بیان مسئله
پیشینۀ روایتشناسی (Narratology) به افلاطون و ارسطو میرسد (جرالد، 1395، ص15) و دانشی است که به تحلیل علمی روایت میپردازد و موضوع آن، واحدها و ساختارهای بنیادین روایت است (Scholes, 1974, p91) و سعی دارد نِمود کلامی و گفتمانیِ متون ادبی را بررسی کند (تودوروف، 1382، ص33).
فرمالیستها نخستین جرقۀ بحثهای روایتشناسی را مطرح کردند. فرمالیستها موضوع پژوهشهای ادبی را ادبیت معرفی کرده بودند (Erlich, 1980, p172) و روایت را دارای دو وهلۀ وجودی دانستند؛ این دو وهله، داستان و کلاماند؛ داستان (fabula) همان ماده روایت است (Herman, 2005, p157) و کلام (sjuzhet) تمهید هنری برای سازماندهی داستان است (ibid, 435). به عبارت دیگر، داستان عبارت از تعدادی وقایع است که براساس توالی زمانی و عِلّیشان به یکدیگر مرتبط شدهاند و کلام، بازساماندهی هنری وقایع در متن براساس یک نظم زمانی متفاوت و بدون تعلیق علّی است (Makaryk, 1993, p55).
نخستینبار ولادیمیر پراپ روس، شکل جدید روایتشناسی را مطرح کرد (Scholes, ibid). پراپ، تحلیل روایتشناختی خود را ریختشناسی نامید. توصیف او از ریختشناسی، متناظر با تعریف فرمالیستها از فرم است. فرم در نگاه فرمالیستها عبارت از نظام جامع مناسباتی است که میان عناصر ادبی متن وجود دارد و وقوع عناصر متن را توجیه میکند و معنای آنها را میسازد (Guerin, 2011, p86-88) و ریختشناسی عبارت از «توصیف داستان براساس واحدهای تشکیلدهنده و مناسبات این واحدها با یکدیگر و با کل داستان» است (.(Propp, 1982, p28 پراپ، روایت را متنی میدانست که در آن، تغییر از یک وضعیت به وضعیتی تعدیلیافتهتر بازگو میشود (تولان، 1383، ص33)؛ بنابراین، روایت از آن رو داستان است که فرآیند تغییر را بازگو میکند (اسکولز، 1377، ص16). پراپ هر تغییر را یک کارکرد نامید و درمجموع، سیویک کارکرد را معرفی کرد که هفت حوزه نقشی انجام میدهند (والاس، 1382، ص66).
بعد از پراپ، تلاش برای دستیابی به واحدها و ساختارهای بنیادین روایت، با جدّیت بیشتری از سوی ساختگرایان پیگیری شد و اینان کوشیدند تا لانگ روایات را دریابند. آلژیرداس ژولین گریماس یکی از ساختارگرایان سرشناس است که رویکرد روایتشناسیاش در راستای اصلاح ریختشناسی پراپ است. گریماس مبنای کار خود را ریختشناسی پراپ قرار داد و سعی کرد تحلیل روایتشناختی خود را گسترده سازد و از یک ژانر بهخصوص خارج کند و ابرساختار (Deep Structure) روایات را بیابد.
نگاه اجمالی به قرآن کریم این مطلب را روشن میسازد که بخش درخور توجهی از این متن مقدس - که قریب به یکچهارم حجم آن را شکل میدهد - به رخدادهای گذشته و بهخصوص داستان انبیاء، افراد سرشناس، پدیدهها و اقوام مختلف اختصاص یافته است؛ داستانهایی که مخاطبان متن قرآنی جسته و گریخته با آنها آشنا بودند (MaCuliffe, 3, p516). برخی از این داستانها نظیر داستان یوسف و موسی، علیهماالسلام، پیش از این در برخی متنها نظیر کتاب مقدس آمده بودند و بعضی نظیر داستان الیاس، علیهالسلام، دارای بنمایه مشترک با داستان جناب ایلیا در کتاب مقدس هستند و برخی دیگر، نظیر داستان فیل، قوم عاد یا ثمود در بافت فرهنگی متن قرآنی حضور داشتند.
یکی از رویکردها مستشرقین در مطالعات قرآنی، رویکرد مطالعۀ منابع است که داستانهای قرآنی را برگرفته از داستانهای کتاب مقدس میداند (Reynolds, 2010, p3). با طرح نظریه بینامتنیت و نظریه منابع در مطالعات ادبی به محاق رفت و رویکردهای چندی برای بررسی و پیمایش نحوۀ ارتباط بین متنها شکل گرفت و درنتیجه، در مطالعات قرآن با عهدین نیز، رویکردهای نوینی مطرح شد؛ یکی از این روشها، مطالعه داستانهای این دو متن براساس رویکردهای علمی روایتشناسی است.
گفتنی است متنها به دلیل خصلت اختصارطلبی خود همواره بر توانش زبانی و آگاهیهای بینامتنی مخاطبان خود تکیه و از ذکر جملگی گزارههای قابل گفتن خودداری میکنند و آن گزارهها را در زمرۀ ناگفته باقی میگذارند و مخاطب متن، با توجه به آگاهی بینامتنی خود و توانش زبانی حاکم بر تعامل زبانی، ناگفتههای گفتمان را در مییابد (Johnston, 2007, p70-71)؛ بنابراین، پژوهش حاضر به منظور پاسخگویی مسائل از این سنخ سامان یافته است؛ میزان ارتباط دو داستان الیاس و ایلیا تا چه میزان است؟ آیا داستان قرآنی الیاس با تکیه بر آگاهی بینامتنی مخاطبان از روایت عهدینی ایلیا شکل یافته است؟ آیا دو داستان دارای بن مایۀ مشترکاند؟ به عبارت دیگر، آیا روایتهای ایلیا و الیاس دارای ژرفساختی واحدند؟ پژوهش حاضر کوشیده است با بهرهگیری از رویکرد روایتشناختی گریماس، به تحلیل ساختار طرح دو داستان بپردازد و نحوۀ ارتباط بینامتنی این دو داستان را نشان دهد.
1- پیشینۀ پژوهش
در این راستا پژوهشهای چندی انجام شده است که به برخی از آنها اشاره میشود؛ مقالۀ «تجزیهوتحلیل داستان حضرت یوسف در قرآن کریم براساس نظریۀ پراپ و گریماس» که بتول اشرفی و محمد بهنامفر و گیتی تاکی به نگارش درآوردند. مقالۀ «تحلیل ساختار روایی داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا بر پایه الگوی روایی گریماس» که حامد صدقی و فاطمه گنج خانلو نوشتند. مقالۀ «تحلیل داستانهای قرآنی براساس نظریه کنشی گریماس» که فاطمه سلطانی ارائه کرد.
علاوه بر مقالات مذکور، دو رسالۀ دکتری نیز در این زمینه به رشتۀ تحریر درآمده است که عبارتاند از: پایاننامۀ دکتری بتول اشرفی با عنوان «تحلیل گفتمان روایی قصص پیامبران در قرآن کریم» در بخش ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان. پایاننامۀ دکتری مریم صالحینیا با عنوان «تحلیل ساختار روایت در قرآن، کتاب مقدس و چند متن تفسیری و عرفانی» در بخش ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد.
2- چارچوب نظری
کالر میگوید: «روایتشناسی، هرمنوتیک نیست»(Culler, 1975, p31) . روایتشناسی در پی آن است تا فرآیند ساخت و درک اثر داستانی از سوی خواننده را تبیین کند. از منظر روایتشناختی، درک معنا مبتنی بر حرکتی است که از شناخت نقشها و پیجویی رخدادها و تغییرات آغاز میشود و به برداشت مفاهیم یا وضعیتهای عام انسانی ختم میشود (اسکولز، 1377، ص23). پس، قدم اول و بنیادی در درک معنای اثر داستانی، آگاهی از نقشها و شناخت رخدادها است.
گریماس برخلاف روایتشناسانی مثل بارت که به دنبال رمزگان هرمنوتیکی (hermeneutic codes) بودند، توجه خود را معطوف به عناصر صوری داستان کرد و بدین منظور، در لایههای چندی به تحلیل رویات پرداخت. از منظر گریماس، تمایزگذاردن میان سه لایۀ متنی مفید است: لایۀ نخست سطح ساختار عمیق معناشناختی، تعارضهای بنیانی و تلفیقهاست، لایۀ دوم سطح ساختارهای بیرونی، کنشگران و کنشهاست؛ این دو لایه ساختارهای روایی - معنایی خوانده میشوند و لایۀ سوم مشتمل بر ساختارهای کلامی (discursive) نظیر فضا، زمان، شخصیتها و تصویرسازی است (Herman, 2005, p 524-525).
تحلیل لایۀ دوم - که مقصود پژوهش حاضر هم هست - مشتمل بر تحلیل شکلوارۀ کنشها (narrative schema) و مدل کنشگران (actant model) است. در نگاه گریماس، ساختار روایت شامل سه پارۀ ابتدایی، میانی و انتهایی است که گذار از پاره یا حالت پیشین به پاره بعد بهواسطۀ نیروهایی رخ میدهد و این نیروهای ایجادکنندۀ تغییر، نیروی تحریککننده و نیروی ساماندهندهاند. با این توضیح که روایت در پاره ابتدایی از ثبات برخوردار است و نیروی تخریبکنندۀ این تعادل را بر هم میزند و روایت وارد حالت و پارۀ دیگری میشود که پارۀ میانی نامیده میشود و در این پاره، نیروی ساماندهنده وارد عمل میشود و پارۀ میانی را تغییر میدهد و تعادل را به داستان باز میگرداند و پارۀ پایانی داستان شکل میگیرد (Herman, Ibid). در شکل زیر، ساختار و شکلواره روایت از نقطهنظر گریماس نشان داده شده است (عباسی، 1393، ص58).
علاوه بر آگاهی از طرح، معنای داستان مبتنی بر آگاهی از شخصیتهای داستان است که نقشهای روایی را بر عهده دارند (اسکولز، عناصر 25). پراپ این هفت نقش را قهرمان، اعطاکننده، یاریگر، اعزامکننده، شاهزاده خانم، قهرمان دروغین و شخصیت شریر بیان میکند (.(Propp, 1982, p گریماس این هفت نقش را به شش نقش تقلیل میدهد. مبنای مدل کنشگران گریماس، تقابلی بود که بین کنشگران برقرار میشود و بنابراین، هر یک از کنشگران با توجه به کنشگر مقابل تعریف میشوند؛ یعنی فرستنده/گیرنده، فاعل/شیءارزشی، یاریکننده/بازدارنده (Greimas; 1983[1966], 207). گفتنی است گریماس ساختار متن ادبی را شبیه جمله میداند و بیان میکند همانگونه که فعل گرانیگاه جمله است، مدل کنشگران، گرانیگاه متن ادبی است (سلدن، 1384، ص114). از نقطهنظر او، کنشگر آن چیزی است که عملی را انجام میدهد یا عملی بر آن انجام میشود و فراتر از شخصیتهای داستانی است و حتی میتواند یک مفهوم انتزاعی مثل آزادی باشد (تولان، 1398، ص150-151).
در مدل کنشگران گریماس، فرستنده فاعل را ترغیب میکند تا در پی رسیدن به شیء ارزشی باشد و به گیرنده سود برساند و کنشگر یاریکننده در مسیر مذکور، فاعل را در جهت رسیدن به هدفش یاری میکند و کنشگر بازدارنده، تلاش دارد فاعل از رسیدن به شیء ارزشی باز بماند (اخوت، 1371، ص146-147). نحو روایی و مدل کنشگران در شکل زیر نمایش داده شده است (عباسی، 1393، ص69).
|
کنشگر فرستنده یا تحریککننده
|
|
با این وصف، تحلیل ساخت روایی یک روایت، منوط به تحلیل ساختار و طرح روایی آن روایت و مدل کنشگرانش است؛ بنابراین، پژوهش حاضر میکوشد تا روایت الیاس در قرآن و ایلیا را در عهد عتیق بر مبنای این مدل تحلیل کند و روابط بینامتنی آنها را در سطح ژرفساختی بیابد.
3- تحلیل روایی داستان الیاس، علیهالسلام، در قرآنکریم
داستان الیاس، علیهالسلام، در آیات 132-123سورۀ صافات قرآنکریم آمده که در ادامه ذکر شده است:
وَ إِنَّ إِلْیَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَا تَتَّقُونَ* أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الخْالِقِینَ* اللَّهَ رَبَّکمُ وَ رَبَّ ءَابَائکُمُ الْأَوَّلِینَ* فَکَذَّبُوهُ فَإِنهَّمْ لَمُحْضَرُونَ* إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ* وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فىِ الاَخِرِینَ* سَلَامٌ عَلىَ إِلْیَاسِینَ* إِنَّا کَذَالِکَ نجَزِى الْمُحْسِنِینَ* إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ(صافات، 123-132).
3-1- ساختار روایت در داستان الیاس، علیهالسلام
نکته حائز اهمیت در یافتن طرح این روایت، التفات به این امر است که این روایت در پی بیان چیست. روایت به دنبال بیان ماجرای نبوت الیاس، علیهالسلام، یا بیان ماجرای بتپرستی قوم الیاس، علیهالسلام، است. آنچه از ساختار این روایت بر میآید این است که روایت در پی حکایتگری از نبوت جناب الیاس، علیهالسلام، است نه بتپرستی قومش؛ بنابراین، اجزای آن به شرح زیرند و همچنین، ساختار این روایت در شکل 3 نمایش داده شده است.
- پارۀ ابتدایی: جناب الیاس، علیهالسلام، برانگیخته شد و به سوی قوم خود فرستاده شد تا ایشان را به تقوای الهی فراخواند و از پرستش «بعل» باز دارد و به عبادت خداوند دعوت کند و آنها را به پرسش کشد که آیا بعل را میپرستید و خدا را رها کردهاید؛ اما در این میان، اتفاقی دیگر رخ میدهد و تعادل را بر هم میزند.
- نیروی تخریبکننده: بیشتر افراد قوم الیاس، علیهالسلام، به انکار نبوت او پرداختند و منکر دعوی او شدند.
- پارۀ میانی: این پاره به خوگرفتن این جمع به پرستش بعل میگذرد و بنابراین، نیرویی نیاز است که این پاره را با دگرگونی همراه کند و تعادل را به روایت برگرداند.
- نیروی ساماندهنده: بندگان مخلص، دعوت الیاس، علیهالسلام، را در رعایت تقوای الهی و پرستش خالق هستی لبیک گفتند و به یاریش پرداختند؛ بدینگونه ورق برگشت و دعوت جناب الیاس جایگاه خود را یافت و تعادل بازگشت.
- پارۀ انتهایی: در این پاره، خبر از آوازۀ نیک جناب الیاس، علیهالسلام، در میان آیندگان داده میشود و در زمره بندگان محسن و مؤمن جای میگیرد که به سبب جایداشتن در چنین جرگهای، پاداش خود را دریافت میدارد.
|
پاره ابتدایی: الیاس، علیهالسلام، به سوی قومش مبعوث میشود تا آنها را به توحید فراخواند و از پرستش بعل باز دارد.
|
|
نیروی تخریبکننده: قومش او را تکذیب کردند و نبوتش را منکر شدند.
|
|
پاره انتهایی: خداوند در میان آیندگان برای حضرت الیاس، علیهالسلام، آوازۀ نیک بجا میگذارد و به او درود میفرستد و پاداشش میدهد.
|
|
نیروی ساماندهنده: بندگانی مخلصی از قوم الیاس، علیهالسلام، به دعوت ایشان پاسخ میگویند و یاریش میکنند.
|
|
پاره میانی: مردم در حال پرستش بعل هستند و به آن خو گرفتهاند.
|
|
شکل 3: ساختار روایت داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
3-2- تحلیل مدل کنشگران در داستان الیاس، علیهالسلام
در این روایت، حضرت الیاس، علیهالسلام، از سوی خداوند مبعوث میشود و مأموریت مییابد قوم خود را به توحید دعوت کند و از پرستش بعل باز دارد. در این مسیر، افراد مخالف در نقش بازدارندۀ ایشان از مأموریتشان وارد عمل میشود و ایشان را از دستیابیشان به شیء ارزشی باز میدارند و بندگان مؤمن، حضرت الیاس را یاری میکنند و دستیابی حضرت الیاس به این شیء ارزشی، برای خودش و مردم سود دارد. مدل کنشگران این روایت در شکل 4 آمده است و کنشگرهای آن عبارتاند از:
- کنشگر فرستنده: خداوند
- فاعل: حضرت الیاس، علیه السلام
- شیء ارزشی: پاسخگفتن به دعوت الهی و قرارگرفتن در زمرۀ مؤمنین و محسنین
- کنشگر یاریکننده: مؤمنان
- کنشگر بازدارنده: تکذیبکنندگان حضرت الیاس، علیهالسلام
- کنشگر سودبرنده: حضرت الیاس، علیهالسلام، و مؤمنان.
|
سودبرنده: حضرت الیاس، علیهالسلام و مؤمنان
|
|
شیء ارزشی: پاسخگفتن به دعوت الهی و قرارگرفتن در زمرۀ مؤمنین و محسنین
|
|
فاعل: حضرت الیاس، علیهالسلام
|
|
بازدارنده: تکذیبکنندگان جناب الیاس
|
|
شکل 4: مدل کنشگران داستان حضرت الیاس، علیهالسلام، در قرآن کریم
4- تحلیل روایی داستان ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
داستان ایلیا، علیهالسلام، در عهدین در فصلهای 21-17 اول پادشاهان و 2-1 دوم پادشاهان آمده است؛ این فصلها شامل روایتهای مختلف است که در ادامه، بخش اصلی آن در ارتباط بینامتنی با قرآن کریم تحلیل روایی شده است.
4-1- روایت ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب
این روایت از داستان حضرت ایلیا، علیهالسلام، در آیات 16-1 فصل 18 اول پادشاهان بیان شده و ساختار آن در شکل 5 نمایش داده شده است.
4-1-1- تحلیل ساختار روایت ملاقات ایلیا و اخاب
- پارۀ ابتدایی: در این پاره، مدتهاست قحطی همهجا را فرا گرفته است.
- نیروی تخریبکننده: خداوند به حضرت ایلیا، علیهالسلام، میفرماید خود را به اخاب نشان دهد که نتیجۀ آن بارش باران خواهد شد.
- پاره میانی: در این پاره حضرت ایلیا، علیهالسلام، برای دیدار اخاب روانه میشود.
- نیروی ساماندهنده: ایلیا، علیهالسلام، در مسیر خود، عبودیا را میبیند و به او میگوید به اربابش بگوید حضرت ایلیا، علیهالسلام، میخواهد او را ببیند و این ملاقات به عنوان نیروی ساماندهنده عمل میکند.
- پارۀ انتهایی: عبودیا به اخاب خبر میدهد و اخاب برای ملاقات ایلیا میرود و درنتیجه، تعادل را به روایت بر میگردد.
|
پاره ابتدایی: ایلیا روزهای بسیاری را در خفا گذراند و قحطی همهجا را فرا گرفت. ایزابل انبیای خداوند را هلاک میساخت و عبودیا در این شرایط صد نفر از انبیاء را در مغارهای نگهداری میکرد (اول پادشاهان، 18، 4-1).
|
|
نیروی تخریبکننده: کلام خداوند در سال سوم، به ایلیا نازل شده و گفت: «برو و خود را به اَخاب بنما و من بر زمین باران خواهم بارانید» (اول پادشاهان، 18، 1).
|
|
پاره انتهایی: پس عوبدیا برای ملاقات اَخاب رفت، او را خبر داد و اَخاب برای ملاقات ایلیا آمد (اول پادشاهان، 18، 16).
|
|
نیروی ساماندهنده: و چون عوبدیا در راه بود، اینک ایلیا بدو برخورد. عبودیا ایلیا را شناخت و به روی خود در افتاده و گفت: «آیا آقای من ایلیا، تو هستی؟». او را جواب داد که «من هستم؛ برو و به آقای خود بگو که اینک ایلیاست». گفت: آقایم هر مملکتی را در طلب تو جستجو کرده است و حال اگر من بروم، به اخاب خبر بدهم و او تو را نیابد، مرا خواهد کشت. ایلیا گفت: «به حیات یهُوَه، صبایوت که به حضور وی ایستادهام، قسم که خود را امروز به وی ظاهر خواهم نمود» (اول پادشاهان، 18، 15-7).
|
|
پاره میانی: پس ایلیا روانه شد تا خود را به اَخاب بنماید. در جای دیگر أخاب به عوبدیا گفت: «در زمین نزد تمامی چشمههای آب و همۀ نهرها برو که شاید علف پیدا کنیم، اسبان و قاطران را زنده نگاه داریم و همۀ بهایم از ما تلف نشوند». پس زمین را در میان خود تقسیم کردند تا در آن عبور کنند؛ اَخاب به یک راه تنها رفت و عوبدیا به راه دیگر، تنها رفت (اول پادشاهان، 18، 15-2).
|
|
شکل 5: ساختار روایت ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
|
کنشگر فاعل: ایلیا، علیهالسلام
|
|
شئء ارزشی: ملاقات با اخاب
|
|
کنشگر بازدارنده: ذکر نشده است
|
|
شکل 6: مدل کنشگران ملاقات ایلیا، علیهالسلام، و اخاب در عهدین
4-1-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران این روایت شامل اجزای زیر است که در شکل 6 مشاهده میشود.
- کنشگر فرستنده: خداوند
- فاعل: ایلیا، علیهالسلام
- شیء ارزشی: ملاقات اخاب
- کنشگر یاریکننده: عبودیا
- کنشگر بازدارنده: ذکر نشده است
- کنشگر سودبرنده: مردم
4-2- روایت مباهلۀ ایلیا، علیهالسلام، با انبیای بعل
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 46-17 فصل 18 اول پادشاهان ذکر شده است. ساختار آن در شکل 7 نمایش داده شده است.
4-4-1- تحلیل ساختار روایت
- پارۀ ابتدایی: ایلیا، علیهالسلام، با اخاب روبهرو میشود و گفتوگوی آنها به این ختم میشود که ایلیا، علیهالسلام، میگوید: تمام اسرائیل را نزد من بر کوه کرمل جمع کن و انبیای بعل نیز چهارصد و پنجاه نفر و انبیای اشیریم چهارصد نفرند.
- نیروی تخریبکننده: جمعکردن همۀ بنیاسرائیل و انبیاء بهعنوان نیروی تخریبکننده عمل میکند؛ زیرا باعث آشفتگی همه شده است.
- پارۀ میانی: ایلیا، علیهالسلام، به طرح مباهلۀ خود میپردازد؛ به این صورت که میگوید: «پس به ما دو گاو بدهند و یک گاو برای خود انتخاب و آن را قطعهقطعه کنند، آن را بر هیزم بگذارند و آتش ننهند؛ و من گاو دیگر را حاضر میسازم، بر هیزم میگذارم و آتش نمینهم و شما اسم خدای خود را بخوانید و من نام یهُوَه را خواهم خواند و آن خدایی که به آتش جواب دهد، او خدا باشد». اینچنین کردند و انبیای بعل هرچه تلاش کردند و خدای خود را خواندند، موفق نشدند. بعد ایلیا، علیهالسلام، مقدمات خود را آماده کرد و خدای خود را خواند و از او خواست او را اجابت کند تا معلوم شود او خدای بنیاسرائیل است.
- نیروی یاریکننده: سوختن قربانی، نشانۀ اجابت ایلیا، علیهالسلام، توسط یهوه است که نیروی ساماندهنده روایت بوده و سبب میشود مباهله به نفع ایلیا، علیهالسلام، به اتمام برسد.
- پارۀ انتهایی: مردم هنگامی که این صحنه را دیدند، بر زمین افتادند و اعتراف کردند یهوه خداست و ایلیا، علیهالسلام، دستور داد همۀ انبیاء بعل را بکشند. آنگاه چندی نگذشت که باران شروع به باریدن کرد.
|
پاره ابتدایی: چون اَخاب ایلیا را دید، اَخاب او را گفت: «آیا تو هستی که اسرائیل را مضطرب میسازی؟». گفت: «من اسرائیل را مضطرب نمیسازم، بلکه تو و خاندان پدرت؛ چون اوامر خداوند را ترک کردید و تو پیروی بعل را نمودی. پس الان بفرست و تمام اسرائیل را نزد من بر کوه کرمل جمع کن و انبیای بعل را نیز چهارصد و پنجاه نفر و انبیای اشیریم را چهارصد نفر که بر سفرۀ ایزابل میخورند» (اول پادشاهان، 18، 19-17).
|
|
نیروی تخریبکننده: پس اَخاب نزد جمیع بنیاسرائیل فرستاده شد و انبیا را بر کوه کرمل جمع کرد (اول پادشاهان، 18، 20).
|
|
پاره انتهایی: ایلیا و تمامی قوم چون این را دیدند، به روی خود افتاده، گفتند: «یهُوَه، او خداست! یهُوَه او خداست». ایلیا به ایشان گفت: «انبیای بَعْل را بگیرید و یکی از ایشان رهایی نیابد». پس ایشان را گرفتند و ایلیا ایشان را نزد نهر قیشون فرود آورد و ایشان را در آنجا کشت. و ایلیا به اَخاب گفت: «برآمده، اکل و شرب نما؛ زیرا که صدای بارانِ بسیار میآید». پس اَخاب برآمده، اکل و شرب نمود. و ایلیا بر قلۀ کَرْمَل برآمد و به زمین خم شده، روی خود را به میان زانوهایش گذاشت و به خادم خود گفت: «بالا رفته، به سوی دریا نگاه کن». و او بالا رفته، نگریست و گفت چیزی نیست و او گفت: «هفت مرتبه دیگر برو» و در مرتبه هفتم گفت که «اینک ابری کوچک به قدر کف دست آدمی از دریا بر میآید.» او گفت: «برو و به اَخاب بگو که ارابۀ خود را ببند و فرود شو. مبادا باران تو را مانع شود» و واقع شد که در اندک زمانی، آسمان از ابرِ غلیظ و باد، سیاه فام شد و باران سخت بارید و اَخاب سوار شده، به یزْرَعِیل آمد و دست خداوند بر ایلیا نهاده شد، کمر خود را بست و پیش روی اَخاب دوید تا به یزْرَعِیل رسید (اول پادشاهان، 18، 46-39).
|
|
نیروی ساماندهنده: آنگاه آتشِ یهُوَه افتاده، قربانی سوختنی و هیزم و سنگها و خاک را بلعید و آبرا که در خندق بود، لیسید (اول پادشاهان، 18، 38).
|
|
پاره میانی: و ایلیا به تمامی قوم نزدیک آمد و گفت: «تا به کی در میان دو فرقه میلنگید؟ اگر یهُوَه خداست، او را پیروی نمایید! و اگر بَعْل است، وی را پیروی نمایید!». پس ایلیا به قوم گفت: «من تنها نبی یهُوَه باقی ماندهام و انبیای بَعل چهارصد و پنجاه نفرند. پس به ما دو گاو بدهند و یک گاو به جهت خود انتخاب کرده و آن را قطعهقطعه نموده، آن را بر هیزم بگذارند و آتش ننهند؛ و من گاو دیگر را حاضر ساخته، بر هیزم میگذارم و آتش نمینهم و شما اسم خدای خود را بخوانید و من نام یهُوَه را خواهم خواند؛ و آن خدایی که به آتش جواب دهد، او خدا باشد» و تمامی قوم در جواب گفتند: «نیکو گفتی». پس گاو را که به ایشان داده شده بود، گرفتند و آن را حاضر ساخته، نام بعل را از صبح تا ظهر خوانده، میگفتند: «ای بعل ما را جواب بده«؛ اما هیچ صدا یا جوابی نبود و ایشان بر مذبحی که ساخته بودند، جستوخیز میکردند و به وقت ظهر، ایلیا ایشان را مسخره نمود و گفت: «به آواز بلند بخوانید؛ زیرا که او خداست! شاید متفکّر است یا به خلوت رفته یا در سفر میباشد یا شاید در خواب است و باید او را بیدار کرد!» و ایشان به آواز بلند میخواندند و موافق عادت خود، خویشتن را به تیغها و نیزهها مجروح میساختند؛ به حدی که خون بر ایشان جاری میشد و بعد از گذشتن ظهر تا وقت گذرانیدن هدیۀ عصری، ایشان نبوت میکردند؛ اما نه آوازی بود و نه کسی که جواب دهد یا توجه نماید. آنگاه ایلیا به تمامی قوم گفت: «نزد من بیایید» و تمامی قوم نزد وی آمدند و مذبح یهُوَه را که خراب شده بود، تعمیر نمود و ایلیا موافق شمارۀ اسباط بنییعقوب که کلام خداوند بر وی نازل شده، گفته بود نام تو اسرائیل خواهد بود، دوازده سنگ گرفت و به آن سنگها مذبحی به نام یهُوَه بنا کرد و گرداگرد مذبح خندقی که گنجایش دو پیمانه بَزر داشت، ساخت و هیزم را ترتیب داد و گاو را قطعهقطعه نموده، آن را بر هیزم گذاشت. پس گفت: «چهار خُمْ از آب پر کرده، آن را بر قربانی سوختنی و هیزم بریزید». پس گفت: «بار دیگر بکنید»؛ و گفت: «بار سوم بکنید» و بار سوم کندند و آب گرداگرد مذبح جاری شد و خندق نیز از آب پر گشت و در وقت گذرانیدن هدیۀ عصری، ایلیای نبی نزدیک آمد و گفت: «ای یهُوَه، خدای ابراهیم و اسحاق و اسرائیل، امروز معلوم بشود که تو در اسرائیل خدا هستی و من بندۀ تو هستم و تمام این کارها را به فرمان تو کردهام، مرا اجابت فرما ای خداوند! مرا اجابت فرما تا این قوم بدانند تو یهُوَه خدا هستی و اینکه دل ایشان را باز پس گردانیدی» (اول پادشاهان، 18، 37-20).
|
|
شکل 7: ساختار روایت مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
4-4-2- تحلیل مدل کنشگران:
مدل کنشگران این روایت در شکل 8 به نمایش گذاشته شده که شامل عناصر زیر است:
- کنشگر فرستنده: خداوند
- فاعل: ایلیا، علیهالسلام
- شیء ارزشی: مباهله
- کنشگر یاریکننده: خداوند و قوم
- کنشگر بازدارنده: خوگرفتن مردم به پرستش بعل
- کنشگر سودبرنده: قوم ایلیا، علیهالسلام
|
سودبرنده: ایلیا، علیهالسلام، و مردم
|
|
بازدارنده: خوگرفتن به پرستش بعل
|
|
شکل 8: مدل کنشگران مباهله ایلیا، علیهالسلام، و انبیای بعل در عهدین
4-5- روایت انتخاب اَلِیشَع بن شافاط بهعنوان جانشین ایلیا، علیهالسلام
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، در آیات 21-1 فصل 19 اول پادشاهان ذکر شده که ساختار آن در شکل 9 نمایش داده شده است.
4-5-1- تحلیل ساختار روایت
- پارۀ ابتدایی: اخاب، ایزابل را از عملکرد ایلیا، علیهالسلام، باخبر میکند که همۀ انبیاء را کشته است.
- نیروی تخریبکننده: زندگی ایلیا، علیهالسلام، بعد از پیروزی در مباهله و کشتن انبیاء بعل تا حدودی به تعادل رسیده بود که ایزابل به وی پیغام داد جان تو را مثل جان یکی از آنها میسازم و این پیغام بهعنوان نیروی تخریبکننده، عمل و زندگی ایلیا، علیهالسلام، را دچار آشفتگی میکند.
- پارۀ میانی: ایلیا، علیهالسلام، به سمت بیابان میرود و چند روزی را در آنجا میماند و در این بین، گفتوگوهایی با یهوه دارد که گاه طلب میکند جان وی را بستاند و گاه گله میکند مردم قصد جان وی کردهاند.
- نیروی ساماندهنده: پیغام خداوند به حضرت ایلیا، علیهالسلام، مبنی بر حرکت به سمت دمشق و انتخاب اَلِیشَع بن شافاط بهعنوان جانشین خود، بهمنزلۀ نیروی ساماندهنده عمل میکند.
- پارۀ انتهایی: ایلیا، علیهالسلام، با اَلِیشَع بن شافاط روبهرو میشود و الیشع، بعد از اینکه یک جفت گاو میکشد و به کسان خود میدهد، برای خدمت به ایلیا، علیهالسلام، به همراه او رهسپار میشود.
|
پاره ابتدایی: و اَخاب، ایزابل را از آنچه ایلیا کرده، و چگونه جمیع انبیا را به شمشیر کشت، خبر داد (اول پادشاهان، 19، 1).
|
|
پاره انتهایی: و واقع خواهد شد هر که از شمشیر حَزائیل رهایی یابد، ییهُو او را به قتل خواهد رسانید و هر که از شمشیر ییهُو رهایی یابد، اَلِیشَع او را به قتل خواهد رسانید؛ اما در اسرائیل هفت هزار نفر را باقی خواهم گذاشت که تمامی زانوهای ایشان نزد بَعْل خم نشده و تمامی دهنهای ایشان او را نبوسیده است». پس از آنجا روانه شد، الیشع بن شافاط رایافت که شیار میکرد و دوازده جفت گاو پیش وی و خودش با جفت دوازدهم بود و چون ایلیا از او میگذشت، ردای خود را بر وی انداخت و او گاوها را ترک کرده، از عقب ایلیا دوید و گفت: «بگذار که پدر و مادر خود را ببوسم و بعد از آن در عقب تو آیم«. او وی را گفت: «برو و برگرد؛ زیرا به تو چه کردهام!». پس از عقب او برگشت، یک جفت گاو را گرفت و آنها را ذبح کرد، گوشت را با آلات گاوان پخت و به کسان خود داد که خوردند و برخاست، از عقب ایلیا رفت و به خدمت او مشغول شد (اول پادشاهان، 19، 21-17).
|
|
نیروی تخریبکننده: و ایزابل رسولی نزد ایلیا فرستاد و گفت: «خدایان به من مثل این بلکه زیاده از این عمل نمایند، اگر فردا قریب به این وقت، جان تو را مثل جان یکی از ایشان نسازم» (اول پادشاهان، 19، 2).
|
|
پاره میانی: و و چون این را فهمید، برخاست و به جهت جان خود روانه شد، به بئرشَبَع آمد که در یهوداست و خادم خود را در آنجا واگذاشت و خودش سفر یک روزه به بیابان کرد، رفت و زیر درخت اَرْدَجی نشست و برای خویشتن مرگ را خواست و گفت: «ای خداوند بس است! جان مرا بگیر؛ زیرا از پدرانم بهتر نیستم» و زیر درخت اَرْدَج دراز شد و خوابید. اینک فرشتهای او را لمس کرد و به او گفت: «برخیز و بخور» و چون نگاه کرد، اینک نزد سرش قرصی نان بر ریگهای داغ و کوزهای از آب بود. پس خورد و آشامید و بار دیگر خوابید و فرشتۀ خداوند بار دیگر برگشت، او را لمس کرد و گفت: «برخیز و بخور؛ زیرا راه برای تو زیاده است». پس برخاست، خورد و نوشید و به قوت آن خوراک، چهل روز و چهل شب تا حوریب که کوه خدا باشد، رفت و در آنجا به مَغارهای داخل شد و شب را در آن بسر برد. اینک کلام خداوند به او نازل شد. او را گفت: «ای ایلیا تو را در اینجا چه کار است؟» او در جواب گفت: «به جهت یهُوَه، خدای لشکرها، غیرت عظیمی دارم؛ زیرا بنیاسرائیل عهد تو را ترک نموده، مذبحهای تو را منهدم ساخته و انبیای تو را به شمشیر کشتهاند و من بهتنهایی باقی ماندهام و قصد هلاکت جان مرا نیز دارند». او گفت: «بیرون آی و به حضور خداوند در کوه بایست» و اینک خداوند عبور کرد و بادعظیم سخت کوهها را مُنْشَق ساخت و صخرهها را به حضور خداوند خرد کرد؛ اما خداوند در باد نبود و بعد از باد، زلزله شد؛ اما خداوند در زلزله نبود و بعد از زلزله، آتشی، اما خداوند در آتش نبود. بعد از آتش، آوازی ملایم و آهسته و چون ایلیا این را شنید، روی خود را به ردای خویش پوشانید، بیرون آمد و در دهنۀ مَغاره ایستاد. اینک هاتفی به او گفت: «ای ایلیا، تو را در اینجا چه کار است؟». او در جواب گفت: «به جهت یهُوَه، خدای لشکرها، غیرت عظیمی دارم؛ زیرا بنیاسرائیل عهد تو را ترک کرده، مذبحهای تو را منهدم ساختهاند و انبیای تو را به شمشیر کشتهاند و من بهتنهایی باقی ماندهام و قصد هلاکت جان مرا نیز دارند» (اول پادشاهان، 19، 14-3).
|
|
نیروی ساماندهنده: پس خداوند به او گفت: «روانه شده، به راه خود به بیابان دمشق برگرد. و چون برسی، حَزائیل را به پادشاهی اَرام مسح کن، و ییهُو ابن نِمْشی را به پادشاهی اسرائیل مسح نما، و اَلِیشَع بن شافاط را که از آبَل مَحُولَه است، مسح کن تا به جای تو نبی بشود (اول پادشاهان، 19، 16-15).
|
|
شکل 9: ساختار روایت انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-5-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران این روایت در شکل 10 آمده و شامل اجزای زیر است:
- کنشگر فرستنده: حس انتقامجویی ایزابل
- فاعل: ایزابل
- شیء ارزشی: کشتن ایلیا، علیهالسلام
- کنشگر یاریکننده: همراهان ایزابل
- کنشگر بازدارنده: راهنمایی خداوند به رفتن به دمشق و رفتن ایلیا، علیهالسلام، به دمشق و انتخاب اَلِیشَع بن شافاط بهعنوان جانشین خود
- کنشگر سودبرنده: ایلیا، علیهالسلام
|
سودبرنده: حضرت ایلیا، علیهالسلام
|
|
فرستنده : حس انتقامجویی ایزابل
|
|
شئء ارزشی: گرفتن جان ایلیا، علیهالسلام-
|
|
یاریکننده: همراهان ایزابل
|
|
بازدارنده: راهنمایی خداوند به رفتن به دمشق و رفتن ایلیا، علیهالسلام، به دمشق و انتخاب اَلِیشَع بن شافاط بهعنوان جانشین خود
|
|
شکل 10: مدل کنشگران انتخاب اَلِیشَع بن شافاط به جانشینی ایلیا، علیهالسلام
4-6- روایت صعود ایلیا، علیهالسلام
این روایت از داستان ایلیا، علیهالسلام، مربوط به صعود ایشان در آیات 18-1 فصل 2 دوم پادشاهان ذکر شده است. ساختار این روایت در شکل 11 نمایش داده شده است.
4-6-1- تحلیل ساختار روایت
- پارۀ ابتدایی: در پاره انتهایی روایت پیشین، ایلیا، علیهالسلام، به نزد الیشع میرود و تصمیم خداوند را برای جانشینساختن او دنبال میکند؛ بنابراین، متن با توجه به روایت سابق از توضیح مجدد آن خودداری میکند.
- نیروی تخریبکننده: ارادۀ خداوند برای صعود حضرت ایلیا، علیهالسلام، و مطلعشدن اَلِیشَع بهعنوان نیروی تخریبکننده عمل میکند و روند تعادلی داستان را بر هم میزند.
- پارۀ میانی: ایلیا، علیهالسلام، و اَلِیشَع به جلجال و اریحا میروند که پسران انبیاء در آنجا به اَلِیشَع میگویند: آیا امروز خداوند آقای تو را از فوق سر تو خواهد برداشت؟ این جمله نشان میدهد خبر صعود حضرت ایلیا، علیهالسلام، به مردم هم رسیده است. در انتها حضرت ایلیا، علیهالسلام، و اَلِیشَع به اُرْدّن میروند و پنجاه نفر از پسران انبیاء نیز میروند و از دور آنها را میبینند و ایشان نزد اُرْدّن ایستاده بودند که ایلیا، علیهالسلام، ردای خود را بر آب میزند و از آن رد میشود و بین او، علیهالسلام، و اَلِیشَع گفتوگویی است که ایلیا، علیهالسلام، آخرین خواستۀ اَلِیشَع را از او میپرسد و او جواب میدهد: نصیب مضاعف روح تو بر من بشود و ایلیا، علیهالسلام، در پاسخ او میگوید: اگر حینی که از نزد تو برداشته شوم، مرا ببینی، برایت چنین خواهد شد والاّ نخواهد شد.
- نیروی ساماندهنده: ایلیا، علیهالسلام، و اَلِیشَع در حال گفتوگو بودند که ارابۀ آتشین و اسبان آتشین، ایشان را از یکدیگر جدا کرد و ایلیا، علیهالسلام، در گردباد به آسمان صعود کرد و این نیروی ساماندهندۀ داستان است که گسست داستان را جبران میکند.
- پارۀ انتهایی: در این پاره از داستان، زمانی که ایلیا، علیهالسلام، صعود کرد، اَلِیشَع او را دید و آنچه طلب کرده بود، برایش اتفاق افتاد. او جامۀ خود را چاک داد و ناله کرد و برای عبور از آب دوباره ردای ایلیا، علیهالسلام، را بر آب زد و رد شد. پنجاه نفری که شاهد این اتفاق بودند، بر او تعظیم کردند و از او خواستند اجازه دهد در پی ایلیا، علیهالسلام، بگردند. اَلِیشَع در ابتدا اجازه نمیداد، ولی در برابر اصرار آنها خجل شد و اجازه داد. سه روز در پی ایلیا، علیهالسلام، گشتند، ولی او را نیافتند.
|
نیروی تخریبکننده: خداوند اراده کرد ایلیا را در گردباد به آسمان بالا برد (دوم پادشاهان، 2، 1).
|
|
پاره انتهایی: و چون اَلِیشَع این را بدید، فریاد برآورد که «ای پدرم! ای پدرم! ارابۀ اسرائیل و سوارانش!» پس او را دیگر ندید و جامۀ خود را گرفت، آن را به دو حصّه چاک زد و ردای ایلیا را که از او افتاده بود، برداشت و برگشت و به کنارۀ اُرْدّن ایستاد. پس ردای ایلیا را که از او افتاده بود، گرفت و آب را زد و گفت: «یهُوَه خدای ایلیا کجاست؟» و چون او نیز آب را زد، به این طرف و آن طرف شکافته شد و اَلِیشَع عبور کرد و چون پسران انبیا که روبهروی او در اریحا بودند، او را دیدند، گفتند: «روح ایلیا بر اَلِیشَع است» و برای ملاقات وی آمده است؛ او را رو به زمین تعظیم کردند و او را گفتند: «اینک حال با بندگانت پنجاه مرد قویاند؛ تمنّا اینکه ایشان بروند و آقای تو را جستجو کنند؛ شاید روح خداوند او را برداشته، به یکی از کوهها یا در یکی از درهها انداخته باشد». او گفت: «مفرستید»؛ اما بهحدی بر او ابرام کردند که خجل شد و گفت: «بفرستید». پس پنجاهنفر فرستادند و ایشان سهروز جستجو کردند؛ اما او را نیافتند و چون او در اریحا توقف میکرد، ایشان نزد او برگشتند و او به ایشان گفت: «آیا شما را نگفتم که نروید؟» (دوم پادشاهان، 2، 18-12).
|
|
پاره میانی: واقع شد که ایلیا و اَلِیشَع از جلجال روانه شدند و ایلیا به اَلِیشَع گفت: «در اینجا بمان؛ زیرا خداوند مرا به بیتئیل فرستاده است«. اَلِیشَع گفت: «به حیات یهُوَه و حیات خودت قسم که تو را ترک نکنم«. پس به بیتئیل رفتند و پسران انبیایی که در بیتئیل بودند، نزد اَلِیشَع بیرون آمدند و به او گفتند: «آیا میدانی امروز خداوند آقای تو را از فوق سر تو خواهد برداشت؟» او گفت: «من هم میدانم؛ خاموش باشید». ایلیا به او گفت: «ای اَلِیشَع در اینجا بمان؛ زیرا خداوند مرا به اریحا فرستاده است«. او گفت: «به حیات یهُوَه و به حیات خودت قسم که تو را ترک نکنم«. پس به اریحا آمدند و پسران انبیایی که در اریحا بودند، نزد اَلِیشَع آمدند و به او گفتند: «آیا میدانی امروز خداوند، آقای تو را از فوق سر تو بر میدارد؟». او گفت: «من هم میدانم؛ خاموش باشید». ایلیا به او گفت: «در اینجا بمان؛ زیرا خداوند مرا به اُرْدّن فرستاده است«. او گفت: «به حیات یهُوَه و به حیات خودت قسم که تو را ترک نکنم«. پس هر دوی ایشان روانه شدند و پنجاهنفر از پسران انبیا رفتند و در مقابل ایشان از دور ایستادند و ایشان نزد اُرْدّن ایستاده بودند. پس ایلیا ردای خویش را گرفت و آن را پیچید، آب را زد که به این طرف و آن طرف شکافته شد و هر دوی ایشان بر خشکی عبور کردند. بعد از گذشتن ایشان، ایلیا به اَلِیشَع گفت: «آنچه را میخواهی برای تو بکنم، پیش از آنکه از نزد تو برداشته شوم، بخواه«. اَلِیشَع گفت: «نصیب مضاعف روح تو بر من بشود». او گفت: «چیز دشواری خواستی! اما اگر حینی که از نزد تو برداشته شوم، مرا ببینی، از برایت چنین خواهد شد والاّ نخواهد شد و چون ایشان میرفتند و گفتوگو میکردند (دوم پادشاهان، 2، 11-2).
|
|
نیروی ساماندهنده: اینک ارابۀ آتشین و اسبان آتشینْ ایشان را از یکدیگر جدا کرد و ایلیا در گردباد به آسمان صعود نمود(دوم پادشاهان، 2، 11).
|
|
شکل 11: ساختار روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
4-6-2- تحلیل مدل کنشگران
مدل کنشگران روایت صعود ایلیا، علیهالسلام، در شکل 12 نشان داده شده که دارای عناصر زیر است:
- کنشگر فرستنده: خداوند
- فاعل: گردباد
- شیء ارزشی: صعود ایلیا، علیهالسلام
- کنشگر یاریکننده: ارابۀ آتشین و اسبان آتشین
- کنشگر بازدارنده: میل الیشع و فرزندان انبیا به بودن ایلیا، علیهالسلام
- کنشگر سودبرنده: ایلیا، علیهالسلام، و اَلِیشَع
|
سودبرنده: ایلیا و اَلِیشَع
|
|
بازدارنده: احساس الیشع و فرزندان انبیا
|
|
یاریکننده: ارابۀ آتشین و اسبهای آتشین
|
|
شکل 12: مدل کنشگران صعود ایلیا، علیهالسلام، در عهدین
نتیجهگیری
- چنانکه از مقایسۀ تحلیل طرح و نحوِ روایی روایت الیاس و ایلیا بر میآید، متن قرآنی در روایت الیاس، روایتی متفاوت از روایت ایلیا ارائه کرده و تمایز خود را از عهد عتیق ملموس ساخته است؛ ولی در عین حال، بنمایههای روایی روایت ایلیا را حفظ کرده و با ارائۀ کدهایی نظیر پرستش بعل و انذار از بعلپرستی، الیشع و دعوت به خداپرستی، ذهنیت مخاطب را متوجه روایت ایلیا بهعنوان بینامتن صریح خود کرده است؛ درنتیجه، روایت خود را از داستان الیاس، با تکیه بر آن متن پیشین بنیان نهاده است.
- روایت قرآنی الیاس، روایتی خاص از داستان ایلیا است که متن قرآنی در تعامل با کتاب مقدس و در تخاطب با مخاطبانش آن را سامان داده است. در روایت قرآنی، نظر به گفتمان توحیدی قرآن کریم، عنصر مسلّط داستان، در وهلۀ نخست نبوت الیاس و سپس، دعوت به توحید است و تغییر در روند داستان بر حول این عنصر سامان مییابد؛ چنانکه عنصر مسلّط در روایت عهدینی هم در وهلۀ نخست اثبات نبوت جناب ایلیا و سپس، پیراستن شرک از میان قوم یهود است و بنابراین، تغییر در پیرامون این عنصر رخ میدهد.
- روایت قرآنی الیاس، ساختاری نزدیک به روایت ایلیا دارد؛ البته متن قرآنی در روایتگری خود تنها به بخشهای مربوط به مضامین توحید و نبوت التفات داشته و از مباحث مربوط به قوم یهود خودداری کرده است. در روایت دو متن، کنشگر فرستنده در قسمتهای مشترک خداوند، کنشگر فاعل جناب الیاس یا ایلیا، شیء ارزشی انذار از بعلپرستی یاریگر خداوند و مؤمناناند.
- در پارۀ انتهایی روایت قرآنی از کُد «إِلْیَاسِینَ» بهره برده است که ظاهراً اشاره به پارۀ انتهایی روایت عهدینی ایلیا دارد؛ توضیح آنکه در پارۀ انتهایی روایت ایلیا از «یشع»، یعنی همان «یسع» قرآنی نام میبرد و بدین نحو، روشن میشود الیاس قرآنی همان ایلیای عهد عتیق است. بهعلاوه، متن قرآنی ترکیب تغلیبی نوینی سامان میدهد و آن «الیاس+یسع» = «إِلْیَاسِینَ» است تا از این رهگذر، علاوه بر ارتباط بینامتنی خود با عهد عتیق، یسع نبی را نیز در کنار الیاس، قرار و ویژگیهای مخلصین را برای او نیز نشان دهد.