
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,837 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,736,388 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,939,878 |
دلایل و آثار رواج پندنامۀ منسوب به عطار در بوسنی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای ادب عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 10، دوره 14، شماره 2 - شماره پیاپی 45، مهر 1399، صفحه 151-170 اصل مقاله (1.33 M) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jpll.2021.127228.1575 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منیر درکیچ* 1؛ احسان رئیسی2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار ایرانشناسی (زبان فارسی)، گروه شرقشناسی، دانشکده فلسفه، دانشگاه سارایوو، بوسنی و هرزگوین | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رواج زبان و ادب فارسی در بین غیرفارسیزبانان در هر دورهای به شکلی و تحت تأثیر عواملی صورت گرفته است. یکی از نمونههای این موضوع رواج پندنامۀ منسوب به عطار در بین مردم بوسنی است که حدود چهار سده به آن توجه شده است. این متن در نظام آموزشیِ رسمی، جایگاه مهمی داشت؛ فرقههای مختلف عرفانی آن را میآموختند و ترویج میکردند؛ اقشار مختلف مردم نیز به آن علاقهمند بودند. پندنامه از عطار نیست و در شمار آثار مهم یا حتی معمولیِ ادب فارسی نیز قرار نگرفته است؛ حتی در زبان آن اختلالاتی دیده میشود؛ حال پرسش اصلی این است: چرا این اثر در کنار بزرگترین آثار ادب فارسی مانند مثنوی، گلستان و دیوان حافظ مدتهای بسیاری در کانون توجه مردم بوسنی بوده است؟ نویسندگان این مقاله با بررسی همۀ شواهدِ حضور پندنامه در بالکان و بهویژه در بوسنی پیبردهاند که عواملی مانند زبان و بیان ساده، عوامانهبودن، نداشتن تحریر ادبی، رویآوردن شاعران عثمانی به پندنامه برای الگوگیری و تأثیر حکومت عثمانی اعم از شکلدهی به نظام آموزشی بوسنی و ترویج گرایش به عرفان و تصوف، از مهمترین دلایل توجه به پندنامه در بوسنی بوده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پندنامه؛ بالکان؛ بوسنی؛ غیرفارسیزبانان؛ ادبیات عامه؛ فرهنگ عثمانی؛ ادبیات عرفانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ مقدمهمنطقۀ بالکان بین ایرانشناسان جهان به عنوان غربیترین نقطه رواج زبان و ادبیات فارسی و به تبع آن گسترش فرهنگ ایرانی معروف است . ازاینرو گفتهاند زبان و ادب فارسی در گذشته از بنگال تا بالکان گسترش داشته است. در این منطقه آشنایی با متون کلاسیک ادب فارسی در تحصیلات تخصصی و گاه تحصیلات عمومی رایج بوده است. تعدادی از نخبگان علم و ادب با زبان و ادبیات فارسی آشنایی داشتند و بعضی از این نخبگان ـ مانند احمد سودی بوسنوی، مصطفی شمعی و غیره ـ در بین ایرانیان و فارسیزبانان و همچنین ایرانشناسان جهان صاحبنام و معروفاند. افزونبر آن در خانقاهها، مساجد و جاهای دیگر برای اقشار و سطوح مختلف جامعه چندین متن کلاسیک ادب فارسی خوانده و شرح میشده است. رواج متون ادب فارسی در این منطقه چند اثر داشته است: نخست آنکه، عناصر و آموزههای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در بین اقوام و ملل مختلف منطقۀ بالکان وارد شده و گسترش یافته است؛ دوم آنکه، تعداد توجهبرانگیزی از واژههای فارسی به زبانهای محلی وارد شده است. بخشی از این واژگان متروک شده است و قسمتی دیگر هنوز هم کاربرد دارد. ازنظر تاریخی، آغاز رواج زبان و ادبیات فارسی در بالکان با استیلای امپراطوری عثمانی بر این منطقه ارتباط مستقیمی دارد. عثمانیان در قرن چهاردهم میلادی به این منطقه وارد شدند. کشور بوسنی، که در قرون وسطی دولتی مستقل داشت، از سال ۱۴۶۳ میلادی تحت تصرف عثمانیها درآمد و تا سال ۱۸۷۸ جزو این قلمرو بود. با فتح بوسنی، عثمانیها کموبیش مرزهای غربی خود را تعیین کردند. بعد از تعیین این قلمرو و استقرار حکومت عثمانی، عناصر فرهنگی این حکومت در بین کشورهای منطقه رواج یافت. یکی از ویژگیهای مهم فرهنگ عثمانی، فراوانی زبانی و تعدد فرهنگها بود؛ بهطوری که هریک از زبانهای سهگانة اسلامی در این امپراطوریجایگاهی ویژه داشتند:
یکی از علل اصلی گسترش زبان و بهویژه ادبیات فارسی، جایگاه مهم تصوف و عرفان در فرهنگ عثمانی بود که راهی نیز برای ترویج زبان و ادبیات فارسی در منطقۀ بالکان باز کرد. برخی از مهمترین منابع عرفان و تصوف به زبان فارسی بود و به همین سبب، رواج تصوف و عرفان در بالکان به توسعۀ زبان و ادبیات فارسی در این منطقه انجامید (شادآرام، ۱۳۹۵: ۷۷). یکی از آثار فارسی که مدتها در بوسنی رواج داشت و بدان بسیار توجه میشد، پندنامۀ منسوب به عطار نیشابوری است. در کنار این اثر، دیوان حافظ، بوستان سعدی و مثنوی مهمترین آثار ادب فارسی بودند که در بوسنی به آنها توجه میشد و بار ترویج زبان و فرهنگ فارسی را در این منطقه به دوش میکشیدند. ازجمله پرسشهای بسیار مهم، توجهبرانگیز و البته پیچیده در این باب این است: چرا یکی از ارکان مهم و اثرگذار در رواج زبان و ادبیات فارسی در بوسنی، اثری است که در پهنۀ زبان و ادبیات فارسی جایگاه چندان مناسبی ندارد و حتی با آنکه هنوز هم نویسندۀ آن نیز مشخص نشده، در کنار آثار فاخر و تراز اول زبان و ادبیات فارسی ازقبیل مثنوی، بوستان و گلستان و دیوان حافظ نقشی بسیار مهم در ترویج زبان و ادبیات فارسی در بوسنی داشته است؟ پندنامۀ منسوب به عطار نیشابوری، که اکنون یقین داریم از عطار نیست، با وجود کمتر شناختهبودن در ایران و چندان مهمنبودن در پهنۀ ادب فارسی، جایگاهی بیبدیل و نقشی مؤثر در جوامع غیرفارسیزبان یا کشورهایی غیر از ایران داشته است. پهنۀ نفوذ این اثر و اقبال به آن، شبهقارۀ هند و آسیای میانه و آسیای صغیر را درنوردیده و سرانجام به منطقۀ بالکان و بهویژه بوسنی رسیده است. فروغ این کتاب در بوسنی بیش از سایر کشورها و ممالک، درخشان بوده و بعد از طی زمانی نهچندان کوتاه در همان بوسنی، کمرمق شده و اندکاندک از صحیفۀ خاطر مخاطبان غیرایرانی نیز تاحد بسیاری پاک شده است. پرسش اصلی آن است که دلیل این میزان اثرگذاری و اقبال عمومی به چنین اثری ـ که با معیارهای تخصصی و حتی عمومی زبان و ادبیات فارسی به هیچوجه نمیتوان آن را با مثنوی، بوستان و دیوان حافظ مقایسه کرد ـ چیست؟ پاسخگویی بدین پرسش بدان سبب بسیار مهم مینماید که تصویری روشن از جایگاه و نقش آثار ادبی فارسی در رواج زبان فارسی و اشاعۀ فرهنگ ایرانی اسلامی به دست میدهد و تاکنون این تصویر با این شفافیّت ارائه نشده است. افزونبر آن، برای شناخت نزدیکیهای ادبی و فرهنگی جوامعی که زبان و ادبیات فارسی در آنها رواج داشته است و همچنین برای برنامهریزی دقیق با هدف تقویت این نزدیکیها، ضروری است این پژوهش و تحقیقهایی از این دست انجام شود. بر این اساس نویسندگان این مقاله میکوشند دلایل اقبال به پندنامه و کمشدن توجه به آن را در بوسنی تبیین کنند. برای تحقق این هدف و با توجه به آنکه هنوز وجوه مختلف رواج پندنامه در بوسنی در تحقیقات پیشین تبیین نشده است، ابتدا جایگاه زبان و ادبیات فارسی در منطقة بالکان بررسی میشود؛ سپس جایگاه و نقش پندنامه در رواج زبان و ادبیات فارسی در این ناحیه بهویژه در بوسنی و شواهدی دال بر رواج آن بیان خواهد شد. پس از شرح این موضوعات دلایل فراز و فرود توجه به این اثر در بوسنی تبیین میشود. 1ـ1 پیشینۀ پژوهشتاکنون پژوهشی مستقل درباب جزئیات حضور پندنامه در فرهنگ بوسنیایی و رواج آن منتشر نشده است؛ ولی تحقیقات در زمینۀ موضوعی این مقاله را میتوان در دو دسته بررسی کرد: الف) پژوهشهای عمومی درباب پندنامه برخی تحقیقات بهطور مستقل یا غیرمستقل، پندنامه را موضوع کار خود قرار دادهاند؛ از آن میان، مهمترین آنها دو مقالۀ مستقل در باب پندنامه است:
ب) پژوهشهای خاص درباب پندنامه در بالکان و بوسنی با آنکه پندنامه اثر مهمی در پیشینة فرهنگی بوسنی است، مؤلفان قبلی معمولاً در قالب تحقیقات دیگر به بعضی از جنبههای تأثیر پندنامه اشاره میکردند. مهمترینِ این تحقیقات، مقالهای با عنوان «تأثیر پندنامهدر شکلگیری تفکر عرفانی در بوسنی و هرزگوین» (Moker, 2010) به زبان بوسنیایی است؛ اما مؤلف آن بیشتر روی پندنامهخوانی در میان پیروان تصوف در قرن بیستم میلادی تمرکز کرده است. جنبههای دیگر در تحقیقات قبلی تاحد بسیاری نادیده گرفته شده است. مقالات دیگری نیز در این باب انتشار یافته است:
اکنون در این پژوهش کوشش شده است تصویری کلی از همۀ جنبههای حضور و تأثیر پندنامه در بافت فرهنگی کشور بوسنی ارائه شود: از آغاز رواج آن در مدارس عثمانی تا نخستین ترجمۀ بوسنیایی و همچنین حیات و سیر تحول اقبال به این اثر تا امروز. مهمتر از آن، دلایل و نتایج این حضور پررنگ نیز تبیین شده است. بر این اساس میتوان این پژوهش را تحقیقی مستقل، منحصر و پیشرو در زمینۀ پندنامهپژوهشی در بالکان و بوسنی به شمار آورد.
2ـ بحث2ـ1 ادب فارسی در فرهنگ بوسنیاییتأثیر زبان و ادبیات فارسی در بالکان و بهویژه در بوسنی را میتوان در سه بخش دستهبندی کرد: ۱) رواج متون کهن ادب فارسی؛ ۲) آموزش زبان فارسی و رواج کتابهای درسی، کتابهای دستور زبان و فرهنگنامهها؛ ۳) آثار شاعران و نویسندگان بوسنیایی به زبان فارسی. منشأ رواج و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در بوسنی چندین متن از امهات متون ادبی عرفانی فارسی بوده است. این متون به سه دلیل موجب رواج زبان و ادب فارسی در این منطقه شدند: نخست آنکه برخی از آنها در نظام آموزشی بوسنی ـ که تحت تأثیر و برآمده از نظام آموزشی حکومت عثمانی بود ـ جزو کتابهای درسی بودند؛ دوم آنکه مردم بوسنی بهدلیل علاقهمندی به محتوای این آثار، درپی فراگیری زبان فارسی برای مطالعۀ آنها بودند؛ سوم آنکه شاعران و نویسندگان فارسیگوی بوسنیایی در خلق آثار خود، از این متون الگو میپذیرفتند و از آنها تقلید میکردند. بهطور کلی میتوان گفت عرفان و تصوف همیشه یک مؤلفۀ بسیار محکم در فرهنگ عثمانی بوده است و یادگیری زبان فارسی بهترین وسیله برای درک متون عرفانی تلقی میشد. بدین ترتیب، متون عرفانی و حِکمی در بوسنی نیز تحسین و مطالعه میشد. در میان این آثار، مثنوی معنوی، دیوان حافظ، گلستان سعدی و پندنامة منسوب به عطار نیشابوری کاربرد گستردهتری داشت. مثنوی معنوی بین نخبگان علم و ادب و همچنین عموم مردم رایج بود و گلستان سعدیو دیوان حافظ بین شاعران و نویسندگان محلی محبوبیّت داشت. افزونبر آن، گلستانجزو سرفصلهای درسی مدارس بوسنیایی در دورة عثمانی بود (Ćurić, 1983: 120)؛ اطلاعاتی نیز دربارۀ آموزش دیوان حافظ در خانقاههای بوسنیایی در دست است. 1 به بیان دیگر، علاوهبر تأثیر بر شاعران بوسنیایی، گلستان سعدیو دیوان حافظ در مدارس و گاهی در خانقاههای بوسنی نیز تدریس میشد. یکی دیگر از آثار فارسی که بعد از دورة عثمانی در بوسنی و بالکان اهمیت یافت، رباعیات خیام است که با ترجمه و تحقیق در بافت علمی و فرهنگی یوگسلاوی سابق، در قرن بیستم میلادی به محافل علمی و بعد از آن به فرهنگ عامه وارد شد. البته رباعیات از راه اروپا به منطقة بالکان وارد شد و بهدلیل محبوبیّت گستردهاش در کشورهای اروپای غربی، در بالکان نیز رواج یافت. براساس قدیمیترین نسخههای موجود در بوسنی، میتوان گفت مثنوی و گلستان از همان آغاز دورۀ عثمانی در بوسنی تداول داشتند؛ زیرا نخستین رونویسی این دو کتاب به سدۀ پانزدهم میلادی بازمیگردد. 2 در سدۀ شانزدهم، مثنوی و گلستان و دیوان حافظ رواج بیشتری یافتند؛ به پندنامه نیز از سدۀ هفدهم میلادی اقبال و توجه شده بود. در آن دوره در بوسنی، آثار دیگرِ فارسی مانند منطقالطیر عطار، بهارستان جامی و خمسۀ نظامی نیز تداول داشت؛ اما حضور چهار اثر نامبرده از سایر آثار پررنگتر بود. درواقع میتوان گفت مثنوی، گلستان سعدی، دیوان حافظ و پندنامه بیشترین تأثیر را در فرهنگ بوسنیایی گذاشتند. زمان و شیوة رواج پندنامه در ادامۀ این مقاله مفصل تبیین خواهد شد. پس از استقرار دولت عثمانی در بوسنی طولی نکشید که تعداد توجهبرانگیزی از بوسنیاییها برای کسب تحصیلات به استانبول و به دیگر مراکز مهم امپراطوری عثمانی رفتند؛ آنجا با زبان و ادبیات فارسی آشنا شدند و بهمرور زمان، کتابت فارسی در بعضی از شهرهای بوسنی توسعه یافت. در مدارس عثمانی تا قرن نوزدهم میلادی درسی با عنوان زبان فارسی وجود نداشت (Inan, 2019: 92)؛ اما تعداد نسبتاً بسیاری از فارغالتحصیلان این مدارس، فارسی میدانستند (Özkan, 2017: 154). به همین ترتیب، با توجه به اینکه مدارس بوسنیایی در دورۀ عثمانی درسهایی ازقبیل پند عطار، گلستان، تحفة شاهدی، تحفة وهبی، لغت و... را در برنامههای درسی خود داشتند، طبیعتاً یادگیری زبان فارسی نیز بخشی از برنامههای این مدارس بود. از دورۀ «تنظیمات» (نیمة قرن نوزدهم میلادی) به بعد، درس زبان فارسی جزو برنامههای مؤسسات جدید شد؛ مدارسی ازقبیل مدارس رشدیه، دارالمعلمین سارایوو و بعضی مدارس دیگر. نخستین شاعران و نویسندگان فارسیگو در همان سدۀ پانزدهم میلادی میزیستند: محمود پاشا عدنی (۱۴۲۰‑۱۴۷۴ م.) ـ صدراعظم دولت عثمانی در دورۀ حکومت سلطان محمد فاتح ـ نخستین شاعر فارسیگوی منطقة وسیعتر یوگسلاوی سابق بود. عدنی در اشعار فارسی و ترکی خود از حافظ شیرازی و ظهیر فاریابی پیروی میکرد. حسن ضیایی موستاری (وفات ۱۵۸۴ م.) نخستین شاعری بود که بیشتر عمر خود را در بوسنی گذراند و به احتمال بسیار، فارسی را همانجا یاد گرفت. او از سعدی، حافظ و عطار تقلید میکرد و افزونبر اشعار ترکی، یک قصیده، چهارده غزل، یک قطعه و ابیاتی پراکنده به زبان فارسی سرود (Ćatović, 2010: 23). بعد از او، دهها شاعر و نویسندۀ دیگر در موستار، سارایوو و سایر شهرهای بوسنی به فارسی شعر سرودند. شاعران بوسنیایی در اشعار فارسی معمولاً از سعدی و حافظ تقلید میکردند. پیروان مولوی نیز به ترکی و حتی عربی هم مینوشتند (Drkić, 2018: 100). اشعار این شاعران نشان میدهد در آن دوره، زبان فارسی بین تحصیلکردگان و شیفتگان ادب و تصوف جایگاه مهمی داشته است. تعداد شاعران فارسیگوی بوسنیایی در قرن هفدهم و هجدهم بیشتر شد. ادیبان نثرنویس بوسنیایی نیز به فارسینویسی اقبال نشان دادند و آثاری در این زمینه نگاشتند. یکی از این آثار بلبلستان، نوشتۀ فوزی موستاری است که از معروفترین نظیرههای گلستان سعدی در قلمرو عثمانی به شمار میآید (Karahalilović, 2014; Haverić, 2014). با استقرار حکومت هابسبورگ در بوسنی و هرزگوین (۱۸۷۸ م.) این مرز و بوم دورهای جدید را تجربه کرد که در آن از اهمیت السنة ثلاثه (عربی، فارسی، ترکی) کاسته شد. دانشمندان و شاعران محلی بهجای خلق آثار به این سه زبان، به ترجمه و تحقیق آنها پرداختند و اندکاندک زبان فارسی از برنامههای درسی حذف شد. به همین دلایل بهتدریج تعداد فارسیدانان کاهش یافت. پس از یک دوره کاهشِ توجه به زبان و ادبیات فارسی، در سال ۱۹۵۰ میلادی بخش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه سارایوو افتتاح شد و اینگونه، توجه به فارسی در سطح دانشگاهی فعال و بهتبعِ آن دروازههایی بر روی رواج دوبارۀ این زبان در بوسنی گشوده شد. 2ـ2 پندنامهپندنامه منظومهای ۸۵۰ بیتی در اخلاق است. این اثر را میتوان جزو پندنامههای شمارهای یا عددی به شمار آورد؛ یعنی پندنامههایی که برای مباحث مختلف اخلاقی و تعلیمی دلایل و نشانههایی برمیشمارد و این موضوعات را در قالب دستهبندیهای عددی بیان میکند؛ مثال: «در بیان چهار چیز که اندر خطر بود»؛ «در بیان چهار چیز که چهار چیز دیگر را میزاید»؛ «در بیان چهار چیز که از چهار چیز دیگر تمام باشد»؛ «در بیان چهار چیز که بازگردانیدن آنها محال است»؛ «در بیان پنج چیز که آبرو بریزد»؛ در بیان شش چیز که به کار آید» و... . این پندنامه یک مقدمه، هفتاد و هشت بخش و یک خاتمه دارد و موضوعات مختلف و متنوع اخلاقی را در خود جای داده است. موضوعاتی ازقبیل فواید خاموشی، مخالفت نفس اماره، صفت اهل ایمان و عمل خالص، اصل ایمان، علامتهای بزرگی، سبب عافیت، صفت بدبختی، ریاضت نفس و ترک دنیا، تواضع و ترک تکلف، علامتهای ابلهی، عاقبتاندیشی، رستگاری، خصلتهای نیکو، اخلاق ذمیه، آبرو، عمر، اهل سعادت، بیوفایی جهان، تعظیم مهمان، علامتهای فاسق، علامتهای بخیل، قناعت، سخاوت، علامتهای منافق، صدقهدادن، صلۀ رحم، فتوت و... (نک. عطار، ۱۳۷۳). در این مجال دو مسئلۀ مهم درباب پندنامه بیان میشود که در روند مباحث مقاله و نیز اهداف پژوهش نقش مهمی دارد: 1) این اثر پیشتر به عطار منتسب شده بود؛ ولی اکنون، چنانکه برخی محققان دیگر نیز پیبردهاند، بهیقین میتوان گفت از عطار نیشابوری نیست. شواهد و قراین زبانی و محتوایی متن نشان میدهد که احتمالاً در سدههای هفتم و هشتم هجری سروده شده است. امروز بر ما ـ مانند برخی دیگر ازجمله شفیعی کدکنی ـ آشکار است که عطار پندنامه را نسروده است. 3 2) با آنکه در بخش توجهبرانگیزی از تحقیقات قدیم و جدید، پندنامه «متن عرفانی» خوانده شده است، به نظر میرسد با هیچ معیاری نمیتوان آن را جزو متون عرفان و تصوف به شمار آورد. متون عرفان و تصوف را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: الف) متونی که در آنها یافتهها و مواجید عرفانی شرح و بیان شده است؛ آثاری ازقبیل دیوان کبیر شمس، دیوان عطار، آثار روزبهان بقلی، بخشهایی از مقالات شمس و... از این دست است. ب) متونی که در آنها تعالیم صوفیه مبتنی بر سنت و مشربی خاص و در قالب یک مجموعة منسجم آورده شده است و افزونبر این تعالیم، گاه شرح احوال مشایخ نیز در این دسته از آثار ذکر میشود. متون تعلیمی عرفانی اعم از نظم و نثر در این دسته جای میگیرند. کشفالمحجوب هجویری، رسالۀ قشیریه، مثنوی معنوی، آثار تعلیمی عطار، حدیقۀ سنایی و... از آن جمله است (نک. آقاحسینی و دیگران، 1384: 65‑66؛ میرباقریفرد و محمدی، 1395: 203 و 211‑214). بر این اساس اگر در اثری «مواجید» یا «تعالیم عرفانی» آمده باشد، میتوان آن را جزو آثار عرفان و تصوف به شمار آورد وگرنه خارج از این دایره است. البته در بسیاری از متون فارسی، موضوعات مربوط به عرفان و تصوف راه یافته است؛ ولی این بدان معنا نیست که این متون عرفانی است. این متون برای اهداف دیگری بهجز اهداف مربوط به عرفان و تصوف، از صوفیانهها 4بهره بردهاند. با توجه به آنچه گفته شد، پندنامه را نمیتوان متن عرفانی یا صوفیانه دانست و اگر کسی چنین برداشتی کرده باشد، به نظر میرسد به محتوای پندنامه و همچنین سنت تألیف آثار در عرفان و تصوف بیتوجه بوده است. البته چنانکه خواهد آمد، ممکن است عدهای از صوفیان یا فرقهها و مشربهای مختلف عرفان و تصوف از این متن برای ترویج آرای خود بهره برده باشند؛ ولی این موضوع، پندنامۀ منسوب به عطار را در دایرۀ متون عرفانی وارد نمیکند. 2ـ3 رواج پندنامه در بوسنیپندنامه اندکیبعد از مثنوی، گلستان و دیوان حافظ در بوسنی رواج یافت. این اثر نخستینبار در سال ۱۰۰۴ ق./ ۱۵۹۵ م. در شهر موستار رونویسی شد (Ždralović, 1988, II: 31). پندنامه که در بوسنیِ دورۀ عثمانی بیشتر با عنوان «پند عطار»شناخته میشد، قبل از رواج در منطقۀ بالکان ابتدا در نظام آموزشی بوسنی گسترش یافت. پندنامه معمولاً همراه با گلستان و بوستان سعدی برای آموزش زبان و ادب فارسی در سرفصل درسی مدرسة دربار عثمانی «اندرون» قرار میگرفت (Miller, 1933: 315). با توجه به اینکه بسیاری از بنیانگذاران مدارس عثمانی در مدرسة «اندرون»آموزش دیده بودند، میتوان چنین پنداشت که آنها نیز در بوسنی و سایر نواحی بالکان از همین روش در وقفنامههای خود پیروی میکردند و پندنامه را جزو سرفصل درسی این مدارس قرار میدادند. بهتدریج تحصیل علومدر قلمرو عثمانی شکل میگرفت و پندنامه بهعنوان متنی آغازین در یادگیری زبان فارسی شهرت یافت؛ بهطوری که ابراهیم حقی ارزورومی در قصیدة «ترتیب العلوم» (۱۱۶۵ ق./ ۱۷۵۲ م.)آن را بهعنوان کتاب درسی سطح ابتدایی در آموزش این زبان توصیه میکند:
از چنین روشی در بوسنی نیز پیروی میشد. چندین نسخۀ خطی در کتابخانههای بوسنی هنوز موجود است که متن پندنامه و تحفۀ شاهدی را در بر میگیرد (نک. Ždralović, 1988, II: 187, 197, 245; Popara 2004: 559, 564-565). بر این اساس میتوان گفت شاگردان مدارس، این دو کتاب را برای تقویت زبان فارسی به کار میبردند؛ اما پندنامه ظاهراً بیشتر در تدریس اخلاق اسلامی در مدارس بوسنیایی کاربرد داشت (Ćurić, 1983: 120) و بعضی از دانشجویان حتی متن آن را از بر داشتند. 7 بر اینها باید افزود که در بعضی از مدارس بوسنیایی، مادۀ درسی جداگانهای تحت عنوان پند عطار وجود داشت که در اجازتنامههای این مدارس در طول قرنهای هفدهم و هجدهم نیز با همین عنوان ثبت میشد (Moker, 2010: 280). افزونبر مهمترین مدارس، خانقاههایی نیز در بوسنی برای آموزش تصوف اسلامی تأسیس میشد. بنابر شواهد و قراین موجود در برنامۀ درسیِ خانقاههای بوسنیایی، میتوان پیبرد که خانقاه تنها تکیه یا زاویهای ساده نبود. خانقاه افزونبر جایی که سماع و مراسم دیگر عرفانی در آن اجرا میشد، مدرسهای ویژه برای آموزش تعالیم عرفان و تصوف نیز به شمار میرفت؛ ازاینروست که خانقاه غازی خسرو بیگ در سارایوو به نام «مدرسة خانقاه» معروف بود و مدیر آن، عنوان «مدرس» داشت (Handžić, 1936: 40-41). برخلاف مدرسه ـ که بیشترْ معارف اسلامی و صرف و نحو عربی در آن تدریس میشد ـ در خانقاه بر تعالیم تصوف تأکید میکردند. اساس آموزش تصوف در امپراطوری عثمانی نیز متون کلاسیک فارسی بود. پندنامه جزو سرفصل درسی خانقاه آتمیدان (Atmejdan) سارایوو، مدرسة خانقاه فیضیة شهر تراونیک و دیگر نقاط بوسنی بود (Algar, 2016). صوفیانی که در این خانقاهها آموزش میدیدند، به نقاط مختلف قلمرو عثمانی اعزام میشدند و در سخنرانیها و تدریس خود از تعالیم پندنامه بهطور گسترده استفاده میکردند. این رسم ـ که در ادامة این مقاله مفصل تبیین خواهد شد ـ حتی بعد از فروپاشی دولت عثمانی در برخی شهرهای بوسنی بهویژه در سارایوو ادامه داشت. براساس آنچه گفته شد بدیهی است که دایرۀ مخاطبان پندنامة منسوب به عطار در بالکان و بهویژه در بوسنی با مرور زمان گستردهتر میشد. در سدههای هفدهم، هجدهم و نوزدهم میلادی، شمار بسیاری از نسخ خطی پندنامه استنساخ شد. نسخههایی که در کتابخانههای عمومی امروز نگهداری میشود، در بیش از بیست شهر مختلف کتابت شده و پدید آمده است. افزونبر آن، نسخههای بسیاری از دیگر نقاط امپراطوری عثمانی نیز آورده میشد. 8 برپایة این رونویسیها میتوان به این نتیجه رسید که کمابیش در هر مدرسهای یا خانقاهی در بوسنیِ دورۀ عثمانی، نسخهای از پندنامه نگهداری میشد. این نسخهها ازنظر محتوا متنوعاند: از متن کامل کتاب به زبان فارسی گرفته تا ترجمهها و شرحهایی که به زبان ترکی عثمانی تألیف شده است. در میان همۀ آثار مربوط به پندنامه سه شرح از دیگر آثار مهمتر بودهاند: سعادتنامه نوشتۀ مصطفی شمعی (وفات ۱۰۰۹ ق./ ۱۶۰۰ م.)؛ المفید نوشتۀ عبدی پاشا زاری (وفات ۱۱۰۳ ق./ ۱۶۹۲ م.) که مدتی والی بوسنی بود؛ شرح پندنامة عطار نوشتة اسماعیل حقی برسوی (وفات ۱۱۳۶ ق./ ۱۷۲۴ م.). نسخههای خطی متعددی از متن اصلی با ترجمههای فارسی و ترکی و همچنین تعداد بسیاری نسخه از سه شرح به زبان ترکی در کتابخانهها محفوظ است؛ اما بر این مبنا نمیتوان با اطمینان نتیجه گرفت که کدام نسخههای خطی برای آموزش زبان فارسی یا اخلاق اسلامی استفاده میشده است. در منابع نیز هیچ مدرک مکتوبی در این باب وجود ندارد؛ اما با وجود این کاستیها، برخی فرضیات را میتوان براساس شواهد مربوط به مجموعههای نسخههای خطی ارائه داد؛ برای مثال، نسخهای در کتابخانة غازی خسرو بیگ در سارایوو با شمارۀ R-9671 ثبت شده است. این نسخه شامل سه کتاب مختلف است: کتاب نخست، المفید یا شرح پندنامه نوشتۀ عبدی پاشا زاری است. این نسخه به درخواست شخصی به نام احمد آقا از اهالی موستار در بوسنی استنساخ شده است؛ کتاب دوم با عنوان قواعد الفرس، دستور زبان فارسی نوشتۀ کمال پاشازاده به زبان عربی است؛ کتاب سوم نیز الامثله المختلفه فی اللغه الفارسیه، متنی کوتاه در صرف فارسی به زبان ترکی است. دو کتاب دیگر از این جلد در آموزش زبان فارسی کاربرد داشت و بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که شرح پندنامه از عبدی پاشا بهعنوان کتاب درسی زبان فارسی نیز استفاده میشده است. ازسوی دیگر، سعادتنامۀ مصطفی شمعی احتمالاً کتاب درسی اخلاق اسلامی بوده است؛ به این دلیل که سایر شروح شمعی نیز جزو کتابهای درسی اخلاق در امپراطوری عثمانی بوده است. افزونبر آن، سعادتنامه درواقع ترجمهای ترکی از متن پندنامه به همراه یک شرح کوتاه است که توضیحات زبانی یا دستوری بسیار کمی دارد؛ بنابراین، کتاب شمعی در یادگیری زبان فارسی چندان مفید نبوده است؛ اما نمیتوان با اطمینان کامل ادعا کرد که این شرح نیز در آموزش زبان فارسی استفاده نمیشده است. 2ـ3ـ1 پندنامه بین دو امپراطوری و بین شرق و غربیکی از پیامدهای نهضت تنظیمات در امپراطوری عثمانی (۱۸۳۹‑۱۸۷۶) تأسیس دو گونه نهاد آموزشی بود: نخست نهادهای آموزشی جدید بهشیوۀ نظام آموزشی اروپا و دوم نهادهایی که همانند پلی ارتباطی بین آموزش سنتی و مدرن بودند. مدارس رشدیه و دارالمعلمین از مهمترین نهادهای گروه دوم به شمار میآیند. از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۷۸ م. بیش از سی مدرسۀ رشدیه در سراسر ولایت عثمانی بوسنی 9 تأسیس شد. زبان فارسی در سرفصل درسی آنها قرار گرفت و از پندنامه و گلستان برای تدریس اخلاق اسلامی در این مدارس استفاده شد (Ćurić, 1983: 153). 10 به هر روی در تابستان سال ۱۸۶۹ اساسنامة مدرسهای عالی در سارایوو «برای تعلیم و تربیت معلمان» با عنوان دارالمعلمین اعلام شد. در مادۀ دوم این اساسنامه آمده است که از دانشجویان انتظار میرود زبانهای عربی و فارسی را بدانند (ترکی زبان رسمی آموزش بود). ملاک تسلط بر زبان فارسی «امکان خواندن و فهم پندنامه» بود. بر این اساس بدیهی است که پندنامه نیز یکی از کتابهای درسی دارالمعلمین بود (Sarajevski cvjetnik, br. 31, god. I, 31. 07. 1869). 11 استفادۀ گسترده از پندنامه در برنامههای نهادهای آموزشی جدید بیانگر تأثر این نهادها از سیستم آموزشی مدارس عثمانی و تداوم برنامههای درسی و رواج این کتاب در بین افراد تحصیلکرده است. تعداد دانشجویان مدارس رشدیه و دارالمعلمین سارایوو بسیار بود و بعضی از این مدارس تا سال ۱۹۰۶ فعالیت خود را ادامه دادند؛ درنتیجه بدیهی است که دایرۀ مخاطبان پندنامه بعد از تأسیس مدارس جدید نسبتبه قبل بیشتر شده باشد. در عین حال، نسخههای خطی بسیاری از این کتاب در این زمان استنساخ شد و حتی شمار بیشتری از آنها بهصورت چاپی در اختیار دانشجویان و علاقهمندان قرار گرفت. 12 دیگر آثار فارسی با روی کار آمدن امپراطوری هابسبورگ در بوسنی و هرزگوین بهتدریج اهمیت قبلی خود را از دست میدادند؛ اما پندنامه دستکم در دهههای اول جایگاه خود را حفظ کرد. یکی از مهمترین شواهد رواج پندنامه بعد از زوال عثمانی، ترجمۀ این کتاب به زبان بوسنیایی است. محمد خلوصی ملاخلیلووچ (Mehmed Hulusi Mulahalilović)، از فارغالتحصیلان مدرسهای در شهر برچکو (Brčko) در شمال بوسنی، در سال ۱۹۰۵ م. پندنامه را به زبان بوسنیایی ترجمه کرد. افزونبر این ترجمه، ملاخلیلوویچ کتیبهای از خود به زبان فارسی بالای در ورودی یک مسجد محلی گذاشته است. تسلط مترجم پندنامه بر زبان فارسی،نشانۀ رواج آن در اماکن دورافتادة بوسنی است؛ زیرا ملاخلیلوویچ تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رساند و بیشترِ عمر خود را همانجا گذراند. این ترجمه از چند نظر مهم است: نخست آنکه نخستین ترجمۀ متن کاملِ یک اثر فارسی از زبان فارسی به بوسنیایی است. 13 دوم آنکه مترجم پندنامه برای نوشتن متن بوسنیایی از خط عربی استفاده میکرد. این درحالی است که خطهای لاتین و سیریلیک نزدیک به نیم قرن پیش از آن در بوسنی کاربرد رسمی داشتند و بوسنی دیگر جزو امپراطوری عثمانی نبود. این واقعیت، ترجمۀ پندنامه را در دایرۀ متون ادبیات آلهامیاده (Alhamijado) قرار داده؛ متونی که به زبان بوسنیایی و خط عربی نوشته شده است. این متون برای تحقیق تاریخ زبان بوسنیایی و همچنان فرهنگ بوسنیاییها در دورۀ عثمانی اهمیت بسیاری دارد. پس از گذشت سالها، ترجمۀ بوسنیایی محمد خلوصی ملاخلیلوویچ از پندنامه در سال ۱۹۹۰ م. منتشر شد. (Attar, 1990) از زمان پیدایش این ترجمه تا انتشار آن، تنها تعداد کمی از نزدیکان مترجم با کار او آشنایی داشتند. در این میان، خواندن و شرح پندنامه در بعضی از محافل صوفیانه ادامه یافت. یکی از این محافل در تکیۀ فرقۀ نقشبندیه در سارایوو برگزار میشد. شارح پندنامه، شخصی به نام شاکر سیکیریچ (Šaćir Sikirić) استاد زبان و ادبیات فارسی و از مشایخ صوفیان بود. آقای سیکیریچ سال ۱۹۴۶ م. متن پندنامه را برای مخاطبانی محدود بهصورت شفاهی ترجمه و شرح میکرد و یکی از حاضران در این گردهماییها، این ترجمه را به خط عربی مینوشت. نسخۀ خطی این ترجمه امروز در کتابخانه غازی خسرو بیگ نگهداری میشود (R-9777) و از آخرین نمونههای استفاده از خط عربی برای نوشتن زبان بوسنیایی به شمار میرود. 2ـ4 دلایل رواج پندنامه در بوسنیچنانکه گفته شد پندنامه حدود چهار سده حضور و نفوذ چشمگیری در بوسنی داشته است. درواقع با آنکه پندنامه در پهنۀ ادب فارسی به هیچوجه جزو آثار مهم و توجهبرانگیز ادبی نبوده است، در کنار آثار برتر زبان فارسی مانند مثنوی معنوی، گلستان و دیوان حافظ ـ و چهبسا بیش از آنها ـ در بین مردم بوسنی رایج بوده است. دلایل این رواج را میتوان در دو دستۀ کلی «عوامل متنی» و «عوامل برونمتنی» بررسی و تبیین کرد. عوامل متنی ناظر بر مباحث و ویژگیهای خود پندنامه است؛ ویژگیهایی که به نظر میرسد در رواج پندنامه در بین غیرفارسیزبانان و بهویژۀ در بین اهالی بوسنی نقش مهمی داشتهاند. عوامل برونمتنی نیز شامل علل و دلایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که در اشاعۀ پندنامه نقش داشتهاند. البته ناگفته پیداست که نمیتوان عوامل متنی و برونمتنی را بهطور کامل مستقل از یکدیگر در نظر گرفت و بهیقین هریک از این دو بر دیگری تأثیر داشته است. بر این اساس، در این موضوع برای ارائۀ تبیینی دقیق و صحیح از علل و عوامل رواج پندنامه در بوسنی، علل یادشده را در این دو دسته جای دادهایم. 2ـ4ـ1 عوامل متنیبرخی از ویژگیهای صوری و محتوایی پندنامه را میتوان از دلایل مهم رواج آن در نظر گرفت. ویژگیهایی که احتمالاً نقش مهمی در ایجاد اقبال عمومی برای غیرفارسیزبانان به پندنامه داشته، بدین شرح است: الف) زبان و بیان ساده زبان پندنامه بسیار ساده و ابتدایی است؛ در برخی مواضع سستیهایی در آن دیده میشود که نشانة کماطلاعی سرایندۀ آن از زبان فارسی است. درواقع این اثر ازنظر زبانی دچار برخی اختلالات جدی است؛ بهگونهای که به نظر میرسد سرایندة آن با اصول زبان فارسی آشنایی نداشته است 14 (نک. زینالزاده و دیگران، ۱۳۹۹: ۶‑۱۵). این ناآشنایی یا مهارت کم سراینده در زبان فارسی در سطوح مختلف واژگانی، نحوی و ساختاری پندنامه آشکارا دیده میشود. شواهد این موضوع در سراسر پندنامه آشکار است؛ مثال:
سادهبودن زبان پندنامه میتواند یکی از دلایل مهمی باشد که غیرفارسیزبانان آن را پذیرفتند. چنانکه پیشتر گفته شد، پندنامه در بوسنی بهعنوان متن آغازین برای آشنایی با فارسی مطالعه میشده است. ب) نداشتن تحریر ادبی پندنامه تحریر ادبی ندارد و فقط یک متن منظوم (دارای وزن عروضی کامل) است. پندنامه به نظم است و از دیرباز در شمار متون ادبی بوده است؛ ولی در این اثر نشانی از تحریر ادبی نیست؛ یعنی: 1) برخلاف آثار عطار هیچ خط روایی و داستانی در آن دیده نمیشود و تعالیم اخلاقی بهصورتی خشک و بدون لطافت شاعرانه بیان شده است. 2) در این متن، اثری از رمز، تمثیل، فنون بلاغی، صناعات ادبی، صور خیال و... نیست. براساس آنچه گفته شد، پندنامه میتوانسته است الگوی بسیار مناسبی برای شاعران غیرفارسیزبان و همچنین علاقهمندان به شعر فارسی باشد. چنانکه خواهد آمد، این ویژگی متنی موجب شد این اثردر بوسنی الگوی کار برخی شاعران قرار گیرد. پ) در شمار متون ادب عامه بودن برپایۀ شواهد و قراینِ بهنسبت پرشمار از پندنامه میتوان آن را جزو متون ادب عامه به شمار آورد. در این مقاله مجال آن نیست و سر آن نداریم که این موضوع را بهشرح تبیین کنیم؛ ولی ذکر برخی از این شواهد و دلایل برای اثبات این ادعا ضروری است و نیز در ادامه یاری میکند که پرسشهای این پژوهش بهدقت و بهدرستی پاسخ داده شود؛ برخی از این دلایل چنین است: 1) زبان ساده و روان و دایرة واژگانی عامه (نک. زینالزاده و دیگران، ۱۳۹۹: ۶‑۱۵)؛ 2) تعبیرها و عقاید فرهنگ عامه؛ برخی از این عقاید بدین شرح است: خلالکردن دندان با هر چوبی، فقر میآورد:
پاککردن صورت با لباس، روزی را کم میکند:
تار عنکبوت در خانه موجب فقر است:
ترس از دشمن، عمر را کوتاه میکند:
تکیه [کردن] بر درِ خانه و در آستانِ در نشستن روزی را کم میکند:
برخی عقاید دیگر بدین شرح است: جاروکردن خانه در شب و خاکروبه نهادن زیر در خوب نیست؛ چراغ را با پف نباید خاموش کرد؛ حرمت [نهادن] به پیران در جوانی، موجب عزت در پیری میشود؛ خمیازه و قی کار شیطان است؛ خواب آخر روز و پیش از شام خوب نیست؛ خواب زیاد فقر میآورد؛ خود را برهنه [در] خواب دیدن و برهنه بولکردن در خواب، نشانة کمشدن روزی است؛ دروغگو کمروزی است؛ دست زیر چانهزدن بدبختی میآورد؛ دوختن لباس بر تن خوب نیست؛ شب نباید در آینه نگریست؛ شب نباید در خانه تنها ماند؛ صلۀرحم عمر را زیاد میکند؛ عطسۀ پیدرپی کار شیطان است؛ غولها دور از مردم زندگی میکنند؛ معصیت، رزق و روزی را کم میکند؛ مهمان روزی خود را میآورد و گناه میزبان را میبرد؛ مهماننواز از همه پیش میافتد؛ نانپاره از گدایان خریدن و انداختن ریزههای نان بر زمین، روزی را کم میکند؛ نگاهکردن به مرده عمر را کوتاه میکند؛ نیاز در پیری، غریبی، غم و غصه عمر را کوتاه میکند؛ نیکیکردن، سبب طولانیشدن عمر میشود (نک. فتورهچی، ۱۳۸۲: ۱۰۳‑۱۱۱). 3) تکرار که یکی از مؤلفههای مهم ادب عامه به شمار میرود (نک. ذوالفقاری، ۱۳۹۴: ۱۶) در پندنامه بسیار است (نک. زینالزاده و دیگران، ۱۳۹۹: ۴). دوساسی درباب این تکرارها ـ که میتوان آن را از ویژگیهای اصلی پندنامه به شمار آورد ـ نظر خوبی ندارد و بیان کرده است که گویا این تکرارها در زبان فارسی قبیح نیست، ولی در ترجمه ملالآور است (نک. دوساسی، ۱۳۷۳: ۱۵). این موضوع نشان میدهد که او متوجه تکرارها شده؛ ولی دلیل آن و ساختار ادبی آثار ادب عامه را نمیشناخته است. 4) از دیگر مؤلفههای ادب عامه، نداشتن پیرایههای ادبی است که معمولاً در ادب رسمی، پایه و اساس آثار ادبی به شمار میآید (نک. ذوالفقاری، ۱۳۹۴: ۱۸، ۲۵۱، ۲۹۹‑۳۱۳)؛ این ویژگی در پندنامه نیز چنانکه گفته شد، بهخوبی آشکار است. 5) مطالب پندنامه بدون خط سیر داستانی و روایی، بهصورت کشکولی از نصایح اخلاقی است که به نظر میرسد گروه مخاطبان این اثر بسیار گسترده و به احتمال بسیار زیاد عوام بودهاند. میدانیم که آثار ادب عامه مخاطب گستردهای دارند و بخش توجهبرانگیزی از این مخاطبان افرادی هستند که به هر دلیلی با متون ادب رسمی چندان مأنوس نیستند. غیرفارسیزبانان، بهویژه مردم بوسنی، آشنایی عمیق و تخصصی با آثار ادب رسمی فارسی نداشتند و تحت تأثیر حکومت عثمانی به متون فارسی گرایش و علاقهای نسبتاً زیادی یافته بودند؛ به همین سبب یک متن عامیانه مانند پندنامه میتوانست گزینهای مطلوب برای مطالعه و علاقهمندی آنان باشد. 2ـ4ـ2 عوامل برونمتنیچنانکه گفته شد دستة دوم از علل رواج پندنامه در بوسنی را میتوان عوامل برونمتنی نام نهاد؛ یعنی عواملی که به محتوا و ساختار پندنامه وابسته نیست و اگر در متنی غیر از پندنامه بود نیز بازارش تحت تأثیر این عوامل رواج و رونق مییافت. عوامل بیرونی مهم و اثرگذار در این باب بدین شرح است: الف) تأثیر حکومت و فرهنگ عثمانی چنانکه گفته شد، از زمانی که حکومت عثمانی در سال ۱۴۶۴ م. بوسنی را فتح کرد، مردم آن سرزمین به زبان و ادبیات فارسی و بهویژه به متونی مانند مثنوی، گلستان، دیوان حافظ و نیز پندنامه روی آوردند. تأثیر حکومت عثمانی در رواج پندنامه در بوسنی را میتوان چنین دستهبندی و تشریح کرد: 1) بعد از ورود عثمانیان به بوسنی، آن هم بهعنوان حکومت فاتح بوسنی، فرهنگ بوسنی در حوزهها و شاخههای گوناگون از فرهنگ عثمانیان اثر پذیرفت. یکی از آثار مهمِ حضور عثمانیان در بوسنی، ترویج عرفان و تصوف بود. چنانکه گفته شد، حکومت عثمانی گرایش بسیاری به عرفان و تصوف داشت و طبیعتاً در سرزمین خود و دیگر سرزمینهای فتحشده به شیوههای مختلف میکوشید این موضوع را ترویج کند. شکلگیری و گسترش عرفان و تصوف در بوسنی در دو سطح صورت پذیرفت: نخست در بین مردم عامه و اقشار مختلف مردم بود که معتقدات و تعالیم عرفانی اندکاندک ایجاد میشد و گسترش مییافت؛ دوم در بین خواص بود که خود در حلقۀ صوفیان درآمده و فرقههای عرفانی را در آن دیار تشکیل داده بودند. در هر دو گروه با گرایش به تصوف، پندنامه نیز رواج یافت و عزیز شمرده میشد. در خانقاهها که درواقع جزو جداییناپذیر نظام آموزش رسمی بود، تصوف و عرفان آموزش داده میشد و پندنامه نیز یکی از دروس مهم در نظام خانقاهی به شمار میآمد. بر همین اساس، صوفیان در جلسات و مجامع و فعالیتهای تبلیغی خود از پندنامه بهعنوان یکی از منابع مهم استفاده میکردند و بدین ترتیب آن را رواج میدادند. عامۀ مردم نیز به پندنامه توجه نشان میدادند؛ زیرا ازسویی تحت تأثیر گفتمانِ «گرایش به تصوف» در فرهنگ عثمانی قرار گرفته بودند و ازسوی دیگر با فعالیتهای تبلیغی درویشان و صوفیان با پندنامه آشنا میشدند و به آن گرایش مییافتند. بر دلایل یادشده باید جایگاه مهم پندنامه را در ساختار نظام آموزشی رسمی ـ که در ادامه بهتفصیل تبیین میشود ـ افزود که خود دلیلی بسیار مهم برای رواج این اثر در بین مردم کوی و بَرزن بود. ترجمهها و شروح آن بیانگر رواج این کتاب بین اقشار مختلف جامعه است. تعداد بسیار زیادی از نسخههای خطی و چاپی پندنامه درسراسر امپراطوری عثمانی، این ادعا را اثبات میکند (نک. ریاحی، ۱۳۶۹: ۲۴۳). در منطقۀ بالکان و بهویژه در کشور بوسنی نیز شمار توجهبرانگیزی از این نسخهها حفظ شده است. در این موضوع ضروری است یک نکتۀ بسیار مهم و پیچیده تبیین شود: چنانکه در ابتدای مقاله با ذکر دلیل تبیین شد، پندنامه متن عرفانی به شمار نمیرود و ازنظر حضور مؤلفههای صوفیانه نیز در شمار هزاران متن فارسی دیگر جای دارد که اندکی از مسائل مربوط به عرفان و تصوف را در خود جای دادهاند. بر این اساس اقبال صوفیان و درویشان بدان و همچنین پررنگشدن آن در بین اقشار مختلف جامعه تحت تأثیر «گفتمان گرایش به تصوف» عجیب و ناصواب مینماید. درواقع به نظر میرسد در بین بعضی از فرقههای تصوف و همچنین در میان بعضی ملتها پندنامه بهاشتباه متنی عرفانی تلقی شده است. البته هنوز شواهد و قراین تاریخی محکمی در دست نیست که نشان دهد این یک سهو علمی تاریخی بوده است یا گروهها و افرادی بهعمد این متن را عرفانی معرفی کرده و در ترویج آن کوشیدهاند تا مثلاً از اقبال پدیدآمده به این اثر بهرههایی نیز نصیب آنها شود. به هر حال پاسخ این مسئله هنوز بر ما پوشیده است؛ ولی میدانیم که یکی از مهمترین علل ترویج پندنامه در بوسنی، عرفانی تلقیشدن این متن و رواج آن در میان عارفان و صوفیان بوده است. 2) تأثیر حکومت عثمانی بر نظام آموزشی بوسنی یکی دیگر از وجوه اثرگذاری عثمانیان بر رواج پندنامه در بوسنی است. چنانکه گفته شد نظام آموزشی بوسنی در قالب نظام آموزشی عثمانی از قرن پانزدهم میلادی شکل گرفت و توسعه یافت. افزونبر آنکه برخی از مردم بوسنی برای تحصیل به استانبول میرفتند و در مراکز آموزشی عثمانی با پندنامه آشنا میشدند، در بوسنی نیز این اثر جزو درسهای اصلی مدارس سنتی و رشدیه و دارالمعلمین بود. پندنامه در این مراکز در جایگاه نخستین منبع فارسیآموزی تدریس میشد و یا یکی از منابع اصلی آموزش اخلاق اسلامی به شمار میرفت. جایگاه پندنامه در نظام آموزشی بوسنی چندان رفیع بود که از سال ۱۸۶۹ م. تا مدتی، ملاک تسلط بر زبان فارسی بهصورت رسمی «امکان خواندن و فهم پندنامه» بیان میشد. ب) دومین دلیل مهم برای رواج پندنامه در بوسنی، پیدایش آن از شاعران بوسنیایی بود. چنانکه شرح شد، برخی از شاعران بوسنیایی پندنامه را الگوی کار خود در سرودن شعر فارسی تلقی میکردند. این کتاب در قلمرو عثمانی بارها ترجمه و شرح شده و نظیرههای متعددی بر آن نوشته شده است (نک. شریفی، ۱۳۸۳: ۶۰۷‑۶۰۸). بدیهی است که متن پندنامه متنی جذاب و آموزنده برای شاعران غیرفارسیزبان به شمار میرود؛ زیرا این اثر منظومهای بدون تحریر ادبی و دشواریهای زبانی و بیانی است؛ بنابراین برای ابتدای کارِ یک شاعر غیرفارسیزبان که میخواست نظم فارسی و ساختار عروضی شعر فارسی را دریابد، اثری زودیاب و آموزنده بود. 2ـ5 کمرنگشدن حضور پندنامه در بوسنیاین کتابدر نخستین دهههای بعد از فروپاشی دولت عثمانی حضور خود را در فرهنگ بوسنیایی حفظ کرده بود و تأثیر آن حتی پررنگتر به نظر میرسید؛ اما با توجه به اینکه در قرن بیستم میلادی مردم این مرز و بوم تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گرفتند، از اهمیت تصوف و عرفان اسلامی و همچنان زبان و ادبیات فارسی بهتدریج کاسته شد. پایداری جایگاه پندنامه در شرایط اجتماعی جدید (دولت هابسبورگ) دو علت داشت: نخست آنکه تعداد مخاطبان این کتاب در دورۀ عثمانی و همچنین در اوایل دورۀ هابسبورگ نسبتبه آثار فارسی دیگر در بوسنی بیشتر بود. دوم آنکه محتوا و تعلیمات آن از گلستان، و بهویژه مثنوی و دیوان حافظ سادهتر بود. بر این اساس پندنامه در تکیهها، خانقاهها و بعضی از مدارس تداول بیشتری داشت؛ درحالیکه مثلاً گلستان سعدی و دیوان حافظ بین شاعران فارسیگو محبوبتر بود. در دهههای اول بعد از فروپاشی دولت عثمانی، مذهبیون و پیروان تصوف همچنان در محافلشان ابیاتی از پندنامه را میخواندند و دربارة آنها بحث میکردند. حتی شیفتگان زبان و ادب فارسی در شهر سارایوو در این زمان، پندنامه را در گردهماییهای خصوصی خود میخواندند و شرح میکردند (نک. Moker, 2010). درواقع شیفتگان زبان و ادب فارسی درک میکردند که این زبان جایگاه قبلی خود را از دست میدهد و با برگزاری جلسات پندنامهخوانی میکوشیدند تاحد امکان از این امر جلوگیری کنند. به هر حال بعد از ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی در بوسنی اندکاندک بسیاری از مدارس اسلامی بسته شد و از سرفصلهای درسی مدارس دیگری که فعالیت خود را ادامه داده بودند، زبان فارسی حذف شد. این زبان از سال ۱۹۰۶ م. بهطور کلی از نظام آموزشی بوسنیایی کنار گذاشته شد. طبیعی است که در این شرایط، پندنامه بهعنوان کتاب درسی مدارس بوسنیایی اهمیت قبلی خود را از دست داده است. با اینکه تعدادی از شیفتگان تصوف میکوشیدند میراث فرهنگی اسلامی را با خواندن بعضی آثار عربی و فارسی احیا کنند، بهدلیل محدودشدن مخاطبان، حضور و تأثیر پندنامه بهمرور زمان کمرنگ میشد. یکی از این تلاشها برگزاری درسهای پندنامه از سال ۱۹۳۳ م. در خانة شخصی به نام مصطفی مرحمیچ از اهالی سارایوو بود. کمتر از ده نفر در این مجلس حاضر بودند و با این تعداد مخاطب، آشکار است که این گردهماییها تأثیر توجهبرانگیزی نداشت. این گردهماییها تا سال ۱۹۳۵ ادامه داشت و بعد از آن متوقف شد (Moker, 2010: 289). گفتنی است در سه دهۀ اخیر شاهد احیای دوبارة میراث اسلامی بین مسلمانان بالکان و بهویژه بوسنی هستیم؛ تعدادی از آثار عرفانی به زبان فارسی در این زمان ترجمه شده است و بعضی از آنها ـ بیش از همه مثنوی معنوی ـ در محافل صوفیانه در شهرهای مختلف دوباره خوانده میشود. انتشار ترجمۀ پندنامه یکی از نخستین نشانههای روند احیای میراث اسلامی در بوسنی و هرزگوین بود؛ حتی به مناسبت انتشار این ترجمه، انور ملاخلیلوویچ، فرزند مترجم، سخنرانیای دربارة اهمیت و جایگاه پندنامه برگزار کرد؛ اما برخلاف برخی متون کلاسیکِ دیگر ادب فارسی، پندنامه هرگز جایگاه قبلی خود را نیافته است. 3ـ نتیجهگیریپندنامۀ منسوب به عطار که میتوان بهیقین گفت از عطار نیست، به مدت چهار سده در بافت فرهنگی و علمی بوسنی حضوری مؤثر و چشمگیر داشته است. این اثر، در کنار دیگر آثار فارسی، از زمان غلبۀ حکومت عثمانی بر بوسنی (۱۴۶۳ م.) تا پایان سلطۀ عثمانیان (۱۸۷۸ م.) در بین اقشار گوناگون مردم بوسنی حضور داشته و بر بخشهای مختلف فرهنگی آن سرزمین تأثیر توجهبرانگیزی گذاشته است. پندنامه در میان فارسیزبانان و ایرانیان در هیچ دورهای اثری درخور، ارزنده و تأثیرگذار تلقی نشده است؛ اما در بین مردم بوسنی در کنار آثار فاخر و بیبدیلی مانند مثنوی، گلستان و دیوان حافظ رواج یافته است و این موضوع مسئلهای مهم و پیچیده به نظر میرسد. درواقع، این کتاب تنها اثری به زبان فارسی است که در فرهنگ بوسنیایی بیش از ایران، رواج و اهمیت داشته است. برپایة آنچه گفته شد، دلایل رواج پندنامه در بوسنی را میتوان چنین ترسیم کرد:
پینوشت
قدیمیترین رونویسی گلستان موجود در بوسنی به سال ۷۱۳/ ۱۳۱۳ برمیگردد و نسخة آن در کتابخانة غازی خسرو بیگ (شمارة R-1389) نگهداری میشود؛ اما این کتاب در بوسنی کتابت نشد. برای اطلاع بیشتر دربارة چندین نسخة گلستان که در قرن پانزدهم میلادی در بوسنی کتابت شده است، نک. Trako, 1986: 184-186.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 508 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 318 |