تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,902,960 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,959,668 |
بررسی چندمعنایی پیشوند /hæm-/ «هم-» در زبان فارسی براساس رویکرد معنیشناسی شناختی | ||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||||||||
مقاله 5، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 27، مهر 1401، صفحه 69-90 اصل مقاله (2.06 M) | ||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2023.135976.1694 | ||||||||
نویسندگان | ||||||||
مریم عظیمی1؛ مسعود دهقان* 2؛ اکرم کرانی3 | ||||||||
1دانشجوی دکتری، گروه آموزش زبا انگلیسی و زبان شناسی، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران | ||||||||
2دانشیار، گروه زبان و ادبیات انگلیسی و زبانشناسی، دانشکده زبان و ادبیات، دانشگاه کردستان، کردستان، ایران | ||||||||
3استادیار، گروه آموزش زبان انگلیسی و زبانشناسی، واحد کرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمانشاه، ایران | ||||||||
چکیده | ||||||||
از جمله مسائلی که در چارچوب معنیشناسی شناختی به آن پرداخته میشود، مسئله چندمعنایی است. یکی از مفاهیم بنیادی در مسئله چندمعنایی مقولههای شعاعی است. در معنیشناسی شناختی، یک واژه چندمعنا یک مقوله را تشکیل میدهد و معانی مختلف آن واژه عضوهای آن مقوله را به خود اختصاص میدهند. از این منظر، پیشوندها نیز دارای معانی متعددی هستند که میتوانند آنها را به پایههای خود بیافزایند. در این راستا، در پژوهش حاضر چندمعنایی پیشوند /hæm-/ با تکیه بر رویکرد معنیشناسی شناختی مورد بررسی قرار گرفت. ماهیت روششناختیِ این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده و دادهها به روش کتابخانهای از منابع فارسیزبان لغتنامۀ دهخدا (1373)، فرهنگ معین (1381) و فرهنگ عمید (1389) استخراج شدهاند. یافتهها نشان داد که پیشوند غیرفعلی /hæm-/ یک پیشوند چندمعنایی با طیفی از کارکردهای واژگانی است. این پیشوند در برخی موارد معنای واژگانی ریشۀ کلمهرا تغییر میدهد و در نتیجه یک عنصر واژگانی متمایز ایجاد میکند. همچنین، نتایج نشان داد که پیشوند /hæm-/از پنج معنای متمایز برخوردار است که براساس معیارهای تعیین معنای سرنمون مشخص شد معنای «اشتراک» معنای مرکزی یا سرنمون پیشوند /hæm-/ است و چهار خوشۀ معنایی متمایز دیگر نیز حول این معنای مرکزی شکل گرفتهاند. بنابراین، پیشوند /hæm-/ همانند مقولات واژگانی، مقولهای را شکل داده است که همۀ معانی خود را حول یک معنای مرکزی گرد آورده است. | ||||||||
کلیدواژهها | ||||||||
معنیشناسی شناختی؛ چندمعنایی؛ مقولۀ شعاعی؛ پیشوند؛ زبان فارسی | ||||||||
اصل مقاله | ||||||||
1. مقدمهواژههای زبان را میتوان براساس ساختار درونی آنها در دو گروه واژههای بسیط و واژههای غیربسیط قرار داد. واژههای بسیط تنها از یک تکواژ غیرقابل تجزیه ساخته شدهاند. در مقابل، واژههای غیربسیط واژههایی هستند که میتوان ساختمان آنها را به عناصر سازندهشان تجزیه کرد. درواقع، عناصر ساختاری تجزیهشده واژههای غیربسیط تکواژهایی هستند که دارای معنا و یا نقش دستوریاند. یکی از عناصری که در ساختمان واژههای زبان وجود دارد، وند[1] است. بائر[2] (2004) معتقد است وند تکواژی وابسته است که بهتنهایی بهکار نمیرود و تنها در پیوند با واژه یا ستاک بهکار میرود. وجود این تعریف باعث شده است که پژوهشگرانی همچون حقشناس (1387)، برخی از تکواژهایی را که به واژهها افزوده میشوند، در زمرۀ پیشوندهای فارسی قرار ندهند، مانند تکواژ «هم-» در واژۀ «همکار»، چرا که این تکواژها میتوانند به تنهایی نیز بهکار روند، مانند «هم» در جمله «ما او را هم با خود بردیم». در این رابطه، طباطبایی (1394) بیان میکند که این عناصر، مانند «هم»، صرفاً همآوا هستند، به دلیل اینکه در دو نقش متفاوت بهکار رفتهاند. همچنین، براساس نظر بائر (2004) برای تعیین مقولۀ دستوری یک تکواژ، نقش یا کارکرد آن اهمیت دارد. وندها خود به دو دستۀ تصریفی[3] و اشتقاقی[4] تقسیم میشوند. وندهای تصریفی وندهایی هستند که به واژههای زبان معنا یا نقشی دستوری اضافه میکنند؛ اما وندهای اشتقاقی در ترکیب با واژههای زبان معمولاً معنایی قاموسی به واژهها اضافه میکنند و طبقه یا معنای آنها را نیز تغییر میدهند. وندهای اشتقاقی خود به دو گروه پیشوندها[5] و پسوندها[6] تقسیم میشوند. بهلحاظ تاریخی، بیکس[7] (1389) معتقد است که پیشواژهها (یعنی حروف اضافه) و پیشوندها بهویژه پیشوندهای فعلی دورههای بعد، همه در زبانهای هند و اروپایی آغازین[8] قید بودهاند و در زبان هند و اروپایی هیچ پیشواژه یا پیشوندی (فعلی) وجود نداشته است. پیشوندهای فعلی زبانهای ایرانی باستان علاوهبر نقش پیشوندی، اکثراً نقش قیدی نیز داشتهاند و برخی از آنها در نقش حرف اضافه نیز ظاهر شدهاند. از این رو، وی بر این باور است که پیشوندهای این دوره شامل دو گونه پیشوند است. آنهایی که تنها نقش پیشوندی داشتند و آنهایی که افزون بر نقش پیشوندی، قید و حرف اضافه نیز بودهاند. از نظر وی پیشوندهای زنده و فعال امروزی زبان فارسی، در واقع، همان قیدها، صفتها و حروف اضافه دورۀ پیشین (باستان و میانه) هستند که بهصورت پیشوند در این دوره بهکار میروند. بر این اساس، میتوان گفت که پیشوندهای زبان فارسی در اصل واژههایی هستند که در گذر زمان بر اثر فرایند دستوریشدگی[9] دچار تغییر نقشی، معنایی و آوایی شدهاند و امروزه بهعنوان پیشوند در ساختمان واژهها بهکار میروند. بر پایۀ آنچه بیان شد میتوان گفت که پیشوندهای موجود در زبان که بخشی از ساختمان واژهها تلقی میشوند، دارای معنایی پیشین یا اولیه بودهاند که ممکن است در گذر زمان تغییر کرده یا حوزههای معنایی جدیدی به آن افزوده شده باشد. بهعنوان نمونه، پیشوند «باز-» در جملۀ «پیش کسری گفتند که او نافرمانی میکند و سرکشی، نامه نوشت که او را بازخواند (قصص الانبیاء)» در هَمایی با فعل «خواند» معنای «طلبیدن» را شکل داده است. همچنین، پیشوند «باز-» در واژههای «بازگشت، بازپرس و بازدید» معناهای متفاوتی را به پایههای «گشت، پرس و دید» افزوده است. در توجیه این موضوع میتوان به پدیدۀ چندمعنایی[10] اشاره کرد. چندمعنایی وضعیتی است که در آن یک واژه چندین معنای مرتبط بههم دارد. آنتونانو[11] (1999) معتقد است که چندمعنایی پدیدهای با مرزهای مشخص و خالی از ابهام نیست. در حوزۀ معناشناسی، چندمعنایی از این جهت حائز اهمیت است که زایایی معنا و بسط مفاهیم تا حد قابلتوجهی در نتیجۀ ایجاد و شکلگیری چندمعنایی بهوقوع میپیوندد. میتوان گفت که چندمعنایی واحدهای زبانی اعم از واژه، تکواژ، حروف اضافه، وندها و ... پدیدهای جهانی است و در همۀ زبانها و در تمام دورههای تاریخی آنها اتفاق میافتند (Vanhove, 2008). در این راستا، زبانشناسی شناختی[12] تغییر معنای یک واژه یا عنصر زبانی را در قالب الگویی نظاممند تحلیل میکند. تغییر معنا هم بهصورت تدریجی و در طول دورهای از زمان و هم در ترکیبهای مختلف زبانی در یک زمان خاص صورت میگیرد. موضوع شبکه شعاعی[13] که در دل موضوع مقولهبندی در زبانشناسی شناختی مطرح شده است، چگونگی بسطهای معنایی یک واژه را در چارچوب شناختی تحلیل میکند. با توجه به آنچه بیان شد، موضوعی که نمایان میشود این است که همانند واژهها، پیشوندهای زبان فارسی مانند «هم-» که بازماندههایی از دورههای پیشین زبان مذکور بهشمار میروند، در گذر زمان دچار تغییر شده و به تبع آن معنای آنها نیز تغییر یافته و در ترکیب با پایههای مختلف گسترش یافتهاند. همچنین، از آنجا که پیشوندها بهعنوان عناصری سازنده در ساخت واژههای زبان و مفاهیم جدید نقشی مهم را در زبان ایفا میکنند، تعیین معنای سرنمون[14] و شبکه شعاعی آنها میتواند گامی موثر در شناخت گسترۀ معنایی آنها باشد. از این رو، در پژوهش پیشرو نگارندگان قصد دارند تا به این پرسشها پاسخ دهند که معنای سرنمون و شبکۀ شعاعی چندمعنایی پیشوند /hæm/ کدامها هستند؟ همچنین، واژههای آمیختۀ حاصل از پیشوند /hæm-/ چگونه تبیین میشوند؟
2. پیشینۀ پژوهشدر زبان فارسی اکثر پژوهشهایی که براساس رویکرد شناختی وندها را تحلیل کردهاند، پیرامون تحلیل معنایی پسوندها بوده است. دربارۀ پیشوندهای زبان فارسی، در ایران پژوهشهای اندکی انجام شده است. از این رو، پیشینۀ مطالعاتی چندانی در این زمینه وجود ندارد. در این بخش، ابتدا به پژوهشهای داخلی پیرامون موضوع مورد بحث خواهیم پرداخت. افراشی و کوشکی (1396) در پژوهشی پیشوند «پیش-» را بررسی کردهاند. از نظر آنها مشتقات پیشوند «پیش-» مقولهای چندمعنایی با یک ساختار نظاممند را شکل داده است. آنها پس از مشخصکردن شبکۀ شعاعی پیشوند «پیش-»، دو خوشۀ معنای مرکزی ترتیب مکانی و ترتیب زمانی تعیین کردهاند، و با استفاده از معیارهای تایلر و ایوانز (2003) مفهوم مکانی پیشوند «پیش-» بهعنوان معنای اصلی و اولیه یا معنای سرنمون در نظر گرفته شدهاند که معانی دیگر آن حول این معنای سرنمون قرار گرفتهاند. پورمحمد و همکاران (1398) در پژوهشی شبکۀ معنایی پیشوند «فرو» را در چارچوب معناشناسی شناختی بررسی کردهاند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که «پایین و زیر» معنای سرنمون پیشوند «فرو» است و معانی حاشیهای و خوشهای آن نیز شامل چند گروه «ثبوت و وقفه، عقب، کنار، تقلیل، تحقیر، کنترل، و غیره» است. آنها از یافتههای پژوهش خود نتیجهگیری کردند که رویکرد شناختی در مقایسه با رویکردهای سنتی تحلیل بهتری از روابط معنایی پیشوندها بهدست میدهد. خرمایی و همکاران (2019) براساس چارچوب چندمعنایی نظاممند به بررسی چندمعنایی چهار پیشوند نفی غیرفعلی (ضد-، بی-، نا-، غیر-) در زبان فارسی پرداخته و شبکۀ معنایی هر پیشوند را در قالب یک مقولۀ شعاعی ترسیم کردند. یافتههای آنها نشان داد که فقط در سه پیشوند (ضد-، بی-، نا-) از چهار پیشوند (ضد-، بی-، نا-، غیر-) چندمعنایی وجود دارد. آنها، همچنین، نشان دادند که ساز و کار مفهومی چندمعنایی در این پیشوندها مجاز است. همچنین، در پیشینۀ مطالعاتی خارجی پیرامون پیشوندها، لانس[15] (2010) در رسالۀ خود پیشوند چندمعنایی زبان روسی «-po» را در چارچوب نظری زبانشناسی شناختی بررسی کرد. نتایج بررسی وی نشان داد که معانی پیشوند «-po» را میتوان به دو دسته یا خوشه تقسیم کرد: خوشۀ اول شامل معانی تقلیلدهنده،[16] محدودکننده،[17] واردشونده[18] و نتیجهای[19] بود؛ و خوشۀ دوم بیشتر شامل معانی توزیعی[20] و تناوبی[21] بوده است. وی، همچنین، نشان داد که از میان معانی پیشوند «-po»، معنای «نتیجه» معنای مرکزی یا سرنمون است و دیگر معانی پیشوند «-po»، حاصل بسط استعاری[22] و مجاز[23] آن معنای مرکزی هستند. هماوند[24] (2011) در پژوهشی به تجزیه و تحلیل پیشوندهای مدرج در زبان انگلیسی همچون«hyper-، mega-، super-، sur- و ultra-» پرداخته است. وی نشان داد که پیشوندهای درجهای در زبان انگلیسی دارای طیف گستردهای از معانی هستند که حول یک معنای مرکزی جمع میشوند. وی، همچنین، استدلال کرد که پیشوندهای درجهای در زبان انگلیسی مجموعهای معنایی را تشکیل میدهند که در آنها نه تنها شباهتها، بلکه تفاوتها را نیز برجسته میکنند. تچیزماروف[25] (2012) از دیدگاه زبانشناسی شناختی به بررسی پیشوندهای فعلی «NAD و POD» پرداخته و در خصوص حروف اضافه بلغاری و پیشوندهای فعلی «NAD و POD» بیان کرد که معانی اولیه آنها بهعنوان یک شئ متحرک (TR) واقع در بالا یا زیر یک شئ ثابت (LM) در نظر گرفته میشود. نتایج پژوهش وی نشان داد که شبکههای معنایی حروف اضافه بلغاری و پیشوندهای فعلی «NAD و POD» یک هستۀ معنایی مشترک را نشان میدهند. همچنین، یافتهها نشان داد که این هستۀ معنایی مشترک از مفهوم فضایی مرکزی[26]، ارتباط نزدیک بین پیشوندها و حروف اضافه، تغییرات معنایی مکانی- استعاری منسجم[27] و شباهتهای ساختاری[28] بین «NAD و POD» که اغلب متضاد هستند، سرچشمه میگیرد. سریک[29] (2013) معنای پیشوند فعلی[30] «na-» را در چارچوب زبانشناسی شناختی در زبان کرواتی بررسی کرد و نشان داد که چند زیرگروه از افعال شامل پیشوند «na-» مشخص میکنند چگونه معانی به ظاهر متمایز این پیشوند با طرحواره تصویری-مکانی مرکزیِ[31] آن در ارتباط هستند؛ و چگونه معانی دیگرِ این پیشوند «na-» به یکدیگر مربوط میشوند. بر پایۀ تحلیلهای خود از پیشوند فعلی «na-»، وی نتیجهگیری میکند که بهلحاظ معنایی تعداد کمی از مشتقات این پیشوند با هم مرتبط هستند. هماوند (2013) براساس معنیشناسی شناختی به بررسی نقش پیشوندهای مکانی[32] «ante-، fore-، mid-، inter-، intra- post-،under-،super-،sub-» در شکلگیری کلمات پرداخت و نشان داد که پیشوندهای فضایی طیف وسیعی از معانی را دارا هستند که حول یک معنای مرکزی جمع میشوند. یافتههای بررسی او نشان داد که در هر اشتقاق، پیشوند معنای ریشه را در جهت معینی تغییر میدهد و به این ترتیب مفهوم مورد نظر را در واژۀ مشتق رمزگذاری میکند. مارکوس[33] (2015) چندمعنایی پیشوند «para-» را بر اساس رویکرد معنیشناسی شناختی در زبان یونانی بررسی کرد و از رویکرد مبتنی بر پیکره برای بررسی چندمعنایی پیشوند «para-» و رابطه آن با زایایی این پیشوند استفاده کرد. وی ابتدا مقولههای معنایی و شبکۀ شعاعی پیشوند «para-» را مشخص کرد، سپس زایایی این پیشوند را بر اساس معانی آن در سیاقها،[34] انواع متون و مقولههای دستوری موجود در پیکره اندازهگیری کرد. نتایج بررسی وی نشان داد که پیشوند «para-» در سیاقهای نوشتاری نسبت به سیاقهای گفتار و مقوله دستوری اسمها زایاتر است. موینیحان[35] (2015) در پژوهشی بر پایۀ معنیشناسی شناختی به بررسی چندمعنایی پیشوند فعلی «na-» در زبان روسی پرداخت. او یک طرحوارۀ تصویر اصلی را برای معنای سرنمون پیشوند فعلی «na-» پیشنهاد کرد و مکانیسم شناختی دخیل در تغییر این معنای سرنمون را در جهت بسط معانی حاشیهای مشخص کرد. همچنین، مدل پیشنهادی موینیحان (2015) برای پیشوند فعلی «na-» نشان داد که این پیشوند بهعنوان یک مقولۀ شعاعی با چندین معنا در واژگان زبان روسی ذخیره شده است. در این مدل شعاعی هر معنا از طریق بسط استعاری یا مجازی از طرحوارۀ تصویر اصلی (فیزیکی) به معنای سرنمون مربوط میشوند. کتوفسکی[36] (2019) پیشوند فعلی انگلیسی «-out» را از منظر معنایی بررسی کرد و نشان داد که پیشوند فعلی «-out» بهعنوان یک پیشوند دارای یک معنای ملموس مرکزی است و از نظر او صورتهای پیشوند فعلی «-out» شامل سه معنای رویداد فرعی است که مفعول و فاعل در آن مشارکت دارند. تفاوت پژوهش حاضر نسبت به پژوهشهای پیشن این است که اولاً تاکنون تا جایی که نگارندگان بررسی نمودهاند، هیچ پژوهشگری چندمعنایی پیشوند /hæm-/ از منظر شناختی مورد بررسی و واکاوی قرار نداده است. نکتۀ دیگر آن که در این پژوهش با استفاده از نظریه آمیختگی مفهومی واژههای آمیختۀ مشتق از پیشوند بررسیشده تبیین شدهاند که در پژوهشهایی که ذکر آنها رفت، این امر مهم مورد بررسی قرار نگرفته است.
3. روش پژوهشاین پژوهشِ کیفی، مبتنی بر رویکرد نظری زبانشناسی شناختی بوده که نگارندگان دادهها را به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی و واکاوی قرار خواهند داد. شایان ذکر است که دادههای این پژوهش تعداد 436 واژه بوده است که از منابع کتابخانهای موجود در زبان فارسی، همچون کتابهای تاریخی و فرهنگهای معتبر مانند فرهنگ فارسی معین، فرهنگ عمید و همچنین لغتنامه دهخدا گردآوری شدهاند. سپس، با بهرهگیری از معیارهای ارائهشده توسط تایلر و ایوانز (2003) معنای سرنمون و حاشیهای پیشوند غیرفعلی /hæm-/ در زبان فارسی مشخص شده است. علاوهبر این، نگارندگان در صددند تا با استفاده از ابزارهای شناختی در این رویکرد برای معانی مختلفِ پیشوند موردبررسی، طرحوارۀ مربوطه را ارائه نمایند و در پایان شبکۀ شعاعی این پیشوند نیز ترسیم خواهد شد.
4. رویکردزبانشناسی شناختیزبانشناسی شناختی رویکرد نسبتاً جدیدی در زبانشناسی است. زبانشناسی شناختی به رویکردی از مطالعه زبان اطلاق میشود که پیدایش آن در دهۀ 1970 میلادی آغاز و از دهۀ 1980 تاکنون بهصورت روزافزون در حال رشد و گسترش بوده است (Croft & Cruise, 2004:1). به اعتقاد زبانشناسان شناختی، زبان مانند آینهای افکار و عملکرد ذهن را منعکس میکند و از طریق شناخت ذهن میتوان به ماهیت زبان پیبرد (Evans & Green, 2006:5). برخلاف سایر رویکردهای مطرح چون صورتگرایی و نقشگرایی، زبانشناسی شناختی یک نظریۀ واحد زبانی به حساب نمیآید. این رویکرد که از درون مکتب صورتگرایی و به ویژه معنیشناسی زایشی[37] در دهۀ 1970 جوانه زد، شامل چندین نظریه است که از اصول و مبانی مشترکی برخوردار هستند. از آنجا که در پژوهش حاضر چندمعنایی پیشوند «هم-» بررسی میشود، بنابراین، مباحث نظری مربوط به چندمعنایی ارائه میگردد. در سنت مطالعۀ معنا، همیشه به مسئله چندمعنایی پرداخته شده است و عموماً چندمعنایی را در ارتباط با همنامی مورد بحث قرار میدهند. چندمعنایی و همنامی، به دلیل ارتباط یک صورت واژگانی با بیش از یک معنی، هر دو زیرمجموعهای از ابهام محسوب میشوند؛ با این حال، تفاوت این دو در نوع رابطۀ بین صورت و معنی است. در همنامی هیچگونه رابطهای میان معانی مرتبط با واژه دیده نمیشود؛ به عبارتی، دو یا چند معنی گوناگون به دلایل مختلفی از جمله تاریخی و یا بر حسب اتفاق با یک صورت واژگانی پیوند خوردهاند (Lakoff, 1987:316). فوکونیه[38] و ترنر[39] (2003:80) معتقدند که چندمعنایی در زبان بسیار فراگیر بوده و به صورتهای مختلفی بیان میشود. این پدیده تصادفی، تاریخی یا همزمانی نیست، بلکه نمود اصلی انعطاف و انطباقپذیری است. بروگمن[40] (1981)، بروگمن و لیکاف (1988) و لیکاف (1987) معتقدند که واژههای دارای معانی متعدد باید بهعنوان مقولهای چندمعنا در نظر گرفته شوند، نه یک مفهوم تکمعنایِ انتزاعیِ واحد. به باور این افراد، چندمعنایی بازتاب سازمان مفهومی[41] است، و یک پدیده کاملاً ظاهری نیست، بلکه پدیدهای در سطح نمود ذهنی است (Evans & Green,2006:330). در معنیشناسی شناختی، واژۀ چندمعنا یک مقوله را تشکیل میدهد که معانی مختلف واژه عضوهای آن مقوله را به خود اختصاص میدهند و در نتیجه میتوان ادعا کرد که تمامی این معانی به هم مرتبط هستند. ارتباط میان این معانی را نیز میتوان از طریق آنچه که مقولههای شعاعی نامیده میشود، توجیه کرد. از سوی دیگر، با توجه به نظریۀ سرنمون، عقیده بر این است که برخی از این معانی، نمونههای بهتری برای آن مقولۀ خاص بوده و برخی عضوها بهطور حاشیهای/ضعیفتری نمایانگر مقولۀ خود هستند. همچنین، نمونههای اعلاتر، در مرکز این مقولۀ شعاعی قرار گرفته و نمونههای حاشیهای از طریق شباهتهای خانوادگی به این معانی مرکزیتر و همچنین به یکدیگر مرتبط میشود. ارتباطات معنایی حاصل تعاملات روزمرۀ انسان و تجربیات جسمانی، حسی و مشاهدات او از جهان پیرامون خود است که این تجربیات خود را در طرحوارههای تصویری و همچنین فضاهای ذهنی نشان میدهند. انسان با استفاده از این مفاهیم و تجربیات، به شباهت میان دو یا چند فرایند پی برده و یک واژه را با بسط استعاری در معانی دیگر و اشاره به آن فرایندها بهکار میبرد. در این رابطه، بروگمن و لیکاف (1988) بیان کردند که واژهها مقولاتی شعاعی هستند. مقولۀ شعاعی مقولهای مفهومی است که در آن چند مفهوم در ارتباط با یک مفهوم مرکزی سازمانبندی شدهاند. دربارۀ واژه نیز اینگونه عنوان میشود که معانی مرکزی آن یا معانی سرنمون، در مرکز این مقوله قرار دارد و معانی حاشیهای دورتر از معانی مرکزی هستند (Evans & Green, 2006:332). شکل زیر تصویری انتزاعی از نحوۀ ارتباط معانی مختلف واژه در دیدگاه مقولات شعاعی را نشان میدهد:
شکل 1- انگارۀ مقولات شعاعی (Evans & Green, 2006:332) Fig 1- Radial Category Network (Evans & Green, 2006:332)
1-4. معیارهای تعیین معنای سرنمون تایلر و ایوانز یکی از جالبترین بخشهای مباحث نظری تایلر و ایوانز (2003:47) معیارهایی است که برای تعیین معنای مرکزی/سرنمون برای عناصر چندمعنای (حروف اضافه) پیشنهاد شده است. به عقیده آنها، برای تعیین معنای مرکزی به پنج دسته از شواهد زبانی نیاز است. این شواهد ابزارهای واقعیتری برای مشخصکردن معنای مرکزی فراهم میآورند. همچنین، آنها یک گروه اساسی از شواهد را فراهم میآورند که یک معنا را از میان تعداد زیادی معنی برمیگزیند که دیگر معانی از آن معنا گسترش یافتهاند. در ادامه، معیارهای تعیین معنای سرنمون تایلر و ایوانز (2003:47) که برای حروف اضافه مطرح نمودهاند، ارائه میگردد:
2-4. طرحوارههای تصوری در دیدگاه شناختی، بر اهمیت تجربیات انسان، نقشۀ بدن او و نحوۀ تعامل بدن با جهان واقعی تأکید میشود. معنیشناسی شناختی بهعنوان یکی از بخشهای عمدۀ زبانشناسی شناختی به بررسی رابطه میان معنا و ارجاع آن در جهان واقعی میپردازد. از نظر معنیشناسان شناختی درک بسیاری از جملهها که به مفاهیم انتزاعی اشاره دارند، براساس واقعیتهای عینی صورت میپذیرد؛ یعنی اگر انسان درک عینی از مفهومی خاص نداشته باشد، آن جملات را درک نخواهد کرد. برای درک این مسئله از مفهوم طرحواره استفاده میشود. طرحواره تحت تأثیر تجربۀ فیزیکی حرکت، اعمال نیرو، درهم شکستن موانع، عمل و عکسالعمل، ظرف و مظروفی پدیدهها و غیره شکل میگیرد. طرحوارهها الگوهای ادراکی و پیشمفهومی هستند که در مراحل بعدی انسان آنها را به حوزههای انتزاعی نیز تعمیم میدهد. مفهوم طرحوارههای تصویری را جانسون[42] (1990) معرفی میکند و با مطرحکردن طرحوارههای تصویری به بررسی شناخت بدنمندیشده[43] میپردازد. لانگاکر[44] (2008:521) دربارۀ جسمیشدن تجربههای انسان میگوید جهانی که ما میسازیم ریشه در تجربیات ما دارد؛ تجربیاتی که به عنوان موجوداتی دارای جسم با محیط اطرافمان به واسطه فرایندهای فیزیکی در تعامل است. لانگاکر (2008) بیان میکند که از این مسئله در زبانشناسی شناختی به عنوان جسمیشدن تعبیر میشود. از این منظر طرحوارههای تصویری مهمترین ساختار معنایی در زبانشناسی شناختی هستند. درواقع، فرایند طرحوارهسازی نوعی انتزاع است؛ یعنی در آن زبانآموز با تجربه زبانی به مواردی برمیخورد که تکرار میشوند و معنای این موارد را فرا میگیرد.
3-4. انگارههای استعارۀ مفهومی[45] و آمیختگی مفهومی[46] هرچند که در رویکردهای غیرشناختی هم بر ترکیبپذیری معنایی در اصطلاحات و کلمات مرکب تأکید می شود؛ اما در معنیشناسی شناختی، اکثریت فرایندهای واژهسازی ضرورتاً مستلزم ترکیب معنای عناصر سازندۀ واژهها نیستو همین امر شرایط لازم را برای تحلیل عبارتها و جملات مبتنی بر انگارۀ آمیختگی مفهومی که فوکونیه و ترنر (2002:49) آن را ارائه کردهاند، فراهم میکند. فوکونیه و ترنر (2002) بیان میکنند که در زبان، واژهها و جملههایی هست که برای تبیین آنها در چارچوب انگارۀ استعارۀ مفهومی که مبتنی بر نگاشت بین دو قلمرو مبدأ و مقصد است، هیچ توجیه منطقی وجود ندارد. از نظر آنها اینگونه موارد الزاماً استعاری نیستند. به عنوان نمونه، در جمله «This surgeon is a butcher» (این جراح یک قصاب است)، و همچنین، در واژه مرکب wheelchair مفهوم جمله و واژه مرکب براساس نگاشت از قلمرو مبدأ به قلمرو مقصد حاصل نشده است. بلکه دو فضای ورودی، محتوای مفهومی را منعکس میکنند و فضای آمیختۀی[47] ساختار ترکیبی را شکل میدهد. بر این اساس فوکونیه و ترنر (2002) نظریۀ آمیختگی مفهومی را براساس چهار الگوی فضایی[48] ارائه دادند که مستلزم سه نوع فرایند ترکیب،[49] تکمیل[50] و تفصیل[51] است. یکی از دلایل عمده طرح این نظریه این بود که مدل چهار فضایی قادر به توجیه پدیدههایی است که بهصورت صریح نمیتوان آنها را با مدل دو قلمرو استعارۀ مفهومی تبیین کرد (Geeraerts & Coykens,2007:379).
5. بررسی چندمعنایی پیشوند /hæm-/ در زبان فارسیبررسی دادههای گردآوریشده دربارۀ پیشوند /hæm-/ نشان داد که این پیشوند از معنای سرنمون «اشتراک» و چهار خوشۀ معنایی متمایز همچون «همراهی، مصاحبت، شباهت و برابری/یکسانی» برخوردار است که در ادامه چگونگی دستیابی به این معانی براساس رویکرد شناختی و مقولۀ شعاعی تبیین خواهد شد.. برای برآورده شدن معنای این پیشوند در ترکیب با پایههای واژگانی و برای شکلگیری هر ارتباطی حداقل به دو شئ[52] A و B نیاز است (Johnson, 1990:1118) و روابط مختلف بین این دو شئ معنای پیشوند /hæm-/ را شکل میدهد. جانسون (1990) بیان میکند که در سادهترین شکل، ساختار داخلی طرحواره ارتباط[53] شامل دو شئ (A و B) است که توسط یک ساختار پیوندی به هم متصل شدهاند. بهطور معمول، دو شئ از نظر فضایی در حوزۀ ادراکی ما بههم پیوسته هستند. طرحوارۀ ارتباط ساده، درک ما از شباهت ها را ممکن میسازد. دو یا بیش از دو شئ به هم شبیه هستند به این دلیل که تعدادی از مشخصهها را به اشتراک میگذارند که آن مشخصههای مشترک، پیوندهایی شناختی در ادراک ما هستند. طرحوارههای ارتباط برای اشیای انتزاعی و روابط انتزاعی باید بهصورت استعاری تفسیر شوند؛ زیرا هیج پیوند فیزیکی واقعی برای ارتباط اشیا وجود ندارد. وی معتقد است که دو نوع تفسیر استعاری از طرحوارۀ ارتباط وجود دارد. در یک طرحوارۀ ارتباط اگر پیوند بهصورت انتزاعی تفسیر شود، نمونهای از روابط شباهت را خواهیم داشت. اگر اشیا بهصورت انتزاعی نیز تفسیر شوند، مفهوم سیستمها یا شبکههای رسمی یا انتزاعی را خواهیم داشت. در این روش، تشریح استعاری طرحوارۀ ارتباط یکی از راههای اولیه برای برقراری ارتباط بین مشارکان گفتمان خواهد بود.
پیشوند /hæm-/ در موقعیتهای مختلف از معنای سرنمون «اشتراک» برخوردار است که وجود حداقل دو شئ برای انجام عمل مشارکت ضرورت دارد. پیشوند /hæm-/ در ترکیب با واژههای «خانه، درد، کلاس، پیاله، آیین، کار، زبان، عقیده، دست، بازی، ریش» معنای مشارکت را به کلمات مشتق حاصل «همخانه، همدرد، همکلاسی؛ همپیاله؛ همآیین، همکار؛ همزبان؛ همعقیده؛ همبازی؛ همدست؛ همریش» اضافه میکند: 1- هرکه را اختیار کند همکاران او را مطیع باشند. (تاریخ بیهقی) 2- رفیق من یکی همدرد باید تو را بر درد من رحمت نیاید (سعدی) 3- از پی عدل و فضل شاهانه گور با شیر گشت هم خانه (سنائی) در نمونههای ارائهشده (1) تا (3)، معنایی که از واژههای «همکار» با «همدرد» و «همخانه» برداشت میشود، معنای «اشتراک یا مشارکت» است. در واژههای مذکور، دو یا چند شئ در یک موضوع یا یک شئ با هم اشتراک دارند. در شکل زیر طرحوارۀ اشتراک ارائه شده است:
شکل 2- طرحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «اشتراک» Fig 2- Prefix Schema of /hæm-/ in the Meanaing of “Sharing” در طرحوارۀ فوق، شئ مشترک (C) میتواند بین بیش از دو شئ (A & B) مشترک باشد. اما موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که معنای اشتراکی که پیشوند /hæm-/ به واژههایی مانند «خانه و درد» اضافه کرده است، معنای ارجاعی کلمات مشتق «همخانه و همدرد» را تغییر نداده است، بلکه به آنها معنایی اضافی افزوده است: - همدرد= دو یا چند کس که دارای درد مشترک هستند. - همخانه= دو یا چند تن که در خانهای مشترک زندگی میکنند. به عبارت دیگر، معنای کلمههای مشتق «خانه و درد» از مجموع معنای هر دو عنصر پیشوند و پایه قابل برداشت است. در واقع، معنای واژه مشتق دارای شفافیت است. به این معنی که در واژه مشتق «همخانه»، واژه پایه «خانه» در معنای ارجاعی خود بهکار رفته است، از اینرو واژه مشتق مذکور از شفافیت معنایی برخوردار است. اما در واژههایی مانند «همدست، همنفس و یا همآغوش» معنای واژه مشتق از مجموع معنای دو عنصر پیشوند و پایه قابل برداشت نیست: - همدست= دو تن که کاری را به کمک هم انجام بدهند؛ شریک؛ رفیق 4- پای نهادی چو در این داوری کوش که همدست به دست آوری (نظامی) واژه «دست» در واژۀ مشتق «همدست» در معنای ارجاعی خود بهکار نرفته است، بلکه در معنای مجازی و همراه با پیشوند «هم-» به معنای جدید «شریک در انجام عملی که مشترکاً دو یا چند نفر کاری را انجام میدهند» بهکار رفته است. برای توجیه و تبیین این وضعیت نظریۀ آمیختگی مفهومی میتواند راهگشا باشد. در آمیختگی مفهومی، فضای عام اطلاعاتیرا ارائه میدهد که انتزاعی بودن آنها برای دروندادهای (1) و (2) مشترک است. اطلاعات موجود در فضای عام (شامل: عضوی از بدن، همنشینی و با همآیی) بر عناصر و ویژگیهایهر یک از فضاهای درونداد 1 و 2 در طرفین نمودار متناظر میشوند. یکی دیگر از ویژگیهای متمایز شبکه یکپارچه[54] در آمیختگی مفهومی این است که این شبکه دارای یک فضای آمیخته است که بر ژاساس تناظر بین ویژگیهای فضاهای درونداد فضای آمیختۀ مفهومسازیشدۀ سوم در پایین نمودار شکل میگیرد. این فضای سوم حاوی ساختار جدید یا ساختار پیدایشی است: اطلاعاتی که در هیچ یک از دروندادهای (1) و (2) وجود ندارد که بهعنوان نمونه در زیر نمودار آمیختگی مفهومی واژۀ «دست» در همنشینی با پیشوند /hæm-/ ترسیم شده است. شکل 3- فرایند آمیختگی مفهومی واژۀ مشتق «همدست» در معنای «اشتراک» Fig 3- The Process of Conceptual Blending of the word “accompolice” in the Meaning of “sharing” همانگونه که پیشتر ذکر شد، در آمیختگی مفهومی، فضاهای درونداد 1 و 2 به جهت ساخت فضای مفهومی جدیدی که در پایین نمودار قرار دارد، به فضای آمیختۀ مفهومسازیشدۀ پایین فرافکنده میشوند. شایان ذکر است که تمام ساختار فضاهای دروندادهای طرفین به فضای آمیختۀ شکلگرفتۀ پایین فرافکنده نمیشود، بلکه فقط اطلاعات تطبیقی که برای درک و مفهومسازی لازم هستند، فرافکنده میشوند. به باور فوکونیه و ترنر (2002) در آمیختگی سه فرایند «ترکیب، تکمیل، تفصیل» وجود دارد که ساختار پیدایشی جدید و بهعبارتی مفهومسازی را شکل میدهند. «ترکیب» شامل ترکیبکردن اطلاعات فرافکنشدۀ دروندادهای (1) و (2) است. «تکمیل» شامل استنتاج طرحواره [55] است. «استنتاج طرحواره» نیز شامل فراخوان ناآگاهانه و بدون تلاش چارچوبهای پیشزمینهای است. به فرایند استنتاج طرحواره «تکمیل» میگویند؛ زیرا ساختار پیدایشی برای «پر کردن» یا تکمیل اطلاعات فرافکنشده از دروندادها به منظور ترکیب بهکار گرفته میشود. تفصیل نیز پردازش برخطی است که ساختار منحصر به فرد برای آمیختگی را تولید میکند. براساس آنچه بیان شد، در واژههایی مانند «همدست» بخشی از اطلاعات (مانند اشتراک، شراکت داشتن، باهم بودن و .... برای پیشوند «هم-»، عضوی از بدن، اندامی برای انجام کار، اندمی نمایندۀ یک شخص و... برای کلمۀ «دست») فرافکندهشدۀ دو فضای درونداد (1) یعنی پیشوند «هم-» و فضای درونداد (2) یعنی واژۀ «دست»، با هم آمیخته شده است و ساختار پیدایشی «همدست» را شکل داده که معنای آن یعنی «شریک» از هیچ یک از دو درونداد (1) و (2) قابل برداشت نیست.
از پیشوند /hæm-/ در معانی «یاور» و «پشتیبان» در موقعیتهای مختلف استفاده شده است. در زبان فارسی از ترکیب پیشوند /hæm-/ با اسامیِ همچون «دندان، پا، رزم، رکاب، سفر، سو، پشت» و بن مضارع «گرای» مشتقاتی با معنای «همراهی» مانند «همدندان (همنبرد)؛ همپا (همراه)؛ همرزم؛ همرکاب؛ همسفر؛ همسو؛ همگرایی؛ همپشت (پشتیبان، یاور)» شکل گرفته است. بهعنوان مثال، در ابیات زیر واژههای «همدندان، همرزم، همرکاب و همپا» دارای معنای همراهی هستند: 5- نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم نه خشک ریش ز همسایه و ز همدندان (فرخی) 6- کجا باره او کند موی تر شود خشک همرزم او را جگر (فردوسی) 7- حیاتش با مسیحا همرکاب است صبوحش تا قیامت در حساب است (نظامی) 8- وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی هم پا برنتابد بیش از این (خاقانی) در مثالهای فوق، واژههایی مانند «همدندان، همرزم، همرکاب و همپا» نشاندهندۀ همراهی دو شخص در یک عمل (کنش) یا یک وضعیت است. در مشتقات حاصل از پیشوند «هم-»، همراهی میتواند بهصورت یک مسیر باشد: 9- ثابت این راه مقیمی بود همسفر خضر کلیمی بود (نظامی) در دنیای واقعی و در روابط بینافردی، همانگونه که در بالا هم ذکر شد معمولاً برای شکلگیری ارتباط حداقل به دو شیء نیاز است. در این راستا، برای تبیین معنای همراهی پیشوند «هم-» میتوان از طرحوارۀ «همراهی» استفاده کرد که نشاندهندۀ رابطه بین دو شیء A و B است. شکل (4) بهخوبی ارتباط دو شیء A و B را نشان میدهد:
شکل 4- رحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «همراهی» Fig 4- The Prefix Schema of /ham-/ in the Meaning of “Companionship” در شکل (4)، برای مشخصکردن دو شئ A و B از شکلهای متفاوت استفاده شده است که نشان میدهد، آنها لزوماً یکسان و مشابه نیستند. خط ممتد نیز ارتباط بین دو شئ A و B را نشان میدهد. طرحوارۀ فوق که نشاندهندۀ معنای همراهی دو شئ است از تجربۀ جسمی حرکت در مسیر گرفته شده است.
این طرحواره در موقعیتهای مختلف به معنای «همسانی» مورد استفاده قرار گرفته است. پیشوند /hæm/ در ترکیب با قیدهای «چنین، چنان» و اسمهای «سان[56]، شکل، خون، نوع» مشتقاتی با معنای «شباهت»، مانند «همچنان؛ همچنین؛ همسان؛ همشکل» ساخته است: - همچنین= مانند این، مثل این - همسان= شبیه یکدیگر 10- ملکت چو ملک سام و سکندر، نشان تو همسان سام و همسر اسکندر آمده (خاقانی) با توجه به مشتقات پیشوند /hæm-/ با معنای شباهت/یکسانی، برای نشاندادن رابطۀ بین دو شئ A و B میتوان از زیرطرحوارۀ ارتباط استفاده کرد. شکل (5) ارتباط دو شیء A و B را نشان میدهد که شبیه به یکدیگر هستند:
شکل 5- طرحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «شباهت» Fig 5- The Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “Similarity”
در شکل (5)، برای نشاندادن شباهت دو شئ A و B از شکلهای مشابهی بهره گرفته شده است؛ اما لزوماً دو شئ بهلحاظ اندازه یکسان نیستند. در طرحوارۀ فوق خط ممتد ارتباط بین دو شئ A و B مشابه را نشان میدهد.
«مصاحبت» بهصورت دو معنای متمایز «همصحبتی» و «همدمی» به کار رفته است. در واقع، مصاحبت جزو تجربههای زندگی است که بر پایه رابطۀ بین دو یا چند شئ استوار میشود. پیشوند «هم-» در ترکیب با اسمهایی مانند «سر، آغوش، بستر، نفس، دم، نشین» واژههای «همسر؛ همآغوش؛ همبستر؛ همنفس؛ همدم، همنشین» را میسازد که از این مشتقات معنای مصاحبت برداشت میشود: - همسر= هم سخن - همنفس= رفیق و هم کلام - همآغوش= یار - همنشین= دو تن که با هم یک جا نشسته و مصاحب باشند، همزانو، همدم، رفیق، همصحبت 11- سزا باشد و سخت درخور بود که با زال رودابه همسر بود (فردوسی) 12- چو طوطی کلاغش بود همنفس غنیمت شمارد خلاص از قفس (سعدی) 13- هرکه با سلطان شود او همنشین بر درش شِستن بود حیف و غبین (مولوی) در مثالهای فوق از واژههای «همسر، همنفس و همنشین» در معنای مصاحبت استفاده شده است، تجربهای است که بر پایۀ روابط بین دو شئ شکل میگیرد. در واقع، این رابطه و ارتباط بین دو شئ یک عمل دوطرفه است و در این ارتباط لزوماً دو شخص شبیه یا یکسان نیستند. به همین دلیل در طرحوارۀ زیر دو شخص بهصورت متفاوت نشان داد شده است: شکل 6- رحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «مصاحبت» Fig 6- Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “Camaraderie”
طرحوارۀ فوقنشان میدهد که عمل مصاحبت میتواند بهصورت بالقوه بین بیش از دو شخص اتفاق بیافتد. وجود اشکال بهصورت نقطهچین به همین موضوع اشاره دارد. بهعنوان نمونه، در مثال (12) مصاحبت بین بیش از دو شئ است: 14- حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت وفای صحبت یاران و همنشینان بین (حافظ) جهت ارتباطها بین افراد نیز میتواند به صورت متناوب تغییر کند. در طرحوارۀ فوق اشکال متفاوت نیز نشان میدهند که افراد با یکدیگر متفاوت هستند.
4-1-5. خوشۀ معنایی «برابری/یکسانی» معنای دیگری که پیشوند «هم-» دارد، معنای «برابری/یکسانی» است. برابری به معنای تعادل، تساوی، یکسانی است و برای نشان دادن مقایسه دو چیز استفاده میشود. پیشوند «هم-» معمولاً در ترکیب با اسمها واژههایی مشتقی (معمولاً صفت) را تولید میکند که از آنها معنای برابری برداشت میشود. با این حال، معنای برابری که پیشوند «هم-» به پایۀ خود اضافه میکند، بهلحاظ اینکه واژۀ پایه به چه چیزی در دنیای خارج ارجاع میکند، متفاوت است: - وزن= هموزن؛ همسنگ 15- اندر بعضی نسخه ها عود خام و سنبل یاد کرده همسنگ کافور (ذخیره خوارزمشاهی). برای نشان دادن برابری در وزن حداقل به دو شئ A و B نیاز است. شایان ذکر است که دو شئ ممکن است از نظر وزن هماندازه باشند؛ اما بهلحاظ ظاهری و حجم متفاوت باشند. برای نشان دادن رابطۀ برابری بین دو شئ A و B میتوان از طرحواره استفاده کرد. شکل (7) برابری دو شئ A و B را نشان میدهد:
شکل 7- طرحواره پیشوند «هم-» در معنای «برابری از نظر وزن» Fig 7- Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “equality in terms of weight”
معنای برابری که پیشوند «هم-» به پایههای اسمی اضافه میکند، مربوط به اندازۀ اجسام بهلحاظ ارتفاع، عرض و حجم میشود: - اندازه= هم قد؛ همعرض، همحجم 16- هر دو همبازی و هم قد بودند راه یک مدرسه می پیمودند (بهار). بهمنظور نشان دادن برابری در اندازۀ اجسام نیز حداقل دو شئ A و B مورد نیاز است. طرحوارۀ رابطۀ برابری بین دو شئ A و B در شکل (8) ارائه شده است:
شکل 8- طرحواره پیشوند «هم-» در معنای «برابری از نظر اندازه» Fig 8- The Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “equality in terms of size”
در طرحوارۀ فوق، دو شئ A و B از نظر ارتفاع، عرض و حجم یک اندازه هستند. پیشوند «هم-» با اضافه شدن به پایههای اسمی که نشاندهندۀ حوزۀ زمان هستند، مانند «زمان، عصر یا دوره» واژههای اشتقاقی با معنای برابری از نظر زمان میسازد: - زمان= همزمان، همعصر؛ همدوره 17- عطار و بابا طاهر دو شاعر همعصر در سده پنجم هجری هستند. برای مشخصکردن برابری در زمان، دو شخص یا دو شئ A و B باید در بردار زمان در یک نقطه یا بین دو نقطۀ زمانی قرار گرفته باشند. طرحوارۀ رابطۀ برابری بین دو شئA و B به لحاظ زمانی در شکل (9) ارائه شده است:
شکل 9- طرحواره ارتباط پیشوند «هم-» در «برابری از نظر زمان» Fig 9- The Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “equality in terms of time”
طرحوارۀ فوق نشان میدهد دو شئ متفاوت A و B در یک دوره بهلحاظ زمانی با هم برابر هستند. برابری در جایگاه و رتبه معنای دیگری است که پیشوند «هم-» میتواند در پیوند با پایههای اسمی مانند «رتبه، پست و پایه» اضافه میکند. در واقع، در این نوع کلمات مشتق دو شئ A و B بهلحاظ جایگاه با هم برابرند: - جایگاه= همرتبه؛ همپست، هم پایه 18- همپایه آن سران نگردی الا به طریق نیک مردی (نظامی)
بهمنظور نشان دادن برابری دو شئ A و B از نظر جایگاه طرحوارۀ برابری بین دو شئ A و B در شکل (10) ارائه شده است
شکل 10- طرحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «برابری از نظر جایگاه» Fig 10- The Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “equality in terms of status”
طرحوارۀ فوق نشان میدهد که دو شخص میتوانند در جایگاهی مختلف برابر باشند. این وضعیت از طریق اشکال دارای خطوط منقطع مشخصشده است. پیشوند «هم-» با اضافه شدن به پایههای اسمی مانند«ترازو، ارز، نرخ، و تراز» واژههای اشتقاقی با معنای برابری به لحاظ ارزش تولید میکند: - ارزش= همترازو؛ همارز؛ همنرخ؛ همطراز 19- کاو را به زر و به زور بازو گردانم با تو هم ترازو (نظامی) بهمنظور نشان دادن برابری دو شئ A و B از نظر ارزش طرحوارۀ برابری/یکسانی در شکل (11) ارائه شده است:
B A
شکل 11- طرحوارۀ پیشوند «هم-» در معنای «برابری از نظر ارزش» Fig 11- The Prefix Schema of /hæm-/ in the Meaning of “equality in terms of value”
1- (قید) نیز، همچنین. 2- (پیشوند) در ترکیبات، پیشوند اشتراک است: هماتاق، همراه، همدل در فرهنگ فارسی معین، معنایی که برای پیشوند «هم-» در نظر گرفته شده است، معنای «اشتراک» است. در فرهنگ فارسی عمید برای معنای پیشوند «هم-» این معنا موجود است: 1- (ضمیر) [پهلوی: [hæm. یکدیگر. ۲. (پیشوند) همکاری؛ مشارکت (در ترکیب با کلمۀ دیگر): همسایه، همنشین، همخواب، همکار، همراه، همدست. ۳. (قید) هردو؛ همه: هم این، هم آن. ۴. (قید) نیز: او هم آمد. براساس این معیار و شواهد موجود در این پژوهش معنای (پیشوند) همکاری؛ مشارکت (در ترکیب با کلمۀ دیگر) به عنوان معنای اصلی در نظر گرفته میشود. معیار دومی که تایلر و ایوانز (Tyler & Evans, 2003) برای مشخص کردن معنای سرنمون ارائه کردهاند، برجستگی و شاخصیت در شبکۀ معنایی است؛ یعنی متداولترین معنی و رخداد غالب در شبکۀ معنایی. براساس مشتقات حاصل از پیوند پیشوند /hæm-/ و پایههای مختلف، در سه منبع مورد بررسی یعنی لغتنامه دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ فارسی عمید 436 واژه تحلیل شد. از این تعداد واژه بیش از 250 واژه معنای «اشتراک» داشتند. شایان ذکر است که برخی واژههای مشتق حاصل از پیشوند /hæm-/ و پایههای مختلف، معادلهایی است که در علوم مختلف برای واژههای بیگانه ساخته شدهاند و این فهرست همچنان در حال افزایش است. بنابر آنچه که بیان شد، به نظر میرسد که تنها براساس دو معیار: الف. نخستین معنای تثبیت شده (یا اولیۀ آن) و ب. برجستگی و شاخصیت در شبکۀ معنایی (یعنی متداولترین معنا در کاربردهای زبان) که توسط تایلر و ایوانز (Tyler & Evans, 2003) مطرح شد، معنای مرکزی یا سرنمون پیشوند /hæm-/ به دست داده میشود که بررسیها نشان داد، این معنای سرنمون همانا معنای «اشتراک» است. در نتیجه، شبکۀ شعاعی پیشوند /hæm-/ بهصورت زیر خواهد بود:
شکل 12- شبکۀ شعاعی پیشوند «هم-» Fig 12- The Radial Network of the Prefix of /hæm-/
6. نتیجهگیریدر این پژوهش، چندمعنایی پیشوند /hæm-/براساس معنیشناسی شناختی بررسی شد. پیشوند مذکور یکی از عناصر طبقۀ بستۀ پیشوندهای غیرفعلی در زبان فارسی به حساب میآید که میتواند بهعنوان تکواژ وابستۀ اشتقاقی در ساخت واژهها شرکت کند. یافتهها نشان داد که این پیشوند از یک معنای اصلی و چهار خوشۀ معنایی «همراهی، مصاحبت، شباهت، برابری/یکسانی» برخوردار است. بررسیها نشان داد که پیشوند غیرفعلی /hæm-/ یک پیشوند چندمعنایی با طیفی از کارکردهای واژگانی است و در برخی موارد معنای واژگانی ریشۀ فعلی را تغییر میدهد و در نتیجه یک عنصر واژگانی متمایز ایجاد میکند. در این راستا و براساس یافتهها میتوان به پرسشهایی که در بخش مقدمه مطرح شد، پاسخ داد. همچنین، نتایج نشان داد که پیشوند غیرفعلی /hæm-/ در زبان فارسی جزو عناصر زبانی است که از ویژگی چندمعنایی برخوردار است. پس از بررسی معنایی مشتقات حاصل از پیوند پیشوند مذکور و پایههای مختلف مشخص گردید که بر اساس معیارهای تایلر و ایوانز (Tyler & Evans, 2003) برای تعیین معنای سرنمون (نخستین معنای تثبیتشده /شواهد تاریخی و برجستگی و شاخصیت در شبکۀ معنایی)، از میان معانی موجود معنای «اشتراک» معنای مرکزی یا سرنمون پیشوند /hæm-/ است، این پیشوند در موقعیتهای مختلف از معنای سرنمون «اشتراک» برخوردار است که با بررسیهای صورتگرفته بر روی دادههای گردآوریشده در این پژوهش مشخص شد که از مجموع 436 دادۀ بررسیشده، 257 واژه در همنشینی با این پیشوند از معنای سرنمون «اشتراک» برخوردار بودند که چهار خوشۀ معنایی متمایز حول این معنای مرکزی شکل گرفتهاند. با بررسی دادهها به روش کتابخانهای و از منابع فارسیزبان لغتنامۀ دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ عمید، 51 واژه از مجموع دادهها از خوشۀ معنایی «همراهی» برخوردار بودند. همچنین، از میان دادههای گردآوریشده، 40 واژه در همنشینی با پیشوند /hæm/ در معنای طرحوارۀ «شباهت» بهکار رفتهاند، و 46 واژه در اثر همنشینی با پیشوند /hæm-/ در خوشۀ معنایی «مصاحبت» قرار گرفتند. همچنین، 42 واژه از دادههای موجود در این پژوهش از خوشۀ معنایی «برابری/یکسانی» برخوردار بودند. همچنین، شایان ذکر است که در بین معانی واژههای مشتق از پیشوند مذکور، برخی از واژههای مشتق از شفافیت معنایی برخوردار بودند؛ حال آنکه در برخی واژههای مشتق دیگر مانند واژۀ «همدست»، «همپیاله»، «همتراز»، «همقد»، «همنفس» معنای آنها از تیرگی معنایی برخوردار بود. بهطور کلی، نتایج بررسیهای پژوهش حاضر حاکی از آن است که در چارچوب انگارۀ استعارۀ مفهومی که مبتنی بر نگاشت بین دو قلمرو مبدأ و مقصد است، نمیتوان چگونگی شکلگیری معنای واژههایی از قبیل «همدست، همپیاله، همتراز، همقد، همنفس» را مشخص کرد، بلکه برای تبیین اینگونه موارد در چارچوب معنیشناسی شناختی، انگارۀ آمیختگی مفهومی از کفایت تبیینی مناسبتری برخوردار است. همچنین، علاوه بر انگارههای استعارۀ مفهومی و آمیختگی مفهومی که در تبیین دادهها مورد استفاده قرار گرفت، طرحوارههای مفهومی همچون «طرحوارۀ همراهی»، «طرحوارۀ شباهت»، «طرحوارۀ مصاحبت»، «طرحواره برابری/یکسانی» و در برخی واژههای مشتق مانند «همسفر»، «همرکاب»، «همپا»، «همشکل»، «همخون»، «همعرض»، «همحجم»،«همدم»،«همنشین»، «همکلاس»، «همدرد»، «همخانه» در تبیین دادهها راهگشا بودند و نگارندگان براساس معانی بهدستدادهشده از باهمآیی پیشوند /hæm-/ با دیگر واژگان، طرحوارههای مفهومی مذکور را ترسیم نمودهاند. بهطور کلی، براساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد که رویکرد معنیشناسی شناختی، علاوهبر معانی گوناگون یک پیشوند و کاربردهای آن در بافتهای مختلف، ارتباط بین این معانی را بهوضوح نشان میدهد. یافتهها حاکی از آن است که در معنای سرنمون «اشتراک» علاوه بر بار معنایی مثبت، بار معنایی منفی نیز القا میشود که واژۀ «همدست» مؤید آن است. در خوشۀ معنایی «همراهی» بهنوعی میتوان مسیر حرکت و پیمودن مسیر را نشان داد، در حالی که خوشۀ معنایی «مصاحبت» تجربهای است که در آن پیمودن مسیر وجود ندارد، و در این طرحواره بهگونهای تجربۀ انتزاعی «صمیمیت» نهفته است که این تمایز در واژههایی همچون همرزم (همراهی) و همنشین (مصاحبت) بهخوبی نمایان است. همچنین، زیرطرحوارۀ ارتباط در طرحوارۀ «شباهت» صرفاً درک ما از شباهتها را ممکن می سازد، دو یا بیش از دو شئ به این دلیل به هم شبیه هستند که مشخصههایی را به اشتراک میگذارند و شباهت ارتباط دو شئ را نشان میدهد. طرحوارۀ «برابری/ یکسانی» برای نشان دادن مقایسۀ دو شئ بهلحاظ وزن، اندازه، زمان، جایگاه، و ارزش است. شایان ذکر است که بهعلت مبهم بودن مرزهای چندمعنایی نمیتوان مرزبندی مشخصی را تعیین کرد و در واقع کاربردهای استعاری و مجازی باعث تغییر موقعیت یک واژه نسبت به این مرزها میشوند. همچنین، یافتهها نشان داد که بهترتیب طرحوارۀ اشتراک، بهمثابۀ معنای سرنمون برای پیشوند /hæm-/ ، از بیشترین فراوانی معنایی نسبت به خوشههای معنایی برخوردار بود و بههمین دلیل بهعنوان معنای سرنمون در نظر گرفته شد. همچنین، از چهار خوشۀ معنایی «همراهی»، «شباهت»، «مصاحبت» و «برابری/یکسانی»، طرحوارۀ «همراهی» از بیشترین میزان فراوانی و طرحوارۀ «شباهت» از کمترین میزان فراوانی برخوردار بودند.
[1] affix [2] L. Bauer [3] inflectional [4] derivational [5] prefix [6] suffix [7] R. Beekes [8] Proto Indo-European Languages [9] grammaticalization [10] polysemy [11] I. Antunano [12] cognitive linguistics [13] radial network [14] prototype [15] N. Lance [16] attenuative [17] delimitative [18] ingressive [19] resultative [20] distributive [21] intermittent [22] metaphoric [23] metonymic [24] Z. Hamawand [25] T. K. Tchizmarova [26] central spatial sense [27] consistent spatial-metaphorical meaning shifts [28] structural similarities [29] L. Saric [30] verbal [31] central spatial image schema [32] spatiality [33] A. Markos [34] registers [35] C. Moynihan [36] S. Kotowski [37] generative semantics [38] G. Fauconnier [39] M. Turner [40] C. Brugmann [41] conceptual organization [42] M. Johnson [43] embodied [44] R. Langacker [45] Conceptual metaphor [46] Conceptual blending [47] blended space [48] four-space model [49] composition [50] completion [51] elaboration [52] entity [53] link [54] integration network [55] schema induction [56]«سان» بهلحاظ تاریخی میتواند اسم باشد؛ اما امروزه از آن بهعنوان پسوند زمان یا مکان یاد میشود. [57] H. Nyberg | ||||||||
مراجع | ||||||||
ابوالقاسمی، محسن. (1387). دستور تاریخی زبان فارسی. تهران: سمت.
افراشی، آزیتا و کوشکی، فاطمه. (1396). تحلیل معناشناسی پیشوند «پیش-» در زبان فارسی: رویکرد زبانشناسی شناختی. زبان پژوهی (25)9، 166-137.
حقشناس، علی محمد. (1387). دستور زبان فارسی. تهران: مدرسه.
بیکس، رابرت. (1389). درآمدی بر زبانشناسی تطبیقی زبانهای هند و اروپایی. ترجمۀ اسفندیار طاهری. تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
پورمحمد، مهدی؛ شمسا، روحالله و ترابی، لیلا. (1398). بررسی شبکۀ معنایی پیشوند «فرو-» از منظر معناشناسی شناختی. تازههای علوم شناختی (21)2، 61-73.
دهخدا، علیاکبر . (1373). لغتنامۀ دهخدا. تهران: روزنه.
طباطبایی، علاءالدین. (1394). پیشوندهای زبان فارسی امروز (1). نامه فرهنگستان (21)14، 127-137.
عمید، حسن. (1389). فرهنگ فارسی عمید. تهران: راه رشد.
معین، محمد. (1381). فرهنگ فارسی معین. تهران: آدنا.
References
Abolghassemi, M. (2009). A Short Historical Grammar of Persian Language. Tehran: SAMT. [In Persian]
Afrashi, A., and Koushki, F. (2018). Semantic analysis of pish prefix in Persian Language: Cognitive linguistics approach. Zabanpazhuhi (Journal of Language Research) 9(25), 137-166. [In Persian]
Amid, H. (2011). Amid Dictionary. Tehran: Rah-e-roshd. [In Persian]
Antunano, I. (1999). Polysemy and Metaphor in Perception Verbs: A Cross-Linguistic Study, PhD Thesis, University of Edinburgh.
Bauer, L. (2004). The Borderline between Derivation and Compounding in Morphology and Its Demarcation. In V. U. Dressler (Ed.), Selected papers from the 11th morphology meeting (99. 97-108). Amsterdam: John Benjamins Publishing Company.
Beekes, R. (2011) An Introduction to Comparative Linguistics of Indo-European Languages. Translated by E. Taheri. Tehran: Institute for Humanities and Cultural studies. [In Persian]
Brugmann, C. (1981). The story of "over". MA thesis, University of California.
Brugmann, C., and Lakoff, G. (1988). Cognitive topology and lexical networks. In S. Small, G. Cottrell and M. Tannenhaus (Eds), Lexical Ambiguity Resolution (pp. 477-507). San Mateo, CA: Morgan Kaufman.
Croft, W., and Cruise, A. (2004). Cognitive Linguistics. Cambridge: Cambridge University Press.
Dehkhoda, A. (1995). Dehkhoda Dictionary. Tehran: Rowzaneh. [In Persian]
Evans, V. and Green, M. (2006). Cognitive Linguistics: An introduction. Edinburg: Edinburg University Press.
Fauconnier, G., and Turner, M. (2002). The Way We Think: Conceptual Blending and the Mind’s Hidden Complexities. New York: Basic Books.
Fauconnier, G., and Turner, M. (2003). Polysemy and Conceptual Blending. In B. Nerlich, Z. Todd, V. Herman & D. Clark (Eds.), Polysemy: Flexible Patterns of Meaning in Mind and Language (pp. 79-94). Berlin: Mouton de Gruyter.
Geeraerts, D., and Coykens, H. (2007). Cognitive linguistics. Oxford: Oxford University Press.
Haghshenas, A. M. (2009). Persian Grammar. Tehran: Madrese.
Hamawand, Z. (2011). Prefixes of Degree in English: A Cognitive Corpus Analysis. Open Journal of Modern Linguistics 1, 13-23.
Hamawand, Z. (2013). Prefixes of Spatiality in English: A Study in Cognitive Linguistics. Theory and Practice in Language Studies 3, 736-747.
Johnson, M. (1990). The body in the mind: the bodily basis of meaning, imagination and reason. Chicago: Chicago University Press.
Khormaee, A., Moloodi, A., and Kaviyani Fardzadeh, E. (2019). A Study of Polysemy in Four Negative Non-Verbal Prefixes in Persian Based on Principled Polysemy: A Corpus-Based Approach. The International Journal of Humanities 26(2), 29-49.
Kotowski, S. (2019). the semantics of English out-prefixation: A corpus-based investigation. English Language and Linguistics 1, 1-29.
Lakoff, G. (1987). Women, fire and dangerous things: what categories reveal about the mind. Chicago: Chicago University Press.
Lance, N. (2010). The Polysemy of an "Empty" Prefix: A Corpus-Based Cognitive Semantic Analysis of the Russian Verbal Prefix po-. PhD. dissertation. University of North Carolina at Chapel Hill.
Langacker, R. (2008). Cognitive Grammar: A basic introduction. Oxford: Oxford University Press.
Markos, A. (2015). Exploring the meaning and productivity of a polysemous prefix: The case of the Modern Greek prepositional prefix para-. Acta Linguistica Hungarica 62(4), 447–476.
Mo’in, M. (2003). Mo’in Dictionary. Tehran: Adna. [In Persian]
Moynihan. C. (2015). A Cognitive Grammar Analysis of the Semantics of the Russian Verbal Prefix na-. PhD. dissertation. The University of New Mexico.
Nyberg, H. (1974). A Manual of Pahlavi II. Wiesbaden: Otto Harrassowitz.
Purmohammad M, Shamsa R, Torabi L. (2019). Semantic network of verb prefix: “forou” in terms of a cognitive semantics approach. Advances in Cognitive Sciences 21(2), 61-73
Saric, L. (2013). The Verbal Prefixes na- in Croation: A Cognitive Linguistic Analysis. Prihvaeen, zatnak.
Tabatabaee, A. (2015). Contemporary Persian Prefixes. Nama-ye-Farhangestan 21(2), 127-137. [In Persian]
Tchizmarova, I. K. (2012). A Cognitive Linguistics Analysis of the Bulgarian Verbal Prefixes. Jezitoslovle 1, 219-260.
Tyler, A., and V. Evans. (2003). the semantics of English prepositions: spatial scenes, embodied meaning and cognition. Cambridge: Cambridge University Press.
Vanhove, M. (2008). Towards a typology of semantic associations. Berlin: Mouton de Gruyter.
| ||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 795 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 215 |