تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,407 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,243,696 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,085,231 |
ایالات گنجه و قراباغ براساس نسخ خطی دفترهای تحریر عثمانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 15، شماره 4 - شماره پیاپی 60، دی 1402، صفحه 1-29 اصل مقاله (2.9 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2023.135505.2433 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وحید مرادخانی1؛ میرصمد موسوی* 2؛ محبوب مهدویان3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، تاریخ و تمدن ملل اسلامی، علوم انسانی،دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوی، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه تاریخ، دانشکده علوم اجتماعی، پیام نور، اردبیل، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوی، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کمبود منابع در حوزۀ تاریخ اجتماعی ایران و بهویژه قفقاز، آگاهی تاریخی ما را محدود کرده است. در این میان، با توجه به جایگاه برجستهای که اسناد در بین منابع مکتوب دارند، تکیهگاه مناسبی برای پژوهشهای تاریخی محسوب میشوند و تکمیل یافتههای تاریخی مورخان، ارزش تحقیقی و استنادی را به آنها میبخشد. قفقاز از دورۀ باستان تاکنون، بهعلت موقعیت راهبردی، مورد توجه حکومتهای ایران و حتی فرامنطقهای قرار گرفته است. ظرفیتها و پتانسیلهای متنوع تجاری منطقۀ قفقاز، بستر مناسبی را برای رونق اقتصادی این ناحیه مهیا کرده است. در پژوهش حاضر سعی بر آن است تا پس از معرفی اجمالی نسخ خطی دفاتر تحریر عثمانی در دو مقطع «1001 تا 1003 ق و 1142 تا 1143.ق/ 1595 – 1593 م و 1733 - 1732 م»، براساس نسخ خطی منحصربهفرد «لوای گنجه»، اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایالت گنجه و قراباغ بررسی شود. مقاله بهصورت توصیفی - تحلیلی سازمان یافته است، براساس دستاوردهای پژوهش، نوع تقسیم ایالات به نواحی مختلف جمعیتشناسی، میزان و انواع مالیاتها، تولیدات کشاورزی، ترکیب قومی، انواع فعالیتهای اقتصادی، میزان درآمد مالیاتی و سیر تحولات سیاسی منطقه، در مقاطع مختلف مشخص و تا حد امکان علل اقتصادی و اجتماعی مهاجرتها و تغییرات اجتماعی تشریح شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دفاتر تحریر؛ عثمانی؛ قفقاز؛ گنجه؛ قراباغ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه راهبرد دیرین عثمانیها در ایران و قفقاز، همواره بر توسعهطلبی و الحاق سرزمینهایی از ایران به قلمروی خود استوار بود. در مواقع ضعف دولت مرکزی در ایران، همواره پادشاهان عثمانی با کسب اجازه از «باب عالی» مناطق قفقاز، غرب و شمال غرب ایران را تصرف میکردند. مناطق یادشده در دورۀ صفویه، دو بار به اشغال عثمانی درآمد. امپراتوری عثمانی بهمنظور الحاق دائمی این مناطق، بیوقفه تلاش کرد تا تشکیلات اداری ـ مالی خود را در نواحی اشغالی مستقر کند. در این شرایط، سیاهههای مالیاتی را به نام دفاتر «مُفَصّل» و «مُجمَل» تهیه میکردند که ارزش منحصربهفردی در بازشناسی زوایای مختلف تاریخ اجتماعی و اقتصادی شهرهای غرب، شمال غرب ایران و منطقۀ قفقاز دارند، مانند گنجه، قراباغ، ایروان، اردبیل، تبریز، خوی، ماکو، همدان، کرمانشاه، مراغه، ارومیه، خلخال، لرستان. عثمانیها یکبار در قرن شانزدهم میلادی، مقارن با قرن دهم هجری و بار دیگر در قرن هجدهم میلادی، برابر با قرن دوازدهم هجری قمری، بعد از تصرف مناطقی از شمال غرب ایران، در جهت برقراری سیستم اداری خود، دفاتر معروف به دفاتر تحریر را تهیه کردند. با توجه به ثبت جزئیاتی از مسائل اجتماعی، مالی و حتی سیاسی، بدون شناسایی و مطالعۀ این دفاتر، که امروزه بهصورت نسخ خطی در دسترساند، تحقیق جامع و مطمئنی دربارۀ این مناطق ارائه نمیشود. با توجه به اینکه زبان این دفاتر به خط «سیاق عثمانی»[1] است، تاکنون پژوهشگران عرصۀ تاریخنگاری ایران، بهصورت جدی به این نسخ خطی ارزشمند توجه نکردهاند.[2] «دفاتر تحریر» را برای نخستین بار لوئیس (Lewis, 1951) معرفی کرد؛ سپس اوزگودنلی (1390) و همکارانش طی دو مقاله با عنوان «اسناد بایگانیهای ترکیه در ارتباط با تاریخ ایران» بهصورت کلی، جایگاه دفاتر همت را معرفی و تبیین کردند. همچنین پژوهشگران کشور ترکیه مانند ایلگاز (Ilgaz, 2010) در رسالۀ دکتری با عنوان «ایروان در دورۀ حاکمیت عثمانیها»، به قسمتهایی از این دفاتر توجه کردهاند. در ایران نیز محمد سلماسیزاده و نصیراُوا (1391) در مقالهای با عنوان «بازشناسی یک منبع دست اول برای تاریخ اجتماعی ایران، نسخۀ خطی لوای ]ایالت[ ارومیه و خلخال»، ضمن بررسی تاریخ اجتماعی ـ اقتصادی آن ایالت از روی دفتر (1727 م/1139 ه.ق)، جایگاه ارزشمند این اسناد مهم را برای تاریخ ایران معرفی کردهاند. موسوی و ستایش (1397) مقالۀ دیگری را نیز با عنوان «بازشناسی تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایالت روان براساس مقایسۀ نسخ خطی دفاتر تحریر «لوای[3] روان» در دو مقطع 998 و 1139 ه.ق» در مجلۀ تاریخنگری و تاریخنگاری در شمارۀ 28، چاپ و ابعاد مختلف آن را بررسی کردهاند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است تابا استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به اطلاعات نسخ خطی دفاتر «لوای گنجه» مربوط به سالهای «1001 تا 1003 ه.ق و 1142 تا 1143 ه.ق» و بررسی تطبیقی آنها، هم گوشههایی از تاریخ و اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایالت گنجه و قراباغ مشخص و هم با معرفی دفاتر ایالت «گنجه و قراباغ»، اهمیت و جایگاه این دفاتر در بازشناسی بخشی از تاریخ اجتماعی ایران معین شود. اسناد و نسخههای خطی لوای گنجه و قراباغ، بهعنوان بخشی از آرشیو دولت ترکیه، در بایگانیهای این کشور نگهداری میشود. بایگانیهای عثمانی از دو بخش اسناد (evraq) و دفاتر (Defterler) تشکیل شده است که در آن در حدود هزار و بیستوچهار دفتر و یکصد میلیون سند نگهداری میشود (اوزگودنلی، 1390، ص. 326). دفاتر «تاپو تحریر» که در قالب «دفتر مفصّل» و «دفتر اجمال یا مجمل» به ثبت رسیدهاند، ازجمله نسخ خطی بودند که در دو نسخه تهیه میشدند. این دفاتر از مهمترین دفاتر بایگانیهای عثمانی به شمار میآیند؛ زیرا این دفاتر، اطلاعات دقیقی را دربارۀ مسائل اقتصادی، اجتماعی، دینی، دیوانسالاری، جمعیتشناسی و شهرشناسی مناطق اشغالی ارائه میدهند. اوزگودنلی (1390) از میان این دفاتر، که به زبان «سیاق ترکی» نوشته شدهاند، سی دفتر را مربوط به ایران میداند که به سالهای (1729 - 1724 م / 1144 – 1139 ه.ق) اختصاص دارد. البته این ایرانشناس، دفاتر مربوط به سال 1590 م/ 998 ه.ق را که طی آن مناطق غرب و شمال غرب ایران نزدیک به بیستودو سال از حاکمیت صفویه جدا شد و دفاتر مربوط به مناطقِ جداشده از ایران را در دورۀ قاجاریه در نظر نگرفته است. از مجموع دفاتر مربوط به تاریخ ایران، چهار دفتر به لوای گنجه و مناطق تابعۀ آن اختصاص دارد که از مهمترین و معتبرترین منابع تاریخی برای شناخت وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایالت «گنجه» طی دورۀ صفویه و همچنین بعد از سقوط صفویه و تسلط افغانها تا روی کار آمدن نادرشاه محسوب میشود. هماکنون این دفاتر بههمراه دفاتر مهم (Muhimme Defterleri)، که شامل فرامین سلاطین عثمانی برای تدوین این دفاتر بود (BOA, 74; Bilgili, 2004, p. 8-20)، و نیز قانوننامههایی است که از طرف سلاطین عثمانی برای ادارۀ ایالات و ولایات در دو نسخه تهیه میشد، نسخۀ اصلی آن در آرشیو نخستوزیری دولت ترکیه نگهداری و نسخۀ دیگر برای ادارۀ ایالات نزد والی فرستاده میشد. بر اساس آنچه گفته شد این دفاتر نهتنها پژوهشگر را در مسیر شناختی مطمئن از زوایای تاریخ اجتماعی و اقتصادی این نواحی هدایت میکند، با توجه به ویژگی برجستۀ دفاتر، یعنی تهیۀ آنها در دو مقطع زمانی مختلف ـ یکبار در نیمۀ اول حاکمیت صفویان و بار دوم در پایان کار این حکومت ـ امکان تطبیق و مقایسۀ سیر تحولات اقتصادی و اجتماعی ایالات غرب، شمال غرب ایران و منطقۀ قفقاز را میسر میکند. تصرف این نواحی دو بار، بار اول در دورۀ صفویه (شاهعباس اول) و بار دوم در اواخر حکومت صفویه و تسلط افاغنه، مصادف با دورۀ حکمرانی «احمد سوم» عثمانی (1730 - 1703 م)، اتفاق افتاده است. علت توجه مجدد عثمانیها به مرزهای ایران در مرحلۀ دوم تصرف (احمد سوم) را باید در تحولات جبهۀ اروپایی این حکومت جستوجو کرد. متعاقب شکست حکومت عثمانی از اتریش و عهدنامۀ پاساروویتز (pasarofca) (1718 م/1130 ه.ق)، باب عالی قسمت اعظم متصرفات اروپایی خود را از دست داد ((Aktepe, 1986, p. 9/514-522؛ بنابراین امپراتوری عثمانی با تغییر سیاستهای برونمرزی، بار دیگر تلاش کرد تا از وضع آشفتۀ ایران به نفع خود بهرهبرداری کند. تشکیلات اداری- مالی عثمانی، دیوانسالاری سازمانیافتهای داشت؛ از این رو بعد از اشغال مناطقی از ایران، عثمانیها با وجود توجه به سیستم اداری موجود در مناطق اشغالی ایران، برای استقرار سیستم اداری خود، به افرادی بهعنوان محرر، که جزء افراد معتمد امپراتوری عثمانی بودند و «امین» نیز خوانده میشدند، مأموریت میدادند تا بههمراه کاتبها کوی به کوی و خانه به خانه، تمام شهرها و روستاهای اطراف و مناطق وابسته را جستوجو کنند و با استفاده از اطلاعات اعیان و اشراف، کدخداها و افراد آگاه محلی و ادارهکنندگان قبلی سرزمینهای متصرفه (İnalcık, 21, p. 72-74, İnalcık, 21a, p. 426)، سیاهههای دقیقی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی، مقدار زمین موجود، ویژگیهای جمعیتی مثل تعداد جمعیت، نوع حرفهها، تعداد افراد شاغل و بیکار، مجرد، متأهل و بیوه، ترکیب قومی- نژادی، تعداد افراد معلول، سالم، هنرمند، عالم، صنعتکار، وضعیت شهر را ازلحاظ معماری و ساختار شهری، نام محلهها، نوع تولیدات کشاورزی از قبیل گندم، جو، عدس و ارزن، میزان مالیات دریافتی از آنها، روابط تجاری و نحوۀ ورود و خروج کالا به شهرهای مختلف و میزان مالیات دریافتی، تعداد روستاها و محلهها، نوع زمینها، میزان، وسعت و حاصلخیزی آنها، اوقاف موجود و زمینهایی تهیه کنند که قابلیت اعطا به افراد (بهعنوان زمینهای خاص همایون، تیمار و زعامت و...) را داشتهاند. حاکم، قاضی و تمام مأموران دولتی مجبور بودند با این افراد همکاری کنند. محرِّرها این سیاههها را جمعآوری میکردند و به پایتخت میفرستادند. این اطلاعات پس از مقایسه و تطبیقْ در دو نسخه تنظیم میشد. یک نسخه که بهعنوان دفتر مُفصَّل، «تمغای» سلطان را داشت، به بایگانی آرشیو سلطنتی فرستاده میشد و نسخۀ دیگر که بدون تمغا بود، برای ادارۀ ایالت به دست افراد دیوانی و بیگلربیگی سپرده میشد. به این دفتر، «دفتر مُفصَّل» و به دفتری که از روی آن بهصورت خلاصه تهیه میشد، «دفتر اِجمال» میگفتند (İnalcık, 21a, p. 426-427; İlgaz, 21, p. 2-12). این دفاتر که بهعنوان دفاتر «تاپوتحریر» (دفاتر تهیهشده در بخش آرشیو) ثبت شدهاند، بههمراه قانوننامههایی که به دستور سلطان عثمانی برای ادارۀ ایالات و ولایات تهیه میشد، با عنوان دفاتر مُفصَّل و اِجمال در آرشیوهای دولت عثمانی نگهداری میشدند. ویژگی برجستۀ دفاتر ایالت گنجه و قراباغ، در این است که این دفاتر، در دو دورۀ مختلف، یکبار در دورۀ صفویه و بار دیگر در زمان استیلای افغانها، تنظیم شده است. اولی به سال 1595 م/ 1003 ه.ق و به شمارۀ BOA,TTDn 699 و دفاتر متعلق به دورۀ سقوط صفویه و تسلط افغانها، به سال 1727 م/1139 ه.ق، به شمارۀ BOA,TTDn 903 وBOA,TTDn 913 مربوط به سال 1732 م/1144 ه.ق و BOA,TTDn 914 و 1733 م/1145 ه.ق موجود است. دفاتر موجود در آرشیو عثمانی، بهعنوان نسخ خطی در آرشیو نخستوزیری عثمانی نگهداری میشوند. دفترهای مربوط به ایالات گنجه و قرا باغ شامل موارد زیرند: - دفتر تاپوتحریر شمارۀ BOA,TTDn 699،- دفتر اجمال گنجه معروف به دفتر اجمال لوای گنجه که به تاریخ 1003 ه.ق تحریر شده است- دفتر تاپوتحریر شمارۀ BOA,TTDn 913 مربوط به سال 1144 ه.ق - دفتر اجمال لوای گنجه که به تاریخ 1144 ه.ق تحریر شده است- دفتر تاپو تحریر شمارۀ BOA,TTDn 914 مربوط به سال 1145 ه.ق، یعنی دفتر اجمال لوای گنجه که به تاریخ 1145 ه.ق تحریر شده است. تذکره الملوک، ایالت قراباغ را در ترتیب حدود حکومتی در منطقۀ شمال غرب (آذربایجان و ماوراء قفقاز) آورده است (میرزا سمیعا، 1368، ص. 185). بیگلربیگیهای شمال غرب عبارتاند از؛ آذربایجان، چخورسعد، قراباغ-گنجه و شیروان (همان، ص. 186). جغرافیای تاریخی ایالات گنجه و قرهباغ از زمان شاه طهماسب اول صفوی، حکومت گنجه و قراباغ، متعلق به خاندان زیاد اُغلی قاجار بود. میان کاخت که در سواحل شمالی رود کُر و به مسافت دوری در شمال شرقی گنجه واقع است، ناحیۀ پادشاهی کاخت در منتهای شرقی گرجستان واقع است (میرزا سمیعا، 1368، ص. 193). در مقاطعی از تاریخ، اداره و حکمرانی کاخت بهسبب شورش حاکم و اهالی آن، از سوی پادشاه صفوی به بیگلربیگی قراباغ محول میشد. این ناحیهها شامل زُقم ناحیهای در قلمرو ایالت قراباغ عهد صفوی است که در شمال کاخت قرار داشت. بردع نیز در کنار رود ترتر و شمال شوشی و شرق گنجه واقع بود. آختاباد یا آخستاباد نیز واقع در تنگۀ بورچلو و درۀ سفلای پَمبَک است. جوانشیر در مجرای علیای رود ترتر قرار داشت (همان، ص. 194). قراآغاج در طرف شرقی کاخت، جنوب شرقی سیغناخ و جنوب آلازان قرار داشت. لوری و پمبک نیز در جنوب کوه سمختیان، در سرچشمههای بُرچلو واقع بود که سرانجام از جنوب به رود کُر میپیوندد. ارسبار و بایزیدلو، دیگر نواحی ایالت قراباغ است. سمای ترگور که بهعنوان ناحیۀ قراباغ آمده است، باید جزء محال تبریز بوده باشد (همان، ص. 195). منطقهای بود که در دورۀ صفوی، قراباغ خوانده میشد (میرزا سمیعا، 1368، ص. 193-195، نصیری، 1371، ص. 79)، اگرچه بعضیها معتقدند که قراباغ دورههای صفویه به بعد، تا حد زیادی منطبق بر همان آرای تاریخی است (زرینی، 1395، ص. 36). این ناحیه، بین رودهای کُر و ارس واقع است. در تذکرهالملوک، نام قراباغ با گنجه توأمان آمده است و از گنجه و شوشا، بهعنوان مرکز آن نام بردهاند (میرزا سمیعا، 1368، ص. 185). البته حدود تاریخی آن متفاوت و گاه تا ایالت کاخت گرجستان را هم در بر میگرفت. حدود قراباغ را از جنوب تا رود ارس، از شرق رودخانۀ کُر و قریّه جواد – جایی که آب کُر و ارس به هم میپیوندند- از شمال هم رود کرُ و از غرب کوههای بزرگ قراباغ دانستهاند. براساس اطلاعات منابع، قراباغ در ادوار تاریخی مختلف بهعلت آب و هوایی گرم و مناسبش و نیز در زمستانها همواره بهعنوان قشلاق، پذیرای اردوهای شاهان ایران بود (زرینی، 1395، ص. 36). سرزمین کوهستانی قراباغ، در جنوب شرقی قفقاز قرار دارد و 35درصد از قلمروی این منطقه را جنگل پوشانده است (احمدی، 1384، ص. 11). آب و هوای قراباغ، معتدل است (همان). رضا قلی بیگ، فرزند میرزا جمال جوانشیر قرهباغی در کتاب خود، به آب و هوای خوب و معتدل قراباغ و حاصلخیزبودن آن اشاره کرده است (رضا قلی بیگ، 1384، ص. 45). موقعیت جغرافیای بیگلربیگی ایالت قراباغ به کرسی گنجه، در دورۀ حکومت صفوی مورد توجه منابع تاریخنگاری محلی قراباغ بوده است. به نوشتۀ میرزا آدی گوزل بیگ، مرز تاریخی آن از نقطۀ سنق کُرپی تا سوری داش کشیده شده است. قراباغ از جانب جنوب به پل خداآفرین در رود ارس منتهی میشود. در برخی مقاطع تاریخی، دامنۀ اقتدار حکومت بیگلربیگی قراباغ و خاندان زیاد اُغلی قاجار بر تفلیس نیز امتداد داشت (Mirzə Adıgözəl bəy, 1989, p. 36). میرزا جمال جوانشیر قرهباغی در اثر خود به نام تاریخ قراباغ، نسبتبه میرزا آدی گوزل بیگ، اطلاعات دقیق و مفصلی را از مرزهای جغرافیایی ایالت قراباغ ارائه میدهد. به نوشتۀ او، «طرف جنوبی، رود ارس از پل خدا آفرین میرود الی سنق کورپی که الحال در میان اهالی محل قزاق شمسالدین و دمورچی حسنلو میباشد و امنای دولت روسیه بهاصطلاح روسیۀ قراسنی مُوسد، یعنی قزل کورپی مینامند و طرف شرقی رودخانۀ کُر است تا که قریّۀ جواد آب کُر و رود ارس به یکدیگر ملحق شده، میرود به دریای خضری [خزر] متصل میشود و طرف شمالی که سرحد قراباغ و یلی «ساویط بول» گنجۀ رود کوران است تا آب کُر و همهجا رود کُر به رودخانۀ ارس میرسد. طرف غربی کوهستانات عظیم قراباغ است که کوشبک و سالوارتی و اریکلو میگویند» (جوانشیر قرهباغی، 1382، ص. 77). گزارش حسنعلی خان قراداغی نیز دربارۀ مرزهای تاریخی قراباغ، همچون گزارش میرزا جمال جوانشیر قرهباغی است. به گزارش قراداغی، مرز ولایات قراباغ از سوی جنوب، رود ارس است و از پل خدا آفرین تا بهسوی پل سینیق کورپو امتداد دارد که این پل نزد اهالی قزاق دمیرچی حسنعلی واقع است. از سوی شمال به رود کُر و از جهت شرق نیز به قریّۀ جواد متصل است. طرف غرب آن را کوههای بزرگ قراباغ احاطه کردند که ییلاق قزاق گنجه، طوایف شمس الدینلو و ایلات قراباغ را تشکیل میدهد (قراداغی، 1395، ص. 26، جاوید، 1397، ص. 36). رضا قلی بیگ، دیگر تاریخنگار محلی قراباغ، دربارۀ موقعیت جغرافیایی قراباغ، همان مطالب پدر خود، یعنی میرزا جمال جوانشیر قراباغی را نقل کرده است (رضا قلی بیگ، 1384، ص. 41-42). ولایت قراباغ، ازجمله ولایتهای مملکت ارّان است (همان، ص. 42). براساس دفاتر تحریر به سال 996ق./1590م.، در زمان اشغال منطقۀ قفقاز از سوی عثمانی در دورۀ حکمرانی شاه عباس اول صفوی و دیگر دفاتر به سال 1139ق./ 1727م. بهدنبال سقوط حکومت صفوی موجود است. در تقسیمات اداری براساس دفتر تحریر، ایالت گنجه و قراباغ هفت لوا یا سنجاق (شهرستان) به نامهای لوای گنجه، بردع، خاچن، آخستهآباد، ورنده، دیزاق و لوای حکاری داشت. لوای گنجه شامل آران گنجه، طاقستان (تاکستان) گنجه، آران شمکیر، آران کورک باسان، طاقستان سینورآباد، شتر باسان، یاولاق، دانقی، آران زُگم، طاووس (تووز)، ناحیۀ آران حسن بود. لوای گنجه یک مرکز شهر با پانزده ناحیه بود و بیش از پانصد روستا داشت (موسوی، 1393، ص. 74).
تحولات منطقۀ قراباغ براساس دفاتر تحریر عثمانی تا ظهور نادرشاه در اواخر حکومت سلطان محمد خدابنده، در سال 987 ه.ق، سلطان مراد سوم عثمانی با آگاهی از ضعف دولت مرکزی ایران، لشکری در حدود صد هزار نفر را برای تصرف ایالتهایی از کشور ایران به این مناطق فرستاد؛ ازجمله نیروی بزرگی از تاتارهای کریمه که متحد عثمانی بودند. از طرف دولت ایران، لشکری به فرماندهی حمزه میرزا پسر سلطان محمد خدابنده و میرزا سلمان جابری وزیر، در نواحی قراباغ و قفقاز، در برابر عثمانیها جنگیدند و موفقیتهایی نیز کسب کردند. درنهایت عادلگرایخان را دستگیر کردند و به قزوین آوردند؛ اما اختلاف بین ملکه مهد علیا و سران قزلباش، باعث به هم ریختگی اوضاع شد. حمزه میرزا بهطور ناگهانی در قفقاز درگذشت و زمانی که سلطان محمد خدابنده و نیروهای صفوی در خراسان بودند، نیروهای عثمانی به رهبری فرهادپاشا وارد منطقه شدند و ایالات گنجه و قراباغ را تصرف کردند. این وضعیت تا سالهای ابتدایی حکمرانی شاهعباس اول ادامه یافت و عثمانیها در سال 1001 ه.ق. بیگلربیگی گنجه و قراباغ را تأسیس کردند (BOA, TTD, 286; Efandizade, Gence, DİA, c14, p. 33; Balla, İA, Gence, c4, p. 763). ایالات گنجه و قراباغ بهعلت برخورداری از موقعیت سوقالجیشی و قرارگرفتن در نواحی مرزی ایران و عثمانی، همواره یکی از چند موضع اختلافآفرین میان دولتهای صفویه و عثمانی بودند و بارها میان این دو امپراتوری دستبهدست شدند. بهدلیل اهمیت این ایالت برای صفویان، افرادی از طوایف «قاجار» (از طوایف مهم تشکیلدهندۀ سلسلۀ صفویه)، بهعنوان بیگلربیگی این ایالت انتخاب شدند.[4] عثمانیها دو بار این ایالت را اشغال کردند. بار اول در دورۀ سلطان مراد سوم (1003-982 ه.ق)، با یورش فرهادپاشا سردار عثمانی در سال 1001 ه. ق این ایالت در شرایطی به تصرف عثمانیها درآمد که سلطان محمد خدابنده در خراسان بود و نیروهای صفویه دچار اختلاف شده بودند. فرهادپاشا بعد از تصرف منطقه در 1001 ه.ق، درخواست صلح کرد (ترکمان، 1350، ص. 2/289، 292، 265؛ وحیدی قزوینی، 1383، ص. 97-101، 926) و حاکم گنجه و قراباغ مجبور به عقبنشینی بهسمت نخجوان شد Gelibolulu & Künhhül, 1920: 14, 293, Peçevı, 1999, p. 79)). با وجود تلاش صفویان برای فتح دوبارۀ این نواحی، تلاش آنها ثمری نداشت، شاهعباس اول نیز بعد از رسیدن به قدرت و امضای پیمان صلح 996 ه.ق. (قرارداد صلح استانبول)، قسمت عمدۀ ایالات آذربایجان، ازجمله گنجه و قراباغ را به عثمانیها واگذار کرد (Uzunçarşılı, 1973, p. 63). ادارۀ شهر تا سال (1013 ه. ق) در اختیار عثمانیها باقی ماند و در این سال نیروهای صفوی، حاکمان عثمانی را از شهر بیرون کردند (Kirzıoğlü, 1953, p. 53; Sümer, 1976, p. 198; Solakzade, 1989, p. 442). دولت عثمانی که حدود بیست سال این ایالت را در تصرف خود نگه داشته بود، تلاش زیادی کرد تا سیستم اداری- مالی خود را در این ایالت سوقالجیشی برقرار کند. برای بار دوم در اواخر حکومت صفویان و پیش ازتسلط افغانها بر ایران در دورۀ سلطان احمد سوم (1703-1730 م/ 1115-1142 ه. ق)2 و بهدنبال شکست عثمانیها در اروپا، فردی به نام «دُرّی افندی» به ایران فرستاده شد. او در گزارش خود پیشبینی کرد که ایران در آستانۀ سقوط قرار دارد. بر این اساس پس از سقوط اصفهان به دست افغانها، نیروهای عثمانی و روسیه قسمتهایی از خاک ایران، ازجمله گنجه - قراباغ را اشغال کردند. پس از تصرف نواحی ایران، دو دولت روسیه و عثمانی، با انعقاد پیمان دوم شوال 1136ه.ق./ 1724 م، اختلافات خود را برطرف و شهرهای ایران را بین خود تقسیم کردند (İvecan, 27, p. 28) و به مدت 13 سالبیگلربیگی گنجه و قراباغ را در تصرف خود نگه داشتند. با به قدرت رسیدن نادرشاه در ایران، براساس قرارداد 1149 ه.ق/ 1736 م، که بین نادرشاه و باب عالی (احمد سوم عثمانی) منعقد شد، این مناطق دوباره به ایران بازگردانده شد. در حاکمیت ایالت قراباغ-گنجه، به غیر از قاجارها، تیرههایی از قبایل بزرگ و کوچکی چون ذوالقدرها، اتوز ایکیها، قرامانلوها و قزاقها نیز حضور داشتند و هرکدام از آنها بسته به قدرت و تعداد جمعیتشان، در نواحی مختلفی از ایالت قراباغ حکمرانی میکردند. قاجارها، ایگرمی دورت، اتوز ایکی، یورا، جوانشیر، مقدم، قرامانلو، سوکلن، شمس الدینلو، قزاقلر، احمدلو، ایمور و حاجیلر از ایلات و طوایف مهم مستقر در قراباغ بودند (ترکمان، 1377، ص. 2/651-650، افوشتهای نطنزی، 1373، ص. 604). از میان این طوایف، شمس الدینلوها، سکلن، ایمور و حاجیلر از تیرههای مهم ایل ذوالقدرند (سومر، 1369، ص. 214، 217). این در حالی است که تیول و الکای ایل ذوالقدر در ایالت فارس بود (همان، ص. 173). ایگرمی دورت و یووا نیز جزء تیرههای ایل قاجار بودند (همان، ص. 221). قرامانلو و قزاقها در زمرۀ قبایل کوچر و قراباغ قرار میگرفتند؛ اما تیرههای جوانشیر، مقدم و احمدلو از ایل اتوزایکی به حساب میآمدند (ترکمان، 1377، ص. 3/1810، سومر، 1369، ص. 237-236). در این بین ایل قاجار بزرگترین و قدرتمندترین ایل مستقر در قراباغ بود (سومر، 1369، ص. 173)؛ اما این ایل قاجار هم به سهم خود به چندین تیره تقسیم میشد که به ترتیب قدرت، اعتبار و جایگاه در نزد دستگاه حاکمۀ صفوی عبارت بودند از: زیاد اوغلی، ایگرمی دورت، آقچه گویونلو، شامبیاتی و یووا و غیره (همان، ص. 221). خاندان زیاد اوغلی درواقع، فرمانروا و بیگلربیگی قراباغ بودند و بهلحاظ اسکان و زندگی در مرکز این ایالت، یعنی گنجه حضور داشتند (پورصفر، 1377، ص. 146). منصب بیگلربیگی و حکمرانی قراباغ و ریاست ایل قاجار در خاندان زیاداوغلو، موروثی بود (اصفهانی، 1368، ص. 320، 322). دومین تیرۀ تأثیرگذار از ایل قاجار، ایگرمی دورتها بودند که حکمرانی شهر «بردع» را بر عهده داشتند و بیشتر هم در این شهر و نزدیک رود کُر ساکن بودند. پیکر سلطان ایگرمی دورت قاجار، معروفترین فرد از این خاندان است که در دورۀ حکمرانی شاهعباس اول صفوی و شاه صفی، نقش مهمی در تحولات سیاسی قفقاز داشت (سومر، 1369، ص. 221، 225). تیرۀ یووا هم از دیگر قاجارهای قراباغ (ترکمان، 1377، ص. 2/600) و در شهر گنجه ساکن بودند. شاخصترین و مشهورترین فرد از این تیره، که برای مدتی قریب به دوازده سال منصب و مقام خانی و بیگربیگی قراباغ را در دورۀ حکمرانی شاه اسماعیل دوم صفوی و شاه محمد خدابنده در اختیار داشت، امام قلی خان قاجار (حک: 984-996 ق) است (ترکمان، 1377، ص. 1/328، سومر، 1369، ص. 146). فرزندان شاهوردی خان زیاد اوغلی که از بیگهای اصلی و مهم تشکیلدهندۀ قبیلۀ قاجار بودند، در زیر فرمان امام قلی خان قاجار قرار گرفتند (سومر، 1369، ص. 146). احتمالاً در خلال جنگهای عثمانی و ایران در قفقاز و حفظ شیروان از استیلای قوای عثمانی، امام قلی خان قاجار بیگلربیگی قراباغ، خاندان زیاد اوغلی را به حکمرانی شهر شماخی گماشت (ترکمان، 1377، ص. 1/407، هدایت، 1380، ص. 8/6582). اتوزایکی، از دیگر قبایل کوچک قراباغ بودند و بهعلت حضور 32 قبیلهای که در قراباغ سکونت داشتند، به این نام مشهور شدند. تیرههایی چون جوانشیر، احمدلو، گوکچه لو، مقدم، قراقویونلو و اوزان در داخل قبیلۀ اتوزایکی قرار داشتند (سومر، 1369، ص. 237-236). در سدۀ 16 میلادی، قزاقلر یا قزاقها یکی ازمهمترین قبایل ساکن قراباغ بودند. یورت و مسکن آنها در ناحیۀ لوری از ایالت قراباغ قرار داشت و امرای این طایفه، تابع و زیردست بیگلربیگی قراباغ بودند. رؤسا و بزرگان قزاقلر، بنا به اقتضای زمان و حفظ منافع سیاسیشان در زمان استیلای عثمانی، با رویگردانی از دولت صفوی به تابعیت دولت عثمانی درآمدند. ناحیۀ لوری با قلعۀ آن و نیز لقب سلطان، مختص طایفۀ قزاقلر بود. از مهمترین رؤسای این طایفه به نظر سلطان قزاقلر، محمد سلطان قزاقلر و شمسی سلطان قزاقلر اشاره میشود (ترکمان، 1377، ص. 2/1413-1412، سومر، 1369، ص. 238). شمس الدینلوها از دیگر طوایف ساکن در ایالت قراباغ بودند که در ناحیۀ آخستاباد سکونت داشتند. آنها همچنین تیرهای از ایل بزرگ ذوالقدر بودند (سومر، 1369، ص. 216). دلو محمد سلطان شمس الدینلو از اُمرای معروف قراباغ و رئیس و بزرگ طایفۀ شمس الدینلو بود که در زمان شاهعباس اول صفوی به سال 1015 ق.، حراست از قلعۀ تفلیس را بر عهده داشت (ترکمان، 1377، ص. 2/1412-1413). لقب دلی را شاهعباس اول به او داده بود (سومر، 1369، ص. 216). دلو محمد شمس الدینلو، ازجمله مقربان شاهعباس اول صفوی محسوب میشد که در سال 1029 ه.ق. بهسبب بیماری در اصفهان درگذشت و شاه نیز عمارت خاندان شمس الدینلو را به برادرش سلیم بیگ شمس الدینلو داد (ترکمان، 1377، ص. 3/1580). قرامانلوها در اوایل سدۀ 15 میلادی در حوالی گنجه و بردع قراباغ مسکن داشتند (سومر، 1369، ص. 130، 230). از معروفترین افراد از این قبیله در زمان تشکیل دولت صفوی، به بایرام بیگ قرامانلو، اشاره میشود (همان، ص. 130). تیرۀ قرامانلو با جمعیت بسیار زیاد در نواحی ولایات قراباغ، اران، خوی و سلماس سکونت داشتند و همواره تعداد زیادی از بزرگان این خاندان، ملازم دربار پادشاهان ایران و عثمانی بودهاند. بایرام بیگ قرامانلو در زمان شاه اسماعیل اول صفوی، در ردیف امیران نامدار و بزرگ بود و در جایگاهی رفیع قرار داشت (افوشتهای نطنزی، 1373، ص. 604). اما حسینخان نیز همچون ذوالفقارخان قرامانلو دچار نخوت و خودسری بود و «از او اطوار ناهنجار به ظهور آمده مردم قراباغ از سلوک ناهموار او شکوه میکردند و رأی معدلت اقتضا او را ازنظر اعتبار انداخته بود. پس از فتح گنجه در سال 1015 ه.ق. از آن منصب عزل شد و محمدخان زیاد اُوغلو در مقام او گماشته شد» (ترکمان، 1350، ص. 1/716). محمدخان زیاد اُغلو نیز در سال 1025 ه.ق. در مصاف با طهمورثخان گرجی کشته شد و مرشد قلی بیگ، پسرش، به حکم علیقلیخان، از سرداران برجستۀ شاهعباس اول، در مقام او گماشته شد (همان، ص. 892-893). قراباغ که در دورۀ صفویان جایگاه ویژهای داشت، بهتدریج از اهمیتش کاسته شد. اقدامات نادرشاه در حوزۀ قفقاز بهنسبت طول دورۀ حکومت او (1148-1160 ه.ق)، پیامدهای زیادی داشت. یکی از مهمترین و آشکارترین این پیامدها، که نتیجۀ آن در دهههای بعد آشکار شد، تضعیف ایالت گنجه و قراباغ به نفع همسایگان آن بود. شکلگیری خاننشین قراباغ، تصرف مناطق شمسالدین، قزاق و بوزچالو توسط اراکلی دوم (1747-1796 م/ 1160-1211 ه.ق) را در پی داشت که برای مدتزمان طولانی، اختلاف و جدالی را میان او و خاننشین گنجه به وجود آورد.[5] باجگزاری شاهوردیخان زیاد اُوغلو و جانشینان او به اراکلی دوم تا اوایل قرن سیزدهم. ه.ق. ادامه داشت و جوادخان زیاد اوغلوی قاجار به پشتوانۀ حمایت آقامحمدخان، از ادامۀ آن خودداری کرد. درنهایت شکلگیری مَحال خمسۀ قراباغ و توسعۀ آنها در یک مقطع نسبتاً کوتاه، اما مهم، تا حد زیادی از نتیجۀ اقدامات و سیاستهای اداری نادرشاه در این حوزه بوده است. حکومت ایالات گنجه و قراباغ در دورۀ صفوی، در انحصار طایفۀ قاجاری زیاد اُوغلوی قاجار بوده است که از جهت حفظ ثغور و سرحدات آن در برابر هجوم گرجیها یا عثمانیها، ازجمله وفادارترین طوایف قزلباش حوزۀ قفقاز به دولت صفوی به حساب میآمد (قراباغی، 1390، ص. 154). در اوایل ظهور نادرشاه، حکومت گنجه و قراباغ در اختیار اغورلوخان زیاد اُوغلو بود. او که در میان امرای قزلباش در قوریلتای دشت مغان حضور داشت، آشکارا با پادشاهی نادرشاه مخالفت کرد. طبعاً این امر واکنش نادرشاه را در پی داشت؛ اما نادرشاه که از نفوذ «اوجاق» زیاد اُوغلو در گنجه آگاهی کاملی داشت (Bournoutian, 2004, p. 153)، از طریقی دیگر برای نابودی آنان اقدام کرد. نادرشاه محال شمسالدینلو، قزاق و بوزچالو را از فرمان خاندان زیاد اُوغلو خارج کرد و به تیمورز، والی معتمدش در گرجستان واگذار کرد.2 همچنین دستور کوچ ایلات جوانشیر، اتوزایکی و کبیرلو - از منابع اصلی قدرت زیاد اُوغلوها- را به خراسان صادر کرد. آن دسته از ایلات مزبور که به خراسان کوچ کرده بودند، با مرگ نادرشاه (1160 ه.ق) بازگشتند و این بار در قالب خاننشین قراباغ، متحد شدند. همچنین نادرشاه به محال خمسۀ قراباغ که ارمنینشین بودند، بهگونهای خودمختاری داد و در رأس هریک از این محال، یک ملیک ارمنی نصب کرد که بهصورت مستقیم از او دستور میگرفتند و تبعیت میکردند (قراباغی، 1390، ص. 154-155؛ رافی، 1385، ص. 25-27). 2-4-1- اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایالت گنجه- قراباغ نسخههای لوای گنجۀ قراباغ، اطلاعات منحصربهفردی را دربارۀ نام نواحی، اسامی روستاها، مؤدیان مالیاتی، نوع حرفهها و پیشهها، نوع خاک و سرزمین و میزان پرداخت مالیات بهصورت جنسی و نقدی و نیز میزان مالیاتی ارائه میدهد که هر روستا یا شهر باید بهطور کلی به خزانه میپرداخت. این اطلاعات بسیار مهم یا اصلاً در منابع رسمی قرن دهم و دوازدهم ه.ق. (16 و 18 میلادی) وجود ندارد و یا به مواردی از آنها اشاره شده است، در حالی که در نسخههای لوای گنجه و قراباغ، موارد دریافت مالیات بهصورت دقیق مشخص شده است و براساس سرشماری انجامگرفته، رعایا بر پایۀ مقدار زمینی که در اختیار داشتند، مالیات پرداخت میکردند.[6] سیستم ادارۀ زمین در امپراتوری عثمانی، سیستم تیمار بود Köprülü, 1981, p. 94) (Fuad. تیمار در اصطلاح به منابع مالی و مالیاتی نواحی معینی گفته میشد که بهعنوان حقوق و دستمزد، بهصورت سهمی از اراضی و بهعنوان حق شمشیر، به نظامیان داده میشد (İnalcik, 1987, p. 1؛ سجادی، بیتا، ص. 9/1).[7] تیمار پایه و اساس سیستم اداری و نظامی و مالی امپراتوری عثمانی را تشکیل میداد (Aktan, 1986, p. 1). واگذاری تیمار مطابق قوانین خاصی بود که در دفتر اجمال ثبت میشد. در حقیقت نظامیان در قبال دریافت تیمار، وظایف متنوعی از قبیل فراهمکردن نیروی جنگی، جمعآوری مالیات از رعایا و حراست از آنها را بر عهده داشتند (شاهمرادی و عظیمی، 1390، ص. 60-59). تیماردارها در جنگها، در سمت چپ نیروها قرار میگرفتند (اوزون چارشلی، 1369، ص. 2/599). تقسیمات اراضی در قالب تیمار، زعامت، خاصه، اوقاف و اوجاق لیک و... انجام شده بود. زعامت، به زمینهایی گفته میشد که بین بیست تا صد هزار آقچه، درآمد داشت و بهعنوان زعامت به دفترداران، بیگها، سوباشیها و مأموران دارای درجۀ متوسط داده میشد. کسانی را «زعیم» مینامیدند که سابقۀ دریافت این نوع زمین را داشتند Karamürsel, 194, p. 1/151)؛ هامر پورگشتال، 1367، ص. 2/1490). همچنین قسمتی از زعامت بهعنوان «آرپالیک» به افراد اداری و درباری و یا افرادی واگذار میشد که رتبۀ بالای داشتند و اهل علم و در خدمت دولت بودند؛ البته مازاد بر حقوقشان به حساب میآمد (Gokbilgin, "Arpalik", İA, c.1: 596). در سیستم اداری عثمانی، زمینهایی را که بالای صد هزار آقچه درآمد داشتند، زمینهای «خاص» میگفتند که به سه نوع تقسیم میشد: زمینهای خاص همایون، سنجاقبیگی و بیگلربیگی. درنهایت زمینهایی که پایینتر از درآمد خاص و «زعامت» بود، به تیمار اختصاص مییافت. درآمد این اراضی ازطریق نایبها دریافت میشد (Gokbilgin, İA, c1: 592). تیمارها دو نوع بودند: «سربست و غیر سربست». تیمارهای واگذارشده به افراد ردهبالای دولتی چون وزیر، بیگلربیگی، سنجاقبیگی، نشانچی و دفتردار و مأموران ردهبالا، در شمار زمینهای سربست (آزاد) بود که انتقالدادنی و معاملهشدنی بودند (Barkan, 1981, p. 16). در رسوم سربست، مالک حق دریافت جزیه، حقوق گمرکی، مالیات معادن، رسم عروسانه، حق جرم و جنایت و حق دریافت خونبها را داشت (Kazici, 1977, p. 34). در سیستم اداری عثمانی، اراضی تیمار را بهسبب حفظ اقتدار دولت مرکزی، برای مدت طولانی به افراد واگذار نمیکردند .(Tekir, 1985, p. 3; Timur, 1979, p. 192) اراضی زعامت و تیمار بهسبب تعلق به دولت، به ارث نمیرسیدند (Cin, 1978, p. 98). برای جلوگیری از تبدیل مناطق و روستاها به ملک شخصی افراد، زمینهای تیمار را بهصورت پراکنده در مناطق مختلف واگذار میکردند (Cin, 1978, p. 15). در قانوننامههای سلاطین عثمانی، بهصورت ویژه به رعایت حال دهقانان توسط تیمارداران، تأکید شده بود (خلیل اینالجیق، 1388، ص. 193-191). در جدولهای ارائهشده در دفاتر تحریر، میزان تیمارها، زعامتها و زمینهای خاص در نواحی مختلف ایالت گنجه- قراباغ، بهصورت درصدی نمایش داده شده است. براساس گزارشهای موجود در دفاتر تحریر، میزان درآمد هریک از نواحی و کل ایالت از تیمار و زعامت و درآمد زمینهای خاص، به آقچه مشخص میشد. در تقسیمات اداری براساس دفاتر تحریر، ایالت گنجه- قراباغ هفت لوا یا سنجاق (شهرستان) داشته است که به نامهای لوای گنجه، بردع (گرگر)، هاچن (خاچن)، آهستهآباد، ورنده، دیزاک و هکری (حکری) خوانده میشدند. لوای گنجه شامل آران گنجه، تاغستان (طاقستان) گنجه، آران شمکیر و آران کورک باسان، طاقستان سینورآباد، شتر، یاولاک، دانکی، آران زقیم، طاووس و ناحیۀ آران حسن بوده است. در لوای گنجه علاوه بر مرکز شهر، پانزده ناحیه وجود داشت که نام بیش از پانصد روستا در آن ذکر شده است. لوای دیزاک آران دیزاک، طاقستان دیزاک و ناحیۀ ارسبار را شامل میشد. لوای هکری (حکری) شامل ناحیۀ حکری، کشت ساب و آلپاوود، بوده است (BOA,TTD, 699, 6-19, 16, 112). نواحی شمکیر، زقیم، طاووس، شمسالدینلو، قزاق، بردع، بیلقان، یاووک، آغدام و بورچالی، به بیگلربیگی قراباغ وابسته بودند (Ferzeliyev, 1983, p. 12). بعد از سقوط صفویه، عثمانیها برای بار دوم این ایالات را تصرف کردند. در این دوره، اطلاعات لازم دوباره گردآوری شد و دفتر تحریر شمارۀ (BOA, TTD, 93) به وجود آمد. در تقسیمات اداری براساس دفتر تحریر، ایالت گنجه - قراباغ هفت لوا یا سنجاق (شهرستان) داشت که عبارتاند از: لوای گنجه، بردع، هاچن (خاچن)، آهستهآباد، ورنده، دیزاک و لوای هکری (حکری)؛ اما براساس اطلاعات دفتر تحریر شمارۀ 903، ایالت گنجه- قراباغ، در تقسیمات اداری سال 1139 ه.ق در دورۀ سلطان احمد سوم عثمانی، به شش لوا، شامل لوای گنجه، هالها، بردع، ارسبار، برگشاد، و لوری تبدیل شد (BOA,TTD, 93, 4). مقایسۀ این دفاتر بهصورت منظم، وضیعت و تغییرات این ایالت را مشخص میکند. با استناد به این دادهها و سرشماریهایی که در منطقه انجام شده است، اطلاعات جامعی برای شناخت مردم منطقه و ساختار اجتماعی به دست آورده میشود که در هیچیک از منابع ایرانی، چنین اطلاعاتی بهصورت دقیق وجود ندارد؛ برای نمونه، براساس سرشماری سال 1139 ه.ق و برای شهر گنجه در جدول جمعیت قومی و مذهبی، 8 خانه برای ترکان و مسلمانان، بدون ذکر تعداد افراد مجرد، 564 خانۀ مسیحی، بدون ذکر افراد مجرد و همچنین بدون ذکر افراد یهود و کلدانی نسطوری، کل جمعیت شهر 2860 نفر ذکر شده است (BOA,TTD, 93, 4) که در آن هر خانه 5 نفر بهعلاوۀ افراد مجرد برآورد شده است.[8] این آمار، گزارش منابع تاریخی دیگر را دربارۀ کوچ تعداد زیادی از قبایل طرفدار دولت صفوی از شهر بههمراه خانوادههایشان، بعد از تصرف شهر بهوسیلۀ عثمانیها، تأیید میکند (Zeyrek, 21, p. 56, kütükoğlu, 1993, p. 11; Onulahi, 1982, p. 26; Efandizade, 1993, p. 212). محرّرها پس از سرشماری در محلهها، شغلهایی مانند یراقساز، کفاش، بقال، نانوا، آرایشگر، آهنگر، کلاهدوز، بزاز، خیاط، الکچی، مجلد (جلدساز)، چاقچورچی، زرگر، درودگر و غیره را ثبت کردند. میزان مالیاتی که باید از اهل حرفهها دریافت میشد و برای مغازههای معمولی دو آقچه بود، از اهل حرفهها یک آقچه دریافت میکردند، همچنین میزان درآمد ایالت گنجه و قراباغ براساس دفاتر تحریر در سالهای 1134-1140 ه.ق، گندم 200 تاغار[9] (tagar)، جو 100 تاغار، داری ارزنdari) )، 100 تاغار، پنبه 120 باتمان2 ((batman، چلتیک 600، تاغار بوده است. جدول .1میزان درآمد ایالت گنجۀ قراباغ از درآمد زمینهای بیگلربیگی و سنجاقبیگی بهنسبت تقسیم در نواحی ایالات 998 هـ. ق (استخراج آمار جدول3 از دفاتر تحریر و بهوسیلۀ نویسنده انجام شده است) Table1. The amount of income of Ganja Karabagh state from the income of Biglarbeigi and Sanjagbeigi lands according to the division in the regions of the states in 1590 AD/ 998 AD منبع: (BOA,TTD, n699) ، (BOA, TTD, n93،( BOA,TTDn913)، (BOA,TTDn914(
جدول 2. میزان درآمد زمینهای خاص پادشاه بیگلربیگی و سنجاق بیگی 998 هـ . ق Table2. The second table shows the amount of income of the special lands of King Biglerbeigi and Sanjag Begi in 998 AH. Q (استخراج آمار جدولها از دفاتر تحریر (BOA,TTD,n699).، ( BOA, TTD,n93، BOA,TTDn913)، (BOA,TTDn914) و بهوسیلۀ نویسنده انجام شده است).
جدول 3. مقدار توجیه ایالت گنجه- قراباغ براساس تقسیم به ناحیهها در 998 ه.ق Table 3. The justification amount of Ganja-Karabagh state based on division into districts in 998 A.H منبع: (BOA,TTD,n699).، ( (BOA, TTD,n93،( BOA,TTDn913)، (BOA,TTDn914)
نتیجهگیری در بررسی ایالت گنجه و قراباغ براساس نسخ خطی، دفاتر تحریر گنجه که در چهار نسخه تنظیم است، دو نسخه به اواخر سلطان محمد خدابنده (حک: 996- 986 ه.ق) و دو نسخه به دورۀ تسلط افغانها مربوط است. تقسیمات اداری براساس دفتر تحریر ایالت، گنجه- قراباغ هفت لوا یا سنجاق (شهرستان) داشت که نامهای آن لوای گنجه، بردع (گرگر)، هاچن (خاچن)، آهستهآباد، ورنده، دیزاک و هکری (حکری) بود. لوای گنجه شامل آران گنجه، تاغستان (طاقستان) گنجه، آران شمکیر و آران کورک باسان، طاقستان سینورآباد، شتر، یاولاک، دانکی، آران زقیم، طاووس و ناحیۀ آران حسن بود. در لوای گنجه، یک مرکز شهر و پانزده ناحیه وجود داشت. همچنین نام بیش از پانصد روستا ذکر شده است که برای پرهیز از اضافهگویی، نام روستاها ذکر نمیشود. لوای دیزاک: آران دیزاک، طاقستان دیزاک و ناحیۀ ارسبار را شامل میشد. لوای هکری (حکری) شامل ناحیۀ حکری، کشت ساب و آلپاوود میشد و نواحی، شمکیر، زقیم، طاووس، شمسالدینلو، قزاق، بردع، بیلقان، یاووک، آغدام و بورچالی، به بیگلربیگی قراباغ وابسته بودند. بعد از سقوط صفویه، عثمانیها این ایالات را برای بار دوم فتح و دوباره شروع به جمعآوری اطلاعات کردند. براساس دفتر تحریر ایالت گنجه- قراباغ در تقسیمات اداری و دورۀ اول 1001 ه.ق. هفت لوا یا سنجاق (شهرستان) به نامهای لوای گنجه، بردع، هاچن (خاچن)، آهستهآباد، ورنده، دیزاک و هکری (حکری) داشت؛ اما براساس اطلاعات دفتر مفصل گنجه (شمارۀ 903) ایالت گنجه- قراباغ، در تقسیمات اداری، در سال 1139 ه.ق. در دورۀ سلطان احمد سوم عثمانی، در دو دفتر دارای شش لوا قید شده بود؛ ازجمله لوای گنجه، هالها، بردع، ارسبار، برگشاد و لوری. مقایسۀ این دفاتر بهصورت منظم، وضیعت این ایالت را مشخص میکند که در دورۀ دوم و در تقسیمات اداری یک لوا کم شده است. با استناد به این دادهها و سرشماریهایی که در منطقه انجام شده است، اطلاعات جامعی برای شناخت مردم منطقه و ساختار اجتماعی به دست مییابد که در هیچیک از منابع ایرانی چنین اطلاعاتی وجود ندارد یا اندک است؛ برای نمونه براساس سرشماری 1139 هجری قمری، آمار جمعیتی شهر گنجه به شرح زیر است. 564 خانۀ غیر مسلمان که در آن افراد مجرد و خانههای خالی سرشماری نشده است و افراد یهودی، کلدانی، نسطوری بهصورت خالی قید شده و تعداد خانههایی که افراد مجرد و همچنین ترک و مسلمان در آن سکونت داشتهاند، 8 خانه برآورد شده است. کل جمعیت شهر 2860 نفر ذکر شده است. در آمارگیری هر خانه بهطور میانگین 5 نفر ذکر شده است و افراد مجرد به این 5 نفر اضافه شده و آمارگیری انجام گرفته است.[10] این آمار گزارش منابع تاریخی دیگر را راجع به کوچ تعداد زیادی از قبایل طرفدار دولت صفوی از شهر را بههمراه خانوادههایشان، بعد از تصرف شهر بهوسیله عثمانیها تأیید میکند. براساس این آمارگیریها، جمعیت قرهباغ 13 خانه شامل جمعیت مسلمانان است و یک خانۀ مجرد و ترک و مسلمان قید شده است که هر خانه شامل 5 نفر است و همچنین باید توجه داشت جمعیت غیر مسلمان در این آمارگیری قید نشده است. در سرشماری و کل جمعیت، 66 خانه ذکر شده است که مهاجرت گستردۀ قبایل طرفدار صفویه از قراباغ و گنجه را نشان میدهد. محرِّرها پس از سرشماری در محلهها، شغلهایی مانند یراقساز، کفاش، بقال، نانوا، آرایشگر، آهنگر، کلاهدوز، بزاز، خیاط، الکچی، مجلد (جلدساز)، چاقچورچی، زرگر، درودگر و غیره را ثبت و یک آقچه از اهل حرفهها دریافت کردهاند؛ درحالیکه باید از اهل حرفهها و مغازههای معمولی، دو آقچه میگرفتند. عمّال عثمانی طی این مدت طولانی توانستند با پیداکردن مهمترین رکن اقتدار ِحاکمیت خود در شهرهای اشغالی، یعنی نظام اداری ـ مالی عثمانی، به بهرهبرداری از توانمندیهای اقتصادی ایالت «گنجه» دست بزنند و در بعضی مواقع، ترکیب جمعیت این ایالت را با کوچاندن و اسکان قبایل سُنیمذهب، به نفع خود بر هم بزنند. بر طبق سنتهای حاکم بر این دیوانسالاری منظم امپراتوری، بعد از اشغال مناطق جدید، با وجود توجه به سیستم اداری مرسوم در ناحیه، از طرف دولت افراد متکدی بهعنوان «محرٍر» یا «امین» بههمراه «کاتبان» مأمور بودند تا با استفاده از اطلاعات افراد آگاهِ محلی، چون اعیان و اشراف، کدخداها و ادارهکنندگان قبلی سرزمینهای مفتوحه، کویبهکوی و خانهبهخانه، تمام شهر و روستاهای اطراف و مناطق وابسته را بگردند و سیاهههای دقیقی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی، مقدار زمین موجود و ویژگیهای جمعیتی مثل تعداد جمعیت، نوع حرفهها، تعداد افراد شاغل، بیکار و مجرد، متأهل و بیوه، ترکیب قومی ـ نژادی، تعداد افراد معلول، سالم، هنرمند، عالم، صنعتکار، وضعیت شهر ازلحاظ معماری و ساختار شهری، نام محلهها، نوع تولیدات کشاورزی از قبیل گندم، جو، عدس و میزان مالیات دریافتی از آنها، روابط تجاری و نحوة ورود و خروج کالا به شهرهای مختلف و میزان مالیات دریافتی از آنها، تعداد روستاها، نوع زمینها، میزان وسعت و حاصلخیزی، اوقاف موجود و زمینهایی را تهیه کنند که قابلیت اعطا به افراد (بهعنوان زمینهای خاص همایون، تیمار و زعامت) را داشتهاند. همچنین حاکم، قاضی و تمام مأموران دولتی مجبور به همکاری با این افراد بودند. این سیاههها پس از جمعآوریِ اطلاعات و بهاصطلاح پس از «تاپوشدن» در دفاتر «تاپوتحریر[11] توسط «محرِّرها»، به پایتخت ارسال میشد و دادههای موجود در آن پس از مقایسه و تطبیق، طی نسخهای بهعنوان «دفتر مُفصُّل»، که تمغای سلطان را داشت، به بایگانی آرشیو سلطنتی فرستاده و نسخۀ دیگر که بدون تمغا بود، با نام «دفتر اِجمال» برای ادارۀ ایالت به دست افراد دیوانی و بیگلربیگیها سپرده میشد. براساس این آمار، میزان درآمد زمینها و میزان مالیاتهای قیدشده مشخص میشود. براساس یافتههای این پژوهش، میزان درآمد ایالات بهصورت آقچه از زمینهای زعامت تیمار و زمینهای خاصه و میزان مالیات از محصولات ارسالی به بازارها و میزان درآمد دولت از اصناف و گلهداران و مردم عادی، که بهصورت رسمهای عروسانه دریافت میشد، تعیین میشود. سرشماری جمعیتی ایالات نیز براساس مجرد و متأهل و تعداد خانه انجام شده است. به همین دلیل این دفاتر براساس یافتههای پژوهش، اسناد معتبر دست اولی برای شناخت عمیق و وسیع اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایراناند و بسیار حائز اهمیتاند.
[3] . لوا، پرچم، علم، علمی که به نشانة حکومت از طرف پادشاهان برای کسی فرستاده میشد. در اینجا به معنی ایالت است. .[4] عثمانیها در دورۀ ضعف صفویان (اواخر حکومت محمد خدابنده) یا در هنگام سقوط صفویه و استیلای افغانها برای استفاده از موقعیت استرتژیک این ایالت، دوبار آن را اشغال کردند.
[5]. رقام و تعلیقههای اراکلی دوم و جانشین او گئورگی ششم حاکی است. از این زمان تا انضام رسمی گرجستان به روسیه، حوزۀ شمسالدین، قزاق و بورچالو در قلمروی نظارت و فرمانروایی شاهان گرجستان شرقی باقی ماند. جالب این است که این فرمانها به فارسی نوشته شده و سبک آنها عیناً مانند ارقام دورۀ صفوی است (Musavi, 1977, p. 26-45, 198-236; Tabatadze, 1985, p. 132-144).
مالیات «چیفت»: اگر رعیتی متأهل بود و مقدار کافی زمین داشت، باید مالیات چیفت (از واژۀ جفت در زبان فارسی گرفته شده و به معنای مقدار زمینی است که یک جفت گاو نر از صبح تا شب آن را شخم میزدند) (İnalcik, 2010b) را پرداخت میکرد که مقدار آن 50 آقچه و هر آقچه معادل 154/1 گرم نقره بود. مالیات نصف چیفت: کسانی که نصفِ چیفت زمین در اختیار داشتند، باید مالیات نیم چیفت را پرداخت میکردند که معادل 25 آقچه بود (همان). افرادی که کمتر از نیم چیفت زمین داشتند، باید مالیات «بناک» را پرداخت میکردند که معادل 18 آقچه بود. مالیات جبا: رعایای متأهلی که از خود زمین اختصاصی نداشتند، باید مالیات جبا را پرداخت میکردند که معادل 12 آقچه بود. رعایای مجرد نیز باید 6 آقچه میپرداختند. مالیات اسپنجه: غیرمسلمانان باید مالیاتی معادل 25 آقچه را پرداخت میکردند که به آن «اسپنجه» میگفتند. مالیات قشلاق بسته به وسعت قشلاق دریافت میشد و انواع دیگر مالیات را در بر میگرفت، مانند مالیات خارجیه، عروسانه (که هنگام ازدواج از زنان مجرد و بیوه میگرفتند)، گمرک، حبوبات (از حبوباتی مانند گندم، جو، عدس، نخود، چلتوک و پنبه)، کتان، بستان، میوه، شیره، زنبورداری، حیوانداری و گلهداری (که شامل عادت اغنام، یعنی مالیاتی است که از بابت گوسفند و بز دریافت میشد)، مالیاتهای مقطوع شامل مالیات باغها و رسم یاتاک (اسکان)، مالیات احتساب (کسی که نظارت بر بازار داشت)، شامل مالیاتهایی که از رنگرزی، میخانه، شمعخانه، قصابخانه، باشخانه (جایی که حیوان سر بریده و جمعآوری میشد) دریافت میشد، مالیات عسسیه (مالیاتی که نگهبانان بازار دریافت میکردند) که از بذرخانه دریافت میشد و درنهایت مالیاتهای اراضی شامل الف- مالیات باد هوا (مالیاتهایی که از جشنها، عروسیها، جرم و جنایت دریافت میشد)؛ ب- مالیات دشتبانی؛ ج- مالیات رسمهای خارجیه (مالیاتهایی که از چشمان محررها پنهان مانده بود و به این مالیاتها، مالیاتهای خارج از دفتر گفته میشود و رعایا و زمینهایی را نیز در میگیرد که در سرشماری فراموش شدهاند. مالیات دونوم، مالیاتی بود که از زمینهای کمتر از چیفت و نیمچیفت دریافت میشد (Babacan, 1994, p. 34) و مالیات محصول بیتالمال عمومی (مالیاتی که از محصولات بیتالمال گرفته میشد). مالیات چهارپایان از دو گوسفند، یک آقچه میگرفتند، براساس رسم آخور، از هر گله در زمستان، یک گوسفند دریافت میشد و از مالیات دشتبانی بهعنوان جریمه از صاحب هر گوسفند، پنج آقچه دریافت میکردند. این مالیات برای کسانی بود که قانونهای دشتبانی را رعایت نمیکردند. مالیات عشر عسل از هر کوآن (شانه) لانۀ زنبور عسلِ پرمحصول، دو آقچه و متوسط یک آقچه و بهعنوان مالیات آسیاب، پنج آقچه دریافت میشد. مالیات دیگر که رسم عروسانه بود، از دخترها شصت آقچه و از زنان بیوه، سی آقچه هنگام ازدواج میگرفتند و برای مجازات آدمکشها و جریمۀ زناکاران، بسته به قاعده مالیات میگرفتند (BOA , T.T.D 633, s7-9). مالیات باج بازار از غلاتی که برای فروش به شهر آورده میشد، «مد» (هر بیست کیلو استانبول نیمکیلو) و از فروش آرد، با هر شش کیلو ،دو درصد دریافت میشد. اگر این اموال از شهرها برای فروش به خارج از شهر میرفتند، از بار هر اسب دو آقچه و از بار شتر، چهار آقچه دریافت میشد. از محصولاتی مانند کره، عسل، میوه تر و خشک و برنج هر نوقی (یکمن دوازده نوقیه است)، دو آقچه دریافت میشد (Idbd, p. 10). برای اموال دیگر مانند فروشندگان اسب، قاطر، گاومیش و... نیز مالیات دریافت میشد و مقدار آن چهار آقچه بود. این مالیات از هر دو طرف دریافت میشد و از کمفروشیها در بازار، برای هریک درهم، یک آقچه و از مغازهداران بهعنوان عسسیه، دو آقچه دریافت میکردند، ولی از اهل حرفهها نصف آن را میگرفتند.
[8]- (دربارۀ برآورد خانهها رک: (Barkan, 1981, p. 11; Ğöyünç, 1979, p. 331-348)) [9] - تاغار، واحد اندازهگیری آن زمان بود. 2- باتمان، واحد معادل سه تا پنج کیلو که در بعضی مناطق در دورههای مختلف، بین سه تا پنج کیلو متفاوت بوده است. 3- آمار و ارقام تمام جدولها از دفاتر تحریر لوای گنجه و قره باغ، که شمارههای آن قید میشود، استخراج شده است و بعداً بهصورت جدول ذکر شده است. منبع این اطلاعات دفاتر تحریر گنجه و قره باغ است. دربارۀ دفاتر تحریه، فقط نامها و میزان مالیاتها نوشته شده است. نویسنده آنها را از مجموع دفاتر استخراج و در قالب جدول تنظیم کرده است. شایان است اطلاعات در دفاتر تحریر که به خط سیاق عثمانی است، بهصورت نسخ خطی موجود است و مانند تحقیقات امروزی نیست. منبع: (BOA,TTD, 699).، ( (BOA, TTD, 93،(BOA,TTDn 913)، (BOA,TTDn 914)
[10]. (دربارۀ برآورد خانهها رک: (Barkan, 1953, p. 11; Ğöyünç, 1979, p. 331-348) [11] . تاپو در ترکی به معنی ثبتکردن و «تاپو تحریر» نامی است که در آرشیو صدارت عظمای عثمانی در استانبول به مجموع این دفاتر مالیاتی اطلاق میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی، حسین (1384). سه رساله دربارۀ قفقاز. مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران.
اصفهانی، محمدمعصوم بن خواجگی (1368). خلاصه السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی (ایرج افشار، مصحح). علمی.
افوشتهای نطنزی، محمود بن هدایتالله (1373). نقاوه الآثار (احسان اشراقی، مصحح). علمی و فرهنگی.
اوزگودنلی، عثمان (1390). اسناد بایگانیهای ترکیه دربارۀ ایران (فرهاد دشتکینیا و میرصمد موسوی، مترجم). اسناد بهارستان، 1(2)، 325-332.
اوزون چارشی لی، اسماعیل حقی (1369). تاریخ عثمانی: از فتح استانبول تا مرگ سلطان سلیمان قانونی (ایرج نوبخت، مترجم). کیهان.
پورصفر، علی (1377). حکومتهای محلی قفقاز در عصر قاجار. مؤسسۀ فرهنگی، پژوهشی چاپ و نشر نظر.
ترکمان، اسکندر بیک منشی (1377). تاریخ عالمآرای عباسی (محمداسماعیل رضوانی، مصحح ). دنیای کتاب.
ترکمان، اسکندر بیگ منشی (1350). عالمآرای عباسی (ایرج افشار، مصحح). امیرکبیر.
جاوید، جواد (1397). جایگاه خاننشین گنجه در جنگهای ایران و روس [پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه مُحقق اردبیلی]، گنج.
جوانشیر قرهباغی، میرزا جمال (1382). تاریخ قرهباغ (حسین احمدی، مصحح). مرکز اسناد و خدمات پژوهشی.
خلیل اینجالق (1388). امپراطوری عثمـانی در عـصر متقـدم 1300–1600 (کیـومرث قرقلو، مترجم). بصیرت.
رافی (هاکوپ ملیک هاکوپیان) (1385). ملوک خمسه: قره باغ و پنج ملیک ارمنی آن از فروپاشی صفویه تا جنگهای ایران و روس (آرا استپانیان، مترجم). شیرازه، پردیس دانش.
رضا قلیبیگ (1384). حکومت پناهخان و ابراهیمخان در ولایت قرهباغ (سه رساله دربارۀ قفقاز) (حسین احمدی، مصحح). مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران.
زرینی، حسین (1395). ریشههای تاریخی جدایی قفقاز از ایران. انتشارات پژوهشکدۀ تاریخ اسلام.
سجادی، صادق (بیتا). دایرة المعارف بزرگ اسلامی (زیر نظر کاظم موسـوی بجنـوردی). انتشارات بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
سلماسیزاده، محمد، و نصیراوا، یاخشی خانیم (1391). بازشناسی یک منبع دستاول برای تاریخ ایران (نسخۀ خطی دفتر مفصل لوای [ایالت] ارومیه و خلخال). فصلنامۀ گنجینۀ اسناد، 23(90)، 6-21.
سومر، فاروق (1369). قراقوینلوها (وهاب ولى، مترجم). مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگى.
شاهمرادی، سید مسعود، و عظیمی، کیومرث (1390). کارکردهای نظام تیمار و علل فروپاشی آن در امپراتوری عثمانی. فصلنامه علی-پژوهشی تاریخ اسلام، 12(1-2)، 57-87.
صفینژاد، جواد (1377). کوششی در آموزش خط سیاق. انتشارات سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران.
عبدلی آشتیانی، اسداله (1395). سیاق (تاریخ، آموزش، دیوانسالاری و ریاضی حسابداری). انتشارات سفیر اردهال.
قراباغی، میرزا یوسف (1390). تاریخ صافی: تاریخ قراباغ از ابتدا تا جنگهای دورۀ دوم روس و ایران (حسین احمدی، مصحح). مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران.
قراداغی، حسنعلیخان (1395). کیفیت و اوضاع قدیم و جدید ایالت قراباغ (سجاد حسینی، مترجم). نشر اختر.
لکهارت، لارنس (1331). نادرشاه (مشفق همدانی، مترجم). امیرکبیر.
موسوی، میرصمد (1393). بررسی مواضع و مناسبات، خاننشینهای: قراباغ، ایروان و نخجوان در قبال سیاست دولتهای عثمانی، روسیه و ایران (در دورة قاجار تا عهدنامۀ ترکمنچای) [رسالة دکتری، دانشگاه پیام نور، مرکز تهران شمال]، گنج.
موسوی، میرصمد، و ستایش، سیمین (1397). بازشناسی تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایالت روان براساس مقایسة نسخ خطی دفاتر تحریر «لوای روان» در دو مقطع 998 و 1139ق/1590 و 1727م. تاریخنگری و تاریخنگاری، 28(21)، 153-174.
میرزا سمیعا (1368). تذکرهالملوک (محمد دبیر سیاقی، مصحح). انتشارات امیرکبیر.
نصیری، محمدرضا (1364). اسناد و مکاتبات تاریخی ایران «دورۀ افشاریه». نشر جهاد دانشگاهی.
نصیری، میرزا علینقی (1371). القاب و مواجب دورۀ سلاطین صفویه (یوسف رحیملو، مصحح). انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
وحیدی قزوینی، میرزا محمدطاهر (1383). تاریخ جهانآرای عباسی (سعید میرمحمدصادق، مصحح). پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
هامر پورگشتال، یوزف (1367). تاریخ امپراطوری عثمانی (میرزا زکی علیآبادی، مترجم، به کوشش جمشید کیانفر). زرین.
هدایت، رضاقلی خان (1380). تاریخ روضه الصفای ناصری (جمشید کیانفر، مصحح). اساطیر.
References
Abdoli Ashtiani, A. (2016). Siaq (History, Education, Bureaucracy and Accounting Mathematics). Sefir Ardahal Publications. [In Persian].
Afoushtei Natanzi, M. H. (1994). Naqawah Al-Akhtar (E. Eshraghi, Editor). Scientific and Cultural. [In Persian].
Ahmadi, H. (2005). Three treatises about the Caucasus. Institute of Contemporary History of Iran. [In Persian].
Aktan, C. (1986). Türk Dünyası Araştırmaları Dergisi. (n. p)
Aktepe, M. (1986). IA. Mili EğitimYay: İstanbul, IX. s514-522
Babacan, H. (1994). Tarihli Tehrir Defterine Ğora Revan kezasi. Ondokuzmays üniversitesi, Yüksek lisans Tezi.
Bala, M. Gence, IA, c4.
Barkan, Ö. L. (1953). Tarihi Demografi Araştirmalari ve osmanli Tarihi, Türkyat Mecmuasi. İstanbul Üniversitesi Türkyat Enstitüsü Yayinlari.
Barkan, Ö. L. T. (1981). İA, Mili Eğitim. Yay: İstanbul, 286-333.
Bilgili, A. S. (2004). Osmanlı ve İran Azerbaycanı I. 16-18. yüzyıllar social ve ekonomik tarih. Erzurum.
BOA, MD,74,hnr,562.s248.
BOA, T.T.D, 633, 7-9.
BOA, T.T.D, 699.
BOA, T.T.D, 903.
BOA, T.T.D, 913.
BOA, T.T.Dn, 914
BOA, TTD, 699-6-19,106,112.
Bournoutian, G. (2004). Introduction and Annotated Translation, Two Chronicles on the History of Karabagh. Mazda Publishers.
Cin, H. (1987). Osmanlı Toprak Düzeni ve Bu Düzenin Bozulması. Ankara, 87.
Dündar, G. (2013). Arşiv Belgelerinde Siyakat Yazısı Özellikleri ve Divan Rakamları. 3. Baski.
Efandizade, O. (1993). Azerbajan safaviler Dolaty. Baku Efandizade.
Efandizade, O. Gence, TDVİA, c14, 33.
Esfahani, M. M. Kh. (1989). Al-Sir Summary: The History of Shah Safi Safavi (I. Afshar, Editor). Ilmi. [In Persian].
Farzeliyev, S. (1983). Azerbajan Asrlarde. XV-XVI, Baku.
Fuad Köprülü (1981). Bizans Müesseselerinin Osmanlı Müesselerine Tesiri. Ötüken Neşriyat A.Ş. Matbaası, 94.
Gelibolulu, M., & Künhhül, A. (1339). Ahbar.c2. İstanbul.
Gokbilgin, T. (n.d) Arpalik, İA, c.1, s596.
Gokbilgin, T. (n.d) Arpalik. Islam Ansiklopedisi, c. 1, s.592.
Gokbilgin, T. (n.d). Arpalik. Islam Ansiklopedisi, c. 1, s.592. [In Persian].
Ğöyünç, N. (1979). Hane Deyimi Hakinda.İstanbul üniversitesi Edebyat Fakultesi, Tarih Dergisi.sayi32: İstanbul,s331-348.
Gvosdev, N. (2000). Imperial Polices and Perspectives towards Georgia. Palgrave 1760-1819.
Hamer Purgstal, Y. (1988). History of the Ottoman Empire (Mi. Z. Ali Abadi, Trans, with the efforts of Jamshid Kianfar). Zarin Publication. [In Persian].
Hedayat, R. (2001). History of Rouza al-Safai Naseri (J. Kianfar, Editor). Asatir Publication. [In Persian].
İlgaz, S. (2010).Osmanli Hakmiyetinde Revan. Atatürk Universitesi.
İnalcik, H. ( 2010b). İA, Çiftlik, Mili Eğitim. Yay, İstanbul, s313-314.
İnalcik, H. (2010). İA, Tehrir defteri, Mili Eğitim.Yay, İstanbul, c39, 425-427.
İnalcık, H. (1978). İslam Arazi ve Vergi Sisteminin Teşekkülü ve Osmanlı، Devrindeki Şekillerle Mukayesesi. İslam İlimleri Enstitüsü Dergisi, c. 1, S. 1 , p 43.
İnalcik, H. (2010). İA. Tehrir defteri, Mili Eğitim. Yay: İstanbul, 425-427.
İnalcik, H. (2010).Osmanlilar Fütühat İmpratorluk Avropa ile İlişkiler. İstanbul.
İnalcik, H. (2010a).Tehrir defteri. İA.c39. Mili Eğitim Yay: İstanbul,s425-427.
İvecan, R. (2007). Osmanli Hakmiyetinde Revan1724-1746. [Doctoral dissertation, Marmara Universitesi (Turkey)]. https://B2n.ir/g91155
Javanshir Qarabaghi, M. J. (2003). History of Qarabagh (H. Ahmadi, Editor). Center for Documents and Research Services. [In Persian].
Javid, J. (2018). The position of the Ganja Khanate in the Iran-Russia wars [Master's thesis, Ardabili Research University]. Ganj. https://B2n.ir/u20229 [In Persian].
Karamürsel, Z. (1940). Osmanlı Mali Tarihi Hakkında Tetkikler. İstanbul.
Kazici, Z. (1977). Osmanlilar’da Vergi Sistemi. Istanbul, 34.
Khalil Injaleq (2009). The Ottoman Empire in the Middle Ages, 1300-1600 (K. Qarqlou, Trans). Basirt Publication. [In Persian].
Kirzıoğlü, M. F. (1953). İrevan/Revan. Türk Kültürünün Araştirma Enistütü Yay, XI, 31-37.
Kirzıoğlü, M. F. (1953). kars Tarihi. İşıl Matbaasi Yay, 53.
Kütükoğlu, B. (1993). Osmanlı-İran Siyâsî Münasebetleri (1578-1612). Istanbul.
Lekhart, L. (1952). Nadershah (Mushfaq Hamdani, Trans). Amirkabir Publication. [In Persian].
Lewis, B. (1951). The Ottoman Archives as a Source for the History of the Arab Lands. JRAS. 139-155.
Mirza Adıgozal bay (1989). Qarabağnamə (Qarabağnamələr), I kitab, Tərtibci: Akif Fərzəliyev və N.Axundov, Bakı; Elm.
Mirza Samaia’ a (1989). Tazkira-ul-Maluk (Corrected by M. Dabir Siyaghi). Amirkabir Publication. [In Persian].
Mousavi M. S., & Setayesh, S. (2018). Recognition of the social and economic history of Rawan state based on the comparison of the manuscripts of the writing books of the "Ravan Brigade" in two periods of 998 and 1139 AH/1590 and 1727 AD. Journal of Historiography and Historiography, 28(21), 153-174. 10.22051/HPH.2019.18847.1190 [In Persian].
Mousavi, M. S. (2014). Examining the positions and relationships of the khanates: Karabagh, Yerevan and Nakhchivan towards the policies of the Ottoman, Russian and Iranian governments (in the Qajarta era of the Turkmenchai Treaty) ]PhD dissertation, Payam Noor University, Tehran North[. Ganj. https://B2n.ir/f15964 [In Persian].
Musevi, T. M. (1977). Orta Asr Azarbaichan Tarikhina dayir Farsdilli Sanadlar. xvi-xviii, Baki.
Nasiri, M. A. N. (1992). Titles and Obligations of the Safavid Sultans Period (Y. Rahimloo, Editor). Ferdowsi University of Mashhad Publication. [In Persian].
Nasiri, M. R. (1985). Historical documents and correspondences of Iran "Afsharia Period". Jahad Academic Publishing. [In Persian].
Onulahi, S. A. (1982). XIII-XVII, Aslarde Tabriz Shaharinin Tharihi. Baku.
Ozgudenli, O. (2011). Documents of Turkish archives about Iran (F. Dashtkinia, & M. S. Mousavi, Trans). Baharestan documents,Translated by, 1(2), 325-332. https://B2n.ir/j95427 [In Persian].
Ozon Charshi Lee, I. H. (1990). Ottoman history: from the conquest of Istanbul to the death of Sultan Suleiman the Magnificent (I. Nobakht, Trans). Keihan Publication. [In Persian].
Peçevı, İ. E. (1999). Peçevi tarihi. kültür Bakanliğı Yay.
Poursafar, A. (1998). Local Governments of the Caucasus in the Qajar Era. Cultural and Research Institute and publish an opinion. [In Persian].
Qarabaghi, M. Y. (2013). Tarikh Safi: The history of Qarabagh from the beginning to the wars of the second Russian-Iran period (H. Ahmadi, Editor). Institute of Contemporary History Studies of Iran. [In Persian].
Qaradaghi, H. A. (2016). Quality and old and new conditions of Karabagh state (S. Hosseini, Trans). Akhtar Publication. [In Persian].
Rafi (Hakup Melik Hakopian) (2006). King Khamsa: Karabagh and its five Armenian kings from the collapse of the Safavid dynasty to the Iran-Russian wars (A. Stepanian, Trans). Shiraze, Pardis Danesh. [In Persian].
Reza Qolibeg (2005). The rule of Panah Khan and Ibrahim Khan in Qarabagh province (three treatises about the Caucasus) (Corrected by H. Ahmadi). Institute of Contemporary History Studies of Iran. [In Persian].
Safinejad, J. (1998). An effort in teaching calligraphy. Publications of National Records and Library Organization. [In Persian].
Sajjadi, S. (n. d). Daira Al Maarif Bozhar Islamic, under the supervision of Kazem Mousavi Bojnoordi. Daira Al Maarif Bozhar Islamic Foundation Publication. [In Persian].
Salmasizadeh, M. & Nasirava, Y. K. (2012). Recognition of a first-hand source for Iranian history (manuscript of the detailed ledger of Urmia and Khalkhal brigades). The Quarterly Journal of the Treasury of Documents, 23(90), 6-21. https://B2n.ir/q76431 [In Persian].
Shahmoradi, S. M. & Azimi, K. (2012). The functions of the treatment system and the causes of its collapse. Islamic History Magazine, 12(1-2), 57-87. https://hiq.bou.ac.ir/article_5242.html?lang=fa [In Persian].
Solakzade, M. H. (1989). Solak-Zade Tarihi. kültürBakanliğı Yay.
Sümer, F. (1976). sefevi Devletinin kuruluşu ve Gelişmeleri Anadülü Türkmenlerinin Rolü. Ankara.
Sumer, F. (1990). The Karakowinlous C1 (W. Vali, Trans). Institute of Cultural Studies and Research. [In Persian].
Tabatadze, K. G. (1985). Niyeskol’ka persoyazichnikh dokumentov Irakliya II i Gregoriya XII. Tbilisi.
Tekir, S. (1985). Maliye Tarihi (Teksir). Deu-iibf Yayini, 30.
Timur, T. (1979). Kurtuluş ve Yükseliş Döneminde Osmanlı Toplumsal Düzeni, 2.b. Ankara, 192.
Turkman, I. B. M. (1971). Alam Arai Abbasi (Corrected by I. Afshar). Amirkabir Publication. [In Persian].
Turkman, I. B. M. (1998). The History of Abbasid Scholars (M. I. Rezvani, Editor). Duniya Kitab. [In Persian].
Uzunçarşılı, İ. H. (1973).Osmanli Tarihi. cIII.TTK Yay.
Vahidi Qazvini, M. M. T. (2004). History of Jahanarai Abbasi, corrected by Saeed Mirmohammad Sadiq. Institute of Human Sciences and Cultural Studies. [In Persian].
Zarini, H. (2016). Historical roots of the separation of the Caucasus from Iran. Islamic History Research Center Publications. [In Persian].
Zeyrek, Y. (2001). Tarih-i Osman paşa. hazırlayan: T.C.Kültür Bakanlığı Yayınları.
نقشههای مربوط به منطقۀ قرا باغ
منبع: Bilgili, 2004, p. 305))
منبع: Bilgili, 2004, p. 305)) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 254 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 177 |