تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,909,782 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,961,687 |
توصیف پدیدارشناختیِ تجربۀ سکشوالیتۀ زنان جامانده از مهاجرت شوهران در شهر لار | ||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||
دوره 11، شماره 4 - شماره پیاپی 39، دی 1401، صفحه 97-122 اصل مقاله (2.13 M) | ||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2023.136916.1885 | ||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||
فاطمه نوروزی1؛ آرمان حیدری* 2؛ مریم مختاری3 | ||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران | ||||||||||||||||||||||||
3دانشیار جامعهشناسی گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران. | ||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||
نیازهای جنسی یکی از مهمترین نیازهای زیستی– غریزی در تار و پودهای شبکههای فرهنگی– اجتماعی، قاعدهمند و بهنجار میشود. در ایران، یکی از مرسومترین و مشروعترین کانالها برای ارضای نیازهای زیستی، ازدواج و تشکیل خانواده است. تحولات صنعتی جدید و تحرکهای جغرافیایی- جمعیتی برونمرزی و طولانیمدت ناشی از آن، زمینۀ پیدایی گروهی از زنان جامانده از مهاجرت را فراهم کرده است که برای مدتی طولانی (مدت زمانی 6 ماهه تا 1 ساله) ناچارند دور از شوهر خود، در مبدأ زندگی کنند. هرچند کیفیت زندگی این زنان را میتوان در ابعاد متعددی کاوش کرد، اما یکی از مهمترین مشکلات نسبتاً ناشناختۀ این زنان، دغدغهها و تجربۀ سکشوالیتۀ آنان است. شناخت تجربۀ این زنان در جامعۀ ایرانی، با توجه به اینکه پیوند ازدواج در نظام عرفی، شرعی و قانونی ما امری مقدس شناخته میشود و روابط جنسی فرازناشویی پیامدهای اجتماعی، هویتی و قانونی سختگیرانهای دارد، اهمیتی دو چندان دارد. این مقاله، حاصل پژوهشی است که سنت پدیدارشناسی تجربۀ زیستۀ سکشوالیتۀ زنان جامانده از مهاجرت را در بین 14 نفر از زنان شهر لار واکاوی کرده است. روش تحلیل تماتیک کلایزیِ دادههای حاصل از مصاحبههای نیمهساختاریافته، تجربههای سکشوالیتۀ این زنان را ذیل سه مضمونِ محوریِ 1- مدیریت آگاهانۀ درگیری شدید ذهنی- جنسی؛ 2- کنکاشگری و دغدغهمندی دربارۀ رابطۀ جنسی شوهر و 3 –سکسوالیتهزدگیِ روابط اجتماعی، واکاوی و توصیف کرد. هرکدام از این مضامین در قالب خوشهها و تمهای فرعیتری تحلیل و تفسیر شدهاند. درکل، زیست تجربۀ جنسی زنان جامانده در پروسهای از سرکوب و رهاسازی مدیریت و دغدغهمندی آنان نسبتبه روابط جنسی شوهر نیز در نمایی از اعتماد تا شک، تصویرسازی میشود. | ||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||
پدیدارشناسی؛ مسائل جنسی؛ زن جامانده؛ مهاجرت | ||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله به خانواده و بقای آن از دیرباز و از جنبههای متعدد، توجه شده است. استحکام این نهاد به عوامل گوناگونی مرتبط است که شاید یکی از مهمترین آنها، چگونگی نگاه به مسائل جنسی باشد. فرهنگ آکسفورد، تمایلات جنسی[1] را احساس و فعالیتهای مرتبط با تمایلات جنسی یک فرد تعریف میکند(Hornby, 2005: 1173) . میل جنسی نه فقط بهصورت میل بیولوژیکی و زیستی، بهعنوان امری ساختاری، فرهنگی و اجتماعی نیز در نظر گرفته میشود. به تعبیر الیوت و آمبرسون[2] (2011)، مردان و زنان متأهل معتقدند رابطۀ جنسی جزء لاینفک یک ازدواج خوب است. سازمانهای بهداشتی و محققان، بهزیستی جنسی عاطفی و روانی را برای سلامت کلی جنسی مهم میدانند (Edwards & Coleman, 2004). رابطۀ جنسی معمولاً برای اشاره به عمل جنسی استفاده میشود؛ اما میتواند شامل طیفی از رفتارها، احساسات و مذاکرات از یک تماس یا نگاه معمولی، اما صمیمی نسبتبه دیگری تا رابطۀ جنسی باشد. با وجود غریزیبودن رابطۀ جنسی، ازنظر جامعهشناختی، درک مسئلۀ رابطۀ جنسی متأثر از فرهنگ، اجتماع و شرایطی است که فرد در آن تجربۀ زیستۀ خود را باز مییابد. لوین[3] (2003) میل جنسی را مجموع نیروهایی تعریف میکند که ما را بهسمت رفتار جنسی نزدیک یا از آن دور میکند. نطاق و کیانی (1398) در مقالۀ خود، میل جنسی را یکی از مظاهر رشد و تکامل آدمی معرفی میکنند که در سالهای اولیۀ زندگی نمایان میشود. به نظر سیدمن[4] (2003)، ماهیت جنسیت بهجای اینکه توسط نیروهای طبیعی و بیولوژیکی هدایت شود، بر پایۀ بینشهایی دربارۀ اینکه چه زمانی، با چه کسی و چگونه ممکن است افراد در فعالیت جنسی شرکت کنند و نیز بهصورت اجتماعی تعریف میشود و در راستای زمان و مکان، تفاوت پیدا میکند. بر این اساس، دربارۀ اینکه افراد با چه کسی، چه زمانی، کجا و چگونه در فعالیت جنسی شرکت میکنند، هنجارهای تجویزشدۀ بومی، مرزهایی را بین روابط جنسی «خوب» و «بد»، مشروع و غیرقانونی به وجود میآورد و برخی از خواستهها، اعمال و هویتها را عادی، سالم و اخلاقی طبقهبندی میکند؛ در حالی که دیگران را غیرعادی، ناسالم و گناهکار میپندارد. شناخت میل جنسی در ارتباط با جمعیتی که درگیر پدیدۀ مهاجرتاند، ما را به شناسایی خود امر مهاجرت نیز سوق میدهد. هری و نون[5] (2008) در کتاب فرهنگ لغت مدیریت منابع انسانی، مهاجرت بینالمللی را بهصورت جابهجایی جمعیت در سراسر مرزهای بینالمللی، عمدتاً بهمنظور یافتن کار تعریف کردهاند. لی و دیزای[6] (2021) اشاره دارند که جریان عظیم مهاجرت داخلی و بینالمللی کارگران مرد، ازنظر جغرافیایی میلیونها زن را در کشورهای در حال توسعه از شوهرانشان جدا میکند. یکی از اصلیترین مهاجرتهای بینالمللی، مهاجرت کاری مردان سرپرست خانواده است. ساروخانی افراد مهاجر را افرادی خطاب میکند که در جستوجوی شغلی دائمی، فصلی یا موقت در سطح جغرافیا جابهجا میشوند (ساروخانی، 1380: 494). به هر حال، امروزه در پرتوی مهاجرت کاری، بهویژه مهاجرتهای طولانیمدت، بخش زیادی از افراد متأهل ناچارند برای مدتزمانی بین 6 ماه تا یک سال و حتی بیشتر، از همسر خود دور باشند. بدون شک، در طول این مدت یکی از دغدغههای زوجین متأهل، مشغلهها و نگرانیهای جنسی و نحوۀ مدیریت آن است. بهویژه، در جامعۀ ایران که به بحث وفاداری و خیانتنکردن زوجین در عرف، شرع و قانون مدنی و کیفری تأکید شده است و همچنین، امکانات شناختهشده و مشروعی برای برآوردن نیازهای جنسی ازطرق دیگر وجود ندارد، لزوم بررسی شیوۀ مدیریت چنین نیازهای حساس و مهمی دو چندان میشود. مهمتر اینکه، درک و توصیف چنین پدیدههایی با شیوههای کمی و مرسوم امکانپذیر نیست و حداقل دشوار است؛ از این رو، مطالعۀ چنین موضوعاتی مستلزم توصیف درک و تجربۀ زیستۀ کسانی است که بهصورت انضمامی[7] و عینی درگیر چنین مشکلاتیاند. همانطور که گفته شد، امروزه عبور مردان از مرزها برای اشتغال، کسب و کار و فرصتهای بهتر، پدیدهای رایج است که در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه در سرتاسر جهان، بسیار فراتر از مهاجرتهای مستند و قانونی، شاهد آن هستیم. طبق آمار سازمان بینالمللی کار[8] در سال (2019)، تعداد مهاجران بینالمللی در سراسر جهان، 272 میلیون برآورد شد که 245 میلیون نفر از آنها در سن کار (15 سال و بالاتر) بودند. تعداد کارگران مهاجر بینالمللی در همان سال، به 169 میلیون نفر رسیده است. برآورد سال 2019 حاکی از افزایش مهاجران نسبتبه سالهای قبل است. زنان 41.5درصد و مردان 58.5درصد کارگران مهاجر را تشکیل میدهند. در چنین مهاجرتهایی، معمولاً مردان بیشتر از زنان مهاجرت میکنند و زنان را در مکان مبدأ جای میگذارند و خود بهتنهایی مهاجرت میکنند. چنین زنانی در تحقیقات رایج رسمی، «زنان جامانده از مهاجرت» شناخته میشوند. درمجموع، چنین زنانی علاوه بر اینکه در روابط زناشویی خود عاملیت محدودی دارند، ازنظر اجتماعی و اقتصادی به همسران خود وابستهاند (Alwedinani, 2017). مهاجرت و غیبت شوهر میتواند کارکردهای خانواده و بالطبع، کیفیت زندگی زنان متأهل جامانده از مهاجرت را با چالشها و مشکلات متعددی مواجه کند. بدون شک، یکی از این مشکلات که بیشتر در پژوهشهای علمی، تجربی و سیاستگذاری و حتی در گفتوگوهای روزمره نادیده گرفته میشود، چالشهای جنسی ناشی از فقدان و غیابِ موقتی و طولانی مدتِ یک طرف تأمینکنندۀ نیاز جنسی است. چنین چالشهای جنسی، زندگی روحی-روانی و اجتماعیِ شوهر غایب و زنان جاماندۀ آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. تمرکز و هدف مطالعۀ حاضر، تنها توصیف و شناخت میل جنسی[9] زن جامانده از مهاجرت براساس سنت پدیدارشناسی است. در این راستا چالشهای جنسی زنان از جنبههای غریزی– جنسی صرف فراتر میرود و متأثر از زیست جهان، تعاملات و بافت و زمینۀ اجتماعی– فرهنگی آنها، جنبۀ فراغریزی هم پیدا میکند. درکل، با افزایش مهاجرت شوهران، زنان متأهل جامانده از مهاجرت از یک طرف در معرضِ نگاهِ جنسیتزدۀ حاکم بر فرهنگ مردسالارانهاند که هویت و کیستی زن را تنها در کنار شوهر و حتی در «زیر سایۀ» او تعبیر، تفسیر و هویتیابی میکنند، از طرف دیگر، بحثِ برآوردن نیازهای جنسی بهعنوان نیازی غریزی و بیولوژیک مطرح است که باید در بستری فرهنگی– شرعی در چارچوب خانواده و براساس ضوابط عرفی انجام شود که نبود شوهر در میانمدت یا طولانیمدت، به ظهورِ مسائل فیزیولوژیک، روانشناختی، اجتماعی و ... منجر میشود؛ از این رو، تحقیق حاضر در صدد است با توصیف تجربۀ زیستۀ وضعیت سکشوالیتۀ زنان جامانده از مهاجرت در شهر لار، چنین تجربهای را بدون هیچگونه پیشداوری رایج و یا علمی، تنها از دیدگاه مشارکتکنندگان توصیف و واکاوی کند. براساس منطق پدیدارشناختی و پرهیز از دوگرایی[10]، سعی میشود به هر دو بعد زیستشناختی- غریزی و اجتماعی- فرهنگی نیاز جنسی، توجه شود. جستوجوی پیشینۀ تحقیق مربوطه نشان میدهد تحقیقات تجربی دربارۀ تجربۀ سکشوالیتۀ زنان جامانده از مهاجرت، بسیار اندک است و بیشتر مطالعات، مسائل جنسی مرتبط با مهاجرت را از دید مردان و تأثیری که بر زنان جامانده در مبدأ میگذارند، بررسی کردهاند. در تحقیقات کیفی مرتبط نیز، بیشتر فرایند انتقال بیماریهای مقاربتی و آگاهی از استفاده از کاندوم بهعنوان وسیلۀ جلوگیری از این بیماریها یا ابتلای مردان به بیماریهای مقاربتی و تأثیر آن بر زنان جاماندۀ خود بعد از بازگشت به وطن بررسی شده است. در موارد محدودی از این مطالعات نیز، به کاهش صمیمیت و روابط عاطفی جنسی و دلواپسیهای زنان برای مسائل جنسی مرد نیز اشاره شده است. درکل، تحقیقات مرتبط نشان میدهد کارگران مهاجر جوان دور از دوستان، همسر، خانواده و جوامع خود، بیشتر احساس انزوا و تنهایی میکنند و این میتواند به مصرف مواد مخدر و فعالیتهای جنسی منجر شود و آنها را در معرض خطر ابتلا به ایدز قرار دهد (UNAIDS, 2001). پارودو و فیلیپن[11] (2004) پیبردند که مهاجرت، تمایلات جنسی را در سطوح فرهنگی، شخصی و ساختاری تغییر میدهد. مهاجرت نهتنها پیامدهای مهمی برای سلامت عمومی، ازجمله گسترش بیماریهای مقاربتی مانند ایدز دارد، بر رفاه عاطفی و خانوادگی مهاجران نیز اثر میگذارد. براساس مطالعۀ سویون و آقاجانیان[12] (2015) دربارۀ زوجهای در سن باروری که بهدلیل مهاجرت کاری از هم جدا شدهاند، زندگی مشترک موقت و جدایی، میتواند بر مسائل مربوط به سلامت باروری یا جنسی تأثیر بگذارد. همچنین منجیوار و آقاجانیان[13] (2007) پی بردند غیبت طولانیمدت همسر مهاجر، باعث کاهش صمیمیت و محبت در روابط زناشویی میشود. بهعلاوه براساس مطالعات روی و همکاران[14] (2005) و منجیوار و آقاجانیان (2007)، زنان جامانده احساس تنهایی میکنند، دلتنگ همسرانشان میشوند، نگران امنیت خودند و از روابط احتمالی شوهرشان با زنان دیگر در مقاصد مهاجرت ناراحتاند. همتی و گنجی (1395) با بررسی مهاجرت انفرادی مردان از روستاها و چالشهای پیش روی زنان جامانده، پی بردند که حضورنداشتن شوهر، زمینۀ فقر عاطفی و جنسی را فراهم میکند (Aghajanian et al., 2013). در مقایسه با تحقیقات داخلی، پژوهشهای خارجی بهصورت متنوعتری مسائل جنسی را در این خانوادهها بررسی کردهاند. درمجموع، چند موضوع در تحقیقات خارجی برجستهترند که در ادامه به آنها اشاره میشود؛ 1- افزایش بیماریهای مقاربتی مرد در مقصد و انتقال آن به زن جامانده در مبدأ که در تحقیقات هیرش و همکاران[15] (2002)، پاوندل و همکاران[16] (2003)، لیو و همکاران[17] (2005)، هیوز و همکاران[18] (2006)، آقاجانیان و آواگو[19] (2008)، سوین و آقاجانیان (2015)، بام و همکاران7 (2013)، ساموالز و همکاران8 (2017)، شاهین و همکاران9 (2017)، سینگه و سیدهانتا10 (2017) به آن توجه شده است؛ 2-کاهش کنترل اجتماعی بر مردان در مقصد و پذیرفتنیبودن و اعمال محدودیت بر زنان در مبدأ یا تغییر نگرش نسبتبه عمل جنسی که در آثار پژوهشی ویارد و ایارپ11 (2000)، هیرش و همکاران (2002)، پاوندل و همکاران (2003)، آقاجانیان و آواگو (2008)، ساموالز و همکاران (2017)، پارودو و فیلیپن (2004)، زوسوپو و همکاران12 (2015) دیده میشود؛ 3- نوع ارتباط با شوهر و مسائل آن، مانند مذاکرۀ جنسی، رفاه عاطفی، تنهایی و طردشدگی، اعتماد و بیاعتمادی که در پژوهشهای بوز13 (2000)، هیوز و همکاران (2006)، پارودو و فیلیپن (2004)، سوین و آقاجانیان (2015)، هورمن و همکاران14 (2010)، ساموئل و واگل15 (2011) (به نقل از سینگه و سیدهانتا، 2017)، گارتولا و همکاران16 (2012)، بام و همکاران (2013)، ساموالز و همکاران (2017)، سینگه و سیدهانتا (2017)، فرناندز سانچز و همکاران17 (2020) برجستهاند؛ 4- شناخت و استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری، بهخصوص کاندوم که در تحقیقات پارودو و فیلیپن (2004)، بام و همکاران (2013)، شاهین و همکاران (2017)، سینگه و سیدهانتا (2017) به آن توجه شده است. با وجود اهمیت مسئلۀ افزایش مخاطرۀ بیماریهای مراقبتی و احتمالِ آسیبپذیری روابط عاطفی و اجتماعی زوجین، در چنین تحقیقاتی به تحلیل همهجانبه و عمیق ابعاد نیازهای جنسی زنان جامانده از مهاجرت و درک کلی این زنان از چنین پدیدهای، کمتر توجه شده است. منطق کار کیفی، بهویژه پژوهش پدیدارشناسانه، ایجاب میکرد چنین تحقیقاتی در جایی انجام شود که زنان زیادی درگیر پدیدۀ مهاجرت شوهران باشند و بهنوعی چنین تجاربی درک و تجربۀ زیستۀ آنان تلقی شود. بهعلاوه، از دیگر ملزومات انجام کار پدیدارشناختی، علاقهمندی و اشتیاق محقق به شناخت پدیده و پیچیدگیهای مرتبط با آن است. به این ترتیب، زنان جامانده از مهاجرت در شهر لار، مشارکتکنندگان پژوهش در نظر گرفته شدند و توصیف پدیدارشناختیِ تجربۀ سکشوالیتۀ آنان، بهعنوان هدف پژوهش تعیین شد. شهر لار در جنوب استان فارس، دیرزمانی است که با مهاجرت کاری مردان مواجه است و این مهاجران که بیشتر در کشورهای حوزۀ خلیجفارس مشغول به کارند، گاه 6 ماه تا 2 سال منطقۀ مبدأ و خانوادۀ خود را رها و در مقصد و دور از زنان و فرزندان زندگی میکنند. گرچه طبق برآوردهای غیررسمی فرمانداری لارستان، آمار این مردان کاهش یافته است، همچنان درصد زیادی از خانوادهها درگیر این پدیدهاند و زنان بسیاری در این شهر، چنین وضعیتی را تجربه میکنند. شایان ذکر است که در جامعۀ ایران و در منطقۀ سنتی لار، برقراری رابطۀ جنسی برای زنان متأهل، خارج از حریم خانواده مشروع و پسندیده نیست و از طرفی، غلیان چنین نیازهایی، زن متأهل را درگیر مسائل متعددی میکند. میتوان ادعا کرد که یکی از دغدغههای مهم چنین زنانی، نحوۀ مواجهه و مقابله و مدیریت نیازهای جنسی است و شناخت چنین دغدغههایی مستلزم اتخاذِ رهیافتی است که از «درون و ازنظر خود زنان درگیر در این پدیده، جنبههای متفاوت آن را واکاوی و توصیف کند. شاید بتوان گفت تحقیق کمی، نمیتواند تصویر جامع و همهجانبهای را از ابعاد، عمق خواستهها و ادراکات و تصورات زن جامانده در این زمینه ارائه کند. استفاده از پدیدارشناسی بهعنوان یکی از سنتهای رویکرد کیفی، تمایلات و خواستههای جنسی این زنان و ابعاد مرتبط با آن را براساس تجربههای زیستۀ خود این زنان به تصویر میکشد. اهداف تحقیق به ترتیب ذیلاند؛
درنهایت سؤالات اساسی تحقیق نیز اینگونه صورتبندی میشود: زنان جامانده از مهاجرت در شهر لار، نیازهای جنسی خود را چگونه درک میکنند؟ ماهیت روابط جنسیِ زیستۀ این زنان در ارتباط با شوهرانشان، هنگام حضور یا غیاب، چگونه تنظیم و مدیریت میشود؟ مهمترین دغدغههای زیستۀ این زنان دربارۀ نیازها و مسائل جنسیشان چیست؟ این زنان چه درک و تجربهای از نگاه جنسیتی افراد نامحرم دربارۀ خود دارند؟
پیشینۀ تجربی تحقیق ویارد و ایارپ (2000) در رفتار جنسی مردان مهاجر مکزیکی متأهل در کارولینای شمالی، بیان میکنند که در سطح شخصی، مهاجرت یک رویداد مخرب است که افراد را به آنسوی مرزها و به محیطی ناآشنا منتقل میکند و شبکههای اجتماعی و ساختارهای حمایتی را از بین میبرد. مهاجرت، افراد را از چشم بیدار اعضای خانوادۀ گسترده و جامعه دور و بر این اساس، کنترل اجتماعی را تضعیف میکند. حس ناشناسبودن همراه با ماهیت موقت درکشدۀ مهاجرت، ممکن است مهاجران را تشویق کند تا در فعالیتهایی شرکت کنند و در غیر این صورت، ممکن بود آنها از این فعالیتها اجتناب کنند. بوز (2000) اشاره میکند که زنان بر جا مانده در ایالت هیماچال پرادش در هند، زندگی عزلتگزینانهای دارند و بهسختی با شوهران خود ارتباط برقرار میکنند. هیرش و همکاران (2002) میگویند در بین جامعۀ مهاجر مکزیکی، از همسران انتظار میرود که این «بیاحتیاطی» مردان در روابط خارج از حریم خانواده را بهعنوان بخشی از طبیعت مردان تحمل کنند. برعکس، رابطۀ جنسی خارج از ازدواج برای زنان متأهل، خارج از مرزهای رفتار نپذیرفتنی و نقض جدی هنجارهای اجتماعی است. پاوندل و همکاران (2003) بیان میکنند که عوامل متعددی ازجمله فشار همسالان، رابطۀ جنسی ارزانتر، محدودیتنداشتن خانواده، اعتیاد به الکل و آسیبپذیری پایین نسبتبه عفونتهای انتقالیافتۀ جنسی و ایدز بر مهاجران تأثیر میگذارد تا رفتارهای جنسی پرخطر را در مقصد انجام دهند. آنها همچنین نقشهای احتمالی را در افزایش آسیبپذیری زنان جامانده و کشورشان نسبتبه عفونتهای منتقلشدۀ جنسی و ایدز در مبدأ ایفا میکنند. لیو و همکاران (2005) شیوع بالاتری از بیماریهای مقاربتی را در میان مهاجران با درآمد بالاتر و موقعیت بالاتر یافتند و این امر را به فرصتهای بیشتر برای رابطۀ جنسی خارج از ازدواج و فرصت تجاری در میان مهاجران موفقتر نسبت دادند. هیوز و دیگران (2006) دریافتند زنانی که در آفریقای جنوبی با مهاجران ازدواج کردهاند، درنتیجۀ کاهش قدرت برای مذاکرۀ جنسی، بهویژه در موارد جدایی طولانی، در معرض خطر بیشتری از بیماریهای مقاربتی قرار دارند. آقاجانیان و آواگو (2008) بیان میکنند که مردان مهاجر اجباری آنگولا نسبتبه مردان ساکن شهرها، بیشتر درگیر اعمالیاند که ممکن است به افزایش خطرات ایدز منجر شود. مهاجرت یک عامل مهم در انتقال ایدز تلقی میشود؛ زیرا مهاجران را از خانوادهها و مناطق سنتی کنترل اجتماعی دور میکند و درنتیجه روابط جنسی تجاری و گاهبهگاه را تسهیل میکند. مهاجرت رفتارهای پرخطر را تشویق و تسهیل میکند. براساس تحقیق ویسرز و همکاران[20] (2008)، ساختار شبکۀ جنسی با فرستادن مهاجران به جامعهای دیگر، رفتار پرخطر آنها را افزایش میدهد. در تانزانیا، جدایی زوجها، رفتار پرخطر همسران خانهنشین را افزایش داده است. ساموالز و همکاران (2017) بیان میکنند مهاجران معمولاً هم در هند و هم در خانه (بنگلادش)، با زنان جاماندۀ خودشان و دیگران، تماس جنسی دارند، شریک زندگی خود را عوض میکنند و بهندرت از کاندوم استفاده میکنند (Singh & Siddhanta, 2017). پارودو و فیلیپن (2004) بیان میکنند نگرانی دربارۀ خیانت، انحلال روابط خانوادگی و حتی تشکیل خانوادههای دوگانه در دو طرف مرز، بیشتر تجربۀ مهاجرت را مختل میکند و بر عملکرد کلی خانوادههای مهاجر تأثیر میگذارد. مهاجرت که بیشتر مستلزم دورههای طولانی جدایی خانواده است، بهشدت با نگرش نسبتبه خیانت گره خورده است. واقعیت جدایی اجباری باعث میشود که هم مردان و هم زنان نسبتبه روابط خارج از ازدواج شوهر با توجه به تصویری مدارا کنند که فرهنگ مکزیک بهعنوان مجازبودن خیانت مردانه دارد. نتایج نشان میدهد هم مردان و هم زنان نسبتبه خیانت همسران در شرایط مهاجرت، تحمل بیشتری دارند. مردان مکزیکی در دورهام، پنج برابر بیشتر از همتایان خود در مکزیک گزارش میدهند که اگر زنی رابطۀ خارج از ازدواج داشته باشد، شوهرش باید آن را بپذیرد؛ اما فشارهای سنتی زنان در روابط جنسی در دورهام بیشتر است. سوین و آقاجانیان (2015) نشان دادند مهاجرت، آسیبپذیریهای اجتماعی- اقتصادی و بهداشتی را در محیطهای در حال توسعه و انتقالی شکل میدهد. درواقع، زمانی که درآمد کم است و درنتیجه دسترسی مهاجران به روابط جنسی تجاری و دیگر معاملاتی محدود است، مهاجرت شوهر ممکن است یک عامل محافظتی در برابر بیماریهای مقاربتی باشد، با این حال، با افزایش درآمد ناشی از مهاجرت نیروی کار و بیماریهای مقاربتی، بیماریهای مقاربتی در زنان جامانده افزایش مییابد. درآمد بالاتر به مهاجران، فرصت بیشتری برای رفتارهای پرخطر در مکانهای مقصد مهاجرت میدهد (بر خلاف غیرمهاجران که تحت کنترل اجتماعی قویتری در جوامع خود هستند) و بنابراین به نرخ بالاتر آلودگی در بین آنها و درنتیجه در بین همسران غیر مهاجر آنها منجر میشود. زنان بیشتر بهدلیل وابستگی اقتصادی به شریک زندگی خود دربارۀ اعمال جنسی مذاکره نمیکنند؛ بنابراین، درآمد بالاتر و آسایش مادی بیشتر ناشی از مهاجرت ممکن است به کاهش قدرت مذاکرۀ جنسی در میان زنان مهاجر منجر شود؛ بنابراین، ازیکسو، درآمد بالاتر مهاجران ممکن است به حوالههای بزرگتر و شرایط اجتماعی-اقتصادی بهتر برای خانوادههای جاماندهشان تبدیل شود و از سوی دیگر، ممکن است به خطرات بالاتر ابتلا به بیماریهای مقاربتی برای مهاجران و غیرمهاجران منجر شود. هورمن و همکاران (2010) گزارش میکنند که پاسخدهندگان در هند از ایجاد روابط خارج از ازدواج توسط شوهران مهاجر خود در شهرها میترسیدند. به نظر میرسد زنان معتقدند رابطۀ آنها با همسران بهدلیل اعتماد متقابل زن و شوهر ضعیف نشده است. آنها بهطور منظم ازطریق تلفن همراه، با همسر خود در تماساند. ساموئل و واگل (2011) زنان جامانده در مبدأ را در معرض آزار و اذیت، بیماری و ناتوانی در ادارۀ خانوادۀ خود میدانند. کسانی که در خانه رها میشوند، ممکن است با تنهایی و طردشدن مواجه شوند و همچنین احتمال دارد رفتارهای مخاطرهآمیزی را برای اهداف معیشتی و بقا داشته باشند (Singh & Siddhanta, 2017: 61). گارتولا و همکاران (2012) در مقالۀ خود طی مصاحبۀ کیفی با 4 زن جامانده در نپال، بیان میکنند که اتحاد یک مرد و یک زن بهعنوان زندگی مشترک که با مهاجرت طولانیمدت شکسته میشود، گرفتار چالش میشود و این بر زندگی جنسی آنها تأثیر میگذارد، بهویژه در فرهنگی که روابط خارج از ازدواج غیرمجاز است. آنها مجبورند در بیشتر سن فعال جنسی خود تنها بمانند. در چنین شرایطی، جدایی طولانیمدت از شوهر به احساس بیاعتمادی زناشویی در بین زنان جامانده منجر شود. بام و همکاران (2013) استفادۀ کم از کاندوم را چه در روابط غیرهمسری و چه در روابط زناشویی، مانعی برای لذت و اعتماد جنسی در بین افراد مهاجر گزارش میکنند. تجزیه و تحلیل نتایج تحقیق نشان میدهد استفاده از کاندوم با شرکای معمولی در این موارد، نسبتاً کم بوده است که این شانس آسیبپذیری نسبتبه ایدز و بیماریهای مقاربتی ازطریق شبکه را فراهم میکند. کاسلز و همکاران[21] (2014) گزارش کردند که مهاجرت کوتاهمدت و ملاقاتهای مکرر به مشارکت کمتر مهاجر و همسرانشان در روابط خارج از ازدواج منجر شده است. ساموالز و همکاران (2017) دریافتد آن دسته از زنانی که دور از شوهر در خانه میمانند و در خانه رها میشوند، ممکن است با تنهایی و طردشدن نیز مواجهشوند و همچنین میتوانند با بازگشت از طرف همسر یا شریکی که ممکن است از عفونت ایدز خود آگاه نباشد، در معرض عفونت ایدز قرار گیرند. زوسوپو و همکاران (2015) معتقدند که دورماندن از خانواده و اجتماع برای مدت طولانی، بیشتر آنها را از کنترل اجتماعی و جنسی رها میکند. با شکلگیری شبکۀ اجتماعی جدید، احتمال روابط چندگانه افزایش مییابد. شاهین و همکاران (2017) روابط غیرهمسری و جنسی متعدد را در هند گزارش میکند. وضعیت مهاجرت شوهران نهتنها بیشتر آنها را در معرض خطر ابتلا به عفونت ایدز قرار میدهد، خطر ابتلا به عفونت را برای همسرشان نیز بالا میبرد. حدود 8 درصد از همسران مهاجران، روابط فیزیکی با مردانی غیر از شوهرانشان را گزارش کردهاند. زنانی که مشکل اقتصادی داشتند، نسبتبه زنانی که مشکل عاطفی یا تنهایی داشتند، درصد بیشتری از رابطۀ جنسی غیرهمسری داشتند. روابط خارج از ازدواج زنان با مدت اقامت شوهر در مقصد، ارتباط معناداری داشت. بیشتر مردان استفادۀ کم از کاندوم را در حالی نقل کردهاند که پس از مدتها زنانشان را ملاقات میکردند. سینگه و سیدهانتا (2017) بیان میدارند که همسران مهاجر در مقایسه با همسران غیرمهاجران، رفتارهای جنسی پرخطر دارند که بیشتر به انتقال بیماریهای مقاربتی به همسرانشان در محل مبدأ منجر میشود. در طول بحثهای گروههای کانونی بین زنان جامانده، اتفاقنظر وجود داشت که آنها قربانیان بیگناه رفتار جنسی خارج از ازدواج همسرانشان در محل مقصدند. زمانی که شوهرانشان به محل زندگی خود بازمیگردند، همسران دربارۀ استفاده از کاندوم در هنگام مقاربت با آنها مذاکره میکنند. زنان جامانده، از رابطۀ جنسی با شوهران خود در هنگام بازگشت خودداری میکند. آنها شوهران خود را متقاعد میکنند که برای آزمایش ایدز به مرکز مشاوره و آزمایشگاه مراجعه کنند. صدای جمعی زنان جامانده همچنین، به کاهش ازدواج دوم مردان آنها در مقصد، به بهانۀ روابط خارج از ازدواج همسرانشان منجر شده بود. فرناندز سانچز و دیگران (2020) با مرور 54 مقاله در زمینۀ زنان جامانده و مهاجرت، نشان میدهند برخی از زنان جامانده، حفظ رابطه با شرکای مهاجر خود را چالشبرانگیز میدانند و به احتمال زیاد به روابط خارج از ازدواج شرکای خود در زمان دوری مشکوک میشوند. بیشتر بررسی انجامشده در زمینۀ مسائل جنسی در بین زنان جامانده، متمرکز بر بیماریهای مقاربتی منتقلشده ازطریق مرد به زن بوده و مطالعات کمی نوع نگاه و درک زنان از وضعیت جنسیشان را در زمان غیبت شوهر از دید خود آنها بررسی کرده است. تحقیق حاضر با استفاده از سنت پدیدارشناسی، عمق نگاه و شناخت خود زن جامانده از مهاجرت را از این پدیده میکاود، مسائلی را از زبان خود او به تصویر میکشد و او را درگیر چالش میکند.
روششناسی تحقیق همانطور که گفته شد، با توجه به حساسیت موضوع و اهمیت پیبردن به درک و تصور زنان جامانده از مهاجرت از وضعیت و دغدغههای جنسیشان، از سنت پدیدارشناسی استفاده شد. هدف پدیدارشناسی، حصول درکی عمیقتر از معنای تجربهها در زندگی روزمره است. پدیدارشناسی معمولاً بهعنوان مطالعۀ پدیدههایی توصیف میشود که در تجربۀ ما ظاهر میشوند (Smith, 2018). درکل، اولین و مهمترین گام و مفهوم مهم در سنت پدیدارشناسی توصیفی هوسرل[22]، مفهوم اپوخه است. اپوخه مستلزم آن است که محقق نگرشها، باورها و فرضیات خود را به حالت تعلیق درآورد (Staiti, 2012). محقق با توجه به ساکنبودن در منطقه، تمام پیشفرضها و ادراکات خود را در رابطه با زنان جامانده در پرانتز میگذارد و با علم به اینکه این ادراکات عامیانه و «طبیعی» میتوانند در مراحل مختلف تحقیق موجب سوگیری شوند، با تمام جدیت تلاش میکند آنها را شناسایی و کنترل و از تأثیر آنها بر جریان تحقیق ممانعت کند. در مرحلۀ دوم، محقق بعد از جمعآوری مصاحبهها و گوشدادن چندینباره به صداهای ضبطشده، از آنها رونوشت تهیه و مفاهیم مهم را دربارۀ مسائل جنسی استخراج کرده است؛ سپس محقق از پدیداری محض به مرحلۀ ذاتی برمیگردد و درصدد برمیآید با ذاتبخشی به پدیدهها و خلق مفاهیم کلی، زمینه را برای خلق علوم فراهم کند. در گام سوم، توجه به مفهوم قصدیت یا حیث التفاتی، توصیفی جامع از پدیدۀ تجربهشده شکل پیدا کرده است (بودلایی، 1398: 33-35). مشارکتکنندگان تحقیق، زنان جامانده از مهاجرت مردان در شهر لار و کسانی بودند که تجربۀ چنین پدیدهای را داشتند. به تعبیر جاکا[23] (2012)، زنان جامانده، زنان متأهل 18 تا 60 سالهایاند که شوهرانشان مهاجرت کردهاند و 6 ماه یا بیشتر از سال را در خارج از خانه میگذرانند. نظر به اینکه از تعداد مهاجران منطقه اطلاعات دقیق و مستندی در دسترس نبود، تعداد کلیِ آنها براساس جمعیت کلی شهر لار تخمین زده شد. طبق آمار سرشماری 1395، تعداد جمعیت شهر لار 62000 نفر و 18500 خانوار است. با استناد به گفتۀ فرمانداری منطقۀ لارستان، میتوان حدود 8درصد از خانوارهای شهر لار را مهاجر (شاغل در کشورهای حوزۀ خلیجفارس) برآورد کرد که براساس تعداد خانوار، تعداد مهاجران را میتوان 1480 خانوار تخمین زد. بالطبع، همین درصد از زنان این شهر نیز، زنان جامانده از مهاجرت محسوب میشوند. براساس سنت پدیدارشناسی از زنان خواسته شد، تجربه و ادراک خود را از مسائل جنسیشان بهگونهای شرحدهند که در انتهای مصاحبه، دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشند. روش دسترسی به مشارکتکنندگان پژوهش، نمونهگیری هدفمند بوده است. در ضمن، برای پیبردن به تجارب و ادراکات زنانی با ویژگیهای متفاوت، معیار حداکثر تنوع نیز در انتخاب نمونهها مدنظر قرار گرفت. این معیارها شامل تنوع سنی، مدتزمان حضور و غیاب شوهر، تحصیلات، تعداد فرزند و ... بودهاند. تعداد کل زنان مشارکتکننده 14 نفر بودند. روش استفادهشده برای گردآوری دادهها و اطلاعات مورد نیاز، مصاحبۀ ساختارنیافته و نیمهساختاریافته بوده است. روند انجام مصاحبه و تحلیل دادهها بهصورت زیگزاگی و غیرخطی بوده است. قبل از انجام مصاحبه، منطق و هدف تحقیق برای زنان بیان و رضایت غیررسمی آنان برای شرکت یا شرکتنکردن در مصاحبه، در نظر گرفته شد. مدتزمان انجام مصاحبهها در بازۀ زمانی 75-90 دقیقه بوده است که با صلاحدید مشارکتکنندگان، صدای آنها ضبط شد. مصاحبهها به دو صورت حضوری و تلفنی در آذر 1400 تا شهریور ماه 1401، تقریباً به مدت 10 ماه، انجام شده است. روش کار به این صورت بود که بعد از هر بار مصاحبه با زنان مشارکتکننده[24]، گفتوگوی ضبطشده ابتدا روی کاغذ پیادهسازی و سپس در اولین زمان ممکن تحلیل شد؛ سپس نفرات دیگر براساس منطق حداکثر تنوع یا نمونهگیری گلولهبرفی انتخاب و از آنها مصاحبه شد. مصاحبهها زمانی به اتمام رسید که احساس شد مضامین مصاحبهها تقریباً تکراری است و دیگر هیچ نکتۀ جدید و تازهای در مصاحبههای مشارکتکنندگان بیان نمیشود. درواقع تکرار اطلاعات قبلی یا نکات اساسی یا مقولهها، کفایت نمونهگیری را تضمین کرده است. تحلیل دادهها براساس روش کلایزی و شامل موارد و مراحل زیر بوده است: 1- توصیفات همۀ پژوهشگران از پدیدار بررسیشده خوانده شده است؛ 2- گزارههای مهمی استخراج شده است که ما را به پدیدار مرتبط میکند؛ 3- برای هر گزارۀ مهم، معنایی صورتبندی شده است؛ 4- معناهای صورتبندیشده در قالب خوشههای تماتیک دستهبندی شدهاند؛ 5- یافتهها در چارچوب توصیفی دقیق و جامع از پدیدار بررسیشده، همگرا شده است؛ 6- توصیف جامع و دقیق با رجوع به برخی از مشارکتکنندگان و طرح این پرسش که تا چه اندازه با تجربۀ آنان همخوانی دارد، اعتبارسنجی شده است؛ 7- هر تغییری که مشارکتکنندگان پیشنهاد کردهاند، در صورتبندی نهایی توصیف جوهرۀ پدیدار لحاظ شده است (بک، 1400: 216). همۀ این مراحل، بهخصوص گوشدادن به فایل صوتی ضبطشده و مرور دوبارۀ آن بهصورت کامل، اجرا شده است. برای قابلیت اعتماد به دادهها و اینکه نتایج تحقیق همان تفکرات پاسخگو بوده است یا خیر، طبق روش لینکن و گوبا[25] مواردی از قبیل تماس طولانی با محیط پژوهش، بررسی از زوایای مختلف، تبادل نظر با همتایان، کفالت مراجع و حفظ و گسترش ارتباط با پاسخگویان برای دستیابی به آنچه آنها واقعاً میدانند و مراجعۀ مجدد به مشارکتکنندگان استفاده شده است. البته کلایزی[26] اعتباریابی توصیفات جامع از پدیدۀ مطالعهشده از سوی خود مشارکتکنندگان را مهمترین معیار ارزیابی یافتههای تحقیق پدیدارشناسی میداند (اکبریبومرنگ و پور، 1399: 38). چانچه نیوبیویر[27] و همکاران (2019) میگویند، یک مطالعه میتواند شامل اعتمادسنجی دادهها ازطریق بررسی اعضا باشد، برای افزایش اعتماد این تحقیق، مراجعۀ مجدد به برخی از مشارکتکنندگان برای تأیید و افزایش اعتماد دادهها انجام شده است. دربارۀ ویژگیهای مشارکتکنندگان میتوان گفت، سن مشارکتکنندگان بین 28-53 سال است. با توجه به اینکه برخی مردان قبل از ازدواج مهاجر بودهاند، تعداد سالهای مهاجرت شوهران این زنان بین 10-37 سال بوده است. سنوات ازدواج زنان مشارکتکننده بین 8-34 است. تعداد ماههایی که شوهران این زنان در مبدأ و نزد خانواده حضور دارند، بین 2 تا 6 ماه و تعداد ماههایی که آنها غایب و دور از خانوادهاند، بین 6 تا 20 ماه گزارش شده است. مقصد مهاجرت شوهران، به ترتیب، 6 نفر دبی، 4 نفر کویت، 3 نفر ابوظبی و 1 نفر قطر بوده است. محل کار بیشتر شوهران دبی است. بیشتر افراد2 فرزند، دو خانواده 3 و دو خانواده 1 فرزند داشتهاند. یکی از زنان در زمان مصاحبه باردار بوده است. حداقل سواد زنان، اول راهنمایی و حداکثر سواد آنها لیسانس است. تحصیلات مردان نیز بین اول راهنمایی تا دیپلم و شغل بیشتر شوهران در کشور مقصد، شاگرد سوپرمارکت، میوهفروشی، نانوایی و بقالی و انبارداری است. دو نفر از مصاحبهشوندگان نیز شغل همسرشان را شراکت در مغازه ذکر کردهاند. شوهر 9 نفر از مصاحبهشوندگان در زمان مصاحبه حضور نداشته و 5 نفر از آنها همسرشان در زمان مصاحبه حاضر بودهاند. هماهنگی مصاحبه با زنانی که همسرشان حضور داشتهاند، دشوارتر بوده است. مشخصات مصاحبهشوندگان در جدول (1) پیوست آورده شده است.
یافتههای پژوهش خوشههای اصلی و نهایی مربوط به ادراک و تجربۀ زیستۀ مشارکتکنندگان از مسائل جنسی با انتزاعسازی 41 مفهوم (کد) مستخرج از مضامین مصاحبهها، ذیل سه تم کلان و انتزاعیتر: 1- مدیریت آگاهانه تا درگیری شدید ذهنی- جنسی؛ 2- کنکاشگری و دغدغهمندی دربارۀ رابطۀ جنسی شوهر؛ 3 –سکسوالیتهزدگیِ روابط اجتماعی تلخیص شدند که در ادامه دربارۀ آنها بحث میشود. هریک از تمها، در بر گیرندۀ تمها و ابعاد فرعیترند که بیانگر عناصر مربوط به تمهای اصلی بوده است. نمایی از خوشه و تمها در جدول زیر مشاهده میشود.
جدول1- نمایی از مضامین، خوشهها و تمهای فرعی Table 1- Shows themes, clusters and sub-themes
زن جامانده که مدت مدیدی از سال را بهتنهایی سپری میکند، در حوزههای مختلف جنسی، ادراک و کنش خود را سازماندهی میکند. او تنهاست و بنابر آگاهی از میل جنسی خود و با تمرکز بر غیبت شوهر، این بحث چالشبرانگیز را سازماندهی میکند. تمهای فرعی مربوط به مدیریت آگاهانه تا درگیری شدید ذهنی-جنسی، در بر دارندۀ خردهتمهای مدیریت و سرکوب آگاهانۀ نیاز جنسی، گریزناپذیری وسوسۀ جنسی و خودتنطیمی سکسوالیتۀ مدار بدن است که برخی از این خوشهها به تمهای فرعی دیگری نیز تقسیم شده است.
مدیریت و سرکوب آگاهانۀ نیاز جنسی زن تنهای جامانده، این نیاز را در دوران تنهایی و دوری از همسر مدیریت و در موارد زیادی، آن را سرکوب میکند. این خردهتم در سه بعد فرعی بیتوجهی به نیاز جنسی با کاهش تحریک، فرونشاندن نیازهای جنسی با شیوههای جایگزین غیرجنسی و پسزنی و تحمل نیاز جنسی و عادت به نبود شوهر، در گفتههای مشارکتکنندگان بیان شدهاند.
بیتوجهی به نیاز جنسی با کاهش تحریک در زمینۀ کاهش تحریکات جنسی، زن جامانده با وجود اینکه درگیر شبکههای مجازی است و بارها بیان کرده است که اوقات زیادی را در شبکههای اینستاگرام و واتساپ سپری میکند، اما برای کاهش میل جنسی خود، بهصورت آگاهانه از دیدن صحنههای تحریکآمیز امتناع میکند و این خودامتناعی، یکی از راههایی است که به او کمک میکند تا ذهنش را درگیر این مسائل نکند. این خردهتم فرعی با دو مفهوم نگاهنکردن به عکسهای تحریککننده، ندیدن فیلمها و صحنههای تحریککننده، توصیف شده است. در این زمینه دو تن از مشارکتکنندگان اینگونه میگویند: لیلا با وجودی که خود را جوان و جویای میل جنسی میداند، اما برای خود، محرکات جنسی ایجاد نمیکند و میگوید: «من مدتی که همسرم نیست و رابطۀ جنسی ندارم با این قضیه کنار آمدهام. سعی میکنم به این چیزها فکر نکنم. چیز تحریککننده نگاه نکنم». مریم خود را در مسائل جنسی معتدل میداند و میگوید: «شوهرم که نیست، اصلاً درگیر ذهنی برای خودم ایجاد نمیکنم، من تا این سنی که دارم، اصلاً فیلم یا عکس تحریکآمیز نگاه نکردهام». فرونشاندن نیازهای جنسی با شیوههای جایگزین غیرجنسی در حوزۀ فرونشاندن نیازهای جنسی با شیوههای جایگزین غیرجنسی، مشارکتکنندگان ازطریق شیوههایی مانند کتابخوانی، حضور در جمعهای خانوادگی، انجام کارهای هنری و آموزشی مانند بافندگی و آشپزی و یادگیری زبان انگلیسی، خواندن دعا و نماز، رویآوردن به بچهها و مسائل آنها، در آغوش گرفتن فرزندان، عطش نیازهای جنسی خود را تسکین و به آنها جهت میدهند و نیز آنها را فرومینشانند. طاهره با نیروی اعتمادبهنفس زیادی که در طول مصاحبه کاملاً مشهود بود، خود را در دنیایی از آثار و کتبی غرق میداند که ارادۀ او را مستحکم میکند و با تکیه به قانون جذب، که بسیار به آن معتقد است، میگوید: «همین کتابهای کاترین پانتر، 4 اثر از اسکالر شیپ، نیروی حال، برخی کتابها هم اسمش یادم نمیآید. اینها را مطالعه میکنم، چون مربوط به قانون جذب و مربوط به باورهاست. وقتی باورم تغییر کند، هیچ چیز حتی مسائل جنسی نمیتواند جلو من را بگیرد و نمیتواند به من لطمه بزند». در ارتباط شهلا با مسئلۀ جنسی نیز باید گفت که او مدت زیادی از نبود شوهرش را در حلقههای زنانۀ فامیل میگذراند، بودن در جمع فامیل و پرداختن به مسائل هنری را جایگزین مناسبی برای پرکردن این نیاز میداند. او چند ثانیهای متوقف میشود، سرش را تکان میدهد و میگوید: «بیشتر سعی میکردیم با خانوادهها دور هم باشیم. تا دیرموقع، شبها پای بافتنی یا خیاطی و این کارها بودیم». سمیه دو بچه دارد و فرزند دومش هنوز کوچک است، او در فرایند مصاحبه بارها به بازخوانی دعا و توسلجستن به خدا در قالب نماز و زیارت برای پذیرش وضعیت موجود اشاره کرده است. این مسئله به او نیرو میدهد و میگوید: «سعی میکنم خودم را با چیزهای دیگر سرگرم کنم، روزها سعی میکنم کتابی بخوانم. بیشتر کتاب دعا، من علاقه به چیز خاصی ندارم. مثلاً میگفتم چند صفحه قرآن میخوانم یا زیارت عاشورا میخوانم. بعضی مواقع شب هم خوابم نمیرفت، نهایتش دور دعا میگرفتم».
پسزنی و تحمل نیاز جنسی و عادت به نبود شوهر امکان پاسخگویی به نیاز جنسی برای این سنخ از زنان فراهم نیست و آنها با شیوههای جایگزین، آن را فرونشانده، پس زده و یا سرکوبش کردهاند، فرونشاندن، با شیوههای جایگزین با سرگرمیهای مختلف و با مقاصد مختلف است. در کنار آن در بین زنان بهعنوان یک مکانیسم دفاعی ناشی از حضورنداشتن مرد و رفع نیاز جنسی، یک فرایند عادیپنداری و سردی در روابط زناشویی هم دیده میشود؛ بهنحوی که بیشتر زنها میگویند که با این مسئله کنارآمدهاند.
گریزناپذیری وسوسۀ جنسی
خودتنطیمی سکسوالیتۀ مدار بدن کنکاشگری و دغدغهمنی دربارۀ رابطۀ جنسی شوهر زنان مشارکتکننده در موارد متعددی، ترس و نگرانی خود را دربارۀ احتمالِ رابطۀ فرازناشویی شوهرانشان ابراز کردهاند. با توجه به اینکه آنها هیچ راهی برای تکمیل اطلاعات خود در این باره نداشتهاند، تا حدی دربارهاش بهصورت ذهنی، تصویرسازی کرده و در مواقعی، چنین دغدغه و نگرانی را با شوهر خود در میان گذاشتهاند و همچنین راههای ارضای همسر را در هنگام مهاجرت از او، بازخواست کردهاند. این نگرانیها بیشتر دربارۀ رابطۀ جنسی کنترلنشده و احتمال انتقالِ بیماریهای مراقبتی به زن و هم احتمال کمشدن جذابیت جنسی زن برای شوهرش بهسبب برقراری رابطۀ جنسی جایگزین بوده است.
کنکاشگری دائمی دربارۀ نحوۀ ارضای همسر (از اعتماد تا شک) مدت مدیدی مردان در آنسوی مرزها مشغول کار و زندگیاند و این امر زنان را مستحق میکند که دربارۀ نوع زندگی، روابط و نوع ارضای مردانشان کنکاش کنند. این تم فرعی در گفتوگوی زنان ازطریق مفاهیم انضمامی گفتوگو با همسر دربارۀ راحتی خیال، پرسوجو و اقناعشدگی نصفهنیمه، تردید و سوءظن به همسر، تصور جنسیتزده از «آنجاها»، دسترسپذیری احتمالیِ زنان رنگارنگ و متنوع برای شوهران، آزادپنداری و درنهایت محقدانستن شوهر برای ارضای جنسی فرازناشویی، ابراز و تصویرسازی شده است. شهربانو با تصدیق نیاز جنسی داشتن شوهرش در خارج، بهگونهای راحتی خیالش را با دانستن این موضوع و جمعبستن خود با همتایانش نشان میدهد: «اینکه شوهرم آنجاست و نیاز جنسی داشته باشد، مشکلی است که همه میفهمند، ولی آنها آنقدر مرتب سرگرم کار هستند که استراحتی اصلاً نیست، این را میفهمم. بالاخره انگار خیالمان راحت هست». لیلا دربارۀ نیاز جنسی همسرش در دوران دوری، پرسوجو کرده و مرد نیز دغدغۀ داشتن کار و مشغولیت را دلیل توجهنکردن به این نیاز بیان کرده است؛ اما لیلا همچنان نگران است و با بیاطمینانی میگوید این چیزی است که مرد بیان کرده است: «من اوایل ازدواجم از همسرم پرسیدم، نیاز جنسیات وقتی نیستی چه میکنی؟ او میگوید ما اینقدر دغدغۀ کاری داریم و سرمان شلوغ است و وقت این چیزها را نداریم و اینقدر خسته هستیم که من با این حرفهایش قانع شدهام دیگر. ایشان هم تا جایی که بتواند، عفت را رعایت کرده، البته این چیزیه که به من گفته و خودش را کنترل کرده است». فخری بهطور مستقیم وارد گفتوگوی رابطۀ جنسی شوهرش با دیگران شده است و بیاطمینانی و شک به همسرش را اینگونه شرح میدهد: «ولی به شوهرم که دور از من بود، اطمینان نداشتم. همیشه در دلم شک بود که با کسی آنجا رابطه هم دارد. آن هم در خارج که همهچیز میتوانستند ببینند و همهچیز در دسترسشان راحت بود. احتمالاً رابطه داشته که حرفی نمیزد در مورد رابطۀ جنسی. من بهش هم میگفتم که اینطور شکی دارم. او هم میگفت: بله هست و یک مواقعی هم خودمون میرویم. خیلی هم راحت بود براش گفتنش». مریم تصور جسیتزده از محل کار همسر را با رفتوآمد به مقصد مهاجرت شوهر و سکونت گاهوبیگاه در کنارش، کسب کرده است؛ اما شوهر خود را مؤمن و متعهد میداند و خود را از شر هر دغدغهای میرهاند: «شوهر من مؤمن است. اصلاً اهل خرابکاری نیست. در هتلها و در همهجا، آنجا زمینه فراهم است برای انحراف، چون در آنجا وسایل ارضا شهوت خیلیزیاد است؛ اما شوهر من گناه بودن این کار را در نظر میگیرد؛ چون این امر را زنا میداند و از آن دوری میکند». سمیه با بیان آزادپنداری برخی مردها در خارج، نگرانی خود را برطرف میکند، او تا حدی شوهرش را برای رفع نیاز جنسی با نگاه جنسیتزده، محق میداند: «دغدغۀ خاصی نسبتبه نیاز جنسی شوهرم ندارم. نهایتش با خود میگویم خوب مرد هست حالا چه بگویم». فخری که در طول مصاحبه نشان داده است چندان از زندگی با مرد مهاجر رضایت ندارد، با وجود اینکه با روابط خارج از حریم زناشویی سخت مخالف است، به نظر میرسد با روابط محدود شوهرش در خارج، چندان مخالف نیست، در ارتباط با نگرانی خود از بیماریهای مقاربتی شوهر، اینگونه بیان میکند: «من همیشه نگرانی داشتم که شاید بیماری و ایدز و یا نمیدانم از همین بیماریهای جنسی هم بگیرند». او دربارۀ پیگیرینکردن بیماریهای مقاربتی شوهرش با توجه به جو فرهنگی حاکم در منطقه ادامه میدهد: «من نمیتوانستم کاری کنم. بهش هم میگفتم که آنها آدمهای سالمی نیستند. مثلاً با هزار تا هستند، ولی اینکه برویم و آزمایش کنیم و دنبال آن را بگیریم هم نه». سکسوالیتهزدگیِ روابط اجتماعی یکی از مهمترین دغدغههای زنان مشارکتکننده در تحقیق، بنا به اذعان خودشان، به زمینۀ زیست محدود و متعارفشان برمیگردد که آنها بهصورت مداوم در معرضِ دید و نگاه جنسیتزدۀ ساکنان محل زندگی خود، بهویژه مردانی قراردارند که کاملاً از وضعیت تنهابودگی چنین زنانی آگاهاند و به انحای گوناگون در صدد ترغیب، جذب و اغفالِ آنان به برقراری رابطۀ جنسی برمیآیند؛ بنابراین یکی از دلهرههای دائمی چنین زنانی، بهعنوان زن تنها، به نحوۀ مدیریت زمان و فضاهای مختلف زندگیشان مربوط میشود؛ بهویژه شب هنگام یا زمانی که آنها در خانه تنها هستند یا بهتنهایی برای گذران زندگی خود به فضاهایی عمومی مانند بازار، مدرسه، پارک و... وارد میشوند که مردان آشنا و غریبه در آن مکانها حضور حداکثری دارند. بدون شک، احتمال چنین داغ و انگهایی در محیطهای محدودی افزایش مییابد که امکان ناشناختگی و گمنامی[28] کمتری وجود دارد. البته زنان مستقیماً در چنین زمینههایی، از اذعان به درگیری خود در روابط جنسیِ فرازناشویی امتناع میکنند و «داغزایی» چنین روابطی، مانع پیبردن به تجربۀ زیست واقعیِ زنان دربارۀ چنین روابطی میشود؛ از این رو، بیشتر زنان، وجود و احتمال چنین روابطی را بیشتر در بین «همتایان» و نه خودشان، تصدیق میکنند. همچنانکه در زمینۀ مطالعهشدۀ این تحقیق، زنان جاماندۀ مشارکتکننده در تحقیق، در مواردی دغدغهمندی خود را راجع به انواع کنشهایِ قصدیِ جنسیمدارانۀ آشنایان و هممحلیها بیان میکنند که میتوان این کنشها را ذیل دو تم فرعیِ چشمچرانی دائمی دیگران و شیوع روابط فرازناشویی در بین زنان جامانده ابراز کرد.
چشمچرانی دائمی دیگران تم چشمچرانی دائمی دیگران با مفاهیم دغدغهمندی دائمی از نگاهها و اتهامزنیهای دیگران، مدیریت محتاطانۀ روابط اجتماعی، دوری از نگاههای آلودۀ دیگران و دعوتشدن به برقراری رابطه از سوی دیگران شکل پیدا کرده است. سمیه که بسیاری از کارهای منزل را در دوران غیبت شوهر، خودش بهتنهایی انجام داده است، دغدغهمندی از نگاهها و اتهامزنیهای دیگران را اینگونه شرح میدهد: «همیشه دغدغه دارم، نکنه مردم چیزی بگویند. مثلاً حالا آرایشگاه ظهر نوبت دادهاند. حالا چه کسی را همراه خودم کنم. مادرم و اطرافیان میگویند با فلانی برو، خودت تنها نروها. من یا مجبورم به آنها نگویم یا بگویم تا اینجا میروم و زود برمیگردم.» شهلا زنی چادری است. او در زمینۀ مدیریت محتاطانۀ روابط اجتماعی میگوید: «من همیشه با خواهرم برای خرید میروم، شاید_بگویم تا حالا هیججا، تنهایی برای خرید نرفتهام، دیگه در معرض اتهام هم نیستی». خدیجه دوریکردن از نگاههای هرزآلود افراد را اینگونه شرح میدهد: «چند باری برایم پیش آمده است. کسانی بودهاند که خرید کنم، میگویند من میرسانمت، اگر کمکی بخواهی من هستم. شاید واقعاً بخواهند محبت کند، اما مردم که اینطور نگاه میکنند، سعیمیکنم از آنها دوری کنم. چون آنها میفهمند شوهر من نیست. با خودم میگویم چرا به من تنها گفت. جامعهاش که خرابه، نمیخواهم کسی برداشت بد کند، یکی تهمت نزند». روابط فرازناشویی در بین همتایان مشارکتکنندگان، در طول مصاحبه، بارها به زبانها و روشهای مختلف، برقراری روابط فرازناشویی را زشت و ناپسند دانسته و آن را بهصورت مطلق رد کردهاند؛ با وجود این، آنها وجود چنین روابطی را در بین تعدادی از همتایان خود تصدیق کرده و به درگیری «وحشتناک و خیلیخیلی زیاد» دیگر زنان جامانده از مهاجرت در چنین روابطی، اشاره کردهاند. مضامین این تم در پرتوی مفاهیمی مانند تسهیلشدگی برقراری رابطۀ جنسی، توافق دوسویه در رابطۀ فرازناشویی و رابطۀ پنهانگارانه، صورتبندی شده است. فخری امکانِ برقراریِ روابط جنسی را در بین زنان جامانده در مقایسه با گذشته، سهلتر میبیند و حتی بهجای اصطلاح کمیِ «خیلی»، از واژۀ «وحشتناک» برای وجود و توصیف این وضعیت استفاده میکند: «قبلاً اینطور نبود، سختگیریها بیشتر بود، الآن خیلی میشنویم که شوهرانشان آنجا هستند و اینجا زنها همهکاره. اصلاً شوهرها نمیفهمند. نمیفهمند که زنه چطوری هست؟ وحشتناک داری میشنوی». مشارکتکنندگان در مواردی، به امکان نوعیِ توافق ضمنی و نانوشته فیمابین زن و شوهر دربارۀ تسهیل و مجازبودگیِ برقراریِ روابط فرازناشویی سخن گفتهاند. مریم در این باره میگوید: «بعضی هم شوهرانشان متوجه است؛ اما به روی خود نمیآورند. زن و شوهر با هم بحثی ندارند. به شوهرش میگوید تو میروی، من هم میروم. شوهرش هم میگوید برو، هرکاری میخواهی بکن». زهرا در زمینۀ رابطۀ پنهانکارانۀ دیگران بهنحوی که شوهر و دیگران متوجه نشوند، میگوید: «من شنیدم که زنی که شوهرش نیست، رابطه داشته است. زیادزیاد، خیلیزیاد. خودشان میگویند که شوهرمان متوجه نیست. یک جور میروند که کسی متوجه نشود». در جامعۀ سنتی و اسلامی که روابط فرازناشویی منع و حرام شمرده میشود، هیچ زنی دربارۀ داشتن اینگونه روابط سخن نمیگوید؛ اما راجع به زنان جامانده، وجود و شدتِ این گونه روابط در بین همقطاران و نه خودِ این زنان، بیان شده است. بهعبارتی، این زنان وجود و گستردگیِ اینگونه روابط فرازناشویی را بین دیگر زنان جامانده شنیده و دیدهاند و تصدیق میکنند. اینگونه روابط در بیشتر موارد بهصورت پنهانی تصویرسازی شده است. در موارد بسیار محدودی، این روابط بهگونهای آزاد در بین زنان و مردان ترسیم شده است.
طبق گفتۀ احمد2 (2020)، زنان جامانده میتوانند به روشهای ظریف و بدون برهمزدن وضعیت موجود، مذاکره کنند. بیشتر مشارکتکنندگان در تحقیق حاضر نیز، همسر مهاجر خود را با نمایی از اعتماد تصویرسازی میکنند، ولی نگرانی نسبتبه روابط جنسی کنترلنشدۀ همسر، خود را در تعداد قلیلی از مشارکتکنندگان نشان میدهد. آنها اذعان میکنند این مسئله را هیچوقت پیگیری نکردهاند؛ اما نسبتبه داشتن بیماری مقاربتی همسر در برخی موارد، گرفتار ترس و نگرانی شدهاند. برعکس این بررسی، نگرانی و انتقال بیماریهای مقاربتی در مطالعات دیگر، مانند بام و همکاران (2013)، ساموالز و همکاران (2017)، شاهین و همکاران (2017)، سینگه و سیدهانتا (2017)، آقاجانیان و مارکوسیان[35] (2017) نشان داده شده است. اما مسئلۀ سومی که خود را در مضامین نشان داد، سکسوالیتهزدگیِ روابط اجتماعی بوده است. چنانچه کرافورد و پاپ[36] (2003) بیان میکنند، زنانگی معمولاً ازنظر جنسی مطلوب است تا تمایل جنسی؛ در حالی که مردانگی به معنای پرخاشگری و قدرت جنسی است. پیامهای متناقض دربارۀ جنسیت و تمایلات جنسی، ممکن است زنان را به ایجاد یک هویت جنسی پرتنش سوق دهد و احتمالاً زنان «استقلال جنسی خود را در ازای مطلوبیت اجتماعی قربانی کنند» و از تمایلات خود جدا شوند. زن جامانده تنها در جامعۀ محلی کوچکی زندگی میکند که باید روابط خود را بهعنوان زن جاماندۀ تنها در جامعه، بهصورت نمایایی مدیریت کند. او باید خود را از نگاه آلودۀ دیگران، که خود به وجود آن در جامعه اذعان دارد، برهاند و تمام جوانب بودن و حضور در مکان و زمانهای مختلف را در نظر بگیرد. هانافورد[37] (2015) میگوید که مهاجرت همسر میتواند به افزایش نظارت و کنترل توسط شرکا در داخل جامعۀ بزرگتر، بر بدن و اعمال زنان منجر شود و این مورد، محدودیتهای بیشتری را برای زنان بههمرا دارد، بهخصوص هنگامی که شریک زندگی آنها دور از خانه است. او ممکناست از سوی جامعه به برقراری روابط فرازناشویی دعوت شود، حتی باید نگاه و رفت وآمد خود را بهصورت کامل و همهجانبهای مدیریت کند تا دید جامعه، او را متهم نپندارد. طبق نظر احمد (2020) در این باره، ترس از تجاوز به عنف، برای زنان یک ابزار قدرتمند برای کنترل تحرک و در چشم و دید دیگران بودن است. او ادامه میدهد که شایعهپراکنی، بهویژه دربارۀ خیانت یک زن، آبروی زن را در جامعه به خطر میاندازد. گرچه ارتباط بین خیانت و زنان با شوهران مهاجر در زمینهها و تحقیقات هیرش و همکاران[38] (2009)؛ هانافورد (2015) و اوچوامار و همکاران[39] (2011) تصدیق شده است و هندریکسون و همکاران[40] (2018) از زبان هانافورد (2015)، نقل میکنند که «در بسیاری از کشورهای دیگر که با نرخهای سریع جدید مهاجرت سروکار دارند، بدن زنان به جایگاههای عمومی هراس اخلاقی تبدیلمیشود» (Hendrickson et al., 2018)؛ اما زن تنها و جامانده در بررسی حاضر که روابط فرازناشویی را برنمیتابد و در هیچ جای مصاحبه به آن اشاره نکرده است، وجود اینگونه روابط را در بین همتایان خود تصدیق میکند و با واژههای وحشتناک و خیلیخیلی زیاد، از فراگیری آن سخن میراند. او اینگونه روابط را بهصورت توافق دوسویه و روابط پنهانکارانه توصیف کرده است. در مطالعات خارجی، بهوضوح ورود زنان به این روابط تصدیق شده است. ویسرز و همکاران (2008)، هیرش و همکاران (2009)، پارودو و فیلیپن (2004)، اوچوامار و همکاران (2011)، ساموئل و واگل (2011) (in: Singh & Siddhanta, 2017)، هانافورد (2015) و شاهین و همکاران (2017) ازجمله کسانیاند که این امر را در مقالات خود نشان دادند.
[1] sexuality [2] Elliott & Umberson [3] Levine [4] Seidman [5] Herry & Noon [6] Lei & Desai [7] concretely [8] ILO. org [9] Sexual desire [10] dualism [11] Parrado & Flippen [12] Sevoyan & Agadjanian [13] Menjívar & Agadjanian [14] Roy et al. [15] Hirsch et al. [16] Poundel et al. [17] Liu et al. [18] Hughes et al. [19] Agadjanian & Avogo 7 Bam et al 8 Samuels et al. 9 Shaheen et al. 10 Singh & Siddhanta 11 Viadro & Earp 12 Zhussupov et al. 13 Bose 14 Hoermann et al. 15 Samuels and Wagle 16 Gartaula et al. 17 Fernández-Sánchez et al. [20] Vissers et al. [21] Cassels et al. [22] Husserl [23] Jacka [24] در ضمن، نظر به اینکه دانشجو – محقق (خانم نوروزی) خودشان ساکن شهر لار بودند و تا حد زیادی با تعدادی از زنان جامانده از مهاجرت آشنایی داشتند، کار انجام مصاحبه و گفتوگو با مشارکتکنندگان را ایشان انجام دادهاند. [25] lincon & Guba [26] Colaizzi [27] Neubauer [28] anonomity [29] Deutsch [30] sexual selfhood [31] Penke & Asendorpf [32] Hochschild [33] Agadjanian & Sevoyan [34] Archambault 2 Ahmed [35] Agadjanian & Markosyan [36] Crawford & Popp [37] Hannaford [38] Hirsch et al. [39] Ochoa-Mar et al. [40] Hendrickson et al. | ||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||
اکبری بومرنگ، م.، پور، س. (1399). تحلیل دادههای کیفی با رویکرد پدیدارشناسی (مبتنی بر روش کلایزی)، بیرجند: دانشگاه بیرجند، چاپ اول.
بلنده، ع.، پورعابد، ز. و پلارک، ف. (1398). بررسی رابطۀ نشخوار فکری با دلزدگی زناشویی و شاخص عملکرد جنسی زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهرستان دزفول در سال 1398، هشتمین کنفرانس بینالمللی سلامت زنان، تهران،https://civilica.com/doc/971088 .
بک، ت. چ. (1400). مقدمهای بر پدیدارشناسی با تمرکز بر روششناسی، ترجمۀ الهام ابراهیمی و سید محسن علوی پور، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
بودلایی، ح. (1398). روش تحقیق پدیدارشناسی، تهران: انتشارات اندیشۀ احسان، چاپ اول.
همتی، ر. و گنجی، م. (1395). مهاجرت انفرادی مردان از روستا و چالشهای پیش روی زنان جامانده، توسعۀ محلی (روستایی-شهری)، 8(1)، 139-166.
ساروخانی، ب. (1380). درآمدی بر دایرةالمعارف علوم اجتماعی، جلد اول، تهران: انتشاران کیهان.
نطاق، م. و کیانی، م.(1398). ارتباط هوش هیجانی و تقید به نماز با تمایل جنسی در دانشجویان مجرد دانشگاههای شهر میانه، مجلۀ پژوهش در دین و سلامت، 5(4)، 61-72.
Aghajanian, A., Alihoseini, J., & Thompson, V. (2013). Husband's circular migration and the status of women left behind in lamerd district, Iran. Asian Population Studies, 10(1), 40–59. http://dx.doi.org/10.1080/17441730.2013.840082.
Agadjanian, V., & Markosyan, K. (2017). Male labor migration, patriarchy, and the awareness-behavior gap: HIV risks and prevention among migrants’ wives in Armenia. AIDS Care, 29(6), 705-710. http://doi.org/10.1080/09540121.2016.1242709
Agadjanian, V., & Avogo, W. (2008). Forced migration and HIV⁄AIDS Risks in Angola. International Migration, 46 (3),190-216
Agadjanian, V., & Sevoyan, A. (2014). Embedding or uprooting? the effects of international labour migration on rural households in Armenia. International Migration, 52 (5), 29-46.
Ahmed, S. (2020). Women left behind migration, agency, and the pakistani woman. Gender & Society, 34 (4), 597–619.
Alwedinani, J. (2017). Bargaining with patriarchy: Women’s subject choices and patriarchal marriage norms. International Journal of Gender & Women Studies, 5(2), 11-22.
Archambault, C.S. (2010). Women left behind? Migration, Spousal separation, and the autonomy of rural women in ugweno, tanzania. Chicago Journals, 35(4), 919-942.
Bam K., Thapa R., Newman M. S., Bhatt, L.P., & Bhatta S.K. (2013). Sexual behavior and condom use among seasonal dalit migrant laborers to India from Far West, Nepal: a qualitative study. PLoS One, 8(9), 1-10.
Bose, A. (2000). Demography of himalayan villages: missing men and lonely women. Econ. Political Wkly, 35(27), 2361-2381.
Cassels, S., Jenness, S.M., & Khanna, A. (2014). Conceptual framework and research methods for Migration and HIV Transmission Dynamics. Nature Immunology, 18, 2302-2313.
Crawford, M., & Popp, D. (2003). Sexual double standards: A review and methodological critique of two decades of research. The Journal of Sex Research, 40(1), 13–26. https://doi.org/10.1080/00224490309552163.
Deutsch, A.R., Hoffman, L., & Wilcox, B. L. (2013). Sexual self-concept: Testing a hypothetical model for men and women. Journal of Sex Research, 0(0), 1–14, DOI: 10.1080/00224499.2013.805315.
Edwards, W. M., & Coleman, E. (2004). Defining sexual health: A descriptive overview. Archives of Sexual Behavior, 33(3), 189–195. doi:10.1023/B:ASEB.0000026619.95734.d5.
Elliott, S., & Umberson, D. (2011). The performance of desire: Gender and sexual the performance of desire: gender and sexual negotiation in long-term marriages. Journal of Migration and Family, 70(2), 391-406. https://doi.org/10.1111/j.1741-3737.2008.00489Fernández-Sánchez, H., Salma, J., Márquez-Vargas, P. M., and Salami, B. (2020). Left-behind women in the context of international migration: A scoping review. Journal of Transcultural Nursing, 00(0), 1-11, DOI: 10.1177/1043659620935962.
Gartaula, H. N., Visser, L., & Niehof, A. (2012). Socio-cultural dispositions and wellbeing of the women left behind: A Case of MigrantHouseholds in Nepal. Social Indicators Research, 108(3), 401-420. doi: 10.1007/s11205-011-9883-9
Hannaford, D. (2015). Technologies of the Spouse: Intimate surveillance in senegalese transnational marriages. Global Networks, 15 (1), 43–59.
Hendrickson, Z. M., Lohani, S., Thapaliya Shrestha, B., & Underwood, C. R. (2018). Talking about reproduction with a migrating spouse: Women’s experiences in Dhading, Nepal. Health Care for Women International, 39(11), 1234-1258. https://doi.org/10.1080/07399332.2018.1505893
Hirsch, J. S., Higgins, J., Bentley M. E., & Nathanson, C. A. (2002). The social constructions of sexuality: Marital infidelity and sexually transmitted disease—HIV risk in a Mexican migrant community. American Journal of Public Health, 92(8), 1227 – 1237.
Hirsch, S. J., Munoz-Laboy, M. C., Nyhus, CH. M., Yount, K. M., & Bauermeister, J.A. (2009). They miss more than anything their normal life back home: Masculinity and extramarital sex among Mexican migrants in Atlanta. Perspectives on Sexual and Reproductive Health, 41(1), 23–32.
Hoermann, B., Baneijee, S., & Kollmair, M. (2010). Labour migration for development in the western Hindu Kush-Himalayas: Understanding a livelihood strategy in the context of socioeconomic and environ mental change. Kathmandu, International Centre for Integrated Mountain Development (ICIMOD).
Hughes, G., Hoyo, C., & Puoane, T. (2006). Fear of sexually transmitted infections among women with male migrant partners – relationship to oscillatory migration pattern and risk-avoidance behavior. South African Medical Journal, 96(5), 434–438.
International Labor Organization. (2019). ILO Global Estimates on International Migrant Workers, Results and Methodology Third edition, International Labor Organization, (https://www.europeanmigrationlaw.eu/documents/ILO-MigrantWorkers-Estimates.pdf)
Jacka, T. (2012). Householding and the well-being of left-behind women in rural ningxia. The China Journal, 67, 1-22.
Liu, H., Li, X., Stanta, B., Liu, H., Liang, G., Chen, X., Yang, H., Y., & Hong, Y. (2005). Risk factors for sexually transmitted disease among rural-to-urban migrants in China: Implications for HIV ⁄ sexually transmitted disease prevention. AIDS Patient Care and STDs, 19(1), 49–58.
Edwards, W. M., & Coleman, E. (2004). Defining sexual health: a descriptive overview. National Library of Medicine, 33(3), 189-95. doi: 10.1023/B:ASEB.0000026619.95734.d5.
Lei, L., & Desai, S. (2021). Male out-migration and the health of left-behind wives in India: The roles of remittances, household responsibilities, and autonomy. Social Science & Medicine, 280, 113982. https://doi.org/10.1016/j.socscimed.2021.113982)
Herry, E., & Noon, M. (2008). A dictionary of human resource management. London: Oxford University Press.
Levine, S. B. (2003). The nature of sexual desire: A clinician's perspective. Archives of Sexual Behavior, 32(3), 279–285.
Menjívar, C., & Agadjanian, V. (2007). Men’s migration and women’s lives: Views from rural Armenia and Guatemala. Social Science Quarterly, 88(5). 1243–1262.
Neubauer, B. E., Withkop, T. C., & Varpo, L (2019). How phenomenology can help us learn from the experiences of others. National Library of Medicine, 8(2), 90–97.
Ochoa-Marın, S. C., Cristancho-Marulanda, S., & Gonzalez-Lopez, J.R. (2011). Migrants’ female partners: social image and the search for sexual and reproductive health services. Revista de Salud Publica, 13 (2), 183–195.
Hornby, A.S. (2005). Oxford Advanced learner's Dictionary on Current English. Oxford University press, sixth edition
Penke, L., & Asendorpf, J. B. (2008). Beyond global sociosexual orientations: A more differentiated look at sociosexuality and its effects on courtship and romantic relationships. Journal of Personality and Social Psychology, 95(5), 1113-1135. doi: 10.1037/0022-3514.95.5.1113.
Parrado, E. A., Flippen, C. A., & McQuiston, C. (2004). Use of commercial sex workers among Hispanic migrants in North Carolina: Implications for the spread of HIV. Perspectives on Sexual and Reproductive Health, 36(4), 325 – 347.
Poundel K.C., Jimba M., Okumura J., Joshi A.B., & Wakai, S. (2003). Migrants risky sexual behaviours in India and at home in far western Nepal. Trop Med and Int Health, 9(8), 933-939.
Roy, A. K., Nangia, P., Jatrana, S., Toyato, M., & Yeoh, B. S. (2005). Reproductive health status of wives left behind by male out-migrants. in Migration and Health in Asia, Abingdon and New York: Routledge.p209
Samuels, F., Jones, N., & Gupta, T. (2017). Men and intimate partner violence: from research to action in bangladesh, nepaland pakistan. London: Overseas Development Instituteonline (https://cdn.odi.org/media/documents/11411.pdf).
Seidman, S. (2003). The social construction of sexuality. New York: Norton.
Sevoyan, A., & Agadjanian, V. (2015). Male labour migration, spousal communication, and sti treatment in Armenia. Culture Health & Sexuality, 17 (3), 296–311.
Shaheen, A., Mehra, S., Nair, V., Singh, R.R., & Roy, S. (2017). Sexual behavior of left behind wife and potential migrant in India. Academicia an International Multidisciplinary Research Journal, 7 (12), 221-231.
Singh, S.K., & Siddhanta, A. (2017). Cross border migration enhancing reproductive vulnerability of the left behind women and their coping mechanism through self help groups: A study of Bangladesh. Journal of AIDS and HIV Research, 9(3), 60-66. http://www.academicjournals.org/JAHR.
Smith, D.W. (2018). Phenomenology. Stanford encyclopedia of philosophy. Social Indicators Research, 108 (3), 401-420.
Staiti, A. (2012). The pedagogic impulse of Husserl’s ways into transcendental phenomenology: an alternative reading of the Erste Philosophie lecture. Grad Fac Philos J, 33 (91), 39–56.
UNAIDS (2001). AIDS epidec update, online (https://data.unaids.org/publications/irc-pub06/epiupdate01_en.pdf).
Viadro, C. I., & Earp, J. A. (2000). The sexual behavior of married Mexican immigrant men in North Carolina. Social Science and Medicine, 50(5), 723 – 735.
Vissers, D.C.J., Voeten, H., Urassa, M., Isingo, R., Ndege, M., & Kumogola Y. (2008). Separation of spouses due to travel and living apart raises HIV risk in Tanzanian couples. Sex Transm Dis, 35(8), 714–20.
Zhussupov, B., Mcnutt, L., Gilbert, L., Terlikbayeva, A., & El-Bassel, N. (2015). Migrant workers in kazakhstan: Gender Differences in HIV knowledge and sexual risk behaviors. Aids and Behavior, 19(7), 1298-1304 | ||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 945 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 311 |