تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,556 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,342 |
Typology of commentary additions in the translation of "Ali Mishkini" with a critical approach (a case study of Surah Al-Rahman) | ||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||
مقاله 7، دوره 11، شماره 1، مهر 2022، صفحه 111-126 اصل مقاله (912.24 K) | ||
نوع مقاله: Research Article | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2022.133432.1772 | ||
نویسندگان | ||
Sara Heydari1؛ Ali Mohammad Mirjalili2؛ Mahdi Esmaeili Sadr Abadi* 3 | ||
1Phd student of Quranic and Hadith Sciences, Allameh Tabatabai University, Tehran, Iran | ||
2Department of Qur&rsquoan and Hadith Sciences, University of Meybod, Yazd, Iran | ||
3Department of Qur&rsquoan and Hadith Sciences, Rafsanjan, Krman, Iran | ||
چکیده | ||
Commentary additions are among the necessary supplies of every translator; because in some cases the literal translation of the Qur'an does not convey the full meaning of the verse and the deep concepts of the divine word are not conveyed to the reader, so the translators are sometimes forced to add additions to the translation text to clarify the meaning and structure of the translated text well. Among the contemporary Persian translations of the Holy Qur'an, in which commentary additions have a special place is the commentary translation of "Ali Mishkini". This research aims to investigate and analyze the types of commentary additions in Mishkini's translation of Surah "Al-Rahman" using the method of critical analysis. Investigations show that although the translator has tried to provide the reader with better communication with the verses of the Word of Revelation by adding commentary, there have been some slips. The types of interpretative additions, with a critical approach, in Mishkini translation, can be found in the fields of referencing the translation of the words of the verse to the following verses, considering the Qur'anic words and propositions exclusive, using the assumptions of experimental sciences in the translation of the verses, stating specific examples of the verses, not paying attention to the rules of the Arabic language, such as the rule of "Taghlib", the use of some esoteric interpretations in the translation of verses, etc. | ||
کلیدواژهها | ||
Quran Translation؛ Ali Mishkini؛ Commentary Additions؛ Typology؛ Critical Analysis | ||
اصل مقاله | ||
1- طرح مسئله از مهمترین راهکارهای تفهیم پیام آیات در قالب ترجمه، افزودههای تفسیری است که مترجمان از آن بهره میبرند. این افزودهها بیشتر در قالب گیومه و فراتر از ترجمۀ تحتاللفظی ارائه میشوند. آسیبشناسی افزودههای تفسیری و چگونگی بهرهگیری صحیح از آن، افق جدیدی در ترجمه قرآن کریم تلقّی میشود. بهطور کلی، سه[1] نوع ترجمه برای قرآن کریم وجود دارد:
در چند دهه اخیر، دیدگاههای جدیدی در ترجمه قرآن به وجود آمده است که ازجمله آنها ورود تفسیر به دانش ترجمه است. در ترجمه تفسیری مترجم با در نظر گرفتن مخاطب و با دوریجستن از ترجمه تحتاللفظی و نامفهوم تلاش میکند ترجمه آیات را از تفسیر آن جدا کند. همچنین با کاستن از افزودهای های تفسیری از این افزودهها برای تبیین مفهوم آیه بهره میبرد (زند رحیمی، 1397ش، ص 124). یکی از ترجمههای معاصری که در آن افزودههای تفسیری در ترجمه آیات تجلی ویژه دارد، ترجمه قرآن کریم به قلم «علی مشکینی» است. ترجمههای تفسیری مشکینی بر دو قسماند: ترجمههای کوتاه و ترجمههای بلند. در ترجمههای تفسیری کوتاه، الفاظ قرآنی در قالب کلمه یا گزارهای کوتاه در داخل پرانتز تبیین شده است؛ برای مثال، در ترجمه آیه «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» (بقره/ 7) در ترجمه تفسیری مقصود از «ختم»، مهر شقاوت و مقصود از «غشاوۀ»، پرده غفلت عنوان شده است: «خداوند بر دلها و بر گوشهاى آنان مهر (شقاوت) نهاده و بر دیدگانشان پردهاى (از غفلت) است و عذابى بزرگ خواهند داشت» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 3). اما در ترجمههای تفسیری بلند، جملهای در قالب تفسیر گزارههای قرآنی در داخل پرانتز بیان شده است؛ برای مثال، در ترجمه آیه: «وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ» (یس/ 2)، جملهای در تفسیر حکیمبودن قرآن بیان شده است: «سوگند به این قرآن حکیم (مستحکم در برابر آسیب باطل، گویاى به حکمت، حاکم و داور میان حق و باطل و داراى معارف عقلى و شرایع آسمانى)» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 440). در ترجمه آیات قرآن کریم و بهخصوص آیات سوره مبارکه «الرحمن»، مشکینی از هر دو نوع ترجمۀ تفسیری یعنی ترجمه کوتاه و بلند بهره برده است. حقیقت این است که هرچند افزودههای تفسیری مترجمان در انتقال بهتر مفهوم آیه نقش دارد، لغزش مترجم در گزینش این افزودهها خود سبب بروز آسیب در فهم منظور آیات خواهد شد؛ از این رو، بررسی و واکاوی ترجمههای تفسیری در راستای سنجش افزودههای آنها اهمیت مییابد. در این میان با توجه به فراوانی افزودههای تفسیری در ترجمه قرآن مشکینی این پرسش مطرح میشود که این ترجمه تا چه اندازه در این مسیر موفق عمل کرده است و آسیبهای موجود در این ترجمه چیست.
پیشینۀ پژوهش در بررسی افزودههای تفسیری در ترجمه فارسی قرآن کریم، تاکنون آثاری به رشته تحریر در آمده است. نصوحی دهنوی در پایاننامه خود، به «بررسی و تحلیل افزودههای تفسیری در هفت ترجمه معاصر در جزء سیام قرآن کریم» (1390) پرداخته است. او در این پژوهش به بررسی تعداد افزودهها در ترجمه الهی قمشهای، مشکینی و صفارزاده پرداخته و افزودهها را با دیگران مقایسه کرده است تا درستی افزودههای تفسیری و مطابقت آنها با تفسیر را بررسی کند. عزیزی نیز در پایاننامه خود پژوهش مشابهی را در پیوند جزء 25 و 26 قرآن کریم انجام داده است. او در اثر خود با عنوان «بررسی افزودههای تفسیری در ترجمههای معاصر قرآن کریم جزء 25 و 26» (1390)، ترجمههای الهی قمشهای، خرمشاهی، صفارزاده، فولادوند، گرمارودی، مشکینی و مکارم را بررسی و افزودههای مؤثر و کلیدی در ترجمه آنها را تحلیل و واکاوی کرده است. محمدی نبیکندیبه «بررسی افزودههای هفت ترجمه معاصر قرآن کریم به زبان فارسی در ترجمه اجزای پانزده و شانزده قرآن کریم» (1393) پرداخته است که از میان ترجمههای الهی قمشهای، خرمشاهی، صفارزاده، فولادوند، گرمارودی، مشکینی و مکارم انتخاب شدهاند. در این زمینه ابتدا آیاتی استخراج شده است که مترجمها در ترجمه آنها از افزودههایی استفاده کردهاند. پس از آن، فقط افزودههای کلیدی و مؤثر برای فهم بهتر آیات مشخص شدهاند. ابرهیمی و همکاران در مقاله خود که در شماره 11 مجله پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عرب، انتشار یافته، به «تحلیل و بررسی افزودههای تفسیری در شش ترجمه معاصر قرآن کریم با محوریت سوره اسراء» (1393)، پرداختهاند. از میان مترجمهای قرآن کریم، افزودههای تفسیری الهی، خرمشاهی، صفارزاده، فولادوند، مکارم شیرازی و مشکینی در این مقاله بررسی شده است. یافتههای این پژوهش نشان دادهاند از میان مترجمهای اشارهشده، بیشترین افزوده را مشکینی و بعد از ایشان، الهی قمشهای و کمترین افزوده را خرمشاهی و فولادوند به کار بردهاند. نوآوری پژوهش حاضر نسبت به موارد مذکور آن است که در این پژوهش بهصورت اختصاصی به نقد و بررسی افزودههای تفسیری مشکینی از آیات سوره «الرحمن» پرداخته میشود و گونههای مختلف این اضافات تفسیری بررسی و تحلیل میشوند. همچنین، تحلیل و بررسی افزودههای تفسیری در ترجمه مشکینی به میزان زیادی ما را به سبک و روش ترجمهای او رهنمون میکند. این روش و سبک ترجمهای میتواند حتی در سورهای خاص خود را نشان دهد و یک سوره نمایانگر هدف کلی او در ترجمه باشد؛ بنابراین، بررسی افزودههای تفسیری در این ترجمه در سورهای خاص اهمیت ویژهای دارد.
افزودههای تفسیری که مشکینی در ترجمه آیات قرآن کریم به کار برده، بیشتر از بسیاری از مترجمان کلام وحی است. در این میان، این اضافات تفسیری را میتوان به گونهها و سبکهای متنوعی تقسیمبندی کرد و سپس به نقد و بررسی آنها پرداخت. برخی از این گونهها عبارتاند از:
1-1. بسط واژگان ترجمه قرآن کریم، وسیلهای در راستای برقراری ارتباط با قرآن کریم برای افرادی است که با زبان عربی آشنایی ندارند. در این راستا، تکتک الفاظ و گزارههای قرآنی میباید با رعایت دقیق موازین ترجمه در اختیار خواننده قرار گیرد. قضاوت شخصی یا حتّی تفسیری از معنا و مقصود آیه، اگر به میزان اندک باشد و به فهم معنا و مفهوم واژه یا گزاره کمک کند، تا حدی معقول و منطقی است؛ اما اگر از حالت متعادل خود خارج شود، ترجمه منتهی به تفسیر و چهبسا تفسیر به رأی میشود. توضیحات بیش از اندازه دربارۀ برخی آیات سوره «الرحمن» در ترجمه مشکینی، موجب شد تا این ترجمه شباهت زیادی به تفسیر پیدا کند و تفسیری که یا اجتهاد شخصی مترجم از آیات بر پایه سیاق آیات، کتابهای تفسیری و ... صورت گرفته و زمینه دورشدن آن از فضای ترجمهای و تبدیلشدن به فضای تفسیری را فراهم آورده است. شاهد مثالی در این زمینه، ترجمه مشکینی از آیه نخستین این سوره مبارکه است که نام سوره نیز از آن برگرفته شده است: «الرَّحْمنُ» (الرحمن/ 1) مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «خداوند رحمان (رحمتافزایى که نعمتهاى فراوان مادى و معنویش در دنیا مؤمن و کافر را فرا گرفته و در آخرت مؤمنان را فرا مىگیرد و ازجمله آنها نعمتهاى زیر است)» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 531). نخست باید گفت هرچند تبیین صفت «الرحمن» بهخوبی در این ترجمه صورت گرفته است، این تبیین و تفسیر رسالتی است که بر عهده مفسر قرآن کریم است و نه مترجم آن. شایان ذکر است مفسران از عهده این رسالت برآمده و «الرحمن» را ناظر به رحمت عام الهی دانستهاند که شمول آن بر تمامی موجودات است (طوسی، بیتا، ج9، ص 462؛ ابوالفتوح رازی، 1408ق، ج18، ص 245؛ ابنعطیه، 1422ق، ج5، ص 223؛ ابوحیان، 1420ق، ج10، ص 54؛ طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 156 و ...). دوم، میتوان ادعا کرد در ترجمه صحیح میباید به الفاظ خود آیه دقت و توجه کرد و هرچند سیاق در ترجمه تأثیر زیادی دارد، تکیه اصلی مترجم باید گزارههای خود آیه باشد. تفسیر «الرحمن» به نعمتدهنده از سوی مشکینی و بیان عبارت: «ازجمله آنها نعمتهای زیر است»، نشاندهندۀ تکیهکردن او به آیات بعد از آیه اول سوره «الرحمن» در ترجمه آیه نخست این سوره است؛ زیرا در آیات بعدی این سوره، نعمتهای دنیوی و اخروی، مطرح و بهصورت مصداقی نام برده شدهاند.
1-2. تفسیر انحصاری از آیات در ترجمه برخی آیات از سوره مبارکه «الرحمن»، مصادیق و تفاسیری در داخل پرانتز بیان شدهاند که صرفاً نشاندهندۀ دیدگاه مترجم است و بهعنوان تفسیر قطعی و بیان مراد الهی مطرح نیست. این موضوع موجب میشود تا خواننده، مصداق آیه را منحصر به همان اموری بداند که مترجم بیان کرده است؛ در صورتی که برای آیه مصادیق و تفاسیر دیگری نیز مطرح است؛ برای مثال، در مصداق «البیان» در آیه شریفه چهارم سوره: «عَلَّمَهُ الْبَیانَ» (الرحمن/ 4) در ترجمه مشکینی آمده است: «او را راه بیان (قدرت انتقال مکنونات دل بهوسیلۀ تولید الفاظ در زبان را که اعجب نعمتها و مایه امتیاز وى از جانداران و سبب ایصال وحى الهى به جامعه بشرى است) آموخت» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 531). نخست باید گفت آیه شریفه دو مفعول دارد؛ «ه» در «علَّمَه» مفعول نخست بوده که مرجع آن انسان است و «البیان» مفعول دوم آیه است (کرباسی، 1422ق، ج7، ص 624). در ترجمه «مشکینی»، مفعول دوم یعنی «البیان» بهصورت مفعول ترجمه نشده و بهصورت گزاره قیدیه ترجمه شده است. ترجمه صحیح آیه بدین صورت است: «و به او «بیان» را آموخت» (مکارم شیرازی، 1373ش، ج1، ص 531؛ فولادوند، 1431ق، ج1، ص 531). دوم اینکه با اضافه تفسیری که در ترجمه «مشکینی» وجود دارد، مصداق «بیان» در آیه شریفه، منحصر به سخن گفتن میشود؛ در صورتی که معنای «البیان» در آیه عام است و مفسران مصادیق دیگری ازجمله تعلیم اسماء به آدم (طبرسی، 1372ش، ج9، ص 197)، قرآن (آلوسی، 1415ق، ج27، ص 99)، راه هدایت و ضلالت (همان) و ... برای «البیان» برشمردهاند.
1-3. بیتوجهی به سیاق در ترجمه سیاق، عبارت است از سیر کلی یک جمله یا مجموعهای از جملات که از رهگذر آنها مفهوم خاصی به ذهن میرسد. جریان کلی یک جمله به الفاظی که در آن به کار رفته است، جهت معنایی خاصی میبخشد و جریان کلی مجموعه یک متن به هر یک ازجملههایی که در آن متن آمده است، جهت مفهومی ویژه میدهد؛ بنابراین، نه میتوان یک لفظ را جدا ازجملهاش معنا کرد و نه یک جمله را جدا از مجموعهای که در آن قرار دارد. معنایی که برای یک لفظ در نظر گرفته میشود، باید با بقیه اجزای جمله تناسب داشته باشد (شاکر، 1376ش، صص 300- 301). اصل قرینهبودن سیاق در فهم هر سخنی، ازجمله آیات قرآن، از اصول عقلایی محاوره است (رجبی و دیگران، 1379، ص 123). بر این اساس، مفسران قرآن نیز از دیربار به تأثیر سیاق در تعیین معنای واژهها و فهم مفاد آیات توجه داشتهاند و همواره توجه به سیاق را یکی از قواعد اساسی تفسیر دانستهاند و ذیل عنوان کلی قرائن پیوسته، بهعنوان قرینه پیوسته لفظی، بدان پرداختهاند (همان، ص 118). با توجه به اینکه فهم صحیح قرآن، مقدمه ترجمه صحیح آن است، از این نظر، سیاق بهطور غیرمستقیم در ترجمه قرآن تأثیر میگذارد. برای درک بار معنایی الفاظ قرآن هرگز وجود کتابهای لغت معتبر کفایت نمیکند و باید به نحوه کاربرد آن لغت در سیاق آیات و فضای آیات توجه کرد؛ زیرا آیات و کلمات همجوار کمک بسیاری در درک صحیح روند آیات و فضای مفاهیم میکند. با توجه به اینکه سیاق نقش چشمگیری در فهم قرآن کریم ایفا میکند، مترجمان قرآن کریم، میباید به سیاق بهعنوان عاملی مهم در ترجمه آیات توجه کنند. یکی از این موارد، توجه به آیات قبلی و بعدی در راستای فهم بهتر آیات است. بسیار اتفاق میافتد که ترجمه واژگان، گزارهها و تمام یک آیه، وابسته به توجه به فضای موضوعی آیات قبل و بعد آن است که اگر به این موضوع توجه نشود، چهبسا در ترجمه صحیح مشکلاتی ایجاد شود. غفلت از سیاق برخی آیات در ترجمه سوره مبارکه الرحمن در ترجمه مشکینی خطاهایی را رقم زده است؛ بهویژه اینکه افزودههای تفسیری ایشان در این آیات نیز با فضای آیات قبل و بعد سازگار نیست؛ برای مثال، ایشان در ترجمه آیه هفتم سوره «الرحمن»: «وَ السَّماءَ رفعها وَ وَضَعَ الْمیزانَ» مینویسد: «و آسمان را برافراشت و قانون و میزان را (که وسیله سنجش متناسب هر چیزى از عقاید و اخلاق و عمل و امور خارجى است) بنهاد (از طریق انبیا و الهام به عقول بشر تعلیم کرد)». در ترجمه واژه «المیزان»، مشکینی اضافاتی تفسیری در داخل پرانتز بیان کرده و مصداق آن را وسیله سنجش نیک از بد و ابزاری برای تشخیص معرفی کرده و به عبارتی دیگر، از دیدگاه او، مصداق «المیزان»، حجت آشکار یعنی انبیا و حجت نهان یعنی عقل است؛ اما باید گفت فضای آیه و آیات ماقبل آن که دربارۀ نظم بیبدیل در خلقت آسمان و نعمتهای آن است، خلاف ترجمه تفسیری مشکینی گواهی میدهد؛ زیرا در گزاره نخست همین آیه یعنی آیه هفتم، از رفعت آسمان سخن به میان آمده است. در آیات پیشین این سوره نیز از دقیقبودن حساب و میزان «خورشید و ماه»: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» (الرحمن/ 5) و مطیعبودن ستاره و شبکه هماهنگ ستارگان سخن به میان آمده است: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ» (الرحمن/ 6). برخی مفسران به مفهوم مطیعبودن دربارۀ «میزان» تأکید کردهاند؛ برای مثال، دربارۀ تفسیر گزاره دوم آیه هفتم سوره «الرحمن» در تفسیر «الکاشف» آمده است: «مقصود از این آیه آن است که این جهان شگفتانگیز سامانیافته و استوار است. چه، خداوند ستارگان را تا موقعیت طبیعى آنها بالا برده است، به قسمى که اگر ستارهاى از جایگاهى که خداوند آن را براى این ستاره مقدر کرده منحرف شود، نظم جهان بر هم مىخورد و هیچچیزى در جاى خود نمىماند» (مغنیه، 1378ش، ج7، ص 342).
1-4. استفاده از دادههای علوم تجربی در ترجمه در ترجمه صحیح آیات مرتبط با علوم تجربی شامل نجوم، زیستشناسی، زمینشناسی و ... نخست باید توجه داشت که معنی یا مصداق، نباید در تعارض با یافتههای مسلم علمی باشد و افزون بر این، باید به سیاق آیات توجه کرد تا در میان وجوه مختلف، وجه صحیحتر انتخاب شود؛ علاوه بر آنکه توضیحات تفسیری باید به حداقل ممکن برسد تا ترجمه به تفسیر تبدیل نشود (فائز و گوهری، 1397، ص 151). در ترجمه مشکینی از برخی آیات سوره «الرحمن»، اضافات تفسیری مرتبط با علوم روز ازجمله نجوم بیان شده که گاهی برداشتهای اجتهادی و شخصی مترجم از آیات و در برخی موارد نیز تطبیق آیات با علوم تجربی است. شاهد مثالی در این زمینه، آیه پنجم سوره «الرحمن»: «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ» (الرحمن/ 5) است. مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «خورشید و ماه با حسابى معین در جریاناند (خورشید به حرکت مستقیم غیر متغیر و ماه به حرکت به دور زمین و با واسطه به دور خورشید).» او این اضافه تفسیری را با توجه به ترجمه آیه به جریانداشتن خورشید و ماه با حسابی معین بیان کرده است؛ در حالی که در آیه هیچ مطلبی دال بر جریان و حرکت خورشید و ماه یافت نمیشود؛ بلکه تنها به نظم دقیق آنها اشاره رفته است. هرچند یکی از مصادیق «حسبان» حرکت دقیق و حسابشده است، میتوان مصادیق دیگری را نیز برای این نظم برشمرد که ازجمله آنها فاصله دقیق آنها از زمین است (مکارم شیرازی، 1371ش، ج23، ص 103). مصداق دیگری از آیه، حساب بروج و سیر خورشید و ماه در بروج خود است (حسینی شاه عبدالعظیمی، 1412ق، ج12، ص 40). شاهد مثالی دیگر در این زمینه، در حوزه علوم زیستی و نحوه خلقت انسان است. خداوند در سوره «الرحمن» دربارۀ کیفیت خلقت انسان میفرماید: «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ» (الرحمن/ 14). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «انسان (نخستین، آدم و حوّا) را از گل خشکیدهاى مانند سفال (فراگرفته از لاى متعفّن) آفرید (یا نوع انسان را مانند سایر همنوعانش از جانداران، که با تبادل انواع منتهى به تک سلولى مىشوند، از لجن آفریده، همانند کوزهگرى که کوزههاى خود را از گل ساخته باشد)». دربارۀ خلقت انسان در این آیه، ازنظر مشکینی دو دیدگاه وجود دارد: الف) مقصود خلقت آدم و حوا یعنی خلقت نخستین انسان منظور است. همچنان که در آیات دیگری ازجمله آیه 28 سوره «الحجر»: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (28) به این نوع خلقت اشاره و تأکید شده است. ب) مقصود خلقت نوع انسان با استناد به قانون تکامل انواع است؛ زیرا تمامی موجودات، از تکسلولیها به وجود آمده و سپس تکامل یافتهاند. باید گفت در ترجمه مشکینی از آیه یادشده، دیدگاههای علوم زیستی نیز به ترجمه قرآن کریم راه یافته است. خاطرنشان میشود فرضیات دوگانه مشکینی در کیفیت خلقت انسان از «صلصال»، در تفاسیر نیز مطرح شده است (برای نمونه: طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 165). برخی از مفسران نیز خلقت تکاملگونه انسان را رد کرده و تنها دیدگاه نخست را نزدیک به واقعیت دانستهاند (مغنیه، 1378ش، ج7، ص 345). در هر صورت، تبیین موضوع نحوه خلقت انسان، رسالتی بر عهده مفسر است، نه مترجم. در آیه هفدهم این سوره نیز که در آن سخن از دو مشرق و دو مغرب به میان آمده، مترجم در داخل پرانتز دیدگاه تفسیری خود را دربارۀ آیه مطرح کرده است: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» (الرحمن/ 17). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «پروردگار دو مشرق (مشرق بهار و تابستان در رفت و برگشت خورشید از خط استوا تا میل اعظم شمالى و مشرق پاییز و زمستان در رفت و برگشت آن از خط استوا تا میل اعظم جنوبى) و پروردگار دو مغرب (مقابل آن دو، یا دو مشرق خورشید در روز و ماه در شب و دو مغرب مقابل آن) است». هرچند دیدگاههای تفسیری مشکینی در خلال ترجمه آیه شریفه، از سوی بسیاری از مفسران نیز ذیل آیه شریفه و در مصداق «مشرقین» و «مغربین» در آیه «ربُّ المَشرِقَینِ و رَبُّ المَغرِبینِ» (الرحمن/17) بیان شده است (طبری، 1412ق، ج27، ص 74؛ سمرقندی، 1416ق، ج3، ص380؛ طبرسی، 1372ش، ج24، ص76؛ سید قطب، 1425ق، ج6، ص 3452)، باید گفت تفاسیر مطرحشده صرفاً بیان مصداقی از دو مشرق و دو مغرب است و دیدگاههای تفسیری و فرضیات دربارۀ مصادیق آیات قرآن کریم در ترجمه آیات جایگاهی ندارند.
1-5. تعیین مصداق آیات یکی از گونههای مهم تفسیری، تعیین مصداق آیات از سوی مفسران است. در بخشی از تفاسیر، برای مفاهیم عام آیات، یک یا چند مصداق خارجی برشمرده شده است (نصیری، 1385ش، ص 448). از رهگذر این مصادیق، مفاهیم و مقاصد نهفتهشده در آیات برای مخاطب، روشن و فهم آیات تا حدودی میسر میشود و گاه با دقت در این مصادیق، به نوعی تعمیم درباره مفاهیم آیات به دست میآید. توضیح اینکه: قرآن کتاب هدایت و همگانی است و به افرادی خاص یا عصر و دورهای معین اختصاص ندارد؛ بنابراین، باید در همه دورهها و سدهها نقش هدایتی خویش را ایفا کند و آیات آن بر مصادیق و موارد مختلف در اوضاع و شرایط گوناگون هر دوره تطبیقپذیر باشد؛ زیرا معارف بلند و قوانین آن حقیقتهایی هستند که اختصاص به دوران خاص و افراد ویژهای ندارد (ناصح، 1387، ص 69). امام باقر(ع) قرآن را مخصوص گذشتگان ندانست و آن را به خورشید و ماه تشبیه کرد که هر روز و شب طلوع جدیدی دارند «... مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَجِئْ، یَجْرِی کَمَا تَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ، کُلَّمَا جَاءَ تَأْوِیلُ شَیْءٍ مِنْهُ یَکُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ کَمَا یَکُونُ عَلَى الْأَحْیَاء» (عیاشی، 1380ش، ج1، ص 11؛ مجلسی، 1403ق، ج23، ص197). مصادیق برخی گزارهها و مفاهیم قرآنی در آیات سوره «الرحمن» در قالب اضافات تفسیری در ترجمه «مشکینی» بیان شده است؛ برای مثال، در تعیین مصداق «مرج البحرین» در آیات 19 و 20 سوره «الرحمن»: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ = بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ» (الرحمن/ 19-20) در ترجمه مشکینی آمده است: «دو دریا را که با هم برخورد دارند، به هم درآمیخت (نهرهاى شیرین به هم پیوسته جارى همانند دریایى، با دریاى شور راکد، تلاقى دارند) (19) میان آن دو (در یک محیط وسیعى از موضع تلاقى) حد فاصلى است که بر یکدیگر (از حیث اثر) غلبه نمىکنند (یا همه آبهاى شیرین روى زمین از دریاى شور آمده و دوباره به آن باز مىگردند؛ ولى در یکدیگر به قدرت خدا اثر نمىگذارند) (20)» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 532). با توجه به این اضافات تفسیری میتوان دریافت مشکینی دو دیدگاه دربارۀ مصداق «مرج البحرین» مطرح کرده است: 1. مخلوطشدن نهرهای شیرین بههمپیوسته جاری در یک محیط وسیع با دریای شور راکد و 2. فرایند بخار آب دریا و نزول باران و پدیدآمدن آبهای شیرین از آن. مصادیقی را که مشکینی برای «مرجالبحرین» بر میشمرد، میتوان دیدگاههای تفسیری او از آیات دانست و او در این زمینه پای را از ترجمه فراتر نهاده است. برخلاف او، بیشتر مفسران، در ترجمه آیات 19 و 20 «الرحمن» تنها به ترجمه گزارههای آیات بسنده کرده و بیان مصداق آیات را بر عهده مفسران گذاشتهاند؛ برای مثال، در ترجمه فولادوند ذیل آیات آمده است: «دو دریا را [به گونهاى] روان کرد [که] با هم برخورد کنند (19) میان آن دو، حدّ فاصلى است که به هم تجاوز نمىکنند» (20) (فولادوند، 1418ق، ج1، ص 532). اما دربارۀ جغرافیای آیات «مرج البحرین»، مصادیقی از سوی مفسران بیان شده که متفاوت از دیدگاه مشکینی است. ازجمله این مصادیق، دریای زمین و دریای آسمان (طبرسی، 1372ش، ج9، ص 305؛ طبری، 1412ق، ج27، ص 75)، دریای فارس و روم (حقی بروسوی، بیتا، ج9، ص 296)، جریان گلف استریم (مکارم شیرازی، 1371ش، ج23، ص 133)، مطلق دریای شور و شیرین (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 101)، اروندرود و خلیج فارس (ابنعاشور، بیتا، ج27، ص 232) و ... است. هرچند رسالت مشکینی ترجمه آیات قرآن کریم است و بسط بیش از اندازه آیات، بر عهده تفسیر است، در دیدگاههای تفسیری او دربارۀ مصداق «مرجالبحرین» خطاهایی دیده میشود. نخست آنکه طبق دیدگاههای تفسیری مطرحشده، مصادیق دیگری نیز برای «مرج البحرین» در نظر گرفته شده که با توجه به قرائن تاریخی و جغرافیایی، مصداق «مرج البحرین»، به منطقه خلیج فارس نزدیکتر است (نکونام، 1390، سراسر اثر). دوم آنکه حتی با پذیرش مصادیق مطرحشدۀ مشکینی از آیه «مرج البحرین»، دیگر استخراج لؤلؤ و مرجان از دو دریا که در ادامه آیات از آن یاد شده است، جایگاهی نمییابد. شاهد مثال دیگر در تعیین مصداق، بیان مصداق «الانام» در آیه ذیل است: «وَ الْأَرْضَ وضعها لِلْأَنامِ» (الرحمن/ 10). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «و این زمین را براى همه خلق (از انس و جن و هر جنبندهاى که در آن است) بیافرید». واژه «الانام» از واژههای تکبسامد قرآن کریم است که تنها در این آیه شریفه به کار رفته است. مفسران، این واژه را به معنای «مردم» (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 163)، جن و انس (آلوسی، 1415ق، ج27، ص 103)، تمامی جنبندگان روی زمین (همان)، هر چیز با روح (طبرسی، 1372ش، ج24، ص 64) و ... تفسیر کردهاند. مکارم شیرازی در تعیین مصداق «الانام» در آیه شریفه مینویسد: ««انام» را بعضى به معنى «انسانها» و بعضى به معنى «انس و جن» و گاه آن را به معنى «هر موجود ذى روح» تفسیر کردهاند؛ البته جمعى از ارباب لغت و مفسران، آن را به مطلق «خلق» نیز تفسیر کردهاند؛ ولى قرائن موجود و خطابهاى سوره که متوجه انس و جن است، نشان مىدهد منظور از آن در اینجا همان انس و جن است» (مکارم شیرازی، 1371ش، ج23، ص 110). بنابراین، در تفاسیر، مصادیقی برای واژه «الانام» بیان شده که هر یک بهنوعی درصدد تفسیر و تبیین این واژهاند. مشکینی دو نمونه از این مصادیق را در ترجمه آیه دهم سوره «الرحمن» بیان کرده است؛ حال آنکه رسالت بیان این مصادیق بر عهده مفسران است، نه مترجم.
1-6. بیتوجهی به قواعد تغلیب تغلیب در دستور زبان عربی عبارت است از ترجیح یکی از دو لفظ همراه بر دیگری؛ مانند «الأبوان» به معنای (الأب و الاُم)، «المشرقین» به معنای (المشرق و المغرب)، و «العمرین» به معنای (ابوبکر و عمر) (مصطفی و دیگران، 2004م، ص 658). سبکی نیز تغلیب را ترجیح یکی از دو امر معلوم بر دیگری با تأکید لفظ غالب بر مغلوب تعریف کرده است (سبکی، بیتا، ج4، ص 473). به بیانی سادهتر، تغلیب آن است که لفظ یکی از دو شیء همراه، بر دیگری نیز اطلاق شود. بیشک، این امر موجب میشود آن دیگری نیز حکم اولی را پیدا کند. آشنایی با قواعد تغلیب در زبان قرآن، نقش ویژهای در فهم صحیح آیات دارد. در آیه 22 سوره مبارکه «الرحمن»، از استخراج مروارید و مرجان، از دو دریای شور و شیرین که در آیات پیشین از آن یاد شده بود، سخن به میان آمده است: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» (الرحمن/ 22). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «از آن دو دریا (ى شور و شیرین) مروارید و مرجان بیرون آید» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 532). درخصوص اینکه در آیه آمده است که از هر دو دریا مروارید و مرجان استخراج میشود، سؤالی مطرح میشود که چگونه گفته شده است که لؤلؤ و مرجان از هر دو دریا خارج میشود؛ حال آنکه این دو فقط از دریای شور استخراج میشوند، نه از دریای شیرین. در پاسخ به این پرسش، کلبی آن را از باب تغیلب دانسته است و مینویسد: این آیه همانند آیه «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ» (الانعام/130) است و حال آنکه رسولان و پیامبران از بنیآدماند و از نسل انساناند، نه از جن و موجودات نامرئی؛ بنابراین، «منکم» به معنای «من أحدکم» است (طبرسی، 1372ش، ج9، ص 305). ابوحیان آیه زخرف را بهعنوان مثالی دیگر برای تغلیب افزوده است: «عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظیمٍ» (الزخرف/31) که به معنی «من أحدی القریتین» است (ابوحیان، 1420ق، ج10، ص 60). با توجه به توضیحات یادشده، بر اضافه تفسیری مشکینی در ترجمه آیه 22 سوره «الرحمن» نقدی وارد میشود، مبنی بر اینکه او استخراج مروارید و مرجان را به هر دو دریای شور و شیرین نسبت داده است؛ در صورتی که از دریای شیرین، مروارید و مرجان استخراج نمیشود؛ بنابراین، او به قواعد تغلیب در زبان قرآن توجه نکرده و ترجمه تفسری نادرستی از آیه به دست داده است.
1-7. پیشداوری درباره موقعیت زمانی آیه برخی حوادث و وقایع در قرآن کریم، مربوط به زمانی خاصاند که از الفاظ و گزارههای آیه و همچنین، فضای آیات میتوان زمانی را که آیه به آن اشاره دارد، دریافت؛ برای مثال، با توجه به فضای زمانی پاداش و مجازات پس از مرگ، دریافته میشود که این موضوع در روز قیامت اتفاق میافتد. در سوره مبارکه «الرحمن» از روزی خاص سخن به میان آمده است: «فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» (الرحمن/ 39). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «پس در آن روز (که از قبر بیرون آمده و هنوز به موقف نرسیدهاند)، هیچ انس و جنّى از گناهش پرسش نمىشود». انحصار زمانی که مشکینی برای آیه در نظر گرفته است، از ظاهر آیه و سیاق آیات قبلی و بعدی برداشت نمیشود. از دیدگاه مفسران نیز مقصود از «یومئذ» در آیه شریفه، روز قیامت است و هیچگونه قیدی در این زمینه مطرح نشده است (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 179؛ جرجانی، 1378ش، ج9، ص 329؛ دینوری، 1424ق، ج2، ص 366)؛ بنابراین، آوردن قید زمانی در تفسیر آیه، موجب انحصار آیه به زمانی خاص میشود؛ در صورتی که الفاظ آیه، عام و بدون انحصار است.
1-8. بیان بطن و تأویل آیه یکی از گرایشهای تفسیری، تفسیر باطنی قرآن کریم است که گاه از آن به تفسیر اشاری، رمزی و شهودی نیز یاد میشود (نصیری، 1386، ص491). عبدالعظیم زرقانی در تعریف تفسیر اشاری، آن را تأویل ظاهر قرآن میداند که برای اهل تصوف آشکار میشود و تنافی با ظاهر آیات قرآن نیز ندارد (زرقانی، 1988م، ج 2، ص 86). آیتالله معرفت در این باره تفسیر باطنی را مبتنی بر رمز و اشاره دانسته که نشئتگرفته از باطن کلام است و صراحت لفظ محسوب نمیشود (معرفت، 1418ق، ج 2، ص526). ازجمله گونههای اضافات تفسیری که در ترجمه مشکینی از آیات سوره «الرحمن» بافت میشود، استفاده از بطن یا تأویل آیات است. شاهد مثالی در این زمینه آیه دوم سوره «الرحمن» است: «عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (الرحمن/ 2). مشکینی آیه را اینگونه ترجمه کرده است: «قرآن را (که از علم ازلیش به لوح محفوظ نزول یافته بود، ابتدا به ساکنان خاص ملأ اعلى تعلیم داد و از آنجا به وسیله جبرئیل به قلب پیامبر نازل کرد و ازطریق زبان او به جامعه بشرى) یاد داد» (مشکینی، 1381ش، ج1، ص 531). اضافه تفسیری که مشکینی در داخل پرانتز در تفسیر «القرآن» بیان کرده، درواقع نحوه نزول قرآن برای جامعه بشری است و تفسیر تأویلی از آیه شریفه است. در صورتی که ظاهر آیه شریفه، تنها از تعلیم قرآن به بشر سخن به میان آورده است و هیچگونه سخنی از نحوه نزول قرآن مطرح نیست. مفسران فریقین نیز ذیل این آیه، به نعمت نزول قرآن اشاره کردهاند و توضیحاتی را در ذیل آیه، دربارۀ دلیل تقدم یاد از نعمت قرآن بر سایر نعمتهای مطرحشده در این سوره بیان کردهاند؛ برای مثال، از دیدگاه علامه طباطبایی، به این دلیل که قرآن، ازنظر رتبه و درجه بالاتر از سایر نعمتهای الهی است و در آن راههای منتهی به سعادت ترسیم شدهاند، پیش از سایر نعمتهای الهی آمده است (طباطبایی، 1374ش، ج19، ص 156) و نیز از دیدگاه مفسرانی دیگر، با توجه به اینکه قرآن جامع فضایل اخلاقی و انسانی است، در این سوره قبل از همۀ نعمتها آمده است (حسینی همدانی، 1404ق، ج16، ص 79؛ جعفری، 1375ش، ج5، ص 237). بنابراین، تأویل مشکینی در ترجمه آیه شریفه، از دو نظر دچار اشکال است: الف) آیه مربوط به تعلیم قرآن کریم است؛ اما اضافه تفسیری بیانشده، به نزول قرآن اشاره و تأکید دارد. ب) ظاهر آیه در تبیین تعلیم قرآن واضح است و نیازی به تفاسیر باطنی و تأویلی از آیه نیست.
نتیجهگیری هرچند تلاش مترجم ارجمند، علی مشکینی در راستای ترجمه صحیح آیات سوره «الرحمن» ستودنی است، افزودههای تفسیری او در داخل پرانتز و گیومه برای برخی آیات، باوجود کمک زیاد آن به درک و فهم بیشتر آیات قرآن کریم، بر آن نقدهایی نیز وارد است. در این مقاله، این نقدها ضمن گونهشناسی افزودههای تفسیری او، در ترجمه سوره «الرحمن» مطرح شده و نتایج حاصله از پژوهش بدین شرحاند:
6. تفاسیر باطنی در ترجمه جایگاهی ندارند و تفسیر تأویلی از آیات بر عهده مفسر است، نه مترجم؛ اما در افزودههای تفسیری مشکینی
[1]. هرچند برخی اندیشمندان، در این زمینه اختلاف داشته و تقسیماتی دیگر نیز در این زمینه مطرح کردهاند، برای مطالعه بیشتر به منابعی نظیر اصول و مبانی ترجمه قرآن نوشته علی نجار، آشنایی با علوم قرآنی رکنی یزدی، پژوهشی در انواع ترجمه نوشته جواهری و ... مراجعه شود. | ||
مراجع | ||
قرآن کریم. (1381ش). ترجمۀ علی مشکینی اردبیلی. قم: الهادی. قرآن کریم. (1418ق). ترجمۀ محمدمهدی فولادوند. تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی. قرآن کریم. (1373). ترجمۀ ناصر مکارم شیرازی. قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی. آلوسی، محمود بن عبدالله. (1415ق). روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیۀ. - ابنعاشور، محمد بن طاهر. (بیتا). تفسیر التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسۀ التاریخ العربی. ابنعطیه آندلسی، عبدالحق بن غالب. (1422ق). المحرر الوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز. بیروت: دارالکتب العلمیۀ. ابوحیان، محمد بن یوسف. (1420ق). البحر المحیط فی التفسیر. بیروت: دارالفکر. - ابوالفتوح رازی، حسین بن علی. (1408ق). روضالجنان و روحالجنان فی تفسیرالقرآن. مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی(ع). جرجانی، حسین بن حسن. (1378ش). جلاء الأذهان و جلاء الأحزان. تهران: دانشگاه تهران. حقی بروسوی، اسماعیل بن مصطفی. (بیتا). تفسیر روح البیان، بیروت: دارالفکر. دینوری، عبدالله بن محمد. (1424ق). الواضح فی تفسیر القرآن. بیروت: دارالکتب العلمیۀ. رجبی، محمود و دیگران. (1379ش). روششناسی تفسیر قرآن. تهران: سمت. زرقانی، عبدالعظیم. (1988م). مناهلالعرفان. بیروت: دارالکتبالعلمیة. زند رحیمی، مینا. (1397ش). بررسی مقایسهای افزودههای تفسیری در پنج ترجمه معاصر فارسی و انگلیسی. فصلنامه زبانپژوهی، 29، 149-117. سمرقندی، نصر بن محمد. (1416ق). تفسیر بحرالعلوم. بیروت: دارالفکر. سید قطب، سید ابراهیم حسین شاذلی. (1425ق). فی ظلال القرآن. بیروت: دارالشروق. شاکر، محمدکاظم. (1376ش). روشهای تأویل قرآن. قم: دفتر تبلیغات اسلامی. طباطبایی، سید محمدحسین. (1374ش). المیزان فی تفسیرالقرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه. طبرسی، فضل بن الحسن. (1372ش). مجمع البیان فی تفسیرالقرآن. تهران: فراهانی. طبری، محمد بن جریر. (1412ق). جامع البیان عن تأویل آی القرآن. بیروت: دارالمعرفۀ. طوسی، محمد بن الحسن. (بیتا). التبیان فی تفسیرالقرآن. بیروت: دارإحیاءالتراث العربی. فائز، قاسم و مریم گوهری. (1397). نقش علوم تجربی در ترجمه قرآن کریم در حوزه آیات آفرینش انسان. مطالعات ترجمه قرآن و حدیث، 10، 179-147. کرباسی، محمدجعفر. (1422ق). إعراب القرآن. بیروت: دار و مکتبۀ الهلال. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى. (1403 ق). بحار الأنوار. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. مصطفی، ابراهیم، احمد الزیات، حامد عبدالقادر و محمد النجار. (2004م). المعجم الوسیط. مصر: مکتبۀ الشروق الدولیۀ. معرفت، محمّدهادی. (1418ق). التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب. مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی. مغنیه، محمدجواد. (1378ش). تفسیر کاشف. ترجمه موسی دانش. قم: بوستان کتاب. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. (1371ش). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الإسلامیۀ. ناصح، علیاحمد. (1387ش). اعتبار و کاربرد روایات تفسیری. قم: بوستان کتاب. نصیری، علی. (1386ش). رابطه متقابل کتاب و سنت. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. نکونام، جعفر. (1390ش). تفسیر تاریخی آیه مرج البحرین. کتاب قیم، 2، 52-31. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,738 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 306 |