تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,651 |
تعداد مقالات | 13,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,230,182 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,081,451 |
ابعاد معنایی نقشنمای گفتمانی«آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین)ذهنیشدگی | ||
نشریه پژوهش های زبان شناسی | ||
مقاله 8، دوره 12، شماره 2 - شماره پیاپی 23، مهر 1399، صفحه 145-162 اصل مقاله (900.91 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jrl.2021.128701.1579 | ||
نویسندگان | ||
اعظم نورا* 1؛ محمد عموزاده2 | ||
1استادیار زبانشناسی، گروه زبان انگلیسی، دانشکدۀ علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دهاقان، دهاقان، ایران | ||
2استاد گروه زبانشناسی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
این مطالعه به بررسی ابعاد معنایی نقشنمای گفتمانی «آخه» در بیان روابط علّی از منظر (بین) ذهنیشدگی میپردازد. پژوهش حاضر مطالعهای توصیفی-تحلیلی است و دادههای آن پیکرهای همزمانی متشکل از زبان روزمرۀ بهکاررفته در وبلاگها، مصاحبههای تلویزیونی و گفتگوهای روزمره است. بررسی دادهها نشان میدهد واژۀ «آخه» تحت فرایند دستوریشدگی در سطح جمله و گفتمان قرار گرفته و به پیشرفتهترین مراحل (بین) ذهنیشدگی رسیده است. در واقع، مطابق پیشبینی سویتسر (1990) و دِگاند و فاگارد (2012) در موارد مشابه، این عبارت علاوهبر بیان روابط علّی عینی، بهعنوان یک نقشنمای گفتمانی، برای بیان انواع روابط علّی ذهنی یا روابط توجیهی نیز به کار میرود. به عبارت دیگر، گویشوران زبان فارسی از این عبارت برای بیان انواع روابط توجیهی معرفتی، کارگفتی و متنی استفاده میکنند. کاربردهای فوق، بیانگر وابستگی بیشتر «آخه» به موقعیت گفتمان و نشان دهندۀ درجات پیشرفتۀ دستوریشدگی گفتمانی واژۀ مذکور است. | ||
کلیدواژهها | ||
آخه؛ روابط علّی؛ روابط توجیهی؛ دستوریشدگی؛ (بین) ذهنیشدگی | ||
اصل مقاله | ||
نقشنماهای گفتمان، یک مقولۀ نقشی-کاربردشناختی را در زبان تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، آحاد این مقوله ریشه در طبقات واژگانی-دستوری دارند؛ اما خود طبقهای صوری (واژگانی-دستوری) نیستند و لذا، میتوان این عناصر را مقولهای میانی، بین عناصر قاموسی و عناصر دستوری زبان دانست که از نظر معنایی، به عناصر دستوری نزدیکتر هستند (Hansen, 1998:225). همچنین، آنها در سطح غیرارجاعی پیامها عمل کرده و برای انتقال اطلاعات دربارۀ جهان خارج به کار نمیروند. در توجیه ماهیت هستیشناختی واحدهای گفتمانی همچون نقشنماهای گفتمان، کالتنباخ[1] و دیگران (2011) معتقدند که این عناصر زبانی مقولهای متعلق به دستور سطح معترضه هستند. به عبارت دیگر، از منظر دستور گفتمان، مقولههای دستوری را میتوان حاصل دستوریشدگی در دو سطح متمایز زبان دانست که عبارتاند از دستور سطح جمله و دستور سطح معترضه.[2] این دو سطح، دو نظام مجزا از نظر نحوی و نوایی هستند و هر کدام ساختار درونی خود را دارد. سازههای دستور سطح جمله عبارتاند از: گروهها، کلمات و تکواژها، بهعلاوۀ ابزارهای واژ-نحوی که این سازهها را به هم مرتبط میکند. دستور سطح معترضه، نظام جداگانهای است که نیازهای شناختی و ارتباطی پیشآمده در موقعیت کلامی را مدیریت میکند. در واقع، این دو نظام در عین حال که با یکدیگر تعامل دارند؛ اما مبتنیبر اصول متفاوتی هستند. بنابراین، واحد پایهای تحلیل در این دو سطح، متفاوت است به این صورت که در دستور سطح جمله، واحد تحلیل، همان واحدهای آشنای ساختار جمله است؛ اما در دستور سطح معترضه، واحد تحلیل، واحدهای اطلاع خودمختاری هستند که از نظر نحوی و نوایی، از گفتۀ میزبان خود مستقل میباشند. معنای واحدهای مذکور که معترضهای[3] نامیده میشوند، توسط نقش آنها در کلام، شکل میگیرد. پژوهشگران این حوزه ازمنظر دستور گفتمان، نقش اصلی نقشنماهای گفتمانی مرتبط ساختن یک گفته به موقعیت گفتمان، خصوصاً به سازماندهی متن، نگرش گوینده و تعامل گوینده-شنونده است. در واقع، موقعیت گفتمان شامل شبکۀ پیچیدهای از مؤلفههای درهمتنیده است که حضور یکی به معنای عدم امکان حضور دیگری نیست، اما در یک بافت یا کنش گفتمانی خاص، یکی از این مؤلفهها ممکن است نسبت به بقیه برجستگی بیشتری داشته باشد. این مؤلفهها عبارتاند از سازماندهی متن، نگرش گوینده، تعامل گوینده-شنونده، منبع اطلاعات، زمان و مکان گفتمانی و دانش از جهان خارج. مؤلفههای مذکور بهخوبی میتوانند تعابیربهکاررفته در توصیف تغییرات معنایی دخیل در دستوریشدگی[7] گفتمانی/کاربردشناختیشدگی[8] نقشنماهای گفتمان را تبیین کنند .بنابراین، تعجبی ندارد که معنای معترضهها و ازجمله نقشنماهای گفتمان توسط پژوهشگرانی همچون تراگوت و داشر[9] (2002) با ارجاع به مفاهیمی مثل ذهنیشدگی[10] (مؤلفۀ نگرش گوینده) و بینذهنیشدگی (مؤلفۀ تعامل گوینده-شنونده) توصیف شده است. همچنین، دِر[11] (2010) و دگاند و وندنبرگِن[12] (2011) نیز دربارۀ تحول نقشی و معنایی نقشنماهای گفتمان، اینگونه پیشبینی کردهاند که عناصر مذکور چند نقش عمده را میپذیرند که عبارتاند از نقش متنی، نگرشی (ذهنی) و تعاملی (بین ذهنی). پژوهش حاضر نیز با درنظر گرفتن دیدگاه دستور گفتمان و مطالعات فوق، پیچیدگی معنایی و ابعاد کاربردشناختی واژۀ «آخه» را در بیان روابط علّی در زبان فارسی عامیانه بررسی کرده است و به این پرسش پاسخ میدهد که واژۀ مذکور پس از ورود به سطح گفتمان، و در پیشرفته ترین مراحل دستوریشدگی گفتمانی (کاربردشناختیشدگی) کدامیک از معانی بین ذهنی مرتبط با موقعیت گفتمان را در بیان روابط علّی بیان میکند. این پژوهش، مطالعهای توصیفی- تحلیلی است و بر پایة تحلیل محتوایی دادهها انجام میشود. دادههای مورد بررسی در این پژوهش، برگرفته از گفتگوهای روزمرۀ غیر رسمی و وبلاگهای فارسی است. در پژوهش حاضر، وبلاگهای شخصی بهعنوان منبع دادهها مورد استفاده قرار گرفته است. نویسندگان این نوع وبلاگ، عموماً از آن بهمنظور به اشتراک گذاشتن خاطرات روزانۀ خود با مخاطبانی که دارای علایق مشترک و یا احساس همبستگی هستند، استفاده میکنند. این افراد، احساسات خود را با استفاده از علائم نگارشی و نمادهای خاص یا ازطریق تکرار یا حذف برخی از حروف یا واژهها، بیان میکنند. با این وجود، خصوصیت اصلی زبان این نوع وبلاگ، عامیانه بودن آن است بهگونهای که، نگارش غیراستاندارد کلمات، بیانگر تلفظ عامیانۀ آنها بوده و در عین حال صمیمیت با مخاطب را نمایه میکند. همچنین، بهکارگیری پایه های فعلی کوتاه شده، استفادۀ مکرر از ضمایر و وَندهایی که مشخصۀ زبان عامیانه هستند و اجتناب از صورتبندیهای پیچیده، باعث میشود که زبان بهکاررفته در این نوع وبلاگ، بسیار شبیه به زبان عامیانۀ بهکاررفته در گفتگوهای روزمره باشد و لذا، پیکرۀ مناسبی برای مطالعات گفتمانی-کاربرد شناختی در نظر گرفته شود (Mina, 2007)
دستوردانان و فرهنگ نویسان، با واژۀ «آخه» برخورد یکسانی نداشته اند. بهعنوان مثال، معین (1376)، آن را صوت، و هم معنیِ «آخش» میداند. با این حال، انوری (1382) آن را در مدخل واژۀ «آخِر» قرار داده است و شبه جمله و همچنین، حرف ربطی میداند که بیانگر اعتراض است و یا در معنای چون/زیرا به کار می رود. بهشتی (1370) نیز واژۀ «آخِر» را صفتی قرضگرفته از زبان عربی و به معنای پسین و پایان میداند. در عین حال، صدری و حکمی (1382) «آخه» را حرف و همچنین، نشانۀ تأکید یا اعتراض، و به معنای چون/ زیرا میدانند. آنها در تأیید دیدگاه خود، چند مثال از کاربرد «آخه» در زبان روزمره را ذکر میکنند؛ اما در تمام موارد، آن را بهصورت «آخِر» به کار میبرند؛ مثلاً، آخِر مردی گفتند و زنی! باطنی (1355) نیز معتقد است کاربرد «آخه» فقط عاطفی است و استفاده از آن بههمراه جملههای امری، اصرار گوینده را به انجام کاری توسط مخاطب نشان میدهد. در واقع، این برخورد متفاوت، میتواند بازتاب دستوریشدگی واژۀ مذکور و همزیستی معانی مختلف اکتسابشده توسط آن باشد. در این راستا، دِفور[13] (2007) معتقد است که چند نقشی بودن همزمانی نقشنماهای گفتمانی، میتواند به فرضیات درزمانی تغییر زبان، یعنی به فرایندهای دستوریشدگی و ذهنیشدگی مرتبط شود. تراگوت نیز در مهمترین مطالعات خود (1988, 1989, 1995, 1997, 1998, 1999, 2000, 2004, 2010, 2012) اشاره میکند که تغییر زبان توسط کاربران زبان و ازطریق مشارکت فعال در یک چارچوب ارتباطی، ایجاد میشود و این همان چیزی است که تغییر معناشناختی-کاربرد شناختی را ایجاد میکند. از دیدگاه او، معانی بهسمت رویهای شدن،[14] غیر شرایط صدقی شدن، ذهنی شدن و بینذهنی شدن پیش میروند. در واقع، او از مهمترین افرادی است که در مطالعۀ تغییر معنایی-کاربردشناختی، ارتباط بین دستوریشدگی و ذهنیشدگی را بهخوبی نشان داده است. تراگوت (1982:252-256) با ارجاع به تمایزی که هلیدی و حسن[15] (1976:26) بین مؤلفههای نظام زبان قائل شدهاند (اندیشگانی/گزارهای، متنی و بینفردی)، یکسویه بودن تغییر معنایی را، بهصورت طیفِ معنای گزارهای (> معنای متنی) > معنای ابرازی، مطرح کرد. او بر این باور بود که طیف فوق دربردارندۀ (بین) ذهنیشدگی بوده و نظم حاکم بر آن بهگونهای است که اجازۀ پیشبینی دربارۀ مسیر و جهتمندی تغییر معنایی را میدهد. لذا، از نظر تراگوت و داشر (2002:281)، یکی از طیفهای تغییر معنایی در دستوریشدگی، طیف غیرذهنی > ذهنی > بینذهنی است. به عبارت دیگر، در تغییرات معنایی، گرایش اصلی بهسمت ذهنی بودنِ بیشتر و بیان نگرش گوینده است، زیرا او آغازگر اصلیِ تغییر است. با این حال، ممکن است به مرور زمان، توجه آشکار بیشتری به مخاطب شده و معانی بهسمت بینذهنی شدن نیز گرایش یابند. با در نظر گرفتن مطالعات فوق، پژوهش حاضر کاربرد عنصر زبانی «آخه» را در بیان روابط علّی، در امتداد طیف (بین) ذهنیشدگی بررسی میکند. در واقع، «آخه» را برگرفته از هر کدام از اقسام کلامِ حرف، شبهجمله، صوت، صفت یا قید که بدانیم، ازمنظر دستور گفتمان، عنصری متعلق به دستور سطح جمله است که توسط گویشوران زبان فارسی، در معنای چون/ زیرا به کار رفته است و بهواسطۀ آن، گوینده توجیهی را برای گفتۀ قبلی یا بعدی خود، مطرح میکند. کاربرد توجیهی این عنصر زبانی که موضوع پژوهش حاضر است را میتوان زیرمجموعۀ کاربرد علّی دانست. آرای متفاوت و مکمّلی به تبیین کاربرد علّی پرداختهاند. بهعنوان نمونه، تاکاهارا[16] (1998:65-91) معتقد است روابط علّی نقش مهمی در راهبردهای گفتمانی ایفا میکنند. از نظر او، این روابط تمایزات معنایی دقیقی را دربر میگیرند که نه تنها علتهای فیزیکی و معلولهایشان را دربر میگیرد، بلکه دلایل انجام یک کنش و استنباط یا نتیجهگیری براساس شواهد را نیز شامل میشود. سویتسر[17] (1990:77) نیز قلمروهای سهگانهای را بهترتیب افزایشِ ذهنی بودن، برای روابط علّی مطرح میکند که عبارتاند از: (1) روابط محتوایی،[18] که بهواسطۀ آن گوینده رابطهای علّی را در جهان خارج توصیف میکند. این رابطه عینی است و میتواند ارادی یا غیرارادی باشد؛ (2) روابط معرفتی،[19] که ازطریق آن گوینده براساس یک استدلال، نتیجهای را استنباط میکند؛ (3) روابط کارگفتی،[20] که بهواسطۀ آن گوینده کارگفت خود را توجیه میکند. به عبارت دیگر، گفتۀ گوینده، بیانگر دلیلی برای بیان کردنِ گفتۀ قبلی او محسوب میشود. دگاند و فاگارد[21] (2012)، به فهرست سهگانۀ سویتسر، روابط متنی را میافزایند و در این فهرست چهارگانه، روابط علّی غیرمحتوایی یعنی روابط معرفتی، کارگفتی و متنی را روابط توجیهی[22] نامیده و معتقد هستند که روابط مذکور، بهترتیب (بین) ذهنیتر بوده و بهجای بیان علّت، توجیهی را ارائه میکنند. از نظر نویسندگان مذکور، روابط توجیهیِ متنی، روابطی هستند که ازطریق آنها، گوینده دربارۀ رابطۀ بین دو گفته یا دو بخش گفتمانی، دگرگویی کرده و یا فرابیانی را مطرح میکند. به عبارت دیگر، قصد گوینده از بیان این روابط، بیان علت یا نتیجه گیری نیست، بلکه او میخواهد توضیح و یا استدلالی را ارائه کند. در بخش چهار به بررسی کاربرد «آخه» در بیان انواع روابط فوق، در زبان فارسی عامیانه خواهیم پرداخت.
مطالعات مختلفی در خصوص ابعاد کاربردشناختی نقشنماهای گفتمانی در زبانهای مختلف صورت گرفته و نشان دادهاند که این عناصر زبانی پس از دستوری شدگی در سطح دستور جمله، همچنان تحت فرایند دستوریشدگی قرار گرفته و بهتدریج از معنای مفهومی خود فاصله گرفته و با ورود به جهان گفتمان، انواع معانی (بین) ذهنی را عهدهدار شدهاند. مطالعات پیشین پژوهشگران داخلی نیز بر دستوریشدگی و (بین) ذهنیشدگی برخی عناصر زبان فارسی و برعهده گرفتن این نقشهای متنوع توسط آنها صحه گذاشتهاند. اگرچه عمدۀ این مطالعات دربارۀ عناصری همچون نقشنماهای استدلالی (منشیزاده و تاکی، 1388)، حالا (نورا، ۱۳۹۴)، یعنی (Noora & Amouzadeh, 2015)، اگر (قادری، عموزاده و رضایی، ۱۳۹۸)، آره/بله و نه (قادری، ۱۳۹۸؛ قادری و عموزاده، زیرچاپ) انجام گرفته است؛ اما هیچکدام بر عنصری علّی-توجیهی همچون آخه متمرکز نبودهاند. لازم به ذکر است که منشیزاده و تاکی (1388) بر مبنای سطوح گفتمانی مدنظر شیفرین[23] (1987)، نود نمونه نقشنما را در گفتمان استدلالی زبان فارسی شناسایی کردهاند و معتقدند نقشنماهای مذکور برای پیوند علت و نتیجه به کار رفتهاند و میتوانند به سه دستۀ نقشنمای بیانگر علّت، نقشنمای بیانگر نتیجه و نقشنمای بیانگر علّت و نتیجه تقسیم شوند. فرِی[24] (1980) نیز یادآور میشود که تعبیر صحیح روابط علّی، به چگونگی در نظر گرفتنِ گفتههای بههم متصلشده، بستگی دارد. به عبارت دیگر، تعبیر صحیح روابط علّی به این بستگی دارد که آیا روابط مذکور را، پیونددهندۀ واحدهای محتوایی و بیانگر روابط عینی بدانیم یا پیونددهندۀ مقدمه و نتیجهگیری، کارگفت و توجیه یا دو بخشی که یکدیگر را دگرگویی میکنند. همچنین، پژوهشگرانی مانند ریی[25] (2011) بر این باورهستند که نقشنماهای گفتمانی، در کاربرد توجیهی، رابطۀ علّیِ بین بند اصلی و پیرو را نشان نمیدهند، بلکه زمینهها یا مبنای اظهار گوینده را بیان میکنند و لذا، بهعنوان یک حرف ربط کاربردشناختی عمل میکنند. با توجه به این که ابعاد معنایی عنصر زبانی «آخه» در بیان روابط علّی در مطالعات پیشین بررسی نشده است، پژوهش حاضر، ابعاد معنایی این نقشنمای گفتمانی را در بیان روابط علّی ازمنظر (بین)ذهنیشدگی بررسی میکند تا نشان دهد «آخه» به عنوان یک نقشنمای گفتمانی، چگونه برای بیان انواع روابط توجیهی ذهنی به کار میرود.
همانگونه که بیان شد، پژوهشگرانی همچون دگاند و فاگارد (2012)، کاربرد عنصر زبانی را در بیان روابط علّی، بهترتیب افزایش (بین) ذهنی بودن به چهار دسته تقسیم میکنند که عبارتاند از روابط محتوایی/عینی، معرفتی، کارگفتی و متنی. بررسی دادههای مورد بررسی این پژوهش نشان میدهد که «آخه» میتواند برای بیان انواع روابط مذکور به کار رود. با وجود این، کاربرد آن بهعنوان نقشنمای گفتمانی، صرفاً برای بیان روابط توجیهی یا علّی ذهنی[26] (معرفتی، کارگفتی و متنی) است. البته شایان ذکر است که در بسیاری از موارد، شناسایی دقیق نوع رابطۀ بیانشده توسط «آخه»، دشوار بوده است و آهنگ گفته، مکث و بافت کاربرد آن میتواند ابهامزدایی کند. در این خصوص، تاکاهارا (1998:65-91) تأکید میکند که انتخاب تعبیر صحیح، دارای انگیزش کاربردشناختی است و صرفاً وابسته به صورت نیست. در واقع، او انتخاب یکی از قلمروهای سهگانۀ سویتسر (1990) برای یک رابطۀ علّی را، انتخابی کاربردشناختی میداند و بر این باور است که رابطۀ علّی توجیهی، ماهیتی کاربردشناختی دارد. در قسمت زیر نمونه هایی از کاربرد «آخه»، در روابط چندگانۀ فوق، بهترتیبِ افزایش (بین) ذهنی بودن، بررسی میشود.
4-1. بیان رابطۀ محتوایی (عینی) مطابق دیدگاه بهشتی (1370) و انوری (1382) واژۀ «آخه» از صفت «آخِر» با معنای مفهومیِ «پسین»، مشتق شده است. در نمونههای زیر، «آخه» بهعنوان واحدی از دستور سطح جمله (یعنی یک حرف ربط دستوریشدۀ علّی)، برای بیان رابطۀ محتوایی مورد استفاده قرار گرفته است. به عبارت دیگر، میتوان مفروض گرفت که واژۀ «آخِر» در سطح دستور جمله، تحت فرایند دستوریشدگی قرار گرفته و به دلیل تقلیل آوایی، به «آخه» تبدیل شده است. سپس، واژۀ مذکور تحت فرایند بازتحلیل معنایی و مقولهزدایی واقع شده و به یک حرف ربط علّی تبدیل شده است که در مواردی مانند نمونههای زیر برای بیان روابط علّی محتوایی (نه روابط توجیهی ذهنی) مورد استفاده قرار گرفته است و همچنان در شرایط صدق گفتۀ میزبان خود تأثیر دارد. (1) ... بعد یه مانتو گشاد حاملگی هم دیدم؛ اما نخریدم، آخه بارون شدید زد، نتونستم خوب بگردم. (2) ... حالا امروز داداشم سرما خورده و سردرد گرفته، آخه اونجا خیلی هوا سرده و مجبوره که ... (3) چهارشنبه قرار بود امتحان بگیرن که نشد. یعنی ما نرفتیم، آخه قرار بود من و سمیه و الهام بریم کلاس حسابداری و با اونا امتحان بدیم که ما هم نرفتیم. (4) ... یکشنبه کلاس داشتم، آخه شنبه برگزار نشده بود... (5) ... دقیقاً چهرهاش رو ندیدم، آخه تاریک بود... در نمونههای فوق، گوینده با استفاده از «آخه»، بین بندهایی که بیانگر رخدادهایی در جهان خارج هستند، رابطۀ علّی برقرار میکند. بنابراین، «آخه» معنایی تحدیدی [27]دارد که توسط نقش آن بهعنوان سازهای از دستور سطح جمله (حرف ربط علّی) تعیین میشود و نه توسط موقعیت گفتمان. نکتۀ درخور توجه این است که، هرچند از دیدگاه پژوهشگران فوق، روابط علّی محتوایی، برخلاف روابط توجیهیِ ذهنی، عینی هستند؛ اما از نظر نگارندگان پژوهش حاضر، پژوهشهای آتی میتواند نشان دهد که عینی بودن روابط علّی نیز، همچون ذهنی بودن روابط توجیهی، میتواند مدرّج باشد.
4-2. بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ معرفتی کاربرد «آخه» بهعنوان نقشنمای گفتمانی، میتواند بیانگر روابط توجیهی ذهنیِ معرفتی باشد. همانگونه که پیشتر اشاره شد، ازنظر سویتسر (1990:77) در روایط معرفتی، گوینده براساس یک استدلال، نتیجهای را استنباط میکند. نمونههای زیر را در نظر بگیرید: (6) مادر: بیا این آش رو ببر بده به خانم محبی اینا. نوجوان: خونه نیستند، آخه تلفنشون رو جواب نمیدن. (7) بهاره خیلی میترسه، آخه بارداری اولش رو 5 ماهه سقط کرد (شادی به دوستش) (8) مهدی: یعنی رضا کجاست برم کتاب رو ازِش بگیرم؟ سارا: خونهست، آخه فردا امتحان داره. (9) فکر کنم برا شیرین خواستگار میاد، آخه آقای مدنی کلی میوه شیرینی خریده بود (دختر به مادر) (10) شهره: نفهمیدی جواب آزمایش سولماز چی بود؟ مریم: مثبته، آخه از مژگان خانم، آدرس یه متخصص زنان رو میگرفت. (11) انگار سمانه بهش بر خورده بود، آخه تو مهمونی هیچی نخورد! (لیلا به بتول) در نمونههای فوق، «آخه» بین بندهایی که بیانگر رخدادهایی در جهان خارج هستند، رابطۀ علّی برقرار نمیکند. لذا، بیانگر رابطۀ علّی عینی محتوایی نیست و کاربرد آن برای بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ معرفتی است. در واقع، گوینده نتیجهای را در بخش اول گفتۀ خود، براساس استدلال ارائهشده در بخش دوم گفته، استنباط میکند. این کاربرد همزمان بیانگر دو کاربرد دیگر نقشنماهای گفتمانی است که میتوان آنها را کاربرد پیشانگاشتی و کاربرد شهودیتی (گواهنمایی) نامگذاری کرد. در واقع، مطابق با دیدگاه دستور گفتمان، معنای نقشنماهای گفتمانی در این نقش، غیر تحدیدی بوده و مبتنیبر استدلالی است که خارج از معناشناسیِ جمله واقع شده است و دو مؤلفه از موقعیت گفتمان را پیشزمینه سازی میکند که عبارتاند از مؤلفۀ دانش از جهان خارج و مؤلفۀ منبع اطلاعات. بهعنوان مثال، در نمونۀ (6)، بخش دوم گفته (آخه تلفنشون رو جواب نمیدن)، نه تنها مؤلفۀ دانش از جهان خارج (جواب ندادن تلفن، بر حضور نداشتن در منزل دلالت می کند)، بلکه مؤلفۀ منبع اطلاعات را پیشزمینهسازی میکند. در واقع، اطلاعات ارائهشده در بخش دوم نمونۀ مذکور، اطلاعات یا شواهدی را ارائه میکند که گوینده براساس آن، نتیجهگیری خود را در بخش اول (خونه نیستند)، بیان میکند.
4-3. بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ کارگفتی گاهی نقشنمای گفتمانی «آخه» برای بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ کارگفتی، مورد استفاده قرار میگیرد که بهواسطۀ آن گوینده کارگفت خود را توجیه میکند. به عبارت دیگر، گفتۀ گوینده، بیانگر دلیلی برای بیان کردنِ گفتۀ قبلی او محسوب میشود. نمونههای زیر، غیر از دو نمونۀ اول، برگرفته از وبلاگهای مختلف هستند و بیانگر این کاربرد میباشند: (12) میشه گوشی رو جواب بدی، آخه دستم بنده! (زن به شوهر) (13) چی دوست داری بپزم، آخه امروز بیکارم. (زن به شوهر) (14) ... همون بار اول بله رو میگم، آخه میترسم از دستم بِره ... (15) گفتم نذرم چی میشه؟ گفت یه پرندۀ دیگه انتخاب کن و آزادش کن. گفتم آخه من نذرم مرغ عشقه ... (16) امسال عید حال و هوای خاصی داره، آخه دوران طلایی واسه درس خوندنه! (17) مامانم دارن میرن کربلا، خوشا به حالشون و بدا به حال من، آخه دیگه کارامو باید خودم انجام بدم. (18) نه مغرورم نه ریگی تو کفشمه، آخه اینا رو گفتند که جلوجلو مینویسم. در نمونههای فوق، گوینده با استفاده از «آخه»، کارگفت خود را به توجیه ارائهشده برای آن پیوند میدهد. ازنظر دگاند و فاگارد (2012)، این کاربرد، ذهنیتر از کاربرد توجیهی معرفتی بوده و لذا، بیشتر دستوری شده است. بهعلاوه، مطابق دیدگاه آنها میتوان گفت که کاربرد «آخه» در نمونه هایی مانند 18-16، از سایر نمونهها ذهنیتر و لذا، دستوریشدهتر است؛ زیرا گوینده، ارزیابی صورتگرفته در بخش اول را توجیه میکند. نکتۀ دیگر دربارۀ این کاربرد نقشنمای گفتمانی «آخه»، این است که گاهی گوینده استنباط کارگفت را به مخاطب واگذار میکند و فقط به ذکر توجیه بسنده میکند. به عبارت دیگر، «آخه»، گفتۀ میزبان خود را به تضمنی که توسط گوینده مطرح شده است، وصل میکند و لذا، یک حرف ربط متعلق به دستور سطح جمله، که بندِ دلیل را به بند اصلی پیوند دهد نمیباشد. بهعنوان مثال در نمونۀ (15)، گوینده بهصورت ضمنی با مخاطب مخالفت کرده و با استفاده از «آخه»، کارگفت ضمنی خود را توجیه کرده است. در واقع، در چنین مواردی «آخه» نقش دوگانهای را ایفا میکند که عبارت است از بیانِ ضمنیِ کارگفت مربوطه و ارائۀ توجیه برای آن. بهمنظور شفافیت بیشتر بحث، به نمونههای زیر توجه کنید. در نمونۀ (19)، سمانه و شوهرش با ماشین در حال رد شدن هستند که فرشته، دوست سمانه را میبینند. آنها توقف میکنند و سمانه میگوید: (19) سمانه: بیا بالا، میرسونیمت! فرشته: آخه شرمندهتون میشم! سمانه: بیا بالا ناز نکن! (20) فردا شب دیگه یادتون نرهها، با بچهها تشریف بیارید. (زهره به زن برادرش) مهری: آخه به زحمت میافتید! زهره: اِوا، خدا مرگم، مگه چکار میخوام بکنم؟! ... در زبان فارسی، نمونههای فوق میتواند همزمان بیانگر کارگفت دعوت کردن و یا تعارف کردن باشد. مطابق دیدگاه براون و لوینسون[28] (1987)، در خصوص کارگفت دعوت کردن، ارائۀ پاسخ نامرجح و ردّ دعوت، تهدیدکنندۀ وجهه فرد دعوتکننده است و مستلزم بهکارگیری راهبردهای ادب سلبی است. در نمونههای فوق، فرشته و مهری، با پذیرش دعوت و یا تعارف مخاطب خود، باری را روی دوش او قرار میدهند و لذا، با استفاده از «آخه» سعی میکنند تهدید وجهۀ حاصله را کاهش دهند؛ اما این کار را با راهبرد گفتمانی پیچیدهای با کمک مخاطب، انجام میدهند. بهعلاوه، پاسخ آنها هرچند بهصورت پرسش نیست؛ اما مشتمل بر نقش بینذهنی واکنشی[29] است و گوینده، واکنشی دالّ بر تأیید را از مخاطب خود میطلبد. به همین دلیل توالیِ دعوت یا تعارف، فقط با ارائۀ پاسخ کلامی یا غیرکلامی از سوی مخاطب تکمیل میشود. به نظر می رسد گویشوران فارسی زبان، به قدری به وجهه خواستهای مخاطب خود توجه دارند که ترجیح میدهند پذیرش دعوت یا تعارف مخاطب را با او، به مذاکره بگذارند و تنها در صورت گرفتن بازخورد مثبت بپذیرند.
4-4. بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ متنی آخرین کاربرد توجیهی «آخه»، کاربرد آن برای بیان رابطۀ توجیهی ذهنیِ متنی است که بهواسطۀ آن گوینده با دگرگویی کردن و ارائۀ توضیح بیشتر، گفتۀ قبلی خود را توجیه میکند. نمونههای زیر که برگرفته از وبلاگهای مختلف است، بیانگر این کاربرد هستند: (21) مهناز مریض بود، آخه حال نداشت و هِی میگفت تهوع دارم. (22) مامان جون فسنجون مهمونی رو درست کرد، آخه من بلَد نیستم. (23) من تازه امروز کامنتهایی که برام گذاشتین رو دیدم، آخه میدونین، همَش فکر میکردم هرکسی نظر بذاره همون وقت نشون میده نگو که ... (24) این چهارشنبهسوری تنها نیستم داداشم با خانمش امسال پیش ما هستند، آخه چهارشنبهسوری سوت و کور خیلی ضایع است ... (25) من و سمیه و الناز رفتیم نامزدی ندا، البته من با طرف شوهرش فامیل میشم، آخه پسرعموی دخترعمهام میشه ... (26) امیدوارم مثل بقیه کارهایی که میکنم نصفه و نیمه وسط راه ولش نکنم، آخه یه خورده بیخیال تشریف دارم. همانگونه که ملاحظه میکنید در نمونههای فوق، گوینده با استفاده از «آخه» گفتۀ قبلی خود را ازطریق دگرگویی کردن یا ارائۀ توضیح بیشتر توجیه کرده است. بهعنوان مثال، در نمونۀ (21) «حال نداشتن و تهوع داشتن» دگرگویی «مریض بودن» است و گوینده با استفاده از این دگرگویی، مریض بودن مهناز را توجیه میکند. البته گاهی «آخه» بیانگر توجیه مضاعف است؛ یعنی همزمان گفتۀ قبلی و بعدی را توجیه میکند. نمونۀ زیر را در نظر بگیرید: (27) امروز کلی تبریک شنیدم، آخه نه این که فردا تعطیله و بچهها من رو نمیبینند، جاش امروز بهم تبریک گفتند. در نمونۀ فوق، گوینده با استفاده از «آخه»، همزمان توجیهی را (فردا تعطیله و بچهها من رو نمیبینند) برای گفتۀ قبل از «آخه»، و گفتۀ بعد از توجیهِ ارائهشده (جاش امروز بهم تبریک گفتند)، مطرح میکند. به نظر میرسد این توجیه مضاعف، در مواردی امکان دارد که گوینده نقشنمای گفتمانی «آخه» را در کاربرد توجیهیِ متنی، برای دگرگویی گفتۀ قبلی به کار برده باشد. نمونۀ زیر را نیز ملاحظه کنید: (28) فردا هم از مدرسه در میرم، آخه میخوام برم جلسه، آخه نه این که من نمایندۀ دخترای شهرستانمون هستم، واسه جلسه میخوام برم. در نمونۀ فوق، دومین کاربرد «آخه» توجیهی را (من نمایندۀ دخترای شهرستانمون هستم) همزمان برای دو قسمت (میخوام برم جلسه، و واسه جلسه میخوام برم) ارائه میکند. در عین حال، اولین کاربرد «آخه»، گفتۀ قبل از خود را (فردا هم از مدرسه در میرم) توجیه میکند. همانگونه که ملاحظه میکنید، در نمونۀ فوق، گوینده با استفاده از اولین «آخه»، گفتۀ قبلی خود را توجیه میکند و سپس با دومین «آخه»، توجیهِ ارائهشده را توجیه میکند. به عبارت دیگر، گاهی کاربرد «آخه» برای توجیهِ توجیه است. چنین نمونههایی، باز هم نشان می دهند که چقدر برای گویندۀ فارسیزبان، متقاعد کردن مخاطب و همسو کردن او با دیدگاههای خود، اهمیت دارد.
همانگونه که قبلاً نیز مطرح شد، دستوردانان و فرهنگنویسان، با واژۀ «آخه» برخورد یکسانی نداشته و آن را متعلق به اقسام کلام متفاوتی دانستهاند. صرفنظر از قسم کلام واژۀ مذکور، میتوان گفت که این عنصر زبانی بهتدریج از معنای مفهومی خود فاصله گرفته و با ورود به جهان گفتمان، معانی مرتبط با مؤلفۀ سازماندهی گفتمان و همچنین انواع معانی (بین) ذهنی را بر عهده گرفته است. با وجود این، به نظر میرسد دستوریشدگی این واژه، مطابق پیشبینی کوتوا[30] (2012) و هاینه و دیگران (2021) از دستور سطح جمله شروع شده و سپس در دستور سطح معترضه (گفتمان) پیشروی کرده است. لذا، مطابق پیشبینی پژوهشگرانی همچون سویتسر (1990:77) و دگاند و فاگارد (2012) در خصوص تحول معنایی عناصر زبانی بیانگر روابط علّی در راستای افزایشِ (بین) ذهنی بودن، میتوان دربارۀ اکتساب معانی «آخه» در بیان روابط علّی، طیف زیر را مفروض گرفت: (1) «آخِر» > [دستوریشدگی در دستور سطح جمله و تقلیل آوایی به دلیل حذف واج پایانی] حرف ربط علّی محتوایی با معنای چون (نمونههای 5-1 ذکرشده)> [عضوگیری و دستوریشدگی در دستور سطح معترضه] کاربردهای توجیهی ذهنی (توجیهی معرفتی > توجیهی کارگفتی > توجیهی متنی) (نمونههای 28-6 ذکرشده) اولین مرحلۀ تغییر واژۀ «آخِر» در طیف فوق، موضوع پژوهش حاضر نبوده است و لذا، مطابق پیشبینی پژوهشگران عرصۀ دستوریشدگی میتوان مفروض گرفت که احتمالاً واژۀ «آخِر» در سطح دستور جمله، تحت فرایند دستوریشدگی قرار گرفته و به دلیل تقلیل آوایی به «آخه» تبدیل شده است. سپس، در مرحلۀ بعد واژۀ مذکور تحت فرایند بازتحلیل معنایی و مقولهزدایی واقع شده و به یک حرف ربط علّی تبدیل شده است که صرفاً برای بیان روابط علّی محتوایی (نمونه های 5-1) مورد استفاده قرار گرفته است و همچنان در شرایط صدق گفتۀ میزبان خود تأثیر دارد. سپس، واژۀ مذکور، توسط عملیات عضوگیری به سطح دستور معترضه (گفتمان) منتقل شده و بهعنوان یک واحد معترضهای، تحت فرایند دستوریشدگی در سطح گفتمان قرار گرفته است و لذا، در مرحله پایانی طیف فوق، عهدهدار نقش (بین) ذهنیِ توجیهی شده است (نمونه های 28-6). از نظر افرادی که دستوریشدگی و کاربردشناختیشدگی را دو فرایند مجزا می دانند، بخش اول طیف (1) بیانگر دستوریشدگی و بخش پس از عضوگیری، بیانگر کاربردشناختیشدگی است. آخرین نکتهای که دربارۀ کاربرد توجیهی «آخه» میتوان مطرح کرد، این است که در بسیاری از نمونههای فوق، در بیان روابط توجیهی ذهنی، میتوان «آخه» را با «چون» جایگزین کرد و این خود بیانگر یکی از اصول مهم دستوریشدگی، یعنی اصل لایهبندی[31] است. مطابق این اصل، در یک زبان، صورتهای متفاوتی در نقش دستوری مشابهی به کار میروند؛ اما از نظر سبکی میتوانند متفاوت باشند. لذا، بهطور مرتب، لایههای دستوری جدیدی در نظام زبان ظاهر میشود و مدتها با لایۀ قدیمی همزیستی دارند.از نظر نگارندگان پژوهش حاضر، در چنین مواردی، حرف ربط علّیِ «چون» تحت دستوریشدگی قرار گرفته و معنایی غیرتحدیدی یافته، که به موقعیت گفتمان (نه نحو جمله) مربوط است. حال این پرسش مطرح میشود که اگر اینگونه است و «آخه» و «چون»، قابل جایگزینی هستند، چرا در نمونههای گردآوریشده از زبان روزمره، گویشوران از «آخه» برای بیان روابط توجیهی ذهنی استفاده کردهاند؟ با توجه به محدودیتهای پژوهش حاضر نمیتوان به این پرسش با قطعیت پاسخ داد؛ اما اگر پژوهشهای عمیقتر مبتنیبر پیکرهای جامعتر از دادههای زبان روزمره صورت بگیرد و همین الگوی کاربرد مشاهده شود، میتوان اتفاقی بودن این امر را از تحلیل خود کنار گذاشت، و این احتمال را مطرح کرد که پاسخ این پرسش میتواند در الگوی توزیع کاربرد نقشنمای گفتمانی «آخه» نهفته باشد. به عبارت دیگر، اگر اکثریت کاربردهای «آخه» در پیکرۀ جامعتر نیز، کاربردهای علّی غیرمحتوایی باشد، میتوان احتمال داد که چنین امری بیانگر این نکته است که نقشنمای گفتمانی «آخه»، در کاربرد توجیهی خود، بهصورت پیشنمونه، ذهنی (غیرمحتوایی) است و لذا، کاربردهای محتوایی یا گزارهای آن را میتوان کاربردهای غیرپیشنمونهای آن تلقی نمود. در این راستا، دگاند و فاگارد (2012) معتقد هستند که با انتخاب یک نقشنمای گفتمانی بهجای دیگری، گوینده بیان میکند که رابطۀ بین دو بخش از گفتمان باید بهعنوان نمونهای از یک رابطۀ پیوستگی خاص فهمیده شود. از نظر آنها، میزان ذهنی بودن نقشنماهای گفتمانی علّی/توجیهی، در زبان گفتاری بسیار بیشتر از زبان مکتوب است. یادآوری کنیم که «آخه»، فقط در زبان گفتاری و سبک غیررسمی به کار میرود. بنابراین، اگر این نقشنمای گفتمانی را، بهصورت پیشفرض، بیانگر رابطۀ توجیهی ذهنی (غیرمحتوایی) بدانیم، بسامد بالای کاربرد ذهنی آن در مکالمه، از نظر اقتصادی میتواند بهصرفه باشد. به عبارت دیگر، در مکالمه افراد با محدودیت زمان و برنامهریزی مواجه هستند و لذا، استفاده از «آخه»، بهعنوان نقشنمای پیشفرضِ بیان توجیه، انرژی پردازشی کمتری میطلبد. در این راستا، کَنسترلی[32] (2013) معتقد است در مقایسه با روابط علّی عینی، پردازش روابط توجیهی ذهنی زمان بیشتری میطلبد؛ اما استفاده از نقشنماهای گفتمانی برای بیان روابط توجیهی غیرپیشنمونه، زمان پردازش را طولانی میکند و گویشوران نوعاً تمایل به چنین کاری ندارند، مگر در شرایط خاص و برای مقاصد خاص.
[1]. G. Kaltenböck [2]. Thetical Grammar [3]. theticals [4]. cooptation [5]. کالتنباخ و دیگران (2011) معتقدند واحدهای گفتمانی مدنظر در دستور سطح معترضه، تا حد زیادی با آنچه در نوشتگان زبانشناسی، معترضه (parentheticals) نامیده شده است، مطابقت دارد؛ مثل قیدهای جمله، بندهای قیدی، تعبیرات تککلمهای، پرسشهای ضمیمهای و بندهای تفسیری. اما برخلاف این موارد، واحدهای گفتمانی مدنظر آنها، الزاماً نیازمند یک گفتۀ میزبان نبوده و ممکن است در حاشیۀ یک گفته ظاهر شده یا اینکه گفته مستقلی را تشکیل دهند. .[6] برای کسب اطلاعات بیشتر به عموزاده و آزموده (1393)، قادری و عموزاده (1396) و عموزاده و نورا (1393) مراجعه کنید. [7]. grammaticalization [8]. pragmaticalization [9]. E. Traugott & R. Dasher [10]. subjectification [11]. C. Dér [12]. L. Degand & S. Vandenbergen [13].T. Defour [14]. proceduralization [15]. M. Halliday & R. Hasan [16]. P. O. Takahara [17] . E. Sweetser [18]. contentful [19]. epistemic [20]. Speech act [21] . B. Fagard [22]. justification relations [23]. D. Schiffrin [24]. J. S. Frey [25]. S. Rhee [26]. شایان ذکر است که استفاده از اصطلاح « ذهنی» در بیان روابط علّی، نقطۀ مقابل «عینی/ محتوایی» است و لذا مشتمل بر کاربردهای «بین ذهنی» نیز میباشد. [27]. restrictive meaning [28] . P. Brown & S. C. Levinson [29]. responsive intersubjective [30]. T. Kuteva [31]. layering principle [32] . A. Canestrelli | ||
مراجع | ||
انوری، حسن. (1382). فرهنگ فشردۀ سخن. سخن.
باطنی، محمدرضا. (1355). استعمال که، دیگه، آخه، ها در فارسی گفتاری. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 93، 251-275.
بهشتی، محمد. (1370). فرهنگ صبا. صبا.
صدری، غلامرضا؛ حکمی، نسترن. (1382). فرهنگ معاصر فارسی. فرهنگ معاصر.
عموزاده، محمد؛ آزموده، حسن. (1393). جنبههای دستور معترضه براساس نمونههایی از زبان فارسی. پژوهشهای زبانشناسی تطیبقی، (7)4، 45-67.
عموزاده، محمد؛ نورا، اعظم. (1393). دستوریشدگی تسلسلی عبارت یعنی از منظر دستور گفتمان. پژوهشهای زبانی، (1)5، 75-94.
قادری، سلیمان؛ عموزاده، محمد. (1396). عضوگیری در دستور کلام: راهکاری برای مصالحۀ دستور جمله و دستور معترضه. زبان و زبانشناسی، (26)13، 1-18.
قادری، سلیمان. (۱۳۹۸). بررسی کاربردهای معترضۀ عبارات آره و نه در گفتمان روزمرۀ زبان فارسی. [پایاننامۀ دکتری]. دانشگاه اصفهان.
قادری، سلیمان؛ عموزاده، محمد؛ رضایی، والی. (۱۳۹۸). واکاوی شناختی-کاربردشناختی جملههای شرطی در زبان فارسی. جستارهای زبانی، (6)10، 233-260.
معین، محمد. (1376). فرهنگ معین. امیر کبیر.
منشیزاده، مجتبی؛ تاکی، گیتی. (1388). جایگاه نقشنماهای گفتمانهای استدلالی در زبان فارسی. زبان شناسی،(44)23، 87-116.
نورا، اعظم. (1394). بررسی چند نقشی بودن همزمانی نقشنمای گفتمانیِ حالا از منظر (بین)ذهنیشدگی. پژوهشهای زبانی، (2)6، 121-140.
Amouzadeh, M. & Azmoodeh, H. (2014). Thetical Grammar: An introduction to Discourse Grammar based on Persian examples. Iranian Journal of Comparative Linguistic Research, 4(7), 45-67. [In Persian]
Amouzadeh, M. & Noora, A. (2014). Cyclic Grammaticalization of yæ'ni ('meaning') from the perspective of Discourse Grammar. Language Research, 5(1), 75-93. DOI: 10.22059/jolr.2014.52661. [In Persian]
Anvari, H. (2003). Intensive dictionary of speech. Sokhan. [In Persian]
Bateni, M. R. (1355). The Use of ke, dige, âxe, hâ, in spoken Persian. Journal of the Faculty of Literature and Humanities University of Tehran, 93, 275-251. [In Persian]
Beheshti, M. (1991). Saba dictionary. Saba. [In Persian]
Brown, P. & Levinson, S. C. (1987). Politeness: Some universals in language use. Cambridge University Press.
Canestrelli, A. (2013). Small words, big effects? Subjective versus objective causal connectives in discourse processing. [Unpublished PhD dissertation]. Netherlands Graduate School of Linguistics.
Defour, T. (2007). A diachronic study of the pragmatic markers well and now. [Unpublished PhD dissertation]. Universiteit Gent, Faculteit Letteren en Wijsbegeerte Vakgroep Engels.
Degand, L. & Fagard, B. (2012). Competing connectives in the casual domain. Journal of Pragmatics, 44(2), 154-168.
Degand, L. & Simon Vandenbergen, A. (2011). Introduction: Grammaticalization and (inter)subjectification of discourse markers. Linguistics, 49(2), 287-294.
Dér, C. (2010). On the status of discourse markers. Acta Linguistica Hungarica, 57(1): 3–28.
Frey, J. S. (1980). Perception of cause. [Unpublished PhD dissertation]. Indiana University.
Ghaderi, S. (2019). A Study of thetical uses of âre and næ expressions in the daily Persian discourse. [Unpublished PhD dissertation]. University of Isfahan. [In Persian]
Ghaderi, S. & Amouzadeh, M. (in press). Aspects of bale (‘yes’) in Persian discourse: Its functions, positions, and evolution. Studia Linguistica.
Ghaderi, S., Amouzadeh, M. (2017). Cooptation in Discourse Grammar: A reconciliation process between Sentence Grammar and Thetical Grammar. Language and Linguistica, 13(26), 1-18. [In Persian]
Ghaderi, S., Amouzadeh, M., Rezaei, V. (2020). A cognitive and pragmatic analysis of Persian conditionals. Language Related Research, 10(6), 233-260. [In Persian]
Halliday, M. A. K., & Hasan, R. (1976). Cohesion in English. Longman.
Hansen, M. M. (1998). The semantic status of discourse markers. Lingua, 104(3), 235–260.
Heine, B. (2013). On discourse markers: Grammaticalization, pragmaticalization, or something else? Linguistics. 51(6), 1205-1247.
Heine, B., & Kaltenböck, G. (2014). Sentence Grammar vs. Thetical Grammar: Two competing domains? In E. Moravcsik, & A. Malchukov (Eds.). Competing motivations (pp. 348-363). Oxford University Press.
Heine, B., Kaltenböck, G., & Kuteva, T. (2013). On the evolution of final particles. In Hancil S. (Ed.). The role of affect in discourse markers (pp. 111-140). PURH.
Heine, B, Kaltenböck, G., Kuteva, T. & Long, H. (2021). The rise of discourse markers. Cambridge University Press.
Kaltenböck, G., Heine, B., & Kuteva, T. (2011). On Thetical Grammar. Studies in Languages, 35(4), 848-893.
Kuteva, T. (2012). On the cyclic nature of grammaticalization. In L. Ik-Hwan, K. Young-Se, K. Kyoung-Ae, K. Kee-Ho, R. Il-Kon, K. Seong-Ha, K. Jin-Hyung, L. Hyo Young, K. Ki-Jeong, K. Hye-Kyung, A. & Sung-Ho (Eds.). Issues in English linguistics (pp. 50-67). Hankookmunhwasa.
Mina. N. (2007). Blogs, cyber-literature & virtual culture in Iran. George C. Marshall European Center for Security Studies, 15, 1-38.
Mo’in, M. (1997). Mo'in Encyclopedic Dictionary. Amir Kabir. [ In Persian]
Monshizadeh, M. & Taki, G. (2009). The functions of argumentative discourse markers in Persian. Journal of Linguistics, 23(44), 116-87 .[In Persian]
Noora, A. (2015). Synchronic multifunctionality of the discourse karker Hâlâ ('now') from the perspective of (inter)subjectification. Language Research, 6(2), 121-140. [In Persian]
Noora, A. & Amouzadeh, M. (2015), Grammaticalization of yani in Persian. IJLS, 9(1), 91-122.
Rhee, S. (2011). Context-induced reinterpretation and (inter)subjectification: The case of grammaticalization of sentence-final particles. Language Sciences, 34, 284-300.
Sadri, G. & Hakami, N. (2003). Dictionary of contemporary Persian. Farhange Moaser Publications. [In Persian]
Schiffrin, D. (1987). Discourse markers. Cambridge University Press.
Sweetser, E. (1990). From etymology to pragmatics: Metaphorical and cultural aspects of semantic structure. Cambridge University Press.
Takahara, P. O. (1998). Pragmatic properties of causal connectives in English and Japanese. In J. L. Mey (Ed.). Pragmatics and beyond (pp. 65-91). John Benjamins Publishing Company.
Traugott, E. (1982). From propositional to textual and expressive meanings : Some semantic-pragmatic aspects of grammaticalization. In W. P. Lehman, & Y. Malkiel (Eds.). Perspectives on historical linguistics (pp. 245-272). John Benjamins Publishing Company.
Traugott, E. (1988). Pragmatic strengthening and grammaticalization. In S. Axmaker, A. Jaisser, & H. Singmaster (Eds.). Proceedings of the fourteenth annual meeting of the Berkeley linguistics society (pp. 406-416). Berkeley Linguistics Society.
Traugott, E. (1989). On the rise of epistemic meaning in English: An example of subjectification in semantic change. Language, 65(1), 31-55.
Traugott, E. (1995). The role of the development of discourse markers in a theory of grammaticalization. Paper presented at the 12th International Conference on Historical linguistics. Manchester.
Traugott, E. (1997). Structural scope expansion and grammaticalization. Paper presented in the Linguistic Circle of Copenhagen. Copenhagen.
Traugott, E. (1998). The role of pragmatics in semantic change. Paper presented to the Conference of the International Pragmatics Association. Rheims.
Traugott, E. (1999). The rhetoric of counterexpectation in semantic change: A study in subjectification. In A. Blank, & P. Koch (Eds.). Historical semantics and cognition (pp. 177–196). Mouton de Gruyter.
Traugott, E. (2000). From etymology to historical pragmatics. Plenary paper presented at the Studies in English Historical Linguistics Conference. UCLA
Traugott, E. (2004). Exaptation and grammaticalization. In M. Akimoto (Ed.). Linguistic studies based on corpora (pp. 133-156). Hituzi Syobo Publishing.
Traugott, E. (2010). (Inter)subjectivity and (inter)subjectification: A reassessment. In K. Davidse, L. Vandelanotte, & H. Cuyckens (Eds.). Subjectification, intersubjectification and grammaticalization (pp. 29-70). De Gruyter Mouton.
Traugott, E. (2012). Intersubjectification and clausal periphery. Journal of English Text Construction, 5(1), 7-27.
Traugott, E. & Dasher, R. (2002). Regularity in semantic change. Cambridge University Press.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 400 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 311 |