تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,398 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,196,314 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,072,259 |
تحلیلی ردهشناختی از ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 9، دوره 13، شماره 1 - شماره پیاپی 24، خرداد 1400، صفحه 163-180 اصل مقاله (1.21 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2022.130547.1602 | |||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||
آوا ایمانی* | |||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر بررسی ردهشناختی «ساخت مقایسه عالی» و تحلیل تفاوتهای صوری و نقشی مؤلفههای این ساخت در زبان فارسی است. بدینمنظور میکوشیم تا اولاً مهمترین راهبردهای ساختواژی-نحوی رمزگذاری مفهوم مقایسۀ عالی را بازشناسیم؛ سپس نمود صوری هر یک از مؤلفههای مذکور را مورد بررسی قرار دهیم؛ در نهایت بر مبنای دستهبندی ردهشناسی (Stassen, 1985)و آراء (Nose, 2010) راهبرد غالب بیان مقایسه عالی را مشخص کرده و سپس میزان کفایت الگوی پیشنهادی نوسه (Nose, 2010) در تبیین تفاوتهای صوری-نقشی موجود در ساختهای مقایسۀ عالی را مورد ارزیابی قرار دهیم. این پژوهش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیکره-بنیاد است. دادهها شامل 164 جمله است که از فرهنگ فارسی عامیانه (نجفی، 1387)، استخراج شدهاند. یافتهها نشان داد که زبان فارسی به دلیل برخورداری از «ساخت اضافه»، «ترتیب واژه آزاد» و همچنین یک ساخت اختصاصی دستوریشده، از راهبردهای متنوعی برای رمزگذاری مقایسۀ عالی استفاده میکند. همچنین، مشخص شد که نمود صوری مؤلفههای «درجه پارامتر»، «نشانگر استاندارد» و «استاندارد» در زبان فارسی اجباری نیست و ترتیب آنها در جمله انعطافپذیر است؛ اما نمود صوری مؤلفههای «مقایسهشونده» و «پارامتر» فقط در یک مورد، اختیاری و در سایر ساختها اجباری است. علاوهبراین، مشخص شد که اگرچه ساختهای مقایسۀ عالی در فارسی اکثراً از نوع «مکانی» هستند، اما این زبان علاوه بر ساختهای مطرح شده توسط اشتاسن و نوسه، از ساختها و راهبردهایی بهره میگیرد که از فهرست زبانهای مورد مطالعۀ آنها مغفول ماندهاند. در پایان، نتیجه گرفتیم که دستهبندی ردهشناسی اشتاسن و الگوی پیشنهادی نوسه، کفایت لازم و کافی برای تبیین دادههای فارسی را ندارند و نیازمند بازنگری هستند. | |||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقایسه؛ ساختِ مقایسۀ عالی؛ دستهبندی ردهشناسی اشتاسن؛ الگوی ردهشناسی نوسه | |||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقایسه یکی از مؤلفههای اساسی شناخت بشر است که در زبانهای مختلف دنیا به شیوههای گوناگون رمزگذاری میشود. این مقوله (مقایسه) صرفاً با ارجاع به کلمات یا تکواژها قابلتوصیف یا تبیین نیست، بلکه هستی آن وابسته به برخی ساختارهای طرحوارهای است. هاینه (Heine, 1997: 109) در این خصوص معتقد است که حوزۀ مقایسه به صورت عام و اصطلاح "ساخت مقایسهای"[1] به صورت خاص بر صورتهای زبانی و مفهومی مختلفی دلالت دارد و انواع اصلی مفاهیم مقایسهای به شرح زیر قابل دستهبندی هستند: 1-مقایسه مطلق[2]، 2- مقایسه برابری[3]، 3- مقایسه برتری[4]، 4- مقایسه پایینتری[5]، 5- مقایسه عالی (برترین)[6]، 6- مقایسه ارتقائی[7] و 7- مقایسه مفرط[8]. از میان ساختهای مقایسهای، «مقایسه برتری/تفضیلی»، نمونه اعلیِ همه انواع ساختهای مقایسهای در زبانهای جهان است (Heine, 1997: 110) و اگرچه او تمرکز خود را بیشتر بر روی این نوع از ساخت مقایسه قرار میدهد، اما هاینه (1997)، اشتاسن (1985; 2005) و هسپلمث و بوچولز (Haspelmath & Buchholz, 1998)، همگی بر روی این مطلب اتفاق نظر دارند که ساختهای مقایسهای «تفضیلی» و «عالی» بر اساس گزارههایی ساخته میشوند که متشکل از زیرساخت یکسان و مؤلفههای سازنده مشترکی هستند که در بخشهای 3 و 4 به شباهتها و مؤلفههای سازنده آنها میپردازیم. با این وجود، مقایسۀ عالی به عنوان یکی از انواع مفاهیم مقایسهای در زبانهای مختلف جهان، آن طور که باید، مورد توجه زبانشناسان ایرانی قرار نگرفته است؛ در صورتی که فرضیه نگارنده پس از بررسیهای اولیه نمونههای مورد بررسی در این تحقیق این است که ساختهای مقایسهای منحصربهفرد و ناشناختهای (زبان-ویژهای) در زبان فارسی وجود دارد که به نظر میرسد این گونه ساختها به سبب وجود برخی ویژگیها و امکانات دستوریِ خاص این زبان، از جمله «ترتیبواژهآزاد»، «ساخت اضافه»، و برخی «اصطلاحات ساختی، عناصر واژگانی و افعال مرکب»، در دیگر زبانها وجود ندارند و بنابراین نیازمند بررسی و تأملاند. در این جستار، به دلیل محدودیت صرفاً به بررسی ساخت مقایسۀ عالی میپردازیم و تحلیل سایر ساختهای مقایسهای را به پژوهشهای آتی موکول میکنیم. بدینترتیب، در پژوهش حاضر میکوشیم تا دریابیم در زبان فارسی، مفهوم «مقایسۀ عالی» چگونه در ساختهای زبانی مختلف رمزگذاری میشود و هر یک از مؤلفههای اصلی این ساخت، یعنی مؤلفههای «مقایسهشونده»، «استاندارد»، «نشانگر استاندارد»، «نشانگر پارامتر» و «پارامتر» چگونه نشانگذاری میشوند؛ تفاوتهای صوری و نقشی آنها چیست و تا چه حد قابلیت حذف و یا جابهجایی دارند. به منظور نیل به اهداف این پژوهش، به چند پرسش اصلی به شرح ذیل پاسخ میدهیم: 1-زبان فارسی از چه ابزارهای ساختواژی-نحوی برای بیان مقایسه عالی بهره میگیرد؟؛ 2-کدام یک از مؤلفههای ساخت مقایسه در زبان فارسی نمود صوری اجباری/اختیاری دارند؟؛ 3-دستهبندی ردهشناسی اشتاسن (Stassen, 1985) و الگوی پیشنهادی نوسه (Nose, 2010) تا چه حد میتوانند ساختهای مقایسۀ عالی را در زبان فارسی تبیین کنند؟ و 4-آیا در زبان فارسی هیچ گونه ساختِ (دستوریشدۀ) اختصاصی برای بیان مفهوم مقایسۀ عالی وجود دارد؟ به لحاظ روششناختی، پژوهش حاضر ماهیتاً توصیفی-تحلیلی و از نوع پیکره-بنیاد است. دادههای این پژوهش جمعاً شامل 164 جمله است که از فرهنگ فارسی عامیانه (نجفی، 1387)، استخراج شدهاند. روش گردآوری دادهها به این صورت بوده است که پس از جستجوی جامع در این فرهنگ، تمام انواع جملات و ساختارهایی که دربردارندۀ مفهوم "مقایسه عالی" بودهاند، استخراج و دستهبندی شدند و سپس بر مبنای دستهبندی ردهشناسی اشتاسن (1985) و الگوی پیشنهادی نوسه (2010) به توصیف و تحلیل جملههای مذکور پرداختیم. ساختار این مقاله به شرح زیر است: بخش اول به مقدمه میپردازد. در بخش دوم، پیشینۀ تحقیق شامل مهمترین پژوهشهای انجام شده و خلاءهای موجود در خصوص ساخت مقایسه در زبان فارسی شرح داده میشود. بخش سوم به چارچوب نظری تحقیق، یعنی معرفی الگوی ردهشناسی اشتاسن (1985) و همچنین آراء نوسه (2010) در خصوص ساختهای مقایسهای اختصاص خواهد داشت. بخش چهارم به چگونگی نمود صوری و تفاوتهای نقشی مؤلفههای ساخت مقایسۀ عالی و ارزیابی این دو انگاره با دادههای زبان فارسی میپردازد. بخش پنجم به راهبردهای ساختواژی-نحوی این ساخت و بخش پایانی، به نتیجهگیری میپردازد.
از جمله مطالعات بنیادین در حوزۀ مقایسه که مبنای انجام پژوهشهای متعددی در زبانهای مختلف قرار گرفتهاند، میتوان به اولتان (Ultan, 1972) در باب برخی ویژگیهای ساختهای مقایسهای بنیادین و مطالعه ردهشناسی اشتاسن (Stassen, 1985) در خصوص دستهبندی انواع ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف جهان اشاره کرد. هاینه (Heine, 1997) نیز با رویکردی شناختی به ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف میپردازد و با گردآوری دادههایی از زبانهای گوناگون، انواع مفاهیم مقایسهای را بررسی میکند. به باور هاینه (Heine, 1997) اغلب ساختهای مقایسهای در زبانهای جهان از تعداد محدودی از ساختارهای منشأ مفهومی نشأت میگیرند که هاینه آنها را «طرحوارههای رویداد» مینامد. این طرحوارهها عبارتند از: طرحواره کنش، طرحواره مکان، طرحواره منبع، طرحوارۀ هدف، طرحوارۀ قطبیت، طرحوارۀ توالی، طرحوارۀ شباهت، و طرحوارۀ مبتدا. علاوهبراین، پژوهشهای دیگری در خصوص مقایسه در زبان انگلیسی و همچنین در سایر زبانها بر مبنای این آثار بنیادین انجام شده است، که مهمترین آنها نوسه (2010) است که بر مبنای الگوی اشتاسن (1985) و با رویکرد مقابلهای به بررسی ردهشناسی انواع ساختهای مقایسهای در سه زبان انگلیسی، ژاپنی، و تاکپیزین[9] میپردازد و در پایان چنین نتیجهگیری میکند که تفاوتهای نقشی موجود در ساختهای مقایسۀ این سه زبان را میتوان بر اساس الگوی گذرایی هاپر و تامپسون (Hopper & Thompson, 1980)، تبیین کرد. همچنین، پاراگینالدو (Parra-Guinaldo, 2011) به بررسی ساختهای مقایسهای -more than در انگلیسی باستان میپردازد و در پایان، دستوریشدگی را به عنوان یک تبیین مناسب برای تکوین صورت دستوری «لفظ مقایسه»[10] از یک عنصر واژگانی، پیشنهاد میکند. این در حالی است که در زبان فارسی، به جز نجفی و رحیمیان (1399) که به بررسی ساختهای همسانی[11] میپردازند، تاکنون هیچ پژوهشی در خصوص ساخت مقایسه، بالاخص «ساخت مقایسۀ عالی» انجام نشده و آن طور که باید، مورد توجه زبانشناسان قرار نگرفته است. با توجه به خلاء موجود در این حوزه و اهمیت ساختهای مقایسهای، انجام پژوهش حاضر ضروری و از دو لحاظ بدیع مینماید: اول اینکه مقالۀ حاضر نخستین پژوهش زبانشناختی است که با رویکردی ردهشناختی به تحلیل ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی میپردازد؛ و دوم اینکه، انجام این تحقیق میتواند در شناسایی برخی طرحوارهها و ساختهای مقایسهای ناشناخته و زبان-ویژه در زبان فارسی و دستهبندی دقیقتر انواع ساختهای مقایسهای در فهرست زبانها و ساختهای مورد مطالعه اشتاسن (1985) و نوسه (2010) مؤثر باشد و میزان کفایت این دو انگاره را محک زده و مورد ارزیابی قرار دهد و در نهایت در شناسایی وتحلیل ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف جهان مفید و راهگشا باشد.
پژوهش حاضر بر مبنای الگوی ردهشناسی اشتاسن (1985) و آراء نوسه (2010) در خصوص ساختهای مقایسهای انجام پذیرفته است. در ادامه، به شرح مبانی نظری و آراء آنها میپردازیم: اشتاسن (1985) در اثر بنیادین خود تحت عنوان مقایسه و دستور همگانی[12] به بررسی و تحلیل انواع ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف جهان میپردازد. او انواع ساختهای مقایسهای را به چهار دستۀ «مکانی»[13]، «فزونی»[14]، «پیوسته/مقترن»[15] و «لفظی»[16] تقسیمبندی میکند. به اعتقاد او گرایش غالب زبانهای اروپایی-آسیایی بهرهگیری از ساختهای مقایسهای مکانی است؛ یعنی ساختهایی که در آنها نشانگر استاندارد اغلب توسط عناصری نشانگذاری میشود که دارای معنای مکانی هستند، مانند حروف اضافه و یا سایر عبارات مربوط به مکان. علاوهبراین، اشتاسن معتقد است که گاه مفهوم مقایسه با استفاده از برخی افعال، مانند “exceed, surpass” رمزگذاری میگردد. او این ساختها و همچنین زبانهایی که گرایش غالب آنها استفاده از این نوع ساخت است را، زبانهای «فزونی»[17] مینامد، مانند زبانهای آفریقایی، آسیایی شرقی جنوبی و زبانهای اقیانوسی. همچنین، به باور اشتاسن (2005)، ساختهای مقایسهای مکانی، بالاترین میزان فراوانی را نسبت به سایر انواع ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف جهان دارند و ساخت «لفظی» اساساً مختص زبان انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی است. منظور اشتاسن از ساخت «لفظی» ساختهایی است که نشانگر استاندارد در آنها توسط یک لفظ/جزء مستقل (particle) نمود صوری پیدا میکند. بسیاری از زبانهای اروپایی، از جمله زبان انگلیسی در این دسته جای میگیرند، مانند ساختهای-than در انگلیسی و ساختهای que- در اسپانیایی[18]. و اما در خصوص ساخت مقایسهای «پیوسته»، اشتاسن (1985) معتقد است که این نوع ساخت در مقایسه با سایر ساختهای مقایسهای، بدوی (ابتدایی) و کمتر دستوریشده[19] تلقی میشوند. این نوع ساختها در واقع متشکل از دو جمله هستند: یک جمله مثبت و یک جمله منفی. گرایش غالب زبانهای آمریکای جنوبی و زبانهای بومی استرالیایی استفاده از این ساخت است[20]. همچنین، طبق مطالعات بنیادین مانند هاینه (1997)، اشتاسن (1985; 2005)، هسپلمث و بوچولز (Haspelmath & Buchholz, 1998)، در خصوص ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف جهان هر ساخت مقایسهای متشکل از پنج مؤلفه اصلی به شرح زیر است: (1) This house is more beautiful than that one. COM PAM PAR STM STAN[21] استاندارد نشانگر استاندارد پارامتر نشانگر پارامتر مقایسهشونده لازم به توضیح است که در پیشینه پژوهشهای انجام شده در باب مقایسه، برای نامگذاری این پنج مولفه از اصطلاحات مختلفی استفاده شدهاست، اما به منظور یکدستی و جلوگیری از ابهام، به پیروی از هسپلمث و بوچولز (1998)، اشتاسن (1985) و نوسه (2010)، ما نیز در این پژوهش از اصطلاحات پیشنهادی آنها که در مثال (1) شرح داده شد، استفاده میکنیم. در ادامه به معرفی الگوی پیشنهادی نوسه (2010) و آراء او در خصوص ساختهای مقایسهای میپردازیم. نوسه (2010) در یک پژوهش ردهشناسی و با رویکرد مقابلهای به بررسی انواع ساختهای مقایسهای در سه زبان انگلیسی، ژاپنی، و تاکپیزین میپردازد. او در این پژوهش رابطۀ بین سه مؤلفۀ «مقایسهشونده»، «استاندارد» و «نشانگر استاندارد» را مورد بررسی قرار میدهد و به چگونگی نمود صوری و تفاوتهای نقشی مؤلفههای اصلی ساخت مقایسه، مخصوصاً ویژگیهای صوری و معنایی دو مؤلفۀ «مقایسهشونده» و «استاندارد» در انواع ساختهای مقایسهای مطرح شده توسط اشتاسن میپردازد. به باور نوسه (2010) زبان ژاپنی اساساً از نوع مکانی است و در مواردی نیز از ساختهای فزونی بهره میگیرد؛ اما زبان تاکپیزین از انواع ساختهای فزونی، پیوسته و لفظی استفاده میکند و زبان انگلیسی نیز اساساً از نوع زبانهای لفظی است. به عبارت دقیقتر، در حالی که ارجحیت زبان ژاپنی، استفاده از ساختهای مکانی و ارجحیت تاکپیزین، بهرهگیری از ساختهای فزونی است، زبان انگلیسی از ساخت لفظی بهره میگیرد. همچنین، در این سه زبان مخصوصاً در زبان انگلیسی همواره چنین نیست که هر پنج مؤلفه نمود صوری داشته باشند؛ بلکه برخی از آنها قابل حذف هستند و یا اصلاً نمود صوری ندارند. او در ادامه رابطۀ بین «استاندارد» و «نشانگر استاندارد» را در این سه زبان در قسمت (2) اینچنین شرح میدهد: (2) تفاوتهای صوری ساخت مقایسه در انگلیسی، ژاپنی و تاکپیزین: الف. انگلیسی: than he ، یا than him (لفظی) ب. ژاپنی: 1-Kare -yori (مکانی)، 2-Kare-ni masaru (فزونی) him-DAT To be better him-PART ‘to be better than him’ ‘him -than’ به عبارت دقیقتر، در زبان ژاپنی برای بیان ساخت مقایسه گونهگونی وجود دارد. ساخت -yori (yori-construction) که نوعی ساخت مکانی است که از حروف اضافه مکانی برگرفته شده است و معادل پارتیکل “than” / “er than” در زبان انگلیسی است. همچنین، در این زبان نوعی ساخت فزونی نیز برای بیان مقایسه وجود دارد که از افعال “masaru” و “otoru” به ترتیب به معنای" بهتر بودن/برتر بودن/جلوزدن" (مانند excel/surpass) و به معنای " بدتر بودن/پایینتر بودن" (to be worse than, inferior to) بهره میگیرد. ج. تاکپیزین: 1-winim em (فزونی)؛ 2-A i bik, mobeta B (پیوسته)؛ 3-long em, or olsem em (لفظی). نوسه (2010) در ادامه چنین استدلال میکند که توزیع ساختاری و صوری انواع مقایسه و تفاوتهای بین انواع ساختهای مقایسه را میتوان بر حسب الگوی گذرایی هاپر و تامپسون (1980) تبیین کرد. یعنی، درست همانطور که جملات متعدی نیاز به دو شرکتکننده (عامل و کنشپذیر) دارند، ساختهای مقایسهای نیز حداقل نیاز به دو شرکتکننده/مؤلفه (مقایسهشونده و استاندارد) دارند. به عبارت دقیقتر، نوسه در نهایت به یک تعمیم کلی میرسد. تعمیم پیشنهادی او این است که تفاوتهای موجود در ساختهای مقایسه را میتوان بر اساس روابط دستوریِ مؤلفۀ استاندارد (فاعل، مفعول مستقیم، مفعول غیرمستقیم) تبیین کرد. او وضعیت و نقش دستوری مؤلفۀ استاندارد را با استفاده از الگوی گذرایی در قسمت (3) این گونه شرح میدهد: (3) نقش دستوری مؤلفۀ استاندارد، بر اساس گذرایی (A: مقایسهشونده، B: استاندارد): فاعل: A is big and B is small (پیوسته). مفعول مستقیم: A surpasses B (فزونی). مفعول غیرمستقیم: A-wa B-yori Chiisai (مکانی). A is bigger than B (لفظی).
به عبارت دقیقتر، مؤلفۀ استاندارد در انواع ساختهای مقایسهای، سه نوع نقش دستوری را ایفاء میکند: فاعل، مفعول مستقیم و مفعول غیرمستقیم. در ساختهای پیوسته، مؤلفۀ استاندارد در جایگاه فاعل ظاهر میشود؛ در ساختهای فزونی، در جایگاه مفعول مستقیم و در ساختهای لفظی زبان انگلیسی و ساختهای مکانی زبان ژاپنی، مؤلفۀ استاندارد در نقش مفعول غیرمستقیم ظاهر میشود. و در نهایت، نوسه (2010) تعمیم پیشنهادی خود را در قالب مثلثِ روابط دستوری مختلف و ارتباط آن با مؤلفۀ استاندارد در شکل (1) نمایش میدهد:
شکل 1- نقشهای دستوری مؤلفۀ استاندارد در ساختهای مقایسهای مختلف (Nose, 2010:13) Fig 1- Grammatical functions of “standard” in different comparative constructions
همانطور که در شکل (1) میبینیم، الگوی پیشنهادی نوسه بر اساس تفاوتهای شناختی ساخت مقایسه در هر زبان و مخصوصاً رابطه بین مقایسهشونده و استاندارد استوار است.
در این بخش با ارائه شواهدی از زبان فارسی به تحلیل دادهها و بحث پیرامون چگونگی ساخت مقایسۀ عالی و همچنین به ارزیایی میزان کفایت الگوی ردهشناسی اشتاسن (Stassen, 1985) و تعمیم پیشنهادی نوسه (Nose, 2010) در مواجهه با دادههای این زبان میپردازیم. قبل از اینکه به تحلیل نمونههای استخراج شده بپردازیم لازم است ساخت مقایسه عالی معرفی و توضیحاتی در این خصوص ارائه شود. به اعتقاد هاینه (1997: 124) تمام مطالب و نکاتی که در مورد «ساخت مقایسه برتری» صدق می کند، در مورد «ساخت مقایسه عالی» نیز قابل اعمال است. در این خصوص، اولتان (1972: 134 & 141) نیز معتقد است که اولاً، ساخت مقایسه برتری و ساخت مقایسه عالی، هر دو متشکل از ساخت یکسانی هستند و در واقع مقایسه عالی بر مبنای الگوی مقایسه برتری ساخته میشود. یعنی، نحوه شکلگیری مقایسه عالی به این صورت است که در ساخت مقایسه برتری، یک استاندارد خاص و منفرد را با کل افراد ممکن در آن طبقه جایگزین میکنیم. بنابراین برای بیان مقایسه عالی، فرمول طرحوارهای که در (ب) صورتبندی شدهاست، جایگزین فرمول طرحوارهای (الف) میشود: الف) X is Y-er than Z ← ب) X is Y-er than all others دوم این که، منشأ مفهومی هر دو ساخت تا حدودی یکسان است. سوم، ساختهای مقایسه عالی میتوانند از ساختهای مقایسه برتری منشعب شوند، اما عکس آن درست نیست. همچنین، ساخت مقایسۀ عالی در مقایسه با ساخت مقایسه برتری، یک مقوله نشاندار است و میتوان گفت که تنها تفاوت آنها مربوط به فراوانی نسبی استفاده از آنها است و همچنین، ساختهای مقایسه برتری معمولاً به صورت نکره نشانگذاری میشوند، در حالی که ساختهای مقایسه عالی به صورت معرفه نشانگذاری میشوند. لذا، میتوان تحلیل چگونگی مولفههای تشکیلدهنده و نکات مربوط به ساخت مقایسه را به «ساخت مقایسه عالی» نیز تعمیم داد. پس از بررسی جملات استخراج شده، مشخص شد که در زبان فارسی ساختهای بسیار متنوعی برای رمزگذاری این مفهوم دستوری وجود دارد. یکی از رایجترین و بینشانترین روشهای بیان مقایسه عالی در این زبان بهکارگیری ساختهای مکانی است که به صورت ساختواژی و با استفاده از نشانگر درجه «-تر/-ترین» و گروه حرفاضافهای نشانگذاری میشود. نکته قابل توجه در خصوص این گونه ساختها این است که گاهی به جای حرف اضافۀ «از»، از سایر حروف اضافه مکانی، مانند «در، بر، به» استفاده میشود و همۀ این ساختها، در حقیقت به نوعی بر مفاهیم مکانی دلالت دارند و بنابراین، مفهوم مقایسۀ عالی را بر مبنای طرحوارههای مکان، منبع و یا هدف رمزگذاری میکنند[22]. لازم به اشاره است که هاینه (Heine, 1997:115) این سه زیرطرحواره را ذیل اصطلاح پوششی «مکان»[23] جای میدهد و اشتاسن (Stassen, 1985) نیز زبانهایی که از حروف اضافه و مفاهیم مکانی برای بیان مقایسه استفاده میکنند را در دستۀ زبانهای «مکانی» جای میدهد. در این نوع ساختهای مکانی گاه میتوان نشانگر پارامتر را حذف کرد (به شرطی که مؤلفۀ پارامتر، یک عنصر واژگانی دارای معنای’بهتر/برتر‘ باشد، مانند ناماندام «سر»). به مثالهای زیر توجه کنید: (4) او از همه دانشآموزانِ کلاس باهوش تر است. مقایسهشونده نشانگر استاندارد استاندارد پارامتر نشانگر پارامتر (5) او باهوشترین دانش آموز در کلاس ماست. (6) دختر من به همهدخترهای فامیل سر است. مقایسهشونده نشانگر استاندارد استاندارد پارامتر (7) در این مملکت من فقط از کسی حرف شنوی دارم که بر همه سرور باشد (گزنه، 46). مقایسهشونده نشانگر استاندارد استاندارد پارامتر حال در ادامه، به معرفی و تحلیل آن دسته از ساختهای مقایسۀ عالی میپردازیم که به نظر میرسد مختصِ زبان فارسی هستند و در فهرست زبانهای مورد مطالعۀ اشتاسن و الگوی پیشنهادی نوسه هیچ اشارهای به آنها نشدهاست. ابتدا به یکی از ویژگیهای خاص زبان فارسی، یعنی بهرهگیری از «ساخت اضافه» میپردازیم که در رمزگذاری بسیاری از مفاهیم دستوری از جمله "مالکیت"، "مقایسه" و غیره...، نقش بسزایی دارد. در زیرشاخۀ زبانهای ایرانی و نیز زبانهای ترکی، ساختی وجود دارد که دستورنویسان آن را به طور سنتی "اضافه" میخوانند. این ساخت کاربردهای مختلفی دارد. یکی از کاربردهای آن اتصال مالک و مملوک و متمایز کردن این دو از هم است و میتوان برای این ساخت قائل به وجود طرحوارهای موسوم به «طرحوارۀ اتصالی» باشیم (نغزگویکهن و ملکی، 1398: 44). نکتۀ درخور توجه در خصوص «ساخت اضافه» این است که علاوه بر اتصال مالک و مملوک، کاربردهای مختلف دیگری نیز دارد که مهمترین آنها نشانگذاری رابطۀ بین «مقایسهشونده» و «استاندارد» و رمزگذاری مفهوم مقایسۀ عالی در زبان فارسی است[24]. به عبارت دقیقتر، طرحواره اتصالی که به واسطه ساخت اضافه در زبان فارسی شکل گرفته است برای رمزگذاری مقایسۀ عالی به دو شکل عمل میکند و دارای دو زیرطرحواره شامل: الف) زیرطرحواره اضافی و ب) زیرطرحواره تراوندگذاری[25] است. این طرحواره و ساختهای مقایسهای حاصل از آن در فهرست دستهبندی اشتاسن و الگوی پیشنهادی نوسه ذکر نشدهاند و لذا نیاز مبرم به بازنگری در این دو انگاره را نشان میدهند. در ادامه، با ذکر چند مثال به شرح این طرحواره و نقش آن در شکلگیری برخی ساختهای مقایسهای عالی منحصربهفرد در این زبان میپردازیم:
الف) زیرطرحواره اضافی (8) علی سوگلیِ (یکییکدانۀ/دُردانۀ) خانواده ماست. مقایسهشونده پارامتر استاندارد (9) احمد، سرگلِ کلاسِ ما بود. همه معلمها دوستش داشتند (شبگرد، 105). مقایسهشونده پارامتر استاندارد (10) گلِ سرسبدِ فیلمهای اصغر فرهادی، "جدایی نادر از سیمین" است. پارامتر استاندارد مقایسهشونده در این زیرطرحواره به واسطه کسره اضافه، مؤلفههای «پارامتر» و «استاندارد» به یکدیگر متصل شده و نوعی ساخت اضافی میسازند که برونداد آن مفهوم مقایسه عالی است. توضیح اینکه، مؤلفۀ پارامتر در این ساخت معمولاً با یک عبارت یا عنصر واژگانی از قبیل «سوگلی»، «یکییکدانه/دردانه»، «سرگل»، «گلِ سرسبد» و غیره...، به همراه ساخت اضافه نشانگذاری میشود. همچنین، در این ساخت «درجه پارامتر» نمود صوری ندارد و مفهوم ’بهترین و بینظیر بودن‘، به صورت ضمنی از مولفۀ پارامتر، درک میشود. یکی دیگر از ساختهای مقایسۀ عالی اتصالی در زبان فارسی که با بهرهگیری از ساخت اضافه شکل میگیرد و در ذیل همین زیرطرحواره جای میگیرد، در قالب صورت گزارهای «COM (مقایسهشونده) خدایِ PAR (پارامتر) است.» بیان میگردد. به مثال زیر توجه کنید: (11) توی کلاس ما، مریم خدایِ کامپیوتره. نشانگر استاندارد استاندارد مقایسهشونده پارامتر در این ساخت، مفهوم مقایسۀ عالی از طریق ایجاد اتصال بین عنصر واژگانی خدا و مؤلفۀ پارامتر و به واسطۀ ساخت اضافه رمزگذاری میشود. این ساخت را میتوان به شکل زیر صورتبندی کرد: COM xoda-ye PAR ast. → ‘ استPAR بهترین کس/چیز در COM’ ب) زیرطرحواره دوگان-وندافزایی منظور زیرطرحواره دوگان-وندافزایی [26]، بهکارگیری همزمان کسره اضافه و یک وند (پسوند جمع –ان) به همراه تکرار واژه پایه است که از رهگذر این سازوکار میتوان نوعی ساخت مقایسۀ عالی زبان-ویژه را در زبان فارسی تولید کرد که همچون «زیرطرحواره اضافی» به نظر میرسد مختص زبان فارسی است. مانند نمونههای زیر: (12) مردِ مردان مقایسهشونده استاندارد (توضیح: در این ساخت کسره اضافه نقش نشانگر استاندارد را ایفاء می کند) (13) شاهِ شاهان مقایسهشونده استاندارد (14) شیرِ شیران مقایسهشونده استاندارد همانطور که ملاحظه میشود، در این نوع ساخت مقایسۀ عالی اتصالی، به جای نشانگر استاندارد «از» ، از ساخت اضافه استفاده میشود، « نشانگر پارامتر» حذف میشود، مؤلفۀ پارامتر نیز نمود صوری ندارد و به صورت ضمنی میتوان آن را از بافت درک کرد. مؤلفههای «مقایسهشونده» و «استاندارد» نیز توسط عنصر اضافه به یکدیگر متصل میشوند. علاوه بر ساختهایی که تاکنون به شرح آنها پرداختیم، یک ساخت دستوریشدۀ اختصاصی برای بیان مقایسۀ عالی در این زبان وجود دارد که بر اساس مفهوم مکان (ایجاد تقابل جهتی) شکل میگیرد؛ به این صورت که بینظیربودن، متمایز بودن و برتری یک پدیده (مقایسهشونده) نسبت به سایر(همه) پدیدههای همجنس و همنوع خود (استاندارد)، با قرارگرفتن این پدیدهها (مقایسهشونده و استاندارد) در دو جهت متقابل در حوزۀ مکان رمزگذاری میگردد. این ساخت، در واقع با وقوع دستوریشدگی در حوزۀ مکان تبدیل به یک ساخت اختصاصی برای بیان مفهوم دستوریِ مقایسۀ عالی شدهاست و میتوان ساختار طرحوارهای [STAN on one side, COM on the other Side] («استاندارد یک طرف، مقایسهشونده یک طرف (دیگر)») را برای آن صورتبندی کرد. به مثالهای زیر توجه کنید: (15) همۀ دنیا یک طرف، ملکتاج یک طرف (دیدار در هند، 88) استاندارد مقایسهشونده (16) تمام این مملکت از ناموسپرستی یک طرف، غیاثآبادیها یک طرف (داییجان، 277) استاندارد پارامتر مقایسهشونده حال به بررسی این موضوع میپردازیم که عناصر و عباراتی که معمولاً در جایگاه سه مؤلفۀ «مقایسهشونده»، «استاندارد» و «نشانگر استاندارد» در ساخت مقایسۀ عالی به کار میروند، از چه مقولههای نحوی و ساختواژی هستند و چه نقشهای دستوری میگیرند؟ آیا ارتباطی میان تفاوتهای صوری و معنایی این مؤلفهها و نقشهای دستوری که ایفاء میکنند، وجود دارد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا بر اساس دستهبندی ردهشناسی اشتاسن (Stassen, 1985)، توزیع فراوانی انواع ساختهای مقایسۀ عالی استخراج شده در این پژوهش را در جدول (1) نمایش میدهیم و سپس به دیدگاه نوسه (Nose, 2010) میپردازیم. جدول 1- توزیع فراوانی انواع ساختهای مقایسۀ عالی در زبان فارسی Table 1- The frequency distribution of different types of superlative comparative constructions in Persian
همانطور که در بخش پیشین گفته شد، به باور نوسه (Nose, 2010) مؤلفۀ استاندارد در زبانهای مکانی، در نقش مفعول غیرمستقیم؛ در زبانهای پیوسته، در نقش فاعل؛ و در زبانهای فزونی، در نقش مفعول مستقیم ظاهر میشود. در جدول (2) انواع مقولههای ساختواژی- نحوی و همچنین نقشهای دستوری که در جایگاه سه مؤلفۀ مذکور ظاهر میشوند را نمایش میدهیم و سپس تعمیم پیشنهادی نوسه (2010) را با دادههای زبان فارسی محک میزنیم.
جدول 2- نمود صوری-نقشی مؤلفههای ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی Table 2- The formal-functional expression of the components of superlative comparative constructions in Persian
همانطور که در جدول (2) مشاهده میشود، مؤلفههای مقایسهشونده و استاندارد گاه به صورت یک اسم، گاه به صورت یک عنصر اشاری، گاه به صورت یک عبارت اسمی و گاه به صورت یک بند کامل ظاهر میشوند. در مواردی نیز اصلاً نمود صوری ندارند. با توجه به جملات مورد بررسی در این پژوهش، مؤلفههای «نشانگر استاندارد» و «نشانگر پارامتر» نیز در زبان فارسی اغلب نمود صوری ندارند، مخصوصاً در جملاتی که شامل «ساخت اضافه» هستند. نمود صوری مؤلفۀ «استاندارد» نیز در برخی جملات اجباری نیست و به صورت ضمنی (پنهان) درک میشود. اما مؤلفههای «مقایسهشونده» و «پارامتر» معمولاً قابل حذف نیستند و به جز در یک ساخت خاص، نمود صوری آنها اغلب اجباری است، به عنوان مثال در یکی از ساختهای پرکاربرد زبان فارسی که دارای صورت گزارهای «از این PAR-تر نمیشود.» ([az in PAR-tar To Be-3rd–SG-PRES-NEG]) به معنای ‘from this PAR-er not become’[28] است، میتوان مؤلفۀ «مقایسهشونده» را حذف و به صورت ضمنی از بافت درک کرد. به مثالهای زیر توجه کنید: (17) از این بد تر نمیشه/از این زیباتر نمیشه/ از این گندتر نمیشه و غیره.... نشانگر استاندارد استاندارد پارامتر نشانگر پارامتر (18) شهر ما واقعاً شلوغ شده. وضع ترافیک از این بد تر نمیشود (کلاغها و آدمها، 81). مقایسهشونده نشانگر استاندارد استاندارد پارامتر نشانگر پارامتر (19) دکتر رو به من گفت: هیچ خبری نیست. سینه از این سالمترنمیشود (زن زیادی، 81). (در این مثال نیز مولفههای سازنده ساخت مقایسه همانند مثال بالایی است) مؤلفۀ «پارامتر» نیز فقط در یک ساخت خاص میتواند نمود صوری نداشته باشد. این ساخت خاص بر اساس طرحوارۀ برابری شکل میگیرد، مانند مثالهای زیر: (20) هیچ کس، بابایوسف نمیشه. استاندارد مقایسهشونده (21) هیچ غذایی قورمهسبزی نمیشه. استاندارد مقایسهشونده با توجه به مطالبی که تا به این جا در خصوص چگونگی نمود صوری مؤلفههای ساخت مقایسه ذکر شد، در یک جمعبندی میتوان گفت که به ترتیب، نشانگر پارامتر، نشانگر استاندارد و استاندارد بیشترین احتمال حذف (نداشتن نمود صوری) و مؤلفههای پارامتر و مقایسهشونده به صورت مساوی (فقط در یک ساخت) کمترین احتمال حذف را در زبان فارسی دارند. به عبارت دقیقتر، میتوان احتمال میزان اجباری یا اختیاری بودن نمود صوری این مؤلفهها را در سلسله مراتبی به شکل زیر نمایش داد:
اجباری (نمود صوری) اختیاری (نمود صوری) مقایسهشونده=پارامتر< استاندارد < نشانگر استاندارد < نشانگر پارامتر شکل 2- سلسله مراتب نمود صوری مؤلفههای ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی Fig 2- The hierarchy of expression of the components of superlative comparative constructions in Persian
همچنین، پس از به کارگیری پیشنهاد نوسه (Nose, 2010) در انواع ساختهای مقایسۀ عالی در زبان فارسی، مشخص شد که تعمیم وی در این زبان چندان صادق نیست و تفاوتهای صوری و نقشی مؤلفههای مذکور را نمیتوان صرفاً با مقولۀ تعدی تبیین کرد. به عبارت دقیقتر، یعنی فقط هنگامی که ساخت ما از نوع مکانی باشد و مؤلفۀ استاندارد اصلاً نمود صوری نداشته باشد و یا در صورت داشتن نمود صوری، بعد از مولفۀ مقایسهشونده ظاهر شود و نشانگر استاندارد نیز قبل از استاندارد قرار بگیرد، در این صورت تعمیم پیشنهادی نوسه صدق میکند؛ اما چنانچه مولفۀ استاندارد قبل از مقایسهشونده ظاهر شود و نشانگر استاندارد یا سایر مؤلفهها نیز جابهجا شوند، در این صورت تعمیم نوسه دیگر صدق نمیکند. علاوهبراین، در سایر ساختهای بیان مقایسۀ عالی در زبان فارسی، از جمله در ساختهای فزونی و پیوسته نیز تعمیم نوسه صادق نیست. علت این امر را میتوان مرتبط با دو ویژگی ردهشناسی مهم در زبان فارسی دانست: 1-ترتیب سازه آزاد و 2-بهرهگیری از ساخت اضافه. مثالهای زیر نشان میدهند که تعمیم نوسه در زبان فارسی به طور یکدست و در همه ساختها صدق نمیکند: (22) باغ هیچ کدام از آنها به پای باغ حاج اسماعیل نمیرسید (بازنشسته، 281). استاندارد مقایسهشونده این ساخت از نوع پیوسته نیست ولی بر خلاف تعمیم نوسه، مولفه استاندارد در ابتدای جمله و در نقش فاعل ظاهر میشود.
(23) این زن در زیرکی رودست نداشت. مقایسهشونده پارامتر در این ساخت مؤلفۀ استاندارد نمود صوری ندارد و فعل جمله نیز از نوع افعال ناگذر است. بنابراین تعمیم پیشنهادی نوسه در خصوص این دسته از ساختهایی که دارای افعال ناگذر هستند و مولفۀ استاندارد را نیز به صورت ضمنی (پنهان) رمزگذاری میکنند، صدق نمیکند. (24) صدایی از صدای ما بلند تر و کلفت تر نیست (افسانههای کهن، 118). استاندارد ن استاندارد مقایسهشونده پارامتر ن پارامتر پارامتر ن پارامتر (25) هیچ کس قابلیتِ تو را ندارد (بادها، 86). استاندارد پارامتر مقایسهشونده جملۀ (24) از نوع مکانی است اما بر خلاف تعمیم نوسه، مؤلفۀ استاندارد در این جمله در نقش فاعل ظاهر شده است و نه در نقش مفعول غیرمستقیم. جملۀ (25) نیز اگرچه از نوع پیوسته نیست، اما مؤلفۀ استاندارد در آن در نقش فاعل ظاهر شده است.
در این بخش میخواهیم به این موضوع بپردازیم که زبان فارسی از چه راهکارهای ساختواژی-نحوی برای رمزگذاری مفهوم مقایسۀ عالی بهره میگیرد. به لحاظ ردهشناسی زبان فارسی غالباً از نوع زبانهای SOV و دارای ترتیب واژهآزاد است و نسبت به زبانهایی مانند انگلیسی، انعطاف زیادی از خود نشان میدهد. از طرفی دیگر، مطابق با هاینه (Heine, 1997:116) بسیاری از طرحوارهها، مخصوصاً طرحوارههای مکانی همبستگی شدیدی با ترتیب واژه دارند و همانطور که در مثالهای ارائه شده در بخش پیشین دیدیم، هر یک از مؤلفههای ساخت مقایسه میتواند در جایگاه آغازین، میانی و یا پایانی قرار بگیرد و به صورتهای مختلفی از نظر ترتیب در جمله ظاهر شود. بنابراین، انتظار میرود که قابلیت جابهجایی مؤلفههای مذکور به لحاظ ترتیب در جمله و نیز نقشهای دستوری مختلفی که ایفاء میکنند، نسبتاً زیاد و انعطافپذیر باشد. به عنوان مثال، قابلیت جابهجایی این مؤلفهها در انواع ساختهای مقایسۀ عالی در این زبان به گونهای است که نشانگر استاندارد هم میتواند قبل از استاندارد قرار بگیرد و هم قبل از مقایسهشونده. همچنین، مؤلفۀ «استاندارد» نیز یا در آغازِ جمله، پیش از همۀ مؤلفهها ظاهر میشود و یا در جایگاههای میانی و بعد از مولفههای مقایسهشونده، پارامتر و یا نشانگر پارامتر. در ساختهایی که از عنصر اضافه استفاده میشود نیز، معمولاً نشانگر استاندارد حذف میشود و کسره اضافه جایگزین آن میشود. همچنین، به دلیل وجود طرحوارۀ اتصالی در زبان فارسی و نیز استفاده از حروف اضافه مختلف (از، به، بر، در)، مؤلفههای مقایسهشونده، استاندارد و پارامتر به شیوههای مختلف نمایان میشوند و در بسیاری موارد قابلیت جابهجایی دارند، به عنوان مثال جمله (26) را میتوان با جابهجاکردن تمام مؤلفهها، بالاخص مؤلفههای «مقایسهشونده»، «استاندارد» و «نشانگر استاندارد» به چند صورت مختلف بازنویسی کرد و هیچ کدام از این جابهجاییها منجر به نادستوری شدن جمله نمیشود: (26) توی دنیا از قصه قشنگتر، چیزی نیست (بادها، 11). -قصه از هر چیزی توی دنیا قشنگتر است. -قصه، قشنگترین چیزِ دنیاست. -قصه قشنگترین چیز در دنیا است. -قشنگترین چیز توی دنیا، قصه است. - چیزی از قصه قشنگتر توی دنیا نیست. -چیزی قشنگتر از قصه توی دنیا نیست. -از قصه قشنگتر چیزی توی (در) دنیا نیست. - از قصه قشنگتر توی (در) دنیا چیزی نیست. علاوه بر دو عامل مذکور (ترتیب واژه آزاد و ساخت اضافه) برخی راهکارها و ابزارهای ساختواژی-نحوی نیز هستند که نقش بسزایی در چگونگی نمود صوری مؤلفهها، جایگاه (ترتیب) آنها در جمله و شیوۀ رمزگذاری مقایسۀ عالی در زبان فارسی دارند، مانند برخی عناصر واژگانی، افعال مرکب، دوگانسازی (تکرار)، اصطلاحات ساختی، عبارات و ساختهای اصطلاحی و برخی ضربالمثلها که بر مفهوم مقایسۀ عالی دلالت دارند. در ادامه، به بررسی و شرح این راهکارها و ابزارهای ساختواژی-نحوی میپردازیم: گاهی، مفهوم مقایسۀ عالی با به کارگیری عنصر/عناصری رمزگذاری میشود که مؤلفههای نشانگر استاندارد، استاندارد و نشانگر پارامتر را به نوعی با یکدیگر ادغام میکند. به عنوان مثال، در برخی جملات به جای نشانگر پارامتر و نشانگر استاندارد از عناصر واژگانی مستقلی مانند "تک"، "سر"، "سوگلی"، "سرگل"، "دردانه/یکییکدانه" و غیره...، استفاده میشود، مانند مثال زیر: (27) علی در تیراندازی تک است/ علی در تیراندازی از همه سر است. بهرهگیری از این گونه عناصر واژگانی برای بیان مفهوم مقایسۀ عالی همراستا با دیدگاه ینسن (Jensen, 1934) در خصوص سیر تکاملِ ساختهای مقایسهای در زبانهای مختلف است. یعنی، طبق دیدگاه ینسن (Jensen, 1934) در زبان فارسی نیز سیر تکاملِ ساختهای مقایسهای از بندهای همپایۀ دوتایی به سمت عبارات یکبندی است و جملات تکبندی، فراوانی بیشتری دارند. دوگانسازی (تکرار) نیز، یکی دیگر از راهکارهای ساختواژی برای بیان مقایسۀ عالی در زبان فارسی است که از رهگذر آن، مولفۀ پارامتر (صفت) تکرار میشود و سپس در نقش یک تشدیدکننده[29] مفهوم مقایسۀ عالی را رمزگذاری میکند، مانند نمونههای زیر: (28) دیوثتر از دیوث کسی است که زن سرتر از خود اختیار کند! (گزنه، 206) (29) او دیوانهتر از هر دیوانه است (سه قطره، 13). یکی دیگر از راهکارهای ساختواژی-نحوی برای بیان مقایسه در این زبان، بهرهگیری از افعال مرکب است. برخی افعال مرکب و عبارتهای فعلی وجود دارند که بر مفهوم "برتری/برتربودن" دلالت دارند و در ساخت مقایسۀ عالی مشارکت فعال دارند، از جمله «متمایزکردن»، «لنگهنداشتن»، «حرفِ اول را زدن»، «رودست نداشتن» و غیره...، مانند مثالهای زیر: (30) آن چشمان درشت و معصوم، او را از همه دختران دِه متمایز کرده بود (سایه روشن، 59) (31) ایران در رشتۀ کشتی حرفِ اول را میزند.
این پژوهش با هدف تحلیل ردهشناختی از ساخت مقایسۀ عالی در زبان فارسی بر مبنای ردهشناسی اشتاسن (Stassen, 1985) و الگوی پیشنهادی نوسه (Nose, 2010) انجام شد. در ادامه با پاسخگویی به پرسشهای مطرح شده در بخش مقدمه، یافتههای حاصل از پژوهش و نتیجهگیری ارائه میگردد. در پاسخ به پرسش اول، یافتهها نشان داد که زبان فارسی از سازوکارهای ساختواژی-نحوی متنوعی بهره میگیرد، مانند دوگانسازی (تکرار)، ساخت اضافه، دوگان-وندافزایی ، افعال مرکب و عناصر واژگانی دارای معنای ’بهتری/برتری ‘، اصطلاحات ساختی و عبارات اصطلاحی و ضربالمثلی. در پاسخ به پرسش دوم در خصوص نمود صوری مؤلفههای ساخت مقایسه عالی، مشخص شد که در زبان فارسی مؤلفههای «نشانگر پارامتر» و «نشانگر استاندارد» در اکثر ساختها نمود صوری ندارند و حضور آنها اختیاری است (یعنی 70 درصد از کل نمونهها و ساختهای مقایسه مورد بررسی در این پژوهش سه- مؤلفهای و یا دو-مؤلفهای بودند) و مؤلفۀ «استاندارد» نیز در برخی ساختها نمود صوری ندارد (در 20 درصد از کل نمونههای مورد بررسی، مؤلفه استاندارد نمود صوری نداشت) و به صورت ضمنی و فقط از بافت میتوان آن را تشخیص داد. همچنین، فقط در یک ساخت، مؤلفۀ «مقایسهشونده» نیز قابل حذف است (در 10 درصد از کل نمونههای مورد بررسی، مؤلفه مقایسهشونده نیز نمود صوری نداشت). به سخن دیگر، اغلب ساختهای مقایسۀ عالی در زبان فارسی یا به صورت دومؤلفهای («مقایسهشونده» و «استاندارد») رمزگذاری میشوند، و یا به صورت سهمؤلفهای («مقایسهشونده»، «استاندارد» و «پارامتر»). علاوهبراین، به دلیل ویژگی «ترتیب واژهآزاد» و بهرهگیری از «ساخت اضافه» در بسیاری از ساختها، مؤلفههای «مقایسهشونده»، «استاندارد» و « نشانگر استاندارد» به لحاظ ترتیب و نقشهای دستوری که در جمله ایفاء میکنند، قابلیت جابهجایی دارند. در پاسخ به پرسش سوم، دیدیم که راهبردها و ساختهای خاصی برای بیان مقایسۀ عالی در زبان فارسی وجود دارد که با دستهبندی اشتاسن و همچنین با تعمیم پیشنهادی نوسه، مطابقت کامل ندارند. به عبارتی، اگر چه زبان فارسی به لحاظ دستهبندی ردهشناسی، غالباً از نوع «مکانی» است، اما از راهبردها و ساختهای متنوع و منحصر به فردی بهره میگیرد که در فهرست زبانها و راهبردهای مورد مطالعه اشتاسن و نوسه مشاهده نشده و از نظر مغفول ماندهاند. بنابراین، به این نتیجه رسیدیم که دستهبندی پیشنهادی اشتاسن و الگوی نوسه در مواجهه با دادههای فارسی کفایت لازم و کافی را ندارند و نیازمند بازنگری هستند. و در پاسخ به پرسش چهارم، مشخص شد که در زبان فارسی ساختهای متنوع و زبان-ویژهای با مشارکت ساخت اضافه و یا در قالب اصطلاحات ساختی برای بیان مقایسۀ عالی به کار گرفته میشود. علاوهبراین، یک ساخت اختصاصی نیز در این زبان وجود دارد که بر اساس مفهوم مکان (ایجاد تقابل جهتی) شکل میگیرد؛ به این صورت که بینظیر بودن و برتری یک پدیده (مقایسهشونده) نسبت به سایر پدیدههای همجنس و همنوع خود (استاندارد)، با قرارگرفتن آنها در دو جهت مقابل در حوزۀ مکان رمزگذاری میگردد. این ساخت، در واقع با وقوع دستوریشدگی در حوزۀ مکان تبدیل به یک ساخت اختصاصی برای بیان مفهوم دستوریِ مقایسۀ عالی شدهاست و دارای ساختار طرحوارهای [STAN on one side, COM on the other Side] («استاندارد یک طرف، مقایسهشونده یک طرف (دیگر)») است.
پینوشت از جمله متون موجود در فرهنگ فارسی عامیانه که در این پژوهش برای بیان مثالها استفاده شدهاند، عبارتند از: پابرهنهها (ا. شاملو،1350)؛ سایهروشن (ص. هدایت، 1377)؛ کلاغها و آدمها (ج. میرصادقی، 1383)؛ سهقطره (ص. هدایت، 1330)؛ پنجداستان (ج. آلاحمد، 1384)؛ دیدار در هند (ا. فصیح، 1395)؛ نون و القلم (ج. آلاحمد، 1340)؛ طوطی (ز. هاشمی، 1348)؛ پیشامدها (ع. پهلوان، 1354)؛ شبگرد (ص. دارابی، 1397)؛ زن زیادی (ج. آلاحمد، 1331)؛ افسانههای کهن (ف. مهتدی، 1385)؛ گزنه (ح. فرهنگفر، 1394)؛ بازنشسته (خ. شاهانی، 1368)؛ داییجان (ا. پزشکراد، 1351).
[1] comparative construction [2] positive [3] equative [4] superior comparative [5] inferior comparative [6] superlative [7] elative [8] excessive [9] Tok Pisin [10] particle [11] equative constructions [12] Comparison and Universal Grammar [13] locational [14] exceed [15] conjoined [16] particle [17] مانند جملات زیر در زبان نگونا (Nguna) و انگلیسی: (1) Nasuma waia e parua liu nasuma aginau. House this COP big exceed house my “This house is bigger than my house.” (2) He surpasses all of them in cleverness.
[18] مانند مثالهای زیر در انگلیسی و اسپانیایی: (1) My skin is more red than yours. (2) Este lápiz es más largo que ése. this pencil COP PAM long STM it “This pencil is longer than it.” [19] less grammaticalized [20] مانند مثال زیر از زبان واری (Wari) در آمریکای جنوبی (Everett & Ken, 1997: 194): (1) Amon mixem na womu cwa. Om ca mixem homa ca womum little black cotton-my this not-exist black much cotton-your “My clothes are more black than yours; my clothes are a little black, your clothes are not so black.”
[21] COM=comparee, PAM=parameter marker, PAR=parameter, STM=standard marker, STAN=standard [22] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ طرحوارههای ساخت مقایسه، ن. گ. به (Heine, 1997: 112-120) [23] the cover term “Location” [24] برای جزئیات بیشتر در خصوص انواع ساخت اضافه و کاربردهای آن، ن.گ. رضویان و همکاران (1395) و عموزاده و اسفندیاری (1391). [25] the reduplifix subschema [26] reduplifixation [27] منظور یک ساخت واحد است که همزمان دارای ترکیبی از ویژگیهای ساخت مکانی، فزونی و یا پیوسته است. [28] ساخت مذکور، در واقع نوعی ترکیب کلام است دال بر اینکه وضع به نهایت خود رسیده است. [29] intensifier | |||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||
رضویان، حسین، کاوسی، صدیقه و سحر بهرامیخورشید (1395). ساخت اضافه در زبان فارسی از منظر دستور ساخت گلدبرگ. پژوهشهای زبانی، سال 7، شماره 2، 39-57.
عموزاده، محمد و نسیم اسفندیاری (1391). بررسی مقایسهای ساخت اضافه در زبان فارسی بر اساس الگوهای شناختی و غیرشناختی. پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، دوره 2، شماره 4، 59-91.
نجفی، ابوالحسن (1387). فرهنگ فارسی عامیانه، چاپ دوم، تهران، انتشارات نیلوفر.
نجفی، پریسا و جلال رحیمیان (1399). ساختهای همسانی در زبان فارسی. زبانپژوهی، 13 (38)، 264-243.
نغزگویکهن، مهرداد و ساسان ملکی (1398). طرحوارههای مالکیت در زبان فارسی. پژوهشهای زبانشناسی، سال یازدهم، شماره اول (شماره ترتیبی 20)، 33-48.
Amouzadeh, M. & Esfandiari, N. (2012). A Cognitive and non-Cognitive Study of the Ezafe Construction in Persian. Iranian Journal of Comparative Linguistic Research, 2(4), 59-91. [In Persian]Everett, Daniel L. & Barbara Kern. (1997) Wari: The Pacaas Novos Language of Western Brazil. London/New York: Routledge.
Haspelmath, M. & Buchholz, O. (1998). Equative and similative constructions in the languages of Europe. In J. van der Auwera, Dónall P. and Ó Baoill (eds.). Adverbial constructions in the Languages of Europe. Berlin: Mouton de Gruyter: 277-334.
Heine, B. (1997). Cognitive Foundations of Grammar. Oxford: Oxford University press.
Hopper, P. J. & Thompson, S. (1980). Transitivity in grammar and discourse. Language, 56, 251-299.
Jensen, H. (1934). Der steigerndc Vergleich und sein sprachlicher Ausdruck. Indogermanische Forsclumgen, 52,108-30.
Naghzguy-Kohan, M. & Maleki, S. (2019). Tarhvareha-ye Malekiyat dar zaban-e Farsi (Possession Schemas in Persian). Journal of researches in Linguistics, 11(20), 33-48. [In Persian]
Najafi, A. (2008). Farhang-e Farsi-e Amiyane (The Colloquial Persian Dictionary), 2nd edition. Tehran: Niloufar Publication. [In Persian]
Najafi, P. & Rahimian, J. (2020). Equative constructions in Persian language. Zabanpazhuhi (Journal of Language Research), 13 (38), 243-264. [In Persian]
Nose, M. (2010). A Contrastive study of comparative constructions among English, Japanese, and Tok Pisin: by using corpora in cross-linguistic contrast. In R. Xiao (ed.). Using Corpora in Contrastive and Translation Studies, Cambridge scholars publishing: 457-470.
Parra-Guinaldo, V. (2011). Typological overview of comparatives of inequality with an emphasis on Old English More than Expressions. Anuario de Estudios Filológicos, Vol XXXIV, 139-156.
Razavian, H., Kavusi, S. & Bahrami Khorshid, S. (2016). Ezafe Constructions in Persian Language from Goldberg’s Construction Grammar Perspective. Journal of Language Research, 7(2), 39-57. [In Persian]Stassen, L. (2005). Comparative Constructions. In: Haspelmath, et al. (eds.) The World Atlas of Language Structures. Oxford: OUP, feature 121 in WALS: 490-493.
Stassen, L. (1985). Comparison and Universal Grammar. Oxford: Basil Blackwell.
Stolz, C. & Stolz, T. (1994). Spanisch-amerindischer Sprachkontakt (Hispanonindiana I): Die ‘Hispanisierung’ mesoamerikanischer Komparationsstrukturen. Unpublished manuscript, University of Essen.
Ultan, R. (1972). Some features of basic comparative constructions. Working Papers on Language Universals, 9, 117-62. | |||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 368 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 212 |