تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,637 |
تعداد مقالات | 13,311 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,864,789 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,942,603 |
معانی و کارکردهایِ نادر و بدیعِ حروف اضافه در منظومۀ حماسیِ زرّینقبانامه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 54، تیر 1401، صفحه 57-67 اصل مقاله (779.87 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2021.130497.1962 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهزاد اتونی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة علوم انسانی، دانشگاه آیتالله بروجردی، بروجرد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زرّینقبانامه یکی از بلندترین منظومههای حماسی پس از شاهنامه است. نویسنده در این اثر به ذکر دلاوریها و جنگهای زرّینقبا، رستم و خاندان رستم در زمان پادشاهی کیخسرو و عهد نبوت سلیمان نبی (ع) و نبرد آنان با انیرانیان میپردازد. شاعر منظومة حماسی ـ عامیانة زرّینقبانامه، ناشناس و زمان سرایش آن نامعلوم است؛ ولی مصحّح آن برپایة شواهدی که به دست میدهد، زرّینقبانامه را به عهد صفویه مربوط میداند. یکی از مهمترین ویژگیهای سبکشناسیِ منظومۀ زرّینقبانامه که در ذیلِ ویژگیهای زبانی این اثر قرار دارد، کاربرد «حروف اضافه» در معانی و کارکردهای کمسابقه و بدیع است؛ بهگونهایکه شاید بتوان زرّینقبانامه را ازلحاظ تنوع و نوآوریهای استفاده از حروف اضافه، یکی از منظومههای یگانه و منحصربهفرد در بین متون ادب پارسی دانست. در منظومۀ زرّینقبانامه، برخی از حروف اضافه مانند «از»، «به» و «در»، در معانی نادر یا بدیع به کار رفته است؛ حتی در این منظومه، حروف اضافه نقشهایی دیگرگون و گاهی نادر در نحوِ جمله دارد؛ از آن جمله است: کاربرد دو حرفِ اضافة پیاپی برای یک متمم؛ استفادة بدیع از حروف اضافه در ابتدایِ برخی افعال مرکب؛ آوردنِ حرف اضافه پیش از مفعول. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زرّینقبانامه؛ حرف اضافه؛ متمم؛ فعل مرکب؛ مفعول | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه حروف اضافه تکواژهایی دستوری است که برای نشاندادن رابطههای دستوری یا نقشهای معنایی استفاده میشود. این حروف «معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفت برتر یا به اسمهای جمع و نظایر آن نسبت داده و آنها را متمم وابستۀ آن قرار میدهند؛ به عبارت دیگر، نسبت کلمهای را به فعل معیّن میکنند. حرفهای اضافه علاوهبر اینکه کلمه یا گروهی را به فعل وابسته میکنند، اسم یا صفت یا قید مرکب نیز میسازند که در این صورت، پیشوند به شمار میروند» (انوری و احمدی گیوی، 1380: 255). حروف اضافه در زبان فارسی باستان به کار برده میشده و پس از آن در فارسی میانه روایی یافته است. در زبانهای فارسی ساسانی و فارسی میانة ترفانی، حروف اضافه در معانی و گسترة وسیعی استفاده میشده است که مهمترینِ این معانی عبارت بودند از: مکان؛ زمان؛ هدف؛ جهت؛ ابزار؛ ارجاع؛ ویژگی؛ شرایط و حالتِ وجودی؛ روش و حالت؛ علت؛ تقابل؛ جدایی و دوری؛ تبعیض؛ اصل و منبع؛ همراهی؛ افزونی و اجماع؛ وابستگی و اهلیت؛ تعلق و دارندگی؛ برتری و سلطه؛ قیاس؛ موافقت و اشتراک؛ شباهت (مقدم، 1390: 130‑131). حروف اضافه پس از کهنترین زبانهای فارسی ـ یعنی فارسی باستان و فارسی میانه ـ بعد از تحولاتی در معنا و ساختار، به فارسی دری رسیده است. در ادبیات و گویشهای عامیانۀ فارسی دری نیز حروف اضافه تغییرات و تحولاتی چند را در معانی و کارکردها به خود دیده است و اکنون در زبان فارسی معیار، ساختاری ویژة خود دارد. منظومۀ حماسی زرّینقبانامه با 23123 بیت، بلندترین حماسۀ چاپشده بعد از شاهنامه است و به عقیدة مصحّحش، زمانِ سرایش آن، دورۀ صفویه است. در این منظومه، حضرت سلیمانْ پهلوانی به نام زرّینقبا را در زمان پادشاهی کیخسرو به دربار ایران میفرستد و از او میخواهد تا شاه و پهلوانان ایرانی را به دین خدا دعوت کند. زرّینقبا به همراه لشکری از جن و پری به ایران میآید و پس از رویارویی با پهلوانان ایرانی، تعدادی از آنان را به بند میکشد. کیخسرو از رستم یاری میطلبد و او که در هندوستان است، به شتاب خود را به ایران و سپس به دربار سلیمان نبی (ع) میرساند. رستم در دربار سلیمان به پرسشهای دینیای که از او پرسیده میشود پاسخ میدهد و موجب خشنودی حضرت سلیمان (ع) میشود. سلیمان رستم را مأمور به بند کشیدن عفریتدیو میکند که در کوه قاف است. رستم نخست در طلسم عفریتدیو اسیر میشود؛ ولی سرانجام خود را میرهاند و او را به بند میکشد و به نزد سلیمان (ع) میآورد. همزمان با نبرد رستم با دیوانِ کوه قاف، در ایران نیز هفت لشکر، از هند و چین گرفته تا مازندران و روم، به نبرد با لشکر ایران و تعدادی از نوادگان رستم میپردازند. در پایانِ منظومه، رستم که از نزد سلیمان نبی (ع) آمده است، شکست سختی به انیرانیان میدهد و سرانجام، زرّینقبا را ـ که نوة رستم و پسر جهانگیر است ـ مغلوب میکند و پایان داستان به صلح و آشتی میانجامد. به عقیدۀ نگارنده، منظومۀ زرّینقبانامه ازنظر معنا و کارکردهای متنوع و متفاوتِ حروف اضافه، اثری منحصربهفرد در ادب فارسی است و استخراج و تحلیل آنها میتواند موجب غنای مفاهیم و کارکردهای حروف اضافه در دستور تاریخی زبان فارسی شود؛ ازاینروی، در این پژوهش سعی میشود پس از ذکر مقدمهای درباب حروف اضافه و انواع آن، به نوآوریها و بدایعِ حروف اضافه در این منظومه پرداخته شود. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش آثار زیر ازجمله منابعی است که برای پیشینة این پژوهش میتوان به آنها اشاره کرد و نگارنده در بررسی کارکردها و معانیِ گوناگونِ حروف اضافه از آنها بهره برده است: دستور زبان فارسی از ناتل خانلری (1359)؛ دستور زبان فارسی از حسن انوری و حسن احمدی گیوی (1380)؛ دستور تاریخی زبان فارسی از فرشیدورد (1387)؛ حرف اضافه و حرف ربط از خلیل خطیب رهبر (1367) و «دو حرف اضافۀ پیاپی (یک ویژگی نادر دستوری در شاهنامه و چند متن دیگر)» از سجاد آیدنلو (1397). دربارۀ معانی متنوع و کارکردهای بدیعِ نحویِ حروف اضافه در منظومۀ زرّینقبانامه، فقط مصحّح این منظومه بهشکلی کوتاه در مقدمة منظومه به آن اشاره کرده و تاکنون، هیچ پژوهش کامل و مستقلی در این باره انجام نشده است. 2ـ بحث و بررسی 2ـ1 حرف و انواع آن حرف یکی از انواع کلمه است که از دیدگاههای مختلف میتوان آن را تقسیمبندی کرد. حرف لفظی است که معنایی مستقل ندارد و در همنشینی با کلمات دیگر دارای معنی میشود (جهان ختک، 1376: 9). حروف فقط برای پیونددادن گروهها یا کلمهها یا جملهها به یکدیگر یا نسبتدادن کلمهای به کلمهای یا کلمهای به جملهای یا نمودن نقش کلمهای در جمله به کار میرود (انوری و احمدی گیوی، 1380: 246). تکواژهای دستوری اغلب بهتنهایی به کار نمیروند و معنی آنها با پیوستن به تکواژهای دیگر یا همراهی با کلمات و عبارات دیگر، آشکار و معلوم میشود (باقری، 1393: 152). در یک تقسیمبندی کلی و عام میتوان حروف را به چهار دستۀ حروف ربط، اضافه، نشانه و صوت تقسیم کرد. حروف ربط کلماتی هستند که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط میدهند؛ حروف صوت کلماتی هستند که برای بیان حالات عاطفی گوینده مانند درد و شادی و تحسین و تعجب و تحذیر به کار میروند؛ حروف نشانه نیز کلماتی است که برای تعیین مقام کلمه در ساختمان جمله استفاده میشود (ناتل خانلری، 1359: 78 و 77). دربارۀ حروف اضافه و انواع آن در ادامه بهطور کامل بحث خواهد شد. 2ـ1ـ1 حرف اضافه حروف اضافه کلماتی هستند که معنی مستقل ندارند؛ اما کلمه یا عبارتی را به یکی از اجزای جمله پیوند میدهند و عبارت یا کلمهای را که اسم یا ضمیر است، متمم اسم یا صفت یا فعل قرار میدهند (همان: 75). در تعریفی دقیقتر میتوان گفت، حرف اضافه به دستة محدود و مشخصی از واژهها گفته میشود که ازنظر صورت ثابتاند و فقط در جلوی گروه اسمی ظاهر میشوند و ازلحاظ معنی، به زمان، مکان، سو و یا نوعی محدودیت اشاره میکنند و از این راه، نقش یا رابطة دستوریِ خاص گروه اسمی همراه را نیز نشان میدهند (مشکوةالدینی، 1391: 112). حروف اضافه ازنظر ساختمان، یا ساده و یا مرکب هستند. برخی پژوهشگران حروف اضافۀ ساده در زبان فارسی را سیزده کلمه (رک. صادقی و ارژنگ، 1359: 51؛ طبیبزاده، 1385: 126‑125) و برخی نیز بیست و یک کلمه میدانند (انوری و دیگری، 1380: 256). حروف اضافۀ مرکب به دو شیوه ساخته میشود: الف) با ترکیب دو یا سه حرف پیشاضافهای ساده با هم (ناتل خانلری، 1359: 330‑327)؛ ب) با ترکیب حروف پیشاضافهای ساده با کلمات دیگر (رک. صادقی و ارژنگ، 1359: 54). در تقسیمبندی حروف اضافه که برحسب عرف انجام میشود، این حروف یا سادهاند، یا جزئی اضافه میگیرند. حروف اضافة ساده قبل از اسم و چسبیده به آن میآیند؛ مانند با، در، از، به، بی، تا و...؛ و حروف اضافهای که جزءِ اضافه دارند، از اسم و قید مشتق میشوند؛ مانند پشتِ، میانِ، بیرونِ، نزدیکِ، زیرِ، تویِ، رویِ، جلوِ، پهلویِ (ماهوتیان، 1393: 66). در یک تقسیمبندی دیگر از حروف اضافه، برخی فقط در نقشِ حرف اضافه ظاهر میشوند؛ مانند از، به، بر، در و...؛ ولی برخی دیگر علاوهبر نقشِ حرفِ اضافه در جمله، کاربردهایی گوناگون مانند اسم، صفت و یا قید نیز دارند؛ مانندِ درون، بیرون، پیش، پس، جلو، بالا و نزدیک (همایونفرّخ، 1339: 689‑694). «یکی از مسائل مورد بحث در زبانشناسیِ شناختی، توصیف معنایی حروف اضافه است. در میان واژگانِ چند معنا، حروف اضافه در تمام زبانها دارای گسترۀ وسیعی از مفاهیم متفاوت هستند» (رضویان و خانزاده، 1393: 58). این حروف دارای معانی مرکزی و حاشیهایاند که درحقیقت، معانی حاشیهای از گسترش استعاریِ معانیِ مرکزی به دست میآید (راسخمهند، 1389: 14). در منظومۀ زرّینقبانامه ـ و بهویژه، نسخۀ اساسِ تصحیح آن ـ با معانیِ حاشیهایِ گوناگونی از حروف اضافه روبهرو هستیم که برخی از آنها حتی در متون ادب فارسی بیسابقهاند. در این اثر حماسی، علاوهبر معانی نادر حروف اضافه، گاهی با کارکردهای بدیع و دیگرگونِ حروف اضافه در نحو کلام نیز روبهرو هستیم که این امر اهمیت و ضرورت این پژوهش را دوچندان میکند. 2ـ2 معانیِ نادر و بدیعِ حرف اضافۀ «از» حرفِ اضافة «از» در منظومة حماسی زرّینقبانامه، مانندِ برخی متون کهن ادب پارسی، در معانیِ گوناگون و متنوعی مثل با (رک. زرینقبانامه، 1393: 296)، به (همان: 927)، در (ظرفیت مکانی) (رک. همان: 358، 950، 987، 1004)، در (ظرفیت مجازی) (همان: 1006)، سببیّت (همان: 861) و بهوسیلة (همان: 1032) به کار رفته است؛ ولی برخی از این معانی نیز کاملاً نادر و بدیع است و احتمالاً برای نخستینبار در چنین معنایی به کار رفته است: الف) «از» به معنی «بهطرفِ»، «بهجانبِ» در متون ادبی، بارها «از»، در معنایِ «ازطرفِ» و «ازسویِ» به کار رفته است (رک. خطیب رهبر، 1367: 84)؛ نمونه:
ولی «از»، به معنای «بهطرفِ» و «بهجانبِ»، کارکردی نو و بدیع در زرّینقبانامه است که در محدودۀ تحقیقات نگارنده، در متون پارسی و کتابهای دستور زبان، نادر و یگانه است و میتوان این معنای بدیع را به گنجینۀ معنایی حرف اضافۀ «از» در متون دستور زبان فارسی اضافه کرد:
توضیح: برپایة داستان، در نبردِ هفت لشکر، براقیس جادو که مادرِ نهنگ دژم و همسرِ ارژنگ دیو مازندرانی است، در میدان نبرد، عاشق گُردِ یاقوتپوش میشود و او را از میدان نبرد (که خاقان چین و لشکرش هم نظارهگر آن نبردند) به لشکر خود (یعنی لشکر مازندران) میبرد:
پس در بیتِ شاهد مثال، «ز» نمیتواند به معنای خودش به کار رفته باشد؛ زیرا هنگامی که براقیس جادو از کامگیری از گرد یاقوتپوش ناامید میشود، او را از لشکرِ خودش (لشکر مازندران)، نه از لشکرِ چین، به غاری در دلِ کوه میبرد. به نظر میرسد آن کوه اطراف لشکر چین بوده است و «از»، با توجه به متنِ داستان، «بهجانبِ» و «بهطرفِ» معنی دهد.
ب) «از» به معنی «بَر» (ظرفیت مکانی) کاربرد «از» در این معنی نیز بیسابقه است و ازجمله نمونههایی است که تنها در سبک دستوری زرّینقبانامه دیده میشود:
2ـ3 معنای نادر و بدیعِ حرف اضافة «به» در منظومة زرّینقبانامه، حرف اضافة «به»، بارها در معنای «از» به کار رفته است (رک. همان: 428، 960، 1090، 1051) که این کاربرد در متون کهن پارسی، مسبوق به سابقه است؛ ولی بهکارگیری حرف اضافۀ «به» در معنای «ازِ» مکانی، در متون پارسی بسیار نادر و کمکاربرد است. زرّینقبانامه ازجمله متونی است که «به» را در این معنی به کار برده است:
توضیح: اگر «به» را در مصرع دوم به معنای «ازِ» مکانی در نظر بگیریم، معنای بیت اینگونه میشود: با شمشیر، یال و برِ او را زخمی کرد؛ بهگونهای که آهی از سینه کشید. نکته: مصرعِ دوم را بهگونهای دیگر نیز میتوان معنی کرد: «آهی که به سینه داشت، برآمد»؛ در اینصورت، «به» دیگر به معنایِ «ازِ» مکانی نیست.
نکته: با توجه به نمونههایی که در متون دستور زبان ـ ازجمله کتاب حرف اضافه و حرف ربط از خلیل خطیب رهبر ـ ارائه شده است، «به» در معنای ظرفیت، به سه گونة مکانی و زمانی و مجازی تقسیم میشود. با توجه به نمونههای یادشده در متون دستور زبان، «به» مکانی، غالباً در معنایِ «در، داخل و بهجانبِ» به کار رفته است؛ مانند:
در این استعمالِ نادر و کمکاربردِ «به» در زرینقبانامه، هرچند «به» در معنای ظرفیت به کار رفته است، در معنایِ «ازِ مکانی» است که طبقِ بررسی نگارنده در متون ادبی (البته درحدّ بضاعت) و متون دستوری، کمسابقه و نادر است و با «به» در معنایِ ظرفیت ـ آنچه که در دیگر متون ادبی آمده ـ تفاوت دارد؛ پس معنی بیت اینگونه میشود: «در آن دشتِ نبرد، گرد و غبار از میدان جنگ به آسمان برخاست». 2ـ4 معانیِ نادر و بدیعِ حرف اضافۀ «در» الف) «در» به معنای «ازِ» (مکانی) کاربرد حرف اضافۀ «در» به معنای «ازِ» (مکانی)، در متون پارسی بسیار نادر است و کمتر شاعر یا نویسندهای «در» را به این معنی به کار برده است. تنها نمونهای که در متون دستور زبان فارسی بدان اشاره شده است، نمونهای است که خلیل خطیب رهبر در کتاب حرف اضافه و حرف ربط، آن را به نقل از فارسنامۀ ابنبلخی آورده است: «رود فرات در اسطخر میگذرد» (همان: 344) 1. در منظومۀ زرّینقبانامه، بارها حرف اضافۀ «در» به معنی «ازِ» مکانی به کار رفته است. این کارکرد در متون دستور زبان تاریخی بسیار اهمیت دارد:
ب) «در» به معنای «از» این کاربردِ «در» به معنای «از» نیز مانند «ازِ» مکانی، در متون منظوم و منثور پارسی احتمالا ًبدیع است؛ بهگونهای که نگارنده درحدّ دامنۀ مطالعات خود در متون ادبی، چنین کاربردی را ندیده است و حتی در متون دستور زبان فارسی نیز چنین معنایی برای حرف اضافة «در» ذکر نشده است. زرّینقبانامه ازجمله گنجینههای باارزش ادبی در زمینۀ استفادۀ حرف اضافۀ «در»، در معنای «از» است:
نکته: اگر «شدن» را در معنای تغییریافتن بدانیم، «در» در همان معنایِ خودش به کار میرود؛ بنابراین معنی بیت اینگونه میشود: رنگ در روی شاه و سپاهیان بگشت و تغییر کرد. 2ـ5 کارکردهای بدیع و دیگرگونِ حروف اضافه در فعلهای پیشوندی افعال پیشوندی افعالی هستند که با اضافهشدن پیشوندِ واژهساز به آغاز فعلهای ساده ساخته میشوند. در اصل، پیشوندهای فارسی دریْ حروف اضافه یا قید بودهاند که با پیوستن به افعال، هویّت دستوری دیگری یافتهاند (رضایتی کیشهخاله و دیگران، 1388: 28‑32). «در زبانهای ایرانیِ دورۀ باستان همچون اوستایی و فارسی باستان و دورۀ میانه مانند زبان پهلوی و پهلوانیک، فعل پیشوندی رواج و کارایی شایستهای داشته است. بسیاری از پیشوندهای افعال دورۀ باستان به فارسی میانه و دری منتقل شدهاند و بسیاری نیز متروک و مردهاند» (طاهری، 1386: 114). افعال پیشوندی، یا افعال پیشوندی سادهاند که از یک پیشوند (حرف اضافه) و یک فعل ساده ساخته میشوند و یا افعال پیشوندی مرکباند که از ترکیب افعال پیشوندی ساده با کلمهای به وجود میآیند (انوری و احمدی گیوی، 1380: 22). در منظومۀ حماسی زرّینقبانامه گاهی حروف اضافهای که در افعال پیشوندی به کار میروند، به گونه و شکلی دیگر و بدیع استفاده شدهاند و این امر موجب شده است که با افعال پیشوندی نامتعارفی روبهرو شویم که در متون پارسی، نادر و گاهی بیسابقه است. 2ـ5ـ1 افعال پیشوندی ساده الف) «درنشستن» بهجای «برنشستن»:
2ـ5ـ2 افعال پیشوندی مرکب الف) «سر درآوردن» بهجای «سر برآوردن»:
ب) «سر درکشیدن» بهجای «سر برکشیدن»:
توضیح: با توجه به متن داستان، «سر درکشیدن» به معنای «سر برکشیدن» یعنی بلندشدن، برخاستن و سر برداشتن است؛ پس معنای ابیات اینگونه میشود: [در نبردِ افلاکدیو با بهرام] افلاکدیو، بازویِ بهرامِ نیو را بست و او را اسیر کرد؛ پس چون الماسدیو آن ماجرا را دید، برخاست (بلند شد؛ سر برداشت) و بهجانبِ فرامرز رفت و گفت: افلاکدیو، بلایی عجیب است!
2ـ6 آوردن دو حرف اضافۀ پیاپی برای یک متمم در متون دستوری که براساس فارسی معیار نوشته و پایهریزی شده است، «هر گروه اسمی که پس از حرف اضافه بیاید، متمم نامیده میشود» (وحیدیان کامیار و عمرانی، 1379: 29). در دستور تاریخی، البته اشکال دیگری از متمم دیده میشود که فراتر از تعریف یادشده است. یکی از این اشکال که در پهلوی ساسانی روایی داشته و بعدها، ازجمله ویژگیهای زبانی سبک خراسانی به شمار آمده است، آوردن دو حرف اضافه در پس و پیشِ یک متمم است که به آن، حرف اضافۀ مکرّر، حرف اضافه توأمان، حرف اضافۀ دوگانه و یا حرف اضافۀ زائد میگویند (رک. ناتل خانلری، 1377، ج 1: 268 و همان، ج 3: 302‑305؛ فرشیدورد، 1387: 199‑200). در پهلوی ساسانی، گاهی حرف اضافه و جفت آن ازنظر معنی با یکدیگر پیوستگی داشتند و درواقع، جفتِ حرف اضافه، مفهوم آن را تکمیل میکرده است؛ ولی بهتدریج در طول زمان، واژة دوم، مفهوم حرف اضافة نخست را تضعیف و بار اصلی خود را منتقل کرده است. گاهی نیز معنی اصلی با یکی از دو حرف اضافه انتقال مییافته و دیگری نقش تأکیدی داشته و حتی با حذف آن، تغییری در معنی منظور ایجاد نمیشده است (مقدم، 1388: 55‑56). این روش در فارسی دری، تنها برای تأکید بوده است؛ اما بهتدریج شاعران، بهویژه مثنویسرایان، از کاربرد دو حرف اضافه برای یک اسم استفاده کردند تا با هجا یا هجاهایی که معنی خاص ندارند، وزن شعر خود را مراعات کنند (ابوالقاسمی، 1397: 273). شکل دیگر متمم در تاریخ زبان فارسی ـ که البته بسیار نادر است ـ آوردن حرف اضافه پس از متمم است؛ مانند این بیت سعدی:
شکل سوم، گونهای است «که در بسیاری از کتابها و مقالاتِ مربوط به دستور تاریخی، سبکشناسی و تاریخ زبان فارسی، از توجه لازم به دور مانده و آن، آمدن دو حرف اضافۀ پیاپی برای یک متمم است (حرف اضافه + حرف اضافه + متمم)؛ یعنی در این قالب، برخلافِ ویژگی مشهورِ یادشده، دو حرف اضافه بهجای اینکه قبل و بعد از متمم بیاید، پشت سر هم و بهصورت متوالی پیش از آن قرار گرفته است» (آیدنلو، 1397: 52‑53). در منظومۀ زرّینقبانامه نیز با این کارکردِ نادرِ دو حرف اضافۀ پیاپی برای یک متمم روبهرو هستیم:
مصحّح زرّینقبانامه در مقدمۀ این منظومه بیان میدارد که دو حرف اضافۀ «در اندر» پشت سر هم، در شاهنامه و برخی منظومههای پهلوانی آمده است؛ ولی از آنجا که «بر به» را در متون نظم و نثر ندیده است، شاید چنین کاربردی در زرّینقبانامه براثر ضرورت وزنی انجام شده است (زرّینقبانامه، 1393: مقدمة مصحّح، 84). این استدلال درحالی است که «بر به» در برخی متون کهن وجود داشته است و مصحّح محترم زرّینقبانامه، چند سال پس از تصحیح منظومۀ زرّینقبانامه، در مقالهای با عنوان «دو حرف اضافۀ پیاپی» به نمونههایی از این قاعده در شاهنامه، التفهیم، دیوان فرخی، بهمننامه، دیوان قطران تبریزی، شهریارنامه، دیوان صفای اصفهانی، دیوان یغمای جندقی، دیوان ادیب الممالک فراهانی و... اشاره کرده است (آیدنلو، 1397: 54‑59). 2ـ7 آوردن حرف اضافه پیش از مفعول یکی از ویژگیهای دستوری در متون کهن که غالب متون دستور زبان و سبکشناسی بدان نپرداختهاند، آوردن حرف اضافه پیش از مفعول است؛ نمونه:
کاربردِ حرف اضافه پیش از مفعول که از نوادرِ قواعد دستورِ تاریخی زبان فارسی است، به دو شکل بوده است: 1) حرف اضافه + مفعول + فعل متعدّی؛ 2) فعل متعدّی + حرف اضافه + مفعول. احتمالاً این ویژگی دنبالة قاعدة نحوی زبانهای ایرانیِ میانة غربی باشد که در فارسی دری، با تنوّع حروف اضافه ادامه یافته و بهجز «به» (ō پارتی و پهلوی)، «از»، «در» و «بر» هم پیش از مفعولِ صریحِ افعال آمده است (آیدنلو، 1393: 52). آوردن حرف اضافه پیش از مفعول، در منظومة زرّینقبانامه نیز سابقه دارد:
توضیح: در زرّینقبانامه و برخی متون کهن، حرف اضافة پیش از مفعول که زائد مینماید، در بیشتر مواقع، بهجایِ «را»یِ نشانة مفعولی به کار میرود؛ ولی در بیت بالا، هم «را»یِ نشانة مفعولی و هم حرفِ اضافة پیش از مفعول آمده است. البته این استثنا در یکی از طومارهای نقالی ـ که تقریباً همعصرِ منظومة زرینقبانامه است ـ نیز دیده شده است: «از این بنده را از رحمتِ خود دور نگردانی» (طومار نقالی شاهنامه، 1391: 337؛ به نقل از آیدنلو، 1393: 51). 3ـ نتیجهگیری منظومۀ زرّینقبانامه ازنظر معانی و کاربردهای بدیعِ حروف اضافه، یکی از نوادرِ متون ادب پارسی است که از دید پژوهشگران حوزۀ زبان، مغفول مانده است. در این منظومه، برخی از حروف اضافه مانند «از»، «در» و «به» در معانی نو یا نادری به کار رفته است؛ اینگونه استعمال در دیگر متون پارسی کمسابقه است؛ همچنین در نحو جمله نیز شاهد نوآوریهایی در زمینۀ کاربرد حروف اضافه هستیم؛ از آن جمله است: الف) استفادة بدیع از حروف اضافه در ابتدایِ برخی افعال مرکب؛ ب) آوردن دو حرف اضافۀ پیاپی برای یک متمم؛ ج) آوردن حرف اضافه پیش از مفعول. از آنجا که داستانِ منظومة زرّینقبانامه برگرفته از روایات عامیانة شاهنامه و طومارهای نقالی است، ظاهراً شاعر این منظومه در کاربرد معانیِ گوناگونِ حروف اضافه و استعمالِ دیگرگونِ آنها در نحوِ جمله، تحت تأثیر طومارهای نقالی بوده است؛ زیرا برای مثال، در قدیمیترین طومار نقالی شاهنامه که اکنون در دست است و ظاهراً نزدیک به زمانِ منظومة زرّینقبانامه نوشته شده است، برخی از ویژگیهای صرفی و نحویِ حروف اضافة موجود در زرّینقبانامه ـ مانند معانی متنوع و گوناگون حروف اضافه و یا آوردن حروف اضافه پیش از مفعول ـ در این اثر نیز دیده میشود. نباید از نظر دور داشت که شاعر زرّینقبانامه در استعمال دیگرگونِ حروف اضافه، تحتِ تأثیر متون کهن فارسی و نیز طومارهای نقالی بوده است؛ ولی خود در این امر، صاحب سبک و پیشرو است؛ زیرا کارکردهایی از حروف اضافه را در زبان فاررسی ارائه میدهد که بدیع است و در دیگر متون، بهندرت دیده میشود؛ بنابراین، میتوان زرّینقبانامه را ـ ازنظر کاربرد حروف اضافه ـ اثری منحصربهفرد و نادر به شمار آورد. پینوشت البته نگارندۀ این مقاله با مراجعه به کتاب فارسنامۀ ابنبلخی، چنین جملهای را نیافت و ظاهراً خطیب رهبر در آوردن این ارجاع دچار سهو شده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همایونفرّخ، عبدالرحیم (1339). دستور جامع زبان فارسی، تهران: مؤسسة مطبوعاتی علیاکبر علمی. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 693 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 217 |