تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,241,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,084,391 |
شیوة شکلگیری اصول یازدهگانة سلسلۀ نقشبندیه در متون بازمانده از بزرگان این طریقت از آغاز تا رشحات عین الحیات | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 15، شماره 1 - شماره پیاپی 46، شهریور 1400، صفحه 155-174 اصل مقاله (1.02 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2021.129046.1621 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مریم حسینی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استاد زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات، دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در بیشتر متون عرفانی به پیروی از گفتۀ فخرالدین علی صفی در کتاب رشحات عین الحیات، از مهمترین منابع نخستین طریقت نقشبندی، چنین آمده است که هشت اصل نخست این طریقت از خواجه عبدالخالق غجدوانی، سرسلسلة طریق خواجگان است و بهاءالدین نقشبند سه اصل «وقوف عددی» و «وقوف زمانی» و «وقوف قلبی» را به آن افزوده است؛ آن هشت اصل نخست نیز عبارت است از: «هوش در دم»، «نظر در قدم»، «سفر در وطن»، «خلوت در انجمن»، «یادکرد»، «بازگشت»، «نگاهداشت» و «یادداشت». با توجه به اینکه در آثار غجدوانی و یوسف همدانی ذکری از این اصول نیست، این پرسش مطرح میشود: این انتساب که تقریباً همة پژوهشگران به آن اقتدا کردهاند تا چه حد درست است و آیا در میان آثار خلفای غجدوانی نشانهای از این اصول میتوان یافت؟ برای پاسخ به این پرسش، همة آثارِ در دسترس از قدمای طریقت خواجگان و نقشبندی (اعم از نسخ خطی و چاپی) مطالعه، و اینگونه نتیجه گرفته شد که این اصطلاحات برساختة خواجگان قرن هفتم و هشتم هجری است که بهتدریج در میان ایشان شکل گرفته و پذیرفته شده است و آن را به اسلاف سلسلة خود نسبت دادهاند. کهنترین مأخذی که میتوان به آن استناد کرد، کتاب مسلک العارفین است که این اصطلاحات نخستینبار در آن آمده است. روش این پژوهش کتابخانهای، تحلیلی ـ توصیفی است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلسلة خواجگان؛ سلسلة نقشبندیه؛ اصول طریقت نقشبندیه؛ متون نقشبندیه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمه و بیان مسئله نقشبندیه از نافذترین سلسلههای مشایخ صوفیه منتسب به بهاءالدین نقشبند (717‑791 ق.) است. سلطانهای تیموری به مشایخ این سلسله، که خود را دنبالۀ سلسلة خواجگان میدانند، بسیار احترام میگذاشتند. بزرگان این طریقت سلسلة خواجگان را به خواجه عبدالخالق غجدوانی (م. 575 ق.) میرسانند که یکی از خلفا و جانشینان چهارگانة خواجه ابویعقوب یوسف همدانی (440‑535 ق.) بوده است. از قرن نهم به بعد پس از نگارش کتاب رشحات عین الحیات که در سال 909 ق. نوشته شد، در همة متون تعلیمیِ نقشبندیه، اصولی یازدهگانه با عنوان اصول طریقت نقشبندیه رواج یافت. این اصول برای قرنها در دستینههای مشایخ این طریقت تکرار شده است. در همة این کتابها به پیروی از گفتة فخرالدین علی صفی، ابداع هشت اصل نخست (هوش در دم، نظر در قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یادکرد، بازگشت، نگاهداشت، یادداشت) به عبدالخالق غجدوانی سرسلسلة خواجگان و سه اصل دیگر (وقوف عددی، وقوف زمانی، وقوف قلبی) به بهاءالدین نقشبند سرسلسلة این طریقت نسبت داده شده است. آنچه نویسنده را به این پژوهش واداشت، نبودِ این هشت اصل در آثار خواجه یوسف همدانی و عبدالخالق غجدوانی و دیگر خلفای ایشان تا قرن هشتم بود. درحقیقت پرسش اصلی این پژوهش این است: اصول یازدهگانة طریقت نقشبندیه ـ که نخستینبار فخرالدین علی صفی کاشفی در کتاب رشحات عین الحیات در کنار هم و بهترتیب برای اصول اصلی طریقت نقشبندیه ذکر کرد ـ در آثار کدامیک از بزرگان خواجگان و یا عارفان پیش از فخرالدین صفی یافت میشود و نخستین کسی که این اصطلاحات را ابداع کرد که بود؟ برای پاسخ به این پرسش همة آثار بزرگان سلسلة خواجگان و سپس نقشبندیه از خواجه یوسف همدانی تا فخرالدین علی صفی، نویسندة رشحات عین الحیات مطالعه شد. اگر بخواهیم سلسلة خواجگان را از خواجه یوسف همدانی به بعد برشماریم، با استناد به نفحات الأنس جامی باید از خلفای چهارگانة همدانی، یعنی خواجه عبدالله برقی (م. 555 ق.)، خواجه حسن انداقی (م. 552 ق.) و خواجه احمد یسوی (م. 562 ق.) و عبدالخالق غجدوانی نام بریم (جامی، 1370: 382). احمد یسوی که به ترکی شعر خوب میگفت، سلسلة یسویه را بنیان گذاشت. بنابر باور نقشبندیه، غجدوانی خلیفة چهارم یوسف همدانی و سرسلسلة خواجگان است. بعد از وفات غجدوانی سه تن از یاران و مریدان او به سمَت خلیفه و جانشین وی تعیین شدند: خواجه احمد صدیق، خواجه اولیاء کلان 1 و خواجه عارف ریوگری (م. 649 ق.) (همان، 1370: 385). از میان جانشینان غجدوانی، سلسله خواجگان با عارف ریوگری ادامه مییابد و به بهاءالدین نقشبند میرسد. سلسلة نقشبندیه خواجه محمود فغنوی (م. 685 ق.) را جانشین خواجه عارف میدانند که پس از او این خلافت به خواجه علی رامیتنی (م. 715 ق.) مشهور به حضرت عزیزان میرسد. خواجه بابای سماسی (755 ق.) و امیرکلال سوخاری (772 ق.) بهترتیب جانشینان رامیتنی و پیران خواجه نقشبند بودهاند؛ اما خواجه اولیای کبیر نیز چهار جانشین داشته که از میان ایشان خواجه سلیمان کرمینی از دیگران مشهورتر است. بنابر گزارش رشحات عین الحیات، پیر و مراد خواجه محمدشاه بخاری، سعدالدین غجدوانی و شیخ ابوسعید بخاری صاحب کتاب مسلک العارفین بوده است (صفی، 1356، ج 1: 57‑58). نویسندة کتاب مسلک العارفین با نامهای ابوسعید بخاری و یا محمد بن اسعد بخاری، ملفوظات و سخنان شیخ خود سعدالملة و الدین را جمع آورده است و پایان سلسلة خواجگان را خلیفگی استاد خود سعدالملة میداند و خود را آخرین فرد این سلسله برمیشمارد (بخاری، 17589: 189). پس از بهاءالدین نقشبند مهمترین جانشینان و پیروان طریق او عبارتاند از: خواجه علاءالدین عطار (م. 802 ق.)، خواجه محمد پارسا (743‑822 ق.)، یعقوب چرخی (م. 851 ق.). چندین تن از شاگردان او نیز به نگارش کتابهای مقامات وی روی آوردند که عبارتاند از: صلاح بن مبارک بخاری نویسندة کتاب انیس الطالبین، محمدباقر بن محمد علی نویسندة کتاب مقامات نقشبند و علاءالدین عطار که کتابی دربارة مقامات نقشبند نوشت و ظاهراً باقی نمانده است؛ اما مهمترین الفاظ و سخنان وی که به کلمات قدسیه مشهور است، در آثار برخی از یاران و خلفای او مانند محمد پارسا و یعقوب چرخی ضبط شده است. در این مقاله به آثار بازمانده از این بزرگان رجوع شده است تا شاید بتوان از شیوة جریان شکلگیری آنها آگاه شد و ردپای اصول یازدهگانه را در این متون دنبال کرد. مهمترین آثار سلسلة خواجگان و نقشبندیه از آثار خواجه یوسف همدانی تا کتاب رشحات عین الحیات فخرالدین علی صفی که پژوهش و بررسی شده، عبارت است از: کتابهای خواجه یوسف همدانی، عبدالخالق غجدوانی و خواجه احمد یسوی، مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری، آثار مقاماتنویسان بهاءالدین نقشبند مانند محمدباقر محمدعلی در مقامات نقشبند و صلاح بن مبارک بخاری در کتاب انیس الطالبین و عدة السالکین و کتاب قدسیة خواجه محمد پارسا که در آن انفاس قدسیة شیخ بهاءالدین را جمعآوری کرده است؛ نیز رسالة انسیة یعقوب چرخی از برجستهترین مریدان خواجه نقشبند، سخنان مروی از سعدالملة و الدین در مسلک العارفین، آثار خواجه عبیدالله احرار و مقاماتنویسان وی، نفحات الأنس جامی و برخی ابیات از منظومة سلسلة الذهب و تحفة الأحرار و سرانجام کتاب رشحات عین الحیات از فخرالدین علی صفی. 1ـ1 پیشینة پژوهش در بررسیهای انجامشده برای رسیدن به پاسخ اصلی این پژوهش، مجموعه مطالعات پژوهشگران این حوزه بررسی، و روشن شد که همة پژوهشگران با استناد به سخن نویسندة کتاب رشحات عین الحیات هشت اصل نخستین نقشبندیه را از خواجه عبدالخالق غجدوانی و سه اصل مزید بر آن را از خواجه نقشبند میدانند و در چونوچرایی سخن او شک نکردهاند؛ اما نویسندة این مقاله پس از مطالعة بسیار بر روی آثار او پیبرد که در هیچیک از آثار غجدوانی نشانهای از این اصول نیست و در هیچ منبعی تا آثار موجود در قرن هشتم به بعد، به این اصطلاحات اشاره نشده است. فقط در رسالة صاحبیه (مقامات یوسف همدانی) آنجا که ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خواجه یوسف همدانی را برمیشمرد، چنین میگوید: «و در آخر طعام الحمدلله گفتندی، "هوش در دم" دارید و "نظر در قدم" دارید و "سفر در وطن" و "خلوت در انجمن" دارید گفتندی» (غجدوانی، 1332: 91). بر فرض اگر اصالت رسالة صاحبیه ثابت شود ـ که در آن شک است و در بخشهای بعدی به آن خواهیم پرداخت ـ گویندۀ این جملات خواجه یوسف همدانی است و نه عبدالخالق غجدوانی. البته روشن نیست که آیا ابداع خود وی بوده است یا او نیز از سخنان استاد خود، ابوعلی فارمدی فراگرفته که در میان عارفان به خوشزبانی و شیرینکلامی مشهور بوده است. معینیان که تصحیح کتاب عظیمالقدر رشحات عین الحیات را به عهده داشته، معتقد است که هشت اصل نخست طریقت نقشبندیه از خواجه عبدالخالق غجدوانى است (صفی، 1356: مقدمه 46‑47). طاهری عراقی در مقدمة رسالة قدسیه نیز همین عقیده را تکرار میکند که هشت کلمة نخستینْ نهادة خواجه عبدالخالق غجدوانى است (پارسا، 1354: مقدمه 54). اژهای و صائب هم در مقالة «تحلیل نقش آرا و آثار خواجه محمد پارسا در طریقت نقشبندیّه» به همین نظر استناد کرده اند (1398: 82). صاری اوغلی مصحح رسالة انیس الطالبین و عدة السالکین عیناً همین مطالب را در مقدمة کتاب آورده است (1383: سی و هشت و سی و نه). زرینکوب نیز در کتاب دنبالة جستجو در تصوف ایران مینویسد: «طریقة نقشبندیه از همان عهد خواجگان بنای تعلیم خود را بر هشت کلمة معروف نهاد که از لفظ خواجه عبدالخالق آن را بدینگونه نقل کردهاند:...» (زرینکوب، 1366: 210). مسگرنژاد ازجمله پژوهشگرانی است که همانند دیگر محققان هشت اصل نخستین را به عبدالخالق غجدوانی نسبت میدهد و سه اصل دیگر را از ابداعات بهاءالدین نقشبند میداند (پارسا، 1381: مقدمه، بیست و هفت)؛ اما مسگرنژاد به چرایی و چگونگی ابداع این اصطلاحات اندیشیده و در مقدمة مبسوطی که بر کتاب فصل الخطاب نوشته است، این مطلب را یادآور میشود که دربارة مصطلحات تصوف و عرفان، مانند سایر آغازینهها، نمیتوان با قطع و یقین سخن گفت؛ زیرا هریک از آنها ریشهها و پایههای دیرین دارد. او اصول یازدهگانة نقشبندیه را با اصول دهگانة منسوب به نجمالدین کبری (540‑618 ق.) مقایسه میکند که از این قرار است: توبه، زهد، توکل، قناعت، عزلت، مداومت ذکر، توجه الی الله، صبر، مراقبه، رضا. مسگرنژاد بر این نکته تأکید میکند که این اصول [اصول عشره] میان صوفیان رایج بوده است و تازگی ندارد؛ درحالیکه اصول نقشبندیه در دیگر آثار غیرمرتبط با این طریقت یافت نمیشود و ویژة مشایخ و پیروان این طریقت است؛ همچنین متذکر میشود که هشت اصل نخست این طریقت به زبان فارسی است و همین امر موجب توجه بیشتر به پارسیگویی عارفان این سلسله بوده است (همان: بیست و هشت ـ سی). پاکتچی کتابی با عنوان جریانهای تصوف در آسیای مرکزی تألیف کرده است؛ او نیز اصول هشتگانه را به عبدالخالق غجدوانی نسبت میدهد (پاکتچی، 1392: 418). الگار پژوهشگر امریکایی که سالها عمر خود را صرف مطالعة طریقت نقشبندیه کرده است، در کتاب نقشبندیه به این اصول اشاره میکند و برپایة گفتة دیگر پژوهشگران، آنها را از غجدوانی و بهاءالدین میداند (الگار، 1398: 401). رحیماف پژوهشگر ازبک نیز در مقالهای که با عنوان «شرح احوال، آثار و آرای خواجه عبدالخالق غجدوانی» نوشته است، تردیدی در انتساب هشت اصل نخستین به غجدوانی ندارد و او را تئوریسین و نظریهپرداز بزرگ سلسلة خواجگان و نقشبندیه میداند (رحیماف، 1398: 26). البته باید گفت استناد همة پژوهشگران این حوزه دربارة هشت اصل اول به غجدوانی و سه اصل دیگر به بهاءالدین نقشبند، ارجاع به گفتة فخرالدین صفی در رشحات است که آن عبارتها از این قرار است: «و هم از کلمات قدسیة حضرت خواجه است این هشت عبارت که بناى طریقه خواجگان ـ قدس الله تعالى ارواحهم ـ بر آن است: هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یادکرد، بازگشت، نگاهداشت، یادداشت، و غیر این همه پنداشت. پوشیده نماند که سه کلمة دیگر است ازجمله مصطلحات این طایفه علیه و آن وقوف زمانى و وقوف عددى، وقوف قلبى است که جمله یازده کلمه باشد» (صفی، 1356: 8). الگار هم در کتاب نقشبندیه تردیدی در انتساب این اصطلاحات به غجدوانی و همدانی ندارد و همان سخنان فخرالدین علی صفی را تکرار میکند؛ اما نگارندة این مقاله که در اعتبار رسالة صاحبیه و مقامات غجدوانی شک کرده بود، طی پژوهشی متوجه شد این رساله اصالت ندارد و در جستوجوی خود پیبرد که بسیاری از مستشرقان دیگر هم که از تعصب طریقتی پیروان نقشبندیه به دور بودهاند، همین ایده را دنبال کردهاند. گویا مادلونگ (Wilfred Madelung) نخستین کسی است که در اعتبار رساله شک میکند. او در مقالة «یوسف همدانی و نقشبندیه» رسالة صاحبیه را برساختۀ پیروان نقشبندی در سالهای متأخر میداند و هر نوع ارتباط میان یوسف همدانی و سلسلة خواجگان را مردود اعلام میکند (Madelung,1987-1988: 499-509). نظر مادلونگ را برخی دیگر از محققان این حوزه تأیید میکنند. ویسمن (Itzchak Weismann) هم در کتاب نقشبندیه، سنتگرایی، سیاستگرایی ضمن نقل بخشهایی از رسالة صاحبیه همین نظر را تأیید میکند (Weismann, 2007: 41). یورگن پل (Jurgen Paul) هم که تحقیقات فراوانی بر روی سلسلة نقشبندیه انجام داده، معتقد است که رسالة صاحبیه جعلی است و یکی از پیروان این سلسله در سالهای پس از مرگ عبدالخالق غجدوانی نوشته و به وی نسبت داده است (Paul, 2012: 140).
2ـ بحث و بررسی در این بخش به بررسی آثار مهمترین چهرههای طریقت خواجگان از این منظر میپردازیم. پیش از ورود، ضروری است گفته شود نخستین کسی که در مقابل ذکر واژه، یادداشت را به کار برد، حکیم محمد بن علی ترمذی است. او در رسالهای معادل حفظ را نگاهداشت و معادل ذکر را یادداشت میگذارد: 2 «الحفظ بالاعجمیه: نگاهداشت و الذکر: یادداشت» (ترمذی، 1992: 184)؛ بنابراین با توجهی که بهاءالدین نقشبند به حکیم ترمذی و آثارش داشته، بدیهی است که از این اصطلاحات در کلمات خود بهره برده باشد. پس از ترمذی ابوبکر مستملی بخاری در کتاب شرح تعرف از واژه های یادکرد و یادداشت استفاده میکند. در ربع سوم در باب «الباب الحادی و العشرون» با عنوان «قولهم فی الایمان» در توضیح ذکر بلابت گوید که این نوع ذکر بلاقطع باشد و سپس آن را یادداشت گوید و نه یادکرد؛ ازبهر آنکه یادکرد را از انقطاع بد نیست بین الذاکرین و یادداشت را انقطاع نباشد. سپس شرحی در باب یادکرد و یادداشت میدهد: «یادکرد تکلف بندگی باشد و یادداشت مدد الهی... یادکرد را مقدمة نسیان باید و یادداشت را نسیان نباشد. یادکرد صفت غایبان است و یادداشت صفت حاضران. یادکرد ظاهر را است و یادداشت باطن را. یادکرد عام است و یادداشت خاص را. یادکرد صفت باقیان است و یادداشت صفت فانیان» (مستملی بخاری، 1373، ربع سوم: 1053).
3ـ آثار خواجه یوسف همدانی از یوسف همدانی دو کتاب بازمانده است. یکی رسالة کوتاه رتبة الحیات که محمدامین ریاحی آن را تصحیح کرده و به چاپ رسانده است؛ رسالهای کوتاه بهصورت پرسش و پاسخ در معنای زنده و زندگانی و آزادی آدمی و تفاوت ایمان و اسلام و اهمیت ذکر و فکر، و در تفاوت میان سرّ و جان و دل و امثال اینگونه موضوعات است. کتاب پس از تحمیدیة معمول در این رسالهها با نقل پرسشی آغاز میشود. همدانی با نثری زیبا و پخته درجات آدمیان را به نسبت علاقهشان به چیزی تعیین میکند و بعد از آن به دیگر پرسشها پاسخ میدهد. سخن او در برخی مواضعِ رساله به شعر میماند؛ از آن نوع اشعار منثور که سابقهاش را در عبارتهای امثال بایزید بسطامی داشتهایم. رتبة الحیات نمونة یکی از زیباترین متون نثر عرفانی فارسی است. اثر بازماندة دیگر از یوسف همدانی کتابی است که با عنوان الکشف عن منازل السائرین الی الله شهرت دارد و برخی آن را بهاشتباه شرح کتاب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری دانستهاند. پژوهشی در مقایسة این کتاب با منازل السائرین خواجه عبدالله نشان میدهد که هیچ ارتباطی میان این دو اثر وجود ندارد (رجبیفر، 1398: 31‑50). کتاب الکشف همدانی در میان مجالس عارفان کتابی شناختهشده بود و در کنار فصوص الحکم ابنعربی مطالعه میشد و از دستینههای صوفیه به شمار میرفته است. در مجموعه مصنفات علاءالدوله سمنانی (659‑736 ق.) مکتوبی از کمالالدین عبدالرزاق نقل شده است که در بخشی از آن، کمالالدین از مصاحبت مولانا نورالدین عبدالصمد نطنزی یاد میکند که «فصوص و کشف شیخ یوسف همدانی را عظیم میپسندید» (سمنانی، 1390: 340). نسخهای از الکشف عن منازل السائرین الی الله به شمارة 438 در کتابخانة نافذپاشا ترکیه موجود است. متن این اثر هم شباهت بسیاری به رتبة الحیات دارد و به همان زیبایی و روانی نگاشته شده است. متأسفانه نسخه ناقص است. این کتاب هم مانند رسالة رتبة الحیات بهشیوة سؤال و جواب نوشته شده است. بخش بازماندة کتاب به گواهی محرر که آن را در سال 607 ق. تحریر کرده، جلد دوم کتاب است و از پایان بخش نهم و آغاز اصل عاشر شروع میشود که در جمع و فرق است. اصل یازدهم در بیان فصل و وصل است. (ص 69 الف). باب دیگر در اصل دوازدهم در بیان بالغ و طفل در طریق الی الله است (ص 139 ب) و اصل سیزدهم فی بیان الحریة که طولانیترین بخش کتاب و زیباترین آن نیز هست. متأسفانه جلد اول مفقود شده است و اکنون نشانی از آن در هیچیک از کتابخانهها وجود ندارد. هر دو اثر بالا مطالعه شد؛ نشانی از اصول نقشبندی در این آثار دیده نشد. در مجموعهای از مجالس عارفان، متن هشت مجلس از مجالس خواجه یوسف نیز باقی مانده است. در این مجموعه نیز اشارهای به اصول نقشبندی دیده نمیشود (ابوسعید ابوالخیر و همدانی، 1399). از دیگر آثار یوسف همدانی نشانی در دست نیست؛ ولی خوشبختانه باید بگوییم که برخی چهرههای برجستة نقشبندیه بخشی از سخنان وی را مانند خواجه محمد پارسا و یعقوب چرخی نگاه داشتهاند. خواجه محمد پارسا مرید خواجه نقشبند در کتاب فصل الخطاب و قدسیه برخی سخنان یوسف همدانی را نقل و او را چنین معرفی کرده است: «شیخ بزرگوار، مبین الطرایق، کاشفالأسرار و الحقایق، امام عالم عارف ربانی، ابویعقوب، یوسف بن ایوب بن یوسف همدانی ـ قدس الله روحه و نور ضریحه» (پارسا، 1381: 9). او بارها حکمتهایی را که شیخ یوسف ایراد کرده، در میان سخنان بزرگان نقشبندی جای داده است. در فصل الخطاب بالغ بر پنجاه صفحه به سخنان یوسف همدانی اختصاص دارد و احتمالاً برگرفته از کتاب الکشف عن منازل السائرین اوست (پارسا، 1381: 707 و 765). نمونهای از سخنان شیخ که محمد پارسا در قدسیه نقل کرده و در دیگر کتابها نیز بارها نقل شده است در اینجا بیان میشود: «و شیخ امام عارف ربانی ابویعقوب یوسف بن ایوب همدانی را پرسیدند که چون این طایفه روی در نقاب آرند چه کنیم تا به سلامت مانیم؟ شیخ فرمود: هر روز از سخن ایشان بخوانید» (همان، 1354: 5).
4ـ آثار خواجه عبدالخالق غجدوانی از عبدالخالق غجدوانی (م. 575 ق.) رسالهای در مقامات خواجه یوسف همدانی بازمانده که به صاحبیه معروف است. هدف این رساله فراهمآوردن سیرۀ شیخ یوسف همدانی است و به درخواست سلطان سنجر نوشته شده است. در این رساله، در یک بند به چهار اصل نخست نقشبندیه اشاره شده است که در آن ضمن بیان برخی عادتها و رفتارهای خواجه یوسف همدانی چنین نقل آورده است: «و در آخر طعام الحمدلله گفتندی، "هوش در دم" دارید و "نظر در قدم" دارید و "سفر در وطن" و "خلوت در انجمن" دارید گفتندی» (نسخة مجلس، 10231: 11 الف). اگر این نقل قول را بپذیریم، باید بگوییم که چهار اصل نخست نقشبندیه از ابداعات خواجه یوسف همدانی بوده است. در هیچ بخش دیگر از این رساله به این اصول اشاره نشده است. اما دربارۀ این رساله باید گفت که برپایة نظر ریاحی، مصحح رتبة الحیات یوسف همدانی «رساله ازنظر زبان و شیوه درهمریخته و آشفته و ناهمگون است و مندرجات آن دارای غلطهای آشکار و غیرقابلاعتناست و تصویری که از شخصیت خواجه به دست میدهد، غیر از شخصیت واقعی اوست که از رتبة الحیات و روایات منابع معاصر و نزدیک به عصر او میشناسیم» (همدانی، 1362: مقدمه 16‑17). دیگر پژوهشگرانی هم که به این رساله رجوع کردهاند، پیبردهاند که این اثر درخور اعتنا و اعتماد نیست و از ساختار التقاطی آن برمیآید که در طول قرون و اعصار دستخوش تصرفهای بسیاری شده است؛ حتی اگر بخشی از رساله را از غجدوانی بدانیم، باید بگوییم که در قرن هشتم دستخوش تغییراتی شده است و برخی کاتبان مطالبی به آن افزودهاند. نگارندۀ این مقاله اعتقاد دارد که بخش اصلی رساله ـ که دربارة خواجه یوسف همدانی است ـ اصیل است؛ اما در قرون بعد بخشهایی به آن افزوده شده که بیشک از خواجه عبدالخالق نیست. 3 اثر دیگر غجدوانی مجموعه نصایحی است که با عنوانهای گوناگون مانند وصایا، نصایح، آداب طریقت و جوامعالکلم نامیده شده است؛ ولی از مقایسة تطبیقی این رسالهها که تعداد بسیاری از آنها در سراسر کتابخانههای جهان موجود است، میتوان بر یکیبودن مندرجات آن پیبرد. مفاد و موضوعات مندرج در این کتاب همه یکسان است و تفاوت در شیوۀ بیان و نگارش نویسندگان است (رک. راغبیان و موحدی، 1397). برپایة اطلاعاتی که از فضلالله بن روزبهان ملای اصفهانی ـ در سال 918 ق. شرحی بر وصایای غجدوانی نوشت 4 ـ در دست داریم، غجدوانی این وصایا را بهصورت شفاهی برای مرید و فرزند معنوی خود خواجه اولیاء کلان بر زبان آورده است؛ درحالیکه دستان وی در دست غجدوانی بوده و شیخ اولیاء بعدها این سخنان را بهصورت مکتوب نوشته است (فضلالله بن روزبهان، 996 ق: 267). وصایای بازمانده از غجدوانی بهسبب نقل بسیار و تلخیص و شرح فراوان در طول زمان دستخوش تحریفاتی شده و به همین سبب شناخت نسخة اصلی وصیتنامة او دشوار است. 5 با مرور برخی از این نسخهها و همچنین نسخههای خطی شرح وصایای فضلالله بن روزبهان روشن شد که در این رسالهها نیز اشارهای به این اصول نشده است.
5ـ مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری نفیسی در سال 1332 دستنویسی از مقامات عبدالخالق غجدوانی منتشر کرد که گزارشهایی دربارة زندگی و شرح احوال غجدوانی در بر داشت و روشن بود که نویسندة آن نسخه از رسالة صاحبیه استفاده کرده و بخشهایی را به آن افزوده که از دیگر منابع به وام گرفته است. در میانۀ این مقامات، حکایتهایی هم دربارۀ خواجه عارف ریوگری، یکی از مریدان غجدوانی آمده که توجهبرانگیز و مهم است. کتابت نسخه در سال 1233 ق. صورت گرفته است؛ ولی احتمالاً پیشینة کهنتری دارد و به قرون هشتم و نهم هجری مربوط است. در سراسر این رساله نیز هیچ اشارهای به اصول نقشبندی نمیشود (مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری، 1332: 1‑18).
6ـ آثار خواجه احمد یسوی احمد یسوی (م. 562 ق.) از خلفای خواجه یوسف همدانی است که پیش از عبدالخالق غجدوانی به هدایت و ارشاد مردم بخارا میپرداخت؛ سپس به ترکستان رفت و رسالتش را در آنجا ادامه داد. طریقت یسویه عنوانی است که شاگردان و خلفایش به شیوۀ هدایت او در طریق عرفان اطلاق کردند و این جریان آنچنان گسترش یافت که مهمترین و گستردهترین طریقت صوفیه در میان ترکان آسیای مرکزی تا زمان ایجاد نقشبندیه بود. آثاری به احمد یسوی نسبت داده میشود. کتاب دیوان حکمت، فقرنامه و آداب طریقت و مقامات اربعین از آن جمله است که البته در درستی انتساب آنها به وی جای شک وجود دارد و احتمالاً بعدها دیگران مطالبی به آن افزوده و یا کاستهاند و تغییر بسیاری یافته است. نجدت طوسون با همکاری ارسلان کمال دو رسالة فارسیِ آداب طریقت و مقامات اربعین و رسالة ترکی فقرنامه را به ترکی استانبولی ترجمه کرده است (Eraslan & Necdet: 2016). نجدت طوسون دیوان حکمت او را نیز منتشر کرده است (طوسون، 2020). مروری بر آثار فارسی و همچنین ترجمهشدۀ یسوی آشکار میکند که هیچ نشانهای از اصول یازدهگانه در آثارش دیده نمیشود؛ بنابراین میتوان فعلاً براساس منابع موجود با اطمینان گفت که آن کلماتِ نقلشده از یوسف همدانی در رسالة صاحبیه از یوسف همدانی نیست؛ وگرنه در آثار شاگردان او یعنی وصایای غجدوانی و رسالههای یسوی نمود و نشانهای از آن یافت میشد.
7ـ مسلک العارفین از دیگر کتابهایی که نگارش آن احتمالاً در اواخر قرن هفتم و یا اوایل قرن هشتم هجری است، کتاب مسلک العارفین از محمد بن اسعد بخاری است. او این کتاب را دربارۀ پیر خود شیخ سعدالملة و الدین نوشته و در آن از الفاظ وی یاد کرده است؛ او آنها را الهامات ربانی در بیان حقایق عرفانی میداند و در سراسر کتاب بارها از عبارت «شیخ ما ـ قدس الله روحه ـ فرمودند»، استفاده کرده است. درحقیقت باید گفت کتاب مسلک العارفین مجموعه ملفوظات شیخ سعدالملة به قلم یکی از مریدان اوست. در مسلک العارفین، شیخ سعدالملة و الدینْ مرید خواجه سلیمان معرفی میشود که خود خواجه سلیمان نیز مرید خواجه اولیای کبیر و وی مرید عبدالخالق غجدوانی بوده است. در نسخة شمارة 17589 مجلس شورا بهدنبال نام سعدالملة لقب کاشغری آمده است (1 ب) و کاتب این نسخه پیرِ محمد بن اسعد (نویسندۀ کتاب) را سعدالدین کاشغری فرض کرده که از بزرگان طریقت نقشبندی و مرشد و مراد عبدالرحمان جامی، صاحب کتاب نفحات الأنس، است؛ اما با توجه به اینکه قدیمترین نسخههای مسلک مربوط به قرن هشتم هجری است و وفات کاشغری 860 ق. بوده است، این احتمال وجود ندارد که او استاد محمد بن اسعد بوده باشد. از اصطلاحات یازدهگانة نقشبندی در نسخههای مجلس سخنی نرفته؛ فقط یکجا از دو واژة «نگاهداشت» و «بازگشت» استفاده شده است (بخاری، 17589: 90). درحالیکه این بخش در نسخة بریتانیا 6 مفصلتر آمده و چندینبار بخاری اصطلاحات «نگاهداشت، یادداشت، یادکرد، بازگشت» را تعریف میکند و توضیح میدهد. در صفحة 45 الف چنین آمده است: «... شیخ به نظر عنایت ناظر حال مرید باشد و به همت عالی مددکار او بود تا بهتدریج از مرتبة «یادکرد» به مقام «یادداشت» برسد...» و در صفحة 46 الف و ب دربارة «یادکرد» و «یادداشت» و «نگاهداشت» چنین میآید: «شیخ ما قدس الله روحه میگفتند که در ذکر سه صورت است. یکی صورت را "یادکرد" میگویند و یکی صورت "نگاهداشت" و یکی صورت را "یادداشت" میگویند؛ اما ذاکر در ابتدا که به تلقین شیخ ذکر میگوید، از دل ذکر میگوید؛ بدان معنی که به تلقین پیر از دل است؛ او نیز از دل ذکر میگوید هیچکس نمیداند که ورای چیزی دیگر هست و چون ملازمت کند و به مرتبة "نگاهداشت" برسد و حضور زیادتی در باطن او پدید آید، آنگاه به دل ذکر گوید و چون از مرتبة "نگاهداشت" به مقام "یادداشت" برسد آنگاه دل ذاکر شود که بیسعی وی ذکر گفته شود؛ آنگاه دل ذکر میگوید. باز پرسیدند که "نگاهداشت" چه باشد شیخ ما ـ قدس الله روحه ـ فرمودند که مراد از "نگاهداشت" آن است در آن نفس که به ذکر شروع میکند و نفس میگیرد تا آن وقت آن میگشاید، میباید که ماسوی الله بر خاطر وی نگذرد و تواند خاطر خود را از غیر نگاهداشتن. این معنی را مرتبة "نگاهداشت" میگویند. بازپرسیدند که "یادداشت" چه را میگویند. شیخ ما ـ قدس الله روحه ـ فرمودند که چون که مرید را تلقین میرسد آن را "یادکرد" میگوید. باز به جای میرسد که نفسگرفتن حاجت نمیآید بیآنک مرید سعی کند به گفتن ذکر، دل او به ذکر مشغول شود و در خواب و بیداری ذاکر بود و در گفتن و خوردن دل او گویا بود. این معنی را مرتبة "یادداشت" میگویند که یعنی گویایی ظاهر مر آن گویایی باطن را مانع نمیآید مقام "یادداشت" آن است» (بخاری، قرن هشتم، نسخة بریتانیا: 45‑47).
8ـ آثار خواجه علی رامیتنی (م. 715 ق.) از عارفان سلسله خواجگان، رساله یا کتابی بازنمانده است که بتوانیم نشانههایی از اصول یازدهگانه را در آنها پیبگیریم. فقط رسالهای با عنوان رسالة حضرت عزیزان از خواجه علی رامیتنی ـ که با عنوان حضرت عزیزان مشهور بوده است ـ بازمانده است که همراه با مقامات بهاءالدین نقشبند در کتابی با همین نام (مقامات حضرت خواجه بهاء الدین نقشبند) منتشر شده است. رامیتنی در این رساله از شرایط دهگانهای سخن میگوید که رهرو طریق باید آنها را رعایت کند. طهارت، خاموشیِ زبان، خلوت و عزلت، روزهداشتن، ذکر، نگاهداشت خاطر، رضا به قضای الهی، اختیار صحبت صالحان، بیداری، نگاهداشتن لقمه (محمدباقر بن محمدعلی، 1386: 187‑192). در این رساله لفظ «نگاهداشت» که یکی از اصول چهارگانة دوم است، چندینبار تکرار میشود. یکبار در همان اصل ششم که نگاهداشت خاطر است و دیگر در توصیف عزلت که نگاهداشتن دست از ناشایستگرفتن و پای از نابایسترفتن و گوش از ناشنیدنی است (همان: 188)؛ همچنین نگاهداشتن لقمه (همان: 192) که شرط دهم شمرده میشود. اصطلاح «نگاهداشت» یکی از اصول هشتگانهای است که به غجدوانی نسبت داده میشود که رامیتنی آن را اینجا در میان شروط روندة راه طریقت جای داده است؛ اما بر این امر تأکیدی ندارد که این کلمه یکی از اصطلاحات کلیدی خواجگان است.
9ـ آگاهی امیر کلال (683‑755 ق.) امیر کلال نخستین و مهمترین مرشد بهاءالدین نقشبند و از اهالی روستای سوخار بخارا بوده است. از امیر کلال اثری بهجا نمانده است؛ اما یکی از نبیرگان او کتابی با عنوان مناقب امیر کلال و یا آگاهی امیر کلال نوشته است. این کتاب مانند سایر مناقبنامهها و کتابهای مقامات در ذکر کرامات و حوادث زندگی امیر کلال است و حکایتهایی نیز دربارة رابطة نزدیک او با امیر تیمور در آن موجود است (مولانا شهابالدین، 1995). در این کتاب که سراسر دربارة کرامات امیر کلال است، نشانی از اصول نقشبندیه دیده نمیشود.
10ـ آثار خواجه بهاءالدین نقشبند بهاءالدین نقشبند، خواجه محمد بن محمد بن محمد بخاری (718‑791 ق.)، عارف نامدار و مؤسس سلسلۀ نقشبندیه است که نزد ترکان به شاه نقشبند شهرت دارد. حاجی خلیفه چند اثر را به بهاءالدین نسبت میدهد که بنابر آن اطلاعات، طاهری عراقی در ابتدای کتاب قدسیة آنها را چنین برمیشمرد: 1) الاوراد البهائیة: مجموعه کلماتی است که گفته میشود بهاءالدین آنها را از رسول خدا (ص) در رؤیا آموخته است؛ 2) اوراد صغیر؛ 3) الواردات، به فارسی که نسخۀ آن در کتابخانۀ ایاصوفیه موجود است؛ 4) دلیل العاشقین؛ 5) حیاتنامه، در نصایح و مواعظ (پارسا، 1354: مقدمه 45). حامد الگار معتقد است که تعلق هیچیک از اشعار و رسالههایی که به بهاءالدین نسبت داده میشود، قطعی نیست. فقط او اوراد بهاییه را از وی میداند و مینویسد که مطالعة آن در آیینهای رسمی نقشبندی ضروری نبوده است و در متون اصلی نقشبندی به آن ارجاع ندادهاند (الگار، 1398: 445). نسخههای متعددی از این اوراد که به زبان عربی است، باقی مانده و بارها به چاپ رسیده و منتشر شده است (برای نمونه نک. چاپ سنگی از آن در سال 1400 در استانبول که با شروحی از آن همراه است. در ابتدای این نسخه هم تصریح شده که شیخ این اوراد را از رسولالله در رؤیا دریافت کرده است). این اوراد شامل دعاها و مناجاتی است و مطلبی دربارة طریقت نقشبندی در آن وجود ندارد. تا آنجا که نگارنده جستوجو کرده است، تعلق برخی نسخههای خطی که در کتابخانههای جهان موجود است و در منابع متأخر به بهاءالدین نسبت داده شده است، درست نیست؛ درواقع در این آثار شباهت نام وی با بهاءالدین، پدر مولوی، باعث شده است تا آثار سلطانالعلما بهاشتباه به خواجه نقشبند نسبت داده شود. برای نمونه نسخهای که طاهری عراقی نشانیِ آن را در کتابخانة ایاصوفیه میدهد، نسخهای به شمارة 2145 است که طبق مطالعهای که نگارنده بر روی آن نسخه انجام داد، جلد اول معارف بهاءولد است و بهاشتباه به خواجه نقشبند نسبت داده شده است. البته میراث شفاهی خواجه نقشبند را شاگردان و مریدانش مانند خواجه محمد پارسا در رسالة قدسیه، و محمد بن صلاح بخاری در انیس الطالبین و عدة السالکین، و محمدباقر بن محمدعلی صاحب کتاب مقامات نقشبند، و یعقوب چرخی فراهم آوردهاند و در دسترس است. کهنترین این آثار انیس الطالبین و عدة السالکین صلاح بن مبارک بخاری، و جامعترین کتاب دربارة سخنان او کتاب قدسیه نوشتة خواجه محمد پارساست. علاءالدین عطار (717‑791 ق.) مهمترین خلیفة بهاءالدین نقشبند نیز ظاهراً کتابی به نام مقامات نقشبند نوشته بوده است که یکی از مآخذ نویسندگانی مثل بخاری و پارسا و صفی در رشحات عین الحیات بوده است که اکنون نسخهای از آن موجود نیست.
11ـ صلاح بن مبارک بخاری (م. 793 ق.) و کتاب انیس الطالبین و عدة السالکین پس از درگذشت خواجه نقشبند در سال 791 ق. یکی از مریدان و شاگردان مکتب او به نام صلاح بن مبارک بخاری (م 793 ق.) کتابی را در پایان قرن هشتم تألیف میکند که در آن مناقب خواجه نقشبند جمع آمده است. 7 این کتاب کهنترین و مهمترین مناقب خواجه بهاءالدین است و در پژوهشهایی از این دست، اعتبار بسیاری دارد. نویسندۀ آن در سال 785 ق. بهواسطۀ خواجه علاءالدین عطار، که از خلفای خواجه بوده است، در محل قصر عارفان با بهاءالدین دیدار داشته و توصیفی از این دیدار در همین کتاب آورده است (بخاری، 1383: 232). کتاب انیس الطالبین و عدة السالکین نخستین اثری است که در آن از یکی از این اصول یازدهگانه یاد شده است. بخاری حکایتی از یکی از سفرهای خواجه نقشبند به هنگامی که او در راه سفر حج به هرات میرسد، نقل میکند؛ امیر هرات در مجلسی که برای خواجه ترتیب داده بود، از او چند پرسش کرده که بخشی از آن چنین نقل شده است: «ملک پرسید که در طریقة شما ذکر جهر و سماع و خلوت میباشد؟ خواجه فرمودند: نمیباشد. ملک پرسید پس طریقة شما چیست؟ خواجه فرمودند: سخن خانوادة خواجه عبدالخالق غجدوانی است ـ قدس الله ارواحهم ـ "خلوت در انجمن". ملک پرسید که "خلوت در انجمن" چه باشد؟ خواجه فرمودند: آنک به ظاهر با خلق بود و به باطن با حق» (بخاری، 1383: 50). جالب اینکه خواجه نقشبند اصطلاح «خلوت در انجمن» را به خانوادة غجدوانی نسبت میدهد و نه به خود غجدوانی و این میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که هشت اصطلاح نخست در میان بزرگان سلسلة خواجگان رایج بوده است؛ اما اینکه این اصطلاحات از ابداعات غجدوانی باشد، روشن نیست. در این کتاب از دیگر اصول هشتگانه سخنی نمیرود؛ ولی چون نقل سخنان و کلمات بهاءالدین موضوع کتاب است، از «وقوف عددی» و «وقوف زمانی» سخن رفته است که ابداع آن را به وی نسبت دادهاند؛ نیز بنابر وجود این شواهد، احتمال اینکه این سه اصطلاح را وی وضع کرده باشد، درست به نظر میرسد. در صفحات 73 و 74 و 135 چنین یاد شده است: «و میفرمودند "وقوف عددی" اول مرتبه علم لدنی است» (همان: 73)؛ «و میفرمودند "وقوف زمانی" که کارگزار روندة راه است، آن است که واقف احوال خود باشد که در هر زمانی صفت و حال او چیست موجب شکر است یا موجب عذر؟» (همان: 74). بخاری در انیس الطالبین حکایتی به نقل از بهاءالدین نقشبند آورده است که در طی آن حکایتی را از خواجه عبدالخالق غجدوانی نقل میکند که چگونه به ذکر خفیه متمایل شدهاند. این حکایت در دو بخش این کتاب عیناً تکرار میشود: «روزى خواجه عبدالخالق غجدوانی ـ قدسسره ـ بر استاد خود امام صدرالدین تفسیر مىخواندهاند؛ به این آیت رسیدهاند که: ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (7/ 59). از استاد خود پرسیدهاند که این خفیه که حضرت حق فرموده است، چه طریقه است؟ اگر ذاکر بلند مىخواند یا در مقام ذکر به اعضا حرکت مىکند، غیرواقف میشود، خفیه نمیماند و اگر به دل مىگوید شیطان به حکم حدیثِ الشیطان یجرى فی عروق ابنآدم مجرى الدم، او واقف مىشود؟ استاد فرمودهاند: این علم لدنى است؛ اگر حق تعالی خواسته باشد از اهلالله کسى به تو رسد که از برکة صحبت وی تو را معلوم شود. حضرت خواجه عبدالخالق منتظر میبودهاند تا چندانک به حضرت شیخ رسیدند "وقوف عددی" را به ایشان تلقین کردند» (بخاری، 1383: 73 و 132). در هر دو حکایت بر این نکته تأکید شده که شیخ یوسف همدانی به خواجه عبدالخالق، «وقوف عددی» را تلقین کرده است. آنچه از مرور بر این کتاب حاصل شد این است که انواع وقوف عددی و زمانی و قلبی از اصطلاحات خواجه نقشبند و حداقل چهار اصطلاح نخست دورة اول، متعلق به خاندان خواجگان پیش از بهاءالدین است.
12ـ آثار خواجه محمد پارسا (749‑822 ق.) خواجه محمد بن محمد حافظی بخاری از خلفای خواجه بهاءالدین نقشبند یکی از پرتألیفترین نویسندگان عارف جامعة نقشبندی در پایان قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است. او صاحب آثار متعددی است؛ اما دو کتاب مهم و اصلی او عبارت است از: رسالة قدسیه و فصل الخطاب که در این مقاله بررسی شده است. رسالة قدسیه کتابی است که دربردارندة یادداشتهای پارسا از سخنان بهاءالدین نقشبند و شرحهای آن است. فصل الخطاب دربردارندة اصطلاحات مختلف عرفانی و توضیح و شرحی بر سنتهای عرفانی و طریقت نقشبندی است. بعد از انیس الطالبین مهمترین کتابی که دربارة بهاءالدین نقشبند نوشته شده، کتاب قدسیه نوشتة محمد پارساست. در رسالة قدسیه سخنان قدسیة خواجه بهاءالدین نقشبند از انواع وقوف عددی و قلبی و زمانی یاد شده و افزودة بهاءالدین نقشبند است. در این رساله از چهار اصل «یادکرد و بازگشت و نگهداشت و یادداشت» نیز در ضمن نقل گفتههای بهاءالدین سخن رفته است: «یادکرد و بازگشت و نگهداشت و یادداشت. مقصود از ذکر لسانى و ذکر قلبى و نگهداشت ـ که مراقبة خواطر است ـ یادداشت است که مشاهده است و فانىشدن. و ذکر خفیه است علىالحقیقة. و ذکر لسانى و ذکر قلبى بهمنزلة تعلم الفباست، تا ملکة خوانایى او را به حاصل آید. و اگر معلم حاذق بود، و در طالب صادق استعداد آن بیند، شاید که در قدم اول او را خواننده گرداند، و به مرتبة یادداشت رساند بىزحمت تعلم الفوبا. اما اغلب طالبان آناند که ایشان را بر «یادداشت» دلالتکردن پیش از ذکر لسانى و ذکر قلبى، بهمنزلة آن است که یکى پروبال ندارد، او را تکلیف مىکنند و مىگویند: بر پَر و بر بام برآ» (پارسا، 1354: 36). در این رساله از چهار اصل نخست یعنی «هوش در دم»، «نظر در قدم»، «سفر در وطن» و «خلوت در انجمن» سخنی نرفته و فقط چهار اصطلاح دوم تکرار شده است. البته باید یادآوری کرد که تأکید بر اصطلاح «خلوت در انجمن» در سخنان نقشبند بوده و او این اصطلاح و کاربرد آن را از سنت خواجگان میدانسته است: «سخن خانوادة خواجگان ما قدس الله ارواحهم است درِ خلوت را گشای و درِ شیخی را بربند و درِ یاری را گشای و درِ عزلت را بربند و درِ صحبت را گشای». همچنین محمد پارسا این بیت را که در بیشتر متون نقشبندیه آمده است به بهاءالدین نسبت میدهد:
رسالة کوتاه دیگری از خواجه محمد پارسا با عنوان محبوبیه بازمانده که در آن از این اصطلاحات استفاده نشده است (پارسا، 1003: 23‑25). خواجه پارسا در کتاب تحقیقات، به تبیین و توضیح چهار اصطلاحی میپردازد که به خواجه عبدالخالق غجدوانی منسوب است: «سخن خواجگان است، علیهم الرّحمه و الرضوان، اساس و ارکان ذکر چهار است: هوش در دم، نظر در قدم، خلوت در انجمن، سفر در وطن؛ هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی دیگر، میباید که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد، و هر نفسی که میزند از حقّ تعالی غافل نباشد. نظر بر قدم یعنی...» (اژهای و صائب، 1398: 82. نقل از پارسا، ۹۸۷: ۱۲۱). با استناد به این نقل قول میتوان نتیجه گرفت که خواجه محمد پارسا از این اصطلاحات در آثار مختلف سخن گفته است.
13ـ آثار یعقوب چرخی (م. 851 ق.) یعقوب چرخی یکی از مریدان خواجه نقشبند و از نویسندگان پرکار عارفان نقشبندی است. او با بهاءالدین دیدار داشته و نزد بزرگان دیگری مانند خواجه علاءالدین عطار، خلیفۀ خواجه نقشبند تربیت طریقت یافته است. آثار بسیاری از او بازمانده که برخی از آنها منتشر شده است. رسالة ناییه در شرح نینامة مولوی، رسالة انسیه، رسالة ابدالیه، تفسیر بر سورههایی از قرآن، حوراییه، شرح اسماء الله از آن جمله است. چرخی در رسالة انسیه ضمن بیان شرح چگونگی ارادت و اشتیاقش به خواجۀ نقشبند، از سفرهای خود و تربیتش نزد علاءالدین یاد میکند. همچنین اصول نقشبندیه را در آن مطرح میکند؛ ولی رسالة ابدالیه کتابی کوچک در صفت اولیاءالله است که در آن ضمن برشمردن صفات مردان خدا (اولیاءالله) از کرامات پیر خود، خواجه نقشبند و علاءالدین سخن گفته است. چرخی در رسالة انسیه سخنانی را از خواجه یوسف همدانی و عبدالخالق غجدوانی نقل میکند (چرخی، بیتا: 27) و هم از اصول خواجگان که آنها را چهار اصل برمیشمرد (خلوت در انجمن، سفر در وطن، هوش در دم، نظر در قدم) سخن میگوید (همان: 31)؛ نیز سه اصل بهاءالدین را که عبارتاند از وقوف عددی و زمانی و قلبی در بین سخنانش میآورد. چرخی مینویسد که بهاءالدین او را به وقوف عددی مشغول کرده است (همان: 13). چرخی مهمترین سفارشهای خواجه نقشبند را دوام وضو، مداومت بر وقوف عددی و وقوف قلبی میداند (همان: 15). نکتة جالب در رسالة انسیه این است که چهار اصل دوم خواجگان، یعنی یادکرد، بازگشت، نگاهداشت و یادداشت در آن راه نیافته است.
14ـ آثار عبدالرحمن جامی عبدالرحمن جامی (م. 898 ق.) از برجستهترین عارفان و شاعران ایران بر طریق نقشبندی بود و در کتاب نفحات الأنس خود بخشی را به نقل احوال و آثار برخی از ایشان اختصاص داده و هنگام نگارش این کتاب خواجه عبیدالله احرار در قید حیات بوده است. جامی در نفحات به اصول نقشبندی اشارهای ندارد و در این باب مطلبی نمینویسد؛ اما از میان اصطلاحات، لفظ «نگاهداشت» را مکرر در بخشهای مختلف متن به معنای حفظ به کار میبرد؛ هم در بخش مدخل، علاءالدین عطار از تعبیر «نگاهداشت» خطرات استفاده میکند و هم در بخش عبیدالله احرار چندینبار در یک بند از این اصطلاح سود جسته است: «باید که شغل در "نگاهداشت" آگاهى به این وصف بود که در خروج و دخول نفس واقف باشد که در نسبت حضور مع اللّه فتورى واقع نشود، تا برسد به آنجا که بىتکلّف "نگاهداشت" او همیشه این نسبت حاضر دل او بود، و به تکلّف نتواند که این صفت از دل دور کند. گاه باشد که او را از خود تمام بستانند، نه از خودش خبر بود، نه از وقوف قلبى به مقصود. باید که چون او را به خود دهند بر طریقه مقرّره در "نگاهداشت" نسبت آگاهى کمال سعى به جاى آرد تا فتورى بهواسطة عوارض نفسانیّه به او راه نیابد... اگر به عمر ابدى در "نگاهداشت" این نسبت سعى کند، هنوز حقّ او گزارده نشود، "غریم لا یقضى دینه" گویا در شأن این نسبت است» (جامی، 1370: 412). از جملات بالا برمیآید که اصطلاح «نگاهداشت» در میان عارفان این سلسله و خواجه عبیدالله رایج بوده و او از این لفظ و «وقوف قلبی» در بند بالا بهره برده است. البته باید گفت که جامی اصطلاح «یادداشت» را نیز در چند سطر بالاتر از قول خواجه عبیدالله آورده است. و واژة «نگاهداشت» را چندینبار دیگر استفاده کرده است. جامی تحفة الأحرار را با نام نامی عبیدالله احرار مزین کرده و هدیه پیش او فرستاده است:
در مقدمة همین کتاب وقتی وارد نعت بهاءالدین نقشبند میشود، از چهار اصطلاح اول از اصول نقشبندیه (هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن) در توصیف چگونگی و هدایت او استفاده میکند:
پس میتوان نتیجه گرفت که به هرحال این اصطلاحات تا عصر جامی جا افتاده و این صوفی سخنور در صفت بهاءالدین نقشبند کاربرد همین اصول اساسی را معیارهای ارزشی خود قرار داده است.
15ـ آثار عبیدالله احرار ملفوظات احرار مجموعه سخنان بازمانده از خواجه عبیدالله احرار (801‑895 ق.) نوشتة میرعبدالأول نیشابوری است که حدود 895 هجری تألیف شده است (نوشاهی، 1380: مقدمه، 102)؛ در این اثر برخی از این اصول بهصورت پراکنده آمده است. در کتاب احوال و سخنان در بند 251 «یادداشت»، در بند 49 و 164 «وقوف قلبی»، در بند 52 و 333 «نظر بر قدم»، در بند 65 «خلوت در انجمن» و در بندهای 176 و 251 و 639 «نگاهداشت» آمده است. «میفرمودند: درویشی عزیزی بود از خانوادۀ خواجگان، در بازارها و راهها میرفت. به هیچ جانب و هیچکس نظر نمیکرد. علیالدوام نظر بر قدم داشت. در بازار به دکانی که مهم داشتی رفتی و مهم خود سرانجام کردی و به همان طریق مراجعت نمودی. هیچ شغل او را مانع شغل باطنی نبود» (همان: 225). در عبارتهای منقول از احرار در نفحات الأنس هم یادآوری کردیم که اصطلاحاتی مانند «نگاهداشت» و «یادداشت» و «وقوف قلبی» وجود داشته است.
16ـ فخرالدین صفی و کتاب رشحات عین الحیات رشحات عین الحیات معتبرترین و رایجترین تذکرة خواجگان نقشبندیه و بهطور خاص دربارۀ خواجه عبیدالله احرار و مجالس و سخنان وی است و نخستین منبعی است که هشت اصل یا همان کلمات قدسیه را بهترتیب و برای اصول طریقت نقشبندیه در ضمن بیان شرح احوال عبدالخالق غجدوانی آورده است: «و هم از کلمات قدسیة حضرت خواجه [عبدالخالق غجدوانی] است این هشت عبارت که بناى طریقة خواجگان ـ قدس الله تعالى ارواحهم ـ بر آن است: هوش در دم، نظر بر قدم، سفر در وطن، خلوت در انجمن، یادکرد، بازگشت، نگاهداشت و یادداشت، و غیر این همه پنداشت. پوشیده نماند که سه کلمة دیگر است ازجمله مصطلحات این طایفه علیّه و آن وقوف زمانى و وقوف عددى، وقوف قلبى است که جمله یازده کلمه باشد و چون حضرت خواجه سرحلقة سلسله خواجگاناند لاجرم در این مقام الفاظ مصطلحة ایشان که دانستن طریقة این عزیزان موقوف بر آن است هم به عبارت شریفة این طایفه در ضمن یازده رشحه شرح مىیابد...» (صفی، 1356، ج 1: 38). پس از آن صفی این اصول را در رشحات یازدهگانهای با شرحی از بزرگان طریقت نقشبندی مانند سعدالدین کاشغری و بهاءالدین نقشبند و جامی شرح میدهد. در تفسیر «هوش در دم»، از سعدالدین کاشغری و بهاءالدین نقشبند و جامی نقل میآورد. در شرح «نظر بر قدم» از حضرت مخدومی (عبدالرحمن جامی) در منقبت حضرت خواجه بهاءالدین، دوبیتی از تحفة الأحرار را که در بالا آوردیم، نقل میکند:
در شرح «سفر در وطن» باز از حضرت مولانا سعدالدین کاشغری نقل میآورد و در شرح «خلوت در انجمن» هم همان سخن بهاءالدین را یادآور میشود که از او پرسیدند بنای طریقة شما بر چیست؟ فرمودهاند: «خلوت در انجمن» به ظاهر با خلق، به باطن با حق سبحانه. در این بخش از خواجه اولیاء کبیر هم مطلبی در شرح این مرحله از سلوک میآید که فرموده است: «خلوت در انجمن» آن است که اشتغال و استغراق در ذکر به مرتبهای رسد که اگر به بازار درآید، هیچ سخن و آواز نشنود بهسبب استیلای ذکر بر حقیقت دل (صفی، 1356: 43). نکتة مهم اینکه به نظر میرسد فخرالدین علی صفی از کتاب مسلک العارفین استفاده کرده و مطالبی را از آن در رشحات نقل آورده و بهاشتباه آنها را به سعدالدین کاشغری نسبت داده است؛ برای نمونه ذیل رشحة «یادکرد» مینویسد که این مطالب از سعدالدین کاشغری است (همان، ج 1: 43) و مطالبی که عیناً در مسلک العارفین وجود دارد، نقل میکند: «حضرت مولانا سعدالدین کاشغری فرمودهاند که طریق تعلیم ذکر آن است... مرید دل خود را حاضر کند و در مقابلة دل شیخ بدارد و چشم فراز کند و دهان را استوار دارد و زبان را بر کام چسباند...» که عینا در نسخة خطی مسلک العارفین بریتانیا در صفحة «45 ب» آمده است. البته باید یادآور شویم که فخرالدین علی صفی، نویسندة کتاب مسلک العارفین را شیخ ابوسعید بخاری از کبار خواجه سلمان معرفی میکند که آن را در تبیین طریقه خواجگان نوشته است (همان: 58). در شرح چهار اصل دوم فخرالدین علی صفی به سخنان سعدالدین کاشغری، بهاءالدین نقشبند و مولانا علاءالدین عطار (م. 812 ق.) ـ که از کبار اصحاب خواجه بهاءالدین بوده ـ استناد کرده است. صفی آثار خواجه محمد پارسا را مأخذ خود در نقل سخنان علاءالدین میداند که کلمات او را در قید کتابت آورده است (جامی، 1370: 394). در رشحات عین الحیات در شرح سه اصل آخر نقشبندیه، از گفتههای خود خواجه بهاءالدین واضع این کلمات مطالبی نقل میشود. 17ـ نتیجهگیری از آنچه گذشت آشکار شد که محمد بن علی ترمذی و ابوبکر مستملی بخاری کلماتی مانند یادکرد و یادداشت و نگاهداشت را چند قرن پیش از شکلگیری فرقة خواجگان و سلسلة نقشبندیه وضع کرده بودند و احتمالاً این کلمات در میان عارفان پارسیزبان قرنهای چهارم و پنجم هجری رایج بوده است. تا اینکه با توجه به اهمیت ذکر در طریقتهای عرفانی قرن ششم و هفتم هجری، عارفان از آنها استفاده کردند و بهزودی در طریقت خواجگان و نقشبندیه برای اصول اساسی پذیرفته شد. دربارة درستی انتساب اصول نقشبندی به یوسف همدانی و عبدالخالق غجدوانی که در متون نقشبندیه ادعا شده است، باید گفت اگر بتوان بر مطالب رسالة صاحبیه (مقامات یوسف همدانی) ـ که منسوب به غجدوانی است ـ اعتماد کرد، چهار اصل اول این طریق از اوایل قرن ششم همزمان با حضور یوسف همدانی پیر و مراد عبدالخالق غجدوانی موجود بوده است. چهار اصل بعدی این فرقه که مبنای آن بر شیوة ذکرگفتن است، در میان بزرگان طریقت نقشبندی مانند بهاءالدین و سعدالدین کاشغری و محمد پارسا و عبیدالله احرار مشهور بوده است و آن سه اصلِ مربوط به وقوف سهگانه بیشک افزودههای خود خواجه نقشبند است. البته با توجه به اینکه اعتبار رسالة صاحبیه تأییدشده نیست و حتی در رابطة میان یوسف همدانی و نقشبندیه تشکیک وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت که مسلک العارفین نخستین کتابی است که در آن دربارۀ هشت اصطلاح و اصل اساسی طریقت خواجگان سخن رفته است؛ درواقع کتاب رشحات عین الحیات نخستین اثری است که در آن این اصول هشتگانه با سه اصل بهاءالدین نقشبند بهصورت طبقهبندیشده و مرتب ترکیب شده و بهصورت اصولی یازدهگانه برشمرده شده و در تعریف و شرحشان مطالبی از بزرگان نقشبندی آمده است. پیش از این کتاب، بهصورت اشاره یکی یا دو اصل از این اصول در منابع اولیه آمده است؛ برای نمونه اصطلاح «خلوت در انجمن» در کتاب انیس الطالبین و اصطلاحات «یادداشت» و «نگاهداشت» در مسلک العارفین نقل شده است. خواجه محمد پارسا از این اصطلاحات در آثار مختلف خود استفاده کرده است؛ اما اینکه آنها را در یکجا گرد آورده باشد و در مرتبة یازده اصل سلسلة نقشبندیه از آن سخن گفته باشد، در هیچیک از آثار او دیده نشده است. جامی ازجمله کسانی است که اصول چهارگانة اولیه را نام برده و به آن توجه کرده است. نمیدانیم که منبع فخرالدین علی صفی در نقل گفتههای کاشغری چه آثاری است. فخرالدین صفی از کتاب مسلک العارفین ـ که دربردارندة سخنان کاشغری است ـ در زمرۀ منابع این بخش نام برده است؛ ولی بخشی از مطالبی که او در کتاب رشحات میآورد، در مسلک موجود نیست و احتمالاً او منابع دیگری نیز در دست داشته است. به هرحال در این بررسی روشن شد که انتساب اصول هشتگانة نخستین نقشبندیه به خواجه عبدالخالق غجدوانی درست نیست و احتمالا ًاین اصطلاحات در طول زمان بهتدریج در میان بزرگان عارف طریقت خواجگان پیدا شده و شکل گرفته است و یکی از این افراد به احتمال بسیار شخصی با عنوان سعدالملة و الدین است؛ دیگری نیز خواجه محمد پارساست که از شاگردان بهاءالدین نقشبند و نظریهپرداز و دانشمند نقشبندیه به شمار میآمد. فخرالدین علی صفی با توجه به آثار پیش از خود، مجموعهای از این اصول را در کنار هم جای داد که پس از او الگویی برای دیگر عارفان سلسلة نقشبندیه بوده است؛ بهطوری که پس از کتاب رشحات عین الحیات کمتر کتابی دربارة سلسلة نقشبندیه وجود دارد که از این اصطلاحات یازدهگانه در آن سخن نرفته باشد. در پایان باید بر این نکته تأکید کنم که این اطلاعاتْ مستند به منابعی است که تاکنون به دست ما رسیده است و احتمال این همیشه وجود دارد که در آینده، آثاری از این بزرگان یافت شود که تغییراتی در این نظریه پدید آورد.
جدول شمارة 1: اصول یازدهگانة سلسلۀ نقشبندیه در متون بازمانده از بزرگان این طریقت از آغاز تا رشحات عین الحیات
پینوشت
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,559 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 437 |