تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,402 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,206,626 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,075,362 |
سیاست کلبعلیخان کنگرلو نخجوانی در قبال حکومت آقامحمدخان قاجار (از همگرایی تا واگرایی) | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 14، شماره 2، تیر 1401، صفحه 1-19 اصل مقاله (1.76 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2022.131719.2285 | ||
نویسندگان | ||
فاطمه جعفرنیا* 1؛ محمد عزیزنژاد2 | ||
1استادیار گروه تاریخ، دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران | ||
2دانشآموخته دکتری تاریخ مطالعات ایران اسلامی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران | ||
چکیده | ||
خاندان کنگرلو از حکمرانان محلی منطقۀ قفقاز بودند که متعاقب مرگ نادرشاه افشار در نخجوان قدرت یافتند. این خاندان تیرهای از ایل استاجلو بود و نخجوان از دورۀ حکمرانی شاهعباس اول صفوی، به یورت و مسکن آنان تبدیل شد. کنگرلوها جزء حکمرانان محلی ضعیف قفقاز محسوب میشدند و قلمرو آنان پیوسته بهسبب نزاع و رقابت درون خاندانی، مورد مداخله و تجاوز دیگر حکام محلی قرار میگرفت. در آستانۀ تشکیل دولت قاجار، حکمرانی این خاندان با کلبعلیخان کنگرلو نخجوانی (حک:1202-1211ق./1788-1797م.) بود. این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤالات است: کلبعلیخان کنگرلو از اتخاذ سیاست همراهی با آقامحمدخان قاجار چه اهدافی داشت؟ چه عواملی در امتناع او از ادامۀ سیاست همگرایی با حکومت ایران تأثیرگذار بود؟ این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر نسخ خطی فارسی، اسناد آرشیو چاپی عثمانی و منابع تاریخنگاری ایرانی و روسی، با روش توصیفی-تحلیلی، موضوع مدنظر را واکاوی کند. بررسی مواضع کلبعلیخان کنگرلو در برخورد با آقامحمدخان قاجار و شناخت سیاستهای او در مناسبات با حکومت جدید قاجار از مسائل این تحقیق است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که حفظ اصل حکمرانی مستقل خاندان کنگرلو، بهمدد قدرت برتر و نداشتن شناخت از ماهیت حکومت جدید قاجار، اساس مناسبات همگرایی او را تشکیل میداد. در مقابل، شناخت نسبی از سرشت رفتار سیاسی خان قاجار در برخورد خشن با مخالفان در قراباغ و گرجستان و پیشگیری از حذف حکمرانی خاندان کنگرلو از سوی آقامحمدخان قاجار، زمینۀ تغییر موضع او به قدرت برتر جدید یعنی روسها را فراهم آورد. | ||
کلیدواژهها | ||
آقامحمدخان قاجار؛ آذربایجان؛ قفقاز؛ کلبعلیخان کنگرلو؛ نخجوان؛ قراباغ | ||
اصل مقاله | ||
. مقدمه نخجوان در ساختار اداری و دیوانی حکومت صفوی با واحد تومان، تابع بیگلربیگی چخورسعد بود. این واحد اداری و دیوانی از دورۀ حکمرانی شاهعباس اول صفوی، به یورت و مسکن طایفۀ کنگرلو از تیرۀ ایل استاجلو تبدیل شد. اداره و حکمرانی تومان نخجوان نیز با امرای نظامی طایفۀ کنگرلو بود. از مرگ نادرشاه افشار تا ظهور آقامحمدخان قاجار، در غیاب حکومت متمرکز در ایران، بازیگران اصلی صحنۀ تحولات سیاسی-نظامی قفقاز و آذربایجان را خاندانهای حکومتگر محلی با خاستگاه ایلات ترکمان ایفا میکردند. خاندان کنگرلو با خاستگاه ترکمانی نیز جزء حکمرانان محلی قفقاز بودند که متعاقب مرگ نادرشاه، در یورت و ملک قبیلهای خود در نخجوان، حکومت تشکیل دادند. به اینگونه املاک و مناصب اداری و دیوانی تحت تصدی آنان در نخجوان، در دورۀ ضعف اقتدار حکمرانی دولت افشار، به حوزۀ حکومت موروثی و مستقل خاندان کنگرلو مبدل شد؛ اما مهمترین چالش فراروی حکمرانی خاندان کنگرلو، نزاع و رقابت درون خاندانی مستمر با همدیگر بر سر تصاحب قدرت نخجوان بود. بهواقع این وجه غالب ویژگی خاندان کنگرلو، به ضعف اساسی آنان بر سر راه حکمرانی پایدار این خاندان تبدیل شده بود؛ بهطوری که این امر، زمینه را برای مداخلۀ قدرتهای محلی نیز فراهم میکرد. این وضع، یعنی نزاع و کشمکش داخلی خاندان کنگرلو و بهتبع آن مداخلۀ خوانین همجوار در امور داخلی نخجوان تا حکمرانی کلبعلیخان کنگرلو به سال 1202ق./1788م. جریان داشت. با تصاحب اقتدار حکمرانی نخجوان از سوی کلبعلیخان (حک: 1202-1211ق./1788-1797م.)، تا حدودی به این وضع خاتمه داده شد. حکومت او مقارن با تشکیل حکومت جدید ایران از سوی آقامحمدخان قاجار بود. مسئلۀ اصلی این پژوهش، شناسایی ماهیت و رویکرد سیاستهای کلبعلیخان کنگرلو در مواجه با آقامحمدخان قاجار در دو وجه همگرایی و واگرایی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤالات است: کلبعلیخان کنگرلو از اتخاذ سیاست همراهی با آقامحمدخان قاجار چه اهدافی را دنبال میکرد؟ چه عواملی در امتناع او از ادامۀ سیاست همگرایی با حکومت ایران تأثیرگذار بود؟ براساسِ این پژوهش، حفظ اصل حکمرانی خاندان کنگرلو از گزند و تعرض خوانین قدرتمند محلی چون قراباغ و نداشتن شناخت کافی از ماهیت حکومت جدید قاجار، اساس مناسبات همگرایی او با حکومت قاجار را تشکیل میداد. به عبارت دیگر کلبعلیخان در نظر داشت با اتخاذ سیاست نیروی سوم و با حمایت قدرت برتر جدید، به مداخلۀ همیشگی قدرتهای محلی در امور داخلی نخجوان خاتمه دهد و اساس حکمرانی مستقل خود را تداوم بخشد. دربارۀ امتناع او از ادامۀ همراهی با حکومت قاجار، به نظر میرسد کلبعلیخان با مشارکت در عملیات نظامی نخست آقامحمدخان در قفقاز، به شناخت نسبی از ماهیت و رفتار سیاسی خان قاجار در برخورد با خوانین مخالف چون قراباغ و گرجستان رسیده بود؛ زیرا سیاست هراسافکنی، غارت منطقه، حذف و ادغام حکومتهای محلی در قلمرو حکومت واحد متمرکز، هدف لشکرکشی خان قاجار به قفقاز بود. بر این اساس در راستای اصل حفظ حکمرانی مستقل و پیشگیری از حذف احتمالی از جانب آقامحمدخان، با تغییر مواضع، رو به قدرت برتر جدید منطقه یعنی روسها آورد. لیکن خروج سریع روسها از حوزۀ قفقاز، تمام معادلات و محاسبات او را برهم زد و خود نیز به جرم خیانت به دولت قاجار، از حکمرانی نخجوان عزل و زندانی شد. اساس منابع این پژوهش را مجموعۀ نسخ خطی چاپنشده با عنوان سواد و فرامین سلاطین و امرا و حکام، کتابهای چاپی اسناد آرشیوی عثمانی با عنوان نخجوان در اسناد آرشیو عثمانی، قراباغ در اسناد عثمانی و اسناد آرشیوی دربارۀ مناسبات خوانین ترک آذربایجان با دولت عثمانی تشکیل میدهد. در کنار این اسناد به فراخور نیاز از منابع تاریخی ایرانی، تاریخ محلی قراباغ و منابع روسی نیز استفاده شده است. مجموعۀ نسخ خطی با عنوان سواد و فرامین سلاطین و امرا و حکام، عمدتاً حاوی نامهها و فرامین شاهان قاجار به خاندان کنگرلوست. در این مجموعه سه نامه از آقامحمدخان قاجار، با موضوع کمک به خان نخجوان در مقابل تهاجم قوای قراباغ به کلبعلیخان کنگرلو و حسینقلیخان دنبلی، حاکم تبریز، صادر شده است. این نامهها به روشنشدن و فهم رویداد تاریخی تهاجم قوای قراباغی به نخجوان و واکنش آقامحمدخان قاجار کمک زیادی میکند. در ضمن فرمانهایی از کریمخان زند به خاندان کنگرلو نیز وجود دارد که حاکی از اعمال نفوذ خان زند در امور داخلی نخجوان است. کتابهای چاپی اسناد آرشیو عثمانی، بهویژه نخجوان و قراباغ، مشتمل بر نامههایی است از خوانین قراباغ به دولت عثمانی و گزارشهایی از پاشاهای عثمانی راجع به تحولات داخلی نخجوان و دخالت خوانین قراباغ، خوی، ایروان و گرجستان در امور داخلی نخجوان. کتاب فهرست اسناد آرشیوهای گرجستان دربارۀ تاریخ ایران از الکساندر چولوخادزه نیز، در شناخت روند دقیق مناسبات خاندان کنگرلو و حکومت قاجار حائز اهمیت است. در این کتاب، فرامینی از آقامحمدخان قاجار با موضوع عزل و نصب و رسیدگی به امور داخلی نخجوان موجود است. منابع تاریخنگاری روسی و قراباغنامه، بهخصوص گزارشهای تاریخی بوتکوف و میرزا جمال جوانشیر قراباغی بهلحاظ روشنکردن مواضع کلبعلیخان کنگرلو در قبال تهاجم روسها و چگونگی عزل خان نخجوان اهمیت بسزایی در این پژوهش دارد. شیوۀ گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر بر مبنای مطالعات کتابخانهای و اسنادی و با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. 2.پیشینۀ پژوهش کتاب حکومتهای محلی قفقاز در عصر قاجار از علی پورصفر، آگاهیهایی فراتر از معرفی مختصر از روند شکلگیری حکومت محلی نخجوان و نحوۀ مناسبات کلبعلیخان کنگرلو با آقامحمدخان قاجار ارائه نمیدهد، صرفاً با عنایت به دادههای قاجاری، از خشم خان قاجار و عزل او سخن رانده است. بررسی مواضع و مناسبات، خاننشینهای قراباغ، ایروان و نخجوان در قبال سیاست دولتهای عثمانی، روسیه و ایران، رسالۀ دکتری میر صمد موسوی (1393)، تا حدودی مسئلۀ مناسبات و رویکرد کلبعلیخان با آقامحمدخان قاجار را به شکل کلی و از نگاه محققان آذربایجانی بررسی کرده است. مطالب عمدۀ پژوهشگر مزبور دربارۀ خان نخجوان و آقامحمدخان قاجار، مأخوذ از کتاب تألیفی نخجوان خانلیغی، فؤاد علییف و میر عبدالله علییف است. به مسئلۀ تهاجم قوای قراباغ به نخجوان و اثر این پدیدۀ تاریخی در اتخاذ رویکرد همگرایی کلبعلیخان و همکاری با خان قاجار اشاره نکرده و تنها دربارۀ عزل کلبعلیخان از جانب آقامحمدخان قاجار بحث کرده است. در کشور جمهوری آذربایجان، پژوهشهای زیادی دربارۀ خاننشین نخجوان انجام شده است. نخستین تکنگاری را فؤاد علییف و میر عبدالله علییف با عنوان نخجوان خانلیغی (2007م.) انجام دادهاند. نویسندگان این پژوهش با تکیه بر منابع و اسناد روسی و گرجی، مطالب نو و بدیعی را استخراج میکنند و در اختیار خوانندگان قرار میدهند که در منابع تاریخنگاری ایران وجود ندارد. از ضعفهای این کتاب، استفادهنکردن از منابع و اسناد ایرانی و عثمانی و بررسینکردن علل و زمینههای گرایش سیاست ایرانگرایی خان نخجوان است. تحقیق اسماعیل حاجییف با عنوان نخجوان خانلیغی (2009م.)، یافتههای جدیدی از مناسبات کلبعلیخان با آقامحمدخان قاجار ارائه نکرده است؛ درواقع، مبنای تحقیق او نیز همان کتاب فؤاد علییف و میر عبدالله علییف است. کتاب موسی قلییف با عنوان مواضع و علایق خاننشین نخجوان در اوضاع سیاسی-نظامی قفقاز (2013م.)، بهلحاظ اتکا بر منابع اسنادی چاپی و غیر چاپی شایستۀ اعتناست. او روند تحولات نخجوان در دورۀ حکمرانی کلبعلیخان کنگرلو را براساسِ اسناد نگریسته است. نداشتن ترتیب زمانی، انسجامنداشتن مطالب و توالی حکمرانی خاندان کنگرلو از ضعفهای اساسی این تحقیق است.
کنگرلوها از اوبههای مهم اویماق استاجلو بودند (سومر، 1371: 197) و در دورۀ صفویه نیز در سلک امرای استاجلو قرار داشتند (ترکمان، 1382: 1/199). استاجلوها از ایلات بزرگ قزلباش ترکمان بودند که در تأسیس حکومت صفوی سهم مهمی داشتند و به فراخور نقش و نفوذشان در دستگاه دولت صفوی، صاحب امتیازهای متعددی شدند (تاریخ قزلباشان، 1361: 45-48). یورت و خاستگاه اولیۀ استاجلوها در حوالی ارزنجان آناتولی بود که بعدها با پیوستن به جنبش صفویه، به داخل قلمرو ایران کوچ کردند (همان: 45). در دورۀ حکمرانی شاهطهماسب اول، حکمرانی ایالت چخورسعد ایروان، با سران و امرای استاجلو بود (همان: 46؛ الحسینیقمی، 1383: 1/403؛ الحسینی، 1379: 89)؛ در ضمن، اکثر مناصب و مشاغل مهم دولت در دست امرای این قبایل بود. شاهعباس اول صفوی پس از تصرف قلعۀ ایروان (1013ق./1604م.)، «اُلکای نخجوان را به مقصود سلطان کنگرلو» واگذار کرد (ترکمان، 1382: 2/656). درواقع این سیاست شاهعباس با اعطای زمین در شکل اُلکا، تیول و حکمرانی مناطق حوزۀ قفقاز، به امرای وفادار و قبایل ترکمان، با هدف حفظ و حراست از مرز و سرحدهای دولت صفوی، بهتدریج به ظهور خاندانهای حکومتگر محلی با خاستگاه قزلباش-ترکمانی منجر شد (عزیزنژاد، 1395: 2). ظهور خاندان حکومتگر محلی کنگرلو نیز محصول همین سیاستگذاری حکومت صفوی بود. به احتمال زیاد مقصودسلطان کنگرلو را باید جدّ خاندان کنگرلو و بانی حکومت این خاندان به حساب آورد و استقرار این طایفه در نخجوان نیز از همین دورۀ تاریخی رقم میخورد. این فرد دو بار، طی سالهای 1046ق./1637م. و1051ق./1642م. بهعنوان ایلچی از سوی شاهعباس اول به دربار عثمانی مأمور شد (محمدیوسف، 1317: 193و240). به اینگونه از زمان دولت صفوی، نخجوان بهتدریج به یورت و مسکن دائمی طایفۀ کنگرلو تبدیل شد. میرزا علینقی نصیر اردوبادی، عنوان و القاب رسمی حاکم تومان نخجوان را «ایالت و شوکتپناه حشمت و جلالت دستگاه عالیجاه، نظاماً للایالة والشّوکة والحشمة والجلالة والاقبان فلان خان» آورده است که صاحب هشتصد و سی و دو نفر ملازمان بودند (1371: 75). به گزارش منابع عصر صفویه در این دوره، دو تن از خاندان کنگرلو منصب خلیفةالخلفایی[1] را بر عهده داشتند. مقصودسلطان کنگرلو در زمان حکمرانی شاهعباس اول (محمدیوسف، 1317: 192) و محمدرضاخان کنگرلو حاکم نخجوان نیز دومین خلیفةالخلفا در دورۀ شاه سلطانحسین صفوی بود که لقب عالیجاه داشت (نصیری اردوبادی،1371: 35). گفتنی است که لقب عالیجاه خاص چهارده نفر از عالیترین ارباب مناصب حکومت صفوی بود (تذکرةالملوک، 1334: 81). اساساً در اسناد و متون تاریخی، نخجوان در ساختار نظام اداری و دیوانی دورۀ صفوی با واحد «تومان» و «اُلکا» ثبت شده است. این واحد اداری تابع بیگلربیگی ایالت چخورسعد ایروان قرار داشت (نصیری اردوبادی، 1371: 75؛ ترکمان، 1382: 2/656؛ سواد فرمان سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 26 و 35-38؛ سپهر، 1377: 1/129). مفصلترین گزارش از حدود و ساختار اداری-دیوانی نخجوان را عثمانیها در سال 1140ق./1727م. با عنوان دفتر مفصل سنجاق نخجوان ثبت کردهاند. طبق این دفتر، سنجاق نخجوان از چهارده نواحی با اسامی نخجوان، الینجق، سایر موازی، دره شاهبوز، ملوک ارسلان، موازی خاتون، قراباغ، قشلاقات، دره شام، آزاد جیران، شُرلوت، دره نورگوت، سیسیان و دره الاگیس تشکیل شده بود. شهر نخجوان نیز مرکز سنجاق بود (Naxçivan Sancağinin müfəssəl dəftəri, 2001: 8). در نامۀ شیخالاسلام شاه سلطانحسین صفوی به سال 1108ق./1697م. به اهالی ولایت نخجوان مبنی بر نصب شیخالاسلام جدید، نام برخی از نواحی نخجوان چون اردوباد، آزادجیران، اکلیس (دره آلاگیس)، شروط (شُرلوت) و قپانات آمده است (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 20). ازلحاظ موقعیت جغرافیایی، تومان نخجوان در ساحل چپ رود ارس و در نقطۀ مقابل آن در ساحل راست رود ارس، قلعۀ عباسآباد قرار داشت (تذکرةالملوک، 1334: 194). محدوده و قلمرو حکمرانی خاندان کنگرلو در زمان خاننشینی نخجوان (1244-1160ق./1747-1828م.)، اراضی بین رشتهکوههای زنگهزور تا موازات رود ارس را در بر میگرفت. محدودۀ حکمرانی این خاندان با خوانین قراباغ (خاندان جوانشیر)، قراداغ (خاندان نصیری)، خوی و تبریز (خاندان دنبلی)، ماکو (خاندان بیات) و ایروان (خاندان قاجار) همجوار بود (Piriyev, 2006: 42). قلمرو خاندان کنگرلو بهسبب ضعف و نزاع درون خاندانی، همواره مورد تعرض و دستخوش دیگر خاندانهای مقتدر همجوار قرار میگرفت. خاندان حکومتگر جوانشیر قراباغی از محالات زنگهزور نواحی چون قپان، مقری، طاطیف و سیسیان را از قلمرو حکمرانی خاندان کنگرلو منفک و به حوزۀ حکمرانی خود افزودند (باکیخانوف، 1383: 183؛ جوانشیر قراباغی، 1382: 89؛ قراباغی، 1390: 166؛ رضاقلی بیگ، 1384: 54)؛ از این رو حجم محدودۀ حکمرانی نخجوان نسبتبه دفتر مفصل سنجاق نخجوان سال1140ق./1727م. کاهش یافته بود. محمدصادقخان زند در فرمان سال 1185ق./1771م. به حاجی علیقلیخان کنگرلو، محدودۀ حکمرانی او را محال نخجوان، اردوباد، سیسجان (سیسیان)، قپان و مقری آورده است (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 34). در آستانۀ ظهور آقامحمدخان قاجار نیز این ولایت عبارت بود از نواحی نخجوان، الینجق، موازی خاتون، دره الاگیس، آزادجیران و اردوباد (Umudoğlu, 2004: 6). با این حال، حکمرانی این خاندان با فراز و نشیب زیادی تا اشغال نخجوان از سوی روسها در دورۀ قاجار تداوم داشت.
مرگ نادرشاه افشار و خروج قوای ایران از قفقاز سبب شد تا «در هر مملکتی صاحب حشمتی دم از استقلال بزند و به اطاعت دیگری گردن ننهد» (باکیخانوف، 1383: 182). این ضعف حاکمیت مرکزی ایران و مداخلهنکردن دول عثمانی و روس در حوزۀ قفقاز، فرصتی مهیا کرد تا نیروهای گریز از مرکز چون سران و امرای نظامی ایلات با تکیه بر قدرت مالی و نظامی پایگاه ایلاتیشان، حکومتهای محلی مستقلی را با میزان پایینی از وابستگی به دول افشار و زندیه شکل دهند (عزیزنژاد و دیگران، 1394-1395: 188). حیدرقلیخان نخجوانی (حک:1160 -1162ق./1747-1749م.) رئیس طایفۀ کنگرلو بهسان دیگر رؤسای قبایل ترکمان، از این وضع بهره برد و به پشتوانۀ نیروی قبایلی، حکومت محلی خاندان کنگرلو را در نخجوان پایهریزی کرد (همانجا). او برای حفظ حکمرانی خود از گزند دیگر قدرتهای محلی با پناهعلیخان جوانشیر (حک:1161-1176ق./1748-1762م.)، بانی حکومت محلی قراباغ، ارتباط سیاسی و نظامی برقرار کرد. حیدرقلیخان کنگرلو بهنوعی تحت نفوذ و تابع سیاست خان قراباغ بود و با خان قراباغ علیه دشمنان مشترک همکاری نزدیک داشت (قراباغی،1390: 164 و170؛ رضاقلی بیگ، 1384: 53)؛ اما عاقبت بهعلت تمکیننکردن از آزادخان افغان حاکم آذربایجان، از حکمرانی نخجوان حذف شد و جای او را برادرش مقصودسلطان کنگرلو گرفت (قراباغی،1390: 135-136؛ افشار، 1345: 114). اوضاع سیاسی حکمرانی خاندان کنگرلو از مرگ حیدرقلیخان کنگرلو(1162ق./1749م.) تا حکمرانی کلبعلیخان به سال1202ق./1788م. دورۀ آشفته و ناآرامی است. طی این مدت، حکومت محلی نخجوان ثبات سیاسی نداشت. بهعلت رقابت و نزاع درون خاندانی، قدرت بهسرعت بین افراد مدعی کنگرلوها، دستبهدست میشد و هرکدام از افراد مدعی نیز برای حذف یکدیگر و تصاحب قدرت به یکی از خوانین خوی، ایروان، قراباغ و والی گرجستان متکی بودند (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011:92-93,95-99; belgeleri, 1993: c.II (nr.765), 86 ). این امر بهوضوح در فرامین خاندان زند، در نصب و عزل پیاپی حکمرانان نخجوان نیز مشهود است (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 25-33). خاندان کنگرلو در قیاس با دیگر خاندانهای حکومتگر محلی قفقاز، با حکومت زندیه همراهی میکرد و تبعیت بیشتری از خود نشان میداد. ضعف قدرت نظامی، اختلافهای داخلی و تهدید قلمرو آنان از سوی دیگر رقبای محلی، در گرایش آنان به دولت زندیه برای حفظ حکومتشان بیتأثیر نبود. کریمخان زند (حک؛ 1163-1193ق./1750-1779م.) در عملیات نظامی خود به منطقۀ آذربایجان (1175ق./1761م.)، از خاندان کنگرلو نخجوانی، حاجیخان کنگرلو را برای تضمین وفاداری و اطاعت از حکومت زند، به گرو به شیراز برد (موسوینامی، 1368: 113-114؛ حقایقنگار خورموجی، 1380: 461). درواقع مقصودسلطان کنگرلو حاکم نخجوان، رقیب ایلی خود را به دولت زند گرو داده بود؛ زیرا خان زند طی فرمانی به سال 1177ق./1764م. مقصودسلطان را از توقیف و مصادرۀ اموال حاجیخان و ایجاد مزاحمت برای خانوادۀ او منع کرد و او را هم به حضور فراخواند (چولوخادزه، 1381: 74-75). وجود فرمانهای متعدد از جانب کریمخان زند به ولایت نخجوان با اعطای مناصب حکمرانی، وکالت کل قبیلۀ کنگرلو، رتبۀ ریشسفیدی قبایل، تعیین منشی، وزیر، کلانتر و وکیل مالیات نخجوان حاکی از وابستگی خاندان کنگرلو به دولت زندیه است (همان: 73-80)؛ همچنین بیانگر آن است که امور داخلی نخجوان، عزل و نصب مناصب و رسیدگی به امور داخلی، به فرمان کریمخان زند رقم میخورد. چناچه حکومت زند طی فرامینی افراد متعددی از خاندان کنگرلو را چون محمدرحیمخان (سال1180ق./1766م.)، شکراللهخان (سال 1182ق./1768م.)، حاجی علیقلیخان (سال 1184ق./1770) و ولیقلیخان (سال1185ق./1771م.) به حکمرانی نخجوان منصوب کرد (سواد فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 25-35). به هر حال خاندان حکومتگر محلی کنگرلو جزء حکومتهای محلی ضعیف قفقاز و موجودیت و بقای سیاسی آنان وابسته به حمایت کریمخان زند بود. حمایتهای سیاسی حکومت زندیه، ضامن حیات سیاسی خاندان کنگرلو از تعرض دیگر قدرتهای محلی بود. اما مرگ کریمخان زند (1193ق./1779م.) و متعاقب آن ضعف حاکمیت زندیه، مجدداً نزاع درون خاندانی کنگرلو را برای تصاحب حکمرانی نخجوان شعلهور و عرصه را برای مداخلۀ قوای خوانین همجوار میسر کرد. به نوشتۀ دنبلی: «روزگار زندگانی کریمخان به سرآمد؛ چنانکه مطیعۀ عمر فرمانروایان دیگر به سرآمد. بعد از او در آذربایجان، قواعد ملوکالطوایف پدیدار و هریک از خوانین و امرا در مکامن محکمه و معاقل منیعه، به استقلال و استبداد، حکمدار و صاحب اختیار شدند (1350: 2/209). نزاع و رقابت دائمی بین خاندان کنگرلو امری رایج بود؛ چنانچه عباسقلیخان و جعفرقلیخان از افراد خاندان کنگرلو، برای غلبه بر یکدیگر، رو به جلب حمایت خوانین همجوار قراباغ، خوی، ایروان و گرجستان آوردند و پای این بازیگران محلی را به صحنۀ تحولات سیاسی نخجوان باز کردند. به اینگونه، نخجوان به کانون کشمکش و رویارویی خوانین منطقه تبدیل شد (Qarayev, 2010: 75-76). حتی این مسئله در گزارش پاشاهای سرحد عثمانی به مقامات دولت متبوع خود، بازتاب زیادی داشت. انتقال و جابهجایی قدرت در تحولات داخلی نخجوان به قدری سریع بود که خود پاشاهای، همجوار با نخجوان در ارائۀ گزارش به دربار عثمانی نمیتوانست حاکم واقعی نخجوان را ثبت کند؛ حتی دولت عثمانی نیز در ارسال نامه همراه با هدایا به حکام و خوانین آذربایجان و قفقاز، نام حاکم نخجوان را درج نمیکرد (Osmanli belgelerinde Karabağ, 2009: 114,125,137). حامی اصلی عباسقلیخان کنگرلو، ابراهیمخلیلخان جوانشیر (حک:1176-1221ق./1762-1806م.) حاکم قراباغ بود و در مقابل خوانین خوی، ایروان و گرجستان برای مقابله با توسعهطلبی و نفوذ خان قراباغ در نخجوان، از رقیب او جعفرقلیخان کنگرلو حمایت میکردند (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011: 97,99). خاندان جوانشیر قراباغی در قیاس با دیگر قدرتهای محلی، نفوذ بیشتری بر نخجوان داشتند. حتی در سال 1196ق./1781م. در نزاع بین ابراهیمخان جوانشیر و احمدخان دنبلی خوی (حک:1176-1200ق./1762-1786م.)، شکراللهخان کنگرلو نخجوانی در تهاجم قوای خان قراباغ به ناحیۀ چورس از توابع خوی، همکاری به عمل آورد و حتی جانش را نیز در این راه از دست داد (Osmanli belgelerinde Karabağ, 2009: 97-98). در سال 1201ق./1787م.، ابراهیمخان جوانشیر در حمایت از عباسقلیخان کنگرلو، قوای ائتلافی خوانین گرجی و ایروان را دفع کرد. در گزارش خان قراباغ به مقامات عثمانی در این باره آمده است: «اراکلیخان با قوای کثیر از گرجیه و اروسیه وارد ایروان شد و چون اهالی ایروان تابع کفره گرجیهاند با او متفق شدند و با قوای هشتهزار نفری از گرجی، روسی و ایروانی به بلدۀ نخجوان هجوم بردند؛ اما خداوند لایزال، عساگر اسلام را نصرت بخشید و به شکست و انهزام قوای کفره منجر شد» (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011: 92-93,95; belgeleri, 1993: c.II (nr.765), 78,82 ). حتی محمدخان قاجار حاکم ایروان، در پاسخ به نامۀ پاشای بایزید (سال1202ق./1787م.) مبنی بر سازش با ابراهیمخان جوانشیر، شرط مصالحه با خان قراباغ را به رسمیت شناختن جعفرقلیخان کنگرلو، بهعنوان حاکم نخجوان و حمایتنکردن خان قراباغ از عباسقلیخان کنگرلو اعلام کرد (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011: 97,99; belgeleri, 1993: c.II (nr.765), 86). کلبعلیخان نخجوانی از کشاکش قدرت آن دو در نخجوان استفاده کرد و با کنارزدن عباسقلیخان دستنشانده و تابع خان قراباغ، قدرت را قبضه کرد (Əliyev.F, Əliyev.M,2007: 60; Quliyev,2013: 19). او با حکمرانی خود به این وضع آشفتۀ نخجوان و رقابت درون خاندانی کنگرلو خاتمه داد. اراکلیخان والی گرجستان در واکنش به این وضع نخجوان، حکمرانی کلبعلیخان را به رسمیت شناخت و در ضمن برای حمایت از او در مقابل تهاجم احتمالی خان قراباغ، قوایی را به نخجوان اعزام کرد؛ اما خان نخجوان به این نیروی بهظاهر امدادی گرجی نیز، اجازۀ مداخله در امور داخلی نخجوان را نداد (Quliyev,2013: 20). او با این اقدام، پیام روشنی به قدرتهای محلی درگیر امور داخلی نخجوان مبنی بر پایان دورۀ مداخله و دستنشاندگی خاندن کنگرلو اعلام کرد. اگر اساس حکمرانی خاندان کنگرلو را حیدرقلیخان گذاشت، اما اوج اقتدار این خاندان در زمان کلبعلیخان کنگرلو بود. کلبعلیخان برای قوام و استقلال حکمرانی خود، از مداخلۀ خوانینی چون قراباغ و گرجی، با استفاده از حربۀ وصلت سیاسی با خاندانهای دنبلی خوی و قاجار ایروانی وارد مناسبات دوستانه شد (سواد و فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 50). او برای سلب بهانههای مداخلۀ خان قراباغ در امور داخلی نخجوان، عباسقلیخان کنگرلو، مهره و تابع ابراهیمخان را که در شوشا پناهنده بود، با دادن برخی امتیازهای سیاسی نزد خود آورد (Əliyev.F, Əliyev.M, 2007: 71). همچنین با ارزیابی شرایط حاکم بر منطقه، از سیاست نیروی سوم و قدرت برتر خارج از مدار حوزۀ قفقاز نیز برای تأمین امنیت حکمرانی خود استفاده کرد. بنابراین در آستانۀ تشکیل دولت قاجار، استمرار حیات و بقای سیاسی خاندان کنگرلو، به توازن قوای خاندانهای حکومتگر دنبلی خوی، جوانشیر قراباغی، قاجار ایروانی و باگراتونی گرجستان وابسته بود؛ زیرا اقدام به تصرف نخجوان از سوی هریک از بازیگران محلی فوق، به مخالفت و ایجاد ائتلاف علیه قوای مهاجم منتهی میشد.
5-1. تهاجم قوای خان قراباغ به نخجوان تعیین نخستین برقراری ارتباط آقامحمدخان قاجار با خاندان کنگرلو دشوار است؛ اما ظاهراً نامۀ خان قاجار به سال 1202ق./1788م. با محتوای انتصاب مقصودبیگ کنگرلو به منصب ضابط ناحیۀ آزاد جیران الکای نخجوان، آغاز تماس آقامحمدخان قاجار با خاندان کنگرلو ثبت میشود (چولوخادزه، 1381: 1/81). فرامین دیگری از او به سالهای مختلف، با عناوین انتصاب افرادی از خاندان کنگرلو به مناصب یوزباشیگری، ایلبیگی قبایل و تعیین مقام وزیر نخجوان وجود دارد که حاکی از اعمال نفوذ و حاکمیت آقامحمدخان است (همان: 1/82-84). با وجود عزل و نصب افراد از سوی خان قاجار، حکمرانی الکای نخجوان با کلبعلیخان کنگرلو بود. تا پیش از ورود آقامحمدخان قاجار به ایالت آذربایجان به سال 1205ق./1790م.، مراودات آن دو در قالب مکاتبات صورت میگرفت و التزام به فرمانبرداری خان کنگرلو نیز شفاهی بود. لیکن کلبعلیخان با اطلاع از ورود خان قاجار در سال مذکور به آذربایجان، همچون دیگر خوانین محلی آذربایجان نزد آقامحمدخان رفت و فرمانبرداری خود را با دادن گروگان و خراج ابراز کرد (ساروی، 1371: 194؛ موسوینامی، 1368: 334؛ اشتهاردی، بیتا: 73؛ افشار، 1345: 260). کلبعلیخان فارغ از مؤلفۀ ترس، برای حفظ حکمرانی خود و ممانعت از تهاجم خاندانهای متجاوزی چون خان قراباغ، تن به فرمانبرداری از خان قاجار داد. اما به محض بازگشت قوای قاجار از آذربایجان به جانب صفحات جنوبی ایران (دنبلی، 1389: 64؛ افشار، 1345: 264)، خان قراباغ دست به تهاجم نخجوان (1206ق./۱79۱م.) زد؛ زیرا ابراهیمخان جوانشیر حاکم قراباغ، با تمکیننکردن از خان قاجار در سال 1205ق./1790م.، نخجوان را در معرض تهاجم و ویرانی قرار داد (باکیخانوف، 1383: 209؛ اشتهاردی، بیتا: 73؛ دنبلی، بیتا: 88). متأسفانه منابع تاریخی، جریان و علل تهاجم خان قراباغ به نخجوان را روایت نکردهاند. میرزا یوسف قراباغی از تاریخنگاران محلی قراباغ، علت تهاجم ابراهیمخان را با عبارت کلی، چون «در آن اوقات میان کلبعلیخان حاکم نخجوان بهسببی، ناخوشی و کدورت به هم رسیده» را میآورد و میافزاید خان قراباغ با استفاده از قوای لزگی داغستان به تنبیه حاکم نخجوان مصمم شد (1390: 176). خان قراباغ در قیاس با دیگر حکمرانان و خوانین منطقه، قدرت نظامی و مالی برتری داشت. بهلحاظ نظامی، نیروی جنگی قبایل لزگی داغستان را از طریق وصلت سیاسی با حاکم لزگی به دست آورد که بهعنوان بازوهای قدرتمند او در منطقه عمل میکرد (Osmanli belgelerinde Karabağ, 2009: 146). به نظر میرسد خان قراباغ که همواره با اعمال نفوذ و قدرت نظامی، افراد مدنظر خود را از میان خاندان کنگرلو به حکمرانی نخجوان میگمارد و آنها نیز تابع و دستنشاندۀ او محسوب میشدند، از حکمرانی کلبعلیخان و سیاستهای مستقل او ناراضی بود. به نوشتۀ میرزا جمال جوانشیر قراباغی، خوانین منطقه چون نخجوان که همواره در اطاعت ابراهیمخان بودند، «تمرد و تخلف را قادر نبودند» (1382: 110). بنابراین پیش از ظهور آقامحمدخان قاجار و در فقدان حکومت مقتدر مرکزی، حکم و امر ابراهیمخان جوانشیر قراباغی در ولایتهای همجوار چون نخجوان، نافذ بود و عزل و نصب خوانین ولایتها برحسب فرمان او رقم میخورد (همان: 101). با این حال، هروقت ضرورتی در کار بود با والی ولایت آوار و داغستان که رابطۀ خویشاوندی داشت، قوای ولایت داغستان و لزگی را به ولایت قراباغ دعوت میکرد و به هرجایی که لازم میدید قشون لزگی و قراباغ را اعزام و خان ولایت مدنظر را مجازات میکرد و تحت اطاعت خود در میآورد (همان: 101-102؛ رضاقلیبیگ، 1384: 63). اگرچه خان قراباغ اسم پادشاهی را نداشت، اما دولت و جلالت او مانند پادشاهان ایران بود (جوانشیر قراباغی، 1382: 102). اما حکمرانی کلبعلیخان این قاعده و رسم را بر هم زد؛ زیرا خان جدید نخجوان برخلاف دیگر حکمرانان محلی سابق چون عباسقلیخان کنگرلو، حاضر به تبعیت و اطاعت از خان قراباغ نبود. مضافاً برای ممانعت از مداخلۀ قدرتهای محلی، قطع نفوذ آنان و احیای حکمرانی خاندان کنگرلو، رو به سیاست تبعیت از قدرت برتر چون خان قاجار آورد؛ اما خان قراباغ نهتنها تن به اطاعت از آقامحمدخان قاجار نداد، ولایت نخجوان را در مقام تلافی این اقدام خان کنگرلو در سال 1206ق./1791م.، آماج تهاجم خود قرار داد. این تهاجم قوای قراباغی بههمراه لزگیها به غارت و نابودی نخجوان و روستاهای اطراف آن منتهی شد. کلبعلیخان با استقرار در داخل قلعۀ نخجوان، دست به مقاومت زد؛ در ضمن برای خلاصی از این وضع از حاکم ایروان استمداد نظامی خواست (قراباغی، 1390: 176) و آقامحمدخان قاجار را با ارسال پیکی در جریان امر گذاشت (سواد و فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 37). خان قاجار نیز بلافاصله با ارسال چاپاری، حکام و خوانین آذربایجان را به سرداری حسینقلیخان دنبلی بیگلربیگی تبریز به دفع خان قراباغ امر کرد. خان دنبلی به اتفاق دیگر حکام آذربایجان توانست با رفع محاصرۀ نخجوان، قوای قراباغی را به هزیمت وادار کند (اشتهاردی، بیتا: 73-74؛ دنبلی، بیتا: 88)؛ همچنین سلیمانخان قاجار سردار خود را برای نظم کلیۀ مهام آذربایجان به تبریز اعزام کرد (افشار، 1345: 271). اما روایت میرزا یوسف قراباغی برخلاف اشتهاردی، حکایت از آن دارد که خان قراباغ با مشاهدۀ شکست قوای چریک لزگی، دست از تجاوز و محاصرۀ قلعه برداشت و «با کلبعلیخان بنای سازش و دوستی گذاشت» (1390: 176)؛ اما این گزارش او مبنی بر ایجاد «الفت و مودت» میان خوانین قراباغ و نخجوان واقعیت تاریخی ندارد (همانجا)؛ زیرا روابط خصمانه بین آن دو سالهای متمادی جریان داشت که ازجملۀ آن تهاجم و غارت روستاهای همجوار قراباغ از سوی کلبعلیخان و همراهی او با قوای آقامحمدخان قاجار در حمله به قراباغ است (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011: 101). همچنین باکیخانوف که به خاندان جوانشیر قراباغی دلبستگی درباری ندارد، در گزارش مختصری آورده است: «در این سال [1206ق./1791م.] عمخان آواری...به اعانت داماد خود ابراهیمخان قراباغی رفت، نخجوان را تصرف کرد و زود هزیمت یافت و به قراباغ بازگشت« (1383: 209). با وجود امداد قوای حکام محلی آذربایجان و ایستادگی کلبعلیخان کنگرلو در دفع این تهاجم، ولایت نخجوان در وضع دشواری قرار گرفت. او برای برونرفت از این وضع و سر و سامان دادن به اوضاع اهالی نخجوان و مقابله با تهاجم احتمالی دیگر قوای خان قراباغ، به ارائۀ گزارش از وضع موجود در راستای جلب کمک به آقامحمدخان قاجار اقدام کرد (سواد و فرامین سلاطین و امرا و حکام، بیتا: 36-38). آقامحمدخان که در این برهۀ تاریخی گرفتار سرکوب بازماندگان خاندان زند در صفحات جنوبی ایران بود، در مقابل تقاضای خان کنگرلو فرامینی به حکام آذربایجان برای کمک به او صادر کرد. خان قاجار در ابتدا با صدور فرمانی در سال 1206ق./1791م. به حاکم نخجوان، او را با عنوان عمدهالخوانینالعظام کلبعلیخان کنگرلو خطاب کرد و ضمن ابراز اطلاع از «لوازم جانفشانی در دفع و رفع و مقاتلۀ اشرار لکزیه و قراباغی» و «حقیقت خدمتگذاری و جاننثاری آن عالیجاه»، برای کاستن از حجم مشکلات او دستوراتی به بیگلربیگی تبریز و حاکم ایروان ارسال کرد (همان: 37-38). طبق فرمان خان قاجار، این دو حاکم موظف بودند در صورت وقوع «انقلاب غله و کمبود ذخیره در نخجوان» به قدر وسع و امکان، اهالی نخجوان را از بابت تأمین غله و ذخیره یاری کنند (همانجا). در فرمان دیگری به سال 1206ق./1791م. به حسینقلیخان دنبلی بیگلربیگی تبریز دربارۀ پریشانی ولایت نخجوان و تهیۀ غله و آذوقه آورده است: «چون درین اوقات به تقریب آشوب و انقلاب جماعت لکزیه و قراباغ تومان نخجوان خراب و از صدماتی که به عالیجاه رفیع جایگاه و اخلاص آگاه عمدهالخوانین کلبعلیخان حاکم و اهالی آنجا رو داده، بیتوان و تاب و از اینکه در شاهراه دولت جاوید مدت متحمل صدمات شدهاند، مراعات جانب آنها را منظور نظر مرحمت انتساب دارید« (همان: 39). به اینگونه خان قاجار مساعدت لازم از باب تأمین غله و رفع احتیاج اهالی نخجوان را از بیگلربیگی تبریز خواستار شد و کوتاهی را در این امر جایز ندانست (همان: 39-40). همچنین آقامحمدخان قاجار در فرمان دیگری، مصطفیقلیخان حاکم قراداغ را به تهیۀ اسب و اسباب سوارهنظام کنگرلو مکلف کرد (همان: 38). خان قاجار در فرمان دیگری به شعبان سال 1206ق./1791م. به کلبعلیخان، ضمن رضایت از مراتب خدمتگذاری و اخلاصشعاری خان نخجوان، از بابت وقوع خرابی و سختی اهالی نخجوان با او ابراز همبستگی کرد؛ همچنین در مقابل استدعای کلبعلیخان مبنی بر بنا و تعمیر قلعۀ نخجوان، وعدۀ بازسازی قلعه را بهسبب فصل زمستان به سال آتی موکول کرد و برای اطمینان خاطر او وعده داد در سال بعد «ارقام مطاعه به همگی حکام آذربایجان مرقوم خواهیم فرمود که عمله دادۀ آن عالیجاه قلعۀ نخجوان را تعمیر و کما هوحقه مضبوط کرده باشند» (همان: 38-39). بنابراین برای اجابت تقاضای کلبعلیخان مبنی بر نیاز حدود ششصد نفر عملهجات برای تعمیر قلعۀ نخجوان، حواله و ارقامی به حکام ولایت آذربایجان صادر و مأموری نیز از جانب خود برای جمعآوری نیرو و پول به ولایات آذربایجان تعیین کرد تا مبالغ و نیروی عمله را برای تعمیر قلعه در اختیار کلبعلیخان قرار دهد (همان: 36-37). آقامحمدخان صرفاً به صدور فرمان به حکام و امرای آذربایجان اکتفا نکرد، بلکه سلیمانخان قاجار سردار خود را در سالهای 1207ق./1792 و 1208ق./1793م. بهمنظور انتظام امور آشفتۀ آذربایجان به آن منطقه اعزام کرد (ساروی، 1371: 240-242 و263؛ هدایت،1380: 9/7362؛ افشار، 1345: 271). کلبعلیخان کنگرلو نیز مجدداً مراتب فرمانبرداری خود را از آقامحمدخان، با حضور نزد فرستادۀ سیاسی-نظامی خان قاجار در تبریز اعلام کرد (همانجا). 2-5.همکاری کلبعلیخان با آقامحمدخان قاجار در عملیات نظامی قفقاز آقامحمدخان پس از سرکوب بقایای خاندان زندیه و تثبیت حاکمیت خود بر ایران، برای احیای مرزهای جغرافیای دورۀ صفویه و خاتمهدادن به اغتشاش و ناآرامیهای قفقاز در سال 1209ق./1795م.، دست به عملیات نظامی زد (ساروی، 1371: 265-266؛ دنبلی، 1389: 69؛ هدایت، 1380: 9/7374-7376). مهمترین موانع حکمرانی خان قاجار در منطقۀ قفقاز، ابراهیمخان جوانشیر حاکم قراباغ و والی گرجستان بودند که برخلاف دیگر خوانین منطقه تن به اطاعت از او ندادند (دنبلی، 1389: 69؛ جوانشیر قراباغی، 1382: 105). غارت و خرابی ولایت نخجوان در سال 1206ق./1792م. در غیاب او، یکی دیگر از علتهای رویکرد خصمانۀ خان قاجار به ابراهیمخان جوانشیر بود. خان قراباغ برای مقابله با تهاجم آقامحمدخان، اقدام به ایجاد ائتلاف از قوای خوانین قفقاز چون طالش، شیروان، ایروان و تفلیس کرد (جوانشیر قراباغی، 1382: 105؛ قراباغی، 1390: 179؛ سپهر، 1377: 1/72؛ Mirzə Adigözəl bəy,2006: 59). در منابع تاریخنگاری قاجار، به موضع کلبعلیخان کنگرلو در مقابل لشکرکشی نیروی قاجار و پیوستن به ائتلاف خوانین مذکور اشاره نشده است؛ درواقع این از ضعفهای تاریخنگاری ایران در این دوره است که برخلاف منابع روسی، کیفیت مناسبات را فیمابین خاندانهای حکومتگر محلی قفقاز با دولت قاجاریه بررسی نمیکند و مطالب آنان در حد اشارۀ مختصر و بدون بررسی علل رویدادهای تاریخی است. رویکرد خان کنگرلو به عملیات نظامی آقامحمدخان در قفقاز، همان سیاست همراهی و دنبالهروی از قدرت برتر برای حفظ حکومت خود بود. در ضمن وجود دشمن مشترک به نام خان قراباغ، در همراهی و مشارکت نظامی خان نخجوان نیز مؤثر بود. بنابراین کلبعلیخان کنگرلو در عملیات نظامی آقامحمدخان در تصرف قراباغ و گرجستان به سال 1209ق./1795م. شرکت داشت. انتقامگرفتن از خان قراباغ به تلافی تهاجم و غارت نخجوان نیز دلیل دیگری شد. در این عملیات نظامی، خان نخجوان حتی فرماندهی بخشی از قوای ایران در تصرف ناحیۀ مسختی گرجستان را بر عهده داشت. او با مدیریت جنگی خود اجازۀ تعرض و غارت کلیساهای شهر نامبرده را نداد (Quliyev, 2013: 21). او در نامۀ خود به کنورینگ، نمایندۀ تامالاختیار روسها در تفلیس، به مشارکت خود در عملیات نظامی قوای ایران در قفقاز اذعان میکند و مینویسد: «من با جان و دل به آقامحمدشاه خدمت کردهام و بهخاطر کمک به اشغال بسیاری از مناطق گناهکار هستم» (AKAK,1866: v.I(doc.962), 677-678). توفیقنداشتن آقامحمدخان در تسخیر شوشا، مقر حکمرانی خاندان جوانشیر قراباغی، او را به طرح تخریب و نابودی پایگاه اقتصادی ابراهیمخان سوق داد و در موقع بازگشت به تهران، طی فرمانی ضمن اعطای رتبۀ سرداری آذربایجان به حسینقلیخان دنبلی، او را به اتفاق دیگر حکام و خوانین منطقه ازجمله نخجوان، به عملیکردن این طرح خود مأمور کرد (اشتهاردی، بیتا: 74-75). کلبعلیخان کنگرلو در راستای اجرای فرمان حکومتی با قوای سوارهنظام نخجوان، به اردوگاه نظامی بیگلربیگی تبریز پیوست. لیکن حسینقلیخان دنبلی بهسبب رابطۀ خویشاوندی با خاندان جوانشیر، در اجرای فرمان خان قاجار کوتاهی کرد. این اقدام او به عزل از بیگلربیگی و زندانیشدن او در تهران منتهی شد (همانجا). در مقابل آقامحمدخان با صدور فرمانی کلبعلیخان کنگرلو را به انجام این طرح تحریک کرد. به گزارش والی ارزروم به مقامات عثمانی در سال 1211ق./1796م.، «کلبعلیخان به دستور آقامحمدخان قاجار با کلی عساگر سوارهنظام، قُرای قراباغ از توابع حکمرانی خان قراباغ را نهب و غارت و مقدار زیادی از اموال و اسرا اخذ و مقداری را هم به شاه ایران ارسال کرد» (Osmanli arşiv belgelerinde Nahçivan, 2011: 92-93; belgeleri, 1992: c.I(nr.7093), 169).
سیاست تبعیت و دنبالهروی کلبعلیخان کنگرلو از حکومت قاجاری ایران، دوام زیادی نداشت؛ زیرا به محض ورود روسها به منطقۀ قفقاز، از همراهی با سیاست حکومت مرکزی ایران دست کشید و به دولت روس نزدیک شد. در سال 1209ق./1795م. روسها در واکنش به عملیات نظامی قوای ایران در منطقۀ قفقاز و غارت گرجستان، دست به اقدام متقابل نظامی زدند و برای حمایت از گرجیها و اعادۀ حیثیت و اعتبارشان وارد قفقاز شدند (سپهر، 1377: 1/82؛ جوانشیر قراباغی، 1382: 107-108). خوانین قدرتمندی چون ابراهیمخان جوانشیر قراباغی برای حفظ حکمرانی خود و مصونماندن از تهاجم احتمالی قوای ایران، به روسها متمایل شدند (جوانشیر قراباغی، 1382: 108). مواضع کلبعلیخان کنگرلو در قبال تهاجم روسها در منابع تاریخی ایران نیامده است؛ اما منابع تاریخنگاری محلی قراباغ از گرایش خان نخجوان به دولت روسیه سخن گفتهاند. به گزارش قراباغنامهها، خان نخجوان با اطلاع از گرایش خان قراباغ به دولت روسیه، به تأسی از الگوی سیاست ابراهیمخان جوانشیر با اعزام ایلچی به نزد ژنرال زبوف روسی، فرمانبرداری خود را از حکومت روسیه اعلام کرد (جوانشیر قراباغی، 1382: 108؛ قراباغی، 1390: 186؛ رضاقلی بیگ، 1384: 70؛ Mirzə Adigözəl bəy,2006: 64). در اسناد روسی (1218ق./1803م.) نامهای از کلبعلیخان کنگرلو در دورۀ حکمرانی فتحعلیشاه قاجار به ژنرال سیسیانوف وجود دارد که بیانگر سیاست او در قبال دول روس و ایران است. در این نامه خان نخجوان آورده است: «من آنها [خاندان حکومتگر قاجار] را بهخوبی میشناسم، به آنها زیاد خدمت کردم؛ اما آنها در مقابل این، چشمهایم را درآوردند. اگر بدانم که قوای روسی در منطقه ماندگار و ترک نخواهد کرد، چنانچه پیشتر قوای گراف زبوف عقبنشینی کرد و خانه و دیارمان را دشمنان ما نابود کردند، در آن صورت به روسیه خدمتگزار خواهم ماند» (AKAK,1868: v.II (doc.1270), 633). این سند، سیاست روسگرایی کلبعلیخان کنگرلو و همکاری او با روسها را اثبات میکند. انگیزۀ گرایش او به روسها جای تأمل است. ترس از سیاست قتل و غارت شدید آقامحمدخان و برخورد سخت با مخالفان، ازنظر هدایت مورخ قاجاری، علت گرایش خوانین قفقاز به روسها آمده است (1380: 9/7407). با این حال، حضور موقتی روسها در منطقۀ قفقاز در سال1210ق./1796م. بهدنبال مرگ ملکۀ روسیه، به عقبنشینی سریع از قفقاز منتهی شد و از این خبر «یأس کلی» در میان خوانین و حکام منطقه روی داد (جوانشیر قراباغی، 1382: 110؛ سپهر، 1377: 1/83). این حوادث سریع، دوباره توازن قوا را در قفقاز دگرگون و صحنه را برای ورود قوای ایران مهیا کرد. خوانین منطقه که برای حفظ و بقای حیات سیاسی حکمرانیشان در مقابل ایران به دولت روسیه دلخوش بودند، با مشاهدۀ خروج سریع روسها از قفقاز، دچار بهت و سردرگمی شدند و تدابیرشان نقش بر آب شد (عزیزنژاد و دیگران، 1394-1395: 191). بنابراین نهتنها نفعی از حضور روسها ندیدند، «هم سبب زیادتی عداوت آقامحمدشاه» را نیز به جان خریدند (جوانشیر قراباغی، 1382: 110). همچنین ماهیت واقعی رفتار سیاسی و اطاعت ظاهری برخی خوانین چون کلبعلیخان کنگرلو برای دولت ایران مسجل شد. دشمنی ابراهیمخان جوانشیر و نافرمانی او از آقامحمدشاه مشخص بود؛ اما حضور موقتی روسها، عیار و اخلاص وفاداری خوانینی چون کلبعلیخان را نمایان کرد. بنابراین شاه ایران پیش از تهاجم دوم خود به قفقاز، تنبیه و مجازات خوانینی چون کلبعلیخان را مخفی نگه داشت تا با این کار هم از حجم مشکلات فراروی خود در لشکرکشی قفقاز بکاهد و هم از شورش احتمالی او و پیوستن به ابراهیمخان جوانشیر، سردستۀ خوانین یاغی منطقۀ قفقاز، ممانعت به عمل آورد. از این رو در سال1211ق./1797م. برای دفع همیشگی فتنۀ خان قراباغ (هدایت، 1380: 9/7414)، فرامینی به حکام ممالک آذربایجان، دال بر اینکه با «استعداد تمام در رکاب حاضر شوند» ارسال کرد (افشار، 1345: 282). در ضمن شاه ایران برای تهیۀ قوا و حمله به قراباغ، در همان سال فرمانی با موضوع انتصاب شماوانبیگ به منصب کلانتر ارمنیهای ناحیۀ آزادجیران به کلبعلیخان کنگرلو صادر و به خان نخجوان نیز حکم کرد که کلانتر مذکور باید به همراه تفنگچیان ارمنی خود در منطقۀ قفقاز به اردوگاه او بپیوندد (چولوخادزه، 1381: 83). با این حال، همکاری و مکاتبۀ مخفی کلبعلیخان با روسها ازنظر خان قاجار به دور نماند. این خیانت به گسست ارتباط آن دو منجر شد. بنابراین آقامحمدشاه با ورود به اردبیل (1211ق./1797م.) خان نخجوان را به حضور فراخواند. فرمان او برای کلبعلیخان غیرمنتظره و غافلگیرکننده بود، پس از مدتی تعلل، با اعضای خانواده و هدایای ذیقیمت به اردبیل رفت. شاه او را به جرم خیانت و همکاری با روسها متهم کرد و چشمهایش را درآورد و از حکمرانی ولایت نخجوان عزل و در تهران زندانی کرد (Shopen, 1852: 164-165; Russia and the Armenians of Transcaucasia, 1998: 49). اما بوتکف مورخ روسی، این مسئله را از زوایۀ دیگری بررسی کرده است. به نوشتۀ او، آقامحمدشاه پس از مسجلشدن خیانت خوانین قفقاز و همکاری آنان با روسها، برای حل همیشگی معضل خوانین و ایلات یاغی قفقاز به سبک شاهعباس اول صفوی، تصمیم به کوچ و جابهجایی اجباری ایلات و عشایر از منطقه گرفت. بنابراین برای تحقق این طرح، قوایی را بهمنظور تخریب، غارت و مهاجرت اجباری ایلات به نخجوان اعزام کرد. کلبعلیخان برای لغو این حکم آقامحمدشاه، شخصاً به اردبیل آمد؛ اما غافل از اطلاع شاه از خیانت او، خود نخستین قربانی خشم آقامحمدشاه قرار گرفت (Butkov,1869: v.II, 427-428). علاوه بر خیانت محرز کلبعلیخان کنگرلو در همکاری پنهانی با روسها، عامل دیگر در سلب اعتماد آقامحمدخان به خان نخجوان، ارسال گروگان نامعتبر است؛ زیرا کلبعلیخان کنگرلو در مقابل درخواست گروگان معتبر از بابت تضمین وفاداری به سال 1205ق./1791م.، عباسقلیخان کنگرلو را به حکومت قاجار تحویل داد. او برای رفع همیشگی از فتنۀ احتمالی، عباسقلیخان که یکی از مخالفان و رقبای درون خاندانی خود بود، به نشانۀ گرو به نزد آقامحمدخان فرستاد. خان نخجوان با این اقدام خود، از یکسو تبعیت خود را از حکومت قاجاری اعلام کرد و از سوی دیگر، عباسقلیخان که همواره یک تهدید بالقوه برای حکمرانی او تلقی میشد، از محدودۀ قلمرو نخجوان دور کرد (Əliyev.F, Əliyev.M, 2007: 73). اما آقامحمدخان با پیبردن به اصل قضیه، اختلاف و رقابت او با عمزادۀ خود، عباسقلیخان کنگرلو و بیاعتباربودن گروگان او، اعتمادش به خان نخجوان را از دست داد و انتقام از او را به زمان مناسبی موکول کرد (Ibid). نتیجه خاندان کنگرلو از خاندانهای حکومتگر محلی ولایت نخجوان بود. رقابت و نزاع درون خاندانی، چالش اصلی این خاندان به شمار میآمد. این امر زمینه را برای تهاجم و مداخلۀ قدرتهای محلی، بهویژه خان قراباغ فراهم کرد. این روند تا قبل از حکمرانی کلبعلیخان کنگرلو تداوم داشت. او برای رفع مشکل حکمرانی خاندان کنگرلو، به سیاستهای مختلف از قبیل وصلت سیاسی با حکام محلی، رعایت توازن قوا و تبعیت از قدرت برتر منطقهای رو آورد. سیاست وصلت و ائتلاف با حکام محلی، پایداری حکمرانی کلبعلیخان را از تهاجم نیروهای قدرتمند منطقه تضمین نمیکرد. پیدایش قدرت جدید به نام آقامحمدخان قاجار در ایران، فرصتها و چالشهایی فراروی حکمرانی کلبعلیخان کنگرلو قرار داد. مناسبات خان نخجوان در برخورد با این قدرت نوپا، از دو بعد سیاست همگرایی تا واگرایی تأملشدنی است. حفظ حکمرانی خاندان کنگرلو از تعرض قدرتهای برتر محلی و وجود دشمن مشترک، از عوامل اصلی سیاست همگرایی خان نخجوان با حکومت مرکزی ایران بود. ترس و هراس از آقامحمدخان در سیاست همگرایی او نیز تأثیر داشت. او تبعیت از قدرت برتر را در پیش گرفت و با ارسال باج و گروگان، وفاداری خود را به آقامحمدخان اعلام کرد. در راستای سیاست مقابله با دشمن مشترک، حمایت آقامحمدخان قاجار از کلبعلیخان کنگرلو در مسئلۀ تهاجم قوای خان قراباغ به نخجوان، با ارسال کمکهای مالی و نظامی نمود یافت. شاهد دیگر سیاست همگرایی خان نخجوان، مشارکت قوای نظامی کنگرلو در عملیات نظامی آقامحمدخان علیه خوانین قراباغ و گرجستان است. با ورود قدرت برتر جدید به نام روسها به منطقۀ قفقاز، سیاست همگرایی خان نخجوان دستخوش تغییر شد. کلبعلیخان با شناخت کامل از ماهیت اهداف و رفتارهای سیاسی شاه قاجار و شدت خشونت در برخورد با خوانین قراباغ و گرجستان، از سیاست همراهی با حکومت مرکزی ایران عدول کرد. او برای تضمین و حفظ حکمرانی خود از سیاست حذف و ادغام حکومت ایران، به روسها متمایل شد؛ لیکن حضور موقتی روسها در منطقه، از یکسو مانع از تحقق سیاست کلبعلیخان شد و از سوی دیگر وفادارینداشتن او را نسبتبه حکومت ایران آشکار کرد. اتخاذ سیاست واگرایی خان نخجوان، به شدت عمل شاه قاجار، عزل از حکمرانی نخجوان و زندانیشدن او منجر شد. [1]) شغل خلیفةالخلفایی بهمنزلۀ دفترخانهای برای انجام امور صوفیه بود. خلیفةالخلفا بهواقع نایب و استاد شاه بود و نمایندگانی به ایالات میفرستاد. چون صوفیان بیشتر قزلباش از طایفۀ ترک بودند، خلیفةالخلفا از فردی در میان قبایل و ایلات انتخاب میشد (تذکرةالملوک، 1334: 104). | ||
مراجع | ||
. اشتهاردی، محمدحسن بن عبدالکریم (بیتا)، تذکرةالدنابله، نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شمارۀ 834.
43. Umudoğlu, Vidadi(2004), Şimali Azərbaycanın çar Rusiyası tərəfindən işğalı və müstəmləkəçilik əleyhinə mübariz (1801-1828), Baki. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,350 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 380 |