدهاند. دستکم دو دلیل برای این اتفاق وجود دارد یک، معدودبودن منابع کهن و نپرداختن به این موضوع در طول سدههای گذشته؛ دو، اهمیت مستزاد در دورۀ مشروطه و پس از آن که محققین را بر آن داشت تا توجه ویژهای به اصطلاح مستزاد داشته باشند. دربارۀ مورد اول همین بس که ظاهراً تا قرن نهم هیچ تعریفی از مستزاد وجود ندارد و این اصطلاح در هیچیک از متون کهن به چشم نمیخورد. پژوهشگران براساس نظرات و آرای ادیبان معاصر مستزاد را قالب شعری فرضگرفته و ازاینرو چنین پرسشهایی را مطرح کردهاند 1-مستزاد از کی و توسط چه کسی ابداع شده است؟ 2-چرا شاعران به قالب مستزاد در مقایسه با قالبهای دیگر توجه نکردهاند؟ 3-دلیل تنوع شکلهای مستزاد چیست؟ 4-چگونه میتوان مستزاد را تعریف و تنوع آن را توجیه کرد؟ و ... برای پرداختن به موضوع مستزاد و پاسخدادن به چنین پرسشهایی نیاز داریم ابتدا از صحت و سقم آرای نظریهپردازان معاصر مطمئن شویم و دربارۀ صنعت یا قالببودن این اصطلاح به نتیجهای مطلوب برسیم. تنها در این صورت است که بسیاری از مسائل حل خواهد شد. 1-2- آغاز مستزاد و نخستین تعاریف عمر فرّوخ در کتاب تاریخ الأدب العربى شعری از عبدالمطلب، جد حضرت رسول (ص)، نقل میکند که مستزاد است. فروخ مینویسد پساز حملۀ ابرهه، عبدالمطلب بر در کعبه سر میگذارد و چنین میسراید:
با آنکه نویسنده از مستزاد سخنی به میان نمیآورد؛ اما همین شعر میتواند دلیل رواج مستزاد در ادبیات عرب پیشاز اسلام باشد. باید اشاره کنیم که مستزاد در شعر عربی «مردوف» خوانده میشود و گویا اصطلاح «مستزاد» ساختۀ ادیبان ایرانی است؛ زیرا در هیچ منبع عربی چنین اصطلاحی دیده نمیشود. در کتاب دیگری با نام نهایة الارب فی فنون الادب چند شعر بدون نامِ شاعر آمده است که شکلی مشابه شعر پیشین دارند: «و مما قیل فی المردوف، قال بعض الشعراء:
و قال آخر:
این کتاب که در قرن هشتم هجری به نگارش در آمده است نشاندهندۀ زندهبودن مستزاد دستکم تا این تاریخ است. در این شعرها پارۀ مستزاد پساز هر مصراع آمده است که احتمالاً بیانگر شکل ابتدایی آن است. «در ادب عرب، شعر مستزاد ظاهراً زیرمجموعۀ موشّحه و از اشکال آن بهحساب میآید» (مقصودیگنجه، 1396، ص. 12). باید اضافه کنیم که در کتابهای فنون عربی مردوف/مستزاد در کنار قالبهای دیگر شعر قرار نمیگیرد. همین موضوع میتواند دلیل روشنی باشد بر تفاوت اصطلاح مردوف/مستزاد با مبحث قالبهای شعری. تا قرن هشتم ردّ پایی از مستزاد در متون ادب فارسی حتی در معتبرترین آنها یافت نمیشود. گویا نخستینبار رامیتبریزی در کتاب حقایق الحدائق به موضوع مستزاد پرداخته است. وی بدون اینکه تعریفی از مستزاد ارائه دهد آن را به سه نوع تقسیم میکند. این سه نوع چنین است 1) بعد از هر مصراع چند لفظ بیاورند که آخرش سجع باشد؛ 2) بعد از هر بیتی جهت تمامی سخن دو لفظ بیاورند که سجع باشد؛ 3) بعد از هر بیت مصراعی بر همان بحر بیاورند. بهنظر میرسد باتوجه به مثالهای کتاب منظور از دو یا چند لفظ این باشد که بخشهای افزوده، یک مصراع کامل نیست و از یک یا دو رکن تجاوز نمیکند. تنها در نوع سوم یک مصراع کامل افزوده میشود. در دو مورد دیگر دو رکن و در همان بحر مصراعهای اصلی اضافه شده است (رامی تبریزی، 1341، ص. 152). عبدالقهار ابن اسحاق، ادیب قرن نهم مینویسد «این صنعت چنان است که شاعر در نظم خود بعد از هر مصراع قسمتی از کلام موزون بیاورد که شعر بدون آن وزن درست آید خواه معنی را بدان قسمت احتیاج باشد و خواه نباشد» (عبدالقهار، 1337، ص. 79). جملۀ اخیر به دو گونه از مستزاد اشاره میکند. مستزاد موقوف و مستزاد غیرموقوف. بر این اساس که معنای شعر موقوف بر پارۀ افزوده باشد یا نباشد (عبدالقهار، 1337، ص. 79). در کتاب بدایعالافکار آمده است: «... [مستزاد] دراصطلاح آن است که شاعر در آخر کلمهای زیادت کند که سخن به آن تمام گردد. و شاید نیز سخن موقوف آن نبود و آن الفاظ که زیادت کنند یا مصراعی تمام باشد یا نه و آنچه مصراعی تمام باشد هرآینه بعد از بیتی ایراد کرده خواهد شد؛ اما آنچه مصراعی تمام نبود، یا بعد از مصراعی باشد یا بعد از بیتی» (واعظ کاشفی، 1369، ص. 161). سپس به سه نوع مستزاد اشاره میکند که تقریباً رونوشتی است از کتاب رامیتبریزی. درظاهر اولینبار نجفقلی میرزا از پژوهشگران عصر مشروطه در کتاب دُرۀ نجفی (1362) مستزاد را در میان قالبهای شعری آورده است. او اقسام شعر را یازده عدد میشمارد غزل، تشبیب، قصیده، قطعه، رباعی، فرد، مثنوی، ترجیع، ترکیب، مسمط و مستزاد. در بخش مستزاد نیز پساز تعریفی کوتاه دو شاهدمثال نقل میکند که یکی از آنها بخشهایی از قصیدۀ مستزاد مطولی است سرودۀ فرصةالدوله. پساز او نیز محمدحسین فروغی معروف به ذکاءالملک به مستزاد اشاره کرده و آن را در بخش انواع شعری جای داده است. فروغی میگوید «مستزاد شعری است که در آخر هر مصرع آن چیزی به آهنگ آخر مصرع افزوده شده اما در مصرعهای اول تغییر مییابد» (فروغی، 1333، ص. 103). همایی مینویسد «مستزاد آن است که در آخر هر مصراع رباعی یا غزل و قطعه و امثال آن جملهای کوتاه از نوع نثر مسجع بیفزایند که در معنی با آن مصراع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد ...» (همایی، 1368، ص. 220). باتوجه به این تعاریف پی میبریم که هرچه به دورههای معاصر نزدیکتر میشویم مستزاد از صنعت به سمت قالب حرکت میکند و در کتابهای پساز مشروطه از آن بهعنوان قالب یاد میشود. این امر میتواند بهدلیل رونویسی نویسندگان معاصر از استادان پیشاز خود مانند نجفقلی میرزا و ذکاءالملک باشد یا بهعلت رونق روزافزونی که مستزاد در آن دوره یافته بود و رفتهرفته آثار بیشتری با این شکل سروده میشد. 2-2- نخستین شعرهای مستزاد فارسی «نخستین و قدیمیترین مستزادی که در شعر فارسی میتوان سراغ گرفت از مسعود سعد سلمان است» (مقصودی، 1355الف، ص. 288). چند بیت آن چنین است:
در این شعر دو نکته حائز اهمیت وجود دارد. 1- قرارگرفتن پارههای افزوده پساز هر مصراع؛ 2- موقوفبودن معنای مصراعهای اصلی به پارههای مستزاد. این دو نکته ازآنرو اهمیت مییابند که بهنظر ما یادآور شکل ابتدایی مستزاد هستند. به این مورد در بخشی دیگر برخواهیم گشت. اگرچه یک بیت مستزاد نیز به ابوسعید ابوالخیر منسوب است و همچنین مستزادهایی از خیام و عطار در دست داریم؛ اما در صحت انتساب آنها تردید وجود دارد. یکی از دلایل این تردید آن است که امکان دارد پارههای افزوده بیاطلاع شاعران یا پساز مرگ آنها به دست کسان دیگری سروده شده باشد. بهویژه که چنین کاری معمولاً در خانقاهها رواج داشته است. نورالدین مقصودی نمونههایی از مستزاد را از شاعرانی چون خواجو و ابنیمین نیز آورده است. بهجز یک مورد از ابنیمین مابقی شعرهای مستزاد او با تقسیمبندی ذکرشده در کتاب حقایق الحدائق تطابق دارد. شعر اشارهشده از ابنیمین مستزادی است که پارۀ افزوده پساز سه مصراع آمده است، ضمن اینکه مصراعهای اول و دوم هر بند، مصراعهای سوم بندها و همچنین پارههای افزوده با یکدیگر همقافیهاند:
این تغییر شاید سرآغازی بر تحول مستزاد تلقی گردد؛ زیرا چنانکه گفته شد بیشتر مستزادهای فارسی افزون از سه شکل نبودهاند، درحالیکه مستزاد ابنیمین صورت تازهای از این نوع شعر است. همچنین «دو مصراع کوتاه آن کمی بلندتر از سرگره متداول در رباعیهای مستزاد آمده است» (اخوانثالث، 1369، ص. 197). دربارۀ مستزادهای منسوب به عطار و مولانا نیز باید اشاره کنیم شفیعیکدکنی با دلایلی صحت این انتسابها را زیر سؤال میبرد که درخور تأمل است. (شفیعیکدکنی، 1387، ص. 1066-1067) نکتۀ حائز اهمیت مطلبی است که مهدی اخوانثالث در کتاب بدعتها و بدایع نیما ذکر میکند. او معتقد است آنچه درخور تردید است نه خود این شعرها، بلکه سرودن شعر مستزاد است و بعید نمیداند که این اتفاق در خانقاه و برای همخوانی حاضرین رخ داده باشد (اخوان ثالث، 1369، 194-195). در تأیید چنین سخنی میتوان به این نکته نیز اذعان داشت که شاعران نامآوری چون سعدی و حافظ آثاری در مستزاد نسرودهاند و تنها یک غزل مستزاد به مولانا منسوب است. گویا سرودن مستزاد چندان رواج نداشته و در انتساب همین مقدار اندک نیز سندی قطعی وجود ندارد. چنانکه سعید نفیسی غزل مولانا را نیز بدون پارههای افزوده نقل کرده است. از شاعران متقدم دیگری که در مستزاد طبعآزمایی کردهاند میتوان به ابنحسام و نعمتالله ولی اشاره کرد. 3-2- مستزاد از صنعت تا قالب در متون ادبی سدههای نخستین چیزی به نام مستزاد به چشم نمیخورد. ترجمانالبلاغۀ رادویانی و حدایقالسِحر فی دقایق الشعر رشیدالدین وطواط به موضوع مستزاد نپرداختهاند. البته دربارۀ قالبهای شعری نیز سخنی به میان نیامده است. شمسالدین قیس رازی نیز مطلبی دراینباره ننوشته است. او در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم در فصلی به اجناس شعر میپردازد که اشاره به قالبهای شعری دارد. از مطلب قیس رازی میتوان چهار نوع قالب را استخراج کرد قصیده، غزل، مزدوج( =مثنوی) و رباعی. این چهار قالب اصلیترین و پرکاربردترین قالبهای شعر فارسی هستند و بیشتر آثار فاخر ادبی در همین چهار قالب سروده شدهاند. ملاحظه میکنیم که تا قرن هشتم از مستزاد نه بهعنوان قالب و نه صنعت، سخنی در میان نیست. توجهنکردن به مستزاد شاید دلیلی باشد بر جعلیبودن انتساب شعرهای یادشده به شاعرانی چون ابوسعید و عطار و مولانا چرا که باوجود سرودهشدن چنین شعرهایی بعید بهنظر میرسد نویسندگانی همچون رشیدالدین وطواط و شمس قیس حتی اشارهای به آن نکرده باشند. همانطور که پیشتر گفته شد اولینبار رامیتبریزی از مستزاد نام میبرد و انواع آن را برمیشمارد؛ اما موضوع کتاب حقایق الحقائق دربارۀ علم بدیع و صنایع شعری است. نمیتوان تصور کرد که مستزاد قالب باشد و در میان صنایع شعری بیاید، درحالی که نامی از قالبهای دیگر هم در میان نیست. در این کتاب آرایههای چون ترصیع، تجنیس، متضاد، اعنات، استعاره، حسن مطلع و ... به چشم میخورد که همگی زیرمجوعۀ علم بدیع هستند. کتاب عروض همایون مختصری است از کتاب المجم شمس قیس رازی. در این کتاب ضمن بازنویسی مطالب المعجم نکاتی نیز بر آن افزوده شده است. پر بیراه نخواهد بود اگر این کتاب را تکملۀ المعجم بدانیم، اگرچه در بخش بدیع کاستیهایی دارد. عبدالقهار قالبهای شعری را «اصناف» مینامد و آن را بر شش نوع تقسیم میکند غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی و فردیات. محتمل است که دستکم تا قرن نهم همین شش نوع را بهعنوان قوالب شعری درنظر میگرفتهاند؛ اما نکتۀ حائز اهمیت در ادامه این مطلب است که مینویسد «هر صنعت که در اشعار کنند دایر بر این شش است و به اعتبار هر صنعت نامی پیدا میکند چون مستزاد و ملمع و مخمس و موشح و ترجیع و ذوالقافیتین و مسمط و سیاقهالاعداد و مشجر و منجم و غیر ذالک» (عبدالقهار، 1337، ص. 40). بدینترتیب اگر مثلاً از «غزل مستزاد» یا «قصیدۀ مسمط» نام میبریم بهدلیل صنعتی است که در شعر بهکاررفته است و این بهمعنای ورود آن صنعت در حوزۀ قالبهای شعری نیست. این مطلب میتواند یکی از پرسشهای اساسی دراینباره را پاسخ گوید، یکی از دلایل تنوع مستزاد بهخاطر تنوع قالبهای شعری است. از آنجا که این صنعت مانند آرایههای دیگر در آثار و قالبهای مختلفی بهکار میرود از تنوع بالایی برخوردار است. حتی میتوان تصور کرد که مستزاد در قالبهایی که ممکن است در آینده رواج یابد نیز ظرفیت بهکارگیری دارد. برخی از اهل ادب کتاب ابدعالبدایع را مفصلترین کتاب بدیعی میدانند. دکتر کاردگر از ویژگیهای مهم این کتاب موارد زیر را بر میشمرد 1- کثرت صنایع و اصطلاحات بدیعی 2- ترتیب الفبایی 3- کثرت شواهد فارسی و عربی 4- تأثیرپذیری شدید کتاب از اصحاب بدیعیات عربی (ر.ک. کاردگر، 1396، ص. 46). این کتاب که بین سالهای 1288-1283 ش. نگارش یافته، مستزاد را مانند متون پیشین در خلال صنایع ادبی آورده اما توضیح بیشتری نداده است. میرزاحسین واعظ کاشفی که از دانشمندان و ادیبان قرن نهم بهشمار میرود در کتاب بدایعالافکار فی صنایعالاشعار از مستزاد سخن میگوید؛ اما او نیز چون دیگران آن را در لابهلای مباحث صنایع ادبی میگنجاند. مطالب واعظ کاشفی تکرار گفتههای کتابهای پیشین است و نکتۀ تازهای در این خصوص ندارد ولی باید توجه داشت که در این کتاب بخشی نیز باعنوان «انواع» به قالبهای شعری اختصاص یافته است که در آن به قصیده، غزل، قطعه، رباعی، فرد، مثنوی و مسمط اشاره میشود. ناگفته پیداست با وجود آنکه در این دوره کمکم مسمط بهعنوان قالب پذیرفتهشده و نمونههایی برای آن وجود دارد، هنوز مستزاد وارد حوزۀ انواع/ اصناف/ اجناس/ قالبهای شعری نشده است و تنها در خلال مباحث بدیعی چند سطری به آن پرداخته میشود. طبق بررسیهای ما نخستینبار نجفقلی میرزا در درۀ نجفی مستزاد را در مبحث اقسام شعر آورده است. او یازده نوع قالب را بهاینترتیب برمیشمارد غزل، تشبیب، قصیده، قطعه، رباعی، فرد، مثنوی، ترجیع، ترکیب، مسمط و مستزاد. پساز او ذکاءالملک نیز در کتاب علم بدیع، مستزاد را در بخش قالبهای شعری جای میدهد. او این بخش را «انواع شعر» مینامد و به قالبهایی چون قصیده، غزل، قطعه، رباعی، دوبیتی، ترجیعبند، مسمط، مخمس و مستزاد اشاره میکند. همانطور که مشخص است تنوع قالبها در این دو کتاب تقریباً همانی است که تا به امروز هم اعتبار دارد. ذکاءالملک دربارۀ مستزاد مینویسد: «مستزاد شعری است که در آخر هر مصرع آن چیزی به آهنگ آخر مصرع افزودهشده اما در مصرعهای اول تغییر مییابد. شعر مستزاد از اساتید شعر یا هیچ دیده نشده یا به قدری کم است که مثل هیچ میباشد» (فروغی، 1333، ص. 103). در این تعریف نویسنده فقط به یک نوع از مستزاد اشاره دارد. همچنین نبود نمونهای از استادان کهن نکتۀ جالبی است که میتواند دلیل دیگری باشد بر جعلیبودن مستزادهای منتسب به ابوسعید و عطار و مولانا. او سپس بیتی میآورد که احتمال میدهد از یغمای جندقی باشد. بیت مرثیهای است در رثای امام حسین (ع):
تا اینجا مشاهده کردیم که در متون ادبی یا اشارهای به مستزاد نشده یا اینکه این اصطلاح در بخش صنایع ادبی و بدیعی گنجانده شده است. تا زمان مشروطه مستزاد بیشتر جنبۀ صنعت داشته و از حدود مشروطه به این سو و باتوجه به استقبال شاعران از این صنعت وارد عرصۀ قالبهای شعری شده است. دربارۀ مسمط نیز ممکن است چنین اتفاقی رخ داده باشد. رضاقلیخان هدایت حتی مسمط و ترکیببند را نیز در گروه صنایع ادبی آورده که در کتاب مدارجالبلاغه ثبت است. از حدود قرن دهم تا سیزدهم خلأ جدی در موضوع علوم بدیعی به چشم میخورد. شاید این خلأ بیارتباط با مسائل سیاسی و کساد علوم ادبی در ایران نباشد؛ اما از قرن سیزدهم کمکم فضای ادبیات بازتر میشود و رونقی هرچند اندک در فعالیتهای ادبی دیده میشود. گرایش به مستزاد در عصر مشروطه تا بدانجا پیش میرود که تنوع آن از شمار خارج میگردد. همین امر باعثشده ارائۀ تعریفی دقیق از مستزاد بسیار دشوار باشد. نورالدین مقصودی یک مقاله را کامل به معرفی انواع مستزاد اختصاص داده است. ایشان بیشاز 15 نوع مستزاد را شناسایی میکند و وجود شکلهای دیگری از آن را بعید نمیداند. برخی از آنها چنین است:
با کمی تفحص در متون بلاغی میتوان انواع دیگری را نیز یافت که با نمونههای معرفی شدۀ مقصودی تفاوت دارد. برای مثال در جُنگ 13794 مستزادی به چشم میخورد که وزن پارههای افزوده نیز با یکدیگر تفاوت دارد؛ یعنی نسبت به هم کوتاه و بلند میشوند. (راغبیان و خدایی، 1390، ص. 97) بیشتر کتابهای بدیع پساز مشروطه راه نجفقلی میرزا و ذکاءالملک را پیمودهاند. اگرچه هیچ اشارهای به گذشتۀ مستزاد نشده، شتابزدگی و ابهام در تعریف، همچنین ذکرنکردن شکلهای متنوع آن دلیلی است بر نبود دقت اهل فن در این موضوع. علامه همایی در تعریف مستزاد آورده «آن است که در آخر هر مصراع رباعی یا غزل و قطعه و امثال آن جملهای کوتاه از نوع نثر مسجع بیفزایند که در معنی با آن مصراع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد» (همایی، 1368، ص. 225). نیاز به توضیح نیست که این تعریف نه جامع است و نه مانع، همچنین باتوجه به آثار مستزاد شاعران مشروطه که در اختیار استاد همایی بوده این مقدار از سهلانگاری جای تعجب دارد. از نویسندگان معاصر تنها زینالعابدین مؤتمن به این نکته پی برده که مستزاد در بدو امر صنعت بوده است نه قالب. در کتاب تحول شعر فارسی میخوانیم: «این قسم شعر در قدیم نیز معمول بوده است ولی از اقسام رسمی شعر بهشمار نمیرفته و آن را نوعی از صناعات مستحسن شعری میدانستهاند» (مؤتمن، 1339، ص. 118). همین یادآوری میتواند بسیاری از ابهامات را دربارۀ مستزاد از بین ببرد. ازجمله اینکه چرا شاعران نامآور فارسی شعری در مستزاد نسرودهاند. گویا مستزاد نیز مانند برخی از صنایع ادبی جنبۀ تفنن داشته و عمدۀ شاعران لزومی به پرداختن به آن نمیدیدهاند. در بخشی از کتاب فن بدیع در زبان فارسی میخوانیم «علیرغم تفکیک مطالب مربوط به انواع ادبی در کتب بدیعی برخی از اصطلاحات آن بهعلت نزدیکی با برخی از صنایع بدیعی در ردیف آنها مطرح شدند ...» (کاردگر، 1396، ص. 286) و از آن جمله به مستزاد اشاره میکند. درظاهر نویسنده به این خاطر مستزاد را میان صنایع بدیعی نیاورده است، درحالیکه کتاب، فرهنگوارهای از صنایع ادبی است. همانطور که دیدیم در گذشته چنین دیدگاهی وجود نداشته است حتی کسانی چون صاحب عروض همایون بهصراحت تأکید میکند که مستزاد جزو صنایع بدیعی بهشمار میآید. در این بخش جا دارد اشارهای نیز به شاعران آذربایجان بهویژه علیاکبر صابر داشته باشیم. صابر یکی از شاعران شناخته شدۀ آذربایجان و شاید نوآورترین آنان باشد. در مورد تأثیر علیاکبر صابر بر شاعران دورۀ مشروطه ایران تحقیقاتی انجام گرفته است. میتوان پذیرفت دستکم آن دسته از شاعران عصر مشروطه که زبان ترکی میدانستهاند با آثار این شاعر آشنایی داشتهاند. آرینپور دربارۀ شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» مینویسد «...بهنظر ما بعید نیست دهخدا، که زبان ترکی را بهخوبی میدانسته و روزنامۀ ملانصرالدین را میخوانده و در این زبان به سبک صابر شعر میساخته شعر (وقتا که گلوب بهار یکسر) رجاییزاده اکرم، شاعر ترک، یا نظیرۀ طنزآمیزی را که میرزا علیاکبر صابر بر آن قطعه ساخته است در روزنامۀ ملانصرالدین دیده و وزن و ترکیب و مضمون آن را در ذهن داشته و بعد از آن الهامی که در عالم واقعه گرفته قطعۀ خود را به تقلید یا به استقبال آن ساخته باشد» (آرینپور، 1351، ص. 95). با بررسی شعر ترکی صابر صحت این ادعا برای ما اثبات میشود؛ زیرا چنین تشابهی در قالب و وزن نمیتواند اتفاقی و توارد صرف باشد. ضمن اینکه دسترسی شاعران ایرانی به آثار شاعران ترک بسیار آسانتر بوده است تا شاعران دیگر ملل. البته که روزنامۀ ملانصرالدین نیز یک سالی در تبریز انتشار یافته است. کتاب هپهپ نامه مهمترین اثر صابر است که عمدۀ اشعار آن مربوط به سالهای 1906 تا 1911 میلادی است؛ یعنی قبل از آنکه بیشتر آثار شاخص شاعران ایرانی شکل گرفته باشد. در این کتاب ما با تنوع شایان توجهی از قالبهای شعری روبهرو هستیم. قالبهایی که بعدها نمونههایی از آن را در شعر فارسی نیز مشاهده میکنیم. باتوجه به موضوع این پژوهش ما فقط به ذکر بخشهایی از یک شعر مستزاد اکتفا میکنیم تا مؤید تأثیرگذاری شعر صابر باشد. گویی فضا، شرایط و دغدغۀ مشترک شاعران و نویسندگان، طلایهداران تحول را در این دو سرزمین به هم نزدیکتر کرده است. همچنان که صابر نیز چند شعر به زبان فارسی سروده است. در توضیحات مربوط به شعر آمده که این شعر نخستینبار در 26 می 1906 در شمارۀ 8 روزنامۀ ملانصرالدین به چاپ رسیده است:
4-2-ذوقافیتین، تشریع و مستزاد در متون بلاغی ما به دو اصطلاح «ذوقافیتین» و «تشریع» برمیخوریم. ذوقافیتین شعری است که دو قافیه پهلوی یکدیگر یا به اندک فاصله داشته باشد. تشریع هم آن است که بنای شعر بر دو قافیه گذارند بهطوری که آن را به هرکدام ختم کنی معنی و وزن و قافیۀ صحیح داشته باشد (همایی، 1368، ص. 78-79). برخی از اهل فن تشریع را با ذوقافیتین یکی دانسته یا مثل استاد همایی تشریع را نوعی ذوقافیتین قلمداد کردهاند. با اندکی دقت و باتوجه به تعاریف آنان درمییابیم که این دو اصطلاح تفاوت آشکاری با یکدیگر دارند. در ذوقافیتین مصراع نمیتواند به قافیۀ نخست ختم شود؛ زیرا در این صورت وزن شعر ابتر میماند. درحالی که در تشریع هر کدام از قافیهها میتواند نقطۀ پایان آن مصراع باشد. مثلاً در بیت زیر:
در صورت حذف بخشهای سیاه شده هیچ خللی، نه در وزن و نه در معنا، ایجاد نمیشود. گویا تشریع در سیر تکمیلی ذوقافیتین ابداع شده است. اگر این دو را بهعنوان تفنن نیز درنظر بگیریم تشریع جذابتر و در عینحال دشوارتر از ذوقافیتین است. بهنظر ما مستزاد میتواند در ادامۀ همین سیر تکاملی قرار بگیرد؛ یعنی مستزاد تشریعی است که یک مرحلۀ کاملتر شده و پارههای افزوده در آن توانستهاند از مصراع اصلی جدا شوند و استقلال بیابند. شاید به همین دلیل است که در نخستین شعرهای مستزاد هر پارۀ مستزاد پساز یک مصراع قرار میگرفته و هر مصراع تنها یک پارۀ افزوده دارد. با گذشت زمان و با خلاقیت شاعران کمکم انواع دیگری از مستزاد نیز به ظهور رسیده است. در مستزادهای اولیه پارههای افزوده پساز هر مصراع قرار میگرفته و ازلحاظ معنایی مصراع اصلی موقوف به این پارهها بوده است، چنانکه در شعر مسعود سعد نیز ملاحظه شد. این موضوع شاید دلیل اثبات این فرضیه باشد که این سه آرایه در طول یکدیگر قرار دارند و گونهای از تحول را نشان میدهند: ذوقافیتین تشریع مستزاد 5-2-اغراض مستزاد باتوجه به نمونههایی که از شعرهای مستزاد در اختیار داریم سه جایگاه اصلی، کاربرد مستزاد، خانقاهها و مجالس عرفانی، عزاداریها و همچنین مجامع و گردهمآییهای سیاسی بوده است. با کمی دقت درمییابیم که دراساس شکلگیری و کاربست مستزادها بیشتر مواقع در تجمعات بوده است. حضور مستمع و شاید تکرار گروهی پارههای افزوده چنانکه اخوانثالث گفته است دلیل اصلی گرایش شاعران به مستزاد قلمداد میشود. بهطور طبیعی مشارکت مخاطب در شعرخوانی و همراهی او با گوینده گرمی مجلس را دوچندان میکند و باعث تهییج هر دو طرف میشود. درضمن مستزاد این قابلیت را دارد که بدون دستبردن در اصل شعر پارههایی به آن افزود و هربار به شکلی آن را اجرا کرد. پس دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم مستزادهای منسوب به شاعران کهن نیز همین سرگذشت را داشتهاند؛ یعنی بنابر اقتضا، پارههایی متناسب با جمع و حال شنودگان، افزوده و بعدها توسط کاتبان به نام شاعر اصلی ثبت شده باشد. باتوجه به اینکه میدانیم تا همین چند سده پیش اقبالی نسبت به مستزاد وجود نداشته است. 3- چگونه صنعت ادبی تبدیل به قالب میشود؟ پسازبحث و بررسی دربارۀ سیر تحول مستزاد از صنعت تا قالب مهمترین پرسش این است که چگونه یک صنعت ادبی میتواند با گذشت زمان به یک قالب شعری تبدیل شود؟ و آیا این اتفاق برای تمام صنایع ادبی قابل تصور است؟ پاسخ سؤال دوم بهطور قطع منفی است و همین پاسخ ما را بر آن میدارد تا در جستجوی جواب مناسبی برای پرسش نخست باشیم. ابتدا باید توضیحی راجع به قالبهای ادبی ارائه دهیم. با بررسی قالبهای شعری میتوان دریافت که هر قالبی از چهار رکن اصلی تشکیل شده است 1- وزن 2- جایگاه قافیهها 3- تعداد بیتها 4- تساوی طولی مصراعها. ما براساس همین چهار رکن قالبهای سنتی شعر را تقسیمبندی و نامگذاری میکنیم. با این توضیح که ممکن است یکی از این ارکان در چند قالب مشترک باشد؛ برای مثال چینش قافیهها در رباعی و دوبیتی و حتی قصیده و غزل یکسان است. در این صورت ارکان دیگر را ملاک تمییز قرار میدهیم. بدینترتیب بهنظر میرسد هر صنعتی که بتواند تغییری در یک یا چند رکن از ارکان چهارگانۀ قالب ایجاد کند قادر است تبدیل به یک قالب مستقل گردد. این مطلب هم در مورد قالب مسمط و هم در مورد مستزاد صدق میکند. برای مثال مسمط هم در تعداد ابیات و هم در چینش قافیهها توانست قصیده را دگرگون کند و رفتهرفته به یک قالب تبدیل گردد. همین قضیه در مورد مستزاد نیز صدق میکند؛ زیرا این صنعت هم در چینش قافیهها و هم در تساوی طولی مصراعها باعث دگردیسی قالب مادر شده است. بهنظر ما این فرضیه حتی در مورد قالبی همچون غزل نیز میتواند درست باشد. 4- نتیجه اصطلاح مستزاد اگرچه ابداع ادیبان ایرانی است؛ اما از ادبیات عربی وارد شعر فارسی شده است. اولین شعر مستزاد فارسی شعری است از مسعود سعد سلمان که در آن پارههای افزوده پساز هر مصراع آمده است. نخستینبار رامیتبریزی به مستزاد اشاره کرده و سه نوع مستزاد را برشمرده است. پساز این تاریخ تا دورۀ مشروطه تمام نویسندگان ادبی مستزاد را بهعنوان یک صنعت ادبی معرفی کردهاند. صنعتی که انواع آن تا عصر معاصر به تعداد انگشتان یک دست نیز نمیرسیده است. با آغاز تحولات سیاسی و اجتماعی و با استقبال شاعران از مستزاد، سیلی از شعرهای مستزاد متولد شد که نویسندگان را بر آن داشت تا نگاه ویژهتری به این صنعت داشته باشند. ما دلیل این امر را در چهار مورد اصلی خلاصه میکنیم 1- تأثیر پذیرفتن شاعران ایرانی از شاعران ترک ازجمله علیاکبر صابر که شعرهایی در مستزاد داشت و پیشاز شاعران فارسیزبان تجربههایی را در این قالب به ثمر رسانده بود؛ 2- سادگی زبان، عاطفه و تخیل مستزاد که این امکان را فراهم میکرد تا بهطور مستقیم با تودۀ مردم در ارتباط باشد و در جامعه سینهبهسینه جریان یابد؛ 3- امکان مشارکت مردم با شاعر و همخوانی با او که در فضای ملتهب سیاسی آن دوره باعث تهییج و تحرک مردم میشد؛ 4- آزادی در کم و زیادکردن تعداد ابیات، بلند و کوتاهکردن پارههای افزوده و امکان استفاده از قافیههای متنوع که کمک میکرد تا شاعر بهدلیل تنگنای وزن و قافیه، محتوا را قربانی نکند و آن را ابتر نگذارد. مهمترین رخداد دورۀ مشروطه آن است که به ناگاه در متون بلاغت، مستزاد از یک آرایۀ بینام و نشان به یک قالب نامآشنا برای شاعران تبدیل شد؛ اما نبود توجه جدی به خاستگاه مستزاد تا امروز درخور تأمل است. دانستن این نکته که مستزاد از صنعت ادبی به قالب شعری تحولیافته به برخی از پرسشهای پر تکرار پاسخ میدهد. پرسشهایی همچون دلیل اینکه مستزاد میتواند با همۀ قالبها سروده شود چیست؟ دلیل تنوع مستزاد چیست؟ چگونه میتوان تعریفی جامع و مانع از مستزاد ارائه کرد؟ بهطور خلاصه ما دستکم با سه دلیل معتقدیم که مستزاد از یک صنعت به یک قالب تغییر شکل داده است 1- در هیچ متن کهنی از مستزاد بهعنوان قالب یاد نشده است و این اصطلاح تنها در کتابهای بدیع به چشم میخورد؛ 2- شاعران نامدار فارسی از نظامی تا سعدی و حافظ شعر مستزاد نسرودهاند و سند معتبری برای انتساب سه مستزاد معروف به ابوسعید و عطار و مولانا وجود ندارد؛ 3- در کتاب عروض همایون بهصراحت از مستزاد بهعنوان صنعت یاد میشود. ضمن اینکه از معاصران نیز زینالعابدین مؤتمن این نکته را گوشزد کرده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرینپور، یحیی (1351). از صبا تا نیما (ج. 1). انتشارات کتابهای جیبی. اخوانثالث، مهدی (1369). بدایع و بدعتها و عطا و لقای نیما. انتشارات بزرگمهر. راغبیان، مرضیه، و خدایی، عاطفه (1390). بررسی قالب مستزاد با تأکید بر جُنگ 13794 کتابخانه مجلس. پیام بهارستان، 4(14)، 114-77. https://ensani.ir/fa/article/303591 رامی تبریزی، شرفالدین حسن بن محمد (1341). حقایقالحدائق (سیدمحمدکاظم امام، مصحح). دانشگاه تهران. رخشندهمند، سید علیسینا، و فولادی، علیرضا (1402). نقد ردالعجز علی (الی) الصدر در کتابهای بلاغی. فنون ادبی، 15(2)، 88-55. 10.22108/LIAR.2023.135626.2202 شفیعیکدکنی، محمدرضا (1387). غزلیات شمس تبریز (ج. 2). انتشارات سخن. شمسالعلماء گرکانی، محمدحسین (1377). ابدعالبدایع. احرار. عبدالقهار بن اسحق (1337). عروض همایون (محمد حسنادیب هروی خراسانی، مصحح). انتشارات اقبال. فرّوخ، عمر (1401ق). تاریخ الادب العربی. دارالعلم للملایین. فروغی، محمدحسینخان (1333). علم بدیع و چند مقدمه در ادبیات فارسی. بیجا. قیس الرازی، شمسالدین (1388). المعجم فی معاییر اشعار العجم (علامه قزوینی، مصحح). نشر علم. کاردگر، یحیی (1396). فن بدیع در زبان فارسی. صدای معاصر. مؤتمن، زینالعابدین (1339). تحول شعر فارسی. کتابفروشی حافظ و کتابفروشی مصطفوی. مقصودیگنجه، طاهره (1396) بررسی سیر قالب شعری مستزاد در ادب فارسی [پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی]. گنج. https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/ee5fa44e71391b11a39ac5c79de66362 مقصودی، نورالدین (1355الف). مستزاد. مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، 12(46)، 283-305. https://ensani.ir/fa/article/273548 مقصودی، نورالدین (1355ب). تحول و تکامل مستزاد. مجله دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، 12(47)، 485-518. https://ensani.ir/fa/article/273559 النویری، عبدالوهاب (1346ق). نهایة الارب فی فنون الادب، سِفر الثانی. مطبعة دارالکتب المصریه بالقاهره. نجفقلی میرزا (1362). درۀ نجفی (حسین آهی، مصحح). کتابفروشی فروغی. واعظ کاشفی، میرزاحسین (1369). بدایعالافکار فی صنایعالاشعار (جلالالدین کزازی، ویراستار). نشر مرکز. همایی، جلالالدین (1368). فنون بلاغت و صناعات ادبی. مؤسسه نشر هما. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 424 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 217 |