تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,565 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,195,772 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,285,524 |
کارکرد تبیینیِ مناجات در تحلیل داستانهای دفتر پنجم مثنوی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 48، شهریور 1401، صفحه 143-161 اصل مقاله (298.97 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2023.135324.1734 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طاهر لاوژه* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیان مسئله: مولانا برخی از اندیشهها و تجارب عرفانی خود را تنها در گونة ادبیِ «مناجات» بیان میکند. وی افزونبر ایجاد نوعی فرم ویژة خلاقانه در مناجات، کارکرد برجستة آن را در انتقال مفاهیمی وضع مینهد که مقصود غاییِ داستانهایی در مثنوی با کاربرد آن حاصل میشود. هدف اصلی پژوهش عبارت است از: بررسی وجوه هنری این نوع ادبی در قالب زبانِ عرفانی؛ نقش بارز آن در بیان نکتههای باطنی با شناخت روایت و تحلیل گفتمانی و نیز چگونگی بسط موضوعات متکثر در گذر تلفیق آنها در یک شبکة پیچیدة منسجم و هماهنگ. روش: این پژوهش بهشیوة توصیف و تحلیل دادهها و مبتنی بر مبانی نقد و نظریه، با توجه به یک حدیث و چهار داستان از دفتر پنجم مثنوی و در 69 بیت به انجام رسیده است. یافتهها و نتایج: در اشاره به برخی یافتهها میتوان گفت خطابهای عاطفی مولانا در شکل مناجات، زبان ویژهای، هم در شکل و هم در محتوای آن میآفریند که نگرش تأویلیِ او را در دریافت معانیِ خاصی به این شیوه نشان میدهد؛ نیز تأکید میکند که این شیوة بیان علاوهبر ایجاد توازن و انسجام در میان اجزای داستان و از لابهلای پیچیدگیهای معانی ضمنی، بعضی دلالتهای عمیق و گستردة متن را بهگونة مشخصتری ظاهر میکند؛ این قابلیتْ خوانشهای متعددی از موضوع ارائه میدهد و از این طریق بر عملکرد کیفیِ خواننده برای درک صحیحترِ وی از پیامهای آن تأثیری آشکار میگذارد؛ بدین ترتیب علاوهبر القای مفاهیم عمیق عاطفی به خواننده، برخی خلأهای انتقال و دریافت شناخت دقیق مضامین عرفانی هم جبران میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مناجاتهای مولانا؛ دفتر پنجم مثنوی؛ زبان عرفانی؛ روایتشناسی؛ تحلیل گفتمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ـ مقدمه در مجموعة ادب فارسی نوعی نیایش با بنمایههای عاطفی در متون دینی، ادبی و عرفانی یافت میشود که از شکل خاصی از آن با نام «مناجات» یاد میکنند و آن را نوعی از گونههای مهم ادبی به شمار میآورند. بسیاری از مصداقهای آن را در آثارِ مشهور عرفانی میتوان دید که در زمینة کلام به معانیِ متکثری دلالت میکند و نقش انواعِ آن تنها در «کاربردهای انتقال عواطفِ» (شفیعی کدکنی، 1394: 25) شاعرانه و یا عارفانه نیست؛ بلکه معنای منظورشناختیِ آن، هم در حیطة عاطفه و هم در عرصة اندیشه بسی فراتر از آن نوعِ تبیینهایی است که عموماً در آثار محققان به آن اشارتی رفته است؛ بنابراین بررسی وجة جمالشناسانة این گونة ادبی اهمیت ویژهای در تحلیلهای هنری مییابد؛ زیرا هم کلام را در فرم و صورت آن آرایش میدهد و هم معنا را در سطحی متعالی عرضه میدارد. در مثنوی اقسام مناجات را ازنظر ارتباط دقیق و مؤثر صورت و معنا و حوزة تأملات و عواطف مولانا میتوان دید. مولانا ازلحاظ کاربرد مناجات در مثنوی بسیار ماهرانه کار میکند؛ بهطوری که هرجا کلام بهطور طبیعی اقتضای مناجات کند، بر مبنای اغراض و اهداف سخنْ آن را در طی سخنان خویش درج، و بیان خود را با آن تفسیر میکند. مثنوی ترکیبی متأثر «از کنشگری و خلاقیت ذهن و زبان صوفیانه در خوانش قرآن» (اکبری و همکاران، 1399: 118) است؛ ازاینرو توجه به مفاهیم و مضامین برخاسته از آن برای درک بهتر معنای عرفانی در نوعی روایت ویژه و نیز بافت کلام ضرورت مییابد؛ بهسبب پویاییِ فرمِ اثر و تقویت ویژگی ترغیبی زبان مثنوی، نقشآفرینیِ آن در روند اصلی قصهها برجستگی مییابد. در این مقاله همة مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی را برای پژوهش انتخاب کردهایم و کارکرد تبیینی آنها را ازنظر صورت و معنی، مبتنی بر گزارة زبان عرفانی در زمینة داستانی و بر مبنای تحلیل گفتمانی آن در قالب روایتی ویژه واکاوی خواهیم کرد. تعیینِ کارکرد مناجات در ارزیابی داستانهای مثنوی و ازنظر تبیین مبانی هنری آن اهمیت دارد؛ بر این اساس عمق بینش و ظرافت هنری مولانا در فرم و درونمایه، هم بهلحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشهها و هم ازنظر ساختار داستانپردازی و کیفیت روایت حکایت و تحلیل گفتوگوهای شخصیتهای اصلی قصه بهطور دقیق بررسی میشود. در ادامه، تحلیل مباحث بر همین مبنا صورت میپذیرد. 1ـ1 بیان مسئله «مناجات» در متون دینی، ادبی و عرفانی همانند یک گونة ادبی خاص، مصداقهای متعددی دارد و با رقتِ احساس شدیدی همراه میشود؛ نیز سوز و گداز ناشی از زبان و بیانِ آن در خواننده شوری برمیانگیزد و بر عاطفة او تأثیر میگذارد. مناجاتهای مثنوی مصادیق کلام را در مفاهیم گستردة آن بهطور برجستهتری مینمایاند و بیانی عاطفی، صمیمی و تأثیرگذار به آن میبخشد؛ نیز غنای درونمایة آن را فراهم میآورد و فضای گفتمانی را به صحنهای تجسمی و نمایشی مبدل میکند. مناجات نوعی بینش هنریِ دقیقِ مبتنی بر مکاشفات باطنی است که نکات و ظرایفِ مفاهیم ناشی از تقابلِ عالم غیب و شهادت (رک. مقدمة شفیعی کدکنی بر عطار، 1393: 27) را در کلامِ مولانا عمیق و استوار جلوه میدهد. برای تبیین افکار و اندیشههای مولانا در ضمنِ داستانهای مثنوی و توجه به مضامین عمیقتر و نیز برای تحلیل برخی داستانهای آن، نقشِ مناجات را در بیان مفاهیم صوفیانة مولانا در گسترة تفسیر و تأویلِ مضامین آنها در قالب روایت ویژة او بررسی کردیم تا نشان دهیم که مولانا چگونه معانی ناتمامِ داستانهای خود را به محتوای مناجاتهای مثنوی پیوند میزند و چهسان معانی ناشی از تداعیهای متعدد ذهنی، وی را به ساحت مناجات میکشاند تا بخشی از روایتهای دقیق داستان را از این طریق امکانپذیر کند. این مسئله علاوهبر اینکه ضرورت انجام پژوهش را نشان میدهد، دلالتهای آشکار و پنهان متن را برجستهتر میکند؛ همچنین خوانشهای متعددی ازطریق تقابلهای دوگانه (رک. اسپرهم و همکاران، 1398: 17) میان فطرت و طبیعت و غیب و شهادت در قالب نجوای درونی مخلوق در هیأت مناجات ارائه میدهد. مولانا در ضمن ورود به عرصة رازآلود «قلمرو ادراکِ بیچون» و رمزگشایی از پیچیدهترین و ناشناختهترین موضوعاتِ عالمِ هستی در حوزة معرفت بشری (رک. پورنامداریان، 1384: 255)، دقیقههای عرفانی را در گونة مناجات تجسیم میبخشد. هرگاه بیان به روایت پیچیدهای در ابلاغ پیام عارفانه برخورَد، «حاصلِ در خویش فرورفتن» برای شکار صورتهایی از معانی ضمنی، مناجات است و این کیفیت علاوهبر اینکه تصاویر متعددی از عاطفه را در جنبة انفسی مولانا مینمایاند (رک. شفیعی کدکنی، ج 1، 1388: 87‑88)، موقعیت روایت را هم تغییر میدهد و متن را نیز بهسمت تکثر مفاهیم متنوع در قالب گفتمانهای متعدد هدایت میکند. این مقاله در محدودة مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی، تفسیر و تبیین تصاویر و معانیِ داستانهای آن را بهلحاظ بافتار گفتمانی در ارتباط با شخصیتهای داستانی از نظر میگذراند. سهمِ مناجات در این دفتر بهنسبت اندک است، 1 ولی همین مقدار، دقتِ نظر و وسعت مشرب و جهان روحی و اسلوب بیان هنریِ مولانا را با تمام ظرایف آن نشان میدهد و بهتمامی کیفیت نوکردنِ مضامین مکرر و آفرینش معانی جدید عرفانی را ازطریق زبان ویژة عرفانی آشکار میکند. تعداد ابیات مناجاتهای بررسیشده از 4 تا 14 بیت متغیر است. برای سهولت در امر پژوهش، تحلیل دادهها با استفاده از جدول و نمودار صورت میگیرد و دقت در این کیفیت در حصول نتیجة علمی فایده میرساند. 1ـ2 پیشینة پژوهش محققان موضوع حاضر را ازمنظر مولانا و با رویکردهای نظری تحلیل کردهاند و پژوهش آنان اغلب به بررسیِ انواع دعاها و مناجاتها ـ و نه تحلیل عاطفی و اندیشگانی و نقش آنها در تفسیر و تأویل مضامین داستانی ـ اشاره دارد. کتابهایی مانند مناجات در ادب فارسی (یاسیپور، 1382) و مناجات و زمزمههای عاشقانه (صادقی اردستانی، 1383) بهصورت کلی در این باره نوشته شدهاند؛ افزونبر اینها، در تفسیر مناجات عارفانه ـ اغلب در بطن آثاری که به تشریح و تبیین این نوع متون اختصاص دارد ـ اشاراتی در این باره شده است (رک. شفیعی کدکنی، 1394: 20‑26). در مقالة «نیایش در اندیشة مولوی» (علمی، 1388) مناجات رابطة میان انسان و خدا و از مسائل مهم در ادیان توحیدی دانسته میشود و سپس مفهوم نیایش، دعای واقعی، انگیزه و انواع آداب استجابت دعا بررسی شده است. قنبری و مکیآبادی (1392) در مقالة «بررسی مبانی دعا ازمنظر مولوی با تأکید بر مثنوی» پیشفرضهای اساسی پیرامون امر دعا را بررسی میکنند و معتقدند که دعا راهی برای کسب شناخت بهتر از خدا و انسان و حصول به معرفت است. محمودی و ولی محمدآبادی (1395) در مقالة «دعا از دیدگاه ابنعربی و مولانا» برآناند که بخش تأملبرانگیزی از آثار عرفانی برجایمانده، دربارة دعاست و در زمینة دعا افکار و عقاید ابنعربی را در اندیشههای مولانا نشان میدهند. لاوژه (1401) در مقالة «مناجات ـ قصههای مثنوی» نقش مناجات را در تفسیر و تأویل داستانهای مثنوی بررسی میکند و معتقد است که مولانا مفاهیم نمادین، انتزاعی و ضمنی قصه را با کاربردِ ویژة مناجات برای تبیین مطلب و تفهیم خواننده تشریح میکند. در محدودة بررسیهای نگارنده، دربارة کارکرد مناجات، در جایگاه یک گونة ادبی، در تبیین داستانهایی از دفتر پنجم مثنوی، بهجز مقالة اخیر که همة مثنوی را بهصورت کلی بررسی میکند، پژوهشی اختصاصی و تحلیلی انجام نگرفته است. دلیل بررسی این موضوع در دفتر پنجم هم آن است که نسبتبه سایر دفترها، بیشترین تعداد ابیات مناجات در آن به چشم میآید که معانی حاصل از آن با ساختاری متمایز، منسجم و هماهنگ با مفاهیم متن مدّنظر تلفیق میشود؛ همچنین موضوعات و مضامین آن در قالب اصطلاحات دقیق عرفانی تنوع و تعدد چشمگیری را در تصویرآفرینیهای مولانا نشان میدهد؛ واژهها و اصطلاحاتی ازقبیل هستیِ نهان و آشکار، تبدیل اعیان، تمکین و ثبات، امر کُن و بسیاری مفاهیم دیگر که در ادامه باز به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود. از همان آغاز دفتر پنجم، سلسلة مباحث از «وجود و هستیِ» صوفیانه شروع و در خاتمه به «برگشت و رجوعِ» عارفانه پایان میپذیرد. همین معنی وجه نمادین نگرشهای مولانا را در این دفتر نمایان میکند. این مفاهیم که از مضامین عمیق و پیچیدة مدّنظرِ مولانا به شمار میآیند، در مناجاتهای این دفتر نیز با برجستگی هرچه تمامتر موضوعیّت دارند. همین مسئله ایجاب میکند که موضوع حاضر با دقت بیشتری در جزئیاتِ آن و بهصورت موردی مطالعه شود. در این مقاله بهشیوة تحلیل مفاهیم و براساس مبانی نقد و نظریه میپرسیم که چگونه میتوان ازطریق مطالعه در زبان عرفان مولوی، مضامین متعدد مناجات را در فهم محتوای قصههای آن دریافت و به نکات تازهای، هم در شناخت فرم و هم در کشف معنا دست یافت؛ نیز مولانا در زمینة روایت و بسط مفاهیم عرفانی ازطریق تحلیل انواع گفتمان در مناجات و در فضای بافتمحوریِ آن ـ که با توجه به مجموعهای از ابیات تشخیص داده میشود ـ چگونه به خلاقیت و نوآوری دست میزند. تحلیل جزئیاتِ این موضوع با بررسی تمثیلها و نمادها و آگاهی بر شگردهای زبانی و ارزشهای عاطفی در داستانهایی انجام میشود که مناجات در آنها کارکرد آشکاری برای تفسیر و تشریح اندیشههای صوفیانة مولانا به قصد ترغیب ذهن مخاطب دارد و این امر به توضیح مبسوطترِ مفاهیم عرفانی از مولوی و درک مؤثرترِ آن ازجانب خواننده میانجامد. این مهم هم ضرورت انجام تحقیق حاضر را روشن میکند و هم ازنظر تحلیل فرمی و محتواییِ موضوع، تفاوتهای آشکاری را با پیشینة تحقیق برجسته میکند.
2ـ مناجاتهای مثنوی مناجات در تفسیر پارهای از مفاهیم سمبلیک و تأویل درونمایههای نمادین و رمزی داستانهای مثنوی کاربرد دارد. مولانا در قصههای مثنوی در نوعی عالم بینظیرِ کلامی درپی دستیابی به امکان تبیینِ بیشتر مباحث مکتب معرفتی خود برای آفرینش ساختاری کاملتر و منسجمتر در مثنوی است. تردیدی نیست که مناجاتهای مثنوی در تأویل و تشریحِ مضامین و مفاهیم متعدد داستان بهطور تأملبرانگیزی نقش دارد؛ زیرا مولانا معانی آن را بهگونهای در بطن مضامین داستان میپرورد که زمینة داستانی آن را در تبیین مفاهیم روایت تحت تأثیر قرار میدهد؛ بنابراین، مجموعهای از اطلاعات به دست میآید و در نتیجة آن صحنههایی جدید خلق میشود (رک. سجودی، 1387: 156) که چشماندازهای بسیاری را به نمایش میگذارد؛ بر این اساس، استنتاج روشن از اغراض سخنان عمیق عرفانی در شکل تمثیلها، استعارهها و نمادها و تشریح بعضی از نکتههای دقیق داستان، ضرورت مناجات را در مثنوی تبیین میکند. مولانا مبانیِ اندیشگی خود را ازطریق «وحیِ دل» و دامنة قابلیت زبان میگسترد و گویی در قلمرو فرم نیز به همین سان عمل میکند؛ بنابراین، صورت اشعار او به هیچروی از راه الگوهای بیانی سایر ادیبان و شاعران به وجود نمیآید. بیان هر نوع معنیِ منسجم حاصل از تأمل در اندیشههای عرفانی در مثنوی از غلبة حق و تجلی الهی بر افکار باطنی مولانا و از ناحیة «قلمرو ادراک بیچگونه سرچشمه میگیرد» (شفیعی کدکنی، 1392: 71)؛ برای نمونه، در میانة تمثیلی در تشریح «حدیث الکافِرُ یَأکُلُ...» «قصة آن حکیم که دید طاوسی را...» و در اشاره به «انکار اهلِ تن غذای روح را»، هرچند بهظاهر داستان را قطع میکند، «منظومة منظم و هماهنگ و منسجمی از عاطفه و اندیشه» را در بیان مناجاتیِ خویش میآفریند که برای تکمیل معنایی حدیث مدّنظر ضرورت دارد:
در چنین موقعیتهایی که انتظار مخاطب افادة معنوی سخن است، توسل به مناجات نتیجة غلبة احوالِ درونی و مایههای عاطفیِ عارف بر کلام خویش برای بیان تجربة عرفانی است؛ چنین مینماید که مولانا ـ به گفتة برخی ـ حتی در لحظههای استغراق نیز همة دانشهایی را که در طی ممارست و مطالعه و ازطریق مشاهدة باطنی فراگرفته است، به خاطر دارد و آنها را در مواقع لزوم به یاد میآورد (بهنامفر و سنچولی جدید، 1397: 57)؛ بدین ترتیب، مناجات را نیاز فکری و عاطفیِ خود برای برداشتهای معنوی در زمینة داستان و ازطریق روایت بدیع آن میداند که برای زدودن ابهام متن و تلطیف سخن و حفظ جنبة هنری فرم اثر و فراهمکردن امکان دریافت و درک خواننده از معنا اهمیت مییابد. در ادامه درونمایة مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی با استفاده از جدول و نمودار در جزئیات دقیقتری تبیین میشود.
جدول شمارة 1: مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی
شکل شمارة 1: مناجاتهای مثنوی در دفتر پنجم
3ـ تفصیل موضوع مولانا در تبیین مفاهیمِ یک حدیث و چهار داستان بلند دفتر پنجم، برخی از مقاصد سخنان خود را در قالب مناجات بیان میکند. او در تفسیر مضامین حدیث شمارة 1 و داستانهای شمارة 2 تا 4، هرکدام یک بار از آن استفاده میکند و در توضیح معانیِ داستان شمارة 5، چهار بار و بهتناوب از این گونة ادبی بهره میبرد. در این دفتر، سه بار از عنوان «مناجات» (ردیفهای 1 تا 3) یاد شده است و دیگر مناجاتها در میانة داستان و یا تمثیلی آمده است. همة مناجاتهایی که در ضمن داستانهای اشارهشده آمدهاند، لحظهبهلحظه به غنای صورت شعری مثنوی و نیز تقویت بنیان فکری و اندیشگیِ مولانا در پیامهای عرفانیاش کمک میکنند و با روایتی ممتاز در عرصة گفتوگوهای زنده، دیدگاههای پنهان او را در هزارتوی رازآلود مناجات نشان میدهند (میرزایی و همکاران: 1395: 281). آن دسته از مناجاتهایی که در پایان داستانها قرار گرفتهاند، نتیجة دلخواهِ عارف و مخاطب را در دریافت محتوا به دست میدهند و از همین روی همانند جمعبندیِ مفاهیم باطنی و پنهان داستان به نظر میرسند که در بطن مناجات تفسیر شدهاند و عرصة گفتوگو با متن را فعال میسازند. سیر صعودیِ ابیات مناجات در پایان دفتر پنجم ازنظر تعداد ابیات، اهمیت کارکرد آن را برای بیان نکات دقیق در دیدگاه مولانا بهنیکی نشان میدهد.
4ـ تحلیل و بررسی در بینش مولانا، زبان (قال) و حقیقت (حال) برای ایجاد انسجام معنوی و هماهنگی شعر عرفانی پیوندی راسخ دارند. ویژگی انکشاف و یا استتار حقیقت را میتوان همواره در فضای زبان مثنوی شریف و در عرصة گفتوگوها و اقسام روایت دید. در میانة بیان معنا و پیوند ژرف آن با عاطفه و احساسِ اغلب شورانگیز عارف، مناجات بهترین شکلِ ممکن در قوت اندیشه و تنها عاملِ یگانه در تعمیق مضمون سخنانِ عارفانه و صورتِ منظومة ویژة صوفیانة اوست. از همین جاست که واژهها و ساختارهای زبانی در بافت گفتمانی مناجات تحولی بنیادین مییابند تا نقش حیاتی خود را مبنی بر انتقال پیام در زمینهای نظاممند و قاعدهمند بهدرستی ایفا کنند. مناجات، تجسمِ قرب بنده و خداوند در این ارتباط مستمرِ دوسویه است که امکان گفتوگو را در زمینة حدیث نفس شخصیتها مقدور میکند. از اشارات متعددِ مولانا درمییابیم که وی توانایی در شناخت برخی پدیدهها و عناصر و مثلاً «روح» و مفاهیمی از این دست را جزوِ اموری میداند که گاهی ازطریق پرورشِ دل و اشتیاق به معرفتِ کشفی و شهودی در هیأت مناجات حاصل میشود؛ در همان حال، توجه به این مقوله تمامی وجود را با عجز و هراسی شامل مواجه میکند (بالو، 1399: 95)؛ حال آنکه در مناجات، آشکارا از این اضطراب شدید درونی کاسته میشود و آرامش حاصل از فرم و معنای آن برگرفته از جهاننگری عرفانی مولاناست. بیان اینگونه معارف و در مواقعی خاص از کلامِ مثنوی، ما را به این نتیجه میرساند. مولانا ازطریق مناجات برخی ابهامها و پیچیدگیهای مفاهیم شهودی را با زبان عرفان از ساحت متن میزداید. در این موقعیت بهشیوة مکاشفه، اسراری را میشکافد و تمثیلها و نمادهایی در بیان معنا میآورد که در حالت عادی میسّر نیست؛ نیز از این طریق هیجان و شور عاطفیِ عمیقی به تصویرهای روشنی از مکاشفة مفاهیم بلند میبخشد و تاحد امکان روایت را دستخوش تحول میکند. مولانا از راه تمثیلها و نمادها برای دریافت صحیح معنی (رک. لاوژه، 1400: 224‑231) به بیان حکمتها و مواعظ تأکید میورزد و در آفرینش مضامین شهودی و باطنی و تفهیم آن به مخاطب در عقبة مشکلات میافتد؛ سپس با استفاده از مناجات، فرم و معنای مدّنظر خود را ترمیم میکند و به همین منظور گویی برای مدت کوتاهی بخشی از کارکرد تعلیمی مثنوی را کنار میگذارد و بار معنایی کلمات خود را بر دوش عواطف و احساسات ناب و زلال مینهد و این کیفیت را در جایجای مثنوی و در نمودهای متنوع تکرار میکند. به اعتقاد برخی، از آنجا که در اشاره به نمادها بیان بهصورت استعارههای بدون قرینه درمیآید و عناصر داستان حکم رمزهایی را مییابد که گشودنِ آنها مخاطب را به تأمل بر متن و فعالیت ذهنی فرامیخواند (پورنامداریان، 1385: 60)، در تلاقیِ همین تصریحها و رمزها، خلقِ دوبارة مناجات شکل میگیرد و بهسبب تکمیل معانی در خدمت زبان عرفانی درمیآید تا نکتهها از آن تفسیر و تعبیر شود:
حرکتِ مستمر و تنگاتنگِ داستان، تمثیل و مناجات در مثنوی، هر لحظه شگردی تازه در تفسیر موضوع و تأویل مفهوم پیچیدة عرفانی مییابد. نکتة مهم در این باره، پیوند استوار و هموار عاطفه و معنا (پورنامداریان، 1384: 163) و انسجامی ترکیبی است که مولانا به ساختار مثنوی میدهد. سخن دربارة برخی از مهمترین معانی و اصطلاحات عرفانی است که نه برای یادآوری آن در نقش تعلیمی، بلکه برای استفاده از قابلیت زبان شعر در زمینة ابهامزدایی زبان عرفانی به کار میرود؛ اصطلاحاتی مانند عشق و مستی، معرفت و شناخت، عطاهای آشکار ربانی، راز و سرّ عاشقی، تصویر و جان، عفو و غفران الهی، قبض و بسط، لطف و قهر، جهل و علم، وصال و فراق، حلم و خلم، رجوع به عالم برین و مفاهیمی دیگر است که یادآوری این مجموعه از مضامین با اهداف و معانی چندلایة خود، برای مخاطب برجستگی خاصی را در مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی نشان میدهد. ازسوی دیگر، چنانکه در ادامه هم خواهیم دید، برخی از داستانهای لطیف و تمثیلهای ظریف را در این دفتر میتوان یافت که ازطریق مفاهیم گستردة مناجات تکمیل شدهاند و اسلوب چشمگیر مولانا در استفاده از این گونة ادبی هم درک همین صورتهاست. او پس از بیان گفتگوهای بسیار و متعددِ اشخاص داستان میکوشد تا دیدگاههای آنان را بسط دهد. زبان او وارد بافتی گسترده از مجموعة بینشها و اندیشهها میشود و آمیزهای از ایدئولوژیهای تکرارناشدنی را به نمایش میگذارد؛ در آن عرصة گسترده گفتگو تا بینهایت ادامه مییابد (مقدادی، 1393: 107) و اینجاست که سخنِ وی جمالِ صورت و کمال معنی را نمود میبخشد و هنری متعالی از آن پدید میآورد که خاص اوست:
مولانا در حالت مناجات و با مشاهدة دقیق صورتها و شکلها خواننده را به عوالمی از خلاقیت شگرف هنری میبرد و از کشفِ رموز عمیق و اشارات دقیق سخن به میان میآورد؛ او هر لحظه نکتهای معنوی را به مفهومی رساتر و روشنتر یادآوری میکند. وقتی خیالات دلپذیر معشوق در ذهن و ضمیر وی راه مییابد، در همان هنگام کمال مقصود و غایت را پیش خاطر میآورد و این کیفیت که در مناجاتِ «گفتن خویشاوندان مجنون را...» آمده است و راه و رسم اصحاب شریعت و یاران طریقت و معانی 2 را مینمایاند، بهصورت ملموستری جلوه میکند:
این خصایص از علل شورانگیزی مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی است و دقت کافی در آنها طریقهای راهگشا برای ادراک معارف شهودی و فهم مقاصد کلام در آن بافتار ویژه خواهد بود. گویی جهان معنایی مولوی بدون مشارکت در گفتوگو با مخاطبی مثالی تهی از پیامی عرفانی است (میرزایی و همکاران، 1395: 286)؛ از همین روی، در مناجات یادشده طرفهای گفتوگو در قالب شخصیتها هر لحظه تغییر مییابند و یک بار در شکل غایب و بار دیگر در نوع مخاطب ظاهر میشوند و پیوسته محل قرارگرفتنِ آنها در بافت کلام جابهجا میشود. این تنوعها و تکرارهای نامکرر را بسیار میتوان دید و همة آنها نتیجة تجربة هنری و خلاقانة اوست. مولانا در مناجات به جایگاه انسانها و طبقات افراد بسته به میزان سطح بینش و معرفت آنان توجه میکند (رک. کاظمی و همکاران، 1400: 19). او تحت تأثیر غلبة شدید زبان قرآن و بیان عرفان بر ذهن و ضمیر خویش، هرگاه بخواهد در بیان تعالیمِ مثنوی به مفهوم یگانهای تأکید ورزد، غالباً از جملات و عباراتِ عربی بهره میگیرد و یا در شکلِ تأویل، در مفاهیمِ قرآنی و اندیشههای متأثر از تأمل در آن سخن میگوید. در مناجاتِ زیر خود را در زمرة اهل غفلت مینکوهد تا دقیقهای برخاسته از تجربههای ژرفی در حوزة مفاهیم عرفانی را القا کند:
مولانا در بیان عمیقترین نکات عرفانی، محدودة کلام را به قلمروِ مناجات میبرد تا هیجانهای درونی خویش را به تصویر کشد. در داستانِ «دادن شاه گوهر را میان دیوان...» و بهویژه آنجا که سخن از ضرورت امتثال اوامر الهی در ظِل ظلیل عنصرکلیدی عشق است (رک. اسپرهم و تصدیقی، 1397: 87)، بعد از آشکارشدن خطای بندگان، منطق طبیعیِ روایت داستان را بهسوی مفهوم «عفو و بخشش پروردگار» دگرگون میکند. او سخن را از «سلطان مجازی» میگرداند و خطابها را متوجة «سلطان حقیقی» میکند:
با توجه به استنتاجِ خویش از مسائل پیچیدة عرفانی ـ کلامی نشان میدهد که تنها مؤثرِ حقیقی بر پدیدهها و امور حادث در نظام هستی، خداوند است و بیخواست او هیچ امری امکان تحقق نمییابد و اگر به دیدة تحقیق بنگریم مبنای انجام امور آدمی بر مدار «کسبِ فعل» است و فراتر از آن، مبنا و حقیقتی ندارد (رک. حاتمی، 1399: 6‑7). مولانا در ادامه، بر این مفهوم تأکید میورزد که خداوند بنابر غلبة رحمت خویش، از جانب بندهاش عذر میخواهد، به قول سعدی:
همین موضوع در ادامة بحث پیگیری میشود و مناجاتهای دیگری که در ادامة تفسیر آخرین داستان دفتر پنجم مثنوی میآید، موضوع عفو خداوند را در خطای بنده برجسته میکند. برای تبیین این نکته، مولانا توضیح میدهد که رحمت پروردگار وابسته به قابلیت و استحقاق آدمی نیست (رک. مولوی، 1374، د 5: 4158) و نشأتگرفته از احسان بیدلیل اوست. برای ادامة روند توضیح «عفو و گناه» در داستان، بهترین امکانِ سخنآفرینی و تکملة معناییِ آن در مثنوی ازطریق مناجات فراهم میآید؛ در این حالت ضمن اثبات این دیدگاه که عاقبت نیکو وابسته به تفضّل الهی است و ارتباطی با حُسن عمل انسان ندارد (رک. شفیعی کدکنی در مقدمه بر عطار، 1393: 28)، وجه توجیهناپذیر نتیجة پایانیِ روایت داستان در دیدگاه مخاطب مقبول به نظر آید:
اشارتهای دقیق مولانا در تفسیر و تأویل مباحث مهمی مانند «نیستی» و «فنای فی الله» که در ضمن آن، محو و فنای صفات مذموم انسان را ازطریق کسب خصایل عالی و در اثر مراقبه و مکاشفه میداند، دیگربار کلام مولوی را به استمداد از عفو پروردگار دلالت میدهد. هدف غاییِ داستان، توجه به فرایندهای پیچیدة درون است؛ در این صورت حرکت از ظاهر به باطن در مراحل تکامل آدمی اتفاق میافتد و نمودهای این معنا در موقعیت مناجات شخصیتها هرچه بیشتر روی مینماید (رک. تولان، 1386: 146)؛ از همین روی، مناجات زبانِ حال شخصیتهای داستانی واقع میشود و میتوان کمال معنی را به آنان نیز نسبت داد. بخش مهمی از موضوعات عرفانیِ مدّنظر مولانا در مثنوی و بهویژه در ارتباط با تأمل و تأویل جهان انفسی آدمی و کشف اسرار باطن او، با مناجات حاصل میآید. این معنی را در حدیث «الکافِرُ یَأکُلُ...» هم مییابیم. مولانا داستان را با اشاره به واقعیات زندگی آغاز میکند و بهمرور افاداتِ عرفانی خود را متناسب با ساختار خاص ذهنیّتِ خویش از بیرون به درون توجه میدهد و به تعبیر برخی، برزخِ میانِ محسوس و معقول را تعیین میکند (رک. کربن، 1392: 64)؛ پس از آن، معانی را بهسمت تمثیل و استعاره و درنهایت بهسوی نماد میبرد. این حرکتِ مداوم او بر گردش مفاهیم و در قالب حکایات و تمثیلات و نمادها در فضای مثنوی بهطور مکرر دیده میشود (رک. خلیلاللهی و برجساز، 1391: 111) و این کیفیت را در فرم و معنای مناجات ظاهر و باطنی دیگرگونه میبخشد؛ نیز آن را از تکرارهای خستهکننده و ملالآور دور میکند تا شخصیت مدّنظر او در پایانِ داستان از جسم به روح راه برد. بدین ترتیب جهانبینی مولانا به قلمروهای وسیعتر و فراختری میکشد و این معنی او را تا حقیقت بیکرانة معرفت الهی نزدیک میکند:
مولانا در تعالیم خود با دو نوع مخاطب خاص و عام (رک. بخشی، 1400: 68) ارتباط دارد و دو نوع مضمون میآفریند: از یکسو وجودِ موهوم و ظاهریِ افراد را در قالبِ داستان روایت میکند و ازسوی دیگر هدف غاییِ خلقت انسان را در پدیدهای خاص به نامِ «محو و نیستی» جستوجو میکند؛ البته همزمان در زمینة زبان مثنوی و صورت هنری اشعار خود تلاش گستردهای به کار میگیرد؛ زیرا زبان در اندیشة مولانا زبانِ هستی است و هستی نیز با تمام قلمرو خود در زبان تجلی مییابد (رضایی و کریمی دورکی، 1400: 218) و تقویتِ آن همانند دستیافتن به مغز حقیقت تلقی میشود که از آن در مناجات به مفهوم بلندِ جانبخشیِ پروردگار تعبیر میکنند. در این هنگامههاست که به نظر میرسد مولوی از تعلیم دست میکشد و یا دستکم زبان هنری او ویژگیای مییابد که هم بر انکشاف حقیقت و هم بر استتار آن دلالت میکند. سپس با القای مفاهیم مؤثر عاطفی و تلفیق عاطفه و معنا، میان خواننده و مثنوی اتحادی معنوی پدید میآورد و درمجموع و در این حالت، نگاه ویژة مولانا بیشتر به واژگان معطوف میشود تا از گذر ملاحظة توأمان مخاطب خاص و عام، روایت مثنوی زبان حال خواننده شود:
در ادامة مناجات فوق از تلخی فراق سخن به میان میآید. گویی تمام دفتر پنجم مثنوی شرح نوعی وصال با معبود از گذرگاه «رجوع» است؛ چنین توفیقی بهشیوة استمداد از الطاف الهی درخواست میشود و آنچه او را در مسیر اتحاد با معبود و وصال به معشوق یاری میدهد و واهمة فراق را از هستی وی میزداید، دراثر قابلیتهای فضایلِ عشق صورت میپذیرد (رک. تابانفرد و رسمی، 1399: 69‑70). تأکید بر همسانی و یا اختلاف دیدگاههای افراد در پیرامون اندیشههای مادّی و معنویِ آنان و ترغیبِ آنها به گرایش بهسوی عالم معنا و حرکت در مسیرِ روشن آن، از مضامینِ بنیادین و متمرکز مولانا در مناجات به شمار میرود؛ این کیفیت با استفاده از روایت ماهرانة او و هماهنگی موقعیتهای گفتمانی مناجات با آن معنا مییابد تا رابطه و گفتوگوی بین مثنوی و خواننده را در مجرای عشق همانند امری اجتنابناپذیر نشان دهد:
در میانة داستان «دادن شاه گوهر را میان دیوان...» سخن از گزارههای اخلاقیِ آدمی مانند «حلم و خشم» است. در این میان بهشیوة مناجات از خداوند میخواهد تا او را به اقتضای لطف خود توفیق دهد تا به مهار آن بکوشد. مولانا در مناجات و بههنگام بیان دیدگاههای خویش به صراحت میگراید و در همان حال، تأثیرپذیری وی از مفاد آیات قرآنی مشهود است: «وَلَـکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ» (بقره: 253) «و اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاء» (آلعمران: 40) و بسط سخن، معانی شکارشده را در پردههای مکاشفات درونی مولانا میپوشاند و این زنجیرة متناقض صراحت و ابهامِ مفاهیم را ـ که برخاسته از نیاز هنری مولانا در خلق ایدهها و نگرشهای نو است ـ میتوان در مضامین مناجاتهای مطالعهشده یافت:
مولانا در ادامة مناجاتِ این داستان، در کشاکشِ بیقراریهای ناشی از غلبة معنا و تسلط عشق بر جان و ضمیرش و تأویل اسرار الهی و الطاف خفیة او، نشانههایی به دست میدهد که براساس آن، خود را از هویّت بشری و جسم خاکیاش رها میبیند. او این امر را نتیجة انفاس روحبخش الهی میداند که محصول تعامل مفاهیم محوری (اسپرهم و همکاران، 1398: 4) و موضوعاتِ اصلی داستان و مناجات در بستر عشق است؛ برای یادآوری این معنی باز با مکاشفة عرفانی، مجرای سخن را بهسوی مناجات میکشد تا سالکان مخلص و شیفتة عشق (رک. نیکپناه و نوری، 1399: 17)، تمامیتِ هستی خود را متعلق به ذات پاک الهی بدانند. برحسب ظاهر این نوع ابیات از زبان اشخاص داستانی و در عرصة گفتوگوهای مداوم آنان روایت میشود؛ اما از روی باطن مناجات خالصانة بندگان به درگاه حق است:
در میانة «قصة آن شخص که دعوی پیغمبری میکرد...» و پس از ذکرِ تمثیلها و تفسیر و تشریح نمادها و تأویل رمزها برای استنتاج از داستان یادشده، تقابل دعوت انبیا و انکار حقستیزان را مطرح میکند؛ درواقع تقابل معتقدان و منکران عالم غیب و توضیح آن در شکل تمثیل و سپس در نوع قصه، موضوعِ تعلیمی مولانا واقع میشود. هرگاه معانی مدّنظر مولانا در بیان تعالیم صوفیانه متعدد شود و شاخههای متکثرِ معناآفرینی از آن به ظهور رسد، مناجات آغاز میشود تا علاوهبر طرح و تفسیر و کشف معانیِ فراوان رمزی و تمثیلی در قالب تجربیات عرفانی و روایت منظم داستان، با ایجاد نوعی شور و عواطف شاعرانه و عاشقانه در فضای مثنوی در حدّ امکان بر کشش داستان بیفزاید و فرم (حروف) و محتوای (خِرد) کلام را در گفتمانهای متعدد برای بیان دیدگاههای گوناگون ارتقا ببخشد:
مولانا براساس مفاهیم و تفکرات روانشناختیِ (رک. زمانی و محرمی، 1400) دقیق خویش و در بیان مراحل پرپیچ و خم سلوک، ضعف انسان را در برابر امیال نیرومندِ منفی و وسوسههای سلطهگر و گوناگونِ نفسِ طغیانپیشه و ویرانگر فرایاد میآورد؛ بر همین اساس و به تناسب موضوع سخن و گسترش دیدگاههای چندوجهی و به اقتضای طبیعت روان کلام موزون خود، طرح روایی خود را در بافتار متن تغییر میدهد و روی سخن خود را متوجه رحمت خدا و طلب عنایتِ او میکند. او برای اینکه سالک از گشایشهای عقل به اندازة کافی برخورَد، چارة کار او را در راز و نیاز خاضعانة بندهوار میبیند:
شیوة بیان مناجات هنری و دارای ظرافتهای فراوانی است. زبان کنشگر مولانا ریزهکاریهای حیرتزایی در خلق مضامین و مفاهیم مثنوی به هنگامِ کاربرد مناجات با استفاده از قابلیتهای بلاغی متأثر از وجة ادبی و بلاغی قرآن مجید دارد؛ زیرا «ادبیبودنِ قرآن را بهترین راه حل فهم راستین آن میدانست» (اکبری و همکاران، 1399: 120)؛ بنابراین، فرم مثنوی را در صورت هنریترین نوع بیانی خود تجلی میدهد؛ تعریفها و تمجیدهای بسیاری که از مثنوی دارد (رک. مولوی، 1374، د 3: 4227 به بعد و همان، د 4: 3459)، بر همین موضوع دلالت میکند و در آخرین داستان دفتر پنجم از خداوند چنین میخواهد:
او درپیِ تقویت یکی از بنیادهای محکم اندیشة صوفیانه، که غایت تلاش و همت آن بر «رجوع بهسوی پروردگار» مفهوم و معنا مییابد، آخرین بیتِ مناجات را (57 بیت پیش از اتمام دفتر پنجم) به مضمون «رجوع والا» اختصاص میدهد و ترکیبی از توصیف حالات درونی و عواطف عالی را در هم میآمیزد؛ یا به گفتة محققان، ناگفتههای متن را در عرصة پهناور فرهنگی مینمایاند (رک. یارمحمدی، 1385: 35‑36) و بدین ترتیب دامنة ارتباط خود را در انتقال پیام صوفیانه و کارکرد ترغیبی متن بهطور تأملبرانگیزی گسترش میدهد:
دفتر پنجم از توصیف صفات بهیمی در انسان، مانند «حرص و شهوت و جاهطلبی و آرزومندیهای بیاساس» آغاز میشود و به ذکر اشتیاق کثیر به «رجوع جاودانه» در نقطة کمال انسانی و بهشکل مناجات پایان مییابد؛ نیز امکان رجوع باشکوه و سرشار از اشتیاق درونی دراثر تهذیب نفسانی بنده و عفو و جذبة الهی و عنایت بیپایان او را فراهم میکند. این معنی علاوهبر اینکه سیر تکاملی ساخت و صورت شعری مثنوی را در هیأتی بدیع و هنری نشان میدهد، آن را به «یکی از بلیغترین متون تعلیمی ـ عرفانی فارسی» (میرباقریفرد و همکاران، 1399: 315) بدل میکند. دامنة داستانسرایی مولانا و استفادة فراوان وی از امکانات ادبی و بلاغی عرصة فراخ و گستردهای دارد؛ به همین سبب، آنچه دریافت مفاهیم حاصل از این روایت مخصوص را برای مخاطب فراهم میکند، بیان مفاهیم روشن و «عمق تجربة روحی مولانا» در قالب مناجات است که تاحد امکان در این مقاله به چگونگی آن برپایة نقش روایت و گفتمان و رابطة متعادل فرم و محتوا و ارتباط زنجیرهوار عاطفه و اندیشه در تحلیل مناجاتهای دفتر پنجم مثنوی پرداخته شد.
5ـ نتیجهگیری مولانا مناجات را در زمینة سخن عرفانی و مبتنی بر قابلیتهای گستردة زبان آن با بهرهگیری از شکل و درونمایة داستانهای خود ازنظر شگردهای داستانپردازی متحول میکند. او با استفاده از گونة ادبی مناجات اوج شعر صوفیانه را که حاصل تجربة عرفانی و شهود باطنی است، در پردازش صورت و در توضیح محتوا و نیز در تفسیر مفاهیم و تأویل مضامینِ صعب و پیچیدة رمزی پدید میآورد. هر داستانی مضمونی اصلی را میپرورد و با بیان بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات عرفانی در قالب روایتی ممتاز، داستانها در یک حرکت دایرهوار با همدیگر ارتباط مییابند و مکملِ مضامین هم واقع میشوند؛ بنابراین، مناجات در هیچ داستانی طرحی پیشین ندارد و مبتنی بر نیاز هنری مولانا ارائه میشود. مناجات بهنوعی حلقة اتصال تمامیِ «گفتمانها، تمها و موضوعهایی» است که در حدیث و چهار داستان بررسیشده در این تحقیق به تحلیل آنها پرداخته شد. مفاهیم سخنان مولانا را در مناجاتهای بررسیشده، با این اصطلاحات میتوان استنباط کرد: بادة عشق و مستی (بـ ./ 306)، استجابت دعا و تعلیم آن (بـ ./ 309 و 4162 و 4163)، تبدیل اعیان (بـ ./ 306)، معرفت و شناخت (بـ ./ 306)، رهبریِ جان و هدایتِ نفوس (بـ ./ 784)، تمکین و ثبات (بـ ./ 1197)، حسادت (بـ ./ 1200)، سکر و مستی (بـ ./ 3307)، خطا و گناه (بـ ./ 3307)، رمز و راز (بـ ./ 3309)، خفیبودنِ ذات حق (بـ ./ 3310)، عطاهای آشکار (بـ ./ 3310)، وجود نهان و آشکار (بـ ./ 3312)، قبض و بسط (بـ ./ 3313)، زبان و عقل (بـ ./ 3314)، جلال سرمدی (بـ ./ 3316)، تمثیل (بـ ./ 3318)، تصویر و جان (بـ ./ 3319)، سخاوت (بـ ./ 4090)، لطف (بـ ./ 4092)، عفو و بخشش و غفران (بـ ./ 4093 و 4110 و 4111 و...)، غفلت و گستاخی (بـ ./ 4095)، هجر و فراق (بـ ./ 4114)، وصل و وصال (بـ ./ 4117)، امرِ کُن (بـ ./ 4151)، ، حلم و خلم (بـ ./ 4153)، جهل و علم (بـ ./ 4157)، نسیان و فراموشی (بـ ./ 4157)، شفاعت (بـ ./ 4160)، رجوع (بـ ./ 4181). این اصطلاحات از عمیقترین و کاربردیترین مفاهیم عرفانی در تفسیر و تأویل مضامین دفتر پنجمِ مثنویاند. در این میان، مضمون «عفوِ الهی» بسامد چشمگیری دارد که متناسب با درونمایة مناجاتهای مثنوی است. مولانا ازطریق بافت منظم و منسجم مناجات، معانی دریافتی خود را به زمینة گفتمانی مخاطب نزدیک میکند و با کلام شورانگیز خود عواطف او را در مواجهه با پیامهای خود برمیانگیزد و انگیزة درک معنی را در روایت خود برای وی فراهم میآورد. مناجاتهای مثنوی بخش تأملبرانگیزی از اجزای داستان را در روند فهم و استنباط مفاهیم و در عرصة معرفتشناسی صوفیانه و تبیین دقایقِ جهان عارفانة مولانا ازطریق تفسیر معانی ضمنی او شکل میبخشد؛ مولوی با استفاده از خلاقیتِ هنری و از راه تأویل افکار و اندیشههای باطنی و تلفیقِ آنها با تجارب حوزة گستردة تصوف، مضامین داستان را در منظومهای عرفانی تعالی میدهد که حاصل آن حرکت متن از پیچیدگیهای ناشی از استعارهها و سمبلها بهسمت گزارههای دقیق و متکثر معنایی است؛ بنابراین، معانی داستانهای مثنوی کلیشهای و تکراری به نظر نمیآید. خلاقیت ذهنی مولانا و تنوع اسلوهای بیان او در قلمرو زبان عرفان، مجموعة اندیشههای نوِ عرفانی را در ترکیبی استوار به نام «مناجات» بههم میآمیزد که از ثمرة تدبّر در ساختار قرآنی و تعالیم اخلاقی و مبانی عرفانیِ فرهنگ اسلامی و قدرت خلاقة او در زمینة روایت و عرصة دقیق گفتمانی نشأت میگیرد. پارهای از مفاهیم، مناجات برای غنیسازی تصاویر شعری مثنوی است و برخی دیگر تفسیر درونمایة داستانهای آن را شکل بخشیدهاند؛ بعضی دیگر نیز جنبههای تمثیلی و نمادین مضامین آن را از مسیر تأویل عرفانی پروردهاند و مقداری از آنها هم وسعت اندیشههای مولانا را بهفراخی گستردهاند و یا جنبههای مکتوم و پنهان فرم و محتوا را بهطور دقیق به نمایش درآوردهاند.
یادداشتها
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 373 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 318 |