تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,398 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,197,824 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,072,751 |
میدان ترومای اجتماعی و عادتوارههای ترومایی با تأکید بر نظریۀ بوردیو | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 12، شماره 3 - شماره پیاپی 42، دی 1402، صفحه 21-40 اصل مقاله (1.73 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2023.139392.1950 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسماعیل نوروزی1؛ فاطمه گلابی* 2؛ توکل آقایاری هیر3؛ محمدباقر علیزاده اقدم2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد، گروه علوم اجتماعی دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار ،گروه علوم اجتماعی دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با موضوع و هدف فهم میدان ترومای اجتماعی و عادتوارههای متناسب با آن، با نگاه جامعهشناختی و با تأکید بر نظریۀ میدان، عادتواره و ناسازی بوردیو انجام شد. روش استفادهشده، کیفی از نوع گراندد تئوری است. دادهها با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و با تکنیک مصاحبۀ نیمهساختاری از 30 نفر از شهروندان شهر تبریز در سال 1402 انجام شد؛ سپس دادهها جمعآوری و به شیوۀ کدگذاری تحلیل شدند. یافتهها نشان داد کنشگران، میدان ترومای اجتماعی را دارای ناسازیهایی در ناممکنی کسب سرمایۀ اقتصادی، بیارزشی سرمایۀ فرهنگی و بحران سرمایۀ اجتماعی میدانند که به خلق عادتوارههای ناامیدی و ترس از آینده، روانهای پریشان و احساس بیعاملیتی منجر میشود و این دو در یک رابطۀ دیالکتیک، ناسازیهای میدان و عادتواره را تشدید و اوضاع را مخاطرهآمیز میکنند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
میدان؛ عادتواره؛ میدان ترومای اجتماعی؛ ناسازی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله گاهی انسانها با قرارگرفتن در فضاهای نامأنوس، احساس سردرگمی و ناخوشایندی میکنند. چنین فضاهایی، نتیجۀ ساختار اجتماعی در معرض تغییرات بیوقفه است. گرچه افراد و جوامع در پایداری و ثبات میکوشند، هرگز این امر بهطور کامل، تحقق نمییابد. تغییرات، چه مثبت و چه منفی، بر رفتار و منش فرد تأثیر میگذارد، به همین سبب نظریهپردازان و بهویژه جامعهشناسان، به تغییرات اجتماعی و تأثیرات آنها بر باورها، عقاید، رفتار و زندگی کنشگران اجتماعی، توجه کرده و در تبیین آنها کوشیدهاند؛ مثلاً گیدنز[1] (1971) تغییر اجتماعی را تنها در تحول نهادهای اساسی جامعه در یک دورۀ معین میبیند، اما فارلی[2] (1971) علاوه بر تغییر نهادها، تحول در الگوی رفتار، روابط اجتماعی و ساختار در طی زمان مشخص را تغییر اجتماعی مینامد. در صورتی که گروهی دیگر از دانشمندان مانند مک آیور و پیچ[3] (1965)، تنها تغییر اجتماعی را برحسب تغییر در روابط اجتماعی تعریف میکنند (گی روشه، 1391 به نقل از حسینی قمی، 1395: 154). مسلم است که همۀ تغییرات اجتماعی خوشایند نیستند، گاهی تغییرات چهرۀ ناخوشایندی به خود میگیرند و انسان را دچار چالشهای اساسی و روند عادی زندگیاش را مختل و نابسامان میکنند، معمولاً از چنین وضعیتی، با نام تهدید، مخاطره، فاجعه یا تروما یاد میشود. در عصر حاضر، خطرها و تهدیدهای زیادی، مانند بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اپیدمیهای مکرر، زندگی انسانها را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و آرامششان را تهدید کرده است. زندگی چنین اوضاعی، معنای خود را از دست میدهد و انسانها را پریشان میکند. جامعهشناسان کلاسیک و معاصر، هرکدام به سهم خود به برخی از وضعیتهای ناخوشایند بشری اشاره کردهاند؛ برای مثال دورکیم[4] (1893)، شرایط بیثبات را آنومی[5] یا بیهنجاری نامید، یعنی احساس بیهدفی، یا یأس و حرمان که از زندگی اجتماعی مدرن نشئت میگرفت (گیدنز و بردسال، 1386: 16). مارکس[6] ازخودبیگانگی، وبر[7] قفس آهنین و زیمل[8] فاجعۀ فرهنگ را مطرح کردند، مرتن[9] از ناهمخوانی اهداف و وسایل دستیابی به آنها، گیدنز[10] از ناامنی هستیشناختی، هابرماس[11] (1984) از استثمار زیست جهان حیاتی بهوسیلۀ نظام و فوکو[12] (1966) از مرگ انسانها سخن گفتند و درنهایت بک[13] (1980) جامعۀ امروز را بهصورت آشکار، جامعۀ ریسک نامید که خطرات پنهان و آشکار، به مسئلۀ اساسی آن تبدیل شده است (رزاقی و همکاران، 1398 : 132). در میان جامعهشناسان، بوردیو[14] (1987) بهطور تجربی، میدانهای اجتماعی مختلف و ناسازیهای – به تعبیری وضعیتهای ترومایی- آنها را با رویکرد جامعهشناختی، تبیین کرد. او معتقد است در شرایط ثبات فردی و اجتماعی، تغییر بهآرامی در مسیرهای پیشبینیشدنی روی میدهد و هر فرد بهمثابۀ «ماهی در آب» است. درواقع عادتواره و میدان، در سازگاری با هم قرار دارند و عادتواره مدام در واکنش به تجربیات جدید تغییر میکند. در شرایط دیگر و بهطور خاص در مقاطع بحرانی، عادتواره باید به تغییرات بنیادی و گاه فاجعهبار میدان پاسخ دهد، اما چنین واکنشی زمانبر است. در شرایطی که ساختار میدان بهکلی تغییر مییابد و چیز جدیدی ظهور پیدا میکند، موقعیتهای تازهای در میدان-که بیشتر موقتیاند-به وجود میآیند. عادتواره در پاسخ به این موقعیتهای جدید تغییر میکند، اما جایی که موقعیتهای میدان یک فرد هنوز در حال شکلگیری است، این تغییر چندان پیشبینیشدنی نیست. ناسازی در این حالت و وقتی ظهور میکند که تغییرات مشخص و تعیینیافته نیستند و شکاف میان موقعیتهای جدید ناشی از تغییر میدان را با عاملان درون میدان نشان میدهند که نگرشها و اعمال خاصی دارند و باید میدان جدید را بفهمند و اشغال کنند (گرنفل، 1398: 210). یکی از اصطلاحهای مهم مرتبط با وضعیت ناسازی بوردیو (1987)، مفهوم ترومای اجتماعی[15] است. تروما از کلمۀ یونانی «ترومات»[16] گرفته شده است که به معنای زخمیکردن است و بیشتر بهجای اختلال استرس پس از سانحه[17] استفاده میشود (Tosone, 2021; 283). درواقع، گاهی موقعیتهای جدید به وجود آمده در میدان، موقعیتهای ترومایی میشود و اتفاقاً دوام هم میآورد و میدان و عادتواره را با شکاف عمیقی روبهرو میکند. مطالعات زیادی پیامدهای وضعیت ترومایی را بررسی و با اصطلاحهای مختلفی سعی کردهاند، اهمیت و ضرورت تبیین چنین وضعیتها و پیامدهایش را روشن کنند؛ ازجمله الگزندر و همکاران[18] (2004) که ترومای فرهنگی[19] را مطرح و آن را «فرایند تروما»[20] نامیدند. این موضوع در زمانی اتفاق میافتد که تجربۀ جمعی از هم گسیختگی گسترده و بحرانهای اجتماعی، به بحران معنا و هویت تبدیل میشود .(Eyerman, 2001: 3) توسون[21] (2021) ترومای مشترک[22] را به «پاسخهای عاطفی، رفتاری، شناختی، معنوی و چندوجهی مربوط میداند که متخصصان سلامت روان درنتیجۀ مواجهآ اولیه و ثانویه با همان آسیبهای جمعی مشابه مشتریان خود، تجربه میکنند. تئوری عامیانه[23] نیز، تروماها را رویدادهایی میداند که معمولاً بهطور طبیعی رخ میدهند و احساس خوببودن یک کنشگر فردی یا جمعی را از بین میبرند. انسان به امنیت، نظم، عشق و ارتباط نیاز دارد؛ بنابراین اگر اتفاقی بیفتد که این نیازها را بهشدت تضعیف کند، مردم احساس تروما میکنند .(Alexander et al., 2004: 2-3) علاوه بر آنچه پیش رفت، مرور متون مرتبط نشان میدهد نهتنها فهم وضعیتهای ناسازی و ترومایی میدانهای اجتماعی و عادتوارههای مرتبطشان، مسئلۀ مهم و اساسی است، تبیین آنها با رویکردهای جامعهشناختی نیز، اساسیتر است. همچنانکه کوشنر[24] (2018) معتقد است بحرانهای اقتصادی و بیکاری در غرب، همچنان عامل افزایش دورهای نرخ خودکشی است؛ بنابراین محققان تأکید دارند که رفتارها و انگیزههای فردی ازطریق مطالعۀ نیروهای اجتماعی - و بهویژه اقتصادی - آشکار میشود. بوردیو (1987) نیز در بحث ناسازی[25] در موقعیت شکلگیری میدان یک فرد، از تغییرات اساسی-وضعیت ترومایی – سخن میگوید که در آن، شکاف میان موقعیتهای جدید ناشی از تغییر میدان، با عاملان درون میدان برجسته میشود که نگرشها و اعمال خاصی دارند و باید میدان جدید را بفهمند و اشغال کند تا ناسازی انجام شود (گرنفل، 1398: 210). درواقع چنین استنباط میشود که ازنظر بوردیو، فضای اجتماعی، سازندۀ انسانهاست. به عبارت دیگر همۀ انسانها را فضایی در بر گرفته است که آنها را میسازد. درواقع برای بوردیو، انسان خارج از فضای اجتماعی تصورشدنی نیست. سؤال اینجاست که اگر چنین فضایی در وضعیت ترومایی قرار گیرد، کنشگران اجتماعی با چه عادتوارههایی مواجه میشوند و چگونه عمل میکنند؟ بوردیو دقیقاً در بحث ناسازی است که از انتقادهای مربوط بهتوجهنکردن به آزادی کنشگران، رهایی مییابد و معتقد است تغییرات در وضعیت ناسازی اتفاق میافتد و عاملیت خود را نشان میدهد؛ اما اگر این وضعیت ناسازی، برخلاف نظر بوردیو، برای مدتی طولانی دوام آورد، اوضاع چگونه خواهد شد؟ مرور نوشتهها، سخنرانیها و مقالات صاحبنظران علوم اجتماعی ایران با لنز ناسازی بوردیو، نشان میدهد این میدان اجتماعی در سالهای اخیر، ناسازیهای اساسی و ترومایی را تجربه میکند؛ برای مثال، کاظمیپور معتقد است که ایران با مسئلۀ مهم فقدان ثبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مانند بحران بیکاری، تزلزل بنیان خانواده، بیتفاوتی اجتماعی، نبود اعتماد اجتماعی، گسست میاننسلی و فرار مغزها مواجه است. در نظرسنجی انجامشده از اندیشمندان اجتماعی ایرانی در سال 1395 از سوی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، معیدفر جامعۀ ایران را جامعۀ بیمسئله مینامد، یعنی این جامعه هنوز مسئلۀ اجتماعی را در خودآگاهش هضم نکرده است و هیچ توافقی بر گرفتاریهای خود بین متولیان امر ندارد و این خود مسائل زیادی را به وجود میآورد. سراجزاده مسئلۀ مهم جامعۀ ایران را قانونگریزی و فساد اداری میداند و مشکلات شرایط فعلی جامعه را فقر و بیکاری، اعتیاد، افزایش نزاع و درگیری، انواع تبعیضها و نابرابریهای فساد اداری و قانونگریزی و چالشهای اقتصادی، اجتماعی، بحران آب، مسائل زیستمحیطی، خشکسالی و آلودگی میشمارد و از آنها با عنوان ابرچالش یاد میکند. فراستخواه نیز مسائلی ازجمله مشکلات زیستبومی، اقتصادی، فساد سیستماتیک بوروکراسی دولت، ناکارآمدی دستگاه اجرا، وجود دستگاههای سایه در قوای مختلف، شکاف دولت و ملت، شکنندگی همبستگی ملی، حقوق گروههای اجتماعی، آسیبپذیری نظم اخلاقی جامعه، مخدوششدن سرمایههای اجتماعی، ناکارکردیشدن نهادها مانند خانواده، دین، آموزش و پرورش، اقتصاد، دولت و دانشگاه و دست آخر نیز، شبح وضعیت استثنایی در کشور، بر اثر شکست دیپلماسی را مهمترین چالش جامعۀ ایران میدانند (پیری، 1397). نجاتی با اشاره به نتایج پژوهش «آیندهپژوهی ایران در سال ۱۳۹۶»، میگوید جامعۀ ایرانی از دو چالش رنج میبرد: آنهایی که طی این سالها همواره وجود داشتهاند و بخش زیادی از آنها حلنشده باقی مانده است و نیز چالشهای جدیدی که روز به روز برای جامعۀ ایرانی ایجاد میشود .براساس نتایج آن پژوهش، سه مسئلۀ «ضرورت اصلاحات ساختاری اقتصادی»، «بحران تأمین آب» و «بیکاری» در صدر مسائل اصلی و سناریوهای پیش روی ایران در سال ۱۳۹۶ قرار گرفتهاند. نکتۀ جالب در این بررسی، این است که سهم بالای مسائل اجتماعی و زیستمحیطی، عواقب و ریشههای اجتماعی دارد، بهطوری که از مجموع ۱۰۰ چالش معرفیشده، ۵۲ چالش به مسائل اجتماعی مربوط میشوند (نجاتی، 1396)؛ بنابراین این پژوهش به پشتوانۀ نظریۀ میدان و عادتواره و بهخصوص نظریۀ ناسازی بوردیو، بهدنبال فهم و تفسیر جامعهشناختی این میدان ترومای اجتماعی با ناسازیهایش و عادتوارههای متناسب با آن است که با تکیه بر توصیفات و تفاسیر کنشگران اجتماعی، میکوشد سؤال مهم «درک و فهم کنشگران اجتماعی از میدان ناسازی و ترومایی و عادتوارههای ترومایی آن، چگونه است؟» را با تأکید بر رویکردهای جامعهشناختی، بهویژه نظریۀ بوردیو، پاسخ دهد.
پیشینۀ تجربی برای فهم وضعیت ترومایی و ناسازی و عادتوارههای آن در این بخش، نمونهای از پژوهشهای داخلی و خارجی آورده میشود که قرابتی با موضوع دارند و در پایان با نقد و بررسی تحقیقات پیشین، به نوآوری و بدعت این پژوهش اشاره میشود. مراسم ازدواج در بی آرن[26] (2002)، پژوهشی است که بوردیو در آن، بحرانی را توصیف میکند که بهواسطۀ تحولات سراسری فرانسه و در پی تصویب قوانین دولتی در باب ارث – میدانی متفاوت از آنچه قبلاً مبتنی بر مذهب بود- استراتژیهای جدیدی برای ساختارهای دگرگونشدۀ میدان نیاز بود. اما در واکنشی به این تحولات، این عادتوارۀ فردی بود که متحول شد. بازندگان، پسران روستایی بودند که درنتیجۀ ازدواج مکرر، میزان ارثشان کاهش و جایگاه آنان تنزل مییافت (گرنفل، 1398: 212). تحولات اجتماعی در الجزایر، پژوهش دیگر بوردیو (1987) بود که در آن نشان میدهد وقتی میدان دستخوش بحرانی بزرگ شود، مناسبات آن (و حتی قواعد آن) کاملاً متحول میشود. نبرد الجزایر از این دست بحرانها بود که قواعد حاکم بر میدان فکری و اجتماعی را در این کشور به هم ریخته و موقعیتهای زیادی را در میدان جدید برای جایگیری افراد ایجاد کرده بود، اما این موقعیتها ضمانت و ثبات کمی داشتند و بر همان قیاس، الگوهای عادتواره نیز تعین نیافته بودند. بهعلاوه، روشهای سنتی زندگی و علایق ریشهدار فرهنگی، با ورود تکنولوژیهای جدید با چالش جدی روبهرو شده بود (گرنفل، 1398: 213-214) هدری و هوسرموویچ[27] (2019) در مطالعهای به نام «روانشناسی سازمانی: ردپای تروماتیک در سازمان»، نشان دادند تروما و حافظۀ جمعی در جوامع، بر جنبههای مختلف زندگی تأثیر میگذارد. این جنبهها شامل اشتغال، کار و بیکاری، بهخصوص در کشورهای در حال توسعه با تجربۀ تروماست .(Hamburger et al., 2020: 236) در پژوهش میدان دانشگاهی، بوردیو (1988) بهنوعی تغییر واقعی در میدان اشاره دارد و میگوید تعداد دانشجویان بهشدت افزایش یافته بود، اما قواعد جایگزینی استادان و کارکنان آموزشی، مانع افزایش همزمان استادان و کارکنان بخش آموزش شده بود، شکاف عمیق بین آرمانهای فروکوفته در بحران، جایگزینی ناشی از تغییر شرایط استخدام شده بود و عادتواره تازۀ متولدشدۀ مربیان بلندپرواز نیز وجود داشت. اعضای جدید دانشگاه در جهان تازه شکل یافته، به موقعیتهایی دست مییافتند، اما مربیان مشغول به کار، با عادتوارههای ناشی از ساختارهای میدان پیشین، دچار ضربه میشدند (گرنفل، 1398: 214-215). فارول[28] (2001) یک تحقیق قومنگاری را براساس مصاحبه با مطلعان کلیدی و دربارۀ 33 جوانی انجام داد که به سودان بازگشته بودند. او منابع آسیبها و راهبردهای مقابلهای را توصیف و نیاز به مداخلات برنامهریزیشده برای ارائۀ حمایت روانشناختی را به آن جمعیت پیشنهاد کرد. لی و همکاران[29] (2001) در مطالعهای که در مرکز روانی اجتماعی پناهندگان در نروژ انجام شد، نشان دادند قرارگرفتن در معرض رویدادهای تهدیدکنندۀ زندگی، خشونت فیزیکی و جدایی اجباری از خانواده، پیشبینیکنندۀ قوی پریشانی روانیاند. برهم و لانگر[30] (2020) در پژوهش خود بر ترومای اجتماعی از دیدگاه اجتماعی روانشناختی، معتقدند که درک پارادایمی از ترومای اجتماعی، فرض میکند پدیدههای خشونت جمعی و با میانجیگری جمعی، باید همیشه در زمینههای اجتماعی درک شوند که در آن رخ میدهند و پیامدهایی دارند. در این راستا، روانشناسی اجتماعی، سهم بسزایی در درک آسیبهای اجتماعی دارد .(Hamburger et al., 2020: 219) سیهروزی جهان، کار پژوهشی دیگر بوردیو است که در آن مثالهایی دردناک و دلخراش از چالشهای ناشی از ناسازی مطرح میشود و ناسازی عادتوارۀ اکتسابی را در میدان و نیاز به داشتن عادتوارهای مناسب را در میدانی دیگر توضیح میدهد. او بیشتر ناسازی را در سطح فردی تحلیل میکند؛ مثل داستان خانوادۀ الجزایری که به فرانسه مهاجرت میکنند و خود و خانوادهشان دچار مشکلات اساسی میشوند (گرنفل، 1398: 217). پدوویچ و هدریه[31] (2019) در مطالعۀ کیفی خود با عنوان «ترومای اجتماعی و دلبستگی عاطفی»، معتقد است یکی از راههایی که مفهوم تروما به کار میرود، مقابله با پیامدهای منفی و ناکارآمدی است و تغییرات اجتماعی را در پی خود به جای میگذارد. هیرشبرگر[32] (2018) در پژوهشی به نام ترومای جمعی و ساخت اجتماعی معنا، به این نتیجه رسید که ممکن است خاطرۀ تروما برای بقای گروه مفید باشد، اما همچنین تهدید وجودی را افزایش میدهد که باعث جستوجوی معنا و ساختن یک خودجمعی بین نسلی میشود. اهلرز و همکاران[33] (2023) در پژوهش خود به نام تروما، ترومای تاریخی، PTSD و خودکشی را در یک نمونه جامعۀ سرخپوستان آمریکایی نشان دادند و گفتند که ترومای تاریخی با خودکشی و اقدام به خودکشی در این جامعۀ سرخپوستان آمریکایی، ارتباط دارد. اندک مطالعاتی نیز در زمینۀ رخدادهای بحرانی و ترومایی در ایران انجام شده است که در ادامه به نمونهای از آنها اشاره میشود. توکل و حسنزاده (1392) در پژوهشی به نام «عوامل اجتماعی و فردی مؤثر بر ترومای ناشی از سوانح موتورسیکلتسواران در شهر تهران»، نشان دادند سیاستگذاری در جهت کاهش نابرابریهای اجتماعی از هر نوع آن، تأثیر مؤثری بر کاهش ترومای ناشی از سوانح مرتبط با موتورسیکلتسواران خواهد داشت. حبیبی و همکاران (1399) در مطالعهای با نام «پیشبینی افسردگی براساس تروماهای اوایل زندگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در کودکان 7 تا 11 سال»، به این نتیجه رسیدند که ترکیب خطی از متغیرهای پیشبین (تروماهای اوایل زندگی)، همبستگی چندگانۀ معنیداری با افسردگی دارد. مؤمنی مفرد و همکاران (1399) در پژوهش خود با نام «شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر ترومای سازمانی»، به این نتیجه رسیدند که ضعف فرهنگ سازمانی، فقدان صداقت و عدالت سازمانی، توجهنکردن به مدیریت مشارکتی، ارتقانیافتن و موفقیت شغلی، بیتفاوتی سازمانی، ناکارآمدی مدیران و سرپرستان، فقدان نظام شایستهسالاری و حمایتنکردن سازمانی، مهمترین عوامل مؤثر بر ترومای سازمانیاند. از نتایج تحقیقات خارجی مرتبط با وضعیت ترومایی، چنین برمیآید که وضعیتهای ترومایی یا به قول بوردیو (1987)، ناسازی، وضعیتهای غیرعادی حاکم بر میدان کنشگران اجتماعیاند که بر باورها و روح و روان کنشگران- عادتوارهها- تأثیر میگذارند و خلق و خو و منشهای خاصی را به وجود میآورند که منشهای مناسبی برای ادامۀ حیات نیستند؛ بنابراین نیاز به مداخلات تخصصی را ضروری میکند. نتایج مطالعات داخلی نیز، هرچند اندکاند، اما آنها نیز از منشهای کنشگران دارای تجربۀ تروما و ناسازیهای اجتماعی، تغییرات اساسی مییابند. ارزیابی پیشینۀ تجربی نشان میدهد با وجود مطالعات ارزشمند دربارۀ وضعیتهای غیرعادی و ناخوشایند اجتماعی – ناسازی و ترومای اجتماعی، بیشتر آنها بهجز مطالعات بوردیو- با رویکردهای روانشناختی و پزشکی انجام و بیشتر، به پیامدهای روحی و روانی آن وضعیت، توجه شده است. همچنین بسیاری از مطالعات، وضعیتهای بعد از یک اتفاق و رخداد را ترومایی، غیرعادی و ناساز میدانند و احتمال وجود چنین وضعیتهایی، بدون حضور یک رخداد ملموس را تصور نکردهاند. پژوهش حاضر، ضمن استفاده از نتایج ارزشمند چنین مطالعاتی، سعی دارد اول وضعیت ترومای اجتماعی، ناسازیها و خلق و خوهای متناسب با آن را از زبان کنشگران دارای تجربۀ زیسته در چنین وضعیتهایی، تفسیر و فهم کند؛ دوم، احتمال میدهد که گاهی بدون وجود یک رخداد ملموس، بر اثر تعاملات یا تغییرات اجتماعی درون یک فضا، میدان اجتماعی به وضعیت ترومایی و ناسازی تبدیل میشود و اوضاع را ترومایی میکند و سوم تأکید اصلی این پژوهش، فهم و تفسیر موضوع با رویکر جامعهشناختی و چیزی است که در مطالعات پیشین کمرنگ است.
پیشینۀ نظری مخاطرات و تهدیدها همیشه همراه انسان بوده و خواهد بود. حافظۀ تاریخی انسانها، مملو است از تجربیات تلخی از خطرات و مشکلات ناخوشایندی مانند زلزله، طوفان، سیل، آتشسوزی، جنگهای خونین، نسلکشیها، بردهداری، بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، بیماریهای همهگیر و غیره. اندیشمندان هر عصری، هرکدام با اصطلاحهای خاص خود، چنین مسائلی را تبیین و ویژگیها و پیامدهای آن وضعیتها را روشن کردهاند؛ برای مثال دورکیم از آنومی، مارکس از بیگانگی، وبر از قفس آهنین، بک از مخاطره، گیدنز از ناامنی هستیشناختی سخن گفتهاند و جامعهشناسان حوزۀ فاجعه نیز، مانند کلیلیان[34] (1954)، فجایع را باعث برهمخوردن نظم اجتماعی میدانند و سی والاس[35] (1956)، فاجعه را تهدید روند عادی زندگی به حساب میآورد (کمالالدینی، 1399: 40-46). داینس[36] (1987) نیز به نقل از پیران، مصائب جمعی را باعث اختلال در زندگی اجتماعی عادی میداند (کمالالدینی، 1399: 47). در حوزۀ روانشناختی و پزشکی نیز، چنین وضعیتهایی با اصطلاح تروما، تبیین میشود. پژوهش حاضر، با عاریتگرفتن از اصطلاح پزشکی تروما و ترکیب آن با نظریۀ میدان، عادتواره و ناسازی بوردیو (1987)، واژۀ میدان ترومای اجتماعی را تولید میکند و در فهم چنین میدانی با استفاده از توصیفات کنشگران اجتماعی میکوشد. بوردیو جامعه را فضایی اجتماعی مرکب از مجموعة به هم پیوسته از میدانها[37] (ساختارها) و افراد دارای عادتوارههای[38] مرتبط با میدان میداند. به نظر او، فرد موجودی مختار و در عین حال مجبور است، در فضای اجتماعی و در قالب میدان اجتماعی به کسب عادتواره نائل میآید و تحت تأثیر شرایط ساختاری و ویژگیهای فردی اعم از روانی، ذهنی و شخصیتی عمل میکند، همچنین عمل او برآیند ویژگیهای محیطی و فردی اوست (فیروزجائیان و هاشمیان، 1397: 141). عادتواره بر چگونگی کنش، احساس، تفکر و بودن ما تمرکز دارد و مشخص میکند که ما چگونه سرگذشت خود را با خود به دوش میکشیم، این سرگذشت را با شرایط فعلی خود تطبیق میدهیم و تصمیم میگیریم بهگونهای خاص و نه به هر شکل دیگر، کنش داشته باشیم. این روند پویا و سیال است و ما درگیر روند مدامی از ساختن سرگذشت خود هستیم، اما در وضعیتی نیستیم که همهچیز مطابق میل خودمان باشد. عادتوارۀ «ذهنیت اجتماعیشده»[39] و «متجسد اجتماعی»[40] به بیان دیگر، ساختار ملکۀ ذهن و عینیت ذهنی شده است (گرنفل، 1398: 107 -108). درواقع، عادتواره مجموعه اعمالی است که یک انسان در طول زندگی خود براساس برخورد و تماس با محیطهای مختلف مانند خانواده، رسانهها، نهاد آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب و آنها را درونی کرده است (نوذری، 1394: 379). بوردیو میدان را به فوتبال تشبیه میکند و معتقد است زمین فوتبال، فضایی محصور است که بازی در آن، با قواعد مشخصی انجام میشود و بازیکنان در هنگام بازی، موقعیتهای مشخصی دارند. آنچه بازیکنان انجام میدهند و محدودهای که طی بازی در آن حرکت میکنند، به جایگاه اصلی آنها بستگی دارد. او میگوید آنچه در میدان بر سر آن بازی میشود، افزودن سرمایه است، سرمایه هم روند و هم محصول یک میدان است. او چهار نوع سرمایه را مطرح میکند: اقتصادی (پول و دارایی)، فرهنگی (مانند معلومات علمی، سلیقه، زیبایی، ترجیحات فرهنگی)، اجتماعی (مانند خویشاوندان، خانواده، میراث فرهنگی و مذهبی) و نمادین (چیزهایی که نمایندۀ همۀ اشکال سرمایه بهصورت تبادلشدنی در میدانهای دیگرند؛ مانند مدارک تحصیلی و هنری). البته میدان اجتماعی برخلاف میدان فوتبال، صاف و مسطح نیست (گرنفل، 1398 : 129). از میان انواع سرمایههای مطرحشده، تأکید بوردیو بیشتر بر سرمایۀ فرهنگی است. او سرمایۀ فرهنگی را به سه دسته سرمایۀ فرهنگی عینی، نهادیشده و متجسد تقسیم میکند. سرمایۀ فرهنگی عینی به مواردی چون کتابها، نقاشیها و ... اشاره دارد، سرمایۀ فرهنگی نهادیشده به مدارک تحصیلی یا مهارتی مربوط است و سرمایۀ فرهنگی متجسد، عادتوارۀ فرد را میسازد و عملکرد خود را با عنوان ذائقه نشان میدهد. بوردیو نشان میدهد که ذائقۀ ما واقعاً شخصی نیست، بلکه بهصورت عمیق از طبقۀ اجتماعی متأثر میشود که در آن زندگی میکنیم (نوذری، 1394: 380-381 به نقل از گرنفل، 1398: 336). بوردیو بعد از بحث میدان و عادتواره، ناسازیهای میدان نیز را نیز بررسی میکند و نشان میدهد ناسازی، جابهجایی یا شکاف بین میدان و عادتواره است، بهخصوص زمانی که میدان دچار یک بحران اصلی میشود و قانونمندیهای آن، تغییر اساسی میکند. ناسازی زمانی اتفاق میافتد که عادتواره با زمینهای همسو نباشد که در آن عمل میکند (Graham, 2020: 451). در چنین شرایطی، مقررات موجب کژکارکردی افراد میشود و تلاشهایی که اشخاص از خود ارائه میدهند، موجب می شود که آنها هرچه بیشتر در ناکامی و شکست غوطهور شوند (فیروزجائیان و هاشمیان، 1397: 115 به نقل از McDonoch and Polzer, 2012: 362) بنابراین ناسازی تغییرات نسلی، تحول عادتواره، بحران اجتماعی و بازساختیابی میدان[41]، مفاهیم به هم پیوستهای در مطالعۀ پدیدههای اجتماعی و چگونگی تغییرات آنها در طول زمان نزد بوردیو هستند (گرنفل، 1398: 205). چنین استنباط میشود که بوردیو با کاربرد مفهوم ناسازی میخواهد از میدان ترومای اجتماعی سخن بگوید که نتیجۀ تغییر و شکاف بین میدان و عادتواره است (نوذری، 1394: 382 به نقل از گرنفل، 1398: 210(. درنهایت، پژوهش حاضر با استفاده از واژۀ ناسازی بوردیو، قصد دارد نشان دهد چگونه مسائل و مشکلاتی همچون آنومی دورکیم، بیگانگی مارکس، مخاطرات بک، ناامنی هستیشناختی گیدنز بههمراه فاجعۀ فرهنگ زیمل و بحرانهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، قواعد و قانونمندیهای میدان اجتماعی را به هم میریزند، سردرگمی عادتوارهها را به بار میآورند و با تبدیل آن میدان به میدان ترومای اجتماعی، به زندگی سراسر تزلزل باومنی منجر میشوند، بهطوری که کنشگران اجتماعی درون آن، شاهد شکلگیری عادتوارههای ناساز و ناخوشایند در ذهن خود میشوند و تفاسیر و توصیفاتشان، ناخرسندی به وجود آمده از ناسازی را نشان میدهد.
روششناسی بدیع و نوبودن موضوع پژوهش حاضر و کمبود پیشینه و چارچوب نظری متناسب و استفاده از روشی که ناسازیهای میدان و عادتوارههای ترومای اجتماعی را روشن کند، ضرورتی بود که باعث استفاده از رویکرد کیفی به روش گراندد تئوری شد. برای گردآوری دادهها، از مصاحبههای نیمهساختاریافته استفاده شد، بهطوری که بعد از بررسی و مطالعه دربارۀ موضوع و بهرهمندی از نظر استادان راهنما و مشاور و افراد متخصص، سؤالهای مصاحبه، در قالب مصاحبهنامۀ نهایی تنظیم شد؛ سپس مصاحبهها آغاز شد و تا حد اشباع نظری دادهها، ادامه یافت. جامعۀ آماری این پژوهش، شهروندان ساکن شهر تبریز در سال 1402 هستند که با استفاده از نمونهگیری هدفمند[42] و با رعایت حداکثر تنوع شرکتکنندگان، از 30 نفر از آنها – با رعایت قواعد اشباع نظری حداکثر تنوع- مصاحبههایی انجام شد و جمعآوری اطلاعات تا زمانی ادامه یافت که اطلاعات جمعآوریشده از شرکتکنندگان تکراری شد و اطلاعات جدیدی به اطلاعات گردآوریشدۀ قبلی اضافه نشد، یعنی به اشباع نظری رسید. نمونهگیری هدفمند، انتخاب نمونههای خاصی است که اطلاعات زیادی دربارۀ موضوع مدنظر داشته باشند. در این روش محقق براساس دانش و قضاوت صحیح و اتخاذ استراتژی مناسب، مواردی را برمیگزیند که درمجموع معرف جمعیت مدنظر باشد. معمولاً در نمونهگیری قضاوتی، انتخاب سنجیدۀ واحدها به طریقی انجام میشود که هریک معرف بخشی از جمعیت باشد (ازکیا و دربان آستانه، 1382: 252). نوع نمونهگیری هدفمند در این پژوهش، نمونهگیری با حداکثر تنوع است، بهمنظور رسیدن به این هدف، معیارهای ورود عبارتاند از: تنوع در جنسیت، سن، منطقۀ زندگی (مرفهنشین، حاشیهنشین و متوسطنشین)، وضعیت تأهل، تحصیلات، شغل و درآمد. روش اجرا اینگونه بود که ابتدا از مناطق مختلف شهر تبریز، افرادی بهعنوان رابط انتخاب و توجیه شدند، سپس با راهنمایی آن افراد، نمونههایی انتخاب شدند که برای هدف پژوهش- حداکثری تنوع- مناسب به نظر میرسیدند و با هماهنگی قبلی در محل پیشنهادی خود مصاحبهشوندگان – البته با دقت و بررسی تمام جوانب محیط پیشنهادی بهمنظور جلوگیری از آثار سوء احتمالی در پاسخها-مصاحبهها انجام و ضبط شد. با ادامۀ روند کار، با وجود ظهور نشانههای اشباع نظری در مصاحبۀ بیست و ششم و بیست و هفتم، برای اطمینان، مصاحبهها تا نفر سیام ادامه یافت. بهمنظور تجزیه و تحلیل مصاحبههای انجامشده، تمامی مصاحبهها ضبط شد؛ سپس هر مصاحبه با دقت، واژه به واژه به متن تبدیل شد، از مصاحبههای تایپشده، مفاهیمی که به نظر مهم میآمد، استخراج و یادداشت شد. درواقع این مرحله، نخستین مرحله از تحلیل دادهها در گراندد تئوری است که به آن کدگذاری باز میگویند. در ادامه با گروهبندی و ادغام مفاهیمی که همگرایی معنایی داشتند، مقولات و کدهای محوری، استخراج شد و درنهایت مقولات و کدهای محوری که در خلال مصاحبهها بهعنوان مصادیق و عوامل شناخته شدند، در زیرمجموعۀ کدهای گزینشی و اصلی قرار گرفتند. برای رعایت ملاحظات اخلاقی، اطلاعات بهطور کامل و شفاف به شرکتکنندگان توضیح داده شد، رازداری، حفظ حریم خصوصی، احترام به کرامت انسانی، احترام به تنوع باورها و عقاید، اجتناب از آسیبرساندن و تبعیض، کسب اجازه از شرکتکنندگان برای ضبط صدایشان و درنهایت حضور در محل پیشنهادی شرکتکنندگان برای انجام مصاحبه، در اولویت قرار گرفت. برای دستیابی به اعتبار مطالعه، معیارهای اعتبارپذیری[43] و اعتمادپذیری در نظر گرفته شد، با مرور چندین بارۀ متن مصاحبهها و با تأکید بر انتخاب بستر مناسب، بررسی دادههای حاصل از نتایج مصاحبه و تحقیقات انجامشده در حوزۀ موضوع مرتبط و استفاده از نظرهای مشارکتکنندگان و همچنین مشارکت و تعامل نزدیک و مستمر و درگیرکردن مشارکتکنندگان در امر تحلیل، مراجعۀ مجدد به آنان و نیز مشخصکردن هرچه واضحتر مراحل و چگونگی فرایندها، بهمنظور سهولت در بررسی و درک آن بهوسیلۀ دیگران، استفاده از نظرها و راهنماییهای استادان راهنما و استادان متخصص دیگر، این مهم بررسی شد تا از اعتبار و صحت مطالعه، هرچه بیشتر اطمینان حاصل شود.
جدول1- اطلاعات توصیفی مشارکتکنندگان در مصاحبه Table 1- Descriptive information of participants in the interview
یافتهها تفسیر توصیفات کنشگران اجتماعی از میدان اجتماعی خود، نشان داد میدان اجتماعی آنها، ترومایی است و با ناسازیهایی مثل نبود امکان ارتقای سرمایۀ اقتصادی، بیاعتباری سرمایۀ فرهنگی و اختلال در سرمایۀ اجتماعی، باعث بروز عادتوارههای ترومایی مثل احساس بیارزشی و بیعاملیتی، روانهای پریشان و رنجور و ناامیدی و ترس از آینده در ذهن کنشگران شده است که شرح و تفصیل این میدان اجتماعی ترومایی، در ادامه میآید.
ناسازیهای میدان ترومای اجتماعی نبود امکان ارتقای سرمایۀ اقتصادی سرمایۀ اقتصادی، یکی از سرمایههای مهم مدنظر بوردیو است که نقش تعیینکنندهای در شکلگیری جایگاه هر فرد در میدان اجتماعی دارد. میدان اجتماعی در نظر بوردیو، میدان مبارزه در جهت افزایش این سرمایۀ مهم، بهمنظور دستیابی به جایگاههای بالاست؛ اما زمانی که ساختار اقتصادی با بحران اساسی مواجه میشود، کسب سرمایۀ اقتصادی مشکل پیدا میکند و کنشگران اجتماعی، بهجای رسیدن به سرمایۀ اقتصادی، سرمایههای اقتصادی پیشین خود را نیز از دست میدهند و با سیر نزولی مواجه میشوند. در این صورت، اضطراب از دست دادن جایگاه قبلی و احساس دستنیافتن به سرمایۀ اقتصادی، میدان ترومایی به بار میآورد که کنشگران اجتماعی به شکل ذیل به ویژگیهای آن اشاره کردند. زن 43 ساله: «اوضاع اقتصادی خوبی نداریم، روز به روز پسرفت داریم، وضعیت واقعاً سخته، تورم کمر همه را شکونده». زن 31 ساله: «بیکاری، تورم، بیماری اقتصادی، عدم امکان سرمایهگذاری در بخشهای مختلف تولیدی، بیثباتی را دامن زده است که هر روز اوضاع بدتر میشود».
بیاعتباری سرمایۀ فرهنگی بوردیو سرمایۀ فرهنگی را معلومات علمی، سلیقه، زیبایی و ترجیحات فرهنگی میداند (گرنفل، 1398: 129). سرمایۀ فرهنگی در کنار سرمایۀ اقتصادی، تعیینکنندههای اصلی جایگاه فرد در میدان اجتماعیاند. وقتی راههای ارتقای سرمایۀ اقتصادی بسته باشد، مسلماً دستیابی به سرمایۀ فرهنگی نیز مختل میشود و از طرفی، گاهی میدان اجتماعی چنان دچار وضعیت ناسازی و ترومایی میشود که نهتنها کسب سرمایۀ فرهنگی، سخت و دشوار میشود، داشتن سرمایۀ فرهنگی، ارزش و اعتبار خود را از دست میدهد و تمام معادلات میدان بوردیویی را به هم میریزد؛ این همان فضای ترومایی است که کنشگران اجتماعی نیز به زیبایی آن را توصیف کردند. مرد 40 ساله: «ارزشها به ضد ارزش تبدیل شدهاند؛ مثلاً یک زمانی درسخواندن و تحصیلات بالا، ارزش مهمی بود، الآن کسی که درس میخواند و تحصیلاتش را بالا میبرد، بهش میگویند مگر بیکاری درس میخوانی، به چه درد خواهد خورد، این خود نشان از اوضاع بد فرهنگی است». زن 41 ساله: «وضعیت فرهنگی اسفناک است، علاوه بر گرانبودن کالاهای فرهنگی و انجام کارهای فرهنگی، دیگر فعالیتهای فرهنگی، هیچ ارزشی ندارند، کتابخواندن، فیلمدیدن، سینما و تئاتررفتن، فعالیتهای فرهنگی انجام دادن، مورد تمسخر قرار میگیرند».
اختلال در سرمایۀ اجتماعی ازنظر بوردیو (1991)، سرمایۀ اجتماعی عبارت است از مجموع منابع فیزیکی یا غیرفیزیکی در دسترس فرد یا گروهی کهشبکۀ نسبتاً بادوامی از ارتباطات نهادینهشده دارند. پاتنام[44] (2000)، جامعهشناس ایتالیایی، نیز سرمایۀ اجتماعی را مجموعهای از مفاهیم مانند اعتماد، هنجارها و شبکهها میداند که موجب ایجاد ارتباط و مشارکت بهینۀ اعضای یک اجتماع میشود و درنهایت، منافع متقابل آنان را تأمین میکند. ازنظر او، اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه، منابعیاند که در کنشهای اعضای جامعه موجود است (عباسزاده و همکاران، 1391: 147-148). آنچه از واژۀ سرمایۀ اجتماعی استنباط میشود، این است که سرمایۀ اجتماعی ارتباطات اجتماعی سالم، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی را در بر میگیرد. اگر در میدان اجتماعی، روابط اجتماعی و درنتیجه اعتماد، مشارکت و تعهد اجتماعی، از اولویت اساسی خارج و مختل شود، آن میدان، ناسازی و ترومایی میشود و درنتیجه، عادتوارههای کنشگران درون آن، ناهمسویی با میدان ترومایی خواهند داشت و اختلال در زندگی پیش خواهد آمد؛ این وضعیتی است که کنشگران آن را بهزیبایی توصیف و تفسیر کردند. مرد 44 ساله: «آنقدر درگیر مشکلات، ازجمله تأمین معاش هستیم که من نمیتوانم با خانوادهام، آشنایانم، رابطه برقرار کنم. از 5/4 صبح کار میکنم تا 9 شب، دیگه نایی برام نمیماند که شبنشینی و میهمانی برم». زن 40 سال: «الآن مثل بعضی خانوادهها، بین مردم طلاق عاطفی صورت گرفته است، بیاعتمادی خیلی افزایش یافته است و این به جامعه ضربه میزند». مرد 55 ساله: «شرایط طوری شده که الآن در خیابان از تشنگی بمیری، کسی یک لیوان آب برایت نمیدهد، واقعاً نسبتبه هم بیتفاوت شدهایم».
عادتوارههای ترومایی احساس بیعاملیتی مارکس (1840) معتقد بود وجه تمایز انسان از دیگر حیوانات، توانایی در شکلدادن به جهان خود ازطریق فعالیتهای خلاقانه است (جلائیپور و محمدی، 1391 : 54). به نظر او، تحت حکومت سرمایهداری، سرانجام مردم هرچه بیشتر از آنچه در آن توانایی دارند، دورتر میشوند، عاملیت خود را از دست میدهند و از خود بیگانه میشوند (ریتزر، 1392 : 59-60). ماکس وبر (1987) نیز، با ترسیم تصویری تیره و تار از رشد مدرنیته، دیوانیشدن را تهدیدی علیه فردیت، آزادی و دموکراسی میداند (ایراندوست و همکاران، 1397: 258). همچنین گیدنز (1990)، بیثباتی اجتماعی ازطریق به خطر انداختن احساس امنیت وجودی را سبب برانگیختن احساس نگرانی و اضطراب و تزلزل موجودیت مستقل فرد میداند (رستمی و غلامی حسنآبادی، 1394: 139). توصیفات کنشگران اجتماعی، پیامد چنین وضعیت میدان ترومایی اجتماعی را نشان میدهد که عاملیت و آزادیشان از دست میرود و از سقوط عاملیت خود گله میکنند. زن 41 ساله: «ما در درون انواع مشکلات گیر افتادهایم، توان تغییر وضع موجود را نداریم، تمام تلاشمان حفظ داشتههایمان است، خیلی دلم میخواد خودمو، زندگیمو تغییر دهم، اما میبینم که امکانش نیست، نمیتوانم». زن 40 ساله: «وضعیت طوری پیش میرود که هیچکس توان تغییر این وضعیت را ندارد و هیچ انسانی درون این حصار، ارزشی ندارد». مرد 44 ساله: «من همیشه آرزو کردهام وضعیت فعلی را تغییر دهم، اما بعداً متوجه شدهام که منم مثل بقیۀ مردم، عددی نیستم که بتوانم کاری بکنم».
روانهای پریشان هر نامتعادلی و ناپایداری فردی، پریشانی به بار میآورد و جامعه نیز چنین است. وقتی میدان اجتماعی دچار ناسازی و تروما میشود، تمام بخشهای مهم آن ناپایدار و این ناپایداری به بروز پیامدهای ناخوشایندی منجر میشود. شرکتکنندگان در پژوهش نمایان کردند که میدان اجتماعیشان ترومایی است و در توصیفاتشان نشان دادند که روانشان رنجور است. این میدان ترومایی، آنها را به مردمانی ناخوش، عصبی و مضطرب تبدیل کرده است که دیگر آرامش ندارند. آنها نیز همچون منجمی و نعیمی (1400) در پژوهش خود، از بروز صفات تاریک در تروماهای دوران کودکی سخن گفتند و صفات سیاه روح و روان خود را بیان کردند. مصاحبۀ مرد 60 ساله: «حال خوشی نداریم، همه مثل یک انسان مریض و بیحال، ناتوانیم». مرد 33 ساله: «جامعه مریض روحی است، وضعیت اصلاً خوب نیست، تأسفبار است. همه پرخاشگر و عصبیاند». زن 31 ساله: «وقتی روحیۀ مردم را نگاه میکنی، انگار همه در ذهن خود درگیرند، انگار دائماً در فکر چیزی هستند، تمرکز ندارند، واقعیتش، همه مردهاند، فقط ادای زندهها را درمیآورند».
یأس و ناامیدی، بیآیندگی و ترس از آینده هاکسل و راندال[45] (2009) در مطالعۀ خود بر بومیان کانادایی، در بحث پیامدهای ترومای اجتماعی، به پیامدهای فردی روانشناختی مثل احساس غم، ناامیدی، بینظمی در تنظیم حالات عاطفی، تغییر در ادراک و از دست دادن معنا و در پیامدهای اجتماعی به تجارب مدام از دست دادن و ناامیدی، بیتوجهی و یا رهاشدن و تبعیض و کمارزشی اجتماعی اشاره میکنند. انسان با ترسیم آینده و امیدواری به آن، معنای زندگی خود را میسازد. اگر وضعیتی پیش آید که آینده مبهم و تاریک شود، امیدواری به یأس و اضطراب بدل و انسان امیدوار به آینده، بیآینده میشود. مشارکتکنندگان در پژوهش حاضر با توصیفات و تفاسیر خود از پیامد ناامیدی و ترس از آیندۀ میدان اجتماعی ترومایی خود سخن گفتند و آن را رنجآور توصیف کردند. زن 41 ساله: «من خودم بهعنوان فردی که چندین سال درس خوانده و کار کردهام، هیچ امیدی به آینده ندارم و واقعاً ناامیدم و با خیلی از همطرازهای خودم صحبت میکنم، همه اینطوریاند. ما آدمهای معمولی هستیم و میخواهیم زندگی کنیم، اما همه ناامیدیم». مرد 33 ساله: «من آیندهای نمیبینم، کاملاً ناامیدم، کشور جنگزده هم امیدی به آینده دارد، اما وضعیت ما طوری است که از آن جنگزدگی هم بدتر است، چون امیدی نیست». زن 37 ساله: «ترس از آیندۀ فرزندانم، استرس و فشار روحی سنگینی برای من وارد میکند و مضطرب و پریشانم میکند».
مدل نظری تحقیق
شکل 1- مدل نظری رابطۀ میدان ترومایی و عادتوارههای ترومایی Fig 1- Theoretical model of the relationship between trauma field and trauma habits
بحث و نتیجه همانطور که مطرح شد، بوردیو (1990, 1998) فضای اجتماعی را سازندۀ انسانها میداند. به عبارت دیگر همۀ انسانها را فضایی در برگرفته است که آنها را میسازد. برای بوردیو، انسان خارج از فضای اجتماعی تصورشدنی نیست. او این فضا را میدان نامید. به باور او در میدان اجتماعی، انواع سرمایه مانند سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین وجود دارد که کنشگران و عاملان اجتماعی برای دستیابی به آنها، در تلاش و در تقابل با هماند و در پی این رقابت و تعامل، عادتوارههایی به دست میآورند که مشخص میکند چگونه آنها سرگذشت خود را با خود به دوش میکشند، این سرگذشت را با شرایط فعلی خود تطبیق میدهند و تصمیم میگیرند بهگونهای خاص و نه به هر شکل دیگر، کنش داشته باشند (گرنفل، 1398: 107-108). بوردیو (1992) معتقد است در شرایط ثبات فردی و اجتماعی، تغییر بهآرامی در مسیرهای پیشبینیشدنی روی میدهد و عادتواره و میدان در سازگاری با هم قرار دارند. عادتواره مدام در واکنش به تجربیات جدید تغییر میکند، اما موقعیتهایی هستند که میدان، دچار تغییرات اساسی میشود، در این حالت و زمانی که تغییرات مشخص و تعیینیافته نیستند، ناسازی ظهور میکند. ناسازی وضعیتی است که در آن میان میدان و عادتواره شکاف ایجاد میشود و میدان اجتماعی، وضعیت نابسامانی به خود میگیرد. مرور متون نظری نشان میدهد علوم مختلف برحسب موضوع خود، به چنین ناسازیهایی توجه و نظریهپردازی کردهاند؛ برای مثال علم پزشکی در سطح فردی، هر نوع تغییر را تروما مینامد که بهنوعی زخم در فرد منجر میشود و روانشناسان نیز، به تغییرات رفتاری ناشی از وضعیتهای ترومایی و نارساییهای روانی توجه میکنند. رویکردهای جامعهشناختی نیز هرکدام با اصطلاحهای خاصی، چنین وضعیتهای ناساز جامعه را بررسی کردهاند و از قضا جامعهشناسی را نشئتگرفته از تغییرات اجتماعی بعد از صنعتیشدن میدانند. آنها نیز مثل دیگر حوزههای علمی، به مسائل و مشکلات رنجآور پیرامون خود، توجه و دلایل و پیامدهای آن را تحلیل کردهاند؛ ازجمله دورکیم (1893) که از نامتعادلی جامعه و تأثیرات شتابان تغییرات، با آنومی یاد کرد، وبر (1910) از سلطۀ دیوانسالاری مدرن به نام قفس آهنین یاد برد، مارکس (1840) از بیگانگی انسان در شرایط بد سرمایهداری ناراضی بود، زیمل (1950) از فاجعۀ فرهنگ، بلاو (1956) از نابودی ارزشهای دینی و اجتماعی، گیدنز (1990) از ناامنی هستیشناختی و بودریار[46] (1981) از سلطۀ دروغ رسانهای نگران بودند، هابرماس (1984) بهدرستی از سلطۀ نظام اجتماعی بر زیست جهان، فوکو (1966) از شیوع قدرت در تار و پود جامعه و مرگ انسانیت و درنهایت، بک (1980) از جامعۀ پرمخاطره سخن گفتند که زندگی در آن به قول باومن[47] (1991) سراسر در تزلزل است. همچنانکه توضیح داده شد، طبق دیدگاههای صاحبنظران اجتماعی، امروزه جامعۀ ایران –میدان اجتماعی ایرانی- سرشار از ناسازیهای بادوام است – بوردیو ناسازیها را موقتی میداند، البته در صورتی نظرش درست است که بهصورت تاریخی به آن بنگریم- و این میدان با بحرانهای شدید اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی روبهرو است. درواقع آنقدر مؤثر و کارساز است که با عاریت از علم پزشکی، تن اجتماعی ایران را زخمی کرده و آن را در وضعیت ترومایی قرار داده است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف روشنکردن ویژگیهای این میدان ترومایی و تأثیرات آن بر عادتوارههای عاملان میدان اجتماعی، در پی پاسخ به این سؤال مهم است: درک و فهم کنشگران اجتماعی از این میدان ترومای اجتماعی و عادتوارههای آن چگونه است؟ نتایج تفسیر توصیفات کنشگران، نشان داد تغییرات ناگهانی و مستمر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، نابسامانی، آشفتگی و ناسازیهایی را به وجود آورده و درست مثل یک وضعیت ترومایی، ذهنیت و عادتوارههای ذهنی کنشگران اجتماعی را ناسازگار کرده است که شرح نتایج به این شکل است. وقتی دربارۀ ویژگیهای میدان ترومای اجتماعی سؤال شد، کنشگران توصیف کردند که نابسامانی اقتصادی، بار سنگین معیشت، بیاخلاقی اقتصادی و اقتصاد متورم و بیثبات، فشار تأمین نیازهای اولیۀ زندگی، امکان دستیابی به سرمایۀ اقتصادی را غیرممکن و سختتر از آن، حفظ سرمایههای اقتصادی کسبشده از قبل را نیز، با چالش مواجه کرده است. نتیجهای که یادآور نظریۀ مارکس است بیان میکند تزلزل زیربنای اقتصادی، عامل فروپاشی نظام اجتماعی (گیدنز و بردسال، 1386:19-20) و همچون نتیجۀ مطالعات کوشنر (2018) است که بحرانهای اقتصادی و بیکاریاش را دلیل افزایش انواع آسیبها مثل خودکشیها دانست. همچنین شرایط طبقات پایین فرانسه را به یاد میآورد که بوردیو آن را در سیهروزی جهان توصیف و تبیین و تأیید کرد و مانند توصیۀ پژوهش توکل و حسنزاده (1392)، سیاستگذاریهایی عاجل در جهت کاهش این وضعیت را ضروری دانست. کنشگران از وجود وضعیت آشفتۀ فرهنگی سخن گفتند که به قول زتومگا[48] (2000)، وجود یک رویداد بالقوۀ ترومازا، یعنی بیثباتی فرهنگی را رقم زده است (Pedović & Hedrih, 2019: 27). بوردیو کسب سرمایۀ فرهنگی را یکی از عوامل ارتقای جایگاه در میدان اجتماعی نامید، اما کنشگران اجتماعی مشارکتکننده در این پژوهش نشان دادند که در میدان ترومای اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی ارزش و اعتبار خود را از دست داده است و دیگر موجب ارتقای جایگاه آنها در میدان اجتماعی نمیشود. آنها با توصیفات خود نشان دادند که اقتصاد نابسامان، در کنار پرهزینهبودن فعالیتهای فرهنگی، وضعیت آشفتهای به وجود آورده و کنشگران را در سرگردانی قرار داده است. کنشگران این میدان ترومایی، بین آرزوی دستیابی به سرمایههای فرهنگی، به امید ارتقای جایگاه خود و از طرفی، فهم بیارزشی سرمایههای فرهنگی در این میدان، گیر کردهاند و از تعارض روحی و روانی رنج میبرند؛ درست شبیه وضعیت خانوادۀ الجزایری مهاجرتکرده به فرانسه و استادان جوان دانشگاههای فرانسه که با چالشهای اساسی فرهنگی روبهرو شده بودند و بوردیو در سیهروزی جهان و انسان دانشگاهی بهخوبی به آنها اشاره کرده است. تفسیر توصیفات کنشگران اجتماعی، نمایان کرد که سرمایۀ اجتماعی در میدان اجتماعی آنها، خاموش شده است، بحران اقتصادی و فرهنگی، آشنایان را ناآشنا کرده و روابط اجتماعی در پستوها مانده است؛ این مسئله یادآور هانا آرنت[49] است که گفت: «عصر مدرن با جهان بیگانگی فزایندهاش به وضعی انجامیده که در آن انسان هرجا که میرود، تنها با خودش روبهرو میشود» (بینا، 1398). در این میدان، کنشگران به قول زیمل، غریبههای اجتماعیاند که انگار هیچکسی را ندارند. به نظر ساندرفر و لاومن[50] (2000)، سرمایۀ اجتماعی باعث انسجام اجتماعی میشود (فلاح حسینآبادی و همکاران، 1395: 797). سرمایۀ اجتماعی عبارت است از: «مجموع بالفعل و بالقوه که به داشتن شبکۀ پایداری از روابط متقابل کم و بیش نهادینه شدۀ ناشی از آشنایی، مورد پذیرش قرار گرفته و به شناخته شده بودن، متصل و مربوط است» (پیران، ۱۳۹۲ :۵۹). از دیدگاه لینا و وانبورن[51] (1999)، وابستگی و اعتماد دو بعد اصلی سرمایة اجتماعیاند (ابراهیمی و همکاران، 1402: 95). اما وقتی اوضاع به هم میریزد و وضعیت ترومایی میشود، سرمایۀ اجتماعی دچار آسیب میشود، اعتماد اجتماعی میمیرد، نشاط از زندگی رخت برمیبندد و مشارکت اجتماعی تعطیل میشود. کنشگران این تصویر دردمند را بهزیبایی نشان دادند. وقتی از ناسازیهای ذهنی و عادتوارههای چنین میدانی سؤال شد، کنشگران این میدان ترومایی، ناسازیهای ذهنی خود را توصیف کردند، آنها از روانهای رنجور و احساس ناتوانی و بیعاملیتی خود و ترس از آیندهشان گفتند که ذهن آنها را اشغال کرده و به عادتوارههای روزمرهشان تبدیل شده است. کنشگران با توصیفات روح و روان خود، درواقع نتیجهگیری هاکسل و راندال (2009) را تأیید کردند که براساس آن، از دست دادن معنا در ترومای پیچیده، به از دست دادن هدف یا احساس ناامیدی منجر میشود و مستلزم از دست دادن سیستمهای اعتقادی خود یا از دست دادن این باور است که زندگی فردی او، معنا یا هدفی دارد. آنها احساس بیعاملیتی خود را توصیف کردند و گفتند که دائم در ذهنشان میچرخد و آزارشان میدهد. همچنین نظر ماکس وبر را یادآور شدند که معتقد بود مدرنیزاسیون پروبال زیادی به دیوانیشدن داد که این خود تهدیدی علیه فردیت، آزادی و دموکراسی است. انسانها با وابستهشدن به دیوانسالاری، میپذیرند که سرنوشتشان به دست آن تعیین شده است (ایراندوست و همکاران، 1397: 258). همچنین نظر گیدنز را بیان میکنند که میگوید بیثباتی اجتماعی ازطریق به خطر انداختن احساس امنیت وجودی، سبب برانگیختن احساس نگرانی و اضطراب میشود و فرد موجودیت مستقل خود را در تزلزل مییابد (رستمی و غلامی حسنآبادی، 1394: 139). آنها نتیجهگیری منجمی و نعیمی (1400) را در پژوهششان تأیید کردند که نشان داد در تروماهای دوران کودکی، صفات تاریک و سیاه، روح و روان فرد را آزار میداد؛ چیزی که هاکسل و راندال (2009) نیز علاوه بر اشاره به پیامدهای روانشناختی تروما مانند احساس غم و ناامیدی، افسردگی، اختلال در دلبستگیها، به پیامدهای اجتماعی تروما، مثل تجارب مدام از دست دادن و ناامیدی، بیتوجهی و رهاشدن، فقر و ناکافیبودن منافع و تبعیض و بیثباتی و... نیز اشاره کردند. چیزی که این روزها صحبت از افزایش انواع آسیبهای اجتماعی – طبق نتایج آیندهپژوهی ایران، سال 1396، از صد آسیب مهم جامعۀ ایران، پنجاه و دو آسیب، آسیب اجتماعی است- بیتوجهی به مردم و ناتوانی مردم ایران در تغییر وضعیت نابسامان در همۀ محافل علمی و عمومی، صحبت میشود. درنهایت آنچه از نتیجۀ یافتههای این پژوهش برمیآید، این است که کنشگران در یک میدان ناسازی و ترومای اجتماعی قرار گرفتهاند و در آن، حوزۀ اقتصاد، فرهنگ و اجتماع دچار بحران اساسی است، طوری که دستیابی به سرمایههای اقتصادی تقریباً ناممکن شده و سرمایههای فرهنگی نیز ارزش تعیینکنندگی خود را در ارتقای جایگاه افراد از دست داده است. این وضعیت به قهر انسانها از هم منجر شده است، روابط اجتماعیشان را محدود و کنشگران را از هم جدا و غریبه کرده است و درنتیجه اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعیشان، از بین رفته است. بنابراین زندگی نه چندان موقت در این میدان ترومایی- برخلاف نظر بوردیو (1987) که ناسازیها را موقتی میداند، البته اگر بهطور تاریخی به آن بنگریم، درست است- عادتوارههای ترومایی متناسب با میدان ترومایی مثل ناامیدی، حس بیعاملیتی و روانهای رنجور و پریشان را به وجود آورده و هر دو- میدان ترومایی و عادتوارههای ترومایی- در یک رابطۀ دیالتیک، به بدترشدن وضعیت میدان ناسازی و ترومای اجتماعی منجر و به قول فوکو (1966)، باعث مرگ انسان و انسانیت شده است.
تقدیر و تشکر از تمامی کسانی که در انجام این پژوهش ما را همراهی و به ما کمک کردند، تقدیر و تشکر میکنیم.
[1] Giddens [2] Farley [3] Mac Iver & Page [4] Durkheim [5] Anomie [6] Marx [7] weber [8] Simmel [9] Merton [10] Giddens [11] Habermas [12] Foucault [13] Beck [14] Bourdieu [15] Social Trauma [16] Traumat [17] Post-traumatic stress disorder [18] Alexander et al. [19] cultural Trauma [20] trauma process [21] Tosone [22] Shared Trauma [23] Lay Trauma Theory [24] Kushner [25] Hysteresis [26] Aren [27] Hyde & Husermovich [28] Farwell [29] Lie et al. [30] Brehm & Langer [31] Pedović and Hedrih [32] Hirschberger [33] Ehlers et al. [34]Killian [35] C Wallace [36] Dins [37] Field [38] Habitus [39] Social Subjectivity [40] Social embodied [41] Field restructuring [42] Purposive sampling [43] Credibility [44] Putnam [45] Haskell and Randall [46] Baudrillard [47] Bauman [48] Sztompka [49] Hannah Arendt [50] Sanderfer & Laumann [51] Lina van Born | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمی، ص.، ناصری، ا.؛ علیزاده، ر. و غلامی، ب. (1402). شناسایی عوامل مؤثر بر سرمایة اجتماعی مدیران در سازمانهای ایران اسلامی (پژوهشی آمیخته در آموزش وپرورش). مدیریت سرمایة اجتماعی، 10 (2)، 109-91. . 10.22059/JSCM.2022.346543.2324
ازکیا، م. و دربان آستانه، ع. (1382). روشهای کاربردی تحقیق، تهران: انتشارات کیهان.
بینا، س. (1398). آزادی فراتر از ایدئولوژی، سایت فرهنگ امروز.
ایراندوست، ف.؛ احمدی، م. و صنعتی، ح. (1397). نظریههای جامعهشناسی، تهران: اندیشۀ احسان.
پیران، پ. (۱۳۹۲). مبانی مفهومی و نظری سرمایۀ اجتماعی. تهران: نشر علم.
پیری، س. (1397). مهمترین مسئلۀ امروز جامعۀ ایران از منظر صاحبنظران و استادان دانشگاه. برگرفته از سایت https://www.tabnak.ir/fa/news/829959
توکل، م. و حسنزاده، ع. (1392). فهم جامعهشناختی ترومای شهری، ترومای حاصل از تصادفات موتورسیکلتسواران در تهران. مطالعات جامعهشناختی، 20(2)، 233-209. 10.22059/JSR.2014.56279
جلائیپور، ح. و محمدی، ج. (1391). نظریههای متأخر جامعهشناسی، تهران: نشر نی.
حبیبی، د.؛ امیری مجد، م. و کریمی، ع. (1399). پیشبینی افسردگی براساس تروماهای اوایل زنگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در کودکان 7 تا 12 سال. مجلۀ پیشرفتهای نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، 3(24)، 23-12.
حسینی قمی، م. (1395). بررسی تغییرات ساخت اجتماعی (ساخت رابطهای): مطالعۀ جامعهشناختی پیوندهای شبکهای بازار تهران. جامعهشناسی کاربردی، 27 (4)، 153-170. 10.22108/JAS.2017.21164
رزاقی، ح.؛ محسنیتبریزی، ع. و غفاری، غ. (1398). یک مطالعۀ کیفی در باب تأخر ادراکی از ریسکهای محیطی در شهر تهران. پژوهشهای انسانشناسی ایران، 9(2)، 127-145. 10.22059/IJAR.2020.78409
رستمی، ف. و غلامی حسنآبادی، م. (1394). امنیت هستیشناختی و استمرار مناقشۀ هستهای ایران و غرب. سیاست جهانی، 4(1)، 135-173.
ریتزر، ج. (1392). مبانی نظریۀ جامعهشناختی معاصر و ریشههای کلاسیک آن، ترجمۀ شهناز مسمیپرست، تهران: نشر ثالث.
عباسزاده، م.؛ علیزاده اقدم، م. و اسلامی بناب، ر. (1391). بررسی رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و آنومی اجتماعی. مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1(1)، 145-172. 10.22059/JISR.2012.36551
فلاح حسین آبادی، ف.؛ سربازیان، ر. و حسنی خلق، آ. (1395). تبیین مفهوم سرمایۀ اجتماعی و کارکردهای آن. تهران: همایش کنگرۀ پیشگامان پیشرفت، 10، 791-801.
فیروزجائیان، ع. و هاشمیان، ب. (1397). تحلیل رابطۀ بین ناسازی در سطح میدان دروندانشگاهی و بیگانگی دانشگاهی. مسائل اجتماعی ایران، 9(2)، 135-157. 20.1001.1.24766933.1397.9.2.4.1
کمالالدینی، م. (1399). جامعهشناسی فاجعه)مروری بر نظریههای اجتماعی فجایع طبیعی(. تهران: انتشارات اندیشۀ احسان.
گرنفل، م .(1398). مفاهیم کلیدی پیر بوردیو. ترجمۀ محمدمهدی لبیبی، تهران: نشر افکار.
گیدنز، آ. و بردسال، ک. (1386). جامعهشناسی. ترجمۀ حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.
منجمی، ا. و نعیمی، م. (1400). مرور سیستماتیک بروز صفات تاریک شخصیت براساس سبکهای دلبستگی و تروماهای دوران کودکی. روانشناسی و علوم رفتاری ایران، 25،10-1.
مؤمنی مفرد، م.؛ سپهوند، ر. و ساعدی، ع. (1399). شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر بر تروماهای سازمانی با استفاده از رویکرد دلفی فازی. پژوهشنامۀ مدیریت تحول، 12(23)، 272-252. https://doi.org/10.22067/pmt.v12i1.75971
نجاتی، م، ح. (1396). پنجاه و دو چالش اجتماعی که ذهن ایران را درگیر کرده است. برگرفته از سایت https://www.khabaronline.ir/news/654454
نوذری، ح. (1394). تحلیل تعارضات همسایگی و برخی پیامدهای آن در شهر تهران. بررسی مسائل اجتماعی ایران، 6(2)، 373-390.
References
Abbaszadeh, M., Alizadeh Aghdam, M.B., & Eslami Bonab, S.R. (2012) The relationship between social capital and social anomia. Social Studies and Research, 1(1), 145-172 [In Persian].
Alexande, J., Eyerman, R., Giesen, B., Smelser, N., & Sztompka, P. (2004). Cultural trauma and collective identity. University of California Press.
Azkia, M., & Darban Astaneh, A. (1382) Applied research methods. Tehran: Kayhan Publishing House [In Persian].
Brehm, A., & Langer, P. (2020). Social trauma: A socio-psychological perspective. In: Social trauma - an interdisciplinary textbook, Springer International Publishing.
Ebrahimi, S., Naseriamin, A., Alizadeh R., & Gholami, B. (2023). Identifying factors affecting the social capital of managers in Iranian-Islamic organizations (mixed research in education). Social Capital Management, 10(2), 91-109 [In Persian].
1. Ehlers, C.L., Yehuda, R., Gilder, D. A., Bernert, R., & Karriker, K.J. (2023). Trauma, historical trauma, PTSD and suicide in an American India community sample, Journal of Psychiatric Research, 156, 214-220. https://doi.org/10.1016/j.jpsychires.2022.10.012Eyerman, R. (2001). Cultural Trauma Slavery and the formation of African American identity. Published by Cambridge University Press (Virtual Publishing). ISBN 0 521 80828 6 hardback Original ISBN 0 521 00437 3 paperback ISBN 0 511 01602 6 virtual (netLibrary Edition).
Fallah Hoseinabadi, F., Sarbazian, R., & Hasani Kholgh, A. (2017). Explaining the concept of social capital and its functions. Tenth Congress of the Pioneers of Progress., 10, 791-801. [In Persian].
Farwell, N. (2001). Onward through strength’: Coping and psychological support among refugee youth returning to eritrea from sudan. Journal of Refugee Studies, 14(1), 43–69. 10.1093/jrs/14.1.43
Firoozjaeian, A., & Hashemian, B. (2018). Analysis of the relationship between degradation at the level of the university field and academic alienation. Social Issues of Iran, 9(2), 135-157 [In Persian].
Giddens, A. (2007). Sociology. Translated by Chavoshian, H., Tehran: Ney Publishing. [In Persian]
Grenfell, M. (2018). Pierre Bourdieu: Key Concepts. translated by M. M. Labibi, Tehran: Afkar Publishing [In Persian].
Graham, H. (2020). Hysteresis and the sociological perspective in a time of crisis. Acta Sociologica, 63(4), 450-451. 10.1177/0001699320961814
Habibi, D., Amiri Majd, M., & Karimi, A. (2020) Prediction of depression based on early life traumas and early maladaptive schemas in 7-12-year-old children. Journal of New Advances in Psychology, Training and Education, 3(24), 12-23 [In Persian].
Hamburger, A., Hancheva., C., & Volkan, V.D. (2020). Social trauma - an interdisciplinary textbook. Springer International Publishing.
Haskell, L., & Randall, M. (2009). Disrupted attachments: A social context complex trauma framework and the lives of aboriginal peoples in Canada. Journal De La Santé Autochtone, 5(3), 48-99.
Hirschberger, G. (2018). Collective trauma and the social construction of meaning. Frontiers in Psychology, 9, 1441. https://doi.org/10.3389/fpsyg.2018.01441
Hosseini Ghomi, M. (2016) Investigating the changes of social construction (Relational Construction): A sociological study of the network links of Tehran Bazaar, Applied Sociology, 27(4), 153-170 [In Persian]. https://doi.org/10.22108/jas.2017.21164
Irandoust, F., Ahmadi, M., & Sanati, H. (2017) Sociological theories. Tehran, Ehsan Publishing [In Persian].
Jalaeipour, H., & Mohammadi, J. (2012). Recent theories of sociology, Tehran: Ney Publishing [In Persian].
Kamal Al-Dini, M. (2019). Sociology of disaster (A review of social theories of natural disasters), Andisheh Ehsan Publications [In Persian].
Kushner, H.I. (2018). Social Trauma and Suicide in Historical Perspective. https://doi.org/10.4000/criminocorpus.3845
Lie, B. (2001). Traumatic events and psychological symptoms in a non-clinical refugee population in norway. Journal of Refugee Studies, 14(3), 276-294. 10.1093/jrs/14.3.276
McDonoch, P., & Polzer, J. (2012). Habitus, hysteresis and organizational change in the politic sector. Canadian Journal of Sociology, 37(4), 357-380.
Monajjemi, A. A., & Naeimi, M. (2021). A systematic review of the occurrence of dark personality traits based on attachment styles and childhood traumas. Psychology and Behavioral Science of Iran, 25, 1-10 [In Persian].
Nejati, M. (2016). Fifty-two social challenges that have involved the mind of Iran, site: https://www.khabaronline.ir/news/654454. [In Persian].
Nozari, H. (2015). An analysis of neighborhood conflicts and its consequences in Tehran. Journal of Social Problems of Iran, 6(2), 373-390. doi: 10.22059/ijsp.2015.58569 [In Persian].
Piran, P. (2013) Conceptual and theoretical foundations of social capital. Tehran: Elm Publishing [In Persian].
Piri, S. (2017). The most important issue of Iranian society today from the point of view of experts and University professors, site: https://www.tabnak.ir/fa/news/829959. [In Persian].
Razagi, H., Mohseni Tabrizi, A., & Ghaffari, Gh. (2020). A qualitative study on the perceptual lag of environmental risks in Tehran. Journal of Anthropological Researches, 9(2), 127-145 [In Persian].
Pedović, I., & Hedrih, V. (2019). Social trauma and emotional attachment. Facta Universitatis, 18(1), 27-37.
Ritzer, G. (2009). Contemporary sociological theory and its classical roots. Translated by S. Mosammaparast, Tehran: Sales Publication [In Persian].
Rostami, F., & Gholami Hassanabadi, M. (2015). Ontological security and continuity of the nuclear conflict of Iran and the West. Journal of World Politics, 4(1), 15-173 [In Persian].
Momeni Monfrad, M., Sepahvand, R., & Saedi, A. (2021). Identifying and prioritizing the factors affecting organizational trauma using delphi fuzzy approach. Transformation Management Journal, 12(23), 251-272 [In Persian].
Szetompka, P. (2000). Cultural trauma: The other face of social change. European Journal of Social Theory, 3(4), 449-466. 10.1177/136843100003004004
Tavakkol, M., & Hassanzadeh, A. (2013). Sociological understanding of civic trauma; motorcyclists' trauma in Tehran, 2010-11. Sociological Review, 20(2), 209-232 [In Persian].
Tosone, C. (2021). Shared trauma, shared resilience during a pandemic social work in the time of COVID-19, ISSN 2520-162X ISSN 2520-1611 (electronic), Essential Clinical Social Work Series ISBN 978-3-030-61441-6 ISBN 978-3-030-61442-3 (eBook). | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 643 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 463 |