تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,657 |
تعداد مقالات | 13,549 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,071,047 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,232,406 |
مناسبات دولت انگلیس با خوانین حیات داودی با تأکید بر قراردادهای شرکت نفت ایران و انگلیس با آنها (از 1299ش/1920م تا 1320ش/1941م) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 6، دوره 15، شماره 3 - شماره پیاپی 59، مهر 1402، صفحه 83-110 اصل مقاله (3.87 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2023.136058.2462 | ||
نویسندگان | ||
حسین عبداله پور1؛ حبیب اله سعیدی نیا* 2 | ||
1دانشجوی کارشناسی ارشد گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران | ||
چکیده | ||
درزمان کشف نفت در ایران، یکی از چالشهای دولت انگلیس برای بهرهبرداری از این منابع، ضعف دولت مرکزی و ناتوانی در کنترل قدرتهای محلی بود که در محل فعالیت شرکت سکونت و حکمرانی داشتند؛ بنابراین انگلیس برای چیرهشدن بر این چالش، وارد مناسبات گستردهای با حکام و خوانین ساکن در مکانهای فعالیت شرکت، ازجمله با بختیاریها، بنیکعب و حیات داودیها شد. بر همین اساس، هدف این پژوهش بررسی فعالیتهای شرکت نفت ایران و انگلیس در قلمرو حکمرانی خوانین حیات داودی و تبیین سیاستهای این شرکت در قبال سران این طایفه، از اواخر دورۀ قاجار تا سقوط رضاشاه است. سؤال پژوهش این است که برقراری ارتباط بین خوانین حیات داودی و شرکت نفت ایران و انگلیس، به چه نحوی بوده و تغییر حکومت از قاجار به پهلوی، چه پیامدهایی برای آنها داشته است؟ طبق یافتههای پژوهش، قرارداشتن قلمرو حکمرانی حیات داودیها در محدودۀ عملیاتی شرکت، موجب انعقاد قراردادهایی مابین آنها شد که ازنظر اقتصادی و سیاسی، منافع زیادی برای سران این طایفه بههمراه داشت؛ اما این مراودات در دورۀ پهلوی کاملاً با برنامههای این حکومت در تعارض بود. از طرفی شرکت نفت نیز به تبعیت از سیاستهای دولت انگلستان، سطح ارتباطات خود را با حیات داودیها کاهش داد و یا آن را بهطور کامل قطع و مناسباتش را با دولت مرکزی تقویت کرد. درنهایت این تغییرات موجب بروز چالش و درگیری مابین بزرگان این طایفه با حکومت پهلوی و حذف آنها از صحنۀ قدرت شد. روش این پژوهش، توصیفی– تحلیلی و با تکیه بر اسناد است. | ||
کلیدواژهها | ||
خلیجفارس؛ حکومت پهلوی؛ نفت ایران؛ خوانین حیات داودی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در سال 1908م/ 1326ه.ق با کشف نفت توسط ویلیام ناکس دارسی - تبعۀ انگلیسی- در جنوب غربی ایران، ماهیت خلیجفارس از یک منطقۀ صرفاً حائل و بازار مصرف، به یک گسترۀ استراتژیک با ارزشافزودۀ فراوان برای انگلستان مبدل شد. از این زمان به بعد، کشف این مادۀ سیاه، مناسباتی را در جنوب ایران رقم زد که بهمثابۀ سه ضلع یک مثلث تصور میشود و اضلاع تشکیلدهندۀ آن عبارتاند از: خلیجفارس، نفت ایران و حکومتهای محلی. در محور کانونی این مثلث، «دولت انگلستان» قرار گرفت. در سال 1914م/1332ه.ق، وینستون چرچیل، وزیر امور دریاداری این کشور شد و دولت بریتانیا با خرید 51درصد از سهام شرکت نفت ایران و انگلیس، رسماً سیاستگذاری در شرکت و مدیریت تحولات نفت ایران را در دست گرفت. این رویدادها که مقارن با وقوع انقلاب مشروطه در ایران بود، بهعلت ضعف دولت قاجار، انگلستان را به سمتی سوق داد که برای بهرهبرداری حداکثری از منابع نفتی کشور، با خوانین و حکومتهای محلی ساکن در محیطهای مدنظر، وارد تعاملات و مراودات اقتصادی و حتی سیاسی شود. قراردادهایی در مسجدسلیمان و در محل چاههای نفت و خطوط انتقال با خوانین بختیاری، در آبادان و محل احداث پالایشگاه با شیخ بنی کعب (شیخ خزعل) و در گناوه برای اکتشاف و استخراج نفت در دشت قیر و همچنین استخراج سنگ از جزیرۀ خارک با خوانین حیات داودی، منعقد شد و این در حالی بود که دولت مرکزی ایران، اطلاع چندانی از این موضوعات نداشت. این روند تا زمان آغاز جنگ جهانی اول در مناطق جنوبی کشور ادامه یافت و انگلستان همچنان در تقویت دوستان محلی خود، بهخصوص در مناطق نفتخیز میکوشید. با آغاز جنگ جهانی اول و با وجود اعلام بیطرفی ایران در این جنگ، با دستاندازی روسها به شمال، ترکان عثمانی به شمال غرب و غرب، انگلیس به جنوب و جنوب غرب و همچنین تحرکات تنشزای عمال آلمانی در نقاط مختلف ایران، عملاً تمامی مرزهای کشور عرصۀ تاختوتازهای نظامی شد و در معرض هرجومرج قرار گرفت؛ اما انگلستان که به نفت ایران بهعنوان یکی از عوامل تأثیرگذار پیروزی در جنگ و شکوفایی اقتصادیاش واقف شده بود، به این نتیجه رسید که صرفاً با قوای نظامی و با تکیه بر حکومتهای کوچک محلی، نمیتوان به جریان تولید بادوام نفت دست یافت، همچنین نگرانی از انقلاب بلشویکی در روسیۀ تزاری و خطر نفوذ آن در ایران هم، مزید بر علت شد؛ بنابراین با یک چرخش در سیاست خارجی خود، درصدد تغییر حکومت در ایران برآمد. بنابراین با کمک به کودتای رضاخان در سوم اسفند سال 1299ش/ برابر با 22 فوریۀ سال 1921م، رسماً به این سیاست جامعۀ عمل پوشانید و در مرحلۀ بعد و بهمنظور انتفاع بیشتر از منابع و ذخایر نفتی کشور، اصلاح امتیازنامۀ نفت سال 1901م/ 1319ه.ق دارسی را در دستور کار خود قرار داد. انگلیس با به فرجام رساندن سیاست تغییر حکومت در ایران و اصلاح قرارداد نفت، چتر حمایتی و مناسبات کلیدی خود را با خوانین و متحدان محلی کنار گذاشت، هزینۀ تأمین امنیت مناطق نفتخیز و سواحل را به دولت اقتدارگرای رضاشاه سپرد و همت خود را بر اکتشاف منابع جدید نفتی و بهرهبرداری هرچه بیشتر از آن استوار کرد. این سیاستها، دگرگونیهای زیادی را در اوضاع و احوال برخی از خوانین جنوب به وجود آورد که از نخستین روزهای اکتشاف نفت تا آن زمان، بهنوعی با مسائل نفت مرتبط شده و منافعی را برای آنها در بر داشته بود، بهخصوص حیات داودها که از دوستان و مرتبطان قدیمی انگلیس محسوب میشدند. از طرفی برنامههای اصلاحی رضاشاه در زمینۀ محدودسازی و برچیدن قدرتهای گریز از مرکز و از طرف دیگر، منافع سیاسی و اقتصادی خوانین حیات داودی بهگونهای در تعارض قرار داشت که درنهایت به دستگیری، تبعید و مصادرۀ تمامی اموال و دارایی آنها منجر شد. سؤال پژوهش این است که کشف و استخراج نفت، چه تأثیراتی بر روابط دولت انگلیس با حیات داودیها و همچنین شرکت نفت با آنها داشته است؟ همچنین تغییر حکومت از قاجار به پهلوی، چه پیامدهایی برای خوانین حیات داودی داشت و سرانجام ادعای مالکیت آنها بر برخی از مناطق نفتخیز، بهخصوص جزیرۀ خارک، چه شد؟ با عنایت به سؤالهای فوق، فرض بر این است که قرارگرفتن قلمرو خوانین حیات داودی در محدودۀ عملیاتی شرکت نفت، موجب انعقاد قراردادهای مختلف نفتی، گسترش مناسبات اقتصادی و سیاسی دولت انگلیس با خوانین مذکور میشود و از طرف دیگر، برقراری این روابط و قراردادها، قدرت و منافعی را برای آنها به وجود میآورد که با سیاستها و منافع حکومت پهلوی در زمینۀ تمرکز قدرت همخوانی نداشت؛ بنابراین چرخش سیاستهای دولت انگلستان از حکومتهای محلی به حمایت از سیاستهای تمرکزگرای رضاشاه، موجب درگیری و حذف خوانین حیات داودی شد و درنهایت حکومت پهلوی کلیۀ اموال و املاک آنها را مصادره کرد. طبق بررسیهای انجامشده، تاکنون مشابه با موضوع این پژوهش، یک پایاننامه با عنوان «بختیاریها و مسئلۀ نفت، روابط بختیاریها و شرکت نفت ایران و انگلیس (1933-1901م، 1312-1280ش)» بهوسیلۀ سید علیرضا ابطحی فروشانی در سال 1379ارائه شده است؛ اما تا این زمان، دربارۀ کیفیت ارتباط خوانین حیات داودی با انگلیسیها، بهویژه دربارۀ نحوۀ درگیرشدن آنها با مسئلۀ نفت، یک اثر علمی به رشتۀ تحریر در نیامده است. پژوهش حاضر سعی دارد تا علاوه بر بررسی ریشه و خاستگاه اولیۀ این خاندان، چگونگی برقراری ارتباط آنها با انگلیسیها و درگیرشدنشان با مسائل نفت را براساس منابع و اسناد موجود، مدنظر قرار دهد. ریشه و منشأ خوانین حیات داودی حیات داودیها شاخهای از ایلات و عشایر لر ایراناند که بعد جدایی از طایفۀ خود- اوایل دورۀ صفویه- از خرمآباد لرستان بهسمت سواحل خلیجفارس مهاجرت کرده و در سواحل بندر گناوه بهصورت یکجانشین و دهنشین سکونت یافتهاند. آنگونه که خودشان بیان میکنند، اصل آنها از طایفۀ حیات غیبی ساکن در خرمآباد است (حیات داودی،1249: 1) که این طایفه نیز شاخهای از گروه لر کوچک یا لرهای فیلیاند (ایزدپناه،1350: 45). اتابکان لر کوچک با وجود داشتن مذهب شیعه و همراهی آنها با سلاطین صفوی، در دورۀ زمامداری شاهوردی خان بهعلت سرپیچی از فرامین شاه عباس و به تعبیر افوشتهای نطنزی، «به ارتکاب امور ناملایم و اشتغال به کارهای نامناسب، دست تطاول گشاد» (افوشتهای نطنزی،1350: 485). او با هجوم به قلمرو قوم بیات که ازهمپیمانان شاه عباس بودند، پس از غارت و زد و خورد فراوان، حاکم آنجا، آغورلو سلطان را به قتل رساند (ترکمان،1350: 471). این حرکت تنشزا و بیثباتساز شاهوردی خان، برای پادشاه مقتدر صفوی گران آمد و با وجود حملۀ ازبکان به خراسان، جنگ با آنها را به تعویق انداخت و درصدد دفع فتنۀ اتابک لر برآمد (افوشتهای نطنزی،1350: 495-485). پس از چندی تعقیب و گریز بیفرجام، سرانجام شاه عباس او را از حکومت لرستان عزل و سلطان حسین، از بستگان او، را بهعنوان «والی» ایالت لرستان، منصوب کرد (کرزن،1349:334). اله کرم خان حیات داودی در ابتدای کتاب رسالۀ شش فصل خود، به شرح حال خاندانش و نیز نحوۀ مهاجرت آنها چنین اشاره میکند: «در اوایل سلطنت صفویه و بنا بر سببی چند از قوم خود جدا گشته و از دیار خود هجرت نمودند و در این ناحیه که اکنون به بلوک حیات داود معروف است، رحل اقامت افکندند» (حیات داودی،1249: 2-1). او علت جدایی اجدادش را از اقوام خود، بهطور دقیق بیان نمیکند و به «بنا بر سببی» بسنده کرده است؛ اما افوشتهای نطنزی در نقاوة الاثار اشاره میکند که شاه عباس پس از دفع موقت شورش شاهوردی خان و انتصاب سلطان حسین به والیگری لرستان، تعداد «دویست خانوار که خلاصه و زبدۀ آن قوم بودند، کوچانیده، حکم جهان مطاع به نفاد پیوست که این جماعت در ساحت ولایت خوار ری اقامت نمایند». او در ادامه، سرانجام کار اتابک یاغی را بررسی میکند که پس از فرار از دست پادشاه، «به جانب عربستان» میگریزد و «ولایت جزایر» را مقر خود میکند (افوشتهای نطنزی،1350:495-494). از اینجا مجدداً با گردآوری جمعی از لران به مقر سلطان حسین حملهور میشود که در این حمله نیز ناکام میماند و پس از شکست و هزیمت یارانش که او را «مفلوک و بیسامان» میبینند، از اطراف او پراکنده میشوند و به اردوگاه سلطان حسین میپیوندند. شاهوردی نیز پس از چندی به دستور شاه عباس کشته میشود (مستوفی، 1375: 93). با عنایت به شرحی که رفت، احتمالاً سبب مهاجرت برخی از بزرگان طایفۀ شیعهمذهب حیات غیبی (حیات داودیها) از منطقۀ لرستان به سواحل خلیجفارس از طرف حکومت صفوی و در راستای راهبرد شاه عباس برای جابهجایی ایلات و اقوام سرکش، استفاده از ظرفیت آنها بهمنظور تثبیت مرزها و ایجاد امنیت پایدار در کشور بوده باشد. همان سیاستی که شاه عباس صفوی در قبال اکراد به کار بست و آنها را از کردستان و مناطق شمال غربی به خراسان و مناطق شمال شرقی ایران کوچاند تا علاوه بر تسلط و کنترل بر طوایف و گروههای سرکش این قوم، از توان آنها برای مقابله با تهاجم اوزبکها به خراسان و برقراری امنیت و ثبات در مرزهای شرقی بهره جست (متولی حقیقی، 1389: 78-75). از این رو محتملترین زمان و علت برای مهاجرت بزرگان طایفۀ حیات داودی، در هنگامۀ دفع شورش شاهوردی خان توسط شاه عباس صفوی در نظر گرفته میشود؛ زیرا در بین پادشاهان این سلسله، شاه عباس نگاه ویژهای به تحولات خلیجفارس داشته است. بنابراین عمران و آبادانی سواحل خلیجفارس و برقراری ثبات و امنیت در این مناطق، بهویژه در بندر تاریخی گناوه، که در قرن نهم بهدلیل قیام قرامطه ویران شده بود و با توجه به موقعیت مهم جغرافیایی این بندر، از نگاه تیزبین شهریار باتدبیر صفوی به دور نبوده است؛ بنابراین کوچاندن گروهی از اقوام سلحشور لرتبار و شیعهمذهب و استقرار آنها در قسمتی از کرانههای ساحلی خلیجفارس، تا حدود زیادی با سیاستهای شاهان صفوی در قبال اقوام و ایلات، بهویژه در زمینۀ گسترش مذهب تشیع، منطبق است (خلیفهزاده و علیصوفی، 1399: 54). چالشها و راهکارهای شرکت برای بهرهبرداری از معادن نفت در قلمرو حکمرانان محلی در ابتدای کار، یکی از چالشهای اصلی گروه اعزامی دارسی به ایران برای عملیات اکتشاف و حفاری، ممانعت خوانین و مالکان اراضی مدنظر آنها بود. عمدۀ این اراضی در قلمرو ییلاقی و قشلاقی ایل بختیاری قرار داشت که از شروع عملیات جلوگیری و یا در کارها اخلال ایجاد میکردند. از طرفی، دولت انگلستان از همان بدو امر مذاکرات دارسی با ایران، حامی آن بود و ازطریق وزیرمختار خود، همراهی و پشتیبانی ویژهای برای تحصیل این امتیاز انجام داد (هاردینگ، 1370: 189-186). در زمانی هم که خوانین بختیاری از شروع عملیات آنها جلوگیری به عمل آوردند و تقاضای سهم و شراکت کردند و با هیچ شرایطی از مواضع خود کوتاه نیامدند، جان ریچارد پریس (John Richard preec)، کنسول انگلیس در اصفهان، ازطریق مذاکرات خود با بزرگان ایل، آنها را به پذیرش سه درصد از سهام راضی و با خود همراه کرد؛ بنابراین با کمک و هدایت عوامل سیاسی، خوانین بختیاری نیز وارد قراردادهای نفتی شدند (ابطحی فروشانی، 1379: 65). این موضوع (قرارداد با حکومتهای محلی) برای شرکت نفت، به مدلی عملیاتی تبدیل شد تا عیناً آن را در مکانهای دیگری، که قصد فعالیت در آن را داشتند، پیادهسازی کنند. در سال 1909م/1327ه.ق شرکت طی قراردادی برای ساخت پالایشگاه، قسمتی از اراضی آبادان را از شیخ خزعل اجاره و پس از آن، قرارداد دیگری را برای حفاظت و تأمین امنیت پالایشگاه با او برقرار کرد (شورای علمی- مجموعۀ اسناد تاریخی نفت، 1378: 88). پس از اتمام جنگ جهانی اول، شرکت نفت ایران و انگلیس بهدلیل نیاز و مطالبۀ بیشتر مشتریانش به نفت، عملیات اکتشافی خود را به نواحی جنوبیتر برای دستیابی به میدانهای جدید گسترش داد. یکی از این مناطق، اراضی دشت قیر در منتهیالیه شرق قلمرو خوانین حیات داودی و هممرز با منطقۀ ییلاقی خوانین قشقایی (کشکولیها) بوده است. از سال 1297ش/1918م تیمهای زمینشناسی شرکت، اقدامات مطالعاتی را در این منطقه در دستور کار قرار دادند تا اینکه در مهرماه سال 1300 ش/1921م قراردادی مابین شرکت نفت ایران و انگلیس برای حفر اولین چاه آزمایشی، با حیدرخان حیات داودی ضابط منطقه و بهجهت شروع عملیات حفاری در اراضی مذکور منعقد میشود و همانند قراردادهای قبلی است که آرنولد ویلسون با خوانین بختیاری در مسجدسلیمان و شیخ خزعل در آبادان میبندد (بیات، 1373: 146) و از این تاریخ به بعد، رسماً حیات داودیها نیز درگیر «مسئلۀ نفت» میشود. شایان ذکر است که قبل از این قرارداد و در بحبوحۀ جنگ جهانی اول، تبادلات دیگری مابین دولت انگلیس با حیدرخان حیات داودی برای اسخراج سنگ از معدن جزیرۀ خارک و برای عملیات ساختمانسازی در بصره در جریان بود که پس از آن، این معدن به شرکت نفت ایران و انگلیس برای تکمیل زیرساختهای پالایشگاه آبادان واگذار میشود (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگهای 7،8). نکتۀ درخور توجه این است که تمامی امورات فوق را نه عوامل اجرایی شرکت، مأموران ویژۀ سیاسی و امنیتی دولت انگلیس در ایران انجام میدادهاند. این موضوع از همان ابتدا، یعنی از سال 1904م/ 1322ه.ق که نفت برای انگلستان اهمیت یافت و دستیابی به آن، جزء اهداف مهم آنها شد، علاوه بر پشتیبانی سیاسی و اداری، در سال 1907م/1325ه.ق با اعزام یک دستۀ بیست نفره از سربازان هندی به فرماندهی آرنولد ویلسون، تأمین امنیت «کارشناسان حفاری چاههای نفت» از طرف نایبالسلطنۀ هندوستان به او ابلاغ شد (ویلسون، 1347: 37). دیری نپایید که این تلاشها و سرمایهگذاریهای دولت انگلیس به ثمر نشست و این طلای سیاه در جنگ جهانی اول برای انگلستان نقش تعیینکنندهای داشت، بهطوری که سرپرسی کاکس در کتاب خود با نام تاریخ ایران، به این مسئله اشاره میکند (کاکس، بی تا:742). این عوامل و نیاز روزافزون انگلستان به نفت در کنار دیگر تحولات و دگرگونیهای جهانی، نظیر انقلاب روسیه، موجب شد تا پس از اتمام جنگ، این کشور درصدد بسط قدرت خود بر تمامی شئونات سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران برآید. این موضوع در قالب قرارداد 1919م/1337ه.ق طراحی و عملیاتی شد (دلدم، 1363: 214-204)؛ اما این قرارداد بهدلیل موافقتنکردن احمد شاه قاجار و مخالفتهای مردم و نخبگان و همچنین جبههگیریهای بینالمللی، به سرانجام مطلوبی نرسید و پس از چندی، ملغی شد (فرمانفرمائیان، 1377: 119). با الغای قرارداد مذکور، انگلستان که همچنان در فکر تأمین و تضمین امنیت منافع استراتژیک نفتی خود در ایران بود و تداوم آن را با روند موجود غیرممکن میدانست، با چرخش در سیاست خارجی خود درصدد تغییر حکومت و زمینهسازی برای روی کارآمدن یک حکومت متمرکز و قدرتگرا در ایران برآمد؛ بنابراین این استراتژی در تاریخ 3 اسفندماه سال 1299 ش، مصادف با 1921م کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی، آغاز و با تاجگذاری رضاشاه در سال 1305ش/1926م رسماً محقق شد. قراردادهای شرکت نفت ایران و انگلیس با خوانین حیات داودی براساس اسناد به دست آمده، آغاز مراودات و مناسبات دولت انگلیس و به تبع آن شرکت نفت با خوانین حیات داودی، در خلال جنگ جهانی اول بوده است. طبق مستندات واصلشده، برخی از این قراردادها مانند عملیات اکتشاف نفت در منطقۀ دشت قیر، اجارۀ اراضی تحت مالکیت برای ایجاد زیرساختهای استخراج نفت و همچنین بستن قرارداد حفاظت و حراست از این تأسیسات و واگذاری اقدامات تأمینی آنها به ضابطان این محل، دقیقاً همانند قراردادهاییاند که شرکت با خوانین بختیاری در منطقۀ مسجدسلیمان و شیخ خزعل در آبادان برقرار کرد و همین الگوی مناسباتی را عیناً در بلوک حیات داود نیز با ضابط آن، یعنی حیدرخان پیادهسازی میکند. علاوه بر موارد فوق، شرکت نفت ایران و انگلیس، قرارداد دیگری را برای استخراج سنگ از کوهها و معادن مرجانی جزیرۀ خارک و همچنین بارگیری و حمل ماسه از جزیرۀ خارگو برای ساخت تأسیسات پالایشگاه آبادان، با خان حیات داود داشتند که برای نخستین بار در این پژوهش، جزئیات آنها بررسی و اسنادش نیز منتشر میشود.
یکی از قراردادهای مهم حیدرخان حیات داودی با انگلیسیها، قرارداد استخراج سنگ از معادن مرجانی جزیرۀ خارک بوده است. براساس آنچه از بررسی اسناد و منابع به دست آمده است، ارتش انگلستان در خلال جنگ جهانی اول و بهمنظور استحصال سنگ و تأمین مصالح ساختمانی مورد نیاز خود برای ساختمانسازی در شهر بصرۀ عراق، اقدام به احداث چند رشته خط آهن به طول حدود سه کیلومتر از محل معدن تا ساحل (اسکله) میکند و همچنین برای استقرار تجهیزات، عوامل اجرایی و کارگران خود، تعداد پانزده دستگاه ابنیه میسازد؛ بنابراین آغاز عملیات استخراج سنگ از معادن جزیرۀ خارک بهصورت انبوه در زمان جنگ جهانی اول و بهوسیلۀ ارتش انگلیس بوده است و با 300 کارگر مهاجر (کولی) انجام و ماهانه حدود 4000 تن برداشت میشده است (فلور و تی پوتس، 1399: 272). اما مشخص نیست که ارتش این کشور برای استخراج و حمل سنگ از این جزیره با حیدرخان و یا دولت وقت ایران قرارداد رسمی داشته است و یا برای انتقال و بردن این مصالح به عراق، مجوز لازم را از دولت وقت ایران اخذ و یا اینکه عوارض گمرکی آن را پرداخت کرده است یا خیر؟ طبق گزارش شمارۀ 13068/ف مورخ 11/12/1319، فتحاله نفیسی رئیس ادارۀ امتیازات، نفت و درآمد معادن وزارت دارایی، ارتش انگلیس پس از اتمام کار استحصال سنگ، ریلهای راه آهن مذکور را بههمراه تعداد صد عدد واگن مخصوص حمل سنگ، بهعنوان انعام به حیدرخان حیات داودی میدهد (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگهای 7،8) که احتمالاً همین وسایل در ازای برداشت سنگ از معادن جزیرۀ خارک بوده است. البته در گزارشهای رسمی کنسولگری انگلیس در بوشهر، به این امر اذعان شده است که حیدرخان حیات داودی در خلال جنگ جهانی اول، با تأمین نیازمندیها و تدارکات کشتیهای حمالۀ انگلیسی، که از نقاط مختلف بهسمت بصره در حرکت بوده و در مسیر عبور خود از جزیرۀ خارک عبور میکردهاند، درآمد کلانی را کسب کرده است (بیات، 1373: 81-80)؛ بنابراین احتمال اینکه یکی از نیازمندیهای ارتش انگلستان، همکاری در تأمین مصالح ساختمانی، اعم از سنگ و ماسه بوده باشد نیز، متصور است. براساس گزارشی که نفیسی به جهانگیر، مدیرکل وقت وزارت دارایی، ارائه کرده است، معادن سنگ جزیرۀ خارک آنقدر برای دولت انگلستان ارزشمند بود که هرگونه بهرهبرداری از آن را ممنوع کرد. پس از اتمام جنگ - در سال 1924م و به نقلی دیگر در سال 1922م - آن را به شرکت نفت ایران و انگلیس برای تأمین مصالح مورد نیاز خود برای ساخت زیرساختهای پالایشگاه آبادان واگذار کرد و این شرکت نیز آن را بهصورت غیرقانونی تصاحب کرده است (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگهای 7،8). شرکت برای ساخت دیوارهای شط، پایهگذاری پالایشگاه و ساخت شهرکهای نفتی خود در آبادان، از این سنگها استفاده و تمامی سنگهای قلعۀ هلندیها را در جزیرۀ خارک، با اجازه و هماهنگی حیدرخان برای ساخت قسمتهایی از تأسیسات پشتیبانی این شرکت در گناوه، به این بندر منتقل میکند (فلور و تی پوتس، 1399: 272). مجدداً در سال 1927م/ 1306ش نمایندۀ این شرکت، قراردادی را بهمنظور برداشت ده هزار گاری سنگ از این معدن با کدخدای این جزیره، بهعنوان نمایندۀ حیدرخان منعقد میکند و موضوع را طی نامهای رسمی به اطلاع او میرساند (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگ 31). قرارداد سنگ، یکی از قرادادهای اصلی خان حیات داود با شرکت نفت ایران و انگلیس است؛ زیرا این قراداد در دوران تبعید، مورد مناقشۀ اله کرم خان (فرزند حیدرخان) با شرکت قرار میگیرد (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگ1). اله کرم خان در سال 1317ش/1938م و پس از خالصه اعلام کردن جزیرۀ خارک و خارگو بهدلیل تنگنای شدید مالی، پرداخت کرایۀ استفاده از خط آهن خود را از شرکت درخواست میکند (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ 57)؛ اما شرکت که به آن ابلاغ شده بود، نباید مستقیماً با خوانین ارتباط داشته باشند، پاسخی به او نمیدهد. او طی مکاتبهای در همان سال، موضوع را ازطریق مالیۀ استانداری استان هفتم پیگیری میکند (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگ1). به نظر میرسد مسئولان دولتی، پس از نامۀ اله کرم خان متوجه میشوند که شرکت نفت ایران و انگلیس از جزیرۀ خارک سنگ برداشت میکند، به همین دلیل جریان را پیگیری میکنند. طبق برآورد کفیل مالیۀ بند ریگ، میزان سنگ برداشتشده از جزیرۀ مذکور، حدود دویست و چهل هزار تومان بوده است و سندی دال بر پرداخت این هزینه در دست نیست. تنها اسناد به دست آمده مشخص میکند که شرکت نفت برای مدت ده سال، حقالاجارۀ استفاده از نه دستگاه ابنیه را در جزیرۀ خارک تأیید و مبلغ آن را به حساب دولت واریز میکند. اله کرم خان با وجود تلاشهایش، موفق به دریافت کرایۀ خط آهن نمیشود؛ بنابراین تقاضا میکند تا شرکت نفت، خط مذکور را از او خریداری کند و یا اجازۀ فروش آن را بدهد (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ68). شرکت آن را در گزارش خود، آهن قراضه دانسته است که ارزش و بهای خاصی ندارد و از خرید آن خودداری میکند (ساکما، سند شناسۀ 16597/240، برگهای16،17). اله کرم خان خط مذکور را در شیراز، به دو نفر میفروشد. این افراد برای انتقال آهنآلات به جزیره مراجعه میکنند و با اطلاع مقامات دولتی، دستور جلوگیری از خروج آن صادر و بیان میشود که خارک بهعنوان اراضی خالصه درآمده است و تمامی وسایل موجود در آن، به دولت تعلق دارد (ساکما، سند شناسۀ 2767/230، برگهای 148،149).
از سال 1919م/1339ه.ق الی 1920م/1340ه.ق شرکت نفت، گسترۀ عملیاتی خود را بهسمت اراضی جنوبی در منطقۀ دشت قیر، واقع در اراضی کشکولیها و حیات داودیها گسترش داد. با اکتشاف نفت، مسئولان فنی به این نتیجه رسیدند که بهترین مسیر دستیابی به آن منطقه، برای انتقال تجهیزات حفاری از بندر گناوه است؛ بنابراین بهمنظور احداث یک پایگاه تدارکاتی در این نقطه و بخشی از جادهای که از قلمرو خوانین حیات داودی عبور میکند، با حیدرخان قرادادی مبنی بر اجارۀ زمین در محل قریۀ خور خلیل گناوه بستند (ساکما، سند شناسۀ4572/240، برگهای 25،27). این قرارداد را آرنولد ویلسون در تاریخ شش و دوازده اکتبر سال 1921م، چهارده و بیست مهرماه 1300 به نمایندگی از شرکت نفت ایران و انگلیس و حیدرخان بست (بیات،1373: 147). دولت ایران پس از اطلاع از مفاد این قرارداد، با حیات داودیها و کشکولیها بهشدت اعتراض میکند و به شرکت اعلام میدارد که مجاز به انعقاد این قرارداد نیست و آن را باطل میداند؛ اما شرکت به این امر توجهی نمیکند، همچنان به کار خود ادامه میدهد و تأسیساتش را در گناوه و دشت قیر برپا میدارد. اگرچه دولت ایران به این قرارداد اعتراض میکند، ولی باعث رشد و رونق اقتصادی این منطقه و مناطق اطراف آن میشود؛ بهطوری که از این مکان یک جادۀ نیمه شوسه و اتومبیل را احداث کردند که بندر گناوه را به دشت قیر متصل کرد و درنهایت به گچساران منتهی شد. این جاده علاوه بر بُعد اقتصادی در دورۀ پهلوی، ازنظر نظامی هم حائز اهمیت بوده است؛ زیرا «بندر را به داخله» متصل میکرد (رزمآرا،1323: 77). فقط برای احداث این جاده، که بخش عمدهی آن از مناطق کوهستانی عبور میکرد، حدود 1000 نفر کارگر ایرانی به کار گرفته شدند (بیات،1373: 150). محل احداث پایگاه در قریۀ خور خلیل و در مکانی به نام مُخیرج بوده است (ساکما، سند شناسۀ 130824/293، برگ 55).
شرکت نفت پس از تأسیس پایگاه بارانداز خود در گناوه و بهجهت پشتیبانی از عملیات حفاری در منطقۀ دشت قیر، وسایل و تجهیزات زیادی را به این پایگاه منتقل کرد. مدیران شرکت نفت، طبق رویهای که در دیگر نقاط نفتخیز داشت، وظیفۀ حراست از شرکت را به نیروهای محلی واگذار کرد؛ بنابراین ضمن استخدام اله کرم خان، قراردادی را برای حفاظت و حراست از تجهیزات شرکت با او منعقد کرد. حقوقی که بابت این قرارداد ماهیانه به او پرداخت میکرد، یکصد تومان بوده است (عباسی، 1379: 55-54). اله کرم خان امنیت این محل را ازطریق شاهبندر خور خلیل، به نام ملامحمد فرزند ملا اسماعیل، با تعداد پنج نفر تفنگچی تأمین میکرد. بر طبق گزارش مأمور امنیۀ گناوه در سال 1310ش/1931م، اله کرم خان توانست چنان امنیت آن مکان را برقرار کند که او در مأموریت خود، مبنی بر کسب خبر از فعالیتهای شرکت، ناکام ماند و تقاضای برکناری اله کرم خان را به رئیس نظمیۀ بوشهر ارسال کرد. شایان ذکر است که رضاشاه در سفر به گناوه در سال 1310ش/1931م، در همین محل شرکت، اله کرم خان را دستگیر و بههمراه خود ازطریق دریا منتقل میکند و با وجود تقاضای همراهان خان از رئیس شرکت برای آزادی او، از این کار اجتناب میکند و بیان میدارد که نمیتواند در امورات مربوط به دولت ایران دخالت کند (حمیدی، 1381: 67). این در حالی بود که اله کرم خان در این زمان، از مستخدمان و کارکنان شرکت در گناوه بوده است.
یکی دیگر از مراودههای شرکت نفت با حیدرخان حیات داودی، تقاضای خرید قطعه زمینی در روستای گشویی، حدفاصل بندر ریگ و در نزدیکی تأسیسات این شرکت در قریۀ خور خلیل و بهمنظور ساخت فرودگاه بوده است. اگرچه احتمالاً این قرارداد در زمان حیدرخان به سرانجام نمیرسد و شرکت درخواست واگذاری زمین را در تاریخ 4 مرداد 1316ش به میزان 833/91 هکتار به وزارت مالیۀ ادارۀ امتیازات نفت ارسال میکند و پس از استعلام و صدور مجوز ازطریق وزارت جنگ، هیئت وزیران اختصاص زمین مذکور به شرکت نفت ایران و انگلیس را در تاریخ 11 مهرماه 1317ش، تصویب میکند (ساکما، سند شناسۀ 4572/240، برگ 37). در تاریخ 8 آبان ماه 1317ش، رئیس ادارۀ امتیازات نفت به ادارۀ دارایی بوشهر برای ارزیابی و تعیین بهای زمین برای واگذاری آن به شرکت نفت دستور میدهد تا پس از ارزیابی و تحویل، بهای دریافتی را در صندوق اسناد و املاک محل نگه دارد تا بعد از مشخصشدن وضعیت مالکیت اراضی مذکور، وجه آن به ذیحق پرداخت شود (ساکما، سند شناسۀ 4572/240، برگهای 18،29). چندی بعد و در تاریخ 12 آذرماه 1317ش/ 3 دسامبر 1938م، احمدی پیشکار دارایی استان هفتم، طی نامهای به وزارت دارایی، پیروی درخواست اله کرم خان دربارۀ نتیجۀ استعلام خود در رابطه با مالکیت اراضی مذکور، که از دارایی بوشهر استعلام میکند، نتیجه را چنین اعلام میدارد: «مراتب از دارایی بوشهر استعلام، دارایی بوشهر نیز جریان امر را از گمرک و دارایی دیلم و ریگ توضیح خواسته که پاسخ واصله حاکی است مشارالیه در مطالبۀ خود ذیحق و اراضی ساحلی ملک اله کرم حیات داودی است» (ساکما، سند شناسۀ 4572/240، برگ 22). چند روز پس از تحویل اراضی نود و یک هکتاری درخواستشده، این شرکت مجدداً در مورخۀ 21 آبان 1317ش/ 12 نوامبر 1938م درخواست جدیدی را مبنی بر واگذاری 647/34هکتار دیگر برای عملیات خود از ادارۀ امتیازات وزارت دارایی در تهران درخواست میکند (ساکما، سند شناسۀ 4572/240، برگهای 24،25،27). موضوع درخور توجه در رابطه با درخواستهای شرکت نفت، بازدید میدانی شجاعی، رئیس گمرک و مالیۀ بخش ریگ و دیلم، از اراضی مذکور و گزارش او به ادارۀ مالیۀ بوشهر است. او در انتهای گزارش خود چنین مینویسد: «در خاتمه برای مزید اطلاع عرضه میدارد که کلیۀ اراضی مندرجه در بند یک صورت ضمیمه (مرکز شرکت در کنار خور) و فرودگاه هواپیماها و جادهها از اول ورود شرکت به گناوه، تقریباً از سال 1298[ش] الی کنون مورد استفاده بوده و هست و قسمت زیادی از 971/30 هکتار زمین مرکز گناوه در زیربناهای انبار و کارخانجات مقدماتی حمل و نقل شرکت، تلگراف بیسیم و غیره میباشد. چگونه شرکت اکنون (سال 1316ش) تمنای بر واگذاری آن را مینماید؟ بسته به بازجویی از طرف مقامات عالی مالی است» (ساکما، سند شناسۀ 4572/240، برگ 65). همانگونه که بیان شد، شرکت در سال 1310 ش/ 1931م نیز درخواست زمین را برای احداث فرودگاه در محل مذکور داده بود که حیدرخان حیات داودی طی نامهای به مسئول امنیۀ گناوه با استناد به قانون لیلیۀ 20 اسفندماه 1306، مالکیت اراضی مذکور را متعلق به خود اعلام داشته است (ساکما، سند شناسۀ 163/355، برگ 2). نکتۀ تأملشدنی دربارۀ قرارداهای فوق، این است که شرکت نفت ایران و انگلیس، چندین سال در اراضی فوق مشغول فعالیت بوده و با ضابطان این محل قراردادهایی را امضا کردهاند، ولی مجدداً و در زمانی که مالکان و ضابطان این محل گرفتار و تبعید میشوند، دوباره تقاضای همین اراضی را از دولت ایران میکند. نکتۀ دیگر اینکه شرکت از ابتدای فعالیت خود، حدود سال 1300ش/1921 م در این منطقه، مالالاجاره و هزینۀ خرید این زمینها را به حیات داودیها پرداخت نکرده است؛ زیرا در سال 1318ش/1939م، اله کرم خان از استانداری استان هفتم درخواست میکند تا مالالاجارۀ هجدهسالۀ محل احداث شرکت را در گناوه برایش اخذ کنند (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگهای24،23،52)، ولی در این تاریخ (سال 1318)، بلوک حیات داود و مضافات آن بهعنوان خالصه دولتی اعلام و ضبط و مالکان آن خلع ید میشوند و مشخص نیست که درنهایت با توجه به درخواستهای جدید شرکت، هزینههای فعالیت هجدهسالۀ شرکت چه میشود. مناقشه دربارۀ مالکیت جزایر خارک و خارگو یکی از چالشبرانگیزترین مباحث در دورۀ پهلوی، مسئلۀ مالکیت املاک و اراضی خوانین بوده است. رضاشاه پس از تثبیت حکومتش در ایران، خود دست به جمعآوری املاک و مستغلات زیادی زد (آبراهامیان، 1377: 190)، بهطوری که برای مدیریت آنها، ادارۀ مستقلی را با همین نام تأسیس کرد. تا آن زمان، اصولاً املاک در ایران بر چهار دسته بوده است که عبارتاند از: «املاک شاهی» که به نام خالصه یا دیوانی معروفاند، «تیول» که از جانب دولت به برخی از افراد و یا صاحبمنصبان داده میشد، «اوقاف» یا همان زمینهای وقفی و «املاک خصوصی و یا اربابی» که ازطریق ارث، خریداری، اهدای همایونی و یا احیاکردن زمین به دست میآمد (کرزن، 1349: 560). در لیلۀ 20 اسفندماه سال 1306ش، مجلس به ریاست حسین پیرنیا، قانون «مالیات خالصجات انتقالی» را تصویب کرد. به موجب مادۀ اول این قانون، «خالصۀ انتقالی، املاکی است که از سال 1300 قمری به این طرف، در تصرف دولت بوده و بعد به تصرف اشخاص درآمده است. املاک مزبور در صورت داشتن یکی از شرایط ذیل، ملک مالکان خصوصی، که فعلاً متصرفاند، شناخته میشود و از حیث مالیات، تابع مقررات این قانون خواهند بود: الف) خالصجاتی که متصرفان آن، اسناد رسمی دفتر شده باشند؛ ب) خالصجاتی که تا تاریخ اول بهمن 1306 شمسی، دولت و متصرف، انتقالی بودن آن را تصدیق کرده باشند؛ ج) خالصجاتی که تا این تاریخ سی سال در تصرف اشخاص بوده است، اعم از اینکه دولت مورد تعرض و مداخله واقع شده و یا نشده باشد؛ د) خالصجاتی که بیست سال بدون تعرض و مداخله از طرف دولت در تصرف اشخاص بوده است» (قانون مالیات خالصجات انتقالی مصوب لیلۀ 20 اسفندماه 1306 شمسی- مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی). در مادۀ دوم این قانون، اشاره شده است که در صورت بروز اختلاف بین دولت و متصرفان ملک، برای رفع اختلاف ازطریق حکمیت عمل خواهد شد. «ضمناً تصمیم هیئت حکمیت به اکثریت برای طرفین قاطع و غیر قابل اعتراض خواهد بود» (همان). پس از تصویب این قانون، دولت زمینداران مناطق مختلف را به ثبت زمینهای خود ازطریق ادارۀ ثبت املاک تشویق کرد (آبراهامیان، 1377: 186). خوانین حیات داودی نیز اگرچه از سال 1311ش/1932م در تبعید به سر میبردند، در صدد ثبت بلوک حیات داود، رودحله و جزایر خارک و خارگو برآمدند که آن را ملک موروثی و متصرفی خود قلمداد میکردند. در سال 1313ش/1934م، شخصی به نام اسفرجانی، ممیزی وزارت دارایی، بهمنظور بررسی وضعیت املاک و اراضی ساحلی، ازجمله بلوکات لیراوی، حیات داود، رودحله، انگالی به این مناطق اعزام میشود. او پس از بررسی میدانی خود و مطالعۀ اسناد و مدارک مالیاتی این مناطق، حیات داود و دیگر بلوکات را مظنون به خالصگی تشخیص نمیدهد و آن را اربابی اعلام میدارد (ساکما، سند شناسۀ 25248/240، برگهای31،32). از طرفی بهدلیل بروز اختلاف بر سر خالصگی رودحله بین دولت و حیات داودیها، موضوع به شورای حکمیت بوشهر ارجاع داده میشود. این مسئله پس از بررسی هیئت حَکم، در تاریخ 17 مهر 1314ش به اتفاق آرا، رأی به اربابیبودن رودحله به نفع حیات داودیها داده میشود (ساکما، سند شناسۀ 25248/240، برگهای 8،14،15). اما چالش بر سر اراضی حیات داود و جزایر خارک و خارگو، زمانی آغاز میشود که شرکت نفت ایران و انگلیس در اواسط سال 1316ش/ 1937م، تقاضای واگذاری قسمتی از اراضی گناوه را برای انجام فعالیتهای خود ارائه میکند.همین امر موجب میشود تا بحث بر سر خالصه و یا اربابیبودن حیات داود و خارک پیش آید؛ زیرا اله کرم خان طی درخواستهایی از شرکت نفت ایران و انگلیس و استانداری استان هفتم، علاوه بر اینکه خواستار پرداخت مالالاجارۀ هجدهسالۀ اراضی استفادهشدۀ شرکت در گناوه شده بود، این مناطق را جزء املاک متصرفی و موروثی خود قلمداد میکند. خوانین حیات داودی با ارائۀ مستندات خود ازجمله فرمان رجب سال 1310ه.ق ناصرالدین شاه قاجار که در ازای پیشکش صدعدد اشرفی توسط خانعلی خان حیات داودی، بلوک حیات داود، رودحله و خارک را ملک موروثی و اربابی او اعلام و مالیات آن را به مبلغ هفت هزار و سیصد و چهل تومان تعیین میکند که همه ساله باید به دیوان قدر اعلی پرداخت کند (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ 46) و صلحنامهای که خانعلی خان حیات داودی در سال 1313ه.ق /1895م بهمنظور تقسیم اراضی فوق، بین خود و فرزندانش برقرار میکند (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ47) و مفاصا حسابهای مالیاتی راجع به پرداخت حقوق دیوانی این مناطق را به وزارت مالیه و دارایی وقت ارائه میکنند. پس از گذشت مدتی بحث و جدل، دولت با استناد به فرمان دهم ذیالحجه 1320ه.ق/10 مارس 1903م مظفرالدین شاه قاجار، مبنی بر اینکه «مکرر امر و مقرر فرمودهایم از بابت بنادر هرکس تیول و یا فرمان ملکیت صادر کرده باشد، تماماً تدلیس و اشتباه و غلط است، همه را به حالت سابق برگردانده و کسی حق ندارد از بابت آن، خالصجات فرمان ملکیت و یا فرمان تیول عنوان نماید» (ساکما، سند شناسۀ 46776/240، برگ 28) و همچنین وجودنداشتن هرگونه سابقهای از این موضوع در دفاتر نادری، ناصری و محمدشاهی که برای شناسایی املاک خالصه به آنها رجوع میشود (ساکما، سند شناسۀ 46776/240، برگهای35،36،37) و با توجه به اهمیت جزایر مذکور، از دیدگاه اقتصادی و نظامی و بهخصوص حسبالامر اعلیحضرت همایونی، که نباید این گونه املاک در دست غیر دولت باشد، دستور به خالصهبودن آنها را صادر میکند (ساکما، سند شناسۀ 100245/240، برگ4). اله کرم خان به این موضوع اعتراض میکند. او طی نامهای به استانداری استان هفتم، به سوابق مالکیت خاندان خود بر خارک از دورۀ زند و در زمان میرعلی خان استناد میکند و درخواست دارد تا در صورتی که این مناطق مورد نیاز دولت باشند، آن را در قبال املاکی در استان هفتم تعویض کند (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ 55). این موضوع یعنی پیرنیا، استاندار وقت فارس، طی نامهای درخواست تعویض جزایر را به دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال میکند و ضمن اشاره به مالکیت آنها بر این مناطق، بهواسطۀ فقر و تنگدستی، «مالکین واقعی» آنجا و «محض سلامتی ذات مقدس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی»، هرجا که صلاح باشد، به معوض داده میشود (ساکما، سند شناسۀ 18018/293، برگ33). درنهایت کلیۀ این درخواستها از جانب مقامات دولتی بیپاسخ میماند و به مسئولان مربوطه در مالیۀ بوشهر و بندر ریگ دستور داده میشود تا از ضابطان و مالکان این محل، خلع ید و رفع تصرف انجام شود (ساکما، سند شناسۀ 2767/230، برگ230). این مسئله تا جایی پیش میرود که حتی از فروش آهن قراضههای راه آهن خارک، که شرکت بعد از جنگ بهعنوان انعام به حیدرخان داده بود، جلوگیری به عمل میآید؛ زیرا خارک و کلیۀ املاک و اموال موجود در آن، بهعنوان خالصۀ دولتی ثبت و ضبط شدند (ساکما، سند شناسۀ 2767/230، برگهای 148،149). نتیجه شرکت نفت ایران و انگلیس از ابتدای شروع فعالیتهایش در ایران، همواره این موضوع را مطرح میداشت که دولت ایران وظایف خود را در قبال تأمین و حفاظت از اموال شرکت و کارکنان آن، به نحو احسن انجام نداده است؛ بنابراین با همین استدلال وارد داد و ستد با خوانین و مالکان اراضی نفتخیز، بهخصوص حیات داودیها شدند. گفتنی است که قرارگیری قلمرو حکمرانی خوانین حیات داودی در محدودۀ عملیاتی شرکت، به عقد قراردادهای متعددی مابین آنها منجر شد، همانند خوانین بختیاری و شیوخ بنی کعب. همین امر برای سران خوانین حیات داودی منافع زیادی داشت، بهطوری که آنها را ازنظر اقتصادی و داشتن پشتوانۀ سیاسی نسبتبه دیگر حکمرانان ساحلی خلیجفارس، در موضع برتری قرار داد. اما رویدادها و تحولات بینالمللی، بهویژه پس از پایان جنگ جهانی اول از یک طرف و نیاز روزافزون دولت انگلیس به منابع انرژی و نفت ایران از طرف دیگر، در کنار چالشهای عدیدهای که بر سر بهرهبرداری از این منابع در طول جنگ برای آنها حادث شد، آنان را به این امر واقف کرد که برای دستیابی به منافع کلان خود در ایران، نمیتوانند همانند سابق با تکیۀ صرف بر حکومتهای کوچک محلی و تحتالحمایه قرار دادن آنها، به این مهم دست یابند؛ بنابراین در ابتدا سعی کردند با شیوهای کمهزینهتر و با انعقاد یک قرارداد همهجانبه، تسلط خود را بر تمامی شئون دولت ایران بگسترانند که بهعلت ناکامی در این کار، به سمت و سوی کمک به تغییر دولت در ایران ازطریق کودتا و درنهایت براندازی حکومت ملوکالطوایفی قاجاریه و روی کار آمدن حکومت متمرکز پهلوی برآمدند. با کودتای رضاشاه و حوادث بعد ازآن، مسئلۀ خوانین برای انگلیس به حاشیه رانده شد و این مسئله، حمایت و ارتباط با آنها را اندکاندک کنار گذاشت. در ضمن، خلأ حضورنداشتن خوانین را با روی کار آمدن دولت اقتدارگرا پر کرد؛ بنابراین پس از کودتای سال 1299ش/1921م و پس از آن، تشکیل حکومت اقتدارگرای پهلوی، با الغای امتیازنامۀ دارسی و عقد قرارداد جدید در سال 1312ش/1933 م، شرکت با خواست دولت ایران، کلیۀ ارتباطات خود را با خوانین در نقاط مختلف، ازجمله با حیات داودیها قطع کرد. این امر سبب شد تا خوانین حیات داودی با از دست دادن پشتوانۀ سیاسی خود، در صدد حفظ منافع اقتصادیشان ازطریق ثبت املاک و اراضی خود در سطح بلوک حیات داود و جزیرۀ خارک برآیند. اقدامات آنها با سیاستهای رضاشاه، که در پی برچیدن حکومتهای ملوکالطوایفی ازطریق محدودسازی و خلع ید از آنها بود، همخوانی چندانی نداشت. همین امر درنهایت به احضار و دستگیری حیدرخان و فرزندش اله کرم خان و تبعید آنها به شیراز منجر شد. در زمان تبعید و پس از فوت حیدرخان در سال 1313 ش، تمامی اموال و املاک آنها در خارک و حیات داود مصادره و بهعنوان اراضی خالصۀ دولتی ثبت و ضبط شد. نقشۀ1: سند شناسۀ 4572/ 240، تأسیسات شرکت نفت ایران و انگلیس در گناوه ID document1. 240/4572,Anglo-Iranian oil Company facilities in genave سند1: سند شناسۀ 163/ 355، نامۀ حیدرخان حیات داودی در پاسخ به استعلام نظیمۀ گناوه دربارۀ مالکیت محل فرودگاه گناوه document 1: ID ducument 355/163,Haider khan Hayat Davodi's letter in response to nazmia Ganaveh's inqiry about the ownership of Ganaveh airpor سند2: سند شناسۀ 18018/ 293، نامۀ اله کرم خان حیات داودی به استانداری استان هفتم دربارۀ مالکیت جزیرۀ خارگ Document 2: ID document 293/18018,The letter of Alah Karam Khan Hayat Davoudi to the seventh governor about the ownership of Kharg Island سند3: سند شناسۀ 18018/ 293، سواد فرمان ناصرالدینشاه قاجار و تعیین مالیات حیات داود Document 3: ID Document 293/18018,copy of the decree of Naser al-Din Shah Qajar and determinining the tax on Hayat Davuod سند4: سند شناسۀ 18018/ 293، صلحنامۀ خانعلی خان حیات داودی (تقسیمبندی بلوک حیات داود) Document 4 ; ID document 293/18018,Khan Ali Khan Hayat Davodi peace Agreement{Division of Hayat Davod block} سند5: سند شناسۀ 16597/240، نامۀ رئیس ادارۀ امتیازات، نفت و درآمدن معادن دربارۀ تأسیسات جزیرۀ خارگ Document 5: ID document 240/16597,The letter of the head of the oil Privileges and Mines Department about the Kharg island facilities ادامۀ سند 5: سند شناسۀ 16597/240 Document 5: IDdocument,240/16597 سند6: سند شناسۀ 18018/ 293، رونوشت نامۀ الهکرم خان حیات داودی به ادارۀ دارایی استان هفتم Document 6: ID document 293/18018,copy of Alah karam Khan Hayat Davodi's letter to the seventh province سند7: سند شناسۀ130824/293، گزارش حکومت بنادر و جزایر به وزارت داخله دربارۀ اکتشاف نفت در دشت قیر Document 7: ID document 293/130824, The report of the administration of ports of the islands to the Ministry of Interior about oil exploration in the Qir plain سند8: سند شناسۀ 4572/ 240، نامۀ دارایی استان هفتم به وزارت دارایی دربارۀ مالکیت الهکرم خان بر اراضی ساحلی گناوه Document 8: ID document 240/4572,Letter from the 7th Province regarding the ownership of Alah Karam Khan on the coastal lands of Ganaveh
سند9: سند شناسۀ 46776/ 240، سواد دستخط مظفرالدینشاه قاجار دربارۀ لغو مالکیت خصوصی بنادر Document 9: ID document 240/46776,Handwritten copy of Naser al-Din Shah Qajar about the abolition of private ownership of ports سند10: سند شناسۀ 4572/ 240، رونوشت نامۀ رئیس گمرک و مالیۀ بندر ریگ و دیلم دربارۀ ارزیابی تأسیسات شرکت نفت در گناوه Document 10: ID document 240/4572, Copy of letter from the director of customs and finance of Rig and Dilam port regarding the assessment of the oil company's facilities in Ganaveh | ||
مراجع | ||
الف. کتابها و مقالات
آبراهامیان، یرواند (1377)، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ احمد گلمحمدی، تهران: نشر نی.
ایزدپناه، حمید (1350)، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.
افوشتهای نطنزی، محمودبن هدایتاله (1350)، نقاوة الاثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
ابطحی فروشانی، سید علیرضا (1379)، «بختیاریها و مسئلۀ نفت، روابط بختیاریها و شرکت نفت ایران و انگلیس»، پایاننامۀ دکتری، دانشگاه تربیت مدرس.
ترکمان، اسکندر بیگ (1350)، تاریخ عالمآرای عباسی، زیر نظر ایرج افشار سیستانی، تهران: امیرکبیر.
جنگ جهانی اول در جنوب ایران (گزارشهای سالانۀ کنسولگری بریتانیا در بوشهر)(1373)، ترجمۀ کاوه بیات، بوشهر: چاپ علوی.
خلیفهزاده، علیرضا، علیصوفی، علیرضا (1399)، «بررسی علل شکلگیری بنادر بوشهر، دیلم و ریگ در دورۀ صفوی»، مطالعات تاریخ اسلام، (44)، 33-64 .
حمیدی، سید جعفر(1381)، بندر ریگ، تهران: انتشارات پرشکوه.
حیات داوودی، اله کرم (1294)، رسالۀ شش فصل، بوشهر: چاپخانۀ علوی.
دلدم، اسکندر (1363)، سلطهجویان و استعمارگران در خلیجفارس، تهران: مؤسسۀ انتشارات نوین.
رزمآرا، علی (1323)، جغرافیای نظامی ایران (فارس)، تهران: چاپخانۀ ارتش.
شورای علمی (1378)، نفت در دورۀ رضاشاه، تجدیدنظر در امتیازنامۀ دارسی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
عباسی، عباس (1379)، گناوه قریه خور خلیل، شیراز: انتشارات راهگشا.
فلور، ویلهم، تی پوتس، دنیل (1399)، خلیجفارس (ناگفتههای جزیرۀ خارگ)، ترجمۀ الناز بلوریفرد و محسن شریفنژاد، تهران: مؤسسۀ انتشارات نگاه.
فرمانفرمائیان، منوچهر (1377)، خون و نفت، تهران: انتشارات ققنوس.
کاکس، سرپرسی (بیتا)، تاریخ ایران، ج2، ترجمۀ سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران.
کرزن، جرج (1349)، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
متولی حقیقی، یوسف (1389)، «تأملی پیرامون علل و چگونگی مهاجرت کردها به خراسان»، فصلنامۀ تخصصی فقه و تاریخ تمدن، سال 6(23)، 68-83 .
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، rc.majlis.ir
مستوفی، محمدمحسن (1375)، زُبدة التواریخ، به کوشش بهروز گودرزی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
ویلسون، آرنولد (1347)، سفرنامۀ ویلسون (تاریخ سیاسی و اقتصادی جنوب غرب ایران)، ترجمۀ سعادت نوری، تهران: وحید.
هاردینگ، آرتور (1370)، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ، ترجمۀ جواد شیخالاسلامی، تهران: انتشارات کیهان.
ب. اسناد
سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران (ساکما)، سند شناسه 4572/240، 10برگ.
----------------------------، سند شناسه 25248/240، 5 برگ.
----------------------------، سند شناسه 16597/240، 12 برگ.
----------------------------، سند شناسه 163/355، 1 برگ.
----------------------------، سند شناسه 18018/293، 9 برگ.
----------------------------، سند شناسه 130824/293، 1 برگ.
----------------------------، سند شناسه 46776/240، 6 برگ.
----------------------------، سند شناسه 2767/230، 4 برگ.
----------------------------، سند شناسه 100245/240، 1 برگ.
References Abbasi, A. (2000). Genaveh Qoriya Khor Khalil. Shiraz: Rahgosha Publication [In Persian]. Abrahamian, Y. (1998). Iran between two revolutions. Translated by Ahmad Golmohammadi. Tehran: Ney Publication [In Persian]. Abtahi Foroushani, S. A. (2000). Bakhtiaris and the oil issue, relations between the Bakhtiaris and the Iran-UK oil company. PhD Thesis. Tarbiat Modares University, Tehran [In Persian]. Afoshtei Natanzi, M. H. (1971). Naqawat al-Athar. Tehran: Elmei Farhangi Publication [In Persian]. Bayat, K. (Ed.) (1994). The First World War in the south of Iran (annual reports of the British Consulate in Bushehr). Bushehr: Alavi Publication [In Persian]. Cox, S. P. (n.d). Tarikh-e Iran. Volume 2. Translated by Seyed Mohammad Taqi Fakhr Daei Gilani. Tehran: (n.p) [In Persian]. Deldam, E. (1984). Dominators and Colonialists in the Persian Gulf. Tehran: Novin Publications Institute [In Persian]. Farmanfarmaeian, M. (1998). Blood and Oil. Tehran: Qoqnoos Publication [In Persian]. Flor, W. T., & Pots, D. (2020). Persian Gulf (unsaid stories of the Kharg Island). Translated by Elnaz BlouriFard and Mohsen Sharifnejad. Tehran: Negah Publication [In Persian]. Hamidi, S. J. (2002). Bandar Rig. Tehran: Porshokoh Publication [In Persian]. Harding, A. (1991). Political Memoirs of Sir Arthur Harding. Translated by Javad Sheikh Al-Islami. Tehran: Keyhan Publication [In Persian]. Hayat Davoudi, A. K. (1915). Resaley-e Shish Fasl. Bushehr: Alavi Publication [In Persian]. Islamic Council Research Center (n.d). Related Data on the topic. rc.majlis.ir [In Persian]. Izadpanah, H. (1971). Ancient and historical works of Lorestan. Tehran: Publications of the National Art Association [In Persian]. Khalifehzadeh, A., & Alisoufi, A. (2020). Investigating the causes of the formation of Bushehr, Deilam and Rig ports in the Safavid period. Journal of Islamic History Studies, (44), 33-64 [In Persian]. Mostofi, M. M. (1996). Zobdato Tavarikh. Tehran: Tehran University Press [In Persian]. Motavali Haghighi, Y. (2010). A reflection on the causes and methods of Kurds' migration to Khorasan. Specialized Quarterly Journal of Jurisprudence and History of Civilization, 6(23), 68-83 [In Persian]. Curzon, G. (1970). Iran and the Iranian Case. Translated by Gholam Ali Vahid Mazandarani. Tehran: Elmi Farhangi Publication [In Persian]. Razmara, A. (1944). The military geography of Iran (Persia). Tehran: Army Press [In Persian]. Scientific Council (1999). Oil during the period of Reza Shah. Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance Publication [In Persian]. Turkman, I. B. (1971). Tarikh-e Alam Araye Abassei. Tehran: Amirkabir Publication [In Persian]. Wilson, A. (1968). Wilson's travel book (political and economic history of southwest Iran). Translated by Saadat Nouri. Tehran: Vahid Publication [In Persian].
Documents SAKMA, Document ID,240/4572 SAKMA, Document ID,240/25248 SAKMA, Document ID,240/16597 SAKMA, Document ID,355/163 SAKMA, Document ID,293/18018 SAKMA, Document ID,293/130824 SAKMA, Document ID,240/46776 SAKMA, Document ID,230/2767 SAKMA, Document ID,240/100245 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 277 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 185 |