تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,721,932 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,535,647 |
بهکارگیری چارچوب مفهومی «نظم دسترسی محدود» برای تفسیر تحولات در دولت ساسانیان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 15، شماره 2 - شماره پیاپی 58، تیر 1402، صفحه 59-75 اصل مقاله (1.69 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2023.134557.2394 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مظاهر ضیایی* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشگر مستقل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تفسیر تحولات دولت ساسانیان بهعنوان دولتی که بسیاری از رویههایش مبنایی برای دولتهای بعدی ایرانی بوده است، میتواند به تعمیق شناخت تاریخ ایران کمک کند. تفاسیر متنوع و گاه ناسازگاری برای تحولات مهم، ظهور این دولت، اقدامات شاهان بزرگ، جنبش مزدکیان و سقوط آن ارائه شده است. فرض این مقاله این است که استفاده از یک چارچوب نظری برای همۀ حوادث، تفسیر جامعتر و یکپارچهتری را فراهم میکند. چون واضعان چارچوب مفهومی «دولت طبیعی» آن را چارچوبی برای تفسیر تاریخ مکتوب بشر دانستهاند، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا چارچوب مفهومی دولت طبیعی، قادر به ارائۀ تفسیری رضایتبخش از تحولات دولت ساسانی است؟ بنابراین روش پژوهش تحلیلی-توصیفی و کتابخانهای است. در چارچوب مفهومی دولت طبیعی، دولت ائتلافی از نخبگانی است که کنترلشان را بر فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، دینی و اداری جامعه طوری اعمال میکنند که بیشترین رانت برایشان فراهم شود؛ بنابراین تحولات در دولت همان تغییرات در اعضای ائتلاف یا اهمیت آنها در اثر تغییر در منابع رانت، قدرت اعضا و شرایط محیطی است. در این مقاله قابلیت رضایتبخش این چارچوب برای تفسیر تحولات و حوادث مهم در دولت ساسانی، با توجه به نقش اعضای ائتلاف در تولید رانت و اعمال خشونت، در یک دورهبندی پنجگانه و توضیح ویژگیهای هر دوره نشان داده میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نظم دسترسی محدود؛ ساسانیان؛ دولت طبیعی؛ نظامیان حرفهای؛ خاندانها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- مقدمهنظریهها و مفاهیم متنوعی را برای توضیح و تفسیر تحولات تاریخی میتوان به کار گرفت. بهتازگی، توسط چند صاحبنظر، با محوریت داگلاس نورث، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد 1993، یک چارچوب مفهومی ارائه شده است که گرچه عمدتاً نظریهای برای توسعه است، توسعهدهندگان آن مدعیاند بهوسیلۀ آن میتوان تاریخ مکتوب بشر را تفسیر کرد (نورث و همکاران، 1397). در این چارچوبِ مفهومی، کنترل خشونت مسئلۀ اصلی نظامهای اجتماعی تلقی میشود و برحسب چگونگی ساماندهی فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی، مذهبی و آموزشی برای کنترل خشونت، در دو دستۀ «نظام دسترسی محدود» و «نظام دسترسی باز» قرار میگیرند. در «نظام دسترسی محدود» دولت، که «دولت طبیعی» نامیده میشود، یک ائتلاف، «ائتلاف مسلط»، از قدرتمندان جامعه است که با محدودکردن دسترسی به منابع و فعالیتهای ارزشمند، حداکثر رانت را برای خود فراهم میکنند. در یک «نظام دسترسی باز»، دسترسی به این منابع و فعالیتها برای عموم آزاد است که نشانۀ بارز آن آزادی تشکیل هر سازمان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توسط آحاد جامعه است. تحولات در دولت طبیعی همان تحولات در ائتلاف است؛ تحولاتی که ممکن است ناشی از تغییرات محیطی، بههمخوردن موازنۀ قدرت بین اعضای ائتلاف، تلاش برای حذف برخی از اعضای فعلی یا فشار قدرتمندان خارج از حلقۀ فرادستان برای واردشدن به آن باشد (نورث و همکاران، 507:1397). این چارچوب مفهومی بر توازن بین موقعیت سیاسی (جایگاه و نقش در ائتلاف) و کسب منافع اقتصادی (سهم از رانت) برای هر عضو از ائتلاف متناسب با نقش کارکردی آن در جامعه و وجود ترتیبات اطمینانبخش در داخل ائتلاف تأکید میکند؛ بنابراین نظریهای همزمان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که تاکنون بهوسیلۀ آن دهها مورد تحولات تاریخی، که ازلحاظ زمانی، مکانی و شرایط اقتصادی، فناوری و سیاسی متنوعاند، بررسی و تفسیر شده است؛ ازجمله تحولات در امپراتوریهای آزتک (1519-1428) و کارولنژین (840-751) (نورث و همکاران، 1397). بهعلاوه قبلاً نورث از مفاهیم پایۀ این چارچوب برای بررسی تحولات تاریخی جوامع بشری از عهد باستان تاکنون، استفاده کرده بود (نورث، 1379). دولت ساسانیان آخرین دولت دوران باستان ایران است که بسیاری از رویهها و سازماندهیها در دولتهای بعدی در ایران براساس ترتیبات این سلسله صورت گرفته است (نولدکه، 677:1358؛ فرای، 233:1380)؛ بنابراین شناخت بهتر از چگونگی و علل تغییرات تحولات دولت ساسانیان میتواند به درک بهتر از کل تاریخ ایران کمک کند. تاکنون تفاسیر متنوعی برای تحولات این دولت ازلحاظ ساختار کلی دولت، تحولات مهم مانند ظهور این دولت، اقدامات شاهان بزرگ، جنبش مزدکیان و از همه مهمتر چرایی و چگونگی سقوط آن ارائه شده است. چنانکه نشان داده خواهد شد، این توضیحات در مواردی با یکدیگر چندان سازگار نیست و هنوز باید برای رسیدن به توضیح رضایتبخش دربارۀ علل سقوط ساسانیان تلاش کرد؛ زیرا موضوعی که نولدکه حدود 150 سال پیش مطرح کرده است، هنوز جای تأمل دارد؛ اگر ثروت خسروپرویز بهدرستی به کار گرفته میشد، بهراحتی امکان سدکردن راه فاتحان وجود داشت (نولدکه، 578:1358). پژوهش حاضر فرض میکند که استفاده از یک چارچوب نظری مناسب برای تفسیر کلیۀ حوادث دولت ساسانی با تفسیر یکپارچهتر حوادث، میتواند به فهم عمیقتر و ایجاد مبنایی برای ایجاد درک مشترک کمک کند؛ بنابراین پرسش اصلی آن این است که آیا چارچوب مفهومیدولت طبیعی قادر به ارائۀ تفسیری رضایتبخش از تحولات دولت ساسانی است؟ 2- مرور پیشینۀ پژوهشچون هدف این پژوهش تفسیر تحولات دولت ساسانی است، در این قسمت به برخی از دیدگاهها نسبتبه ساختار دولت و روند تحولات آن اشاره میشود. در مطالعات متعددی، طبقات حاکمه در دولت ساسانیان بررسی شده است (اینوسترانسف، 9:1348؛ لوکونین، 1380؛ کریستینسن، 148:1378؛ فرای، 33:1363؛ جلیلیان، 1397، 1396؛ مطلوبکاری، 141:1399؛ ایمانپور و گیلانی، 1389؛ نولدکه، 659:1358؛ دریایی، 150:1394McDonough, 2011;). اگر معیار تمرکز را میزان غلبۀ شاه بر دیگر قدرتمندان حاضر در ائتلاف و میزان سلطۀ مرکز بر پیرامون بدانیم، برخی ساختار دولت ساسانی را بیشتر متمرکز ارزیابی کردهاند (Daryaee & Rezakhani, 2017:162; Daryaee, 2011:162; Howard-Johnston, 2012). در مقابل پورشریعتی در عنوان کتابش این دولت را کنفدراسیون ساسانی-اشکانی دانسته است (پورشریعتی، 1398)؛ اما بسیاری راه میانه را رفتهاند؛ یعنی دولت را در برخی مقاطع مثلاً زمان شاهان قدرتمند، یا در برخی زمینهها مانند وجود درفش کاویان، ایدۀ ایرانشهری و ضرب سکه (خسروثانی، 80:1399) و برخی نواحی بهخصوص میانرودان و خوزستان متمرکز و در برخی زمینهها و نواحی دیگر غیرمتمرکز دانستهاند (McDonough, 2011). تغییرات در ترکیب دولت یا طبقات حاکم، تقریباً از طرف همۀ صاحبنظران پذیرفتنی است (فرای، 25:1363)؛ اما در تفسیر حوادث، اختلافات زیاد است. شایگان میگوید در پایان دولت ساسانی و استیلای عربها، «سه طبقه از طبقات پنجگانۀ دوران ساسانی یعنی شهرداران، فرزندان خاندانهای آریایی قدیم و بزرگان از میان رفتند و دو طبقۀ آخر که «آزادان» و «دهقانان» بودند، باقیماندند» (شایگان، 30:1379). جلیلیان رابطۀ شاه و اعضای دیگر ائتلاف، بهخصوص خاندانها را بررسی کرده و نشان داده است که چگونه شاهگزینی تحت تأثیر توازن قوا در بین شاه و «بزرگان» بوده است (جلیلیان، 1397، 1396)؛ در حالی که دریایی میگوید: «اوایل، شاه جانشین خود را تعیین میکرد؛ اما سپس این کار به بزرگان کشور و موبدان زرتشتی سپرده شد» (دریایی، 13:1394). ملکزاده و خراشادی معتقدند که ساسانیان نه یک دولت تمرکزگرای کامل بود و نه یک کنفدراسیون، بلکه از اردشیر اول تا شاپور دوم پادشاهان سعی کردند تا شاهان محلی را با شاهزادگان ساسانی و از یزدگرد اول به بعد، با کاگزاران گسیل شده از مرکز جایگزین کنند (ملکزاده و خراشادی، 407:1400). مکدونا اینگونه جایگزینی شاهزادگان را بهجای شاهان محلی از ابتدا تا قرن پنجم و از آن به بعد، جایگزینی با مأموران اعزامی از مرکز میداند (McDonough, 2011:300). زرینکوب و پاشازانوس، دولت ساسانی را بین سالهای 325-579 مطابق نظریۀ ماکس وبر، دولتی پاتریمونیال- بوروکراتیک دانستهاند (زرینکوب و پاشازانوس، 1390). نظرات متعددی دربارۀ علل سقوط ساسانیان ارائه شده است: فرسودگی ناشی از سالها جنگ با بیزانس، آشفتگی در خاندان ساسانی، استقلالطلبی ایالات، سیل و ویرانی میانرودان، طاعون، تسلط روحانیان و بههمخوردن اتحادیۀ ساسانی-اشکانی (پورشریعتی، 1398؛ دیاکانوف، 469:1346؛ فرای، 270:1380؛ گیرشمن، 369:1372). این مقاله درصدد است تا با بهکارگیری چارچوب مفهومی نظام دسترسی محدود از دیدگاهی نو، تحولات در دوران ساسانیان را تفسیر کند. نگارنده بهخصوص تصور میکند که در مطالعات قبلی، به نظامیان حرفهای و نقش آنها در اواخر دولت ساسانی توجه کمی شده است. 3- چارچوب مفهومی نظم دسترسی محدود (شکننده)در طول تاریخ بشر، دو انقلاب بزرگ کشاورزی و صنعتی اتفاق افتاده است که اولی جوامع کوچک خوارک جو را به جوامع بسیار بزرگترِ تولیدکنندۀ خوراک تبدیل کرد و دومی به ظهور جوامع صنعتی انجامید. از حدود ده هزار سال قبل با انقلاب کشاورزی، به مرور یکجانشینی، شهرها، دولتها و امپراتوریهای بزرگ شکل گرفت. نظم اجتماعی این جوامع، نظم دسترسی محدود بود که بهجز در تعداد محدودی ازجوامع صنعتی تاکنون ادامه داشته است. نظم دسترسی محدود حاصل ائتلافی از اعضای قدرتمند یک جامعه است که هرکدام فعالیت مربوط به یک عملکرد حیاتی مانند عملیات نظامی، مذهب، تولید، تجارت، آموزش یا قضاوت را کنترل میکنند. ائتلاف مسلط، کنترل خشونت را ازطریق ایجاد موازنه بین انگیزههای قدرتمندان در عرصههای سیاسی و اقتصادی برقرار میکند؛ به این ترتیب که در یکسو انگیزههایی در ارتباط با توزیع و سازماندهی خشونت بالقوه یا قدرت سیاسی و در سوی دیگر، انگیزههایی در تولید و توزیع منافع اقتصادی یا رانت وجود دارد. اعضای ائتلاف تا وقتی که منافع حفظ شرایط فعلی (رانتهای اقتصادی فعلی ناشی از سازمان سیاسی موجود) بیشتر از منافع مورد انتظار در صورت اعمال خشونت باشد، دست به خشونت نخواهند زد؛ به این ترتیب تغییر در شرایط، مثلاً تغییر آبوهوا یا حملۀ یک همسایه، یا با افزایش قدرت نسبی یک عضو، باعث تغییر در اعضای ائتلاف و یا میزان اهمیت آنها میشود. تغییرات در ائتلاف ممکن است با چانهزنی بین اعضا یا ازطریق اعمال خشونت اتفاق افتد و حتی شاید در اثر آن ائتلاف فروپاشد (نورث و همکاران، 1397: 70-84). دربارۀ چگونگی تشکیل دولتهای اولیه، نظریههای متعددی ارائه شده است (Scott, 2017)؛ اما شواهد چندان نیست که بتوان تبیین دقیقی از آن ارائه کرد. نورث و همکاران بهمنظور کمک به درک چگونگی شکلگیری دولت طبیعی بهعنوان ائتلافی از اعضایی که هرکدام در گسترهای از فعالیتهای نظامی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی تخصص دارند، با سادهسازی از نخبگان نظامیشروع میکنند. آنها یک جمعیت، شامل تعدادی گروه کوچک خشونتسالار (violence specialists) را در نظر میگیرند که فاقد یک نیروی نظامی سازمانیافته است. بخشهای مختلف جمعیت برای تأمین امنیت خود به نخبگان رأس این گروههای کوچک مراجعه میکردند؛ بنابراین نوعی رقابت بین آنها شکل میگرفت. بزرگترین تهدید هر گروه خشونتسالار، وجود گروههای رقیب بود. آنها مجبور بودند مسلح بمانند و به جنگ با یکدیگر ادامه دهند، مگر اینکه بدون خلع سلاح توافق کنند که هرکدام کنترل دیگران را بر بخشِ تحت تسلطشان به رسمیت بشناسد. نظر به درگیرهای مکررِ خسارتبار این گروهها و نیز تماس دائمی با یکدیگر، چنین توافقی صورت میگرفت. با به رسمیت شناختن حق هر گروه برای کنترل بخشهایی از منابع مانند زمین، نیروی کار و تجارت، هم سطح کلی خشونت کاهش مییافت و هم شرایط مساعدتری برای تولید ثروت فراهم میشد که بهرهمندی بیشتر هر گروه خشونتسالار را از منافع اقتصادی در قلمروش به دنبال داشت. این گروهها برای قابل اعتماد کردن تعهدات طرفها و نیز محاسبه و توزیع رانتهای کل جامعه، به نخبگان غیرنظامی نیاز داشتند. براساس شواهد تاریخی در تاریخ بشر، هرکدام از این نخبگان غیرنظامی، روحانیان، سیاستمداران و نخبگان اداری، بخشی از فعالیتهای حیاتی یک جامعه را در کنترل داشتهاند؛ بنابراین یک ائتلاف مسلط بر کل جامعه، از کلیۀ نخبگان نظامی و غیرنظامی تشکیل میشد که همان دولت طبیعی است. هر نخبه در رأس یک سازمان قرار دارد و دولت سازمان این سازمانهاست. با این بیان، سازمان دولت یک سازمان هواداری است، به این معنی که عضویت در آن تنها در صورت وجود شرایط انگیزهبخش تداوم مییابد (نورث و همکاران، 1397: 41-54). توضیح مفهوم رانت میتواند به درک بهتر منطق دولت طبیعی کمک کند. در متون اقتصادی، رانت میزان بیشتربودن بازدهی یک دارایی یا فعالیت از بازدهیِ، بهترین فرصت ممکن بعدی است. اهمیت رانت در این است که با محاسبۀ آن، رفتار انسانها و سازمانها پیشبینیپذیر میشود؛ مثلاً اگر کسی که دستمزد ساعتی 10 دلار درد و بهترین گزینۀ بعدی دستمزدش ساعتی 5 دلار باشد (رانتی برابر 5 دلار)، با کاهش مثلاً 3 دلار از دستمزدش این شغل را ترک نمیکند؛ اما اگر بهترین گزینۀ بعدی دستمزدش برابر ساعتی 9.9 دلار (رانتی برابر 1/0 دلار) باشد، با کمی کاهش دستمزد آن را ترک میکند. چون در دولتهای طبیعی سازوکاری برای تولید رانت و توزیع آن بین ائتلاف مسلط است، هرچه میزان رانت بالاتر باشد، ثبات ائتلاف بیشتر است و برعکس هرچه رانت کمتر باشد، احتمال اعمال خشونت از طرف اعضای ائتلاف بیشتر است (نورث و همکاران، 32:1396 ). سهم رانت هریک از اعضا، حاصل جمع رانتِ منابع در اختیار خود، بهعلاوه سهمش از رانت مشترک است؛ بنابراین اعضای ائتلاف نوعی همکاری و مشارکت در تولید رانت و رقابت بر سر توزیع آن دارند. جانشینی فرمانروا، یکی از مهمترین فرصتهایی است که اعضا با چانهزنی یا اعمال خشونت، سهمشان را از قدرت و رانت افزایش دهند. در اینجا از بین مباحث نظری در زمینۀ دولتهای طبیعی، تنها مواردی بهطور فشرده مطرح شد که در ادامه نیاز است. 4- دولت ساسانی بهعنوان یک دولت طبیعیبرای بررسی تحولات دولت ساسانی بهعنوان دولت طبیعی، در این بخش منابع رانت و مهمترین قدرمندانی معرفی میشوند که در طول عمر دولت ساسانی مدتی در ائتلاف مسلط حضور داشتهاند. 4-1- منابع رانت در دورۀ ساسانیمنابع اصلی رانت در دولت ساسانی عبارتند از: مالیاتگیری، عملیات نظامی (کشورگشایی) و توسعۀ زیرساختها. مالیاتگیری از فعالیتهای اقتصادی، عمدتاً کشاورزی، مهمترین منبع رانت بود. مالیاتگیری قبل از اصلاحات انوشیروان شامل مالیات بر محصولات کشاورزی بهصورت سهمی از محصول و مالیات سرانه بوده است (بادامچی و غلامی، 52:1392). اصلاحات مالیاتی که توسط قباد شروع شد و انوشیروان آن را ادامه داد، دو وجه داشت، یکی تغییر نحوۀ محاسبۀ مالیات و دیگری تغییر سازمان وصول مالیات. نحوۀ محاسبۀ مالیات محصولات کشاورزی بهجای سهمی از محصول برحسب مساحت یا تعداد دام و مانند آن (طبری، 199:1351)، عمدتاً پولی (Rubin, 2016) شد. وجه دوم اصلاحات این بود که در جریان مالیاتگیری نقش حکومت مرکزی (شاه) بیشتر شد. مالیات از فعالیتهای بازرگانی و صنوف شهری متعلق به شاه بود (کریستنسن، 187:1379). عملیات نظامی، تهاجم و دفاع در مقابل دشمن خارجی، از منابع تولید رانت یا عامل حفظ رانتهای موجود بود. کشورگشایی در غرب، اصولاً برای کنترل مبادی تجارت، به دست آوردن غنایم، گرفتن باج یا خسارت و حتی مشارکت در مقابله با دشمن مشترک بود. این عملیات همچنین دسترسی به نیروی کار ارزان و ماهر را در قالب اسیران جنگی برای آبادی مناطق مستعد میسر میکرد (ویسهوفر، 482:1396). از زمان انوشیروان به بعد، استفاده از اسیران جنگجوی قبایلی در نیروی نظامی ازجمله دیگر مزایای عملیات نظامی موفق بود (دریایی، 160:1394). عملیات نظامیدر شرق بیشتر برای مقابله با هجوم قبایل و دولتهایی بود که به ثروت همسایگان غنیتر خود طمع داشتند. شکست نظامی در شرق گاهی به پرداخت باج به قبایل بیابانگرد منجر میشد (فرای، 247:1380). برخی اقدامات موجب ایجاد شرایط مناسب برای گسترش فعالیتهای اقتصادی میشد و کسب مالیات بیشتر را ممکن میکرد؛ مانند ایجاد دیوارهای دفاعی و قلاع برای مقابله با هجوم خارجی، ایجاد شهرها و احداث جادهها، ایجاد انواع تأسیسات و بناها برای تأمین آب و انتقال آن که زیرساخت مناسبی برای کشاورزی ایجاد میکرد. این کارها معمولاً توسط دولت مرکزی و بهویژه شاه انجام میشد. علاوه بر موارد فوق، برخی نظامات قضایی وحقوقی در این دوره اتخاذ شد (پریخانیان،1380) که بهعنوان زیرساخت نَرمافزاری باعث تسهیل و توسعۀ فعالیتهای اقتصادی میشد. 4-2- اعضای ائتلاف مسلطبهطور کلی طبقات اجتماعی دورۀ ساسانیان براساس نظر صاحبنظران شامل شاهزادگان، خاندانها، روحانیان، نظامیان، دیوانسالاران (شامل دبیران)، آزادان، کشاورزان صنوف شهری و غیرشهروندان است. در این طبقات از کشاورزان به بعد جزء طبقۀ حاکم نبودهاند و آزادان نیز طیف وسیع و کمتر مهمی از درباریان بودند؛ بنابراین اعضای اصلی ائتلاف مسلط در دولت ساسانی شامل ترکیبی از شاهزادگان و شهریاران، خاندانها، روحانیان، نظامیان و دیوانسالاران، بهعلاوه شاه و خاندانش بهعنوان محور ائتلاف بوده است. در ادامه این اعضا معرفی و نقش آنها در تولید و توزیع رانتها و رقابتها بهصورت فشرده بیان میشود. شاه و خاندان اوشاه مهمترین عضو ائتلاف و محور آن بود و اغلب فرماندهی عملیات نظامی را بر عهده داشت؛ بنابراین در تولید و سهم از توزیع رانتهای ناشی از عملیات نظامیِ موفق، بیشترین نقش را داشت. بدیهی است که شکست عملیات نیز بیشترین خسارت را به شاه میزد؛ چون شاهان ساسانی زمینهای حاصلخیز میانرودان را در اختیار داشتند (ویسهوفر، 406:1396)، مالیات ناشی از بازرگانی و صنوف شهری به شاه میرسید (پیگولوسکایا، 352:1367). آنها انگیزۀ زیادی برای ایجاد زیرساختهای توسعۀ کشاورزی و بازرگانی داشتند. از موضوعات بسیار مهم در حکومتهای خاندانی، مانند ساسانیان، رویۀ جانشینی است (فرای، 1380). انتخاب پادشاه از خاندان ساسان قاعدهای مناسب برای کاهش تنش بود؛ زیرا هم تسلط مورثی را در هر خاندان توجیه میکرد و هم کمبودن تعداد مدعیان به نفع هریک از خاندانها بود. این قاعده، بهجز در اواخر دوره کاملاً رعایت شد. بعد از مرگ شاهان قدرتمند، رقابتهایی شدید و بعضاً خونین در درون خاندان و/یا شاه جدید با اعضای قدرتمند درمیگرفت. خاندانها خاندانها، خانوادههای بزرگی بودند که از زمانهای قدیم در حکومت نقشآفرینی کرده بودند (ایمانپور، گیلانی1389). ساسانیان با حمایت تعدادی از همین خاندانها به قدرت رسیدند و برخی از آنها با جنگ، تن به حکومت جدید دادند و بعضی نابود شدند (فرای، 1380: 221_220). خاندانها در ابتدا یک شاه محلی بودند و نیروی نظامی متشکل از سوارهنظام و نیروی کشاورزان را داشتند که برحسب ضرورت آنها را به کار میگرفتند. حاکم کل کشور درواقع شاهِ شاهان (شاهنشاه) بود. خاندانها معمولاً در مرکز، پستهای خاصی، نظامی یا دیوانی، داشتند. اردشیر و شاپور مناطقی را که با جنگ از شاهان محلی اشکانی گرفتند به افراد خانوادۀ سلطنتی دادند و شاهان بعدی نیز از هر فرصت برای اینگونه جایگزینیها استفاده کردند. از اوایل قرن پنجم، کارداران دولتی به مناطق اعزام و نیز در کنار هر خاندان قرار گرفت و عنوان «شاه» از خاندانها حذف شد (پورشریعتی، 166:1398). آخرین مورد این جایگرینی، خاندان لخمیان در اواخر عمر ساسانیان بود (فرای، 23:1363). درمجموع بعد از اصلاحات انوشیروان، قدرت خاندانها تضعیف شد و گرچه برخی از آنها یک نیروی اجتماعی محلی قوی و صاحب نفود در مرکز بودند، تنها در مقامی بودند که شاه به آنها داده بود. روحانیاندر دولتهای طبیعی، دین سازمانیافته رانتهای مهمی را میآفریند که برای ایجاد ثبات در ائتلاف و برای تفاوتگذاشتن بین نخبگان و غیرنخبگان استفاده میشود (نورث و همکاران، 1397 :83-84). ساسانیان چون هم دارای مقام دینی و هم همجوارِ جوامعِ کمابیش دینمحور در میانرودان و خوزستان بودند، از ابتدا روی رانتهای ناشی از دین حساب کردند. در ابتدا این وجۀ دینی دولت در خود شاه متجلی بود (لوکونین، 66:1380)؛ اما بدون حضور نخبگان دینی در ائتلاف، این جنبۀ ائتلاف کامل نمیشد؛ به همین دلیل بین روحانیان مانوی و زرتشتی برای عضویت در ائتلاف، رقابت به وجود آمد (ویسهوفر، 322:1396). این رقابت با اقدامات کرتیر در زمان بهرام دوم به حذف مانویان منجر شد (ویسهوفر، 322:1396) روحانیان زرتشتی تا انتها با وجود برخی نوسانات، عضو شاخص ائتلاف ماندند. سهم رانتهای دینی چنان بالا بود که هر رقابت سنگین برای تغییرات در ائتلاف، مانند اصلاحات انوشیروان، با جنبشهای مذهبی توأم بود. دبیران (دیوانسالاران)دیوانسالارن در هر شرایطی وظایفی ثابت را بر عهده داشتند که با تغییر شاهان، خللی در آن جایز نبود. گسترش قلمرو و رونق اقتصادی و تنوع منابع و مصارف باعث افزایش پیچیدگی و توسعۀ نظام دیوانی و برجستهترشدن نقش آنها در ادارۀ امور شد؛ طوری که وزیـر اعظـم عملاً زمـام قـدرت را با نظارت شاه در دسـت داشـت و هنگامی که پادشاه در سفر یا جنگ بـود، نایـبالـسلطنه محـسوب میشد (گیرشمن، 1372:273؛ کریستنسن، 172:1379). گرچه انوشیروان اختیار تعیین برخی مقامات دیوانی را از بالاترین مقام دیوانی، سلب و خود در اختیار گرفت، ولی سیاستهای او چنان جایگاه کلی نظام دیوانی را ارتقا داد که دبیران به طبقات تعیینکننده مانند شاهزادگان رسیدند (فرای، 34:1363؛ دیاکانوف، 120:1346). نظامیان حرفهاینیروهای نظامی در هر دولت طبیعی نقش اصلی را دارند. شاه و خاندانها، قلب ائتلاف در اوایل دورۀ ساسانی بودند که هرکدام نیروی نظامی خاص خود را داشتند. در ادامه نیروهای نظامی مستقر در دژهای مرزی زیر نظر دولت (شاه) به وجود آمد (نولدکه، 663:1358). انوشیروان، فرماندهی واحد نیروها را در مرکز منحل و کشور را به چهار ناحیه تقسیم و برای سه ناحیه یک فرماندهی، اسپهبد، تعیین کرد (Howard-Johnston, 2012:114). یک ناحیه تحت فرماندهی شاه باقی ماند (ویسهوفر، 243:1396). این اسپهدها گرچه «شاه» خوانده نمیشدند (کریستینسن ۳۹۴:1378)، بالاتر از مرزبانان بودند و اختیارات وسیعی شامل اختیارات و امکانات یک فرماندۀ نظامی و نیز یک استاندار معمولی را داشتند (Howard-Johnston, 2012:122). او با مزدبگیرکردن اسواران و نظمبخشیدن به ارتش، جنگسالارن حرفهای (مطلوبکاری، 342:1399) را ایجاد کرد. همچنین جنگجویان بیابانگرد که قبلاً گاهی بهصورت متحد شاه در جنگها حضور داشتند (فرای، 237:1380)، توسط انوشیروان همراه با جنگجویان قبایل داخلی در ارتش وارد شدند (کریستینسن، 492:1378). فرماندهان این ارتش، که در اینجا نظامیان حرفهای نامیده شدهاند، عضو جدید ائتلاف شدند. آنها اغلب از خاندانها بودند، اما مقام خود را از فرمان شاه میگرفتند و در رأس نظامیانی بودند که شغلی غیر از جنگ نداشتند؛ بنابراین در وهلۀ اول به فرماندهان خود وفادار بودند؛ اما ممکن بود فرصتهای بهتر شغلی را از دست ندهند؛ مثلاً برخی اسواران بعد از جنگ قادسیه تسلیم شدند (نولدکه، 663:1358). این فرماندهان بزرگ با در اختیار قرار داشتن نیروهای دائمی و ثروت و شهرت ناشی از موفقیتهای نظامی، در شرایطی قرار گرفتند که حق دودمانی ساسانیان را نقض کردند و به رقیب شاه تبدیل شدند (کریستینسن، 1378: 268؛Shayegan, 2013:811). این نظامیان در مواردی، بهرام چوبین و شهربراز شاه شدند و گاهی برخی از آنها، همچون ویستهم، سالها بر سر آن جنگیدند. هرمز چهارم سعی کرد تا از قدرت اسوران بکاهد و دیگر سپاهیان را تقویت کند (نولدکه، 388:1358)؛ اما جنگسالاران در اواخر ساسانیان مهمترین نیرو در رقابتهای سیاسی بودند (مطلوب کاری، 344:1399؛ فرای، 1363: 375؛ Shayegan, 2013: 811). 5- تحولات دولت ساسانیان بهعنوان یک دولت طبیعیطول عمر ساسانی به پنج دوره تقسیم شد. وقایع شروع و پایان و برخی ویژگیهای دورهها در جداول 1 و 2 منعکس شده است. ترتیب و تاریخ حوادث در این بخش براساس (فرای، 1380) است؛ اما برای پرهیز از ارجاعات متعدد و تکراری در متن ذکر نشده است. 5-1- دورۀ اول- شکلگیری دولت (271-216)از دیدگاه این مقاله، شروع دورۀ اول زمان ایجاد یک ائتلاف موفق، وقتی است که اردشیر، شاه فارس شد، یعنی زودتر از 226 که خود را شاهنشاه نامید و پایان این دوره مرگ شاپور اول است. اردشیر خود فرماندۀ عملیات نظامی بود و خاندانهای اشکانی با رضایت یا از ناچاری، غلبۀ او را پذیرفتند و یا جنگیدند و نابود شدند. او خود را از «دودۀ ایزدان» میدانست و کاری کرد که آتشکدههای موجود، نشانهای از پیروزی او داشته باشند و بخشهایی از کشور را که با جنگ گرفته بود، به اعضای خاندان خود واگذار کرد (فرای، 1380: 224). همچنین دستوراتی برای گردآوری متون دینی و ارائۀ یک متن واحد از بین آنها داد. چه هدف این اقدامات را تضعیف اشراف (یارشاطر، 1380:305) یا ایجاد تمرکز قوای ملی در جنگ با رومیان (گیرشمن، 380:1372)، یا مشروعیتبخشی به خود (ویستهوفر، 1396) بدانیم، نشان میدهد که کارکرد دین بهعنوان یک فعالیت حیاتی جامعه برای ساسانیان شناختهشده بود. به این ترتیب آنها دولتی ازلحاظ میزان تمرکز و نقش دین متفاوت از اشکانیان را ایجاد کردند. برخی بین شکلگیری ساسانیان با صفویان و فاطمیان مشابهت قائلند (Daryaee, 2009:70)ِ. اردشیر آنقدر سرزمین تسخیر کرد که خود را «شاهنشاه ایران» بنامد و چنان اعتباری داشت که پسرش شاپور را در پادشاهی خود شریک و مسئلۀ جانشینی را پیشدستانه حل کرد. در زمان شاپور اول، تلاش برای تصرف برخی سرزمینهای جدید و واگذاری ادارۀ آن به نزدیکان ادامه یافت؛ اما مهمترین فعالیتهای نظامی اردشیر و جانشینش، تهاجم به روم یا مقابله با آن بود. البته بسیاری از سرزمینها بهخصوص در منطقۀ قفقاز و در شرق بهصورت شاهنشینهای مستقل در اختیار خاندانها ماند ( فرای، 227:1380). گرچه اقدامات اردشیر اول و شاپور اول برای ایجاد برخی شهرها و کوچدادن برخی از نیروهای ماهر رومی به این شهرها درآمدهایی برای دولت حاصل کرد، منابع اصلی رانت در این دوره عملیات نظامی بود (فرای، 1380 :232). شاه فرماندۀ عملیات نظامی بود و بیشترین منفعت را میبرد؛ با این حال مبالغ رانت دیگر اعضا، خاندان سلطنتی، فرماندهان نظامی و خاندانها، چنان زیاد بود که آنها را به مشارکت در عملیات بکشاند و ائتلافی منسجم شکل گیرد. با توجه به نقش دین و توجهی که اردشیر و شاپور اول به آن داشتند، بین نخبگان دینی برای عضویت در ائتلاف رقابتی ایجاد شد که یکسوی آن مانی و سوی دیگر کرتیر بود؛ ولی این رقابت به جایی نرسید که عضوی به ائتلاف اضافه شود. با این حساب اعضای اصلی ائتلاف در این دوره شاه و خاندانش، منصوبان شاه بهعنوان حاکم ایالتها، فرماندهان نظامی و خاندانها بودند و موبدان و دیوانیان نقش تعیینکنندهای نداشتند. شاه محور و عضو غالب ائتلاف بود؛ چون منشأ اصلی رانت بود و نیز پایگاه و ادعاهای دینی برای محدودکردن قدرت خاندانها داشت. میزان و سهم اعضا از رانت و محوریت شاه باعث استحکام بسیار بالای ائتلاف بود. شروع همۀ پادشاهیها با ولیعهدی، پایانشان با مرگ طبیعی و میانگین عمر پادشاهیها 5/18 سال، رتبۀ دوم بین دورههاست. 5-2- دورۀ دوم- شکلگیری ائتلاف اصلی (379-271)این دوره بعد از مرگ یک پادشاه مقتدر، شاپور اول، شروع و با پایان یک پادشاهیِ مقتدرانه و طولانی شاپور دوم به آخر میرسد. شروع دوره بر اثر رقابت بر سر جانشینیِ پادشاهِ مقتدر با برخی تنشهای داخلی همراه شد و در حدود یکسوم اول آن چندین پادشاه در ائتلافی با تضعیفِ نسبیِ جایگاه پادشاه و انسجام کمی کمتر از قبل به قدرت رسیدند؛ اما دو سوم بعدی دوره، پادشاهی طولانی شاپور دوم است که از میانههای آن قدرت پادشاه فزونی گرفت و در پایان به اوج رسید. ازلحاظ منابع رانت در یکسوم اول دوره با بازپسگیری بخشهایی از سرزمینهای میانرودان توسط روم، منابع رانت مقداری کاهش داشت، ولی دیگر رانتهای قبلی برقرار بود. تهاجمها و شورشهایی در شرق اتفاق افتاد، ولی هر بار سرکوب شد. این شرایط تا میانۀ پادشاهی شاپور دوم ادامه یافت تا اینکه موفقترین عملیات نظامی علیه رومیان در سال 276 اتفاق افتاد و انواع رانتهای ناشی از عملیات نظامیِ موفق ایجاد شد. ایجاد دیوارها و قلاع دفاعی در دورۀ شاهان قبل از شاپوردوم در مقابل هجوم قابایل بیابانگرد و در زمان او در مقابل روم بود. احداث شهرها و مهمتر از همه، توسعۀ زیرساختهای کشاورزی در دوران شاپور دوم انجام شد (فرای، 1380 :238؛ Farahani 2020) و درنتیجه رانت ائتلاف افزایش یافت. رقابت بر سر نمایندگی نخبگان دینی بین مانی، که با نظر مساعد شاپور اول دارای موقعیتی شده بود، و کرتیر در زمان بهرام اول با زندانی و کشتهشدن مانی به نفع کرتیر تمام شد. کرتیر با سازماندهی روحانیان در زمان بهرام دوم عضو مؤثر ائتلاف شد و با مدیریت او کار به جایی رسید که تاج شاهی را موبد موبدان بر سر شاه بگذارد، در حالی که قبلاً شاه مقامهای موبدان را اعطا میکرد (فرای، 234:1380). در زمان شاپور دوم دستگاه دینی همسنگ دربار شد که بعضی آن را با زمان صفویان مقایسه کردهاند (فرای، 239:1380). از 8 جابهجایی پادشاهی در این دوره تنها 2 جابهجایی، سرنگونی بهرام سوم و نرسه خشونتآمیز بود. پشتیبانان نرسه عمدتاً شاهنشینهای مرزی بودند و در مناطق مرکزی پشتیبانانی نداشتند (فرای، 230:1380). متوسط عمر پادشاهی 5/13 سال، رتبۀ سوم بین دورههاست. جایگزینی شاپور قبل از تولد، یا شاید خردسالی، نشان میدهد رانتهای موجود و توازن قوا چنان بود که اعضا بر تداوم فعلی توافق داشتند. درمجموع میزان خشونت در این دوره نسبتبه دورۀ قبلی بیشتر، اما از دورههای بعدی خیلی کمتر بود. در ابتدای این دوره ائتلاف مسلط همان ائتلاف قبلی، اما با تضیف جایگاه شاه بود؛ سپس روحانیان به ائتلاف اضافه و به عضوی مهم تبدیل شدند. قدرت شاه بعد از مدتی مجدداً افزایش یافت و به یکی از بالاترین نقاط اوج خود رسید. 5-3- دورۀ سوم - ائتلاف شکننده (379-498)آغاز دورۀ سوم شروع پادشاهی اردشیر دوم و پایان آن برکناری جاماسب و شروع پادشاهی دوم قباد اول است. دوره با رقابتهای جانشینی شروع شد و درنتیجۀ آن موقعیت پادشاه تضعیف و در ادامه وضعیت بدتر هم شد. در طول این دوره بهجز زمان بهرام گور، عملیات نظامی موفق در جنگ با بیزانس، که جای روم را گرفته بود، انجام نشد. هجوم قبایل بیابانگرد و شورشها در شرق، کمابیش بهصورت پیوسته ادامه داشت؛ عملیات نظامی علیه آنها معمولاً نهتنها رانتی نداشت، هزینهزا نیز بود. البته برخی اقدامات مانند احداث قلاع دنبال شد (Farahani, 2020:10) و جریان مالیاتها، عمدتاً کشاورزی، برقرار بود. وقوع خشکسالی در اواخر دوره، رانت کشاورزی را کم کرد و موجب هجوم قبایل بیابانگرد به هر دو امپراتوری ایران و بیزانس شد؛ طوری که برخی پادشاهان، بهخصوص یزدگرد دوم، بیشتر در شرق حضور داشتند تا در تیسفون (فرای، 245:1380). پیروز چند جنگ علیه بیابانگردان انجام داد؛ اما مجبور به پرداخت باج به آنها شد و درنهایت در یکی از این جنگها کشته شد. بلاش مدتی با نظر بزرگان سلطنت کرد و آنگاه قباد اول را بر تخت نشاندند و با فاصلۀ کمی او را زندانی کردند و جاماسب را جایش گذاشتند. قباد فرار کرد و با همراهی هیاطله برگشت و در شرایطی دشوار، مجدداً شاه شد. اهمیت دیوانیان در این دوره کمکم زیاد شد؛ اما ظاهراً جایگاهشان چنان نبود که موجب یا مستوجب خشونت باشد. در این دوره بهدلیل زیادنبودن رانت، اعمال خشونت زیاد بود؛ طوری که حکمرانی هیچیک از یازده پادشاه این دوره، بهجز یزدگرد دوم، بهطور طبیعی پایان نیافت؛ البته بیشتر آنها بهصورت توطئۀ قتل بود نه قتل یا براندازی بسیار خشونتآمیز. میانگین عمر پادشاهیهای این دوره رتبۀ چهارم بین دورهها و برابر 8/10 سال، برابر میانگین کل پادشاهیهای ساسانیان است. در اواخر این دوره ساسانیان در پایینترین نقطه بودند. خزانۀ خالی ناشی از خسارتهای شکست در برابر هیاطله و تغییرات سریع و خشونتآمیز پادشاهان، نشاندهندۀ ناکارآمدی ائتلاف بود. رقابتی جدی بین دو گروه بر سر قدرت درگرفت که هرکدام باید بازوی دینی میداشتند. شاه همراهی با مزدکیان در مقابل خاندانها، که احتمالاً ثروت زیادتری داشتند، و روحانیان زرتشتی را برگزید. ادعاهای مزدکیان و شاه دربارۀ توزیع ثروت و از بین بردن امتیازات خونی و نَسَبی، در وهلۀ اول ثروت و قدرت خاندانها و در وهلۀ دوم مشروعیت روحانیان زرتشتی را نشانه میرفت. مهمترین اصلاحات در شیوۀ کشورداری و تغییر در ائتلاف شروع شد. 5-4- دورۀ چهارم- دولتِ تمرکزگرا (498-628)آغاز این دوره با پادشاهی دوبارۀ قباد و انجام آن برکناری و اعدام خسروپرویز است. دورهای که ساسانیان به بیشترین قدرت، ثروت و وسعت قلمرو رسیدند؛ اما این آغازِ پایان ساسانیان شد. قباد قبلاً چارۀ خزانۀ خالی و موقعیت پایین پادشاه در مقابل قدرت و ثروت زیاد خاندانها و روحانیان زرتشتی را در آن دیده بود که با مزدکیان همنوا شود (گیرشمن، 361:1372). در سایۀ تهدید مزدکیان، او میتوانست موازنۀ قدرت را به نفع شاه بازآرایی و اصلاحات مدنظرش را اعمال کند؛ اما اجرای خواستۀ مزدکیان دربارۀ اشتراک ثروت و نابودی مزایای خونی نمیتوانست خیلی ادامه یابد (نولدکه، 675:1358). بازگشت قباد به قدرت با کمک نظامی قبایل بیابانگرد، فضایی جدید برای اصلاحات ایجاد کرد که انجام آنها موجب شروع رونق اقتصادی و درنتیجه افزایش رانت بهخصوص برای شاه شد. با تسلط نسبی قباد بعد از برخی پیروزیها در غرب، دیگر جولان مزدکیان خیلی لازم نبود. قباد مبارزه با مزدکیان را شروع کرد و انوشیروان، که هنوز ولیعهد بود، آنها را در پایتخت قتلعام کرد. مهمترین اصلاحات قباد و انوشیروان، اصلاح نظام مالیاتی، نظامی و دیوانی بود که وجه مشترک آنها کاهش قدرت و یا حذف برخی از اعضای ائتلاف و تمرکز تصمیمات مهم در دست شاه بود. در محاسبه و جمعآوری مالیات نقش خاندانها بهشدت تضعیف شد و اکنون توسط مأموران سلطنتی انجام میشود. با این اصلاحات تدریجاً نقش دهقانان افزایش یافت و آنها در مواردی به اشراف محلی تبدیل شدند (آذرنیوشه و صالحی، 1391). در اصلاحات نظامی با حذف فرماندۀ کل نیروهای نظامی، قدرت شاه بیشتر شد، نظامیان به موقعیتی شبیه اقطاعداری در دورۀ اسلامی رسیدند و لقب شاه برای هرکسی غیر از رأس دولت مرکزی حذف شد (اینوسترانتسوف، 1348: 64). چنانکه گفته شد، قدرت دبیر دبیران کاهش یافت و قدرت روحانیان تعدیل شد (فرای، 33:1363؛ نولدکه، 675:1358). شواهد باستانشناسی نشان میدهد که سرمایهگذاریهای دولت در توسعۀ کشاورزی بهخصوص در میانرودان بسیار عظیم و بزرگترین سرمایهگذاریها در جهان تا آن زمان بوده است (Farahani, 2020:7). عملیات موفق نظامی علیه بیزانس با رانتهای درخور توجه در این دوره، بیشتر از دورۀ قبل بود. انوشیروان در عملیات با همکاری ترکان، هیاطله را نابود کرد. رانتهای حاصل از رونق کلی اقتصاد و افزایش جمعیت بر رانتهای نظامی افزوده شد. درنتیجه ائتلاف مسلط و بهخصوص پادشاه در انتهای دوره به ثروتی افسانهای دست یافتند که در بقیۀ تاریخ زبانزد شد. انوشیروان برای ایجاد سپاهی کارآمد، نیروی مزدبگیر نظامی را با حضور نیروی زبده از قبایل بیابانگرد ایجاد کرد. این نیروها دیگر جنگجویان تحت نظر خاندانها نبودند و انتظار میرفت مطیع شاه باشند؛ اما بعداً و بهخصوص وقتی پادشاه خود در جنگ شرکت نداشت، وفاداری آنها بیشتر به فرماندهانشان بود تا پادشاه. به این ترتیب فرماندههان نظامیِ موفق، به فکر پادشاهی یا شاهگزینی افتادند (مطلوبکاری، 1399: 344-342)، بهخصوص که بیشتر آنها هنوز عضو خاندانها محسوب میشدند. بعد از مرگ انوشیروان، هرمز چهارم برای حفظ قدرت، قدرت اسوران زرهپوش را در مقابل دیگر سپاهیان کاست (نولدکه، 416:1358). او برخی شکستها را بهانه کرد تا قدرت بهرام چوبین، فرماندۀ مشهور و قدرتمند، را تعدیل کند. برکناری هرمز و جانشینی خسرپرویز توسط بزرگان، نتوانست جلوی بهرام، که عزم تصرف تاج و تخت کرده بود، را بگیرد. برای اولینبار پادشاهی از خارج خاندان ساسانی، گرچه فقط برای حدود یکسال، بر تخت نشست. خسروپرویز که به بیزانس گریخته بود، با کمک آنها مجدداً قدرت را به دست گرفت و افرادی را که احساس میکرد در مقابل قدرتش مقاومت خواهند کرد، بهجز وستهم، یک فرماندۀ دیگر، که گریخت و مدتی در کوههای البرز حاکم شد، از میان برداشت. خسروپرویز تا مدتی سرگرم حل مشکلات شرق و برخی شورشها شد و با بیزانس، با توجه به کمک آنها در کسب پادشاهی در صلح بود. بعداً برخی جابهجایهای قدرت در بیزانس، بهانه و فرصتی شد تا فرماندهانش از چند جبهه دست به عملیات بسیار موفقیتآمیز بزنند. ادامۀ حوادث، شاه و فرماندهان بزرگ را به جایی رساند که بهرام چوبین و هرمز چهارم رسیده بودند. برخی اختلافات بالا گرفت، شاه فرمان قتل شهروراز، بزرگترین فرمانده را داد و آتش جدالها تا آنجا بالا گرفت که شهروراز به دشمن روی خوش نشان داد. هراکلیوس که موفقیتهایی به دست آورده بود، با همراهی یا حداقل عدم مقابلۀ یک فرماندۀ دیگر (پورشریعتی، 1398: 273-275)، بدون مانع چندانی تا نزدیک پایتخت پیش رفت؛ در پایتخت بزرگان شاه را برکنار و شیرویه را برتخت نشاندند، خسرپرویز اعدام شد و دولت ساسانی شروع به فروپاشی کرد. شاهان این دوره قدرت و ثروت زیادی داشتند و خود را برتر از روحانیان زرتشتی میدانستند (مطلوبکاری، 341:1399). آنها گرچه دین رسمی و آیینهای آن را رعایت میکردند، نسبتبه دیگر ادیان سختگیری نداشتند. از زمان هرمز چهارم نخبگان دیگر ادیان، برخی مقامات دیوانی را به دست آوردند (McDonough, 2011:305). تغییراتِ ائتلاف در این دوره شامل اضافهشدن نظامیان حرفهای، تضعیف و حتی حذف برخی خاندانها، اضافهشدن دبیران و تعدیل نسبی قدرت روحانیان زرتشتی بود. گرچه متوسط عمر پادشاهی در این دوره، 7/21 سال، بیشتر از همۀ دورههای دیگر است، فقط پایان پادشاهی انوشیروان مرگ طبیعی بود و ولیعهد مدنظرش بدون خونریزی به پادشاهی رسید؛ بقیۀ جابهجاییهای قدرت، همگی با خونریزیهای زیاد همراه بود. 5-5- دروۀ پنجم- زوال و فروپاشی ائتلاف (628-651)دورۀ پنجم دورهای کوتاه با حوادثی متعدد و بزرگ است. از کودتا علیه ثروتمندترین شاه دولت ساسانی، شاید تاریخ ایران، با وسیعترین قلمرو در عمر حدود 400 سالۀ این خاندان تا قتل آخرین پادشاهِ تنها در مرو، فقط 23 سال طول کشید. حوادث اصلی فقط در حدود 4 سال اول رخ داد. تفسیر این حوادث یکی از بزرگترین مسائل تاریخ ایران است. در اینجا تفسیر این حوادث بهعنوان نتیجۀ رقابت بر سر همین ثروت و قدرت پادشاه بین اعضای عمدتاً نظامی ائتلاف مسلط ارائه میشود. با قدرت و ثروتی که بعد از اصلاحات انوشیروان برای مقام پادشاه فراهم شد، رقابت شدید بر سر این مقام کاملاً مورد انتظار بود و وقتی مدعیان اصلی نظامیان بودند، حوادث خونین و سریع اتفاق افتادند. مالیاتهای دریافتی از مناطق میانرودان و ناحیهای که پادشاه، سپهبد آن بود و موفقیتهای عملیات علیه بیزانس، شاه را بسیار ثروتمند کرده بود. شاید با توجه به جبهههای متعدد جنگ، اینکه خسروپرویز در جنگ شرکت نداشت (نولدکه، 677:1358)، همینطور کاهش نیروی نظامی در پایتخت (نولدکه، 554:1358) معقول بود؛ اما این شرایط دست شاه را برای اعمال قدرت در مقابل فرماندهان حاضر در جبهه بست و آنها را به وسوسۀ پادشاهی انداخت. جدول 1- دورهها در دولت ساسانی برحسب تغییرات در ائتلاف مسلط
با پیروزیهای بیزانس و عزل شاه و جانشینی شیرویه، اکنون این ثروت و مقام افسانهای پادشاه بود که آتش رقابت خونین را در خاندان سلطنتی شعلهور میکرد. شیرویه، که در اواخر نظر شاه از او برای جانشینی برگشته بود، در کشتن هر رقیب بالقوهای چنان کرد که با مرگش هیچ نامزد جدی پادشاهی در خاندان ساسانی وجود نداشت. چندین ائتلاف زودگذر با زدوبندهای موقت و سست بین چند تن صاحب شمشیر و اعضایی از خاندان ساسانی ایجاد شد؛ ولی هیچکدام دوام نیافت. از سوی دیگر نظامیانِ اقطاعدار سالها با قدرتی بالاتر از مرزبانان سنتی، حکومت محلی را تجربه کرده بودند و دلبستگی چندانی به دولت مرکزی نداشتند (فرای، 268:1380). علاوه بر اینها، فشارهای ناشی از حملات عربها و ناتوانی در مقابله با آنها، شرایطی را فراهم کرد که در مدت کوتاهی بیش از ده انتقال قدرت انجام شد و هر بار جمعی کشته شدند؛ بهخصوص شهربراز جمع زیادی را کشت (نولدکه، 584:1358). این آشفتگیها بزرگان را بر سر انتخاب فردی از خاندان ساسانی خارج از پایتخت، یزدگرد سوم، به توافق رساند؛ اما نه او قوتی داشت و نه فشار عربها امکان بازیابی داد. با شکست در قادسیه و تاراجرفتن خزانه، آنچه برای رقابت و تصاحب باقیمانده بود، چندان نبود. بعد از جنگ نهاوند در 642، عملاً ائتلاف از هم پاشید. جنگهای بعدی مقاومتهای منفردانۀ حاکمان محلی بود (فرای، 270:1380). انگیزۀ عربها زیاد و چشمانداز پیروزی آنها و پیوستگانِ ارتشِ ساسانی چنان بود که مانع مهمی برای پیروزی مهاجمان ایجاد نشد. یزدگرد چند سالی از جایی به جایی رفت و هر بار بخشی از نیروها و متحدانش را از دست داد تا تنها ماند و به قتل رسید.
جدول 2- مشخصات دورهها ازلحاظ میزان اعمال خشونت(1) در جابهجایی قدرت
*دو مدعی قبل از شروع پادشاهی بهرامگور کشته شدند (فرای، 244:1380)؛ اما چون شاه تلقی نشدهاند در اینجا نیامدهاند. **کشتهشدن پیروز اول در جنگ با هیاطله در محاسبات نیامده است. 6- جمعبندی و نتیجهگیریدر این مقاله برای اولینبار از چارچوب مفهومی «نظم اجتماعی دسترسی محدود» و «دولت طبیعی» برای تفسیر تحولات دولت ساسانیان استفاده شد. درمجموع نتایج، قابلیت رضایتبخش آن را برای تفسیر این تحولات نشان میدهد. چنانکه گفته شد، دولت طبیعی که بیشتر تاریخ بشر را شامل میشود، سازمانی هواداری با عضویت قدرتمندان عرصههای مختلف جامعه، ائتلاف مسلط، است که با محدودکردن دسترسی به منابع و فعالیتهای ارزشمند، بیشترین رانت را برای خود ایجاد میکند. اعضای ائتلاف مسلط در طول دولت ساسانی شامل شاه و خاندانش، خاندانها، روحانیان، دبیران و نظامیان حرفهای بودند. منابع اصلی تولید رانت، مالیات، عملیات نظامی و ایجاد برخی زیرساختها بود. مدت بررسیشده از پادشاهی اردشیر در فارس تا مرگ یزدگرد است که با چهار واقعۀ مرگ شاپورهای اول و دوم، پادشاهی دوبارۀ قباد و برکناری خسروپرویز، به پنج دوره تقسیم شد. با بررسی منابع رانت در هر دوره، تغییرات در ائتلاف متناظر با روند حوادث و تحولات خاص مانند جنبش مزدکیان، اصلاحات قباد و انوشیروان و فروپاشی ساسانیان تفسیر شد. ائتلاف دورۀ اول شامل شاه، خاندان ساسانی و نظامیانشان بود. شاه بهدلیل نقشش در تولید رانت عملیات نظامی و ادعاهای دینی، تسلط کاملی بر ائتلاف داشت. با پیوستن برخی خاندانها و تعیین افرادی از خاندان سلطنتی برای ادارۀ بخشهایی از کشور، دولتی متمرکزتر و دینیتر از اشکانیان ایجاد شد (اینوسترانسف، 9:1348). در دورۀ دوم رقابت بین نخبگان دینی به نفع روحانیان زرتشتی پایان یافت و آنها عضو قدرتمند ائتلاف شدند. در آغاز دورۀ سوم همین اعضا در قالب ائتلافی شکننده با شاهی ضعیف ادامه یافت که با افزایش نقش دیوانسالارن همراه بود. در اواخر این دوره، خشکسالی و هجوم قبایل بیابانگرد، ائتلاف را با مشکلات زیادی مواجه کردند. در آغاز دورۀ چهارم شاه با همراهیِ موقت با مزدکیان و کمک هیاطله موفق شد خود را قدرت غالب ائتلاف کند. قباد و پسرش انوشیروان با اصلاحات مالیاتی، نظامی و دیوانی، دولتی ایجاد کردند که در ائتلافش دبیران عضو، خاندانها تضعیف، قدرت روحانیان تعدیل، بیشتر نیروی نظامی مزدبگیر و نخبگان نظامی اقطاعدار شدند. این اصلاحات گرچه ثروت اعضای ائتلاف بهویژه شاه را افزایش داد، اعمال خشونت توسط نظامیان حرفهای، که اکنون پول و نیروی وفادار داشتند، نیز توجیهپذیر شد. دورۀ چهارم با خشونت بین شاه و نظامیان حرفهای، برکناری و اعدام خسروپرویز پایان یافت. در آغاز دورۀ پنجم، رقابت درونی خاندان ساسانی را تقریباً نابود کرد. با فشار تهاجمی عربها، عدم توافق بین نظامیان و تضاد مرکز و پیرامون، هیچ ائتلاف قدرتمندی شکل نگرفت و دولت ساسانی فروپاشید. براساس چارچوب مفهومی فوق، وقتی رانت بیشتر و نقش شاه در تولید آن بیشتر باشد، ائتلاف مستحکمتر است. همچنین جانشینی یک پادشاه قدرتمند و ثروتمند میتواند باعث رقابت خشونتبار شود. تغییرات موقعیت شاه و رانت اقتصادی در دورههای مختلف و وجود پادشاهان قدرتمند، شاپور اول و دوم و انوشیروان و خسروپرویز، این انتظار را ایجاد میکند که ترتیب نزولی استحکام دورهها، اول، چهارم، دوم، سوم و پنجم باشد. مطابق جدول 2 و توضیحات قبلی، مشاهده میشود که ترتیب نزولی استحکام دورهها دقیقاً مطابق انتظار است. از دیدگاه تغییر موقعیت دیگر اعضای ائتلاف، بهجز شاه که فوقاً بیان شد، میتوان گفت نقش خاندانها نوساناتی داشت؛ اما درمجموع کاهشی بود. روحانیان از بهرام دوم عضو ائتلاف شدند و در دورۀ چهارم و پنجم قدرتشان کمی تعدیل شد. نقش دبیران تا اواخر دورۀ سوم افزایشی، اما چندان نبود؛ تا اینکه از زمان انوشیروان تا آخر، عضو ائتلاف شدند. نظامیان حرفهای بعد از انوشیروان بهسرعت قدرت یافتند و در انتها بیشترین قدرت را داشتند. این پژوهش در جهات مختلفی گسترشدادنی است؛ مثلاً استفاده از این چارچوب مفهومی برای انجام مطالعات مقایسهای بین روم، ایران و چین مانند (Cosmo & Maas, 2018; Kim, 2018) یا بهکارگیری آن برای دیگر دولتها در تاریخ ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
https://fidibo.com/book/64179 .
https://taaghche.com/book/109446.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 773 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 451 |