تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,673 |
تعداد مقالات | 13,655 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,588,209 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,480,891 |
نکتههایی دربارة ارتباط سرنویسها با ساخت داستان در شاهنامه و پیشنهادهایی برای گزینش بسامانتر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
متن شناسی ادب فارسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 14، شماره 1 - شماره پیاپی 53، فروردین 1401، صفحه 111-126 اصل مقاله (875.94 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/rpll.2021.129541.1934 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نیلوفرسادات عبداللهی* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشآموختۀ دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سرنویسهای شاهنامه عبارتهای قرارگرفته در میان ابیاتاند که بیانگر رخدادهای مهم در داستان هستند. سرنویسها کارکردهای مختلفی دارند که مهمترین آنها مشخصکردن بخشهای داستان است. با خواندن داستانهای طولانی، خواننده بیشتر پیمیبرد که به عنوانهایی نیاز دارد تا خط داستانی برای او مشخص شود. با حذف این عبارات از داستانهای شاهنامه بخشی از هنر فردوسی در ساماندهی به توصیفات نیز مغفول میماند. سرنویسها مانند ابیات، ظرفیت داشتن وِیژگیهای سبکی و هنری را ندارند؛ بنابراین مصحّحان در گزینش صورت صحیح آنها، عمدتاً به مطالب ثبتشده در نسخهها بسنده میکنند. این شیوه از گزینش بهسبب تکبُعدیبودن، مشکلاتی را به وجود میآورد. حال آنکه ساختار داستان و سرنویس با یکدیگر مرتبط است و میتوان با شناخت ساخت داستان و عناصر اثرگذارش بر سرنویسها، ضبطهای دقیقتری ارائه داد. این رویکرد به متن و سرنویس، عناصری کمکی در اختیار مصحّح قرار میدهد که برای گزینش درستتر میتوان از آن استفاده کرد. در این مقاله با در نظر داشتن ساختار داستان و پیوندی که با سرنویسها دارد، راهکارهایی برای گزینش بسامانتر ارائه میشود؛ نیز در تصحیح متن، محل قرارگرفتن هر سرنویس مانند ضبط آن اهمیت دارد. با توجه به ساختار و محتوای ابیات شاهنامه، به انتخاب محل دقیق این عبارتها اشاره، و برای ساماندهی به تصحیح سرنویس با رویکرد توجه به ساخت داستان، پیشنهادهایی ارائه خواهد شد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاهنامه؛ فردوسی؛ سرنویس؛ ساختار داستان؛ نسخۀ خطی؛ تصحیح متن | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه در نسخههای خطی شاهنامه در میان ابیات، عبارتهای منثوری میتوان یافت که خواننده را از بخشهای داستان و رخدادهای بعدی آگاه میکند. در تصحیح متن باید به این سرنویسها همانند ابیات توجه داشت و از میان صورتهای ثبتشده در نسخهها، صورت مناسبتر آنها را انتخاب کرد. این انتخاب البته از گزینش صورت دقیقتر ابیات دشوارتر است و این دشواری بهسبب عوامل متعددی است: نخست اینکه، در گزینش ابیات افزونبر اطلاعاتی که دانش تصحیح متن و نسخهشناسی در اختیار مصحّح قرار میدهد، امکان بهرهبردن از سبکشناسی و امور وابسته به آن مانند دستور زبان، بلاغت و... وجود دارد؛ ولی در گزینش سرنویس نمیتوان از ملاکهای سبکی بهره برد؛ ازاینروی انتخاب دشوارتر میشود. دوم آنکه، کاتبان در صورت سرنویسها تغییراتی ایجاد میکردهاند. این تغییرات گاه به تقلید از نسخهای بوده است که در اختیار داشتهاند و گاه بنابر ذوق خود کاتبان بوده است. 1 سوم آنکه، تنوع ضبطها در سرنویسها از ابیات و روایات بسیار بیشتر است. این تنوع به طول سرنویس، واژهها و عبارات کاربردی و وجود یا حذف برخی از آنها مربوط میشود؛ به عبارتی، سرنویسها در نسخهها همسانی و یکدستی کمتری نسبتبه ابیات دارند و این امر انتخاب بین صورت صحیح و قراردادن یا حذف آنها را دشوار میکند. چهارم آنکه، شیوۀ سطربندی در نسخهها بر افزایش تعداد و طول سرنویس همچنین ذکر یا حذف آنها تأثیر میگذارد. 2 در میان عوامل ذکرشده، عامل نخست سبب شده است مصحّحان برای گزینش سرنویسها از مطالب ثبتشده در نسخهها بهره ببرند و به سبک یا ساختار داستان توجه نکنند. البته همانطور که گفته شد، سبک فردوسی در عباراتِ سرنویسها نمود چندانی ندارد؛ ولی با توجه به ساخت داستان و محل صحیحِ قرارگرفتن سرنویس، میتوان ارتباطی میان سبک فردوسی ـ بهویژه در حوزۀ مسائل بلاغی ـ و گزینش سرنویسها یافت. در این مقاله به نکتههایی اشاره میشود که از نسخهها استخراج شده و در پیوند با ساختار داستانی و پس از آن سبک فردوسی است. 1ـ1 پیشینۀ پژوهش همانطور که ذکر شد، تصحیح سرنویسهای شاهنامه از ابیات آن، دشوارتر است. همین مسئله شاید یکی از علتهایی است که در این زمینه، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. البته در تحقیقات شاهنامهپژوهان میتوان اشارههایی به مسائل سرنویس از دیدگاه زبانی، ادبی و تصحیح متن یافت. این اشارهها غالباً جدا از موضوع اصلی پژوهشهاست؛ یعنی اطلاعاتی مختصر ارائه شده و شأن جداگانهای برای سرنویس و اهمیت آن در نظر گرفته نشده است؛ برای مثال در مقالۀ «دستنویس شاهنامه مورخ ششصد و چهارده هجری قمری (دستنویس فلورانس)» (خالقی مطلق: 1367) که از مقالات قدیمی این حوزه است، قدیمیترین دستنویس شاهنامه معرفی، توصیف و در آن، اشاراتی ضمنی به سرنویسها شده است. در مقالۀ «خلاصه مقاله: مقدمۀ شاهنامة نسخۀ بریتانیا» (آیدنلو، 1386 الف) نگارنده به مقدمۀ نسخۀ بریتانیا اشارههایی دارد و به مقولۀ افزودهها به نسخ خاص پرداخته است. نگارندۀ مقالۀ پیشین در نوشتار دیگری با عنوان «شاهنامهپژوهی: شاهنامه در «سفینۀ تبریز» (تقدیم به دکتر جلال خالقی مطلق و مصطفی جیحونی، مصحّحان ایرانی شاهنامه)» (آیدنلو، 1386 ب) به حضور شاهنامه در کتاب دیگری میپردازد و اشاراتی جزئی به سرنویسها دارد. خالقی مطلق در مقالۀ «دستنویس نویافته از شاهنامۀ فردوسی (محفوظ در مکتبة الشرقیة وابسته به دانشگاه سنژوزف بیروت)» (خالقی مطلق: 1387) به نسخهای نویافته اشاره میکند و کارکردهای آن را در تصحیح برمیشمارد. نویسندۀ دو مقالۀ پیشین، در کتابِ شاهنامه از دستنویس تا متن (1390) نیز به مباحث نسخهشناسی شاهنامه پرداخته و در ذیل آن مطالبی دربارۀ سرنویس نقل کرده است. تنها پژوهشی که ارتباط بیشتری با موضوع این مقاله دارد، مقالۀ «کارکرد سرنویسهای نسخۀ فلورانس در بازنویسی داستانهای شاهنامه» (عبدالهی، 1398) است. نگارنده در این مقاله با نگاهی نو به سرنویسهای شاهنامه، پیشنهادهایی برای استفادۀ امروزی از آنها و کاربردیکردن سرنویسها در ادب امروز ارائه داده است. توجه به سرنویس و ارتباط آن با ساختار داستان مسئلهای است که توجه پژوهشگران را جلب نکرده است و در این مقاله به آن پرداخته میشود. 1ـ2 روش پژوهش منابع استفادهشدة این پژوهش تعدادی از نسخههای خطی شاهنامه و برخی منابع جانبی هستند. لزوم استفاده از نسخههای خطی زمانی آشکار میشود که درمییابیم در تصحیحهای شاهنامه ملاک چندان دقیقی برای گزینش سرنویسها وجود ندارد. منابع جانبی، یعنی الشاهنامه بنداری از روی چاپ عبدالوهاب عزام و غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم از ثعالبی متن مصحّح به زبانِ عربی است. نسخههای خطی استفادهشدة شاهنامه نیز نوزده نسخه و نام و نشان اختصاری آنها نیز به شرح زیر است: نسخۀ فلورانس 614.ف؛ بریتانیا 675.ل؛ کتابخانۀ طوپقاپوسرای 731.س؛ کتابخانۀ دولتی لنینگراد 733.لن؛ قاهره 741.ق؛ قاهره 796.ق2؛ سن ژوزف سده 7 و 8؛ ژ، نسخۀ کاما، سدۀ 7‑8؛ کاما؛ دانشگاه لیدن 840.لی؛ کتابخانۀ ملی پاریس 844.پ؛ کتابخانۀ پاپ در واتیکان 848.و؛ بریتانیا 891. ل2؛ کتابخانۀ دولتی برلین 894.ب؛ شاهنامۀ مورخ 902 باویر؛ شاهنامه 902؛ کتابخانۀ طوپقاپوسرای 903.س2؛ شاهنامۀ مجلس نیمۀ اول سدۀ نهم؛ شاهنامۀ مجلس؛ شاهنامۀ 800 جنگ نظم و نثر ضمیمۀ 20 رساله سدۀ 10؛ شاهنامۀ 800 و ظفرنامۀ حمدالله مستوفی از روی نسخۀ 807 است که در حاشیۀ آن شاهنامه نگاشته شده است؛ همچنین نسخۀ معروف به سعدلو. نخست به بررسی جایگاه، تعداد و کیفیت ضبط سرنویسها پرداخته میشود و سپس ویژگیهای سرنویسهای هر نسخه ثبت خواهد شد. در مرحلۀ بعد نکاتی دربارۀ ارتباط ساختار و اجزای داستان با سرنویسها از نسخهها استخراج میشود. نتیجۀ نهایی مقاله بیان نکاتی مرتبط با ساختار داستانهای شاهنامه است که با کمک آنها میتوان سرنویسها را دقیقتر گزینش کرد. گفتنی است محدودۀ پژوهشْ داستانهای زندگانی رستم در شاهنامه و نیز بررسی داستانهای رفتن کاوس به مازندران، در ذیل آن جنگ مازندران و هاماوران، رستم و هفت گردان در شکارگاه افراسیاب و رستم و سهراب بوده است. ضمن اینکه کل داستانهای زندگانی رستم بهصورت نمونهپژوهی بررسی شده است. 2ـ بحث 2ـ1 داستان و سرنویس داستانهای شاهنامه مجموعهای از ابیات پرشمار نیست که با توالی خود ماجرایی را بیان کند. در میان این ابیات سرنویسها قرار دارد. داستانها به همان میزان که از ابیات تشکیل میشود، نمیتواند از سرنویسها خالی باشد؛ زیرا داستان بدون آنها آنچنان که باید فهمیده نمیشود. داستان بدون سرنویس به شمار بسیاری از ابیات تبدیل میشود که در توالی یکدیگر میآید؛ این مسئله بهویژه در داستانهای طولانی موجب میشود مخاطب خط داستانی را گم کند. انسجام داستانها و تشکیلشدن آنها از بخشها و رخدادهای مختلف و بههمپیوسته، قرارگرفتن سرنویس در میان ابیات را الزامی میکند. اگر بخواهیم دو نکتۀ اساسی را درباب سرنویسهای شاهنامه بررسی کنیم، این دو نکته محتوا و محل مناسب سرنویسهاست. 2ـ2 سرنویس از چه میگوید؟ اینکه سرنویس گویای چه مطلبی است، بهطور مستقیم با دو رکن داستان، یعنی رخداد و شخصیت پیوند مییابد. شاید در نگاه اول این نکته امری بدیهی به نظر برسد؛ ولی با دقت بیشتر در اجزای تشکیلدهندۀ روایت میتوان فهمید، تنها این دو وجه روایی از داستان، امری اساسی در سرنویس است و از سایر اجزا یاد نمیشود. 2ـ2ـ1 رخداد و شخصیت در روایتشناسی دربارۀ عناصر تشکیلدهندۀ داستان بهدقت و تفصیل سخن گفته میشود. رخدادها، شخصیتها و کارکردهای ایشان، زمان، مکان، روایتگر، روایتشنو و... همگی در نقل روایت و شنیدن آن مؤثر هستند. آنچه در جریان بررسی داستانها و سرنویسها میتواند یاریگر ما باشد، بیش از هر مسئلة دیگر، رخداد و شخصیت است. در این میان، رویداد اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا شخصیت را نهان یا آشکارا در خود دارد. «روایت، نقل چند موقعیت و رویداد است که در جهان معینی رخ میدهند. به بیان دقیقتر، روایت، گزارهها یا قضیههایی را دربارۀ آن جهان بیان میکند و هریک از گزارهها را میتوان در قالب «موضوع ـ توضیح» {مبتدا ـ خبر} تجزیه و تحلیل کرد» (پرینس، 1391: 67). رویدادهای نقلشده در یک جریان روایی دو حالت دارند و از این دیدگاه میان رویداد و افراد ارتباط هست؛ «رویدادها (یا گزارههای مربوط به آنها) بر دو نوعاند: حالتمحور (که یک حالت را نشان میدهند؛ یعنی هنگامی که با جملهای در قالب فعل استمراریِ گروه اسمی + گروه اسمی + فعل کمکی بیان شوند و حالتی را نشان دهند) یا عملمحور (که کنش را تشکیل میدهند و آنها را نمیتوان با جملهای در قالب بالا بیان کرد)... یکی از ویژگیهای هر روایت، نسبت رویدادهای عملمحور به رویدادهای حالتمحور آن است. اگر همۀ عناصر دو داستان یکسان باشد، داستانی که بیشترِ رویدادهای آن حالتمحور هستند در مقایسه با داستانی که بیشترِ رویدادهای آن عملمحور هستند، پویایی و تحرک کمتری دارد» (همان: 68). داستانهای شاهنامه در بخش توصیف افراد، حالتمحور و در بخش اوصافِ کارهایِ اشخاص، عملمحور است. در داستانهای شاهنامه افراد متعددی نقش دارند. رخدادهایی هم که در کنار یکدیگر، یک داستان مستقل را تشکیل دهند، اندک نیستند. باید گفت، تعداد سرنویسها محدود است و باید برای رخدادها و شخصیتهایی که در سرنویس حاضرند، وجه تمایزی یافت. این وجه تمایز، اهمیت است. اهمیتْ واژهای با کارکرد نسبی است. یعنی از آن به نسبت یک داستان و کلِّ شاهنامه میتوان دو برداشت متفاوت داشت. اهمیت یک رخداد یا شخصیت میتواند مرتبط با یک داستان یا کل شاهنامه و یا هر دو آنها باشد. شخصیتی مانند رستم یا افراسیاب، هم در کل کتاب مهم هستند و هم در هر داستانی که حاضر میشوند؛ ازاینروی در سرنویسها نقش پررنگی دارند. این نکته به داستانهای این پژوهش محدود نمیشود و در همة رخدادهای زندگانی شخصیتهایی مانند افراسیاب و رستم صدق میکند؛ به عبارت سادهتر، اینگونه افراد تا وقتی در داستانهای شاهنامه زنده هستند و در واقعهای حضور دارند، نامشان در سرنویسها ذکر میشود؛ تا جایی که میتوان گفت ورود آنها به داستان و در جنگها و رخدادهایی که در آنها حاضرند، همواره با سرنویس همراه بوده است و این سرنویس در شمار سرنویسهای اصیل است. شخصیتی مانند رستم بهعلت اهمیتش در داستانهای زندگانیِ خود در سرنویسها حضور دارد؛ حتی تولد و مرگ او که آغاز و پایان این زندگانی پرماجراست نیز جزء مهمی از داستانها را تشکیل میدهد و با سرنویس همراه است. در نمودارهای زیر، تعداد سرنویسهایی که در آنها نام رستم ذکر شده است، به تفکیک داستانها دیده میشود. نمودار شمارۀ 1: تعداد سرنویسها با ذکر نام رستم، به تفکیک داستانها گفتنی است تعدادی از نسخهها افتادگی دارد؛ برخی دیگر نیز در هر سرنویس دو بار نام رستم را تکرار کردهاند که تنها یک مرتبه را در شمارش در نظر گرفتیم. همچنین برخی از دستنویسها در میانۀ ماجراهای مربوط به او، مانند هفتخان، گاهی نام او را بهعلت آشکاری فاعل ذکر نکردهاند. با در نظر داشتن این نکات ـ و برخلاف حذفِ برخی مرتبههای ذکر نام رستم ـ میتوان میانگین بالایی برای ذکر نام رستم در سرنویسها در نظر گرفت. نمودار شمارۀ 2: تعداد سرنویس با نام رستم در داستان رستم و هفتگردان در شکارگاه افراسیاب همانطور که میدانیم داستان رستم و هفت گردان، داستانی نسبتاً کوتاه در شاهنامه است و برخی نسخهها در این بخش افتادگی دارد. عنوان این داستان در همة نسخهها با نام رستم همراه است و در سرنویسها شاهد حضور دوبارۀ او هستیم. نمودار شمارۀ 3: تعداد سرنویس با نام رستم در داستان رستم و سهراب در داستان رستم و سهراب، حضور رستم، هم در عنوان و هم در سرنویسها با فراوانی بسیاری دیده میشود. نکتۀ جالب این است که حتی بیان نسبتها و انتسابها نیز با نام رستم همراه است. این نکته موجب میشود در برخی سرنویسها نام رستم دو بار تکرار شود؛ ولی همچنان در نمودارها، هر سرنویس را یک بار در نظر گفتهایم. در مقابلِ رستم با این شهرت و حضور گسترده، شخصیتی مانند بیژن در داستان «بیژن و منیژه» ازجمله شخصیتهای اصلی است و تعداد قابلتوجهی از سرنویسهای به نام او، در همین داستان است. البته در شماری از جنگها و ماجراهای خارج از داستان بیژن و منیژه حضور دارد که در آنجا شخصیتی فرعی به شمار میرود. نکتهای که باید مکمّل اهمیت شخصیت باشد، مسئلۀ اهمیت رخدادهاست. سرنویس خلاصهای از داستان در بخشی از ماجراست و نمیتوان آن را بدون شخصیت و واقعه تصور کرد؛ درنتیجه حضور هر دو رکن لازم است. این دو رکن همانطور که لازم و ملزوم هستند، مکمل یکدیگر به شمار میروند. قید اهمیت دربارة رخداد با سرنویس پیوند دارد. اهمیت یک رخداد مانند اهمیت شخصیت، برای ذکر در سرنویس امری تعیینکننده است. اهمیت رخداد میتواند مانند شخصیت نسبیّت داشته باشد. یک رخداد ـ مانند شخصیت که شرح آن گفته شد ـ میتواند در مقیاس داستان، کل کتاب و یا هر دو اهمیت داشته باشد. در هرکدام از این رخدادها با داشتن رکن اهمیت در سرنویس جای میگیرند. مقصود از اهمیت رخداد در مقیاس داستان، واقعههایی است که در پیشبردِ داستان، اثر مستقیم دارند؛ برای مثال حضور سیمرغ در جریان تولد رستم یا داستان رستم و اسفندیار و بر زمین زدن سهراب رستم را؛ همچنین نبرد پایانی رستم با سهراب که به مرگ سهراب میانجامد. رخدادهایی که در مقیاس شاهنامه مهم به شمار میروند، واقعههایی هستند که تأثیر آنها به همان داستان مربوط نمیشود و بر داستانهای پس از خود نیز اثرگذار هستند. نمونۀ آن زمانی است که رستم با هدف قراردادن اسفندیار با تیر گز به زندگانی او پایان میدهد. این رخداد بنابر پیشگویی سیمرغ موجب مرگ و شوربختیِ قاتل اسفندیار میشود.
با توجه به ارتباط متقابل میان رخداد و شخصیت و اشتراک قید اهمیت میانِ این دو، میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که اهمیت یکی از دو رکنِ سرنویس میتواند کماهمیتی رکن دیگر را جبران کند؛ برای مثال اگر شخصیتی مهم مانند رستم در جریان داستان، عملی را با اهمیت متوسط انجام دهد، بهسبب شهرت او، این عمل بهصورت سرنویس ثبت میشود. نمودارهای ذکرشده که تعداد سرنویسها با نام رستم را نمایش میداد، گواه این مدعاست. نام رستم اگر با عملی همراه باشد که اهمیت بالایی هم نداشته است، در سرنویس ذکر میشود؛ به عبارت دیگر، این اعمال را رستم انجام داده است، پس اعتبار مییابند؛ حتی اگر در روند و ساخت داستان چندان مهم نباشند. این امر ازسویی نشاندهندۀ تأثیر فرهنگی شخصیتهای شاهنامه است. عشق و علاقة فردوسی و مردم به رستم موجب شده است به داستانهای او استقلال بخشند؛ مثلاً هفتخان را داستانی مجزا به شمار آورند یا برخی روایات الحاقی مانند کشتن پیل سپید یا رفتن او به دژ سپند را روایاتی صحیح و اصلی بدانند. این مسئله در سرنویس هم با حضور پررنگِ رستم نمایان میشود. در مقابل اگر شخصیتی فرعی و کمبهره از شهرت عمل مهمی انجام دهد، این کار سزاوار ذکر در سرنویس خواهد بود. نمونۀ آن نامهنوشتن گژدهم به کاووس در داستان رستم و سهراب است. در نمودار زیر نمونۀ چند عمل از افراد فرعی داستانها نمایش داده شده است. در این میان، نامهنوشتن اهمیت بیشتری در داستان داشته است و تعداد بیشتری از کاتبان نسخهها برای آن سرنویسی را اختصاص دادهاند (در ادامۀ بحث به این نکته پرداخته میشود): نمودار شمارۀ 4: تعداد سرنویس افراد فرعی با عملکرد مهم 2ـ3 سرنویس در کدام بخش از متن ذکر میشود؟ با بررسی کل شاهنامه یا تکتک داستانها میتوان رکن اهمیت دربارۀ شخصیتها را تعیین کرد. دربارۀ رخدادها نیز افزونبر آنچه دربارۀ شخصیت بیان شد، باید از رخدادهایی یاد کرد که در همۀ داستانها اهمیت دارد. این رخدادها به دو دستۀ کلیِ نامهها و جنگها تقسیم میشود. این دو دسته از رخدادها در روند همۀ ماجراهای حماسی نقشی مهم بر عهده داشته است؛ این رخدادها در داستانهای مختلف و در اغلب نسخهها، سرنویس دارند. حتی برخی نسخههای شاهنامه و منابع جانبی که بهصورت حداقلی به ثبت سرنویس میپردازند، از این دو دسته غافل نشدهاند. جنگها گاه آنقدر مهم تلقی میشوند که داستانی به نام یک جنگ نامگذاری میشود؛ مانند جنگ یازده رخ و جنگ بزرگ کیخسرو. نامهها هم مکملی برای جریانهای نبرد هستند؛ زیرا رسانیدن پیام با هدف آشتی یا نبرد با ارسال نامهها صورت میگیرد و از عوامل اثرگذار بر روند داستان است. نکتۀ سبکی شاخص و مهمی که درباب ارتباط سرنویس و داستان میتوان به آن اشاره کرد، ارتباط آغاز داستانها و رخدادها با براعت استهلال و مقدمهچینی است. در ابیات آغازین داستانها همواره سرنویسی با عنوان آغاز داستان ذکر میشود تا خطبۀ تمثیلی از ابیات نقلکنندة روایت جدا شود. این ویژگی سبکی در آغاز همۀ رخدادهای مهم مانند نامهنگاریها، جنگها و بخشهایی از این دست کاربرد دارد. سرنویسها الزاماً باید پیش از براعتها و مقدمهچینیها قرار بگیرد. 2ـ3ـ1 جنگها از مهمترین رویدادها در متون حماسی، جنگ و نبرد است. نبردها میدانی برای نمایش قدرت نظامی سپاهها و دلیری پهلوانان است و بدون وجود نبرد و ظاهرکردن دلاوریها شاید متون پهلوانی چندان تفاوتی با متون دیگر نداشته باشد؛ ازاینروی محور اصلی قریببهاتفاق داستانهای متون حماسی جنگها هستند. 3 بسیاری از داستانها در شاهنامه اصلاً به نام همین جنگها نامیده میشوند و درواقع مهمترین رخداد را در آن نه با یک سرنویس فرعی در دل داستان، بلکه با عنوان و نامش بیان میکنند. داستان جنگ یازده رخ، داستان جنگ بزرگ کیخسرو و داستان جنگ مازندران از این نوع هستند. در داستانهایی نیز بخشی از زندگانی قهرمانی وصف میشود و در آن بخش، نبرد و درگیری رخ میدهد و نام جنگ در قالب یک سرنویس میآید؛ مانند ماجرای زندگی سیاوش که از آغاز آن تا زمانی که با خدعه و نیرنگ کشته میشود، با عنوانِ داستان سیاوش ذکر میشود و هرآنچه از جنگ و نبرد در جریان و دوران زندگانی او باشد، ذیل همین داستان نقل و واقعههای مهم با سرنویس مشخص میشوند. دربارۀ برخی افراد، با توجه به زندگی طولانی و نقش مهمشان، حضور و رخدادها آنقدر به هم پیوستگی و یکسانی ندارد که در قالب یک داستان از آنها یاد شود. مقصود از به هم پیوستگی و یکسانی، قرارگرفتن شخصِ منظور در مرکز توجه است؛ برای نمونه رستم در طول حیات خود بهجز در زمان پادشاهی لهراسب و پهلوانی اسفندیار، در همة داستانها نقش فعال دارد؛ ولی این نقش فعال بدان معنا نیست که همواره در مرکز داستان و نقش نخستین ماجرا باشد. آنگاه که در محور اصلی داستان حاضر است، نام او در عنوان داستان ذکر میشود؛ مانند داستان رستم و سهراب، داستان رستم و هفت گردان در شکارگاه افراسیاب و داستان رستم و اسفندیار. در مقابل آنگاه که در میانۀ داستان وارد میشود و نقشی دارد و یا به امداد پادشاه میرسد، سرنویسی از نقش او در داستان سخن میگوید و این امر از زایش تا مرگ او صادق است؛ برای نمونه به چند سرنویس از ثبت تولد رستم در نسخهها اشاره میشود: گفتار آنک شکم مادر رستم بشکافتند و رستم از آن بیرون کشیدند به گفتِ سیمرغ (از نسخة فلورانس، ورق 99)؛ زادن رستم از مادر (نسخة لنینگراد 733، تصویر 36)؛ زادن رستم از مادر به فیروزی (نسخة شاهنامه 800، تصویر 34)؛ رفتن رستم به کابلستان و افتادن به چاه (نسخة لنینگراد 733، تصویر 241)؛ دربارۀ افرادی مانند افراسیاب که حضوری طولانیمدت ولی در سایه ـ روشن دارند، در عنوان داستان اشارهای مبنی بر محوریّت او در داستان نمیبینیم؛ مگر در کنار افراد دیگر و ازطریق انتساب؛ مانند «داستان رستم و هفت گردان در شکارگاه افراسیاب». از نگاه دیگر، او شخصی است که از ابتدای دورۀ پهلوانی شاهنامه و با بیکفایتی نوذر به پادشاهی ایران طمع میورزد و تا زمانی که پس از گریزهای بسیار به دست کیخسرو از بین میرود، همواره بر سر ایرانیان سایه افکنده و ترس از او شاه و مردم ایران را برای استمداد بهسوی رستم میکشاند. با وجود این ظهورهای گاهوبیگاهِ افراسیاب، داستانی به نام او نمیبینیم و هرگاه قرار است به داستان وارد شود، سرنویسی با ذکر نامش، ورود او را اعلام میکند؛ برای نمونه در زمان پادشاهی نوذر دو سرنویس داریم که نخستین از خبردارشدن پشنگ از مرگ منوچهر و دومی از آمدن افراسیاب به ایران خبر میدهد: گفتار اندر آگاهییافتن پشنگ پسر توران از مرگ منوچهر و به پادشاهی نشستن نوذر بهجای او (نسخۀ فلورانس، ورق 52)؛ گفتار اندر آمدن افراسیاب به ایران زمین به جنگ نوذر و رفتن لشکر ایران برابر به جنگ او (نسخۀ فلورانس، ورق 53)؛ آگاهییافتن پشنگ از کار منوچهر (نسخۀ لنینگراد 733، تصویر 20)؛ رسیدن افراسیاب و نوذر به یکدیگر (نسخۀ لنینگراد 733، تصویر 21)؛ خبریافتن پشنگ از مرگ منوچهر (نسخة 800، تصویر 35)؛ آمدن افراسیاب به ایران به جنگ نوذر (نسخۀ 800، تصویر 36). 2ـ3ـ2 نامهنگاریها در متون ادبی، فارغ از گونه (ژانر) و محتوای آن، مسئلة ارتباط با نامه و دوانیدن پیک همواره مطرح بوده است. نامهنگاری شیوهای رسمی و کاربردی برای رسانیدن پیام به کار گرفته میشده؛ اصولاً پیامهایی که یکسوی آن فردی با جاه و مقام بوده با نامه و سایر پیامها شفاهی فرستاده میشده است. این نامهها را گاه بهاضطرار و گاه در شرایط عادی و با داشتنِ فرصت بیشتری مینوشتند. هرقدر تعجیل در ارسال نامه کمتر و فرستنده یا گیرندۀ آن والامقامتر از افراد عادی باشد، پرداخت به تعارفات و آراستگی لفظی در آن بیشتر خواهد بود. نامهنگاری در شاهنامه اهمیت بسیاری دارد. اگر زمینهسازی تمثیلی ابتدای رخدادها را در نظر بگیریم، میتوان نامهنگاریها را نیز مانند سایر زمینهسازیها دانست. این شباهت را از سه جهت میتوان توضیح داد: نخست اینکه بهطور خلاصه از رخدادی پس از خود خبر میدهد؛ دوم، نمونههای مفصل و دور از تعجیل آن حتماً سرنویس دارد؛ سوم آنکه خود نامه بهمنزلۀ یک امر مهم در روند وقایع، چند بیتی براعت استهلال دارد. با توجه به ارتباط نامهها با پادشاهان و پهلوانان، در دورۀ اساطیری از آن اثری نمییابیم؛ ولی در دورۀ پهلوانی و تاریخی نامههای بسیاری را میتوان یافت که بیشتر با سرنویس همراه هستند. گفتنی است پهلوانان بیشتر با مکالمات رودررو و یا پیغامهای شفاهی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؛ ولی آنگاه که یکسو پادشاه قرار دارد، این ارتباط با نامهنگاری صورت میگیرد.
نمودار شمارۀ 5: سرنویس با ذکر نامهها در داستان کیکاووس
درباب سرنویس با عنوان نامه، آنچه بیش از فراوانی اهمیت دارد، پایبندی کاتبان به حفظ نامههاست؛ زیرا یکی از عوامل تأثیرگذار و مهم در جریان داستان هستند. اینکه نسخهها علیرغم افتادگیها و خلاصهنوشتن سرنویسها، مقید به ذکر نامهها بودهاند، نکتة قابلتوجهی است. 2ـ4 پیشنهادها با توجه به آنچه درباب وابستگی ضبط و محل ذکر سرنویسها با ساختار داستان بیان شد، این نتایج به دست آمد: ـ در شاهنامه برخی ویژگیهای سبکی و مسائل مرتبط با ساخت داستانی میتواند یاریگر مصحّح باشد تا در گزینش سرنویسها ضبط و محل بهتر را برگزیند. ـ هریک از این ویژگیها کارکردی جداگانه دارند و سرانجام نیز بر فهم و درک مخاطب از داستان اثرگذار هستند. ـ مصحّحان و شاهنامهپژوهان میتوانند از این موضوع در بخشهای جزئیتر استفاده کنند؛ در همین باره پیشنهادهای پژوهش در قالب جدول زیر خلاصه میشود:
جدول شمارۀ 1: پیشنهادهای پژوهش
3ـ نتیجهگیری برای مصحّحان گزینش صورت صحیح سرنویسهای شاهنامه از ابیات این اثر دشوارتر به نظر میرسد. امکان بهرهمندی از ملاکهای سبکی در انتخاب صورت مناسب این عبارات وجود ندارد؛ به همین سبب مصحّحان به مطالب ثبتشده در نسخهها بسنده کردهاند. حال آنکه سرنویسها با دو رکن از ارکان روایی داستان، یعنی رخداد و شخصیت در ارتباط مستقیم هستند و با در نظر داشتن قیدِ اهمیت درباب این دو رکن میتوان صورت بسامانتر سرنویسها را تعیین کرد. در انتخاب صورت مناسب سرنویسها از میان صورتهای ثبتشده در نسخهها، توجه به قید اهمیت در رخداد و شخصیت میتواند راهنمای انتخاب دقیقتر باشد. چگونگی ثبت سرنویسها در نسخههای قدیم و معتبر شاهنامه بر این مدعا صحّه میگذارد. علاوهبر این، برخی رخدادها همواره در روند داستان مؤثر بودهاند و در هر داستانی که ذکر شوند، در اغلب نسخهها سرنویس دارند. این رخدادها، جنگها و نامهها هستند. دربارۀ سرنویس افزونبر تعیین صورت صحیح، تعیین محل مناسب نیز اهمیت دارد. برای تعیین محل مناسب بهسبب شیوۀ خاص ترسیم کادرهای سرنویس در نسخهها و نگارش ابیات در اطراف این کادر، باید از شیوة کمکی بهره برد. این شیوۀ کمکی توجه به رخدادهای مهم مانند نامهها و جنگهاست. با توجه به نسخههای شاهنامه بهویژه نمونههای کهن آن، الزاماً سرنویس در ابتدای رویدادهای مهمی از این دست نگاشته میشود. افزونبر این نوع رخدادها، چنانچه واقعهای بهمنزلۀ نقطۀ عطفی در جریان داستان باشد، باید پیش از آغاز ابیات آن واقعه، سرنویس قرار بگیرد. فردوسی همانطور که در ابتدا و خطبۀ داستانها از براعت استهلال استفاده میکند، در آغاز رخدادهای مهم در دل داستان هم از این مقدمهچینی بهره میبرد. هرگاه رخدادِ سرنوشتسازی در داستان در شرف وقوع باشد، فردوسی آن را با بیانی تمثیلی آغاز میکند. این شیوه افزونبر ارزش بلاغی میتواند تعیینکنندۀ محل مناسب سرنویسها (یعنی پیش از این مقدمه) باشد. پینوشت
علاوهبر این دو دسته رخدادهای دیگری نیز میتواند اصیل شمرده شود؛ ولی تعداد آنها محدود است. ازسویی در ماهیّت رخدادها تنوع وجود دارد و به اقتضای هر داستان متفاوت است. به همین سبب جنگ و نامه را در جایگاه دستههای کلی بیان کردیم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آیدنلو، سجاد (1386 الف). «خلاصه مقاله: مقدمۀ شاهنامه نسخۀ بریتانیا»، آینه میراث، ش 37‑36، 30‑54. ــــــــــــ (1386 ب). «شاهنامهپژوهی: شاهنامه در "سفینۀ تبریز" (تقدیم به دکتر جلال خالقی مطلق و مصطفی جیحونی، مصحّحان ایرانی شاهنامه)»، نامۀ بهارستان، ش 11‑12، 233‑242. امیدسالار، محمود (1395). «هفتخان رستم و منطق روایت حماسی در شاهنامه»، ترجمة محمدصادق گرانبها، پاژ، ش 22، 16‑48. بارت، رولان (1387). درآمدی بر تحلیل ساختاری روایتها، ترجمة محمد راغب، تهران: فرهنگ صبا. بنداری، فتح بن علی (1932). الشاهنامه، تصحیح، مقدمه و تعلیقات: عبدالوهاب عزام، قاهره: دارالکتب قاهره. پرینس، جرالد (1391). روایتشناسی: شکل و کارکرد روایت، ترجمة محمد شهبا، تهران: مینوی خرد. ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بن محمد (1900). غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، مترجم و مصحّح: هرمان زوتنبرگ، پاریس: چاپخانۀ ملی. خالقی مطلق، جلال (1370). «آغاز و انجام داستانهای شاهنامه»، یکی قطره باران: جشننامه استاد دکتر عباس زریابخوئی، به کوشش احمد تفضلی، تهران: نشر نو، 541‑549. ــــــــــــــــــ (1367). «دستنویس شاهنامه مورخ ششصد و چهارده هجری قمری (دستنویس فلورانس)»، ایراننامه، ش 25، 63‑94. ــــــــــــــــــ (1387). «دستنویس نویافته از شاهنامۀ فردوسی (محفوظ در مکتبة الشرقیة وابسته به دانشگاه سنژوزف بیروت)»، نامۀ بهارستان، ش 13‑14، 209‑287. ـــــــــــــــــــ (1390). شاهنامه از دستنویس تا متن: جستارهایی در معرفی و ارزیابی دستنویسهای شاهنامه و روش تصحیح انتقادی متن، تهران: میراث مکتوب. ـــــــــــــــــــ (1391). یادداشتهای شاهنامه، ج 9 و 10، تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چ رهنما، هوشنگ (1394). درآمدی به روایتشناسی: رولان بارت، تزوتان تودوروف، جرالد پرینس، تهران: هرمس. عبدالهی، نیلوفرسادات (1398). کارکرد سرنویسهای نسخۀ فلورانس در بازنویسی داستانهای شاهنامه، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارة 53، 49‑73. فردوسی، ابوالقاسم (1386). شاهنامه، تصحیح جلال خالقی مطلق، تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ ملی فلورانس، به نشان مورخ 614/1217 (تا پایان کیخسرو) (F.3) .Ms.Cl.III.24 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ بریتانیا در لندن، به نشان مورخ 675/1276 .Add.21.103 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ دانشگاه سنژوزف در بیروت، به نشان بیتاریخ .Nc.43 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ طوپقاپوسرای به نشان مورخ 731/ 1330.1479 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ عمومی دولتی لنینگراد، به نشان کاتالُک دُرن، شمارۀ 316‑317، مورخ 733/1333. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس دارالکتب قاهره به نشان 6006س، مورخ 741/1341. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس دارالکتب قاهره به نشان 73 تاریخ فارسی، مورخ 796/1394. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس مؤسسۀ شرقشناسی کاما در بمبئی، بدون تاریخ، از ثلث نخستین سدۀ هشتم هجری قمری. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ دانشگاه لیدن، به نشان مورخ 840/1437 .Or.494 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ بریتانیا در لندن، به نشان مورخ 841/14381403. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ ملی پاریس، به نشان مورخ 844/1441 .Suppl.Pers.493 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ پاپ در واتیکان، به نشان مورخ 848/1444 .Ms.pers.11 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ بریتانیا در لندن، به نشان مورخ 891/1486 .Add.18188 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ دولتی برلین، به نشان مورخ 894/1489.2° 4255 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ دولتی باویر در مونیخ به نشان مورخ 902/14978,507. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ طوپقاپوسرای در استانبول، به نشان، مورخ 903/1498.H.1510 ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس مجلس شورای ملی، به شمارۀ 1096، مورخ نیمه اول سدۀ نهم. ــــــــــــــــ ، شاهنامه، دستنویس کتابخانۀ مجلس سنا، به نشان 1137، مورخ سدۀ دهم (از رفتن فریدون به جنگ ضحاک تا هزیمتکردن گشتاسب از ارجاسب). ــــــــــــــــ (1389). شاهنامه سرودۀ ابوالقاسم فردوسی؛ نسخه برگردان از روی نسخۀ کتابت اواخر سدۀ هفتم و اوایل سدۀ هشتم هجری قمری، (کتابخانۀ شرقی. وابسته به دانشگاه سنژوزف بیروت) به شمارۀ ,Nc.43به کوشش ایرج افشار، محمود امیدسالار، نادر مطلّبی کاشانی؛ با مقدمهای از جلال خالقی مطلق. تهران: طلایه. ــــــــــــــــ (1384). شاهنامۀ فردوسی: چاپ عکسی از روی نسخۀ خطی کتابخانۀ بریتانیا به مشهور به شاهنامۀ لندن، نسخهبرگردان: ایرج افشار، محمود امیدسالار، به شمارۀ 21,103، تهران: طلایه. ــــــــــــــــ (1379). شاهنامۀ فردوسی به انضمام خمسه نظامی در حاشیه، چاپ عکسی از روی نسخة سدة 8 هجری، محفوظ در کتابخانۀ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به شمارۀ 1111، تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. مستوفی، حمدالله بن ابیبکر (1377). ظفرنامه/ حمدالله مستوفی، به انضمام شاهنامۀ فردوسی؛ به تصحیح حمدالله مستوفی؛ چاپ عکسی از روی نسخۀ خطی مورخ 807 هجری به شمارۀ Or.2833، به خط محمود الحسینی، زیرنظر نصرالله پورجوادی، نصرتالله رستگار، تهران: مرکز نشر دانشگاهی و وین: آکادمی علوم اتریش. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 345 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 237 |