تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,331 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,911,528 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,962,440 |
نقش عوامل ژئومورفولوژی و تغییر سیستمهای مورفوکلیماتیک در شکلگیری و تحول الگوی سکونتگاههای انسانی در ایران مرکزی (پیرامون شیرکوه- یزد) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برنامه ریزی فضایی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 12، شماره 2 - شماره پیاپی 45، شهریور 1401، صفحه 137-162 اصل مقاله (2.57 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/sppl.2022.134042.1662 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد شریفی پیچون* 1؛ علی شهریار2؛ محمد حسین زارع3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار ژئومورفولوژی ، گروه جغرافیا، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار ژئومورفولوژی، گروه جغرافیا، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3کارشناسی ارشد ژئومورفولوژی، گروه جغرافیا، دانشگاه یزد، یزد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده طرح مسئله: امروزه افزایش جمعیت انسانی ضرورت روزافزونی برای اشغال زمینهای پیرامون مناطق سکونتگاهی را به وجود آورده است که این نیاز با شاخصهای ژئومورفیک هر منطقه ارتباط تنگاتنگی دارد. اگر روند ایجاد سکونتگاههای جدید بدون تناسب با ظرفیتها و امکانات طبیعی شکل بگیرد، آثار و نتایج نامناسبی در فضای کالبدی-زیستی درون شهری از قبیل بروز مخاطرات طبیعی، برهمزدن تعادل محیطزیست و اختلال در امر خدمترسانی را به وجود میآورد. براساس مطالعات مختلف، بین مؤلفههای ژئومورفولوژی و سکونتگاههای انسانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. این مؤلفهها گاهی سبب رشد و تبلور کانونهای مدنی و پیدایش و گسترش سکونتگاهها شده و گاهی نیز برای این کانونها پرمخاطره جلوه و دافعه ایجاد کردهاند؛ بنابراین شناخت ویژگیهای محیط طبیعی و توانمندیهای لندفرمهایی سطح زمین برای تمیز و تشخیص نقاط مناسب و پایدار بهمنظور ایجاد و توسعۀ استقرارگاه انسانی اهمیت و ضرورت دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل نقش عوامل و مؤلفههای ژئومورفیک در شکلگیری، توسعه، تحول و الگوی استقرار سکونتگاههای پیرامون کوه بزرگ شیرکوه در منطقۀ خشک و گرم ایران مرکزی است. روش: برای انجام این پژوهش از نقشههای توپوگرافی و زمینشناسی، تصاویر گوگل ارث و مهمتر از همه مطالعات و مشاهدات میدانی بهره گرفته شد. روش انجام کار نیز پدیدارشناسی توصیفی بوده است. نتایج: نتایج این پژوهش، حاکی از الگوی متفاوت سکونتگاهها در دامنههای شمالی و جنوبی و همچنین غربی و شرقی شیرکوه است بهگونهای که اغلب سکونتگاههای واقع در ارتفاعات بالای دامنههای جنوبی در خط تعادل آب و یخ، در محدودۀ ارتفاعی 2450-2550 متر و در دامنههای شمالی، این محدودۀ ارتفاعی بین 1700 تا 1650 متر متغیر است. تحلیلها نشاندهندۀ آن بود که مهمترین عامل ایجاد سکونتگاهها در وهلۀ نخست، لندفرمهای یخچالی و در وهلۀ بعد دریاچههای کواترنری (چالههای کویری کنونی) و سواحل آنها بوده است؛ در حالی که لندفرمهای جریانی ازجمله تراسهای رودخانهای، مخروط های افکنه و دشتسرها، حتی با داشتن منابع آب به نسبت خوب، برخلاف اغلب مناطق دیگر ایران و جهان، نقشی در به وجود آمدن این سکونتگاهها نداشتهاند. استقرار بر روی لندفرمهای یخچالی در ارتفاعات بالای 2000 متر بهاحتمال به دورههای بسیار خشک و گرم و استقرار در حاشیۀ چالههای کویری کنونی به دورههای سرد کواترنر پایانی برمیگردد. نوآوری: این پژوهش نشاندهندۀ آن بود که اگرچه براساس مطالعات قبلی اغلب مراکز سکونتگاهی ایران اعم از شهری یا روستایی، بهویژه در بخشهای مرکزی و شرقی بر روی مخروطافکنهها استقرار یافتهاند (حتی برای سکونتگاههای پیش از تاریخ)، مخروطافکنهها به دلیل بارشهای شدید رگباری و شدت سیلابها در هیچ جای منطقۀ موردمطالعه، تا قبل از سه دهۀ گذشته، هرگز مورداستفاده برای ایجاد سکونتگاه قرار نگرفته است؛ همچنین مطالعه نشاندهندۀ آن بود که لندفرمهای یخچالی ارتفاعات بالا، بنا بر دلایل خاص اقلیمی، مطلوبترین مکان برای ایجاد و تحول سکونتگاه بوده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سکونتگاه؛ ژئومورفولوژی؛ سیرک یخچالی؛ شیرکوه؛ یزد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه سکونتگاههای انسانی در بدو پیدایش و شکلگیری تحتتأثیر شرایط و ویژگیهای محیط طبیعی ازجمله آبوهوا، ناهمواری، آب، خاک و پوشش گیاهی بوده است. با گسترش جمعیت انسانی و توسعۀ این سکونتگاهها، عوامل انسانی و فرهنگی از قبیل عوامل امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی بهعنوان نقش مکمل عمل کرده و در توسعه و گسترش سکونتگاههای قدیمی یا ایجاد سکونتگاههای جدید نقش مؤثری داشتهاند. درواقع پدیدههای ژئومورفیک بر مکانگزینی، پراکندگی، حوزۀ نفوذ، توسعۀ فیزیکی و مورفولوژی سکونتگاهها تأثیر اولیه و اساسی دارند (شهماری اردجانی، 1395). واحدهای ژئومورفیک و عناصر توپوگرافی با تأثیر در تکوین، اثرگذاری بر توسعۀ فیزیکی، نقشپردازی در الگوی پراکنش و توزیع فضایی شهرها و همچنین تأثیر در مورفولوژی و ساخت و بافت سکونتگاهها بسیار حائز اهمیت هستند (زمردیان، 1374: به نقل از شهماری اردجانی، 1394). بر این اساس، محل و جهتگیری ناهمواریها و نوع لندفرم در مسائلی مانند ساختوساز شهری یا وضعیت جابهجایی جمعیت شهر و غیره نقش انکارناپذیر دارد (داستان و همکاران، 1391) برای مثال، اغلب مراکز سکونتگاهی ایران اعم از شهری یا روستایی، بهویژه در بخشهای مرکزی و شرقی بر روی مخروطافکنهها استقرار یافتهاند (محمودی، 1391). این امر برای سکونتگاههای پیش از تاریخ نیز صدق میکند ( مقصودی و همکاران، 1391). امروزه نیز افزایش جمعیت انسانی ضرورت روزافزونی را برای اشغال زمینهای پیرامون مناطق سکونتگاهی به وجود آورده است که این نیاز با شاخصهای ژئومورفیک هر منطقه ارتباط تنگاتنگی دارد (رجایی، 1382). اگر روند ایجاد سکونتگاههای جدید بدون تناسب با ظرفیتها و امکانات طبیعی شکل بگیرد، آثار و نتایج نامناسبی را در فضای کالبدی-زیستی درون شهری از قبیل بروز مخاطرات طبیعی، برهمزدن تعادل محیطزیست و اختلال در امر خدمترسانی به وجود میآورد (اسفندیاری، 1392). شواهد و حوادث سالهای اخیر نشاندهندۀ آن است که بیشتر کشورهای در حال توسعه بهویژه در سکونتگاههای روستایی، دارای ساختارهای فیزیکی با ریسک زیاد هستند که اغلب در برابر مخاطرات آسیبپذیر هستند (Blaikie et al, 2005). براساس مطالعات مختلف، بین مؤلفههای ژئومورفولوژی و سکونتگاههای انسانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. این مؤلفهها گاهی سبب رشد و تبلور کانونهای مدنی و پیدایش و گسترش سکونتگاهها شده (رامشت، 1380) و گاهی نیز برای این کانونها پرمخاطره جلوه و دافعه ایجاد کردهاند؛ بنابراین شناخت ویژگیهای محیط طبیعی برای تمیز و تشخیص نقاط مناسب و پایدار بهمنظور ایجاد و توسعۀ استقرارگاه انسانی اهمیت و ضرورت دارد (رجایی، 1382). پژوهشگران مختلفی در سطح جهان و همچنین ایران نقش عوامل محیطی و بهخصوص ژئومورفولوژی را در سکنی گزینی انسان در مقاطع زمانی قبل از مدرنیته و استفاده از ابزارآلات صنعتی بررسی کردند. هورتون[1] (2004) واکنش انسان و جابهجایی سکونتگاههای آن را در ارتباط با تغییرات سطح اساس خلیج فارس در هولوسن و در بازۀ زمانی بین 3 تا 6 هزار سال قبل بررسی کرد. دنگ و همکاران[2] (2009) نقش عوامل طبیعی را در الگوی پراکنش آثار باستانی در بخش میانی رودخانۀ یانگتسه از 8500 سال قبل از میلاد بررسی کردند و بیان داشتند که الگوی پراکندگی سایتهای عصر نوسنگی اغلب بر روی اراضی لسی، تپههای پدیمنت و جلگههای آبرفتی مرتفع بوده است؛ اما در دوران سلسلۀ ژو، توزیع مکانی سایتها به دشت آبرفتی کمارتفاعتر و کمشیبتر منتقل شده است. Pareta & Prasada (2012) اثرات عوامل ژئومورفیک را بر روی توسعۀ شهری ساگار هند مطالعه کردند و بیان داشتند که تلفیق نقشههای ژئومورفولوژی با مؤلفههای دیگر زمین ازجمله شیب، سنگشناسی و ساختمان زمین بهعنوان دادههای ورودی در امر برنامهریزی و توسعۀ شهری مفید واقع میشود. González & Ballester (2011) تحولات ژئومورفولوژیک و تغییرات را در دشتهای ساحلی خلیج والنسیا و به تبع آن سازماندهی سکونتگاهها را در سراسر هولوسن پایانی بررسی و تحلیل کردند. نتایج حاصله نشاندهندۀ آن بود که این سکونتگاهها سه سطح تکاملی بین سکونتگاههای ساحلی، تراسهای رودخانهای و دشتهای سیلابی را پشت سر گذاشتهاند. اسلون[3] (2012) رابطۀ بین عناصر آبوهوایی، محیط، ژئومورفولوژی و شکلگیری و تحول سکونتگاههای انسانی را در طول هولوسن میانی در سواحل شمالی بررسی کردند و نشان دادند که چگونه جوامع انسانی به تغییرات خط ساحلی و افزایش خشکی، پایینرفتن سفرههای آب زیرزمینی و گسترش تپههای ماسهای واکنش نشان داده است. بالابه[4] و همکاران (2014) در مطالعهای تأثیر عوامل ژئومورفیک اثرگذار را بر سکونتگاهها در حوزۀ دونشیرگاد[5] واقع در لسر هیمالیا بررسی کردند. نتایج بررسیهای آنها نشاندهندۀ آن بود که سکونتگاههای کوهستانی بهترین مکان برای ایجاد و توسعۀ سکونتگاهها ازنظر تغییرات ژئومورفولوژی و مخاطرات طبیعی هستند.et al., (2020) Aucelliروابط بین تحول چشمانداز و سکونتگاه انسان را با استفاده از بررسیهای زمینشناسی-ژئومورفولوژیکی و مبتنی بر دادههای زمین باستانشناختی در منطقۀ ایسرنیا[6] در جنوب ایتالیا طی دورۀ پلئیستوسن میانی بررسی و مطالعه کردند. نتایج مطالعات آنها نشاندهندۀ آن بود که حدود 6000 سال پیش یک دشت آبرفتی شکل گرفته است که در عصر پارینهسنگی زیرین بهعنوان سکونتگاه استفاده شد. از آن زمان، تکتونیک کششی سبب بریدگی درۀ موجود در این حوضه شده است که درنتیجۀ آن سطوح تراسی و رسوبهای تراورتنی شکل گرفتند. یافتههای باستانشناسی از دوران پارینهسنگی پایین تا عصر کالکولتیک[7] گواه سکونتگاههای پیش و پس از این تاریخ در این سطوح است. در دورههای تاریخی مختلف رومیها بر روی پشتههای تراسهای اسرنیا سکونت گزیدند و از تراورتنهای برونزده برای فونداسیون دیوارهایشان و استخراج مصالح ساختمانی بهره گرفتند. در ایران نیز در دو دهۀ اخیر مطالعات به نسبت زیادی در رابطه با نقش عوامل ژئومورفولوژی در شکلگیری، توسعه و نظام سکونتگاههای مناطق مختلف انجام گرفته است که به مواردی چون استعلاجی و قدیری معصوم (1384)، نمکی و همکاران (1387)، صیدایی و نوروزی آورگانی (1389)، غلامیراد و شریعتپناهی (1392)، مرادی و علیزاده (1392)، فاضل نیا و همکاران (1393)، ابراهیمی جمنانی و پسندی (1393)، جعفری و استعلاجی (1393)، مقصودی و همکاران (1394) و شهماری اردجانی (1395) اشاره میشود که نشان دادند عوامل طبیعی و بهویژه ژئومورفیک نقش زیادی در شکلگیری و توسعه و حتی الگوی استقرار فضایی سکونتگاهها داشتهاند. در رابطه با نقش آثار یخچالی کواترنری هم چند مورد مطالعه در ایران انجام گرفته است: امیراحمدی و همکاران (1390) نقش آثار یخچالی کواترنر را بر شکلنگرفتن مدنیت و سکونتگاههای مهم شهری در دشت آسپاس مطالعه کردند و نشان دادند که توسعهنیافتن مدنیت و به وجود نیامدن سکونتگاههای مهم شهری در این منطقه بهدلیل برودت هوا و حرکت غیر متمرکز یخ در گذشته بوده است. انتظاری نجفآبادی و یوسفی (1392) نقش عوامل ژئومورفولوژی را در توسعۀ شهرنشینی سنندج بررسی کردند و اظهار داشتند که الگوی توزیع فضایی روستاهای شهرستان مذکور تحتتأثیر حرکت و شکلزایی زبانههای یخی در کواترنر بوده است. باباجمالی (1393) نیز اگرچه در مطالعات خود به این نتیجه میرسد که همۀ شهرهای با قدمت زیاد ایران در ساحل دریاچههای کواترنری ایجاد شدهاند، بر این باور است که خط آب و یخ دامنهها معرف کانونهای مدنی روستایی در ایران هستند. حمیدیان و همکاران (1395) فرایند و لندفرمهای یخچالی را بهعنوان مهمترین عوامل در توزیع فضایی سکونتگاههای دامنههای کرکس معرفی کردند و بیان داشتند که تمامی سکونتگاههای منطقه در ارتفاعی پایینتر از خط برفمرز دایمی (خط ارتفاعی 2500 متر) مستقر شدهاند. امیراحمدی و همکاران (1399) تأثیر آثار یخچالهای دوران کواترنری را در ارتفاعات بینالود بر توسعۀ مدنیت شهر نیشابور بررسی کردند. نتایج آنها حاکی از آن بود که آثار ژئومورفیک یخچالی ازجمله سیرکها، تور یخچالی، مورنها و خط برفمرز دائمی در ایجاد و توسعۀ مدنیت این منطقه نقش اساسی داشته است. پژوهش حاضر نیز برای تبیین نقش مؤلفهها و لندفرمهای ژئومورفولوژی در پیدایش، توسعه و تحول کانونهای سکونتگاهی در مناطق خشک ایران مرکزی نوشته شده است؛ جایی که آب در طول تاریخ یکی از مهمترین عوامل مؤثر در پایداری این سکونتگاهها بوده است. از این نظر طبیعی است که هر بخش از این منطقه که توان تولید هر میزان آبی را داشته است، به همان میزان در ایجاد سکونتگاه انسانی مؤثر عمل کرده است. بهعلاوه، محیط ناهمواری و شرایط توپوگرافیکی منطقه باید توان ایجاد و توسعۀ فضاهای انسانی را میداشته است. از این نظر، هدف اصلی این پژوهش از یکسو، بررسی مهمترین عوامل ژئومورفولوژیک مؤثر در شکلگیری سکونتگاههای دامنههای شیرکوه و از سوی دیگر، تحول این مراکز سکونتگاهی بوده است.
منطقۀ موردمطالعه پژوهش حاضر در ارتباط با حوزۀ سکونتگاههای واقع در ارتفاعات، دامنهها و پایکوههای شیرکوه است که شامل شهرها و روستاهای بزرگ و متعددی ازجمله یزد، مهریز، تفت، نیر و غیره است (شکل 1). شیرکوه، کوه بسیار عظیم و مرتفع در ایران مرکزی است که نقش اصلی و اولیه را در شکلگیری کانونهای سکونتگاهی در گذشته و حال حاضر ایفا کرده است. هرچند محل موردمطالعه در منطقۀ بسیار خشک ایران مرکزی واقع شده و متوسط بارندگی آن بسیار کمتر از 100 میلیمتر در سال است، کوههای بزرگ و حجیم این منطقه از ایران، مانند کوه یادشده، با ارتفاع بیش از 4000 متر سبب شکلگیری پهنههای اقلیمی متعدد شده است. بهگونهای که سطوح مختلف ارتفاعی آنها گسترههای مورفوکلیماتیکی و مورفودینامیکی و به تبع آن بیوکلیماتیکی متفاوت را به وجود آورده است. بهطوری که چالههای پاییندست این کوه ارتفاعی در حدود1200 متر و حتی پایینتر، کمتر از 50 میلیمتر بارندگی داشته است؛ اما قلۀ شیرکوه با فاصلۀ بسیار کم و با ارتفاع حدود 4100 متر ارتفاع، بهطور تقریبی 400 میلیمتر بارندگی دارد (شریفی پیچون، 2020). بهعلاوه، رژیم بارشی ارتفاعات کوه اغلب بهصورت برف است. بارش برف به نسبت زیاد در ارتفاعات شیرکوه و دمای پایین طبقات ارتفاعی بالای این کوه سبب ماندگاری برف شده و درنتیجه چشمههای بزرگ و متعددی را در سطوح مختلف ارتفاعی، ازجمله تامهر در غرب و غربالبیز در شرق به وجود آورده است. با وجود این، دامنههای شمالی و غربی آن بارش بسیار بیشتر و دمای کمتری را به نسبت دامنههای جنوبی و شرقی آن دریافت میکند؛ از این رو، دامنههای شمالی، زمستانهای مرطوبتر و البته بسیار سردتری نیز به نسبت سایر دامنهها دارد. ریزش بارشهای به نسبت مناسب در ارتفاعات تا حدود زیادی از شدت تأثیر آثار کویرهای داخل و اطراف این استان میکاهد و حداقل امکان زیستن و حیات را فراهم میکند. پژوهشهای مختلف نشاندهندۀ آن است که این منطقه در کواترنر دورههای یخچالی را سپری و دمای آن بین 10 تا 15 درجه نسبت به حال حاضر کاهش پیدا کرده (شریفی پیچون،2020) و دورههای خشک و مرطوب نیز در این منطقه تکرار شده است.
شکل (1) نقشۀ موقعیت جغرافیایی منطقۀ موردمطالعه Figure (1) Map of the geographical location of the study area
منطقۀ موردمطالعه براساس تقسیمبندی واحدهای ساختمانی رسوبی ایران در زون ساختمانی ایران مرکزی واقع است (نبوی، 1355). شیرکوه تودهای باتولیتی از جنس گرانیت و گرانیتوئیدی بوده است که بیش از 3000 متر از رسوبهای آهکی و دولومیتی کرتاسه را بر سیمای خود دارد. این توده به داخل سنگهای شیل و ماسه سنگ سازند نایبند نفوذ کرده است و سنگهای آهکی کرتاسه بههمراه تشکیلات ماسهسنگ و کنگلومرای سنگستان به سن ژوراسیک بالایی-کرتاسۀ زیرین بهصورت دگرشیب و ناپیوستگی آذرین بر روی آن قرار دارند (امینی و کلانتری، 1374؛ شکل 2). درواقع باتولیت شیرکوه ابتدا رسوبهای ژوراسیک را بریده و سپس با پیشروی دریای کرتاسه، کنگلومرای قاعدۀ کرتاسه و آهک این دوره به حالت دگرشیب روی آن گذاشته شده است (شکل 2). این رسوبها نیز با کوهزایی لارامید چینخوردگی پیدا کرده و تودۀ شیرکوه را به وجود آورده است؛ بنابراین سن نسبی آن بهاحتمال ژوراسیک بالایی است (امینی و کلانتری، 1374؛ شیبی و همکاران، 1390).
شکل (2) نقشۀ زمینشناسی منطقۀ موردمطالعه (شیرکوه) Figure (2) Geological map of the studied region
مواد و روشها روش به کار گرفتهشده در این پژوهش، کیفی و بهصورت توصیفی-تحلیلی بوده است. در ابتدا به مطالعات کتابخانهای و اسنادی توجه و در ادامه، به گردآوری و تهیۀ نقشههای پایه و موردنیاز شامل نقشههای توپوگرافی (با مقیاس 1:50000)، زمینشناسی (با مقیاس 1:100000) و رقومی ارتفاعی (با قدرت تفکیک 30 متر) از سازمانهای مختلف و تصاویر گوگل ارث از منطقه اقدام شد. سپس نقشههای مذکور موردبررسی و تحلیلهای مقدماتی قرار گرفتند. در ادامه، نقشۀ سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه براساس نقشههای توپوگرافی، تصاویر گوگل ارث، دادههای سازمان آمار و اطلس روستاهای کشور ترسیم شد. بدین روی، نقشهها و دادههای سکونتگاهی بهصورت لایههای اطلاعاتی در سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) درآمدند و بر روی هم منطبق شدند. از این رو، موقعیت قرارگیری سکونتگاهها ازنظر ویژگیهای توپوگرافیکی و زمینشناختی تحلیل و ارزیابی شد. درواقع عوارض و پدیدههای ژئومورفولوژیکی زیربنای سکونتگاهها مشخص و با بررسی اسناد کتابخانهای و مطالعات محققان دیگر و همچنین مطالعات و بازدیدهای میدانی متعدد، ماهیت این عارضهها آشکار شد. به عبارت دیگر، فرمها و فرایندهای ژئومورفولوژیکی بستر هر یک از سکونتگاهها مشخص و نقش آنها در شکلگیری این پدیدههای انسانی تعیین شد. درنهایت برای تحلیل الگوهای سکونتگاهی، نقشۀ ژئومورفولوژی منطقۀ موردمطالعه تهیه و بر این اساس الگوهای اصلی سکونتگاهی با عارضههای ژئومورفیک انطباق داده شد. همچنین شایان ذکر است که تهیۀ لایههای اطلاعاتی و بسیاری از نقشهها با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی انجام گرفته است. بهعلاوه، در این پژوهش از رویکرد پدیدارشناسی در تحلیل نهایی دادهها بهره گرفته شده است. پدیدارشناسی ازنظر لغوی، عبارت است از مطالعۀ پدیدهها از هر نوع و توصیف آنها با در نظر گرفتن نحوة بروز تجلی آنها، قبل از هرگونه ارزشگذاری، تأویل یا قضاوت ارزشی. در نگاه دیگر، اگر پدیدارشناسی، معناشناسی دانسته شود، معناهایی که در زندگی انسان پدیدار میشوند، نظامی معنایی را شکل میدهند. این نظام معنایی با اضافهکردن وجود به زمان و مکان به دست میآید و شناسایی آن نیز از همین راه حاصل میشود؛ یعنی شناختی مضاف به زمان و مکان که آن را تجربۀ زندگی مینامند (اعیانزاده و اباذری، 1395). پدیدارشناسی، مطالعۀ تجربۀ زیسته یا جهان زندگی است. پدیدارشناسی به جهان توجـه دارد؛ آنچنان که با یـک فرد زیسته میشود، نه جهان یا واقعیتی که چیزی جـدای از انسـان باشـد؛ بنابراین ایـن پرسـش را مطـرح میکند که تجربۀ زیسته چه نوع تجربهای است؟ زیـرا پدیدارشناسی میکوشد، معـانی را آنچنـان آشکار کند کـه در زنـدگی روزمره زیسته میشوند (چناری، 1386). پولکینگ هورن[8] توجه به تجربۀ زیسته را تلاش برای فهم یا درک معانی تجربۀ انسان میداند؛ آنچنان که زیسته میشود. همچنین بیان میدارد که جهان زندگی همان تجربهای است که بدون تفکر ارادی و متوسلشدن به طبقهبندیکردن یا مفهومسازی حاصل میشود و اغلب شامل آن چیزهایی است که مسلم فرض شده یا متداول هستند. هدف مطالعۀ جهان زندگی، بازبینی تجارب بدیهی پنداشتهشده و آشکارکردن معانی جدید یا مغفولمانده است (پولکینگ هورن، 1989). پدیدارشناسی بر پایۀ روش فلسفی هوسرل[9] قرار دارد. فرض مبنایی این فلسفه آن است که در هر تجربه، یک وجود یا ساختار حقیقی قرار دارد. پدیدارشناسی بر نحوۀ تجربۀ مردم از یک پدیدار خاص متمرکز میشود که جزء جداییناپذیر تجربه است. پدیدارشناس، چگونگی ساخت مفاهیم افراد را از تجربه و نحوۀ شکلگیری و پدیدارشدن مفاهیم گروهی یا فرهنگی توسط این مفاهیم فردی کنکاش میکند (سلیمی و شرفی، 1394).
پدیدارشناسی توصیفی یا تفسیری هدف اصلی روش تحقیق پدیدارشناسی، از خلق یک توصیف جامع از پدیدۀ تجربهشده برای دستیابی به درک ساختار ذاتی آن تا ارائۀ مفهوم تفسیری از درک پدیدۀ (بیش از توصیف آن) متفاوت است. بنابراین برخی از محققان به پیروی از هوسرل و مکتب پدیدارشناسی وی، پدیدارشناسی توصیفی را دنبال میکنند. با این حال، عدهای دیگر از پژوهشگران پدیدارشناسی تفسیری را ترجیح میدهند و در مطالعات و پژوهشهای خود استفاده میکنند. البته هر دوی آنها درست و دارای اعتبار بودهاند و معبری برای مطالعۀ تجربۀ زنده به روشهای متفاوت هستند. ازنظر هایدگر[10] (1970)، چون اشیا و دستساختهها از گذشته به فرد میرسند و در زمان حال برای مقاصد آینده استفاده میشوند، بین شکلی از بودن اشیا، انسان و ساختار زمان دارند. هدف پژوهش پدیدارشناسی، آگاهشدن از سوگیریها و پیشفرضهای فرد برای ملاحظهنکردن یا کنارنهادن آنهاست تا بدون داشتن تصوری قبلی دربارۀ اینکه چه چیزی در پژوهش به دست میآید، وارد تجربه شود. این آگاهی از اعمال نفوذ پیشفرضها یا سوگیرهای پژوهشگر در امر مطالعۀ پدیدهها جلوگیری میکند (امامی سیگارودی و همکاران، 1391). بر پایۀ روش پدیدارشناسی، در این پژوهش تجارب زیستۀ جوامع گذشته و بهویژه جوامع باستان از استقراریافتن در مناطق خشک ایران مرکزی و نحوۀ سازگاری آنها با ویژگیهای محیطی در زمانهای گذشته و سازگارشدنهایشان با تغییرات محیطی، بهخصوص کواترنر پایانی توصیف و سعی شده است که وجوه ادراکی و معرفتی جوامع گذشته در جهت ادراک محیط و تجربۀ سازگار، پویا و تطوریافته در آن تبیین و آشکار شود. در این راستا، همۀ سکونتگاههای کهن و باستانی منطقه در رابطه با عوامل و فاکتورهای محیطی، زمینشناختی، ژئومورفولوژیکی و دادههای حاصله از این مؤلفهها تحلیل شدهاند و نسبت بین سکونتگاهها با این مؤلفهها، چه به لحاظ فرم و فرایند و چه به لحاظ تاریخ زمین و تغییرات آن مشخص و بیان شده است.
بحث و نتایج در دامنههای بالادست و پاییندست شیرکوه، سکونتگاههای کوچک و بزرگ متعددی ازجمله یزد، تفت، مهریز، نیر، دهشیر و غیره ایجاد شدهاند که تعداد بسیاری از آنها قدمت زیادی دارند و بهاحتمال به دورههای باستان برمیگردند. آثار باستانی دورۀ اشکانیان دستکم در مهریز کشف شده است. هرچند فراوانی و بزرگی این سکونتگاهها در دامنههای مختلف شیرکوه نشاندهندۀ تفاوتهای چشمگیری است، به نظر میرسد که اغلب آنها تحتتأثیر عوامل محیطی و طبیعی، بهویژه برخی لندفرمها به وجود آمدهاند. بر این اساس، میزان توسعهیافتگی و تحول این سکونتگاهها تحتتأثیر مطلوبیت و مناسببودن شرایط محیطی حاکم بر این منطقه و به طور کلی ایران مرکزی بوده است. به سخن دیگر، زمانی این سکونتگاهها ایجاد شده و توسعه پیدا کردهاند که شرایط طبیعی در وضعیت بهینهای قرار داشته است. در این پژوهش عوامل و عناصر ژئومورفولوژیکی شامل ارتفاع، جهت جغرافیایی و لیتولوژی از یک سو و همچنین لندفرمهای شکلگرفته از دورههای گذشته تا عصر حاضر شامل لندفرمهای یخچالی، جریانی و یخچالی-جریانی[11] بررسی و نقش هر یک در ایجاد و تحول سکونتگاهها بررسی شده است. الف) عوامل و مؤلفههای ژئومورفولوژی مؤثر در شکلگیری سکونتگاه ارتفاع: ارتفاعات منطقه، برخلاف بسیاری از مناطق دیگر ایران و حتی سراسر جهان، از مهمترین عوامل محیطی مؤثر بر شکلگیری سکونتگاههای انسانی در منطقه بوده است و الگوی فضایی پراکنش سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه اغلب تحتتأثیر این عامل بوده است. از این رو، ارتفاعات بالای 2500 متر در دامنههای شمالی و جنوبی شیرکوه نیز از گذشتههای دور محل استقرار سکونتگاههای جوامع انسانی بوده است. هرچند تراز ارتفاعی مورداستفاده در هر یک از دامنههای مذکور یکسان نبوده است. در دامنههای جنوبی، اغلب سکونتگاهها در خط تعادل آب و یخ، یعنی ارتفاع حدود 2500 متر به وجود آمدهاند (شکل 3)؛ اما در دامنههای شمالی، گسترۀ ارتفاعی بین 2000-2700 متر استفاده شده است (شکل 3)؛ دامنههایی که در حال حاضر حدود 4 ماه از سال دمای زیر صفر درجه را تجربه میکنند؛ از این رو، این ارتفاعات در شرایط سردتر از حال حاضر قادر به جذب هیچ جمعیتی نبودهاند؛ بنابراین ایجاد این سکونتگاهها به دورههای خشکتر و گرمتر از حال حاضر در طول دورۀ هولوسن برمیگردند؛ دورههایی که شرایط بسیار خشکتری بر ایران مرکزی حاکم بوده است و جوامع انسانی برای بقا به ارتفاعات زیاد با دمای پایین و رطوبت حداقلی پناه بردهاند. در این شرایط در دامنههای مرتفع شیرکوه، هر جا لندفرم مناسبی برای ایجاد سکونتگاه انسانی وجود داشته، بهعنوان مرکز سکونتگاهی درآمده است؛ اما در دورههای سرد، سکونتگاهها بهسمت مناطق پست و حاشیۀ چالهها کویری (دریاچههای کواترنری) جابهجا شده و از ارتفاعات بالادست فاصله گرفتهاند؛ ازجملۀ این سکونتگاهها به یزد، میبد، اردکان، دهشیر، ابرکوه، ارنان و غیره اشاره میشود.
شکل (3) نمایش نقش ارتفاع در استقرار سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه Figure (3) Demonstrating the role of height in the formation of settlements in the studied area
جهت جغرافیایی: دامنههای شمالی شیرکوه به دلیل دریافت رطوبت بیشتر دریافت کمتر تابش خورشیدی، پایینبودن دما و به تبع آن تبخیرنشدن زیاد سبب شکلگیری کانونهای جمعیتی بزرگتری شده است؛ اما در دامنههای جنوبی شرایط مقداری متفاوت است. در این دامنهها سکونتگاهها کوچکتر و در ارتفاع بالاتری به نسبت دامنههای شمالی به وجود آمده است. اغلب مناطق مسکونی دامنههای شمالی در ارتفاع متوسط بین 2000 تا 2200 متری ایجاد شدهاند و در عین حال، سکونتگاهها برای دامنههای جنوبی در ارتفاع بالاتر از 2500 متر تشکیل شدهاند. بهعلاوه، دامنههای غربی شیرکوه، در مقایسه با دامنههای شرقی آن به دلیل دریافت رطوبت بیشتر از شرایط مناسبتری برای پیدایش سکونتگاه انسانی بهرهمند بودهاند. رسوبات سطحی و لیتولوژی: نقش لیتولوژی در شکلگیری و توسعۀ سکونتگاهها در منطقۀ موردمطالعه بهوضوح دیده میشود. سنگ مادر در دشتسرهای پای دامنهها، دشتهای آبرفتی و بهطور کلی سطوح پست بهطور کامل از رسوبات آبرفتی پوشیده شده است؛ از این رو، لیتولوژی نقش زیادی در شکلگیری یا توسعۀ سکونتگاهها در این بخشها ندارد؛ اما در دامنههای مرتفع شیرکوه، هر جا که سنگهای آهکی برونزدگی پیدا کردهاند، سکونتگاهی ایجاد نشده است. در عین حال، در مناطقی با لیتولوژی آذرین سکونتگاههای متعدد و به نسبت بزرگی ایجاد شده است. بهعلاوه، چون گرانیتهای تشکیلدهندۀ منطقۀ موردمطاله بهشدت در برابر دمای پایین هوازده شدهاند، از یک سو فضا و مکان مناسب را، حتی در ارتفاعات بالادست به وجود آورده و از سوی دیگر، سبب تشکیل خاک و پوشش گیاهی شده است. درواقع هوازدگی سبب هموارشدن دامنۀ کوههای با لیتولوژی گرانیتی برای ایجاد فعالیتهای انسانی از قبیل ساختوساز، کشاورزی و غیره شده است؛ به همین دلیل در دامنههای شمالی و جنوبی و بهویژه جنوب غرب با رخنمون سنگهای گرانیتی، سکونتگاهها توسعۀ به نسبت زیادی پیدا کرده است؛ در حالی که در دامنههای شمال شرقی، که آهکها برونزدگی دارند، خاک و پوشش رسوبی و بهویژه فضای مناسب برای ایجاد سکونتگاه ایجاد نشده است (شکل 4).
شکل (4) نقش لیتولوژی در شکلگیری سکونتگاههای دامنههای شیرکوه بر روی تصویر گوگل ارث Figure (4) The role of lithology in the formation of Shirkuh slope settlements on Google Earth image ب) لندفرمهای مؤثر در ایجاد سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه براساس نقشههای توپوگرافی و مطالعات میدانی مشخص شد که مهمترین لندفرمهای مؤثر و مناسب موجود برای ایجاد و توسعۀ سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه، سیرکهای یخچالی، درههای یخچالی، مخروطافکنهها، سواحل دریاچههای داخلی و تراسهای رودخانهای بوده است؛ هرچند هر یک از این لندفرمها بنا بر شرایط خاص محیطی ایران مرکزی نقش متفاوتی ایفا کرده و دارای جذابیتهای متفاوتی برای پیدایش و توسعۀ سکونتگاههای انسانی بودهاند. برخی از آنها به شکل ویژهای جوامع انسانی گذشته را جذب کرده و برخی دیگر دارای دافعه برای سکونت و تجمع جامعۀ انسانی در عصر گذشته بوده است. مسئلۀ مهم دیگر در رابطه با جاذبهها و دافعههای این لندفرمها آن است که ویژگیهای محیطی و بهویژه آبوهوایی حاکم بر هرکدام از آنها در طول دورۀ تاریخ باستانی منطقه دچار نوسان و تغییر میشده است. با نوسان و تغییر در شرایط محیطی و اقلیمی این لندفرمها، مقدار جذابیت و دافعۀ آنها نیز تغییر پیدا میکرده و سبب جذب یا کوچدادن و جابهجاشدن سکونتگاههای انسانی میشده است. در زیر مهمترین این لندفرمها بحث شده است. سیرکهای یخچالی: بهطور کلی در شیرکوه سیرکهای یخچالی متعدد و به نسبت بزرگی وجود دارد (شریفی پیچون و همکاران، 1396) که داخل اغلب سیرکهای یخچالی یک سکونتگاه واقع شده است (برای نمونه طزرجان، ده بالا، بنادک سادات و ...). تراکم و بزرگی سکونتگاهها و حتی مورفولوژی آنها بهوضوح تحتتأثیر تراکم و بزرگی سیرکهای یخچالی، مورفولوژی و ابعاد آنها بوده است. هر جا سیرکهای بزرگتری ایجاد شده است (دامنههای شمالی شیرکوه)، سکونتگاههای بزرگتری شکل گرفته و سیرکهای کوچکتر، سکونتگاههای کوچکتری را بهوجود آورده است (دامنههای جنوبی شیرکوه؛ شکل (5)). سکونتگاهها نیز بهطور کامل تابع شکل و مورفولوژی سیرکهاست. مهمترین مسئله و عاملی که سبب شکلگیری سکونتگاهها در داخل سیرکها شده، آب بوده است. سیرکها در ارتفاعات بالادست واقع شدهاند. این عارضهها یا پر از رسوب درشتدانۀ یخچالی هستند و آب ناشی از ذوب برفهای کنونی را در خود جای میدهند یا آب کوههای بالادست را داخل خود تجمیع میکنند. مهمتر آنکه در منطقۀ موردمطالعه، تودههای ضخیم آهکی و دولومیتی در بالای گرانیتها قرار گرفتهاند و آب حاصل از بارش را در خود ذخیره میکنند. آبهای ذخیرهشده در محل تلاقی گرانیتها، بهعنوان لایۀ نفوذناپذیر، به شکل چشمههای سطحی بیرون آمدهاند (مانند چشمه غربال بیز مهریز و تامهر تفت). علاوه بر آن، هوازدگی گرانیتها تحتتأثیر شرایط یخبندانهای گذشته سبب شکلگیری خاک به نسبت مناسب برای کشاورزی و باغداری داخل این سیرکها شده است. همچنین سیرکهای دامنههای شمالی شیرکوه بارش بیشتری را دریافت میکنند و دمای پایینتری نیز به نسبت مناطق پاییندست دارند. این امر سبب ایجاد پوشش گیاهی و مرتعی شده است و کشاورزی آن به آب کمتری در طول سال نیاز دارد؛ بنابراین به نظر میرسد که اینگونه سکونتگاهها در دورههای بسیار خشک هولوسن و پس از پسروی یخچالها در کواترنر پایانی شکل گرفته و ساکنان منطقه بهدنبال آب تا ارتفاعات بالادست حرکت و داخل این سیرکها تجمع پیدا کردهاند.
شکل(5) سیرکهای دامنههای شمالی و کانونهای سکونتگاهی واقع در آنها بر روی تصویر گوگل ارث (تصویر سمت راست) و بر روی نقشۀ زمینشناسی (تصویر سمت چپ). Figure (5) the cirques of the northern slopes and settlements located in them on the GoogleEarth image (right image) and on the geological map (left image)
درههای یخچالی: درههای یخچالی نیز تا حدودی مانند سیرکهای یخچالی در شکلدهی به استقرار جوامع انسانی عمل کردهاند. با این تفاوت که ارتفاع به نسبت پایینتری دارند؛ از این رو، بهاحتمال بهعنوان منطقۀ حایل و میانی ارتفاعات و دشتها عمل میکردهاند. بدین معنی که در دورههای سرد مردم بهسمت مناطق دشتی و ارتفاعات پست روی میآورده و در دورههای گرمتر بهتدریج بهسمت ارتفاعات حرکت میکردهاند. مورد مهم دیگر در ارتباط با سکونتگاههای واقع در داخل این درهها آن است که فضا و وسعت درهها تعیینکنندۀ وسعت و ابعاد سکونتگاهها بوده است. درواقع هر جا درهها باز، سکونتگاههای بزرگتری ایجاد شدهاند. بزرگترین درههای یخچالی در دامنههای شمالی و غربی شیرکوه ایجاد شدهاند (شکل 6). این درهها آب به نسبت زیادی دارند و خاک ضخیمتر و تکاملیافتهتری داخل آنها ایجاد شده است. وسعت و بزرگی درههای این منطقه از شیرکوه سبب شده که سکونتگاههای بزرگی نیز در این بخش از دامنههای شیرکوه ایجاد شود. هرچند درههای عظیمی در دامنههای شمالی شیرکوه ایجاد شده است، به دلیل جنس آهکی آنها، وسعت کمتری پیدا کرده و فضای محدودی برای ایجاد سکونتگاهی به وجود آمده است. در دامنههای غربی شیرکوه، مانند درۀ سانیچ، به دلیل گرانیتیبودن جنس سنگها، دره بیشتر وسعت پیدا کرده و فضای مطلوبتری را برای شکلگیری سکونتگاهها بهوجود آورده است؛ از این رو، در امتداد دره از پایین تا ارتفاع بالای 2600 متر محل استقرار جامعۀ انسانی بوده است.
شکل (6) درههای یخچالی دامنههای شمالی شیرکوه Figure (6) Glacial valleys on the northern slopes of Shirkuh
مخروطافکنهها: مخروطافکنههای بزرگ و متعددی در پاییندست دامنههای شیرکوه به وجود آمده (شریفی پیچون و شیرانی، 1396 و 1398) که در حال حاضر و در گذشته محل مناسبی برای ایجاد سکونتگاهها نبوده است. این مسئله برخلاف بیشتر مناطق دیگر دنیا و ازجمله ایران است؛ زیرا تمدنهای بزرگ ایران ازجمله تمدنهای بزرگ دامنههای جنوبی البرز مانند منطقه تهران، قزوین، بسیاری دیگر از مناطق غربی (دامنههای زاگرس)، شمال غربی، مناطق جنوبی و جنوب شرقی ایران بر روی این نوع عارضه ایجاد شدهاند؛ در حالی که این مسئله در دامنههای شیرکوه برخلاف پیشبینی و پیشانگارهها صدق نمیکند؛ با وجود آنکه مخروطافکنههای متعدد و بسیار بزرگی در دامنههای مختلف با جهات متفاوت جغرافیایی شکل گرفته است (شریفی و شیرانی، 1398)؛ مخروطافکنههایی که ازنظر تئوری آب و خاک حاصلخیزی دارند و اغلب پوشش گیاهی به نسبت متراکم و مناسبی را دارا هستند؛ همچنین ازنظر ناهمواری شیب بسیار مناسبی برای شکلگیری سکونتگاه و حجم زیادی از مواد شن و ماسه و حتی سنگ برای ساختوسازها دارند. تحلیل و بررسی مخروطافکنههای دامنههای مختلف شیرکوه نشاندهندۀ آن است که اغلب آنها فعال بوده و در دورههای اخیر هولوسن فعالیت شدید سیلاب را تجربه کردهاند؛ بنابراین سیلابهای شدید مهمترین عامل در شکلنگرفتن سکونتگاه بر روی این نوع عارضه بوده است. البته در برخی مواقع، قاعدۀ مخروطافکنهها بهعنوان بستر سکونتگاه استفاده میشده است؛ زیرا در مخروطافکنههای بزرگ، سیلاب تهدیدی جدی برای قاعدۀ مخروطافکنه به شمار نمیرود. شهر یزد، ازجملۀ این سکونتگاههاست که در ساحل دریاچۀ کواترنری یزد-میبد و در قاعدۀ مخروطافکنههای مهریز در شرق و جنوب شرق و تفت در غرب و جنوب غرب شکل گرفته است. مهریز و روستاهای پیرامون آن هم اگرچه بر روی مخروطافکنه قرار گرفته است و قدمت زیادی دارد، دیواره ایجادشده بر اثر فعالیت گسل در پلیو-پلئیستوسن در بالای شهر، سبب جلوگیری از ورود سیل به این سکونتگاه و تخریب آن شده است؛ همچنین این مخروطافکنه بسیار قدیمی است و به دورۀ آغازین پلیوکواترنری، یعنی بسیار قبلتر از زمان شکلگیری سکونتگاهها در این منطقه در کواترنر پایانی برمیگردد.
شکل (7) نشاندهندۀ تعدادی از مخروطافکنههای متعدد و بزرگ دامنههای شیرکوه است که هیچ سکونتگاهی را در خود جای ندادهاند. Figure (7) Display of a number of numerous and large alluvial fans on the slopes of Shirkuh that do not accommodate any settlement.
حاشیۀ چالههای کویری: برخی از سکونتگاههای یزد در حاشیۀ چالههای ساختمانی (کویرهای کنونی) قرار گرفتهاند که هیچ سنخیتی با سایر سکونتگاهها از یک سو و شرایط محیطی و طبیعی منطقه در حال حاضر ندارند؛ از این رو، بهاحتمال این کانونهای سکونتگاهی در گذشتههای دورتر و شرایط اقلیمی و محیطی متفاوتتر از حال حاضر شکل گرفتهاند. مطالعات نشاندهندۀ آن است که این چالهها در دورههای سرد کواترنر پر از آب میشده است و به شکل دریاچه درآمدهاند. سواحل این دریاچهها در ایران مرکزی مناطق جذاب برای شکلگیری و توسعۀ سکونتگاهها بوده است و بسیاری از شهرهای بزرگ ایران مرکزی میراث این شرایط و این دوره اقلیمی هستند (رامشت و همکاران، 1379). بر این اساس، بسیاری از سکونتگاههای کهن این منطقه از ایران ازجمله میبد، اردکان، یزد، ابرکوه، دهشیر و نقاط سکونتگاهی کوچک دیگر مانند گاریزات، رشکوئیه و ارنان حاصل این شرایط هستند.
تراسهای رودخانهای: رودخانه رودخانههای فصلی مناطق خشک اغلب تأثیر زیادی در شکلگیری و توسعۀ سکونتگاههای این مناطق ندارند؛ زیرا آب این رودخانهها موقتی بوده است و قابل اتکا برای استقرار دائمی جوامع انسانی نیست. بهعلاوه، این رودخانههای خشک (مسیلها) به دلیل رژیم بارشی ایران مرکزی ازنظر بالاآمدگی آب و طغیان آنها برای هر نوع ساختوساز پیرامون خود بسیار پرخطر هستند. درواقع به این دلیل که ایران مرکزی تحتتأثیر بارشهای رگباری و شدید موسمی در فصل تابستان است، خطر طغیان این رودخانهها باعث شده است که بهطور تقریبی هیچ نوع سکونتگاهی پیرامون آنها شکل نگیرد. با وجود این، در منطقۀ موردمطالعه دو سکونتگاه تفت و فراشاه در دامنههای غربی شیرکوه در امتداد مسیل تفت ایجاد شدهاند که به نظر این دو سکونتگاه بسیار جدید بوده و پس از توسعۀ شهر یزد بهعنوان مناطق ییلاقی یزد به وجود آمدهاند. باید توجه داشت که عرض دره-رودخانه تفت توسط جریان یخ در دورههای یخچالی کواترنری و تکتونیک جدید نیز بهشدت گسترش پیدا کرده و تکتونیک جنبا سبب بالاآمدگی رسوبات آبرفتی سواحل دره-رودخانه شده و فضای به نسبت مناسب و مطلوبی را برای ایجاد کانونهای سکونتگاهی به وجود آورده است (شکل 8).
شکل (8) نمایش موقعیت کانونهای سکونتگاهی بر روی تراس دره-رودخانۀ گسترشیافتۀ یزد Figure (8) The location of settlements on the terrace of the extended valley-river of Yazd
ج( جابهجایی عمودی سکونتگاههای دامنههای شیرکوه تحلیل نقشهها و مطالعات میدانی نشاندهندۀ آن است که سکونتگاههای منطقۀ موردمطالعه در سطوح ارتفاعی مختلفی شکل گرفتهاند. ارتفاعاتی که ازنظر شرایط محیطی و بهویژه عناصر اقلیمی (دما و رطوبت) تفاوتهای چشمگیری با هم دارند. درواقع برخی از این سکونتگاهها در ارتفاعات بسیار زیاد (حدود 2700 متر) و برخی در ارتفاعات پایین (حدود 1200 متر) و حاشیۀ چالههای ساختمانی (چالههای کویری) و با اختلاف ارتفاع بسیار زیاد (1500 متر) شکل گرفته است (جدول 1) که هیچ سنخیت و شباهت محیطی و اقلیمی با هم ندارند. از آنجا که در شرایط یکسان و پایدار اقلیمی، همواره کانونهای جذاب سکونتگاهی در سطوح ارتفاعی واحد و مشخص، با دارابودن شرایط مطلوب زیست-انسانی شکل میگیرد، تفاوت بسیار جدی در سطوح ارتفاعی این کانونها ناشی از شکلگیری آنها در دورههای مختلف تاریخی و شرایط اقلیمی و محیطی متفاوت است. بر این اساس گفته میشود، در دورههای سرد کواترنری، ارتفاعات امکان جذب جوامع انسانی و شکلگیری سکونتگاه را نداشته است. در این شرایط، سکونتگاهها به بخشهای پاییندست ارتفاعی انتقال پیدا میکرده است. سکونتگاههای حاشیۀ چالههای کویری حاصل این شرایط و دورههای اقلیمی هستند؛ اما در دورههای خشک یا گرم، حاشیۀ چالهها شرایط زیستی خود را از دست داده و جوامع محلی مجبور به ترک منطقه یا رفتن به ارتفاعات بالادست شدهاند. درههای یخچالی بهاحتمال بهعنوان منطقۀ حایل و گذار به هنگام جابهجایی بین ارتفاعات و نقاط پست عمل میکرده است. د) الگوی سکونتگاههای شیرکوه الگوی پراکندگی سکونتگاههای محدودۀ شیرکوه در وهلۀ اول تحتتأثیر ارتفاع و جهت جغرافیایی و در وهلۀ بعد فضا یا لندفرم مطلوب برای ایجاد سکونتگاه بوده است. بر این اساس، سکونتگاهها در دامنههای شمالی و جنوبی الگوی متفاوتی را نشان میدهند؛ بهگونهای که در دامنههای جنوبی، اغلب آنها تحتتأثیر عامل ارتفاع بوده و در یک محدودۀ خط تراز ارتفاعی، بین 2500-2600 متر، یعنی محدودۀ پاییندست سیرکها یا همان خط تعادل آب و یخ قرار داشتهاند (شکل 9). در ارتفاعات بالادست این بخش از منطقۀ موردمطالعه فضای مطلوب برای ایجاد سکونتگاه وجود نداشته است؛ در حالی که سطوح ارتفاعی پایینتر، سطوح هموار و آبرفتی (مخروطافکنه و دشتسر) بوده و ازنظر بستر و فضای فیزیکی شرایط به غایت مطلوبی داشته است؛ اما ازنظر سایر مؤلفههای مطلوب سکونتگاهی، ازجمله دما و رطوبت، شرایط مناسبی نداشته و به همین دلیل در دورههای خشک کواترنر پایانی موردتوجه قرار نگرفته است (شکل 9). در دامنههای شمالی شیرکوه، این وضعیت تفاوت چشمگیری را نشان داده و تنها شباهت آن با دامنههای جنوبی در الگوی سکونتگاهی، تأثیر مؤلفههای دما و رطوبت در این بخش از منطقه در شکلگیری و توسعۀ کانونهای سکونتگاهی بوده است. در این جهت دامنهها، الگوهای سکونتگاهی نشاندهندۀ پراکندگی بیشتری هستند و در گسترۀ ارتفاعی بسیار بیشتری، بین محدودۀ 1700 تا 2600 متر قرار گرفتهاند (شکل 9 و جدول 1)؛ هرچند در این بخش از دامنهها نیز مانند دامنههای جنوبی، ابعاد و ویژگی لندفرمها تعیینکنندۀ ابعاد و ویژگی کانون سکونتگاهی بوده است. شرایط محیطی دامنههای شمالی، بهویژه ازنظر رطوبتی، امکان پیدایش کانونهای سکونتگاهی بزرگ را در گسترۀ ارتفاعی بیشتری فراهم کرده است؛ در حالی که در دامنههای جنوبی، تنها کانونهای سکونتگاهی کوچک و در سطح ارتفاعی مشخص و محدودی ایجاد شدهاند؛ همچنین از عوامل مؤثر و مهم دیگر در شکلگیری کانونهای سکونتگاهی در منطقۀ موردمطالعه، لیتولوژی است. از این نظر، هر جایی از منطقه که گرانیتها و گرانیتوئیدها گسترش و رخنمون بیشتری دارند، بهویژه اگر تودههای آهکی بهعنوان منابع مطلوب ذخیرۀ آب بر روی اینگونه از سنگها قرار گرفته باشد، شرایط مطلوبتری برای ایجاد کانونهای سکونتگاهی فراهم شده است. سکونتگاههای سانیچ، ده بالا، طزرجان و بنادک سادات ازجملۀ آنها هستند (شکل 9).
شکل (9) نحوۀ پراکندگی و الگوی استقرار سکونتگاههای محدودۀ دامنههای شیرکوه بر روی نقشۀ ژئومورفولوژی Figure (9) Distribution manner and settlement pattern of Shirkuh slopes on the geomorphological map
جدول (1) ارائۀ لندفرم محل استقرار کانونهای سکونتگاهی دامنههای شیرکوه و خط ارتفاعی آنها Table (1) Presentation the settlements of Shirkuh slopes and the characteristics of their bed landforms
بدین ترتیب، نتایج بررسیها و مشاهدات نشاندهندۀ آن بود که عمدۀ سکونتگاههای منطقه داخل سیرکها و در مرحلۀ بعد درههای یخچالی دورههای سرد پلئیستوسن قرار گرفتهاند (جدول 2). مطالعات تاریخی این سکونتگاهها نیز حاکی از قدمت زیاد آنهاست؛ در حالی که سکونتگاههای واقع بر روی تراسهای رودخانهای ازجمله تفت بسیار جدید بوده و بهعنوان منطقۀ ییلاقی و تفرجگاهی یزد ساخته شده است. با وجود این، هیچ سکونتگاهی بر روی مخروطافکنهها، تا قبل از دو-سه دهۀ اخیر ساخته نشده است (شکل 9؛ جداول 1 و 2)
نتیجهگیری مطالعات میدانی متعدد و تحلیل دادهها و نقشهها نشاندهندۀ آن بود که لندفرمهای یخچالی ازجمله سیرکها و در مرحلۀ بعد درههای یخچالی مهمترین عامل در شکلگیری سکونتگاههای انسانی در محدودۀ شیرکوه یزد بوده است. بدین سخن، اغلب سیرکها و درههای یخچالی موجود در منطقه از گذشتههای دور تاکنون بهعنوان کانون سکونتگاهی انسانی بهرهبرداری شده است. با وجود این، در بسیاری از موارد ویژگیهای زمینشناسی، بهویژه لیتولوژی و همچنین جهت جغرافیایی و ارتفاع نیز در این امر دخالت نموده و در شکلگیری و توسعۀ سکونتگاهها نقش چشمگیری ایفا کردهاند. مطالعات و مشاهدات نشاندهندۀ آن بود که سکونتگاههای منطقه پس از شکلگیری در یک مکان و فضای جغرافیایی مشخص و بهصورت ثابت قرار نداشتهاند، بلکه با تغییرات محیطی و آبوهوایی تغییرات در مکان و الگوی پراکندگی آنها نیز ایجاد شده است. مطالعات مختلف در ایران مرکزی و مناطق پیرامون یزد حاکی از آن است که آبوهوای یزد، هم ازنظر دمایی و هم ازنظر رطوبتی در کواترنر تغییرات زیادی پیدا کرده است. این تغییرات، سبب تغییر و جابهجایی افقی و عمودی در سکونتگاهها میشده است. از آنجا که تغییرات اقلیمی تحتتأثیر ارتفاعات حجیم و بلند شیرکوه بوده، تغییرات اقلیمی سبب جابهجایی عمودی در سکونتگاهها میشده است. در دورههای سرد، سکونتگاهها بهسمت پاییندست و حاشیۀ چالههای کویرهای کنونی (دریاچههای قدیم) و در دورههای گرم و خشک بهسمت ارتفاعات بالادست به شکل تدریجی حرکت میکردهاند. از این نظر، درههای یخچالی به نظر منطقۀ حایلی بوده که در زمان تغییرات اقلیمی و محیطی استفاده میشده است. این مسئله هم در دامنههای شمالی و هم در دامنههای جنوبی شیرکوه اتفاق افتاده است. با این تفاوت که علاوه بر مؤلفههای دما و رطوبت، لندفرمهای مطلوب برای ایجاد سکونتگاه نیز نقش ایفا کرده است. درواقع عامل ارتفاع نقش اساسی در شکلگیری سکونتگاهها ایجاد کرده و با تغییر در دما، سکونتگاهها نیز در ارتفاعات مختلف جابهجا شده است؛ هرچند میزان ارتفاع در دامنههای مختلف شیرکوه نقش یکسانی نداشته است؛ زیرا علاوه بر عامل ارتفاع، جهت جغرافیایی دامنهها نیز اثرگذار بوده است. بهطوری که در دامنههای جنوبی سکونتگاههای فراوان و متعدد و در عین حال، کوچک شکل گرفته است؛ در حالی که در دامنههای شمالی، به دلیل رطوبت بالا و دمای پایینتر و البته شکلگیری لندفرمهای مناسبتر، سکونتگاههای بزرگتری ایجاد شده است. باید به نقش تودههای گرانیتی و گرانیتوئیدی هم در ایجاد فضای مناسب این سکونتگاهها اشاره داشت؛ زیرا مناطقی با برونزدگیهای گرانیتی، هوازدگی و تخریب بیشتری پیدا کرده و فضای مناسبتری در آنها به وجود آمده است؛ همچنین بخشهایی از منطقه که تودههای آهکی ضخیم بر روی تودههای گرانیتی و گرانیتوئیدی قرار گرفتهاند، مانند حفرههای سیرک، شرایط مطلوبی را ازنظر منابع آب و خاک مناسب برای جوامع انسانی فراهم کرده است. به این صورت که تودههای آهکی رویی شرایط مناسبی را برای نفوذ و ذخیره آبهای حاصل از بارشهای به نسبت زیاد بر روی کوه شیرکوه مهیا کرده که این آبها پس از برخورد با لایۀ نفوذناپذیر زیرین، یعنی تودههای گرانیتی، داخل حفرههای سیرک و امتداد درههای یخچالی به شکل چشمۀ جاری شدهاند؛ درنتیجه لندفرمهای یخچالی ارتفاعات بالادست نقش اولیه و اساسی را در شکلگیری کانونهای مدنی ایران مرکزی و محدودۀ یزد ایفا کردهاند. بر پایۀ این نظر، در دورههای سرد یخچالی، کانونهای مدنی و سکونتگاهی بهسمت ارتفاعات پاییندست و حاشیۀ چالههای ساختمانی حرکت و استقرار پیدا کردهاند؛ از این رو، گفته میشود، کانونهای مدنی حاشیۀ چالهها قدمت بسیار زیادی دارند؛ در حالی که سایر کانونهای سکونتگاهی بهاحتمال پس از عقبنشینی و پسروی یخچالها در دوران هولوسن، بهویژه در دورههای بسیار خشک و گرم هولوسن شکل گرفتهاند؛ هرچند باید در نظر داشت که کانونهای سکونتگاهی سرد، پتانسیل توسعۀ زیادی نداشتهاند؛ زیرا این کانونها مبتنی بر سیرکهای پراکنده و ازنظر فضایی محدود و غیر متمرکز بوده و پتانسیل جذب جمعیت زیاد را نداشتهاند. از نتایج مهم دیگر این پژوهش، آن است که برخلاف سایر مناطق دیگر ایران، مخروطافکنهها نقش و جذابیتی در شکلگیری و توسعۀ کانونهای سکونتگاهی ایران مرکزی و در محدودۀ یزد نداشتهاند. این امر به نظر بیشتر به دلیل فعالبودن مخروطافکنهها و سیلابیبودن آنها تحتتأثیر بارشهای سنگین موسمی در فصل گرم در این منطقه بوده است. درواقع در بیشتر مناطق ایران اغلب سکونتگاهها بر روی اشکال تراکمی ناشی از فعالیت آب مانند مخروطافکنهها، دشتهای آبرفتی و پادگانههای رودخانهای قرار گرفته است؛ اما این بخش از ایران از این الگو تبعیت نکرده و الگوی خاص و منحصربهفرد خود را تحتتأثیر شرایط متفاوت محیطی دنبال کرده است؛ از این رو، گفته میشود، مهمترین عامل در شکلگیری، توسعه یا جابهجایی سکونتگاههای این منطقه تناوب رطوبت و برودت هوا بوده است؛ به همین دلیل مخروطافکنههای منطقه، برخلاف بیشتر مناطق دیگر ایران و حتی تمدنهای باستانی آن، مکان مناسبی برای شکلگیری سکونتگاهها نبوده است. این عارضهها خود نتیجۀ اینگونه از بارشها و سیلابهای ناشی از آن بوده است. با وجود این، در انتهای قاعدۀ پارهای مخروطافکنههای عظیم، گاه شهرهایی مانند فهرج ایجاد شده است؛ جایی که خطر سیلاب بسیار ناچیز است. رودخانهها و تراسهای حاشیۀ آنها نیز دارای چنین وضعیتی بودهاند. طغیان شدید آنها و سیلابیشدنشان، تحتتأثیر بارشهای موسمی سبب شده است که هیچگاه حاشیۀ رودخانهها موردتوجه جوامع باستانی تا حال حاضر نباشد. بهعلاوه آنکه این رودخانه موقتی و سیلابی بوده و ازنظر منابع آب ناپایدار بودهاند. بهطور کلی گفته میشود، الگوی فضایی سکونتگاههای منطقۀ یزد، بهویژه از دورۀ باستان تا قبل از چند دهۀ اخیر، تابع ویژگیهای محیطی و سیستمهای اقلیمی حاکم بر آن بوده است. این عامل نیز خود تحتتأثیر ارتفاع، جهت جغرافیایی و ویژگیهای زمینشناختی و ژئومورفولوژیکی قرار داشته است. با تغییر در ویژگیهای سیستمهای اقلیمی و به تبع آن سیستمهای مورفوکلیماتیک، سکونتگاهها به شکل عمودی و در امتداد جهتهای جغرافیایی جابهجا میشدهاند. به سخن دیگر، شکلگیری سکونتگاهی در ارتفاعات مختلف مرتبط با دورههای مختلف اقلیمی بوده و هر دورهای سطوح ارتفاعی متفاوتی را برای سکونتگزینی و استقرار جوامع انسانی دیکته میکرده است که در این میان نقش برودت و رطوبت و تغییرات آنها در منطقه بسیار محسوس و چشمگیر است.
[1]. Horton [2]. Deng [3] . Oslon [5] . Dhunshir Gad [6]. Isernia [7] . Chalcolithic [8] . Polkinghorne [11] . Glacio-fluvial | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع
ابراهیمی جمنانی، لیلا و پسندی، معصومه (۱۳۹۳). بررسی نقش عوامل جغرافیای طبیعی در شکلگیری و توسعۀ سکونتگاهها (نمونۀ موردی: شهر کلاردشت)، دومین کنگرۀ تخصصی مدیریت شهری ایران، ساری، مرکز همایشهای توسعه ایران.
استعلاجی، علیرضا و قدیری معصوم، مجتبی (1384). بررسی عوامل جغرافیایی در نظام استقرار سکونتگاهها با تأکید بر تکنیکهای کمی (مطالعۀ موردی: ناحیۀ ویلکیج از توابع شهرستان نمین)، پژوهشهای جغرافیایی، شمارۀ 53، 136-12.
اعیانزاده، بهزاد و اباذری، رامین (1395). بررسی دیدگاه فلسفی پدیدارشناسی ازنظر ادموند هوسرل، دومین کنفرانس بینالمللی انسان، معماری، عمران و شهر، 18 اسفند، تبریز.
امامی سیگارودی، عبدالحسین، دهقان نیری، ناهید، رهنورد، زهرا و نوری، سعید (1391). روششناسی تحقیق کیفی: پدیدارشناسی، پرستاری، و مامایی جامعنگر، دورۀ 22، شمارۀ 68، ص 63-56.
امینی، صدرالدین و کلانتری، محمدرضا (1374). مطالعۀ پترولوژی و ژئوشیمی باتولیت گرانیتوئیدی شیرکوه یزد، نخستین همایش علمی سالانۀ انجمن زمینشناسی ایران، صص 64-61.
اسفندیاری، مهدیه (1392). نقش عوامل ژئومورفیک بر توسعه فیزیکی شهر اراک بهمنظور تدوین مدل دادۀ مفهومی، پایاننامۀ کارشناسی ارشد به راهنمایی منیژه قهرودی، دانشگاه شهید بهشتی، دانشکدۀ علوم زمین، گروه جغرافیا.
امیراحمدی، ابوالقاسم و همکاران (1399). بررسی آثار یخچالهای دوران کواترنر در ارتفاعات بینالود و تاثیر آن در توسعۀ مدنیت دشت نیشابور، فصلنامۀ جغرافیا و مطالعات محیطی، سال نهم، شمارۀ 33، صص 128-119.
امیراحمدی، ابوالقاسم، مقصودی، اکبر و احمدی، طیبه (1390). بررسی آثار یخچالی کواترنر و تأثیر آن بر عدم شکلگیری مدنیت و سکونتگاه مهم شهری در دشت آسپاس، مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقهای، دورۀ 3، شمارۀ 10، صص 80 -61.
انتظاری نجفآبادی، مژگان و فاطمه، یوسفی (1392). ارزیابی تأثیر عوامل ژئومورفولوژی در توسعۀ شهرنشینی شهر سنندج، مجلۀ علمی-پژوهشی برنامهریزی فضایی، سال سوم، شماره پیاپی 4، صص 94-77.
باباجمالی، فرهاد (1393). آلومتری تولید یخ و هویت مکانی زیستگاههای ایران مرکزی، جغرافیا و برنامهریزی محیطی، سال 25، شمارۀ 53، صص 24-11.
حمیدیان، علیرضا، شکاری بادی، علی و امیراحمدی، ابوالقاسم (1395). بررسی نقش فرم و فرایندهای ژئومورفولوژی دامنههای شمالی ارتفاعات کرکس در پراکنش سکونتگاههای انسانی، مطالعات جغرافیایی مناطق خشک، دورۀ 7، شمارۀ 26، صص 38-23.
جعفری، محمد و استعلاجی، علیرضا (1393). نقش عوامل طبیعی در آرایش فضایی سکونتگاههای روستایی شهرستان ماهنشان، فصلنامۀ جغرافیا و مطالعات محیطی، سال سوم، شمارۀ 10، صص 39ـ29.
چناری، مهین (1386). مقایسه هوسرل، هایدگر و گادامر با محک روششناسی، مجلۀ پژوهشهای فلسفی -کلامی ، شمارۀ 34، صص 138-113.
داستان، داریوش و همکاران (1391). تبیین تأثیر فرم و فرایندهای ژئومورفیک در سکونتگاه شهری یاسوج، دو فصلنامۀ پژوهشهای بومشناسی شهری، سال سوم، شمارۀ 8، صص 50-37.
رامشت، محمد حسین (1380). دریاچه های دوران چهارم بستر تبلور و گسترش مدنیت در ایران، تحقیقات جغرافیایی، دورۀ 16 شمارۀ پیاپی 60، صص 111-90.
رامشت، محمد حسین، عباسی، علیرضا و منتظری، مجید (1379). تحول تاریخ طبیعی زایندهرود و شکلگیری مدنیت در حاشیۀ آن، مجلۀ پژوهشی علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دورۀ 11، شمارۀ 1-2، صص 116-101.
رجایی، عبدالحمید (1382). کاربرد ژئومورفولوژی در آمایش سرزمین و مدیریت محیط، چاپ دوم، نشر قومس، تهران.
زمردیان، محمدجعفر (1387). ژئومورفولوژی ایران، درونی، جلد اول، چاپ هفتم، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
سلیمی، محمدرضا و شرفی، روحانگیز (1394). بررسی ساختار وابعاد روشِ تحقیقِ کیفیِ پدیدارشناسی، کنفرانس بینالمللی علوم انسانی، روانشناختی و علوم اجتماعی، تهران، مرکز همایش های بینالمللی صداوسیما 27 آبانماه.
شریفی پیچون، محمد و شیرانی، مائده (1396). اثرات جهت جغرافیایی دامنه بر ابعاد مخروطافکنه (نمونۀ موردی: شیرکوه-یزد(، فصلنامه مطالعات جغرافیایی مناطق خشک، دوره 7، شماره 28، صص 122-105.
شریفی پیچون، محمد، طاهری نژاد، کاظم، زارع، فاطمه (1396). شواهد ژئومورفولوژی آثار یخچالی در عصر پلئیستوسن (نمونۀ موردی: حوزۀ دشت ابراهیمآباد یزد)، فصلنامه کواترنری ایران، دورۀ 3، شمارۀ 1، صص 28-15.
شریفی پیچون، محمد و شیرانی، مائده (1398). بررسی اثرات جهت جغرافیایی دامنهها بر حجم مخروطافکنه (مطالعۀ موردی: شیرکوه یزد)، پژوهشهای ژئومورفولوژی کمی، دورۀ 7، شمارۀ 4، صص 72-54.
شهماری اردجانی، رفعت (1394). جایگاه نقشه ژئومورفولوژی در توسعه فیزیکی سکونتگاههای شهرستان آستارا، مطالعات برنامهریزی سکونتگاههای انسانی، سال دهم، شمارۀ 30، صص 98-85.
شهماری اردجانی، رفعت (1395). تحلیل ویژگی واحدهای ژئومورفولوژیکی مؤثر در استقرار و شکلگیری سکونتگاههای شمال غرب استان گیلان، پژوهشهای جغرافیای انسانی، دورۀ 48، شمارۀ 1، صص 140-125.
شیبی، مریم و همکاران (1390). سازوکار جایگیری باتولیت گرانیتوییدی شیرکوه با استفاده از روش فابریک مغناطیسی، مجلۀ علوم زمین، سال بیست و دوم، شمارۀ 87، صص 122-113.
صیدایی، سید اسکندر و نوروزی آورگانی، اصغر (1389). تحلیل الگوهای استقرار فضایی سکونتگاههای روستایی در استان چهارمحال و بختیاری، جغرافیا و توسعه، دورۀ 8، شمارۀ پیاپی 18، صص 68-53.
غلامیراد، زهرا و شریعتپناهی، مجید (1392). بررسی جایگاه عوامل طبیعی در استقرار سکونتگاههای روستایی استان کرمانشاه براساس مدل فرایند تحلسل سلسلهمراتبی و با استفاده از GIS، فصلنامۀ جغرافیایی سرزمین، دورۀ 10، شمارۀ 37، ص 76-55.
فاضلنیا، غریب و همکاران (1393). تحلیلی بر عوامل طبیعی موثر در پراکنش و استقرار سکونتگاههای روستایی در شهرستان سیرجان، فصلنامۀ برنامهریزی منطقهای، سال چهارم، شمارۀ 16، ص 124-109.
مقصودی، مهران و همکاران (۱۳۹۱). نقش مخروطافکنهها در توزیع سکونتگاههای پیش از تاریخ از دیدگاه زمین باستانشناسی (مطالعۀ موردی: مخروط افکنۀ جاجرود و حاجی عرب)، پژوهشهای جغرافیای طبیعی، شمارۀ 82، صص 22-1.
مقصودی، مهران، حمید گنجائیان و مژده فریدونی کردستانی (۱۳۹۴). بررسی نقش عوامل طبیعی در توزیع سکونتگاههای روستایی با استفاده از GIS وGeoda (مطالعۀ موردی: شهرستان مریوان)، دومین کنفرانس علمی پژوهشی افقهای نوین در علوم جغرافیا و برنامریزی، معماری و شهرسازی ایران، تهران، انجمن توسعه و ترویج علوم و فنون بنیادی.
مرادی، محمود و علیزاده، حمید (1392). بررسی و تحلیل نظام پراکنش فضایی سکونتگاههای روستایی با تأکید بر عوامل محیطی و با استفاده از GIS (مطالعۀ موردی: دهستان فرح شهرستان سربیشه). فصلنامۀ جغرافیا و مطالعات محیطی، شمارۀ 150، صص 135ـ121.
نبوی، محمد حسن (1355). دیباچهای بر زمینشناسی ایران، تهران، انتشارات سازمان زمینشناسی کشور.
نمکی، محمد و همکاران (1387). نقش عوامل محیطی در آرایش فضایی سکونتگاههای روستایی (مطالعۀ موردی: حوزه آبخیز مهاباد)، مجلۀ علمی - پژوهشی علوم و مهندسی آبخیزداری ایران، شمارۀ 5، صص 20-11.
References
Aucelli, P. P., Valente, E., Di Paola, G., Amato, V., Cesarano, M., Cozzolino, M., ..., & Rosskopf, C. M. (2020). The influence of the geological–geomorphological setting on human settlements and historical urban development: The case study of Isernia (southern Italy). Journal of Maps, 1-10.
Ballabh, H., Pillay, S., & Hariram, V. (2014). Morphometric factors influencing settlements in the lesser Himalayas: A case study of the Dhundsir Gad, a tributary of the Alaknanda River. Journal of Human Ecology, 46(2), 165-176.
Deng, H., Chen, Y. Y., Jia, J. Y., Mo, D., & Zhou, K. (2009). Distribution patterns of the ancient cultural sites in the middle reaches of the Yangtze River since 8500 BP. Acta Geographica Sinica, 64(9), 1113-1125.
Horton, B. (2004). Human responses to Holocene sea level change in the Persian Gulf. University of Pennsylvania and University of Durham UK.
González, P. C. and Ballester, J. P. (2011). Geomorphology, geoarchaeology, and ancient settlement in the Valencian Gulf (Spain). Méditerranée, Revue géographique des pays méditerranéens, Journal of Mediterranean Geography, (117), 61-72.
Olson, E. J. (2012). Climate, Environment, Geomorphology, and Settlement during the Preceramic Period at the Salinas de Chao, North Coast of Peru.
Paichoon, M. S. (2021). Tectonic geomorphology and Quaternary evolution of playas: A case study of Ernan Playa, central Iran. Arabian Journal of Geosciences, 14(13).
Pareta, K. and Prasad, S. (2012). Geomorphic effects on urban expansion: A case study of a small town in central India. 14th Annual International Conference and Exhibition on Geospatial Information Technology and Applications (7-9 February 2012), Proceedings, 1-9.
Polkinghorne, D. E. (1989). Phenomenological research methods. In Existential-Phenomenological Perspectives in Psychology (pp. 41-60), Springer, Boston, MA.
Sharifi Paichoon, M. and Shirani, M. (2017). The effect of the geographical direction on alluvial fan dimensions (Case study: Shirkouh-Yazd). Journal of Arid Regions Geographics Studies, Vol. 7(28), 105-122.
Sharifi Paichoon, M. (2020). Analysis of the origin, formation, and development of sand ramps on the eastern slopes of Shirkouh, Yazd, Central Iran. Geomorphology, 351, 106-891.
Sharifi Paichoon, M. (2021). Tectonic geomorphology and Quaternary evolution of playas: A case study of Ernan Playa, central Iran. Arabian Journal of Geosciences, 14(13).
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 620 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 338 |