تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,650 |
تعداد مقالات | 13,398 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,197,766 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,072,736 |
A study of the Jacobson communication model in receiving Qur'anic concepts with emphasis on reception of irony: A case study of SURA Zumar | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Linguistic Research in the Holy Quran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 10، شماره 2، دی 2021، صفحه 1-20 اصل مقاله (2.01 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: Research Article | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/nrgs.2021.124523.1567 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Ali Andalib1؛ Sayyed Heidar Far Shirazi* 2؛ Mohammad Javad Pourabed3؛ Naser Zare3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Ph.D Stusent, Department of Arabic language and literature, Persian Gulf University, Bushehr, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Assosiate Professor, department of Arabic language and literature, Persian Gulf University, Bushehr, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3Assistant Professor, department of Arabic language and literature, Persian Gulf University, Bushehr, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Studying communication functions in the chapters of the Qur'an could be a good way to achieve the esoteric meanings of this eternal miracle. The more researchers try to study the structure of Qur’anic verses, the more they understand its basic concepts and main purposes. One of the tools for studying the Qur’anic discourse is to find communication functions based on Jacobson's theory. The present study intends to study this chapter from different angles by adapting Jacobson's theory of communication theory and combining it with the ironic technique. Using a descriptive-analytical method, in this study, an attempt is made to explore the communication structure of the sura with the addressee or the recipient to find what communication method could be more effective and what kinds of meanings are emphasized by it. What is certain is that the main orientation in the communication model of the verses of this sura is more towards the subject of worshiping God. However, the persuasive role of the verses in Sura Zumr cannot be ignored because the sender of the message (God) has provided the dimensions of the referential and persuasive role by using literary, metalanguage, and empathy tools. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Irony؛ Jacobson's Communication Model؛ Quranic concept؛ Receipt Theory | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- طرح مساله دریافت مفاهیم درونی معارف قرآنی و تفسیر دقیق آیات، مستلزم بهرهگیری از همۀ جوانب زبانی و بافت موجود در ساختار آنهاست. آیرونی، یکی از شگردهای بیان مفاهیم قرآن و دریافت آنها، با استفاده از ساختار زبان و روشهای مختلف تفسیر، بسیاری از مفاهیم پیچیدۀ قرآن را برای خواننده مشخص میسازد. در این بین، توجه به کیفیت و کمیت طرح مفاهیم و نوع بیان موجود، راهحل مناسبی برای درک لایههای مفهومی قرآن است. این پژوهش درصدد است تا در واکاوی مفاهیم سورۀ زمر با بهرهگیری از نظریۀ مدل ارتباطی یاکوبسون، شبکههای مفهومی و برخی از نمادهای آیرونیک بهکاررفته در آیات این سوره را استخراج کند و ضمن معرفی نقشهای ارتباطی موجود، مفهوم اساسی و بنیادین موجود در ساختار معنایی را بیابد و به فهم و ادراک بیشتر آنها کمک کند. باید دانست مفاهیم جزئی بهکاررفته در این سوره، به خوشههای مفهومی مرتبط و درنهایت به مفهوم کلی سوره، یعنی مفهوم عبادت، ارتباط خواهند داشت. با علم به وجود ظهر و بطن در آیات قرآن کریم، این سؤال پیوسته مطرح است که برای دستیابی به مقصود الهی که در ژرفای آیات نهفته است، چه باید کرد. در این جستار پژوهشگران با استفاده از دو تکنیک مدل ارتباطی و آیرونی این فرضیه را مطرح میکنند که اساساً دریافت مفاهیم قرآنی جز با فهم کاربستهای ارتباطی آنها میسّر نخواهد شد و برای درک کاربرد و منظور آیات میباید جنبههای ارتباطی آن را بهدرستی شناخت و هر یک از کارکردهای ارتباطی پیامهای قرآنی را بهصورت ویژهای واکاوی کرد. همچنین، این فرضیه مطرح است که بیشترین کارکرد ارتباطی به نقش ترغیبی یا همان کارکردی معطوف است که متوجه مخاطب مفاهیم قرآنی است؛ زیرا مخاطب اصلی آیات قرآن، همان بشری است که باید به فهم و تفسیر این مفاهیم بپردازد. این جستار به این مسئله اینگونه پاسخ خواهد داد که با توجه به اینکه ارتباط کلامی در قرآن معطوف به ارتباط میان خالق و مخلوق یا سایر کانالهای ارتباطی ازجمله ارتباط خالق به مخلوق یا مخلوق به واسط به خالق یا سایر روشهای ارتباطی است، دستیابی به مفاهیم متعدد آیات، با فهم نقش هر یک از عوامل اصلی ارتباط در بیان پیامهای قرآنی امکانپذیر خواهد شد و میتوان به مفاهیم اساسی نهفته در لایههای ادبی آیات دست یافت و درک بهتری از آنها به دست آورد. همچنین، دانسته میشود همۀ نقشهای کلامی در کنار هم، مفاهیم ژرف آیات قرآن را جلوهگر خواهند بود و در این میان، نقش عاطفی و ترغیبی آیات، بیشترین تأثیر را در بیان مفاهیم قرآنی خواهند داشت. پیشینۀ پژوهش مقالات و پایاننامههای فراوانی در رابطه با مدلهای ارتباطی و بررسی مفاهیم سورۀ زمر نگاشته شدهاند؛ به چند اثر که موضوع مدل ارتباطی یاکوبسون و مفهومشناسی سورۀ زمر را بررسی کردهاند، اشاره میشود. فاطمه صالحی و احمد ذاکری در مقالۀ «بررسی مشابهتهای علم معانی و نظریۀ ارتباط یاکوبسون با تکیه بر آیات قرآن کریم» به بررسی نقش ادبی پیام در قالب فنون بلاغی پرداختهاند. این مقاله در شمارۀ اول دو فصلنامۀ پژوهشهای زبانشناختی قرآن (1394) به چاپ رسیده است. مقالۀ «تحلیل زبانشناختی واژههای حمد و شکر در آیات قرآن کریم بر پایۀ الگوی ارتباطی یاکوبسون و ردهبندی کولماس» نوشتۀ روحالله یعقوبی و عالیۀ کرد زعفرانلو که در شمارۀ ششم فصلنامۀ پژوهشهای ادبی قرآن (1397) به چاپ رسیده است. در این مقاله، فراوانی این مفاهیم با توجه به رویکرد ارتباطی یاکوبسون بررسی شده است. رحیم احمدی نرگسه و همکاران به بررسی نقشهای ترغیبی در قرآن کریم پرداخته و اشکال مختلف کارگفتهای ترغیبی را در مقالۀ «کارگفتهای ترغیبی در قرآن کریم» بیان کردهاند. این مقاله در فصلنامۀ پژوهشهای ادبی - قرآنی (1397 شماره 6) به چاپ رسیده است. این جستار بر آن است که پژوهش حاضر با تلفیق دو موضوع آیرونی و مدل ارتباطی یاکوبسون میتواند یکی از روزآمدترین مقالات موجود در حوزۀ زبانشناختی قرآن کریم باشد؛ گرچه دایرۀ مفهومی قرآن کریم به حدّی گسترده است که امکانات زبانی و نظریات مختلف، پیوسته در تلاش برای رمزگشایی از عمق معانی آناند.
یاکوبسون برای بررسی ساختار کلام، یک مدل ارتباطی بر مبنای نقشهای متفاوت ارائه کرده است. این مدل دارای شش عنصر (فرستنده، گیرنده، پیام، کانال ارتباط، رمزگان و سیاق) است که هر یک نقشی را به عهده دارند. در این مدل ارتباطی، فرستنده، کارکردی عاطفی دارد که با آن میتواند احساسات خود را بروز دهد. کارکرد عاطفی را میتوان همان اغراض کلام یا معانی ثانویهای دانست که بازخوردی از ساختار عبارات است؛ گرچه گاهی اوقات این اغراض یا معانی، انتقالدهندۀ احساسات واقعی گوینده نیستند و به عبارتی در این بازه، درگیر رخداد آیرونیک[2] پیام خواهیم بود؛ بنابراین، «کارکرد عاطفی، زبان حال گوینده است، خواه گوینده آن احساس را داشته باشد یا وانمود کند» (آقابابایی و صفوی، 1395ش، ص14). کارکرد ترغیبی مرتبط با نقش گیرنده است؛ گرچه «گاهی دیگران مقصود ما را متوجه نخواهند شد و در برترین حالات به ظاهر آن را میپذیرند» (ناصف، 1995م، ص241)؛ بنابراین، یکی از مشکلات اساسی ارتباط در بعد ترغیبی دریافت آیرونی، به این مسئله بر میگردد که ممکن است مخاطب در قبول یک اثر با ایجادکنندۀ آن همسویی نداشته باشد؛ اما این بدین معنا نیست که سایر گیرندگان پیام نیز نمیتوانند درک درستی از آن داشته باشند. باید بدین نکته اشاره کرد که هرکس به میزان توانایی ادراک و استعداد فهمش برداشتهایی از قرآن دارد؛ بهشرط آنکه از دایرۀ مفهومی اصلی، خارج و به ایجاد تناقض و سوءبرداشت منجر نشود. این کارکرد به جنبههای انشایی کلام و آنچه بتواند جهتگیری پیام را به سمت گیرنده نشان دهد، مرتبط است؛ زیرا باعث خواهد شد گیرنده برای پاسخ به پیام ترغیب شود. در این کارکرد، آیرونی بهعنوان یک پیام، واکنش گیرنده را بر میانگیزد؛ زیرا اموری که برای ترغیب مخاطب بیان میشوند، گاهی دارای ساختی آیرونیک بودهاند که مخاطب چه بهصورت کلامی و چه بهصورت مفهومی یا حرکتی به آن واکنش نشان خواهد دارد. رمزگان یا کدها نمادهاییاند که حس مشترک میان گوینده و گیرنده را بر میانگیزند. به عبارت دیگر، اگر میان گوینده و گیرنده، کلمات یا عباراتی بهصورت مشترک به کار روند یا مفهومی مشترک در فرهنگ دو طرف داشته باشند، مدل ارتباطی یاکوبسون به آن توجه دارد. در مفاهیم قرآنی اصطلاح «یوم الساعه» رمزگانی است که میان گوینده و گیرنده مشترک است و توجه به این رمزگان، نقش فرازبانی ارتباط را بیان میکند. اینکه سخن گوینده دربارۀ چه چیزی است یا قرار است در چه موضوعی مطرح شود و به گوینده برسد، مطلبی است که کارکرد ارجاعی به آن میپردازد. از دیدگاه برخی از نویسندگان، کارکرد ارجاعی صرفاً به بررسی جملات خبری میپردازد؛ زیرا به دنبال یافتن درستی یا نادرستی کلام است؛ اما براساس نظریۀ افعال گفتاری[3] این کارکرد در عبارات انشایی نیز یافت میشود. در کارکرد ادبی، به کاربرد زبان یا ساختاری که نویسنده به کار میبرد تا نقش ترغیبی و ارجاعی گیرنده را برانگیزد، توجه میشود. اهمیت ساختار کلام بهگونهای است که اگر «خواننده، آن را نداند، افکار موجود در آن را بهصورت ناقص دریافت خواهد کرد» (تشیتشرین، 1964: 21)، به عبارت دیگر، کارکرد هنری به نقش تصویری زبان و کلام میپردازد که صورتگرایان[4] به آن اشاره دارند. برای فهم بهتر عبارات قرآنی و برقراری ارتباط مناسبتر بایسته است تا گیرنده، ساختارهای زبانی قرآن را به نحو شایسته بفهمد تا به مقاصد و معانی قرآن دست یابد. بدیهی است شناخت معانی قرآن و فهم کلمات آن به دست نخواهد آمد؛ مگر پس از اینکه ساختارهای کلامی قرآن را که دربردارندۀ مفاهیم و اغراض است، بهخوبی شناخته باشیم (ر.ک: انیس، 1984م، ص184). کارکرد همدلی روابطی را بهبود میبخشد تا گوینده بتواند به آن وسیله، مقصود خود را به نحو بهتری به گیرنده برساند و آن چنان که از آن مشخص است، گوینده در تلاش است تا با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. آنچه به نام وارونهنویسی یا وارونهگویی (آیرونی)[5] گفته میشود، رویکردی است برای برقراری نوعی ارتباط با گیرنده، خواه از منظر تمسخر و استهزا باشد یا برای جلب حواس بیشتر گیرنده؛ بنابراین، اگر آیرونی نتواند گیرنده را به شنونده مرتبط کند، به تأکید این نقش در مدل ارتباطی موجود کمرنگ و کماثر خواهد بود.
آیرونی بهعنوان یک راهبرد زبانی، کاربردها وانواع گوناگونی دارد که گوینده یا گیرندۀ یک محتوای کلامی به کار میبرد. گرچه از زمان افلاطون تا دوران کنونی تعاریف متعدد و متفاوتی دربارۀ آیرونی ارائه شده است، درحقیقت آیرونی، نماد وارونهگویی مفهوم یک سخن یا به بیان میویک «آیرونی؛ یعنی گفتن چیزی برای رساندن معنی مخالفش» (میویک، 1389ش، ص17) تا بدین وسیله بتوان گیرنده را به کندوکاو مفهوم درونی پیام واداشت. اینکه بتوان همۀ اقسام آیرونی را در یک مقوله آورد، چندان امکانپذیر به نظر نمیرسد؛ زیرا گستردگی مفهوم آیرونی به حدی زیاد است که تا کنون تعریف کامل و جامعی از آن ارائه نشده است. به بیان دیگر، آیرونی فراوانی مفاهیم مختلفی است که اندیشمندان در طول سالها به دست آوردهاند (ر.ک: عندلیب و فرع شیرازی، 1398ش، صراع المفارقة بین السخریة والمناقضة). با این وصف، به برخی از انواع مختلف آیرونی پرداخته میشود.
تقریباً تمام افرادی که توانمندیهای زبانی داشته باشند، میتوانند آیرونی گفتاری را بهکار گیرند؛ زیرا آیرونی گفتاری یا آیرونی کلامی به معنای وارونهنمایی مفهوم یک ساختار زبانی است. در این گونه آیرونی، گوینده معنایی را اراده میکند که به راحتی از ظاهر سخن استنتاج نمیشود. به عبارت دیگر، گیرنده چنین مفهومی را از ظاهر کلمات دریافت نمیکند (ر.ک: میویک، 1389ش، ص84-85). بسیاری از فنون بلاغی ازجمله استعاره، کنایه، تعریض، مجاز و برخی دیگر از معانی ثانویۀ علم معانی از جملۀ آیرونی گفتاری دانست.
آیرونی موقعیت انعکاسدهندۀ تضاد میان توقعات و خواستههای فردی با حوادثی است که پیرامون او اتفاق میافتد. به بیان دیگر، آیرونی موقعیت «زمانی به کار میرود که تضادی بین موقعیتهای واقعی و آنچه که متناسب است یا بین وضعیتی که اتفاق افتاده و وضعیتی که انتظار میرود، رخ میدهد» (آقازینالی و آقا حسینی، 1387ش، ص114).
آیرونی مفهومی یا آن گونه آیرونی که به دریافت گیرنده ارتباط دارد، به واقع، پیوند میان آیرونی و نظریۀ دریافت است که در آن گیرنده توانمندیهای زبانی خود را به کار میگیرد و به کمک بافت موجود و ساختارهای مختلف کلام، به مفهومی تازه از متن پی میبرد. آیرونی مفهومی به گیرنده کمک میکند تا برای کشف لایههای زیرین سخن، از ساختار و ترکیب کلام، بافت موجود و سیاق آن، عوامل محیطی، اجتماعی، فرهنگی و روانی بهره جوید (ر.ک: عندلیب، 1399ش، صص 193-236).
زبان، نیازمند یک جریان پیوستۀ ارتباطی است تا وظیفۀ اساسی خود را به سرانجام برساند. این جریان ارتباطی بهناچار نیازمند نیروی دو قطب ضروری برای برقراری جریان است که اولی فرستنده یا گویندۀ پیام و شخصی است که وظیفۀ اساسی ایجاد ساختار زبانی بهعنوان هستۀ معنایی کلام را بر عهده دارد و دیگری گیرندهای است که برای دریافت معانی باید ساختار زبانی را به چالش بکشد و معانی ظاهری و باطنی آن را به دست آورد. براساس گفتههای یاکوبسون، هر سخن برای ایجاد یک ارتباط نیازمند چند عنصر مؤثر است و درعینحال، ایجاد ارتباط، تنها یکی از کاربردهای فراوان زبان است. باید دانست ایجاد ارتباط راهکاری برای انتقال پیام و فهمیدن آن توسط دیگران است. بر همین اساس، پل ریکور (2001، ص 111) معتقد است فهمیدن پیام به معنای سازگاری با قصد درونی نویسنده است. الیزابت بلک (2006، ص 17) معتقد است در فرایند تولید یک اثر سه گونه عملکرد وجود دارد که اولین آنها وضعیت ساختاری یا تولید اثر در بهترین وضعیت خود، دومین حالت کارکرد فریبکارانۀ متن یا همان معنایی است که نویسنده قصد دارد آن را برساند و سومین حالت، بازتاب متن یا همان تأثیری است که کلمات و سمبلها بر گیرنده خواهند گذاشت؛ بنابراین، میتوان کارکردهای عاطفی، ارجاعی و هنری را به حالت فریبکارانۀ متن، کارکرد فرازبانی را به حالت ساختاری متن و کارکرد ترغیبی را به حالت بازتاب متن مرتبط دانست و کارکرد همدلی را رابطهای میان ساختار و بازتاب برشمرد. به عبارتی دیگر، «میان کلام و ابلاغ آن فاصلهای وجود دارد که بهواسطۀ فهمیدن پر میشود» (فتغنشتین، 1989م، ص212) و این همان کارکرد ترغیبی / بازتابی متن است که بهوسیلۀ گیرندۀ پیام به اجرا درخواهد آمد. همچنین، فهم آیرونی نیازمند ایجاد سخن بر بستر ارتباطی مستحکمی است که بر «نوع روابط و خاستگاه سخن، خواه بهصورت نوشتار یا گفتار وابسته است» (black, 2006: 1). بیکرتون (بیکرتون، 2001م، ص60) معتقد است یک ارتباط مناسب ابتدا نیازمند هوشیاری و تصویرگری در ذهن فرستنده است تا بهواسطۀ آن بتواند پیام را منتقل کند و همچنین، این رابطۀ دوسویه نیازمند همان تصویرگری و بازخوانی مجدد زبان در ذهن گیرنده است؛ زیرا ممکن است برداشتهایی که از یک پیام به دست میآید، متفاوت باشد و این به دلیل آن است که گاهی «هدف فرستندۀ پیام برای گیرندۀ آن نامشخص است» (صلاح، 2005: 32)؛ بنابراین، اگر به مضامین قرآنی نیک بنگریم گیرندگان پیامهای آسمانی نیازمند نوعی تصویرگری و تجدید مفاهیم در ذهن خود هستند؛ زیرا اگر گیرنده در دریافت پیام ناتوان باشد، ارتباط میان آنها یا همان کارکرد همدلی ارتباط از بین خواهد رفت و فهم مفاهیم قرآنی ناقص خواهد بود. کریس کول معتقد است در ساختار یک ارتباط نباید از آیرونی بهره گرفت؛ زیرا آیرونی، گیرنده را از راه درست و دریافت صحیح دور میکند (ر.ک: کول، 2010، ص183). از دیدگاه او، آیرونی یک مأموریت فراپیام است یا یک پیام مخفی است که در پشت کارکرد هنری مخفی میشود. عزمی اسلام یک رویکرد ارتباطی را به شرطی موفق میداند که رمزگان و زبان بهکاررفته میان فرستنده و گیرنده مشترک باشد و پیام، روشن و شفاف بیان شود (ر.ک: اسلام، 1405ق: 129)؛ اما بسیاری از کارکردهای مربوط به پیام، نیازمند وجود آیرونی به دو گونه آیرونی کلامی و آیرونی دریافت است؛ زیرا فهم دقیق بسیاری از مضامین پیامها در گرو دریافت آیرونیک آنهاست و اگر آیرونی دریافت نشود، نمیتوان بهدقت همۀ مضامین موجود در پیام را دریافت. همچنین، وارونهگویی و شفافنبودن که به گمان بسیاری از متخصصان قائل به یک رویکرد ارتباطی است، میتواند برانگیزانندۀ رویکرد ترغیبی در گیرنده باشد تا بداند هدف فرستنده از عدم شفافیت چیست؛ البته با این فرض که وجه قرابت آیرونی و ارتباط در این است که کسی باید باشد تا بتواند آیرونیکبودن کلام را درک کند و به مقاصد آن دست یابد؛ زیرا اگر آیرونی درک نشود، درحقیقت پیامی تبادل نشده و این موضوع فراتر از نقش مخاطب و قربانی آیرونی است. اسپربر و ویلسون (Sperber & Wilson, 2003: 298) معتقدند گوینده و شنونده براساس معلومات خارجی و شناخت محیطی و فرضیات خود میتوانند یکی از معانی ظاهری یا آیرونیک عبارت را برگزینند، بدون آنکه متوجه باشند کدام معنی را برگزیدهاند. هدف اساسی ایجاد ارتباط، تنها بیان یک عبارت نیست، بلکه بنا به گفتۀ فان دایک «هدف از بهکارگیری زبان، انجام یک اتفاق اجتماعی خاص است» (فان دایک، 2001م، ص18)؛ بنابراین، در عبارات قرآنی هدف اساسی کلمات وحی، راهگشایی و تقویت کارکرد ترغیبی در گیرندۀ پیام است. این موضوع نشان میدهد فرستندۀ پیام، این اتفاق و هدف اجتماعی را از ابتدا در نظر داشته و سخن را برای انجام آن تدوین و ترکیب کرده است؛ زیرا «نیت فرستنده، اساس یک ارتباط کلامی و عامل اصلی بهکارگیری زبان و تفسیر آن و به وجود آورندۀ معانی و مفاهیم است» (الشهیری، 2004م، ص183). بنابراین، نمیتوان قائل به تعارض آیرونی و مدل ارتباطی بود؛ زیرا آیرونی کسی را قربانی خواهد کرد تا دیگران از این موضوع مفهومی را دریافت کنند؛ بنابراین، به گمان نویسندگان آیرونی ابزاری برای ارتباط بهتر با گیرندگان پیام است یا درحقیقت آیرونی تکنیک ارتباطی پیشرفتهای در درون پیام است که به فرستنده کمک میکند تا بتواند پیام را بهگونهای شایستهتر ابلاغ کند. نمودار 1: ارتباط در قرآن
قرآن کریم، رویکردی ارتباطی دارد که در آن ساختار کلامی با کاربست شیوههای متنوع زبانی و بهرهگیری از تمام پتانسیل زبان، به بهترین وجه، مقصود را به گیرنده میرساند. بررسی مدلهای ارتباطی در قرآن کریم به شناخت انواع مختلفی از ارتباطات منجر میشود که تنها منحصر به ارتباط کلامی خالق و مخلوق نبوده است؛ بلکه میتوان با سایر ارتباطات کلامی موجود ازجمله ارتباط مخلوق به خالق، ارتباط مخلوق با مخلوق، ارتباط مخلوق بهواسطه به خالق (نمودار 1) اشاره داشت.
به دلیل تفاوتهای موجود در ساختار موقعیتی خالق و مخلوق، برای انتقال یک پیام از سوی خداوند بهسوی مخلوقات ناچار میباید بسیاری از مفاهیم قرآنی که مفهومی انتزاعی و مجرد دارند، به مفاهیم ملموس و فهمپذیر و ادراک توسط بشر تبدیل شوند؛ بنابراین، در بسیاری از کارکردهای فرازبانی و هنری قرآن کریم به فراوانی به ساختارهایی دست مییابیم که مفاهیم انتزاعی موجود در آیات قرآن را برای بشر ملموس میکنند و از این دست کارکردهای ارتباطی در راستای کارکرد ارجاعی و ترغیبی و در درجه اول کارکرد عاطفی یا ادبی بهرهبرداری میشود.
سورۀ زمر پیوستگی مفهومی زیبایی را به نمایش میگذارد. عبادت، مفهوم عام موجود در این سوره است که شبکۀ مفهومی گستردهای را تشکیل میدهد. هر یک از مفاهیم موجود در این شبکه دارای خوشۀ مفهومی دیگری است که با این ساختار پیوستگی مفاهیم موجود بیشتر آشکار میشود.
نمودار 2 : ساختار مفهومی سوره
پیوستگی و ارتباط میان لایههای مختلف مفهومی با ساختارهای کلامی متعددی به نمایش درآمده است. خداوند با بهکارگیری کارکردهای مختلف ارتباطی، گیرنده را در معرض دریافت بهتر مفاهیم قرآنی قرار میدهد. در این میان، آیرونی یکی از نمادهای پرکاربرد زبانی است که میتواند اغراض نهفتۀ کلام را برای گیرندۀ مستعد و فهیم آشکار سازد. این تکنیک توانسته است با جلوههای آیرونیک کلامی و مفهومی و حتی موقعیتی، نشانههای بارزی از قدرت ارتباط را بروز میدهد. برای دریافت معنایی درونی و ارتباط مفاهیم محوری این سوره، آیاتی انتخاب شدهاند که تکنیک آیرونی در آنها ظهور و بروز بیشتری داشته است؛ از این روی، در فرایند دریافت مفاهیم موجود در سورۀ زمر، به آن دست از آیات استناد شده است که بار مفهومی مرتبط با مفاهیم محوری موجود را بیشتر بنمایانند و علاوه بر آن، در ساختار کلامی خود آیرونیک باشند.
در این سوره، مفهوم آفرینش به مفهوم عام موجود وابستگی تام دارد؛ زیرا آفرینش بهعنوان مقدمهای برای هدف اصلی بندگی مطرح شده است. بدین سبب، وابستگی این مفهوم با مفهوم عام سوره پررنگتر و قویتر از سایر مفاهیم است. مفهوم آفرینش خوشۀ مفهومی دیگری را ایجاد کرده که دربردارندۀ مفاهیمی همچون نعمت، عذاب، هدایت، گمراهی و هستی است. ﴿لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾ (زمر: 4) این آیه مفهوم آفرینش را بهصورت آیرونیک، مطرح و به یکی از مفاهیم خوشۀ آفرینش اشاره میکند که همانا اختیار همسر و فرزندان است. کارکردهای ارتباطی موجود در این آیه حکایت از وجود آیرونی مفهوم (دریافت) دارد؛ زیرا موضوع اختیار همسر و فرزند در این آیه کاملاً نفی شده است. رمزگان شرطی بهکاررفته در آیه و کارکرد ادبی آن نشاندهندۀ نفی موضوع و عدم امکان آن است. در آیۀ بالا خداوند فرستندۀ پیام است و گیرندۀ مستقیم پیام، مشرکان، سپس سایر مخلوقات هستند. تأکیدات کلامی بهکاررفته در آیه همچون حرف شرط «لو» (ر.ک: ابنهشام، 1998م، ص256-257)، اسم فعل (سبحانه) و به کار بردن کلمه (الواحد) و استخدام فراوان (الـ) تعریف بهعنوان ابزارهای ادبی ارتباط، نشان میدهد محور اصلی پیام انکار زوجیت و نفی شرک به خداوند متعال است. بافت پیام همان سیاقی است که با مقدمۀ آیات پیشین و ذکر مفاهیم شکر و ناسپاسی، هدایت و ضلالت و درنهایت، مجازات و پاداش مطرح شده است. گیرندۀ پیام نهتنها مفهوم وحدانیت را ادراک و زوجیت و تبنّی را نفی خواهد کرد، با یقین بیشتری به مفهوم اساسی عبادت پی میبرد؛ زیرا با دریافت آیرونی موجود، در مییابد ستایش مخصوص خداوند یگانه است. خطاب خداوند ازطریق الهام وحیانی، راه ارتباطی و کارکرد همدلی آیه است و بافت کلام برای راهنمایی فردی است که در شک و گمان نسبت به زوجیت خداوند قرار گرفته است. ابزارهای فرازبانی بهکاررفته در این آیه در اشاره مستقیم خداوند بر خالقیت خود «لاَصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ» است؛ زیرا مفهوم آفرینش موجود در این آیه درنهایت به مفهوم عبادت متصل میشود؛ بنابراین، خداوند با علامتی که به بندگان اعلام میدارد، کارکرد عاطفی پیام را به بهترین صورت بروز میدهد تا درنهایت مخاطب متوجه شود خداوند او را آفریده و با تکیه بر این قدرت، شایستۀ پرستش است. گرچه نقش عاطفی آیه با وجود پیامهای مبتنی بر صیغۀ متکلم بیشتر به ذهن میرسد، ساختار آیرونیک آیه و لزوم ادراک مفهوم اصلی آن که همانا نفی شراکت و تبنی و زوجیت است، نقش ترغیبی معطوف به گیرنده را پررنگتر جلوه میدهد. این مطلب گویای آن است که در این آیه گیرنده است که باید تمام هوش و فهم خود را به کار بگیرد تا برداشت صحیحی از محتوای آیه به دست آورد. مکارم شیرازی با اشاره به نقش ادبی آیه چنین مینویسد «بههرحال انتخاب تعبیر "لو" که معمولاً در موارد شرطهاى محال به کار مىرود، اشاره به این است که این یک فرض محال است که خدا فرزندى برگزیند و به فرض محال که نیازى داشت، نیازى به آنچه آنها مىگویند نداشت؛ بلکه مخلوقات برگزیدهاش این منظور را تأمین مىکردند» (مکارم شیرازی، 1371، ج19، ص375). این تفسیر گویای نقش ارجاعی و عاطفی آیه است؛ اما در تفسیر آیرونیک آن، باید به این حقیقت دست یافت که خداوند به تبنّی و زوجیت نیاز ندارد؛ بلکه او از این موضوع که کسی چنین تفکراتی داشته باشد نیز مبراست و انسانها را از چنین تفکراتی برحذر میدارد.
نمودار 3: مدل ارتباطی مفهوم آفرینش
مفاهیم بهکاررفته در این آیه عبارتاند از:
این مفاهیم درهمتنیده درنهایت ضمن اشاره به مفهوم اصلی خالقیت، همگی ذیل عنوان مفهوم بزرگتری مرتبط میشوند که از آن به مفهوم پرستش یاد شده است.
بخشی از مفاهیم زیرشاخۀ پرستش به مفاهیمی همچون شکرگزاری در برابر نعمتها و عدم کفرورزی و عصیان ارتباط دارد. در آیات 7 و8 دو مفهوم شکر و عصیان اینچنین مطرح شده است: ﴿إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لاَ یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ۞ وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَاداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ﴾ (زمر: 7-8) مفاهیم شکر و ناسپاسی، ارتباطی نزدیک و درهمتنیده با مفهوم عبادت دارند. نمادهای آیرونیک متعددی در این دو آیه وجود دارند که نقش ترغیبی را پررنگتر نشان میدهند. این نمادهای آیرونیک توسط گیرندۀ پیام باید به نحوی تفسیر شود که بافت ارجاعی و موضوع کلی آیات دستخوش انحراف و دگرگونی نشود. نمادهای آیرونیک مفاهیم شکر و عصیان به شرح ذیلاند: الف) إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لاَ یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ ب) ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ ج) قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً در بخشی از آیۀ (7) موضوع کفر و عصیان مطرح شده است؛ اما بهدرستی واضح است که گیرنده آیات یا همان بندگان میباید از کفر و ناسپاسی پرهیز کنند؛ زیرا نقش ارجاعی (سیاق) موجود در این آیه بیانکنندۀ آن است که خداوند برای بندگان خود مهرآفرینی میکند و هرگونه ناسپاسی را برای ایشان ناخوش میدارد؛ بنابراین، با تلفیق سه نقش عاطفی، ارجاعی و ترغیبی میتوان عبارت «إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ» را بهگونهای آیرونیک تفسیر و تأویل کرد و به این مفهوم دست یافت که حرف شرط (إن) نشان میدهد فرستندۀ پیام امیدوار به عدم کفر و ناسپاسی و امیدوار به شکرگزاری بندگان است؛ زیرا این حرف برای شرطی است که فرض تحقق و بر قلت دلالت دارد (ر.ک: ابنیعیش، 2001م، ج5، ص113). وجه آیرونیک این مفاهیم در بخشی از آیۀ هشتم، در آن است که خداوند بندگان را برای پرستش خود آفریده و به آنان نعمت ارزانی داشته است و بندگان باید به سبب بهرهگیری از این نعمتها شکرگزار او باشند؛ بنابراین، رفتار بندگان در فراموشکردن پروردگارشان به هنگام برخورداری از نعمتها بیانکنندۀ آیرونیکبودن این رفتار است؛ زیرا لازمۀ نعمت و حیات سپاسگزاری از خالق آنهاست. این عبارت نیز بیشتر جهتدهی خود را به سمت گیرندۀ پیام نشان میدهد و ضمن یادآوری نعمتها در قالب مفاهیم بلاغی و تعریضی، از او میخواهد نسبت به نعمتهای خداوند شکرگزار باشد؛ زیرا در غیر این صورت از کیفری مناسب بهرهمند خواهد شد. در آخرین بخش از نمادهای آیرونیک که حقیقت آیرونی مفهومی را نشان میدهد، خداوند نیز در پاسخ به این رفتار آیرونیک بندگان، آنها را به بهرهگیری از این ناسپاسی و کفر امر میکند. ناگفته پیداست مفهوم این سخن پروردگار نهی از اعمال نابخردانه این افراد است؛ زیرا ﴿وَاللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ (بقره: 207) بوده و این گفتار تعریضی است تا بندگان بدانند نباید کفر بورزند و خداوند را درهرحال شکرگزار باشند. این پیام دربردارندۀ دو نماد آیرونی از نوع کلامی و مفهومی است که در وجه آیرونی کلامی، نقش غالب نقش ارجاعی و فرازبانی است که به تفسیر کیفر اعمال پرداخته است و موضوع کفر و ناسپاسی را مطرح میکند؛ اما در نماد آیرونی مفهومی که مخاطب شخصی جز بندگان عصیانگر است (مخاطب خواننده پیام است)، نقش ترغیبی روشنتر و واضحتر است؛ زیرا این امر درحقیقت نهی از کفرورزی و عصیانگری است و این مهم توسط گیرندۀ پیام محقق خواهد شد. خداوند در آیۀ پیشین، بینیازی خود را نسبت به شکر یا ناسپاسی بندگان اعلام داشته و تقدیم و تأخیر صورتگرفته در بیان مفاهیم و نتیجۀ اعمال، بیانکنندۀ آن است که خداوند ابتدا خود را بینیاز از هرگونه اعمال و رفتار بندگان معرفی میکند و سپس به شرح رفتار ایشان میپردازد.
ساختار بهکاررفته در این دو آیه که به مفاهیم شکر و عصیان ارتباط دارد، براساس مدل ارتباطی یاکوبسون، نشاندهندۀ بروز وجه آیرونیک مفهومی است؛ زیرا در بسیاری از عبارات، هدف اساسی فهم و دریافت مفهومی مخالف و متفاوت نسبت به آنچه بیان شده، است. ساختار شرطی بهکاررفته در آیۀ فوق که دلالت بر احتمال شکر و ناسپاسی دارد و سپس عبارت «هرگز کفران را برای بندگانش نمیپسندد» و «آن را (شکر) برای شما میپسندد» نشاندهندۀ آن است که فرستندۀ آیه از هرگونه کفر و ناسپاسی، نهی و برحذر داشته است و انسان را به شکر و اطاعت ترغیب میکند. گیرندۀ این آیات در مقام عبودیت و بندگی ملزم به رعایت اصول پرستش شده است؛ زیرا هیچ گناهکاری گناه دیگری را به دوش نمیکشد. در این آیه خداوند با فعالکردن نقش عاطفی خود در پی فعالترکردن نقش ترغیبی گیرندۀ پیام است و از تمام ابزارهای ارتباطی ازجمله بافت ارجاعی و نقش ادبی و همدلی برای این منظور بهرهبرداری کرده است. نقش عاطفی خداوند در عدم پذیرش بدیها و ناسپاسی برای بندگان و پذیرش مراتب سپاس ایشان، عاملی برای ترغیب مخاطب و گرایش وی به شکر و سپاسگزاری است. در آیۀ 8 نیز خداوند با تفسیر اینکه ناسپاسی چه نتیجهای در بر خواهد داشت، نقش ارجاعی کلام را به کار میبرد و توضیح کاملی دربارۀ این موضوع ارائه میکند.
در جایجای این سوره آیات مختلفی دربارۀ مفاهیم هدایت و گمراهی ذکر شده است. گرچه این مفهوم بهنوعی وابسته به مفهوم آفرینش است، سرشاخۀ یک شبکۀ مفهومی دیگر است که مفاهیم تقوی، طاغوت، قول حسن، اسلام و کتاب را بهعنوان خوشههای مفهومی در بر دارد. دقت در این شبکۀ گستردۀ مفهومی، برخی از آیات را با ساختار آیرونیک به ما معرفی میکند تا در قالب مدل ارتباطی تحلیل شوند. ﴿أَلاَ لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ﴾ (زمر: 3) اشارۀ آیه به آن است که تنها موجود پرستیدنی خداوند متعال است و غیر او به هر بهانهای پرستیدنی نیست. در آیۀ فوق، عبارت «أَلاَ لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ» نشان میدهد اعمال کسانی که برای خداوند واسطه و شریک قائل شدهاند، مردود است و بهانۀ ایشان برای پرستش غیر خدا پذیرفتنی نیست؛ زیرا مفهوم اصلی این آیه، تلفیقی از مرز میان هدایت و ضلالت است و نسبت اینکه دیگران بتها را بهجای خداوند بپرستند، درحقیقت دروغی بیش نیست و خداوند ایشان را به فرجام نیکو نخواهد رساند. آیرونی نهفته در این آیه نشان میدهد در نگاه مشرکین عبادت بتها وسیلهای برای تقرب به خداوند است؛ حال آنکه این تصور و مفهوم پرستش در نگاه گیرندۀ پیام نکوهیده و ناپسند است و پذیرفتنی نخواهد بود. این پدیده را محمد العبد آیرونی تصور یا مفهوم، نامگذاری کرده است (ر.ک: العبد، 1994م، ص 165-176). ازجمله نکات درخور ذکر، ارتباط این آیه به موضوع اصلی سوره (عبادت) است. تأکیدات موجود در این آیه که به مفهوم پرستش نیز مرتبط است، نشاندهندۀ آن است که مشرکین در پرستش دچار گمراهی شدهاند و «قائلاند غیر از خدا اربابى دگرند که امور عالم را تدبیر مىکنند و ربوبیت و تدبیر منسوب به ایشان است نه منسوب به خداى تعالى. پس در نظر وثنیت این ارباب مدبر امورند؛ نتیجهاش هم این است که پس باید در مقابل همین ارباب خاضع شد و آنها را عبادت کرد تا ما را از منافعى برخوردار و بلاها و ضررها را دفع کنند» (طباطبایی، 1374ش، ج17، ص356)؛ ازاینروی کارکرد همدلی این آیه، آن است که به گمان مشرکین، بتها راهی برای ایجاد ارتباط با خدای متعال و خالق هستیاند که این نکته در انتهای آیه مردود اعلام شده است. استفاده از حرف تخصیص و تنبیه «ألا» و همچنین، حذف برخی اجزای جمله، نشان از وجود آیرونی مفهومی در عبارت «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» دارد. به عبارت دیگر، این بهانه اگرچه از نظر مشرکین، بهانهای پذیرفتنی است، گیرنده، آن را به معنای نفی پرستش خداوند فرض میکند یا آن را دروغ میپندارد؛ بنابراین، تلقی مخاطب با پندار متکلم در تضاد آشکاری است که القاکنندۀ آیرونی مفهومی است. بافت و نقش ارجاعی این پیام حکایت از آن دارد که فقط خداوند بزرگ قابلیت پرستش دارد؛ بنابراین، هرگونه بهانهای در پرستش دیگر موجودات نهتنها پذیرفته نیست، گمراهی آشکار است. در این سیاق گرچه منکران بهظاهر پرستش خداوند را نفی نمیکنند، دلیل آنان برای پرستش بتها نشان از شرک آنان دارد.
این دو مفهوم نتیجۀ عملکرد مخلوق در مفاهیم پیشین است که همگی به مفهوم عام سوره وابستهاند. در بخشی از این آیات، خداوند با طرح مسئلۀ پرستش و ازطریق نقلقول خاص به عام (نبی به مشرکین) ضمن طرح مفهوم عبادت، به دو مفهوم پاداش و مجازات نیز اشاره میکند. ﴿قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی ۞ فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلاَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ۞ لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ﴾ (زمر: 14-16) این دو مفهوم از ابتدای آیۀ 10 آغاز و تا آیۀ 16 ادامه مییابد. در این آیات، پیامبر(ص) نقش همدلی را مطرح میکند که مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گرفته است؛ اما با اندکی تأمل در یافته میشود که مخاطب حقیقی علاوه بر شخص پیامبر(ص)، مشرکین نیز هستند و به عبارت دیگر، مخاطب این آیات همۀ بشریت است. مفاهیم آیرونیک موجود در این آیات پربسامد و بیشمارند؛ از آن جمله، عبارت تعریضی «اعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ» است. علامه طباطبایی دراینباره میگوید: «گویا فرموده، شما هرچه را بپرستید، بالأخره سرمایۀ نفس را از دست دادهاید. به دلیل اینکه آن را با به کفر کشاندن به هلاکت رساندید و همچنین، اهل و خویشاوندان خود را هلاک کردید؛ چون شما آنان را وادار به کفر و شرک کردید و این کفر و شرک همان خسران حقیقى است» (طباطبایی، 1374ش، ج17، ص378). براساس نظریۀ یاکوبسون و بررسی آیرونیک مفاهیم موجود، این آیات دارای نقش ترغیبی بیشتری نسبت به سایر نقشهای ارتباطیاند. گرچه رویکرد ادبی آیات بر مبنای امر یا نهی یا ندا نیست، کارکرد آیرونیک مفاهیم و برداشتی که مخاطب از ساختار کلامی بهکاررفته در استفهام انکاری دارد، بهدرستی نشان میدهد هدف اساسی این وجه ارتباطی، بازداشتن و توجهدادن گیرندۀ پیام و ترغیب او به دست کشیدن از تکذیب و رویآوردنش به صداقت و باورداشتن روز مجازات و عقوبت است. این سخن نقش عاطفی خداوند را در توجه او به تصدیقکنندگان قیامت بیان میکند و با توجه به بافت ارجاعی موجود، به یکی از ویژگیهای پرهیزگاران، یعنی همان باور روز قیامت، اشاره میکند. همانگونه که اشاره شد ارتباط میان خالق به مخلوق ازطریق واسط (پیامبر) برقرار میشود که در این آیات نقش همدلی را دارد؛ زیرا در این آیات، خداوند پیامبر را ترغیب میکند تا پیام عبودیت و پرستش را به دیگران برساند و نیز مخاطب غیرمستقیم این آیات تمام بندگاناند که خداوند ازطریق خطاب «یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ» این موضوع را بیان کرده است. در این آیات، خسران و حسنه بهعنوان دو مفهوم اساسی، ذیل مفاهیم پاداش و مجازات توصیف شده است تا نقش فرازبانی این آیات نیز بهدرستی برای خواننده و گیرندۀ پیام مشخص شود. یکی از نکات حائز اهمیت برای گیرنده، اشاره به این نکته است که خداوند همۀ انسانهای نیکوکار و بدکار را به واژه عام (عباد) خطاب فرموده است؛ این خطاب نشاندهندۀ قدرت عاطفی فرستندۀ پیام نسبت به گیرندگان و ترغیب آنان به این است تا به سرانجامی نیکو بیاندیشند و خود را از خسران مبین برحذر دارند.
نمودار 6: مدل ارتباطی مفهوم سرنوشت
در این آیات، مفهوم مجازات بهصورت آیرونیک مطرح شده است. محمد العبد به واژه (ظلّ) با دیدی آیرونی نگریسته و آن را از اقسام آیرونی کلامی برشمرده است (ر.ک: العبد، 1994م، ص 87- 89)؛ زیرا (ظلّ) دارای مفهومی پر از راحتی و آرامش و آسایش است؛ حال آنکه سرنوشت دوزخیان جز این است. پس درحقیقت اشاره به سایبانی که آتش از زیروروی آن می بارد، سخرهگرفتن کسانی است که غیر از خدا را پرستیدهاند؛ درنتیجه، مشرکان، قربانیان این آیرونی کلامیاند؛ بنابراین، هدف اساسی و ترغیبی این آیات، امر به پرستش خداوند و نهی از عبادت غیر است و آیرونی بهکاررفته در (فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ) و (ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ) برای ترغیب مخاطب به پرستش خداوند است. پس از بررسی کارکردهای متعدد نقشهای ارتباطی و بررسی مفاهیم موجود و کاربردهای آیرونیک در آیات این سوره، فراوانی کاربست نقشهای ارتباطی و تعدد مفاهیم طبق جداول ذیل به دست آمده است.
جدول 1: فراوانی نقشهای ششگانه در آیات سورۀ زمر(براساس محتوای آیات و کاربردهای ادبی آنها)
بیشترین فراوانی نقشهای ششگانه مربوط به نقش ترغیبی است؛ ازآن نظر که تمامی پیامهای موجود متوجه مخلوقات و گیرندۀ پیام است و وظیفۀ اصلی دریافت مفاهیم به عهده اوست؛ گرچه نباید از تداخلات کلامی فرستنده و نقش ارجاعی پیام نیز غافل ماند. در مدل ارتباطی و رابطۀ آن با آیرونی، نقشهای عاطفی و ترغیبی، بیشترین تأثیر را در دریافت آیرونی دارند. همچنین، در دریافت مفهوم آیرونیک برخی آیات کانال ارتباطی و موضوع پیام و همچنین، نقش ادبی و ساختاری پیام تأثیر بیشتری در نوع دریافت گیرنده دارند.
جدول 2:فراوانی آیات مرتبط با مفاهیم سوره (براساس محتوای کلی آیات)
تمامی مفاهیم موجود در سورۀ زمر به مفهوم اساسی آفرینش ارتباط مستقیم دارد یا به عبارتی، همه این مفاهیم مقدماتی برای بیان یک مفهوم اصلی، یعنی همان پرستش خداوند است؛ بنابراین، بهکارگیری ابزارهای ارتباطی متعدد و استفاده از نقشهای مختلف در کاربرد زبان یک پیام ویژه دارد که پرستش و بندگی خداوند متعال است.
مفاهیم موجود در سورۀ زمر مقدمهای برای بیان یک مفهوم اصلی، یعنی همان پرستش خداوند است. همراستایی مفاهیم متضاد در آیات این سوره با هدف تشویق مخاطب به یادگیری بایدها و نبایدها و اصول درست پرستش و با کارکرد نفی و اثبات صورت گرفته است؛ بنابراین، بهکارگیری ابزارهای ارتباطی متعدد و استفاده از نقشهای مختلف در کاربرد زبان، یک پیام ویژه دارد که همانا هدایت مخاطب به سوی مفاهیم درست و بازداشتن او از مفاهیم ناصواب در مسیر پرستش و بندگی خداوند متعال است. مفاهیم متضاد که در خوشۀ مفهومی آفرینش بیان شدهاند، در قالب تکنیک آیرونی موجود، نهتنها مانعی برای ارتباط میان فرستنده و گیرنده نیست، ابزاری مناسب برای دریافت بهتر مفاهیم نیز بهشمار میآید؛ بنابراین، گیرنده با تفکر و دقت بیشتری در پی دستیابی به مفهوم اصلی موجود در آیاتی است که بهصورت آیرونیک بهکاررفته است. در مدل ارتباطی و رابطۀ آن با آیرونی، نقشهای عاطفی و ترغیبی، بیشترین تأثیر را در دریافت آیرونی دارند؛ زیرا آیرونی بیم و امید، در مفاهیم این سوره، نشاندهندۀ ظهور نقش ترغیبی امیدبخشی و بیان آثار رحمت الهی است که در مفاهیمی همچون هدایت، شکر، عبادت و سایر مفاهیم موجود بیان شده است.
[1]. Jacobson communication model [2], Ironical [3] اوستین در سال 1930 نظریۀ افعال گفتاری (SPEECH ACTS THEORY) را مطرح کرد. او معتقد است در هنگام ادای جملههای اخباری یا انشایی توسط گویندگان افعالی انجام میگیرد نظیر اخبار، توصیف، امر، نهی، درخواست، عذرخواهی و وعده؛ این افعال به افعال گفتاری مشهور شدهاند (مراجعه کنید به "عباسیان چالشتری، محمدعلی، (1384ش)، "نظریۀ افعال گفتاری و برخی پیامدهای مهم آن، مقالات بررسیها، دفتر 77، فلسفه، صص 169-200 و همچنین: اوستین، نظریة افعال الکلام العامة، 1991، ترجمه عبدالقادر قنینی، بیروت، افریقیا الشرق). [4] .Formalists [5]. Irony [6]. Verbal Irony [7]. Situational Irony [8]. Conceptual Irony
* مفاهیم هدایت و گمراهی دو مفهوم متناقضاند که بهصورت قرینه در آیات به کار رفتهاند؛ بدین سبب فراوانی مفهومی این دو یکسان است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قرآن کریم ابن هشام الانصاری، جمال الدین. (1998م). مغنی اللبیب. تحقیق مازن المبارک و محمد علی حمدالله. بیروت: دار الفکر. ابنیعیش. (2001م). شرح المفصل. تقدیم امیل بدیع یعقوب. بیروت: دار الکتب العلمیه. اسلام، عزمی. (1405ق). مفهوم المعنی دراسه تحلیله. حولیات کلیه الآداب. الرساله 31. جامعه الکویت. اسماعیل، صلاح. (2005م). نظریه المعنی فی فلسفه بول غرایس. القاهره: الدار المصریه السعودیه. انیس، ابراهیم. (1984م). دلاله الالفاظ. ط 5. القاهره: مکتبه الانجلو المصریه. اوستین، (1991م). نظریه افعال الکلام العامه. ترجمۀ عبدالقادر قنینی. بیروت: افریقیا الشرق. بوقرومه، حکیمه. (2009م). تشکیل القارئ الضمنی فی النص القرآنی. مجله الخطاب. المغرب. عدد 5، 289-276. بیکرتون، دیریک. (2001م). اللغه وسلوک الانسان. ترجمۀ محمد زیاد کبه. الریاض: جامعه الملک سعود. تشیتشرین، ف. (1964م). الافکار والأسلوب. ترجمۀ حیاه شراره. بغداد: دار الشؤون الثقافیه العامه. ریکور، بول. (2001م). من النص إلی الفعل. القاهره: المرکز الفرنسی للثقافه. الشهیری، عبدالهادی بن ظافر. (2004م). استراتیجیات الخطاب مقاربه لغویه تداولیه. بیروت: دار الکتاب الجدید المتحده. العبد، محمد. (1994م). المفارقه القرآنیه. بیروت: دار الفکر العربی. عندلیب، علی و سید حیدر فرع شیرازی. (1398ش). صراع المفارقة بین السخریة والمناقضة. بحوث فی اللغة العربیة، 20، 121-134. عندلیب، علی. (1399ش)، المفارقة المفهومیة فی البلاغة مع نماذج من القرآن الکریم. أطروحه دکتوراه. جامعه خلیج فارس. فان دایک، تون آ. (2001م). علم النفس مدخل متداخل الاختصاصات. ترجمۀ سعید حسن بحیری. القاهره: دار الکتاب. فتجنشتین، لودفیغ. (1989م). بحوث فلسفیه. ترجمۀ عزمی اسلام. الکویت: جامعه الکویت. کلانتری، ابراهیم. (1382ش). ظهر و بطن قرآن کریم. فصلنامۀ قبسات، 10 (29)، 249-266. کول، کریس. (2010م). التواصل بوضوح وشفافیه. المملکه العربیه السعودیه: مکتبه جریر. ناصف، مصطفى. (1995م). اللغه والتفسیر والتواصل. مجله عالم المعرفه، عدد 193. الکویت: المرکز الوطنى للثقافه. آقابابایی، سمیه و کوروش صفوی. (1395ش). بررسی ساختار ادب غنایی از دیدگاه زبان شناسی با تکیه بر نظریۀ نقشهای زبانی یاکوبسون. متنپژوهی ادبی، 20 (69)، 7-34. آقازینالی، زهرا و حسین آقاحسینی. (1387ش). مقایسۀ تحلیلی کنایه و آیرونی در ادبیات فارسی و انگلیسی. فصلنامۀ کاوشنامه، 9 (17)، 95 – 127. طباطبایى، محمدحسین. (1374ش). ترجمه تفسیر المیزان. چاپ 5. قم: دفتر انتشارات اسلامى. عباسیان چالشتری، محمدعلی. (1384ش). نظریۀ افعال گفتاری و برخی پیامدهای مهم آن. مقالات بررسیها، 38 (77)، 169-200. مکارم شیرازى، ناصر. (1371ش). تفسیر نمونه. چاپ دهم. تهران: دار الکتب الإسلامیه. میویک، داگلاس کالین. (1389ش). آیرونی. ترجمۀ حسن افشار. تهران: نشر مرکز. Black, Elizabeth.(2006). Pragmatic stylistic. Edinburgh university press. Sperber.D, Wilson. D. (2003). Irony and the use-mention description. radical pragmatics: London. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,074 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 460 |