تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,684 |
تعداد مقالات | 13,780 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,311,711 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,775,356 |
بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بر استرس والدگری مادران دارای فرزند با نشانگان داون | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های علوم شناختی و رفتاری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دوره 9، شماره 2 - شماره پیاپی 17، دی 1398، صفحه 33-46 اصل مقاله (1016.36 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/cbs.2021.124931.1444 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عبدالرحیم کسائی اصفهانی* 1؛ رضا داورنیا2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه مشاوره دانشگاه خوارزمی تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشگاه خوارزمی تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مادران کودکان مبتلا به سندروم داون با چالشهایی مواجه هستند که باعث افزایش استرس والدگری در این مادران میشود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بر استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون انجام شد. درقالب مطالعهای شبهآزمایشی با طرح پیشآزمونـپسآزمونـپیگیری با گروه کنترل، از میان مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مراجعهکننده به مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397، نمونهای بهحجمِ 40 نفر بهشیوۀ هدفمند انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. شرکتکنندگان هر دو گروه در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری فرم کوتاه شاخص استرس والدگری آبیدین را تکمیل کردند. جلسات رواندرمانی مثبتنگر در 8 جلسۀ 90دقیقهای بهشیوۀ گروهی و هفتگی برای شرکتکنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ اما آزمودنیهای گروه کنترل تا پایان مرحلۀ پیگیریْ مداخلهای دریافت نکردند. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و نرمافزار SPSS20 استفاده شد. نتایج نشان داد که رواندرمانی مثبتنگر میزان استرس والدگری مادران گروه تحتمداخله را بهطورِ معناداری کاهش داده بود و نتایج در دورۀ پیگیری یکماهه نیز از ثبات لازم برخوردار بود (01/0 p <). نتایج این پژوهش اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر در بهبود استرس والدگری مادران کودکان مبتلا به سندروم داون را تأیید کرد. نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخله بر علائم روانشناختی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون و ارائۀ افقهـای جدیـد در مداخلات بالینی تأکید دارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استرس والدگری؛ رواندرمانی مثبتنگر؛ نشانگان داون | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سندروم داون[1] اختلالی با چندین ناهنجاری مادرزادی است که در تقریباً 93درصد از موارد دارای کروموزوم 21 اضافی رخ میدهد (لوتسلارجر[2]، 2004). مشکلاتی که در DS مشاهده میشوند، شامل تأثیر در تحول حرکتی، مشکلات حسی و حرکتی، اختلالات ادراکی، عقبماندگی ذهنی شدید و اختلالات رفتاری انطباقی میشوند (لئونارد، سال و باور[3]، 2002). افراد مبتلا به DS ممکن است همچنین چالشهای هیجانی و رفتاری را تجربه کنند (دی وینتر، جانسن و اونهویس[4]، 2011؛ انفیلد و تنگ[5]، 2019) که میتوانند با محدودیتهای فعالیت در حیطههای تعاملات اجتماعی و مهارتهای جمعی ارتباط داشته باشند (فولی[6] و همکاران، 2013). افراد مبتلا به DS در خطر بیشتری برای ابتلا به انواع مشکلات سلامت نظیر آپنۀ خواب، نقص قلبی، بیماری تیروئید و کم خونی قرار دارند (بول[7]، 2011). مطالعات گذشته آشکار کردند که مادران کودکان مبتلا به DS در سراسر زندگی کودکان خود با چالشهای مختلفی مواجه میشوند (بام[8] و همکاران، 2008؛ گاتفرد[9]، 2001). آنها ممکن است هیجانات دشواری نظیر غم، افسردگی، گناه و خودسرزنشی را تجربه کنند (راجرز[10]، 2007؛ مایرز[11]و همکاران، 2009؛ رچ[12] و همکاران، 2010). منابع پژوهشی مربوط به تجربۀ والدین دارای کودک مبتلا به DS عمدتاً بر عوامل استرسزایی که والدین با آنها مواجه میشوند و تفاوت آن با استرس تجربهشده در خانوادههای بدون کودکان دارای نیازهای خاص، تمرکز داشتهاند. نشان داده شده که خانوادههای دارای کودک مبتلا به DS نسبت به خانوادههای دارای کودکان دارای تحول نرمال، سطوح بالاتری از استرس را تجربه میکنند و مقابلۀ ضعیفتری دارند (سندرز و مورگان[13]، 1997). گزارش شده است که فشار مراقبت از کودکان مبتلا به DS بر استرس مادران تأثیر میگذارد (چانگ و مککانگی[14]، 2008). نتایج پژوهش دورماز و همکاران (درماز[15] و همکاران، 2011) نشان داد که چون کودکان مبتلا به DS بیشتر وقت خود را با مادران خود صرف میکنند، مادرانْ سطح بالاتری از استرس نسبت به پدران دارند. مراقبت از کودکان حتی در بهترین شرایط، فعالیتی چالشبرانگیز است و گاهی در کنار مراقبت از کودکان، شرایطی به والدین تحمیل میشود که بر چالشهای آنها میافزاید. ناتوانی فرزند خانواده ازجمله شرایطی است که مشکلات والدین و بهتبع ِآن استرس والدگری آنها را افزایش میدهد (شجائی، 2015). استرس والدگری، یکی از مفاهیمی است که در مادران کودکان مبتلا به DS باید به آن توجه شود. استرس والدگری درنتیجۀ ناهمخوانی ادراکشده بین تقاضای والدینی و منابع فردی حاصل میشود و چنین استرسی میتواند در چندین حیطۀ زندگی که مربوط به والدگری است، تجربه شود (هارپر[16] و همکاران، 2013). بهطورِ کلی، استرس والدگری به شرایط یا موقعیتهایی اشاره دارد که در آن والدین با خواستهها و ملزوماتی محیطی روبهرو میشوند که فراتر از منابع اجتماعی و شخصی است که در اختیار دارند. در این میان، مادران استرس بالاتری را تجربه میکنند که با میزان رضایت آنها از زندگی و بیماریهای جسمانی مرتبط است. فرزندانی که ازنظر جسمی یا ذهنی ناتوان هستند، استرس خاصی را بر والدین، بهویژه مادر، تحمیل میکنند. مهمترین مسائل و مشکلات این والدین عبارتاند از: مشکل پذیرش ناتوانی کودک، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده و مسائل پزشکی و آموزشی (کوپر، مک لاناهان و میدو[17]، 2009). سطوح بالای استرس والدگری در تعامل والدـکودک مشکل ایجاد میکند و به مهارتهای والدگری والدین آسیب میرساند. افزونبراین، استرس بالای والدین کارکردهای روانی آنها را مشکل میکند، اختلالهایی مانند اضطراب، افسردگی و پرخاشگری ایجاد میکند و اسنادهای منفی را افزایش میدهد که سرانجام به تفسیر منفی از رفتار کودک، افزایش تنبیه و ایجاد مشکل در تعاملهای خانواده منجر میشود (هی و جونگ[18]، 2010؛ هینترمای[19]، 2019؛ تریسی، تریپ و برید[20]، 2005). یکی از مدلهای درمانی که به نظر میرسد در کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به DS مؤثر واقع شود، رویکرد رواندرمانی مثبتنگر[21] است.فرم اولیۀ این برنامه راسلیگمن، رشید و پارکز[22] (2006) تدوین کردهاند. این محققان با استفاده از نتایج پژوهشهای انجامشده در حوزۀ روانشناسی مثبتنگر و جمعبندی آن بهعنوانِ تاریخچۀ برنامۀ مثبتنگر، سه مؤلفۀ هیجانهای مثبت، تعهد و معنا مربوط به شادکامی در نظریۀ سلیگمن را بهعنوانِ اساس برنامهای درمانیـآموزشی قرار دادهاند (رشید، 2015). رشید و سلیگمنمعتقدند دنبالکردن لذت، تعهد و معنا در زندگی به ایجاد و تقویت شادکامی میانجامد (رشید و سلیگمن، 2018).سلیگمن شادکامی را موضوع اصلی رویکرد روانشناسی مثبتنگر دانست و آن را به سه مؤلفه که ازنظر علمی بهتر تعریف میشوند، تقسیم کرد: هیجان مثبت (زندگی لذتبخش )، مجذوبشدن (زندگی جذاب) و معنی (زندگی بامعنی). براساسِ این رویکرد، راهبردهایی که به مراجعین کمک میکند تا یک زندگی لذتبخش، جذاب و بامعنا را بسازند، مداخلههای مثبتنگر گفته میشود (داکورث، استیم[23] و سلیگمن، 2005).سلیگمن، رشید و پارکز (2006) معتقدند هدف PPT قراردادن جنبههای مثبت زندگی فرد در پیشزمینۀ ذهن وی با هدف آموزش رفتارهایی است که بازخورد مثبت دیگران را بهدنبال دارند. هدف دیگر آن تقویت جنبههای مثبت موجود به جای آموزش به افراد برای تفسیر مجدد جنبههای منفی در زندگی است.مداخلههای مثبتنگر سعی میکنند ازطریق افزایش هیجان مثبت، افکار و رفتار مثبت و همچنین عشق و تعلق خاطر شادکامی و بهزیستی روانشناختی را افزایش دهند (لیوبومیرسکی و لیوس[24]، 2013). نظریههـای زیربنـایی PPT عبارتاند از نظریۀ توانمندیها که بهموجبِ آن نیاز است علاوهبر پرداختن به خطاها و ضـعفهـا به شکوفایی توانمندیها و قابلیتها هم توجه شـود وهمچنین نظریۀ ساخت و گسترش هیجانهای مثبت که بیان میکند، هیجانهای مثبـت دامنـۀ تفکـر عمـللحظهای را گسترش میدهد و همزمـان بـدن بـرای انجــام عملــی خــاص آمــاده مــیشــود. براثــرِ ایــنگسترش، با گذشـت زمـانْ منـابع تقـویتی و شخصـی گونـاگونی اعـم از منـابع جسـمی، اجتمـاعی، فکـری وذهنـی و روانشـناختی سـاخته و پرداختـه مـیشـود. همچنــین، هیجــانهــای مثبــتْ وظیفــۀ خنثــیکــردن هیجانهای منفی طـولانی را هـم در طـول زمـان بـه عهـده مـیگیرنـد و نیـز ایـن هیجـانهـا از راه اثـرگستردهشان، باعث ایجاد حلقههای صـعودی بهپاشـی میشوند و آن هم به ایجاد مجموعهای از مهارتهای مقابلهای نیز کمک میکند. بهاینترتیب، آنهـایی کـه هیجانهای مثبت را تجربه میکنند، در اغلـب مـواردبا ناملایمات و شداید زندگی بهتر مقابله مـیکننـد و تابآورترند.نظریۀ سومْ نظریۀ بالندگی است که بیـان مـیکنـد افراد برای رسیدن به رشد و بالندگی به گفتـههـا یـااحساسات مثبت بهنسبتِ 3 به 1 درمقابلِ احساسـات منفی نیاز دارند (فردریکسون[25]، 2001).افراد مثبتنگرْ سالمتر، شادتر و خوشبینتر هستند و دستگاههای ایمنی آنان بهتر کار میکند. آنان با بهرهگیری از راهبردهای کنارآمدن مؤثرتر مانند ارزیابی مجدد و مسئلهگشایی، با فشارهای روانی بهتر کنار میآیند. همچنین، بهنحوِ فعال از رویدادهای فشارزای زندگی پرهیز میکنند و شبکههای حمایت اجتماعی بهتری را پیرامون خود میسازند؛ بنابراین، این افراد شادکامی بیشتری را تجربه میکنند و امیدواری بیشتری به آینده دارند (سلیگمن و همکاران، 2005). در پژوهشهای مختلف اثربخشی PPT بررسی و تأیید شده است. رضائی، دنیاوی و رستمیان (2020) در پژژوهشیْ تأثیر PPT را بر بهبود مسائل روانی مادران درای کودکان با نشانگان اتیسم ازجمله کاهش نشانگان استرس و افزایش معنای زندگی نشان دادند. گوا و همکاران درقالب کارآزمایی کنترلشده تصادفی، اثربخشی PPT بر افسردگی و خودکارآمدی در دانشجویان دورۀ کارشناسی پرستاری را بررسی کردند. تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر نشان داد که مداخله بهطورِ معناداری افسردگی را کاهش و خودکارآمدی را بهبود داد (گئو[26] و همکاران، 2017). سالدو، سویج و مرسر در مطالعهای به بررسی تأثیر مداخلات PPT بر روی گروهی از نوجوانان پرداختند. یافتههای بهدستآمده از پژوهش نشان داد در پایان مداخله، نوجوانان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترلْ رضایت از زندگی و عاطفۀ مثبت بیشتر و عاطفۀ منفی کمتری را نشان دادند (سلدو، ساویج و مرسر[27]، 2014). پیتروسکی و میکوتا در پژوهشی با عنوان اثربخشی مداخلات PPT بر افسردگی بیماران دریافتند که مداخلات مثبت بر کاهش علائم افسردگی و افزایش بهزیستی تأثیر دارد (پیتروسکی و میکوتا[28]، 2012). لامبرت، مولویر و تامپسون[29](2015) در مطالعـهای گـزارش کردنـد کـه PPT به بهبود بهزیستی ذهنی، سلامت جسمانی، تعهد کاری و ایجاد سرزندگی در بیمـاران منجر شده است. باتوجهبه اینکه مادران کودکان مبتلا به DS بهدلیلِ مراقبت از فرزند خود، دچار آشفتگیهای روانشناختی هستند و میزان استرس بسیار زیادی باتوجهبه شرایط کنونی اجتماعی و اقتصادی تجربه میکنند و به نظر میرسد مؤلفههای PPT ازجمله معنا، لذت و تعهد زندگی میتواند بهعنوان مداخلات روانشناختی مؤثر تا حدود زیادی از بار روانشناختی منفی ناشی از مراقبت از فرزند مبتلا به DS بکاهد و در ایران پژوهشهای بسیار کمی به این مداخلهها پرداختهاند؛ ازاینرو، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی PPT بهشیوۀ گروهی بر استرس والدگری در مادران دارای فرزند مبتلا به DS بود که در شهر تهران بر روی مادران دارای فرزند DS اجرا شد.
مواد و روشها پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی و از طرح پیشآزمونـپسآزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعۀ این پژوهش را مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون مراجعهکننده به مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند. پس از انجام هماهنگیها با مدیریت مرکز نوید عصر و اطلاعرسانی دربارۀ برگزاری جلسات درمانی، از میان 52 نفر از مادران متقاضی شرکت در جلسات درمانی، 40 نفر از مادران براساسِ معیارهای ورود و خروج به مطالعه بهشیوۀ هدفمند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. گفتنی است برای طرحهای تجربی، حجم نمونه با تعداد 15 تا 20 نفر آزمودنی کفایت میکند (فراهانی و عزیزی، 2008). ملاکهای ورود آزمودنیها به مطالعه شامل تحصیلات حداقل سیکل، دامنۀ سنی ۵۰ـ۲۵ سال، نداشتن اختلال روانپزشکی شدید و سایکوز براساسِ پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، تکمیل فرم رضایتنامۀ درمان و دریافتنکردن سایر مداخلات روانشناختی در حین شرکت در جلسات درمانی بود. ملاکهای خروج از مطالعه نیز سابقۀ بستری در بیمارستانهای روانپزشکی، مصرف هر نوع داروی آرامبخش، الکل و مواد مخدر، غیبت بیش از یک جلسه از هشت جلسۀ درمانی و سابقۀ شرکت در برنامههای درمانی مرتبط با رواندرمانی مثبتنگر در شش ماه گذشته در نظر گرفته شد. در این مطالعه مفاد مطرحشده در بیانیۀ هلسینکی[30] (2013) رعایت شد که ازجملۀ آنها میتوان به توضیح اهداف پژوهش و کسب رضایت آگاهانه از واحدهای مطالعه، اختیاریبودن شرکت در پژوهش، حق خروج از مطالعه، بیضرربودن مداخله، پاسخ به سؤالات و دراختیارقراردادن نتایج درصورت تمایل اشاره کرد. پس از آنکه شرکتکنندگان هر دو گروه پرسشنامۀ استرس والدگری در مرحلۀ پیشآزمون را تکمیل کردند، مداخلۀ رواندرمانی مثبتنگر در 8 جلسۀ 5/1ساعته بهشیوۀ گروهی و هفتگی برای شرکتکنندگان گروه آزمایش برگزار شد؛ درحالیکه آزمودنیهای گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات درمانی، شرکتکنندگان هر دو گروه مجدداً ازنظر میزان استرس والدگری ارزیابی شدند. یک ماه پس از پایان مرحلۀ پسآزمون، برای سنجش ماندگاری اثر مداخله، آزمودنیهای هر دو گروه در یک مرحلۀ پیگیری نیز شرکت کردند. پس از پایان مرحلۀ پیگیری، پژوهشگر برای رعایت اصول اخلاقی در پژوهش و همچنین تشکر و قدردانی از همکاری گروه کنترل، جلسات درمانی برای آنها نیز اجرا شد. پکیج درمانی جلسات رواندرمانی مثبتنگر طبقِ اصول، مبانی و تکنیکهای این شیوۀ درمانی براساسِ طرح درمانی رشید و سلیگمن (2018) تنظیم شد. شیوۀ اجرای جلسات درمانی بهصورتِ مختصر در جدول 1 ارائه شده است.
جدول1.مختصریازمحتوایجلساترواندرمانی مثبتنگر
در این پژوهش برای گردآوری دادهها از فرم کوتاه شاخص استرس والدگری[31] استفاده شد. فرم کوتاه شاخص استرس والدگریْ ابزار خودگزارشدهی 36سؤالی است که آبیدین بهمنظورِ سنجش استرس والدین در بافت فرزندپروری طراحی کرده است. منابع عمدۀ استرس یعنی ویژگیهای کودک و مراقب و تجارب استرسزای موقعیتی اندازهگیری میشود. این مقیاس با درنظرگرفتن پاسخهای دفاعی والدین، قدرت تفکیک والدین بهنجار و نابهنجار را دارد. این ابزار شامل سه زیرمقیاس آشفتگی والدین (گویههای 1 تا 12)، تعاملات ناکارآمد والدـکودک (گویههای 13 تا 24) و ویژگیهای کودک مشکلآفرین (گویههای 25 تا 36) است. نمرات بالاتر نشاندهندۀ استرس والدگری بالاتر است. شیوۀ نمرهگذاری در این مقیاس روی طیف لیکرت از 1 تا 5 (کاملاً موافق تا کاملاً مخالف) انجام میشود (صادقی و همکاران، 2018). در پژوهش آبیدین[32] (1995) ثبات درونی (آلفای کرونباخ) برای استرس والدگری کلی و زیرمقیاسهای آشفتگی والدینی، تعاملات ناکارآمد والدـکودک و ویژگیهای کودک مشکلآفرین بهترتیب 91/0، 87/0، 80/0، 85/0 و اعتبار بازآزمایی طی دورۀ زمانی ششماهه برای مقیاس کلی و زیرمقیاسها بهترتیب 84/0، 85/0، 68/0 و 78/0 به دست آمد. در پژوهش صادقی و همکاران (2018) ضریب پایایی برای خردهمقیاسهای آشفتگی والدین، تعاملات ناکارآمد والدـفرزند و ویژگیهای کودک مشکلآفرین و همچنین استرس والدگری کلی 88/0، 80/0، 92/0 و 95/0 به دست آمد. در پژوهش آقایی و یوسفی (2017) همسانی درونی برای هریک از خردهمقیاسها و کل استرس والدگری محاسبه شد که میزان آلفای کرونباخ برای خردهمقیاسهای آشفتگی والدین (782/0)، تعاملات ناکارآمد والدـکودک (721/0)، ویژگیهای کودک مشکلآفرین (88/0) و برای کل مقیاس (897/0) به دست آمد. در پژوهش حاضر نیز میزان آلفای کرونباخ کل پرسشنامه 74/0 محاسبه شد.
یافتهها براساس یافتههای پژوهشْ میانگین و انحراف استاندارد سنی گروه آزمایش 18/5 ± 66/42 سال و برای گروه کنترل 45/4 ± 20/41 سال بود. همچنین، میانگین و انحراف استاندارد مدت تأهل گروه آزمایش 12/3 ± 35/9 و گروه کنترل 02/4 ± 67/10 بود. دربابِ تحصیلات نیز در گروه آزمایش دو نفر سیکل، هفت نفر دیپلمه، هشت نفر کارشناسی و سه نفر نیز با تحصیلات کارشناسی ارشد حضور داشتند و در گروه کنترل دو نفر سیکل، هشت نفر دیپلمه، هشت نفر کارشناسی و دو نفر با تحصیلات کارشناسی ارشد حضور داشتند. یافتههای پژوهش دربارۀ میانگین و انحراف استاندارد استرس والدگری نشان داد میانگین و انحراف استاندارد این متغیر برای گروه آزمایش در پیشآزمون 07/6 ± 75/112 بوده است که در پسآزمون به 38/8 ± 35/85 و در پیگیری به 87/6 ± 80/85 تغییر یافته است و برای گروه کنترل در پیشآزمون 78/13 ± 40/113 بوده است که در پسآزمون به 60/10 ± 30/115 و در پیگیری به 16/11 ± 55/114 تغییر داشته است. ملاحظه میشود بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری تغییراتی وجود دارد که بررسی معناداری این تغییرات با استفاده از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر صورت گرفت. آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر دارای پیشفرضهای نرمالبودن توزیع نمرات، همگنبودن واریانسها و کرویت است که بررسی پیش فرض نرمالبودن با استفاده از آزمون کولموگروفـ اسمیرنوف انجام شد و چون مقادیر این آزمون برای گروه آزمایش (696/0) و کنترل (619/0) معنادار نبودند (05/0 < p)، توزیع نمرات دو گروه نرمال بود و این پیشفرض رعایت شد. بررسی همگنبودن واریانسها با استفاده از آزمون لوین صورت گرفت که نتایج این آزمون نشان داد واریانسهای دو گروه همگن است (57/2 = 38و1F، 05/0 < p) و این پیشفرض رعایت شده است. برای بررسی پیشفرض کرویت نیز آزمون موچلی بررسی شد و نتایج نشان داد این پیشفرض رعایت شده است (87/0 = W، 05/0 < p). شایان ذکر است سطح معناداری در بررسی پیشفرضها 05/0 و در بررسی آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر 01/0 در نظر گرفته شده است.
جدول 2. نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر مربوط به اثرات درونگروهی و برونگروهی
نتایج جدول شمارۀ 2 نشان میدهد براثر زمان بین سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تفاوت وجود دارد (04/42 = F، 01/0 > p) و همچنین تعامل زمان و گروه نیز معنادار است (70/52 = F، 01/0 > p) که حاکی از تفاوت بین دو گروه آزمایش و کنترل در سه مرحلۀ پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری است. بررسی جزئیتر این تفاوتها در جدول شمارۀ 3 ارائه شده است. همچنین، نتایج بررسی گروه در جدول شمارۀ 2 نشان میدهد بین دو گروه آزمایش و کنترل در متغیر استرس والدگری تفاوت معنادار وجود دارد (93/62 = F، 01/0 > p) که نشاندهندۀ اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بر کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون است. میزان تأثیر درمان نیز 62درصد بوده است.
جدول 3. مقایسۀ میانگینهای دو گروه آزمایش و کنترل در مراحل سنجش
اطلاعات جدول شمارۀ 3 نشان میدهد در مرحلۀ پیشآزمون بین گروه آزمایش و کنترل در استرس والدگری تفاوت معناداری وجود نداشته است (05/0 < p)؛ ولی در مراحل پسآزمون و پیگیری بین دو گروه در استرس والدگری تفاوت معنادار حاصل شده است (05/0 > p) و نمرات استرس والدگری گروه آزمایش کاهش یافته است که نشاندهندۀ اثربخشی درمان است.
جدول 4. مقایسۀ زوجی مراحل سنجش بهتفکیکِ گروه آزمایش و کنترل
مقایسۀ تفاوت مراحل سهگانۀ پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری در جدول شمارۀ 4 برای گروه آزمایش حاکی وجود تفاوت معنادار بین مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون و مرحلۀ پیشآزمون و پیگیری دارد (05/0 > p) که نشان میدهد درمان در این گروه تأثیر داشته است و در مرحلۀ پیگیری نیز همچنان اثر درمان پایدار بوده است؛ اما تفاوت معناداری بین مرحلۀ پسآزمون و پیگیری وجود ندارد (05/0 < p). در گروه کنترل نیز مشاهده میشود هیچ تفاوت معناداری بین مراحل سهگانۀ سنجش وجود ندارد (05/0 < p).
بحث و نتیجهگیری یافتههای پژوهش حاضر نشان داد رواندرمانی مثبتنگر بهشیوۀ گروهی بهطورِ معناداری موجب کاهش استرس والدگری مادران دارای فرزند مبتلا به سندروم داون شده بود. دیگر نتایج حاکی از آن بود که اثر مداخله در طول زمان از ثبات لازم برخودار بوده است. مطالعهای که یافتههای آن در راستای نتایج این پژوهش باشد، مشاهده نشد؛ اما نتایج این مطالعه با یافتههای برخی مطالعات پیشین که اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر را تأیید کرده بودند، همسو است. در تحقیقی که اوچوآ و همکاران با عنوان «تأثیر رواندرمانی مثبتنگر بر پریشانی در بیماران بهبودیافته از سرطان» انجام دادند، نتایج نشان داد گروه رواندرمانی مثبتنگر پس از درمان نسبت به گروه کنترلْ نتایج معنادار و بهتری به دست آورد و میزان پریشانی و علائم پس از سانحه در افراد کاهش یافت و رشد پس از سانحه افزایش یافت. همچنین، فواید درمانی در دورۀ پیگیری سه و دوازدهماهه حفظ شد (اوچائو و همکاران[33]، 2017). در پژوهشی که چاوز[34] و همکاران (2017) با عنوان «یک مطالعۀ مقایسهای اثربخشی مداخلۀ روانشناسی مثبتنگر و درمان شناختیـرفتاری برای افسردگی بالینی» انجام دادند، 96 زن بزرگسال با تشخیص افسردگی اساسی یا افسردهخویی[35] در مطالعه شرکت داده شدند. شرکتکنندگان بهصورتِ کور در شرایط درمان 10جلسهای با مداخلۀ روانشناسی مثبتنگر و شرایط گروه درمانی شناختیـرفتاری قرار گرفتند. تحلیل قصد درمان نشان داد هر دو مداخله در کاهش علائم بالینی و افزایش بهزیستی مؤثر بودند. هاول، جاکوبسن و لارسون[36] (2015) با مطالعهای در میـان 34 نفـر بیمـار مبتلا به درد نشان دادند رواندرمانی مثبتنگر به افزایش بهزیسـتی ذهنـی، پـذیرش درد و کاهش فاجعهانگاری درد منجر شد. در پژوهشی دیگر خدادادی و همکاران اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش شادکامی مادران کودکان با نیازهای ویژه را بررسی کردند. نتایج پژوهش نشان داد رواندرمانی مثبتنگر بر افزایش طول عمر، بهزیستی و شادکامی مادران مؤثر بوده است (تقوینیا و علمداری، 2020). همچنین، یافتههای این مطالعه مبنیبر اثربخشی رواندرمانی مثبتنگر با نتایج مطالعات نیکراهان و همکاران (2016)، کاسیمرسکی[37] (2014)، لو، وانگ و لیو[38] (2013)، گندر، پرویر، راچ و ویز (2012)، گوا و همکاران (2017)، سالدو، سویج و مرسر (2014) و پیتروسکی و میکوتا (2012) همسو و در تأیید آنهاست. در تبیین نتایج این پژوهش میتوان گفت افراد مثبتنگر سالمتر، شادتر و خوشبینتر هستند و دستگاههای ایمنی آنان بهتر کار میکند. آنان با بهرهگیری از راهبردهای کنارآمدن مؤثرتر مانند ارزیابی مجدد و مسئلهگشایی، با فشارهای روانیْ بهتر کنار میآیند. همچنین، بهنحو فعال از رویدادهای فشارزای زندگی پرهیز میکنند و شبکههای حمایت اجتماعی بهتری را پیرامون خود میسازند؛ بنابراین، این افراد شادکامی بیشتری را تجربه میکنند و امیدواری بیشتری به آینده دارند(چاخسی[39] و همکاران، 2018).رویکرد مثبتنگر به افراد کمک میکند تا برای احیا و تقویت شجاعت، مهربانی، سختکوشی و هوش عاطفی و اجتماعی کوشش کنند.این موضوع باعث کاهش و مدیریت مشکلات هیجانی در آنان میشود؛ اما مهمتر از آن، ایجاد و تقویت هیجانها و جنبههای مثبت، تعهد و معنا در زندگی است که به ارتقای سلامت روان و رضایت از زندگی در افراد منجر میشود. در برنامۀ رواندرمانی مثبتنگر یکی از مهمترین اهداف، کمک به ارتقا و افزایش میزان رضایت از زندگی، شادکامی و بهزیستی افراد است. براساسِ این رویکردْ افزایش توانمندیها، هیجانهای مثبت، تعهد و معنا هم زندگی را شادتر و غنیتر میکند و هم باعث کاستهشدن از مشکلات هیجانی میشود. درواقع، رسیدن به بهزیستی، رضایت از زندگی و شادکامی از اهداف غایی رواندرمانی مثبتنگر است (رشید و سلیگمن، 2018). ایجاد هیجانهای مثبت در افراد که از تمرینها و مفروضههای اصلی روانشناسی مثبتنگر است، به خنثیکردن اثر هیجانهای منفی، ایجاد و افزایش منابع شخصی، ارتقای تابآوری روانشناختی، افزایش سلامت جسمی و روانشناختی و همچنین ایجاد بستر لازم برای بالندگی انسان منجر میشود. درنتیجه میزان خوشبینی افراد یعنی انتظار مثبت آنان دربارۀ وقایع آینده افزایش مییابد (فردریکسون، 2001). مداخلههای روانشناسی مثبت به افراد کمک میکند تا توجه، حافظه و انتظارات خود را از وقایع منفی و فاجعهآمیز بهسمتِ وقایع مثبت و امیدوارکننده سوق دهند (رشید، 2015). اسکولار (2012)، در پژوهش خود گزارش کرد روانشناسی مثبت با تمرکز بر هیجانهای مثبت، ویژگیهای مثبت و موقعیتهای مثبتْ زمینه را برای ایجاد آرامش و دوری از استرس یا افزایش توان برای تحمل آن فراهم میکند. رواندرمانی مثبتنگر میتواند ذهن فرد را درجهت انتخاب راههای مناسب و خلاقانه برای پیشبرد اهداف و حل مسئله آماده کند. یکی از این مؤلفهها، خودآگاهی است. خودآگاهی مؤلفهای است که براثر آموزش مثبتاندیشی در افراد تقویت میشود. مؤلفۀ دیگری که میتواند در این بین اثرگذار باشد، داشتن هدف و معنا در زندگی است. سازگاری با محیط و آرامش درونی مؤلفۀ دیگری است که براثر مداخلههای مثبتنگر بهبود خواهد یافت (چاخسی و همکاران، 2018). بهاینترتیب، میتوان گفت مادرانی که این دورۀ آموزشی را دریافت کردند، میتوانند با بهبود مهارتهای حل مسئله و بهبود خودآگاهی و افزایش معنای زندگی و ارتقای سطح سازگاری، امید و تابآوری خود را بهبود بخشند و درنتیجه میزان استرس والدگری کمتری را تجربه کنند. ازطرفی، پژوهشها نشان میدهند افرادی که عاطفۀ مثبت را تجربه میکنند، الگوهایی از تفکر را از خود نشان میدهند که غیرمعمول، منعطف و خلاقانه است. عاطفۀ مثبت تمایل به داشتن انتخابهای متعدد فرد را در زندگی افزایش میدهد و گزینههای متعدد رفتاری را برای او ایجاد میکند. همچنین، عاطفۀ مثبتْ موجب ساختار شناختی منعطف و گستردهتر در افراد میشود و توانایی آنها را برای یکپارچهکردن موضوعات گسترده افزایش میدهد. همچنین، زمانی که مردم آرام و شاد هستند، افکارشان رشد و وسعت مییابد، خلاقانهتر میشود و قوۀ تخیلشان گسترش مییابد. عاطفۀ مثبت توجه را افزایش میدهد؛ حال آنکه عاطفۀ منفیْ حالت منفی مثل اضطراب، افسردگی و شکست، توجه کم و محدود را پیشبینی میکند (کاشانیان، 2015؛ رشید، 2014). بدینترتیب، میتوان بیان کرد که مادرانی که رواندرمانی مثبتنگر را دریافت کردهاند، میتوانند با بهبود خلق و افزایش عاطفۀ مثبت، انعطافپذیری بیشتری داشته باشند و سازگاری بالاتری را در سطح ذهن نشان دهند و بدینترتیب استرس والدگری کمتری را تجربه کنند. به نظر میرسد مداخلههای روانشناختی مثبتنگر باتوجهبه ماهیت معنابخشی و مؤلفههای هیجان و لذت و اثربخشی گروهی حضور مادران در کنار هم میتوانند عوامل این تأثیرگذاری را تبیین کنند. هر پژوهش با محدودیتهایی مواجه است. چون این پژوهش بر روی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون مرکز توانبخشی نوید عصر شهر تهران انجام شد، در تعمیم نتایج آن به دیگر مراکز و شهرها باید جانب احتیاط را رعایت کرد. این پژوهش فقط بر روی مادران کودکان مبتلا به سندروم داون انجام شد و اجرای مطالعه بر روی هر دو والد میسر نبود. شیوۀ نمونهگیری هدفمند و استفاده از ابزار خودگزارشی از محدودیتهای دیگر مطالعۀ حاضر است. مداخلههای درمانی و آموزشی روانشناسی مثبتنگر با ارائۀ مفاهیم روانشناختی مثبتگرایانه و خوشبینانۀ زندگی به مادران کودکان مبتلا به سندروم داون، به ارتقای سطح امید و تابآوری مادران دربرابر مصائب زندگی یاری میرساند و از میزان استرس والدگری آنان میکاهد؛ پس توصیه میشود این مداخله در کنار سایر مداخلههای روانشناختی برای کاهش بار روانی و عینی مراقبت در مادرانی که مسئولیت نگهداری از این فرزندان را به عهده دارند، ارائه شود.
تقدیر و تشکر پژوهشگر از مدیر مرکز جامع توانبخشی نوید عصر شهر تهران و تمامی مادرانی که صمیمانه محققین را یاری کردند، تقدیر و تشکر میکند.
[1]. Down Syndrome :DS [2]. Lauteslager [3]. Leonard, Msall, Bower [4]. de Winter, Jansen, Evenhuis [5]. Einfeld , Tonge [6]. Foley [7]. Bull [8]. Baum [9]. Gatford [10]. Rogers [11]. Myers [12]. Resch [13]. Sanders, Morgan [14] . Chang, McConkey [15]. Durmaz [16]. Harper [17]. Cooper, McLanahan, Meadows [18] . . Hee,Jeong [19]. Hintermai [20]. Treasy.Tripp. Baird [21]. Positive Psychotherapy: PPT [22] . Seligman,Rashid,Parks [23]. Duckworth,Steen [24]. Lyubomirsky,Layous [25]. Fredrickson [26]. Guo [27]. Suldo ,Savage, Mercer [28]. Pietrowsky, Mikutta [29]. Lambert, Moliver, Thompson [30]. Helsinki [31]. Parenting Stress Index- Short Form(PSI-SF) [32]. Abidin [33]. Ochoa [34]. Chaves [35]. dystimia [36]. Howell,Jacobson,Lorsen [37]. Kasimirski [38]. Lü,Wang,Liu [39]. Chakhssi | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Abidin, R. (1995), Manual for the parenting stress index, Odessa, F. L., Psychological Assessment Resources.
Aghaei, S., Yousefi, Z. (2017), The Effectiveness of the Quality of Life Therapy on Parental Stress and its Dimensions among Mothers with Intellectually Disabled Children, Journal of Family Research, 13(2), 237-250.
Baum, R. A, Nash, P. L, Foster, E. A, Spader, M., Ratliff-Schaub, K., Coury, D. L. (2008), Primary care of children and adolescents with Down’s syndrome: An update, Current Problems in Pediatric and Adolescent Health Care, 38, 241-261.
Bull, M. J. (2011), Committee on Genetics, Health supervision for children with Down syndrome, Pediatrics, 128(2), 393-406.
Chakhssi, F., Kraiss, J. T., Sommers-Spijkerman, M. & Bohlmeijer, E. T. (2018), The effect of positive psychology interventions on well-being and distress in clinical samples with psychiatric or somatic disorders: A systematic review and meta-analysis. BMC Psychiatry, 18, 211. Chang, M. Y., McConkey, R. (2008), The perceptions and experiences of Taiwanese families who have children with intellectual disability, International Journal of Disability, Development & Education, 55, 27-41.
Chaves, C., Lopez-Gomez, I., Hervas, G., Vazquez, C., (2017), A comparative study on the efficacy of a positive psychology intervention and a cognitive behavioral therapy for clinical depression, Cognitive Therapy and Research, 41(3), 417-433.
Cooper, C. E., McLanahan, S. S., Meadows, S. O., Brooks-Gunn, J. (2009), Family structure transitions and maternal parenting stress, J Marriage Fam, 71(3), 558-574.
De Winter, C. F., Jansen, A. A., Evenhuis, H. M. (2011), Physical conditions and challenging behaviour in people with intellectual disability: a systematic review, Journal ofIntellectual Disability Research, 55(7), 675-98.
Duckworth, A. L., Steen, T. A., Seligman, M. E., (2005), Positive psychology in clinical practice, Annu Rev Clin Psychol, 1, 629-51.
Durmaz, A., Cankaya, T., Durmaz, B., Vahabi, A., Gunduz, C., Cogulu, O., Ozkinay, F., (2011), Interview with parents of children with Down syndrome: their perceptions and feelings, Indian J Pediatr, 78(6), 698-702.
Einfeld, S. L., Tonge, B. J. (2019), Population prevalence in children and adolescents with intellectual disabilities: II epidemiological findings, Journal of Intellectual Disability Research, 40, 99-109.
Farahani, H. A., Arizi, H. R. (2008), Translated: Methods in behavioral sciences, Cozby PC, meditor. 1th ed. Tehran: Nashr Ravan Publishing; 77-8.
Foley, K. R, Jacoby, P., Girdler, S., Bourke, J., Pikora, T., Lennox, N. et al. (2013), Functioning and post-school transition outcomes for young people with Down syndrome, Child: Care, Health and Development, 39(6), 789-800.
Fredrickson, B. (2001), The role of positive emotions in positive psychology: the broaden-and-build theory of positive emotions, American Psychologist, 56(3), 218-26.
Fredrickson, B. L. (2001), The role of positive emotions in positive psychology, American Psychologist, 56, 218-226.
Gander, F., Proyer, R. T., Ruch, W., Wyss, T. (2012), Strength-based positive interventions: Further evidence for their potential in enhancing well-being and alleviating depression, Journal of Happiness Studies, 4, 174-185.
Gatford, A. (2001), Learning disability nursing: Down’s syndrome: Experiences of mothers from different cultures, British Journal of Nursing, 10, 1193-1199.
Guo, Y. F., Zhang, X., Plummer, V., Lam, L., Cross, W., Zhang, J. P. (2017), Positive psychotherapy for depression and self-efficacy in undergraduate nursing students: A randomized, controlled trial, Int J Ment Health Nurs, 26(4), 375-383.
Harper, A., Taylor Dyches, T., Harper, J., Olsen Roper, S., South, M. (2013), Respite care, marital quality, and stress in parents of children with autism spectrum disorders,J Autism Dev Disord, 43(11), 2604-16.
Hee Sun, S., Jeong Mee, K. (2019), Analysis of Relationships between Parenting Stress, maternal Depression, and Behavioral Problems in Children at Risk for Attention Defcit Hyperactive Disorder, J Korean Acad, 40(3), 453-461.
Hintermai, M. (2019), Parental resources, parental stress and socioemotional development of deaf and hard of hearing children, Journal of Deaf Studies and Deaf Education, 11(4), 493-513.
Treasy, L., Tripp, G. Baird. (2005), A. Parent stress management training for attention defcit hyperactivity disorder, Behavior Therapy, 36(3), 223-233.
Howell, A. J., Jacobson, P. M., Lorsen, D. J. (2015), Enhanced psychological health among chronic pain clients engaged in hope-focused group counseling, The Counseling Psychologist, 43(4), 586-613.
Kashaniyan, F. (2015), Effectiveness of Positive Psychology Group Interventions on Meaning of Life and Life Satisfaction among Older Adults, Eld Health J, 1(2), 68-74
Kasimirski, J. (2014), The effect of an online positive psychology exercise and motivating pictures on well-Being, (Dissertation), University of Twente.
Lambert D'raven, L. T., Moliver, N., Thompson, D. (2015), Happiness intervention decreases pain and depression, boosts happiness among primary care patients, Prim Health Care Res Dev, 16(2), 114-26.
Lauteslager PEM. (2004) Children with Down’s syndrome; motor development and intervention, AdvPhysiother, 7(3), 141.
Leonard, S., Msall, M., Bower, C. et al. ( 2002), Functional status of school-aged children with Down syndrome, JPaediatr Child Health, 38, 160-165.
Lü, W., Wang, Z. & Liu, Y. (2013), A pilot study on changes of cardiac vagal tone in individuals with low trait positive affect: the effect of positive psychotherapy, International Journal of Psychophysiology, 88(2), 213-217.
Lyubomirsky, S., Layous, K. (2013), How do simple positive activities increase well-being? Current Directions in Psychological Science, 22, 57-62.
Rezai Kalantary, M., Donyavi, R., Rostamian, M. (2020),Effectiveness of Positive Psychotherapy on Perceived Stress and the Reasons for Living in Mothers of Children with Autism, Jmums.
Myers, B. J., Mackintosh, V. H., Goin-Kochel, R. P. (2009), ‘My greatest joy and my greatest heart ache’: Parents’ own words on how having a child in the autism spectrum has affected their lives and their families’ lives, Research in Autism Spectrum Disorders, 3, 670-684.
Nikrahan, G. R., Suarez, L., Asgari, K., Beach, S. R., Celano, C. M., Abedi, M. R., Etesampour, A., Abbas, R. & Huffman, J. C. (2016), Positive psychology interventions for patients with heart disease: A preliminary randomized trial, Psychosomatics, 57(4), 348-358.
Ochoa, C., Casellas-Grau, A., Vives, J., Font, A., Borràs, J. M. (2017), Positive psychotherapy for distressed cancer survivors: Posttraumatic growth facilitation reduces posttraumatic stress, International Journal of Clinical and Health Psychology, 17(1), 28-37.
Pietrowsky, R., Mikutta, J., (2012), Effects of positive psychology intervention in depressive patients: A randomized controlstudy, Psychology, 3(12), 1067-1073.
Rashid, T., Seligman, M. E. P. (2018), Positive psychotherapy: A treatment manual, New York: Oxford University Press.
Rashid, T. (2014), Positive psychotherapy: A strength-based approach, J Posit Psychol, 10(1), 25-40.
Rashid, T. (2015), Positive psychotherapy: A strength-based approach, The Journal of Positive Psychology, 10(1), 25-40.
Rashid, T. & Seligman, M. (2018a), Positive psychotherapy: Workbook. New York: Oxford University Press. Rashid, T. & Seligman, M. (2018b), Positive psychotherapy: Workbook. New York: Oxford University Press. Resch, J. A., Mireles, G., Michael, R. (2010), Giving parents a voice: A qualitative study of the challenges experienced by parents of children with disabilities, Rehabilitation Psychology, 55, 139-150.
Rogers, C. (2007), Disabling a family? Emotional dilemmas experienced in becoming a parent of a child with learning disabilities, British Journal of Special Education, 34, 148-157.
Sadeghi, S., Pouretemad, H. R., Khosroabadi, R., Fathabadi, J., Nikbakht, S. (2018), The effectiveness of emotional diet intervention on parent-child interaction and parental stress in mothers of young children with autistic-like behaviors and exposure to digital nanning, Daneshvar Medicine, 26(137), 1-10.
Sanders, J. L., Morgan, S. B. (1997), Family stress and adjustment as perceived by parents of children with autism or Down syndrome: Implications for intervention, Child and Family Behavior Therapy, 19(4), 15-32.
Schueller, S. M. (2012), Positive psychology, In VS. Ramachandran (Ed.), Encyclopedia of Human Behavior, Second Edition (pp. 140-147), San Diego, CA: Elsevier Academic Press.
Seligman, M. E. P., Rashid, T., Parks, A. C. (2006), Positive psychotherapy, American Psychologist, 61(8), 774-778.
Seligman, M. E., Steen, T. A., Park, N., Peterson, C. (2005), Positive psychology progress: empirical validation of interventions, Am Psychol, 60(5), 410-21.
Shojaee, S. (2015), Challenges Facing Families with Children with Autism Spectrum Disorders, JCMH, 2(1), 71-81.
Suldo, S. M., Savage, J. A., Mercer, S. H. (2014), Increasing middle school students’ life satisfaction: 42.
Taghvaienia, A., Alamdari, N., (2020), Effect of Positive Psychotherapy on Psychological Well-Being, Happiness, Life Expectancy and Depression Among Retired Teachers with Depression: A Randomized Controlled Trial, Community Ment Health J, 56, 229-237. World Medical, A., (2013), World Medical Association Declaration of Helsinki: ethical principles for medical research involving human subjects, JAMA, 310(20), 2191-4.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,515 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 735 |