تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,637 |
تعداد مقالات | 13,304 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,860,471 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,940,972 |
مطالعه امکان تحقق رضایت زناشویی در جامعة فردگرا مورد مطالعه: شهر بجنورد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 10، شماره 3 - شماره پیاپی 34، مهر 1400، صفحه 99-116 اصل مقاله (1.59 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2021.129185.1714 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هادی افرا1؛ علی محمدزاده ابراهیمی* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار مدعو، گروه مشاوره، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با تأثیرگرفتن از تحولات شتابان و رواج فردگرایی که در جوامع مدرن رخ داده است، رضایت زناشویی بهمنزلۀ یکی از شاخصهای کیفیت ازدواج دچار تحول شده است؛ به عبارتی، قرارگرفتن در معرض عقاید فردگرایانه، الگوهای زناشویی را تغییر داده است؛ ازاینرو، هدف از پژوهش حاضر، پیشبینی رضایت از زناشویی براساس میزان فردگرایی و صمیمیت و روش انجام آن از نوع همبستگی و پیمایش است. جامعۀ آماری پژوهش شامل زنان و مردان متأهل بالای 18 سال ساکن در شهر بجنورد در سال 1399 است. با استفاده از سمپل پاور، تعداد نمونه 957 نفر انتخاب شد. روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای است. نتایج حاصل از آمارۀ پیرسون نشان میدهد بین فردگرایی و صمیمیت با رضایت از زناشویی رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره نشان میدهد مجموعه متغیرهای مستقل (فردگرایی و صمیمیت) 39 درصد واریانس متغیر وابسته (رضایت از زناشویی) را تبیین میکنند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل ایموس نشان میدهد فردگرایی علاوه بر اثر مستقیم بر رضایت از زناشویی، ازطریق صمیمیت اثر غیرمستقیم نیز بر رضایت از زناشویی دارد. نتایج پژوهش برخلاف دیدگاه کسانی که معتقدند مدرنیته و پیامدهای آن از قبیل فردگرایی سبب زوال و فروپاشی خانواده شدهاند، نشان میدهد خانواده به شیوۀ جدیدی همچنان به زندگی خود ادامه میدهد و مهمترین نهاد اجتماعی جامعه محسوب میشود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فردگرایی؛ رضایت از زناشویی؛ صمیمیت؛ مدرنیته؛ تحلیل ایموس | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله به نظر بسیاری از نظریهپردازان (برگر و گیدنز)، مدرنشدن سبب بروز پیامدهای بسیار مهم برای فرد در جامعه میشود و خانواده بهمنزلۀ دقیقترین و شفافترین نهاد اجتماعی، حوادث بزرگ و تاریخی جهان را انعکاس میدهد (چیل، 1388). مدرنیته پشت دروازههای خانواده مردد نمیماند و یکی از مواردی که در خانواده از تغییر و تحولات شتابان تأثیر گرفته است، روابط فردی و رضایت زناشویی زوجهاست. رضایت زناشویی نوعی تجربۀ فردی در ازدواج است که تنها ازطریق هر شخص در پاسخ به میزان خوشایندی زناشوییاش به دست میآید (Jiang et al., 2015) که در آن تبادل احساسات و افکار زن و شوهر، بهصورت کلامی و غیرکلامی (گوشدادن، حالات چهره و ژستهای مختلف) انجام میگیرد (صادقیفسائی و ملکیپور، 1392: 2). رضایت زناشویی میزان رضایت و خرسندی زوجها از یکدیگر و حالتی ذهنی است که سود و هزینههای ازدواج را برای افراد مشخص میکند. اگر هزینههایی که ازدواج بر فرد تحمیل کرده است، بیشتر درک شود، میزان رضایت در رابطه کاهش مییابد و برعکس، اگر منافع حاصل از ازدواج جالبتوجهتر باشد، میزان رضایت فرد از ازدواج و همسر افزایش مییابد؛ به عبارتی، رضایت زناشویی زمانی است که احساس خشنودی، رضایت و لذت بهوسیلۀ زن یا شوهر، زمانی که همۀ جنبههای ازدواج خود را در نظر میگیرند، وجود داشته باشد (Ston & Shackelford, 2007; Rebello et al., 2014). در رابطۀ زناشویی، یک زوج تلاش میکنند ازطریق بیان افکار و عواطف خود، به تفاهم کاملتری در تمام سطوح دست یابند (برناردز، 1393). رضایت زناشویی، بهمنزلۀ یکی از شاخصهای کیفیت ازدواج، یک احساس واقعی لذت، رضایت و خوشحالی است که زن و شوهر با توجه به همۀ جوانب ازدواج خود تجربه میکنند. وضعیت سازگاری بین وضعیت موردانتظار و وضعیت فعلی فرد در روابط زناشویی، رضایت زناشویی را ایجاد میکند که مهمترین عامل ماندگاری زندگی زناشویی است. رضایت زناشویی در واقع نشاندهندۀ علاقه و همدلی زوجها به یکدیگر و نگرش مثبت آنها به ازدواج است (Taghani et al., 2019). بدیهی است رضایت فرد از رابطۀ زناشویی، مانع مهمی در برابر بروز و شکلگیری بسیاری از انحرافات اجتماعی مثل اعتیاد، بزهکاری و فحشاست و نارضایتی از زندگی زناشویی سبب بحران و انفعال خانواده میشود (خضری و ارجمند سیاهپوش، 1393: 98). در حالی که رضایت از زناشویی یکی از عوامل مهم در تداوم روابط خانوادگی است، بسیاری از زوجها در رابطه با همسرانشان، همانند دوران تجرد، بهویلۀ نوعی احساس اضطراب و ناامنی آزرده میشوند (باومن، 1384: 40)؛ در واقع، حتی کسانی که بالاترین سطح رضایت زناشویی را دارند نیز گاهی اوقات در خلوتگاه خود احساس تنهایی میکنند و روابطی که با همسرانشان دارند، استحکام کافی را ندارد (گیدنز، 1385: 154). اما، بهواسطۀ تحولات پرشتاب جهانی در جوامع مدرن، موتور فردگرایی با تمام قدرت در حرکت است و چرخشی اجتماعی بهسوی آزادیها و خواستههای فردی صورت گرفته و مفهوم رضایتهای فردی از زندگی زناشویی را تغییر داده است؛ بهطوری که الزامات سنتی کمتر مشاهده و بیشتر بر خرسندی، آزادی و انتخاب تأکید میشود. فردگرایی (فردگرایی مثبت و فردگرایی افراطی) گرایش ذهنی و رفتاری است که در آن، اهداف و خواستههای فردی از اهداف و خواستههای دیگران مهمترند و در نهایت، سبب خودمختاری میشود (بهروان و علیزاده، 1386: 15). فردگرایی بر تغییری بنیادی دلالت دارد که در آن رابطۀ فرد و جامعه دگرگون میشود و فرد از قید و بندهای الزامآور نهادهای اجتماعی رهایی مییابد و امکان جستوجوی خواستههای خود را پیدا میکند (بالاخانی و ملکی، 1396: 11). فردگرایی علاقۀ پرشور و مبالغهآمیزی به خود است که آدمی را وامیدارد به همهچیز با در نظر داشتن خودش فکر کند و خود را بر همه ترجیح دهد (کیویستو، 1384: 122). گرایش به فردگرایی، شرایط ساختاری پیچیدهای را به وجود میآورد. قرارگرفتن در معرض عقاید فردگرایانه، جنبۀ جدیدی از پیامدها را نمایان میکند و «الگوهای زناشویی را تغییر میدهد» (Stacey, 2004: 4). ماهیت فردگرایی در نگاه اول با روابط اشتراکی در روابط زناشویی در تقابل است؛ اما فرایندهای فردگرایی بسیار پویا هستند و ازاینرو، پرهیز از ابهام در تفسیر ساختار اجتماعی را دشوار میکنند. فردگرایی بهگونۀ معکوسی، مردان و زنان را بهسوی پیوند با یکدیگر نیز سوق میدهد. در شرایط فردگرایی این نابرابریهای بهظاهر طبیعی، سب ایجاد آثار سازماندهندۀ کمابیش خاصی میشود. هنگامیکه سنتها رفتهرفته کمرنگ میشوند، عهد و پیمانهای مربوط به روابط نیز فزونی مییابند. هر آنچه از دست رفته است، ناگهان در چیز دیگری جستجو میشود. در نتیجه، نوعی خانوادۀ قراردادی شکل میگیرد که در آن، هر دو جنس به چانهزنی دربارۀ آرامش عاطفی کمابیش تنظیمشدهای تن میدهند که همواره قابلیت لغوشدن دارد (بک، 1397: 174-216)؛ بنابراین، مارپیچ فردگرایی در خانواده شکل میگیرد؛ بهطوری که فرایندهای فردیشدن بر خانواده اثر میگذارند و خانواده به صحنۀ شعبدهبازی مداوم واگرایی جاهطلبیهای چندگانه تبدیل میشود. شواهد نشان میدهند جامعۀ ایرانی در حال حرکت بهسمت تسلط فرهنگ فردگرایی است (آزادارمکی، 1395: 97). فردگرایی اولویت را به فرد میدهد و بر علایق و مطالبات فردی تأکید دارد. در جوامع مدرن، فردگرایی شکل خاصی از فرهنگ را ایجاد میکند که در آن افراد خودمختارند (Erol & Duztas, 2016: 161). در این شرایط، انتظارات و خواستههای فردی از زندگی زناشویی به عامل مهمی برای تداوم و استمرار خانواده تبدیل شده است. فردگرایی بر نوع صمیمیت نیز تأثیر میگذارد؛ بهطوری که در خانوادههایی که رضایت از زندگی وجود ندارد، این امر میتواند بهدلیل ناآگاهی از مفهوم عشق و صمیمیت باشد؛ به عبارتی، نوع صمیمیت میتواند آشفتگی یا رضایت از زناشویی را بههمراه داشته باشد. همچنین براساس ادبیات میانفرهنگی، صمیمیت دربارۀ زناشویی اهمیت فراوانی دارد. صمیمیت در روابط زناشویی مفهومی چندبعدی است که بر هر دو جنبۀ رفتاری (کنشهایی مانند صحبتکردن و لمسکردن) و عاطفی (مانند احساس تعلق و عشق) زندگی فرد تأکید دارد (Kazim & Rafique, 2021: 57). صمیمیت به کیفیت روابط نزدیک بین افراد در خانواده اشاره دارد. این اعتقاد وجود دارد که روابط صمیمی بین افراد از فردگرایی تأثیر میگیرد. از دیدگاه گیدنز، جهان شاهد انقلابی در این زمینه بوده است؛ بهگونهای که برای اولین بار زنان نیز مانند مردان از امکان پذیرش رابطه برخوردار شدهاند. در شرایط جدید این عشق سیال است که جای عشق رمانتیک را میگیرد (باومن، 1384)؛ بنابراین، فردگرایی بهشدت بر خانواده تأثیر گذاشته است و مجموعۀ این تغییرات برای برخی از دانشمندان به کانون دلواپسی تبدیل شده و بهگونهای بوده است که معتقد به سقوط ارزشهای خانواده و زوال و فروپاشی نهاد خانوادهاند. در مقابل، عدهای هم بر جنبههای مثبت فردگرایی تأکید دارند و این تغییرات را نشانهای از یک تحول مثبت میدانند و معتقدند خانواده با اینکه دچار تغییرات شده است، همچنان مهمترین نهاد جامعه محسوب میشود و دارای کارکرد است. با توجه به مباحث مطرحشده، هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطۀ فردگرایی و رضایت از زناشویی در خانوادههای شهر بجنورد است. در این زمینه این سوالات مطرح میشود: آیا رابطهای بین فردگرایی و رضایت زناشویی وجود دارد؟ در این زمینه، صمیمیت بهمنزلۀ میانجی، چگونه تأثیرگذار است؟
پیشینۀ پژوهش شادمانی (1399) در پژوهش «پیشبینی رضایت زناشویی براساس رضایت زناشویی والدین و سلامت خانوادۀ پدری» نشان داد میان رضایت زناشویی با سلامت خانوادۀ پدری و میان رضایت زناشویی با رضایت زناشویی والدین رابطۀ مثبت معنادار وجود دارد. نتایج پژوهش میرحسینی و همکاران (1399) با عنوان «پیشبینیکنندههای رضایت زناشویی در مردان و زنان متأهل» نشان داد حمایت اجتماعی و اعتیاد به اینترنت و متغیرهای دموگرافیکی مانند تحصیلات و سن همسر، درآمد، شغل فرد و سرنوشت ازدواج والدین، بر کاهش و افزایش میزان رضایت زناشویی تأثیر دارند. بخشایش و باقری (1399) در پژوهش «مقایسۀ ویژگیهای شخصیتی و رضایت جنسی در بین زوجین با مشکل خیانت زناشویی و زوجین عادی» نشان دادند رضایت جنسی در زوجهای دارای سابقۀ روابط فرازناشویی کمتر و صفات شخصیتی شامل رواننژندی، برونگرایی و بازبودن نسبت به تجربه میان آنها، از زوجهای عادی بیشتر است. بخشیزاده و همکاران (1398) در پژوهش «آزمون مدل علی تمایزیافتگی و رضایت زناشویی» نشان دادند تمایزیافتگ بر رضایت زناشویی اثر مستقیم و معنیداری دارد. یافتههای پژوهش آرینفر و رسولی (1398) عنوان «مدل معادلات ساختاری پیش بینی رضایت زناشویی بر اساس سلامت خانواده اصلی و متغیر میانجی ابعاد عشق» نشان داد اثر مستقیم سلامت خانوادۀ اصلی و ابعاد عشق (میل، صمیمیت، تعهد) بر رضایت زناشویی معنادار است. همچنین در رابطۀ بین سلامت خانوادۀ اصلی و رضایت زناشویی، ابعاد عشق (میل، تعهد، صمیمیت) نقش میانجی دارند. صادقی و همکاران (1397) در پژوهش «تأثیر الگوهای ازدواج در رضایت زناشویی و تمایل به طلاق در شهر تهران» نشان دادند حدود یکپنجم جوانان متأهل بررسیشده رضایت کمی از زندگی زناشویی و تمایل زیادی به طلاق دارند. براساس نتایج تحلیل چندمتغیره، الگوهای ازدواج تأثیر قوی و معناداری بر رضایت زناشویی و تمایل به طلاق دارند. نتایج با کنترل متغیرهای اجتماعی - جمعیتی نشان داد رابطه و معاشرت با جنس مخالف قبل از ازدواج، الگوهای سنتی و مدرن انتخاب همسر و ناهمسانهمسری طبقاتی سبب رضایت زناشویی کمتر و ریسک بیشتر طلاق میشود. پژوهش دهقاندلوئی (1395) با عنوان «نقش فردگرایی و جمعگرایی همسران در پیشبینی رضایت زناشویی با نقش تعدیلکنندۀ مسیر شادمانی»، تنها پژوهشی است که دربارۀ رابطۀ فردگرایی و رضایت از زناشویی مطالعه کرده است. این پژوهش به بررسی نقش الگوهای فرهنگی فردگرایی و جمعگرایی در پیشبینی رضایت زناشویی با میانجیگری مسیر شادمانی پرداخته است. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون بین فردگرایی با مسیر شادمانی و رضایت زناشویی، رابطۀ منفی و معنادار و بین جمعگرایی با مسیر شادمانی و رضایت زناشویی رابطۀ مثبت معنادار و همچنین بین مسیر شادمانی و رضایت زناشویی رابطۀ مثبت و معناداری را نشان داد. یافتههای پژوهش کازیم و رفیقو[1] (2021) با عنوان «پیشبینیکنندههای رضایت زناشویی در فرهنگهای فردگرا و جمعگرا» نشان میدهد صمیمیت یکی از مؤلفههای مهم رضایت زناشویی در فرهنگهای فردگراست که در نهایت، شادی در زناشویی را بههمراه دارد. یو و جو[2] (2021) پژوهش «عشق برای یک داستان ازدواج: ارتباط بین عشق و رضایت زناشویی در بزرگسالی» را بین 204 زن و مرد متأهل 40 تا 59 سال کرهای انجام دادهاند. نتایج نشان داد زنان ارتباط قویتری بین ادراک صمیمیت و رضایت زناشویی نسبت به مردان نشان دادند. کاپلان و مادوکس[3] (2016) در پژوهش «رضایت زناشویی: حمایت ادراکشده از اهداف شخصی و کارآیی جمعی برای اهداف جمعی»، ارتباط رضایت زناشویی، حمایت ادراکشده، اهداف و خـودکـارآمـدی را در 117 زوج بررسی کردند. یافتههای این پژوهش نشان داد بین رضایت زناشویی، حمایت ادراکشده، اهداف شخصی و مشترک و خودکارآمدی رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. ویسز[4] (2014) در مطالعۀ «آمادگی زناشویی، تجارب و خصوصیات شخصی»، رابطۀ ابراز صمیمیت در خانواده با کیفیت و موفقیت زندگی مشترک و رضایت زناشویی را بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد ابراز صمیمیت در خانواده بـا کیفیت و موفقیت زندگی مشترک و رضایت زناشـویـی رابـطـۀ مستقیم و معناداری دارد. مورار و و ترلیوک[5] (2012) در پژوهش «خانواده، دلبستگی عاشقانه و سازگاری زناشویی»، ارتباط سلامت عمومی با رضایت زناشویی در زوجهای جوان را بررسی کردند. یافتههای پژوهش آنها بیانکنندۀ رابطۀ مثبت و معنادار سلامت عمومی زوجها با زناشویی آنها بود. بررسی پژوهشهای پیشین، اهمیت بررسی رضایت زناشویی را بهویژه در جوامع جدید مطرح میکند. حوزههای مختلف با اهداف متفاوتی، مطالعاتی دربارۀ رضایت زناشویی انجام دادهاند که تنها به بررسی عواملی مانند حمایت اجتماعی، تمایزیافتگی، ازدواج و همسانهمسری ازنظر میزان تحصیلات، نزدیکی سن زوجها هنگام ازدواج، طول مدت ازدواج، امکانات اقتصادی، میزان استفاده از رسانهها و میزان عشق و علاقۀ زوجها به یکدیگر در میزان رضایت زوجها از زندگی زناشویی پرداختهاند. ازطرفی، پژوهشهای انجامشده دربارۀ تحولات فرهنگی ایجادشده در دوران معاصر و اثرگذار بر خانواده کمتر مطالعه کردهاند. از مهمترین چرخشهای فرهنگی در جوامع متأخر، ظهور و گسترش پدیدۀ فردگرایی است. بر این اساس، تمایز پژوهش حاضر با سایر پژوهشهای انجامشده در این است که در آن با تأکید بر شرایط خاص فرهنگی ایران و بهویژه شهر بجنورد (حضور همزمان عناصری از سنت، مدرنیسم و پستمدرنیسم)، رضایت از زناشویی براساس تحلیلی فرهنگی (فردگرایی) مطالعه میشود. در پژوهش حاضر با رویکردی جامعهشناختی، رضـایت از زنـدگی زناشویی با تأثیرگرفتن از رواج یکی از مهمترین متغیرهای مدرنیته، یعنی فردگرایی، بررسی شده است. همچنین تأکید بر صمیمیت بهمنزلۀ متغیر واسط که بر رضایت زناشویی ازطریق فردگرایی تأثیر میگذارد، از دیگر تفاوتهای این پژوهش است؛ بنابراین، با تأثیر شگرفی که ظهور فردگرایی در جوامع معاصر بر رضایت زناشویی دارد، توجه به فردگرایی بستر مناسبی را برای تبادل افکار و نظرها دربارۀ رضایت زناشویی در جامعۀ جدید فراهم میکند.
مبانی نظری پژوهش الریش بک و الیزابت بک-گرنشایم، خانواده را در چارچوب تحولات اجتماعی بررسی و مطالعه میکنند و معتقدند در مدرنیتۀ متأخر، جوامع انسانی دیگر بر سنتهای کاملاً تثبیتشده استوار نیستند؛ بلکه جمع متناقضی از فردیتهای متقابلاند. جهان با شتاب روزافزونی بهسوی یکپارچهشدن گام برمیدارد و خانواده نیز در این روند، تحولات گستردهای را تجربه خواهد کرد (Beck & Beck-Gernsheim, 2002)؛ در واقع، امروزه خانواده در حال سنتزدایی شدن است و با گسترش دامنۀ پویایی فردگرایی به درون خانواده، اشکال همزیستی بهگونهای اصولی رو به تغییر است. بدین معنا، فرایندهای فردگرایی دامنۀ ساختار خردهسیاست و تصمیمگیری در حوزۀ خصوصی را گسترش میدهند، آن هم در زیرسطحی که نفوذ دولت امکانپذیر است (بک، 1397: 370). فردیشدن در روابط میان دو جنس، پیامدهای کاملاً متناقضی دارد. از یک سو، مردان و زنان در جستجوی نوعی زندگی برای خودشان، از بند اشکال سنتی و نقشهای محول رها میشوند. ازسوی دیگر، طی روابط اجتماعی مسلط و در عین حال سستشده، مردمی که دستیابی به شادی را در مشارکت مییابند، به برقراری پیوند با یکدیگر برانگیخته میشوند. نیاز به زندگی درونی و اشتراکی، نیازی ذاتی نیست؛ بلکه برخاسته از ناکامیهایی است که فردیشدن چونان روی دیگر فرصتهایش به بار میآورد. در جامعۀ فردگرا برای زندگی مطلوب، فرد در کنار توجه به خواستههای خویش باید امیال دیگری را هم محترم بداند تا رضایت از زندگی حاصل شود و به همین دلیل است که سراغ پیوند و زندگی مشترک میرود. گرنشایم (2013) معتقد است مفهوم عشق در روابط خانوادگی دنیای امروز کاملاً متفاوت با گذشته است؛ زیرا افراد در شرایط خاصی زندگی میکنند که حتی ممکن است مانع از حضور فیزیکی آنها کنار یکدیگر باشد. در دنیای امروز معنای زندگی زناشویی، معنای عشق و دوستداشتن و معنای داشتن فرزند با گذشته تفاوت دارد (به نقل از لبیبی، 1393: 635). با فردیشدنِ روابط، تغییر و تحولاتی در معنای عشق به وجود آمده است؛ زن و مرد ممکن است همدیگر را دوست داشته باشند، با هم زندگی مشترک داشته باشند؛ اما ازدواج نکرده باشند. در جوامع فردیشده ازدواج معنای واقعی خود را از دست داده است. داشتن زندگی برای خود، یکی از جنبههای زندگی فردگرایانۀ امروزی است که هم بر مردان تأثیر میگذارد و هم بین زنان در حال افزایش است. این نوع زندگی فردگرایانه سبب ایجاد تغییر و تحولات اساسی در الگوهای ازدواج شده و نیز سبب شده است عشق و دوستداشتن بیشتر بهسمت روابط فرازناشویی کشیده شود. از آنجا که دیگر کارکردهای خانواده اساساً بر فاکتورهای اقتصادی مبتنی نیست، عشق رمانتیک به یک اصل اساسی تبدیل شده است که راهنمای نحوۀ نزدیکشدن افراد به ازدواج است. این امر بهصورتی دراماتیک سبب افزایش میران طلاق میشود (Beck & Beck-Gernsheim, 1995). گرنشایم معتقد است تحولات خانواده در دنیای امروز چنان عظیم و گسترده است که بسیاری از نظریههای دهههای گذشته دیگر قادر به تبیین آن نیستند و بیفایده و بیاثر شدهاند. در دنیای جهانیشدۀ امروز، خانوادههایی فراملیتی وجود دارند که اگر با دیدی ژرفتر به آنها بنگریم، نوعی ارتقای کیفی در کنار پراکندگی کمی در خانوادهها مشاهده میشود (Beck & Beck-Gernsheim, 2013). در جوامع معاصر فاصلۀ اجتماعی بین زنان و مردان کاهش یافته است. به عقیدۀ گرنشایم ازنظر تاریخی خانوادهها بهسوی ارتقای کیفی پیش میروند و در آنها شاهد خودمختاری بیشتر برای افراد در کنار حقوق مساوی برای اعضای خانواده هستیم؛ اما در تفسیر هر یک از این موارد، با توجه به ارزشها و باورهای فرهنگی جوامع تفاوتهای زیادی دیده میشود (لبیبی، 1393: 636). بنابراین، از اواخر قرن بیستم تاکنون، سبک زندگی خانوادگی در اروپا بهگونۀ چشمگیری در حال تغییر است. میزان اشتغال زنان بسیار بیش از آنچه تصور میکردیم افزایش یافته است و دیگر با اطمینان میتوان گفت تنها مردان نانآور خانواده نیستند. همهچیز در حال تغییر است، حتی روابط صمیمانهای که بین زوجها وجود داشت و ما معتقد بودیم خانواده بر مبنای آنها شکل میگیرد نیز در حال تغییر است. به عبارت سادهتر، این روابط بهشدت از انگیزهها و خواستههای فردی تأثیر گرفتهاند (Beck & Beck-Gernsheim, 1995). به باور گیدنز، مؤلفههای خانوادۀ امروزی در مدرنیتۀ متأخر در حال دگرگونی است؛ دگرگونیهایی که در عرصۀ خانواده اتفاق میافتند، در جوامع بسیار پیشروی کردهاند و ارزشهای جدیدی آفریدهاند که بهمرور در حال جهانیشدناند (گیدنز، 1385: 125) رابطۀ ناب، شکل رایج صمیمیت در مدرنیتۀ متأخر است. به عقیدۀ او دنیای تجدد بهطرز عمیقی در قلب هویت و احساسات شخصی نیز نفوذ کرده است؛ ازاینرو، در یک قطب از کنش متقابل بین محلی و جهانی چیزی قرار گرفته است که آن را تغییر شکل صمیمیت و ظهور رابطۀ ناب میداند. رابطۀ ناب رابطۀ برابری است که برای نفس رابطه برقرار میشود و در آن، صمیمیت و رضایت عاطفی محور روابط قرار میگیرد. مشخصۀ رابطۀ ناب، ارتباط عاطفی با خود و دیگری در شرایط برابری جنسیتی و عاطفی است. رابطۀ ناب برخلاف پیوندهای شخصی در جوامع سنتی، به عوامل بیرونی (اجتماعی و اقتصادی) زندگی وابسته نیست و بیش از هر چیز در قلمرو ازدواج و دوستیهای نزدیک به وجود میآید. ازدواج دیگر مانند گذشته بر الزامهای بیرونی و ابتکار والدین یا خویشاوندان استوار نیست؛ بلکه بهصورت ارتباطی درآمده است که دلیل پیدایش و ادامۀ آن، احساس رضایت عاطفی است که از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر مطلوب حاصل میشود. در ارتباطهایی که صرفاً بهدلیل نفس ارتباط برقرار میشود، هر اشتباهی که دو طرف مرتکب شوند، بنیان رابطه را به خطر میافکند (Giddens, 1992). والینوا معتقد است در مدرنیتۀ متأخر در کنار تحولات گستردهای که سبب دگرگونی زندگی انسانها نسبت به گذشته شده است، هنوز هم روابط خویشاوندی با اشکال متفاوتی در مقایسه با قبل دیده میشود. شواهد تجربی در بیشتر کشورهای اروپایی نیز نشان میدهد تحول خانواده چنین روابطی را از بین نبرده است؛ بلکه تنها شیوههای ارتباطی آن را تغییر داده است. امروزه بسیاری از بزرگسالان تجربۀ زندگی جدا از هم را دارند. امروزه زندگی زوجها از خانوادۀ پدری و مادریشان جدا شده و خود زوجها هم ممکن است در عین با هم بودن، کاملاً از هم جدا باشند. مهمترین ویژگی این نوع زندگی، توجه به خواستههای فردی و حتی اولویتدادن به آنها در کنار حفظ زندگی خانوادگی است. در این نوع زندگیها، افراد نسبت به شریک زندگی خود و حتی بستگان نزدیک احساس مسئولیت میکنند؛ اما ازطرف دیگر، این پدیده (زندگی جدا از خانوادۀ پدر و مادری) گاهی اوقات استحکام لازم را ندارد؛ بنابراین، برای فرزندان متولدشده در اینگونه خانوادهها، انتخاب فردی معنای کاملاً متفاوتی با همسالانشان در گذشته دارد. هنگامی که از فردگرایی سخن میگوییم، در واقع کنش بین زوجها را در نظر داریم. در چنین شرایطی، تداوم یک رابطه کاملاً به وضعیت هر یک از آنان بستگی دارد. آنها محصور در رابطهای هستند که هر لحظه تمایل داشته باشند، میتوانند به آن خاتمه دهند. در چنین وضعیتی، رابطۀ زناشویی، قراردادی بین افراد است و تداوم آن نیز بهشدت به شرایط این قرارداد بستگی دارد. در رابطۀ زناشویی گاه برای حفظ تعادل به مبادلۀ ارزشها و گاه فداکاری و گذشت فراوان نیازمندیم. زمانی که از فردگرایی سخن گفته میشود، در واقع زوجها انگیزۀ زیادی برای مالکیت بر آنچه دارایی مشترک خانواده نامیده میشود، ندارند. میتوان گفت نوعی گریز از تقارننداشتن دیده میشود و این تنها به معنی حفظ شرایط موجود است و نه دستیابی به نقطۀ ایدهآل (Widmer & Jallinoja, 2008؛ لبیبی، 1393: 676) بوئن در نظریۀ سیستمهای خانواده بر نقش اضطراب مزمن و وجودنداشتن تمایزیافتگی در شکلگیری بیماریهای مزمن جسمانی و روانشناختی تأکید میکند. او معتقد است افراد و خانوادهها درون یک سیستم هیجانی زندگی میکنند که نقش مهمی در کیفیت روابط بین فردی، نشانههای آسیبشناختی روانی و سلامت آنها دارد. افراد متمایزتر در هر دو سطح عاطفی و عقلانی به یک اندازه خوب عمل میکنند؛ در حالی که مقداری از استقلال را در روابط صمیمی خود حفظ میکنند. آنها در صمیمیت روابط نزدیک احساس راحتی میکنند و بنابراین نیاز به تنظیم احساس اضطراب همراه با همجوشی یا قطع عاطفی در روابط کاهش مییابد (Bowen, 1978). تمایز خود سبب میشود فرد در خانواده به لحاظ روانشناختی به تعادل برسد (Bridge, 2019). در شرایط استرسزای مشابه، افراد متمایز اختلال روانشناختی کمتری را نشان میدهند (Murdock & Gore, 2004). سطح تمایز خود برای بهزیستی روانشناختی و رشد روانی سالم بسیار مهم است (Skowron et al., 2009). افراد متمایزیافته برای سهیمشدن در اضطراب بهآسانی از دیگران تأثیر نمیگیرند و نشانۀ آسیب را نشان نمیدهند (Fischer, 2006). طبق گفتۀ بوئن همان طور که افراد تمایزیافته از سازگاری روانشناختی بهتری برخوردارند، افراد کمتر متمایز، علائم جسمانی و روانی بیشتری ازجمله افسردگی، شکایتهای جسمانی و روانپریشی نشان میدهند. بوئن تمایز خود را برای سازگاری رابطهای و روانشناختی ضروری میداند؛ زیرا سطح تمایز پایین سبب پریشانی روانی و جسمی، انتخاب شریک زندگی با سطح تمایز کم، نارضایتی زناشویی، واکنشپذیری عاطفی و مثلثسازیها میشود (Miller et al., 2004). افراد متمایز عقایدشان را بدون تقابل بیان میکنند؛ در عین حال، دیدگاههای مخالف را بدون نزاع و درگیری قبول میکنند. تمایز افراد را قادر به بحث و گفتگو دربارۀ اختلافنظرها، حلوفصل تعارضات و لذتبردن از ارتباط باز بدون احساس آسیبپذیری یا تهدیدشدن بهوسیلۀ نظرهای مخالف را ممکن میکند (Scharf et al., 2004). در مقابل، افراد دارای تمایز ضعیف در واکنش به احساسات دیگران، واکنش عاطفی بیشتری نشان میدهند. با افزایش اضطراب، تمایل به واکنش عاطفی و از بین رفتن یک تصویر گستردهتر و عینیتر نیز مشاهده میشود (Bowen, 1978). با توجه به مطالب گفتهشده الگوی نظری زیر مطرح میشود:
نمودار 1- الگوی نظری Fig 1- Conceptual model
در این مطالعه براساس این الگوی نظری و هدف اساسی آن، فرضیههای زیر آزمون شدند:
روش پژوهش پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی است و با رویکرد اثباتگرایی و نوع توصیفی - تبیینی و به روش پیمایش انجام شده است. با توجه به اینکه براساس قانون اساسی 18 سال تمام سن قانونی در نظر گرفته شده است، جامعۀ آماری این پژوهش را همۀ افراد متأهل بالای 18 سال ساکن در شهر بجنورد در سال 1399 تشکیل میدهد که براساس سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 تعداد 191027 نفرند. برای تعیین حجم نمونه وقتی پژوهش از نوع همبستگی است، از سمپل پاور استفاده میشود. حجم نمونۀ موردنیاز برای اندازۀ اثر 19/0، خطای 05/0 و قدرت آزمون 80/0 که پژوهشگران دربارۀ آن توافق دارند، برابر 957 نفر بهدست آمد. روش نمونهگیری نیز «خوشهای چندمرحلهای» بود. بر این اساس، شهر بجنورد به 35 محله تقسیم شد که از بین آنها هشت محله به شیوۀ تصادفی انتخاب شدند؛ در نهایت، از هر محله به تعداد برابر نمونه بهصورت تصادفی انتخاب و پرسشنامۀ نهایی تکمیل شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه، نسخۀ 22 نرمافزار spss و تحلیل ایموس استفاده شد. در این پژوهش از سه پرسشنامه به شرح زیر استفاده شده است: پرسشنامۀ فردگرایی وثوقی و میرزایی (1387)، جوادییگانه و هاشمی (1387) و تریاندیس (1995): این پرسشنامه شامل 22 گویه به شیوۀ طیف لیکرت است. پایایی پرسشنامه به روش ضریب آلفای کرونباخ 869/0 به دست آمده است. پرسشنامۀ رضایت زناشویی انریچ[6] (1988): این پرسشنامه شامل 35 گویه و در قالب طیف لیکرت با پنج گزینه از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم است. پایایی پرسشنامه به روش ضریب آلفای کرونباخ 955/0 به دست آمده است. پرسشنامۀ صمیمیت زناشویی بروک و اومن[7] (1998): این پرسشنامه شامل 56 گویه و در قالب طیف لیکرت با پنج گزینه از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم است. پایایی پرسشنامه به روش ضریب آلفای کرونباخ 903/0 به دست آمده است.
یافتههای توصیفی در بررسی متغیرهای جمعیتشناختی، دربارۀ جنسیت، سطح تحصیلات و سن افراد پرسش شد. براساس یافتههای جدول 1، بهلحاظ جنسیت 5/43 درصد زنان (416 نفر) و 5/56 درصد مردان (541 نفر) جامعۀ آماری پژوهش حاضر را تشکیل میدهند؛ بنابراین، بیشترین نمونهها از مردان انتخاب شدهاند. ازلحاظ سن، بیشترین تعداد پاسخگویان بین 25 تا 34 سال و کمترین آنها بین 45 تا 55 سال سن دارند. ازلحاظ سطح تحصیلات، 9/35 درصد (344) تحصیلات زیر دیپلم و 1/64 درصد (613) تحصیلات عالیه دارند.
جدول 1- ویژگیهای جمعیتشناختی نمونۀ پژوهش Table 1 - Demographic characteristics of the research sample
یافتههای استنباطی برای بررسی روابط بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج جدول 2 نشان میدهد بین فردگرایی و رضایت از زناشویی در سطح اطمینان 99 درصد رابطۀ معناداری وجود دارد. جهت رابطۀ مذکور مثبت و شدت آن قوی (576/0) است؛ بنابراین، با افزایش میزان فردگرایی، میزان رضایت زناشویی افزایش مییابد. بین صمیمیت و رضایت زناشویی نیز در سطح اطمینان 99 درصد رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد. شدت رابطۀ یادشده قوی (553/0) است؛ ازاینرو، با افزایش در صمیمیت میزان رضایت زناشویی افزایش مییابد.
جدول 2- ضریب همبستگی پیرسون Table 2- Pearson correlation coefficient
جدول 3 نشان میدهد فردگرایی با ضریب بتا 378/0 و صمیمیت با ضریب بتا 314/0 رابطۀ مثبت و معناداری با رضایت از زناشویی دارند. به عبارتی، هرچه میزان فردگرایی و صمیمیت بیشتر باشد، میزان رضایت از زناشویی بیشتر خواهد بود. همچنین ضریب تعیین تعدیلشده (390/0) نشان میدهد متغیرهای مستقل (فردگرایی و صمیمیت) 39 درصد از واریانس متغیر وابسته (رضایت از زناشویی) را تبیین میکنند.
جدول 3- آمارههای تحلیل رگرسیون چندگانه Table 3- Multiple regression analysis statistics
در جدول 4 در قسمت تحلیل مدل معادلات ساختاری، بهدنبال تهیۀ الگویی برای توصیف و تبیین رضایت از زناشویی در جامعۀ فردگرا بر پایۀ پارامترهای مطرحشده از دادههای تجربی هستیم. برای این منظور، با استفاده از نرمافزار ایموس، تأثیر متغیرهای فردگرایی و صمیمیت بر رضایت از زناشویی مشخص شده است. در الگوی ساختاری مذکور، مقدار کایاسکوار ازلحاظ آماری معنادار است؛ زیرا شاخصP-value کمتر از 05/0 است. شاخص ریشۀ میانگین مربعات خطای برآورد نیز کمتر از 05/0 (039/0) برآورد شده است و برازش مطلوب دادهها با شاخصهای برازش را نشان میدهد. بررسی وضعیت شاخصهای برازش تطبیقی به مقدار 90/0 برآورد شده است. دامنۀ پذیرفتنی شاخص برازش هنجارشده و شاخص برازش هنجارنشده، بالای 90/0 در نظر گرفته شده است. با توجه به مقدار بهدستآمده 93/0 و 94/0 از برازش مناسبی برخوردارند. مقدار شاخصهای نیکویی برازش و نیکویی برازش تعدیلشده به ترتیب 91/0 و 90/0 است که نشان میدهند الگو با دادهها تناسب نسبتاً خوبی دارد.
جدول 4- شاخصهای برازش الگوی ساختاری Table 4- Structural model fit indices
در نمودار 2، هدف اصلی برآورد میزان تأثیرپذیری مستقیم، غیرمستقیم و اثر کل متغیر رضایت زناشویی (متغیر وابسته) از متغیرهای مستقل فردگرایی و صمیمیت است. برای رسیدن به این منظور، از تکنیک تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج تحلیل مسیر نشان میدهد اثر متغیر فردگرایی بر رضایت زناشویی به میزان 42 درصد است. همچنین فردگرایی توانسته است ازطریق متغیر صمیمیت به میزان 20 درصد بر رضایت زناشویی تأثیر معناداری داشته باشد. اثر مستقیم صمیمیت بر رضایت زناشویی به میزان 25 درصد است.
نمودار 2- مدل معادلات ساختاری Fig 2- Structural equation model
جدول 5 ضرایب مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. نتایج نشان میدهد فردگرایی به میزان 42 درصد بر رضایت از زناشویی تأثیرگذار است. همچنین صمیمیت به میزان 25 درصد بر رضایت از زناشویی تأثیر میگذارد. نتایج بررسی روابط غیرمستقیم نشان میدهد فردگرایی با میانجیگری صمیمیت، تأثیری برابر با 20 درصد بر رضایت از زناشویی دارد.
جدول 5- ضرایب تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهشی Table 5 - Direct and indirect impact coefficients of research variables
نتیجه بهواسطۀ تحولات پرشتاب جهانی و رواج روزافزون فردگرایی، چرخشی اجتماعی بهسوی آزادیها و خواستههای فردی و مفهوم رضایتهای فردی از زندگی زناشویی صورت گرفته است. منظور از رضایت زناشویی، احساس خشنودی و لذت تجربهشده بهوسیلۀ زن یا مرد است و زمانی به وجود میآید که زوجیها توافق زیادی با هم داشته باشند. ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد بین فردگرایی و رضایت از زناشویی (576/0) رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد؛ یعنی با افزایش میزان فردگرایی، میزان رضایت از زناشویی افزایش مییابد. در چنین شرایطی، انتظارات و خواستههای فردی از زندگی زناشویی به عامل مهمی در تداوم خانواده تبدیل شده است؛ در واقع، با ظهور و رواج فردگرایی و ارزشهای مرتبط با انتخاب آزاد، توجه بیشتری به کیفیت رابطه و لذت از زندگی شده است. در جامعۀ فردگرا، وقتی ازدواج صورت میگیرد، مقولۀ جدیدی مطرح میشود که در جامعۀ سنتی به آن توجه نمیشود. در جامعۀ مدرن، توجه به خواستههای فردی برای زوجها مهم، پذیرفتهشده و محترم است؛ اما در جامعۀ سنتی این رفتارها خلاف قاعدهاند. زن و شوهر با احترام به خواستههای فردی یکدیگر تنشها را کم میکنند؛ در حالی که در جامعۀ سنتی معمولاً خواستههای فردی نادیده گرفته میشود و بهدلیل مردسالاربودن این جوامع، در بیشتر مواقع، حقوق و خواستههای زن نادیده گرفته میشود. در وضعیت فردگرا، رقابت فردی که در قلمرو تولید امری ضروری محسوب میشد، درون خانواده و در روابط زناشویی با تقاضای معکوس روبهرو میشود و بر احترام به خواستۀ دیگری تأکید دارد. به عبارتی، به تعبیر بوئن تمایزیافتگی افراد در جوامع غیرسنتی سبب شکلگیری بحث و گفتگو بین زوجها میشود و این توانایی را به افراد میدهد که بدون نزاع و درگیری دیدگاههای مخالف را پذیرا باشند و از ارتباطات باز و آزاد لذت ببرند. نتایج این قسمت از پژوهش در تقابل با نتایج پژوهش چیل (1388)، دهقاندلوئی (1395)، بک و بکگرنشایم (2002)، وایدمر و والینووا (2008) و در جهت تأیید نظریههای گیدنز (1992)، چیل (1388)، بک و بکگرنشایم (2013) است. همچنین بین صمیمیت و رضایت از زناشویی (553/0) رابطۀ مثبت و معناداری وجود دارد؛ یعنی با دگرگونی در نوع صمیمیت، میزان رضایت از زناشویی افزایش مییابد؛ بنابراین، تغییر در صمیمیت و آگاهی از مفهوم عشق و دوستداشتن، رضایت از زناشویی را در پی دارد. نتایج این قسمت از پژوهش در جهت تأیید نظریههای گیدنز (1992) و الریش بک و الیزابت بکگرنشایم (2002) و بوئن (1978) است. تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان میدهد متغیرهای مستقل (فردگرایی و صمیمیت)، 39/0 درصد متغیر وابستۀ رضایت از زناشویی را تبیین و 61 درصد دیگر را متغیرهای خارج الگو تبیین میکنند. صمیمیت بهمنزلۀ یکی از پایههای اساسی رابطۀ زناشویی، پیشبینیکنندۀ رضایت رابطه در جامعۀ فردگرا محسوب میشود؛ زیرا بدون صمیمیت روابط زوجها چه ازلحاظ عاطفی و چه ازنظر جسمی دوام چندانی ندارد. نتایج حاصل از مدل معادلات ساختاری نشان میدهد متغیر فردگرایی با ضریب اثر مستقیم 420/0 دارای بیشترین تأثیر مستقیم بر متغیر وابستۀ رضایت از زناشویی است. متغیر صمیمیت با ضریب تأثیر مستقیم 25/0 دارای تأثیر مثبت بر رضایت از زناشویی است. همچنین متغیر فردگرایی با ضریب تأثیر 20/0 ازطریق صمیمیت بر متغیر وابستۀ پژوهش تأثیرگذار است. مهمترین نتیجهای که پس از اعمال تحلیل مسیر به دست آمد، تأیید الگوی نظری پژوهش است. بهطور کلی، مهمترین ویژگی رضایت زناشویی در زندگی مدرن متأثر از رواج فردگرایی، توجه به خواستههای فردی و حتی اولویتدادن به آنها در کنار حفظ زندگی خانوادگی است. در چنین شرایطی، تداوم یک رابطه بهطور کامل به وضعیت هر یک از زوجها بستگی دارد. آنها محصور در رابطهای هستند که هر لحظه تمایل داشته باشند، میتوانند به آن خاتمه دهند. در چنین وضعیتی، رابطۀ زناشویی، قراردادی بین افراد است و تداوم آن نیز بهشدت به شرایط این قرارداد بستگی دارد. در این رابطه، گاه برای حفظ تعادل به مبادلۀ ارزشها و گاه به فداکاری و گذشت فراوان نیازمندیم. براساس نظریۀ گیدنز، رضایت زناشویی برخاسته از رابطۀ ناب است؛ رابطۀ ناب پیش از هر چیز در قلمرو ازدواج و دوستیهای نزدیک به وجود میآید. دلیل پیدایش رابطۀ ناب احساس رضایت عمیقی است که از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر مطلوب به دست میآید. الریش بک معتقد است رواج فردگرایی بهگونۀ معکوسی زنان و مردان را به هم پیوند میدهد و سبب افزایش رضایت زناشویی میشود؛ ازاینرو، برخلاف این دیدگاه که مدرنیته و پیامدهای آن از قبیل فردگرایی سبب زوال و فروپاشی خانواده شدهاند، نتایج پژوهش نشان میدهد خانواده به شیوهای نو همچنان به حیات خود ادامه میدهد و مهمترین نهاد اجتماعی جامعه محسوب میشود.
[1] Kazim & Rafique [2] Yoo & Joo [3] Kaplan & Maddux [4] Weiss [5] Muraru & Turliuc [6] Enrich [7] Broucke and Ommen | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرینفر، ن. و رسولی، ر. (1398). «مدل معادلات ساختاری پیشبینی رضایت زناشویی براساس سلامت خانوادۀ اصلی و متغیر میانجی ابعاد عشق»، فصلنامۀ مطالعات زن و خانواده، س 7، ش 1، ص 157-139.
آزادارمکی، ت. (1395). تغییرات، چالشها و آیندۀ خانوادۀ ایرانی، تهران: تسیا.
بالاخانی، ق. و ملکی، الف. (1396). «بررسی ظهور فردگرایی در عرصۀ خانواده»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی زنان، س 20، ش 77، ص 34-7.
باومن، ز. (1384). عشق سیال. ترجمۀ عرفان ثابتی، تهران: ققنوس.
بخشایش، ف. و باقری، ن. (1399). «مقایسۀ ویژگیهای شخصیتی و رضایت جنسی در بین زوجین با مشکل خیانت زناشویی و زوجین عادی»، فصلنامۀ سلامت اجتماعی، س 7، ش 3، ص 309-299.
بخشیزاده، ف؛ سامانی، س. خیر، م. و سهرابی، ن. (1398). «آزمون مدل علی تمایزیافتگی و رضایت زناشویی»، فصلنامۀ زن و جامعه، س 10، ش 3، ص 46-31.
برناردز، ج. (1393). درآمدی به مطالعات خانواده. ترجمۀ حسین قاضیان، تهران: نشر نی.
بک، الف. (1397). جامعۀ خطر. ترجمۀ رضا فاضل و مهدی فرهمندنژاد، تهران: ثالث.
بهروان، ح. و علیزاده، الف. (1386). «بررسی فردگرایی و عوامل مؤثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد»، مجلۀ علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، س 4، ش 2، ص 26-1.
جوادییگانه، م. و هاشمی، ض. (1387). «نگاهی جدید به مناقشۀ فردگرایی در جامعهشناسی»، نامۀ علوم اجتماعی، س 16، ش 33، ص 161-131.
چیل، د. (1388). خانوادهها در دنیای امروز. ترجمۀ محمدمهدی لبیبی، تهران: افکار.
خضری، خ. و ارجمندسیاهپوش، الف. (1393). «مقایسۀ میزان رضایت از زندگی زناشویی زنان شاغل و خانهدار و عوامل مؤثر بر آن در شهر ایذه»، فصلنامۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی ایران، س 6، ش 4، ص 105-97.
دهقاندلوئی، ش. (1395). نقش فردگرایی و جمعگرایی همسران در پیشبینی رضایت زناشویی با نقش تعدیلکنندۀ مسیر شادمانی. پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد.
شادمانی، ف. (1399). «پیشبینی رضایت زناشویی براساس رضایت زناشویی والدین و سلامت خانوادۀ پدری»، فصلنامۀ خانواده و پژوهش، س 17، ش 1، ص 163-145.
صادقی، ر؛ زنجری، ن و محمودیانی، س. (1397). «تأثیر الگوهای ازدواج در رضایت زناشویی و تمایل به طلاق در شهر تهران»، فصلنامۀ مطالعات راهبردی زنان، س 21، ش 81، ص 45-7.
صادقیفسائی، س. و ملکیپور، ز. (1392). «تحلیل جنسیتی فاصله در روابط زوجین: مصادیق و زمینههای شکلگیری»، نشریۀ زن در توسعه و سیاست، س 11، ش 1، ص 28-1.
کیویستو، پ. (1384). اندیشههای بنیادی در جامعهشناسی. ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
گیدنز، آ. (1385). پیامدهای مدرنیت. ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران: مرکز.
لبیبی، م. (1393). خانواده در قرن بیست و یکم. تهران: علم.
میرحسینی، ف؛ نصیریان، م. بستامی، ف. و زمانیعلویجه، ف. (1399). «پیشبینیکنندههای رضایت زناشویی در مردان و زنان متأهل»، فصلنامۀ آموزش و سلامت جامعه، س 7، ش 4، ص 239-246.
واترز، م. (1379). جهانیشدن. ترجمۀ اسماعیل مردانیگیوی و سیاوش مریدی، تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
وثوقی، م. و میرزایی، ح. (1387). «فردگرایی: تأملی در ابعاد و شاخصها»، فصلنامۀ مطالعات جامعهشناختی، س 16، ش 34، ص 142-117.
Beck, U., & Beck Gernsheim, E. (1995). The normal chaos of love. Cambridge: Polity Press.
Beck, U., & Beck-Gernsheim, E. (2002). Individualization: Institutionalized individualism and its social and political consequence. London: Sage Press.
Beck, U., & Beck-Gernsheim, E. (2013). Distant love. Cambridge: Polity Press.
Bowen, M. (1978). Family therapy in clinical practice. New York: Jason Aronson. Inc.
Bridge, E. N. (2019). Review of a case study in light of bowen theory: differentiation of self. Yaşam Becerileri Psikoloji Dergisi, 3 (5), 65-72.
Erol, P. Ö. & Duztas, D. A. (2016). Reconciling familism and individualism in a changing sociology: a study on turkish university students. Journal of Sociology, 4 (6), 159-178.
Fischer, T. F. (2006). Are you still performing human sacrifice?. Journal of Social and Behavioral Sciences, 15, 347-361.
Giddens, A. (1992). The transformation of intimacy: sexuality, love and eroticism in modern societies. USA: Stanford University Press.
Jiang, H., Wang, L., Zhang, Q., Liu, D. X., Ding, J., Lei, Z., Lu, Q., & Pan, F. (2015). Family functioning, marital satisfaction and social support in hemodialysis patients and their spouses. Stress Health, 31 (2), 166-174.
Kaplan, M., & Maddux, J. (2016). Goals and marital satisfaction: perceived support for personal goals and collective efficacy for collective goals. Journal of Social and Clinical Psychology, 21(2), 157-164.
Kazim, S. M., & Rafique, R. (2021). Predictors of marital satisfaction in individualistic and collectivist cultures: a mini review. Journal of Research in Psychology, 3 (1), 55-67.
Miller, R. B., Anderson, S., & Keals, D. K. (2004). Is bowen theory valid? a review of basic research. Journal of Marital and Family Therapy, 30 (4), 453-466.
Muraru, A. A., & Turliuc, M. N. (2012). Family-of-origin, romantic attachment and marital adjustment: a path analysis model. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 33, 90-94.
Murdock, N. L., & Gore, P. A. (2004). Stress, coping and differentiation of self: a test of bowen theory. Contemporary Family Therapy, 26 (3), 319-335.
Rebello, K., Junior, M. D. S., & Brito, R. C. (2014). Fundamental factors in marital satisfaction: an assessment of brazilian couples. Psychology, 5 (7), 777-784.
Scharf, M., Mayseless, O., & Kivenson-Baron, I. (2004). Adolescents' attachment representations and developmental tasks in emerging adulthood. Developmental Psychology, 40 (3), 430-444.
Skowron, E. A., Stanley, K. L., & Shapiro, M. D. (2009). A longitudinal perspective on differentiation of self, interpersonal and psychological well-being in young adulthood. Contemporary Family Therapy, 31, 3-18.
Stacey, J. O. (2004). Best friends and marriage: exchange among women best friends. Berkeley: University of California Press.
Stone, E., & Shackelford, T. (2007). Marital satisfaction, Encyclopedia of Social Psychology, 2 (2), 541-544.
Taghani, R., Ashrafizaveh, A., Ghanbari, M., Elham Azmoude, E., & Tatari, M. (2019). Marital satisfaction and its associated factors at reproductive age women referred to health centers. Journal of Education and Health Promotion, 8 (1), 1-5.
Triandis, H. C. (1995). Individualism and collectivism, boulder. CO: West View Press.
Weiss, J. M. (2014). Marital preparation, experiences and personal qualities in a qualitative study of individuals in great marriages. graduate theses, Utah State University.
Widmer, E., & Jallinoja, R. (2008). Beyond the nuclear family: families in a configurational perspective. Bern: Publisher Peter Lang.
Yoo, G. & Joo, K. (2021). Love for a marriage story: the association between love and marital satisfaction in middle adulthood. Journal of Child and Family Studies, Published online: 1–12. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,074 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 499 |