تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,686 |
تعداد مقالات | 13,791 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,438,617 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,806,949 |
تبیین شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی نمونة پژوهش: استان کرمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جغرافیا و برنامه ریزی محیطی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 31، شماره 2 - شماره پیاپی 78، تیر 1399، صفحه 71-88 اصل مقاله (1.1 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/gep.2020.124287.1336 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی افشاری پور1؛ حمید برقی* 2؛ یوسف قنبری2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری گروه جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشکده علوم جغرافیا و برنامه ریزی، دانشگاه اصفهان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار گروه جغرافیا و برنامه ریزی روستایی، دانشکده علوم جغرافیا و برنامه ریزی، دانشگاه اصفهان، اصفهان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وجود چالشهای متعدد در نواحی روستایی، پژوهشگران جغرافیا را به انجام پژوهش برای رفع این چالشها واداشته است. یکی از ارکان تأثیرگذار بر دستیابی نواحی روستایی به توسعه، شیوة ادارة آنها و نحوة سیاستگذاری است. آیندهپژوهی برای نگاشتن آینده و تغییرات محتمل در زمینههای ملی، منطقهای و سازمانی بهمنظور پاسخ به تغییرات استفاده میشود. این پژوهش بهدنبال تبیین شاخصهای اثرگذار بر سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان است تا به گرفتن تصمیمات دقیقتر برای آیندة روستاها و سیاستگذاری متناسب با این شاخصها کمک کند؛ درواقع پرسش اصلی این است که اثرگذارترین شاخصها در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان در آینده کداماند. روش پژوهش، توصیفیتحلیلی است و با دید سیستماتیک و ساختاری با رویکرد آیندهپژوهی و استفاده از نرمافزار MICMAC انجام شده است. نتایج نشان داد سیستم موجود سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی در استان کرمان پایدار و مطلوب نیست. تأثیرگذارترین شاخصها در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان، محیط (با امتیاز 986)، روستاییت (با امتیاز 918)، اقتصاد (با امتیاز 884) و فرهنگ (با امتیاز 850) است؛ همچنین تأثیرپذیرترین آنها، شاخصهای محیط (با امتیاز 952)، اقتصاد (با امتیاز 952)، شناخت شرایط موجود (با امتیاز 918) و پایداری سیاستها (با امتیاز 884) بوده است. برای سیاستگذاری بهتر و مدیریت مطلوب نواحی روستایی استان در آینده باید به متغیرهای راهبردی توجه کرد؛ این متغیرها به ترتیب محیط بهمثابة عامل مؤثر، روستاییت یا هویت محیطی- اجتماعی و هویت اقتصادی روستا و تأثیر و اهداف اقتصادی سیاستها هستند؛ همچنین میتوان با دستکاری و بهبود متغیرهای اقتصاد، نقش دولت و افزایش مشارکت مردم برای تکامل و پایداری و بهبود سیستم مدیریت روستایی استان اقدام کرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
توسعة روستایی؛ سیاستگذاری؛ مدیریت روستایی؛ استان کرمان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه وجود چالشهای متعدد مانند مهاجرت، فقر، بیعدالتی اجتماعی، مسائل اقتصادی و مشکلات زیستمحیطی در نواحی روستایی بهویژه در کشورهای در حال توسعه از دیرباز پژوهشگران حوزههای مختلف ازجمله جغرافیا را برای رفع این مشکلات و توسعة نواحی روستایی از جنبههای مختلف به فعالیت واداشته است (Visser & Spoor, 2011: 302). حکومتها و دولتها با استفاده از نتایج این پژوهشها، برای رفع مشکلات روستاها تصمیماتی میگیرند که «سیاستگذاری» نامیده میشود. اجراکنندة این تصمیمات در نواحی روستایی، مدیران روستاها هستند و یکی از اساسیترین محورهای تحلیل مسائل روستایی، توجه به ساختار و جایگاه مدیریت در این جوامع است (چوبچیان و همکاران، 1386: 88)؛ درواقع روستا بهمثابة یک عرصة زیستی و یک واحد اجتماعی، از نهاد و سازمان و مدیریت برای اجرای سیاستها بینیاز نیست. هدف این سیاستگذاریها که در قالب طرحهای توسعه و برنامههای بخشی در کشور اجرا شده، دستیابی به توسعة پایدار در نواحی روستایی از جنبههای مختلف است و از آنجا که پژوهشگران، توسعة روستایی را فرایند توانمندسازی و تقویت قابلیت زیست ازنظر کیفیت زندگی، کیفیت محیط و کارایی اقتصادی در نواحی روستایی میدانند (holand et al., 2003: 7)، شناخت شاخصهایی که بیشترین تأثیر را بر سیاستگذاری برای مدیریت این نواحی دارند، بسیار مهم است. در تعریف سیاستگذاری باید گفت «یک فرایند اجتماعی شامل ارتباط بین بسیاری از افراد در سازمانهای مختلف است و این تعاملها را سایر تصمیمگیرندگان و شرایطی محدود میکنند؛ همچنین این تعاملها بازتابدهندة ویژگیهای گستردهتر اجتماعی است که محیط را شکل میدهد» (Stevenson et al., 2008: 732). در سالهای اخیر مباحث مربوط به حکمروایی به مفهوم «توسعة یکپارچة روستایی»[1] (IRD) توجه داشته است. این الگو بر هماهنگی اقدامات و تصمیمات مختلف دولت در سطوح ملی و محلی در زمینههای مختلف تأکید میکند (Shucksmith, 2010: 1)؛ بنابراین تصمیماتی که نهادهای تصمیمگیرنده مانند شوراهای اسلامی، مجلس و دولت در مقام سیاستگذار میگیرند، «سیاست»، و فرایندی که طی آن مراحل مطالعه، برنامهریزی و تصمیمگیری به اجرا در محیط روستا منجر میشود، «سیاستگذاری» مینامند. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران در کشورهای در حال توسعه هنوز هم در برنامههای بلندپروازانه پیشرفت کمی به سمت اقدامات واقعاً مؤثر صورت گرفته است (Korten, 1980: 480)؛ این در حالی است که در کشوری مانند آلمان، دیدگاهها در مطالعات روستایی از توجه به زیرساختها و عقبماندگی نواحی روستایی به سمت توجه به هویتهای محلی خاص هر روستا به مرور زمان تغییر یافته است (Tuitjer & Steinführer, 2019: 1- 23). رویکردها یا دیدگاههای مدیریت روستایی متناسب با نوع جهانبینی در جوامع متفاوت بوده است؛ برای نمونه در کشورهای با دیدگاه سوسیالیستی (شرقی) و نگاه برابر در تقسیم ثروت و منابع، برای برنامهریزیهای از بالا و سیاستگذاری از بالا به پایین اقدام شده و در جوامع با دیدگاه سرمایهداری (غربی) در سیاستگذاری اصل رقابت و کسب سود بیشتر و توسعة بیشتر روستاها مدنظر بوده است. در سالهای اخیر دیدگاهی با عنوان حکمروایی خوب برای سیاستگذاری و مدیریت جوامع روستایی مطرح شده که به جنبههای عدالتمحوری، مشارکت مردم و بخش خصوصی، ارائة مشاوره به مردم درزمینة اجرای سیاستها، پاسخگویی و مسئولیتپذیری مدیران، شفافیت و کارایی اثربخشی سیاستها توجه دارد (نوروزی و ابراهیمی، 1397: 93- 109). مدیریت روستایی در کشور ما با وجود همة پیشرفتها، همچنان با مشکلاتی از قبیل نبود ساختارهای مناسب اداری و تشکیلاتی، تجربة اندک دهیاران در مدیریت روستا و نیاز به آموزش، محدودیت منابع اعتباری و مشارکت و همکاری اندک روستاییان مواجه است (حسنوند و حسنوند، 1390: 2). با توجه به تفاوتهای محیطی، اجتماعی و اقتصادی نواحی روستایی و ویژگیهای خاص جوامع روستایی در زمانها و مکانهای متفاوت، باید با شناخت ویژگیهای روستا، متناسب با این ویژگیها برای ادارة نواحی روستایی اقدام کرد (بدری و همکاران، 1390: 48)؛ بنابراین مسئلة اصلیای که پژوهشگران را به انجام این پژوهش ترغیب کرد، تحققنیافتن اهداف سیاستهای ملی در نواحی روستایی است؛ مانند شش برنامة توسعة پنجساله که پس از انقلاب در کشور اجرا شده است. مایکل تودارو[2] از برجستهترین پژوهشگران درزمینة توسعه در کشورهای در حال توسعه، پژوهشهای زیادی در کشور ایران انجام داده است. وی اعتقاد داشت یکی از دلایل اصلی شکست برنامهها در کشورهای در حال توسعه این است که این برنامهها بیشتر آمال و آرزوهای سیاستگذاران است و با واقعیت و پتانسیل اقتصادی برای دستیابی فاصلة زیادی دارد (Todaro, 1985: 30- 55). پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مشارکت مردم در فرایند سیاستگذاری و برنامهریزی بیشتر شد؛ اما در این برنامهها نیز عدول از اجرای برنامة مصوب، محدودشدن به اقدامات اجرایی روزمره، اختصاصنیافتن بودجة مناسب به برنامههای روستایی و مهمتر از همه ملزمنبودن نهادها و ارگانها به پاسخگویی درقبال دستنیافتن به اهداف، از مسائل قابل انتقاد بوده است (ازکیا و دیباجیفروشانی، 1395: 103). تجربة پژوهشهای پیشین نگارندگان در استان کرمان و مواجهشدن با نارضایتی مردم و مسئولان روستاها از سیاستهای ابلاغی، شیوة سیاستگذاری و تصمیمگیری از خارج از استان و بالا، کمبود بودجه و امکانات، محدودیت اختیارات مدیران روستا با وجود انتظارات مردم از آنها و ادامهداشتن مسائل و مشکلات اقتصادی- اجتماعی و زیستمحیطی در روستاهای استان کرمان (افشاریپور، 1392: 15؛ برقی و همکاران، 1393: 87)، ازجمله دلایل ضرورت انجام این پژوهش بود. در حال حاضر الگوی موجود سیاستگذاری و مدیریت در نواحی روستایی به شکل متمرکز و از بالا به پایین و بیشتر به شکل بخشی (بخشهای کشاورزی، صنعت، خدمات و...) و جدا از هم است. این سیاستها را نهادهای مختلف تعیین و ابلاغ میکنند و مدیر روستا یا دهیار فقط در محدودة 47 شرح وظیفهای که برای او مشخص شده است، در روستا اختیار عمل دارد؛ این وظایف بسیار کم است و در آنها با وجود توجه به جنبههای اقتصادی و اجتماعی، این موضوع که کدام شاخصها یا جنبهها تأثیرگذاری بیشتر یا تأثیرپذیری بیشتر دارند و کدام دووجهی هستند و کدام شاخصها به تغییر و توجه بیشتر برای آینده نیاز دارند، بهویژه در سطح هر استان یا منطقة جغرافیایی در نظر گرفته نشده است. از دلایل اصلی انجام این پژوهش، لزوم تلاش برای کمک به حل این مسائل در روستاهای استان است؛ درواقع در این پژوهش مسئلة اصلی، حلنشدن مسائل و مشکلات نواحی روستایی استان با شیوة موجود سیاستگذاری و مدیریت است؛ همچنین هدف اصلی پژوهش، شناخت و تبیین شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان و شناخت میزان تأثیر هر شاخص و پیشبینی چگونگی عملکرد آن در آینده بهمنظور بهبود شرایط سیاستگذاری و تصمیمگیری و مدیریت نواحی روستایی استان است؛ درواقع تفاوت و نوآوری این پژوهش در تبیین علمی و دقیق شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان و مشخصکردن علمی و دقیق متغیرهای تأثیرگذار، تأثیرپذیر، مستقل، وابسته و چندوجهی است. با انجام این پژوهش خصلت یا چگونگی متغیرها نیز شناسایی شد تا در تصمیمات و سیاستگذاریهای آینده، ویژگی خاص هر شاخص ازنظر تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری و مستقل یا وابستهبودن (در آینده) مدنظر قرار گیرد. بهمنظور تحقق این اهداف، باید مهمترین ویژگیها برای سیاستگذاری در روستاها شناسایی و میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این عوامل از یکدیگر مشخص شود. از آنجا که هدف این پژوهش، سیاستگذاری برای آیندة روستاها و مدیریت درست در آینده است، بهطور مشخص بهدنبال پاسخگویی به این پرسشهاست:
برای پاسخگویی به این پرسشها از روشهای تحلیل ساختاری و نرمافزارهای آیندهپژوهی استفاده شد.
پیشینة پژوهش پیشینة پژوهشهای مربوط به مدیریت روستایی و سیاستگذاری برای نواحی روستایی به شکل کوتاه در جدول زیر نشان داده شده است: جدول 1. پیشینة پژوهش
منبع: یافتههای نگارندگان
با بررسی این پژوهشها مشخص میشود با وجود اشاره به شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی و لزوم مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مردمی و... ، در کمتر پژوهشی به چگونگی یا ماهیت این شاخصها بهویژه در فرایند تصمیمگیری و برای آیندة نواحی روستایی اشاره شده است. مبانی نظری پژوهش آغاز نگاه جدید به حکمروایی روستایی و شیوة مدیریت روستاها با مقالة گودوین[3] در سال 1998 بود. در این مقاله، وی به نادیدهگرفتن دیدگاههای مدیریت در جغرافیای روستایی معاصر اشاره میکند و این غفلت را برخلاف دیگر بخشهای علوم اجتماعی میداند که بر حاکمیت بهویژه قدرت بهمثابة ویژگی بارز تمرکز دارند (Goodwin, 1998: 5- 12; Murdoch & Abram, 1998: 41- 50; Little, 2001: 97- 102). ادارة جوامع روستایی در مسیر درست برای پیشرفت و رسیدن به توسعة پایدار نیازمند شناخت و درک درست شرایط محیطی و اجتماعی روستاها و سیاستگذاری متناسب با این ویژگیهاست؛ از این رو برنامهریزیها برای توسعة سکونتگاههای روستایی به پیشبینی و شناخت اولیة مسائل بستگی دارد (Lewis, 2003: 38). وظیفة هماهنگی و اجرای سیاستها و تصمیمات بر عهدة مدیر روستاست؛ بنابراین باید روستاها را بهمنزلة مکانهایی خاص با شیوة زندگی و فعالیتهایی متفاوت نسبت به شهرها در نظر گرفت که نیازمند الگوی مدیریتی مجزا و منطبق با شرایط اقتصادی، اجتماعی و بومشناختی حاکم بر روستا هستند (رکنالدین افتخاری و همکاران، 1386: 1). درحقیقت «مدیریت روستایی باید سبب کاهش چشمگیر مهاجرت روستایی، از بین بردن شکاف اقتصادی- اجتماعی بین شهر- روستا، توسعة کشاورزی و گسترش فرهنگ خودباوری در مناطق روستایی و کاهش فقر روستایی» شود (Wenchang, 2008: 4) و اینها، ویژگیهای یک سیاستگذاری و مدیریت مطلوب و اثربخش برای نواحی روستایی است. از سویی نواحی مختلف باید سبک توسعة خاص خود را پایهریزی و سیستمهای جدید مدیریتی نباید یک روش یکپارچه را در همة روستاها اجرا کنند (Kerr, 2001: 202)؛ همچنین در اروپا با انجام پژوهشهایی بر لزوم مشارکت ذینفعان در سیاستگذاری برای کشاورزی تأکید شده است (Prager & Freese, 2009: 1154- 1167). در این پژوهش ذینفعان، ساکنان نواحی روستایی استان کرمان در نظر گرفته شدند. بازیگران اصلی درزمینة سیاستگذاری و مدیریت روستایی در سطح کشور، مردم ساکن در نواحی روستایی، مدیران محلی (شوراهای اسلامی و دهیاریها)، سیاستگذاران یا مدیران استانی (بخشداران، فرمانداران و معاونتهای مختلف استانداری) و مدیران سطح کلان (معاونان وزرا و وزارتخانههای مختلف) و مجلس شورای اسلامی و نمایندگان مجلس بهمثابة اصلیترین نهادهای تصمیمگیری و قانونگذاری یا سیاستگذاری در کشور هستند. اعتمادبهنفس یک جامعه در مدیریت خود، مستقیماً متأثر از بسترهای اقتصادی است (Lovell et al., 2018: 107). برای دستیابی به توسعة پایدار در زمینههای امنیت غذایی، تنوع زیستی، حفاظت منابع طبیعی و محیط، وجود مدیریت متناسب با ساختار جامعة روستایی ضروری است (Tikai & Kama, 2010: 65- 66). برای روشنشدن مفهوم سیاستگذاری به تعریف علمی و دقیق این واژه نیاز است و باید سیاستگذاری[4] را براساس فرهنگ لغت کمبریج «تصمیمگیری دربارة رفتارهای جدیدی دانست که بهویژه یک دولت یا حزب سیاسی اتخاذ میکند یا به بیان دیگر به افراد مؤثر اطلاق میشود» (Cambridge dictionary, 2019). اگر سیاستگذاری «هر آنچه حکومت تصمیم به انجام یا عدم انجام آن میگیرد» (Dye and Dye, 1992: 1) تعریف شود، این تصمیمات با شاخصهایی گرفته میشود که هم از آن تأثیر میپذیرد و هم بر تصمیمات در آینده اثرگذار است. با پیچیدگی برنامههای توسعه و پیشرفت چنین به نظر میرسد که اتخاذ رویکردهای آیندهپژوهانه ضرورت دارد. امروزه ادبیات برنامهریزی از مفاهیم پیشبینی، آیندهنگری و کشف آینده عبور کرده و به حوزة آیندهپژوهی رسیده است که وظیفهاش نگاشت آینده و ساخت آن است (مقیمی، 1395: 96). برای نخستینبار در کشور ژاپن بود که پژوهشگران از روشهای آیندهپژوهی برای سیاستگذاری و تصمیمگیری استفاده کردند و از آن پس حکومتها و دولتها به سمت استفاده از این روشها گرایش یافتند؛ زیرا آیندهپژوهی نسبت به سایر روشها قابلیت تحلیل بیشتر شرایط را در آینده دارد و تصمیمات برمبنای آن طولانیمدت است؛ همچنین کشف روابط بین برنامهریزی راهبردی منابع انسانی و آیندهپژوهی، فرصتهای محتملی را برای اثربخشی دوچندان هر دو حوزه فراهم میآورد (اصلانیان و همکاران، 1395: 389) و با اطمینان و دقت بیشتری میتوان برای آیندة نواحی مختلف، تصمیمات متناسب گرفت. درحقیقت این علم در پی آن است که نیروها و عواملی را شناسایی و درک کند که سبب تغییرات و تحولات بنیادین در زندگی بشر میشوند (بکتاش و همکاران، 1396: 534). سیاستگذاری برای توسعه براساس بینش و درک تهدیدات و فرصتهای آینده به مهارت و دوراندیشی نیاز دارد و آیندهنگاری برای نگاشتن آینده و تغییرات محتمل در زمینههای ملی، منطقهای و سازمانی برای پاسخ به این تغییرات استفاده میشود (Dufva et al., 2015: 100). درمجموع این پژوهش بر این مبنای نظری استوار است که مهمترین بخش برای توسعة جوامع روستایی، مدیریت این جوامع و سیاستگذاری برای ادارة آنهاست و با توجه به اینکه تأثیر این تصمیمات در آینده خواهد بود، با رویکرد و مبنای نظریات آیندهپژوهی انجام شده است.
روششناسی پژوهش روش پژوهش حاضر بهلحاظ ماهیت، توصیفیتحلیلی و بهلحاظ هدف، کاربردی است. در این پژوهش با دید سیستماتیک و ساختاری، ادبیات نظری درزمینة سیاستگذاری و مدیریت روستایی مطالعه شد و برپایة آن، با انجام مصاحبه با دوازده نفر (پنج نفر دانشیار و هفت نفر استاد تمام) از استادان جغرافیا و برنامهریزی روستایی دانشگاههای تهران و اصفهان که دسترسی به آنها در زمان پژوهش ممکن بود، شاخصها و متغیرهای تأثیرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی با روش تحلیل مضمون استخراج شد. این استادان با تخصصهای جغرافیای انسانی، جغرافیا و برنامهریزی روستایی، برنامهریزی منطقهای، توسعة روستایی، مدیریت روستایی، کیفیت زندگی در نواحی روستایی، جغرافیای جنسیت، سرمایة اجتماعی در روستا، جغرافیای اقتصادی، روابط بین شهر و روستا و... بهصورت تصادفی انتخاب شدند. در مرحلة بعد شاخصهای بهدستآمده از مصاحبهها نامگذاری شد. در ادامه در قالب 30 پرسشنامه که روایی آنها را استادان جغرافیا و برنامهریزی روستایی تأیید کردند و با در نظر گرفتن نظر 30 نفر از کارشناسان استانداری کرمان که در تهیه و تدوین برنامهها و سیاستهای روستایی نقش و اطلاع کافی داشتند، وضعیت این شاخصها و میزان تأثیر هرکدام بر نواحی روستایی استان کرمان با استفاده از تکنیک تأثیرات متقابل (روش تحلیل ساختاری) امتیازدهی و در محیط نرمافزار MICMAC تحلیل شد. در پایان، مهمترین و تأثیرگذارترین عوامل برای سیاستگذاری مدیریت روستایی شناسایی شد. وزندهی متغیرها با مقایسة زوجی و میزان ارتباط آنها (تأثیرگذاری و تأثیرپذیری) با طیفی از اعداد صفر تا سه سنجیده شد که در آن عدد صفر نشاندهندة عدم تأثیر، عدد 1 تأثیر اندک، عدد 2 تأثیر متوسط و عدد 3 تأثیر زیاد بوده است (موسوی و همکاران، 1395: 11).
محدودة پژوهش محدودة این پژوهش، نواحی روستایی استان کرمان است. استان کرمان بین 54 درجه و 21 دقیقه تا 59 درجه و 34 دقیقه طول شرقی و 26 درجه و 29 دقیقه تا 31 درجه و 58 دقیقه عرض شمالی در جنوب شرقی ایران قرار گرفته و با مساحت 183285 کیلومترمربع، حدود 15/11 درصد از مساحت کل کشور را به خود اختصاص داده است. براساس سرشماری سال 1395، استان کرمان 3164718 نفر جمعیت دارد که از این تعداد، 1302557 نفر در روستاها زندگی میکنند و 41 درصد جمعیت استان را تشکیل میدهند (سالنامة آماری سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کرمان، 1395). شکل 1. نقشة استان کرمان و نقاط روستایی شهرستانها یافتههای پژوهش پس از انجام مصاحبههای هدفمند با استادان و متخصصان جغرافیا و برنامهریزی روستایی و کدگذاری و تجزیه و تحلیل آنها و همچنین مطالعة پژوهشهای مرتبط با مدیریت روستایی و سیاستگذاری، مهمترین شاخصهای سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی به دست آمد که در 13 دستة کلی طبقهبندی شدند. جدول زیر این شاخصها را نشان میدهد. جدول 2. شاخصهای مؤثر بر سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی
منبع: یافتههای مصاحبه، 1398
پس از مشخصشدن شاخصها، با استفاده از پرسشنامه از کارشناسان مرتبط با برنامهریزی و سیاستگذاری روستایی در استان کرمان خواسته شد با انجام مقایسة زوجی به این 13 شاخص وزن دهند؛ درواقع ورودی نرمافزار MICMAC حاصل این وزندهی است. از روش تحلیل ساختاری با نرمافزار برای بهدستآوردن شاخصهای اصلی اثرگذار و شاخصهای تأثیرپذیر برای آیندة سیاستگذاری در محدودة پژوهش استفاده شد. برمبنای تعداد متغیرها، ابعاد ماتریس 13*13 است و با تشکیل این ماتریس، میزان تأثیرگذاری هر کدام از شاخصها بر یکدیگر با وزندهی از 0 تا 3 مشخص شد. روش تحلیل ساختاری برای تحلیل بین متغیرها به کار میرود و یکی از پرکاربردترین روشها در آیندهپژوهی به شمار میآید؛ درواقع آیندهپژوهی به ما میگوید از چه مسیرهایی با سهولت بیشتر به آیندة مطلوب میرسیم. همانگونه که در جدول زیر نشان داده شده است، تحلیل اولیة دادهها نشان داد عدد دو (تأثیرگذاری متوسط) با 76 بار، بیشترین تکرار را در نظرات کارشناسان داشته و درمجموع 3/86 درصد ماتریس پر شده است. جدول 3. تحلیل اولیة دادههای ماتریس آثار متقابل
منبع: نویسندگان، 1398
محل قرارگیری هر متغیر روی محور مختصات با استفاده از وزن آن مشخص میشود. با توجه به پلان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری، که در شکل زیر نشان داده شده، وضعیت هر متغیر امکان تحلیل خواهد داشت.
شکل 2. پلان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شاخصها؛ منبع: ربانی، 1391: 267
شکل 3، وضعیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متغیرها را روی نمودار نشان میدهد. در اینجا متغیرها را براساس محل قرارگیری آنها روی نمودار تحلیل میکنیم: متغیرهای تأثیرگذار: بیشتر تأثیرگذار و کمتر تأثیرپذیر و معمولاً بحرانیترین متغیرهای پژوهش هستند. این متغیرها بیشتر محیطیاند و ورودی سیستم محسوب میشوند. در نمودار زیر که خروجی نرمافزار MICMAC است، متغیرهای نقش فرهنگ در سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی و تاریخمندی یا سیر تاریخی مدیریت جوامع روستایی استان در این بخش قرار گرفتهاند. متغیرهای دووجهی: این متغیرها همزمان هم بیشترین تأثیرگذاری و هم بیشترین تأثیرپذیری را دارند و طبیعت این متغیرها با ناپایداری آمیخته است. متغیرهای دووجهی به دو دسته تقسیم میشوند؛ متغیرهای ریسک و متغیرهای هدف. متغیرهای ریسک در حول خط قطری قرار گرفتهاند و ظرفیت بسیار زیادی برای تبدیلشدن به بازیگران کلیدی سیستم دارند و متغیرهای محیط و روستاییت در سیستم سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان در این قسمت واقع شدهاند. متغیرهای هدف در زیر خط قطری این ناحیه قرار گرفتهاند و بیشتر از آنکه تأثیرگذار باشند، تأثیرپذیر هستند. این متغیرها نتیجة تکامل سیستم است و با دستکاری آنها میتوان به تکامل سیستم دست یافت. متغیرهای اقتصاد، دولت و مشارکت برای سیاستگذاری در این بخش قرار گرفته است؛ البته متغیرهای دولت و مشارکت با توجه به اینکه در نزدیکی مرکز محور مختصات واقع شدهاند، متغیر تنظیمی نیز در نظر گرفته میشوند؛ یعنی این متغیرها با توجه به سیاستهایی که مدیران و برنامهریزان برای رسیدن به اهداف خود به کار میبرند، بهمثابة اهرم ثانویه عمل میکنند و قابلیت ارتقای متغیرهای تأثیرگذار یا هدف و ریسک را دارند. متغیرهای تأثیرپذیر یا وابسته: این متغیرها تأثیرگذاری کم، ولی تأثیرپذیری بسیار زیادی دارند و به تکامل و تغییر متغیرهای تأثیرگذار و دووجهی حساس هستند و به تغییر آنها واکنش نشان میدهند. این متغیرها بهمثابة خروجی سیستم در نظر گرفته میشوند که در این پژوهش، متغیرهای عدالتمحوری، تأثیر مدیران، چندگانگی، شناخت شرایط موجود شیوة سیاستگذاری و پایداری سیاستها در این بخش قرار گرفتهاند. متغیرهای مستقل: متغیرهایی که از دیگر متغیرها تأثیر نمیپذیرند و همچنین تأثیر کمی بر دیگر متغیرها دارند، «متغیر مستقل» نامیده میشوند. آنها نه موجب توقف یک متغیر و نه موجب پیشرفت متغیری میشوند. همانطور که در شکل زیر دیده میشود، متغیر شهرزدگی سیاستها در این قسمت از نمودار واقع شده است.
شکل 3. وضعیت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری شاخصها در خروجی نرمافزار MICMAC؛ منبع: نویسندگان، 1398 روابط بین متغیرها و میزان شدت و ضعف تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر در نمودار زیر آورده شده است. همانطور که نتایج پلان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری نیز نشان داد، بیشترین و قویترین روابط را متغیرهای محیط، روستاییت، اقتصاد، دولت و مشارکت دارند. این متغیرها درواقع متغیرهای کلیدی و راهبردی در سیاستگذاری و هرگونه تصمیمگیری برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان در آینده هستند. جهت فلشها سمت تأثیر متغیر را بر دیگری نشان میدهد.
شکل 4. گراف روابط و تأثیرات مستقیم بین متغیرها؛ منبع: نویسندگان، 1398 شکل 5، گراف تأثیرات غیرمستقیم متغیرها را بر یکدیگر نشان میدهد. بیشترین تأثیر غیرمستقیم را نیز محیط بر دیگر متغیرها دارد که قویترین این تأثیرات بر پایداری سیاستها و اقتصاد است. شکل 5. گراف روابط و تأثیرات غیرمستقیم؛منبع: نویسندگان، 1398 درنهایت تحلیلها نشان میدهد همانگونه که در جدول زیر آورده شده است، شاخصها دو نوع تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بر یکدیگر دارند؛ تأثیرگذاری مستقیم (بدون واسطه) و تأثیرگذاری غیرمستقیم و همچنین تأثیرپذیری مستقیم و تأثیرپذیری غیرمستقیم. در اینجا با استفاده از خروجی نرمافزار MICMAC، این میزان محاسبه و شاخصها برمبنای آن رتبهبندی شده است. این رتبهبندی در جدول زیر آورده شده است. بیشترین تأثیرگذاری مستقیم را شاخصهای محیط، روستاییت، اقتصاد و فرهنگ داشتهاند و بیشترین تأثیرپذیری مستقیم را شاخصهای محیط، اقتصاد و شناخت شرایط موجود سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی در استان کرمان داشتهاند؛ همچنین بیشترین تأثیرگذاری غیرمستقیم را نیز شاخصهای محیط، روستاییت و اقتصاد و بیشترین تأثیرپذیری غیرمستقیم را شاخصهای اقتصاد، محیط و پایداری سیاستها داشتهاند. جدول 4. میزان تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها بر یکدیگر و میزان تأثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها از یکدیگر
منبع: نویسندگان، 1398
نتیجهگیری هدف از انجام این پژوهش، تبیین مهمترین شاخصهای اثرگذار در سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی بود و از آنجا که سیاستگذاریها، تصمیماتی هستند که برای آینده گرفته میشوند، از روش تحلیل ساختاری و نرمافزار MICMAC برای این آیندهپژوهی استفاده شد. مدیریت جوامع روستایی، یکی از کلیدیترین ارکان برای دستیابی به توسعه در روستاهاست و این امر ضرورت شناخت و تبیین شاخصهای تأثیرگذار را برای گرفتن تصمیمات بهتر و دقیقتر نشان میدهد؛ بهویژه در استان کرمان که هنوز هم بخش جالب توجهی از جمعیت آن (41 درصد) در نواحی روستایی زندگی میکنند. تحلیلها نشان داد به علت پراکندگی متغیرها روی محور مختصات، سیستم موجود سیاستگذاری برای مدیریت نواحی روستایی در استان کرمان وضعیت پایداری ندارد؛ بر این اساس متغیرها در پنج دسته قرار گرفتند؛ متغیر تاریخمندی یا لزوم توجه به سیر تاریخی مدیریت در نواحی روستایی جزو متغیرهای تأثیرگذار، متغیرهای محیط بهمثابة عامل مؤثر و فرم حاصل از سیاستها و روستاییت (روستاییگونگی) یا هویت محیطی- اجتماعی و هویت اقتصادی روستا در دستة متغیرهای دووجهی، متغیرهای اقتصاد، نقش انحصاری دولت و مشارکت در دستة متغیرهای هدف، متغیرهای عدالتمحوری در سیاستگذاری، تأثیر مدیران در تصمیمگیری و سیاستگذاری، چندگانگی، شناخت شرایط موجود سیاستگذاری و مدیریت روستایی و پایداری سیاستها در دستة متغیرهای تأثیرپذیر یا وابسته و متغیر شهرزدگی سیاستها بهمثابة متغیر مستقل دستهبندی شدند. براساس وزن نهایی بهدستآمده در خروجی نرمافزار، متغیرهای محیط، روستاییت، اقتصاد و فرهنگ بیشترین تأثیرگذاری و متغیرهای محیط، اقتصاد، لزوم شناخت ویژگیهای الگوی مطلوب و نامناسبی شیوة موجود سیاستگذاری، تأثیرپذیرترین متغیرهای پژوهش بودهاند؛ بنابراین برای سیاستگذاری بهتر بهمنظور مدیریت نواحی روستایی استان در آینده، باید به متغیرهای راهبردی بیشتر توجه داشت که به ترتیب متغیرهای محیط بهمثابة عامل مؤثر و فرم حاصل از سیاستها، روستاییت یا هویت محیطیاجتماعی و هویت اقتصادی روستا، تأثیر و اهداف اقتصادی سیاستها، نقش دولت و توجه به مشارکت روستاییان در سیاستگذاری و تصمیمگیری هستند؛ درواقع بازیگر کلیدی در آینده، محیط بهمثابة عامل اثرگذار و بستر سیاستگذاریها، و محیط بهمثابة فرم شکلگرفته و نتیجة سیاستگذاریهاست؛ همچنین با دستکاری و بهبود متغیرهای اقتصاد، نقش دولت و افزایش مشارکت مردم در سیاستگذاری میتوان برای تکامل و پایداری و بهبود سیستم مدیریت روستایی استان اقدام کرد. نتایج این پژوهش با پژوهش حسینی ابری (1380) ازنظر لزوم توجه به مدیریت سنتی و سابقة تاریخی مدیریت روستاها که قرنها تجربه در پشت آن است، با مدنظر قرار دادن تاریخمندی یا سیر تاریخی مدیریت و سیاستگذاری برای روستاها همسوست؛ همچنین از این نظر که مطالعات دربارة حکمروایی روستا باید بیشتر بر بسترها و شالودههای محیطی و روابط اقتصادی تأکید داشته باشند، با پژوهش لیتل[5] (2001) نتایج نزدیکی را نشان میدهد. این پژوهش از جنبة توجه به مشارکت مردم محلی در فرایند تصمیمگیری و مدیریت نیز با نتایج پژوهش افتخاری و همکاران (1391) در بخشهایی همسوست و شاخص مشارکت در دستة متغیرهای تأثیرگذار آورده شده است؛ همچنین با بیشتر شاخصهای حکمروایی خوب که در پژوهش گودوین[6] (1998) و نوروزی و ابراهیمی (1397) آورده شده است، مانند عدالتمحوری، توجه به فرهنگ، اقتصاد و مشارکت مردم در مدیریت نتایج همسویی به دست آمد. تفاوت و نوآوری نتایج این پژوهش در مقایسه با پژوهشهای پیشین که در پیشینة پژوهش آورده شد، در شناسایی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و نوع متغیرها ازنظر اهمیتداشتن برای آینده و شناخت متغیرهای مستقل و وابسته، هدف و تنظیمیبودن و قابلیت دستکاری متغیرهایی مانند نقش دولت و مشارکت مردم در سیاستگذاری و همچنین مشخصشدن چگونگی تأثیر این متغیرها بر یکدیگر و شدت تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها برای مدیریت نواحی روستایی استان کرمان بود. برای اثربخشی بیشتر سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی متناسب با نتایج بهدستآمده پیشنهاد میشود قدرت اجرایی و تصمیمگیری مدیران استانی و محلی بهویژه دهیاران در روستاها افزایش یابد؛ همچنین پیشنهاد میشود برای هماهنگی و انسجام بیشتر تصمیمات، در استانداری یک شورا با عنوان شورای سیاستگذاری و مدیریت نواحی روستایی، متشکل از دهیاران و کارشناسان شهرستانها و معاونتهای مختلف استانداری، دستکم یک بار در سال تشکیل شود. توجه به محیط خاص نواحی روستایی استان در تصمیمگیریهای آینده باید مدنظر قرار گیرد. پیشنهاد میشود برای شناخت و تأثیر نقش بازیگران اصلی در مدیریت روستاها در پژوهشهای آینده با روش تحلیل بازیگران، این نقشها و تأثیر هر کدام بررسی شود. با توجه به نتایج تحلیلها، متغیرهای نقش دولت و مشارکت مردم بهمثابة متغیرهای تنظیمی در سیاستگذاریها مشخص شدند؛ این امر گویای این موضوع است که با بهبود وضعیت این شاخصها و تغییر نقش دولت از انحصار به سمت نظارت و مشارکت بیشتر مردم روستاها در فرایند سیاستگذاری و اجرا، اثربخشی تصمیمات در آینده بیشتر، بهتر و متناسب با شرایط روستاها میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع ازکیا، مصطفی، دیباجیفروشانی، شکوه، (1395). نقد برنامههای توسعة روستایی در ایران، فصلنامة مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دورة 5، شمارة 1، 103- 125. اصلانیان، مهران، کرد، باقر، خزایی صحنه، سعید، یعقوبی، نورمحمد، روشن، سید علیقلی، (1395). رویکردی آیندهپژوهانه به برنامهریزی راهبردی منابع انسانی با استفاده از روش فراترکیبی، مدیریت شهری و روستایی، دورة 45، شمارة 15، ۳۸۹- ۴۱۶. افشاریپور، علی، (1392). ارزیابی عملکرد دهیاریها در توسعة پایدار روستایی؛ مطالعة موردی: بخش مرکزی شهرستان بم، پایاننامة کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی روستایی، استاد راهنما: برقی، حمید، دانشگاه اصفهان، دانشکدة جغرافیا و برنامهریزی. بدری، سید علی، (1390). چالشهای مدیریت روستایی در ایران و ارائة سیاستهای راهبرد، فصلنامة رهنامة سیاستگذاری، سال 2، شمارة 3، 47- 79. برقی، حمید، قنبری، یوسف، افشاریپور، علی، (1393). ارزیابی عملکرد دهیاریها در توسعة اقتصاد نواحی روستایی از دیدگاه ساکنان؛ مطالعة موردی: دهیاری دهبکری شهرستان بم، فصلنامة برنامهریزی فضایی، سال 4، شمارة 4، 87- 104. بکتاش، سعید، امینپور، احمد، حسینی، بهشید، (1396). مدیریت آیندهنگار راهبردی میراث فرهنگی ایرانی- اسلامی، مدیریت شهری و روستایی، دورة 47، شمارة 16، ۵۳۳- ۵۴۵. تودارو، مایکل، (1380). توسعة اقتصادی در جهان سوم، ترجمه: غلامعلی فرجادی، چاپ 19، تهران، انتشارات بازتاب. چوبچیان، شهلا، کلانتری، خلیل، شعبانعلی فمی، حسین، (1386). عوامل مؤثر بر عملکرد دهیاریهای استان گیلان، فصلنامة روستا و توسعه، سال 10، شمارة 2، 87- 107. حسنوند، احسان، حسنوند، اسماعیل، (1390). تجربة دهیاریها، موانع توفیق و کارکردهای آنها؛ مطالعة موردی: دهیاریهای شهرستان سلسله در استان لرستان، فصلنامة روستا و توسعه، سال 14، شمارة 2، تهران، 139- 164. حسینی ابری، سید حسن، (1380). کدخدا، فصلنامة تحقیقات جغرافیایی، دورة 16، شمارة 60، 51- 64. حیدری ساربان، وکیل، (1398). ارزیابی الگوی مدیریت محلی روستایی مبتنی بر شاخصهای حکمروایی خوب؛ مطالعة موردی: شهرستان مشکینشهر، فصلنامة جغرافیا و توسعه، دورة 17، شمارة 57، 133- 154. ربانی، طاها، (1391). روش تحلیل ساختاری، ابزاری برای شناخت و تحلیل متغیرهای مؤثر بر آینده (موضوعات شهری)، نخستین همایش ملی آیندهپژوهی، تهران. رکنالدین افتخاری، عبدالرضا، سجاسی قیداری، حمدالله، عینالی، جمشید، (1386). نگرشی نو به مدیریت روستایی با تأکید بر نهادهای تأثیرگذار، روستا و توسعه، دورة 2، شمارة 10، 1- 30. رکنالدین افتخاری، عبدالرضا، عظیمی آملی، جلال، پورطاهری، مهدی، احمدیپور، زهرا، (1391). ارائة الگوی مناسب حکمروایی خوب روستایی در ایران، فصلنامة ژئوپلیتیک، دورة 8، شمارة 2، 1- 28. سالنامة آماری سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کرمان، (1395). انتشارات سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کرمان. مقیمی، ابوالفضل، (1393). معرفتشناسی آیندهپژوهی در رویکردهای نظری به برنامهریزی شهری، معماری و صنعت ساختمان، فصلنامة مدیریت شهری، دورة 38، شمارة 1، 75- 104. موسوی، میرنجف، مدیری، مهدی، سادات کهکی، فاطمه، (1395). تبیین عوامل و شاخصهای تأثیرگذار اسلامیایرانی در توسعة متوازن استان خراسان رضوی با استفاده از نرمافزار MICMAC، مدیریت شهری و روستایی، دورة 15، شمارة 45، ۷- ۳۰. نوروزی، اصغر، ابراهیمی، الهه، (1397). تحققپذیری شاخصهای حکمروایی خوب در نواحی روستایی شهرستان لنجان، فصلنامة برنامهریزی توسعة کالبدی، سال 3، شمارة 6، 93- 109. Alejandra, A., Cecilia, A.S., Nestor, M., Lorena, H., (2020). Linking farmers' management decision, demographic characteristics and perceptions of ecosystem services in the Southern Pampa of Argentina, Journal of Rural Studies, In press.
Anríquez, G., Stloukal, L., (2008). Rural population change in developing countries: lessons for policymaking, European View, 7 (2), 309- 317.
Dufva, M., Könnölä, T., Koivisto, R., (2015).Multi-layered foresight: Lessons from regional foresight in Chile, Futures, 73, 100- 111.
Dye, T.R., Dye, T.R., (1992). Understanding public policy, Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
Goodwin, M., (1998). The governance of rural areas: some emerging research issues and agendas, Journal of rural studies, 14 (1), 5- 12.
Henderson, F., Steiner, A., Farmer, J., Whittam, G., (2020). Challenges of community engagement in a rural area: the impact of flood protection and policy, Journal of Rural Studies, 73, 225- 233.
Holand, J., Burian, M., dixey, I., (2003). Tourism in poor rural areas, diversifying the product and expanding the benefits in rural, poper no12.
Kerr, K., (2001), Repercussion de la reforme de securite sociale sur le monde rural seminaries degulf,university degulf Publication, London.
Korten, D.C., (1980). Community organization and rural development: A learning process approach, Public administration review, 480- 511.
Lewis, J., (2003), Housing construction in earthquake prone places: Perspectives, priorities and projections for development, The Australian Journal of Emergency Management, Vol 18, No 2, Pp 35- 44.
Little, J., (2001). New rural governance?, Progress in Human Geography, 25 (1), 97- 102.
Liu, J., Zhang, X., Lin, J., Li, Y., (2019). Beyond government-led or community-based: Exploring the governance structure and operating models for reconstructing China's hollowed villages, Journal of Rural Studies, In press.
Lovell, S.A., Gray, A., Boucher, S.E., (2018). Economic marginalization and community capacity: How does industry closure in a small town affect perceptions of place?, Journal of Rural Studies, 62, 107- 115.
Murdoch, J., Abram, S., (1998).Defining the limits of community governance, Journal of rural studies, 14 (1), 41- 50.
Murdoch, J., Abram, S., (1998). Defining the limits of community governance, Journal of rural studies, 14 (1), 41- 50.
Prager, K., Freese, J., (2009). Stakeholder involvement in agri-environmental policy making–Learning from a local-and a state-level approach in Germany, Journal of environmental management, 90 (2), 1154- 1167.
Prové, C., de Krom, M.P., Dessein, J., (2019). Politics of scale in urban agriculture governance: a transatlantic comparison of food policy councils, Journal of Rural Studies, 68, 171- 181.
Shucksmith, M., (2010). Disintegrated rural development? Neo‐endogenous rural development, planning and place‐shaping in diffused power contexts, Sociologia ruralis, 50 (1), 1- 14.
Stevenson, N., Airey, D., Miller, G., (2008).Tourism policy making: The policymakers’ perspectives, Annals of Tourism Research, 35 (3), 732- 750.
Tikai, P., Kama, A., (2010). A study of indigenous knowledge and its role to sustainable agriculture in Samoa, Ozean Journal of Social Sciences, 3 (1), 65- 79.
Tuitjer, G., Steinführer, A., (2019). The scientific construction of the village, Framing and practicing rural research in a trend study in Germany, 1952– 2015, (In press), Journal of Rural Studies.
Visser, O., Spoor, M., (2011). Land grabbing in post-Soviet Eurasia: the world’s largest agricultural land reserves at stake,The Journal of Peasant Studies, 38 (2), 299- 323.
Wenchang, W., (2008). Rural Management–The Way Out for Tibetan Rural Areas, Business and Public Administration Studies, 3 (3), 75.
WWW.Dictionary.cambridge.org, (2019). (Definition of “policy-making” from the Cambridge Advanced Learner's Dictionary & Thesaurus © Cambridge University Press). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 816 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 487 |