تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,682 |
تعداد مقالات | 13,761 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,180,285 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,741,357 |
نخل و خرمایِ فارس در سدههای نخستین اسلامی از منظر جغرافیای تاریخی | |||||
پژوهش های تاریخی | |||||
مقاله 4، دوره 13، شماره 3 - شماره پیاپی 51، مهر 1400، صفحه 39-54 اصل مقاله (2.06 M) | |||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2021.129209.2216 | |||||
نویسندگان | |||||
مصطفی ابراهیمی1؛ علی ناظمیان فرد* 2؛ محمدتقی ایمان پور3 | |||||
1دانشجوی دکتری گروه تاریخ، دانشکده ادبیات، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||
2دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||
3استاد گروه تاریخ، دانشکده ادبیات، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||
چکیده | |||||
نخل در حکم یکی از درختانِ مشهور مناطق گرمسیری فارس، در سدههای نخستین اسلامی در کانون توجه مردم این خطه بود؛ پس پرورش آن و تولید خرما از مشاغل عمدۀ کشاورزان و باغداران این منطقه بود. نخلداری در جایگاه یکی از عرصههای تعامل مردم فارس با محیط گرمسیری آن در سدههای یادشده، موضوعی است که تاکنون چندان واکاوی نشده و تنها در برخی از آثار تألیفی، به شکل کلی به آن توجه شده است. بر این اساس، پژوهش حاضر حول این پرسش سامان یافته است: از منظر جغرافیای تاریخی، در این دوران معیشت وابسته به نخل در چه زمینههایی از حیات مردم فارس نمود پیدا کرده بود؟ پژوهش با روش توصیفیتحلیلی و با مراجعه به منابع کتابخانهای و بررسی میدانی در برخی مناطق دارای نخلستان و سازههای مرتبط با آبیاری نخل در فارس فراهم شده است. یافتههای پژوهش از تعامل مردم گرمسیر فارس با جغرافیای محل سکونت خود، در ایجاد نخلستانهای متعدد و استفادۀ فراوان از این درخت حکایت میکند. نخل و خرما در شکلگیری الگوهای زیستی سازگار با گرمسیر فارس همچون معماری، صنایع دستی، تغذیه، صادرات و پیدایش واژههای فراوان در ادبیات این منطقه نقش مهمی ایفا کرده و نزد مردم این خطه، جایگاه ویژهای داشته است. | |||||
کلیدواژهها | |||||
فارس؛ نخل؛ خرما؛ جغرافیای تاریخی؛ سدههای نخستین اسلامی | |||||
اصل مقاله | |||||
مقدمه توجه انسان به پدیدههای جغرافیایی و بهرهگیری از آنها در زندگی، موجب ایجاد تعامل بین انسان و محیط جغرافیایی پیرامونش شده است. این بهرهگیری شامل فعالیتهای انسانی همراه با خلاقیت و نبوغ است که در آن امکانات و منابع محیطی در راستای بهبود زندگی به کار گرفته میشود. امروزه پژوهشکنندها برای آگاهی از فعالیتهای انسانی ناشی از تعامل انسان با جغرافیا مانند تأثیر بر خاک، انواع سکونتگاهها و پراکندگی آنها، وجود منابع معدنی و بهرهبرداری از آنها، شیوههای استفاده از زمین و پراکندگی جمعیت در طول تاریخ از حوزهای تخصصی به نام «جغرافیای تاریخی» بهره میگیرند (ایست، 1392: 30). بهعلاوه در این حوزه به اقلیم، شهرها، راهها، مرزها و اقتصاد نیز توجه میشود. در کنار استفاده از منابع مکتوب و نقشهها، بررسی میدانی نیز لازم است و پژوهشها را غنیتر میکند (ایست، 1392: 33). در سدههای نخست اسلامی، ایالت فارس از شرق به کرمان، از غرب به خوزستان و اصفهان، از شمال به بیابان بزرگ واقع بین فارس و کرمان و برخی از حدود اصفهان و از جنوب به خلیجفارس محدود بود (الإصطخری، 2004: 67). درواقع، در آن زمان این ایالت استانهای فعلی فارس، بوشهر، کهگیلویهوبویراحمد، بخشهای وسیعی از استانهای هرمزگان و یزد و قسمتهایی از استانهای کرمان و اصفهان و خوزستان را شامل بود. کورههای اصطخر، اردشیرخرّه، دارابجرد، ارّجان و شاپور قسمتهای پنجگانۀ این ایالت را تشکیل میدادند (اصطخری، 2004: 67). از نظر اقلیمی، فارس شامل نواحی گرمسیر (جروم) و سردسیر (صرود) و معتدل بود (اصطخری، 2004: 82). به علت وسعت درخور توجه نواحی گرمسیری فارس، نخل از درختان مهم این نواحی به شمار میرفت که در این مقاله علاوهبر بررسی کاشت و شیوههای آبیاری نخل در فارس، جنبههای مختلف معیشت وابسته به آن تا پایان سده پنجم قمری واکاوی شده است. انجام چنین پژوهشی از آن رو ضرورت دارد که در محدودۀ زمانی و مکانی یادشده، تاکنون چنین مطالعهای صورت نگرفته است؛ پس با بررسی تعامل مردم این خطه با پدیدهای جغرافیایی همچون نخل، پژوهشکننده به تأثیر عمیق این پدیده بر جنبههای مختلف زندگی آنها توجه کرده است. از سوی دیگر در پرتو ادبیات مکتوب به میزان کمتر و ادبیات شفاهی به میزان بیشتر، بسیاری از سنتها و واژهها و اصطلاحهای وابسته به نخل به عصر حاضر رسیده است؛ اما در اثر پیشرفتهای صنعتی و ارتباطات روزافزون اقوام با یکدیگر، بسیاری از این سنتها و اصطلاحها در معرض فراموشی قرار گرفتهاند. دربارۀ روش گردآوری دادهها باید گفت در ابتدا اطلاعات راجع به نخل و خرما از منابع مکتوب جمعآوری شد. دربارۀ بسیاری از مناطق محدودۀ مکانی پژوهش در منابع مطلبی نیامده است؛ بنابراین با انجام بررسی میدانی در برخی از مناطق وابسته به فارس قدیم و بازدید از نخلستانها و آثار تاریخی مرتبط با موضوع، اطلاعات پژوهش افزایش پیدا کرد. همان گونه که گذشت، دربارۀ کاشت و پرورش نخل و تولید خرما در فارس سدههای نخستین اسلامی، از منظر جغرافیای تاریخی، تاکنون پژوهشی انجام نشده است. برخی از کتابها با استفاده از منابع جغرافیایی اسلامی از وجودِ نخل و برخی نخلستانهای فارس به صورت کلی سخن گفتهاند. کتاب جغرافیای تاریخی فارس اثر پاول شوارتس (Paul Schwartz) از آن جمله است. لسترنج در جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی با استفاده از منابع جغرافیایی، مکانهایی را ذکر کرده که در فارس برای پرورش نخل مناسب بوده است؛ اما در کار او، جای بررسی میدانی و اشاره به مکانهای غیرمشهور محدودۀ پژوهش خالی است. حیدر عرفان در کتاب نخلستان در استان بوشهر (دشتستان بزرگ) با درآمیختن جنبههای ذوقی و ادبی و تا اندازهای تاریخی نخل و نخلداری، به منطقۀ یادشده بهویژه در دورۀ معاصر توجه کرده است؛ همچنین به پیشینۀ وجود نخل در جنوب ایران، خاصه استان بوشهر، نگاهی کرده است. نویسنده از بسیاری منابع تاریخی و جغرافیایی که به نخل و خرما اشارههایی کردهاند، بهره نبرده است. با وجود این، کتاب حاوی آگاهیهای ارزشمندی از سنتهای مرتبط با نخل و اصطلاحها و واژههای محلی مربوط به آن است که به شکلِ شفاهی از گذشته به امروز رسیده است. جواد عسکری چاوردی در کتاب فرهنگ عامه و آدابورسوم شهرستان لامِرد فارس، دربارۀ نخل در فرهنگ مردم این نقطه سخن گفته است که اثر او بیشتر زمان حال را شامل میشود. با این حال، برخی مطالب آن و همچنین اصطلاحهای فراهمآمده در اشاره به نخل، بیانکنندۀ سنتهایی است که از دوران کهن به زمان کنونی رسیده است.
کاشت و پرورش نخل در فارس تا پایان قرن پنجم قمری الف. پرورش نخل در دورۀ پیش از اسلام نخل از هزاران سال پیش در کانون توجه بشر بود و تنها در سرزمینهای گرمسیر روییده میشد (قزوینی، 1373: 45). در برخی منابع فارسی از واژۀ «خرمابُن» در حکم معادل نخل استفاده شده است (بلعمی، 1378: 1/ 116و303؛ تاریخ سیستان، 1366: 64). در بیشترِ نواحی جنوبی ایران برای اشاره به نخل، از واژههای موخ (mōkh) و موغ و موگ استفاده میشود که از واژۀ پهلوی موگ (mōg) گرفته شده است (فرهوشی، 1381: 519). برای اشاره به نخلستان نیز واژههای موغستان یا موخدان یا موغدان و شکل محلیتر آنها یعنی موخدُن به کار میرود. افزون بر این، واژههای موخرو و مِخینَه، رایج در داراب و حاجیآباد فارس، و موکُشَک (مُکُشَک) و موآب (مُآب) نیز در واژۀ پهلوی یادشده ریشه دارند. استفاده از این واژۀ تاریخی در بیشتر مناطق وابسته به فارس تا امروز، پیشینۀ کاشت نخل را نشان میدهد. در همۀ مکانهایی که امروزه نیز نخل وجود دارد، هیچ منبع مکتوب و دست اولی برای اثبات پیشینۀ پرورش نخل و تولید خرما در دست نیست؛ اما بهکارگیری این واژهها در کنار وجود نخل و شواهد باستانشناسی، مانند سازههای آبی که از تعامل مردم فارس با پدیدههای جغرافیایی حکایت میکند، بهترین سند تاریخی برای اثبات پرورش نخل و برداشت خرماست. بنابراین واژههای یادشده که امروزه تنها در فرهنگ و زبان محلی بخشهایی از جنوب ایران استفاده میشوند، از منظر جغرافیای تاریخی اهمیت ویژهای دارند و در نبودِ شواهدی مکتوب از زندگی مردم، مدرک ارزندهای به شمار میروند. نخل از درختانی است که در برابر بیآبی مقاومت بسیاری دارد و برای بقای این درخت و ثمردهی آن، باران زمستانی کافی است؛ بنابراین ساکنان سرزمینهای گرمسیری فارس از روزگاران دور، به کاشت نخل و ایجاد نخلستان توجه میکردند. برخی بر این نظرند که بلاد فارس و جزیرۀ خارکان (خارک امروزی) خاستگاه همۀ نخلهای دنیاست و مردم نخل را در آنجا به شکل خودرو یافتند و آن را به سرزمین فارس انتقال دادند؛ سپس کاشتند و اینگونه تکثیر و انتشار یافت (ابنوحشیه، بیتا: 2/1341). این مطلب اگر صحت هم نداشته باشد، با توجه به آن به سابقۀ طولانی کاشت و پرورش نخل در فارس پی میبریم. در برخی منابع، به کاشت نخل در گرمسیر فارس اشارههایی شده است. با وجود این، با اتکا به آثار تاریخی و وجود آب و نخل و نخلستانها، کاشت این درخت را در بسیاری دیگر از قسمتهای این ایالت در طول تاریخ درمییابیم. در میان درختان گرمسیری فارس، همچون کُنار (سدر) و بادام کوهی و بَن، از نظر غذایی به نخل بیشتر توجه میشد و عمدهترین و اصلیترین درخت در این مناطق بود. برخلاف درختان یادشده که به طور طبیعی و خودرو در کوه و دشت و صحرای فارس وجود داشتند، نخل درختی بود که آن را در محوطهها و محدودههای خاصی میکاشتند و پرورش میدادند. با توجه به این مطلب، باید گفت وجود نخل در فارس و مناطق گرمسیری ایران در نتیجۀ فعالیتهای انسانی بوده است و محتمل است نخل از جایی خواه جزیرۀ خارک یا مکانی خارج از محدودۀ جغرافیایی ایران، در زمانی که تاریخ آن چندان معلوم نیست، به گرمسیر فارس وارد شده است. فارس روزگاری جزئی از قلمرو عیلام به شمار میرفت و در بخشهایی از فارس، همچون مرودشت و ممسنی و بوشهر، آثاری از تمدن عیلام به دست آمده است (مصطفوی، 1375: 41و136و141). بر مهرهای عیلامیان و هخامنشیان نقش درخت نخل دیده میشود (محمدیفر، 1393: ذیل واژۀ خرما). نخلستان چرخاب برازجان ممکن است به دوران پس از هخامنشی مربوط باشد؛ اما روی آثار تاریخی این دوره به وجود آمده است (عرفان، 1374: 72). در سنتهای تدفین دورۀ هخامنشی، استفاده از برگ نخل رایج بود. در سیاحتنامۀ فیثاغورس به استفاده از شاخههای نخل و سرو در مراسم تشییع کوروش اشاره شده است (فیثاغورس، 1363: 114و115). در دورۀ ساسانی و با رسمیت یافتن دین زرتشتی، به باغداری و کشاورزی در حکم شیوههای امرار معاش و گسترش آبادانی توجه ویژهای شد و در این دین برای کشاورزی، زراعت، آبیاری، قنوات و جدولهای آب احکامی معین شد (کریستنسن، 1368: 431). مهرنرسی، بزرگ فرمدار ایران، در املاک خود در دشتبارین، واقع در کورۀ اردشیرخورۀ فارس، سه باغ احداث کرد و در آنها هزاران اصله نخل و زیتون و سرو کاشت (طبری، 1375: 2/626). تاریخ یزد نیز از کاشت نخل در پیرامون میبد توسط بلاش ساسانی سخن میگوید (جعفری، 1384: 30). بخشی از قداست نخل در جلوههایی از فرهنگ زرتشتی بازتاب یافته بود. زرتشتیان هنگام برگزاری آیین نیایش، شاخههای بَرسَم را با بندی بافتهشده از برگ خرما میبستند که «کُشتیِ برسم» نام داشت (اوستا، 1377: 2/945وپیوستها). نقشمایۀ برگهای درخت نخل در نمای بناها یا تزیین پایۀ آتشدانهای چارتاقیهای ساسانی دیده میشود و به علت قداست، در بیشتر گچبریها و معابد ساسانی به نخل توجه شده بود (عسکری چاوردی، 1392: 199). در محوطههای تاریخی متعددی در فارس، از شیارهای ساقۀ نخل برای تزیین پایههای آتشدان استفاده شده است. این نوع تزیین تأثیر عناصر طبیعی موجود در هر محیط را در فرهنگ مردم آن بهخوبی نشان داده است. استفاده از این تزیینها، بهویژه در اردشیرخورۀ فارس، در دورۀ ساسانی رواج داشته است (عسکری چاوردی، 1392: 200تا204). همچنین در بررسی چند پایۀ آتشدان کشفشده در استان بوشهر، پژوهشکننده آن را از برگهای نخل متأثر دانسته که در محیط یادشده بهوفور وجود داشته است (توفیقیان، 1395: 199تا205). عسکری چاوردی با توجه به بومیبودن درخت نخل در جنوب کشور و اقلیم زیستی این ناحیه، به این نتیجه رسیده که این سبک ابتدا در جنوب کشور رواج داشته و سپس بهتدریج در دورۀ ساسانی به دیگر نقاط کشور راه یافته است (عسکری چاوردی، 1392: 205). ب. کاشت و پرورش نخل در دورۀ اسلامی در محیط پیدایش دین اسلام، نخل ازجمله درختان اصلی بود و در قرآن و احادیث و روایتها، نام آن بهکرّات ذکر شده بود و مسلمانان خرما را میوهای بهشتی میدانستند. از نخل در حکم نخستین درختی یاد شده است که روی زمین به وجود آمد (ابنوردی، 1428: 306)؛ همچنین آن را «شجرۀ مبارکه» دانستهاند که جز در بلاد اسلام یافت نمیشود (ابنوحشیه، بیتا:70؛ قزوینی، 2006: 238). در فرهنگ دینی مردم ایران پس از اسلام نیز نخل جایگاه ویژهای داشته است. در مراسم تدفین به شیوۀ اسلامی از دو شاخۀ سبز نخل با نام جریدتین و مکتوب به آیتالکرسی استفاده میشود که آنها را در کفن متوفی میگذارند. در کتاب النقض در این باره آمده است: «چون [آدم] از دنیا برفت، خداى تعالى فرمود دو چوبک از آن [درخت خرما] در کفن آدم بپیچند و آدم چون خرما دیدى گفتى: هذا عمّتکم؛ این عمّه شماست؛ پس جریدتین سنت آدم و حوا شد. آنگه سنت همۀ انبیا شد. آنگه سنت محمد مصطفى(ص) و علی المرتضى (ع)» (رازی قزوینی،1391: 524). ساکنان کورههای گرمسیری فارس برای آبیاری نخلهای خود از آب باران، چاه، قنات، چشمه و رودخانه استفاده میکردند. در بخشهای گرمسیری شاپورخوره، مردم با استفاده از آب رودخانه باغهای مختلف و نخلستانهای بسیاری احداث کرده بودند؛ اما به علت فراوانی، محصولات آنها قیمت چندانی نداشت (ابنبلخی، 1374: 342). «شهرستان» نیز در جایگاه قصبۀ شاپور، نخل و خرما داشت و «جره» مرکز خرما و شیرینی به شمار میرفت. خرما در کنار رز خراجی و غله از محصولات تولیدی جره بودند (المقدسی، بیتا: 434؛ ابنبلخی، 1374: 343). مردم این منطقه هنوز هم به نخل، موخ میگویند. رود بزرگ طاب از کنار دروازۀ شهر ارّجان، مرکز کورۀ قبادخوره، میگذشت (اصطخری، 2004: 74). مردم این شهر با استفاده از آب رود مذکور، باغهای نخل و نارنج و لیموی خود را آبیاری میکردند (قبادیانی، 1356: 164)؛ درنتیجه، میوه و خرمای فراوانی از این شهر به دست میآمد (ابنبلخی، 1374: 353). واژۀ «التمور»، جمع تمر، در حکم یکی از تولیدات شهر مهروبان، نشان میدهد در این شهر خرماهای مختلفی به دست میآمده است (المقدسی، بیتا: 442). کورۀ دارابجرد نیز محل پرورش درخت نخل بود (حموی، 1995: 2/192) و تا زمان حاضر نیز مردم این منطقه به نخل موخ میگویند. در شهر دارابجرد، مردم با استفاده از آب روان، درختان نخل را آبیاری میکردند و خرمای خوبی به دست میآوردند. باغ و نخلستانهای تارم نیز از آبی سیراب میشد که به شهر میآمد. از پرگ و تارم بیشترین خرمای نواحی شرقی فارس به دست میآمد. در این دو شهر، تولید خرما و غله منبع درآمد مردم به شمار میرفت (ابنبلخی، 1374: 309و311؛ المقدسی، بیتا: 442). در جویم، مردم با حفر چاه و قنات آب لازم برای کشت درختان خرما و غله را تأمین میکردند (ابنبلخی، 1374: 318). قسمتهای بسیاری از سرزمینهای گرمسیری فارس در کورۀ اردشیرخوره واقع بود. توّج، از شهرهای این کوره، نخل فراوانی داشت (اصطخری، 2004: 78) و آبیاری نخلستانهای آن با آب دو رودخانهای بود که یکی از آنها از نزدیکی دروازۀ شهر میگذشت (اصطخری، 2004: 74). بوشکانات نیز درختستان خرما داشت (ابنبلخی، 1374: 324). مردم ساکن خشت و کمارج با استفاده از آب رود شاپور و آبوهوای گرم و خاک مناسب، درختان خرمای فراوانی پرورش داده بودند (ابنبلخی، 1374: 344). در سیف که قسمتهای ساحلی خلیجفارس بود، به جز خرما میوۀ دیگری به دست نمیآمد. در کُران و ایراهستان نیز مانند سیف، تنها درخت خرما محصول میداد؛ زیرا آب روان و کاریزی وجود نداشت. مردم این منطقه برای آبیاری درختان نخل روش ویژهای داشتند؛ به این ترتیب که گودالهای بزرگی در زمین میکندند و نخل را در آن گودالها میکاشتند تا موقع بارندگی از آب باران پر شوند و نخلها سیراب شوند (ابنبلخی، 1374: 338 و339). علاوه بر این، در قرن سوم قمری از زراعت و نخل خرمای جزایر خارک، لاوان، ابرون و کیش یاد شده است (ابنخردادبه، 1371: 46). افزون بر این، جزیرۀ قشم (ابرکاوان) نیز از مراکز استقرار مردم در خلیجفارس و محل کاشت درخت نخل بود. در برخی از منابع یونانی از قشم با نام «اوآراکتا» یاد شده که در آن درختان انگور و نخلستان و غلۀ فراوان وجود داشته است (خسروزاده، 1392: 83). فارس در بسیاری از مناطق گرمسیری خود، چشمههای آب داشت و مردم با ایجاد سد و بند، به استفاده از آب برای فعالیتهای کشاورزی، ازجمله کاشت نخل، اقدام میکردند. یکی از این مکانها در کوههای منطقۀ گلهدار و اسیر فارس (شهرستان مُهر) و در نزدیکی شهر تاریخی کُران بود. نام این محوطه کوه «بُندو» است. وجود آب فراوان در این نقطه، از دورۀ پیش از اسلام، سکونت انسان و پیدایش نخلستان را به دنبال داشته است (بررسی میدانی). در نزدیکی بُندو مکان دیگری به نام «تنگ تَوَکَّلی» نیز آب و نخل فراوانی دارد. «چَکچَک» مکان دیگری در منطقۀ یادشده است که آب دارد و از دوران قدیم، محل پرورش نخل و برداشت خرما بود. در امتداد بُندو و توکلی تنگهای دیگری همچون کارون، زیغان، شول و مُهر قرار دارد که منابع آب و نخل فراوانی دارند؛ بهعلاوه، در دامنۀ کوههای شرقی منطقۀ گلهدار و اسیر فارس مکانی به نام موخدان (موخدو) وجود دارد که نخلستان مشهور منطقه است و به علت وجود چشمۀ آب، در گذشته محل کاشت نخل بوده است (بررسی میدانی). این نخلستان تا دو بخش مرکزی و وراوی شهرستان مُهر امتداد دارد. امتداد کوههای شهرستان مُهر در شهرستان لامِرد فارس قرار دارد. تنگهای این شهرستان نیز با بهرهگیری از آب، محل پرورش نخل بود. وجود چشمههای آب پیرامون روستای رُکنآباد لامرد، ساخت سد در دورۀ ساسانیان را به دنبال داشته است (عسکری چاوردی، 1390: 42). ساکنان این روستا با بهرهگیری از آب چشمه و سد یادشده، درختان نخل فراوانی پرورش دادهاند. به گفتۀ فارسنامۀ ناصری، رکنآباد در قدیم نخلستان فراوانی داشته است (حسینی فسایی، 1382: 2/1518). بندر سیراف از مکانهای مشهور کورۀ اردشیر بود که در محیط کموسعت آن کاشت انبوه درختان نخل ممکن نبود؛ اما پیرامون آن دو نقطه با نامهای بُنُو (بناُو/بناب) و تنگ کوخری منابع آب و نخل داشتند (بررسی میدانی). به علت وسعت کم نقاط یادشده، خرمای تولیدی جوابگوی نیازهای بندر سیراف نبود. «جم» از مکانهای نزدیک به سیراف و از منابر آن به شمار میرفت (اصطخری، 2004: 70). این نقطه از نظر جغرافیایی در مکان مرتفعی قرار داشت و در مقایسه با نقاط همجوار، ازجمله سواحل، هوای آن مطلوبتر بود و آبهای جاری و چشمههای فراوان داشت (حسینی فسایی، 1382: 2/1460). یکی از این منابع آب در مجاورت اثری طبیعی تاریخی به نام کوه «پَدری» یا «پوز پدری» قرار دارد که از آب آن برای کاشت و پرورش نخل استفاده میشود. در نزدیکی اثر یادشده، روستای پدری وجود دارد که نخلستان آن نیز به «باغ پدری» مشهور است (عرفان، 1374: 73). جم از نقاط مشهور پرورش نخل بود و بهویژه نخل خُصِّی یا خاصۀ آن همواره شهرت داشت. امروزه نیز در سطح شهر جم و پیرامون آن هزاران اصله درخت نخل در باغهای «نرگسی»، «چَمرو»، «حاجمظفر»، «مَکّو» و... وجود دارد (بررسی میدانی). در نقاط گرمسیری فارس مردم با پرورش درخت نخل آن را به عنصری اساسی در تعامل خود با محیط طبیعی تبدیل کردند. پیامد این کار پیدایش شمار بسیاری باغ و بوستان (بوسان/بوسون) بود که با نخل پیوندی مستقیم و ناگسستنی داشتند؛ زیرا ایجاد چنین مکانهایی در این منطقه به طور عمده به معنی کاشت و پرورش نخل بود. در برخی از نقاط گرمسیری فارس، کاشت درختان دیگری نیز معمول بود؛ اما کاشت نخل اولویت داشت و بیش از هر درخت دیگری به آن توجه میشد. درواقع، ایجاد نخلستان واکنشی است که مردم فارس به محیط پیرامون خود نشان دادهاند تا اینگونه هم غذای خود را به دست آورند و هم در زمینۀ اقتصادی فعالیت کنند. این فعالیت مانند دیگر فعالیتهای انسانی، در طول تاریخ پیدایش مفهومی به نام «چشمانداز» را به دنبال داشته است. پیدایش نخلستانها در حکم چشماندازهایی انسانی، درواقع انعکاس کنشها و اندیشههای مردمی است که در مکانی زندگی میکردند و با استفاده از پدیدههای جغرافیایی حاکم بر محل سکونت خود، به پرورش درختی متناسب با موقعیت محیطی اقدام میکردند. درواقع، چشماندازها منعکسکنندۀ کنشها و اندیشههای جوامعیاند که آنها را پدید آوردهاند (بیکر، 1392: 185). امروزه چشماندازها در مطالعههای مورخان وارد شدهاند و پژوهشکننده به آنها همانند مخزن مدارک تاریخی و زمینۀ رویدادهای تاریخی توجه میکند. چشماندازهای امروزی در حکم بقایا و آثار بهجامانده از دوران پیشین، به سنتی در تاریخ تبدیل شدهاند و این امکان وجود دارد که همانند شاهدی بر تاریخ، در کانون پژوهش قرار گیرند (بیکر، 1392: 186و187). بنابراین وجود نخلستانهایی همچون «خَرَکِستان اَهرَم»، «نرگسی دلوار»، «تنگک بوشهر» و «باغ کابینو (دَیِّر)» شواهدی از وجود سنتهای نخلداری در نقاط کرانهای فارس است که منابع قرون نخستین اسلامی دربارۀ آنها سکوت اختیار کردهاند (عرفان، 1374: 73). به وجود آمدن اعلام جغرافیایی همچون صحرای باغِ لار، موخدان در منطقۀ گلهدار و اسیر، موغستان در هرمزگان و روستاهایی به نام موغدان (مُغدان) همه از کاشت و پرورش نخل و تأثیر این درخت در پیدایش این اعلام حکایت میکنند. وجهتسمیۀ خشت، از بلوکات فارس را در راستای تولید خرمای آن دانستهاند (حسینی فسایی، 1382: 2/1296). قلعۀ باغ از آثار تاریخی شهر انارستان (منطقۀ جم و ریز) نیز با توجه به وجود باغ نخل در اطراف آن به این نام موسوم شده است. در معجمالبلدان نام جزیرۀ امروزی خارک «خارَک» ثبت شده است که باید آن را برگرفته از خارَک، یعنی محصول نخل پیش از خرماشدن، دانست (آلاحمد، 1339: 33و34).
ج. الگوهای زیستی معیشت وابسته به نخل . نخل و معماری نخل درختی است که مردم گرمسیری فارس در طول تاریخ از همۀ اجزای آن استفاده کردهاند. ابنوحشیه با اشاره به منافع فراوان نخل و پاکی و حلاوت خرمای آن میگوید: «و همانا جمیع اجزای آن از پایین تا بالا برای انسان سودمند است» (ابنوحشیه، بیتا: 2/1340). در منظومۀ درخت آسوریگ که از دورۀ اشکانی بازمانده است، به استفادههای متعدد از نخل در آن روزگار آشنا میشویم و باید آن را شاهدی بر پیشینۀ طولانی ساخت وسایل گوناگون از اجزای نخل توسط مردم دانست (درخت آسوریگ، 1386: 45تا53). نویسندۀ عجائبالمخلوقات از کاربرد تنۀ نخل در معماری، سقف خانه، یاد کرده است (قزوینی، 2006: 239). در گرمسیر فارس از تنۀ نخل و شاخههای آن برای گرفتن سقف خانهها استفاده میکردند. از ویژگیهای مهم تنۀ نخل آن است که باوجود گذشت سالیان طولانی، حشرههایی همچون موریانه نمیتوانند بدنۀ آن را بخورند یا سوراخ کنند؛ بهعلاوه، تنۀ نخل تا سالیان طولانی نمیپوسد؛ از این رو برای استفاده در معماری خانههای مناطق گرمسیری فارس مناسب بود. فارسنامۀ ناصری در اشاره به گرمسیرات فارس، از کاربرد آن در سقف خانههای قصبۀ اسیر و خشت و تارم یاد کرده است (حسینی فسایی، 1382: 2/1254و1296و1351). به جز آنچه فسایی یاد کرده است، در بسیاری از روستاهای گرمسیری فارس نیز تا چند دهۀ پیش استفاده از تنۀ نخل برای سقف خانهها رایج بود. افزون بر این، استفاده از شاخه و برگ نخل برای ساخت خانه نیز در نقاط فراوانی معمول بود و بسیاری از مردم در خانههایی زندگی میکردند که دیوار و سقف آن از برگ نخل ساخته شده بود (آلداوود، 1378: 69)؛ همچنین ساخت کَپر نیز به طور عمده با استفاده از برگ درخت نخل صورت میگرفت. .برگ نخل (پِش/پیش) برگ (پِش/پیش) یکی از اجزای درخت نخل است که استفاد میشود. پیش (piš) واژهای پهلوی است (فرهوشی، 1381: 448). در منابع به ساخت وسایل مختلف از برگ نخل، اشارههای پراکندهای وجود دارد. یکی از این وسایل جارو بود که امروزه نیز ساخت آن رایج است. در منظومۀ درخت آسوریگ ازجمله ویژگیهایی که نخل برای خود برمیشمارد آن است که از برگ آن جارو درست میکنند و با آن خانه را نظافت میکنند (درخت آسوریگ، 1386: 45). بادبزن نیز وسیلۀ پرکاربرد دیگری است که از برگ نخل ساخته میشد (بیرونی، 1383: 750). در فردوس المرشدیه حکایت مردی به نام کوج آمده است که به دست شیخابواسحاق کازرونی از شرب خمر توبه کرد و پس از آن، «بادبیزن و جاروبساز کردی و میفروختی و قوت خود از آن حاصل کردی» (محمودبنعثمان، 1358: 148). تنوع ساخت وسایل و ظروف مختلف از برگ نخل نشاندهندۀ گستردگی استفاده از آن و نقش مهم آن در زندگی مردم سرزمینهای گرمسیری فارس است. این امر خلاقیت این مردم را در بهرهگیری از پدیدهای طبیعی همچون درخت نخل و ساخت وسایل متنوع و پرکاربرد از برگ آن، برای استفاده در زندگی، نشان میدهد؛ همچنین بازتابدهندۀ تعامل آنها با پدیدههای طبیعی اطراف خود است. برخی از این وسایل به طور مستقیم با نخلداری و برداشت خرما ارتباط داشت. «پِروَنگ»، کمربند باغبانی برای بالارفتن از نخلهای بلند، تا پیش از پیدایش طنابهای پلاستیکی امروزی از برگهای نخل بافته میشد؛ همچنین «چاکون (چاکُن)» که ظرفی بود با دو دسته برای حمل خرما از باغ تا خانه و نیز حصیری که خرما را روی آن میریختند و پاک میکردند، از برگ نخل ساخته میشد. در گذشته برای نگهداری خرمای گرفتهشده از نخل، از برگهای این درخت کیسهای میبافتند و خرما را در آن نگهداری میکردند. به این کیسه «گُلَت یا گُلِتَه» میگفتند که هنوز هم در نقاطی از فارس، استفاده از این دو واژه رواج دارد. در تلقلعۀ سیفآباد کازرون گِل مهرهای فراوانی کشف شد که برخی از آنها در لایۀ آمیخته با لیف و میوۀ سالم خرما یا خرمای جوشاندهشده بودند (قاسمی و دیگران، 1396: 93و94). محتمل است لیف یادشده بقایای ظرف نگهداری خرما باشد. محدودۀ زمانی 500تا700م را قدمت این گِل مهرها احتمال دادهاند (قاسمی و دیگران، 1396: 100). «قوصره» نیز ظرف کدومانندی بود برای نگهداری خرما که از برگ نخل ساخته میشد. در منظومۀ درخت آسوریگ نیز از بافت طناب و ریسمان با برگ نخل یاد شده است (درخت آسوریگ، 1386: 47). در سورۀ مسد نیز به طناب ساختهشده از برگ نخل اشاره شده است. . اهمیت خوراکی خرما مؤلف الفلاحهالنبطیه به منافع چشمگیر نخل برای مردم اشاره کرده است و اینکه آنها از هیچ درختی به اندازۀ نخل سود نمیبرند. نخل ثمری دارد که در پاکی و شیرینی مانند آن نیست و مردم بیشتر از همۀ ثمرهها، از آن تغذیه میکنند (ابنوحشیه، بیتا: 2/1340). محصول درخت نخل حتی پیش از شیرینشدن نیز به میزان اندک استفادهکردنی است؛ اما از زمانیکه محصول سبز آن به خارک رنگی شیرین تبدیل میشود، استفادۀ فراوان از آن آغاز میشود. با تبدیل خارک به دُمباز و سپس رطب، استفاده از آن لذت بیشتری دارد. رطب یا خرمای تَر شیرۀ فراوان دارد و خوشمزگی و حلاوت آن خاص است. نویسندۀ کتاب النخل رطب را سودمندترین مواد غذایی و مفیدترین دارو دانسته است. پادشاهان ساسانی در آغاز به دست آمدن رطب، حلوا را از سفرۀ خود برمیداشتند (ابنوحشیه، بیتا:70). درنهایت، رطب به خرما تبدیل میشود که پس از برداشت و تمیزکردن، میتوان آن را به مدت طولانی نگهداری کرد و به مرور زمان به مصرف رساند. دوام طولانیمدت خرما و پرانرژیبودن و سازگاری آن با گرما از علتهای اصلی توجه به کاشت نخل و محصول خرما بود. خرما اصلیترین محصول درخت نخل است. کشف فسیل هستههای خرمای هفتهزارساله، سابقۀ استفاده از آن را نشان میدهد (محمدیفر، 1393: ذیل واژۀ خرما). در اثر پرورش درخت نخل در گرمسیر فارس، رطب و خرما از محصولات تولیدی این ایالت بودند (المقدسی، بیتا:420). واژۀ خرما نیز پهلوی است و در این زبان به شکلهای گوناگون، اما مشابه یکدیگر، به کار رفته است. نکتۀ مهم آنکه برخی از این اَشکال مانند حُرما و اُرما و آرما امروزه نیز در جنوب ایران و فارس متداول است. پنج شکل پهلوی واژۀ خرما عبارتاند از: اَرماو (armāv)، حُرماک (hormāk)، خُرماک (xormāk)، خَرماو (xarmā) و خُرماک (xurmāk) (فرهوشی، 1381: 201). خرما انواع مختلفی دارد که هریک نامی مخصوص دارند. یکی از انواع آن «قصب» است که شیرۀ اندکی دارد (ابنوحشیه، بیتا: 2/1342) و بهصورت خشک عرضه میشود. خرما در حکم تنها محصول درختی بسیاری از نقاط گرمسیری فارس و مادۀ ارزشمند خوراکی، در بسیاری از دورهها غذای اصلی مردم به شمار میرفته و همتایی نداشته است؛ از این رو به اهمیتداشتن و حیاتیبودن این محصول در این منطقه پی میبریم. در مینوی خرد چنین آمده است: «... و از میوهها خرما و انگور مهتر و بهتر گفته شده است» (مینوی خرد، 1354: 32). این محصول در پیوند مستقیم با زندگی سادۀ بسیاری از مردم بود و در برخی دورهها تنها غذای فقرا به شمار میآمد. در منظومۀ درخت آسوریگ به استفادۀ فقرا از ثمر نخل اشاره شده است (درخت آسوریگ، 1386: 53). قصب یکی از خرماهای تولیدی کورهشاپور بود و از اقصاب، جمع قصب، این منطقه یاد شده است (المقدسی، بیتا: 421و424). فردوسالمرشدیه به مصرف خرما و شیوۀ توزیع و فروش آن در کازرون قرون چهارم و پنجم قمری اشارههایی کرده است و از معدود منابعی است که در آن از مصرف خرما سخن به میان آمده است: استفادۀ شیخابواسحاق کازرونی از خرما و سپس ترک آن (محمودبنعثمان، 1358: 98)؛ اختصاص چند نخل و خرمای آن به شیخ توسط یکی از پیروان او «علیبنحسنبنعلیزید کی گفت در دیه خود، دو سه بن نخل از جهت شیخ داشتم... هر سال آنچه حاصل میشد به خدمت شیخ میآوردم و شیخ از آن خرما خوردی» (محمودبنعثمان، 1358: 98)؛ اطعام درویشان با خرما توسط شیخ با خرید از بازار کازرون (محمودبنعثمان، 1358: 170)؛ اطعام مسافران و درویشان و مِسکینان با گرده (نان) و خرما در روز عاشورا (محمودبنعثمان، 1358: 186)؛ وفور خرما و مصرف بسیار آن در رباط شیخ: «یا احمد اصحاب هر شب خرما خوردندی ...» (محمودبنعثمان، 1358: 188). این مطالب وفور خرما در کورۀ شاپور و کازرون و ارزانی و رواج بسیار آن را برای اطعام درویشان و فقرا نشان میدهد. اشارۀ فردوسالمرشدیه به گرده (نان) و خرما، بیانکنندۀ سنت غذایی رایجی در دوران گذشته است. «نان و خرما» در حکم «غذایی ساده»، بهویژه برای مردم کمدرآمد و فقیر، در طول تاریخ و تا چند دهۀ پیش در جنوب ایران رایج بوده است. در برخی از نقاط گرمسیری فارس علاوهبر خرما غله نیز تولید میشد. پرگ و تارم و جویم در کورۀ دارابجرد، جره در کورۀ شاپور و خشت و کمارج در اردشیرخوره از آن جملهاند (ابنبلخی، 1374: 311، 318، 343، 344). خرما در کنار غلات، بهویژه گندم، تا روزگار معاصر اصلیترین محصولات کشاورزی بسیاری از نقاط گرمسیری فارس بود. یکی از ویژگیهای این مناطق که در برخی منابع بازتاب یافته است، آن بود که مردم برخی از قسمتهای این نواحی در روزگاران گذشته سلاحورز و راهزن بودند. از طرفی گرمسیر فارس، بهویژه ایراهستان، از نظر داشتن قلعهها ممتاز بوده است (ابنبلخی، 1374: 379). این سرزمینها مستعد حضور افراد شورشی و نیروهای گریز از مرکز و راهزن بودند که هنگام حضور امرا و پادشاهان قدرتمند، مقهور قدرت آنها بودند؛ اما در مواقع ضعف، خودسری میکردند. با توجه به رویش نخل و تولید خرما در این مناطق باید گفت خرما در تغذیۀ این افراد و مقاومت و دوام آنها نقش مهمی داشته است. در سالهای قحطی، استفاده از آرد هستۀ خرما برای پخت نان معمول بود. این مطلب در منابع قدیمی بازتابی نداشته است؛ اما تاریخ شفاهی دورۀ معاصر و برخی آثار جدید، در اشاره به قحطیهای جنوب ایران، استفاده از مادۀ یادشده را تأیید میکنند (مدنی، 1383: 1/236). یکی دیگر از مصارف خرما، استفادۀ غواصان مروارید دریای فارس از آن بود. در مروجالذهب آمده است: «غواصان [مروارید] گوشت نخورند، فقط ماهی و خرما و غذاهای امثال آن خورند» (مسعودی، 1374: 1/146). استفاده از خرما با لبنیات یکی از سنتهای غذایی در بعضی مناطق جنوب ایران و فارس قدیم بود که تا امروز نیز رایج است. دیوان بسحاق اطعمه به سابقۀ این کار در فارس اشارههایی کرده است. این کتاب به قرون هشتم و نهم قمری مربوط است؛ اما نشاندهندۀ آن است که سنت مصرف خرما و لبنیات سابقۀ طولانی داشته است. شاعر یادشده چنین میگوید:
به جز خرما و ماست، مردم خرما را با محصولات لبنی دیگر همچون دوراک و کشک و سفیدی استفاده میکردند. رطب و خشکو نیز از غذاهای رایج در برخی از نقاط جنوب فارس است؛ همچنین خرما و ارده نیز در جنوب رایج بوده است. بسحاق اطعمه در این باره میگوید:
در کنار اهمیت غذایی، باید از اهمیت طبی خرما نیز یاد کرد. خرما را مادۀ مفیدی برای طول عمر و درمان قولنج و بواسیر و جراحت و خونریزی شکم دانستهاند (محمدیفر، 1393: ذیل واژۀ خرما). خرما از نظر اقتصادی نیز اهمیت فراوانی داشت و از اقلام عمدۀ صادرات در گرمسیر فارس و منبع درآمدی برای عدهای از مردم بود. در پرگ و تارم، از شهرهای کورۀ دارابجرد، «دخل همه از خرما و غله بود» (ابنبلخی، 1374: 311). در کازرون خرمایی به نام «جیلاندار» به دست میآمد که فقط ویژۀ همین شهر بود و به عراقی صادر میشد که خود از مراکز بزرگ تولید خرما بود (اصطخری، 2004: 92). در معجمالبلدان از این خرما با نام «جیلان» یاد شده است که برای هدیه به عراق حمل میشد (حموی، 1995: 4/429). شواتس به اشتباه این خرما را محصول کارزین فارس دانسته است (شواتس، 1382: 102). جیلاندار در حکم نام نوعی خرما، از نمونههای بسیار معدود ثبت اسامی خرمای فارس در میان منابع جغرافیایی قرون نخستین اسلامی است. سیراف، بندر پرجمعیتی بود و نخلهای اندک پیرامون آن همۀ خرمای مصرفی مردم آنجا را تأمین نمیکرد؛ بنابراین جم که در نزدیکی و بر سر راه آن واقع بود و از مکانهای مهم تولید خرما به شما میآمد، میوه و خرمای مصرفی سیراف را تأمین میکرد (اصطخری، 2004: 78). سنت معادلۀ پایاپای خرما و غله تا دورۀ معاصر بین نواحی پسکرانهای بندر سیراف، همچون جم و کُران، وجود داشت که نشاندهندۀ سابقۀ طولانیمدت آن در این نواحی است. بخشی از خرمای تولیدی در فارس به شیراز وارد میشد. در قرن چهارم قمری از هر جریب خرما و خربوزه در شیراز، 237درهم خراج میگرفتند (المقدسی، بیتا: 451). گرمسیر فارس در زمینۀ تولید و صادرات خرما فعال بود؛ اما گاهی از مناطق دیگر، بهویژه بصره که خرمای آن مشهور بود، خرما به فارس وارد میشد. علت این امر شاید کاهش تولید خرما در برخی از سالها بود و آفتزدگی و قحطی و خشکسالی از عوامل اصلی کاهش تولید بودند. این خرما از بندر بصره بارگیری میشد و با کشتی به سمت فارس حمل میشد (محمودبنعثمان، 1358: 436). از بحرین نیز خرما به فارس وارد میشد. صادرات خرما و شیره از این نقطه بهواسطۀ جزیرۀ خارک صورت میگرفت؛ همچنین خواروبارِ مصرفی اهالی بحرین، بهویژه گندم فارس نیز از راه خارک به بحرین صادر میشد (البکری، 1992: 1/372؛ عانی، 1421: 120). علاوه بر این، خرما ازجمله مواد خوراکی بود که ناخداهای ایرانی که از خلیجفارس به شرق میرفتند با خود همراه داشتند. گاهی ناخداها مقداری از خرمای همراه خود را به اهالی جزایری هدیه میدادند که سر راه آنها بودند (رامهرمزی، 1348: 7). در چین و هند نخل و خرما وجود نداشت (سیرافی، 1381: 82)؛ پس در میان محصولاتی که از حوزۀ خلیجفارس به چین و هند میرفت، از خرما نیز یاد شده است (زهری، 1382: 56و79). . محصولات خوراکی خرما یکی از ویژگیهای خرما، فرآوری محصولات و مواد خوراکی دیگر از آن است. نام برخی از این محصولات در منابع ثبت شده است. در مناطق خاصی نیز نام برخی از این محصولات تاکنون تنها در سنتهای شفاهی و تجربی مردم باقیمانده است. دوشاب خرما ازجملۀ این محصولات بود که تا امروز در جنوب ایران تولید میشود. در دارابجرد و تارم و پرگ از خرما دوشاب میگرفتند و دو شهر اخیر بیشترین خرما و دوشاب منطقۀ خود را تأمین میکردند. دوشاب در ارّجان نیز تولید میشد (المقدسی، بیتا: 442و443؛ ابنبلخی، 1374: 311). در حدودالعالم آمده است: «و از این شهر دوشاب نیک خیزد» (حدودالعالم، 1362: 133). دوشاب ارّجان بر دوشاب تولیدی عراق و سایر شهرها برتری داشت و تنها دوشاب احسا و هجر بحرین از آن بهتر بود (اصطخری، 2004: 93). «دوشاب ارّجانی» ازجمله کالاهای صادراتی به سرزمینهای دیگر بود (اصطخری، 2004: 65). محصول دیگر شیرۀ خرما بود که در منابع عربی از آن با نام «دبس» یاد شده است. مقدسی به علت کیفیت عالی شیرۀ تولیدی ارجان از آن با نام «الدبسالفائق» یاد کرده است (المقدسی، بیتا: 425)؛ همچنین او به شیرۀ مرغوب فرگ با نام «الدبسالجیّد» اشاره کرده است (المقدسی، بیتا: 439). دبس (شیره) ارّجان از چنان شهرتی برخوردار بود که هنگام برشمردن محصولات مهم شهرهای مختلف از آن نیز یاد میکردند. هنگامی که در مجلس عضدالدوله میان ابوعلی هاشمی و ابودلف خزرجی گفتوگویی درگرفت، ابودلف در جواب ابوعلی محصولات سرزمینهای مختلف را شمرد و از شیرۀ (دبس) ارجان نیز یاد کرد. این امر موجب خوشحالی امیر بویهی شد و به ابودلف مال و خلعت داد (ابنوردی، 1428: 380). سرکۀ خرما محصول دیگری بود که در میان منابع سدههای نخستین اسلامی، کتاب الفلاحهالنبطیه از آن یاد کرده است و در منابع جغرافیایی از آن نشانی دیده نمیشود (ابنوحشیه، بیتا: 2/1411). شراب محصول دیگری بود که از خرما گرفته میشد. تاحدودی تمام منابع جغرافیایی اسلامی دربارۀ تولید شراب از انگور و خرما و صدور آن از فارس و سایر سرزمینهای اسلام سکوت کردهاند. در سرزمینهای خرماخیز، تولید شراب از خرما سابقه داشته است؛ چنانکه مردم بابل از خرما، غذا و شراب و عسل تولید میکردند (هردوت، 1382: 1/269). کمبوجیۀ هخامنشی هنگامیکه سفرای خود را به حبشه فرستاد، هدایایی همراه آنها کرد که شراب خرما ازجمله این هدایا بود. پادشاه حبشه با رد پیشنهاد دوستی و اتحاد کمبوجیه، از میان هدایای ارسالی شراب خرما را پسندید. او استفاده از این شراب قوی را باعث ترمیم قوای مردم پارس دانست که از این نظر بر حبشیان برتری داشتند (هردوت، 1382: 3/127و128). در سورۀ نحل نیز به تولید شراب از خرما و انگور اشاره شده است: «و از میوۀ درختان خرما و انگور بادۀ مستیبخش و خوراکی نیکو برای خود میگیرید. قطعاً در اینها برای مردمی که تعقل میکنند، نشانهای است» (نحل، 67). دربارۀ صادرات شراب، چند منبع به حمل شراب از حوزۀ خلیجفارس به سرندیب اشارۀ مختصری کردهاند. ابنخردادبه میگوید: «برای پادشاه سرندیب شراب از عراق حمل میکنند و او مینوشد» (ابنخردادبه، 1371: 50)؛ همچنین در قرن سوم قمری، اعلاقالنفیسه از حمل شراب از بلاد عرب به جزیرۀ سرندیب سخن میگوید و اینکه شراب را بهویژه به پادشاه آنجا میفروختند و او از این شراب مینوشید (ابنرسته، 1892: 132). بیگمان در اینجا منظور از بلاد عرب سرزمینهای اسلامی و ازجمله ایران و فارس است. نزههالمشتاق نیز از حمل شراب از عراق و بلاد فارس (ایران) به جزیرۀ یادشده سخن گفته است (الإدریسی، 1409: 1/74). خمرههای اژدریشکل ازجمله کشفیات مهم باستانشناسی در سواحل شمالی و جنوبی خلیجفارس است. از اواخر دورۀ اشکانی تا پایان دورۀ ساسانی و دو سدۀ نخست اسلامی، در تجارت دریایی خلیجفارس از این خمرهها برای حمل روغن زیتون و شراب و ماهی نمکسود استفاده میشد؛ همچنین گاه این خمرهها برای حمل غلات از بنادر ایرانی به سواحل جنوبی خلیجفارس، هند، شرق آسیا و شرق آفریقا به کار میرفت (توفیقیان، 1399: 45). این سفال که منشأ ایرانی یا بینالنهرینی داشته، در شرق آفریقا و شبهقارۀ هند نیز کشف شده است (توفیقیان، 1399: 47). این موضوع با توجه به گفتههای جغرافیدانان ذکرشده مبنیبر حمل شراب از حوزۀ خلیجفارس به شبهقارۀ هند اثبات میشود. در یکی از آخرین کشفیات دریایی در ساحل بندر بوشهر نیز تعدادی خمرۀ اژدری شکل از اواخر دورۀ ساسانی و شاید اوایل دورۀ اسلامی کشف شده است (توفیقیان، 1399: 50). به جز محصولات یادشده که از خرما به دست میآمد، از «تاره یا تارونه» نخل که غلافی است و شکوفههای این درخت در آن جای دارد، عرقی گرفته میشد که در منابع قرون نخستین اسلامی به «طلع» معروف بود. این منابع مکان تولید عرق طلع را شهر جور دانستهاند (اصطخری، 2004: 92). به نظر میرسد مادۀ اصلی برای عرق طلع از مکانهای گرمسیری مانند قیر و کارزین و نواحی دیگر به این شهر وارد میشده است؛ زیرا اقلیم شهر جور برای پرورش نخل مناسب نبوده است. در اینجا باید از مغز درخت نخل یا «خَف» یاد کرد که مادۀ خوراکی سفیدرنگی است که در سر نخل وجود دارد و در زبان عربی به آن جمار میگویند. این ماده بهمنزلۀ مغز در سر انسان است و اگر به آن آسیب رسد، نخل میمیرد (ابنوحشیه، بیتا: 7:). امروزه از این ماده با نام «پنیر نخل» نیز یاد میشود. از روزگاران دور، خرما برای تهیۀ انواع غذاها و شیرینیها نیز به کار میرفته است. در منابع، اسامی برخی از غذاها آمده که در آن خرما نیز استفاده میشده است. یکی از آنها شیربرنج بوده که بسحاق اطعمه استفاده از خرما را در پخت آن در شیراز ثبت کرده است:
امروزه انواع غذاها و شیرینیها و حلواها وجود دارد که در ردیف فرهنگ سنتی غذا قرار میگیرد؛ اما نام و شیوۀ تهیۀ آنها بهندرت در منبعی ثبت شده است. ازجمله این غذاها باید به این نمونهها اشاره کرد: رنگینه (رنگینک)، خرما گرمو (خرما بُنتو یا حلوای خرما)، خرما دوشابی و چنگال. بسحاق اطعمه در دیوان خود در «شرححال خرما»، به حلوا و چنگال اشاره کرده است (حلاج شیرازی، 1302: 27). نتیجه نزد مردم سرزمینهای گرمسیری فارس، نخل همواره جایگاه ارزشمندی داشت. پایداری نخل در برابر خشکی و سازگاری آن با آبوهوای گرم و میزان ثمردهی فراوان، از ویژگیهای مهم طبیعی این درخت است. مردم خطۀ یادشده نیز با توجه به این ویژگیها از دورۀ پیش از اسلام به اهمیت نخل پی برده بودند. آنها با کاشت نخل، به ایجاد نخلستان اقدام کردند و در دورۀ اسلامی نیز این کار را ادامه دادند. در پرتو ارتباط با نخل و نخلستان، بسیاری از سکونتگاههای انسانی در گرمسیر فارس را ساکنان این مناطق موخدان و موغدان و موغستان میخواندند. با توجه به اینکه مردم از همۀ اجزای نخل استفاده میکردند، درخت یادشده بیش از هر درخت دیگری در شکلگیری الگوهای زیستی مردم گرمسیر فارس نقش ایفا کرد؛ به گونهای که معیشت و اقتصاد و فرهنگ مردم فارس در این نقاط، با این درخت پیوستگی عمیقی داشت که اشارههای منابع و سنتهای باقیماندۀ محلی و شواهد معماری و باستانشناسی آن را تأیید میکند. کاربرد تنۀ نخل در سقف خانهها و ساخت خانههای کپری با شاخ و برگ آن، بهرهگیری از درخت یادشده را در تأمین یکی از نیازهای نخستین انسانی، یعنی مسکن، در فارس نشان میدهد؛ همچنین برگ نخل در پیدایش صنایع دستی و لوازم ضروری زندگی مردم این خطه تأثیری اساسی داشته و برخی از وسایل ساختهشده از آن به طور مستقیم در کارهای نخلداری استفاده میشده است. ثمرۀ نخل، یعنی خرما، به علت انرژی فراوان و دوام طولانی، در گرمسیر فارس اهمیت ویژهای داشت. سرزمینی که خشکسالی همواره آنجا را تهدید میکرد. با توجه به جایگاه نخل و خرما در آموزههای دینی و پیوند آن با برخی آداب مرتبط با مذهب، این اهمیت دوچندان میشد. قابلیتهای گوناگون نخل و خرما، در رونق کسبوکار تأثیر فراوانی داشت و موجب برپایی مشاغل مختلف، همچون باغبانی و شیرهگیری و دوشابسازی، میشد. مازاد محصولات یادشده به نقاط دیگر و حتی سرزمینهای دوردست صادر میشد. پیدایش شمار فراوان واژهها و اصطلاحهای مرتبط با این درخت، یکی از تأثیرات مهم وجود نخل در زندگی مردم گرمسیر فارس بود. موضوعی که نشان میدهد نخل بیش از هر درخت دیگری در افزایش غنای واژههای ادبیات و فرهنگ این خطه تأثیر داشته است. اهمیت نخل باعث شد ادبیات و سنتهای شفاهی این مردم به تنهایی شمار بسیاری از این واژهها را در طول تاریخ حفظ کنند. بنابراین باید گفت نخل اصلیترین درخت گرمسیری فارس و خرما نیز مهمترین محصول درختی این منطقه بود. | |||||
مراجع | |||||
1- ابنبلخی، (1374)، فارسنامه، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، شیراز: بنیاد فارسشناسی.
ب. مقاله
| |||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,992 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 420 |