تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,339 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,949,305 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,980,156 |
ارزیابی تحلیلی پژوهشهای حوزۀ مطالعاتی فن بیان در نشریۀ علمی فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 13، شماره 4 - شماره پیاپی 37، دی 1400، صفحه 47-64 اصل مقاله (1.1 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/liar.2021.130718.2069 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیرزاد طایفی* 1؛ سمانه منصوری آلهاشم2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریات علمی، محور کلیدی در انتقال و گسترش دانش در زمینههای مختلف مطالعاتی محسوب میشوند و ارتقا و اعتلای امر پژوهش وامدار فعالیتهایی است که در این نشریات انجام میگیرد؛ بنابراین رویکردهای تحلیلی و آسیبشناختی بهمنظور تبیین نکات مثبت و منفی این پژوهشها، بهبهترینوجه تأثیر و کاربرد آنها را بیان خواهد کرد. گستردگی پژوهش درزمینۀ علوم بلاغی، بهویژه حوزۀ مطالعاتی علم بیان، بهعنوان شاخصترین قالب انتقال و گسترش دانش ادبی، اهمیت تحلیل قلمرو محتوایی و روششناختی این پژوهشها را بیشازپیش آشکار میسازد؛ بنابراین، این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی به ارزیابی محتوا و ساختار مقالات جامعۀ آماری هدف (28 مقاله) میپردازد و به این نکته رهنمون میشود که پارهای از مقالات در مواجهه با ساختار، دچار ضعفهایی هستند و برخی دیگر ازنظر محتوا و سطوح بهرهگیری منابع، از اصول تخطی کردهاند؛ هرچند پژوهشهای شاخص و کاربردی نیز در این فصلنامه کم نیستند؛ ازاینرو به سبب ماهیت علمی که چنین پژوهشهایی به مطالعات ادبی میبخشند، کمک شایانی در رد تفکری دارند که در آن ادبیات امری ذوقی و غیرعلمی پنداشته میشود. انتظار میرود پژوهش حاضر زمینهای فراهم کند که نشریات علمی، اصول شاخصی را در شیوهنامۀ خود بگنجانند که در مرجعیتبخشی و ارتقای سطح کیفی مطالعات حوزۀ علوم بلاغی با محوریت علم بیان، بیشازپیش مؤثر باشد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلاغت؛ پژوهشهای حوزۀ صنایع بیان؛ ساختار؛ محتوا؛ نشریۀ فنون ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه مسائل بلاغی یکی از عمدهترین رویکردهای پژوهشی در گسترۀ زبان و ادبیات فارسی به حساب میآید که در آن، کاربرد صنایع ادبی و چگونگی بیانِ معانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. البته چنین رویکردی به آثار ادبی، قدمتی دیرینه دارد. در ابتدای امر، توجه مردم غیرعرب به اسلام، بحث دربارۀ اعجاز قرآن کریم را ایجاب کرد و بر این مبنا، تدوین علوم بلاغی برای اثبات چگونگی این اعجاز ضرورت یافت؛ البته «قبل از آن در میان اعراب جاهلی بحث بلاغت که همان ایراد سخن به مقتضای حال و مقام است، به گونهای ابتدایی و غیرآگاهانه از روند علمی آینده، مطرح بود» (رضوانی نوین، 1395: 3). پس از تدوین بهصورت دانشی مستقل نیز شناسایی کلام عالی از دانی، مشخصۀ اصلی این علم شمرده شد و اینگونه بود که آثار متفاوتی از این منظر بررسی و نقد شد و نوآوریهای فراوانی در این زمینه شکل گرفت؛ چنانکه «قدامة بن جعفر (متوفای 377 هجری) در نقدالشعر برای بلاغت عربی، قواعدی به سبک کتب یونانی تدوین کرد ... یا علی بن عبدالعزیز جرجانی در کتاب الوساطة بین المتنبی و خصومه کوشید تا میان متنبی شاعر و مخالفانش وساطت کند و با بیان اصول ادبی معروف روزگار خود، به بیان محاسن و معایب شعر شاعران پیشین و فنون بلاغت پرداخت» (منصوری، 1391: 9) و آثار دیگری که هریک بهشکلی ابداعی در این زمینه سخن راندند؛ اما از قرن پنجم به بعد، نقد بلاغی بهویژه حوزۀ بیان از تحرک و پویایی ایستاد و بهنوعی جمود و واپسگرایی دچار شد؛ چنانکه دیگر شاهد نوآوری چندی در این حوزه نبودیم؛ به همین دلیل، تحلیل زیباییهای ادبی و بیان رابطۀ محتوا و شکل در دور و تسلسل محصور ماند. هرچند نباید، خلاقیت و نوآوریهای پژوهشگرانی چون فروزانفر در سخن سخنوران (1384)، زرینکوب در با کاروان حله (1399)، شفیعیکدکنی در صور خیال در شعر فارسی (1399) و فتوحی در بلاغت تصویر (1398) را نادیده گرفت، اما رونق گذشتۀ این علوم دیگر بازنگشت. نباید ازنظر دور داشت که اگرچه این علوم، علومی کهن به شمار میآیند، تا زمانی که بیان عواطف و انفعالات روح آدمی سیری پایانناپذیر دارد و در هر عصر و زمانی رنگی دیگرگون به خود میگیرد، علوم ادبی نیز ناگزیر بهمقتضای آن نیاز به ترقّی و تکامل خواهد داشت که همۀ اینها مرهون پژوهشهای علمی است که با ساختار و محتوایی نوین این زمینه را فراهم آورد. 1-1. پرسشهای پژوهش ساختار مقالات حوزۀ مطالعاتی فن بیان در نشریۀ علمی فنون ادبی، تا چه سطحی با معیارهای علمی ساختار و روششناسی پژوهش مطابقت دارد؟ پژوهشگران نوشتههای حاضر، تا چه حدّی در مسیر نقد و کیفیتبخشی به تحقیقات، گام برداشتهاند؟ میزان کیفیت و قابلیت بهرهگیری پژوهشگران از محتوای پژوهشهای مورد بررسی حوزۀ مطالعاتی علم بیان، در نشریۀ فنون ادبی، در چه حدّی است؟ 2-1. فرضیههای پژوهش با مطالعۀ روشمند و دقیق ساختار پژوهشهای جامعۀ آماری، سیر رو به بهبود را در رعایت ساختار و روش پژوهش در این نشریه شاهدیم؛ چنانکه در پژوهشهای منتشرشده در شمارههای پایانی، گرایش به سمت پژوهشهای روشمحور و ساختارمند محسوس است. هرچند در پارهای از پژوهشها تنها به توصیف محتوا و مضمون آثار ادبی و صنایع بیانی اکتفا گردیده و نظرگاه جدیدی حاصل نشده است، اما غالب پژوهشها با افزودن بر ادراک خواننده، افقهای نوینی را پیش روی وی قرار میدهند. تحلیل محتوای پژوهشهای جامعۀ آماری و مقایسۀ مقالات سالهای اخیر با مقالات پیشین، پویایی و تحرک آشکاری را نمایان میسازد که تا حدودی رکود محتوایی دهههای گذشتۀ پژوهشهای حوزۀ بیان را جبران میکند و افقهای نوینی را پیش روی خواننده قرار میدهد. 3-1. روش پژوهش در این پژوهش، ضمن تأکید بر مسائل بنیادین روششناسی ساختار و مؤلفههای تحلیل محتوایی در پژوهشهای ادبی، به ارزیابی و تحلیل ساختار و محتوای پژوهشهای حوزۀ مطالعاتی علم بیان در نشریۀ علمی فنون ادبی، بهعنوان زمینۀ اصلی بحث پرداخته شده است. درعینحال با جمعآوری دادهها و اطلاعات و بهرهگیری از روش کمّی و آماری و تحلیل کیفی مبتنی بر استقرای تام، جستار را پیش برده و درنهایت با استناد بخشیدن یافتهها به منابع و اسناد کتابخانهای، نقاط ضعف و قوّت پژوهشهای هدف را تبیین کردهایم؛ چراکه این روش مناسبترین شیوه برای چنین موضوعاتی است. 4-1. پیشینۀ پژوهش ارزیابی نقاط قوّت و ضعف متون ادبی، قدمتی بهدرازای تاریخ بشر دارد؛ چراکه نیاز فطری آدمی به کمالجویی از همان آغاز حیات پیوسته او را بهسوی دستیابی به روشهای برتری نسبت به روشهای آزموده سوق داد؛ روشهایی که نیل به مقصود را تسریع و مسیر آن را هموار سازد. نقد روشهای علمی و کشف روشهای نوین، از تسرّی همین نیاز فطری در حیطۀ مسائل علمی حکایت دارد؛ بنابراین نقد و ارزیابی که از زمان پیدایش آغازین آثار ادبی ظهور کرد، در سالهای اخیر با گسترش نشریات، صبغۀ علمیتری به خود گرفت و با رشد چشمگیر، شالودۀ پژوهشهای متعددی را پایهریزی کرد که ازجملۀ آنها مقالۀ «ارزیابی انتقادی مقالات ادبی دانشگاهی از دیدگاه هژمونی ایدئولوژیک و روششناسی» (رضوانیان و کیانی بارفروشی، 1396) است که به علل آنچه بحران پژوهشهای ادبی در حوزۀ زبان و ادبیات فارسی خوانده میشود، در ابعاد و سطوح مختلف به نگارش درآمد. مقالۀ دیگری با عنوان «بررسی و نقد مقالات علمی- پژوهشی مرتبط با ادبیات در دهۀ 1380 شمسی» (راز و رضی، 1393) تدوین شده است که در آن به کاستیهایی چون: ضعف روششناختی، غلبۀ رویکرد توصیفی، تکراری بودن محتوای شمار زیادی از مقالات و... در پژوهشهای مورد مطالعه تأکید شده است: رسالهای نیز با عنوان «روششناسی پژوهشهای ادبی همراه با نقد و تحلیل روششناسانۀ پایانامههای دکتری منتخب رشتۀ زبان و ادبیات فارسی» (قبول، 1390) با راهنمایی محمدعلی غلامینژاد به نگارش درآمده که در آن نیز بهصورت مبسوط، ضعفها و کاستیهای پژوهشهای مورد بررسی از جنبۀ روششناسی بیان شده است. همچنین در پایانامۀ روحالله رضوانی نوین با عنوان «بررسی و تحلیل پژوهشهای بلاغی در حوزۀ غزلیات شمس» (1395) ـ همانگونه که عنوان پایانامه گویاست ـ با نگاه همهجانبه به پژوهشهای مورد بررسی، در کنار ضعفها و کاستیها، محاسن این نوع پژوهشها نیز بهتفصیل بیان شده است. 5-1. ضرورت و اهمیت پژوهش افزایش شمار نشریات علمی- پژوهشی در محدودۀ زبان و ادب فارسی و بهموازات آن افزایش پژوهشها در حوزۀ مطالعاتی علم بیان ایجاب میکند که برای بهبود کیفی پژوهشهای پیش رو، بهطور جدیتری به ارزیابی و تحلیل پژوهشهای پیشین پرداخته شود تا ضمن روزآمدسازی اطلاعات و دانشها در انتقال اطلاعات و تجربیات به پژوهشگران این حوزه نیز تسریع انجام گیرد و متعاقباً با کاستن از نقاط ضعف و کاستیها به نقاط قوت این نوع پژوهشها افزوده شود؛ اگرچه نمیتوان کارآمدی پژوهشهای اینچنینی را در تمامی زمینههای پژوهشی انکار کرد. 6-1. مبانی نظری تحلیل و ارزیابی آثار ادبی با پیشینهای دیرینه، دستاورد بزرگ تاریخ بشری بهحساب میآید. هرچند قدمت آثار مدون در این زمینه به افلاطون و ارسطو برمیگردد، اما برای تعیین چارچوب «دقیق و صحیح تحقیق علمی، عمری فراتر از یک ربع قرن نمیتوان قائل شد» (ریاحی، 1389: 9). به عبارتی سادهتر، استفاده از روشهای صحیح یک تحقیق علمی به پنجاه سال اخیر میرسد که این خود بازگوکنندۀ تأثیر شگرف نقد و ارزیابی علمی آثار پژوهشی است. چون پژوهشگر در مواجهه با متن، از یک سو با لایۀ بیرونی و ظاهری و از سوی دیگر با لایۀ پنهان معنا و محتوا روبروست و تأثیر ساختار بر محتوا و برعکس نیز غیرقابلاجتناب است، در طرح چارچوبها و اصول کلی پژوهشهای ادبی، «توجه به فراسوی متن اهمیت ویژهای مییابد» (پک، 1382: 105). بر این اساس آنچه اصول کلی ارزیابی و تحلیل آثار پژوهشی را شکل میدهد، میتواند در دو محور بررسی شود:
- عوامل ساختاری و روششناسی پژوهش؛ - مؤلفههای مهم در تحلیل محتوایی و مفاهیم تخصصی متن. هرکدام از موارد بالا، جایگاه ویژهای در نقد متن دارند؛ بههمانمیزان که انتقال اطلاعات به مخاطب درگرو نحوۀ بیان درست محتواست، ساختار مطلوب ظاهری نیز حکایت از علمیبودن محتوا دارد؛ پس نباید یکی را فدای دیگری کرد. 1-6-1. عوامل ساختاری و روششناختی پژوهش اگر ساختار و روششناسی پژوهش را مجموعۀ راهبردهای مسیر پژوهش، از انتخاب عنوان تا نتیجهگیری بدانیم، طبیعی است که هر علمی باتوجه به موضوع و مبانی، ساختار مختص به خود را داشته باشد تا اندیشمندان آن حوزه به یاری آن با سازماندهی اطلاعاتی که بر پایۀ فرضیه یا سؤال اولیۀ مطرحشده است، یافتهها و اندیشههای نوینی را شکل دهند. بهطورکلی دربارۀ عناصر ساختاری مناسب برای پژوهشهای علمی، قواعدی را صاحبنظران این حوزه برشمردهاند که باتوجه به آنها میتوان برای پژوهشهای ادبی، عناصر ساختاری مخصوص به خود تعیین کرد تا بهکمک آن، «هم متخصص ادبیاتشناس درک روشنی از تخصص خویش داشته باشد و هم پژوهشگری که از رشتۀ دیگری برای همکاری میانرشتهای به جانب ادبیات می آید [و] نیازمند آگاهی از فرایندها و روشهای مطالعات ادبی و زوایا و خبایای دانش ادبیاتشناسی است» (فتوحی، 1396: 13-14)، به دریافت درخوری نائل آید. حافظنیا ساختار عناصر پژوهش را در این موارد خلاصه کرده است: عنوان مقاله، چکیده، مقدمه، روشتحقیق، اطلاعات و دادهها، تجزیهوتحلیل، نتیجهگیری، شناسایی و تصدیق، منابع (حافظنیا، 1382: 303-304) و یا در پژوهشی دیگر، اساس ساختار پژوهش را در مراحل «پیبردن به مسئله، جستوجوی پیشینه، تدوین فرضیه، مشاهده و آزمون فرضیه، پذیرش، رد یا تعدیل فرضیه» (سرمد و بازرگان، 1376: 23) میدانند. نشریۀ فنون ادبی در شیوهنامۀ نگارش مقالات، بر رعایت روش تحقیق علمی و بیان پیشینۀ تحقیق تأکید دارد که باتوجه به این تقسیمبندیها و محتوای پژوهشهای ادبی، مؤلفههایی چون: عنوان، چکیده، کلیدواژه، درآمد، پرسش پژوهش، فرضیۀ پژوهش، روشتحقیق، پیشینۀ پژوهش، ضرورت و اهمیت پژوهش، مبانی نظری، تجزیهوتحلیل، نتیجهگیری و منابع را میتوان الگوی ثابت ساختاری در پژوهشهای ادبی درنظر گرفت. 2-6-1. مؤلفههای مهم در تحلیل و ارزیابی محتوایی پژوهش در بحث محتوای پژوهش، تمرکز عمده بر روی دستاورد یا نقش اثر پژوهشی در پیشرفت علمی است؛ به عبارتی دقیقتر، پژوهشگر باید در این بخش از اثر، بهصورت کاملاً روشن و بدون ابهام، مزایا و دستاوردهای پژوهش را بیان کند. اگرچه از همان ابتدا کموبیش به این موارد اشارهای رفته و خود نگارنده به کاری که انجام میدهد، کاملاً واقف است، اگر با مهارت کلامی خاص نتواند آن را به مخاطب انتقال دهد، ارزش دستاورد از سوی مخاطب درک نخواهد شد. درواقع اگر ما «دادهها را اطلاعات انبوهی بدانیم که در هر موضوعی از رسانهها و ابزارهای گوناگون با آن روبرو هستیم و اطلاعات را صورت طبقهبندی و تحلیل علمی شدۀ دادهها [در نظر بگیریم، محتوا درواقع دانشی میشود که از ترکیب این دو حاصل میشود و] همان صورتهای استنتاج و کشفشدۀ جدیدی است که بر بنیان اطلاعات دقیق و صحیح منطبق با روششناسی علمی خاص خود حاصل میشود. خرد ابزاری است که در کل این فرایند، بهصورت تفکر انتقادی در تبدیل دادهها به اطلاعات و اطلاعات به محتوا، مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما مقصود از آن بهعنوان هدف نهایی، نگرش مستقل، منطقی و علمی است که برای یک پژوهشگر متفکر به وجود میآید» (غلامینژاد و قبول، به نقل از آبوت، 1386: 182)؛ پس باتوجه به توضیحات، مبنا و معیار در پژوهشهای کیفی، عقل و استدلال است. چون پژوهشگران رشتههای مختلف علوم باتوجه به حیطۀ تخصصی آن علم به تحلیل و تبیین محتوا میپردازند، پژوهشگر ادبی باتوجه به وجه ممیّزۀ این شاخۀ علمی، کار کیفی خود را با سؤال آغاز میکند و در طول کار، همواره در هر مرحله خود را ناگزیر از ارائۀ فرضیه و پاسخگویی به آن میداند؛ پس بر اساس این شیوۀ تحقیق، مشارکت پژوهشگر در جمعآوری اطلاعات و درک بالای وی از موضوع، ضروری مینماید. البته این بدان معنی نیست که «تحقیق کیفی حالت قضاوت ذهنی، تعصبنگری و یکسونگری به خود [بگیرد]... بلکه پژوهشگر تحقیق کیفی از این امر آگاه است، همۀ تحقیقاتی که در [این زمینه] انجام میشوند، دستخوش اعمال نظر شخصی قرار خواهند گرفت و بر همین اساس کسی که تحقیق کیفی انجام میدهد، میکوشد تا دامنۀ بحث را به معرفتشناسی بکشاند و راهکارهایی ارائه نماید که قابلاعتماد و اعتبار بودن تحقیق را تضمین نماید» (مارشال، 1377: 10). با این توضیحات، مؤلفههای مهم در تحلیل و ارزیابی محتوایی پژوهش را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد: - محتوا بازگوکنندۀ دستاوردها و نوآوریهای پژوهش در حوزۀ تحت مطالعۀ خویش باشد و خلأهای تحقیقاتی در حوزۀ مطالعاتی مربوط را برطرف کند که نشریۀ فنون ادبی نیز بر این مسئله تأکید دارد. - پژوهشْ حاصل استدلال عقلانی باشد و از استدلال مصادره به مطلوب و برداشت شخصی در آن پرهیز شود. - شواهد کافی برای هر تعریف و پیوندی میان تعاریف ارائهشده در هر حوزه با شواهد موجود، وجود داشته باشد. - منابع مورد استفاده در پژوهش بهروز و جزو منابع دستهاول باشد؛ همانگونه که نشریۀ فنون ادبی نویسندگان را ملزم به استفاده از منابع معتبر و اصیل میداند.
پژوهشهای علمی برحسب اینکه در کدامیک از نشریات به چاپ رسیده باشند، از ارزش و اعتبار متفاوتی برخوردار خواهند بود؛ چراکه نشریات در ایران به سه دسته زیر تقسیم میشوند: نشریات علمی- پژوهشی که چاپ دستاوردهای جدید علمی را عهدهدارند و نشریات علمی- ترویجی و نشریات علمی- تخصّصی که وظیفۀ نشر یافتههای موجود به زبان و بیانی سادهتر را برعهده دارند؛ ازاینرو اعتبار مجلات علمی- پژوهشی، بیشتر از مجلات علمی- ترویجی و علمی- تخصّصی است و نشریۀ فنون ادبی بهعنوان یکی از مجلات تراز اول علمی- پژوهشی، عهدهدار رسالتهای خاصی است که انتظار میرود پژوهشهای چاپشده، در مسیر برآوردهکردن آنها گام بردارند. با این دیدگاه که «مقالههای علمی و دانشگاهی، رسمی و جدی و از نظر روش و هدف با مقالههای عادی متفاوت هستند؛ بر اساس روش و نوع دیدگاه و هدفی که دارند، ماهیت جداگانهای خواهند داشت» (هاشمی مرفّه، 1392: 11)، در این پژوهش به ارزیابی مقالات 13 دورۀ نشریۀ فنون ادبی؛ پرداختهایم که از مجموع 324 مقالۀ چاپشده، 28 مقاله به مبحث بیان و مفاهیم آن اختصاص داشتند که در پژوهش حاضر سعی براین است تا برای تحلیل عمیقتر این پژوهشها، تمامی مؤلفههای ساختاری و محتوایی آنها تحلیل و ارزیابی شود. 1-2 عوامل ساختاری و روششناختی پژوهش برای نگارش مقالۀ علمی، علاوه بر دانش تخصصی، آشنایی با اصول و ساختارهایی نیز ضرورت دارد که اغلب ازطریق آموزش و ممارست در نوشتن به دست میآید. در این مقاله، سعی بر این است که مهمترین عناصر تشکیلدهندۀ یک پژوهش علمی، بیان و چگونگی بهکارگیری این عناصر در پژوهشهای جامعۀ آماری رصد شود. گفتنی است مؤلفههایی که ذیل عنوان عناصر ساختاری مطرح میگردند، اگرچه جزو مؤلفههای اساسی یک پژوهش اصیل بهحساب میآیند، در پارهای از موارد، الزامی به قید آنها به تفکیک وجود ندارد و کافی است به نحوی به این مؤلفهها در ساختار مقاله اشاره شده باشد که ما نیز در بررسی مقالات، بنا را بر این اصل میگذاریم. 1-1-2. عنوان عنوان نخستین تصویری است که از پژوهش در مقابل ذهن و دیدگان مخاطب قرار میگیرد و درعینحال تمامی مؤلفهها و عناصر ساختاری پژوهش را در خود دارد؛ ازاینرو میتوان صراحت، گویایی و اختصار و جامع و مانع بودن را از خصایص آن برشمرد (فتوحی، 1385: 125). اگر هدف از نگارش مقالات را انتقال دانشهای جدید به پویندگان آن بدانیم، عنوان مقاله، کلیدی برای دستیابی به آنها در بانکهای اطلاعاتی بهحساب میآید و این مسئله، خود گویا و شفاف بودن آن را ایجاب میکند؛ بهنحوی که این گویایی بهتنهایی بازتابدهندۀ تمامیت محتوای مقاله باشد؛ بنابراین طبیعی است که برای جلوگیری از انحراف مسیر پژوهشگران، عنوان عاری از کلمات اضافی باشد.
2-1-2. چکیده چکیده، حالت فشردۀ تمامی دادهها و اطلاعات موجود در پژوهش است، بنابراین تمامیت مقاله باید در آن گنجانده شده و برای ترغیب خواننده به خواندن، از جذابیت و گیرایی خاصی برخوردار باشد؛ ازاینرو میتوان ساختار درونی معیّنی برای آن قائل شد که در این صورت باید حاوی «مطالبی دربارۀ ضرورت پرداختن به موضوع، فرضیه یا سؤال تحقیق، روش تحقیق و تجزیهوتحلیل و نتیجهگیری باشد» (حافظنیا، 1382: 304). درعینحال، تعداد کلمات آن نباید، متجاوز از 200 کلمه- بر اساس شیوهنامۀ نشریۀ فنون ادبی- باشد.
3-1-2. کلیدواژه از واژگانی که بیشترین ارتباط معنایی را با عنوان و محتوای مقاله دارند، بهگونهای که با درج آنها در بانکهای اطلاعاتی، تسهیل در امر جستوجو فراهم میآید، تحت عنوان کلیدواژه یاد میشود. ازاینرو طبیعتاً داشتن تناسب کافی با موضوع مقاله، اصلی ضروری در آن بهحساب میآید (فتوحی، 1385: 129). البته محدودیتی در تعداد کلمات کلیدواژه نیز وجود دارد که اصولاً بین 3 تا 7 کلمه متغیر است.
4-1-2. مقدمه مقدمه، پیشدرآمد و مدخل ورود به بحث اصلی است؛ بهگونهای که آمادهسازی ذهن مخاطب، برای ورود به بحث از کارکردهای آن به شمار میآید؛ ازاینرو ضروری است، در مقدمه «باتوجه به نیاز و سطح مخاطبان و ضمن پرهیز از حاشیهپردازی، مدخلی برای ورود به بحث اصلی باز شود» (چهرئی و همکاران، 1386، 23) و در آن «به مبانی نظری موضوع مقاله... اهمیت مسئله و موضوع و ابعاد آن» (حافظنیا، 1382: 304)، پرداخته گردد. با توجه به این موارد، طبیعتاً ترغیبکننده و برانگیزاننده بودن آن ضرورتی اجتنابناپذیر خواهد بود.
5-1-2. بیان مسئله آدمی به سبب برخورداری از قوای تعقل و تفکر، همواره در پی اندیشیدن به جهان اطراف خویش، مجهولات فراوانی را با تمام وجود درک میکند. در حوزۀ علوم مختلف نیز وضع بر همین منوال است؛ بنابراین برای معلومکردن این مجهولاتْ کافی است، پژوهشگر با بیان صریح و روشن مسئلهای که موجبات پژوهش و بحث را اقتضا میکند، مسیر پژوهش را مشخص کند و در آن گام بر دارد. طبیعی است که «اگر پژوهشگر نتواند مسئلۀ پژوهش را بهخوبی تبیین کند، نمیتواند نتیجۀ مطلوبی از پژوهش خود حاصل کند. این تعاریف خود حاکی از آن است که مسئله باید در روشن کردن امری مجهول بکوشد یا موضوع تازهای را بیان کند که در این صورت اهمیت بحث و ارزیابی را خواهد داشت.
6-1-2. اهداف پژوهش اگر هدف یک پژوهش را در شرح، پیشبینی و بازکردن گرهای از یک مسئلۀ علمی بدانیم، در این صورت همزمان با پیدایش مسئلۀ پژوهش، هدف نیز در ذهن نگارنده شکل میگیرد؛ لذا تا هدفی نباشد، پژوهشی خلق نخواهد شد. سایر عناصر ساختاری پژوهش، چون سؤالها و فرضیههای پژوهش نیز، بر پایۀ هدف به وجود میآیند؛ ازاینرو با تبیین دقیق هدف پژوهش از سوی نگارنده، مسیر پژوهش هموار و از انحراف پیشگیری میشود؛ بنابراین ارزش و اعتبار کار پژوهشی بر مبنای هدفی است که دنبال میکند.
7-1-2. پرسشها و فرضیههای پژوهش نوآوری و نبوغ پژوهش، بستگی به پرسشهای پژوهش و فرضیههایی دارد که در پاسخ به این پرسشها مطرح میشود؛ بنابراین طبیعتاً پویایی پژوهشهای علمی و جهتدهی به آنها در گرو طرح سؤال و در پی آن فرضیهسازی است؛ چراکه «فرضیهسازی بهعنوان یکی از مراحل حساس تحقیق ... به محقق کمک میکند تا از بین طرق متعدد رسیدن به مقصد، تنها چند مورد آن را که بیش از همه نزدیکتر به مقصد به نظر میرسد، برگزیند و سهلالوصولترین راهها و محتملترین جهتها را برای رسیدن به هدف تحقیق انتخاب کند» (حافظنیا، 1382: 109)؛ ازاینرو بین فرضیه و سؤال پژوهش، باید ارتباط منطقی وجود داشته باشد و فرضیه بهصورت جملۀ خبری در جواب پرسش پژوهش بیان شود؛ بنابراین «وجود فرضیه، پژوهشگر ادبیات را به سراغ کارآمدتری و بهتری منابع و مآخذ در پیوند با مسئلۀ پژوهش میبرد و وی را در تشخیص پیشینۀ پژوهشی موضوع مطالعۀ خود یاری میدهد. همچنین استراتژی پژوهش را معیّن میکند و چارچوب مناسبی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوریشده و نتیجهگیری از آنها به دست میدهد» (جابری و غلامی، 1399: 11).
8-1-2. پیشینۀ پژوهش
پیشینۀ پژوهش، مطالعۀ گذشتۀ موضوعی خاص است که «طی آن پژوهشگر، متون و آثار موجود در زمینۀ پژوهش را شناسایی و بر اساس یک الگوی مشخص و با در نظر داشتن هدف پژوهش خود، آنها را بررسی، تحلیل و نقد میکند تا بتواند در راستای پژوهش خود از آنها استفاده کند» (پریرخ و فتاحی، 1384: 19)؛ بنابراین در این بخش، پژوهشگر با مطالعۀ پژوهشهای پیشین و بررسی ارتباط آنها با یکدیگر و با پژوهش حاضر، گزارشی نو از مطالب و اطلاعات موجود، ارائه میدهد که میزان پیشرفت کارهای پژوهشی در زمینۀ موجود را مشخص و شیوۀ ادامۀ مسیر را تبیین میکند و اینگونه کار خود را در مسیر تلاشهای پیشین، پی میگیرد و درعینحال از نتایج اطلاعات پژوهشهای پیشین برای شناسایی راهحل و روش مناسبی برای پیشبرد مسیر، بهره میگیرد. بهگونهای میتوان گفت «نویسندگان به آثاری که ربطی موضوعی با نوشتۀ آنان دارد، ارجاع میدهند و بدینوسیله کار خود را اعتبار میبخشند؛ یعنی به عنوان شاهد از آنها استفاده میکنند تا سخن خود را تأیید نمایند یا تفاوت رویکرد آنها را با دیدگاه خویش بیان کنند» (هاشمی مرّفه، 1392: 58) 9-1-2. روش تحقیق اگر پژوهش را اهتمام آدمی، برای کشف یک حقیقت یا آشکارکردن یک مجهول یا پاسخ به یک سؤال بدانیم، شیوه و تکنیکهایی که پژوهشگر «بایستی اتخاذ کند تا او را هرچه دقیقتر، آسانتر، سریعتر و ارزانتر در دستیابی به پاسخ یا پاسخهایی برای پرسش یا پرسشهای تحقیقی مورد نظر کمک کند» (امانی، 1383: 93)، روش تحقیق نام میگیرد. طبیعی است که شاخصهایی برای یاری پژوهشگر در انتخاب روش، وجود داشته باشد که ازجملۀ آنها «هدفها، ماهیت موضوع پژوهش، امکانات اجرائی پژوهش» (ریاحی، 1389: 47) و چگونگی گردآوری دادههاست.
2- 2. مؤلفههای مهم در تحلیل و ارزیابی محتوایی پژوهش نشریات مهمترین ابزار ارتباط علمی به حساب میآیند که روشمندی آنها در ارائۀ یافتهها و مطالب، به ارزش و اعتبار آنها میافزاید؛ درعینحال رعایت چارچوب و اصول و معیارهای اساسی که حاوی تمامی جوانب علمی و حتی اخلاقی پژوهش در حین نگارش مقاله باشد، جزو ملزومات و ضروریات یک پژوهش علمی محسوب میشود. بهرغم وجود تفاوتهای مختلف در محتوای پژوهشهای علمی، میتوان به مؤلفههای مشترک در این زمینه دستیافت؛ بنابراین در این بخش از پژوهش، پس از بررسی ساختار و روششناسی، بخشی از فرایند پژوهش که به درونمایه و محتوا مربوط است، ارزیابی میشود. درونمایه و محتوا «فکر اصلی و مسلط در هر اثری است؛ خط یا رشتهای که در خلال اثر کشیده میشود ... و جهت فکری و ادراکی نویسندهاش را نشان میدهد. [توجه به این نکته حائز اهمیت است که] درونمایه با موضوع اثر تفاوت دارد. موضوع، اندیشهای کلی است که زیربنای [اثر] قرار میگیرد و درونمایه از آن به دست میآید» (داد، 1390: 218). درواقع این مرحله به چگونگی ارزیابی و آزمون فرضیههای بیانشده و روشهایی که پژوهشگر با تکیه بر عقل و استدلال در جهت به کارگیری یافتههای خویش برای دستیابی به هدف پژوهش و پاسخگویی به پرسشهای خود به کار میگیرد؛ مربوط است.
نتیجهگیری ازآنجا که مطالعات و پژوهشهای حوزۀ زبان و ادبیات فارسی، بهویژه علم بیان، مانند سایر حوزههای علمی، نیازمند ارتقا و اعتلای کیفی است، در پژوهش حاضر با استفاده از مؤلفههای ارزیابی سطح کیفی مقالات، پژوهشهای موجود در حوزۀ علم بیان در نشریۀ فنون ادبی، بررسی و ارزیابی شد و به این نتیجه رهنمون شد که بیتوجهی به برخی از مؤلفههای ساختاری و محتوایی در پژوهشهای این نشریه، ضعف در محتوا یا ساختار برخی از مقالات را سبب شده است که باتوجه به ارائۀ درصد تناسب هر بخش از مقالات با مؤلفههای اصیل ساختار و محتوای مقاله به تفکیک، نتایج زیر از ارزیابی پژوهشهای جامعۀ آماری حاصل شد: در بخش عنوان: تحلیل و ارزیابیها حکایت از آن دارد که با وجود رعایت اصول ساختاری در انتخاب عنوان، تلاش اندکی برای نوآوری و ابتکار در امر پژوهش در این حوزه صورت گرفته که بهگونهای از رکود فکری انجامیده است. چکیده: متناسب نبودن ساختار چکیدۀ اغلب مقالات جامعۀ آماری، نشانگر این است که مخاطب با خواندن این بخش از مقالات، قادر نخواهد بود، تصویر کلی از مقاله را در ذهن خود خلق کند. در این میان نبودِ جذابیت متن نیز مزید بر علت میشود و او را از ادامۀ مطالعه بازمیدارد. کلیدواژه: اگرچه در اغلب مقالات، کلیدواژه مطابق با اصول و موازین ساختاری و محتوایی پژوهش اصیل است، در پژوهشهای جامعۀ آماری، مقالاتی نیز وجود دارند که حتی ازنظر تعداد کلمات با شیوهنامۀ نشریه مغایرت دارند. مقدمه: متن مقدمه در مقالات جامعۀ آماری، از روشنی و روانی نسبتاً درخوری برخوردار است که این امر، جذابیت و گیرایی متن را بهدنبال دارد. بیان مسئله: باوجود اهمیت فراوان این بخش در ساختار پژوهشهای علمی، متأسفانه شاهدیم که تنها 42/ 21درصد از مقالات، به این مقوله اشاره کردهاند که در آنها نیز بیان مسئله اهمیت و روزآمدی چندان ندارد. اهداف پژوهش: تنها در 57/3درصد از مقالات، به هدف پژوهش اشاره رفته است که همین درصد اندک بهخوبی از عهدۀ بیان روشن و تناسب بین هدف و واقعیت و سازگاری محتوا با هدف و حرکت سیر پژوهش به سمت هدف، برآمده است. پرسشها و فرضیههای پژوهش: تنها 42/ 21درصد از مقالات جامعۀ آماری، به تبیین پرسشهای پژوهش پرداختهاند که روشن و گویا و مطابق هدف هستند؛ اما در هیچکدام از مقالات، به فرضیه اشاره نشده است. با نگرش به توجه اندک پژوهشهای مورد نظر به هدف و پرسشها و فرضیههای پژوهش، مخاطب نمیتواند، تصویر روشنی از مسیر پژوهش حاصل کند که این خود ضعف پژوهش محسوب میشود. پیشینۀ پژوهش: باوجود تأکید شیوهنامۀ نشریه، بر ذکر پیشینۀ تحقیق، متأسفانه شاهدیم که تنها در 57/53درصد از مقالات جامعۀ آماری، به پیشینۀ پژوهش اشاره کردهاند و در باقی پژوهشها حتی در خلال متن نیز اشارهای به آن نشده است. روشتحقیق: 28/14درصد از مقالات جامعۀ آماری، دارای روشتحقیق هستند که بهروشنی بیانشده و متناسب با موضوع است؛ هرچند در هیچ مقالهای به چرایی انتخاب نوع روش، اشاره نشده است. - با تحلیل و ارزیابی محتوای پژوهشهای جامعۀ آماری، بر اساس مؤلفههای شاخص پژوهشهای اصیل، به این نتیجه میرسیم که محتوای پژوهشهای بررسیشده از کیفت درخور و ایدئالی نسبت به ساختار پژوهشها برخوردارند و این بازگوکنندۀ این است که پژوهشگران تسلط و آگاهی کافی نسبت به حوزۀ موردپژوهش دارند. درعینحال درصد پایین نوآوری در عنوان و محتوا باتوجه به مقالات نگارش یافته در این زمینه، ضعفی است که میتوان آن را به بیتوجهی به پیشینه نیز نسبت داد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقالات و پایانامهها
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 458 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 250 |