تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,378 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,107,063 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,059,634 |
مدرسه و روزنامه در زنجان عصر مشروطه؛ چالشها و موانع | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 14، شماره 3 - شماره پیاپی 55، مهر 1401، صفحه 1-24 اصل مقاله (1.47 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2022.132519.2319 | ||
نویسندگان | ||
عباس قدیمی قیداری* 1؛ حسن رستمی2 | ||
1دانشیار گروه تاریخ، دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||
2دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام، دانشکدۀ حقوق و علوم اجتماعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||
چکیده | ||
در دورۀ قاجار مظاهر تمدنی جدید، نخست در کانونهای نوگرایی چون تهران و تبریز تأسیس شد و سپس بهتدریج با وجود موانع متعدد به ولایات دیگر راه یافت. از میان نهادها و مظاهر جدید از مدرسه و روزنامه نام برده میشود که در تحول اجتماعی و فکری جامعه تأثیر بسزایی داشتند. در شهر زنجان، با وجود قرارگرفتن این شهر در سر راهِ دو کانون مهم تهران و تبریز، مظاهر تمدنی با تأخیر شکل گرفت که این موضوع معلول ساخت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زنجان بود. با این حال نهادهای جدید بهتدریج، تأثیرشان را در جامعۀ زنجان در میان برخی طبقات و گروهها بر جای گذاشتند. این مسئله تاکنون موضوع یک پژوهش مستقل واقع نشده است و جای خالی آن در مطالعاتِ مربوط به چگونگی و روند استقرار مظاهر تمدنی جدید در ولایات مختلف احساس میشود. پژوهش حاضر درصدد است تا چگونگی استقرار مدرسه و روند آشنایی جامعۀ زنجان با روزنامه و روزنامهخوانی و کوشندگان این مسیر را با تبیین موانع و دشواریها، آثار و نتایج بررسی کند. براساس مدعای پژوهش، با توجه به فضای نسبتاً آزاد عصر مظفری و همکاری عناصر اجرایی دولت و تجددخواهان، مظاهر جدید در زنجان تأسیس و با موفقیتهایی همراه شد؛ اما رقابتهای علما در قالب گروههای مخالف یکدیگر که بر اقشار مختلف تأثیر داشتند، موانع جدیای را در مقابل مؤسسات جدید و علاقهمندان مظاهر جدید ایجاد کرد. این مقاله با اتکا بر منابع اصیل، روزنامهها و اسناد آرشیوی و خاندانی به روش توصیفی – تبیینی مسئله را بررسی کرده است. | ||
کلیدواژهها | ||
زنجان؛ مدرسه؛ روزنامه؛ مشروطه؛ علما | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه در جریان جنگهای طولانیمدت با روسیۀ تزاری، نیاز به کسب فراگیری دانشهای نوین مغربزمین، موجب ظهور اندیشۀ اصلاحات و ورود مؤسسات تمدنی به ایران شد. تأثیر نهادهای تمدنی از ایالت مهم آذربایجان آغاز شد و طی یک فرآیند تاریخی به تهران عصر ناصری رسید و موجب تغییر در اندیشه و گفتمان نخبگان نسبتبه مسائل مختلف اجتماع شد. ولایت خمسه با مرکزیت زنجان، اگرچه در میانۀ شهرهای کانون تجددخواهی قرار داشت، دستاوردهای تمدنی اروپاییان بسیار دیرتر از دیگر نقاط به این شهر رسید و در دورۀ مظفری از برخی مؤسسات تمدنی برخوردار شد. در این دوره با تلاشهای کارگزاران حکومتی و همکاری کسانی چون علیاصغر مشیرالممالک، شیخابراهیم زنجانی و دیگر علاقهمندان، مدرسه و روزنامه رواج یافت. با وجود این تلاشها در این مسیر، مخالفتهایی از سوی برخی طبقات و گروههای اجتماعی شد و امر آموزش و رواج روزنامه بهعنوان دو عامل مهم در بیداری و آگاهی طبقات مختلف را با موانعی جدی مواجهه کرد. اگرچه بررسی این مظاهر و مؤسسات جدید در پژوهشها و تحقیقات تاریخیِ شهرهای کانونی چون تهران، تبریز و دیگر نقاط مهم انجام یافته است، مطالعۀ دقیق جریان تجدد و علل و عوامل حوادث مشروطه در نقاط مختلف، نیاز به بررسی تاریخی چگونگی رویارویی شهرها و ولایات کوچکتر را با این مؤسسات جدید میطلبد. مسئلۀ اصلی این پژوهش، استقرار مؤسسات و مظاهر تمدنی در زنجان عصر قاجار، موانع و دشواریهای پیش روی آن است. سؤال اصلی پژوهش این است که مظاهر و مؤسسات تمدنی در چه زمینهای و چگونه در زنجان این دوره تأسیس شد و نتایج، چالشها و موانع آن چه بود. موضوع این مقاله تاکنون موردپژوهش مستقل، مبتنی بر اسناد، مدارک آرشیوی و نویافته قرار نگرفته است. در همین راستا اگر بخواهیم پیشینۀ تحقیقی را در این موضوع ذکر کنیم، باید از برخی کتابها و مقالاتی چون «بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی شهر زنجان از انقلاب مشروطه تا پایان جنگ جهانی اول» نوشتۀ حسین خمسهای اشاره کنیم که نویسنده بدون مراجعه به اسناد آرشیوی و خاندانی و منابع اصیلی چون روزنامهها، با تکرار مطالب منابع عمومی، به حوادث مشروطۀ زنجان توجه کرده است که مطلب جدیدی را به خوانندگان ارائه نمیدهد. در مجلۀ محلی فصلنامۀ فرهنگ زنجان، مقالاتی دربارۀ حوادث مشروطۀ زنجان منتشر شده است که عبارتند از: «نگاهی به اوضاع زنجان در انقلاب مشروطه» نوشتۀ رامین سلطانی، «سیری در زندگی و اندیشۀ سیاسی ملاقربانعلی» نوشتۀ یوسف خانمحمدی، «گوشههایی از انقلاب مشروطیت و ماجراهایی از زنجان آن روز» نوشتۀ ذبیحالله شاهمحمدی، «جستاری در اتفاقات زنجان در نهضت مشروطه» نوشتۀ توکل جعفری و «میرزا عبدالله مجاهد و ماجرای انقلاب مشروطیتِ زنجان» نوشتۀ بهمن خطیبی که بهترتیب در شمارههای 5، 12، 13-14، 17-18 و 43 فصلنامۀ مذکور منتشر شدهاند. در این فصلنامه مقالهای با عنوان «گذری بر تاریخچۀ اولین دبیرستان دولتی پسرانۀ زنجان (دبیرستان پهلوی)» وجود دارد که فرجالله داودی و عبدالعزیز قائمی آن را به چاپ رساندهاند و در آن ضمن اشارۀ گذرا به مدارسی چون کمالیه و همایونی در دورۀ قاجار، جریان تأسیس اولین دبیرستان دولتی در زنجانِ دورۀ پهلوی اول نیز بررسی شده است؛ بنابراین موضوع این مقالات عمدتاً رویدادهای سیاسی و گاه اشارهای کوتاه به مظاهر تمدنی جدید براساس مطالب عمومی است و غالباً حاوی یافتهها و نکات جدیدی نیست. این مقاله برای نخستینبار با بررسی منابع اصیل، روزنامههای دورۀ قاجار و اسناد نویافتۀ آرشیوی و خاندانی، موضوع را به روش توصیفی-تبیینی به بررسی و تحلیل گذاشته است.
1- وضعیت فرهنگی جامعۀ زنجان در آستانۀ ورود مظاهر عصر جدید در جامعۀ دورۀ قاجار، نزدیکی به کانونهای تهران و تبریز عامل مهم در سرآغاز تحولات فرهنگی نقاط پیرامون بود؛ اما زنجان که یکی از شهرهای نزدیک بود تا دورۀ مظفری از مواهب تغییرات برخوردار نشد. در این دوره بینش سنتی نسبتبه ازدواجهای درونگروهی، جلوهای از قشربندی طبقاتی به شمار میآمد که درنتیجۀ ثروت، علم و مناصب حکومتی به گروههای متنفذ تعلق مییافت و عموم جامعه از رشد و پیشرفت بازداشته میشدند (پژوهشی بر عقدنامههای زنجانِ دورۀ قاجار، 1396: 88). در اوایل دورۀ ناصری با حضور عناصر روستایی در زنجان، اندکی به این قشربندی جامعه خدشه وارد شد. در این برهه ملاقربانعلی[1]، روحانی متنفذ یکی از روستاهای زنجان، با اقامت در شهر و تکیه بر مریدان، پایگاهی در مقابل خاندانهای متنفذ شهری ایجاد کرد که این مسئله در ادامه ازجمله دلایل مهم حوادث مشروطه در زنجان شد. در این دوره علاوه بر ملاقربانعلی، برآمدن عناصر مذهبی از خاندانهای برجستۀ شهری موجب غنای حوزههای درس و بحث طلاب علوم دینی شد که خود عامل مهم در تأخیر ورود مظاهر تمدنی به این شهر بود. برادران موسوی (میرزاابوالمکارم، میرزا ابوطالب، میرزا عبدالله)، شیخالاسلام زنجانی، میرزاابوالفضایل امامجمعه، نظامالعلما و صدرالاسلام ازجمله بزرگان علوم دینی زنجانِ دورۀ ناصری، سرپرستی حوزهها را بر عهده داشتند. در میان این علما برخی افراد علاقهمند به یادگیری علوم جدید و آگاه به تحولات زمانه دیده میشدند. میرزا ابوطالب از خاندان علمی موسوی، ازجملۀ این بزرگان بود که بهسبب ناخشنودی از وضعیت جامعۀ زنجان، برای همیشه این شهر را به مقصد تهران ترک کرد. او در ادامه از یاران شیخ فضلالله نوری و از بزرگان مخالف مشروطیت در تهران شناخته شد (اسناد خاندان موسوی، 1399). با ورود نسل دوم علمای غیرشهری چون شیخ ابراهیم سرخهدیزجی و همکاری با مشیرالممالک (حاجیوزیر) از طبقۀ دیوانیان، زمینه برای ورود مظاهر تمدنی بیشتر فراهم شد (زنجانی، 1393: 125-126). در زنجان یادگیری علوم جدید در میان طبقات مختلف مرسوم نبود و خاندانهای متنفذ فرزندان خود را پس از طی علوم مقدماتی برای تحصیل در حوزههای علمیه، یادگیری مشاغل دیوانی و یا تصدی شغل سپاهیگریِ اجدادشان وادار میکردند. مشیرالممالک از خاندان دیوانی زنجان با این تنگنظریها از ادامۀ تحصیل در دارالفنون تهران محروم شد و علیقلی مظفرالدوله از خوانین زنجان با تحصیلات مقدماتی وارد رستۀ نظامیگری اجدادش شد (حاجیوزیر، 1389: 179؛ اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان: 1399). این موانع در جامعۀ زنجان برخی کارگزاران را به اندیشۀ ایجاد اصلاحات انداخت. احتشامالسلطنه از حکمرانان دورۀ ناصریِ زنجان (1306-1309ه.ق)، در بخشی از خاطراتش مینویسد: «از همان اوقات که حکومت خمسه را عهدهدار بودم، افکار تازه درزمینۀ حقوق و آزادیخواهی در من پیدا شد. من این افکار را درنتیجۀ اطلاعات مختصری که از انقلاب فرانسه و آشنایی کمی که با زبان فرانسه پیدا کرده، کتابها و مجلاتشان را میخواندم، پیدا کردم. با ترتیبات تعیین حکومت، حقوق مردم، اعتبار به آن در ممالک اروپا بیشتر آشنا میشدم، به احوال خود و دیگر رعایای ساده تا کسانی که موقعیتی داشتند، تأسف میخوردم؛ زیرا که میدیدم من و عموم مردم ایران در بدبختی و بیاطلاعی، ظلم و استبداد پادشاه، وزرا، درباریان و دیگر طبقات به سر میبریم» (احتشامالسلطنه، 1392: 133). تلاشهای احتشامالسلطنه به سرانجام خوشایندی نرسید. او در ادامه میافزاید: «خاطر دارم در اوایل ورود به خمسه در جزء گزارشهایی که به طهران فرستادم، استدعا کردم مدرسه بهطرز جدید در زنجان ایجاد نمایم. سواد دستخطی را که در جواب گزارش من دادهاند هنوز در طهران دارم که شاه متغیر شده، دستخط کرده بود: ما در طهران مدرسه داریم. هرکس را که میخواهد، بفرستد طهران. او را برای حکومت فرستادهاند، نه این فضولیها» (همان، 146). در اواخر عصر ناصری با وجود مخالفت شاه برای تأسیس مدرسه در زنجان، علاقهمندان از هیچگونه تلاشی برای دانستن و رشد آگاهی دریغ نکردند. شیخابراهیم زنجانی در اینباره مینویسد: «جمعی از طلاب باهوش به درسم میآمدند و بهتدریج باطناً از کتب و جرایدی خواندم. روزنامۀ الهلال میآمد، من هم میدیدم، کمکم ملتفت علوم گردیدم. محرمانه جغرافیای مختصری به دست آورده، مطلع گشتم. بعد برای تکمیل اطلاعات رسالۀ هیئتجدیدۀ فلاماریون که طالباف آن را فارسی کرده، بهدست آوردم و کتب طالباف و دلسوزیاش را به ملت ایران خوانده، به احساساتش گرویدم... . بهتدریج کتاب فیزیک علیخان، شیمی قائدبیگ و عربی النقش فیالحجر را به دست آورده، با مطالعه درک نموده، آن را به فارسی ترجمه کرده، نقوش و رسومش را با قلم کشیدم» (زنجانی، 1393: 178-179). مشیرالممالک بهسبب تمکن مالی در امر خرید کتابهای جدید و روزنامههای خارج از کشور، به علاقهمندان یاری میرساند. میرزاهاشمخان با دیگر عناصر فرادست برای تأمین بودجه، برای کتاب و روزنامه همکاری میکرد و رمانهای نویسندگان اروپایی را به خوانندگان میرساند (همان: 172-173). زنجانی علاوه بر یادگیری، هر مستعد و دوستدار علوم جدید را راهنمایی میکرد. او اندکی بعد در دورۀ مظفری رسالتش را با منبر و موعظه پیش گرفت و هوادارانی نیز به دست آورد (همان: 180). این تلاشهای زنجانیها بهدلیل نداشتن پایگاه محکم در میان هیئت حاکمه و طبقۀ متنفذ به شکل محدود ادامه یافت، تا اینکه با قتل ناصرالدین شاه قاجار و حضور کارگزاران اصلاحطلب در زنجان اجرایی شد.
2- تحولات آموزشی در زنجان عصر مشروطه؛ نتایج و موانع 2-1. تلاشهای فعالان حوزۀ فرهنگ در تأسیس مدارس جدید مراکز آموزشی زنجان در فضای نسبتاً آزاد دورۀ مظفری، با تلاش علاقهمندان و همکاری کارگزاران دولتی آغاز شد. در ماه ربیعالاول 1321، میرزا مهدی وزیر همایون، طی حکمی از سوی شاه به حکمرانی زنجان انتخاب شد (ظهیرالدوله، 1371: 359؛ روزنامۀ ایرانسلطانی و ایران، 3 جمادیالاول 1321: 5). وزیر همایون در ماههای آغازین حکمرانی در تلاش برای احداث مؤسسات آموزشی جدید، با کسانی چون مشیرالممالک، شیخ ابراهیم زنجانی، سیدمحمد موسوی، میرزا هاشم و میرزا احمد، مجالس هماندیشی و تبادلنظر برگزار کرد. زنجانی طی این دیدارها کتاب تازهتألیفش، «تریاقالسموم» را به وزیر همایون داد که در آن اوضاع اجتماعی- سیاسی جامعۀ دورۀ قاجار را بررسی کرده بود. در این مجالس هماندیشی، تصمیم به احداث مدرسۀ جدید گرفته شد. نخستین مدرسۀ زنجان با نام «کمال»، چندماه پیش از ورود وزیر همایون در زنجان دایر شده بود و اینبار دومین مدرسه با نام «همایونی»، بهعنوان دومین آموزشگاه شهر تأسیس شد (زنجانی، 1393: 203-205؛ روزنامۀ تربیت، 27 رییعالثانی 1321: 5، اسناد خاندان موسوی، 1399؛ ملکالمورخین، 1386: 2/707؛ روزنامۀ ثریا، 24صفر 1322 :11-12). با تمدید حکمرانی وزیر همایون که بهدلیل فعالیتهای فرهنگی و امنیتی از سوی شاه صادر شد، او به فکر ایجاد مدرسه برای گروههای فرودست افتاد و سومین مدرسۀ زنجان برای آموزش اقشار پایین جامعه با نام «ملی» یا «ملتی» تأسیس شد (روزنامۀ ایرانسلطانی و ایران، 19 جمادیالاول 1322: 3؛ روزنامۀ تربیت، 28 رجب 1323: 4). با پایان حکمرانی وزیر همایون وقفهای یکساله در امر تأسیس مدارس ایجاد شد. اندکی بعد میرزا احمد از همفکران وزیر همایون، مدرسۀ «احمدیه» را در بحبوحۀ حوادث مشروطه تأسیس کرد (روحانی، 1347: 60) و چندماه بعد در جریان فتح تهران توسط قوای مشروطه، مدرسۀ «اسلامی» به همت مصباحالحکما و مدیرالسلطان دایر شد (روزنامۀ ایران نو، 22 ذیقعده 1327: 2). تلاشهای فعالان زنجانی در حوزۀ فرهنگ، توسط یکی دیگر از یاران وزیر همایون ادامه یافت و اینبار «مدرسۀ محمدیه» با تلاشهای یوسف علایی و وزیر اکرم با هدف آموزش دروس غیردینی تأسیس شد (روحانی، 1347: 61). در سالهای جنگ بینالملل اول، مقارن با قحطیهای گسترده، حضور قوای روسیه در منطقه و سختیهای فراوان، اندیشۀ تأسیس فضاهای آموزشی جدید فراموش نشد. مدرسۀ «اسعدیه» از مهمترینِ این مراکز بود که به همت اسعدالدوله تأسیس شد. مشارکت اجتماعی زنان زنجان که برای آخرینبار در جریان جنگهای قیام بابیان شهر، دوشادوش مردان با قوای دولتی جنگیده بودند، در این دوره دوباره به همت اسعدالدوله و مترجم همایون با دو مدرسۀ چهارکلاسه برای یادگیری دروس جدید تحقق یافت و آنها در جامعۀ سنتی عصر قاجار حق تعلیم و استفاده از مدارس جدید را یافتند (مترجم همایون، 1335: 35). تأسیس مدارس جدید با عنایت به رویکرد اصلاحطلبانۀ حکومت قاجار، مشارکت نهادهای اجرایی و تلاشهای نیروهای فرهنگدوست زنجانی، برای نخستینبار موجب آموزش دروس جدید در میان طبقات مختلف شد و زمینه را برای مشارکت اجتماعی هرچه بیشتر و راهیابی تجدد فراهم کرد. این رویکرد در ادامه با توجه به واکنش و مقابلۀ برخی مخالفانِ مؤسسات آموزشی جدید و نگرش متضاد کارگزاران بعدی زنجان، با فراز و فرودهایی مواجه شد. 2-2. سیاستهای متولیان مدارس و نتایج آموزش شیخ ابراهیم زنجانی در سالهای پیش از همکاری با وزیر همایون، یکی از لوازم ترقی کشور را مسئلۀ آموزش، استفاده از آموزگاران بادیانت و خبره، پیگیری پیشرفت با برگزاری امتحان، تشویق و دلگرمی، پرهیز از تنبیه و تبلیغ دینپرستی و وطندوستی به دانشآموزان مدارس دانسته بود (زنجانی، 1318ق: 429). این توصیههای زنجانی اندکی بعد با توجه به مشارکتش در تأسیس و پیشرفت مدارس زنجان به اجرا درآمد. با بررسی روزنامهها و دیگر منابع اصیل دورۀ قاجار، زبانهای فرانسه، عربی، فارسی، جغرافیا، فیزیک، شیمی، قرائت و کتاب تعلیمات پلبر[2] فرانسوی، برای آموزش دانشآموزان در نظر گرفته شد. نکتۀ مهم در این بین، تدریس دروس پزشکی و تشریح در شهر نهچندان مهمی چون زنجان بود. وزیر همایون برای تسریع در امر آموزش علوم پزشکی که لوازم و معلم آن در زنجان نبود، با بهرهگیری از پزشک شخصی برای آموزش دانشآموزان، دستور خرید وسایل این رشته را از اروپا داد (روزنامۀ تربیت، 29شعبان 1321: 5 و 24ذیقعده 1321: 6 و 8جمادیالثانی 1323: 7-8؛ روزنامۀ چهرهنما، 20شوال 1323: 8-9؛ روزنامۀ ثریا، 7ذیالحجه1321: 7 و 24صفر 1322: 11-12و 9 رجب 1323: 8؛ اوبن، 1362: 41-42). مدرسۀ همایونی در ابتدا بیست دانشآموز پذیرش کرد. با یاری همفکران وزیر همایون، محمدکمال افندی از فارغالتحصیلان مدرسۀ استانبول به زنجان دعوت شد و بهعنوان ناظم و معلم زبان فرانسه شروع به فعالیت کرد. از دانشآموختگان دارالفنون، میرزاجبار خوشنویس نیز مشاق و معلم صرفونحو شد (روزنامۀ ثریا، 28شعبان 1321: 9). در نیمۀ دوم سال 1321، وزیر همایون در اقدامی دیگر با ارسال نامه به محمدعلی فروغی و یحیی دولتآبادی از مدرسان دارالفنون، برای رفع کمبود معلم یاری خواست. فروغی و دولتآبادی تلاش فراوانی برای جلب نظر فارغالتحصیلان دارالفنون برای اعزام به زنجان کردند که سرانجام مترجم همایون با تردیدهای فراوان راهی شد (مترجم همایون، 1335: 31-32؛ اسناد انجمن تاریخ و فرهنگ زنجان: 1399). مسئلۀ لباس دانشآموزان به یاری وزیر همایون و زنجانی، با انتخاب ماهوت مشکی و نصب بیرق مخصوص بر سینه تعیین شد (زنجانی، 1393: 217؛ روزنامۀ ثریا، 24صفر 1322: 11-12). به گفتۀ وثیقالسلطان از دیگر معلمان مدارس زنجان برای رونق تدریجی مدارس، تعداد دانشآموزان به 25نفر رسید و نظامنامهای برای آموزش هرچه بهتر تنظیم شد. با توجه به تلاشهای مستمر متولیان مدارس، اندکی بعد استقبال زنجانیها بیشتر شد و تعداد دانشآموزان به 30نفر افزایش یافت. کمبود آموزگار از مشکلات همیشگی مدارس تازهتأسیس در مناطق مختلف کشور بود که وزیر همایون در ساعتهای آزاد و غیراداری، درسهای جغرافیا، ریاضی، فیزیک، شیمی و زبان فرانسه را آموزش میداد. تلاشهای مسئولان مدارس موجب ترغیب هرچه بیشتر زنجانیها شد؛ بهگونهای که در ماههای پایانی سال 1321، تعداد دانشآموزان مدرسۀ همایونی به 45نفر رسید (همان، 7ذیالحجه 1321: 7؛ روزنامۀ تربیت، 7جمادیالاول 1322: 5-6). در مدرسۀ ملتی نیز که با هزینۀ خیرینی چون رشیدالدوله، ذوالریاستین، امجدلشکر، سیدمحمد موسوی اداره میشد، بیست دانشآموز طبقۀ فرودست تحصیل میکردند (روزنامۀ تربیت، 28رجب 1323: 4؛ 27 رمضان 1321: 4-5). در این بین حمایتهای درباریان و کارگزارانی چون ولیعهد و افخمالسلطان مأمور آذربایجان، موجب تشویق اعضای مدارس شد (روزنامۀ تربیت، 10ربیعالاول 1322: 2 و 3شوال 1323: 5-6). با ادامهیافتن این حمایتها، افزایش مشارکت شهروندان دور از انتظار نبود و درنتیجه تعداد دانشآموزان مدرسۀ همایونی به 150نفر و مدرسۀ ملتی به 30نفر رسید (روزنامۀ چهرهنما، 20شوال 1323: 8-9). در سالهای پس از مشروطه برای کمک به امر آموزش مدرسۀ اسعدیه، برادران امید (حسن و حسین) و علیاصغر فصیحی از تهران استخدام شدند. با تلاشهای مترجم همایون در این مدرسه، 500 دانشآموز با دو سطح ابتدایی در شش کلاس و متوسطه در چهار کلاس تحصیل میکردند. برای این مدرسه در کنار مساعدتهای خوانینی چون اسعدالدوله، دولت نیز از محل اعتبارات مبلغ 15 تا 20 تومان به معلمان کمک کرد (مترجم همایون، 1335: 35؛ مترجم همایون، 1346: 50). نتایج تلاشهای وزیر همایون و متجددان زنجانی با امتحان از دانشآموزان نمایان شد. امتحانات مدرسۀ کمال با حضور بزرگان شهر در روز پنجشنبه 13ربیعالثانی 1321، به موفقیت دانشآموزان انجامید (روزنامۀ تربیت، 27ربیعالثانی 1321: 5). در 19ذیالحجه وزیر همایون آزمون دیگری از دانشآموزان مدرسۀ همایونی گرفت. اولین دانشآموز، فرزند هفتسالۀ میرزا احمد خیاطباشی در امتحان املا به موفقیت رسید. عدهای دیگر در دروس جغرافیا، حساب، نقشهکشی، فارسی و عربی قبول شدند. یکی از شاگردان در امتحان جغرافیا نقشۀ قارهها را در کمال مهارت ترسیم کرد و دانشآموز دیگر در سؤال برشمردن نام پایتختها و شهرهای مهم جهان، بیاشتباه پاسخ داد. پس از امتحان دانشآموزان، محمود[3]، فرزند دهسالۀ امامجمعه، خطبهای به زبان عربی خواند. او چندسال بعد مهارتش را در زبان فرانسه با ترجمۀ نامۀ مسیو کاربلین[4] به حاج نظام از تجار زنجان نشان داد (روزنامۀ ثریا، 24صفر 1324: 11-12، روزنامۀ چهرهنما 20رجب 1324: 16). در ماههای بعد، زمان برگزاری آزمونها هر ششماه یکبار تعیین شد که نخستین آزمون در 19ربیعالاول 1322 بود. با مشاهدۀ موفقیت دانشآموزان و در جهت تسریعِ برنامههای آموزشی، متولیان مدارس تصمیم به برگزاری آزمونها در سهروز گرفتند که آخرینروز برای طبقۀ علمیه بود. دانشآموزان در پایان امتحانها اغلب با هدایایی چون قلمدان نقره، ساعت، نقشه، کتاب، عبا و تنپوش تشویق میشدند. در این بین برای دانشآموزان فرودست مدرسۀ ملتی نیز علاوه بر جوایز، تخفیف و یا حذف شهریهها در نظر گرفته شد که در کنار حمایت و تشویق، موجب همکاری بیشتر اقشار جامعه برای رفع موانع آموزشی شد (روزنامۀ تربیت، 2محرم 1323: 5 و 7جمادیالاول 1322: 5-6؛ روزنامۀ ثریا، 9رجب 1323: 8). در سالهای پس از مشروطه مدارسی چون «اسعدیه»، کارنامۀ پذیرفتنیای درزمینۀ آموزش داشتند. یحیی دولتآبادی از حامیان و مشوقان اولیۀ تأسیس مدرسه در زنجان، طی دیداری از مدرسۀ اسعدیه، با برگزاری امتحان و مشاهدۀ موفقیت دانشآموزان با اعطای پول به مدرسه یاری کرد (دولتآبادی، 1387: 4/ 1222). در این برهه اوژن اوبن[5] و سفیر فرانسه طی بازدید از مدرسه، متعجب از میزان یادگیری دانشآموزان، با اهدای جوایز اعضای مدرسه را تشویق کردند (اوبن، 1362: 41-42؛ مترجم همایون، 1346: 22). تلاشها و ممارست فرهنگدوستان زنجانی و متنفذان نواندیش عامل مهم در پیدایش مدارس، رشد و پیشرفت دانشآموزان زنجانی بود. با ترقی روزافزون دانشآموزان، طبقات مختلف زنجانی برای همکاری و استفاده از مدارس ترغیب شدند. این میزان از گسترش و پیشرفت مدارس جدید در شهری چون زنجان، بیتأثیر بر واکنش و مقاومتِ گروههای مخالف مدارس جدید در شهر نبود، موضوعی که در ادامه موانعی جدی بر روند ترقی آموزش در خلال سالهای بحثشده ایجاد و مدارس را با مشکلاتی مواجه کرد. 2-3. چالشها و موانع مؤسسات آموزشی در زنجان علمای زنجان در سالهای پیش از مشروطه بهواسطۀ رقابتهای درونگروهی، درصدد جلب حمایت و پشتیبانی عناصر فرادست بودند و حکمرانان نیز برای موفقیت و کاهش تنش در حوزۀ حکومتی، ناگزیر از نزدیکی به علما شدند. در این دوره وزیر همایون، حاکم زنجان، در جبهۀ حامیان میرزاابوالمکارم از علمای رقیب و مخالف ملاقربانعلی قرار گرفت (پژوهشی در اسناد میرزاابوالمکارم موسوی، 1389: 297). وزیر همایون برای نخستینبار با تنبیه صمدآقا، برادرزادۀ ملاقربانعلی که هیچ حاکمی جرئت این عمل را نداشت، به اقتدار دینی این روحانیان متنفذ زنجانی حمله کرد. در ادامۀ شکستن بستنشینی قاتلی که به خانۀ ملاقربانعلی پناه برده بود، او را به این واقعیت رساند که حکمران در حمایت از جناح رقیب سر ستیز دارد (روزنامۀ ایران، 9شوال 1321: 6؛ ملکالمورخین، 1386: 2/ 686). تا پایان حکمرانی وزیر همایون، حمایت از مدارس زنجان با قدرت دنبال شد؛ اما با انتقال او به حکومت کردستان در ربیعالثانی 1324، طرفداران ملاقربانعلی به مقابله با فعالیتهای گذشتۀ وزیر همایون و یارانش برخاستند (همان، 7ربیعالثانی 1324: 6). با سپریشدن حکومت چندماهۀ جلالالدوله و حضور نیرالممالک، حکمران ضد مشروطه، شرایط برای آغاز حملهها فراهم شد. نیرالممالک در ابتدا با توصیۀ ولیعهد برای همکاری و هماهنگی با مخالفان مشروطه، راه دشمنی با یاران وزیر همایون را در پیش گرفت، در جریان انتخابات مجلس با توصیۀ محمدعلی میرزای ولیعهد و اطرافیان ملاقربانعلی، در مقابل امضای اعتبارنامۀ نمایندگی شیخابراهیم زنجانی مقاومت و در ادامه با مشیرالممالک دشمنی و او را به تهران تبعید کرد (زنجانی، 1393: 232؛ حاجیوزیر، 1389: 190). در این بین سید محمد موسوی از دیگر دوستان وزیر همایون با تحت فشار قرار گرفتن از سوی حامیان ملاقربانعلی، اندکی بعد در حوادث مشروطه در حصر خانگی قرار گرفت (اسناد خاندان موسوی، 1399؛ مصاحبه با محسن میرزایی، 1398). این کنشهای ضد مشروطۀ اطرافیان ملاقربانعلی به مراکز آموزشی نیز رسید و معلمان و دانشآموزان مدارس تحت فشار قرار گرفتند. مترجم همایون از معلمان مدارس زنجان، گوشههایی از این محدودیتها را تشریح کرده است: «در اولین سال مشروطیت، وزیر همایون به کردستان مأمور شد. کسانی که اعانه میدادند، پس از رفتنش دریغ ورزیدند و بدخواهان به دشمنی برخاستند. مصلحت دیدم با ملاقربانعلی ملاقات و از او بخواهم در برابر مفسدان از مدرسه حمایت کند. عباسقلی تنها کسی بود که با او معاشرت داشت. موافقت کرد که به نزد ملاقربانعلی برویم. ملاقربانعلی که گوشهنشین و از تحولات دنیا بیخبر بود، در اولین دیدار رو به من کرد و گفت: مردک شنیدهام در مدرسه به بچهها تورات و انجیل یاد میدهی؟ گفتم: خلاف عرض شده، شاگردان هر روز پیش از رفتن به کلاس صف میبندند، در حق علمای اسلام و پدر و مادرشان دعا میکنند، پس از ورود به کلاس نیز چند آیۀ قرآن میخوانند، بعد درسشان شروع میشود. پرسید: شنیدهام فرنگیها میگویند زمین میگردد؟ دلیلی هم دارند؟» مترجم همایون با بیان دلایل و انجام آزمایش به سؤالهای ملاقربانعلی جواب داد. در جلسههای بعد روابط معلم مدرسه با ملاقربانعلی صمیمی شد، بهطوری که مترجم همایون برای آگاهی بیشتر این روحانی متنفذِ خانهنشین، گرامافونی را به خانهاش برد. به ادعای مترجم همایون، شنیدن صدای آواز از گرامافون تعجب ملاقربانعلی را برانگیخت و درنهایت جواز استفاده از آن را صادر کرد (مترجمهمایون، 1346: 22). در گزارشی دیگر از روحانی، حرمت استفاده از گرامافون را از او پرسیده بودند، حکم به ناروشنبودنش داده بود. دوباره پرسیده بودند که آیا اجازه میفرمایید یکی از آنها را به حضورتان بیاوریم؟ جواب داده بود: این چه بحثی است؟ مگر خوردن نان حرام است؟! این به آن میماند که من لقمۀ نان بسیار بزرگ و قطور به دست بگیرم، در میان مردم و وسط بازار راه بیفتم، آن را بخورم و یا در میان مردم برم و الکدولک بازی کنم. آیا اینها از من سزاوار است؟ (روحانی، 1347: 58). در تبیین و بررسی علت مخالفت ملاقربانعلی و حامیانش با مدارس زنجان، بهروشنی نمیدانیم روایت مترجم همایون تا چه میزان به حقیقت نزدیک است؛ اما در اغلب گزارشهای تاریخی ملاقربانعلی را فردی خانهنشین و درنتیجه بیاطلاع از اوضاع زمانه و رفتارهای ناپسند برخی از حامیان و نزدیکانش دانستند (اوبن، 1362: 41؛ سیاح، 1346: 272؛ سالور، 1374: 5/ 402-403). روایت مترجم همایون نشان از رساندن اخبار نادرست به ملاقربانعلی و همچنین میانهروی در مقابل مدارس جدید و دستاوردهای صنعتی چون گرامافون بوده است. براساس نسخۀ خطی تازهیاب در میان اسناد خاندان امامجمعۀ زنجان که علمای این دوره را توصیف کرده است، ملاقربانعلی بهسبب نداری و مشکلات مالی فراوان در زمان تحصیلِ نجف و رویآوردن به ریاضت، خانهنشینی را برای همیشه پیشۀ خود کرد، به گوشهنشینی و تزکیۀ نفس عادت کرد و درنتیجه از مسائل بیرون از خانهاش کماطلاع بود (اسناد خاندان حسینی، 1399). مسئلۀ گرامافون و جواز استفاده از آن نشان داد این روحانی متنفذ برخلاف بسیاری از گفتهها، مخالف مظاهر جدید و دستاوردهای علم روز مانند مدرسه و یا گرامافون نبوده است؛ چنانکه با توضیح مترجم همایون، در فعالیتهای آموزشی مدرسه با آن صمیمی شده و در جلسات بعدیِ همنشینی، حکم استفاده از گرامافون را صادر کرده است. پس از حکم ملاقربانعلی برای استفاده از گرامافون، علمای رقیب و مخالفش در شهر بهمانند میرزاابوالمکارم، رئیس انجمن ولایتی زنجان که در جبهۀ مشروطیت قرار داشتند، به مخالفت با این فتوا برخاستند و حکم او را محکوم کردند (مترجم همایون، 22:1346). به نظر میرسد خانهنشینی ملاقربانعلی مهمترین دلیل برای بیاطلاعی از وضعیت جامعه و فعالیتهای حامیانش در مقابل مسائلی چون مشروطه، مدرسه و ایجاد شایعههای فراوان پیرامونش بوده است. به گفتۀ شکوری که از مدافعان او و از طرفداران جبهۀ مشروعهخواهی است، «عامل مهمی که موجب دفع و دوری بسیاری از نیروهای روشنفکر و مخلص جامعۀ عصر مشروطه از اطراف او شد، آشنایینداشتن ملاقربانعلی به فرهنگ جدید، زبان و نیاز روز بود. او بهواقع یک فرد مصلح نوگرا بود و تحجر را نمیپسندید و در ضرورت اصلاح وضع مردم و کسب برتری نسبتبه بیگانگان با بسیاری از روشنفکران زمانش همسو و همفکر بود؛ اما دوری از جامعه و گرایش بیش از حد به زهد و انزوا و تماسنداشتن مداوم با قشرهای مختلف، موجب بیان مطالبش به زبانی شد که برای نسل اصلاحطلب چندان مفهوم نباشد. از این جهت با وجود اشتراک مطالب و مقصد با تعدادی از اصلاحطلبان، تفاهمی در میانشان نبود و این موجب دفع و دوری از ملاقربانعلی شد» (شکوری، 1371: 53-54). در دورۀ استبداد صغیر با حضور سردار مسعود، فرزند ظلالسلطان که در جبهۀ مخالفان مشروطه قرار داشت، مدارس زنجان به بهانۀ کمبود مکان برای کارمندان دولت تصرف شد و میز و صندلی دانشآموزان از بین رفت. به گفتۀ مترجم همایون، وزیر همایون از درآمد املاک روستای خیرآباد که با میرزاابوالمکارم شریک بودند، ماهیانه مبلغ 50 تومان برای هزینههای مدارس اختصاص داد؛ اما با حملۀ اطرافیان ملاقربانعلی و خان ضد مشروطه، مظفرالدوله برای تصاحب زمینهای روستا و تحریک مردمان فرودست برای اعتراض به مالکیت میرزاابوالمکارم و وزیر همایون، مقرری را قطع کرد و مشکلات مالی دوچندان شد (مترجم همایون، 1346: 22، پژوهشی در اسناد میرزاابوالمکارم موسوی، 1389: 307). مترجم همایون با مشاهدۀ قدرت مخالفان برای کسب تکلیف از وزیر همایون عازم تهران شد؛ اما وزیر همایون با مقاومت روستاییان در برابر پرداخت بهره، ناتوان از کمک به مدارس شد و سرانجام مصباحدیوان، مدیر مدارس همۀ دانشآموزان را مرخص کرد (مترجم همایون، 1335: 34-35؛ مترجم همایون، 1346: 22). به نظر میرسد حمایت و مخالفت علمای زنجان با مدارس و مظاهر جدید، ارتباط مستقیمی با رقابتهای درونگروهی علما برای ریاست دینی بر شهر داشت. چنانکه پیشتر در جریان گرامافون، میرزاابوالمکارم برخلاف ملاقربانعلی، حکم را به نداشتن جواز استفاده از آن صادر کرد، اینبار جناح رقیب که شامل حامیان ملاقربانعلی بودند، به شریانهای مالی مدرسه حمله برده بودند. با تعطیلی مدارس زنجان، اگرچه یکی از یاران وزیر همایون با نام میرزا احمد، مدرسۀ احمدیه را تأسیس کرد، اما با مقاومت و مخالفت برخی علما بسته شد (همان: 61). یوسف علایی یکی دیگر از یاران وزیر همایون که مدرسۀ محمدیه را تأسیس کرد، با تکفیر علمای سنتگرا و ملایان مکتبدار مواجهه شد و کلمۀ فرنگی «پروگرام» در برنامۀ هفتگی دانشآموزان بهانۀ اعتراض شد. مخالفان این مدرسه شهرت تدریس آموزههای کتاب تورات را دادند و در شایعهای دیگر از سوی عوام، نواختن زنگ و تعلیم سرود آیین مسیحیت در شهر پیچید. در ادامۀ این تنگنظریها، مخالفان به مدرسه حملۀ کردند. طلاب با شکستن اثاثیۀ مدرسه، دانشآموزان را با ضرب و شتم بیرون انداختند و علما در ادامۀ فشارها با تکفیر یوسف علایی، خرید و فروش هر نوع کالا را با او ممنوع کردند (روحانی، 1347: 61). در سالهای جنگ جهانی اول، روسها به مخالفت با مظاهرِ تمدن جدید برخاستند و همان کاری را که در تبریز دربارۀ انهدام مؤسسات و مظاهر مشروطیت کردند، در زنجان نیز صورت دادند. روسها با ورود به زنجان مدارس را اشغال کردند و میز و نیمکت کلاسها را شکستند. اغلب کلاسها طویلۀ اسبان روسی و میز و نیمکتها در سرمای زمستان طعمۀ آتش شد. وضعیت منازل معلمان جز این نبود. با رفتن روسها به همت متولیان، مدرسۀ اسعدیه گشوده شد؛ اما ورود دستۀ دیگر از سربازان روسی به زنجان وضعیت را وخیمتر از گذشته کرد. روسها اینبار به عمارت مالیه و انبارهای گندم حمله کردند. اولیای دانشآموزان نیز با مشاهدۀ این وضعیت و شنیدن صداهای شلیک گلوله، فرزندانشان را به خانه بازگرداندند و مدرسه بسته شد (مترجم همایون، 1335: 34-35). فراز و فرود مؤسسات آموزشیِ زنجان با دخالتهای طبقۀ فرادست و عوامل خارجی پیوند مستقیمی داشت. ناکامی مؤسسات آموزشی زنجان نشان داد بهسبب نفوذ، تأثیر و جایگاهِ تاریخی علما در زنجان عصر قاجار و رقابتهای درونگروهی و همچنین بیخبری اغلب این گروهها از پیشرفت جوامع، با وجود ورود برخی مظاهر تمدنی، پیشرفتهای آموزشی و حمایتهای مقطعی دربار و کارگزاران دولت، سرانجام این رقابتها و ناآگاهیها بر نتایج تلاشها و فعالیتهای حامیان مؤسسات آموزشی جدید تأثیر گذاشت و آنها را به ناکامی در اهداف و اقداماتشان کشاند. به نظر میرسد در صورت آگاهی عناصر تأثیرگذار از پیشرفتهای علوم و پرهیز از رقابتهای درونگروهی و نزدیکی و مشارکت علمی و سیاسی، علاوه بر حوادث سیاسی مشروطه در زنجان، تلاشهای فرهنگی فعالان و کارگزاران مربوطه به نتایج مطلوبی میرسید. موضوعی که در ادامه با حضور نیروهای خارجی در منطقه به شکست کامل در اهداف و خواستههایشان منتهی شد.
2- وضعیت روزنامه در زنجان عصر مشروطه، نتایج و موانع 2-1. نشر و تأثیر روزنامه در زنجانِ پیش از مشروطه با انتشار وقایعاتفاقیه که برای آگاهی عموم دستور خرید آن به حاکمان ولایات داده شد، روزنامه به زنجان راه یافت. حوادث زنجان در بخش اخبار ولایات درج میشد. این گزارشها دربارۀ کارگزاران، وضعیت نواحی، راهها و امنیتِ زنجان بود (روزنامۀ ایران، 29جمادیالآخر1288ق: 4). در سالهای پیش از مشروطه با رشد آگاهی زنجانیها، تجددخواهان با جراید همکاری کردند. بشارتالملک رئیس پستخانۀ مبارکه، نمایندۀ روزنامۀ حبلالمتینِ کلکته در شهر بود (روزنامۀ حبلالمتین کلکته، 24جمادیالثانی1322ق: 20). در این روزنامه اخبار جهان، نامههای رسیده و مقالههای نخبگانی چون میرزا ملکمخان انتشار مییافت (همان، 13شوال1323ق: 17-18). ویژگی روزنامههای چاپ خارج از کشور، بررسی آزادانۀ رخدادها و تلاش برای ایجاد اصلاحات بود. نامۀ یکی از مشتریان دائمی جراید، نشان از تأثیر این روزنامههای نهچندان مهم در زنجانِ پیش از مشروطه داشت. «قربان یک دنیا ملت دوستیت گردم. پس از فوت مرحوم میرزا علیمحمدخان کاشی مدیر پرورش، دیگر عهد نموده بودم که جراید فارسیه را مطالعه ننمایم؛ زیرا که خالی از غرض نیستند و تمامی مدیرهای جراید مذاقگویی میکنند. تا اینکه چند یوم قبل در ادارۀ حکومت، روزنامۀ چهرهنما دیده، مشعوف گردیدم که در زبان فارسی جریدهای خالی از غرض هم بحمدالله باز پیدا میشود. دنیا خالی نیست، خداوند غریق رحمت فرماید میرزا علیمحمدخان را، الحمدالله جریدۀ فریدۀ چهرهنما نعمالبدل گردید» (روزنامۀ چهرهنما، 20شوال1323ق: 8-9). روزنامۀ ثریا از جراید مهم این دوره در زنجان طرفداران زیادی داشت که براون آن را گرانقدرترین و ارزشمندترین روزنامۀ دوران پیش از مشروطه نامید (براون، 1386: 305). اخبار فعالیتهای حاکمانی چون وزیر همایون بهسبب ایجاد ثبات، رفع کمبود آذوقه و تأسیس مدارسِ زنجان درخور توجه این روزنامه بود. خبرنگار روزنامۀ ثریا در زنجان، گزارشهایی را از وضعیت مردم به دفتر روزنامه در قاهره میفرستاد (روزنامۀ ثریا، 14شعبان1321ق: 8). در این دوره زنجانیها با روزنامههای داخل نیز ارتباط داشتند. مشیرالممالک با نشریاتی چون ادب همکاری میکرد که در کنار روزنامۀ تربیت، اخبار علمی-فرهنگی ایران و جهان را منتشر میکرد (روزنامۀ ادب، 8صفر1322ق: 1). تأثیر این روزنامهها موجب گرایش هرچه بیشتر علاقهمندان به دیگر جراید شد. روزنامۀ الهلال با درج اخبار علوم، درخور توجه شیخابراهیم زنجانی بود (زنجانی، 1393: 178). برخی از کارگزاران فکری و دیوانی بهعنوان نماینده یا خبرنگار، اخبار زنجان را انعکاس میدادند. وثیقالسلطان از مأموران دولت با روزنامۀ تربیت همکاری داشت. او با ارسال اخبار اقتصادی (وضعیت خرابی و کمبود گندم و جو)، فرهنگی (پیشرفت مدارس، نشر و ترویج کتب) و سیاسی (فعالیتهای حکمرانان)، در چاپ مطالب یاری میرساند (روزنامۀ تربیت، 24ذیقعده1321ق: 6). احمد دواسازِ بروجردی از معلمان مدارس و خبرنگار رسمی روزنامۀ تربیت در زنجان، اخبار منطقۀ خمسه را به روزنامههایی چون ثریا، تربیت و چهرهنما میفرستاد (روزنامۀ تربیت، 27ربیع الثانی 1321ق: 5). یکی از گزارشهای او دربارۀ احداث کارخانۀ قالیبافی به سبک جدید در تیمچۀ یاورِ زنجان توسط آقاجان زنجانی بود (روزنامۀ تربیت، 28جمادیالاول1322ق: 5). منتقدان زنجانی نیز با انتشار مقالههایی دربارۀ وضعیت جامعۀ ایران، تحت تأثیر اوضاع ماههای پیش از مشروطیت کشور قرار داشتند. نامۀ یکی از زنجانیها با عنوان «مکتوب از زنجان»، پاسخی به مقالۀ روزنامۀ چهرهنما دربارۀ «بدی نفاق و خوبی تفاق» بود. نویسنده در این یادداشت پارهای از معضلات اجتماعی را بیان کرد. عداوت و دشمنی میان دربار و دولت، شرارت حکام و خوانین، پیشکشی، بیقانونی در نهادهای اجرایی، صدور احکام نادرست توسط برخی علما، مواجب اضافی از رعیت و سوءاستفادههای تجار، ازجمله مسائل اشارهشده در این یادداشت بود. در پایان، نویسندۀ نامعلوم آن با بیان ضرورت بیداری مردم ایران از خواب غفلت، امید به تلاش طبقات مختلف در جهت دوام دولت و ملت ایرانی داشت (روزنامۀ چهرهنما، 1ربیعالاول1324ق: 11-12). این میزان آگاهی تجددخواهان در شهر کوچکی چون زنجان، در سایۀ ظهور تدریجی مظاهر جدیدی چون روزنامه حاصل شده بود و علاوه بر نمایندگی برخی از جراید، حتی در دارالحکومه شهر نیز روزنامههای کماهمیتی چون چهرهنما دیده شد. شیخابراهیم زنجانی بر این مدعاست که در زنجان خواندن روزنامه در سالهای پیش از مشروطه مخفیانه انجام میگرفت تا برخی مخالفان از این موضوع سوءاستفاده نکنند (زنجانی، 1393: 172). به نظر میرسد با توجه به این دادهها، محظوریتها در سایۀ کسوت روحانیت برای او ایجاد شده بود و دیگر گروههای اجتماعی ممانعتی در اینباره نداشتند. با آغاز جنبش مشروطه که شاه فرمان اعطای آن را صادر کرد، نتایج روزنامهخوانی و روزنامهنگاری نمایان شد و جناحهای سیاسی در بستر مشروطه با پشتیبانی و حمایت علما، خوانین و تجار در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و زنجان یکی از کانونهای بحرانی کشور تا فتح تهران و حملۀ قوای مشروطه به شهر، محل رقابتها و مناقشههای گروههای متعارض قرار گرفت. 2-2. جنبش مشروطیت و حوادث زنجان در روزنامهها زنجان در عصر مشروطه از کانونهای مهم مخالفان بود؛ اما حوادث این شهر جز ماجرای قتل سعدالسلطنه و عظیمزاده درخور توجه منابع عمومی قرار نگرفت. در این برهه تأثیر ورود روزنامه در زنجان نمایان شد، چون گروههای سیاسی با آگاهی از مزایای روزنامهها در بازتاب اخبار، غالباً با ارسال یادداشت و درج مقاله، انتقاد، آرا و نظرهای سیاسی خود را بیان میکردند. در اوایل مشروطه با ریاست میرزاابوالمکارم بر انجمن ولایتی و در مقابل انجمن اسلامی که ملاقربانعلی بنیان نهاد، زمینه برای درگیریها فراهم شد. یکی از مشروطهخواهان از بیم ملاقربانعلی با نام مستعار «رقابس»، یادداشتی را علیه انجمن اسلامی به روزنامۀ صبحِ صادق فرستاد (روزنامۀ صبح صادق، 4جمادیالاول 1325ق: 2-3). اعضای انجمن اسلامی نیز با ارسال یادداشت به جراید تهران، به مقابله برخاستند. در مقالهای که یکی از اعضای انجمن اسلامی در ماههای نخستین سال 1325 فرستاد، با انتقاد از مشروطهخواهان و اعضای انجمن ولایتی، خواستهها و مقاصد بزرگانی چون میرزاابوالمکارم، سیدمحمد مجتهد، نایبالصدر و امینالتجار زنجانی، بدون خیرخواهی و بر ضد منافع مردم زنجان توصیف شد (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 20ربیعالاول1325: 3-4). این یادداشت از اندک نامههای ارسالی طرفداران ملاقربانعلی به جراید بود. در ماههای بعد حاکم زنجان، سعدالسلطنه، به دستور ملاقربانعلی کشته شد و شهر بیش از گذشته در بحران فرو رفت (قاجاردولو، 1367: 1/ 273). ابهامهای فراوانی دربارۀ ابعاد این ماجرا به وجود آمد. یکی از نویسندگان با ارسال یادداشتی با نام «نهی از معروف و امر به منکر»، ماجرای قتل سعدالسلطنه و دخالت بزرگانی چون ملاقربانعلی و مظفرالدوله را در این موضوع شرح کرد (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 7رجب1325ق: 3-4). در ماه بعد با افزایش ناامنیهای زنجان و رقابتهای سیاسی، مقالهای با عنوان «زندۀ بیجان، یعنی اهالی زنجان»، از وضعیت زنجان و اختلافنظر گروههای سیاسی انتقاد کرد. در بخشهایی از این مقاله میخوانیم: «...قلم قدرت سرنوشت کسی را بد نمینویسد. خالقِ عالم اولاد آدم را مختار نموده. خداوند انسان را اشرف مخلوقات خلق فرموده. بنی نوع بشر قابل هرگونه ترقی است. مراتب ترقی انسان لایتناهی است. آدمیان زنجان از هیچیک از اعضای بشریت بیبهره نیستند و از قوای انسانیت بینصیب نمیباشند. شاید جن انسی خواب آن بیچارگان را گرفته، یا بختک بدبختی بر روی آنان نشسته، یا آدم صورتان دیوسیرت در زندان ذلالت محبوسشان کرده، یا طراران تردست داروی بیهوشی به دماغشان رسانیده، والا این همان زنجان است که همیشه مردمان دانا از آن بیرون آمده. این همان زنجان است که مردمانش در هر قرن داد مردانگی داده. حال چه شده در چنین موقع که به کالبد تمام ایرانیان روح حیات دمیده، وحشیان با دیدنشان از خواب غفلت بیدار گردیده، آنها در بستر بیهوشی بهمانند ملت میته محسوب بشوند و ننگ ایرانیان گردند...» (روزنامۀ صبح صادق، 19شعبان1325ق: 3-4). به نظر میرسد این طعنۀ نویسنده به بزرگانی چون مشیرالممالک میرسید که در این برهه با توجه به ملاحظات طبقاتی و اتخاذ میانهروی، خاموش و بیطرف مانده بود (حاجیوزیر، 1389: 193-196). چند روز بعد با شدتگرفتن منازعههای ملکی خوانین زنجان، یادداشتی با عنوان «داد از ظالم» منتشر شد. این نوشته با بیم از خوانینی چون جهانشاهخان امیرافشار، بدون ذکر نام، غارت 25 روستای منطقۀ طارم را توصیف کرد (روزنامۀ صبح صادق، 29رمضان1325ق: 3). زنجانی دیگر نیز با شرح دخالت مظفرالدوله در ماجرای قتل سعدالسلطنه، به حمایتهای امیرافشار از او و پیشکشی 650 تومان پول به هریک از علمای تهران دربارۀ این موضوع اشاره کرد (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 19شوال1325ق: 3-4). در ماه ذیقعده 1325، انتقادها دربارۀ ظلم و ستم امیرافشار بر روستاییان و تأییدیۀ ملاقربانعلی نسبتبه خواستههای ملکی او بیشتر شد. در یک یادداشت با طعنه و تمسخر نسبتبه انزوا و پوشیدهبودن ملاقربانعلی از انظار و اعتنانکردن او به دینار، این رویه را به مردمفریبی نسبت دادند که با این اقدام درصدد پوشاندن جنایتها و غصب اراضی روستاییان توسط امیرافشار بود (روزنامۀ صبح صادق، 13محرم1326ق: 3). به نظر میرسد این همکاری ملاقربانعلی در تأیید خواستههای امیرافشار، باز از بیخبری او نسبتبه وقایع نشأت یافته بود؛ چون از سویی به حمایت از مردمان روستایی در مقابل حملههای خوانین برخاست و خانهاش پناهگاه آوارگان روستایی شد، از سوی دیگر با تأیید خواستههای امیرافشار، بر بحرانهای موجود دامن زد (همایون فرخ، 1323: 11؛ سازمان اسناد ملی، نزاع بر سر قرای اطراف خمسه، شمارهسند002153/298) ماههای نخستین سال ۱۳۲۶، تحمیل پیشکشی، وضعیت خراب مالیه، انتقاد از عناصر مشروطهخواه و نظارتنکردن بر عملکرد حکام، ازجمله مباحث مطرحشدۀ نویسندگان زنجانی در روزنامهها بود (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 23صفر1326ق: 3-4). یادداشت انتقادی میرزاعبدالرحیم با انتقاد از نمایندۀ زنجان، شیخابراهیم زنجانی، دربارۀ این مسائل به چاپ رسید. «ای کاش وکیل خمسه مثل وکیل همدان بود. کاش از جناب شیخ ناصر همدانی و حجهالاسلام نجفیِ اصفهانی از اینها یک نفر در زنجان بود که جادۀ امر به معروف و نهی از منکر را به مردم نشان میداد. میفرمایید قلمت بشکند علما زیاد دارید، حاکم با استقلال و استعداد دارید، داریم اما چه فایده، امان از غرض، فریاد از ریاست، گویا اینکه آیۀ « لیمیز الله الخبیث من الطیب» را اهل زنجان نخواندهاند» (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 13جمادیالاول1326ق: 6-7). فعالیتهای نویسندگان زنجانی بهسبب نفوذ و جایگاه طبقۀ فرادست و قدرت متنفذان بر مدار ارسال یادداشتهای انتقادی گذشت. نتایج این تلاشها اگرچه موجب آگاهی دولت و مجلس از حوادث زنجان و نقش گروههای سیاسی در حوادث این شهر شد، اما با توجه به همجواری، پیوستگی و تأثیر رخدادهای تهران و تبریز با زنجان، تلاشهای گروههای سیاسی از راه روزنامه جز اطلاعرسانی و بیان خواستهها و اهداف سیاسی ثمرهای نداشت و تحولات جاری مشروطه بر حوادث این شهر تأثیری مستقیم گذاشت. 2-3. موانع و چالشهای روزنامه در زنجان در دورۀ قاجار راههای مواصلاتی اندک کشور، بدی آبوهوا و مخالفت طبقۀ سنتی با مظاهر تمدن جدید، از موانع عمده در مقابل روزنامهها بود. روزنامۀ ثریا از مهمترین نشریات عصر قاجار، در فصول سرد سال به زنجان نمیرسید و بیشتر تجددخواهان گلهمند از این موضوع بودند (روزنامۀ ثریا، 14شعبان1321ق: 8). سیاستهای دولت مزید بر این دشواریها بود که میتوان قانون نظارت بر کار مطبوعات را در اینباره برشمرد. نابسامانیهای کشور در اواخر دورۀ ناصری و مظفری در زنجان، موجب ناامیدی فعالان عرصۀ روزنامه نسبتبه اصلاح وضع موجود شد و برخی مشتریان دائمی از خرید و اشتراک روزنامهها صرفهنظر کردند (روزنامۀ چهرهنما، 20شوال1323ق: 8-9). قیمت جراید در تهران و دیگر ولایات از دیگر موانع بود. روزنامۀ تربیت که اخبار تحولات فرهنگی زنجان در آن منتشر میشد، با سیصددینار به دست تهرانیها میرسید؛ اما طبقۀ فرودست در شهرهایی چون زنجان، آن را با قیمت هیجدههزاردینار میخرید (روزنامۀ تربیت، 27رمضان1321ق: 4-5). فشار گروههای سیاسی در زنجان عصر مشروطه را نباید نادیده گرفت. روزنامه یکی از مظاهر تأثیرگذار عصر جدید و وسیلۀ بیداری گروههای مختلف بود که طرفهای درگیر برای پیشبرد اهداف و خواستههایشان از آن استفاده میکردند. در کوران حوادث مشروطۀ زنجان که حمایت روزنامههای تهران از جناح مشروطهخواهی در مناطق مختلف کشور بیشتر شد و مشروطهخواهان زنجانی در استفاده از این موقعیت میکوشیدند، به دستور حامیان ملاقربانعلی، خواندن روزنامه حرام و فروختن آن در شهر ممنوع شد (روزنامۀ حبلالمتین تهران، 4ذیقعده1325ق: 3-4). با فتح تهران و برقراری مشروطه، موضوع غلبه بر مخالفانِ ولایات در رأس برنامههای دولت و مجلس دوم قرار گرفت. در این برهه روزنامۀ حبلالمتین تهران با چاپ مقالۀ «اذ افسد العالم فسد العالم» توسط نورالدین خرقانی، از وضعیت دین و ناکامیهای مشروطه انتقاد کرد. اندکی بعد به درخواست مراجع نجف، این روزنامه با توجه به محتوای ضد اسلامی آن تعطیل شد (ملکزاده، 1373: 6/ 1289-1290). به باور برخی محققان محلی که برداشتی ناقص از قضایا دارند، توهین به ملاقربانعلی سبب تعطیلی روزنامه شده بود (شکوری، 1371: 146). در تبیین و رفع ابهام از این مسئله، نخست زمان نگارش مقاله را باید مدنظر قرار داد که مقارن با تدارک قوای مشروطه برای حمله به زنجان و دفع ملاقربانعلی بود. کسروی و براون با بررسی موضوع، اهانت به دین اسلام را علت تعطیلی این روزنامه دانستند (کسروی، 1386: 71؛ براون، 1397: 287). در ادامه علاوه بر نامۀ طلاب مدرسۀ صدر به وزارت معارف دربارۀ بررسی این هتک حرمت به ساحت دین (بیات و کوهستانینژاد، 1372: 1/ 436-437)، شرح مفصل محاکمۀ کاشانی، مدیرمسئول این جریده، توسط روزنامۀ حکمت بر نادرستی این ادعا صحه گذاشتند (روزنامۀ حکمت، 1شوال1327ق: 8-11). در سالهای پس از مشروطه، موانع و چالشهای پیشِ روی روزنامه در زنجان ادامه یافت. اخبار گرانی کالاها و ناکارآمدی حاکم که توسط مردم مخابره شده بود، واکنش علمای طرفدار حکومت را با ارسال نامهای به وزارت معارف برای ممانعت از درج اینگونه مطالب در پی داشت (بیات و کوهستانینژاد، 1372: 1/ 319-320). این علمای طرازِ اول پس از مشروطه با خاستگاه شهری و بهعنوان گروههای مخالف ملاقربانعلی که با تبعید او به عتبات و ریاست دینی بر شهر، نسل جدید علمای متنفذ را تشکیل میدادند، موانعی در مقابل اهداف روزنامهنگاری ایجاد کردند که بیان درست واقعیات جامعه بود. در ادامۀ شکایتهای مردم در «مجلۀ ادبی» از سید محمد موسوی، یکی از این عالمان دین - که در این برهه اگرچه با جهان متمدن و مظاهر جدید همچنان پیوستگی داشت، اما با ملاحظۀ ریاست دینی بر شهر، در کنار مخالفان روزنامهنگاری قرار گرفته بود - به شکایت او از مجله انجامید و وزارت معارف دستور رسیدگی را صادر کرد (اسناد خاندان موسوی، 1399؛ همان: 189-190). چالشها در زنجانِ پس از مشروطه به انتشار اولین روزنامه نیز رسید و میرزا عبدالمطلب زنجانی با وجود دریافت مجوز انتشار روزنامۀ «اقبال ایران»، نتوانست آن را منتشر کند (همان: 2/ 91-92) و نخستین روزنامۀ زنجان در دورۀ رضاشاه با نام «پروین خمسه» به طبع رسید (روزنامۀ پروین خمسه، 1309: 1). سیاستهای دولت قاجار، مسائل اقتصادی، راههای نامناسب و مشکلات ایجادشده از سوی برخی علما، موانع جدی در مقابل روزنامهها و بیان آزاد افکار و آرا ایجاد کرد. روزنامهها اگرچه توانستند طیفی از عناصر متنفذ و گروههای اجتماعی را به خود جلب کنند، اما بهدلیل استفادۀ نادرست برای پیشبرد اهداف و خواستههای سیاسی به نتیجۀ مطلوبی نرسیدند. باید افزود این پدیدۀ جدید تمدنی، پلی میان جهان آزاد و اختناق داخل ایجاد کرد که با به چالش کشیدن باورهای گذشته، به رشد آگاهی و بیداری گروههای مختلف در حوادث مشروطه با بیان مسائل اجتماعی-سیاسی زنجان کمک کرد.
نتیجهگیری علما که مهمترین گروه در جامعۀ زنجان عصر قاجار بودند، با ظهور برخی عناصر برجسته مانعی جدی در برابر ورود مظاهر عصر جدید شدند. در دورۀ مظفری با توجه به آزادی نسبی فضای جامعه و تعامل حکمرانانی چون وزیر همایون با علاقهمندان فرهنگ، شرایط برای اجرای اندیشههای جدید فراهم شد. وزیر همایون برای تحقق این اندیشه، با بهرهگیری از رقابتهای علمای متنفذ و نزدیکی به یک جناح رقیب (میرزاابوالمکارم موسوی)، گام مهمی در ایجاد پایگاه قدرتمند برای اجرای سیاستهایش برداشت. همکاری مستمر گروههای مختلف و فعالان حوزۀ فرهنگ با جراید عصر، تلاش برای احیای نظام آموزشی جدید و یادگیری دانشآموزان که اندکی بعد به موفقیت در آزمونهای تحصیلی و استفاده از روزنامه بهعنوان ابزار قدرتمند اطلاعرسانی برای تبیین رویدادهای مشروطۀ زنجان به مراکز قدرت انجامید، نشان از علاقه و آگاهی زنجانیها در بهرهگیری مظاهر و مؤسسات تمدنی جدید بود. این نتایج کوتاهمدت، زمانی به ثبات کامل و دیرینگی میرسید که عناصر متنفذ و گروههای سیاسی در جامعۀ زنجان، چنددستگی، بینشها و فعالیتهای متعارض در بستر مشروطیت را کنار میگذاشتند؛ اما در سرآغاز این تلاشها با ایجاد حساسیت از سوی وزیر همایون در مخالفت با ملاقربانعلی که بر تنشهای گذشتۀ علما بیشتر دامن زد، موجب مقاومت و ایستادگی گروههای مخالف و رقیب در مقابل اقداماتی چون مدرسهسازی شد و با عوامل مهمی چون وضعیت نامطلوب اقتصادی زنجان در سالهای مشروطه، دخالت عوامل داخلی (حکمرانانی چون سردارمسعود از جبهۀ استبداد) و خارجی (حضور نیروهای روسیه در منطقه)، غیبت بزرگان حامی فرهنگ که به خارج از زنجان عزیمت کردند (وزیر همایون، مشیرالممالک، شیخابراهیم زنجانی) و بومینبودن معلمان مدارس و فعالان حوزۀ روزنامه (مترجم همایون، کمال افندی، احمد بروجردی، وثیقالسلطان) که پایگاه اجتماعی محکمی در میان گروههای مختلف نداشتند، به بنیانها و مظاهر تجدد در زنجان حمله شد و آن را تعطیل کرد. اگرچه خواست کوشندگان و نیروهای فرامنطقهای بر مدار تحولات بنیادین در زنجان با تأسیس مدارس و روزنامه بود، اما ملاحظات گروهی و سیاسی بر نتایج این تلاشها خدشه وارد کرد؛ بهگونهای که سیدمحمد موسوی، روحانی طرفدار مشروطه، پس از رسیدن به ریاست دینی شهر، با بیاعتنایی به خواستههای طبقۀ فرودست و شکایت از جراید، در مقابل روزنامهها قرار گرفت و مشیرالممالک در سالهای مشروطه موضع بیطرفی را در قبال حوادث زنجان برگزید. باید افزود میرزا محمود، از دانشآموزان ممتاز مدارس زنجان نیز با وجود فراگیری علوم غیردینی، با کسوت روحانیت بهعنوان مرجع تقلید در دورۀ پهلوی، به علوم دینی پرداخت. بنابراین تلاشهای متولیان مؤسسات تمدنی اگرچه در نتایج نخستین با موفقیت همراه شد، اما نتایج بلندمدت نشان از شکست این اصلاحات در زنجان داشت.
[2]. Paul ber.
[3] . آیتالله العظمی سید محمود حسینی زنجانی که در دورۀ پهلوی اول و دوم مرجع تقلید و امامجمعۀ زنجان بود. [4] .Carbeline [5]. Eugene Aubin | ||
مراجع | ||
Documents
Interview
Publication
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,073 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 506 |