تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,655 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,587,609 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,480,059 |
کولبری و دلالتهای هویتی آن: تحلیل مضمون روایت کولبران بانه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 12، شماره 4 - شماره پیاپی 43، دی 1402، صفحه 1-22 اصل مقاله (1.77 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2024.139282.1943 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امید قادرزاده* 1؛ عادل رسولی صدبار2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار، گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی کارشناسی ارشد گروه جامعهشناسی، دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر، مطالعۀ کولبری بهمثابۀ سبک زندگی با دلالتهای هویتی است. روششناسی پژوهش، کیفی و از تحلیل مضمون در مقام روش و استراتژی مدیریت و تحلیل دادهها بهره گرفته شده است. میدان مطالعهشده، کولبران شهرستان بانهاند. برای گردآوری دادهها از مصاحبۀ نیمهساختاریافته استفاده شد. در همین راستا 19 نفر از کولبران با روشنمونهگیری هدفمند و با حفظ حداکثر تنوع انتخاب شدند. بر مبنای تحلیل مضمونی دادهها، 4 مضمون اصلی به شرح زیر استخراج شد: در ارتباط با معانی کولبری، به دو مضمون اصلی «مبارزه برای حفظ کرامت» و «تجربۀ حیات برهنه» دست یافتیم. در ارتباط با دلالتهای هویتی کولبری، دو مضمون اصلی «تردید در بازشناسی کولبر بهمثابۀ ایرانی» و «قومیت بهمثابۀ سپر محافظتی» به دست آمد. اینهمانی کُردبودن با کولبری، بازنمای طرد اجتماعی ساختاری مناطق مرزی است و بر دگردیسی کولبری از یک امر اقتصادی و معیشتی صرف، به کرداری سیاسی- فرهنگی و هویتی دلالت دارد که از سوی کولبران به شیوهای مبدعانه فهم و تفسیر میشود و روایت مسلط را به چالش میکشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تجربۀ حیات برهنه؛ طرد اجتماعی؛ زندگی شرافتمندانه؛ کولبری؛ قومیت بهمثابۀ سپر محافظتی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه شهرستان بانه، یکی از شهرستانهای مرزی و کوهستانی در استان کردستان است. دوری از مرکز، موقعیت مرزی و تداوم پیامدهای هشت سال جنگ ایران و عراق، که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامداری منطقه را با آسیبهای جبرانناپذیری روبهرو کرد، در کنار توسعهنیافتگی مزمن، مرز را به بدیل معیشتی پایدار در منطقه مبدل کرده است. بازارچههای مرزی، نوعی راهبرد نهادی واکنشی با هدف سامانبخشی به اقتصاد غیررسمی و مدیریت پیامدهای چند جانبۀ اقتصاد مرزی است که در دولتهای پس از جنگ در دستور کار قرار گرفت. «دولتهای بعد از جنگ تحمیلی، با فراهمکردن بسترهای دادوستد در قالب سیاستگذاری، تصویب قوانین و نهادسازی، تجارت مرزی را همچون شیوهای برای سازماندهی اقتصادِ جامعه و دستیافتنیترین راه برونرفت از توسعهنیافتگی در این مناطق بدل کردند، تا جایی که اینگونه اقدامات بهطرز نانوشتهای، به شیوههای غیررسمیِ تجارت مرزی مقبولیت و مشروعیت بخشید» (امیرپناهی، 88:1397). از سال 1384 از جانب نیروهای انتظامی و ستاد مبارزه با قاچاق، در کنار معابر و بازارچههای رسمی، ایجاد بازارچههای موقت یا همان «معابر کولبری» در دستور کار قرار گرفت و چندین معبر کولبری در کردستان ایجاد شد. ادارۀ این معابر بر عهدۀ مرزداران بود و وزارت صنعت، معدن و تجارت بر آن نظارتی نداشت (خضری، 1396: 92). «گرچه بازارچههای مرزی با هدف ایجاد اشتغال و تأمین معیشت، کنترل قاچاق کالا و افزایش امنیت تأسیس گردید، اما نمیتوان به این نتیجه رسید که این اهداف محقق شدهاند» (ولیقلیزاده و حسیننژاد، 1395: 2). افراد ساکن در روستاهای تا شعاع 15 کیلومتری مرزی، دفترچۀ کولبری رسمی داشتند و از معابر موقت غیررسمی قادر به ورود 100 قلم کالای تأییدشدۀ گمرک و وزارت صنعت، معدن، و تجارتاند. همزمان با دایرشدن بازارچهها و توقف فعالیت آن در سال 1396، کولبری بهصورت غیررسمی تداوم پیدا کرده است. تداخل و درهمریختگی سازمانها و نهادهایی که بنابر دلایل ویژهای در بازارچههای مرزی حضور دارند، اما بهلحاظ مسئولیتی و کارکردی در نوعی سردرگمی و یا درهمریختگی و اختلاط به سر میبرند، برای کاسبکاران، تجار، بازرگانان، پیلهوران و ترخیصکاران، ابهام، اتلاف وقت و هزینههای بسیاری در پی داشته است (قادرزاده و همکاران، 1392: 184). شهرستان بانه از تحولات ساختاری و وابستگی فزاینده به مرکز در امان نمانده است، بهطوری که در چند دهۀ اخیر، درآمد بخش درخور توجهی از مردمان این منطقه به مرز وابسته و «کولبری» به یکی از راههای اصلی ارتزاق تبدیل شده است. نکتۀ چشمگیر آن است که این شهرستان در سالهای اخیر، از قطبهای جاذب جمعیتی استان کردستان بوده و ازلحاظ منطقهای، بیشترین سهم را در افزایش جمعیت تجربه کرده است و هماکنون با رشد سالیانۀ جمعیتی نزدیک به 4درصد، بالاترین میزان افزایش جمعیت را در استان دارد (مرکز آمار ایران، 1395). این وضعیت موجب پایداری ساختار سنی جوان شهرستان شده و با توجه به افزایش جمعیت در سن کار، مسئلۀ کار و معیشت ساکنان را با توجه به گسترش کولبری پیچیدهتر کرده است. هرچند آمار رسمی از تعداد کولبران منتشر نشده است، اما با استناد به مطالعۀ خضرپور و همکاران (1397)، «دو شهر بانه و مریوان، دارای بیشترین تعداد کولبر میباشند». بر مبنای شواهد میدانی، شمار درخور توجهی از افراد و خانوارها مستقیم و غیرمستقیم با این پدیده درگیرند. «کولبران طیفهای سنی با مدارج تحصیلی و شغلهای متفاوت را شامل میشوند» (عنبری و عبدهزاده، 1399: 162؛ Soleimani & Mohammadpour, 2020: 4-5؛ زارع شاهآبادی و محمدی، 1400: 144). برخی پژوهشها به پایینآمدن متوسط سن کولبران (هدایت و باسیتی، 1399: 141) و حتی کولبری زنان (پوزشی و همکاران، 1397: 1) اشاره داشتهاند. این امر گستردگی، دوام، فراگیری و همیشگیشدنِ این پدیده را نشان میدهد. بیشتر مرزنشینان، کولبری را زیست کرده و زیستجهان آنها حول تجربۀ کولبری سامان یافته است. امروز کولبری یک منبع درآمد و الگوی معیشتی یا شغلی رایج نیست، بلکه نوعی سبکزندگی و خردهفرهنگ است؛ زیرا کولبری در گذر زمان، هنجارها و قواعد فرهنگی و اجتماعی، شبکۀ کنشگران، ارتباطات و مناسبات نهادی خاص خود را شکل داده است. نقشی که سبک زندگی در برساخت هویت و هویتیابی دارد، ازنظر جامعهشناختی، امری مسلم و انکارناپذیر است. «منظور از سبک زندگی در اینجا، مجموعهای از عملکردهاست که علاوه بر رفع نیازهای جاری، تجسمبخش روایت خاصی از هویت فرد در برابر دیگران است» (گیدنز، 1390؛ 120). مدعای پژوهش کنونی این است که امروزه کولبران به کولبری همچون سبک زندگی مینگرند که حامل دلالتهای هویتی ویژهای است. مطالعۀ تجربۀ زیستۀ کولبران و هویتیابی که به میانجی این زیستجهان و سبک زندگی تکوین مییابد، اهمیت علمی و عملی دارد. به این ترتیب هدف پژوهش حاضر، مطالعۀ دلالتهای هویتی کولبری و معانی مرتبط با آن است.
در چند دهۀ اخیر، پژوهشهای مبسوطی دربارۀ کولبری تولید شده است. در اینجا بر تحقیقاتی تأکید میشود که ارتباط موضوعی و میدانی بیشتری با پژوهش حاضر دارند. خضری (1396) مجموعه مقالاتی را با عنوان «پیداوپنهان کولبری» گردآوری کرده است. بخش درخور توجهی از مقالات و گفتوگوها به زمینههای کولبری (توسعۀ نامتوازن، شناسایینکردن پتانسیلها و نبودِ توسعۀ محلی، مدیریت تمرکزگرا و شرایط اقتصادی نواحی مرزی) معطوف بوده و تجربۀ زیستۀ کولبران کمتر بررسی شده است. افضلی و رنجبری چیچوران (1399) در پژوهشی با عنوان «پیامدهای سیاسی-اجتماعی کولبری در نواحی غرب کشور»، تبعات سیاسی-اجتماعی پدیدۀ کولبری را در نواحی مرزی غرب کشور به روش اسنادی بررسی کردهاند. بر مبنای یافتهها، کولبری در ابعاد اجتماعی، پیامدهایی چون بارورنشدن استعدادهای فردی و ظرفیتهای منطقه، مهاجرت و حاشیهنشینی، بیاعتنایی به کرامت انسانی و تضعیف اعتماد به نفس، تشدید شکافهای طبقاتی، لطمه به بنیاد خانواده و در ابعاد سیاسی، پیامدهای تشدید احساس تبعیض و کاهش مشارکت سیاسی، اعتراضات و اعتصابات و تشدید ناحیهگرایی را در منطقه بههمراه خواهد داشت. پژوهش غیاثوند و همکاران (1402) نشان میدهد تجربۀ زیستۀ کولبران در میدان تجارت مرزی بر بیقدرتی، بروکراتیزهشدن، شهروندی معلق، تبعیض نهادی، کرامتزدایی، حاشیهایشدن فزاینده، تماشاییشدن، زیستجهان ناامن و زیست دردمند دلالت دارد. کولبری پدیدهای ساختاری و تاریخی است که سازوکارهایی آن را شکل داده و تداوم بخشیده است، کولبری محصول طرد است و تداوم آن، به طرد مضاعف میانجامد. در مرور پیشینۀ تجربی، این نکته خودنمایی میکند که پژوهش دربارۀ کولبری، سیر فزایندهای به خود گرفته است. پژوهشهای مذکور بهنوعی این نکته را تأیید میکنند که کولبری در نواحی کُردنشین، بهطور عام و در میدان مطالعهشده بهطور خاص، امری بسترمند و تاریخی است که تحت تأثیر شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی ایجاد شده است. اما بخش عمدۀ این پیشینۀ پژوهشی به زمینهها و بسترهای کولبری معطوف است (خضری، 1396؛ خضرپور و همکاران، 1397؛ احمدرش، 1397؛ افضلی و رنجبری چیچوران، 1399؛ محمودی و مرادی، 1400؛ قادرزاده و غیاثوند 1401). آنچه در این پژوهشها غایب است، هویتیابی به میانجی کولبری است. برخی از مطالعات با اینهمانی کولبری با قاچاق، صورتمسئله را پاک کردهاند (برای نمونه، اصلانی اسملرز و همکاران، 1394). وجه ممیزۀ پژوهش کنونی، توجه به زیستجهان کولبران و دلالتهای هویتی کولبری و مرزبندیهای هویتی کولبران است. پژوهش حاضر با گذار از گفتمان مسلط بر بیشتر پژوهشهای انجامشده که با «قربانیانگاری کولبران» و مفهومسازی آن بهمثابۀ «اشتغال کاذب» و «قاچاق» در صدد سیاستزدایی و هویتزدایی از کولبری و کولبراناند، با بهخدمتگیری مفهوم «سبک زندگی و خردهفرهنگ»، چشمانداز دیگری را پیش میکشد و از «فرودستانگاری» کولبران حذر میکند.
در پژوهش کیفی حاضر، از سازههای طرد اجتماعی، خردهفرهنگ، سبک زندگی و هویت مقاومت بهمثابۀ مفاهیم حساس در فهم معنای کولبری در نزد نمونهای از کولبران بهره گرفته شده است. مناطق مرزی از توسعهنیافتگی رنج میبرند و توسعهنیافتگی مناطق مرزی، بر طرد اجتماعی در سطح کلان دلالت دارد. بر همین اساس، مفهوم طرد اجتماعی، مفهومی راهگشا در فهم معنا و دلالت کولبری برای کولبران است. طرد اجتماعی، فرآیند پیچیده و چند بعدی است و بر فقدان یا محرومیت از منابع، حقوق، کالاها و خدمات و ناتوانی در مشارکت در روابط و فعالیتهای عادی دلالت دارد که بیشتر افراد جامعه در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی به آن دسترسی دارند. طرد اجتماعی بر کیفیت زندگی افراد و بر برابری و انسجام جامعه بهمثابۀ کل تأثیر میگذارد» (Levitas et al., 2007: 9). طرد اجتماعی، از روابط نابرابر قدرت در ابعاد چهارگانۀ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نشئت میگیرد و در سطوح مختلف فردی، خانوادگی، گروهی، اجتماعی، ملی و جهانی پدیدار میشود. این مسئله به پیوستاری از ادغام/طرد منجر میشود که با دسترسی نابرابر به منابع، قابلیتها و حقوق مشخص و به نابرابری در سلامت منتهی میشود (Popay, 2010: 295). سیلور[1] (1994)، از صاحبنظران اصلی حوزۀ طرد اجتماعی، طرد اجتماعی را در سطوح خُرد، میانی و کلان از هم تفکیک کرده است. سطح کلان، بر ظرفیت ساختاری عضویت اجتماعی دلالت دارد. در این سطح، بر گروهها و اشخاص مطرودی تمرکز میشود که دچار ناتوانایی یا فقدان دسترسی به فرصتهای ساختاری شدهاند. طرد در سطح خرد، سبب قطع پیوندهای اجتماعی میشود و گروهها را به هم متصل میکند. در اینجا تمرکز بر روابط میان افراد و گروهها، بدون در نظر گرفتن نقش ساختارهای طردکننده است. در سطح میانی، علاوه بر افراد طردشده، بر نهادهایی تمرکز میشود که مسبب طرد افراد و گروههای اجتماعی میشوند. بر این اساس، طرد اجتماعی فرآیند چند بعدی و رابطهای برای انکار فرصتهای مشارکت اجتماعی، گسست پیوندهای اجتماعی و اختلال در همبستگی اجتماعی است. ممکن است ابعاد طرد (نژادی، قومی، زبانی، مذهبی و دیگر هویتهای فرهنگی و همچنین سن، جنسیت، ناتوانی، فقر، بیکاری، شرایط اجتماعی-اقتصادی و محل زندگی) همپوشانی داشته باشند و متقاطع و انباشته شوند. طرد اجتماعی پیامدهای منفی برای افراد طردشده و جامعه دارد. بهعنوان یک رابطۀ اجتماعی، ممکن است طرد اجتماعی عمدی یا نهادی، چهره به چهره یا غیرشخصی باشد؛ صرفنظر از این، بهطور غیرارادی دسترسی به زندگی اجتماعی را محدود میکند و مانع از ایفای نقشهای اجتماعی تجویزشده بهطور هنجاری میشود. معنای «طرد اجتماعی» براساس بافت اجتماعی متفاوت است، بهطوری که قواعد مسلط فرهنگی، قانونی و دیگر قواعد عضویت یا واجد شرایط بودن، یک نقطۀ مرجع برای ارزیابی این را فراهم میکند که چه کسی «در» و چه کسی «خارج» است. رویکرد سازهگرایانه به ناسیونالیسم، ملت را پروژهای سیاسی و ایدئولوژیک نخبگان میبیند که برای ترسیم مرزهای شمول، حول یک اجتماع سرزمینی یا قومی ترسیم میشود و روایت همگن را دربارۀ ارزشها، تاریخ و شیوۀ زندگی تحمیل میکند. ناسیونالیسم تنها فرآیند شمولیت و ساخت اجتماع نیست، بلکه از فرآیند طردشدن بهویژه در شرایط تفاوت مذهبی، زبانی یا دیگر عناصر فرهنگی ناشی میشود؛ بنابراین ممکن است ناسیونالیسم، مرزهای گسترده یا باریکی را از تعلق ایجاد کند که در قوانین مربوط به مهاجران برای کسب تابعیت، منعکس میشود. غریبهها، هم رژیمها و هویت ملی را به چالش میکشند و هم احساس «ما» را در بین خودیها ایجاد میکنند (Silver, 2019: 3). ترکیب نژادی، قومی و مذهبی در هر جامعهای متفاوت است و پتانسیل طرد را بر مبنای ترکیب اجتماعی و فرهنگی ایجاد میکند. طرد اجتماعی، خردهفرهنگها و هویتهای اولیه را در نزد افراد و گروههای محروم اجتماعی برجسته میکند (Wimmer, 2013: 75). بر این اساس، تجربۀ طرد اجتماعی با شکلگیری خردهفرهنگها و سبکهای زندگی ویژه همراه است. دومین مفهوم راهگشا و مرتبط با طرد اجتماعی، خردهفرهنگ بهمثابۀ سبک زندگی است. اگرچه تعریفِ سبک زندگی محل مناقشه است، همۀ تعاریف بر ویژگی ارتباطی آن اتفاقنظر ندارند. سبک زندگی شیوهای است که «ازطریق آن فرد (یا گروه) موقعیت اجتماعی خود را به میانجی الگوهای رفتاری خاص نشان میدهد» (Van Acker, 2015: 4). سبک زندگی در اینجا، الگویی از رفتارهای مشاهدهشدنی و بیانی در نظر گرفته میشود (Van Acker, 2015: 15). از این نظر، سبک زندگی مجرایی است که به میانجی آن، اعضای یک گروه اجتماعی منزلت و موقعیت خود را ابراز میدارند و خود را از دیگر گروهها متمایز و هویتیابی میکنند. آنچه برای پژوهش حاضر حائز اهمیت است، اشتراک مفهومی و مصداقی دو مفهوم سبک زندگی و خردهفرهنگ است که کارکرد نسبتاً مشابه این دو مفهوم را در زیست اجتماعی افراد و گروهها نشان میدهد. «چون فرهنگ و خردهفرهنگ شامل ارزشها و شیوۀ زندگی مشترک است، با برخی از تعاریف سبک زندگی اشتراک زیادی دارد و میتوان آن را بهمثابۀ نوعی سبک زندگی در نظر گرفت» (Ansbacher, 1967: 196). در اینجا تعریف هنفلر[2] (2014) از خرده فرهنگ راهگشاست: «شبکههای اجتماعی نسبتاً پراکنده که دارای هویتهای مشترک، معانی متمایز پیرامون ایدهها، شیوهها، اشیای خاص و حس به حاشیه رانده شدن یا مقاومت در برابر جامعۀ «متعارف» هستند». مفهوم سبک زندگی، بیشتر امری فردی و بازاندیشانه و مفهوم خردهفرهنگ، امری جمعی و واکنشی (نسبتبه فرهنگ مسلط) پنداشته میشود. پژوهش حاضر، خردهفرهنگ را با آگاهی به این نکتهگذاری به خدمت میگیرد که در جامعهشناسی و از مفهوم خردهفرهنگ به سبک زندگی وجود دارد؛ گذاری که بهویژه در دوران پساجنگ از سوی صاحبنظرانی همچون هنفلر (2014) تئوریزه شده است. تلاش نظری هبدیج (1979) در کتاب خردهفرهنگ: معنای سبک و بهکارگیری اصطلاح «سبک خردهفرهنگی[3]» در چنین فضایی فهمپذیر است. البته در میان اندیشمندان کلاسیک نیز، ماکس وبر «از سبک زندگی بهطور جمعی استفاده کرد، بهطوری که معنای آن کاملاً شبیه خردهفرهنگ بود» (Ansbacher, 1967: 196). سبک زندگی نزد وبر[4]، با «گروههای منزلت[5]» گره خورده است. ازنظر وبر، «گروه منزلتی، به گروهی از افراد اطلاق میشود که دارای منزلت یکسانی هستند و این منزلت را بیان میکنند» (Van Acker, 2015: 4). «خردهفرهنگها به شکلی جادویی، تناقضات حلناشدۀ فرهنگ مسلط را بیان و حل میکنند» (استوری، 1398: 281). ممکن است گروههایی که تجربۀ طرد اجتماعی، تبعیض و محرومیت اجتماعی را داشتهاند، خردهفرهنگ ویژهای را برساخت کنند. بیدلیل نیست که بیشتر «مطالعات خردهفرهنگها بر گروههای حاشیهای، استثنایی، محروم یا منحرف در جامعه؛ برای مثال اقلیتهای قومی، متمرکز شده است» (Veal, 1993: 235). «خردهفرهنگها باید حول برخی فعالیتها، ارزشها، استفادههای خاص از مصنوعات مادی، فضاهای سرزمینی و غیره متمرکز شوند که بهطور قابل توجهی آنها را از فرهنگ گستردهتر متمایز میکند» (Hall and Jefferson, 2006: 7). اعضای گروه به میانجی این خردهفرهنگ که در شیوۀ زیستشان تجلی مییابد، ضمن نشان دادن منزلت و موقعیت خود، تعلق خود به آن گروه اجتماعی را تأیید و تمایز هویتی را ابراز میدارند. با توجه به اینکه کولبران با تجربۀ تبعیض، محرومیت، طرد اجتماعی و به حاشیه رانی روبهرویند و کولبری به یک الگوی معیشتی گسترده در نواحی مرزی بدل شده است، نوشتار حاضر در تلاش است تا سازههای نظری مذکور را دربارۀ میدان مطالعهشده به خدمت بگیرد. سومین سازۀ نظری پژوهش حاضر که ارتباط مفهومی با طرد اجتماعی در سطح کلان و شکلگیری خردهفرهنگها بهمثابۀ امری جمعی و واکنشی (نسبتبه فرهنگ مسلط) دارد، هویت مقاومت است. هویت و سبک زندگی در رابطهای دیالکتیکی با هم قرار دارند. سبک زندگی هم هویت جمعی را شکل میدهد و هم بهوسیلۀ آن شکل میگیرد. آنچه ازنظر علوم انسانی مسلم است، رابطۀ میان سبکهای زندگی، خردهفرهنگها، هویت، دیگری و قدرت است. خردهفرهنگها در بر گیرندۀ ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاریاند که گاهی فرهنگ رسمی، نهادها و کارگزاران نهادی و کلان، روایت آن را به چالش میکشند. ممکن است این ارزشها و هنجارها بر مبنای نشانگرهای هویتی زبان، مذهب و قومیتی شکل بگیرند و از این طرق تغذیه شوند. خردهفرهنگها بهمثابۀ سبکی از زندگی نگریسته میشوند. سبکهای زندگی همچنان که گیدنز (1390) تأکید داشت، ظرفی از هویتهایند. بهطور کلی نظریات متأخر جامعهشناسی، عاملیت و کنشگری بیشتری برای افراد و گروهها قائلاند؛ برای مثال، گیدنز (1390) با اشاره به مفهوم «سیاست سبک زندگی[6]»، سیاسیشدن زندگی روزمره و سبکهای زندگی را بررسی کرده و هنفلر و همکاران[7] (2012) از «جنبشهای سبک زندگی»[8] سخن گفتهاند. فارغ از موضوعیت این سازهها در میدان مطالعهشده، سبکهای زندگی در دورۀ اخیر بیش از پیش با امر سیاسی در سطح خرد و کلان گره خورده است. هبدیج (1979) معتقد است: «سبک خردهفرهنگی بهعنوان واکنشی به تغییرات تجربهشده در چارچوب نهادی کار است. تصویری معتبر از انسجام اجتماعی، تنها ازطریق تصاحب و بازتعریف فرهنگهای مقاومت (مثلاً فرهنگهای جوانان طبقۀ کارگر) برحسب آن تصویر قابل حفظ است». «واضح است که خردهفرهنگها خارج از مدار بازتابی تولید و بازتولید که قطعات مجزا و تکهتکهشدۀ کلیت اجتماعی را حداقل در سطح نمادین به هم پیوند میدهد، نمیایستند. اعضای معمولی یک فرهنگ تا حدی با تعاریف غالب در مورد اینکه چه کسی و چه هستند، مخالف هستند و تا حدودی موافق هستند و مقدار قابل توجهی زمینۀ ایدئولوژیک مشترک بین آنها و فرهنگ مسلط وجود دارد» (Hebdige, 1979: 86-89). هویتها همواره در بستر روابط قدرت و به میانجی عناصری چون تاریخ، جغرافیا، سازوکار سیستم اقتصادی، مذهب، خاطرۀ جمعی، نهادهای تولید و بازتولید، رؤیاهای شخصی، دستگاه قدرت و الهامات دینی برساخته میشوند. افراد، گروهها و جوامع، این مواد خام را پردازش و بر طبق مقتضیات اجتماعی و برنامههای فرهنگی بازتنظیم میکنند که از ساخت اجتماعی و قالب زمانی- مکانی آنها نشئت میگیرد. کاستلز (1385) با بیان اینکه ساخت اجتماعی هویت، همواره در زمینۀ مناسبات قدرت شکل میگیرد، هویت را سنخشناسی هویت میکند و تفاوت میگذارد: «هویت مشروعیتبخش[9]» که گفتمان مسلط و نهادهای قدرت آن را برساخته میکنند تا سیطرۀ خود را بر عاملان اجتماعی گسترش و توجیه کنند. این هویتها از سوی نهادهای سلطه تأیید شده است. «هویت مقاومت[10]» را عاملانی برساخته میکنند که در شرایطی ساختاری قرار گرفتهاند و در گفتمان مسلط، فاقد جایگاه ارزشمندند. به باور کاستلز (1385)، هریک از فرایندهای هویتسازی، پیامدها و نتایج اجتماعی و سیاسی متفاوتی را در پی دارند؛ برای نمونه، هویت مقاومت به شکلگیری اجتماعات و اشکالی از مقاومت اجتماعی در برابر سلطه منتج میشود که به شکل مسلط هویتسازی در جامعۀ معاصر تبدیل شده است. یکی از این اشکال، ناسیونالیسم قومی است که عمدتاً از بطن تبعیض و بیگانگی سیاسی نشئت میگیرد. هویت مقاومت را گروههایی برمیسازند که حاشیهنشینی و طرد اجتماعی را تجربه میکنند. «طرد اجتماعی حالتی را توصیف میکند که در آن افراد قادر به شرکت در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متعارف و مورد انتظار نیستند» (Labonte et al., 2011: 9). «طرد اجتماعی بیشتر از ویژگیهای گروههاست تا افراد. این گروهها ممکن است با فرهنگ، مذهب، رنگ، جنسیت، ملیت یا وضعیت مهاجرت یا کاستشان از سایرین در جامعه متمایز شوند» (Stewart et al., 2006: 4). دربارۀ هویت مقاومت، گروههایی که احساس میکنند ازنظر فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی به حاشیههای جامعه رانده شدهاند، با هویتیابی واکنش نشان میدهند که به آنها اجازه میدهد در برابر همسانسازی سیستمی مقاومت کنند که آنها را تابع آن میکند. «برخی از گروههای اجتماعی، دقیقاً به این دلیل که نمیتوانند بهعنوان شهروند مقاومت کنند یا در اقلیت هستند و نمیتوانند از حقوق سیاسی خود استفاده کنند، این مسیر را در پیش میگیرند» (کاستلز، 1385: 45-50). هویت مقاومت، شکلی از هویت جمعی است. اگرچه توافقی بر سر تعریف هویت جمعی وجود ندارد، بحثها دربارۀ این مفهوم همواره نشان میدهد که هویت جمعی، «تعریفی تعاملی و مشترک» و تداعیکنندۀ احساس «ما» در برابر «دیگری» است؛ اما سپس فرایندی را برجسته میکند که ازطریق آن کنشگران اجتماعی، خود را بهعنوان یک جمع میشناسند» (Snow, 2001: 2). بر این مبنا افرادی که تجربۀ مشترکی از سرکوب، انکار، طرد، تبعیض و محرومیت اجتماعی داشتهاند، ممکن است به میانجی خردهفرهنگ، تمایز هویتی خود را از گروه فرهنگی مسلط بیان و ترجیحات هویتی و مرزبندیهای هویتی خود را از دیگری ابراز کنند.
روششناسی پژوهش با توجه به اینکه هدف پژوهش، مطالعۀ فهم کولبران از دیگری و روایت چگونگی هویتیابی کولبران است، روششناسی کیفی و تحلیل مضمون در مقام روش و استراتژی مدیریت و تحلیل دادهها مناسبت دارد. «تحلیل تماتیک، اساساً روشی برای شناسایی و تحلیل الگوها در دادههای کیفی است» (Clarke & Braun, 2013: 1) و هر روایتی خود ساختار و الگو دارد. تلاش پژوهش کنونی، کشف مضامین و الگوهای مرتبط با هویت کولبران است. انتظار چنین است که تحت تأثیر تجربۀ زیستۀ مشترک کولبران با معانی و مضامین مشترکی در خوانش کولبران روبهرو شویم. «تحلیل دادهها به روش تماتیک، شامل شش مرحلۀ آشنایی با دادهها، تولید کدهای اولیه، جستوجوی تمها، بازنگری در تمها، تعریف و نامگذاری تمها و درنهایت، گزارشنویسی و تحلیل نهایی است» (Clarke & Braun, 2013: 2). البته تحلیل، فرایندی رفت و برگشتی است و مراحل مذکور لزوماً ماهیت خطی ندارند. بر مبنای این، مراحل پیشنهادی کلارک و براون[11] (2013) ضمن انجام مصاحبهها، یادداشتها و تحلیلهای اولیه ثبت شد. ضمن اینکه مصاحبهها بهصورت نوشتاری درآمد و پیوسته بازخوانی میشد. میدان پژوهش حاضر، کولبرانی است که حداقل سه سال تجربۀ کولبری در شهرستان بانه و با این زیستجهان، آشنایی لازم داشتهاند؛ با این استدلال که آشنایی بیشتر و تجربۀ مداوم، سبب میشود تا روایت آنها به شکل معنادارتری، روایتگر داستان کولبران و بهویژه دلالتهای هویتی کولبری بهمثابۀ سبکزندگی و خردهفرهنگ باشد. از مختصات پژوهش حاضر، دشواری دسترسی به اعضای نمونۀ مطالعهشده بود؛ بهویژه آنکه در روایت مسلط، به کولبران بهمثابۀ قاچاقچی و متجاوز نگریسته میشود و به هنگام مراجعۀ پژوهشگر، بیشتر آنها تمایلی به انجام مصاحبه نداشتند. با توجه به رویکرد تفسیری و روششناسی کیفی، نمونهها باید با اهداف پژوهش تناسب داشته باشد؛ بر این مبنا روش نمونهگیری هدفمند به کار گرفته شد. اقتصاد، مرز شبکهای مخصوص به خود را دارد و کولبران در یک شبکۀ تعاملی با هم در ارتباطاند و یکدیگر را میشناسند. «ویژگی اصلی شبکه، ارتباط مستقیم و غیرمستقیم افراد یا واحدها با یکدیگر است. نمونهگیری گلولهبرفی، شیوهای برای شناسایی و نمونهگیری موردها در یک شبکه است» (نیومن، 1399: 469). نمونهگیری گلولهبرفی با حداکثر تنوع، ضمن تسهیل دسترسی به اعضای نمونه، امکان وجود تنوع لازم را در اعضای نمونه نیز فراهم کرد. تلاش بر این بود که نمونههای انتخابی، تنوع لازم را ازنظر سنی، تحصیلات، تجربۀ کولبری و محل سکونت داشته باشند. در پژوهش حاضر، تعداد افراد نمونه بر مبنای اصل اشباع تماتیک تعیین شد و جریان مصاحبه و نمونهگیری تا زمان حصول دانش عمیق به میدان مطالعهشده و دستیابی به اهداف پژوهش ادامه پیدا کرد. درمجموع 19 مصاحبۀ نیمهساختاریافته انجام شد. کمترین زمان مصاحبه 90 دقیقه و بیشترین 180 دقیقه بود. مصاحبهها ضمن یادداشتبرداری محقق، به شکل صوتی ضبط شد و درنهایت به شکل نوشتاری درآمد. همچنین تحلیل دادهها به روش تماتیک و کدگذاری دادهها با استفاده از نرمافزار مکسکیودا[12] انجام شد. برای اعتبار پژوهش از ابزارهای مختلفی بهره گرفته شد. یکی از این ابزارها، «دادههای غنی» بود. در این راستا، بهجای یادداشتهای دستچینشده، متن مصاحبه کلمه به کلمه ضبط و ثبت شد تا تصویری عمیقتر و آشکارتر ارائه شود. استفاده از «شواهد متناقض»، از دیگر ابزارهای اعتباریابی بود. شواهد متناقض به این کاستی اشاره دارد که «در یک مطالعۀ کیفی، دادهها میتوانند بهطور نامناسبی تقلیل یابند؛ بنابراین، شناسایی و تجزیه و تحلیل دادههای متناقض و موارد منفی، بخش کلیدی منطق آزمون اعتبار در تحقیقات کیفی است» (Coleman, 2022: 2). «محققی که بهدنبال شواهد ردکننده نیست، میتواند تنها به جستوجوی اطلاعاتی متهم شود که تفسیرها را تقویت میکند» (Daytner, 2006: 7). در همین راستا تلاش شد تا کدگذاری و تقلیل دادهها و تحلیلها و تفسیرهای آنها علاوه بر اینکه متأثر از ذهنیت خلاق پژوهشگر و اهداف پژوهش باشد، بر روایتهای کولبران غالبنشده و بر پایۀ روایتهای آنها استوار باشد. این امر مستلزم اشاره به مواردی بود که بیانگر تناقضات موجود در روایت کولبران و تفاسیر گاه متناقض آنها از رویدادها و زیستجهانشان باشد. برای دریافت بازخورد، به فرایند تقلیل (کدگذاری دادهها) و تفسیر (تحلیل دادهها)، بررسی اعضا و بازبینی مشارکتکنندگان، بهعنوان یکی دیگر از ابزارهای اعتباریابی توجه و روایتهای کولبران در دسترس پس از بازنویسی در اختیار آنها گذاشته شد تا دربارۀ صحت رونویسی روایتها و تحلیل دادهها اظهارنظر کنند. علاوه بر کولبران، تحلیل و یافتههای پژوهش در اختیار استاد راهنما، استاد مشاور و افراد مطلع، ازجمله پژوهشگرانی قرار گرفت که دربارۀ کولبری پژوهش انجام داده بودند و با توجه به بازخوردها، نتایج و تحلیلها جرح و تعدیل شد.
در پژوهش حاضر با 19 کولبر مصاحبۀ مفصل به عمل آمد که حداقل سه سال تجربۀ کولبری داشتند. برای رعایت اخلاق پژوهش و محرمانهماندن اطلاعات شخصی مصاحبهشوندگان، از نامهای مستعار استفاده شده است. از میان مصاحبهشوندگان، 2 نفر از اعضای نمونه، مجرد و 17 نفر دیگر متأهل بودند. حداقل سن مصاحبهشوندگان 21 سال و حداکثر 47 سال بود. این امر، تنوع سنی کولبران را نشان میدهد. بهلحاظ سواد، 7 نفر تحصیلات ابتدایی، 6 نفر تحصیلات راهنمایی و دبیرستان، 4 نفر دیپلم و 2 نفر دیگر لیسانس داشتند. از معیارهای انتخاب نمونه، تجربۀ کولبری بود؛ یعنی مدت زمانی که آنها به شکل مستمر کولبری کرده بودند. کولبرانی که حداقل 3 سال تجربۀ کولبری داشتند، برای مصاحبه انتخاب شدند. تجربۀ کولبری اعضای مصاحبه از 3 سال تا 15 سال متغیر بود.
جدول 1- مشخصات مصاحبهشوندگان Table 1- Characteristics of the interviewees
تحلیل و تفسیر یافتههای میدانی تحلیل مضمون روایت کولبران نشان میدهد که کولبران مبدعانه، پدیدهها و رخدادهای زیستجهان خود را معنا میبخشند. بر مبنای جدول (2) و شکل (1) و (2)، روایتهای کولبران، ما را به دو مضمون اصلیِ مبارزه برای حفظ کرامت (با سه مضمون فرعیِ «قداست و شرافتمندی»، «مبارزه برای بقا» و «ارجحیت کولبری بر کار مهاجرتی») و کولبری بهمثابۀ حیات برهنه (با چهار مضمون فرعی «تعلیق قانون»، «تعلیق شهروندی»، «زندگی آستانهای» و «کار در مخاطره و اضطرار») رهنمون کرد.
تحلیل مضمون روایت کولبران نشان میدهد که آنها کولبری را مجرایی برای امرار معاش شرافتمندانه و مبارزهای برای حفظ کرامت تفسیر میکنند. نبود اشتغالزایی و فقدان فرصتهای شغلی مناسب، از ویژگیهای بارز اقتصاد مرزی کُردستان است. این شرایط اقتصادی موجب وابستگی مضاعف به اقتصاد مرکز و رویآوردن بخش زیادی از خانوادهها به کارهای مهاجرتی فصلی در دیگر شهرها، بهویژه شهرهای غیرکُردنشین شده است: ازجمله کار در کورههای آجرپزی، مزارع سیبزمینی و باغها. در اقتصاد توسعهنیافتۀ مرز، کولبری تنها مجرای ممکن امرار معاش برای طیف وسیعی از ساکنان ظاهر شده است. کولبران، کار در میان «همزبانان» و «همکیشان» خود را بر کار در «غربت» ترجیح میدهند. کولبری گرچه از سویی با فشار جسمانی و روانی طاقتفرسا همراه است، ازنظر کولبران به دلایل مختلفی بر بسیاری از مشاغل ارجحیت دارد، بهگونهایکه حتی برخی از کولبران، کولبری را منشأ افتخار میدانند و کشتهشدن خود را شهادت مینامند. به این ترتیب، کولبری با نوعی قداست نیز همراه میشود. دیاکو، 32 ساله، با تحصیلات راهنمایی و 13 سال تجربۀ کار مرزی و کولبری، کولبری را منشأ افتخار میداند: «بهعنوان کولبر افتخار میکنم. نه حرام میارم، نه دزدی میکنم، بیکار و علاف نیستم و نمیرم عجمستان، چون اونجا هم خیلی مشکله. اونجا غریب هستی. پنجاه تومن کردستانِ خودت، هزارتومن جاهای دیگر ارزش داره. از طرفی ناموست رو ببری اونجا، کار قشنگی نیست». نمونۀ دیگری از این نوع معنابخشی به کولبری در روایت پشتیوان، کولبری 26 ساله، دارای لیسانس و 4 سال تجربۀ کولبری، یافت میشود: «برای من واقعاً جای افتخاره. همینکه یه کار و کاسبی شرافتمندانه هستش. مخبری نمیکنم، برای کسی مزاحمت درست نمیکنم و زحمت خودمه. جای دیگری برای کار نمیرم؛ چون احساس زیردستبودن میکنم. کولبری حداقل عزت و شرافتت رو حفظ میکنه». روایت کولبران نشان میدهد که کولبر نهتنها منشأ افتخار و شغلی شرافتمندانه است، در این زیستجهان پرمخاطره که پیوسته زیر سایۀ مرگ و خطر کشتهشدن قرار دارد، شکلی از قداست نیز به خود میگیرد. مازیار، با تحصیلات ابتدایی، 33 سال سن و تجربۀ 15 سال کار مرزی و کولبری، معتقد است که کولبری شکلی از «جهاد برای نان» است و چون کولبر دچار کاری غیراخلاقی، غیرقانونی و غیرشرعی نمیشود، پس مرگ او نوعی شهادت است: «استثمار میشیم. خیلی هم، خیلی اذیت میشی، حتی هماهنگ هم میشه، اما باز نمیذارن. مطمئناً اگه کشته بشه شهیده؛ چون برای دزدی و بیاخلاقی نمیره. میره یه لقمه نون حلال دربیاره. ازنظر دولت، ما قاچاقچی هستیم؛ اما ازنظر خودم نه، چون زیانی به مملکت نمیزنم. من خودم رو کاسبکاری میدونم که نانی برای خانوادش میاره خونه». محمد، کولبری با 27 سال سن، 12سال تجربه و مدرک دیپلم، معتقد است که کولبری نهتنها نوعی «خهبات»[13] (مبارزه) است، چرخ اقتصاد مرز بهطور کلی به کمک کولبری میچرخد: «... نوندرآوردن خبات (مبارزه) نیست؟ پس برود دزدی کند؟ یک کولبر نره مرز، نان پانزده نفر در شهر بسته میشه. من نرم ساخت و ساز میشه؟ بابای تهرانی میاد اینجا؟ بانه یعنی مرز». ب- تجربۀ حیات برهنه با وجود اینکه کولبری برای بیشتر کولبران منشأ افتخار بوده و با شرافتمندی و قداست گره خورده است، اما هدف پژوهش کنونی، بههیچوجه رمانتیزهکردن و تقدسبخشی به آن نیست. به میانجی تحلیل روایتها درمییابیم که کولبران در شرایط و وضعیت ویژهای به سر میبرند که در بقیۀ جاها نادر است. این شرایط کولبران را با وضعیتی پر مخاطره روبهرو کرده است که به مرگ نیز منجر میشود. روایت حسین، با 3 سال تجربۀ کولبری، بیانگر این است که مرز با تعلیق قانون روبهروست و کارگزاران نهادی با «قاچاقچی» نامیدن کولبران، حداقلهای حقوق انسانی را به حالت تعلیق درمیآورند و با تقلیل کولبران به تنهایی صرف، پیوسته با مخاطرات روانی و جسمانی روبهرویند: «در مرز قانونی نیست. سرباز حکم یه تیمسار داره. قبلاً شلیک کمتر بود. الآن دستور داره عمداً کولبر رو بکشه، انسانها رو تموم کنه. کٌرد رو به فنا بده. الآن اگه بازارچههایی که قبلاً رسماً وجود داشت باز بود، امروزه مردم آنقدر کشته نمیشد. میری مرز باید احتمال مرگ و کشتن بدی. شاید برنگردی، یخبزنی و بمیری. وقتی مرز رو رد میکنی، قاچاقچی هستی. کولبری از طرفی جنگ مرگ و زندگی هستش، همش در عذابی، شب و روز برات معنی نداره و همش باید کار کنی. الآن انقد سخت شده که هر روز یکی رو میکشن». کامیل با 37 سال سن و 3 سال تجربۀ کولبری، ضمن اشاره به «خلأ قانونی»، به قاچاقنامیدن کولبری و تعمیم این وضعیت به نواحی بسیار دورتر از نقطۀ صفر مرزی اشاره میکند؛ انگار«شرایط جنگی» در نواحی مرزی، برقرار است: «قانونی نیست. همش بیقانونیه. اگه قانونی باشه، مجبور نیستیم این همه راه رو قاچاقی برم. خودمون هم قاچاق شدیم، حتی داخل شهر هم اینطوره؛ مثل تریاک شدیم. از هر جا بری دستگیرت میکنن. داخل مرز هم باشی بهت رحم نمیکنه. داخل روستا هم ما رو زخمی میکنن. پس چه قانونی؟ اصلاً دنبال بهانه هستن. کشتنها آنقد تکرار شده. وجدانی ندارند. همۀ دنیا میدونه که اینا که در این مرز هستند، کولبر هستند. الآن که دیگه زمان جنگ نیست». خشونتهایی که کولبران متحمل میشوند، ناشی از این امر است که در وضعیت استثنائی حاکم بر مرز، قانونی وجود ندارد تا از آنها حمایت کند. سعدی، با 30 سال سن و مدرک دیپلم و 3 سال تجربۀ کولبری، کولبر را چنین توصیف میکند: «موجودی است که برای بقا و زندهماندن آنچنان فشاری رو تحمل میکنه که حتی شاید به قیمت جونش تمام شه. بهعنوان یه کولبر، خستگی بدنی، روحی و روانی. شخصیتت خورد میشه، ناسزا میگه بهت، تعقیبت میکنه، روی مین میفتی و کشته میشی، پیوسته با ترس و خطر همراهی و ترس از مرگ همیشه باهات هست». عبدالله، کولبر 31 ساله با 5 سال تجربۀ کولبری و تحصیلات راهنمایی، از بیارزشی و جایگاه سافل کولبر و تقلیل انسان به حیوان سخن میگوید: «انسان کمارزشی هستی، کار چهارپا هستش که ما انجام میدیم. این چه مرزیه که هر شب یکی رو میکشن؟ تنها برای کشت و کشتار و از بین بردن کُرده. عمداً ساختنش برای بدبختکردن مردم. قانونی نیست. هر جای دیگه بود، دادگاهی بود. بازجویی هستش، ولی تنها روی مرزه که چشم بسته به تو شلیک میکنه. در عذابی، هزار درد و مریضی هست؛ کشتن، کمردرد، سرما و یخزدگی، اضطراب و هزار درد دیگه. پیش اومده گفتم دیگه خلاص مُردم. همیشه باید جان بر کف باشی و امیدی به بازگشت نداشته باشی».
جدول 2- نمونهعبارت، کدهای اولیه، تمهای فرعی و اصلی معانی کولبری Table 2- Examples of phrases, primary codes, secondary and main themes of the meanings of Colberi
تحلیل مضمون روایت کولبران نشان میدهد که تجربۀ زیستۀ کولبری برای کولبران، دلالتهای هویتی دارد و کولبری بهمثابۀ خردهفرهنگ، مرزهای خودی و غیرخودی کولبران را صورتبندی کرده است. بر مبنای جدول (3) و شکلهای (3) و (4)، روایتهای کولبران ما را به دو مضمون اصلیِ «تردید در بازشناسی کولبر بهمثابۀ ایرانی» و «قومیت بهمثابۀ سپر محافظتی» رهنمون کرد.
الف- تردید در بازشناسی کولبر بهمثابۀ ایرانی مضمون «تردید در بازشناسی کولبر بهمثابۀ ایرانی»، روایتگر بازتعریف مرزبندیهای هویتی کولبران است. زیستجهان کولبران زمینهساز زوال احساس تعلق به ایران و ایرانی شده و در روایتها، نوعی احساس «تردید» نسبتبه «ایران» و «ایرانیبودن» شکل گرفته است. عبدالله، کولبری31 ساله با 5 سال تجربۀ کولبری، روایت میکند که مشکلات اقتصادی و سیاسی و دشواری زندگی، سبب تردید او نسبتبه ایران و ایرانیبودن شده است: «مثل یه ایرانی باهام برخورد نمیشه. با یه بابای تهرانی فرق و تفاوت دارم. از هر جهتی تبعیض هستش. دیگر شهرها رو نگاه کن. امکاناتش رو با شهر رو روستاهای خودمون مقایسه کنی. گرچه اسماً ایرانی هستم، تنها به نام ایرانی شناخته میشم، حتی جنگ بشه براش یه گلوله هم شلیک نمیکنم». در روایت سعدی، با مدرک دیپلم، تجربۀ 3 سال کولبری و 30 سال سن، ضمن اشاره به تبعیض بین مناطق، ایران و ایرانی با استانهای فارسنشین اینهمانی شده است: «این همه تبعیض و ظلم میببینم. اونی که تهران ساکنه، همون حاکمه. فلات مرکزی، یعنی اون چند استان فارسنشین. از کرد و بلوچ بدبختتر نداریم. بهزور میخواد بگه فارس و ایرانی هستی. اگه ایرانی هستم، کجا مثل بابای تهرانی هستم.». کولبران با مقایسۀ مخاطرات و شرایط زیستِ مناطق مرزی با دیگر مناطق ایران و شکلگیری احساس محرومیت نسبتبه ایرانیبودن خود، تردید و ایرانیبودن را برای خود حامل فرصتهای زندگی نمیدانند. محمد، با 12سال تجربۀ کولبری و 27 سال سن، دربارۀ هویت ملی چنین میگوید: «من یه کُرد ایرانی هستم. من در حد یک ایرانی نیستم و باهام مثل یه ایرانی برخورد نمیشه. به این هویت ملی و ایرانی افتخار نمیکنم؛ چون منفعتی برام نداره. ربطی به من نداره. اگه ایرانی هستم، کجام مثل استانهای مرکزی و بابای تهرانیه؟» میران با 30 سال سن و تجربۀ 4 سال کولبری بر این باور است که مشکلات اقتصادی که سبب دشواری زندگی شده است، سبب بیزاری نسبتبه ایران شده است: «مشکلات اقتصادی و اینجور چیزها. زندگی در اینجا هیچ خوشی نداره. اگه خوب بود، این مردم مهاجرت نمیکردند. من خودم بیزارم از اینجا. نه من، همۀ جوانها همه بیزارن. شرایط اقتصادی، مخارج، زندگی، اگه شرایط باشه، حتماً میرم. مثل یه ایرانی باهام برخورد نمیشه. با یه بابای تهرانی فرق و تفاوت دارم». بر مبنای روایت مهدی، 34 ساله با مدرک دیپلم و 5 سال تجربۀ کولبری، تبعیضها که بهدلیل تمایز مذهبی و زبانی رخ میدهد، سبب شده است تا او نهتنها به ایرانیبودن خود افتخار نکند، خود را ایرانی قلمداد نکند: «از هر جهتی تبعیض هستش. شهرهای شیعه و عجم رو نگاه کن. امکاناتش رو با شهر رو روستاهای خودمون مقایسه کنی. نه افتخار نمیکنم، حتی خودم رو هم ایرانی نمیدونم. گرچه اسماً ایرانی هستم، تنها به نام ایرانی شناخته میشم، حتی جنگ بشه براش یه گوله هم شلیک نمیکنم. نه اصلاً». نکتۀ اساسی در این روایت و بسیاری دیگر از روایتها، اشارۀ کولبران به لفظ «عجم» و «مأمور عجم» بهعنوان دشمن کولبر است. مفهوم عجم در میان کُردها بیشتر به «فارس-شیعه» اطلاق میشود. به باور آنها، آنچه کولبران تجربه میکنند، نه تجربۀ «ایرانیبودن»، بلکه تجربۀ طرد و محرومیت و کشتار و «ناایرانیبودن» و بازشناختهشدن بهعنوان «بیگانه» و «متجاوز» است. سعید، 32 ساله با 3 سال تجربۀ کولبری، چنین اظهارنظر میکند: «...مثل یه ایرانی محسوب نمیشیم. فقط براساس شناسنامۀ ایرانی هستیم، وگرنه ایرانی نیستیم. فقط یه اسمه. البته که با من کولبر مثل یه ایرانی برخورد نمیشه ... خب بعد این همه کشتوکشتار به نظرت ایرانی محسوب بشم؟ ناایرانی هستیم».
بر مبنای روایت کولبران، بهدلیل احساس محرومیت، هویت قومی به سپر محافظتی و منبع حمایتی کولبران و چهارچوب مرجع تبدیل شده است. از روایت کولبران چنین برمیآید که کولبری بر بنیاد تمایز هویتی مناطق کُردنشین برساخت شده و تداوم آن، آگاهی اجتماعی و مرزبندیهای اجتماعی ویژهای را ایجاد کرده است. در روایت دیاکو، با 13سال تجربۀ کولبری و 32 سال سن، پس از خویشاوندان نزدیک، تنها کولبران دوست و پشتیبان هماند: «هیچکس. مگه خدا و خانواده و خویشان خودت. الآن صاحب بار تنها در فکر منفعت خودشه. کولبرا دوست هم هستند. اصلاً برادر هم هستند. الآن طرف پاش شکسته با کول آوردیمش خونه. گلوله خورده همینطور. در ارتباطیم. هوای هم رو داریم. دوست و برادر هم هستیم. الآن رفیق خودم که کمی دیرتر رسیده، خودم کولش رو براش آوردم». روایتی که در ادامه از علی خواهد آمد، به زبانی ساده نشان میدهد که کولبران علاوه بر اینکه دیگر کولبران را عضوی از گروه خود محسوب میکنند، مرگ یک کولبر را کمشدن یکی از نزدیکان خود میدانند که حمایت عاطفی و روانی دیگر کولبران را بههمراه دارد: «بله حتماً همدرد هم هستند. الآن اون کولبره (شیرکوه) کشته شده بود. همه مردم میگریستند. همدردی میکردند. خیلی پیش میاد که به کولبرهای مصدوم کمک کنیم؛ مثلاً یکی که اهل سبدلو بود، یکی از دوستانمون براش پول جمع کرد. یه شبه پنج میلیون ششصد هزار تومان براش جمع شد. هوای همدیگه رو داریم. الآن شما معلمها با هم به گشت و سیران نمیرید؟ ما هم اینطوری هستیم. با هم دوستیم. آشنای هم میشیم. الآن طرفها گلستان محله هست، همگی کولبر هستند». بیشتر روایتها نشاندهندۀ احساس تعلق به جمعی واحد است. این گروه به میانجی سبک زندگی و جایگاه اجتماعی ویژه از دیگران متمایز میشود. کولبران در روایتهای خود، به این نکته اشاره دارند که همگی سرنوشت مشترکی دارند. «مخاطره»، «استثمار»، «اجبار»، «خطر مرگ»، «فقر»، «بیکسی» و «دغدغۀ دائم»، ازجمله مضامینیاند که کولبران بهعنوان سرنوشت مشترک به آن اشاره میکنند. روایت حسین 32 ساله، با 3 سال تجربۀ کولبری، پارهای از مضامین مذکور را در بر دارد: «همشون مظلوم و ستمدیده و بدبخت هستند. راهحلی ندارند. همشون مجبور هستند. کولبرا تنها میتونند مخارج خودشون و تأمین کنند. همه دارای وجدان هستیم. درد هم رو میفهمیم؛ اما نمیتونیم کسی که توان کاسبی نداره رو تأمین کنیم. خیلی استثمار میشیم». کولبران علاوه بر اینکه نوعی «مای» جمعی را شکل دادهاند، درکی ویژه از «دیگری» برساخت کردهاند. آنها به میانجی این مرزبندیها، خودی را از غیرخودی تفکیک میکنند. این روایت از مهدی 34 ساله با 5 سال تجربۀ کولبری، نشان میدهد کولبران، مأموران مرزی و «مخبر» را دیگریِ خود تلقی میکنند: «اون مأمور که رو مرزه. اونی که اسلحه داره و شلیک میکنه. مخبر همینطور چون همکار مأموره. اون از عجمه هم بدتره. اون عجمه مخبر رو نیاز داره. میگه مخبری کن. مقصر اصلی مخبره. رشوه بخشی از کار اصلی مرزه. مأمور به مخبر میگه کولبر و برام لو بده، بار و تحویلم بده و خودت برو. در بین مأمورها بهطور کلی کردها بهترند، ولی خیلی تفاوتی ندارند». کولبران به میانجی کولبری، «کردبودن» را بازتفسیر میکنند. منتنکشی، زیست سربلندانه، رنجدیدگی، استثمار، کشتار، بیکسی و بیقدرتی، مشابهتهایی است که در روایت آنها بین کُرد و کولبر وجود دارد. حسین، 32 ساله، با 3 سال تجربۀ کولبری، در پاسخ به سؤالی مرتبط با «کُرد»، بلافاصله به مضامینی چون شجاعت، پیشمرگ، زحمتکشی و منتنکشیدن اشاره میکند. همنشینی چنین مضامینی در کنار هم تصادفی نیست: «گفتم که کُرد از گورد آمده یعنی پهلوان، یعنی کسی که دلیر و شجاعه مثل یه پیشمرگ، سر خم نمیکنه. چرا باید بهش افتخار نکنم؟ این همه زحمت و تلاش. الآن من کولبر رو نگاه کن. کُرد از اولش همینطور زحمتکش بوده، سر خم نکرده، منت نامرد رو نکشیده. باید نترس و شجاع بشی و با مأمور عجم دربیفتی. کولبری یه بازیه خطرناکه». تقابل کولبر کُرد با مأمور عجم، در روایتها تکرار شده است. مرز ازنظر کولبران، میدان نزاع دو هویت کُرد و عجم است. هویت فرودستان و فرادستان، در تقابل کولبران با نهادها و مسئولان مرزی عینیت مییابد: «الآن از زمانی که انقلاب شده و مرز دست جمهوری اسلامی هستش، کسایی مسئول مرز هستند که بومی و اهل اینجا نیستند. اونا یه جور مرز رو میفهمند ما یه جور دیگه. اونا از کشت و کشتار یه فهمی دارند، ما یه فهم دیگه. تو هی بگو نکش، اون میگه به مرز من تجاوز کرده. تو میگی خاک منه، اون میگه خاک منه». ازنظر کولبران لزوم حفظ فرهنگ، در حقیقت تلاش برای بقا و حفظ تاریخ یک ملت است. حسین، با 32 سال سن، تحصیلات ابتدایی و 3 سال تجربۀ کولبری نیز، مانند دیگر کولبران بر لزوم حفظ هویت کُردی تأکید میکند: «کُرد هر دینی داشته باشه کُرده. کُردی زبان مادریمونه. انسانیت مهمه. فرقی بینشون نیست، ولی باید زبان و لباسمون رو حفظ کنیم. وقتی لباس کُرد نباشه، کُردی نمیمونه. آداب و رسموش مهمه. باید حفظش کرد».
جدول3- نمونهعبارت، کدهای اولیه، تمهای فرعی و اصلی دلالتهای هویتی کولبری Table 3- Examples of phrases, primary codes, sub-themes and main themes of Colberi's identity implications
بحث و نتیجه پژوهش حاضر بهدنبال تحلیل مضمون روایتهای کولبران از تجربۀ کولبری و دلالتهای هویتی زیستن در زیستجهان مرز بود. هویت خود امری انضمامی و متأثر از زمینه است. یافتهها به ما امکان داد تا به کمک تحلیل مضامین، به معانی ذهنی کولبران دسترسی پیدا کنیم؛ برای مثال اینکه کولبری با وجود اینکه پدیدهای اجباری است، اما از سوی بیشتر کولبران امری افتخارآمیز، منشأ سربلندی و حافظ شرافت و کرامت انسانی تفسیر میشود. کولبران تجربۀ کار مهاجرتی در غربت را داشتهاند و آن را همراه با اهانت و بیحرمتی به «کُرد»، «منتکشی» و «ناامنی ناموسی» تعبیر میکردند، همچنین کولبری راه رهایی از این تجربۀ کرامتزدا (کار مهاجرتی) تفسیر میشود. همچنانکه در مضامین کولبران مشهود است، آنها سختیها و مشقتهای کولبری را تحمل میکنند تا «نانی سربلندانه» و «بیمنت» به دست بیاورند. کولبری راه گریزی است از زیردستی دیگری و رهایی از «منت» و فرادستی او. این معنابخشی زمانی بیشتر جلبتوجه میکند که کولبری را در قاب بزرگتری قرار دهیم که در آن شمار بسیاری از مردمان شهرهای مرزی، به کار فصلی در دیگر شهرها تن میدهند، اما کولبران، کولبری را ترجیح میدهند. رویآوردن به کولبری با وجود برخوردهای شدید نهادهای مرزی، تجربۀ بیاحترامی، تعذیب جسمانی و روانی و حتی آزارها و هزینههای پس از دستگیری، تنها با پاسخی از این دست تبیین و تفسیر نمیشود که کولبری اجباری ساختاری است. باید دید کولبران چگونه این کنش را فهم و تفسیر میکنند. در حقیقت رویآوردن به کولبری با وجود این شیوۀ برخورد، ازنظر کولبرانی که آن را بر مخبری و تجسس از همزبانان و همپیشگان خود رجحان میدهند، ارتزاقی شرافتمندانه محسوب میشود. آنها روبهروشدن با کارگزاران نهادی را برای دستیابی به لقمهای نان برای خود و خانوادهشان، بسان «خهبات» (مبارزه) و یک «قهرمان» در راه آرمانهایش میفهمند. روایت کولبران نشاندهندۀ رد روایتِ تلقی کولبران بهعنوان قاچاقی و متجاوز است. کولبران راوی روایت خودند و داستان خود را از رویدادها بازگو میکنند. این نوع معنابخشی، ما را وادار میکند تا کولبری را فراتر از راهی برای امرار معاش بنگریم. ازنظر مصاحبهشوندگان، کولبری مبارزهای برای بقا و زیست شرافتمندانه برای حفظ کرامت تعبیر میشود. شایان ذکر است که مضمون «کولبری بهمثابۀ مبارزه برای بقا و حفظ کرامت» از مضامین جدیدی است که در یافتههای پیشین به آن اشاره نشده است. این بخش از نتایج تازگی دارد و ضمن غنیترکردن یافتههای پژوهشهای پیشین، ازجمله زارع شاهآبادی و محمدی (1400)، عنبری و عبدهزاده (1399) دربارۀ فهم کولبران از کولبری، نگرش بیشتر اقتصادی پژوهش اصلانی اسلمرز و همکاران (1394) و پژوهش شافعی و همکاران (1400) را به چالش میکشد و کولبری را پدیدهای با دلالتهای توأمان اقتصادی و غیراقتصادی مینگرد. کولبری بهمثابۀ «حیات برهنه»، مضمون دیگری است که کولبران برای این پدیده قائلاند. این امر یک نکتۀ اساسی را یادآور میشود و میگوید کولبری تنها یک شغل یا «قاچاق» و شکلی از اشتغال کاذب نیست، محصول زیست سیاسی مرز است. چنانچه روایت کولبران نشان میدهد، شرایط زیست در نواحی مرزی، بازنمای مفهوم وضعیت استثنایی آگامبن (1397) است. «در وضعیت استثنا، اصلیترین قانونی که حاکم است، تعلیق خود قانون است. شرایطی که در آن آزادیهای فردی و حقوق شهروندی تعلیق میشوند. این شرایط موجودی را خلق میکند که بهلحاظ قانونی بینام و فاقد طبقهبندی است» (آگامبن، 1397: 20-23). کولبری نمود مسخ و تنزل جایگاه اجتماعی انسان مرزنشین است. وضعیت استثنایی حاکم بر مرز که با تعلیق قانون همراه است، حقوق انسانی کولبر را از او سلب و زیستی پرمخاطره و اضطرار را بر زندگی او حاکم میکند. بیدلیل نیست که مرگ کولبران و حوادث مختلفی که برای آنها رخ میدهد، نهتنها برای کارگزاران نهادی، نحوۀ روایت آن در شبکههای اجتماعی نیز به امری متعارف بدل شده است؛ زیرا «مرگ» و «زندگی» به طریق سیاسی معنا پیدا میکند. چنانچه روایت کولبران نشان میدهد، کولبر «قاچاقچی» توصیف میشود و این امر در عمل پیگیری قانونی حقوق سلبشده، او را بلاموضوع میکند. کولبران در این زیستجهان، پیوسته با تجربۀ ناامنی، ترس از مرگ، استرس، اضطراب، تنگنا، زندگی آستانهای و مخاطره روبهرویند. این شرایط گاهی به نواحی دور از مرز نیز تعمیم مییابد. سلب هر نوع حقوق از کولبری، حتی حقوق طبیعی و اولیه بر حیات برهنۀ کولبران دلالت دارد. یافتههای زارع شاهآبادی و محمدی (1400) با اشاره به مضامینی مانند مسخ اجتماعی، مخاطره و خطرپذیری، بقای این بخش از یافتهها را تأیید میکند. علاوه بر این، یافتههای پژوهش همراستا با یافتههای سلیمانی و محمدپور[14] (2020) و عنبری و عبدهزاده (1399) است که به مضامین زندگی آستانهای، مخاطره، محرومیت قانونی، وضعیت اضطراری و استثنایی اشاره داشتهاند. همچنین پژوهش غیاثوند و همکاران (1402) در ارتباط با تجربۀ زیستۀ کولبران به بیقدرتی، بروکراتیزهشدن، شهروندی معلق، تبعیض نهادی، کرامتزدایی، حاشیهایشدن فزاینده، تماشاییشدن، زیستجهان ناامن و زیست دردمند اشاره دارد که بخشی از یافتههای پژوهش حاضر را تأیید میکند. پژوهش حاضر با این ادعا آغاز شد که کولبری بهمثابۀ خردهفرهنگ، اساساً هویتبخش است؛ به بیان دیگر، کولبری خردهفرهنگ یا فرهنگ شغلی ویژۀ خود را شکل داده و به سبکی از زیستن بدل شده است. این امر بهویژه دربارۀ کولبرانی صادق است که زمان بیشتری را کولبری کردهاند. تجربۀ مداوم کولبری در شبکهای از روابط مرزی و تعاملات مستمر در این شبکه، سبب شده است تا کولبران نمادهای مخصوص، هنجارها، قواعد عمل، رفتارهای شغلی ویژه، خردهفرهنگ و در یک کلام، شیوهای از زندگی تمایزبخش را تجربه کنند. تحلیل مضامین نشان داد کولبران خود را یک گروه اجتماعی، متمایز از دیگران میپندارند. آنها منزلت ویژهای در جامعه دارند که از بقیۀ گروهها متمایز است. این گروه منزلتی، خردهفرهنگ ویژهای را برساخته است که هنجارها، رفتارها، شیوه و نمادهای مختص به خود را دارد. کولبری شکلی از طرد اجتماعی در سطح کلان است. ازنظر مصاحبهشوندگان، کولبری نمود محرومیت کُردها از قدرت و محصول به حاشیه رانده شدن مضاعف آنهاست. تجربۀ زیستۀ کولبری و درد و رنجهای آن از یکسو و اذعان به اینهمانی کولبری با کُرد از سوی دیگر، بازنمای صبغۀ هویتی کولبری است و آن را از یک امر اقتصادی و معیشتی صرف، به کرداری سیاسی- فرهنگی و هویتی بدل کرده است. از این چشمانداز، کولبری تنها پیشهای عادی برای تأمین معاش نیست، مجرای هویتیابی و بازتعریف مرزهای خودی و غیرخودی نیز هست. از طرفی متأثر از«کُردبودن» است، بهدلیل تمایز فرهنگی شکل میگیرد و از سوی دیگر هویت کولبران را به اشکال مختلف، شکل میدهد و هویت ویژهای را فرا میخواند. نتایج سلیمانی و محمدپور (2020) مؤید این بخش از یافتههاست. کولبری یک وضعیت اقتصادی است، اما در درجۀ اول نشانهای از یک زمینۀ وسیعتر سیاسی، حقوق و فرهنگی است. آنچه در اینجا حائز اهمیت است، این است که پدیدارشدن کولبری، محصول طرد اجتماعی ساختاری است. کولبران نسبتبه ایرانیبودن خود مردد و بر این باور بودند که ایرانیبودن برای آنها با گشایش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همراه نبوده است. کولبران ضمن همنوایی با افتخارآفرینی در میدانهای ورزشی و علمی در مقام ایرانی، نسبتبه جنبههای سیاسی هویت ملی احساس دوری میکنند. تمام کولبران بر این باور بودند که با کولبر بهمثابۀ ایرانی برخورد نمیشود و در چنین بستری، هویت کُردی برای آنها، به سپر محافظتی و چارچوب مرجع بدل شده است. در روایت کولبران، نوعی احساس دوگانگی با اکثریت دیده میشود و سیاستگذاریهای دولت بهمثابۀ عامل به حاشیه افتادن مناطق مرزی، توسعهنیافتگی مناطق کُردنشین و تبعیض و محرومیت تفسیر میشود و با تشدید ارتباطات درونگروهی و درونقومی، هویتیابی به میانجی قومیت موضوعیت بیشتری پیدا کرده و در برابر زمینههای ساختاری طرد اجتماعی، هویت قومی به سپر محافظتی تبدیل شده است. با توجه وضعیت استثنایی و زیست مخاطرهآمیز که با تجربۀ حیات برهنه همراه است، تردیدی که کولبران نسبتبه بازشناسی خود بهمثابۀ ایرانی دارند، فهمپذیر است. بیشتر کولبران، کولبری و شرایط مذکور را متأثر از اختلال در بازشناختهشدن کولبر بهمثابۀ ایرانی میدانند. در روایت کارگزاران مرزی، کولبر قاچاقچی و قانونشکن است. این عناوین بهنوعی توجیهگر برخوردهای بعدی با کولبران است که نشان میدهد کولبر از حقوق خود بهمثابۀ یک ایرانی محروم شده است. پیامد این امر، نوعی گسست از بازشناسی خود بهعنوان ایرانی و هویتیابی و ارجاع به هویت قومی است. در ارتباط با پژوهش کنونی، آنچه مسلم است، وجود گسست هویتی در کولبران است که بیارتباط با تجربۀ زیسته کولبری نیست. این گسست به «طرد اجتماعی در سطح ساختاری مرتبط است (Silver, 2019). بخش دیگری از یافتهها حاکی از آن است که کولبران مـتأثر از تجربۀ زیسته، نوعی تقابل بین «کولبر» و «مأمور غیرکُرد» را برجسته میکنند. در بیشتر روایتها، تقابل بین کولبر کُرد با مأمور عجم، به کلیت نهادهای مرزی و حاکمیتی تعمیم مییابد. بر این اساس، زمانی که سخن از دیگر کولبران باشد، آنها آشکارا به مأموران مرزی، نهادها و کارگزاران مرزی حکومت اشاره میکنند. شاید «تجاوز» کولبران از «مرز» و نادیدهگرفتن آن با وجود برخوردهای تند، چشمپوشی حکومت و مقابله با روایت رسمی از مرز خوانش شود. با توجه به یافتههای پژوهش، پیشنهادهایی در دو جهت متفاوت، اما مرتبط با هم ارائه میشود که یکی در ارتباط با مرز و کولبری و دیگری دربارۀ تعریف هویت ایرانی و مؤلفههای هویت ملی است. در همین راستا پیشنهادهای زیر ارائه میشود: بازنگری در مطالعات مربوط به مرز و کولبری. مطالعۀ مرز علاوه بر اینکه امری فضایی است، سیاسی-هویتی نیز محسوب میشود و ازنظر مردمان مرزی است؛ بازنگری در تعریف هویت ملی، ارائۀ تعریفی همهشمول و برابریطلبانهتر از هویت ملی؛ تغییر جدی در نحوۀ برخورد کارگزارن نهادهای مرزی با کولبران؛ بازنگری در سیاستهای خرد و کلانِ مرتبط با مرز در راستای شکلگیری اقتصادی نسبتاً مستقل و خودبنیان؛ ضرورت ادغام اقتصادی و اجتماعی مناطق مرزی در تقسیم ملی کار و ضرورت در پیش گرفتن سیاست تبعیض مثبت در مناطق مرزی که عموماً با بحران توسعه روبهرویند.
[1] Silver [2] Haenfler [3] Subcultural style [4] Veber [5] Status group [6] Lifestyle Politic [7] Haenfler et al. [8] Lifestyle Movement [9] Legitimizing identity [10] Resistance identity [11] Clarke & Braun [12] Maxqda [13] واژۀ کُردی «خهبات» بهمعنای مبارزه و فعالیت برای احقاق حقوق و دستیابی به خواستههای جمعی است. این واژه دارای بار ارزشی مثبت است و بر «شرافت» و قداست نیز دلالت دارد. بهکارگیری این واژه از سوی کولبران، دلالتهای ویژهای دارد. [14] Soleimani & Mohammadpour | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استوری، ج. (1398). مطالعات فرهنگی دربارۀ فرهنگ عامه ترجمۀ حسین پاینده، تهران: انتشارات آگه.
اصلانی اسلمرز، ع.؛ دیندارلو، س. و اصلانی اسلمرز، ا. (1394). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر گرایش مرزنشینان بانهای به قاچاق کالا (زمینهها و راهکارها). انتظام اجتماعی، 7(2)، 33-56.
احمدرش، ر. (1397). دیالکتیک مرز و توسعه: تحلیل جامعهشناختی دشواریهای توسعۀ پایدار در مناطق مرزی غرب کشور. توسعۀ محلی (روستایی-شهری)، 10(2)، 266-245.
امیرپناهی، م. (1397). ساخت اجتماعی بازار؛ تحلیل جامعهشناختی پیدایش بازار با تأکید بر بازار بانه در استان کردستان. مطالعات جامعهشناختی، 25(1)، 115-87.
افضلی، ر. و رنجبری چیچوران، ک .(1399). پیامدهای سیاسی-اجتماعی پدیدۀ کولبری در نواحی مرزی غرب کشور. دانش انتظامی خراسان جنوبی، 9(3)، 33-9.
آگامبن، ج. (1397). وضعیت استثنایی، ترجمة پویا ایمانی، تهران: نشر نی.
پوزشی، م.؛ غفوری، پ. و رسولنیا، ع .(1397). تکوین مفهوم کولبری. پنجمین همایش ملی پژوهشهای مدیریت و علوم انسانی در ایران، تهران: دانشگاه تهران.
خضری، ا .(1396). پیدا و پنهان کولبری، مجموعه مصاحبهها، مقالات و یادداشتهایی پیرامون ابعاد حقوقی، اجتماعی و اقتصادی کولبری، بدوکی، چتربازی و تهلنجی. تهران: نشر چراغ اندیشه.
خضرپور، م.؛ صمدیان، م. و بیگدلو، ر .(1397). تحلیل و شناسایی عوامل مؤثر بر برقراری امینت پایدار در راستای حل معضل کولبری (مورد مطالعه: شهرستانهای پیرانشهر، سردشت، بانه و مریوان). پژوهشنامۀ جغرافیای انتظامی، 6(24)،66-37.
زارع شاهآبادی، ا. و محمدی، آ. (1400). درک و فهم پدیدۀ کولبری در شهرستان بانه. جامعهشناسی کاربردی، 32(1)، 154-135. https://doi.org/10.22108/jas.2020.120921.1851
شافعی، ر.؛ احمدی، ف. و مولایی، س. (1400). واکاوی توسعۀ کسبوکارهای مرزی بهعنوان رویکردی جهت کاهش پدیدۀ کولبری در مناطق مرزی مطالعۀ موردی: بانه و مریوان. پژوهشنامۀ مطالعات مرزی، 9(4)،1-26.
عنبری، م. و عبدهزاده، س. (1399). برساخت اجتماعی پدیدۀ کولبری در مناطق مرزی غرب ایران (واکاوی زیستجهان انتقادی کنشگران محلی در شهرستان بانه). توسعۀ محلی، 12(1)، 185-153.
غیاثوند، ا.؛ انتظاری، ع. و قادرزاده، ه. (1402). کولبری و طرد اجتماعی (مردمنگاری انتقادی بازیگران غیر نهادی و کارگزاران نهادی میدان تجارت مرزی بانه). مطالعات و تحقیقات اجتماعی ایران، 12(1)، 85-65.
قادرزاده، ا.؛ محمدپور، ا. و قادری، ا .(1392). مطالعۀ کیفی تأثیرات بازارچههای مرزی بر تداوم پدیدۀ قاچاق. جامعهشناسی کاربری، 24(3)، 194-175. https://dorl.net/dor/20.1001.1.20085745.1392.24.3.10.4
قادرزاده، ه.، و غیاثوند، ا. (1401). مطالعه کیفی بسترهای تداوم کولبری در منطقه مرزی بانه. پژوهشنامۀ مطالعات مرزی، 10(4)، 86-63.
کاستلز، م .(1385). قدرت هویت، ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: طرح نو.
گیدنز، آ. (1390). تجدد و تشخص جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمۀ ناصر موفقیان، تهران: نی.
مرکز آمار ایران. (1395). سرشماری عمومی نفوس و مسکن، در دسترس: https://www.amar.org.ir/salnameh
محمودی، م. و مرادی، ع. (1400). کولبری، برآیندِ سیاستهای معطوف به توسعهنیافتگی (مطالعۀ کیفی کولبران شهر پاوه). جامعهشناسی فرهنگ و هنر، 3(3)، 21-1.
نیومن، و. ل .(1399). شیوههای پژوهش اجتماعی: رویکردهای کیفی و کمی، ترجمۀ حسن داناییفرد و سید حسین کاظمی، تهران: مهربان نشر.
ولیقلیزاده، ع. و حسیننژاد، ا. (1395). ارزیابی نقش بازارچههای مشترک مرزی در توسعه و رفاه مناطق مرزنشین (مطالعۀ موردی: بازارچۀ مرزی سیرانبند بانه). پژوهشنامه مطالعات مرزی، 4(4)، 21-1.
هدایت، ع. و باسیتی، ش. (1399). مرزنشینی، اقتصاد مرزی و آسیبهای خانواده (مورد مطالعه: شهرهای مرزی بانه و مریوان). رفاه اجتماعی،20(77)، 180-141.
References
Agamben, G. (2017). State of exception. Translated by Poya Imani.Tehran: Ney Publication. [In Persian].
Ahmadrash, R. (2018). Dialectics between border and development sociological analysis of the problems of sustainable development in the western border regions of the country. The Journal of Community Development, 10(2), 183-206. [In Persian]
Afzali, R., & Ranjbari Chichoran, K. (2020). Socio-political consequences of Kolbari phenomenon in the western border areas of the country. The Journal of Southern Khorasan Disciplinary Knowledge, 9(3), 9-33.[In Persian].
Amirpanahi, M. (2018). The social construction of market: Sociological analysis of origination of market by emphasize on Baneh Market in Kordistan. Sociological Review, 25(1), 87-115. [In Persian].
Anbari, M., &. Abdzadeh, S. (2020). Social construction of Kolbari phenomenon In the Border Areas of Western Iran (Exploring the Critical Life World of Local Activists in Baneh County). The Journal of Community Development (Rural and Urban Communities), 12(1),153-185. [In Persian].
Ansbacher, H.L. (1967). Life style: A historical and systematic review. Journal of Individual Psychology, 23 )2), 191-212.
Aslani, A., Dindarlou, S., & Aslani Aslamarz, O. (2016). Studying the effective social factors in tendency of frontiersmen of Baneh to goods smuggling. The Journal of Social Order, 7(2), 33-56. [In Persian].
Castells, M. (2016) The rise of the network society. Translated by Chavoshian, H., Tehran:Tarh-e- no. [In Persian].
Clarke, V., & Braun, V. (2013). Teaching thematic analysis: Overcoming challenges and developing strategies for effective learning. Psychologist, 26(2), 120-123.
Coleman, P. (2022). Validity and reliability within qualitative research for the caring sciences. International Journal of Caring Sciences, 14(3), 2041–2045.
Daytner, K. (2006) Validity in qualitative research: Application of safeguards. Online Submission.
Ghiasvand, A., Entezari, A., & Gaderzade, H. (2023). Smuggled goods portingand social discrimination (Critical Ethnography of Non-Institutional Actors and Institutional Brokers in the Field of Baneh Border Trade). The Journal of Social Studies and Research in Iran, 12(1), 65-85.[In Persian].
Ghaderzadeh, O., Mohammadpur, A., & Ghaderi, O. (2013). a qualitative study of border marketplaces and their impacts on continuation of smuggling. The Journal of Applied Sociology, 24(3), 175-194. [In Persian].
Ghaderzadeh, H., & Ghyasvand, A. (2023). A qualitative study of kolberi continuity beds in the Baneh border region. The Journal of Border Studies, 10(4), 63-86.[In Persian]
Giddens, A. (2016). Modernity and self - Identity: Self and society in the late modern age. Translated by Moafaqian, N, Tehran: Ney.[In Persian].
Hall, S., & Jefferson, T. (Eds.). (2006). Resistance through rituals: Youth subcultures in post-war britain (2nd ed.). Routledge.
Haenfler, R. (2014). Subcultures: The Basics. Routledge.
Haenfler, R., Johnson, B., & Jones, E. (2012). Lifestyle movements: Exploring the intersection of lifestyle and social movements. Social Movement Studies, 11(1), 1–20.
Hebdige, D. (1979). Subculture: The Meaning of Style (1st ed.). Routledge.
Hedayat, O., & Basity, S. (2020). Border settlement, border economy, and family problems: the case study of border cities of Baneh and Marivan. Refahj. 20(77), 141-180. [In Persian].
Khezri, A. (2016). Finding and hiding Kolbari, a collection of interviews, articles and notes about the legal, social and economic aspects of Kolbari, Badoki, parachuting and Tahlanji. Tehran: Publishing Cheragh Andisheh. [In Persian].
khezerpour, M., Samadiyan, M., & Bigdlu, R. (2019). Analysis and identification of factors affecting the establishment of sustainable security in solving the coldrey dilemma (Case study: Piranshahr, Sardasht, Baneh and Marivan Counties). The journal of Police Geography, 6(24), 37-66.[In Persian].
Labonté, R., Hadi, A., & Kauffmann, X. (2011). Indicators of social exclusion and inclusion: A critical and comparative analysis of the literature. Phirn Working Papers.
Levitas, R., Pantazis, C., Fahmy, E., Gordon, D., Lloyd-Reichling, E., & Patsios, D. (2007). The multi-dimensional analysis of social exclusion. University of Bristol.
Mahmoodi, M.A., & Moradi, A. (2021). Kolbari, the outcome of policies oriented to underdevelopment (A qualitative study of Kolbars in Pave city). Sociology of Culture and Art, 3(3), 1-21, [In Persian].
Newman, W.L. (2019). Social research methods: qualitative and quantitative approaches. Translated by Danaei Fard, H., & Kazemi, S.H., Tehran: Mehraban Nash. [In Persian].
Popay, J. ( 2010). Understanding and tackling social exclusion. Journal of Research in Nursing, 15(4), 295-297.
Pozshi, M., Ghafouri, P., & Rasulnia, A. (2017). The development of the concept of Kolberi. The fifth national conference of management and humanities researches in Iran, Tehran:University of Tehran. [In Persian].
Shafei, R., Ahmadi, F., & Mowlaie, S. (2021). Analysis of the development of cross-border businesses as an approach to reduce the phenomenon of kolbari in border areas Case Study: Baneh and Marivan. Journal of Border Studies, 9(4),1-26. [In Persian].
Silver, H. (2019). Social exclusion. in Orum. A.M. (Eds.), (2019). The Wiley Blackwell Encyclopedia of Urban and Regional Studies. Wiley Blackwell.
Silver, H. (1994). Social exclusion and social solidarity: three paradigms. International Labour Review, 133, 531–78.
Snow, D. (2001). Collective identity and expressive forms. UC Irvine: Center for the Study of Democracy.
Soleimani, K., & Mohammadpour, A. (2020). Life and labor on the internal colonial edge: Political economy of kolberi in Rojhelat. The British Journal of Sociology, 71(4), 741-760.
Stewart, F., Barrón, M.F., Brown, G.V., & Hartwell, M.B. (2006). Social Exclusion and Conflict: Analysis and Policy Implications. https://www.semanticscholar.org/paper/Social-Exclusion-and-Conflict%3A-Analysis-and-Policy-Stewart-Barr%C3%B3n/b13bd3cab4efb3dda031dd87d74fef622e9aad57
Storey, J. (2018). Cultural studies on popular culture. Translated by Payandeh,H, Tehran:Age Publication. [In Persian].
Statistical Center of Iran. (2016). General census of population and housing, accessible on the website of Iran Statistics Center. https://www.amar.org.ir/salnameh-amari/agentType/ViewType/PropertyTypeID/2098/currentp. [In Persian].
Valigholizadeh, A., & Hosein Nejad, S. (2017). Evaluate the role of border markets in the development and welfare of frontier regions (Case Study: Sayranband border market of Baneh). The Journal of Border Studies, 4(4),1-21.[In Persian].
Van Acker, V. (2015). Defining, measuring, and using the lifestyle concept in modal choice research. transportation research record. Journal of the Transportation Research Board, 2495, 74-82.
Veal, J. A. (1993). The concept of lifestyle: A review. Leisure Studies, 12(4), 233-252.
Wimmer, A. (2013). Ethnic boundary making: institutions, power, networks. Oxford University Press.
Zareshahabadi, A., & Mohmmadi, A. (2021). Examining the Phenomenon of Porterage (Kolberi) in the City of Baneh. The Journal of Applied Sociology, 32(1), 135-154. [In Persian]. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 443 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 304 |