تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,655 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,588,145 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,480,783 |
معرفی و سبکشناسی نسخۀ خطی ترجمۀ تاریخ آلعثمان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 54، تیر 1401، صفحه 1-18 اصل مقاله (849.69 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2022.131244.1986 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طالب ربیع1؛ کاظم دزفولیان* 2؛ سیدمهدی طباطبائی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استاد زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ آلعثمان جزو متون تاریخی دورۀ عثمانی است که در یک مقدمه و دوازده مقاله در شرح احوال سلسلۀ عثمانی به نگارش درآمده است. این اثر شرح وقایع و اتفاقات دولت عثمانی از مبدأ پیدایش تا زمان راغب پاشا و خلاصۀ اتفاقهایی است که بعد از سال 1188 قمری به وقوع پیوسته است. این اثر افزونبر ارزش تاریخی، آگاهیهای گرانسنگی دربارة اوضاع اجتماعی مردم، رفتار و عملکرد حاکمان عثمانی، دگرگونیهای فرهنگی و شیوة تفکر و نگرش مردم عصر به مخاطب ارائه میدهد. نویسندۀ اثر، احمد جودت پاشا، متولد 1823 میلادی در بلغارستان است که در دولت عثمانی شخصی بسیار مشهور و متنفذ بوده است. مترجم نیز فردی به نام محمدحسین خویی است که به اظهار خودش، به دستور ناصرالدین شاه در سال 1274 قمری به ترجمۀ این اثر همت گماشته است. نثر این اثر بهجز مقدمه که نثری مصنوع و متکلف دارد، به زبان محاوره است و جزو متون گمنام دورۀ قاجار به شمار میرود. از این کتاب دو نسخۀ خطی در دست است که هر دو به قرن سیزدهم تعلق دارد. نسخۀ اول کامل و نسخۀ دوم ناقص و ناتمام است. بهسبب اهمیتی که زبان محاورهای قاجار در تغییر و تحولات فارسی امروزی دارد، بر آن شدیم تا به معرفی جایگاه مؤلف و مترجم و سبک ترجمة آن بپردازیم تا ارزش این نسخۀ گمنام ـ که افزونبر ارزش زبانی، ارزش تاریخی نیز دارد ـ آشکار شود. بر این اساس، به تناسب موضوع، به شرح حال نویسنده و مترجم، موضوع کتاب، ساختار مطالب کتاب، نسخههای موجود از آن، رسمالخط و سبک این اثر پرداخته میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نسخۀ خطی؛ تاریخ آلعثمان؛ احمد جودت پاشا؛ محمدحسین خویی؛ نثر محاوره | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه هویّت هر ملتی به تاریخ آن ملت وابسته است و آن ملت همواره در بزنگاههای تاریخی از این هویّت خود سود میجوید تا بقای خود را ادامه دهد. این هویّت نیز چیزی بهجز تاریخ و ادبیات آن ملت نیست؛ همۀ اینها در نسخ خطی ثبت است که بهعلت گذشت زمان و تحریفهای وارد در این متون به تصحیح و بازنگری ویژه نیاز دارند. همین مهم انگیزهای برای نویسندگان ایجاد کرد تا به معرفی و سبکشناسی یکی از نسخ خطی در زمینة تاریخ این سرزمین بپردازند. این پژوهش برای پاسخ به این پرسش نگارش شده است: «ترجمۀ تاریخ آلعثمان چگونه اثری است و چه ویژگیهای سبکی دارد؟»؛ نیز این پژوهش درپی معرفی کامل این نسخة خطی به مخاطبان خود، بهویژه علاقهمندان به نسخ خطی و همچنین دانشجویان و پژوهشگران حوزههای تاریخ و ادبیات است. معرفی نسخة خطی این اثر، افزونبر اینکه غبار فراموشی را از صورت این نسخه میروبد، موجب تحریک مخاطب به خواندن آن و فهم اطلاعات تاریخی و التذاذ ادبی از این اثر میشود. همچنین سبکشناسی این اثر ـ که در این پژوهش به میزان ممکن انجام یافت ـ کمک میکند تا شناخت بیشتری از سبک نثرها و ترجمههای دوران قاجار به دست آوریم. دربارة تاریخ عثمانیان در ایران آثاری مانند تواریخ آلعثمان اثر محمد بن حاجی خلیل القونوی، تاریخ عثمان پاشا به قلم ابوبکر بن عبدالله در شرح تهاجم عثمانی به قلمرو صفویان در قفقاز و تصرف این مناطق، کنه الاخبار از مصطفی عالی، صحائف الاخبارِ منجم باشی و... نوشته شده و به چاپ رسیده است؛ ولی ازآنجاکه این پژوهش بر روی نسخة خطی انجام شده و تصحیح این نسخه نیز بر عهدة نویسندگان این تحقیق بوده است، پیشینهای برای آن نمیتوان ذکر کرد و این اثر برای نخستینبار معرفی و سبکشناسی میشود.
2ـ شرح حال نویسنده و مترجم نویسندۀ کتاب تاریخ آلعثمان، احمد جودت پاشاست که در 1823 میلادی در ایالت لوفچای بلغارستان به دنیا آمد؛ پدر و پدربزرگش از سرشناسان محلی بودهاند (جودت پاشا، 1308: 6). احمد جودت علوم ابتدایی را در جوانی در زادگاه خود کسب کرد و بیست و دو سال بیشتر نداشت که در دفتر روم ایلی به منصب قضاوت نشست (Cemaleddin, 2003: 106). وی بهسبب هوش ذاتی و فطرت پاکش، از ابتدا به عضویّت مجلس معارف عمومی و مدیریّت دارالمعلمان رسید. سپس مأموریت یافت تا تاریخ عثمانی را از سال 1774 تا 1826 م. ـ که سپاه ینیچری برچیده شد ـ بنویسد (همان، 1309: 3). تاریخ پیش از سال 1774 م. را ژوزف هامر پورگشتال، مترجم جلد اول تاریخ وصاف به آلمانی نوشته بود. سپس احمد جودت به سال 1855 م. به منصب وقایعنگار دولتی رسید. در آن زمان، این منصب به کسانی داده میشد که علمی وافر داشتند و صاحب تجارب بودند و میتوانستند امین شمرده شوند. وی زمانی که عهدهدار این مقام بود، متون مهمی مانند تذاکر، تاریخ جودت، معروضات و تقویمالأدوار را به رشتۀ تحریر درآورد که از آثار مهم برای شناخت تاریخ آن زمان هستند. آثار وی در تاریخ ادبیات ترکی یک نقطۀ عطف شمرده میشود. آثار او همواره به ساده و روان بودن، جامعیّت و آگاهی نویسنده از صحت و سقم مطالب ستوده شده است (arikan, 1958: 1548)؛ این آثار در زبان ترکی عثمانی مثالزدنیاند. احمد جودت از سال 1865 م. به ریاست دیوان عدلیه، وزارت معارف، وکالت صدارت و چند مقام دیگر نیز رسید تا اینکه در 1895 م. دار فانی را وداع کرد. مؤلف اصلی کتاب بسیار مشهور است و منابع بسیاری دربارة احوال و زندگانی وی سخن گفتهاند؛ اما دربارة محمدحسین خویی، مترجم فارسی کتاب، متأسفانه شرح و توضیح مفصلی در کار نیست و اطلاعات ما محدود به اظهارات خود مترجم در مقدمة کتاب است. در سالنامۀ دولت علّیۀ ایران نیز که نام مترجمان دربار، ملیّت و زبان ترجمۀ آنان ثبت شده است و مترجمان دربار قاجار را از سال 1290 تا 1313 ق. در بر میگیرد، نامی از وی نیست. به اظهار خود مترجم، وی به سال 1274 ق. بنابه علاقۀ شخصی ناصرالدین شاه به متون تاریخی، به دستور او، به ترجمة کتاب تاریخ آلعثمان اقدام کرده است (جودت پاشا، 1274 ق.: 5)؛ اینکه نامی از وی در سالنامۀ دولت علیّۀ ایران نیست، نشان میدهد که وی احتمالاً یا تا سال 1290 ق. فوت کرده و یا از سمت خود انصراف داده بوده است. مترجم پیش از ترجمۀ این کتاب، شش جلد از سی و دو جلد تاریخ خیرالله افندی را نیز ترجمه کرده بود (همان) و بقیة این کتاب را مترجمی به نام میرزا محمودخان افشار در 1302 ق. به فارسی برگرداند (دهقانی، 1390: 9). غیر از این دو اثر، اثر دیگری به نام وی نیست و این مسئله کمی عجیب است؛ زیرا مترجمی با سمت مترجمی دربار و شغل ترجمه میباید بیشتر از اینها از وی آثار باقی بماند. احتمالاتی که به ذهن مؤلفان رسید از این قرار است که یا ترجمههایش از میان رفتهاند و یا به احتمال بیشتر چون در دارالترجمۀ اعتمادالسلطنه مشغول به کار بوده و بنابه مدارک تاریخی، اعتمادالسلطنه بسیاری از آثار نویسندگان و مترجمان ناشناس را به نام خود منتشر میکرده (قزوینی، 1327: 58)، آثار وی نیز احتمالاً به نام اعتمادالسلطنه منتشر شده است.
3ـ موضوع و ساختار کتاب تاریخ آلعثمان اثر مفصّلی در تاریخ و سیاست دولت عثمانی است که در یک مقدمه (در شرح احوال خود و سبب تألیف کتاب) و دوازده مقاله به نگارش درآمده است. مؤلّف در مقدمۀ اثر بیان میکند که از سال 1088 ق. شرح وقایع و اتّفاقات دولت عثمانی در پردۀ ابهام باقی مانده بود (جودت پاشا، 1274 ق.: 5) و به همین سبب، وی به دستور عبدالمجیدخان بدین کار همت گمارد. دوازده مقالة اصلی کتاب به شرح زیر است: مقالۀ اول: در بیان لزوم و فایدۀ علم تاریخ و بیان احتیاج به آن؛ مقالۀ دوم: در بیان اوضاع و اطوار دول و اقسام آن؛ مقالۀ سوم: در بیان احوال عمومیه دول اسلامیه و مبدأ ظهور دولت علیّۀ عثمانیه؛ مقالۀ چهارم: در بیان کیفیت ظهور و استقرار دولت علیّه عثمانیه؛ مقالۀ پنجم: در بیان وقایعی که از بدایت ظهور دولت عثمانیه تا زمان سلطان سلیمان به وقوع رسیده؛ مقالۀ ششم: در بیان وقایعی که از عهد سلطان سلیمان تا زمان وفات فاضل احمد پاشا به ظهور رسیده؛ مقالۀ هفتم: در بیان محاربۀ عمومیۀ دول اروپا؛ مقالۀ هشتم: در بیان وقایعی که بعد از وفات فاضل احمد پاشا تا زمان صدارت ابراهیم پاشای داماد واقع شده؛ مقالۀ نهم: در بیان وقایعی که از ایام وزارت ابراهیم پاشا تا وفات راغب پاشا اتفاق افتاده؛ مقالۀ دهم: در بیان وقایعی که از زمان راغب پاشا تا تاریخ 1088 ق. به ظهور رسیده؛ مقالۀ یازدهم: در شرح بعضی از اوضاع قریم و بیان خلاصۀ وقایعی که بعد از سال 1188 ق. به وقوع رسیده؛ مقالۀ دوازدهم: در بیان کیفیت جمعکردن تاریخ و بقیۀ وقایع سال 1188 ق. ازآنجاکه مؤلف در زمان حیات، منصب وقایعنگار دولتی را داشته، محرم اسرار مهمی بوده است؛ نیز از یکسو به زبانهای عربی، فارسی و آلمانی تسلط داشته است و ازسوی دیگر، کتابخانههای عثمانی غنای بالایی داشتهاند؛ بنابراین توانسته است از منابع معتبرِ چند زبان استفاده کند و تاریخی مستند به دست دهد. منابع استفادهشدة مؤلف چنانکه مترجم عربی کتاب، عبدالقادر افندی اشاره کرده، عبارت است از: تحفةالکبار، رسالۀ قوجی بک، حدیقةالوزراء، دوحةالمشایخ، سفینةالرؤسا، مقدمةالقوانین التشریفات، مجموعۀ فایق افندی، تاریخ کاترینه، رسالۀ آیینۀ ظرفا، گلبن خانان، تاریخ شهری افندی، تاریخ شمعدانیزاده، تاریخ انوری، تاریخ ادیب، تاریخ بلاد السودان و... و نیز بعضی متون تاریخی فارسی که به نامشان اشاره نشده و تنها به ذکر «بعض تواریخ فارس» بسنده کرده است (جودت پاشا، 1308: 5‑15).
4ـ سبکشناسی تاریخ آلعثمان برای استخراج ویژگیهای سبکهای ادبی، بهترین و دقیقترین راه مطالعۀ متون و توجه به مسئلۀ بسامدها، ابداعات، اشتراکات و افتراقهای میان آثار هر دوره است؛ زیرا هم بسامدها و تکرارها نشاندهندة ویژگی سبکی است و هم خروج از هنجارها و ابداعات ادبی میتواند ویژگی سبکی به شمار آید (بامدادی، 1382: 85). در سبکشناسی دورۀ قاجار معمولاً میزان بهرهمندی اثر از زبان عامیانه، تعداد واژههای فرنگی، تجلیات تمدن غربی، ظهور احوالات اجتماعی و سیاسی و بینش انتقادی مؤلف بررسی میشود و نمیتوان این مقوله را نادیده گرفت که نثر دورۀ قاجار، پایه و اساس نثر فارسی امروزی است. نوع نثر مترجم فارسی کتاب تاریخ آلعثمان از عامهپسندی و سادگی بیبهره نیست؛ زیرا در بحبوحۀ آشنایی ایرانیان با غرب و أخذ صنایع و تکنولوژی قرار دارد. اگر این سادگی را چیزی غیر از بیسوادی و بیاطلاعی مترجم از منابع ادبیات کلاسیک بدانیم، میتوان گفت نثر محمدحسین خویی کاملاً عوامانه است و شیوة استفاده از لغات عربی ثقیل و جعلی نشانة بیاطلاعی وی از نثر فصیح همان دورۀ قاجار است. برای بهتر شناختن سبک ترجمة تاریخ آل عثمان، بر خود لازم دانستیم که در اثنای سبکشناسی متن به روش محمّدتقی بهار و سیروس شمیسا، در این پژوهش لایههای مختلف ایدئولوژیکی، واژگانی، نحوی، بلاغی و لایة کاربردشناسی متن را بررسی کنیم. بر همین اساس، ابتدا در سطح واژگانی تعدادی از شاخصهای کاربردیافته در زبان نویسنده، در جدولهایی جداگانه ذکر شد. با توجه به بسامد بالای این واژگانِ نشانهدار کوشش شد به سبکشناسی اثر و گفتمان خفته در پشت متن دست یابیم؛ همانگونه که «بسیاری، سبک را هنر واژهنویسی میدانند و در کار شناخت سبکها بیش از هر چیز، چشم بر واژگان دوختهاند. این نگرش، گاه چندان بیپایه نیست؛ زیرا واژه، هم شناسنامهدارتر از دیگر سازههای زبان است و هم چونان انسان، زنده و پویاست» (فتوحی، 1391: 246). 4ـ1 تحلیل لایة واژگانی کتاب «واژهها علاوهبر رسالت ارتباطیای که بر دوش میکشند، محمل انگارهها و فضاهای ذهنی خالق خویشاند و هیچگاه نباید از بار عاطفی آنها غافل بود» (دلبری و مهری، 1394: 67). واکاوی سطح واژگانی یک اثر کمک میکند بخش بزرگی از شاکلة سبک فردی نویسنده بر مخاطب روشن شود؛ زیرا گزینش وی از میان انبوه واژهها، گفتمان مدّنظر و لایههای پنهان ذهن نویسنده را آشکار میکند. جدول شمارة 1: نمونههای از رمزگان واژها در ترجمة تاریخ آلعثمان
فراوانی و گستردگی واژهها در ستون نخست نشان میدهد که نویسنده به ایدئولوژیهای اخلاقگرا و مذهبی حاکم بر عصر خویش تمایل دارد و این گرایش را در نگارش متنی تاریخی نمایان کرده است که معمولاً باید گزارش صرف باشد؛ این امر بیانگر غلبة باورهای دینی و پند و اندرزی بر ذهن نویسنده است؛ برای نمونه، در بیان حال مخالفان درونحکومتی مصطفی پاشا، آنها را «اهل غرض» خوانده و در با جملهای معترضه در وصف ایشان مینویسد: «ولیکن بعض اهل غرض "فی قُلوبِهِم مَرَضٌ" که بهجهت اخذ و غنیمت، در حین فرصت، بدعت را سنّت میدانند» (جودت پاشا، 1274: 53). دو ستون دیگر این جدول، تناسب بیشتری با موضوع و محتوای اثر دارد. واژگانی کاربرد یافته است که دربارة وحوش دربار و حکومت و مشاغل حکومتی است و نمایانگر گفتمان سیاسی و تاریخی کتاب است. جدول شمارة 2: نمونههای از رمزگان شاخص در ترجمة تاریخ آلعثمان
نویسنده در کاربرد «شاخص» برای اسمهای خاص آنچنانکه باید تنوع به خرج نداده است. شاخصهای پیش از اسامی بیشتر تکراری و تاحدی معدود است که از این میان، شاخص «سلطان» بهفراخور موضوع کتاب، بیشترین کاربرد را دارد. در این پژوهش، لقبهای مرکبی که با ترکیب «الدّین» شکل یافته، جزو شاخصها به شمار نیامده است؛ زیرا در متن معمولاً پس از این القاب اسم خاص به کار گرفته نشده و بهصورتهای «ولیالدّین افندی»، «ناصرالدّین شاه»، «خیرالدّین پاشا»، «سعدالدّین افندی»، «غیاثالدّین سلطان» و «صلاحالدّین» استعمال شده است. شاخصهای زمان و مکان نیز در یک اثر تاریخی جزو ارکان اصلی متن است و وصلة ناگسستنی تاریخنویسی است؛ درنتیجه نویسنده در استفادة فراوان آنها برای روشنگری و موثقکردن گزارش تاریخی خود ناگزیر از کاربرد آنهاست. جدول شمارة 3: نمونههای از رمزگان واژههای عینی و ذهنی در ترجمة تاریخ آلعثمان
در سادهترین تعریف، واژگان عینی را واژههایی میدانیم که با حواس پنجگانة ظاهری درک شوند؛ در مقابل، به دیگر واژگان که از محدودة حواس ظاهری فراتر رفتهاند و با دلالت بر باورها، معانی و مفاهیم انتزاعی و کیفیتها سروکار دارند، واژههای ذهنی میگوییم. در حالت عادی، انتظار خواننده از یک متن تاریخی این است که میزان کمی از واژگان ذهنی را در متن بیابد و ازآنجاکه در این متون بهدنبال دریافت اطلاعات مستند و اخباری است، باید بیشتر واژگان عینی به رشتة تحریر درآید؛ ولی یکی از امتیازات خاص ترجمة تاریخ آلعثمان این است که بسامد کاربرد واژگان ذهنی و انتزاعی در آن بالاست و به همین سبب است که نویسندة این پژوهش افزونبر ارزش تاریخی، اعتبار ادبی بالایی برای این متن قائل است و آن را درخور توجه بیشتر میداند. همانگونه که در ستون دوم جدول شمارة سه مشخص است، واژگان ذهنی بیشتر در پیوند با معارف دینی و اندرزهای اخلاقی است و از باورها و اعتقادات مذهبی و فرهنگی حاکم بر جامعة عصر نویسنده سرچشمه گرفته است. میزان انتزاعیبودن این واژهها به مقداری نیست که صراحت و شفافیت تاریخنگاری را از متن بگیرد و متن را به حوزة استعارههای گنگ و نامفهوم و پیچیده وارد کند؛ با وجود این، میتوان از دلِ همین واژگان ذهنی، میزان دخالت نویسنده در متن تاریخی و قضاوتهای متعدد وی را دید. «الحق در حق وزیر بیانصافی کردند و به خاطر نیاوردند که چنین وزیر غیور، در هیچ قرن ظهور نخواهد کرد. اغراض ذاتیّه و منافع شخصیّۀ خودشان را به مصالح دولیّه مزیّت نهاده، در مجال صداقت و امانت خیانت و اهانت ورزیدند» (همان: 49). مسئلة دیگری که میتوان در گفتمان حاکم بر ترجمة خویی بررسی کرد، میزان کاربرد واژههای خاص در مقابل واژههای عام است. «اسم خاص آن است که تنها بر یک فرد معیّن از افراد نوع دلالت کند و اسم خاص، کمتر از عام وابسته میگیرد و جمع میشود» (فرشیدورد، 1384: 184). محمدحسین خویی در ترجمة خویش، بنابر ضرورت تاریخنگاری و مستندنویسی، واژگان خاصی مانند «علی پاشا»، «ابراهیم حفظی»، «احمد نظیف افندی»، «روسیه»، «رودخانة طونا» و... را بسیار به کار برده است و از این طریق آگاهیهای دقیقتری را به مخاطب منتقل کرده است تا مستندات وی برای درک رویدادهای تاریخی بیش از پیش مجسّم و فهمیده شود. این امر بیشتر دربارة اَعلام افراد و مکانها دیده میشود. ازسوی دیگر، واژگان عام مانند «وزارت»، «شهر»، «جامه»، «والی»، «ایمپراطور» و... نیز در نثر او کاربرد فراوانی دارد؛ نویسنده گاهی نیز برخلاف انتظار، این متن تاریخی را از مسیر روایت عینی رویدادها خارج میکند و بهسوی کلّیگویی و نتیجهگرایی میکشاند. نمونههایی از این موضوع در سطرهای بالاتر بیان شد. مجموع نمونهها و نگاشتههای بالا نشان میدهد که در ورای پوستة ظاهری ترجمة تاریخ آلعثمان، تفکر و گفتمان نویسنده را میتوان یافت. وی با استفاده رمزگان مذهبی و اعتقادی و همچنین کاربرد اسامی عام و واژگان ذهنی و انتزاعی اثری تاریخی ـ تعلیمی پدید آورده است که از لابهلای واژههایش نکتههای اخلاقی بسیاری درک میشود و ارزش ادبی والا و بسیاری دارد. همچنین واژههای عینی و اسمهای خاص در کنار نشانهها و شاخصهای ویژة حکومتی و دولتی توانسته است برای کتاب اعتبار و ارزشی تاریخی به دست آورد. برای بررسی بیشتر لازم است تا ویژگیهای نثر خویی در سه سطح زبانی، ادبی و فکری بررسی شود. 4ـ2 سطح زبانی زبان ترجمۀ تاریخ آلعثمان به زبان روزنامههای عصر قاجار بسیار نزدیک است و سادگی و بیپیرایگی آنها را تمام و کمال به ارث برده است. از شهرت مترجم مشخص است که وی آذریزبان بوده است و در بسیاری از قسمتهای کتاب، از عهدة نقل درست مضمون جملۀ ترکی به فارسی برنیامده و جملۀ فارسی را دچار تعقید کرده است. لازم است برای نمایش هرچه بیشتر ویژگیهای زبانی کتاب، آنها را بهدلیل گستردگی حوزۀ دلالت سطح زبانی در سه سطح آوایی (موسیقایی متن)، لغوی (سبکشناسی واژهها) و نحوی (سبکشناسی جمله) تقسیمبندی و به نمونههایی اشاره کرد. 4ـ2ـ1 مختصات آوایی ترجمۀ تاریخ آل عثمان الف) تجنیس: تجنیسآوردن دو کلمۀ همانند و همجنس است در عبارت که معنی آنها متفاوت باشد. گونههایی از جناس در تمام متن به کار رفته است؛ ولی در مقدمه بسامد بیشتری دارد و مترجم نثری مصنوع برای مقدمه استفاده کرده است؛ از میان جناسها، دو نوع ناقص و زائد کاربرد بیشتری دارند؛ بهگونهای که برای مثال، جناس همسان (تام) در متن این اثر به چشم نویسندگان نیامد. در ادامه به شواهدی اشاره میشود: جناس ناقص: «روزی که قَدَم به دست دولت قِدَم مدّت هِشته» (جودت پاشا، 1274 ق.: 3)؛ «نوای بربط و نی، بر بطِّ می، کیفیّت افزود» (همان: 72)؛ «سلطان غوری کشته گشته» (همان: 34). جناس زائد:«بهایم و حیوان که غالباً هایم و حیران راه میروند» (همان: 7)؛ «رضیّه و مرضیّه» (همان: 4)؛ «حصن حصین» (همان: 230). جناس قلب: «باسط بساط امن و امان» (همان: 2)؛ «و الّا به تکلیف دولت نمسه اقدام دولت علیّه به این امر خطب، خبط و خطاست» (همان: 388). جناس لفظ: «وقایع قریبۀ معاصرین و اتّفاقات غریبۀ ملل مختلفه...» (همان: 3)؛ «از وجود دو خان، دود و دخانِ فساد و اختلال متصاعد گشته» (همان: 303). جناس خط یا تصحیف: «و چون بجهت فوق قوت...» (همان: 48). جناس اشتقاق: «بعضی از علمآء تعلیم و تعلّم علم تاریخ را...» (همان: 10)؛ «انوار ضمیرش مُشرق اشراق است» (همان: 3). ب) تسجیع کاربرد سجع عنصر اصلی نثر مصنوع است که در جملات پیاپی آورده میشود و نثر را به شعر و کلام موزون نزدیک میکند. نمونههایی از این عنصر بیان میشود: سجع مطرف: عسیر التدبیر (همان: 12)؛ حصول مأمول (همان: 8)؛ زمان و دوران (همان: 77)؛ بالدّفعات در طیّ تحریرات... و استحکامات (همان: 215)؛ حاصل تقریر سفیر اینکه... (همان: 228). سجع متوازی: قدیم و عمیم (همان: 1)؛ اعتراضات و اعتذارات (همان: 240)؛ اخسار و اضرار (همان: 117). سجع متوازن: توابع و نواحی (همان: 28)؛ «سلیمان خان به تکمیل و تنظیم و توثیق و تتمیم رساند» (همان: 35). موازنه: «مُمهِّد قواعد مُلک و ملت؛ مؤسّسِ قوانین دین و دولت؛ واقف دقایق جهانداری؛ حافظ شرایط تاجداری» (همان: 2)؛ «بیرویّت قلم برنداشت؛ بیفکرت رقمی ننگاشت؛ رهی ننمود که گرهی نگشود» (همان: 46). ج) همآوایی «و چون سلطان محمّدخان رابع به سنّ سالِ سابع، جالس سریر سلطنت و...» (همان: 45)؛ «منقضیه بیبصر بصیرت اولیالابصاره...» (همان: 2). د) تکرار «خصوصاً ولید ثانی که در سفاهت ثانی نداشت» (همان: 20)؛ «و چون بجهت فوت قُوت، قوّت ضعف ضعف قوّت پذیرفت» (همان: 48). ز) تضاد «انجام مُهام را از آغاز مُلهَمند؛ انتهای کلام را از ابتدا مُعلَم» (همان: 3)؛ شرق و غرب (همان: 35)؛ صلح وحرب (همان: 35)؛ خیر و شر، نیک و بد (همان: 230)؛ «مستشار امور دولت و مؤتمن اسرار سلطنت، صاحب عقل و دانش، خداوند بصیرت و بینش، خان جلیلالعنوان، عظیمالمرتبه و الشأن بود» (همان: 139‑140)؛ «در انتخاب آلای بیگی از زعما و ارباب تیمار هر سنجاق کسی را انتخاب نمایند که مستقیمالأطوار، صاحب تمکین و وقار، معتمد و خدمتگزار، قادر و صداقت کار، بالاتّفاق مستصوب و مختار، در زمرۀ خود صاحب لیاقت و غیرت شعار، در تمشیت امور نافذالحکم و قویالاقتدار، متدیّن و اهل حقّ و به رتبة آلای بیگی الیق و احقّ و مستحقّ بوده باشد» (همان: 283). 4ـ2ـ2 ویژگیهای لغوی ترجمۀ تاریخ آلعثمان یکی از سطوح، بررسیهای زبانی است که با واژه سروکار دارد و مسائلی ازقبیل بررسی درصد لغات فارسی و غیرفارسی، میزان کاربرد لغات کهن و مهجور، آرکائیسم، حروف اضافه، انواع فعل، انواع پسوندها و پیشوندها و بسیاری دیگر از نکات و ظرایف دستوری را در بر میگیرد. الف) همسانی صفت و موصوف: در زبان فارسی، صفت و موصوف در شمار و جنس مطابقت ندارند. این مطابقت با آغاز نثر فنی، به تقلید از زبان عربی در ادب فارسی رواج یافت. مترجم به تبعیت از نثر زمانۀ خود، بهطور فراوان، صفت را با موصوف مطابقت داده است؛ بهطوری که این مطابقت به یکی از ویژگیهای برجستۀ سبکی در ترجمۀ خویی تبدیل شده است: وقایع قریبه (همان: 4)؛ سنوات منسیّه (همان: 5)؛ حوائج ضروریّۀ بشریّه (همان: 7)؛ حرمین محترمین (همان: 267)؛ شمالیۀ داخله (همان: 315)؛ قاعدۀ مرعیّۀ قدیمه (همان: 163)؛ حرمین شریفین (همان: 28) و... . ب) کاربرد افعال مرکب: تخلف ورزیدند (همان: 314)؛ منزل دادند (همان: 256)؛ شیوع پذیرفت (همان: 381)؛ خطاب داشت (همان: 92)؛ راه میرفت (همان: 204)؛ روانه کرد (همان: 263)؛ ابصال کردند (همان: 93)؛ نصب کردند (همان: 17)؛ حرکت کردند (همان: 55)؛ مداخله مینمودند (همان: 450)؛ تبعید شد (همان: 298)؛ معزول کرد (همان: 94). ج) کاربرد فراوان وجه مصدری: موضوع و مجعول بودن (همان: 11)؛ مرجعیّت خاص و عام شدن (همان: 93)؛ روانکردن (همان: 67)؛ ثابتکردن (همان: 119). در بسیاری اوقات «مصدر» با افزودن «یّت» به اسم ساخته میشود: «سه سال در مسند خانیّت نشسته بود» (همان: 132). د) کاربرد افعال در معنای مجازی: ابراز نمودند (همان: 363)؛ دعوت و ادخال کردند (همان: 293). هـ) استفاده از صفات مرکب برای موصوف: جیوش دریاخروش (همان: 22)؛ دولت قویمکنت (همان: 29)؛ شعرای بلاغتشعار (همان: 79). و) کاربرد اعداد بهصورت عامیانه: یانزده (همان: 102)؛ دوانزده (همان: 104)؛ هفصد. گاهی نیز اعداد بهصورت کهن نوشته شدهاند: اوّل حکومت مطلقه، دویّم حکومت مشروطه، سیّم حکومت جمهوریّه (همان: 15). ز) کاربرد واژگان، اصطلاحات و افعال عامیانه: خواب خرگوش غفلت (همان: 21) و خودسرشدن (همان: 8)؛ جسارتنداشتن (همان: 14)؛ اذنداشتن (همان: 15)؛ صرفهبردن (همان: 78). ح) استفادۀ فراوان از واژگان عربی: یکی از ویژگیهای لغوی ترجمۀ تاریخ آلعثمان که در متن ترکی نیز دیده میشود، استفادۀ فراوان از واژگان عربی است. این واژگان گاه بهصورت مفرد، گاه بهصورت ترکیبهای عطفی و گاه نیز بهصورت ترکیبات عربی به کار رفتهاند. مترجم و مؤلف در استفاده از واژگان عربی منعی نمیبینند و میتوان این ویژگی را در متن نامهها و معاهدات فراوان دید؛ تاآنجاکه در بخشهای ذکرشده بهجز در فعلها و قیدها، واژهای فارسی دیده نمیشود: «اکثری از اوقات اقدام به محاربات کرده و مانند سیل دمان به هیجان درآمده، در اطراف و اکناف عالم استیلاء یافته» (همان: 18)؛ «چون از مبادرت و مسابقت او آگاهی یافت، عَلَی جِناح الاستِعجال به مقابله شتافت» (همان: 34)؛ «بعد از طراد و طعان و اعمال سیف و سنان که آتش قتال و نیران جدال، اشتعال پذیرفت، صفوف نظام روسیّه از انتظام افتاده» (همان: 66)؛ «آخرالامر که بهواسطۀ ظهور بعضی از عوارض و سوانح، دولت علیّه قرین اختلال شد، به چیرهدستی سلطان محمود ثانی عوارض مکدّره و مضرّه مندفع گردیده، دولت از صدمات متوالیّه، محفوظ و مصون ماند» (همان: 120). ط) تلفظ ترکی واژگان بیگانه: امریقا (امریکا)؛ فریدریق (فردریک)؛ قترینه (کاترین) امپراطوریچه (بهجای امپراطور زن)؛ قارلوس(کارلوس)؛ ایمپراطور المانیا؛ بلغراد؛ اوروپا (همان: 249)؛ اوردو (همان: 40)؛ ایمپراطور (همان: 26)؛ «بالاخره که ناپلیون پوناپارت به مرتبه ایمپراطوری فائز شد» (همان: 16)؛ قالغایی (همان: 131). ی) استفادۀ فراوان از واژگان مترادف: یکی از ویژگیهای سبکی ترجمۀ تاریخ آلعثمان استفادۀ فراوان از واژگان مترادف است. این واژگان معمولاً بهصورت ترکیبات عطفی استعمال شدهاند. ترکیباتی که اغلب عربی هستند و در کنار هر واژه، معادل عربی آن نیز ذکر شده است. این کلمات عربی از کلمات متعارف و رایج در زبان آن روزگار بوده است و نمیتوان استفاده از آنها را بر عربیدانی مترجم حمل کرد: «وقایع قریبۀ معاصرین و اتّفاقات غریبۀ ملل؛ از تعدّی و استیلا همدیگر و جور و اعتساف معشر شور و شر، فارغ و مطمئن شده» (همان: 8)؛ «مصون از شایبۀ تبدیل و تغییر قلیل و کثیر بماند و مضامین این مواد را در ممالک بلاد و دولتین، متعمد و معتبر بشناسند» (همان: 89)؛ «اهالی جزایر به تحریک و ابعاث جلادت و غیرت ذاتیّه و اعانت و حمایت حاکم فاس، عساکر اسپانیا را بعد از مقابله و مقاتله، انهزاماً فرار دادند» (همان: 180). ک) چسباندن «ب» به کلمه: «و حکومت جسمانیه که بحکومت مادّیه معروفۀ رسمیّه تفسیر کردیم بحسب استقرآء منقسم بسه قسم است» (همان: 15)؛ بمحافظ؛ بالاستقلال؛ بسبب (همان: 253). ل) حذف پیشوند از فعل پیشوندی: «از عهدۀ اینهمه... محاربات عظیمه آمده» (بهجای برآمده) (همان: 83). م) صورت مجهول فعل بهجای فعل معلوم در صورتی که نهاد جمله نیز ذکر شده است: «شاه اسماعیل صفوی... بلاد خراسان را متصرف شد» (همان: 33)؛ «روسیّه بقوّه حربیّه آمده قلعۀ ازاق را متصرّف شدند» (همان: 58). ن) جمع مکسر: «لهذا عامّۀ اشخاص از عوام و خواص بالطّبع برای اخذ طُرُق تجارب و عِبَر به مطالعۀ کتب تواریخ و سِیَر محتاجاند» (همان: 7). س) نوشتن مصوت بلند «آ» در میان کلمه با سرکش: شواهد بسیاری در این اثر دیده میشود که مصوت بلند «آ» در میان واژهها با سرکش (کلاه) نوشته شده است؛ چیزی که امروزه بهجز در واژۀ «قرآن»، کاربرد ندارد: استیلآء (همان: 34)؛ اشیآء (همان: 154)؛ ابقآء (همان: 201)؛ از وزرآ و وکلآ و سرحدنشینان و... (همان: 219). ع) کاربرد حروف اضافههای مرکب: بهتوسط (همان: 201)؛ بمعیّت (همان: 69)؛ از آن وقت بعد (همان: 131). ف) تنوین: موخراً (همان: 132)؛ مقدماً (همان: 132)؛ اغتناماً (همان: 153)؛ نقداً و حوالهً (همان: 158). ص) استعمال هکذا بهجای همچنین (رک. همان: 8، 152، 202 و...). ق) جدانوشتن پیشوند منفیساز «نه»: «به تطمیع ایشان اقبال نه نماید» (همان: 249)؛ نهپرداخته؛ نهنموده. ر) کاربرد ضمیر پیوسته همراه با الف: «سایر قلمرواش مقرّر فرمود که...» (همان: 132). ش) ترکیبات بدیع: «روسیه که همیشه در کمین فرصت به چنین روز دیدهدوز بودند» (همان: 72)؛ پادشاه جهانیانپناه (همان: 249)؛ دولت سعادتاقتران (همان: 34)؛ عساکر نصرتمآثر (همان: 34)؛ سلیمان پاشای سالفالبیان (همان: 201). 4ـ2ـ3 ویژگیهای نحوی ترجمۀ تاریخ آلعثمان «سطح نحوی» یا «سبکشناسی جمله» بررسی جمله ازنظر محور همنشینی و دقت در ساختهای غیرمتعارف، کوتاه و یا بلند بودن جملات، کاربردهای کهن دستوری، وجوه کهن افعال، افعال پیشوندی، کاربردهای خاص ضمایر، صرف افعال کهن و غیره است. «گاهی سیاق عبارات و طرز جملهبندی و به عبارت دیگر نحوۀ بیان مطلب به لحاظ جملهبندی جلب توجه میکند و همین به نوشته تاحدی وجهۀ سبکی میدهد؛ مثلاً جملهبندیهای جلال آل احمد کوتاه و مقطع است یا جملهبندیهای محیط طباطبایی که طویل و مفصل است. در نوشتههای دکتر زرینکوب هم ساخت جملات کیفیات خاصی دارد» (شمیسا، 1377: 219‑220). الف) کوتاهی جملات در متن اصلی: در ترجمة خویی، در متن اصلی، جملات در بیشتر قسمتها بهدلیل غالببودن محتوای تاریخی و خبری، مبتنی بر ایجاز هستند و اگر نتوان نثر وی را با نثر روزنامهنویسان یکی دانست، باید گفت به نثر ایشان شباهت بسیاری دارد. مانند: «در این اثنا، قریم کرای خان وفات کرده، رودخانهها هم طغیان نمود. ضرورتاً، عساکر تفریق و تقسیم شدند و اکثر مهمّات و لوازمات تلف گشت. روسیه بعد از اطلاع از این مقدّمات، عساکر عثمانیّه را تا رودخانۀ طونا تعاقب نمودند» (جودت پاشا، 1274: 88)؛ «نواحی آن حدود را سوخت و تاخت و چون نوبت عزیمت شمال و غرب رسید عمرش وفا نکرده درگذشت» (همان: 34 و 35). بلندی و کوتاهی جملهها و همچنین پیوستگی یا گسستگی عبارتهای جملات میتواند برخی از حالات روحی و عقیدتی و نیز سبک و ساختار ذهنی نویسنده را به مخاطب بنمایاند. جملهها در نثر این کتاب معمولاً کوتاه است و میزان کاربرد جملات ساده بسیار بیش از جملههای مرکب است. یکی دیگر از نکاتی که تأکید ما را بر ادبیبودن و ارزشمندی متن تأیید میکند و آن را از گزارش صرف تاریخی فاصله میبخشد، این است که نویسنده برخلاف مورّخان دیگر به آرایش سخن بیشتر توجه دارد و گاه یک معنای واحد و ساده را در چندین جملة پیوسته و قریبالمعنا بیان میکند: «در خلال این احوال، دولت لهستان هم از یکطرف راه نقض پیمان و طریق نکث اَیمان پیش گرفته، اظهار مخالفت و اعلان محاربت نمودند. همین سانحۀ جدیده نیز علّت مزیدۀ خسارت دولت و تفرقۀ مملکت گردید. بعد از ظهور این مقدّمات مدّعیان صدر اعظم کَالکلاب العادیات به سرش هجوم آورده، مقتضیّات تقدیر را به مشارالیه صادرات تقصیر داده، به قتل و اعدام رساندند» (همان: 49). ب) کاربرد اشعار ترکی: در مجموع پانزده بیت و یک تک مصراع شعر به زبان ترکی در این کتاب به کار رفته است که با توجه به موضوع و بنمایة اثر، انتظار کاربرد بیش از این را نمیتوان داشت. یادکرد دو غزل کامل به زبان ترکی در صفحات 134 و 135 و 138 از نکات جالب در یک متن تاریخی و علمی است.
«قیلدی اسلامی بعون الله قوی سلطان روم» (همان: 132)
ج) کاربرد اشعار فارسی: نویسنده از اشعار فارسی نیز تقریباً به همان اندازۀ شعر ترکی بهره برده است و این استعمال اشعار بسامد بالایی در کتاب او ندارد. شاهدمثالهای شعر فارسی در این اثر را یک رباعی و پنج تک مصراع تشکیل میدهد.
شد به قیمت همچو پروین سنبله (همان: 48)؛ جنون و تهور به معنی یکی است (همان: 49؛ نیز رک. دو مصراع جداگانه همان: 60 و یک مصراع همان: 69). افزونبر اشعار ترکی و فارسی، نویسنده چهار بیت و یک مصراع نیز به زبان عربی در اثر خود گنجانده است تا آشنایی خویش با این زبان را به رخ بکشد. ابیات عربی در صفحات 75، 128، 264 و 327 ذکر شدهاند. نکتۀ مهم و منفی این اثر در استفاده از اشعار فارسی، ترکی و عربی این است که نویسنده در هیچ شاهدمثالی نام شاعر را بیان نکرده و تنها در ابتدای این مثالها به بیت یا مصراع یا غزل و رباعیبودن آنها اشاره داشته است. د) درهمریختگی اجزای جمله بهپیروی از نحو عربی: مترجم، کتاب را بهصورت تحتاللفظی ترجمه کرده است. او واحد ترجمه را واژه در نظر گرفته و نحو عربی را حفظ کرده است؛ مانند: «خصوص دفع و منع اینگونه اضرار و اخسار را عبدالکریم خان زند از والی بغداد، عمر پاشا خواهش نمود» (همان: 199)؛ «تبعۀ قرال مشارالیه را هر که باشد، حکّام و ضبّاط دولت علیّه بیجهت و سبب، تعدّی و تحقیر و حبس نکنند» (همان: 491). هـ) پیروی از زبان محاوره و کاربرد اصطلاحات رایج عامه: این یک ویژگی عمومی برای متون نثر این دوره است و محمدحسین خویی نیز از آن برکنار نیست: «در جنازهاش جمعی از علمای اعلام حاضر شده» (همان: 109)؛ «اجاله» (همان: 237)؛ «مقابله بالمثل» (همان: 246)؛ «از جانب دولت نظر طمعی نخواهد بود» (همان: 238)؛ «لأجل الاحتیاط» (همان: 232)؛ «بعد از دقّت ملاحظه» (همان: 291)؛ «ساحلسرا» (بهجای ویلا) (همان: 438)؛ «ولیکن ابا و امتناع وجوه و اعیان حسینعلی خان ایروانی از اجرای این رسم و آیین بهطرف دولت چون اشعار و انها شد، از اینجا توافق استحصال حمایت سابق با امتناع لاحق فهمیده نشده، لهذا امنیّت و اطمینان تمام از ایشان حاصل نشد» (همان: 237)؛ «به مباشرت خاصگی مأمور» (همان: 240) [به مباشرت مأمور خاصه]؛ «از بلیّۀ وبا نفوس کلیّه تلف شدند» (همان: 323)؛ «از عهد حداثت سن در مرجوعات نشو و نما کرده» (همان: 326). و) اطناب و تصنع در مقدمه: مترجم مقدمۀ کتاب را با سبکی مصنوع و آراسته به ابیات و آیات قرآنی ترجمه کرده است. تصنعی که به کار برده است، افزونبر اینکه بسیار ظاهر و هویداست، دلنشین و پخته نیز نیست. ز) وجهیّت نحوی: منظور از وجهّیت در اینجا بررسی مؤلفههایی از کاربردهای نحوی است که میزان التزام، قاطعیّت، شک و تردید، آرزو، تحکّم و اجبار نویسنده را در جملات، گزارهها و رویدادهای گزارششده در متن نشان میدهد. این وجه بیشتر در افعال و ساختار نحوی جملات آشکار میشود. وجه کلام در یک گفتمان، قادر است نوع مناسبات قدرت و ایدئولوژی را به تماشا بگذارد. وجهیّت کلام را میتوان در ابعاد اخباری، التزامی، تمنّایی، معرفتی و عاطفی، رهجویی کرد (فتوحی، 1391: 284‑295). در متن منبع ما، بیشترین وجه بهکاررفته «وجه اخباری» است؛ زیرا نویسنده که گزارشگر تاریخ است باید با التزام، قاطعیّت و تعهّد کامل رویدادهای زمان را شرح دهد تا گزارشی موثّق از تاریخ عثمانیان بر مخاطب اثرش عرضه دارد؛ همچنین گاهی که گزارش تاریخ را دستمایة ادب تعلیمی قرار میدهد و به پند و اندرزهای اخلاقی، مذهبی و ایدئولوژیک میپردازد، وجه اخباری را بیش از التزامی و امری استفاده میکند تا به سخنان حکیمانه و پندآمیزش قاطعیت بیشتری ببخشد و مخاطب آنها را بهتر بپذیرد: «شموع فروزان در قنادیل بلور لالستان طیرهبخش روشنان آسمان شد. سپهر با هزاران چشم به حسرت تماشای چراغان، از کهکشان آهکشان میگشت... کام آرزو را به چاشنی کلام گلرخان شکرلب شیرین مینمودند و کاغذخانه را به رجال کبار دولت تقسیم کرده» (جودت پاشا، 1274: 75 و 76). 4ـ3 تحلیل لایة بلاغی و سطح ادبی «توجه به بسامد لغاتی که در معانی ثانوی (مجاز) به کار رفتهاند. مسائل علم بیان ازقبیل تشبیه و استعاره و سمبل و کنایه. مسائل بدیع معنوی ازقبیل ایهام و تناسب، و بهطور کلی زبان ادبی اثر و انحرافهای هنری و خلاقیّت ادبی در زبان. تمام سخن فرمالیستها این است که در ادبیات اصل، ادبیّت (Literariness) است یعنی طرز بیان و نحوۀ ارائه موضوع بهصورت ادبی. هرچه ادبیّت اثری مشخصتر باشد اثر ادبیتر است» (شمیسا، 1373: 224). در تحلیل لایة بلاغی این متن تاریخی، بیش از آنکه بنمایة اثر را مدّنظر داشته باشیم، به شیوة بیان و بازنمایی رویدادها میپردازیم. نویسنده با کمکگرفتن از آرایهها و صنایع ادبی (مانند تشبیه، تلمیح، کنایه و...) ایدئولوژی مدّنظر خود را تقویت میکند و افزونبر بیان رویدادها، معانی دوم کلام خود را (مانند بزرگنمایی، تحقیر، استهزاء، دعا و نفرین و...) به مخاطب القا میکند؛ اتفاقاً همین معانی ثانویه ما را به گفتمان ایدئولوژیک نویسنده رهنمون میشود و حتی میتوان به برخی مبانی فکری و سیاسی مورخ و گرایشهای وی نسبتبه گزارشها پی برد. برای نمونه میتوان از صفات و القاب و تشبیهاتی که در توصیف افراد به کار میگیرد، حبّ و بغض وی را نسبتبه آنها فهمید. برخی از کاربردهای بلاغی متن کتاب برای نمونه بیان میشود: الف) تضمین و تلمیح در تضمین و تلمیح به آیات و اشعار، مترجم اگر ابیات را حذف نکند، بیشتر تابع مؤلف اصلی است و مؤلف نیز تاحدی از آیات و ابیات استفاده کرده است تا از خشکی گزارش تاریخی بکاهد: «شخص انسان را در خطّۀ امکان به مفاد "إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ" تاج عزّت و کرامت بر سر نهاد و به تأسیس و تشکیل دایرۀ سلطنت، طبقۀ سلسلۀ سلاطین را به خطاب ظلّ اللهی در اوج درجه شرف مزیّت داد، "أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ"» (همان: 1)؛ «به مضمون اینکه "اذا کان رب البیت بالطبل ضارباً فلم تلم الصبیان فیها علی الرقص" طبایع اکثر ناس، به این آیین نو، ایجاد استیناس گرفته، شیوۀ میپرستی، رسم مخموری و مستی را فریضه و واجب دانسته» (همان: 75). چنانکه مشهود است، تضمین آیات و احادیث و سخنان بزرگان در دل متن تاریخی در خدمت تقویت گفتمان ایدئولوژیک نویسنده است که از باورها و عقاید دینی و مذهبی و اخلاقی وی سرچشمه گرفته و سبک نگارش او را تحت تأثیر قرار داده است. ب) تشبیه «وجودش شمعی است به مشکوه معدلت افروخته، سلطنت جامهای است به قامت قابلیّتش دوخته» (همان: 3)؛ در این عبارت، کاربرد صنعت بلاغی تشبیه، پوششی برای تمجید از ممدوح است که علاقه و احترام نویسنده به ناصرالدین شاه را نشان میدهد. از میان انواع تشبیه رایج در ادبیات فارسی، در این کتاب بیشتر با تشبیه بلیغ یا اضافۀ تشبیهی روبهرو هستیم: «هر گاه در بحر وغا شناوری کردید... و الّا غریق بحر نیستی هستید» (همان: 20)؛ «تیغ غزای او را کلید فتح مبین نماید» (همان: 83)؛ «دیگ دماغ» (همان)؛ «بعضی از تحریرات... در گوشۀ نسیان چون نامۀ اهل عصیان از نظر افتاده بود» (همان: 4)؛ «سُقات عنایتش» (همان: 2)؛ «مشکوة معدلت» (همان: 3)؛ «بحر وغا» (همان: 20)؛ «توسن فتنه» (همان: 67). ج) استعاره «چرخ زمردپوش، دست خامه به دامن توصیفش نرسد» (همان: 46)؛ «دختر رز چون محبوبۀ غیرمحجوبه از هر طرف روی نمود» (همان: 72). د) کنایه «بی می مستی نمایند و بیسماع رقص آیند» (همان: 17)؛ «خواب خرگوش» (همان: 21)؛ «در ملک خردمندی تجربتدیده [و] تلخ و شیرین چشیده بود» (همان: 24)؛ «پنبۀ غفلت و غرور در گوش کردن» (همان: 61)؛ «چون آوازۀ جرأت و جسارت او در اقطار بلاد به السنه و افواه افتاد» (همان: 21)؛ «تیغ مصاف در غلاف رفت» (همان: 172)؛ «خیال خام استیلآء قسطنطنیّه در دیگ دماغ میپخت» (همان: 34). هـ) توصیف «قرار مصالحه و معاهده را چون به انجام رساند، تیغ مصاف در غلاف رفت، بازارِ می صاف درگرفت، بزم دلبران رزم دلیران شکست، کمند سلسلهمویان دست جنگجویان بست، دختر رز چون محبوبۀ غیرمحجوبه از هر طرف روی نمود، نوای بربط و نی بر بَطِّ می کیفیت افزود، میدان تعلیم حرب به شبستان رقص و ضرب مبدّل شد، معلمان حربیّه در قهوهخانه و میخانه تنبل و کَسَل گشتند» (همان: 72). 4ـ4 سطح فکری مؤلف اصلی متنْ اهل سنت و مترجمْ شیعیمذهب بوده؛ این امر باعث شده است تا مترجم در مقدمه دست ببرد و تقریباً جنبههای مذهب سنی را از آن بگیرد (همان: 19)؛ اما خوشبختانه در لابهلای کتاب که دربارة اقدامات شاه عباس و شاه اسماعیل صفوی در ترویج تشیع است و مؤلف لحنی بغضآلود دارد، مترجم دستی در آنها نبرده است (همان: 33 و 44). امانتداری مترجم دربارة حملۀ عثمانیها در زمان حملۀ افاغنه نیز دیده میشود که در آن، مؤلف لحنی ناسیونالیستی دارد و برای از دست رفتن ممالک ایرانزمین با ظهور نادرشاه اظهار تأسف میکند (همان: 77 و 78). در قسمتهایی هم که دربارة حملات حکومت زندیه به شهر بغداد است و مؤلف از ایرانیان با لحنی تند انتقاد میکند، مترجم دستی در این قسمتها نبرده است و لحن تند مؤلف را، ظاهراً به خاطر بغض قاجاریان از زندیه، به فارسی انتقال داده است (همان: 200). شواهدی نیز در بیان مسائل اخلاقی میتوان یافت: «نکوهش حرص و طمع: فیالحقیقه اکثر محظورات مخلّه بر امور سلطنت سنیّه از طمع حادث شده» (همان: 249)؛ «ستایش رازداری: نظام اصل ملک و دولت منوط به کتم اسرار است» (همان: 249). 4ـ5 لایة کاربردشناسی ترجمة تاریخ آلعثمان پس از سبکشناسی اجمالی متن کتاب، خوب است با واکاوی لایههای زیرین متن و انواع نظامهای گفتمانی آن، به ارتباط نویسنده با مخاطبش توجهی داشته باشیم. در کتابهای تاریخی که زبان علمی و واژگان عینی بر سبک نگارش متن حاکم است، نظام گفتمانی کنشی بر متن بیشترین کاربرد را دارد. در این نوع گفتمان، بیشتر اُبژهها ارزشمحورند. ازآنجاکه موضوع کتاب، سرگذشت حاکمان و قدرتمندان جامعه است، گفتمان ایدئولوژیک و قدرتمحور بر متن حاکم میشود و نویسنده نیز همچون قدرتمندانی که سرگذشتشان را روایت میکند بهدنبال حفظ و ترویج ارزشها و ایدههای ذهنی خویش است. کنش بیانی یا اظهاری جزء ناگسستنی و ناگزیرِ هر نوع روایت است؛ زیرا طبق این نوع کنش، نویسنده برای بیان رویدادها و گزارش حوادث باید به تولید عبارتها و جملههای معنادار دست بزند و چارة دیگری بهجز استفاده از این کنش ندارد. نوع دیگری از کنشهای گفتاری که در متن ترجمة تاریخ آلعثمان دیده میشود، «کنش تأثیری» بوده که به «کنش ترغیبی» نیز موسوم است. «هدف در کنش ترغیبی واداشتن مخاطب به انجام یا ترک کاری است که میتواند در قالب التماس، درخواست، پیشنهاد یا فرمان صورت پذیرد. در این کنش گوینده میخواهد بین جهان خارج با وضعیت مطلوب خود ازطریق مخاطب مطابقت ایجاد کند» (عبداللهیان و باقری، 1396: 248). باید توجه داشت که نویسنده بهطور مستقیم به امر و نهی و ترغیب مخاطب نمیپردازد؛ بلکه با بیانِ سرانجام نیک افراد شایسته و بازنمودن عاقبت وخیم اشخاص نالایق، مخاطب را به اندیشه در کنشهای اخلاقی و اعتقادی وامیدارد: «بعضی از خلفاء امویه از حدود شرعیّه تجاوز نموده، به انواع مظالم و معاصی مرتکب شدند؛ خصوصاً ولید ثانی که در سفاهت ثانی نداشت، تحقیر شعائر شرع مبین کرده، به زمرۀ مسلمین توقیر ننمود. عاقبت بهجزای سوءنیت خداوند عزیز ذوانتقام چندان نگذشت نظام دولت و حکومتشان از هم پاشیده، به زوال و انقراض رساند» (جودت پاشا، 1274: 20). گاهی نیز نصیحتگونه اخلاق و شیوة رفتار به مخاطب خویش میآموزد: «بهحسب اقتضای حال و مقال، بهجهت تسهیل امورات و انجام مهمّات، گاه مهر و لطف، گاه قهر و عنف اظهارنمودن لازم و در کار است» (همان: 245). 5ـ نتیجهگیری پس از بررسیهای انجامشده بر این اثر، این نتیجه به دست آمد که سبک ترجمههای دورۀ قاجار با وجود مقیدبودن به متن اصلی، باز هم جدا از سبک روزنامهنگاری و زبان محاوره نیست. نثر محمدحسین خویی در مقدمۀ کتاب، مصنوع و متکلف است و در ادامه سادهتر میشود؛ ولی همچنان از صناعات ادبی و لایههای پوشیدة گفتمان درونمتنی خالی نیست. مترجم تاحد بسیاری به متن اصلی مقید بوده و بهجز چند حذف کوتاه و تغییر در حجم جملات، بهصورتی که به محتوای تاریخی آسیب نرسد، تغییر دیگری در کتاب دیده نمیشود. محمدحسین خویی در ترجمة خویش با ابزار واژگان، ضمن گزارش تاریخ، گفتمان اعتقادی ـ سیاسی عصر خویش را نیز به نمایش گذاشته است. جملات معترضه و شریطه و دعاگونه در پایان بسیاری از رویدادهای تاریخ عثمانیان تناسب میان زبان و تفکرات مذهبی و اخلاقی نویسنده را آشکار میکند؛ تاجاییکه در گزارش متن تاریخی که باید بدون هرگونه داوری و تعصب باشد، پیوسته با یادآوری پادافره بدِ گناه و ظلم (مثلاً برای امویان) و پاداش نیک برای حکام و درباریان دوستداشتنی خود، به قضاوت مینشیند و باورهای خویش را به مخاطب القا میکند. برخی ویژگیهای سبکی آن عبارت است از: کاربرد سجع و جناس بهصورتی که به زبان محاوره نزدیکتر است و نمیتوان چندان وجهۀ ادبی برای آنها قائل شد؛ کثرت استفاده از لغات عربی مجهولالاستعمال؛ استفاده از صورت عامیانة اعداد و اسما؛ تطابق صفت و موصوف؛ کاربرد افعال مرکب؛ کاربرد فراوان وجه مصدری؛ کاربرد افعال در معنای مجازی؛ استفاده از صفات مرکب برای موصوف؛ کاربرد واژگان، اصطلاحات و افعال عامیانه؛ استفاده از تلفظ ترکی واژگان بیگانه؛ استفادۀ فراوان از واژگان مترادف؛ کوتاهی جملات در متن اصلی؛ درهمریختگی اجزای جمله بهپیروی از نحو عربی؛ تضمین و تلمیح؛ تشبیه، استعاره و کنایه. محمدحسین خویی رمزگان خاص درباری و حکومتی، اسامی خاص، شاخصهای شخصی، زمانی و مکانی را بهگونهای در لایة واژگانی ترجمة خود استعمال کرده است که به متن علمی و گزارش تاریخی خود اعتبار و رسمیّت ببخشد. با وجود این، سبک نگارش خویی کاملاً عینی و علمی نیست؛ برای نمونه بسیار از اسم معنا و واژگان ذهنی و انتزاعی استفاده کرده است و همانگونه که ذکر شد این رمزگان ابزاری برای یکهتازی وی در میدان پند و اندرزهای اخلاقی و مذهبی است. ساختار نحوی این کتاب، با جملههای پیاپی، کوتاه و گسسته بهطور دقیق یک گزارش تاریخی را نشان میدهد؛ ولی نویسنده هرجا که توانسته است قدرت قلم خویش را با تزیین جملات به صناعات ادبی به رخ کشیده و البته در این کار زیادهروی نکرده است. بیشتر افعال و واژهها در وجه اخباری به کار رفتهاند تا التزام و اطمینان نویسنده را از گزارشها به نمایش گذارند. سطح ادبی و لایههای بلاغی به این متن تاریخی جنبة ادبی بخشیده و یکی از مهمترین وجوه اهمیت و ارزش این اثر است. از میان صناعات ادبی، تشبیه و بیش از همه تشبیه بلیغ ابزار هنرنماییها و لفظپردازیهای نویسنده قرار گرفته است. همچنین نویسنده از بلاغت و ابزارهای ادبی بهمثابة پوششی برای اندیشگان مضمر خود در متن استفاده کرده است تا باورهای قضاوتگونة خود را ارزش ببخشد و به مخاطبش بقبولاند. وی به همین منظور، جملات خود را در کنشهای بیانی و ترغیبی به نگارش درآورده و کوشیده است از کنشهای التزامی، عاطفی و تمنّایی، بهسبب قطعیّت کم آنها، کمتر استفاده کند. نویسندگان این مهم را در لایههای کاربردشناسی سبک این کتاب بررسی کردهاند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (1368). المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر. انوار، عبدالله (1352). فهرست نسخ خطی کتابخانۀ ملی، تهران: وزارت فرهنگ و هنر. بامدادی، بهروز (1382). «سبک آذربایجانی در شعر فارسی»، فصلنامه متنپژوهی ادبی، شمارة 17، 84‑102. بهار، محمدتقی (1349). سبکشناسی (تاریخ تطور نثر فارسی)، تهران: امیرکبیر. پاشازاده، غلامعلی (1392). «جودت پاشا، پیوند تاریخنگاری و اندیشۀ سیاسی با مبانی غربی ـ اسلامی»، نشریه مطالعات اسلامی، ش 17، 27‑46. جودت پاشا، احمد (1309 ق.). تاریخ جودت، استانبول: مطبعة عثمانیة. ــــــــــــــــ (1308 ق.). تاریخ جودت، ترجمۀ عبدالقادر افندی، بیروت: مطبعة جریدة. ــــــــــــــــ (1274 ق.). تاریخ آل عثمان، ترجمۀ محمدحسین خویی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ ملی. ــــــــــــــــ (1306 ق.). تاریخ آل عثمان، ترجمۀ محمدحسین خویی، نسخۀ خطی، کتابخانۀ دانشگاه تهران. حائری، عبدالحسین (1378). فهرست نسخههای خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، تهران: مجلس شورای اسلامی، موزه و مرکز اسناد.
دلبری، حسن؛ مهری، فریبا (1394). «کارکرد ایدئولوژی در لایههای سبکی داستان حسنک وزیر»، متنشناسی ادب فارسی، دورة جدید، ش 2، 63‑78. دهقانی، رضا (1390). «ضرورتها و راهکارهای ترجمۀ متون تاریخی عثمانی به فارسی»، پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، س 11، ش 2، 1‑20. شمیسا، سیروس (1377). سبکشناسی نثر، تهران: میترا. ـــــــــــــــ (1373). کلیات سبکشناسی، تهران: فردوس. فتوحی، محمود (1391). سبکشناسی نظریهها، رویکردها و روشها، تهران: سخن. فرشیدورد، خسرو (1363). دربارۀ ادبیات و نقد ادبی، تهران: امیرکبیر. ــــــــــــــــ (1382). دستور مفصل امروز بر پایهی زبانشناسی جدید، تهران: سخن. قزوینی، محمد (1327). «وفیات معاصرین»، مجلۀ یادگار، س 5، ش 3، 51‑72. عبداللهیان، حمید؛ باقری، علیاصغر (1396). «کنشهای گفتاری پنجگانه در شعر «صدای پای آب» سپهری»، دوفصلنامة زبان و ادبیات فارسی، سال ۲۵ ، شمارة ۸۲ ، 241‑258. مقصود، جواد (1349). فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ عمومی اصفهان، تهران: وزارت فرهنگ و هنر. Arıkan, Zeki (1958), “Tanzimattan Cumhuriyete Tarihçilik”, Tanzimattan Cumhuriyete, Türkiye Ansiklopedisi,cilt 6, İstanbul: Iletişm Yayinlari. Mehmed Cemaleddin (2003), Osmanlı Tarih ve Müverrihleri (Ayine-i Zurefa), İstanbul: Kitabevi. Islam Ansiklopedisi (2005), cilt 7. Istanbul: Türkiye Diyanet Vakfı, Cevdet Paşa. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 624 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 321 |