تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,565 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,194,446 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,284,392 |
تبیین جامعهشناختی رابطۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی بین قوم بلوچ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 12، شماره 4 - شماره پیاپی 43، دی 1402، صفحه 101-122 اصل مقاله (1.83 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2024.140473.1968 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سید صمد بهشتی* 1؛ مسلم نراقی منش2؛ سعادت نراقی منش3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری جامعهشناسی، بخش جامعهشناسی، دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناس ارشد حقوق خصوصی، گروه حقوق، دانشگاه قشم، قشم، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر، رابطۀ میان هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی را بررسی کرده است. این تحقیق به روش کمی و به شیوۀ پیمایشی انجام شده است. جامعۀ آماری این پژوهش، تمام شهروندان بالای 15 سال قوم بلوچ در استان سیستان و بلوچستاناند که به شیوۀ نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای، 400 نفر از آنان انتخاب و پرسشنامه بین آنان توزیع شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامۀ استاندارد هوش فرهنگی ارلی و انگ[1] (2003) و برای مدارای اجتماعی، از پرسشنامهای استفاده شد که قبلاً در تحقیقات بهشتی و رستگار (1391) و بهشتی و همکاران (1398) از آن استفاده شده بود. برای تحلیل دادههای تحقیق از نرمافزار SPSS و نیز مدلسازی معادلات ساختاری واریانس محور با نرمافزار Smart PLS استفاده شده است. یافتههای این تحقیق نشان داد سطح هوش فرهنگی جامعۀ آماری بالاتر از سطح متوسط، ولی مدارای اجتماعی پایینتر از سطح متوسط است. میزان مدارای اجتماعی و هوش فرهنگی بین زنان و مردان تفاوتی ندارد. هوش فرهنگی اثری استاندارد بهشدت 0.509بر مدارای اجتماعی دارد و حدوداً 26درصد از واریانس متغیر مدارای اجتماعی را تبیین میکند. درواقع کسانی که بیشتر امکان انطباق با دیگر فرهنگها را دارند و مایل به پذیرفتن دیگران با ویژگیهای متفاوتاند، بهتر با دیگران سازگاری دارند و در تعاملات خود جانب مدارا را رعایت میکنند. [1] Earley and Ang | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هوش فرهنگی؛ مدارا؛ مدارای اجتماعی؛ قوم بلوچ؛ بلوچستان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله تعاملات بین فرهنگی براساس همگرایی عواملی مانند جهانیشدن، دسترسی رو به رشد به جامعۀ جهانی، منابع جهانی و افزایش تحرک نیروی کار، ازجمله مهاجرت بهطور چشمگیری افزایش یافته است. این نیروها ایجاب میکنند که افراد و جوامع در مقیاسی که قبلاً غیرممکن بود، تعامل بین فرهنگی داشته باشند. ممکن است داشتن قابلیتهای سازگاری با محیطهای فرهنگی مختلف، برای افراد و همچنین سازمانهای بینالمللی ضروری باشد. در دهۀ گذشته، مفهوم هوش فرهنگی[1] یک چارچوب مرجع مفهومی مهم برای شناسایی قابلیتهای بین فرهنگی و مهارت عملی برای ترویج معاملات و روابط مؤثرتر در یک محیط جهانی بوده است. در حالی که ممکن است درک تفاوتهای فرهنگی به خودی خود یک هدف باشد، اما امکان دارد نتایج مثبت دیگری را نیز ترویج کند (Petra Lorenz et al., 2016: 1). اصطلاح هوش فرهنگی در قرن بیست و یکم شکل گرفت که جهان در حال تجربۀ جهانیشدن و پیوستگی بیسابقهای بود که از پیشرفت در فناوریهای ارتباطات و حملونقل نشئت میگرفت. همچنین در زمانی تصور شد که در آن برخوردهای ایدئولوژیک و درگیری فرهنگی در رویدادهای غمانگیز 11 سپتامبر 2001، به اوج خود رسید. ویزل[2]، برندۀ جایزه نوبل، «نفرت فرهنگی» را - نفرتی که ازنظر فرهنگی نسبتبه افراد مختلف معطوف میشود - منبع اصلی مشکلات بین مردم در همۀ زمانها معرفی کرد. لس آنجلس تایمز تخمین میزند که بیش از پنجاه نقطۀ داغ در جهان وجود دارد که هر روز درگیریهای فرهنگی در آن رخ میدهد. در میان وعدهها و خطرات جهانیشدن، هوش فرهنگی به یک قابلیت ضروری برای افراد تبدیل میشود و نهتنها برای استفاده از مزایای تنوع فرهنگی، برای مدیریت تضادهای ناشی از آن نیز به کار میرود (Ang et al., 2019: 820). بسیاری از بررسیها نشان میدهد که مهاجران در چگونگی عملکرد در محیطهای جدید، با مشکل روبهرویند و دلیل عمدۀ آن این است که آنها قابلیت سازگاری با وضعیت فرهنگی جدید را ندارند و نمیدانند چگونه باید با شرایط و محیط جدید تعامل داشته باشند. همین امر، آنها را دچار مشکلاتی میکند که در جامعهشناختی از آن با عنوانهای مختلفی ازجمله «شوک فرهنگی» یاد میشود. شوک فرهنگی عبارت است از وضعیت اضطرابآور و گیجکنندهای که سبب بیاعتمادی فرد هنگام کارکردن در محیط جدید میشود. در این حالت افراد میهمان در وضعیت فرهنگی جدید، با نگرانیها و سردرگمیهایی روبهرو میشوند که این احساسات، انطباق اجتماعی و عملکرد مطلوب آنها را کاهش میدهد و سبب ایجاد استرسهاس شخصی و ناامیدی آنها میشود. برخی از افراد، بهراحتی و بهطور مؤثر دیدگاهها و رفتارهای خود را ازنظر فرهنگی تطبیق میدهند و بعضی دیگر توانایی انطباق فرهنگی را ندارند و گاهی به برخورد و تنش فرهنگی منجر میشوند؛ اینجاست که مقولۀ مدارای اجتماعی اهمیت پیدا میکند. به تعبیر فلچرا[3]، مدارا عملی است که به مردم اجازه میدهد عقاید یا ویژگیهای دیگران را دوست نداشته و یا حتی از آنها متنفر باشند، اما به جنگ آزاردهنده علیه آنها اقدام نکنند (بهشتی و همکاران، 1398: 88). امروزه مدارا اهمیت بسیار اساسی در زندگی انسانها دارد؛ زیرا بسیاری از تعصبات، بنیادگراییها، ترورها و نزاعها به نبود مدارا بین مردم مربوط است. توجه به این موضوع در ایران اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا در این کشور تنوع قومی، فرهنگی و مذهبی و اختلاف منافع زیادی وجود دارد و تضارب این منابع هویتی و منافع، اجتنابناپذیر است. همچنین پتانسیل این را دارد که اسباب ناامنی شهروندان را فراهم کند (بهشتی و همکاران، 1398: 88). حضور قومیتهای مختلف نظیر فارس، آذری، لر، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن در کنار هم، نشاندهندۀ تنوع فرهنگی و قومی کشور ایران است و به همین دلیل این کشور را جامعۀ چندقومی میخوانند. هرچند موضوع اقوام و تنوع آن در ادبیات قومی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران، موضوع جدیدی نیست، برخی تحولات و جریانهای اجتماعی که در سالهای اخیر به وقوع پیوسته است، بهنحوی باعث ارتباطات گسترده و جریانهای اجتماعی و تعامل هرچه بیشتر اقوام شده و این موضوع را برجستهتر از قبل کرده است؛ برای مثال در گذشتههای نهچندان دور، اقوام مختلف دارای سرزمین و ناحیۀ مشخصی بودهاند، اما با شروع و روند نوسازی در ایران، تشدید آن تحت تأثیر رسانهها و نیز موج مهاجرتی که در کشور آغاز شد، افراد و گروههای زیادی به دلایل متعدد اقتصادی و اجتماعی از شهرهای کوچک و حاشیهای به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و تفکیکهایی به نسبت قوی میان اقوام کمرنگتر شد؛ درنتیجه امروزه شاهد حضور اقوام و گروههای مختلف قومی و تعامل ایشان در شهرهای بزرگ کشوریم (بهشتی و رستگار، 1391: 8). این موضوع بهوضوح در منطقۀ بلوچستان مشخص است. قوم بلوچ با اینکه سالها بهسبب دوری از مرکز، ارتباطات گستردهای با بیرون از جغرافیای خود نداشته و عملاً در حاشیه باقی ماندهاند، اما چند سالی است که از یک طرف بهواسطۀ گسترش راههای ارتباطی و شبکههای اجتماعی و از طرف دیگر بهدلیل گسترش سواحل مکران و بندر چابهار، که تنها بندر اقیانوسی کشور است، سالانه مهاجران زیادی را از اقصی نقاط کشور به خود جذب میکنند، طوری که با تعدد اقوام در منطقۀ بلوچستان مواجهیم؛ برای مثال جدای از قوم بلوچ، از قومیتهای مختلفی ازجمله سیستانی، لر، فارس و.. نام برده میشود که علاوه بر تفاوتهای قومیتی با قوم بلوچ، تفاوتهای مذهبی نیز دارند. همچنین بهسبب داشتن جاذبههای گردشگری ازجمله سواحل اقیانوسی کنارک و چابهار، گلافشان کنارک، ساحل روستای درک، آب فشان، دریاچۀ صورتی، وجود نخلستانهای فراوان در ایرانشهر و نیکشهر، سالانه بهویژه در فصلهای پاییز و زمستان و ایام عید نوروز، گردشگرانی را از تمام نقاط ایران در خود جذب میکند که با توجه به فرهنگ متفاوت مردم محلی و بومی منطقه، گاهی تضادهایی را با فرهنگ گردشگران به وجود آورده است؛ ازجمله قطع تکدرخت نخل ساحل روستای درک به دست افراد منطقه،[4] درگیریهای مذهبی و... و درنهایت بهدلیل داشتن فرهنگ و مذهب متفاوت (اهل تسنن) و تعصبات مذهبی، نوع پوشش سنتی و هممرزی با دو کشور پاکستان و افغانستان، این منطقه را به یکی از مناطقی محسوب کرده است که گاهی باعث ایجاد نزاعهای مذهبی و قومی و قبیلهای شده است و اکنون نیاز به مدارای اجتماعی را در بین مردم منطقه و بهویژه مردم منطقه با غیربومیها میطلبد. درواقع با توجه به سطح مهاجرپذیری منطقۀ بلوچستان و تنوع فرهنگی و مذهبی موجود در آن، لزوم توجه به مقولۀ مدارای اجتماعی خودنمایی میکند؛ از این رو انگیزه و هدف این پژوهش، پاسخگویی به این سؤال است که هوش فرهنگی مردم، چه تأثیری بر سطح مدارای اجتماعی آنان دارد.
پیشینۀ تجربی تحقیق نیازی و همکاران (1400) فراتحلیل مطالعات رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و مدارای اجتماعی را در ایران، در سالهای 1398-1388 انجام دادند. نتایج بیانگر ناهمگونی مطالعات انجام شده است. از سوی دیگر، میانگین اندازۀ اثر سرمایۀ اجتماعی (آثار ترکیبی تصادفی) بر مدارای اجتماعی در مطالعات پژوهششده معادل 205/0است که در سطح کم، متمایل به متوسط قرار میگیرد. بنیاسدی و همکاران (1400) پژوهش شناسایی و تدوین مدل ترکیبی عوامل اجتماعی مؤثر بر مدارای اجتماعی تماشاگران لیگ برتر فوتبال ایران را به روش ترکیبی انجام دادند. پس از ترکیب نتایج بخش کیفی و کمی پژوهش، مدل ترکیبی مدارای اجتماعی تماشاگران ارائه شد که پیامدهایی همچون تعامل همدلانه و بهزیستی تماشاگران فوتبال را بهدنبال خواهد داشت. افرا (1400)، مدارای اجتماعی را در جامعۀ فردگرا انجام داده و تأثیر فردگرایی را بر مدارای اجتماعی جوانان در شهر بجنورد به روش پیمایشی مطالعه کرده است. یافتهها نشان میدهد بین فردگرایی اخلاقی و مدارای اجتماعی، فردگرایی افراطی و مدارای اجتماعی و همچنین بین فردگرای اخلاقی/ فردگرایی افراطی و ابعاد سه گانۀ مدارای اجتماعی (مدارای سیاسی، هویتی و رفتاری)، رابطۀ معنادار و مستقیمی وجود دارد. زندی درهغریبی و همکاران (1400) در پژوهشی، عوامل اجتماعی مؤثر بر مدارای اجتماعی را بررسی کردهاند. این پژوهش به روش پیمایشی، در بین گروههای قومی ساکن اهواز انجام شده است. یافتههای تحقیق نشان داد بین متغیرهای قومیت و تنوع قومی با متغیر مدارای اجتماعی، رابطۀ معناداری وجود ندارد؛ اما بین متغیرهای حقوق شهروندی (138/0) و مشارکت سیاسی (360/0) با متغیر مدارای اجتماعی، رابطۀ معنادار و مستقیم و بین متغیر همگرایی گروهی (205/0-) و متغیر مدارای اجتماعی، رابطۀ معنادار و معکوسی وجود دارد. بهشتی و همکاران (1398)، جامعهشناختی رابطۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی را بین شهروندان شهر یاسوج بررسی کردهاند. این تحقیق به روش پیمایشی در شهر یاسوج انجام شده است. نتایج نشان داد میزان تأثیر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی 34/0 است و هوش فرهنگی 12درصد واریانس متغیر مدارای اجتماعی را تبیین میکند. قادرزاده و نصرالهی (1398) در پژوهشی، مدارای اجتماعی را در جوامع چند فرهنگی: مطالعة پیمایشی اقوام شهر میاندوآب، بررسی کردهاند. بر مبنای یافتههای توصیفی، مدارای اجتماعی در بین پاسخگویان در سطح متوسط ارزیابی شد. در میان ابعاد مدارا، بیشترین میانگین به مدارای هویتی اختصاص داشت، همچنین یافتههای تبیین نشان داد که شکلهای سرمایه (اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی) با مدارای اجتماعی در ابعاد چهارگانۀ آن رابطۀ مستقیم دارد. با شدتیافتن جهتگیری قومی و دینی پاسخگویان، مدارای اجتماعی کاهش یافت. بهشتی و رستگار (1391)، پژوهش «تبیین جامعهشناختی مدارای اجتماعی و ابعاد آن در بین اقوام ایرانی» را به روش پیمایشی در شهر اصفهان انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که متغیر قومیت، جامعهپذیری قومی، قوممداری و سرمایۀ فرهنگی بر مدارای اجتماعی افراد تأثیرگذارند. آنها همچنین به این نتیجه دست یافتند که میزان مدارای اجتماعی میان اقوام ایرانی، کمی از سطح میانگین بالاتر است. وانگ و همکاران[5] (2021) در یک مطالعۀ مقطعی در بین دانشجویان مراقبتهای بهداشتی، این موضوع را بررسی کردند که دانشگاهها چقدر هوش فرهنگی را توسعه میدهند؟ این تحقیق با روش پیمایشی در بین 271 دانشجوی مقطع کارشناسی دانشکدۀ بهداشت در یک از دانشگاههای استرالیا بوده است. یافتهها نشان داد یادگیری فرهنگی بر هوش فرهنگی و چهار مؤلفۀ آن (فراشناخت، شناخت، انگیزه و رفتار) تحت کنترل عوامل روانی اجتماعی مرتبط تأثیر میگذارد. یادگیری فرهنگی، بهویژه تجربیات تحصیل در خارج از کشور، نقش بسزایی در رشد هوش فرهنگی دانشجویان مراقبتهای بهداشتی دارد. نوریه و همکاران[6] (2020) 158 نشریه را بهصورت نظاممند و هوش فرهنگی، ذهنیت جهانی و شایستگیهای بین فرهنگی را بررسی کردهاند. در این تحقیق از تجزیه و تحلیل استناد برای برجستهکردن تأثیرگذارترین مجلات، انتشارات و محققان خاص در این زمینه (ازنظر استناد) استفاده شده است. با کدگذاری محتوا بر گروههای استنادی مشترک، پنج جریان تحقیقاتی شناسایی شد که همپوشانی بین ساختارهای هوش فرهنگی، ذهنیت جهانی و شایستگی فرهنگی را نشان میدهند و همچنین جداییها را در تحقیق بر سازهها آشکار میکنند. برای شناسایی روندها و موضوعات نوظهور، تجزیه و تحلیلهای پشت سر هم انجام و با تکیه بر این، فرصتهای تحقیقاتی آینده نیز ترسیم شده است. کاپوتوآ و همکاران[7] (2019) رابطۀ بین ارزشهای فرهنگی، هوش فرهنگی و سبکهای مذاکره را بررسی کردهاند. نتایج نشان میدهد ارزشهای فرهنگی (مانند فاصلۀ قدرت، اجتناب از بیاطمینانی، جمعگرایی و مردانگی)، تأثیر مستقیمی بر سبکهای مذاکره و تأثیر غیرمستقیم دارند که ازطریق هوش فرهنگی میانجیگری میشود. این مطالعه بر اهمیت ارزشهای فرهنگی و هوش فرهنگی بر سبکهای مذاکره تأکید و به تحقیق و تمرین مذاکرات کمک میکند. پرپوتنسکا و همکاران[8] (2022) در مقالهای، مدارا را بهعنوان یک راهبرد ارتباطی و فرهنگی-اجتماعی توافقات اجتماعی بررسی کردهاند. در این مقاله سه استراتژی اجتماعی-فرهنگی و ارتباطی پیشروی مدارا در توافقات اجتماعی شناسایی شده است که عبارتاند از: گفتوگوی درونی مدارا (توافق با خود)، ارتباط مدارا با جهان (تحمل جهانبینی) و ارتباطات بین فردی مدارا (قراردادهای اجتماعی مهم). همچنین شبیهسازی ادبیات پستمدرن دربارۀ تفکر مثبت ترسیم شده است، در مقابل آن پتانسیل حیاتآفرینی فلسفۀ عملی آشکار میشود که به ایجاد جوامع اجتماعی-فرهنگی و ارتباطی کمک میکند. در تحقیقات داخلی، به عواملی همچون سرمایۀ اجتماعی، عوامل اجتماعی، فردگرایی و ابعاد مدارای اجتماعی در بین قومیتها اشاره و در تحقیقات خارجی، هوش فرهنگی و شایستگیهای بین فرهنگی و سبکهای مذاکره بررسی شده است. این پژوهش خاصۀ هوش فرهنگی را بر مدارای اجتماعی در بین قوم بلوچ بررسی میکند. از جنبههای جدیدبودن آن، بررسی قوم بلوچ است که ازلحاظ فرهنگی و مذهبی تفاوتهای چشمگیری با جامعه دارد. قوم بلوچ بهسبب قرارگرفتن در مرز پاکستان و همچنین اینکه بیشتر آنها از مذهب سنیاند، گاهی در آن منطقه درگیریهای مذهبی رخ میدهد، بنابراین این پژوهش بهصورت علمی، هوش فرهنگی و میزان مدارای اجتماعی مردم آن منطقه را سنجیده است.
چارچوب نظری در چارچوب نظری این پژوهش، از نظریۀ ارلی و انگ (2003) دربارۀ هوش فرهنگی و دیدگاههای وگت[9] (2002)، موتز[10] (2002) و ویلکینسون[11] (1996) دربارۀ مدارای اجتماعی استفاده شده است. تعاریف متعددی از مدارا وجود دارد که عبارتاند از: مدارا، ذاتاً پدیدهای اجتماعی-فرهنگی است که شامل دانش و برآورد ارزشهای «دیگری» و «دیگری» و همچنین فعالیتهای عملی مبتنی بر آنهاست. آرتسی باشف[12] (2008) متخصص مسائل تساهل، به چنین رویکردی تمایل دارد که ازنظر او با درک تحمل انتقادی مشخص میشود. به گفتۀ استپانووا[13] (2008)، مدارا یک «نگرش مثبت در آگاهی عمومی است که فعالیت سازندۀ رابطۀ بین فرهنگهای مختلف را تعیین میکند». متفکران در ادعای مدارای خود، از مفهوم وحدت در تنوع استفاده کردند. کوزانسکی[14] (2006) با ثبت این پدیده، احترام متقابل و مدارا را تنها وسیلۀ بقای مشترک مردم دید. در همین راستا، لاک[15] (1988) مدارا را معیار اصلی امنیت و منافع عمومی دید و بر آن تأکید کرد. همچنین ولتر[16] انصراف از خشونت را اعلام کرد و تکیه بر وحدت کلی دیدگاهها را مظهر جنون خواند (Prepotenska et al., 2022: 294). در دوران مدرن، کانت[17] (1995) با طرح اصل امر اخلاقی، مدارا را نهتنها یک تجلی مطلوب اخلاق، یک وظیفۀ مسلم تعبیر کرد. عصر روشنگری با تعریف مسئلۀ مدارا، وجود آزادی را شرط اساسی حقوق بشر (آزادی بیان، آزادی وجدان) اضافه کرد. بهطور کلی، ظهور لهجههای سیاسی در مضمون مدارا، سه گانۀ لیبرال کلاسیک «آزادی، برابری و برادری» را آشکار کرد (Shynkaruk, 1994 :145). دربارۀ مفهوم مدارا بهطور کلی گفته میشود مدارا عملی است که به مردم اجازه میدهد عقاید یا ویژگیهای دیگران را دوست نداشته باشند یا حتی از آنها متنفر باشند، اما بدون جنگ آزاردهنده علیه آنان؛ یعنی مدارا، آزادگذاشتن دیگران برای داشتن ویژگیهای شخصی یا نگهداری عقاید و اعمالی را توصیف میکند که دیگران آن را عملی اشتباه یا نفرتانگیز در نظر میگیرند (مقتدایی، 1389: 7). دگرگونی درخور توجهی از دیدگاهها دربارۀ پدیدۀ مدارا در پارادایم پستمدرنیستی رخ داد. پسامدرنیسم با رد فرا روایت مدرنیسم، جهان زیباییشناختی و اجتماعی فرهنگی خود را ایجاد کرد. در زمینۀ تساهل و مدارا، باید به مواضع پستمدرنیستی نسبتاً متناقضی اشاره کرد، مانند: به رسمیت شناختن چندقطبیبودن جهان و در کنار آن، پرورش کنایه و تحقیر هنجارهای دائمی اخلاق و زیباییشناسی، ادعای مرگبار زورگویی در زندگی عمومی. اولویت تفکر کلیپ ریزوماتیک و در عین حال افشای شبیهسازها در جامعه، عملکرد تحت کیش مصرف، رد دوقطبی سفت و سخت و جزمگرایی، دیدگاه تنوع بهعنوان اساس مدارا بهطور متناقضی، گرایشهای پستمدرنیستی را به دیدگاههای کلاسیک دربارۀ مدارا نزدیک میکند. بهطور کلی، تضادهای ایدئولوژیک پستمدرنیسم، ارتباط مستقیمی با بحرانهای تمدنی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم دارد. جهانیشدن، شهرنشینی، مجازیسازی، دیجیتالیشدن زندگی، افزایش جریان مهاجرت و درگیریهای بینالمللی، احساس عمومی بیاطمینانی از آینده که با بحران زیستمحیطی تکمیل شده است، همه نشانههای نظم جهانی جدیدیاند که در برابر چشمان ما آشکار میشود. جای تعجب نیست که شعارهای پسامدرنیسم در دنیای علم، استعارهای از عصر جدیدند؛ مانند بیثباتی شدید، نوسانات بین چالشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تفسیرهای مدرن و پستمدرن از رویدادها ( Prepotenska et al., 2022: 296). املنکو[18] (2018) معتقد است که اگر مدارا نسبتبه افراد دارای رفتار انحرافی نشان داده شود، یک فضیلت است و زمانی که بیتفاوتی نسبتبه دیگران پشت آن پنهان شود، به یک رذیله تبدیل میشود. طبق گفتۀ این محقق، این چیزی جز «رهایی از اخلاق تحت پوشش مدارا» نیست. بهترین رهنمودهای نظری تساهل واقعی، همچنان الزام اخلاقی کانت (1995) و «پارادوکس مدارا[19]» است که پوپر[20] (1992) آن را به رسمیت شناخته است: «حفظ بردباری، مستلزم تساهل با نابردبار است». اضافه میکنیم که هابرماس[21] با اشاره به لزوم گسترش فضاهای عمومی باز برای بحث دربارۀ معضلات اجتماعی، فقط محدودیتهای مدارا را ترسیم میکند و با تفاوت دیدگاههای طبیعی ارتباطگران، عوامل عینی زندگی روزمرۀ اجتماعی را توضیح میدهد ( Prepotenska et al., 2022: 303) کینگ[22] (1976)، مدارا را به چهار نوع تقسیم میکند: 1- مدارای عقیدتی: مدارا نسبتبه وجود یا تبلیغ عقاید مخالف با عقاید خود. او مدارای عقیدتی را باور به آزادی عقیده و دگراندیشی میداند؛ 2- مدارای سازمانی: نوعی از مدارا که گردهمایی افراد با عقاید مخالف را میپذیرد و ایجاد نهادهای مختلف برای حل و فصل تضادها را قبول دارد؛ 3- مدارای هویتی: بعد دیگری از مدارا که طبق آن افراد نسبتبه ویژگیهای هویتی مانند ملیت، جنس، نژاد، زبان و دین از خود مدارا نشان میدهند؛ 4- مدارای رفتاری: بیانکنندۀ وجودنداشتن سختگیری نسبتبه رفتارهای قانونی و غیرقانونی مانند روابط جنسی، مجرمان و بعضی جرمها در جامعه است. در این میان ممکن است عامل مدارا فرد، گروه اجتماعی یا فرقۀ مذهبی و قومی یا حتی خود حکومت باشد که در هر صورت باید قدرت داشته باشد تا مدارا، نه تحمل، را از خود نشان دهد (به نقل از بهشتی و همکاران، 1398: 93). وگت (2002) مدارا را به سه دسته تقسیم میکند: مدارای سیاسی یعنی حق قائل شدن نسبتبه آزادیهای مدنی، مدارای اخلاقی یعنی مدارا نسبتبه اعمال دیگران در فضای خصوصی و مدارای اجتماعی یعنی مدارا نسبتبه ویژگیهای غیر اختیاری افرادی که از بدو تولد همراه او هستند. وگت از مدار بهمنزلۀ گرایشی رفتاری نام برده است؛ بهطوری که چنین نگرشی در خلال رفتار مشهود است. او معتقد است مدارا شامل نگرشی منفی و حمایت از حقوق دیگران بهطور همزمان است؛ بهطوری که وجود همزمان این دو شرط، مدارا قلمداد میشود. از دیگر نظریهها دربارۀ مدارا، نظریۀ محرومیت نسبی و فاصلۀ طبقاتی ویلکینسون (1996) است. طبق این دیدگاه، کاهش شکاف و فاصلۀ طبقاتی میان طبقات فقیر و غنی، سبب افزایش مدارای اجتماعی میشود؛ بنابراین کشورهای دارای شکاف طبقاتی کمتر، میزان جرم و جنایت، سلامت اجتماعی و بهطور کلی مدارای اجتماعی بیشتری دارند (بهشتی و رستگار، 1391: 17). طبق نظر آگیوس و آمبروسویچ[23] (2003)، ویژگیهای زیر برای مفهوم مدارا مشخص میشود:
مدارا مسئولیتی است که در ایجاد حقوق بشر، پلورالیسم، دموکراسی و حمایت قانون اثر میگذارد. مفهوم مدارا، شامل طرد «جزماندیشی» و «مطلقگرایی» و تأیید استانداردهای حقوق بشر بینالملل است (صابر، 1384 به نقل از مقتدایی، 1389: 8). مدارا پاسخی به تفاوتها میان دگماتیزم و نسبیگرایی قرار دارد Dennis, 2007: 3)). هوش فرهنگی مفهومی چندبعدی که با مؤلفههای ذهنیت انگیزشی و رفتاری ترکیب شده است که بهطور خاص با عملکرد در محیطهای بین فرهنگی مرتبط است (Wang et al., 2021: 2). هوش فرهنگی یک تفاوت فردی چند وجهی است که رفتار انطباقی مؤثر یک فرد را در زمینههای فرهنگی جدید توصیف میکند Earley and Ang, 2003)). بهطور کلی، تحقیق در هوش فرهنگی بهدنبال درک این است که چرا برخی از افراد در هنگام سازگاری با محیطهای فرهنگی مختلف، مؤثرتر از دیگراناند و شایستگی بین فرهنگی بالاتر از کجا نشئت میگیرد. برخی از محققان هوش فرهنگی فراشناختی و شناختی را در یک مؤلفه برای نمایش توانایی ذهنی گروهبندی میکنندAng et al., 2006) ). برخی دیگر به فراشناخت، شناخت، انگیزش و رفتار بهعنوان شایستگیهای ذهنی و رفتاری اشاره میکنند. با این حال بهطور کلی، محققان بر مفهومسازی هوش فرهنگی بهعنوان یک ساختار چهار بعدی توافق دارند (Petralorenz et al., 2016: 14). ازنظر ارلی و انگ (2003)، هوش فرهنگی چهار بعد دارد: هوش فرهنگی فراشناختی: بازتابی از فرآیندهای ذهنی است که فرد برای یادگیری و درک دانش فرهنگی اتخاذ میکند و شامل دانش و کنترل فرآیندهای تفکر مرتبط با فرهنگ است (Wang et al., 2021: 2). فراشناخت به دانش و قابلیت پردازش اطلاعات اشاره دارد Earley and Ang, 2003)) و بنابراین کنترل بر شناخت، به پردازش عمیق اطلاعات و درک احساسات، انگیزهها و اهداف افراد منجر میشود. این بعد هوش فرهنگی به فرد اجازه میدهد تا پیشداوریهای خود را دربارۀ دیگر فرهنگها کنار بگذارد، قوانین جدیدی را برای تعامل اجتماعی در محیط فرهنگی جدید ابداع کند و آنها را توسعه دهد (بهشتی و همکاران، 1398: 92). به این ترتیب، سطح هوش فرهنگی فراشناختی خود را در توانایی شناخت عملکردهای فرهنگیاش، زیر سؤال بردن مفروضات فرهنگی، تعلیق قضاوت تا زمانی که دادههای کافی در دسترس است و توسعۀ مکانیسمهای مقابلهای انعطافپذیر را نشان میدهد. پردازش شناخت اجتماعی و همچنین خودپندارۀ فرد، نظریههاییاند که زیربنای توانایی فراشناختی به شمار میروند. فردی که دارای فراشناخت بالاست، ویژگیهای بسیار متمایز و انعطافپذیری دارد. مفهوم خود و دیگران، فیلتری برای درک موقعیتهای جدید و سازگاری ذهنی با زمینههای جدید است. علاوه بر این، افراد فراشناختی بالا، قابلیت پردازش اجتماعی دارند که آنها را قادر میکند تا منطق استدلال خود را ازجمله نظارت بر خود، خودارزیابی و واکنش به خود را درک کنند Earley and Ang, 2003)). درنهایت افراد با هوش فرهنگی-فراشناختی، استدلال قیاسی و استقرایی دارند. استدلال قیاسی برای انتقال دانش و تجربیات مهم است، در حالی که استدلال استقرایی به فرد کمک میکند تا سرنخهایی را درک کند که در بیشتر مواقع مبهماند یا اطلاعات گمراهکنندهای دارند (Petralorenz et al., 2016: 15). هوش فرهنگی-شناختی: دانش قوانین و قراردادها در فرهنگهای مختلف است و افرادی که هوش فرهنگی-شناختی بالایی دارند، درک روشنی از شباهتها و تفاوتها در فرهنگ دارند (Wang et al., 2021: 2). همان دانش و اطلاعاتی است که فرد دربارۀ فرهنگهای مختلف در ذهن خود دارد؛ مانند آشنایی با آداب و رسوم، ارزشها، رفتارها و قوانین مربوط به فرهنگهای دیگر (بهشتی و همکاران، 1398: 93). هوش فرهنگی-شناختی از جنبههای جهانی فرهنگ و تفاوتهای خاص فرهنگ دربارۀ هنجارها، اعمال، باورهای مذهبی، هنرها و صنایعدستی، زبانها و قراردادها تشکیل شده است (Ang et al., 2006: 337). جنبههای خاص دانش فرهنگی، علاوه بر این، اطلاعاتی دربارۀ سیستمهای حقوقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. بنابراین، افراد با هوش فرهنگی-شناختی بالا، تفاوتها و همچنین شباهتها را در جنبههای مختلف فرهنگ جهانی و خاص درک میکنند. در مقایسه با سه مؤلفۀ دیگر هوش فرهنگی، هوش فرهنگی-شناختی بیشتر شبیه به تعاریف سنتی هوش است (Petralorenz et al., 2016: 16). هوش فرهنگ- انگیزشی: به پویایی یادگیری اشاره دارد و در مورد و عملکرد در یک زمینۀ فرهنگی متفاوت است هوش فرهنگی-رفتاری: توانایی انجام اقدامات مناسب کلامی و غیرکلامی در تعامل با افراد با زمینههای فرهنگی مختلف است. براساس کار استرنبرگ[26] (2000) دربارۀ هوش، هوش فرهنگی نوعی هوش عملی است که بر تنظیمات فرهنگی متنوع تمرکز دارد و از دیگر اشکال هوش متمایز است. هوش فرهنگی مبتنی بر رفتار، به حوزۀ عمل اشاره دارد و شامل قابلیتهای کلامی و غیرکلامی است (Wang et al., 2021: 2). بعد رفتاری هوش فرهنگی به این حیطه مربوط میشود که افراد تا چه اندازه قادرند مجموعهای از مهارتهای رفتاری، رفتارهای کلامی و غیرکلامی را در محیطهای فرهنگی جدید به نمایش بگذارند (بهشتی و همکاران، 1398: 93). هوش فرهنگی-رفتاری حوزۀ کنش سازه و درنتیجه توانایی فرد برای متعهدشدن به رفتار انطباقی و نشاندادن رفتارهای کلامی و غیرکلامی مناسب فرهنگی را منعکس میکند .افراد در هوش فرهنگی-رفتاری بالا، بهصورت کلامی و غیرکلامی بر تعاملات تسلط پیدا میکنند، اما در عین حال احساس حضور و نمایش عاطفی نیز دارند. توماس[27] (2006) پیشنهاد میکند که رفتار، مبتنی بر دانش فرهنگ (فراشناخت و شناخت) است و اهداف و انگیزههای فردی را یکپارچه میکند. بر این اساس، مؤلفۀ رفتاری همبستگی بالایی با جنبههای فراشناختی، شناختی و انگیزشی دارد و با چارچوب روانشناختی درک، پردازش و هدایت میل به عمل هدایت میشود ( Petralorenz, 2016: 16). تا به امروز، بیشتر تئوری هوش فرهنگی و تحقیقات تجربی بر این چهار مؤلفۀ هوش فرهنگی همگرا شدهاند. بنابراین، هوش فرهنگی را در یک حوزۀ خاص از هوش طبقهبندی میشود که بر تنظیمات بین فرهنگی متمرکز است. با این حال، هوش فرهنگی از دیگر اشکال هوش متمایز است. هوش هیجانی، هوش محاسباتی و هوش اجتماعی ازنظر فرهنگی محدودند؛ زیرا توانایی رمزگذاری احساسات و موقعیتهای اجتماعی بهطور اجتنابناپذیری به فرهنگهای ناشناخته منتقل نمیشود (Petralorenz, 2016: 14). ارلی و انگ (2003) هوش فرهنگی را بهعنوان یک سازۀ چند بعدی مفهومسازی کردند. بهطور خاص، استرنبرگ (2000) پیشنهاد کرد که مکانهای هوشی مختلفی در درون فرد وجود دارد - فراشناخت، شناخت، انگیزه و رفتار - و درک کاملتر هوش، مستلزم در نظر گرفتن هر چهار مکان است. ارلی و آنگ (2003) با اتخاذ استدلال مکانهای چندگانه، هوش فرهنگی را یک ساختار چند بعدی جمعی توصیف کردند. برای روشنشدن بیشتر ماهیت هوش فرهنگی، باید توضیح داد که هوش فرهنگی چیست. بهطور خاص، هوش فرهنگی از شخصیت و دیگر اشکال هوش متمایز است (Ang et al., 2006: -824). هوش فرهنگی و شخصیت: هوش فرهنگی مجموعهای از تواناییهاست که به ویژگیهای شخصی و توانایی انجام رفتار مورد علاقه مربوط میشود. به این ترتیب، هوش فرهنگی بهوضوح با ویژگیهای شخصیتی، که تفاوتهای فردی در آن ناتواناند، متفاوت است. هوش فرهنگی بر قابلیتهای فرهنگی مرتبط تمرکز دارد. بنابراین، این ویژگی بیشتر از شخصیت یا توانایی شناختی عمومی است. علاوه بر این، هوش فرهنگی انعطافپذیر است و ازطریق تجربه و آموزش افزایش مییابد؛ از این رو، هوش فرهنگی یک تفاوت فردی حالتمانند است که در طول زمان تکامل مییابد، در حالی که شخصیت، یک تفاوت فردی نسبتاً پایدار است (Ang et al., 2006: 825). هوش فرهنگی در ارتباط با دیگر سازههای هوشی: هوش فرهنگی شبیه توانایی شناختی عمومی و هوش هیجانی (Mayer & Salovey, 1993) است؛ زیرا با مجموعهای از تواناییها سر و کار دارد. با این حال، هوش فرهنگی در ماهیت توانایی بررسیشده با دو هوش، متفاوت است. توانایی شناختی عمومی - توانایی یادگیری - عملکرد را در بسیاری از مشاغل و موقعیتها پیشبینی میکند، اما مختص زمینههای خاصی نیست؛ مانند موقعیتهای فرهنگی متنوع. علاوه بر این، جنبههای رفتاری یا انگیزشی هوش را شامل نمیشود. هوش هیجانی (EQ) توانایی مقابله با احساسات شخصی است؛ بنابراین، شبیه هوش فرهنگی است؛ زیرا فراتر از هوش تحصیلی و ذهنی است، اما با هوش فرهنگی متفاوت است، چون بر توانایی کلی درک و مدیریت احساسات، بدون در نظر گرفتن زمینۀ فرهنگی تمرکز دارد. با توجه به اینکه نشانههای عاطفی بهطور نمادین در یک فرهنگ ساخته میشوند، فردی که در یک فرهنگ ازنظر عاطفی باهوش است، لزوماً در فرهنگ دیگر ازنظر عاطفی باهوش نیست (Ang et al., 2006). به عبارت دیگر، هوش هیجانی محدود به فرهنگ است. در مقابل، هوش فرهنگی مختص فرهنگ نیست و به مجموعهای کلی از قابلیتها با ارتباط با موقعیتهایی اشاره دارد که با تنوع فرهنگی مشخص میشود (Ang et al., 2006: 826). با توجه به مطالب مطرحشده، الگوی مفهومی پژوهش به شکل زیر است:
شکل 1- مدل مفهومی تحقیق Fig 1- Conceptual model of the research
فرضیههای پژوهش فرضیۀ اول: به نظر میرسد سطح مدارای اجتماعی پاسخگویان با سطح متوسط تفاوت معناداری دارد؛ فرضیۀ دوم: به نظر میرسد سطح مدارای اجتماعی پاسخگویان با سطح متوسط تفاوت معناداری دارد؛ فرضیۀ سوم: به نظر میرسد سطح مدارای اجتماعی پاسخگویان بر حسب جنسیت آنان تفاوت معناداری دارد؛ فرضیه چهارم: به نظر میرسد سطح هوش فرهنگی پاسخگویان بر حسب جنسیت آنان تفاوت معناداری دارد. فرضیۀ پنجم: به نظر میرسد هوش فرهنگی پاسخگویان بر میزان مدارای اجتماعی آنان اثر میگذارد.
روششناسی تحقیق مطالعۀ حاضر بهلحاظ اجرا از نوع پیمایشی، ازنظر زمانی، مقطعی، بهلحاظ ماهیت، کاربردی و بهلحاظ وسعت، پهنانگر است. جمعیت آماری تحقیق را کلیۀ شهروندان بالای 15 سال مناطق بلوچنشین استان سیستان و بلوچستان تشکیل میدهند که براساس آمار سرشماری در سال 1395، تعداد کل آنها 961929 نفر بوده است. با توجه به اینکه آمار دقیقی از تعداد قوم بلوچ در دسترس ، بنابراین مجموع تعداد شهروندان شهرهایی با اکثریت جمعیت بلوچنشین در استان سیستان و بلوچستان، تعداد جامعۀ آماری در نظر گرفته شد. برای برآورد حجم نمونه با استفاده از جدول نمونهگیری مورگان با میزان خطای 5درصد، حجم نمونه 384 نفر مشخص شد که برای اطمینان بیشتر 400 پرسشنامه توزیع میشود. روش نمونهگیری در این تحقیق، با استفاده از روش خوشهای چند مرحلهای بوده است. فرایند نمونهگیری به این صورت بوده است که در ابتدا تمام شهرهایی که جمعیت بیشترشان بلوچ بودند، مشخص و از بین آنها شهرهای چابهار، ایرانشهر، کنارک، زرآباد، سرباز بهصورت تصادفی انتخاب شدند و در مرحلۀ بعد در هر شهر، چهار منطقۀ اصلی انتخاب و پرسشنامه در بین شهروندان این مناطق توزیع شد. ابزار استفادهشده در این مطالعه، پرسشنامه بوده است. پرسشنامۀ استفادهشده شامل دو بخش بود: در بخش اول که مربوط به گویههای مدارای اجتماعی است، از گویههایی استفاده شد که قبلاً نیز در تحقیقات دیگر به کار رفته بودند (بهشتی و رستگار، 13۹1؛ بهشتی و همکاران، 139۸) و در بخش دوم گویههای مربوط به هوش فرهنگی، از پرسشنامۀ استاندارد هوش فرهنگی ارلی و انگ (2003) و ... استفاده شده است. کلیۀ گویهها در پرسشنامههای مذکور، در طیف لیکرت و در قالب پاسخهای پنج گزینهای سنجیده شدهاند.
تعاریف متغیرها و نحوۀ سنجش آنها هوش فرهنگی: چندبعدی و مفهومی با مؤلفههای ذهنی، فراشناختی، شناختی، انگیزشی و رفتاری است که بهطور خاص با عملکرد در محیطهای بین فرهنگی مرتبط، ترکیب شده است (Wang et al., 2021: 2). همچنین هوش فرهنگی عبارت است از توانایی افراد در درک وضعیت فرهنگهای مختلف و توان انطباق با آنها (اصانلو و خدامی، 1392: 75). برای متغیر هوش فرهنگی، ابعاد زیر در نظر گرفته شده است که با استفاده از پرسشنامۀ ارلی و انگ (2003) اندازهگیری شده است. این ابعاد عبارتاند از: بعد فراشناختی، بعد شناختی، بعد انگیزشی، بعد رفتاری. مدارای اجتماعی: مدارا شامل دانش و برآورد ارزشهای «دیگری» و «دیگری» و همچنین فعالیتهای عملی مبتنی بر آنهاست. همچنین مدارا، تجلی آشکار احترام به عقاید مختلف، باورها، فرهنگ جهانی، ادراک ارزشهای انسانی مبتنی بر رنج و همچنین حقوق فردی، با هدف بیان خود است (Ochildiev, 2007: 9). ابعاد زیر برای متغیر مدارای اجتماعی در نظر گرفته و با گویههای مناسب اندازهگیری شدهاند. این ابعاد عبارتاند از: مدارای جنسیتی (مدارا نسبتبه زنان مدارا با روابط جنسی)، مدارای قومی (مدارا نسبتبه اقوام)، مدارای سیاسی، مدارا نسبتبه مهاجران، مدارای دینی و مدارا نسبتبه جرم و مجرمان. برای تحلیل دادههای تحقیق از نرمافزار SPSS و نیز مدلسازی معادلات ساختاری واریانسمحور با نرمافزار Smart PLS استفاده شده است. با توجه به استفاده از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری در این تحقیق، اعتبار پرسشنامۀ بهوسیلۀ اعتبار سازه تأیید شد. براساس میانگین واریانس استخراجشدۀ عاملها (AVE) در جدول 1 و نیز بارهای عاملی معرفها و عاملها در شکل 1، به صحت این ادعا پی برده میشود. برای برآورد پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ ترکیبی در جدول زیر استفاده شد.
جدول 1- شاخصهای اعتبار و پایایی متغیرهای تحقیق Table 1- Validity and reliability indicators of research variables
جدول فوق نشان میدهد تمامی گویههای پرسشنامه برای ساخت متغیرهای مدنظر، از همبستگی درونی بالایی برخوردارند؛ بنابراین پایایی پذیرفتنی دارند. ضمن اینکه میزان واریانس استخراجشدۀ آنها نیز، اعتبار پذیرفتنی گویهها را در اندازهگیری متغیرها نشان میدهد.
یافتههای تحقیق در ادامه یافتههای حاصل از تحلیل دادهها بهصورت توصیفی و استنباطی ارائه میشوند. جدول2، اطلاعات مربوط به فراوانی نسبی متغیرهایی چون جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت مهاجرت و نیز وضعیت سکونت پاسخگویان را نشان میدهد.
جدول 2- توصیف ویژگیهای پاسخگویان تحقیق Table 2- Description of the characteristics of the research respondents
شاخصهای مربوط به وضع تحصیلی پاسخگویان نشان از آن دارد که میانگین سنوات تحصیلی پاسخگویان مرد 14.12 سال با انحراف معیار 3.55 سال است، در حالی که این شاخص برای زنان برابر با 13.45 سال با انحراف معیار 4.04 سال مشخص شده است. چنین قضاوت میشود که درمجموع مردان از وضعیت تحصیلی بالاتر و متنوعتری برخوردارند. بیشترین فراوانی مقاطع تحصیلی ابتدا در مقطع کارشناسی و بعد نیز در مقطع دیپلم دیده میشود. شکل2، نشاندهندۀ وضعیت ذکرشده است.
شکل2- نمودار وضعیت تحصیلی پاسخگویان بر حسب جنسیت Fig 2- Educational status of the respondents by gender
برای توصیف وضعیت کلی نمونۀ تحقیق بهلحاظ متغیرهای مستقل و وابستۀ موجود در تحقیق و همچنین وضعیت متغیرها در سطح جامعۀ آماری، جدول زیر تهیه شده است:
جدول 3- وضعیت توصیفی و استنباطی متغیرهای تحقیق Table 3- Descriptional and inferential status of research variables
در جدول3، منظور از میانگین واقعی، میانگین به دست آمده از پاسخهای پاسخگویان است و منظور از میانگین طیف، میانگین نمرات گویههایی است که در پرسشنامۀ تحقیق از آنها استفاده شده است. چنانکه جدول 3 نشان میدهد، در سطح نمونۀ آماری، میانگین میزان مدارای اجتماعی پایینتر از میانگین طیف است. دربارۀ هوش فرهنگی و تمامی چهار بعد آن، میانگین پاسخها بالاتر از میانگین طیف است. سطح معناداری (00/0) آزمون تیتک نمونهای، این نتیجه را در سطح جامعۀ آماری تأیید میکند. بر این اساس، فرضیۀ اول و دوم تحقیق که مدعی تفاوت معنادار سطوح هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی با سطح متوسطاند، تأیید و فرض صفر آنها رد میشود. در شکل 3، وضعیت فرضیۀ اول مشاهده میشود.
شکل3- نمودار بافتنگار توزیع فراوانی سطح مدارای اجتماعی در بین پاسخگویان بر حسب جنسیت Fig 3- Distribution of social tolerance level among the respondents by gender
خط نقطهچین در نمودار، خط مرجعی است که میانگین مدارای اجتماعی پاسخگویان و خط مرجع پیوسته، میانگین طیف را نشان میدهد. با توجه به تفاوت محل قرارگیری این دو خط مرجع، نتیجه میگیریم میانگین مدارای اجتماعی پایینتر از میانگین طیف است. چنانکه در سطور قبل نیز توضیح داده شد، این ادعا در سطح نمونه و نیز جامعۀ آماری در سطح معنیداری (00/0) با اطمینان 99درصد صادق است. فرضیۀ سوم این تحقیق مبنی بر وجود تفاوت معنادار مداری اجتماعی در بین زنان و مردان رد و بنابراین فرضیۀ صفر پذیرفته میشود هرچند در سطح نمونۀ آماری، میانگین مدارای اجتماعی زنان اندکی از مردان بالاتر است، ولی با توجه به سطح معناداری آزمون تی مستقل به میزان 0.796 این فرضیه رد میشود. نمودار بافتنگار پنلبندیشدۀ شمارۀ 2 نیز این وضعیت را بهصراحت نشان میدهد. نتیجۀ آزمون تی دو گروه مستقل (جدول4) هم گواه بر نبود تفاوت معنیداری بین میانگین گروه زنان و مردان دربارۀ مدارای اجتماعی است.
جدول 4- آزمون تی دو نمونۀ مستقل مدارای اجتماعی بر حسب جنسیت Table 4- Independent samples T-test of social tolerance by gender
جدول4 نشان میدهد فرضیۀ چهارم تحقیق دربارۀ وجود تفاوت معنیدار در سطح هوش فرهنگی پاسخگویان بر حسب جنسیت آنها رد شده است. با توجه به نتایج آزمون تی، دو نمونۀ مستقل که سطح معنیداری (292/0) بیشتر از (05/0) است، میانگین هوش فرهنگی زنان و مردان تفاوت معنیداری با هم ندارند. نمودار بافتنگار شکل4، ضمن نشاندادن نتیجۀ فوق، بهصورت تصویری وضعیت فرضیۀ دوم تحقیق را نیز تأیید میکند. چنانکه توضیح داده شد، با توجه به تفاوت محل قرارگیری خط مرجع نقطهچین (میانگین به دست آمده) و خط مرجع پیوسته (میانگین طیف) نتیجه گرفته میشود که میانگین هوش فرهنگی بالاتر از حد وسط است.
شکل4- نمودار بافتنگار توزیع فراوانی سطح هوش فرهنگی بر حسب جنسیت در بین پاسخگویان Fig 4- Distribution of the level of cultural intelligence by gender among the respondents
متغیر وابستۀ این تحقیق (مدارای اجتماعی) بهصورت یک مدل اندازهگیری انعکاسی تدوین و برازش شده است. براساس یافتههای جدول 1، این شاخصها بهخوبی عامل پنهان مدارای اجتماعی را اندازهگیری کردهاند؛ زیرا میانگین واریانس استخراجشدۀ این عامل برابر 0.610 شده است. بنابراین، ضمن تأیید اعتبار همگرای مدل، وجود بارهای عاملی بالای موجود در مدل نیز نشان از وجود اعتبار مدل در سطح معرفها دارد. مدل اندازهگیری متغیر ذکرشده در شکل5 نمایش داده شده است:
شکل 5- مدل اندازهگیری انعکاسی مدارای اجتماعی Fig 5- Reflexive measurement model of social tolerance
چنانکه گفته شد برای آزمون فرضیههای تحقیق، از مدلسازی معادلات ساختاری واریانسمحور استفاده شده است. با توجه به وجود ابعاد متعدد سازههای هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی و بهتبع آن، تعداد بالای گویههای اندازهگیرندۀ آنها و نیز سطح بالای بار عاملی معرفها و همچنین برای حفظ اصل سادگی مدل، تصمیم بر این گرفته شد که برخی متغیرهای درون مدل، متغیرهای آشکار باشند. شکل 6، محاسبات و خروجی نرمافزار pls را نشان میدهد. شاخص SRMR به میزان 086/0 نشان میدهد که مدل مفروض تدوینشده با دادههای پژوهش حمایت میشوند؛ به عبارت دیگر، برازش دادهها به الگو برقرار است. همچنین ضریب مجذور اف (F2) به میزان ۰.۳۴۸ نشاندهنده اندازۀ اثر با این مدل است. مقدار بتای به دست آمده در مدل (شکل 6) نیز نشان میدهد که با یک واحد تغییر در انحراف معیار هوش اجتماعی به میزان 509/0 در انحراف معیار مدارای اجتماعی تغییر ایجاد میشود. با توجه به مثبتبودن این ضریب نتیجه میگیریم که اثر این متغیر مثبت است و با بالارفتن سطح هوش فرهنگی، میزان مدارای اجتماعی آنها نیز افزایش پیدا
شکل 6- مدل معادلۀ ساختاری-تجربی تحقیق Fig6- Structural equation modeling of the empirical research model
مقدار ضریب تعیین تعدیلشدۀ (R2 adjusted) این مدل نیز برابر با ۰.۲۵۷ برآورد شده است که نشاندهندۀ این مطلب است که ۲۵.۷درصد تغییرات واریانس مدارای اجتماعی ناشی از هوش فرهنگی افراد است. با توجه به شاخصهای ذکرشده نتیجه میگیریم فرضیۀ سوم این تحقیق تأیید میشود.
بحث و نتیجه در جهان در هم تنیدۀ امروز، سطح برخورد فرهنگی و تضارب افکار با وجود تفاوتهای فرهنگی، به سطح بسیار بالایی رسیده است، تنوع افکار و فرهنگها و در هم تنیدگی فزاینده بهطوری که جوامع مختلف با آداب و رسوم متفاوت، هم در فضای مجازی و هم در فضای فیزیکی بهطور گسترده با هم در ارتباطاند، باعث شده است تا بحث مدارای اجتماعی، یک موضوع بسیار مهم باشد و اندیشمندان علوم اجتماعی به آن توجه کنند؛ بنابراین این پژوهش تأثیر هوش فرهنگی را بر مدارای اجتماعی بررسی میکند. در همین راستا ارتباط میان چهار بعد هوش فرهنگی (شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری) با ابعاد مدارای اجتماعی شامل (مدارای جنسیتی) مدارا نسبتبه زنان مدارای جنسی، مدارای قومی (مدارا نسبتبه اقوام)، مدارای سیاسی، مدارا نسبتبه مهاجران، مدارای دینی و مدارا نسبتبه جرم و مجرمان در قالب الگوی پژوهش برسی شده است. این تحقیق نشان داد میانگین هوش فرهنگی قوم بلوچ بهطور کلی بالاتر از سطح متوسط طیف است، در حالی که این میانگین برای مدارای اجتماعی سطحی پایینتر از حد متوسط را نشان میدهد. در تحقیقی که بهشتی و همکاران در سال 1398 در بین قوم لر انجام دادهاند میانگین هر دو متغیر پایینتر از حد متوسط دیده شده است. همچنین نکتۀ درخور توجه این است که دربارۀ این دو متغیر هیچ تفاوتی بین زنان و مردان وجود ندارد. در بررسی فرضیههای پژوهش، رابطۀ میان هوش فرهنگی فراشناختی تأیید شده است. بنابراین دانش و فرایندهای تفکر مرتبط با فرهنگ، همچنین دانش و قابلیت پردازش این امکان را فراهم کرده است که پیشداوری و تعصب دربارۀ دیگر فرهنگها را کنار بگذارد و سطح تعامل و مدارای اجتماعی فرد افزایش یابد. به این ترتیب، سطح هوش فرهنگی فراشناختی فرد در توانایی شناخت عملکردهای فرهنگی خود، زیر سؤال بردن مفروضات فرهنگی و توسعۀ مکانیسمهای مقابلهای انعطافپذیر، نشان میدهد فردی که دارای فراشناخت بالاست، ویژگیهای بسیار متمایز و انعطافپذیری دارد و درنهایت این ویژگیها در فرد باعث میشود که مدارای اجتماعی مناسبتری با فرهنگهای مختلف و متفاوت داشته باشد. این رابطه در تحقیق بهشتی و همکاران (1398) نیز تأیید شده است. دربارۀ بعد شناختی هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی رابطۀ معناداری وجود نداشت. این یافته با یافتۀ بهشتی و همکاران (1398) هماهنگ است. هوش فرهنگی-شناختی باعث میشود که فرد درک روشنی از شباهتها و تفاوتها در فرهنگ داشته باشد. همچنین باعث میشود که افراد با آداب و رسوم، ارزشها، رفتارها و قوانین مربوط به فرهنگهای دیگر آشنا باشند. یکی از مهمترین دلایل رد فرضیۀ هوش فرهنگی-شناختی با مدارای اجتماعی، نشناختن شباهتها و تفاوتهای دیگر فرهنگها بهوسیلۀ افراد بررسیشده بوده است. جامعۀ بلوچستان با توجه به دور از مرکز بودن و نبود سهولت دسترسی به دیگر شهرها و ارتباطات ناچیز شهروندان بلوچ با دیگر شهرهای کشور و همچنین بهسبب تفاوت مذهبی با دیگر افراد جامعه، همچنین بافت سنتی حاکم بر این جامعه، که باعث تقویت گرایش درونگروهی شده است، باعث شده است امکانات و فرصتهای لازم برای شناخت دیگر فرهنگها را نداشته باشد. احتمالاً همین امر به رد ارتباط معناداری بین بعد شناختی هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی منجر شده است. در ارتباط با رابطۀ بین بعد انگیزشی هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی، بین بعد انگیزشی هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی رابطۀ معناداری وجود دارد. این یافته با نتایج به دست آمده از تحقیق بهشتی و همکاران (1398) همخوان است. توانایی فرد برای هدایت انرژی و توجه به یادگیری، انطباق با عملکرد در یک موقعیت یا محیط فرهنگی متنوع باعث شده است که مدارای اجتماعی نسبتبه دیگر فرهنگها بیشتر شود. با توجه به اینکه منطقۀ بلوچستان در چند سال اخیر بهسبب وجود و گسترش بندر اقیانوسی چابهار و همچنین جاذبههای گردشگری فراوان در این منطقه باعث شده است که ورود گردشگر از دیگر مناطق فراوان شود که این خود باعث انگیزۀ تعامل با دیگر فرهنگها در مردم بلوچستان شده است. گرچه هنوز شناخت کافی از آداب و رسوم و ویژگیهای فرهنگهای مختلف در این منطقه وجود ندارد، انگیزۀ تعامل و شناخت فرهنگهای مختلف رو به فزونی است که این خود باعث تقویت مدارای اجتماعی در این منطقه شده است. درنهایت رابطۀ بین هوش فرهنگی-رفتاری و مدارای اجتماعی بهعنوان فرضیۀ آخر بررسی شد. نتیجۀ آزمون حاکی از این است که بین هوش فرهنگی-شناختی و مدارای اجتماعی، رابطۀ معناداری وجود دارد. هوش فرهنگی مبتنی بر رفتار، به حوزۀ عمل اشاره دارد و قابلیتهای کلامی و غیرکلامی را در بر میگیرد. نتایج حاکی از این است که قابلیتهای کلامی و غیرکلامی، باعث مدارای اجتماعی نسبتبه افراد غیربومی با تفاوتهای فرهنگی مختلف شده است. این یافته با یافتۀ بهشتی و همکاران (1398) کاملاً هماهنگ است. نکتۀ درخور توجه از یافتههای این تحقیق، این است که براساس نظریۀ نگرشها، جامعۀ بررسیشده هم در راستای افزایش هوش فرهنگی-رفتاری عمل میکنند، انگیزههای کافی برای شناخت دیگر فرهنگها را دارند و هم اینکه در شناخت دیگر فرهنگها انعطاف لازم را دارند؛ اما محدودیت تعاملات با دیگر فرهنگها عملاً امکان شناخت ویژگیهای فرهنگی دیگر فرهنگها را از آنان سلب کرده است و با توجه به روند موجود که نشان از افزایش تعاملات دارد، میتوان امیدوار بود که این نقیصه هم جبران شود. بهطور کلی نتایج نشان داد هوش فرهنگی بالا باعث مدارای اجتماعی نسبتبه اقوام، مهاجران، جرم و مجرمان و مدارای سیاسی و دینی میشود. نتایج این تحقیق با نظریات مطرحشدۀ ویلکینسون (1996)، وگت (2002)، پرپوتنسکا و همکاران (2022) و همچنین تحقیقات بهشتی و همکاران (1398)، قادرزاده و نصرالهی (1398) همخوانی دارد. نتیجۀ کلی این است که علاوه بر هوش فرهنگی، متغیرهای مؤثر دیگری هم بر مدارای اجتماعی اثرگذارند و لازم است مطالعه شوند، ولی با استناد به یافتههای این تحقیق دربارۀ اثر بالای هوش فرهنگی و ابعاد آن در تبیین مدارای اجتماعی، باید به این نکته توجه داشت که با افزایش سطح هوش فرهنگی، بسیاری از آسیبها و مسائل اجتماعی را تا حد زیادی کاهش داد که در نبود تفاهم و تحملنکردن تفاوتهای بین افراد ریشه دارد؛ از این رو پیشنهاد میشود برنامهریزان و سیاستگذاران با ارائۀ راهکارهایی در این زمینه گام بردارند که تفاوتهای فرهنگی را به مردم یادآور میشود؛ برای مثال با استفاده از ظرفیتهای گردشگری و یا نمایش فیلمهایی با بنمایۀ فرهنگی و نیز ساخت برنامههای متنوع تلویزیونی دربارۀ ویژگیهای اقوام و ملل مختلف در این راستا گام برداشت.
[1] Cultural Intelligence [2] Elie Wiesel [3] Fletchera [4] به گزارش ایسنا، تکدرخت نخل ساحل روستای درک چند سالی است که بین گردشگران شناخته شده بود و گردشگران زیادی را به این منطقه جذب میکرد که خود چالشهایی ازجمله زیر پا گذاشتن هنجارها و آداب و رسوم مردم محلی را در پی داشته است که شبانه عدهای ناشناس در آستانۀ سفرهای نوروزی1400 آن را بریدهاند. از تکدرخت ساحل درک با عنوان «نماد زیست ساحل کویری» یاده شده است (حسنلو، 1400).
[5] Wang et al. [6] Nooria et al. [7] Caputo et al. [8] Prepotenska et al. [9] Vogt [10] Mutz [11] Wilkinson [12] Artsybashev [13] Stepanova [14] Kuzanski [15] Locke [16] Voltaire [17] Kant [18] Omelenko [19] The paradox of tolerance [20] Popper [21] Haberma [22] King [23] Agius and Ambrosevich [24] Bandura [25] Ryan & Deci [26] Sternberg [27] Thomas | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصانلو، ب. و خدامی، س. (1392). بررسی اثر هوش فرهنگی بر شوک فرهنگی، سازگاری میانفرهنگی و عملکرد. مطالعات توسعۀ اجتماعی- فرهنگی، 2(4)، 96-75.
افرا، ع. (1400). مدارای اجتماعی در جامعۀ فردگرا: مطالعۀ تأثیر فردگرایی بر مدارای اجتماعی جوانان در شهر بجنورد. تحقیقات فرهنگی ایران، 15(1)، 68-43. https://doi.org/10.22035/jicr.2022.2832.3202
بنیاسدی، م.؛ قدیمی، ب.؛ خبیری، ک.؛ علیپور درویش، ز. و حجت، ش. (1400). شناسایی و تدوین مدل ترکیبی عوامل اجتماعی مؤثر بر مدارای اجتماعی تماشاگران لیگ برتر فوتبال ایران. تغییرات اجتماعی فرهنگی، 18(71)، 21-1.
بهشتی، ص. و رستگار، ی. (1391). تبیین جامعهشناختی مدارای اجتماعی و ابعاد آن در بین اقوام ایرانی. مسائل اجتماعی ایران، 4(2)، 35-7.
بهشتی، ص.؛ علیزادهآرند، م. و کنعانی، ز. (1398). تبیین جامعهشناختی رابطۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی بین شهروندان شهر یاسوج. پژوهشهای راهبردی مسائل اجتماعی ایران، 8(2)، 106 – 87.
حسنلو، س. (1400) تکنخل سربریدۀ درک، سایت ایسنا، کد خبر 1400122621104، https://www.isna.ir/news/1400122621104/
زندی درهغریبی، ا.؛ بهیان، ش. و اسماعیلی، ر. (1400). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر مدارای اجتماعی (مورد مطالعه: گروههای قومی ساکن اهواز). توسعۀ اجتماعی، 15(4)، 250 – 215.
قادرزاده، ا. و نصرالهی، ی. (1398). مدارای اجتماعی در جوامع چند فرهنگی: مطالعۀ پیمایشی اقوام شهر میاندوآب. مجلۀ علوم اجتماعی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، 16(1)، 133-89. https://doi.org/10.22067/jss.v16i1.69008
مقتدایی، ف. (1389). بررسی و سنجش میزان مدارای اجتماعی و عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر آن (مورد مطالعه: جامعۀ شهری اهواز). پایاننامۀ کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه چمران اهواز.
نیازی، م.؛ آقابزرگیزاده، ش. و گودرزی، ا. (1400). فراتحلیل مطالعات رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و مدارای اجتماعی در ایران در سالهای 1398-1388. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، 18(2)، 26-1.
References
Afra, A. (2021). Social tolerance in an individualistic society: Studying the impact of individualism on the social tolerance of young people in Bojnord city. Iranian Cultural Research Quarterly, 15(1), 43-68. [In Persian].
Agius, E., & Ambrosewicz-Jacobs, J. (2003). Towards a culture of tolerance and peace. International Bureau for Children's Rights.
Ang, S., Dyne, L.v., & Koh, Ch. (2006). Personality correlates of the fourfactor model of cultural intelligence. Group & Organization Management, 31(1), 100- 23.
ANg, S., Yee Ng, K., & Van, D. (2019). From experience to experiential learning: cultural intelligence as a learning capability for global leader development. Academy of Management Learning & Education, 8(4), 511-26.
Asanloo, B., & Khodami, S. (2014). Considering effects of cultural intelligence on culture shock: Cross-cultural adaptation and performance. Journal of Socio-Cultural Development Studies, 2(4), 75-96. [In Persian].
Bandura, A. (1997). Self-efficacy: The exercise of control. Freeman. ISBN 978-0-7167-2626-5 ( see article).
Caputoa, A., Ayokob, O., luremi, B., Charlott, M., Nii Amoo, N., & Menke, CH.c. (2019). The relationship between cultural values, cultural intelligence and negotiation styles. Journal of Business Research, 99, 23-36.
Bani Asadi, M., Old, B., Khabiri, K., Alipour Darvish, Z., & Hojjat, Sh. (2021). Identification and development of a combined model of effective social factors on the social attitude of the spectators of the Iranian premier football league. Socio-Cultural Changes, 18(71), 1-21 . [In Persian]
Beheshti S., & Rostgar, Y. (2011). Sociological explanation of social tolerance and its dimensions among Iranian ethnic groups. Social Issues of Iran, 2, 7-35. [In Persian]
Beheshti, S., Alizadeh Arend, M., & Kanani, Z. (2018). Sociological explanation of the relationship between cultural intelligence and social tolerance among the citizens of Yasouj city. Iran's Strategic Research on Social Issues, 8 (2), 87-106. [In Persian]
Dennis, Y. (2007). Toleration on faith: locke, and the origins of politicaltoleration. Dessertation, Department of political science, Duke University.
Earley, P. C., & Ang, S. (2003). Cultural intelligence: individual interactions across cultures. Stanford Business Book.
Ghadirzadeh, A., & Nasralhi, Y. (2021). Social tolerance in multicultural societies: a survey study of ethnic groups in the city of Miandoab. Journal of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities, Ferdowsi University of Mashhad, 16(1), 89-133. [In Persian]
Hasanloo, S. (2021). A single beheaded palm of Darak. Isna News. Available at: /https://www.isna.ir/news/1400122621104 [In Persian].
Kont, O. (1995). Osnovnye zakony sotsialnoy dinamiki ili obshchaya teoriya progressa chelovechestva [Basic laws of social dynamics or the general theory of human progress]. Filosofiya istorii: Antologiya [Philosophy of History: Anthology]. Aspekt-Press. https://www.gumer.info/bibliotek_Buks/Sociolog/zombart/01.php.
Kuzansky, M. (2006). O mire very [About the world of faith]. Selected works. Kanon+. https://platona.net/load/knigi_po_filosofii/istorija_vozrozhdenie/kuzans kij_sochinenija_t_2/9-1-0-1031.
Locke, J. (1988). Opyt veroterpimosti. Sochineniya [The experience of religious tolerance. Essays]. Mysl. http://filosof.historic.ru/books/item/f00/s00/z0000461/index.shtml.
Mayer, J. D., & Salovey, P. (1993). The intelligence of emotional intelligence. Intelligence, 17, 433–442.
Mutz, D. (2002). Cross-cutting social networks: testing democratic theory in practice. American Political Science Review, 96 (1), 111-126.
Moqtadaei, F. (2008). Investigating and measuring the level of social tolerance and the social and cultural factors affecting it (Study case: Ahvaz urban society), Master's thesis in Sociology, Chamran University of Ahvaz. [In Persian]
Niazi, M., Aghabozurizadeh, Sh., & Guderzi, A. (2021). Meta-analysis of studies on the relationship between social capital and social tolerance in Iran in 1388-1398. Ferdowsi University of Mashhad Social Sciences, 18(2), 1-26. [In Persian]
Nooria, Y., Erik, L., Ilan, A., & Nicole Franziska, R. (2020). Cultural intelligence, global mindset, and cross-cultural competencies: A systematic review using bibliometric methods. European Journal of International Management, 14(2), 210-250.
Ochildiyev, A. (2007). Tolerance is a factor of stability and development. Tashkent Islamic University.
Omelaenko, N. (2018). Tolerance: Scientific and theoretical discussions. International Conference on Research Paradigms Transformation in Social Sciences: European Proceedings of Social and Behavioural Sciences, 35, 1027- 1032. https://doi:10.15405/epsbs.2018.02.120.
Popper, K. (1992). Otkrytoe obshchestvo i ego vragi )Open Society and Its Enemies(. Feniks. Retrieved from http://library.khpg.org/files/docs/1417188107.doc
PeterLorenz, M., Committee chair, G.F., Richey, R.G., Clampit, J.A., Allaway, A., & Halbsleben, J. (2016). Three essays on cultural intelligence, innovation, and institutional distancedistance. Doctor of Philosophy in the Department of Marketing in the Graduate School of The University of Alabama.
Prepotenska, M., Ovslankina, L., Smyrnova, T., Rasskazova, O., Cherednyk, L., & Doichyk, M. (2022). Tolerance as a communicative and socio-cultural strategy of social agreements. Postmodern Openings, 13(1), 291-312.
Ryan, R. M., & Deci, E. L. (2000). Self-determination theory and the facilitation of intrinsic motivation, social development, and well -being. American Psychologist, 55(1), 68 -78.
Shynkaruk, V.I. (1994). Vira, nadiia, liubov [Faith, hope, love]. Viche, 3, 144-150.
Stepanova, N. G. (2008). Mezhjetnicheskaja tolerantnost' v sovremennom rossijskom obshhestve (social'no-philosophskij analysis). ]Autoreferat dissertacii na soiskanie uchenoj stepni candida filosofskih nauk, Barnaul[.
Sternberg, R.J. (2000). Handbook of intelligence. Cambridge University Press.
Vogt, P. (2002). Social tolerance and education, review of education, pedagogy and cultural studies. Sage.
Wang, C., Shakespeare-Finch, J., Dunne, M. P., Hou, X., & Khawaja, N. G. (2021). How much can our universities do in the development of cultural intelligence? A Cross-Sectional Study Among Health Care Students, Nurse Education Today, 103, 104956, 1-6. doi: 10.1016/j.nedt.2021.104956
Wilkinson, R. G. (1996). Unhealthy societies: The affliction of inequality. Routledge.
Zandi Dareh Gharib, A., Bahyan Bahyan, Sh., & Ismaili, R. (1400). Investigating social factors affecting social tolerance (Case study: Ethnic groups living in Ahvaz), Scientific-Research Quarterly of Social Development, 15(4), 215-250. [In Persian] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 178 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 145 |