تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,637 |
تعداد مقالات | 13,304 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,860,695 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,941,049 |
قدرت و قابلیت اهریمنان (اسورهها) در مقابل انسانها در اساطیر دینی هند و ایران باستان | ||
الهیات تطبیقی | ||
مقاله 8، دوره 14، شماره 30، دی 1402، صفحه 111-130 اصل مقاله (1.5 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/coth.2024.139970.1866 | ||
نویسنده | ||
حمید کاویانی پویا* | ||
دانشیار گروه ایرانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران | ||
چکیده | ||
هندیان و ایرانیان، کهنترین اقوام آریایی، جهانبینی خاصی دربارة نیروهای خیر و شری داشتند که انسان را احاطه کرده و بر زندگی آدمیان تأثیرگذار بودهاند. بررسی قدرت و قابلیت اهریمنان/اسورهها و دستیارانشان و چگونگی اعمال نفوذ و تأثیرگذاری این نیروهای شر بر زندگی آدمیان از مسائل مهمی است که در این پژوهش بدان پرداخته شدهمچنین، تشابه و تباین عملکرد و قدرت انسان در برابر نیروهای زیانمند و شرور و چرایی این تفاوتها و تشابهها در هند و ایران باستان از مسائل مهم دیگری است که در این پژوهش با رویکرد توصیفیتحلیلی و با واکاوی منابع مهم هندی و ایرانی بدانها پاسخ داده شده است. بر این مبنا نتایج حاصله حاکی از آن است که: با توجه به نگرش متفاوت هندیان و ایرانیان به نحوة پیدایش نیروهای اهریمنی، باور به قدرت و توانایی نیروهای شر نیز دارای تفاوتهایی بود. در این بین هندیان به سبب آنکه اسورهها و دئوهها را از یک منشأ میدانستند، تسلط و نفوذ اسوراهای هندی و همیارانشان را بر انسان پذیرفتنی مییافتند؛ مقولهای که در ایران به سبب گسستِ بنیادین نیروهای خیر و شر دگرگونه بود و انسان ایرانی برخلاف همنوعان هندی خویش قدرت رویارویی بیشتری با اهریمنان در خود مشاهده میکرد. | ||
کلیدواژهها | ||
اهورامزدا؛ دئوه؛ اهریمن؛ اسورا؛ ایران؛ هند | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه جهانبینی ایرانیان و هندیان باستان در هزارههای دوم پیش از میلاد انطباق و اشتراکات بسیاری داشت که این امر افزون بر روابط تنگاتنگ به سبب برخورداری از یک آبشخور و منشایی مشترک بود. بهواقع زبان ریگ ودا و اوستا دو گویشاند که از یک زبان مادرشاهی هندوایرانی منشعب شدهاند و تا حدود 14 ق.م مسیح، دو قوم آریایی هند و ایرانی در پرستش مشترک بودند و اختلاف میان تیرة دیوپرستان (Daiva) و تیره اسوراپرستان (اهورا=Asura) چشمگیر نبود و این اختلاف در زمانی نزدیک به زرتشت در حدود هزارة اول قبل از میلاد شکل گرفته است. به دیگر سخن، اقوام آریایی پیش از جدایی از یکدیگر از نظر زبانی و دینی اشتراکات بسیاری داشتند و طوایف آریایی هند و ایرانی، خدایان مشترکی را ستایش میکردند که نام بیشتر آنها در ریگ ودا و اوستا آمده است (کریستن سن، 2535، ص. 37؛ کای بار، 1386، ص. 82؛Rigveda, 1896, p. 150-180; Bailey, 1971, p. 2; Zaehner, 1975, p. 66; Gnoli,2012, p. 97-10 )؛ اما پس از انشقاق و استقرار در دو اقلیم متفاوت و پیدایش اختلافات مرزی، این اقوام به سبب ارتباط با بومیان و تحت تأثیر ادیان و زیستگاه مختلف، هم از نظر زبانی و هم باورهای دینی متمایز از یکدیگر شدند. بدین روی اقوام آریایی ایران و هند سازمانهای سیاسی و مذهبی و اجتماعی مستقلی تشکیل دادند و اساس دو تمدن و فرهنگ آریایی و مجزا از هم ولی خویشاوند را در ایران و هند بنیاد نهادند. طوایف آریاییِ هند، تمدن و فرهنگ ودایی را پدید آوردند و طوایف آریایی ایران، تمدن و فرهنگ اوستایی را پیریزی کردند. باری، پس از دوران مزبور تفاوتهایی بین باورهای دینی تمدنهای ایرانی و هندی رخ داد؛ به گونهای که گاه جهانبینی متضادی در بین ساکنان این دو سرزمین وجود داشت. در این بین یکی از مسائل مهم تفاوت نگرشی بود که بین ایرانیان و هندوان نسبت به نیروهای خیر و شر پدید آمد. بدینسان، نیروهایی که زمانی برای هر دو قوم عملکرد و ویژگی یکسانی داشتند، دچار دگرگونی شدند و نقش متفاوتی در نزد هندیان و ایرانیان برای آنها متصور شد؛ بهطوری که ایرانیان دئوهها (devas, Av. daeva. Old Pers. daiva) را نیروهای شر تلقی کردند و درمقابل نیز اهوره ها/اسورهها که در نزد هندیان نیروهای خیر بودند و از آنها طلب یاری میشد و گاه با عنوان اسورای دانا از آنها یاد میشد (Rigveda, 1896, p. 182-311) بهعنوان دیوان و اهریمنان متصور شدند. بدینسان، هرچه به متون متأخر عصر ودایی و دوران هندویی نزدیک میشویم، تفاوت بیشتری بین دو نیروی خیر و شر مشاهده میشود و در هر دو تمدن ایران و هند، نیروهای شر ویژگیها و قابلیتهای مستقلی را از ایزدان دارا میشوند. به هر روی، آنچه مهم است اینکه نیروهای اهریمنی در نزد هر تمدن و پیروان هر دینی قابلیتهایی دارند و گسترة این تواناییها میتواند آدمی را در زندگی دچار قوّت و سستی کند و برای وی مصائبی به همراه آورد. در این بین، بررسی این موضوعات که نیروهای اهریمنی که در تمدنهای مختلف با عناوین متفاوتی همچون اهریمن، ابلیس، شیطان، اسوره و ... خوانده میشدند، در اندیشة ایرانیان و هندیان باستان چه قدرت و قابلیتی داشته، به چه طریق و با چه روشهایی انسان و زندگی آدمی را آشفته میساختند و مهمتر آنکه انسان و موجودات مادی درمقابل آنها ازچه تواناییهایی برخوردارند، از مسائل مهمی است که در این پژوهش بررسی شدهاند؛ ابهاماتی که با وارسی آن میتوان مجهولاتی همچون ریشه و منشأ افکار و عملکرد بشری در جامعه و همچنین، چرایی پراکندگی، گسست یا استقرار نظم اجتماعی را معلوم کرد و به درک اندیشه و باور انسانها نسبت به جایگاه خویش و فلسفة زندگی نائل آمد. پیشینة پژوهش پژوهشهای بسیاری در داخل و خارج از ایران دربارة باورهای دینی و اساطیری ایرانیان و هندیان باستان صورت گرفته و در آنها گاه در بحث ذکر نیروهای خیر و شر به دیوها و اهریمنان و خویشکاری آنها پرداخته شده است؛ مانند تاریخ اساطیری ایران (آموزگار، 1380) شناخت اساطیر ایران (هینلز، 1368) و تألیفاتی که به دین زرتشتی و زروانی اختصاص دارد، همچون: طلوع و غروب زرتشتیگری (Zaehner, 1961)، زردشتیان: باورها و آداب دینی آنها (Boyce, 1979)؛ اما در هیچیک از این تألیفات رویارویی اهریمن و انسان و توانایی و قدرت نیروهای شر در مقابل انسان بررسی نشده است. در کتاب آفرینش زیانکار در روایات ایرانی (کریستن سن، 2535) نویسنده تنها به معرفی زیانکارانی که نامشان در اوستا و متون دوره میانه آمده است (دیوان و دروجان و غولهای ایرانی) پرداخته است؛ ولی سخنی از خصوصیت و خویشکاری این دیوان و مهمتر از آن حضور و تأثیر آن در زندگی انسانها مشهود نیست؛ حتی در مقالاتی که منحصراً به برخی دیوان و کماریکان پرداختهاند، مانند دو پژوهش دوشن گیمن ملاحظه میشود نویسنده در یک پژوهش با عنوان: «AKŌMAN» (Duchesne- Guillemin, 2014, p. 728-729) بیشتر به تقابل میان آفریدههای اهورایی (امشاسپندان) و اهریمنی پرداخته و بر تدابیر دیوان در برابر نیروهای خیر متمرکز است و در دیگری با عنوان: «Ahriman» (Duchesne- Guillemin, 2014, p. 670-673) به ماهیت و مفهوم اهریمن در باور زرتشتی، مانوی و زروانی میپردازد و سوای ذکر مختصری از جنبههای مرگآفرینی اهریمن به قابلیتهای دیگر این نیروی شرور بهویژه در برابر انسانها اشارهای نمیکند. در نوشتارهای هندی نیز کتاب شناخت اساطیر هند (ایونس، 1373) نمونة بارزی از پژوهشهایی است که دربارة دین هندوان باستان صورت گرفته است؛ البته این کتاب نیز بر دین هندویی و بودایی تمرکز کرده و با ذکر روایات اساطیری، خدایان و رخدادهای مربوط بدانان را به تصویر کشیده است. همچنین، در در پژوهشی با عنوان «Characterizing contrariety: Representing Ravana in the Early Western Deccan» نویسنده (Dhar, 2019, p. 131-164) تمرکز اصلی خویش را بر تجسم و تعریف راوانای اهریمن بهعنوان یک ضد قهرمان حماسی قرار میدهد. بدین ترتیب در هیچ مقاله یا تألیفی تواناییها و عملکرد نیروهای شر در دین مزدیسنان و هندوان در برابر انسانها بررسی نشده و تفاوتها و شباهتهای موجود در نگرش ساکنان این دو سرزمین به نیروهای شرور به بحث گذارده نشده است و تنها گاه در تکنگاریهایی برخی از دیوان یا کماریکان در ایران یا آدیتیهها و اسورههای هندی معرفی شدهاند.
اسطوره کوشش جدی برای دستیابی به هدف و فلسفة آفرینش و پاسخ به هستیشناسی و نیازهای مادی و روانی انسان و همچنین، توجیه نقش آدمی در جهان است. اسطوره دین و مذهب انسان نخستین و بهعبارتی خمیرمایة دین محسوب میشود. بدینسان، تفاوت عمیقی بین اسطوره و دین انسان باستانی نمیتوان گذارد؛ زیرا اسطوره به ایمان مربوط است تا به استدلال و اساطیر آیینی و اسطورة کیش (myth's cult /ritual) بیش از هر چیزی توجیهکننده و در جهت دینِ آدمی است تا اندیشهای ساده یا تاریخی که غبار زمان گرفته باشد. به بیان دیگر، از انواع اساطیر، خاستگاه و کارکردهایش، اسطورهشناسی دینی (Religion mythology) است؛ باوری دینی - آیینی و روایتی دربارة ایزدان و نیروهای مینوی که دین انسان کهن محسوب شده و بهعنوان باوری دینی در متون و نوشتارهای مذهبی بازتاب یافته است. بر این اساس، به باور اسطورهپژوهان برای یافتن منشأ دین انسانهای باستانی باید به سراغ اسطوره رفت و معنا و مفهوم دین آدمی را در اسطوره جستوجو کرد (نک: روزنبرگ، 1379، ص. 27؛ الیاده، 1376، ص. 401-402)؛ ازاینرو، جهانبینی انسان در هزارههای پیش از میلاد مرزی بین باورهای اساطیری و دینی قائل نبوده و هر آنچه در متون دینی ثبت و ضبط شده، تلفیقی از باورهای اساطیری است که در قالب دین و باورهای دینی نمایان شدهاند. اسطورهزدایی از دین نه ممکن است و نه منطقی (Hull, 1982, p. 30)؛ با این حال در این پژوهش توجه و تأکید ما بر اساطیر دینی بوده و هرچند تقریباً بیشتر دادهها از متون دینی استخراج شدهاند، برای عدم تعارض بین اسطوره و دین، از اصطلاح روایات دینی و اساطیری بهره گرفته شد. با این مقدمه، برای درک قدرت و تأثیر اهریمن و نیروهای شر در زندگی انسان لازم است ابتدا دریافته شود در افکار و نگرش هند و ایرانیان که بازتاب آن را در متون دینی اوستایی و ودایی میتوان یافت، اهریمن چگونه پدید آمده و چه جایگاه و مقامی را در نزد دیگر موجودات و بهطور کلی در کیهان داشته است. به دیگر سخن، با دریافت فلسفه و چرایی پیدایش نیروهای اهریمنی، خویشکاری، نقش و توانایی آنها در تأثیرگذاری بر زندگی انسانها مشخص میشود. بر این اساس، با غور در متون هندویی در باب منشأ پیدایش نیروهای اهریمنی (اسوراها) نخستین روایات حاکی از آناند که منشأ تمام موجودات (زمینی و آسمانی) از بدن پوروشا (puruṣa) است. بر این اساس، تمامی موجودات و حتی خدایان (دئوهها) و اهریمنان (اسورهها) از یک منشأ پدید آمدهاند (Dhalla, 1938, p. 65) و پیرو این باور، تفاوتی بین آفرینش خوب و بد نیست؛ زیرا خدای بزرگ خالق هر آن چیزی است که در جهان مادی مسبب خیر است و شر؛ زیرا حتی برهما (پرجاپتی prajapati) آسوراها را از مفصل ران خود آفریده است (Mackenzie, 1913, p. 101) بدینسان، اسورایی که آفریدگان (ایزدان و موجودات مادی) و آفرینش از وجود آن در عذاباند و در تنگنا آفریدة برهماست و مورد توجه آفریدگار کل؛ به گونهای که حتی برهما مناطقی و فرمانروایی قلعههایی را در آسمان به اسورهها وا میگذارد که آنها را ویرانی نیست و تنها خدایی نیرومند میتواند آن را فتح کند (Shendge, 1977, p. 102,79). در اوپانیشادها میخوانیم «از پراجاپتی دو دسته پدیدار شد: خدایان (دئوهها/Devas) و دیوان (اسوراها/Asuras)، خدایان اندک بودند و دیوان بسیار و برای سروری جهان با هم گلاویز شدند. نیروی دیوان از خدایان بیشتر بود» (The Upanishads, 1884, p. 78)؛ بنابراین، در این روایت نهتنها منشأ خدایان و دیوها یکی است، دیوان از نظر کمیت و قدرت برتر از خدایاناند. همچنین، برخی از این نیروهای شر که بهطور مستقیم و آشکارا کمر همت به آزار و حتی نابودی آفرینش و بهویژه انسان بستهاند، امتیازاتی دارند و از موهبت ایزدی برخوردارند. در این میان، براساس رامایانا، راوانا، سردیو و پادشاهی شیطان که پس از توهین به برهما از بهشت تبعید شده است، حق گزینش داشته و امتیازاتی را داراست (Greco, 2015, p. 3)؛ بنابراین، نکتة جالب توجه اینکه برخی از این نیروهای شر که منشأیی برهمایی دارند، از سوی خدای بزرگ مورد احترام و حتی از مصونیت برخوردارند؛ بدینگونه که دو اهریمن سومبهه (sumbha) و نیسومبهه (Nisumbha) پس از تحمل ده هزار سال ریاضت از جانب شیوا در برابر آسیب خدایان مصونیت مییابند (ایونس، 1373، ص. 170) و راون رئیس غولان پس از مرگش محترم شمرده و جسدش با مراسم وادئی سوزانده میشود (Ramayana, 1891, p. 215; Nair, 2017, p. 762). در جهانبینی ایرانیان باستان، تفاوتهای عمدهای با باور دینی هندوان درخصوص اهریمنان و چگونگی پیدایش و حتی منشأ آنها دیده میشود. در این جهانبینی اهورامزدا هیچگونه ارتباطی با اهریمن ندارد و برخلاف برهما که آسوراها را از مفصل ران خود آفرید، سنخیتی با گروه اهریمنان ندارد و به گونهای در نقطة مقابل وی قرار دارد. درواقع گفتنی است در آموزههای ناب زرتشت (مندرج در گاتها) نامی از اهریمن و نیروهای اهریمنی نیست و تنها از دو مینویی سخن گفته میشود که در تضاد با یکدیگرند. بدینسان، که انگره مینو (angra-mainyu) در تضاد با سپنته مینو (Spənta Mainyu) قرار میگیرد و بهعنوان همتای منفی سپند مینو عمل میکند. او یکی از ارواح دوقلویی است که تحت اختیار و قدرت اهورامزدا قرار دارد؛ اما انتخاب متفاوتی را انجام داده است و بر این اساس با گزینش دروغ و شر خود را محکوم به نفی کرده و نقشِ فاسدکردن و خرابکردن آنچه را که اهورامزدا میسازد، بر گردن میگیرد (گاثاها، 1354، ص. 80؛Zaehner, 1961, p.43; Boyce, 1979, p. 213). بهواقع، زرتشت تنها به یک خدای متعال باور دارد؛ اما به سبب اینکه انسانها را در برابر انتخاب خوبی و بدی مختار کند، انگره مینو را بهعنوان کسی قرار میدهد که با انتخاب خود مسیر خویش را تعیین کرده است. تأثیر و پیامد این انتخاب را بهعنوان پیدایش اهریمن و قرارگرفتن تدریجی آن در برابر اهورامزدا در اوستای متأخر بهوضوح مشاهده میشود. هنگامی که بیان میشود اهریمن پس از گزینش باطل، جبههای در برابر اهورامزدا و نیروهای خیر گرفته و با خلق نیروهای شر (سردیوان و کماریگان) درصدد خلل در آفرینش اهورایی برآمده است (گاثاها، 1354، ص. 80، 150؛ فرنبغ دادگی، 1390، ص. 36-37)؛ بنابراین، در باور مزدیسنی، وجود شر بهعنوان پیامد و نتیجة یک انتخاب آزاد است (Duchesne-Guillemin, 2014, p. 670)؛ اما بهتدریج باور ایرانی (در اوستای متأخر و روایات دینی پهلوی) انگره مینو را در برابر اهورامزدا قرار داد و با عنوان اهریمن به او همانند اهورامزدا قدرت، قلمرو و همکارانی بخشید و اینگونه بود که اهریمن پدید آمد و به جای انگره مینو در اوستای متأخر با اهریمن روبهرو میشویم؛ حتی در روایات ایرانی (برآمده از اوستای متأخر و متون پهلوی) و متفاوت از آنچه در گاتها ذکر شده، اهریمن دارای قلمرویی متفاوت از اهورامزدا است. در این باور که به اندیشة اغلب مزدیسنان مبدّل شد محل اقامت انگره مینو « angra-mainyu» در جهان خالص، جهان تاریکی است که در جنوب و خارج از مرزهای دنیای روشنی قرار دارد و در شمال قلمرو اهریمن، دنیای روشنی و در راس آن اهورامزدا قرار گرفته است (Duchesne-Guillemin, 2014, p. 670-671; Strauaberg, 2009, p. 235)؛ بنابراین، بالاترین و روشنترین جایگاه از آنِ اهورامزد و نازلترین و تاریکترین بخش از آنِ اهریمن است و حتی در ابتدا اهریمن را از دنیای روشنی و وجود اهورامزدا خبری نیست (وزیدگیهای زادسپرم، 1385، ص. 32؛ West, 1880, p. 6; Zaehner, 1961, p. 248). بر این مبنا در هیچ باور مزدیسنی اهریمن را با اهورامزدا منشایی مشترک نیست و اهریمن و نیروهای اهریمنی حمایتشدۀ اهورامزدا نیستند. همچنین، هیچگاه باور و اندیشة ایرانی (مزدیسنی) بین خیر و شر و اهریمن و اهورامزدا توافق و همراهی و همسویی نمیبیند و حتی بین دومینوی انگره مینو و سپند مینو (مذکور در گاتها) نیز همسویی نبود. در گاهان (یسنا، 45 بند 2) به گفتوگوی این دو مینو اشاره میشود که در آن سپنته مینیو، انگره مینیو را مخاطب قرار میدهد و به او اعلام میکند هیچیک از جنبههای مختلف وجود آنها (منش، آموزش، خرد، باور، گفتار، کردار، دین و روان) با یکدیگر سازگاری ندارد(گاثاها، 1354، ص. 150). ایزدان نیز برخلاف باور هندوان باستان، نهتنها یاریگر وی نبودهاند و هیچگونه مصونیت و امتیازی برای وی قائل نیستند، مخالف و متضاد و خصم وی به شمار میروند.
2-1. اخلال در نظام آفرینش و اغفال انسانها اسورهها گرچه برآمده از برهما و دارای منشأ نیکی هستند، به همراه نیروهای شر، دشمن مخلوقات و بهویژه انساناند و غالباً درصدد آسیبرساندن به آدمیاند. بدین منظور به گونههای مختلف و شیوههای گوناگون این دشمنی با انسان صورت میپذیرد. در ابتدا گفتنی است اسورهها در ایجاد تباهی و دشمنی با آدمی تنها نیستند؛ بلکه آنها را دستیاران و همکارانی است. درواقع در متون دینی هندویی در شمار نیروهای شر میتوان به رکشسها (RakŠasa) اشاره داشت که مانند اسوراها در شمار نیروهای اهریمنی بودهاند؛ اما برخلاف اسوراها که با خدایان درستیزند، اینان نیروی خود را علیه انسانها به کار میگیرند. به روایتی رکشسها از پای برهما هستی یافتهاند و مأموریت پاسداری از دریاها بدانان واگذار شده است. آنان به هیئت عجیب و غریب نمایان میشوند. چون گوریلهای مخوف و برخی از رکشس های مادینه، سیمای مخوف خود را نهان و باعث به دام افتادن بسیاری از مردان میشوند (Mackenzie, 1913, p. 66-67). برخی از رکشسها دشمن مردان پرهیزگارند و به آدمیان مقدس و قدیسان هجوم میآورند (ایونس، 1373، ص. 217). همچنین، در کنار رکشسها، پاینش (Panis) قابل ذکرند که در شمار راکشسهایند و دشمنان انسان خطابشان میکنند که مردمان را به کارهای ابلهانه وا میدارند و آنان را به تهمتزدن، بیایمانی، گمراهی و مخالفت با ایندار ترغیب میکنند. برخی از آنان به هیأت گرهه (Graha) دارای روحی پلید نمایان میشوند و با تملک روح آدمیان آنان را دیوانه میکنند (Mackenzie, 1913, p. 67). در متون ودایی به نوع دیگری از اهریمنان و غولهایی به نام دیتیها (Diti) برمیخوریم که مخالف قربانی هستند و از دشمنان آشتیناپذیر خدایاناند و تعداد آنها را از چهل تا صد نوشتهاند. در این شمارند دانوها Dānava)) که نیز همچون اینان مخالف قربانیاند (Mackenzie, 1913, p. 64). بدینسان، اسوراها و دیگر نیروهای شر در نقطه مقابل انسانها قرار دارند و برخی از این نیروها همواره درصدد ایجاد خسارت و آسیب به زندگی انسانها هستند. آنها میتوانند بهطور مستقیم و در کالبدی مادی، آدمی را به مخاطره اندازند، خاطر وی را آزرده سازند و حتی وی را از میان ببرند. درواقع دیوان در باور هندویی گماشتة سَردیوِ خویش میشوند تا خاطر آدمیان را برآشوبند. چون گماشتگانِ راون (دیو هندی و شاه سرندیب) که روی زمین میگشتند و عبادتکردن برهمنان را اجازة طعامخوراندن نمیدادند. بعضیها را میخوردند و میکشتند. نیروهای شر برهمزننده امور خیریه میشدند و با انجامدهندة کار ناثواب و نیکوکاران برخورد میکردند. در هر شهر و دهی که آدم نیکوکار و برهمن پرهیزگار و ماده گاو میدیدند، بدانجا آتش میدادند و میسوختند. بدینسان، در عهد راون آیینِ داد و اساس نیکی از میان برخاست. مردم از عبادت و خیراتدادن بازماندند؛ زیرا هر کس ذکر آفریدگار میکرد، غولان آن را میخوردند و هر جا نیککرداری رواج مییافت، راون مانع از آن میشد (رامایانا، 1379، ص. 72). این تازشهای اهریمنی غالباً در لشکرهای بزرگی سامان مییافت و اهریمنان و غولان با یک پادشاه مقدم (سردیو) که نیروهایش از حیوانات تشکیل میشد، علیه انسانها نبرد میکردند. نمونهای از این نبرد جنگ راما و لشکر حیوانات او با راون پادشاه رکشسها و ارتش شیطانی اوست (رامایانا، 1379، ص. 391-392). در باور مزدیسنان (مندرج در اوستای متأخر و متون پهلوی) اهریمن نیز نخستین و مهمترین وظیفه و کوششی که در سر دارد، اختلال در نظام آفرینش و عملکرد آدمی است. او در یسنا (یسن51، بند 10) «بدخواه مرمان» خوانده میشود (گاثاها، 1354، ص. 200) که با همیارانش از پیش از آفرینشِ مخلوقات با تازش به قلمرو روشنی درصدد تباهساختن آن برآمد و هنگامی که بدین مقصود نائل نشد، مصمم شد تا در آفریدههای اهورایی و بهویژه اندیشه و عمل آدمی ایجاد خلل کند. او درواقع عهد بسته تا «آفریدهها اورمزد را با تمام نیرو نابود کند و همة جهان را بر دوستی خود و دشمنی اورمزد برانگیزد» (West, 1880, p. 6؛ وزیدگیهای زادسپرم، 1385، ص. 34). او دیوان را پدید آورد تا با اهورمزدا و نیروهای خیر بستیزند و جهان میدان کارزاری میان نیروهای خیر و شر باشد. اهریمن در برابر هر آفریدة نیک اهورایی (اَمشاسپندان) و بهشت، نیروهای شر و دوزخ را آفرید تا به مقابلة با آنان برخیزند ( Zaehner, 1975, p. 266; West, 1880, p. 11). سپس اهریمن به همراه نیروهای خویش (کماریکان و دیوها) به آفرینش اهورایی تاخت؛ تمام آفریدههایی که وجود آنها برای زیست آدمی ضرورتی اجتنابناپذیر داشت، گرفتار اختلال و تباهی شد؛ اهریمن تن گاو و کیومرث (نخستین انسان) را با بیماری و درد فرسود. نیروهای شر آتش را نیز با دود و تیرگی درآمیختند و جهان را سراسر از آلودگی خود انباشتند (BundahiŠn,2005, p. 56-58). در جهانبینی دینی ایرانیان باستان ارادة اهریمن و دیوها بر آن است که آفریدههای اهورایی را زایل سازند و اختلال در نظم آفرینش پدید آورند. آنها مسؤل تمام فساد و ویرانی کیهانی، اقلیمی، اخلاقی و اجتماعی هستند (Williams, 2011, p. 333-334). درواقع در باور مزدیسنایی، اهریمن و دستیارانش از قدرت و توانایی خاصی نسبت به آفریدة اهورایی و بهویژه انسان برخوردارند. اهریمن ازطریق میتوخت (MiƟuxta) - دیوی که نماد گفتار نادرست بوده و نخستین آفریدة اهریمن است که سبب بدگمانی میشود - (Zaehner,1961, p. 267؛ آموزگار، 1380، ص. 41) و چنان نیرویی دارد که زوج نخستین را میفریبد و بدینسان، بنیاد شر را در نهاد آدمی میگذارد و آنها را به گناه میاندازد و خود را خالق آنها قلمداد میکند و درنتیجة این فریفتن است که گرسنگی و تشنگی بر زوج نخستین غلبه میکند و به کفارة گناه به خوردن فرزندان خود اقدام میکنند (BundahiŠn, 2005, p. 95). بدینسان، از همان آغازِ پیدایش انسان اهریمن و نیروهای شر نشان میدهند چه تواناییهایی در گمراهساختن آدمی دارند و رسالت خویش را مشخص میدارند. اهریمن برای پیشبرد اهداف خویش در تحریک و گمراهکردن مردمان توانا است و به گونههای مختلف ازقبیل پراکندن دشمنی و خصومت برای از میان بردن جهان مادی، گزندرسانیدن به آفریدگان، تقویت رذایل و تضعیف فضایل، از میان بردن انسانیت در انسان، فاسدکردن اعمال و به لعنت گرفتار ساختن روان او، صدمهرساندن به زمین و بایرگذاشتن آن و ... در ارتداد و آسیبرسانی میکوشد (Boyce, 1979, p. 12-13,25). اهریمن حتی در اغواگری برترین انسانها و پیامبر ایرانیان کوشید. او نهتنها اژیدهاک را به کشتن پدر و غصب پادشاهی پدرش ترغیب کرد، بزرگترین و محبوبترین پادشاه پیشدادی (جم) را که دورانش عاری بود از هرگونه فرآوردهای اهریمنی بود، چنان از نیکوکاری محروم کرد که سلطنت و جانش تباه شد (فردوسی، 1366، ج1/48؛ هینلز، 1379، ص. 55؛ Avesta, 1864, p. 14; Darmesteter, 1880, p. 99). اهریمن به زرتشت نیز وعده داد «اگر از این بهدین مزدیسنان بازایستی، آنگاه تو را هزارسال سلطنت گیتی دهم، همچنان که به ضحاک فرمانروایی دادم» (مینوی خرد، 1385، ص. 66)؛ البته در متون ودایی نیز دیوان با اغواگری انسان وی را از مسیر درست و سعادت بازمیدارند و بدکنشی را سبب میشوند؛ بهطوری که وقتی خدایان به انسان دهان دادند تا سپندانه سر دهد (و سرود نیاش خوانَد)، دیوان دهان انسان را به گفتار ناپسند آلودند و همین خللها را در چشم (با سلب خوشبینی از آن) و ذهن (با خلل در نیکاندیشی) و دیگر اعضای وجودی انسان ایجاد کردند (The Upanishads, 1884, p. 78-80).
در روایات اساطیری هندوان، اهریمنان (اسورهها، رکشسها و دستیارانشان) نهتنها به تشویش اذهان و مختلکردن زندگی آنها میپردازند، کشندة آدمی و مخلوقات نیز بهشمار میروند؛ بهطور نمونه، دیوی چون کونبهه کرن (برادر راون) که گوشت بسیار میخورد، یک روز بیدار میشود و شش ماه میخوابد. روزی هر قدر فیل و آدم و اسب به دست آورَد، میخورد (Mackenzie, 1913, p. 420; Sinha, 1950, p. 231; Ramayana, 1978, p. 23). همچنین، اهریمنی چون «کبنده» ( (kabandhدیوِ بیسر، قدش به درازای صد جوجن (فاصلهای برابر پنج میل)، دستهایش به درازای یک جوجن، همه جانوران را بند میکند و میخورد (Ramayana, 1935, p. 224). عملکرد راکشسهای هندی بسیار خونینتر از همتان ایرانی یعنی پریها (pairika) است؛ زیرا این شیطانهای ودایی مردان را میبلعند و قربانی میکنند (Adhami, 2010). بر این مبنا در باورهای دینی هندیان باستان بسیار بدین موجودات اهریمنی میتوان برخورد که دشمن آدمی محسوب میشوند و به سبب اینکه تغذیة آنها از تن آدمی است، بزرگترین مرگآفرینان قلمداد میشوند. باکه (Bake) از این شمار است که از اهریمنان آدمخوار محسوب میشود و گفته میشود در یک مورد از مردمان همسایة قلمرو خویش گاریهایی پر از سبزیجات و میوه و برنج و یک انسان بهعنوان باج ستاند تا همة آنها را نخورد (ایونس، 1373، ص. 214). همچنین، بهوتاس گونهای دیگر از رکشس هاست که قدرت خارقالعادی دارد؛ بدینگونه که با زندهساختن مردگان به خوردن گوشت تن آنها میپردازد (ایونس، 1373، ص. 218). اسوراها و اهریمنان هندی افزون بر اینکه انسانها و جانداران را خوراک خود میسازند و بدینگونه در کشتار موجودات دخالت دارند، با ایجاد رخدادهای طبیعی و بهویژه با بیماریزایی بهطور غیرمستقیم موجب رنج، درد و مرگ انسانها میشوند؛ بهطوری که در تولد راون (سرکردة غولان) ابر رعد عظیم کرد و روی زمین هر قدر فساد و خلل بود نمودار شد و به وقت تولد «میگههناد» فرزند راون شور عظیم برپا شد و زلزله در تمام لنکا (مقر حکومت راون) افتاد (رامایانا، 1379، ص. 67، 69). در این راستا آنگونه که در اساطیر هندویی مندرج است، بیماری نیز معلول وجود علتهای مختلفی بود که از آن جمله میتوان به نقش موجوداتی خبیث از طایفة دیوان و اجنه در تولید بیماری اشاره کرد (Rigveda, 1896, p. 511). درواقع هندوان عصر ودایی دیوان شریر و پلید را به دو دستة کوچک و بزرگ در نظر مجسم میکردند و در این بین، دیوان کوچک عامل آسیبها و بدیهایی ازقبیل: بیماری و عوارضی توصیف شدهاند که با زندگی آدمیان در ارتباط داشت (Rigveda, 1897, p. 71). همچنین، دستهای از رکشسها با عنوان گرهه (graha ) دارای روحی پلید بود که بر روان انسانها رسوخ میکرد و با تملک روح آدمیان آنان را دیوانه میساختند (ایونس، 1373، ص. 217). در اندیشههای مزدیسنی نیز اهریمنان در نزول بلایا اختیاراتی دارند و همانند تازش به مخلوقات اهورایی که در آغاز خلقت صورت گرفت میتوانند بلایای طبیعی بر آدمی وارد آورند؛ چونان عملی که از دیو ملکوسان بهوسیلة برف و بارن و تگرگ واقع شد (BundahiŠn, 2005, p. 205) یا خشکسالی و قحطی که از سوی پریها یا دیوهایی چون هیز (هیچه/Haechah) و اپوش نازل شد (Avesta, 1864, p. 52; BundahiŠn, 2005: 326) و زمینلرزه که دیوی به نام «چَشمکدیو»، آورد و گردباد ساخت (Bundahiṥn, 2005, p. 202). در منبع دینی متقدم (گاتها) اهورامزدا خالق همه چیز است؛ چون زندگی و مرگ. درباره مرگ چنین روایت میکنند که: «دیو مرگ را اورمزد برای ترس مردم آفریده است و هیچکس را توانایی رهایی از آن نیست (حتی شاه، موبد، جنگجو، جادوگر) و چاپلوسی و تملق و رشوه او را از راه بدر نمیبرد و با نزاری مردمان را نابود میکند» (ائوگمدیچا، 1344، ص. 2؛ West, 1880, p. 6)؛ بنابراین، مانند آنچه در وداها آمده است، مرگ پدیدهای از سوی ایزدان (دئوه ها) قلمداد میشود که با اختیار آن از سوی یمه (yama) خدایان خشنود شدند (Rigveda, 1897, p. 830)؛ اما در منابع دینی (اوستای) متأخر و روایات پهلوی اهریمن زادة مرگ معرفی شده است که با دستیارانش بدین کار اقدام میکند (مینویخرد، 1385، ص. 24؛ BundahiŠn, 2005, p. 325). «زده و شکسته و مغلوب و نفرینشده باد اهریمن پلید نادان بَددان و پُر مرگ که این رنج و زشتی رساند و نابود کرد کالبد بهشتی را» (ائوگمدیچا، 1344، ص. 4). گزیدههای زادسپرم این مطلب را اینگونه تعریف کرده است؛ «زمانی که اهریمن از خواب برخاست، عهد کرد آفریدهها اورمزد را با تمام نیرو نابود کند و همة جهان را بر دوستی خود و دشمنی اورمزد، برانگیزد» (West, 1880, p. 6؛ وزیدگیهای زادسپرم، 1385، ص. 34). اهریمن حتی در جایی میتواند با ارادة اهورامزدا بستیزد و مرگ را بر افرادی چون جم، کاووس و فریدون که جاودانه آفریده شده بودند، وارد سازد (مینوی خرد، 1385، ص. 32). درواقع براساس روایات دینی، «اول بار اهریمن دیو مرگ (استویهاد) را آفرید و او را بر کیومرث و گاو یکتا آفرید، فرستاد و آنان را نابود کرد (BundahiŠn, 2005, p.112; West, 1880, p. 18-19). مرگ امر محتملی است برخاسته از قدرت اهریمن که سرنوشت بشر شده و بر این مبناست که از اهریمن همیشه با صفت «پُر مرگ» یاد میشود (Darmesteter, 1880, p. 89؛ ائوگمدیچا، 1344، ص. 4). بدینسان، فارغ از بحثی که از مرگآفرینی اهورامزدا در گاتها وجود دارد، در تفکر ایرانی (folktal) و روایات دینی (اوستای متأخر و متون پهلوی) اهریمن و دستیارانش خالق مرگ با صفاتی چون پیرو دروغ (Av. drəꭚvant)، پُرمرگ (pouru-mahrka-) و دارندة همه گونه مرگ (vispo-mahrka-) معرفی میشوند (Gray, 1929, p. 177). باری، بدانگونه که پیشتر ذکر شد در اصل و براساس باور خالص زرتشت (مندرج در اوستای متقدم) اهریمن را آفرینش مادی نیست و بدینسان، بهجز اغواگری و فریب نمیتواند تأثیری در آدمی بگذارد؛ اما با گذر ایام در باور ایرانی اهریمن دارای مخلوقاتی شد که او را در پیشبرد اهداف و ایجاد مشکل برای انسان و آفریدههای اهورایی یاری میرسانند. این موجودات زیانبخش حتی میتوانستند بهطور مستقیم انسان را دچار بیماری و مرگ کنند؛ البته برخلاف اندیشة هندوان که اهریمنان گاه بر خدایان برتری محرزی دارند و آنها را به بیگاری میکشند و حتی قادرند انسانها را به قتل برسانند (Ramayana, 1891, p. 1641,1668). در روایات ایرانی بسیار اندک به قتل مستقیم انسانها توسط اهریمن و دستیارانش برمیخوریم؛ بهطور مثال، در موردی استثنایی به دیو بچهای برمیخوریم که فرزند اهریمن خطاب میشود و با سیامک فرزند کیومرث جدال میکند و او را میکشد و این تنها روایتی است که دیوی، انسانی را بهطور مستقیم میکشد (فردوسی، 1366، ج1/22-23). در موردی دیگر که در اساطیر زرتشتی بازتاب یافت، دیوان قصد قتل زرتشت را دارند؛ اما راه به جایی نمیبرند؛ مانند مورد «دورسرو» (Durasraw) که با هنر جادوگری که فراوردة اهریمن است، در زمرة دیوها قلمداد میشود و قصد کشتن زرتشت را دارد؛ اما ناکام ماند» (وزیدگیهای زادسپرم، 1385، ص. 56؛ آموزگار و تفضلی، 1370، ص. 127؛ بهرامپژدوه، 1338، ص. 25-26؛ شهرستانی، 1350، ص. 184). بر این اساس، نیروهای اهریمنی بهطور مستقیم نمیتوانند آدمی را هلاک سازند؛ اما به گونههای غیرمستقیم مانند کشتار ازطریق حیوانات اهریمنی و مهمتر از آن بیمارساختن انسانها این امر تحقق مییافت. طبق متون اوستایی (وندیداد، فرگرد 22) و فارسی میانة زرتشتی بیماری نوعی بینظمی در نظام آفرینش تصور شده که تازش اهریمن به هستی مادی سبب ایجاد آن بوده است ( Avesta, 1864, p. 151; Darmesteter, 1880, p. 277). در کتاب سوم دینکرد نیز آمده است که «بُن (=اصل و منشأ) بیماریِ جان، آن است که بُنِ بیماریِ تن هست و بُنِ هر دو بیماری، گنامینویِ (=اهریمن) افراطگر و تفریطگر است» (کتاب سوم دینکرد، 1384، ص. 16).
در مقام تطبیق بین خویشکاری و البته توانایی نیروهای شر در هند و ایران در برابر انسانها گفتنی است یکی از ویژگیهای خاص اسورهها و اهریمنان هندویی این است که آنها میتوانند با تغییر شکل دادن و یافتن کالبد مادی (آواتار) انسان را فریب دهند و آن را در جهت منافع خویش حرکت دهند. درواقع «اسورهها» از این قابلیت برخوردارند تا خویش را به هیأتهای مختلف درآورند تا در فریفتن مخلوقات نقش مؤثری ایفا کنند؛ بهطوری که اسورهها در نبرد با کریشنا تغییر شکل دادند (Sinha, 1950, p. 388-389) و «راون» در ملاقات اول با سیتا خود را بهصورت جوگی درآورد (Ramayana, 1935, p. 211; Dhar, 2019, p. 138, 150; Mackenzie, 1913, p. 406). پوتانه (Putana) ماده غولی بچهکُش بود که به هیأت دختری زیبا درآمد (Sinha, 1950, p. 380-381) و ماریچ (Māricha) دیوی است که به ترغیب راون شکل آهو اختیار کرد و بدینگونه سیتا و رام را فریب داد و سبب شد راون سیتا را در تنهایی بدزدد (Ramayana, 1935, p. 205; Mackenzie, 1913, p. 404; Dhar, 2019, p. 138). در ایران نیز اهریمن و نیروهای شر گاهی برای پیشبرد اهداف خویش از آواتار برخوردار میشوند که البته این قابلیت پرُشمار نبوده است و به تمام دیوان و نیروهای اهریمنی تعلق ندارد. بهطور نمونه اهریمن به هنگام فریفتن اژیدهاک (ضحاک) در دو نوبت خویشتن را بهصورت مردی خردمند و خوالیگر درآورد تا او را برای قتل پدر و جوانان ایرانی بفریبد. در باقی موارد وقتی از تغییر شکل دادن دیوان به قالب مادی سخن به میان میآید، به هنگامی است که پای پریها در بین است. pairikā(پری) که روزگاری در اوستا شهابهای آسمان و در آغاز از ایزد بانوان باروری و زایش بودند، در بین مزدیسنان جنبۀ اهریمنی گرفتند و بهصورت موجودی فریبکارِ ناخجسته و بهعنوان جفتی برای اهریمنان قلمداد شدند (Adhami, 2010). این موجود در یشتها غالباً در کنار یاتوها پدیدار میشوند و بهعنوان زنی بیگانه و غریبه مطرح میشوند تا پهلوانانی چون گرشاسب و جم را به دام بیندازد (یشتها، 1377، ص. 51، 141؛ نیز ر.ک. سرکاراتی، 1350، ص. ۱۴، ۱۶-۱۷؛Yarshater, 2006, p. 349 ) و در شاهنامه نیز خویش را بهصورت بانویی زیبا و با طراوت درمیآورد تا در هفتخوان رستم و اسفندیار پهلوانان ایرانی را بفریبد (فردوسی، 1369، ج. 2/30؛ فردوسی، 1375، ج. 5/236-238). بدینسان، در تفکرات هندویی قابلیت نیروهای اهریمنی برای فریفتن انسان بسیار متنوع و از جنبة کمی و کیفی فزونتر از روایات دینی و اساطیری مزدیسنایی است و بهنوعی در باورهای مزدیسنان قابلیت دریافت قالب مادی (آواتار) برای نیروهای شر (سوای پریان) چندان جایگاهی ندارد. ازطرفی میتوان حتی موارد موجود از این اتفاق را (برای نیروهای خیر و شر) بازمانده از باورهای کهن هند و ایرانی و پیشازرتشتی قلمداد کرد که توانسته بودند در گذر زمان در اذهان ایرانیان باقی بمانند و وارد متون متأخر دینی (مانند شاهنامه) شوند؛ زیرا گویا هند و ایرانیان برای دیوها زندگی مادی نیز متصور میشدند؛ امری که با ظهور زرتشت در ایران از میان رفت. در این باره روایتی موجود است بدینگونه که پدر زرتشت (پورشَسبَه) در زیر زمین به تعقیب تمامی دیوان پرداخت که در گذشته به شکل انسان روی زمین گام میزدند (دوشنگیمن، 1375، ص. 51).
در باورهای هندوان باستان، انسانها قابلیت این را دارند که مواهب ایزدی و شرارت اهریمن را در وجود خویش پرورش دهند؛ زیرا «آدمیان به دو دسته تقسیم شدهاند: بخشی که به صفات خدایی یا دیوی (Daiva) متصفاند و بخش دیگر که به صفات اهریمنی (Asura) موصوفاند. آنکه با خوی ایزدی به دنیا آمده، به آنچه راست و حقیقت است اعتقاد دارد و آنکه با خوی اهریمنی زاده شده، به آنچه ناراست و کژی و پلیدی است دست می زند و جهان را بی آفریدگار میداند» (بهگودگیتا، 1359، ص. 16)؛ با این حال، انسانهایی که صفات خدایی (دئوه) را در خود پرورش دادهاند، میتوانند در برابر بدکُنشی اسورهها بایستند و گاهی پیش میآید برخی انسانها که البته جنبهای الهی دارند یا آواتار ایزدی محسوب میشوند، در برابر اسوره یا موجودِ شروری از گروه اهریمنان میایستند و نهتنها نقشهها و تدابیر او را تباه میسازند، حتی باعث نابودی او میشوند. بهواقع از ویژگیهای اهریمنان هندی آن است که از نظر قوای جسمانی و ترکیب چون آدمیانند؛ بدانگونه که از آنان خون سرازیر و دست و پایشان خُرد میشد و مجروح بر زمین میافتادند (رامایانا، 1379، ص. 350). در روایات دینیِ هندیان آدمی قدرت رویارویی و حتی کشتن اهریمنان را دارد و حتی هنگامی که راون از خداوند میخواهد بر آفریدگان مسلط باشد و از سوی آنها وی را آسیبی نباشد، برهما میمون و انسان را از این امر مستثنی میشمارد و بدین سبب است که راون، غولی است که بر فرشتهها کامیاب میشود؛ اما از آسیب انسانها در امان نمیماند (رامایانا، 1379، ص. 68، 355). در متون دینی به کشتهشدن برخی از این اهریمنان به دست کریشنا میتوان برخورد. از این شمارند کشتهشدن غولی به نام سکتاسور که کریشنا با انداختن ارابهای آتشین بر سرش او را هلاک کرد (ایونس، 1373، ص. 102) یا کشتهشدن اوگراسوره، دیوی که کریشنا را بلعید؛ اما به دست او کشته شد(ایونس، 1373، ص. 104). نکتة مهم در باورهای مردمان عصر ودایی آنکه گویی ایزدان در قالب انسانی بهتر میتوانند با اهریمنان و غولان مبارزه کنند و در موارد متعددی این برخوردها وجود دارند که بهراستی نمیتوان مشخص کرد این مبارزهها و کامیابیها را به حساب انسانها باید گذاشت یا ایزدان (دئوه ها). بهطور نمونه، وقتی دربارۀ شرارتهای راونا (مانند قتل عام و تجاوز) شکایتها غیرقابل شمار شد، ویشنو به هدف کشتن وی بهعنوان راما در زمین متولد شد (Ramayana, 1935, p. 13, 17, 28; Greco, 2015, p. 3). در اندیشههای مزدیسنان اهریمنان بیشتر با تدابیر و حیل مختلف قصد اغفال انسان را داشتهاند و برخلاف موارد متعددی که از آدم کشی و آدمخواری و دزدیدهشدن انسانها توسط دیوان در متون هندیان باستان گزارش میشود، بسیار کمشمارند؛ مواردی که در آنها نیروهای شرور بهطور مستقیم با آدمی رویارو شوند و بهطور فیزیکی قصد آزار آدمی را داشته باشند. درواقع سوای تجسد مادی اهریمن و پریها (البته در متون روایی) برای فریب انسان، میتوان تنها به یک روایت در یشتها (19: 80) برخورد که در آن به دیوانی اشاره میشود که در انظار همگان زنان را از شوهرانشان میدزدیدند و بدانها اجحاف میکردند (یشتها، 1377، ص. 347). در این مورد خاص (که احتمال بسیار به دوران پیشازرتشتی مربوط میشود) نیز با ظهور زرتشت و عملکرد وی و سرود و نیایشی که وی مطرح میسازد، دیوان، متواری و در زیر زمین پنهان میشوند. بدینسان، دیوان که تا آن زمان در روی زمین بهصورت مرئی میزیستند، نامرئی و گریزان شدند (نک: کریستن سن ، 2535، ص. 15). همانگونه که در متون ودایی ملاحظه شد در تفکر ایرانیان باستان نیز برخی موارد به انسانهایی برمیخوریم که نیروهای شر مطیع و مغلوب آنها شدهاند. بهواقع آنگونه که پلوتارک نیز گزارش میدهد، میتوان دیوها را با آیینهای خاص و دستورالعملهایی سحرآمیز به خدمت درآورد (Zaehner, 1961, p. 125) مانند تهمورث که از سه بخش از دیوان مازندر (بزرگ) که نابودکنندة جهان بودند، دو بخش را کشت (مینوی خرد، 1385، ص. 45). این دومین شهریار پیشدادی از خدا میخواهد: «این کامیابی را به متن ده تا به همه دیوها و جادوان و پریها ظفر یابم» و «اهریمن را به پیکر اسبی درآورده و در مدت سی سال تا به دو کرانه زمین برانم» (یشتها، 1377، ص. 147) و این اتفاق نیز میافتد و دیوان خادم و زیر سیطرة تهمورث میشوند؛ البته در تفاوت بدین توانایی انسان در نگرش متون ودایی و مزدیسنی گفتنی است در باور هندیان افرادی مانند کریشنا (هشتمین تجلی ویشنو) یا راما (هفتمین تجلی ویشنو) بیش از اینکه انسان باشند، ایزدانی هستند که قالب مادی گرفتهاند؛ امری که دربارۀ دیوکُشان ایرانی مصداق ندارد. روایتی جالب توجه مندرج در بندهشن هندی (و محذوف در بندهش فرنبغ دادگی) موجود است؛ دربارة ارتباط انسانها با دیوان که میتواند بازمانده از دوران همزیستی هندیان و ایرانیان و باورهای آن روزگار باشد. در این گزارش آمده است وقتی فرّه از جم گریخت «وی از ترس دیوان ماده دیوی را به زنی گرفت و جمگ را به ازدواج دیوی درآورد. از این ازدواج میمونها و خرسهای دمدار و دیگر حیوانات موذی به وجود آمدند» (بندهش هندی، 1388، ص. 106). در این روایت انسانی همچون جم به سبب دوری از نیروهای خیر (اهورایی) قدرت و توانایی خویش را برای مقابله با دسیسه و آسیبرسانی نیروهای شر از دست داده و بدین سبب به گونهای مطیع دیوان شده است؛ بنابراین، سوای بر این گزارش، در باور ایرانیان تفاوت آشکاری بین توانایی انسان در رویارویی با دیوان با باور هندیان وجود دارد و حتی انسان ایرانی توانایی این را دارد که اگر پرهیزگاری پیشه کند و در برابر تبهکاریها و اغواگریهای اهریمنی دوام آورد، میتواند از مرگ دوری جوید و جاودانه بماند؛ جاودانگی افرادی چون توس و گیو و پشوتن و بیژن و گستهم و کیخسرو از این قرار است که با عطف بدین مهم که «مرگ پدیدهای اهریمنی» است (ر.ک. کاویانی پویا و خواجه، 1399، ص. 99-101). این اتفاق نشاندهندۀ قدرت و توانایی انسانها در برابر نیروهای شرور قلمداد میشود. نکتة جالبتر اینکه گفته میشود در زمان ظهور سوشیانت که انسانی پرهیزگار (و نه آواتار و تجسد یافتة ایزدی خاص) محسوب میشود، «انسانها با خوردن هوم آمیخته به شیر و چربی گاو "هدیوش" زندگی از سر گیرند و جاودانه شوند» (وزیدگیهای زادسپرم، 1385، ص. 108؛ یشتها، 1377، ص. 332؛ BundahiŠn, 2005, p. 205) نشان از قدرت و توانایی انسان در برابر اهریمن و نیروهای اهریمنی دارد؛ بنابراین، درنتیجة عملکرد انسان و همراهی با نیروهای خیر، سرانجام اهریمنان از جهانِ زیست انسانها محو شدند و در پایان کار جهان انسانها جاودانهاند؛ چون دیگر اهریمنی وجود ندارد تا مرگ را بر آنان مستولی کند (مینوی خرد، 1385، ص. 80-81)؛ ازاینرو، باید باور داشت اهریمن از نیروی قادر و مطلق برخوردار نیست؛ بلکه قدرت وی برای مدتی معین است و از میان میرود، پیروزی در روح و اصل اندیشة نیک است (Boyce, 1979, p. 220).
با وجود شیوههای مختلف نقشآفرینی اهریمن و نیروهای اهریمنی در زندگی مادی، آنچه مسلم است اسورههای هندی همچون خدایان (دئوه ها) به نذور و قربانی نیازمندند یا نیاز به نوشیدن آب حیات (اسمریت) دارند تا جاودانه بمانند (The Upanishads, 1884, p. 78 ؛ ایونس، 1373، ص. 18). همچنین، با ریاضتکشی و انجام قربانیهایی میتوانند به موهبتهایی دست یابند و بدینسان، انسانها را نیز به خدمت گیرند (Mackenzie, 1913, p. 37-39,63)؛ اما در آموزههای زرتشت نیروهای شر را با ایزدان میانهای نیست و هرچند گاه پیش میآید برخی دیوسیرتان و دیوان با انجام قربانیهایی درصدد گرفتن نیرو و جلبنظر و موهبت ایزدی هستند، مانند اژیدهاک سه پوزه که صد اسب هزار گاو و هزار گوسفند قربانی کرد و از ایزد ناهید درخواست این موهبت را به من ارزانی دار ... که هفت کشور را از مردم تهی کنم» (یشتها، 1377، ص. 190)؛ اما همواره در این مسیر ناکام میمانند. ازطرفی انسانها هیچگاه به درگاه اهریمن برای دفع شر او استغاثه نمیکنند. درواقع هرچند طبق گزارش پلوتارخ «زردشت مردمان را آموخت تا از بهر یکی (هرمزد) فدیههای نذر و سپاس آرند و از بهر دیگری فدیههایی برای دفع آسیب و ناخوشی» (Zaehner, 1961, p. 124)، این ادعا هیچگونه سازگاری با آموزههای زردشت ندارد و بیشتر به پرستش دیوان (دیویسنان) که همپای آیین زردشتی در ایران رواج داشت، شباهت دارد و همچنین، تشابهاتی با آیین مهرپرستی در آن مشهود است. بدینسان، آنچه مسلم است اینکه حیات اهریمنان بهطور مستقیم به انسان ارتباطی ندارد؛ بلکه با کژرفتاری و همراهی و همسویی انسانها با خواستههای اهریمنی بر توان آنها افزوده میشود. به دیگر سخن، اهریمن مردمان را به افراط و تفریط و دروغ و بدعت و شرک و حرص بیشتر میفریبد و خوشیاش از دشمنی مردمان با یکدیگر بیشتر است و خوراکش از ناتوانی و ناپیدایی مردمان است و مکانش در میان کینهوران است و رفتوآمدش با خشمگینان بیشتر است (Duchesne-Guillemin, 2014, p. 728-729). در جایی آمده است وقتی در هزارههای پایانی دیو آز به سبب پرهیزگاری انسانها دچار سختیهایی میشود، رو به سوی اهریمن میکند و میگوید: «راضی کن مرا، سیر (=اشیاع) کن مرا؛ زیرا دیگر از مخلوقات اهرمزد غذا و نیرو نتوانم گرفت» (Zaehner, 1961, p. 314). بنابراین، اهریمنان از سوی انسان تأمین میشوند؛ اما نه از طریق قربانی و نذورات بلکه درنتیجة اعمال و پندارهای زشت و نکوهیدة آنان است که نیروهای اهریمنی مجال خودنمایی مییابند. بنابر اعتقادات زرتشتی، دنیا پر از عوامل و نیروهای اهریمنی است و انسان بهآسانی بر اثر تماس با آن عوامل یا پدیدههای آنان چون مُردار، کثیف و ناپاک میشود و باید به طهارت و پاکیزهشدن اقدام کند (Boyce, 1979, p. 122, 137). در منابع دینی ایران، دربارة نفوذ و تسلط اهریمن بر مردمان آمده است که: «اهریمن به جادو دینی مردمان را به دوستی خویش و نادوستی هرمزد برانگیزد تا دینِ هرمزد هِلَند و آنِ اهریمن ورزند؛ زیرا اَکومن را کار اینکه بداندیشی و ناآشتی به آفریدگان دهد» (BundahiŠn, 2005, p. 318). همچنین، برخلاف باور مندرج در وداها، در بین مزدیسنان هیچگونه قربانی برای دفع نیروهای شر یا جلبنظر ایشان صورت نگرفت و این امر گناهی نابخشودنی تلقی میشد و تنها یکبار شاهد این اتفاق هستیم؛ وقتی دیوان مشی و مشیانه را فریفتند، با این عبارت: «مردم اید، دیو را پرستید تا شما را رشک بنشیند» درنتیجه «مشیانه فراز جست شیر گاو دوشید، به سوی شمال بر ریخت. بدان دیوپرستی دیوان نیرومندتر شدند»؛ امری که دیگر تکرار نشد و بهعنوان نخستین و بزرگترین گناه زوج نخستین تلقی شد ( BundahiŠn, 2005, p. 187). نتیجه گیری در اساطیر دینی هندویی و ایرانی نیروهای شر هر دو مُخل نظام آفرینش و نظم موجود در هستی و حیات بشری هستند و در هر دو تمدن با اغواگری، وسوسهکردن قصد همراهساختن انسان با خویش برای رسیدن به مقصود را دارند؛ با این حال، برخلاف اساطیر دینی هندوان که ازطریق تغذیه و برخورداری از فدیه و نذورات و قربانی نیروی اسوراها و همکارانش تأمین میشوند، در نزد ایرانیان انسانها هیچگاه به درگاه اهریمن برای دفع شر او استغاثه نمیکنند و سوای همسویی رفتار و عملکرد آدمی با اهریمنان که بدیشان قدرت میبخشد، حیات و تغذیه نیروهای شر وابسته به انسان نیست. آنچه مسلم است تفاوت موجود بین رویکرد به اهریمنان و قدرت و قابلیت آنها از نگرش به سرشت انسان و فلسفة آفرینش در افکار هندیان و ایرانیان باستان نشأت میگیرد. بهواقع، در هند انسان به سبب اینکه انسان موجـودی دو سـاحتی اسـت کـه بُعـد مـادی و غیرمـادی دارد، قابلیت این را دارد که مواهب ایزدی و شرارت اهریمن را در وجود خویش پرورش دهد. پس میتواند تحت تأثیر قدرت و ارادة نیروهای شر (اسورهها و همیارانش) قرار گیرد و در مواردی نیز در برابر قدرت اسورهها تسلیم و بیاختیار است؛ امّا در باور مزدیسنی و اساطیر ایرانیان باستان انسان بهعنوان نیرویی کاملاً متکی به نیروهای خیر توصیف میشود و یارای از میان بردن و از کار افکندن اهریمن و همة دیوان را نیز دارد؛ زیرا برخلاف باور هندوان، نیروی شر با نیروی خیر برابری ندارد و از یک منشأ نیست؛ بلکه نیروهای خیر مافوق نیروی شر و بر آنان برتری دارند. همچنین، در اساطیر دینی هندوان منشأ تمام موجودات (زمینی و آسمانی) از بدن پوروشا (خدای بزرگ و ازلی) است. پس موجودات و حتی خدایان (دئوهها) و اهریمنان (اسورهها) از یک منشأ پدید آمدهاند و بدین ترتیب نیروهای شر که بهطور مستقیم و آشکارا کمر همت به آزار و حتی نابودی آفرینش و بهویژه انسان بستهاند، امتیازاتی دارند و از موهبت و گاه مصونیت ایزدی برخوردارند. این امتیازات موجب شده است حتی فریفتن انسان توسط بدکُنشان مینوی بسیار متنوع باشد و از جنبة کمی و کیفی فزونتر از روایات اساطیری مزدیسنایی باشد؛ زیرا بهنوعی در اساطیر مزدیسنان قابلیت دریافت قالب مادی (آواتار) برای نیروهای شر (سوای پریان) چندان جایگاهی ندارد؛ اما انسان هندی قدرت بسیار اندکی در برابر حیل و ترفندهای اهریمنی (اسورهها) دارد و حتی قادر به حفظ جان خویش نیست و آدمی مگر در قالب آواتارِ خدایان بتواند در برابر این مرگآفرینی بایستد و به جدال با اهریمنان بپردازد؛ اما در جهانبینی ایرانی، اهورامزدا برخلاف برهما که آسوراها را از مفصل ران خود آفرید، هیچگونه ارتباط و سنخیتی با گروه اهریمنان ندارد و به گونهای در نقطة مقابل آنان قرار دارد. بر این اساس، خدایان، رقیب و هماورد اهریمنان و دیوها و یاریگر آدمی در برابر آنها هستند و جز در موارد بسیار کم که آن نیز تحت تأثیر همزیستی با هندیان و بازماندة آن دوران است، اهریمن بهطور مستقیم قدرت مرگآفرینی ندارد و حتی در باورهای متقدم ایرانی، این قدرت در حیطة اختیارات و امتیازات اهریمنان نیست. | ||
مراجع | ||
ایونس، ورونیکا (1373). شناخت اساطیر هند (جلال فرخی، مترجم). چاپ گلشن.
ائوگمدیچا (1344). گزارش رحیم عفیفی. چاپخانه دانشگاه.
آموزگار، ژاله (1380). تاریخ اساطیری ایران. سمت.
آموزگار، ژاله، و احمد تفضلی (1370). اسطورة زندگی زرتشت. کتابسرای بابل.
بندهش هندی و متنی به زبان پارسی میانه (رقیه بهزادی، تصحیح و ترجمه) (1388). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بهرام پژدو، زرتشت (1338). زراتشتنامه (محمد دبیرسیاقی، مصحح). کتابخانه طهوری.
بهگود گیتا، سرود الهی (سید محمدرضا جلالی نائینی، مترجم) (1359). طهوری.
دوشنگیمن، ژاک (1375). دین ایران باستان (رویا منجم، مترجم). فکر روز.
رامایانا؛ کهنترین متن حماسی عاشقانة هند (امرسنکهه. امر پرکاش، مترجم) (1379). مؤسسه فرهنگی هنری الست فردا.
روزنبرگ، دونا (13۷9). اساطیر جهان، داستانها و حماسهها (عبدالحسین شریفان، مترجم). اساطیر.
زادسپرم (1385). وزیدگیهای زادسپرم (محمدتقی راشد محصل، مترجم). مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
سرکاراتی، بهمن (۱۳۵۰). ری، تحقیقی در حاشیۀ اسطورهشناسی تطبیقی. نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، 23(97)، 1-32.
شهرستانی، محمد (1350). المللوالنحل (افضلالدین صدر ترکه اصفهانی، مترجم؛ محمدرضا جلالی نائینی، مصحح). چاپخانه تابان.
فردوسی، ابوالقاسم (1366). شاهنامه (جلال خالقی مطلق، مصحح). دفتر یکم. نیویورک نشر Bibliotheca Persica.
فردوسی، ابوالقاسم (1369). شاهنامه (جلال خالقی مطلق، مصحح). دفتر دوم. انتشارات مزدا.
فردوسی، ابوالقاسم (1375). شاهنامه (جلال خالقی مطلق، مصحح). دفتر پنجم. انتشارات مزدا با همکاری بنیاد میراث ایران.
فرنبغ دادگی (1390). بندهش (مهرداد بهار، مترجم). توس.
کاویانی پویا، حمید، و طیبه خواجه (1399). مفهوم مرگ و دنیای پس از مرگ در تمدنهای باستانی ایران، یونان و میانرودان. نشریه معرفت ادیان، 12(1)، 97-1. https://B2n.ir/m14854
کایبار، آسموسن (1386). دیانت زرتشتی، مجموعه مقالات (فریدون وهمن، مترجم). جامی.
کتاب سوم دینکرد (فریدون وهمن، مترجم) (1384). دفتر دوم. انتشارات مهرآیین.
کریستن سن، آرتور (2535). آفرینش زیانکار در اساطیر ایران (احمد طباطبایی، مترجم). انتشارات مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران.
گاثاها سرودهای زرتشت (احمد طباطبایی، مترجم) (1354). انتشارات دانشگاه.
مینوی خرد (احمد تفضلی، مترجم) (1385). نشر توس.
هینلز، جان (1368). شناخت اساطیر ایران (احمد تفضلی، مترجم). نشر چشمه.
الیاده، میرچا (1376). رساله در تاریخ ادیان (جلال ستاری، مترجم). سروش.
یشتها (ابراهیم پورداود، مترجم) (1377). انتشارات اساطیر. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 69 |