تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,677 |
تعداد مقالات | 13,681 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,731,950 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,540,591 |
ساختهای تشبیهی و همسانی در لری سیلاخوری | |||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 14، شماره 1 - شماره پیاپی 26، اردیبهشت 1401، صفحه 153-172 اصل مقاله (1.03 M) | |||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2022.135776.1686 | |||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||
فرهاد معزی پور1؛ پریسا نجفی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه زبانهای خارجی، دانشکده صنایع و مدیریت، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران | |||||||||||||||||||||||||||
2دکتری زبانشناسی، گروه زبان شناسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران | |||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||
مفهوم مقایسه در قالب ساختهای زبانی متنوعی بیان میشود. از انواع مختلف ساختهای مقایسهای میتوان به ساختهای تشبیهی و ساختهای همسانی اشاره کرد. در این ساختها دو گروه ارجاعی که مقایسهشونده و معیار نامیده میشوند، به علت داشتن یک ویژگی یا صفت با یکدیگر مقایسه میشوند. در ساختهای همسانی مقایسه از جهت میزان یا اندازۀ صفت در دو گروه ارجاعی است؛ اما در ساختهای تشبیهی مقایسه از جهت شیوه یا حالت است. در جستار حاضر تلاش شد تا انواع ساختهای همسانی و تشبیهی در گویش لری سیلاخوری بحث و بررسی شود. در این راستا، بهطور عمده از آرا و روششناسی هسپلمت (2017) بهره بردهایم. دادههای پژوهش حاضر متشکل از 117 جمله از ساختهای همسانی و 81 جمله از ساختهای تشبیهی از شش گویشور در منطقۀ سیلاخور هستند که ازطریق مصاحبۀ شفاهی تهیه شدهاند. یافتهها مؤید آن است که گویشوران عمدتاً از سه نوع راهبرد برای بیان مفهوم تشبیه و هشت نوع راهبرد برای رمزگذاری مفهوم همسانی در لری سیلاخوری استفاده میکنند. همچنین، دادهها نشان میدهند که گرایشی در جهت حذف پارامتر در هردو ساخت و بهخصوص ساختهای تشبیهی وجود دارد. | |||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||
لری سیلاخوری؛ ساختهای تشبیهی؛ ساختهای همسانی | |||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||
موقعیتی که در آن یک فرد یا یک چیز را از جهت داشتن یک ویژگی یا صفت با فرد یا چیز دیگری ارزیابی و مقایسه میکنیم، میتواند در قالب ساختهای مختلف زبانی بیان شود. هاینه[1] (1997) معتقد است «مقایسه» بهعنوان مفهومی شناختی ساختار طرحوارهای در ذهن دارد. مفهوم مقایسه میتواند در قالب صورتهای مختلف زبانی رمزگذاری شود: مانند مقایسۀ تشبیهی،[2] مقایسۀ همسانی،[3] مقایسۀ برتری،[4] مقایسۀ برترین[5] و غیره. هریک از مثالهای (1) تا (3) مبین سه نوع ساخت مختلف هستند که در موقعیتهای گوناگون جنبههای خاصی از مقایسۀ دو گروه ارجاعی را نشان میدهند. (1) سارا زیباتر از مریم است. (2) سارا مانند ماه میدرخشد. (3) سارا به زیبایی مریم است. در مثال (1) دو شخص به علت داشتن ویژگی «زیبایی» با هم مقایسه شدهاند و در این مقایسه صفت زیبایی به یکی (سارا) بیش از دیگری (مریم) نسبت داده شده است. از این گونه ساختهای با عنوان «مقایسۀ برتری» یاد میشود. در مثال (2)، گروه ارجاعی (سارا) به علت زیبایی به ماه تشبیه شده است. چنین ساختهایی در پژوهش حاضر «ساخت تشبیهی» نامیده میشوند. در مثال (3) دو عبارت ارجاعی (سارا و مریم) از لحاظ داشتن ویژگی زیبایی همسان تلقی شدهاند؛ به عبارتی دیگر، هردو به یک اندازه از ویژگی مدنظر بهره میبرند. چنین ساختهایی در پژوهش حاضر «ساختهای همسانی» نام میگیرند. تمرکز پژوهش حاضر بر ساختهای همسانی و تشبیهی است و از این رهگذر به بررسی ساختهای مذکور در گویش لری سیلاخوری خواهیم پرداخت. سیلاخور دشتی است در لرستان که از شمال غرب به جنوب شرق کشیده شده است و کوههای گرین[6] آن را از سایر مناطق لرستان جدا میکند و بزرگترین دشت استان لرستان در غرب کشور ایران است. دو شهر بروجرد و دورود در دشت سیلاخور قرار گرفتهاند و دشت سیلاخور در میان این دو شهر تقسیم شده است. در منطقۀ سیلاخور زبانها و گویشهای مختلفی[7] وجو دارد که یکی از آنها گویش لری سیلاخوری است. بیشتر روستاهای دشت سیلاخور و بخش بزرگی از مردم دورود به این گویش سخن میگویند. در چند روستای حاشیۀ شمالی سیلاخور نیز زبان ترکی رواج دارد (بارانی، 1391). ساختار جمله در گویش سیلاخوری همانند ساختار زبان فارسی است و ترتیب واژگانی غالب SOV دارد. پیش از ارائۀ ادامه مطالب نیاز است ارکان اصلی ساختهای تشبیهی و همسانی به صورتی دقیق بیان شوند. از آنجا که هر دو ساخت مدنظر عناصر مشابهی دارند، ساختهای همسانی بهعنوان نمونه ارائه میشوند. مثالهای درجشده در (4) دو نوع ساخت همسانی در زبان انگلیسی و فارسی را نشان میدهند: (4) معیار[8] نشانگر معیار[9] پارامتر[10] نشانگر اندازه[11] مقایسهشونده[12] Sam is as tall as Sara است پرستو زیبایی به نرگس سه رکن اساسی در هر دو ساخت تشبیهی و همسانی شامل عناصر ارجاعیِ مقایسهشونده (م.ش) و معیار و همچنین، پارامتر هستند. پارامتر هر نوع عنصری است که بیانگر ویژگی یا صفت است و عموماً در قالب مقولۀ واژگانی صفت نمایان میشود. م.ش هر نوع عنصر ارجاعی است که (به علت داشتن یک ویژگی یا صفت) مورد مقایسه قرار میگیرد. معیار نیز آن عنصر ارجاعی است که م.ش ( به جهت وجود یک ویژگی یا صفت) با آن مورد ارزیابی واقع میشود. در خصوص ساختهای همسانی میتوان از دو جزء دیگر نیز صحبت به میان آورد؛ نشانگر اندازه (ن.ا) و نشانگر معیار (ن.م). ن.ا عموماً با پارامتر همراه میشودو با آن ارتباط دارد و به جهت جایگاه در نزدیک آن ظاهر میشود؛ ن.م نیز به همین ترتیب با معیار مرتبط است و در نزدیکترین جایگاه به آن قرار میگیرد. همانگونه که پیشتر بدان اشاره شد، هدف پژوهش حاضر ارائۀ توصیف و تحلیلی از ساختهای همسانی و تشبیهی در گویش لری سیلاخوری است. در راستای نیل به هدف مذکور تلاش شد از طریق مصاحبه شفاهی باگویشوران بومی، مجموع 117 جمله از ساختهای همسانی و 81 جمله از ساختهای تشبیهی از شش گویشور در منطقه سیلاخور تهیه شود. علاوهبر این، از شم زبانی یکی از نگارندگان نیز بهعنوان دیگر منبع جمعآوری داده استفاده شده است. بنابر مطالب بیانشده در پژوهش حاضر برآنیم که به پرسشهای زیر پاسخ دهیم:
در ادامه، در بخش (2) به معرفی مطالعات صورتگرفته دربارۀ موضوع پژوهش حاضر میپردازیم. در بخش (3) رویکرد نظری مطالعۀ حاضر ارائه خواهد شد. بخش (4) به تجزیه و تحلیل دادهها اختصاص دارد و در نهایت، در بخش (5) نتیجهگیری بیان خواهد شد.
بهطور کلی پژوهشهای مرتبط با ساختهای مقایسهای و انواع آن را میتوان به دو گروه عمده مطالعات سنتی و مطالعات نوین دستهبندی کرد. در گروه نخست پژوهشهایی که عمدتاً مربوط به تعریف صفت و انواع آن و همچنین، انواع صورتهای بیان قیاس مانند ساختهای تفضیلی، تشبیهی و عالی میشوند و اغلب، مبحث مربوط به ساختهای مقایسهای در قالب بخشی از کتابهای دستور زبان فارسی مطرح میشوند. اما در گروه دوم تمرکز بر انواع ویژگیهای معنایی و ساختاری ساختهای مقایسهای و انواع آن در قالب رویکردهای جدید است. در این راستا، ابتدا به پژوهشهای گروه نخست و سپس به پژوهشهای اخیر خواهیم پرداخت. ارژنگ (1350) در مطالعهای با عنوان «صفت و نقش دستوری آن در زبان فارسی معاصر» به توصیف صفت و انواع آن در زبان فارسی پرداخته است. وی در این پژوهش صحبت از صفت سنجشی به میان میآورد. به نظر میرسد آنچه وی از آن تعبیر به بیان برابری در صفت میکند همان مفهوم همسانی باشد. ارژنگ بیان برابری در صفت را با کمک واژههایی چون «به اندازه، به قدر، چندان» و غیره ممکن میداند؛ مانند «تو چندان غافلی که من» و «من به قدر تو هوشیارم». به نظر میرسد آنچه که شریعت (1367) با عنوان صفت متساوی بیان میکند همان ساختهای همسانی مورد بحث در پژوهش حاضر باشند. وی صفت با تساوی را نوعی صفت مطلق میداند و وجه تمایز صفت تساوی و صفت مطلق را وجود نشانهای دال بر تساوی میان دو موصوف در صفت تساوی میداند؛ نشانههایی مانند «مثل، چون، به قدر، به اندازه» و غیره. گاهی نیز ساخت تساوی در قالب دو جمله بیان میشود؛ به عبارتی، جملۀ «تقی همان قدر خوب است که حسن» در واقع متشکل از دو بند اسنادی است: «تقی همان قدر خوب است که حسن خوب است». در گفتههای شریعت تمایز میان مفهوم تشبیه و مفهوم همسانی دیده نمیشود. فرشیدور (1388) پس از ارائۀ تعریفی از صفت گونههای مختلف آن را به دستههای مجزا تقسیم میکند. در این تقسیمبندی «صفت بیانی برابر» وجود دارد که همان ساخت همسانی است و در تعریف آن چنین بیان میدارد که در صفت برابر مرتبۀ موصوف و آنچه با آن مقایسه میشود برابر است؛ مانند «یوسف به اندازۀ احمد مهربان است». علاوهبر این، رابطۀ برابری بین موصوف و امر دیگر به وسیله واژهها یا گروههایی که به برابری دلالت میکنند برقرار میشود؛ مانند واژههای «به اندازه، به قدر، چنان» و غیره در جملههایی نظیر « هوشنگ مانند احمد هوشیار است». میس[13] (2003) پس از معرفی انواع شیوههای بیان مقایسه در زبان فارسی به «قیاس تساوی» اشاره دارد و در تعریف آن چنین بیان میکند قیاس تساوی در قالب یک اسم انتزاعی بیان میشود که مبین صفت است به علاوه کسرۀ اضافه؛ مانند: «این به تندی آن است». صحابی (1393) در مطالعۀ در زمانی به بررسی دگرگونی پسوندهای تفضیلی و عالی از ایران باستان تا فارسی نوین میپردازد در این پژوهش سخنی از ساختهای همسانی به میان نیست. در خصوص مطالعات اخیر پیرامون ساختهای همسانی میتوان به نجفی و رحیمیان (1400) اشاره داشت. در این پژوهش نگارندگان به بررسی انواع ساختهای همسانی در زبان فارسی بر اساس آرا و روششناسی هسپلمت (2017) میپردازند و مجموع هفت گونه از ساختهای همسانی در زبان فارسی را معرفی میکنند. ایمانی (1400) به بررسی ردهشناختی «ساختهای مقایسۀ عالی» در زبان فارسی بر اساس آرای استاسن (1985) و نوسه[14] (2009) میپردازد. وی پس از تحلیل انواع راهبردهای ساختواژی-نحوی در رمزگذاری ساختهای عالی در زبان فارسی راهبردهای غالب را معرفی میکند. راهبردهای مذکور به دلیل وجود «ساخت اضافه» و «ترتیب واژگانی آزاد» دارای تنوع مختلفی هستند. از نتایج این پژوهش میتوان به این موارد اشاره کرد: ساختهای مقایسۀ عالی در زبان فارسی اکثراً از نوع «مکانی» هستند و دستهبندیهای استاسن و نوسه نیز کفایت لازم و کافی برای تبیین دادههای فارسی را نداشتهاند و به همین علت باید بازنگری شوند. نجفی و همکاران (1401) به مطالعۀ انواع ساختهای همسانی در زبان ترکی (آذربایجانی) بر اساس آرا و روششناسی هسپلمت (2017) میپردازند. یافتههای آنان مؤید آن است که میتوان قائل به پنج راهبرد اصلی در رمزگذاری ساختهای همسانی در زبان ترکی آذربایجانی بود. ایمانی (در دست چاپ) بر مبنای رویکرد شناختی هاینه (1997) به بررسی طرحوارههای ساخت مقایسۀ عالی و رمزگذاری ساختواژی-نحوی این مفهوم در زبان فارسی میپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که زبان فارسی برای بیان مفهوم مقایسۀ عالی از پنج طرحوارۀ اصلی شامل: 1. طرحوارۀ اتصالی، 2. طرحوارۀ مالکیت، 3. طرحوارۀ برابری، 4. طرحوارۀ ناماندامی، 5- طرحوارۀ اصطلاحی و همچنین از سه زیرطرحوارۀ فرعی و نیز طرحوارههای آمیخته (نرکیبی از دو یا چند طرحواره) بهره میگیرد. ایمانی معتقد است برخی از این طرحوارهها مختص زبان فارسی هستندکه از موارد مورد مطالعۀ هاینه (1997) دور ماندهاند و در نتیجه چارچوب پیشنهادی هاینه کفایت لازم و کافی را ندارد. وی در خصوص مؤلفههای ساختواژی-نحوی نیز چنین بیان میدارد که نشانگر درجه، نشانگر استاندارد و حتی استاندارد در زبان فارسی اجباری نیست و مفهوم مقایسۀ عالی بهوسیله عنصر/ عناصری رمزگذاری میشود که این مؤلفهها را با یکدیگر ادغام میکند. در خصوص پژوهشهای مربوط به زبانهای غیرایرانی نیز میتوان به ونهاو[15] (2017) اشاره داشت. در این پژوهش نویسنده پس از معرفی کلی ویژگیهای دستوری زبان بجا[16] به تحلیل و مقایسۀ ساختهای همسانی، تشبیهی و برتری در زبان مذکور میپردازد. هنکلمن[17] (2006) به بحث و بررسی انواع ساختهای همسانی در پیکرهای مشتمل بر 25 زبان (عمدتاً اروپایی) میپردازد و انواع راهبردهای اصلی در رمزگذاری ساختهای همسانی را معرفی میکند.
رویکرد نظری پژوهش حاضر بر اساس آراء هسپلمت (2017) و نوسه (2009) شکل میگیرد. در این راستا، نخست به دستهبندی کلی انواع ساختهای تشبیهی و سپس همسانی میپردازیم. هسپلمت و بوخهولتس[18] (1998) در پژوهش خود براساس مطالعات ردهشناختی زبانهای مختلف، به بررسی ساختهای قیدی در زبانهای اروپایی میپردازند و تمرکز آنها بهصورت خاص بر ساختهای همسانی و تشبیهی است. آنها در تعریف ساختهای تشبیهی چنین بیان میدارند: «ساختهای تشبیهی عموماً گروههای[19] سادهای هستند که شامل یک نشانگر تشابه (همان ن.م) و معیار هستند و هر دو عنصر (معیار+ ن.م) بهعنوان «قید حالت»[20] ایفای نقش میکنند». نوسه (2009) بر مبنای مطالعۀ هسپلمت و بوخهولتس (1998) سه نوع عمده ساختهای تشبیهی را معرفی میکنند.
1-3. ساختهای تشبیهی الف) ساختهای تشابهی شامل ادات:[21] در این نوع ساختهای تشبیهی یک ادات وجود دارد که عمدتاً نیز ضمیر موصولی است و معنایی برابر با چگونه/ how دارد. این ادات گاه در اثر فرایند دستوریشدگی[22] معنای اصلی را از دست میدهند و تنها بهعنوان یک ادات دستوری بهعنوان ن.م کاربرد دارد. (5) Ella habla Española como una Española. Ʃe speak Spanish STM(like) one Spaniʃ “Ʃe speaks Spanish like a Spaniard.” در مثال (5) از زبان اسپانیایی همانگونه که مشاهده میشود، como ضمیر موصولی است که در ساخت تشبیهی معنای اصلی خود را از دست داده و بهعنوان ن.م عمل کرده و بیانگر ادات تشبیه است. ب) ساخت تشبیهی با ادات تشبیه: در این نوع ساخت تشبیهی یک ادات تشبیه وجود دارد و در زبانها مختلف میتواند مشتق از صفت یا حروف اضافه باشد. مانند comente در مثال (6). همچنین، براساس جایگاه آن نسبت به معیار میتوان از ن.م پیشاضافه یا پس اضافه صحبت کرد. منظور از نوع نخست وجود ادات تشبیه (ن.م) پیش از معیار و پس از معیار است. این تقسیمبندی مبنای تعریف انواع ساختهای تشبیهی نیز است. (6) Isse iscriet comente sa sorre. he writes like his sister “He writes like his sister. ” پ) ساختهای تشبیهی دارای «حالت تشبیهی»[23]: در این نوع ساخت تشبیهی، معیار مشخصاً یک تکواژ دستوری دارد که مبین حالت تشبیهی است. این نوع ساختها بهطور خاص در زبان مجارستانی یافت میشوند. مثالهای (7) و (8) برگرفته از زبان مجارستانی هستند. در مثال (7) ساخت تشبیهی با ادات تشبیهی mint مشاهده میشود و در مثال (8) ساخت تشبیهی دارای حالت تشبیهی است که در قالب تکواژ ként نمایان میشود. (7) Úgy dolgozik, mint rabszolga Thus work-he STM(like) slave “He works like a slave” (8) Rabszolga-ként dolgozik Slave-ESS work-he “He works like a slave.”
2-3. ساختهای همسانی هسپلمت (2017) براساس مطالعات ردهشناختی شش نوع عمده از انواع ساختهای همسانی را معرفی میکند. در ادامه هریک از انواع مذکور بیان خواهند شد. نوع یک: در این نوع ساخت همسانی م.ش، معیار، پارامتر (بهصورت محمولی) و ن.م حضور دارند. همانگونه که در مثالی (9) از زبان بابونجو[24] مشاهده میشود در این نوع ساختها ن.ا وجود ندارد و تنها ن.م (yaa) موجود است. (9) ŋwə´ luu we’ yaa Làmbi. He be strong [like Lambi] “He is as strong as Lambi.” (Bantu; Schaub 1985: 116) نوع دو: در این گونه ساختها تمامی ارکان اصلی اعم از م.ش، ن.ا، پارامتر (محمول)، ن.م و معیار حضور دارند. عناصر مذکور به همان ترتیب در هریک مثالهای (10) تا (12) به ترتیب از زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مشاهده میشوند. (10) Kim is as tall as Pat. (11) Kim est aussi grand que Pat. (12) Kim ist so groß wie Pat. نوع سه: در این گونه م.ش و معیار بهعنوان یک واحد همبسته ]م.ش+معیار[ ظاهر میشود و ن.ا نیز به همراه پارامتر حضور دارد. همانگونه که در مثال (13) از زبان کنله کراهو[25] مشخص است، هر دو عنصر ]م.ش و معیار[ و همچنین ]ن.ا و پارامتر[ بهصورت یک واحد پیوسته نیز نمایان میشوند. بهعلاوه، ساخت فاقد ن.م است. (13) capi me kryt cati pipen$ [Capi and Kryt] [big equal] “Capi and Kryt are equally big”. (Je; Popjes & Popjes 1986: 144) نوع چهار: این گونه ساختهای همسانی مشتمل بر یک فعل بهعنوان محمول اصلی هستند که بیانگر مفهوم رسیدن و مساوی شدن است. پارامتر نیز در قالب اسمی (حالت مفعول متممی) حضور دارد. (14) Kim [reaches/equals Pat] in height. نوع پنج: فعل در این گونه ساختهای همسانی بهعنوان محمول اصلی بیانگر مفهوم رسیدن/ یکی شدن است. همچنین، م.ش و معیار بهصورت یک واحد همبسته ظاهر میشوند. (15) [Kim and Pat] are equal to (each other) in height. نوع شش: این نوع ساختهای همسانی دربردارندۀ یک پارامتر هستند که نقش محمول اولیه را ایفا میکند و همچنین، فعلهایی در مفهوم رسیدن/ برابر شدن که در قالب محمول ثانویه نمود دارند. (16) Kim is tall [reaching/ equaling Pat]
پیشتر نیز بیان شد که ساختهای تشبیهی و همسانی دارای شباهتهای زیادی به جهت ساختاری و معنایی هستند به گونهای که اگر در ساخت ن.ا وجود نداشته باشد تعیین ساخت تشبیهی و همسانی دشوار مینماید. ساختهای تشبیهی ویژگی یا صفت مشترک دو گروه ارجاعی را از جهت شیوه و حالت بازنمایی میکنند و در حالی که ساختهای همسانی مبین میزان/ اندازه صفت مذکور در دو گروه ارجاعی هستند. در ادامه نخست به بحث و بررسی پیرامون ساختهای تشبیهی در لری سیلاخوری میپردازیم و سپس ساختهای همسانی را ارزیابی میکنیم.
4-1. ساختهای تشبیهی در لری سیلاخوری نوع اول: در ساخت تشبیهی م.ش به علت دارا بودن یک صفت که پارامتر نامیده میشود با معیار مقایسه میشود و به عبارتی، دقیقتر تشبیه به معیار میشود. در ساختهای تشبیهی نوع یک .ش و معیار و ن.م حضور دارند و پارامتر نیز تلویحاً از بافت قابل استنباط است، هرچند میتواند تظاهر آشکار نیز داشته باشد. (17) Mi-ɑ-ʃم.ش ʧi/ meseن.م zɑɣمعیار-an. ف.ر(3.ش.ج) زاغ مثل(ا.ت) واژهبست.ملکی (3.ش.م)-ن.ج-مو موهایش مثل زاغ هستند. (18) Menم.ش-am ʧiن.م toمعیار. 2.ش.م شبیه(ا.ت) هم 1.ش.م من هم شبیه تو هستم. (19) meniن.م taʃe soriمعیار-a. ف.ر(3.ش.م) سرخ آتش مانند(ا.ت) مانند آتشِ سرخ است.
در لری سیلاخوری بهطور کلی از سه ن.م (ادات تشبیه) ʧi، mese، meni و jur استفاده میشود و همه به معنای مانند/ شبیه هستند. پارامتر نیز بهصورت تلویحی قابل استنباط است و به ترتیب به سیاهی مو، ویژگی مشترک اخلاقی، تند و پرجنبوجوش بودن، اشاره دارد. نوع دوم: در این گونه ساخت تشبیهی م.ش و معیار حضور دارند و پارامتر نیز بهطور غیرمستقیم از بافت استنباط میشود. هر دو مثال (20) و (21) بر پارامتر «نفهم بودن» اشاره دارند. نکتۀ درخور توجه عدم حضور ادات تشبیه در چنین ساختهایی است. (20) ʔoم.ش ke kolan gowمعیار- eː-a. ف.ر(3.ش.م) ت.ن گاو کلا که 3.ش.م اون که کلا (مثل) گاو است. (21) ʔoم.ش xarمعیار-eː-a. ف.ر(3.ش.م) ت.ن خر 3.ش.م او (مانند) خر است. نوع سوم: در این نوع ساخت تشبیهی م.ش، معیار، ن.م مشاهده میشوند و پارامتر نیز بهصورت تلویحی از بافت فهمیده میشود. نکتهای که در خصوص این نوع ساخت وجود دارد آن است که محمول بند در قالب صفت مفعولی مشتق از فعلهای رفتن، بردن و مانستن بیان میشود. (22) ʔiː baʧaم.ش vɑ ن.م toمعیار rat-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل) رفتن 2.ش.م با بچه ض.اشاره این بچه به تو رفته است. (23) korم.ش vɑن.م xoʃمعیار bord-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل) –بردن ض.ا-3.ش.م ح.ا-با پسر پسر به خودش (پدرش) رفته است. (24) ʧiن.م xarمعیار-i mon-a 3.ش.م-مانستن ت.ن- خر مانند(ا.ت) مثل خری میماند (شبیه خر است). براساس مطالب بیانشده میتوان چنین اذعان کرد که لری سیلاخوری از سه راهبرد برای بیان قیاس تشبیه استفاده میکند. نوع نخست استفاده از ادات تشبیهی است که در تقسیمبندی هسپلمت و بوخهولتس (1998) از انواع ساختهای تشبیهی، نیز وجود دارد. نوع دوم به ساختهایی اشاره دارد که فاقد ادات تشبیه هستند و در نوع سوم صفت مفعولی برخی فعلهای خاص بهعنوان محمول مطرح است. همچنین، در تمامی مثالهای مربوط به ساختهای تشبیهی پارامتر نمود آشکار نداشته است و به نظر میرسد گرایشی به حذف پارامتر در این نوع ساخت وجود دارد. همانگونه که در مثالها نیز مشاهده میشود، ساختهای تشبیهی شباهت زیادی با ساختهای همسانی دارند؛ اما نکتهای که میتوان در تمایز آنها بیان کرد آن است که در ساختهای تشبیهی م.ش به جهت شیوه و حالت پارامتر با معیار مقایسه میشود؛ ولی در ساختهای همسانی م.ش به جهت اندازه پارامتر با معیار مورد قیاس قرار میگیرد.
جدول 1- ساختهای تشبیهی در لری سیلاخوری Table 1- Simulative constructions in Lori Silaxori
4-2. ساختهای همسانی در لری سیلاخوری نوع اول: این نوع ساخت همسانی شباهت زیادی به جهت ساختاری و معنایی با ساخت تشبیهی دارد. در این نوع ساخت، عناصر اصلی م.ش، معیار و ن.م هستند و ن.ا وجود ندارد. عدم وجود ن.ا شباهت این نوع ساخت را با ساختهای تشبیهی رقم میزند. همانگونه که مشاهده میشود، پارامتر بهعنوان محمول جمله ایفای نقش میکند. (25) emɑم.ش ʧi/ meseن.م toمعیار nɑmardپارامتر nisim. ت.نفی-1.ش.ج-ف.ر نامرد 2.ش.م مثل/ چون (ا.ت) 1.ش.ج ما مثل/ به اندازه تو نامرد نیستیم. (26) Jurن.م boaمعیار-ʃ badaxlaGپارامتر-a. ف.ر(3.ش.م) بداخلاق واژهبست.ملکی (3.ش.م)- پدر مانند (ا.ت) مثل/ به اندازه پدرش بداخلاق است. در مثالهای (25) و (26) م.ش و معیار براساس پارامتر محمولی »نامرد بودن« و «بداخلاق بودن» و به جهت حد و میزان وجود پارامترهای مذکور در هر دو گروه ارجاعی با هم قیاس شدهاند ( هر دو به یک اندازه نامرد/ بداخلاق هستند). همانگونه که مشاهده میشود، ن.م بهصورت پیشاضافه (قبل از معیار) ظاهر شده است. (27) ɑdem م.ش e sɑketiپارامتر-a, ʧiن.م berɑrمعیار-eʃ. واژهبست.ملکی (3.ش.م)-پدر مثل(ا.ت) ف.ر(3.ش.م) -ساکتی اضافه آدم آدم ساکتی است، مثل پدرش. در مثال (27) ابتدا م.ش و سپس پارامتر ذکر شدهاند و متعاقب آنها ن.م ظاهر شده است. ن.ا در این نوع ساخت وجود ندارد. ساخت نوع یک، دارای بیشترین بسامد کاربرد در میان دادههای پژوهش حاضر است. تمرکز پژوهش حاضر بر ساختهای تکبندی است که حاوی پارامتر محمولی است؛ اما ساخت همسانی نوع یک میتوانند در قالب بند مرکب نیز بیان شوند و حاوی هر سه عناصر معیار، م.ش و ن.م باشند. وجه تمایز ساختهای نوع یک مرکب با ساخت نوع یک ساده در این است که در یک بند ساده، پارامتر نقش محمولی داشت؛ اما در نوع مرکب پارامتر یا نقش محمولی ندارد یا آنکه در قالب بند موصولی تظاهر پیدا میکند. نکتۀ درخور توجه آن است که پارامتر میتواند دارای تظاهر آشکار باشد یا نباشد. یعنی میتوان آن را بهصورت ضمنی از بافت استنباط نمود. (28) Rata vɑ yaki ʧi/ meseن.م xoʃمعیار peyvɑni kerd-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل) پیوندی (ازدواج) ض.ا(3.ش.م) مثل/ چون یک نفر(ت.ن) ح.ا-با 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل) رفتن رفته با یکی مثل خودش ازدواج کرده است. (29) ʧiن.م xoarمعیار-eʃ neʹi ke pe harf bɑ. س.ش.م (التزامی)-ف.ر حرف پی که ت.نفی-ف.ر(3.ش.م) واژهبست.ملکی (3.ش.م)-خواهر مثل (ا.ت) (او) مثل خواهرش نبود که پی حرف باشد. در مثالهای (28) و (29) چنانکه نمایان است، پارامتر بهصورت یک بند موصولی در پی معیار آمده است و م.ش و معیار بر مبنای آن با یکدیگر مقایسه شدهاند. ن.م در این ساختها میتواند بهصورت پساضافه یا پیشاضافه نمایان شود (قبل یا بعد از معیار قرار گیرد) که تقریباً در تمامی ساختهای نوع یک ساده و مرکب در گویش لری سیلاخوری بهصورت پیشاضافه است؛ یعنی قبل از معیار قرار دارد. نوع دوم: در این نوع ساخت علاوه بر سه جزء اصلی (م.ش، پارامتر معیار)، ن.او ن.م نیز وجود دارد؛ مانند مثال (30) از زبان لاتین. (30) Claudia tam docta est quam Julius. Claudiaم.ش [soن.ا learnedپارامتر] is [howن.م Juliusمعیار] “Claudia is as learned as Julius. ” (Haspelmath, 2017: 13)
1- در گویش لری تا آنجا که نگارندگان بررسی کردهاند ساختی که در آن بتوان همزمان ن.م و ن.ا را بر اساس نوع دوم نشان داد، وجود ندارد. البته شاید با اغماض به پیروی از نجفی و رحیمیان (1400) بتوان در ساختهایی نظیر (31) و (32) حرف اضافه به/ ve را بهعنوان ن.ا و کسرۀ اضافه را بتوان بهعنوان ن.م تلقی کرد و در این صورت این نوع ساخت نیز در لری سیلاخوری معتبر است. اما تحلیل دوم آن است که حرف اضافه به/ ve وکسرۀ اضافه را با هم بهعنوان یک نشانگر اندازه ترکیبی بدانیم که بخشی از آن پیش و بخش دیگر آن در پس پارامتر ظاهر میشود و این نوع ن.م را همبسته مینامیم.(31) nargesم.ش veن.ا bolen-iپارامتر zenabمعیار hisa/ hi. ف.ر(3.ش.م) زینب اضافه بلند ح.ا به نرگس نرگس به بلندقدی زینب است. (32) [ganem e emsɑl]م.ش veن.ا xuپارامتر-i [ganem pɑrsɑl]معیار hisa/hi. ف.ر(3.ش.م) پارسال گندم اضافه خوبی ح.ا-به امسال اضافه گندم گندم امسال به خوبی گندم پارسال است. نوع سوم: در این نوع ساخت پارامترمحمولی، ن.ا (در معنای به یک اندازه[26])، م.ش و معیار بهصورت یک واحد پیوسته ([م.ش+معیار]) وجود دارند؛ اما ن.م در این ساخت وجود ندارد.
(33) [Moslem-o Mortezɑ]م.ش+معیار [ye andɑza]ن.ا Gaʃangپارامتر-an. ف.ر(3.ش.ج) قشنگ اندازه یک مرتضی و مسلم مسلم و مرتضی یک اندازه قشنگ هستند. (34) [zemeson-o pai:z]م.ش+معیار [Gade ham/ yak]ن.ا sardپارامتر-an. ف.ر(3.ش.م) سرد هم قد(اندازه) پاییز و زمستان پاییز و زمستان قد (اندازه) هم سرد هستند.
پارامتر در ساختهای نوع سه نیز میتواند در قالب اسم با نقش مفعولی ظاهر شود: (35) [ali-o berɑr-eʃ]م.ش+معیار hamن.م ʃeklمعیار-an. ف.ر(3.ش.م) شکل هم واژهبست.ملکی (3.ش.م)-برادر وعلی علی و برادرش هم شکل (همقیافه) هستند. (36) hardekم.ش+معیار yeن.م aGidaپارامتر dɑr-an. 3.ش.ج-حال-داشتن عقیده یک هردو هر دو یک عقیده دارند. (37) [Moslem-o Rezɑ]م.ش+معیار yeن.م marɑmپارامتر dɑr-an. 3.ش.ج-حال-داشتن مرام یک رضا و مسلم مسلم و رضا به یک مرام هستند/ مرام آنها یکی است. نوع چهارم: در این نوع ساخت همسانی در گویش لری سیلاخوری محمول بند، فعلی است که مفهوم یکیبودن/ همسان بودن و یا به همرسیدن به جهت دارا بودن نوعی ویژگی را نشان میدهد. (38) rezaم.ش deن.ا zerengiپارامتر veن.م hɑdiمعیار me-res-a. 3.ش.م-حال(نمود ناقص)-رسیدن هادی ح.ا-به زرنگی ح.ا-در رضا رضا در (از لحاظ) زرنگی به هادی میرسد / هردو یک اندازه زرنگ هستند. (39) petپارامتر-e rɑziaم.ش veن.م dɑ:معیار-ʃ rat-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل) رفتن واژهبست.ملکی (3.ش.م)-مادر ح.ا-به راضیه اضافه بینی بینی راضیه به مادرش رفته است. (40) doxterم.ش-e homɑمعیار vɑ xoʃ n-ord-a. ت.نفی-3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل)-بردن ض.ا (3.ش.م)-خودش ح.ا-با هما اضافه دختر دختر هما به خودش نرفته است. همانگونه که مشاهده میشود در ساختهای اخیر (38-40) پارامتر نقش محمولی ندارد و هر دو مرجع به جهت میزان دارا بودن یک ویژگی با هم مقایسه شدهاند و این قیاس به ترتیب در قالب فعلهای رسیدن، رفتن و بردن بیان شده است. نوع پنجم: در این نوع ساخت م.ش و معیار بهصورت یک واحد پیوسته بهعنوان فاعل، فعل رسیدن/یکی شدن بهعنوان محمول اصلی و پارامتر (عموماً بهصورت مفعول غیرصریح) وجود دارد. (41) [fɑtma-o narges]م.ش+معیار deن.ا ridɑri veن.م yak ras-an. 3.ش.م-حال(نمود ناقص)-رسیدن همدیگر ح.ا- به روداری ح.ا-در نرگس و فاطمه فاطمه و نرگس از لحاظ روداشتن به هم میرسند/ (هر دو یک اندازه رودارند). (42) [hardo-ʃo]م.ش+معیار deن.ا xoue:پارامتر yaki-an. ف.ر-3.ش.ج یکی خوبی ح.ا-در ض(3.ش.ج) هردو هردوی آنها در خوبی یکی هستند (یک اندازه خوبند). (43) [boa-ʃ-o xoʃ]م.ش+معیار veن.م yak borden-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل)-بردن همدیگر ح.ا-به ض.ا (3.ش.م) و واژهبست.ملکی (3.ش.م)-پدر پدرش و خودش به هم رفتهاند. در مثال (43) پارامتر بهطور مستقیم بیان نشده است و با اتکا به بافت استنباط میشود. به عبارتی، همسانی م.ش و معیار میتواند براساس عوامل ظاهری باشد یا اخلاقی و این مسئله در بسیاری از ساختهای همسانی زبان فارسی مشهود است. نوع ششم: در این نوع ساخت پارامتر و م.ش بهصورت یک واحد همبسته، فعلهای رسیدن و بردن بهعنوان محمول اصلی ظاهر میشوند. همچنین، معیار و ن.م نیز در ساخت موجود است. (44) porpoʃtiپارامتر [miɑ ali]م.ش veن.م ɑmuمعیار-ʃ bord-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل)-بردن واژهبست.ملکی (3.ش.م)-عمو ح.ا-به علی موها پرپشتی پرپشتی موهای علی به عمویش رفته است. (45) boleniپارامتر (Gad) maryamم.ش veن.م dɑ: معیار-ʃ ne-me-res-a. ت.نفی-3.ش.م-حال (نمود ناقص)-بردن واژهبست.ملکی (3.ش.م)-مادر ح.ا-به مریم بلندی (بلندقدی) بلندی قد مریم به مادرش نمیرسد.
همانگونه که در مثالهای (44) و (45) مشاهده میشود، پارامتر بهصورت صفت مستقیم[27] و در قالب ساخت اضافه (وجود کسره اضافه بهعنوان پیونده) به م.ش ملحق میشود. نوع هفتم: این نوع ساخت همسانی تا جایی که نگارندگان بررسی کردهاند تاکنون در هیچیک از آرای پژوهشگران به آن اشارهای نشده است. در ساختار این گونه ساخت همسانی دو گروه ارجاعی به جهت داشتن دو ویژگی متضاد با هم مقایسه میشوند. (46) oGadن.ا ke aliمعیار zerengپارامتر-a berɑrم.ش-eʃ tambalپارامتر-a. ف.ر-3.ش.م تنبل واژهبست.ملکی (3.ش.م)-برادر ف.ر-3.ش.م زرنگ علی که آنقدر آنقدر که علی زرنگ است (همانقدر) برادرش تنبل است. (47) harʧiن.ا emsɑlمعیار por owپارامتر bi, pɑrsalم.ش hoʃsaliپارامتر bi. ف.ر-گذشته-3.ش.م خشکسالی پارسال ف.ر-گذشته-3.ش.م پرآب امسال هرچی(هرچقدر) هرچقدر پارسال پرآب بود (همانقدر) امسال خشکسالی است. در مثال های (46) و (47) هر دو مرجع به جهت میزان دارا بودن دو صفت متضاد با یکدیگر همسان تلقی شدهاند. این گونه ساختهای همسانی در قالب دو جملۀ اسنادی ظاهر میشوند که در آن دو پارامتر متضاد، ضمیر موصولی (همانقدر/ هرچقدر که) بهعنوان ن.م حضور دارد. در این گونه ساختها گروه ارجاعی که دارای پارامتر با ارزش کیفی مثبت است بهعنوان معیار و گروه ارجاعی که دارای پارامتر با ارزش متضاد (منفی) است بهعنوان م.ش در نظر گرفته میشود. منظور از ارزش مثبت ویژگی یا صفت مطلوب است؛ برای نمونه در مثال (46) پارامتر زرنگی بهعنوان ارزش مثبت و تنبلی بهعنوان ارزش منفی تلقی میشوند. به همین صورت نیز در مثال (47) پرآبی ارزشی مثبت و بیآبی ارزشی منفی در نظر گرفته شده است. نوع هشتم: در این نوع ساخت همسانی ادات پرسشی (چقدر) در نقش قید تشدید بهعنوان ن.ا ظاهر میشود. همانگونه که در مثالهای (48) و (49) مشهود است، این نوع ساختها دارای م.ش، معیار و ن.ا هستند و نکتۀ درخور توجه آن است که ن.م وجود ندارد و پارامتر نیز بهصورت تلویحی از بافت دریافت میشود. (48) ʧaniن.ا toم.ش gorgمعیار-i. ف.ر-2.ش.م گرگ 2.ش.م چقدر چقدر تو گرگ (خبیث) هستی. (49) zahraم.ش ʧaniن.ا mɑhمعیار-a. ف.ر-3.ش.م ماه چقدر زهرا زهرا چقدر ماه (خوب/ زیبا) است. لازم به یادآوری است که هسپلمت (2017) شش نوع ساخت همسانی اصلی معرفی میکند. نوع ششم از ساختهای مذکور دارای پارامتر بهعنوان محمول اول و فعلی مانند رسیدن/ یکی شدن بهعنوان محمول دوم است. این نوع ساخت تا جایی که نگارندگان بررسی کردهاند در گویش لری سیلاخوری وجود ندارد و این مسئله نیز همسو با یافتۀ نجفی و رحیمیان (1400) است. آنها اذعان دارند که گونۀ ششم ساخت همسانی که هسپلمت (2017) معرفی میکند در زبان فارسی وجود ندارد. در واقع، نمیتوان بهطور همزمان از یک واژه ویژگینما (مانند صفت) بهعنوان محمول نخست و همچنین، فعلی مانند رسیدن / یکی شدن را بهعنوان محمول دوم استفاده کرد.
جدول 2- ساختهای همسانی در لری سیلاخوری Table 2- Equative constructions in Lori Silakhori
4-3. تعمیمهای برگرفته از مطالعۀ انواع ساختهای همسانی در گویش لری سیلاخوری در بخش سوم چنین مطرح شد که هسپلمت (2017) پس از مطالعۀ ردهشناختی ساختهای همسانی تعمیمهای کلی را مطرح میکند. در این بخش به بررسی و تطبیق تعمیمهای مذکور با یافتههای پژوهش میپردازیم. تعمیم 1: تمامی ساختهای همسانی دربرداندۀ ن.ا و ن.م هستند و ساختی پیدا نمیشود که تنها ن.ا داشته باشد و معیار بدون نشانگر ظاهر شود. براساس بررسیهای انجامشده در دادههای گویش سیلاخوری ساختهای نوع سوم و هشتم دارای ن.ا هستند و معیار بدون نشانگر ظاهر شده است. پس تعمیم (1) برای دادههای لری سیلاخوری معتبر نیست. تعمیم 2: درصورتی که پارامتر پس از معیار قرار گیرد، میتوان اذعان داشت که زبان مدنظر عمدتاً ترتیب غالب مغعول-فعل دارد. در گویش لری سیلاخوری در بیشتر دادههای مورد بررسی، پارامتر پس از معیار قرار میگیرد و ترتیب گویش مذکور نیز بهصورت مفعول-فعل است. (50) moslemم.ش Gadeن.ا mortezɑمعیار zerangپارامتر ni/ nisɑ. ت.نفی-ف.ر-3.ش.م زرنگ مرتضی قد(اندازه) مسلم مسلم اندازه مرتضی زرنگ نیست. (51) emsɑlم.ش-am ʧiن.م pɑrsɑlمعیار hoʃ(k)sɑliپارامتر-a ف.ر-3.ش.م خشکسالی پارسال مانند(ا.ت) هم امسال امسال هم مانند پارسال خشکسالی است.
تعمیم 3 (الف): اگر معیار پیش از پارامتر قرار گیرد، پس ن.م عموماً بعد از معیار قرار میگیرد: (52) maryamم.ش Gadeن.ا nargesمعیار Gaʃangپارامتر-a. ف.ر-3.ش.م قشنگ نرگس قد (اندازه) مریم مریم اندازه نرگس قشنگ است. (53) meم.ش ʧiن.م toمعیار sɑketپارامتر ne-ʃin-em. ت.نفی-حال (نمود ناقص)-نشستن ساکت 2.ش.م مثل(ا.ت) 1.ش.م من مثل تو ساکت نمیشینم. در تمامی نمونههای ساختهای همسانی (دارای پارامتر محمولی) با ترتیب ]پارامتر+ معیار[ در ن.م پیش از معیار قرار گرفته است که ناقض بخش اول تعمیم 3 مبنی بر قرار گیری ن.م پس از معیار میباشد. و تعمیم 3 (ب): اگر معیار پس از پارامتر قرار گیرد پس ن.م عموماً پیش از معیار ظاهر میگردد: (54) sefidiپارامتر baʧaم.ظ vɑن.م boaمعیار-ʃ rat-a. 3.ش.م-نقلی ساز (نمود کامل)-رفتن واژهبست.ملکی (3.ش.م)-پدر ح.ا-با بچه سفیدی سفیدی بچه به پدرش رفته است. (55) nejɑbat-e farida jur to-n-a. ف.ر-3.ش.م ت.میانجی 2.ش.م مانند(ا.ت) فریده اضافه نجابت نجابت فریده مثل تو است. یافتهها مؤید تعمیم 3 (ب) در گویش لری سیلاخوری هستند و نمونههای آن نیز در (54) و (55) مشهود است. اما نکتهای که در این باره لازم به بیان است، آن است که فراوانی این نوع ساختهای همسانی، یعنی توالی پارامتر و سپس معیار در بین دادهها، کمتر از سایر ساختهای همسانی است و از بین 117 نمونه تنها 11 نمونه از این گونه ساختها مشاهده شد.
در نوشتار حاضر تلاش شد تا ساختهای تشبیهی و همسانی در گویش لری سیلاخوری به شکلی جامع بحث و بررسی شود. در راستای نیل به این مقصود بهطور عمده از آرا و روششناسی هسپلمت (2017) بهره گرفته شد. در اثر مذکور شش نوع عمده از ساختهای همسانی متصور است که با تطبیق یافتههای پژوهش حاضر با انواع مذکور چنین محرز شد که هر شش مورد در لری سیلاخوری موجود هستند. نویسندگان علاوه بر شش مورد بیانشده، دو نوع دیگر در لری سیلاخوری را شناسایی و معرفی کردند و بر این اساس، میتوان چنین اذعان داشت که لری سیلاخوری از هشت نوع ساخت برای بیان قیاس همسانی بهره میبرد. علاوهبر این، دربارۀ تعمیمهای بهدستدادهشده از مطالعات هسپلمت (2017) تعمیمهای 1 و 2 در لری سیلاخوری معتبر است؛ اما تعمیم 3 (الف) با دادههای پژوهش حاضر منطبق نیست و این یافته نیز همسو با یافتۀ نجفی و رحیمیان (1400) دربارۀ ساختهای همسانی در زبان فارسی است. دربارۀ ساختهای تشبیهی نیز نویسندگان وجود سه نوع ساخت تشبیهی در لری سیلاخوری را اثبات میکنند. در میان انواع ساختهای تشبیهی، ساختهای اسنادی با حضور ادات تشبیه بهصورت بینشان تلقی میشوند؛ اما در گویش لری سیلاخوری میتوان از بندهای ساده با فعلهایی چون رفتن، بردن و مانستن بهعنوان محمول اصلی استفاده کرد که در آنها ادات تشبیه وجود ندارد. نکتۀ دیگری که شایستۀ بیان است مربوط به عدم حضور نشانگر اندازه در بیشتر دادههای مورد بررسی است و این نکته نیز توسط هسپلمت و بوخهولتس (1998) بیان میشود که به موجب آن حذف نشانگر اندازه نوعی گرایش جهانی است و محدود به زبان خاصی نمیشود. به علاوه، تعمیم (1) هسپلمت (2017) مبین آن است که هیچ ساختی پیدا نمیشود که در آن ن.ا حاضر باشد و ن.م غایب باشد. مورد نقض این تعمیم در ساختهای همسانی نوع سوم و هشتم در لری سیلاخوری معرفی شدند که در آنها تنها ن.ا وجود دارد و معیار بدون نشانگر ظاهر میشود. در جستار حاضر تمرکز عمده بر بیان مفاهیم تشبیهی و همسانی در بندهای اسنادی بود؛ اما هر دو مفهوم مذکور قابلیت بحث و بررسی در دیگر ساختارهای زبانی را نیز دارند. ساختهایی که هسپلمت و بوخهولتس (1998) از آنها تعبیر به «بندهای توافق»[28] و «گروههای نقشی»[29] میکنند. همچنین، دربارۀ ترتیب عناصر در ساختها باید اذعان داشت که به دلیل ترتیب واژگانی آزاد در گویش سیلاخوری تنوع زیادی مشاهده میشود و در نتیجه، نمیتوان معیار ثابتی برای ترتیب عناصر در ساختها مشخص نمود.
[1] B. Heine [2] similative [3] equative [4] Superior comparative [5] superlative [6] garin [7] برای آگاهی از زبانها و گویشهای مختلف و همچنین اطلاعات بیشتر از لری سیلاخوری به بارانی (1391) مراجعه کنید. [8] standard [9] Standard-marker [10] parameter [11] degree-marker [12] comparee [13] J. Mace [14] M. Nose [15] M. Vanhove [16] Beja [17] P. Henkelmann [18] O. Buchholz [19] phrases [20] manner adverb [21] particle [22] gramaticalization [23] essive [24] Babungo [25] Canela-Krahô [26] Equally [27] Attributive adjective [28] accord clauses [29] role phrases | |||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||
ارژنگ، غلامرضا. (1350). صفت و نقش دستوری آن در زبان فارسی معاصر. فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران77، 3-27.
ایمانی، آوا. (1400). تحلیلی ردهشناختی از ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی. نشریه پژوهش های زبان شناسی (1)13، 163-180.
ایمانی، آوا. (در دست چاپ). طرحوارههای ساخت مقایسه عالی در زبان فارسی. جستارهای زبانی.
بارانی، احمد. (1391). گویش لری از واج تا جمله. تهران: ترفند.
شریعت، محمد جواد. (1367). دستور زبان فارسی. تهران : اساطیر.
صحابی، ساریه. (1393). تحول تاریخی ساختهای صفات تفضیلی و عالی در ایرانی باستان و ایرانی میانة غربی و فارسی نو. پژوهشهای زبانی (1)5، 41-56.
فرشیدور، خسرو. (1388). دستور مفصل امروز. تهران: سخن.
نجفی، پریسا؛ رحیمیان، جلال. (1400). ساختهای همسانی در زبان فارسی. زبانپژوهی (38)13، 243-264.
نجفی، پریسا؛ رحیمیان، جلال؛ رضایی، مهدیه. (1401). ساختهای همسانی در (ترکی) آذربایجانی. زبان پژوهی (42)14، 149-171.
Arzhang, G. (1971). Adjective and its grammatical role in modern Persian language. Journal of Literature and Humanities Faculty of University of Tehran 77, 3-27. [In Persian]
Barani, A. (2012). Guyesh-e Lori, az vaje ta jomle. Tehran: Tarfand. [In Persian]
Farshidvɑr, K. (2009). Dastor-e mofassal-e emroz. Tehran: Sokhan. [In Persian]
Haspelmath, M., and Buchholz, O. (1998). Equative and similative constructions in the languages of Europe. In J. vɑn der Auwera (Ed.), Adverbial constructions in the languages of Europe (pp. 277–334). Berlin: Mouton de Gruyter.
Haspelmath, M. (2017). Equative constructions in world-wide perspective. In Y. Treis & M. Vɑnhove (Eds.), Similative and equative constructions: A cross-linguistic perspective (pp. 9-32). Amsterdam: John Benjamins.
Heine, B. (1997). Cognitive foundations of grammar. Oxford: Oxford University Press.
Henkelmann, P. (2006). Constructions of equative comparison. STUF-Sprachtypologie und Universalienforschung 59(4), 370–398.
Imani, A. (2021). A typological study of superlative comparison in Persian. Journal of Researches in Linguistics 13(1), 163-180. [In Persian]
Imani, A. (under print). The superlative comparison schemas in Persian. Language Related Rresearch. [In Persian]
Mace, J. (2003). Persian grammar: For reference and revision. London: Routledge.
Najafi, P., Rahimian, J., and Rezaei, M. (2022). Equative construction in Turkic Azarbaijani. Zabanpazhuhi (Journal of Language Research) 14(42), 149-171. [In Persian]
Najafi, P. & Rahimian, J. (2020). Equative constructions in Persian language. Zabanpazhuhi (Journal of Language Research) 13(38), 243-264. [In Persian]
Nose, M. (2009). The expressions of comparative and similative in Oceanic and non-Oceanic languages: A typological study. Language and Linguistics of Oceania 1, 45–62.
Popjes, J., and Popjes, J. (1986). Canela-Krahô. In D. Derbyshire & G. Pullum (Eds.), Handbook of Amazonian languages (pp. 128–199). Berlin: Mouton de Gruyter.
Sahaby, S. (2014). Historical development of comparative and superlative adjectives in old Iranian and West Middle Iranian languages and New Persian authors. Journal of Language Researches 5(1), 41-56. [In Persian]
Schaub, W. (1985). Babungo. London: Croom Helm.
Shariat, M. (1989). Dastur-e zaban-e Farsi. Tehran: Asatir. [In Persian]
Stassen, L. (1985). Comparison and universal grammar. Oxford: Basil Blackwell.
Vɑnhove, M. (2017). Similative, equative, and comparative constructions in Beja (North-Cushitic). Y. Treis & M. Vɑnhove (Eds.), Similative and equative constructions. A cross-linguistic perspective (pp. 189-212). Amsterdam: John Benjamins.
| |||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 329 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 175 |