تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,566 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,220,904 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,300,716 |
بررسی عوامل فرامتنی و درونمتنی مؤثر بر ذوق ادبی در چهار مقاله و لبابالألباب | ||||||||||
فنون ادبی | ||||||||||
مقاله 2، دوره 14، شماره 4 - شماره پیاپی 41، دی 1401، صفحه 1-20 اصل مقاله (1.07 M) | ||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2023.135444.2194 | ||||||||||
نویسندگان | ||||||||||
زهره محمدی1؛ حسین قربانپور آرانی* 2؛ رضا روحانی2 | ||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران | ||||||||||
2دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و زبان های خارجی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران | ||||||||||
چکیده | ||||||||||
معیار و سلیقۀ هنری در هر زمان درحال تغییر و دگرگونی است. تذکرهها چکیدۀ نگاه و ذوق مخاطب به شمار میروند که همانند آیینه بازتابدهندۀ تحول معیارهای ذائقۀ ادبی در هر زماناند. با تحلیل این آثار در دورههای مختلف میتوان شیوة شکلگیری و جهتدهی به ذوق و تحول سلیقۀ ادبی در هر دوره را بهخوبی نشان داد. با بررسی چهار مقاله و لبابالألباب از نظرگاه جامعهشناسی ذوق ادبی مشخص شد، خاک و زمینۀ اجتماعی و وسایل انتخاب، از عوامل مهم جهتدهی به ذوق ادبی زمان از دید صاحبان این دو تذکره است. از نگاه صاحبان این دو تذکره، سود و منفعت دوسویۀ ارباب قدرت و هنر برای جاودانگی و حفظ و بقای نام یکدیگر، همکاران هنرمند، آشنایی شخصی هنرمندان نورسیده با نویسندگان و هنرمندان مشهور و نقد ادبی از مهمترین عوامل فرامتنی شکلدهنده به سلیقههای هنری به شمار میروند؛ موازنه و مقایسۀ شاعران، رعایت تناسبات لفظی و معنایی همراه با اغراق، از ویژگیهای بارز درونمتنی نقد ذوقی در تذکرههای یادشده است. طبقۀ اجتماعی هنرمند، آینگی شکوه قدرت و فضلگرایی و هنرگرایی، معیارهای ارزشآفرین فرامتنی و بدیههسرایی، ایجاز و استفاده از صنایع و آرایههایی که فلسفۀ وجودی آنها برانگیختن حس اعجاب در مخاطب است، از مصداقهای زیبایی درونمتنی در تذکرههای مدّنظر به شمار میآید. | ||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||
زیباییشناسی؛ ذوق ادبی مخاطب؛ جامعهشناسی ذوق ادبی؛ چهار مقاله؛ لبابالألباب | ||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||
1ـ مقدمه فلسفۀ زیباییشناسی یا مبحث جمال و بحثهایی دربارۀ زیبایی در میان آرای فلاسفه و متفکران قدیم وجود دارد؛ اما حدّ و مرز تعریفِ زیبایی مشخص نیست. نظر برخی از مورخان و فیلسوفان بر این است که مفهوم زیبایی، نظیر اندیشههای عام دیگر (طبیعت، حقیقت)، کلیات ذهنی مبهم و پوچ است (نک. واینر، 1385، ج 2: 1507). با این حال، زیبایی را اغلب اوقات تعریف کردهاند. بحثهای دربارة زیباییشناسی در غرب به آرای افلاطون و ارسطو بازمیگردد. نزد افلاطون، زیبایی در قالب مثالیْ وجودی فینفسه دارد که ورای محدودیتهای مکان و زمان میرود و از نسبیّتها مستقل است (نک. همان: 1507). برپایة نظر ارسطو، عناصر مؤلفۀ زیبایی عبارت از نظم و تقارن و قطعیت است (نک. همان: 1507). فیلسوفانی مانند کانت، هگل، دکارت، ارنست کاسیرر، هیوم و کروچه بحثهای زیباییشناسی را در قرون متأخر در اروپا ادامه دادهاند. شافتسبری نخستین نظریههای جدید دربارۀ زیباییشناسی را ارائه کرد. در فلسفۀ زیباییشناسی وی، زیبایی یک امر عینی است که در عالم خارج موجود است و از هماهنگی و تناسب موجود در عالم سرچشمه میگیرد (Shaftesbury, 2002: II/16). در قرون متأخر، طی سدۀ هفدهم، در اروپا، تلاش برای شناخت معیار سنجش زیبایی، سبب بحثهای دامنهداری درباب مباحث مربوطبه ذوق در جایگاه معیاری برای شناخت زیبایی شد (نک. واینر، 1385، ج 2: 1505) و الگوی فلاسفۀ تجربی که بر مبنای حواس استوار بود، با اصطلاح ذوق به حوزۀ نقد و شناخت زیبایی و هنر نیز راه یافت (نک. دابنی و کورسمایر، 1383: 254). در مطالعات شرقی نیز بهطور کلی، فلسفه و علم و ادب و عرفان اسلامی و ایرانی سرشار از ستایش زیبایی است. در مباحث فلاسفه و متکلمین اسلامی، سرچشمۀ نظری زیباییشناسی به بحثهای مربوط به حسن و قبح عقلی برمیگردد (نک. شفیعی کدکنی، 1392: 491). آنچه بدیهی است این است که زیبایی امری نسبی است و معیارها و مصداقهای زیبایی گاه ممکن است در طول زمان دگرگون شود. در همة شاخههای هنری، بهویژه ادبیات، در طول زمان، شواهد گوناگونی از تحول مصداقهای زیبایی وجود دارد. این شواهد، هم در آرایشها و روشهای هنری و هم در موازین نقدهای شعری قدما دیده میشود. یکی از دلایل عمدۀ تغییر مصداقهای زیبایی این است که ذوق زیباییشناسی و پسند و سلیقۀ زمان، چه در حوزۀ گویندگان و پدیدآورندگان آثار و چه در حوزۀ مخاطبان آثار، در معرض تحول و دگرگونی است؛ درواقع اغلب، ذوق را ملاک سنجش زیبایی آثار ادبی دانستهاند؛ اما قواعد و اصول ذوقی بیش از هرگونه قواعد و اصول دیگر عرصۀ تغییر و تحول دائمی هستند (نک. زرینکوب، 1361، ج 1: 77) و به همین دلیل است که غالباً در میان مردم در تعیین بهترین شاعر یا نویسنده اختلاف هست. یکی از نمودها و مظاهر شناخت معیارهای ذوق و سلیقۀ هنری در هر دوره، تذکرههای موجود در زبان فارسی هستند که عصاره و چکیدۀ نگاه و ذوقِ مخاطب به شمار میروند و در هر دوره به معرفی شاعران و گزینش اشعار آنها میپردازند. تذکرهنویسان منشأ تحول بارزی در نقد ادبی شدهاند؛ آنان هم در انتخابشان از دیوانهای شاعران، ذوق و قریحۀ نقادی نشان دادهاند و هم در جایجای تذکرههای خود آشکارا به نقد و بررسی اشعار پرداختهاند (نک همان، ج 1: 224). تصنیف کتابهایی در تذکرۀ احوال شاعران و ادیبان بیانگر توجه طبقات پیشرو هر دوره به فرهنگ و ادب عصر است (نک. همان، 157: 1383). 1ـ1 بیان مسئله در دیدگاههای جدید نظریۀ ادبی، شاخهها و مطالعات مختلفی وجود دارد که به بررسی آثار ادبی از نگاه مخاطب و ذوق ادبی مخاطب میپردازند. ازجمله نظریههایی که در آن به ذوق ادبی مخاطب و شیوة شکلگیری آن میپردازد، نظریۀ «دریافت» است. این نظریه نوعی نقد معطوف به خواننده است؛ از چهرههای معروف آن، هانس روبرت یاوس و ولفگانگ آیزر هستند. یاوس معتقد است زنجیرۀ دریافتها از یک اثر هنری میتواند نسلبهنسل، گسترش یابد و عمیقتر شود و همین امر است که اهمیت تاریخی اثر را تعیین و جایگاه آن اثر را در سلسلهمراتب زیباییشناختی مشخص میکند (نک. تادیه، 1378: 212‑213). یکی دیگر از شاخههای مطالعات نو میانرشتهای که در آن میتوان به بررسی چگونگی شکلگیری و تطوّر ذوق و سلیقۀ ادبی در جوامع مختلف و عوامل مؤثر بر آن پرداخت، جامعهشناسی ذوق ادبی است. جامعهشناسی ذوق ادبی از شاخههای نقد جامعهشناختی ادبیات است که به بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر آفرینش اثر ادبی، پدیدآورندۀ اثر و دریافتکنندۀ اثر میپردازد. نخستینبار در سال 1923 لوین. ل. شوکینگ (1964‑1878) محقق آلمانی، با انتشار کتاب جامعهشناسی ذوق ادبی در مونیخ، اصطلاح «روحهای زمانه» را به کار برد. او این اصطلاح را در معنای مخاطب اثر، ناشرین، منتقدان، سازمانهای دولتی و غیردولتی، گروههای اجتماعی مختلف، انجمنهای ادبی، باشگاهها، شب شعرها و... به کار برد. از نظر او این عوامل، جهتدهنده و شکلدهندۀ سبک و شیوهای خاص است که همانند سبک نو یا روش نو یا برکشندۀ هنرمند یا شاعری در جایگاه هنرمند برگزیده است. شوکینگ معتقد است عامل گذر زمان است که سبک ماندگار، شیوۀ پایدار، شاعر و نویسندۀ نامدار را به جامعه معرفی میکند. از نگاه او، در هر دوره ذوق و سلیقۀ خاصی وجود دارد که این ذوق خود را در هنر و ادبیات آن دوره نشان میدهد (نک. شوکینگ، 1373: 15). بعد از شوکینگ، یکی دیگر از محققانی که به تأثیر زمینههای مختلف در شکلگیری ذائقۀ ادبی و هنری افراد اشاره کرد، جامعهشناس و منتقد برجستۀ فرانسوی، پیر بوردیو (2002‑1930) بود. بوردیو معتقد است که ذائقههای ادبی و هنری افراد متأثر از زمینههای مختلفی است که افراد در آن به سر میبرند. این زمینهها شامل نظامهای خانوادگی، آموزشی، نهادهای ادبی و هنری و منشأ طبقاتی آنهاست (مقدس جعفری و همکاران، 1386: 77). او در این باره به بسط مفاهیم اساسی مانند زمینه، عادتواره و ذائقۀ ادبی میپردازد. با بهرهگیری از مفاهیم جامعهشناسی ذوق ادبی در جایگاه شاخهای از مطالعات میانرشتهایِ جامعهشناسی و ادبیات، میتوان پاسخی به چرایی و چگونگی معیارهای تحول ذوق ادبی مخاطب داد؛ نیز از آنجا که نویسندگان تذکرهها درواقع خوانندگان جدی ادبیات شعری فارسی بودهاند که در متن جریانهای ادبی زیستهاند (نک. فتوحی، 1387: 27)، از بهترین اسناد بررسی تحول ذائقۀ ادبی جامعه، تذکرههایی هستند که تذکرهنویسان در آنها، به بررسی زندگی و آثار ادبی ادیبانِ دورههای گوناگون پرداختهاند. تذکرههای انتخابیِ این پژوهش، چهارمقالۀ نظامی و لبابالألباب عوفی است. هر دو اثر در زمرۀ منابع نقد ادبی و آثار مرجع و پیشرو در نوع خود به شمار میآیند. چهار مقاله در تذکرۀ دولتشاه علاوهبر کتاب ابوطاهر خاتونی یعنی مناقبالشعرا ازجمله منابع اطلاعات زندگینامۀ شاعران دانسته شده است؛ نیز طبق نظر صاحبنظرانی مانند علامه قزوینی (عوفی، 1361: 30) اثری شبهتذکره و در آخرین طبقهبندی مراجع ادبی از نوع سرگذشتنامه (تذکره) در منابع مرجع دستاول به شمار میآید (انوار، 1392: 58‑59)؛ همچنین اطلاعات تاریخی و ادبی ارزشمندی که عوفی دربارۀ شاعران دورۀ خود به دست میدهد، سبب شده است تا این کتاب در میان کتابهای تذکره، یک منبع دستهاول باشد؛ چنانکه غلامعلیخان آزاد در مقدمۀ خزانۀ عامره میگوید: «جمیع تذکرهنویسان متأخر در تحریر احوال شعراء اقدمالقدماء عیال اویند» (عوفی، 1361: 33). بررسی مشابهتها و تمایزات این دو اثر در تعریف ذوق از منظر عوامل اجتماعی، بهدلیل آرا و نظریات مشابه و مشترکِ کارکردهای اجتماعی شعر و توجه به ساختارها و طبقات اجتماعی که در گزینش و انتخاب شاعران و اشعار آنها دارند، به شناخت شاخصها و معیارهای ذوق دورۀ ایشان کمک میکند. هدف ما در این پژوهش، بررسی تحول معیارهای ذوق زیباییشناسی و همچنین سلیقه و پسند هنری زمان از نگاه مخاطبان جدی ادبیات شعری، یعنی تذکرهنویسان است که این امر با تأمّل و بررسی دو تذکرۀ چهار مقاله نظامی عروضی و لبابالألباب عوفی به انجام میرسد؛ البته این بررسی با تکیه بر مفاهیم جامعهشناسی ذوق ادبی از دیدگاه شوکینگ و شناخت ویژگیهای فرامتنی و درونمتنی ذوق ادبی و معیارها و مصداقهای ارزشآفرین فرامتنی بر مبنای این دو اثر خواهد بود. 1ـ2 پیشینۀ پژوهش با توجه به محورهای اصلی این پژوهش یعنی جامعهشناسی ادبیات، تحول ذوق ادبی و تذکره از چند پژوهش میتوان نام برد که بر مبنای کاربست نقد جامعهشناسی ذوق ادبی در آثار ادبی و بر مبنای این سه زمینه به مطالعه و تحقیق پرداختهاند. در بخش مقالههای علمی ـ پژوهشی بهترتیب تاریخ نشر به پژوهشهای زیر میتوان اشاره کرد: «بررسی و تحلیل جامعهشناختی ذوق ادبی با تأکید بر مرصادالعباد نجمالدین رازی» (سیدان و پورعماد، 1396)؛ «تابوها و نقش آن در رشد و هدایت ذوقهای ادبی» (حکمآبادی و کاظمیان، 1391)؛ «مخاطبشناسی حافظ در سدههای هشتم و نهم هجری براساس رویکرد تاریخ ادبی هرمونتیک» (فتوحی و افشینوفایی، 1388). در بخش پایاننامه نیز تحقیقاتی نقد جامعهشناختی متون و آثار ادبی را مدّنظر قرار دادهاند که از آن جمله میتوان به پایاننامة کارشناسی ارشد حمیدرضا اسداللهی (1388) با عنوان تحلیل و تبیین نوع نگرش تذکرهنویسان به شاعران اشاره کرد. با توجه به این مقدمات مشخص شد تاکنون پژوهشی به انجام نرسیده است که بهصورت مستقل به بررسی تحول ذوق ادبی در معنای تحول پسند و سلیقۀ مخاطب از دیدگاه تذکرهنویسان باشد.
2ـ ویژگیهای نقد ذوقی در چهار مقاله و لبابالألباب ویژگیهای نقد ذوقی زیباییشناسی این دو تذکره را میتوان براساس شواهدی که از دو متن استخراج شده است، از دو دیدگاه ویژگیهای فرامتنی و ویژگیهای درونمتنی بررسی کرد. 2ـ1 ویژگیهای فرامتنی 2ـ1ـ1 فرامتن اجتماعی شوکینگ، اصلیترین عامل شکلگیری ذوق را خاک و زمینۀ اجتماعی میداند. خاک و زمینۀ اجتماعی ازنظر او همان منابع قدرت اقتصادی و اجتماعیاند که هنرمندان خلاق به آن متکی هستند (شوکینگ، 1373: 31). از دیدگاه وی درباب سرچشمههای شکلگیری ذوق، عوامل و شرایط مادّی در موفقیت هنری تأثیر زیادی دارد. انتشار ذوق و سلیقه درباب آثار هنری تنها با برخورد افکار و اندیشهها تعیین نمیشود؛ بلکه از راه رقابت میان عناصر مادّی قدرت معین خواهد شد. در نبودن شرایط مادّی لازم برای موفقیت هنری، در نبودن علاقه و هواخواهی و تفاهم، موفقیتی وجود ندارد (نک. شوکینگ، 1373: 73‑66). در تذکرههای مدّنظر، مسائل فراوانی را میتوان از اشارات صاحبان دو تذکره به تأثیر حمایت و پشتیبانی پادشاهان و رجال و منابع قدرت از هنر و نقش آن در جهتدهی به ذوق زمان مشاهده کرد؛ درواقع نقش منابع قدرت در جریانسازیهای اجتماعی و ادبی در جلسههای نقد و بررسی آثار شاعران در محافل اجتماعی و درباری مشخص است. ازجمله مباحثی که شوکینگ در بررسی عوامل زمینهای ذوق به آن میپردازد، طبقۀ اجتماعی هنرمند است. طبقۀ اجتماعی هنرمند در همۀ دورانها ثابت نبوده و در بعضی دورانها، مقام اجتماعی هنرمند نازل بوده است و به هنرمند یا شاعر به چشم تحقیر مینگریستند (شوکینگ، 1373: 34‑35). در جریانهای اجتماعی و ادبی شرق نیز شاعری حرفه، پیشه و شغل در نظر گرفته میشد و لفظ شاعر با معانی بسیار محدودی ازقبیل صنعتگر، مأمور و گزافهگو به کار میرفت؛ برطبق سنت اسلامی، شاعری امری حقیر بود و بههیچروی در مقابل علوم دینی پایگاهی نداشت (شمیسا، 1370: 65). از جهت پشتوانههای نظری در اینکه صاحبان مراتب بلند از پیشۀ شاعری دوری میجویند، ابنخلدون در بحثی اجتماعی و زبانی که دربارۀ شاعری و مقام اجتماعی شاعران و استقبال گروههای مختلف اجتماعی از آن دارد، شعر را پیشه و حرفهای میداند که اغراض اصیل و اولیۀ آن، ابراز و به معرض نقد گذاشتن آن چیزی است که در حضور صاحبان ادب و چه در حضور ارباب قدرت بود و به این دلیل در دورههای اولیه صاحبان مراتب بلند از این پیشه استقبال کردند؛ اما بهتدریج شعر از اغراض اولیۀ خود دور شد و برخی اصحاب ادب به مقاصد سودجویانه و منفعتطلبانه نزدیک شدند؛ همین امر سبب شد تا بسیاری از افرادی که پایگاه و منزلت اجتماعی یا دینی داشتند، از این ابا داشته باشند که آنها را در زمرۀ شاعران به شمار آورند (نک. مقدمة ابنخلدون، 1382، ج 2: 1241). عوفی در لباب سرچشمۀ این رویگردانی از پیشۀ شاعری را در اشارات دینی و قرآنی دربارة نهی و بازداشتن پیامبر از شعر میداند و اینکه سخنان پیامبر از جنس شعر نیست (عوفی، 1361: 68‑69). البته شوکینگ بر این باور است که این دید و بینش اجتماعی فقط بهتدریج و خیلی آهسته در برهههایی از زمان تغییر کرده است (شوکینگ، 1373: 36). شوکینگ تغییر مقام اجتماعی هنرمند را یکی از نمودهای تحول ذوق زمانه میداند (نک. همان: 55). او از دلایل این تغییر نگرش را نیاز دوسویۀ ارباب قدرت و هنر برای حفظ نام و جاودانگی یکدیگر و تأثیر در اذهان و طبایع و تأثیر طبقۀ هنرمند بر عقاید و افکار مردم بیان میکند (نک. همان: 36) که آثار آن بهتدریج در جریانهای اجتماعی ـ ادبی هر دوره دیده میشود. در نظریات صاحبان تذکرههای بررسیشده، بحثهای مستقلی در زمینۀ این نیاز دوسویه شده است. نظامی به این مسئله در چهار مقاله اشاره کرده است: «چنانکه ممدوح به شعر نیک شاعر معروف شود، شاعر به صلۀ گران پادشاه معروف شود، که این دو معنی متلازماناند» (نظامی عروضی، 1327: 74). عوفی در لباب نیز به نیاز شاعر به تأیید مراجع و منابع قدرت همانند وسیلهای برای دستیابی به مقاصد مادّی و اجتماعی و شهرت و مقبولیت اشاره کرده؛ بهویژه در دورانی که بازار شعر رونق داشته است (عوفی، 1361: ۹۱۱) و یا در جایی دیگر ضمن اشاره به مباحث نقد ادبی که در محفل ادبی صاحب عباد دربارة حسن و قبح شعر در بین بزرگان ادب مطرح بود، ابومحمد خازن (شاعر، ادیب و کتابدار صاحب عباد سدۀ 4 ق.) علل حسن و قبح آن را از منظر کارکردهای اجتماعی شعر، یعنی «قربت ملوک و وزرا و مقارنت صدور و کبرا و وسیلت حصول اغراض صاحبان خود» دانسته است (همان: 62). ازسوی دیگر، منابع قدرت برای حفظ بقا و جاودانگی خود به تأیید هنرمندان نیاز دارند. نظامی در طبقهبندی چهارگانۀ خود، شاعران را جزو خواص پادشاه قرار داده است (نظامی عروضی، 1327: 18). در این میان، نیاز حکومت به شاعران و توجه به طبقۀ شاعران و لزوم اهمیتدادن به این طبقه را از لوازم نفوذ و حفظ بقای نام هر حکومت بیان کرده است (نک. همان: 44). عوفی نیز به کارکرد شعر و هنر همانند ابزاری برای بقای نام حکومت اشاره دارد و شواهدی را ذکر کرده است: «شعر شریفترین انواع فضل آمد و خود از راه معنی گویی آب حیات است که بعد از فوات ذات سبب بقا اسم است که ثانی حیات فانی است» (عوفی، 1361: 66). براساس این نیاز اجتماعی متقابل شاعر و دربار به یکدیگر است که هر دو تذکرهنویس، توجه منابع قدرت و حمایت آنها از ارباب ادب را امری فریضه دانستهاند. این حمایتها و توجهات گاه با فراهمکردن اسباب رفاه و حمایت مادّی شاعران فراهم میآید و گاه با تأیید آنها ازطریق برگزاری محافل اجتماعی ـ ادبی و نقد و بررسی اشعار شاعران که در این محافل، شخص پادشاه و دیگر رجال صاحب نفوذ به نقد ذوقی اشعار شاعران میپردازند. ازنظر نظامی، از وظایف هر حکومت و قدرتی است که برای اعمال قدرت و نفوذ خود، به طبقۀ هنرمند توجهی ویژه داشته باشد و اسباب تمتع و ترفه آنان را مهیا کند. نظامی تأمین امنیت مالی و اقتصادی دبیران را از وظایف حکومت میداند (نظامی عروضی، 1327: 24‑28، 68). عوفی نیز در لباب به تأثیر حمایت مادّی دربار و پادشاه در پرورش و شکلدهی به ذوق اشاره میکند: «و امروز در این دور صاحبقرانی قرین که بضاعت فضل را در حضرت او رواجی است و ارباب هنر را به کمال تربیت او ابتهاجی... از هوس عشق مدایح او خواطر سقیم را نظر صحیح و طبع معوج را سیر مستقیم پدید آمد» (عوفی، 1361: 64 و 65). ازجمله حمایتهای اجتماعی ـ ادبی حکومتها، صاحبان دو تذکره به شواهد فراوانی از شعرشناسی و ذوق پادشاهان زمان و ایجاد جو رقابتی میان شاعران اشاره میکنند. البته وجود نقد ذوقی در مجالس سلاطین و امرا در دورههای مختلف نقش مهمی در جهتدهی به ذوق داشته است. ذوق و قریحۀ ممدوحان و فضول طبع یا تبحر و اطلاع حاشیهنشینان و ندیمان مجلس آنها غالباً در ایجاد نقد ذوقی و استحسانی تأثیر تمام داشته است (نک. زرینکوب، 1361: 186). آنچه محقق است این است که هم سلاطین و هم مجلسیان و ندیمان آنها بیشوکم ذوق و مایۀ کافی برای ادراک لطایف شعر داشتهاند و از رموز و دقایق نقد هم بهکلی بیخبر نبودهاند (نک. همان: ۱۸۷). نظامی به نقدهای ذوقی و شعرشناسی و شعرگویی امیران و پادشاهان اشارتهای فراوانی دارد (نک. نظامی عروضی، 1327: 63 و 68). عوفی نیز به تأثیر حمایت اجتماعی و ادبی حکومت و اصحاب قدرت مانند پادشاه و رجال دربار در پرورش ذوق هنرمندان اشاره کرده است. علاقه و میل پادشاهان به شعرگویی، برگزاری محافل ادبی و مجالست با اهل ادب و همچنین ذوق نقادی و سخندانی و شعرشناسی و هنرپروری پادشاهان، مکاتبات و مشاعرات منتقدانۀ وزرا و صدور (عوفی، 1361: 163)، عامل مهمی در پرورش و شکلگیری و جهتدهی به ذوق بوده است (نک. همان: 102 و 163). عکس این جریان یعنی حمایتنکردن منابع قدرت و مانعچینی آنها نیز در جریانهای ادبی ازنظر نظامی مغفول نمانده است و مستقیماً به تأثیر این عوامل و چهبسا زشتی اینگونه اقدامات برای حکومت و پادشاه اشاره دارد؛ در جایی، دولت زمانِ مسعود سعد را بهخاطر حبس او ملامت میکند و این اقدام را دلیل بر غفلت طبع آنها میداند (نظامی عروضی، 1327: 71) و یا حیّ قتیبه، عامل طوس را بهدلیل خراج اندک معینشده برای فردوسی مذمت میکند (همان: 77). همچنین توجه به تأثیر رقبا و منازعان قدرت در جریان سرودن شاهنامة فردوسی و تدبیر سلطان محمود با آن جماعت برای تعیین مقدار صله (همان: 77) بیانگر دقت نظر او در جریانهای ادبی و عوامل مؤثر بر شکلدهی به ذوق اجتماعی زمان است. در همین زمینه عوفی نیز به این موضوع اشاره دارد که پسندیدن یا نپسندیدن، نیز اقبال پادشاه و حکومت زمان نسبتبه شاعر یا شیوهای خاص، در اقبال و توجه عمومی یا اقبالنکردن نسبتبه شاعر یا شیوهای مؤثر و مهم خواهد بود: «فاما ایشان را (آلطاهر) در پارسی و لغت دری اعتقادی نبود در آن عصر شعرا درین فن کمتر خوض کردند» (عوفی، 1361: ۴۸۹). 2ـ1ـ2 فرامتن ادبی ازنظر شوکینگ «وسایل انتخاب» در تعیین و جهتدهی به ذوق بسیار مهم است. وسایل انتخاب ازنظر او عبارتاند از شیوة تعامل هنرمند با همکاران، ناشران، منقدان ادبی، وسایل تبلیغاتی مثل رسالههای انتقادی، نامهها، آشنایی با روزنامهنگاران، تبلیغات شخصی در اجرای تئاترها مانند گروهآفرین گویان و... (شوکینگ، 1373: 69). همکاران هنرمند یکی از مهمترین وسایل انتخاب هستند. عناصر شخصی در تشکیل ذوق، قدرتمند است. محفل پیوستة دوستان شخصی هنرمند و عدهای از اشخاصی که در تماس مستقیم با هنرمند هستند، نخستین حلقۀ کوچک پشتیبانان هنرمند را تشکیل میدهند (همان: ۶۰). از دیدگاه شوکینگ برانگیزانندهترین و ترغیبکنندهترین عامل در برانگیختن هنرمند، همکاران او هستند (نک. همان: 68). شفیعی کدکنی از همکاران هنرمند با عنوان مخاطب هنری یاد میکند و نقش آنها را در جهتدهی به ذوق هنرمند بسیار اساسی میداند (نک. شفیعی کدکنی، 1372: 106). از انواع تأثیر و تأثرهای همکاران شاعر از یکدیگر میتوان به تعظیم شیوۀ قدما و تقلید و تتبع از آنها یا بالعکس برشیوة مفاخره به طعن بر متقدمان و معاصران اشاره کرد که این نیز نموداری از نقد ذوقی آنهاست؛ در دیوانهای شاعران از اینگونه سخنان بسیار میتوان یافت (زرینکوب، 1361: 198). در تذکرههای بررسیشده، شواهد فراوانی از تأثیر همکاران و دوستان هنرمند، مکاتبات و مشاعرات شاعران با یکدیگر، بر شیوة شکلگیری و جهتدهی به ذوق زمانه یافت میشود. نظامی تأثیر آشنایی و مطالعۀ کتابها و آثار مختلف برجستگان علوم و فنون ادبی ـ هنری را در پرورش ذوق هنرمند و جهتدهی آن مؤثر میداند و به هنرمندان جوان توصیه میکند برای پرورش ذوق هنری و ادبی خویش با آثار برجستگان هر شاخه از علوم ادبی مأنوس باشند (نظامی عروضی، 1327: 47 و 48). عوفی نیز در لباب به تأثیر روابط بین شاعران و مشاعرهها و مکاتبات و مهاجات آنها با یکدیگر در نوع سرودن اشعار و جهتدهی به ذوق ادبیآنان اشاره دارد و به شواهد متعددی اشاره میکند (نک. عوفی، 1361: 97، 268). یکی دیگر از وسایل انتخاب ازنظر شوکینگ، آشنایی شخصی هنرمندان نورسیده با نویسندگان و هنرمندان مشهور است که این امر در نشر و اشاعۀ آثار هنرمندان نقش حیاتی دارد (شوکینگ، 1373: 70). این عامل را میتوان با جریان ملکالشعرایی یا امیرالشعرایی در ادبیات فارسی مقایسه کرد که حتماً باید شاعر معروف دربار و یا یکی از رجال و فاضلان که در دربار اعتبار و نفوذ کافی داشتند، آثار هنرمندان و شاعران نورسیده را به سمع پادشاه میرساندند. نقش اینگونه افراد در جهتدهی به ذوق زمان بسیار مؤثر است. نظامی به نمونههایی از این وساطتها اشاره دارد. حکایت پنجم مقالۀ شاعری در چهار مقاله به بیان همین وساطتها و آشنایی هنرمند نورسیده با افراد مشهور در فضل و هنر است که بهواسطۀ همین آشنایی، شعر و هنرشان در نزد امیر و پادشاه وقت قرب و عزتی یافته است (نظامی عروضی، 1327: 64‑67). شوکینگ وسیلۀ انتخاب دیگر را نقد ادبی میداند و منتقد ادبی را معمولاً نیروی محرک اصلی در تاریخ ذوق ادبی میشمارد (شوکینگ، 1373: 79). این عامل ازطریق مختلف مانند نقادیها و نکتهسنجیهای شاعران دربارۀ یکدیگر در تذکرهها (زرینکوب، 1361: 196) و همچنین نقد مجالس و برگزاری جلسات شعرخوانی و نقد ـ که در بیشتر اوقات شخص پادشاه و درباریان برگزارکنندۀ اینگونه مجالس بودند ـ صورت میگرفته است. انتقادها در این مجالس هرچند غالباً بر مبانی علمی متکی نبود و جنبۀ ذوقی داشت، از جهت میزان و معیارهای ذوق و پسند زمانۀ خود درخور توجه بود (نک. زرینکوب، 1361: 225). در چهار مقاله و لباب اشارات فراوانی به این عامل در جهتدهی ذوق ادبی شاعران شده است؛ در حکایت هشتمِ مقالۀ شاعری، ماجرای رقابت میان امیرعمعق، امیرالشعرای سلطان خضر بن ابراهیم و استاد رشیدی آمده که نمونهای از نقد ذوقی رشیدی بر شعر امیرعمعق است و نظیر آن در دیوانها و تذکرهها فراوان است (نظامی عروضی، 1327: 72‑74). همچنین در لباب نمونههای فراوانی از این نوع نقدها دیده میشود: «یکی از جهال در نظم او (رودکی) طعنی کرد و عرایس نفایس و طوایف لطایف او را تزییفی نمود نظامی عروضی این بیت در حق او انشا کرد:
از نمونههای نقد مجالس نیز در حکایت دهم چهار مقاله به نمونهای از مجالس نقد و انتقاد از شاعران در میان درباریان و پادشاه اشاره شده است (نظامی عروضی، 1327: 81‑84). در لباب نیز به انجمنهای شعری و نقد و انتقادی در دربار بزرگان و نظریات بزرگان ادب اشاره شده است؛ برای نمونه مجلس نقد صاحب عباد و دیگر بزرگان ادب که در آن دربارة حسن و قبح شعر بحث میکردند و نیز نظریات موافقان و مخالفان شعر تأملبرانگیز است (عوفی، 1361: 61 و 62). 2ـ2 ویژگیهای درونمتنی در تعیین عوامل و معیارهای تشکیلدهندۀ ذوق، شناخت سبک و ویژگیهای نثر تذکرهها را نباید از نظر دور داشت. گزارههای نقدی زیباییشناسی این تذکرهها را به چند گروه کلی میتوان تقسیمبندی کرد: الف) گروه اول: گزارههای شعری هستند که در معرفی و نقد شاعر و اشعار او با محتوایی همراه با اغراق و تحت تأثیر مراعات تناسبات لفظی و معنایی در کلام شکل گرفته است. اینگونه نقدهای ذوقی که شوکینگ در جامعهشناسی ذوق ادبی از آن به «اغراقگوییهای کلیشهای» یاد میکند (شوکینگ، 1373: 51)، بنابه تعبیر شفیعی کدکنی، به مناسبت سجع نام شاعر است و گاه هم که این مناسبت در کار نیست، هیچچیزی را توضیح نمیدهد (شفیعی کدکنی، 1392: 490). در چهار مقاله گزارههایی دیده نشد که حاصل مراعات تناسبات لفظی و معنایی با نام یا لقب شاعر معرفی شده باشد؛ اما گزارههای اغراقآمیز دیده میشود: «و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماء معین رسانید... من در عجم سخنی بدین فصاحت نمیبینم و در بسیاری از سخنان عرب هم» (نظامی عروضی، 1327: 74‑75). در لباب شواهد این نوع گزارههای همراه با اغراق یافت میشود: «نثره شایق نثر رایق او بودی و شعری عاشق شعر لایق او و او را در هر دو بیان مهارتی کامل بود و در تازی و پارسی قدرت نظم» (عوفی، 1361: ۲۶۸). یا رعایت تناسب تضاد شهد، عسل و شکر با اسم شاعر که دوغآبادی است: «امیر امام ضیاء دوغابادی که با شهد و عسل کلامش شکر عسکری دوغ خوردی» (همان: 240). ب) گزارشهای واقعگرایانۀ نقد ادبی و توصیف واقعی اشعار: این گزارهها همراه با حقیقت و توصیف دقیق است و بهنوعی نقد بلاغی اشعار به شمار میرود که تذکرهنویس بسته به نوع نگاهش در بیان ویژگیهای شعری یک شاعر به بررسی کلی اشعار میپردازد (نک. صالحی و همکاران، 1401: 40)؛ هرچند تعداد و کمیت این نوع گزارهها در مقایسه با نوع دیگر گزارههای درونمتنی کمتر است، باز درخور توجه و تأملبرانگیزند. در ادامه به مهمترین این ویژگیها میپردازیم. 2ـ2ـ1 موازنه یکی از بارزترین گزارههای واقعگرایانه در تذکرههای مدّنظر، موازنه است. موازنه یکی از کهنهترین و مهمترین مسائل نقد ادبی به شمار میآید. تعصب و هوی که محرک و موجب اصلی موازنه و قیاس بین اشخاص است، از قدیمترین غرایز و تمایلات اجتماعی بشر به شمار میرود. موازنهها که مصداق عینی تأثیر یکی از وسایل انتخاب یعنی همکاران هنرمند در جهتدهی به ذوق هستند، در تذکرههای مدّنظر نمونههای فراوانی دارند که هم بهصورت موازنههای شاعران دربارۀ دیگر شاعران و هم موازنۀ صاحبان تذکره از شاعران یافت میشوند. الف) موازنۀ عمومی میان شاعران و صاحبان فن در این نوع موازنه، شاعر معرفیشده در یک صنعت، روش، فن و هنری خاص، بهصورت عمومی با دیگر هنرمندان در آن شیوه یا فن خاص مقایسه، و برتری داده میشود. در حکایت دهم مقالۀ شاعری در چهار مقاله مقایسۀ سه نظامی به پیشنهاد پادشاه مطرح شد. نظر امیرعمید صفیالدین دربارة مهارت نظامی در بدیههسرایی در میان اقران خویش نمونهای از این نوع موازنه است (نظامی عروضی، 1327: 84). در لباب نیز شواهد فراوانی از موازنۀ عمومی وجود دارد: «رشیدی استاد شعرای مقدم و پیشوای این طبقه بود و در صناعت سخن و براعت عبارت بر زمرة سخنسازان سبقت یافته و در علم شعر چند تصنیف ساخته است و چند تألیف پرداخته و زینتنامه یکی از نتایج خاطر عاطر اوست» (عوفی، 1361: ۶۶۳). ب) مقایسة دوبهدو با یکی از افراد صاحب سبک در آن شیوه یا شاعری همرده در این نوع موازنه شاعر معرفیشده بهصورت خاص با یکی از شاعران و یا یکی از افراد صاحبسبک در آن روش در زبان فارسی و عربی مقایسه میشود. نظامی در چهار مقاله موازنهای بهصورت نظم و فیالبداهه بین خود و دو نظامی دیگر انجام داده است (نظامی عروضی، 1327: 84). در لباب نیز نمونۀ این نوع موازنه بسیار یافت میشود؛ برای نمونه موازنۀ قاضی حمیدالدین بلخی با اهوازی و رشیدالدین وطواط نمونهای از این نوع موازنه است (عوفی، 1361: 249). ج) موازنۀ شاعرانه موازنه گاه در تذکرهها شیوهای شاعرانه به خود میگیرد و برتری شاعر مدّنظر بر دیگر شاعران و ارباب هنر با توصیفاتی تشبیهی ازطریق تشبیه تفضیل و برترینهادن همراه با اغراق نشان داده میشود؛ این امر بهصورت مقایسۀ فصاحت، بلاغت و روش و فن شاعر منظور، با پیشکسوتان و صاحبان فن و افراد مشهور آن در زبان فارسی و بهویژه در عربی در همان روش و شیوه انجام میگیرد: «هر قصیده از قصاید تازی او بهمثابتی است که بلاغت بوتمام به مقابلۀ آن ناتمام است» (همان: ۱۴۶)؛ یا: «در نظم و نثر صابی و بونواس» (همان: 249). با این همه باید گفت موازنه غالباً جز ذوق و علاقه و تعصب و سلیقه، ملاک دیگری ندارد. البته موازنه یک نوع فتوا و حکم است و ازاینرو نقادان در آن، اعتماد به حق و پرهیز از هوی را لازم شمردهاند (آمدی، 1380: 2). بدینگونه در موازنه بین دو شاعر اظهارنظر قطعی و کلی نمیتوان کرد؛ زیرا به هرحال مردم در این باره تفاوت عقیده دارند (همان، 1380: 3). البته صاحبنظران نقد ادبی بر این باورند که ذوق سلیم منتقدان که بر وجدان و شهود هنری متکی است، این مزیت را دارد که هم تلطیف و تذهیب شده است و هم تا اندازۀ زیادی تحت تأثیر تجربه و دقت قرار گرفته است؛ نیز حکم و اجتهاد منتقد صاحبتجربه هرچند بر ذوق متکی باشد، دارای اصالت و ارزش است و ارزش انتقادی بسیار دارد (زرینکوب، 1361، ج 1: 123‑124).
3ـ معیارهای ارزشآفرین 3ـ1 معیارهای ارزشآفرین فرامتنی معیارهای ارزشآفرین فرامتنی همانطور که از نام آن پیداست، شامل ارزشهایی است که ورای متن هستند و به عوامل زمینهای سرودن شعر برمیگردند و نوعی معیار و ملاک فرامتنی در تعیین ویژگیهای شاعر خوب به شمار میآیند. 3ـ1ـ1 معیارهای جامعهشناختی از مهمترین علل و اسباب در تعیین معیارهای ارزشآفرین فرامتنی ازنظر صاحبان دو تذکره، توجه به کارکردهای اجتماعی شعر یعنی حفظ بقای حکومت است که در گزینش شاعران و آثار آنها، در مرکز ذوق قرار میگیرد، نه عوامل درونمتنی مانند زیبایی ساختاری یا محتوایی شعر. الف) معیار طبقۀ اجتماعی شاعر شوکینگ قدرت و نفوذ گروه اجتماعیای را ـ که هنرمند نمایندۀ آن است ـ در مقبولیت اثر او و تأثیر آن در ذوق عامه بسیار بااهمیت میداند (شوکینگ، 1373: 105). در تذکرههای مدّنظر، این معیار اهمیت شایانی دارد. نظامی که خود از رجال و مخصوصان دربار است، آشکارا ساختار و محتوای چهار مقاله را براساس چهار طبقۀ اجتماعی پیریزی کرده است که هر حکومت و منبع قدرت برای رسیدن به اغراض و مقاصد خود به آن احتیاج دارد. دیدگاه نظامی عروضی از طبقهبندی خواص پادشاه و لزوم طبقۀ شاعران در میان خواص، نشاندهندۀ اهمیت مقام و رتبۀ شاعران در شرایط حکومتی و پسند و سلایق جاری و حاکم در روزگار مؤلف است (نظامی عروضی، 1327: 18). در لباب نیز زیباییشناسی عوفی تحت تأثیر طبقات اجتماعی و ترتیب اهمیت طبقات اجتماعی افرادِ معرفیشده، به این ترتیب پیریزی شده است: اشعار سلاطین و ملوک و امرا، اشعار وزرا و صدور و کفاه، اشعار ائمه و علما و صدور و فضلا و در انتها اشعار شاعران دورههای مختلف تا شاعران معاصر خود. او کلام پادشاهان را سلطان و پادشاه کلام میداند و سرودههای آنان را که برای روشنکردن خاطر و امتحان قریحه سرودهاند، برای تیمن و تزیین کتاب خود، در همان فصل ابتدایی کتاب خود آورده است؛ البته نه به این دلیل که بتوان آنها را در گروه شاعران قرار داد، بلکه از این جهت که خاطر آنها مهبط الهامات ربانیِ «اهل الدول ملهمون» است (نک. عوفی، 1361: 72). همچنین ذکر و معرفی اشعار اصحاب دولت و ارباب حشمت و طبقۀ عالمان و دانشمندان دین و ائمه و صدور در لباب ـ که بهدلیل «فضل قوّت و قوّت فضل مدتی مالک ازمۀ اقیال بودند» (همان: 213) ـ از تأثیر طبقۀ اجتماعی بر انتخاب و معرفی و نقد اشعار آنها نشان دارد. همانطور که در بحث تغییر مقام اجتماعی هنرمند گفته شد، با توجه به مقام نازل شاعران در برخی دورهها، طبقات بالای اجتماعی، سیاسی و معنوی (مانند عالمان و دانشمندان دینی در شرق) بنابه دلایلی، اشتغال به شاعری را مایۀ ننگ میدانستند؛ اما با این حال، دیدگاهی پارادوکسگونه در رابطه با مقام اجتماعی شاعری در تذکرهها دیده میشود و آن این است که در بین همین طبقات بالا با وجود ننگ و خوار دانستن شاعری، بهنوعی میل به شعرگویی وجود دارد؛ یا فرض دیگر اصرار تذکرهنویسان بر معرفی این طبقات در مرتبة شاعر و معرفی اشعار آنها در تذکره ـ تنها بهدلیل نام، شهرت، مقام مادّی یا معنوی و یا اعتبار اجتماعیشان ـ است (نک. عوفی، 1361: 259). از دلایل این دیدگاه متناقضنما میتوان به این مسائل اشاره داشت: میل به قبول عامه، محبوبیّت و شهرت شخصی و کاردکردهای اجتماعی شعر همانند ابزاری برای بقای نام و رسیدن به مقاصد و یا انگیزههای شخصی مانند داشتن استعداد شاعری و لطف طبع (نک. همان: 319)، ملالت و دلزدگی و دلتنگی طبع عالم از غور در عالم فقه و احکام و روشنکردن خاطر (همان: 270)؛ این مسائل صاحبان قدرت (اعم از مادّی یا معنوی) را بر آن میدارد تا با وجود تمام مشغلههای دیگر خود با سرودن اشعاری، نام خود را در زمرۀ شاعران ثبت کنند یا ازسوی دیگر، صاحبان تذکره بهدلیل همین نیاز به بقای نام است که با معرفی رجال قدرتمند مادّی و معنوی، برای تیمن و تبرک تذکرۀ خود به معرفی اشعار این افراد مبادرت ورزند. ب) معیار آینگی شکوه قدرت ازنظر کارکردهای اجتماعی شعر از دیدگاه صاحبان دو تذکره، شعری معیارهای ارزشمندی و زیبایی را در خود داراست که نمایانگر شکوه و جلال، قدرت و عدالت و تدبیر حاکمیت باشد: «دواوین این جماعت ناطق است به کمال و جمال و آلت و عدّت و عدل و بذل و اصل و فضل و رای و تدبیر و تأیید و تأثیرِ این پادشاهان ماضیه و این مهتران خالیه» (نظامی عروضی، 1327: 45 و 46). در لباب نیز نمونههای مشابهی از معیار بازتاب شکوه قدرت در انتخاب و گزینش اشعار دیده میشود:
3ـ1ـ2 معیار فضایل علمی و هنری شاعر معرفیشده از نظر صاحبان تذکرههای منظور، شاعر و هنرمند خوب ویژگیهایی دارد که به این ویژگیها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم اشاره کردهاند. گزارههای فرامتنیِ ناظر به آثار، علوم، مهارتها، هنرها و فعالیتهای دیگر شاعر از این دست ویژگیهاست. در چهار مقاله، نظامی ضمن بحثی مستقل به ویژگیهای شاعر و سخنور توانا اشاره میکند. او مهارت در انواع علوم و اطراف رسوم و مهارت سخنوری و خوشگویی و خوشرویی در مجالس را از این ویژگیها برشمرده است (نظامی عروضی، 1327: 47). در لباب نیز از فراوانی گزارههای فرامتنی ناظر به آثار، علوم، مهارتها و هنرهای دیگر شاعر، میتوان توجه ویژۀ عوفی به معیار سواد و تحصیلات، هنرها و درنهایت فضایل افراد معرفیشده را نتیجه گرفت. جامعالاطرافبودن و آشنایی شاعر با هنرهای مختلف دیگر ازقبیل خوشنویسی، موسیقی و... علاوهبر شاعری و همچنین اشاره به آثار دیگر شاعر در زمینههای گوناگون علمی، هنری و ادبی، اهمیت تأثیر هنر، دانش و تحصیلات شاعر را بر خوشذوقی در سرودن شعر از دیدگاه عوفی نشان میدهد: «جوانی در هر هنر تمام و در هر فن ماهر و در شیوۀ سیاقت و دقایق محاسبت از اقران عهد ممتاز و با این همه فضایل طبعی چون آب زلال و شعری چون باد شمال داشت» (عوفی، 1361: 201). بنابراین فضلگرایی و هنرگرایی صاحبان دو تذکره، از معیارهای ارزشآفرین فرامتنی در انتخاب شاعر مستعد و توانا به شمار میآید. 3ـ1ـ3 مقبولیت و شهرت معیار قبول عامۀ اهل علم و ادب از جهات و اسبابی است که به بعضی آثار توجه میکنند و از آنها تقلید میکنند (زرینکوب، 1361: 115). یکی از ملاکهای برونمتنی تعیین شاعر و شعر ارزشمند از نظر صاحبان تذکره، مقبولیت و شهرت اشعار و جاری و ساریبودن اشعار در زبان مردم است. با توجه به کارکرد شعر یعنی تأثیر در نفوس (نظامی عروضی، 1327: 42)، ماندگاربودن در طول زمان و آوازه و شهرتداشتن یکی از معیارهای ارزشمندی شعر در دو تذکره است: «باید که شعر او بدان درجه رسیده باشد که در صحیفۀ روزگار مسطور باشد و بر السنۀ احرار مقروء، بر سفائن بنویسند و در مدائن بخوانند که حظّ اوفر و قسم افضل از شعر بقاء اسم است و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی به حاصل نیاید» (همان: 47). در لباب نیز آمده است: «اشعار او از غایت لطافت شهرتی دارد در اطراف بلاد هند و دیار غزنی» (عوفی، 1361: 89). 3ـ1ـ4 معیارهای زیباییشناختیِ فصاحت و بلاغت عرب با تسلط و استیلای معنوی و سیاسی اسلام، از دیرباز شاعران و نویسندگان ایران به تقلید و اقتباس عربی پرداختند. رواج شعر عروضی در زبان دری تا حد زیادی نتیجۀ نفوذ و تأثیر ادب عربی بود؛ حتی گویندگان و نویسندگان ایران از طریقه و اسلوب فنی نظم و نثر عرب تقلید کردند و مضامین و اسلوبهای عرب نزد گویندگان فارسیزبان بررسی و تتبع شد. در تذکرههای مدّنظر، اهمیت معیارهای زیباییشناسی فصاحت و بلاغت عرب و ارجاع و استناد به این معیارها مشهود است و پیروی از این معیارها یک ویژگی ارزشمند به شمار میرود. نظامی به برخی از این معیارها و موازین فصحای عرب اشاره میکند: «در سیاقت سخن آن طریق گیرد که الفاظ متابع معانی آید و سخن کوتاه گردد که فصحاء عرب گفتهاند: "خیرالکلام ما قل و دل" زیراکه هرگاه که معانی متابع الفاظ افتد سخن دراز شود و کاتبان را مکثار خوانند و المکثار مهذار» (نظامی عروضی، 1327: 21). عوفی در لباب، از معیارهای زیباییشناسی فصاحت و بلاغت عرب به مهارت سرودن اشعار به زبان پارسی و تازی، هر دو اشاره دارد و از این مهارت به «ذوالبلاغتین» تعبیر میکند (عوفی، 1361: ۵۹۵) . او شاعرانی را که در سرودن اشعار به تازی و پارسی مهارت دارند، «فارسِ هر دو میدان» میخواند: «امیرمسعود که نتیجۀ سپهر کبود بود فارس هر دو میدان والی هر دو بیان» (همان: 109). 3ـ1ـ5 مهارت در نظم و نثر هر دو: والیِ هر دو بیان ذوق و سلیقۀ زمانه چه در گویندگان و چه در مخاطبان بیشتر بهجانب نظم است تا نثر و بنابه نظر زرقانی یکی از آسیبهای جریانهای ادبی چه در حوزۀ هنرمندان و چه در حوزۀ مخاطبان، محققان و منتقدان به شمار میآید (نک. زرقانی، 1388: 67). در گذشتۀ ادبی اسلام و ایران، رویآوری گویندگان، مخاطبان و منتقدان به شعر برآمده از نگرش فرهنگی و ادبی دیرینهای است که ادبیات را خلاصهشده در شعر و بازبسته بدان به شمار میآورد؛ نیز در تقدم فضل سخن منظوم بر سخن منثور، کمترین تردیدی روا نمیداشته است و به کتابها و رسایل تاریخی، بلاغی و تذکرهها و دیوانهایی میتوان اشاره داشت که بهویژه در دیباچۀ آنها از برتری سخن منظوم بر منثور سخن رفته است (نک. غلامی، 1399: 84). نظامی در حکایت دوم مقالۀ شاعری، به تأثیر بیشتر نظم تا نثر اشاره دارد و ازجهت تأثیر بر مخاطب، نظم را مؤثرتر از نثر میداند و بهنوعی از زبان رودکی هم به این امر اشاره کرده است: «دانست که به نثر با او در نگیرد، روی به نظم آورد» (نظامی عروضی، 1327: 52). از نظر عوفی در رویآوری هنرمندان و شاعران به دو شاخۀ مهم ادبیات، یعنی شعر و نثر، سلیقهها بیشتر بهجانب نظم است تا نثر؛ یکی از دلایل مهم این استقبال از نظر وی حمایتهای مادّی و اجتماعی صاحبان قدرت از شاعران است که خود این حمایتها نیز بهسبب کارکردهای اجتماعی شعر مانند تأثیر بر نفوس و ابزار بقای نام به وجود آمده است (عوفی، 1361: 58 و۶۱). با وجود این، عوفی به مهارت در نظم و نثر، با هم معتقد است و به آن توجه دارد؛ والیِ هر دو بیان بودن بیانگر توجه عوفی برخلاف ذائقۀ عمومی اهل ادب به حوزۀ نثر است که درواقع یکی از معیارهای ارزشمند در نظر او به شمار میرود: «(الحاتمی الهروی) خطی چون درّ مکنون و نظمی چون زر موزون و او فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان بود» (همان: 85).
4ـ مصداقهای زیبایی درونمتنی مصداقهای زیبایی درونمتنی، خروجی اصلی مصادیقِ پسند و سلیقه در هر دوره است. ویژگیها و معیارهای زیباییشناسی ادبی از نگاه صاحب تذکره در هر دوره از دید صاحبان تذکره در این مصداقها جلوهگر است که شامل زیباییهای درونمتنی اشعار معرفیشده در بخشهای مختلف هنر شاعری است. 4ـ1 بدیههسرایی بدیههسرایی یکی از روشها و مصداقهای مطبوع و دارای ارزش در هر دو تذکره است که صاحبان دو تذکره آن را ارزش در هنر شاعری میدانند. ارزش این روش در بیان ادبی همانطور که در مقدمۀ بحث نیز به آن اشاره کردیم، تحت تأثیر کارکرد اجتماعی شعر، یعنی قرب به پادشاه و مراجع قدرت اعم از مادّی و معنوی قرار میگیرد. اصطلاح بدیهه در برابر اصطلاح رویه به کار میرود. رویه یا رویت در لغت به معنی فکر و اندیشه و دراصطلاح مقابل ارتجال و بدیهه است (همایی، ۱۳۵۴: 402). نظامی در چهار مقاله به هر دو اصطلاح اشاره کرده است (نظامی عروضی، 1327: 83)؛ «قاعده در کار شاعری رویهگویی است و بدیههسرایی از مقولۀ استثنا به شمار میآید و چون امر استثنایی، در موارد مختلف، نشانۀ استادی و کارآزمودگی است، شاعران، بدیههسرایی را بهعنوان یکی از معیارهای ارزشآفرین در هنر شاعری و دلیل و نشانۀ استادی چنانکه نظامی تصریح کرده است، به شمار آوردهاند و آن را عامل امتیاز و برتری خود بر شاعران رویهگو محسوب داشتهاند و او خود با عبارت «بدیهت من چون رویت گشته بود» از استادی سخن خویش سخن می گوید» (نک. دادبه، 1380: 58‑61). تاریخ زیباییشناسی در دیالکتیکی خلاصه میشود که «سودمندی» و «لذت» آنچنان که هوراس به آن معتقد بود، برابرنهاد آن است که خود منتج از کارکردهای اجتماعی شعر است (نک. ولک، 1373: 21)؛ به همین سبب دربارة بدیههسرایی که یکی از مصداقهای زیبایی در این دو تذکره است، باید گفت با توجه به کارکرد شعر است که شعر را ابزاری برای بقای نام حکومتها به شمار میآوردهاند و درنتیجه از نظر صاحبان دو تذکره، معیارهایی ارزشمند و ارزشآفرین هستند که در راستای همین کارکرد باشند؛ بنابراین علل فرامتنی اهمیت بدیههسرایی در جایگاه معیار ارزش، به تعریف و دیدگاه صاحبان دو تذکره از زیبایی برمیگردد. از نظر نظامی هرآنچه مربوطبه پادشاه و در خدمت پادشاه سودمند باشد، دارای ارزش و زیباست و از آنجا که لازمۀ مجلس پادشاه و قدرتمندان دربار، تیزخاطری و سرعت انتقال معنی و ارتجال است، بدیههگویی شاعر در مجلس پادشاه اهمیت و ارزش زیادی در شهرت و مقبولیت شاعر و هنر او دارد (نظامی عروضی، 1327: 56 و 57). در نظریات نظامی، انواع روش بیان، در معیارهای ارزشمند جایگاه اول را دارد و قسمت اعظم حکایتهای مقالۀ شاعری به ارزش و اهمیت بدیههسرایی نزد پادشاه اختصاص یافته است. ترکیب عامل وسایل انتخاب مثل وساطت و میانجیگری شاعران معروف و پیشکسوتان همراه با بدیههسراییِ شاعر در مجلس پادشاه تأثیر زیادی در مقبولیت و شهرت اشعار دارد که در حکایت پنجم چهار مقاله به آن پرداخته شده است. در نظر عوفی نیز مانند نظامی، بدیههسرایی ارزش و اهمیت فراوانی دارد و در بیشتر شواهد، یکی از مصداقهای ارزش و زیبایی در معرفی اشعار شاعران به شمار میرود (نک. عوفی، 1361: 111). 4ـ2 ایجاز یکی دیگر از مصداقهای زیبایی درونمتنی در تذکرهها، در نوع و روش بیان ازنظر برابری لفظ و معنی است. از نظر صاحبان دو تذکره، ایجاز در بیان مطلب یکی از شاخصها و معیارهای ارزشآفرین در گزینش اشعار است. درباب علل و اهمیت فرامتنی ارزش این نوع روش بیان، ملاحظات حضور شاعر در مجالس دربار و موقعیتهای مختلف سیاسی، نظامی و اجتماعی باید گفت روش ایجاز برای بیان مطلب، سودمندترین روش در اینگونه موقعیتها بوده است (نک. نظامی عروضی، 1327: 21 و 38) و نظامی در حکایتهای 2، 3، 4، 5، 8، 10، 1 مقالۀ شاعری ایجاز را روشی ارزشمند در بیان معنی معرفی کرده است. در لباب نیز شواهد فراوانی از ارزشمندی این روش بیان وجود دارد. وقتی که دبیر شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر در نوشتن نامهای برای نصیحت و تهدید دو امیر که عصیان کرده بودند و نامه «دراز کشیده و اطناب نموده چون بر نظر او عرضه داشت دوات و قلم خواست و بر بیاضی که بر سر آن مکتوب بود این بیت تازی بنوشت:
«تجنیسی بدین لطیفی و لفظی بدین پاکیزگی و درین یک خط تمامت غرض خود را شرح فرموده» (عوفی، 1361: 80؛ همچنین نک. همان: 80، 93، 192، 220). بدیههسرایی و ایجاز مصداق ارزش و زیبایی در دو تذکره است که هر دو برخاسته از وظیفه و کارکرد اجتماعی شعر است و همین امر زیبایی را در نظر دو تذکرهنویس همانند «سودمندی» درآورده است. 4ـ3 صنایع و آرایهها بحث زیباییِ و ارزش صنایع و آرایهها در کلام ادبی در نظریۀ ادبیات بسیار گسترده است. از نگرش ارسطویی که شعر را «صناعت» میداند تا نظریة ادبی اصحاب بلاغت عرب و عجم از جاحظ (قرن 2‑3 ق.)، ابوهلال عسکری (قرن 4 ق.) تا قدامه بن جعفر، همگی اصل را بر شکلدادن به معانی ازطریق صناعت میدانند (نک. غلامی، 1399: 96). این امر بیانگر معیار ارزشبودن بهرهگیری از صناعت در شعر دارد. عبدالقاهر جرجانی در تعریف خود از کلام فصیح، آن را به دو گروه تقسیم میکند. فصاحت گروه اول به لفظ (و منظور او از لفظ مثلاً استعاره و کنایه است) و فصاحت گروه دوم به نظم (علم معانی) است (جرجانی، 1984: 429). صاحبان دو تذکره، استفاده از آرایههاو صنایع ادبی و اصولاً مصنوعبودن شعر را امری ارزشمند میدانند و در بیشتر اوقات مصنوعبودن اشعار را با صفات مطبوع (عوفی، 1361: 849)، رفیع (همان: 509) و معنوی (همان: 204) یاد میکنند. اهمیت استفاده از صنایع در شعر در تعریف نظامی عروضی از ماهیت علم شعر که آن را صناعتی معرفی میکند «که شاعر بدان صناعت اتساق مقدمات موهمه کند» (نظامی عروضی، 1327: 42)؛ همچنین استفاده از چند صنعت مختلف در کلام را از محاسن شعر برشمرده است (همان: 54). عوفی در لباب، تکلف را زیورِ نظم میداند (عوفی، 1361: 250) و یکی از پربسامدترین مصداقهای زیبایی درونمتنی در لباب مصنوعبودن است (همان: 204). استفاده از صنایع و تکلف در شعر به دیریابی و دشواربودن شعر میانجامد که عوفی از آن با اصطلاح غریببودن یاد میکند؛ نیز غریببودن را ملاک و معیار ارزشمندی شعر میداند (همان: ۳۰۳). یکی از صنایعی که عوفی در لباب بیش از دیگر صنایع به آن توجه داشته و شواهد و نمونههای بیشتری از آن آورده است، صنعت اعنات (التزام یا لزوم مالا یلزم) همانند التزام واژه، واژگان یا التزام صنعتی خاص در بیت یا مصراع، التزام ردیف، آزمودن قافیههای دشوار و صنعت طرد و عکس است. از آنجایی که این قبیل آرایههای مدّنظر عوفی در لباب آرایههایی هستند که فلسفۀ ذاتی آنها تأثیرگذاری بر ذوق و ایجاد حس اعجاب و شگفتی در مخاطب است، میتوان گفت عوفی زیبایی را در «اعجاب و به شگفتی واداشتن و لذت مخاطب» میدانسته است (همان: 202).
5ـ نتیجه از نظرگاه جامعهشناسی ذوق ادبی، خاک و زمینۀ اجتماعی و وسایل انتخاب، از عوامل مهم تعیین و جهتدهی به ذوق زمانه در چهار مقاله و لبابالألباب است. از مهمترین روحهای زمانه در تعیین ذوق زمان عبارت است از: سود و منفعت دوسویۀ ارباب قدرت و هنر برای جاودانگی و حفظ و بقای نام یکدیگر؛ همکاران هنرمند؛ آشنایی شخصی هنرمندان نورسیده با نویسندگان و هنرمندان مشهور؛ نقد ادبی. رعایت تناسبات لفظی و معنایی همراه با اغراق و موازنه، از ویژگیهای بارز درونمتنی نقد ذوقی در این دو تذکره است. طبقۀ اجتماعی هنرمند، آینگی شکوه قدرت، جامعالاطرافبودن شاعر و سرانجام فضلگرایی و هنرگرایی، معیارهای ارزشآفرین فرامتنی در دو تذکره هستند. بدیههسرایی، ایجاز و استفاده از صنایع و آرایههایی که فلسفۀ وجودی آنها بر انگیختن حس اعجاب در مخاطب است، از مصادیق زیبایی درونمتنی در تذکرههای مدّنظر به شمار میآیند. مصداق بدیههسرایی و ایجاز که برخاسته از کارکرد اجتماعی شعر است، زیبایی را مانند «سودمندی» و مصداق صنایع و آرایههایی که فلسفۀ وجودی آنها برانگیختن حس اعجاب در مخاطب است، زیبایی را مانند اعجاب و لذت در نظر این دو تذکرهنویس درآورده است. | ||||||||||
مراجع | ||||||||||
| ||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 437 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 281 |