تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,652 |
تعداد مقالات | 13,423 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,846,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,142,071 |
خوانشی آیندهپژوهانه از پروبلماتیک امید اجتماعی در ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 9، شماره 3 - شماره پیاپی 30، مهر 1399، صفحه 49-80 اصل مقاله (1.12 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2020.123439.1559 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محسن طاهری دمنه* 1؛ معصومه کاظمی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار، گروه مهندسی صنایع و آینده پژوهی، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه اصفهان اصفهان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2آینده پژوهی، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران، | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امید اجتماعی، مفهومی مهجور در علوم اجتماعی است که به نظر میرسد بهتازگی و بهعلت واقعیتهای اجتماعی امروز ایران، برخی اندیشمندان و دغدغهمندان به آن توجه کردهاند؛ بنابراین، پروبلماتیکشدن امید اجتماعی در ایران، معلول شرایط امروز جامعۀ ایرانی است. بهغیر از این شرایط، مقالۀ حاضر بهمثابه پژوهشی توسعهای، که در سنّت پژوهشهای کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای عرفی انجام شده است، به دنبال کشف مضامین بنیادینِ مسئلهمندشدن مقولۀ امید اجتماعی در گفتار و نوشتار اندیشمندان ایرانی معاصر است و قصد دارد خوانشی آیندهپژوهانه از این مضامین ارائه دهد. بدینمنظور، بیشتر از ۱۲۰۰ صفحه، متن نوشتارها و گفتگوهای صاحبنظران ایرانی پیرامون مسئلۀ امید اجتماعی بهعنوان منبع داده، تحلیل شد و درنهایت، ۲۱ محتوای کلیدی استخراج و بعد از تجزیهوتحلیل، ادغام و همپوشانی مضامین اولیه، درنهایت، ۵ مضمون یا موضوع اصلی شناسایی شد. این مضامین، که بهترتیب، ۱. امید اجتماعی بهمثابه امر مشترک، ۲. افسون و افسانهزدایی از امید اجتماعی، ۳. آیندهها، ۴. عاملیت و ۵. دوگانۀ خیر و شرِ حاکمیت نامگذاری شد، عمدهترین مؤلفههای امید اجتماعی است. درنهایت نیز تحلیلی آیندهپژوهانه از این مضامین ارائه شد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
امید اجتماعی؛ آیندهپژوهی؛ پروبلماتیک؛ تحلیل محتوای عرفی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله یکی از مهمترین اهداف آیندهپژوهی، ترسیم تصاویر مثبت از آینده و ایجاد انگیزه در افراد جامعه برای تغییر برای تحقق آن تصاویر است؛ اما این تصاویر بهصورت ناگهانی شکل نمیگیرد؛ بلکه عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانشناختی متعددی در شکلگیری آنها مؤثر است و تا زمانی که افراد جامعه به تحقق جامعهای بهتر، همسو با تصاویر ساختهشده امید نداشته باشند، برای ترسیم و تحقق آنها گامی بر نخواهند داشت. امید، یکی از ضرورتهای زندگی آدمیان و یکی از شاخصهای توسعۀ اجتماعی است (مهربانیفر و امامی، 1393: ۱۲). اندیشمندان، امید را انگیزهای برای پویایی و حرکت به سوی آیندهای بهتر میدانند (خانیکی، 1396: 10). تایگر[1] (1979) در تعریفی کلاسیک، امید را انتظار آیندهای اجتماعی و مادی میداند که ویژگیهای مطلوب دارد. افراد امیدوار، موقعیتها و شرایط سخت و دشوار را چالشهایی حلشدنی در نظر میگیرند و با اعتماد به نفس، نهایت کوشش خود را برای رفع آنها به کار میبرند (Thio and Elliott, 2005: 294) و باور دارند که آیندۀ آنها با خودارزیابی قابلیتهایشان، موفقیتآمیز و شکوفا میشود (Fowler et al., 2017: 23). درحقیقت، مهمترین وجه تفاوت امیدواری و خوشبینی در همین موضوع است که فرد امیدوار ضمن پذیرش رنج موجود، به ساختن آیندهای بهتر متعهد است؛ اما فرد خوشبین، صرفاً توجیهی راضیکننده برای پذیرش شرایط هر آنچه هست، ارائه میدهد. همچنین، امید، رابطهای استوار با تصاویر آینده[2] دارد. تصاویر آینده، واقعیت اجتماعی، رفتار و تصمیمات ما ازطریق حلقههای بازخورد بر یکدیگر تأثیر میگذارد (Kaboli and Tapio, 2017: 4). آینده پیشبینیپذیر نیست؛ اما همة آدمیان برای تصمیمگیری، تصاویری از آینده در ذهنشان میسازند و بر مبنای آنها عمل میکنند. تصاویر آینده، خوشبینانه و یا بدبینانه است و در سطح فردی یا جمعی عمل میکند. آنها میتوانند قسمتی از هویت ما بهعنوان هویت مقصد[3] باشند؛ هویتی که تداعیگر چشماندازهای مشترک مردم یک جامعه است (طاهری دمنه و همکاران، ۱۳۹۴: 71). توانایی به تصور کشیدن آیندههای متفاوت، یکی از ویژگیهای گونة انسان خردمند است؛ اما بسیار مهم است که از تصاویر جمعی از آینده صحبت شود. وقتی یک جامعه، آینده را همسو با اهداف مشترک مهار کند، راهی برای برونرفت از بسیاری از بحرانهای اجتماعی، ازجمله بحران هویت فراهم خواهد آمد (طاهری دمنه، ۱۳۹۷: 46) و تقویت یا تضعیف برخی تصاویر آینده میتواند راهی برای غلبه بر چالشهای فرهنگی باشد (Taheri Demneh and Morgan, 2018: 53)؛ اما تصاویر جمعی مثبت و خوشبینانه، شرایط لازم و نه کافی برای رسیدن به وضعیت بهتر در آینده است. ما به چیزی فراتر از تصاویر صرفاً مثبت از آینده نیاز داریم تا جنبش، حرکت و تعهد برای تغییر وضعیت کنونی به وضعیت بهتر را تضمین کند و آن مفهوم والاتر، امید اجتماعی است. امید اجتماعی یکی از مهمترین عواطف آیندهمحوری است که باید بررسی شود؛ زیرا سلامت و پویایی جامعه به سطح امیدواری بخش زیادی از اعضای آن جامعه بستگی دارد. زتومکا[4] امید به آینده را از خصلتهای اجتماعی افراد میداند که در خلق فرهنگ اعتماد در جامعه سهیم هستند (جهانگیری و محمدی، 1397: 129) و از آن مهمتر، امیدها، اهداف، برنامهها و مقاصد، همیشه مبنای توسعة هر جامعهای است (Rao and Walton, 2004: 61). ازنظر فیلسوفان عملگرا نیز موضوع فلسفه باید دربارۀ امید و آیندهنگری مثبت باشد (مدنی قهفرخی، 1398: 40). در سطح اجتماعی، هرچه میزان امید افراد به تحول جامعه بیشتر شود، میزان مشارکت آنها در ساخت آیندة آن جامعه نیز بیشتر خواهد شد؛ زیرا بهواسطة این امید، تمامی ظرفیتهای فردی و جمعی برای تغییر آینده رشد میکند و در کنار یکدیگر برای ساخت جامعهای بهتر به کار گرفته میشوند (امیرخاننژاد و صباغ، 1394: 8). امید اجتماعی به افراد کمک میکند تا دریابند پیشرفت، یک ایده آرمانشهری دستنیافتنی نیست؛ بلکه با کوشش همراه با امید میتوان به آن دست یافت (امیری اسفرجانی و همکاران، 1397: 30)؛ اما به نظر میرسد حجم انبوهی از مطالبی که دربارۀ مفهوم امید منتشر میشود و افراد یک جامعه از این مفهوم درک میکنند، با جنبۀ روانشناسی فردی امید مرتبط است که متأسفانه، آمیختگی بسیاری نیز با مطالب زرد، ترفندهای خوشبختی و صنعت کلمات انگیزشی و سخن بزرگان[5] پیدا کرده است. در این میان، امید از منظر اجتماعی، کمتر بررسی شده است؛ حتی در سطح جهانی نیز در مطالعات بسیار اندکی به مسئلۀ امید اجتماعی توجه شده است و بیشتر مطالعات، صرفاً دیدگاههای فلسفی از امید است که در قالب کتاب منتشر شده است. نعمتالله فاضلی (1398) معتقد است گفتوگوهایی که در سالهای اخیر دربارۀ امید در ایران شکل گرفته است، نشان میدهد ما موقعیت اجتماعی خاصی داریم که در آن، امید به مسئلۀ جامعه تبدیل شده است و پرسش امید، دانشگاهیان و روشنفکران را ناگزیر میکند که به آن بیندیشند. گمنامی امید اجتماعی بهعنوان سوژة پژوهش و نیز ضرورت توجه به آن، بهخصوص در سالهای پرفرازونشیبی که جامعة ایرانی از سر میگذراند، ایدۀ اصلی مقالۀ حاضر است. این مقاله، کوششی علمی برای واکاوی پروبلماتیکشدن امید اجتماعی در میان صاحبنظران ایرانی معاصر است. همچنین، اهمیت بیبدیل مقولة امید در آیندهپژوهی بهعنوان یک فرارشته، مبیّن وجوه معرفتشناسی و روششناسی این پژوهش است. درادامه، معانیِ مفاهیم کلیدی تشریح شده است تا چارچوبی نظری برای پژوهش فراهم آید.
چارچوب نظری پژوهش امید اجتماعی، بهطور ذاتی مفهوم نوپدیدی نیست؛ اما ضرورت توجه به آن و یافتن راهکارهایی برای خلق و استمرار آن، از موضوعاتی است که بهتازگی، مدنظر اندیشمندان در حوزههای گوناگون قرار گرفته است؛ بدینعلت برای شناخت بهتر امید اجتماعی باید این مفهوم و مفاهیم مربوط به آن بهمثابه معناهای مورد توافق، تشریح شود. درادامه، با مرور نظاممند بر مبانی نظری پژوهش، به معناهایی اشاره خواهد شد که مفاهیم این حوزه را توضیح میدهد.
امید اهمیت امید برای بشر در فیلبوس[6] (مکالمات) افلاطون اینگونه به تصویر کشیده شده است که وجود هر انسانی علاوه بر ادراک زمان حال، بهواسطۀ خاطرات باقیمانده از گذشته و انتظار اتفاقات آینده شکل میگیرد. در عهد عتیق، بحثهای بسیاری دربارۀ اهمیت آینده وجود دارد و بر این نکته تأکید شده است که از زمان وجود زندگی، امید نیز وجود داشته است و امیدداشتن، یعنی میخواهیم آیندهای وجود داشته باشد (Miller, 1986: 9). ارسطو امید را رؤیای بیداری مینامد (Ariyabuddhiphongs and Chanchalermporn, 2007: 202) و معتقد است سه علت برای احساس امید در طول زندگی مردم وجود دارد: اول، افراد زمانی امیدوار هستند که مهارتهایی را در اختیار دارند که با آنها احساس اعتماد به نفس میکنند. دوم، افراد براساس اتفاقهای خوبی که در گذشته رخ داده است، امیدوار هستند که در آینده نیز چنین اتفاقات خوبی رخ دهد و سوم، زمانی که مردم جوان هستند، تمایل دارند به نیمۀ پر لیوان نگاه کنند تا نیمۀ خالی آن؛ زیرا هنوز بسیاری از شرارتها و رذالتها را ندیدهاند (Sabancı, 2015: 12). لغتنامۀ آکسفورد، امید را «انتظار یک اتفاق مطلوب، یعنی احساس انتظار و تمایلی که ترکیب شده است» تعریف میکند. درحقیقت، این تعریف، خلاصهای از تعاریف فلاسفۀ بزرگی، همانند آکویناس[7]، هابز[8] و لاک است. آکویناس امید را جنبش اشتیاقی تعریف میکند که با دستیابی به دستاوردی خوشایند، دشوار و ممکن در آینده حاصل میشود. هابز امید را در اشتیاق همراه با باور به موفقیت و در تضاد با یأس، که اشتیاق بدون چنین باوری است، تعریف میکند. براساس نظر لاک، امید، آن شعف ذهنی است که هر کس براساس برداشتی از یک لذت احتمالی آتی از آنچه میتواند او را خوشحال کند، در خود مییابد (Smith, 2010: 4). اسنایدر[9] (2002) امید را فراتر از خیال خام[10] میداند (Marques, Lopez and Pais-Ribeiro, 2011: 140) و آن را اینگونه توصیف میکند: «قابلیت ادراکشده برای دستیابی به مسیرهای منتهی به اهداف مطلوب و تشویق خود ازطریق تفکر عاملی برای کاربرد آن مسیرها». امید، منبعی حیاتی توصیف میشود که رفتار هدفمند را هدایت میکند. امید، زمانی که با عاملیت مرتبط با مسیرهای دستیابی به هدف مطلوب ترکیب میشود، به اقداماتی برای دستیابی به هدف تبدیل میشود؛ بنابراین، سه مؤلفه برای تفکر امیدبخش وجود دارد: 1- تفکر عاملی، 2- تفکر در مسیرها و 3- تفکر دربارۀ اهداف. این سه مؤلفه با یکدیگر مرتبط است؛ برای مثال، اگر شخصی، راهبردهای دستیابی به اهداف را در اختیار داشته باشد، اما تفکر عاملی نداشته باشد، احتمالاً در مواجهه با موانع دوام نخواهد آورد. به همین ترتیب، کسانی که به تحقق یک هدف، باور و اعتقاد دارند، اما برای تحقق آن هدف، استراتژی ندارند، احتمالاً دچار رکود میشوند؛ زیرا دربارۀ اتخاذ اقدامات خاص، شفافیت ندارند (Niles et al., 2010: 102). ازنظر رونالد آرنسون[11] (2017)، امید، صرف یک نگرش یا یک حالت یا یک احساس نیست؛ تمامی این موارد بر بعد ذهنی امید تأکید میکند. درمقابل، امید، ترکیب منحصربهفردی از امور ذهنی و عینی است، در نیازها و آرزوها[12] ریشه دارد و میکوشد جهان را تغییر دهد. زمانی که امیدوار هستیم، به آیندهای عینی اشاره داریم که خواستار رخدادن آن هستیم و پیشبینی میکنیم شرایط خاصی ممکن است رخ دهد. ما با این احتمال، اقدامی میکنیم که وقایع به ما لبخند بزنند؛ یعنی شرایطی که اهداف ما واقعاً ممکن است محقق شود. امید نه جنبهای بهتمامی ذهنی از زندگی و نه جریانی از وقایع است که با قوانین آهنین، هدایت و مدیریت شود. امید، قدرت[13] و احتمال[14] است (Aronson, 2017: 11). رورتی[15] (1999) دیدگاهی از امید بهعنوان یک تجربۀ انسانی تحولآفرین بالقوه ارائه میدهد. راب[16] و همکاران (2010)، امید را با توجه به «خیالپردازی اتوپیایی»[17] تعریف میکنند؛ یعنی فضای سازندهای که میتواند باعث تغییر یا از شکل انداختن آنچه شود که درک شده است. این نویسندگان در این مورد توافق دارند که ارزش اصلی امید، ظرفیت آن برای شکلگیری اقدام و عمل است. آنها امید را نقطة شروع ضروری برای برانگیختن اقدام و تحقق آینده میدانند (Bryant and Ellard, 2015: 495). بهطور خلاصه، مبانی نظری امید بر چند موضوع تأکید دارد. نخست اینکه، امید به آینده، واقعی است؛ زیرا کارکرد دارد و با ایجاد انتظار دربارۀ آیندههای مطلوب به تصمیمگیری منجر میشود. دوم آنکه، امید، معنای خود را در کاستی و رنج جستوجو میکند. درحقیقت، بدون کمبود و رنج، امید به کاهش کاستیها و ملالتها معنا نمیدهد و سومین مسئله، ماهیت دوقطبی عینی – ذهنی امید است؛ یعنی امید، آیندههای بهتر را در ذهن میسازد، احساس انتظار برای رسیدن به آن آینده را در ما ایجاد میکند و سپس ما را برای تحقق آن آینده و پاسخ بدان انتظارها به عمل وامیدارد. اجتماعیشدن امید و امید اجتماعی زندگی و دنیای اجتماعی، متشکل از افرادی است که هر کدام سرشار از عواطف گوناگون، مانند ترس، اشتیاق، آرزو، امید و ... هستند (جهانگیری و محمدی، 1397: 128). تمامی این احساسات در تعامل با زندگی اجتماعی است و شاید بتوان گفت براساس نظر امیل دورکیم و جورج هربرتمید[18]، هیچ خود یا شخصی و یا احساسی خارج از چهارچوب محیط و بازتاب اجتماعی وجود ندارد. دورکیم جامعه را موجود زندهای میداند که افراد و اجزای آن، همگی خدمتگزار کلیتی هستند که بقای سیستم را تداوم میبخشد و معتقد است بیشتر افکار و تمایلات افراد، ساختهوپرداختۀ خود آنها نیست و از خارج و درحقیقت، از جامعه بر افراد تحمیل میشود (تنهایی، 1394: 132). ازنظر هربرتمید، خود، چیزی نیست که از آغاز تولد همراه فرد باشد؛ بلکه در فرایند کسب تجربه و فعالیت اجتماعی تکوین مییابد. فرایند تکوینِ خود، فرایندی زیستشناختی نیست؛ بلکه ناشی از عوامل و تجربیات اجتماعی است (دیلینی، 1394). امید برای زندگی بهتر یا هر چیز دیگر نیز بخشی از سیستم باوری است که آنها را در نگاشت بزرگتری از ایدهها و باورها دربارۀ زندگی و مرگ، پایداری اجتماعی، ارزشهای مختلف و ... قرار میدهد (Rao and Walton, 2004: 67). همچنین ممکن است امید، یک تجربة شناختی یا حتی یک شیوه در نظر گرفته شود؛ تجربه یا شیوهای که بهصورت اجتماعی و با گفتمان اجتماعی ایجاد شده و مناسب فضا و زمانهای اجتماعی خاص است. در اینجا، امیدواربودن (تفکر به شیوههای امیدبخشِ مشخص یا یک محاورۀ امیدبخش) همیشه شامل پتانسیل تحول است که البته چنین ایدهای به توجه علمی بیشتری نیاز دارد. با درک بهتر فرایندهای اجتماعی ایجادکننده، مانند اینکه چگونه به یک رویّه تبدیل میشود یا اینکه چگونه میتواند به یک قابلیت تحولآفرین تبدیل شود، امید، نقش پرقدرتتری در جامعه دارد (Bryant and Ellard, 2015: 496). رورتی (1999) برای اولینبار، مفهوم «امید اجتماعی» را ابداع کرد و آن را وضعیتی غیرقطعی از بودن با قدرت تأثیرگذاری بر اقدامات فرد و درنتیجه، ظرفیت تغییر مسیر در نظر گرفت (Bryant and Ellard, 2015: 495). ازنظر او، امید اجتماعی، کوشش، برنامهریزی و همکاری افراد جامعه برای رسیدن به هدف است؛ خواه موفقیتی کسب شود یا نشود. رورتی با طرح مفهوم امید اجتماعی معتقد است: «بشر به جایی رسیده است که به جای دلبستگی به پروژههای عظیم تغییر اجتماعی باید به اصلاح همین انسان خاکی و جامعه موجود بپردازد؛ البته نه براساس الگویی آرمانی، بلکه به اندازهای که بتواند زندگی شرافتمندانهای را برای افراد فراهم آورد» (میرسپاسی، 1388: 41). رونالد آرنسون (2017) از مفهوم خاصی از امید اجتماعی سخن میگوید؛ مفهومی مبتنی بر قدرت درک و اقدام براساس موقعیت زمان حال. ازنظر او، امید چیزی فراتر از یک حالت یا احساس است. امید مبنا و شالودة ارادۀ اجتماعی[19] و اقدام سیاسی است. به موازات در کنار هم قرار گرفتن افراد برای انجامدادن یک اقدام جمعی، نوع جدیدی از امید متولد میشود. کوششهای جمعی برای دستیابی به اهداف عملی اجتماعی باعث خلق شیوههای جدید تفکر، تجربه، درک و اقدام میشود که همگی برای یک فرد دردسترس نیست. امید من یا امید در حالت کلی، همانند امید ما نیست. امید اجتماعی مدنظر آرنسون، گستردهتر از اهداف خاص اتحادیههای کارگری، دولت پارلمانی یا گنجاندن احزاب کارگری در موقعیتهای قدرت است. اهداف امید اجتماعی، دربردارندۀ کاهش و یا حتی پایاندادن به نابرابری اقتصادی، خاتمۀ فقر، ایجاد امنیت در سالمندی، آموزش و مراقبتهای بهداشتی رایگان، گسترش حقوق و پایاندادن به نابرابریهای نژادی، جنسیتی و جنسی است. گرین[20] (1999) با هدف اعادة امید در قالب توانایی دستیابی به دموکراسیِ مشارکتی با ایجاد دیدگاهی آگاهانه از موفقیت قبلی و نقشۀ راه برای ادامۀ پیشرفت در آینده چنین بیان میکند که: «امید اجتماعی از تجربه ناشی میشود، باعث تابآوری در برابر مشکلات میشود، با احساس امنیت ارتباط دارد و مستلزم تخیل خلاق است. امید اجتماعی در ارتباط با دیگران تعریف میشود». او معتقد است شرایط امروز، علاوه بر نیاز به امیدی که رورتی فرامیخواند، نیازمند چشماندازی جهانی از زندگی عمیقاً دموکراتیک است؛ زیرا زمانی که یک گروه بدون در نظر گرفتن چشماندازهای امید سایر افراد برای امیدواری خود میکوشد، ناامیدیهای ضد آن گروه رشد میکند و باعث ایجاد چرخۀ نفرت و ترس میشود (Stitzlein, 2009: 660). مثالی از امیدواریهای فردی، مسافران یک کشتی هستند که هر کدام به امید رسیدن به جزیرة گنج خودشان، سوار کشتی شدهاند و میکوشند به گنج شخصیشان برسند؛ در حالی که هیچ تعلق خاطری به وضعیت و سرنوشت کشتی ندارند. کشتی در اینجا تمثیلی از کلیت جامعه است و امید اجتماعی، یعنی تعلق خاطر و تعهد همة سرنشینان کشتی برای رساندن کشتی به مقصد مقبول بیشتر سرنشینان. برای بررسی ریشههای مفهوم امید اجتماعی و نظریههای مطرح در این حوزه، باید به کتاب اصل امید بلوخ اشاره کرد؛ زیرا تمامی نظریههای مطرحشده در حوزۀ امید اجتماعی، ازجمله نظریههای رورتی، لویتاس[21] و آنگر[22] بهنوعی از اثر او الهام گرفتهاند. بلوخ نمایی برجسته از امید ارائه میدهد که تمامی تصاویر رضایت و خرسندی، از معمولیترین تا برجستهترین، از شخصیترین حالت تا گستردهترین حالت اجتماعی را دربرمیگیرد؛ حالتهایی که به یک جریان واحد، یعنی همان تاریخ انسانی وارد میشود. بلوخ با اطمینان ادعا میکند که این جریان به سمت زندگی بهتری پیش میرود و این زندگی بهتر ازلحاظ تاریخی فقط در جهان معاصر در قالب توسعة فنّاورانه و اجتماعی، که آرمانشهر را امکانپذیر میکند، تحققپذیر است. اثر برجستۀ بلوخ، بازتابی از میل و اشتیاق برای تحقق جدایی دین از سیاست مارکسیسم، تجسم اجتماعی- سیاسی دموکراسی، برابری و عدالت اجتماعی، که با هالهای از آرزوی آرمانشهری قدیمی غنی شده است، و هر امید و آرزوی تصورپذیری است که انسان تاکنون ابراز کرده است. اثر او چشمانداز مهیجی است که به دنبال ترکیب تمامی شیوههای امکانپذیر القای یک واقعیت فردی و جمعی بهتر به همراه صدها نوع مختلف خواست و آرزو و در قالب و محتوای تمامی هنرها در چشماندازی بزرگ وحدتبخش است (Aronson, 2017: 29)؛ اما عملگرایی رورتی بر اهمیت اتخاذ دورنمایی تاریخی در توجه به امیدهای تحققپذیر برای آینده تأکید میکند؛ به عبارت دیگر، او تأکید میکند که تأمل دربارۀ آینده باید از منظری زمینهای دیده شود و به این نکته توجه شود که ما چگونه به این نقطه در زمان حال رسیدهایم. او به روایتهای تاریخی بهعنوان شرط امید مینگرد؛ زیرا مدعی است که فلسفة اجتماعی و سیاسی همیشه باید سربار چنین روایتهایی در نظر گرفته شود؛ بنابراین، امید ازنظر رورتی، فقط دربارۀ آینده نیست؛ بلکه برای نشاندادن چیزهایی نیز است که ما بهطور منطقی و به دنبال گذشته، امید داریم در آینده رخ دهد (Morgan, 2016: 2). روت لویتاس[23] (2004) در تمایز با تأکید نسبی رورتی بر گذشته، بر اهمیت ورود آیندههای بدیل تصورپذیر به زمان حال تأکید میکند. او با الهام از تفکر دربارۀ آینده از بحث بلوخ دربارۀ «روح آرمانشهر»[24] این امر را بررسی میکند که چگونه امید میتواند ویژگیای در نظر گرفته شود که درحقیقت، کاملاً به آینده تعلق ندارد؛ بلکه بهتر است بهعنوان چیزی متعلق به زمان حال ادراک شود. او نشان میدهد که دنیا همیشه در جریان است و بهطور ذاتی، ناتمام و ناقص است؛ به همین علت، آیندههای پیشنگریشده[25]، بخشی از واقعیت است و واقعیت همیشه دربردارندۀ آیندههای تصویرشده و ممکن (و همچنین غیرممکن) است (Levitas, 2004: 271). با وجود این، لویتاس، برخلاف جامعهشناسان آرمانشهرگرا، هر گونه آرمانشهر از پیش تعیینشده را، که ناظر بر مکان یا زمان معینی باشد، رد میکند. موضع او در این مورد، مشابه موضع نظریهپردازان پسامارکسیستی، همچون لاکلا[26] و موفه[27] است که بر اساس مفاهیم دریداییِ «تصمیمناپذیری»[28] و «دموکراسی در راه»[29]، از ارجاع به هر گونه امکان وفاقی که به بهانة مبتنیبودن بر عدالت یا عقلانیت، تغییرناپذیر پنداشته شود، پرهیز میکند (جنادله، ۱۳۹۸: 496). تفاوت دیدگاههای رورتی و لویتاس در روشهای آیندهپژوهی نمود پیدا میکند. دیدگاه رورتی، رفتن از وضعیت موجود به سمت آیندهای پیشبینیناپذیر است؛ در حالی که دیدگاه لویتاس، نوعی پسنگری[30] و رفتن از زمان آیندههای تخیلشده[31] به سمت زمان حال است. آنگر (2007) همانند بلوخ، آینده را یک انتخاب در نظر نمیگیرد؛ بلکه آن را مؤلفهای پدیدارشناختی[32] از شرایط بشری[33] در نظر میگیرد. با وجود این، او معتقد است این ویژگیها با اراده و خواست انسانی توسعه مییابد تا به کوششی آگاهانه تبدیل شود. او چنین مینویسد: «آینده باید به گرفتاریها پایان دهد و به یک برنامه تبدیل شود. ما باید آن را به سمت بنیادستیزی سوق دهیم تا به توانمندسازی ما بینجامد». توانمندسازی در اینجا به معنای مفهومی گستردهتر از مدیریت امور پرهیزناپذیر است؛ زیرا آنگر چنین استدلال میکند که با اقدام خودآگاهانه و تفکر و تأمل دربارۀ آیندهسازی، انسانها تا حدودی میتوانند از تاریخگرایی وابسته به مسیر و خلق موقعیتهایی برای چیزهایی جدید و اصیل فرار کنند یا فراتر بروند؛ چیزهایی که واقعاً جدید هستند؛ یعنی آنها فقط یک احتمال را که در پس دنیای واقعی پنهان شده است و منتظر سلسلهوقایعی است که آن را وارد مرحلۀ واقعیت کند، به واقعیت تبدیل نمیکند. دیدگاه آنگر، به مفاهیم مطرح در حوزۀ آیندهپژوهی، به مفهوم بسیار مهم مخروط آیندهها[34] نزدیک است. در مطالعات آیندهپژوهی از مفهوم مخروط آیندهها برای نشاندادن تکثر ذاتی آیندهها و تمایز میان آنها استفاده میشود.
شکل 1- مخروط آیندهها (منبع: سردار، ۱۳۹۶: 34؛ وبسایت یادداشتهای یک آیندهپژوه) Fig 1- Futures cone (Sardar, 1396: 34; iranianfuturist.com)
ازمنظر آیندهپژوهی، نظرات و دیدگاههای آنگر دربارۀ امید، در ساحت آیندههای باورپذیر[35] و ممکن[36] پیگیری میشود. این دو نوع از آینده، فراتر از پیشبینیهایی که در ساحت آیندههای محتمل[37] قرار میگیرد، معنایی از آیندهسازی و کوشش کنشگرانه برای عبور از تاریخگرایی وابسته به مسیر گذشته را در خود جلوهگر میکند. نکتۀ بسیار مهم در مباحث آیندهپژوهی، تأکید اندیشمندان این حوزه بر مشارکتیبودن ساخت آینده است؛ بنابراین، امید اجتماعی از منظر آیندهپژوهی، فراتررفتن از گذشته، حال و احتمالات پیشبینیپذیر، ایجاد ظرفیت اجتماعی برای تخیل دربارۀ آیندههای باورپذیر و ممکنِ بهتر و ایجاد تعهد جمعی برای تحقق آن آیندههاست.
پروبلماتیک امید اجتماعی در ایران پروبلماتیکشدن و یا پروبلماتیککردن یک امر اجتماعی، اولین قدم در برساخت تحلیل و خوانشی علمی – جامعهشناختی از آن پدیده است (احمدرش و منتظری، ۱۳۹۶: 2). پروبلماتیکشدن امید اجتماعی، این مفهوم میانرشتهای و چندوجهی را بهعنوان سوژهای مهم برای پژوهش پیش روی پژوهشگران قرار میدهد و این امکان را فراهم میآورد که از موضعی فراتر از ذکر دغدغهها به این پدیده نگریسته شود. درنهایت، پروبلماتیککردن یک موضوع باعث جلب توجه به آن موضوع میشود و پژوهشهای کاربردی بعدی، زمینة مواجهه با سوژه را در دنیای واقعی فراهم میآورد. گفتنی است، توصیه به امید، قدمتی طولانی در تاریخ بشریت دارد، از افلاطون و ارسطو تا اندیشمندان جدید، همگی از امید سخن راندهاند؛ اما به سازوکارهای فردی و اجتماعی امید در دهههای اخیر توجه زیادی شده است. شاید بتوان گفت امروز، بیشتر از هر زمان دیگری، توجه به امید بهعنوان پدیدهای جمعی و جامعهشناختی ضرورت یافته است؛ زیرا ابراز امیدواری برای هر فرد، کاملاً منحصربهفرد است؛ اما از شرایط اقتصادی – اجتماعی، روانی و اجتماعی کلیت یک جامعه متأثر است (Sabancı, 2015: 12). توجه فراگیر و تقریباً مهم به امید اجتماعی بهعنوان یک دغدغه در میان محافل علمی ایران به سال 1396 بازمیگردد؛ یعنی زمانی که اولین همایش امید اجتماعی در ایران برگزار شد و پس از آن نیز این دغدغه ادامه یافته است. هادی خانیکی (1396) معتقد است امید و امیدواری، نشانۀ تحرک و پویایی جامعه و شرط ضروری پیشرفت و توسعۀ اجتماعی است. ازنظر او، بین امید فردی و امید اجتماعی، تفاوتهایی وجود دارد. او چنین بیان میکند که امید فردی نزد ما ایرانیان، بیشتر و برتر از امید اجتماعی است؛ یعنی اعتماد افراد به خودشان بیشتر از اعتمادشان به دیگری، ازجمله جامعه، حکومت و هر نهاد دیگری است. خانیکی معتقد است ما در جامعهای زندگی میکنیم که با برگزاری یک انتخابات خوب، امیدواری شکل میگیرد و با برخوردن به مانعی در کار، یأس بسیاری در آن به وجود میآید. او بر نقش حکومتها در فراهمآوردن شرایط و زمینۀ امید یا ناامیدی صحه میگذارد؛ زیرا معتقد است یکی از عوامل مؤثر در افزایش امید اجتماعی، احساسی است که شهروندان و یا گروهها و طبقات اجتماعی از مؤثربودن دارند و اینکه تا چه میزان در تغییراتی که رخ میدهد، علائم اصلاح و بهبود را میبینند. غلامرضاکاشی (1396) دربارۀ وضعیت امید در ایران پس از انقلاب چنین بیان میکند که تقریباً در دو دهۀ اول پس از پیروزی انقلاب، امید موجود در جامعه، امید به تحقق آرزوها بود و کنشهای اجتماعی بر این اساس محقق میشد؛ اما بعد از این دوره با پدیدهای با نام امید به برطرفشدن دردها مواجه شدیم که جای سنخ قبلی امید را گرفت؛ یعنی مردم، مشکلات و کمبودهایی داشتند و امیدوارانه برای برطرفشدن آنها میکوشیدند. او معتقد است در شرایط امروز جامعة ایران، حتی سنخ دوم امید نیز دیگر مشاهده نمیشود و در توصیف آن، مظنون به بروز ناامیدی است. فراستخواه (1396) معتقد است امید و ناامیدی در بستری اجتماعی ساخته میشود و نارضایتی در جامعۀ ایران وجود دارد؛ اما درنهایت، جامعۀ ایران، جامعۀ امیدواری است. البته او با اشاره به آمار و ارقام بیان میکند که شرایط کنونی ایران ازنظر امید اجتماعی، بسیار نگرانکننده است. او امید اجتماعی را نتیجۀ تعامل سه عامل نخبگان علمی، فرهنگی و فکری، نهادهای مدنی و نخبگان دولتی میداند و معتقد است اندکبودن امید اجتماعی در ایران، بهعلت کمکاری این سه ضلع مثلث است. جنادله (1398) بیان میکند که مطرح و مسئلهمندشدن[38] مفهوم امید اجتماعی در جامعۀ ایرانی، بیشتر از آنکه از سازههای نظری پیشین متأثر باشد، از واقعیتها و شرایط اخیر جامعه برآمده است. درحقیقت، برخلاف بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات جامعهشناختی از پیش موجود، مانند سرمایۀ اجتماعی و جامعۀ مدنی، که سعی شده است وضعیت بغرنج براساس آنها فهم و تفسیر شود، برآمدن مفهوم امید اجتماعی، فرایند معکوسی داشته است. به مفهوم امید نه بهعنوان مفهومی دانشگاهی و نظری، بلکه در شرایط عینی خاص، بهعنوان یک هدف یا نیاز توجه شده است. همچنین، مجموعۀ کوششهای دانشگاهیان در نظریهمندکردن چتر واژگانی و مفاهیم مربوط به امید اجتماعی، مانند تخیل اجتماعی، ظرفیت آرزومندی، جامعهشناسی احساسات، بیاعتنایی اجتماعی، تصاویر آینده و غیره در کنار دغدغۀ دولتمردان و حاکمان، که گاهوبیگاه در سخنرانیها و مصاحبههایشان بر وجود مسئلۀ یأس اجتماعی اذعان و بر لزوم ایجاد امید اجتماعی تأکید میکنند، علائم واضحی از پروبلماتیکشدن امید اجتماعی در ایران است؛ البته جنادله مسئلهمندشدن امید در شرایط کنونی را بازتاب ناامیدی گستردة اقشار مختلف جامعه از نسخههای امیدبخش یا به تعبیری، «پیشگوییهای ناکام»[39] تبلیغشده از سوی نیروهای سیاسی موجود در ایران میداند که درک درستی از واقعیتهای اجتماعی موجود جامعه ندارند و مسئلۀ امیدهای بیپاسخ (جنادله، 1398: 505-503) به پروبلماتیکشدن امید اجتماعی منجر شده است. با همۀ این تفاسیر، به نظر میرسد امید اجتماعی هم ازنظر مردم و هم ازنظر نخبگان و حاکمان به یک مسئله تبدیل شده است. ما با مفهومی سروکار داریم که شاید هنوز بهدرستی تعریف نشده است و ابزار آزمونشده و معتبری برای سنجش آن در اختیار نداریم؛ اما توافقی جمعی وجود دارد که با یک چالش و مسئله مواجه هستیم که جنبههای اجتماعی دارد، متأثر از شرایط زیست تاریخی و فرهنگی ماست و بر آیندۀ جمعی ما تأثیر میگذارد.
پیشینۀ پژوهش در این بخش، پژوهشگران، درابتدا، واژۀ امید جتماعی را در مقالات موجود در پایگاه دادههای در دسترس جستوجو کردند و با توجه به اینکه پژوهشهای اندکی با این نام وجود داشت، سطح جستوجو را افزایش دادند و مقالات با نام امید و امید به آینده را نیز بررسی کردند. گفتنی است، بخش زیادی از مقالات خارجی، بیشتر جنبۀ نظری داشت و در حوزۀ مقالات داخلی نیز فقط دو مقاله به مبحث امید اجتماعی توجه کرده بودند که درادامه، شرح مختصری از مجموعه پژوهشهای بررسیشده ارائه میشود. حسناَسلیح[40] و همکاران (2020) در پژوهش خود با نام «طلب امید: اعضای محروم گروه، زمانی که به قدرت خود باور داشته باشند میتوانند تمایل به امید را در خود محقق کنند»، نقش امید را در مبارزه برای تغییر اجتماعی در جامعة فلسطین بررسی کردند. نتایج پژوهش آنها نشان داد فقط آن دسته از فلسطینیها که کارایی گروه خود را برای تحقق خواستههایشان درک میکنند، در زمان رویارویی با مشکلات و موانع میخواهند به تغییر اجتماعی امیدوار باشند. وَنزُمِرِن[41] و همکاران (2019) در پژوهش خود با نام «آیا امید در ایجاد انگیزه برای اقدام جمعی در زمینۀ تغییرات اقلیمی مؤثر است؟» چنین بیان میکنند که حل چالش تغییرات اقلیمی، نیازمند اقدام جمعی است و این اقدام جمعی نیز مستلزم انگیزش جمعی است. آنها در مدلی که ارائه میدهند بر نقش میانجیگری امید تأکید و بیان میکنند که امید میتواند کارکردی احساسمحور در این مدل در نظر گرفته شود. مورگان[42] (2016) با مقایسۀ نظریههای مختلف رورتی، لویتاس و آنگر دربارۀ امید اجتماعی، شکلی از امید را مطرح میکند که در برداشت تجربی از گذشته و حال ریشه دارد؛ اما به احتمالات آیندة در حال ظهور، هوشیار و حساس است. همچنین، مورگان بر نقش مهم آرمانشهر داستانی یا تخیلی[43] تأکید میکند. برایانت و اِلارد[44] (2015) در پژوهش خود با نام «امید بهعنوان نوعی میانجی در تفکر دربارۀ آینده جوانان محروم»، موضوع تفکر دربارۀ آینده را در بین گروهی از جوانان استرالیایی بررسی کردند. در این پژوهش از مشارکتکنندگان خواسته شد روایتهای خودشان را دربارۀ آینده ترسیم کنند. مشارکتکنندگانی که موفق به روایت یک آینده شدند، به یک زندگی عادی تمایل داشتند؛ آیندهای که دربردارندۀ شاخصهای سنتی، مانند شغل، خانواده و خانه بود. روایت آنها از آینده، مخصوص ساختارهای فرصت حداقلی دردسترس آنها بود؛ یعنی اولویت اشتغال بدون توجه به نوع کاری که انجام میدهند. مککوی و باون[45] (2015) در پژوهش خود با نام «امید در محیط اجتماعی: عوامل تأثیرگذار بر آرزوهای آینده و خودکارآمدی جوانان در محیطهای شهری» برخی مسیرهای بالقوهای را شناسایی کردند که با آنها روابط والدین و جوّ شهر ممکن است بر موفقیت آینده و روابط بین آرزوهای آینده و خودکارآمدی در محیط مدرسه برای نوجوانان اثر بگذارد. نتایج نشان داد برخی عوامل، ازجمله ایمنی محله و روابط حمایتی والدین موجب شکلگیری امید به آینده در جوانان میشود و چنین آرزوهای آیندهای، احساس خودکارآمدی نوجوانان را در مدرسه تقویت میکند. در داخل ایران، دو دسته پژوهش دربارۀ امید وجود دارد. یک دسته از مطالعات به بررسی امید از منظر فردی اختصاص دارد و دستۀ دوم، مطالعات بسیار اندکی است که به موضوع امید اجتماعی توجه کرده است. در پژوهش حاضر، هر دو دسته بررسی شده و دستۀ دوم با تفصیل بیشتری توضیح داده شده است. از دستۀ اول به پژوهشهای مرحمتی و خرمائی (1397) با نام «رابطۀ دینداری و امید: نقش واسطهای صبر»، فرخنژاد کشکی و همکاران (1397) با نام «بررسی عوامل جامعهشناختی مؤثر در امید به آیندۀ حاشیهنشینان تبریز»، فرحبخش و رسولی (1397) با عنوان «نقش میانجیگری ادراک عدالت توزیعی در تأثیر رضایت از نظام جبران خدمات بر امید به آینده، التزام شغلی و سازگاری شغلی معلمان»، جهانگیری و محمدی (1397) با نام «تبیین جامعهشناختی رابطۀ امید سیاسی و بیتفاوتی اجتماعی؛ مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شیراز»، جلیلی شیشیوان و همکاران (1396) «نقش واسطهای عزت نفس در رابطۀ بین سرمایۀ اجتماعی و امید تحصیلی دانشجویان نخبۀ ورزشی»، افشانی و جعفری (1395) با نام «رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و امید به آینده در بین دانشجویان دانشگاه یزد»، افراسیابی و همکاران (1395) با نام «عوامل اجتماعی مرتبط با امید جوانان به آینده (مطالعه دانشجویان دانشگاههای شهر یزد»، فرنام و حمیدی (1395) با نام «اثربخشی آموزش مثبتنگری در افزایش امید با تأکید بر قرآن و آموزههای اسلامی»، عباسزاده و همکاران (1395) با نام «مطالعۀ نقش دینداری در توسعۀ امید به آینده در بین شهروندان آذرشهر»، امیرخان نژاد و صباغ (1394) با نام «بررسی رابطۀ بین بیگانگی اجتماعی، فقر اقتصادی و اعتقادات دینی با امید به آیندۀ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی مرند»، موسوی (1395) با نام «نقش سودمندی ادراکشده، فرسودگی تحصیلی و امید به آینده در پیوند با انگیزش تحصیلی»، صالحیدوست و همکاران (1393) با نام «رابطۀ تابآوری در برابر استرس با شوخطبعی و امید به آینده در دانشجویان دختر»، یعقوبی و همکاران (1393) با نام «بررسی اثربخشی آموزش امید بر سبکهای اسنادی دانشجویان»، علیزاده اقدم (1391) با نام «بررسی میزان امید به آینده در بین دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن»، یعقوبی و محققی (1391) با نام «بررسی راههای افزایش امید در دانشجویان دانشگاه بوعلی»، قهرمانی و نادی (1391) با نام «رابطۀ بین مؤلفههای مذهبی- معنوی با سلامت روان و امید به آینده در کارکنان بیمارستانهای دولتی شیراز» و اکبریان و همکاران (1389) با نام «وضعیت اقتصادی- اجتماعی، رفتارهای مذهبی و امید به آینده، پیشبینیکنندۀ مصرف مواد در بیکاران»، میتوان اشاره کرد. در حوزۀ امید اجتماعی نیز دو پژوهش در ایران، این مسئله را واکاوی کردهاند. امیری اسفرجانی و همکاران (1398) در پژوهش خود با نام «کاوش در امید اجتماعی، نظریهای دادهبنیاد»، با رویکردی تفسیری،امید اجتماعی را واکاوی کردند. آنها با مصاحبه با بیستنفر از شهروندان بالای پانزده سال شهر اصفهان و با استفاده از مصاحبههای نیمهساختاریافته، مدلی از امید اجتماعی ارائه دادند. در این مدل، میل به تغییر بهعنوان مقولة محوری امید اجتماعی و فرصت، منابع و تجربیات پیشین بهعنوان شرایط مداخلهگر تعیین شد. همچنین، پیشبینیپذیری جامعه، اثربخشی فعالیتهای افراد و ریسکپذیری جامعه، هدفگذاری، آرزومندی، مسئولیتپذیری، میل به پیشرفت و تلاشگری بهعنوان شرایط علّی و حس تعلق اجتماعی، حس اعتماد و احساس شایستگی بهعنوان پیامد شناسایی شد و درنهایت، تناقض افراد در نگرش و رفتار، نگرش منفی و رفتار مثبت بهعنوان راهبرد در نظر گرفته شد. امیرپناهی و همکاران (1395) در پژوهش خود با نام «وضعیتسنجی امید اجتماعی در ایران (تحلیل ثانویۀ پیمایش وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی»، سیمای امید اجتماعی در استانهای کشور را براساس تحلیل ثانویۀ دادههای طرح ملی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی ایران واکاوی کردند. نتایج نشان داد بین ارزیابی افراد از زمان حال با ارزیابی از گذشته و آینده، رابطۀ معناداری وجود دارد و همچنین مشخص شد درمجموع، میانگین امید اجتماعی در بین ایرانیان برای ده سال آینده، منفی و رو به کاهش است. هر دو پژوهش مذکور اذعان داشتهاند که امید اجتماعی، مقولهای دورافتاده در پژوهشهای حوزۀ علوم اجتماعی در ایران است. البته باید به کتاب امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، تألیف هادی خانیکی (1398) نیز اشاره شود که مشتمل بر مقالات، سخنرانیها و گزارش کارگاههای ارائهشده در همایش «امید اجتماعی در ایران؛ زمینهها، ضرورتها و نیازها (1396)» است و در این مقاله از آن بهعنوان یکی از منابع اصلی استفاده شده است. در پایان این بخش، بیان این نکته ضروری است که بیشتر پژوهشهای مدنظر، مقولۀ امید اجتماعی را بررسی نکردهاند؛ بلکه توجهشان به مقولۀ امید به آینده بوده است و به این علت، این موضوع در پژوهش حاضر واکاوی شد که پژوهشگران را در شمارش برخی از ابعاد امید اجتماعی یاری رساند. در پژوهش امیرپناهی و همکاران (1395) از تحلیل ثانویۀ دادههای طرح ملی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی ایران برای پیمایش امید اجتماعی استفاده شده است. این پژوهش، پژوهشی توصیفی است و تأکید دارد که امید اجتماعی، مفهومی است که در زمان شکل میگیرد و سیاستگذاری امید اجتماعی را مهم ارزیابی میکند. همچنین امیری اسفرجانی و همکاران (1398) در پژوهش خود، تفسیر و درک تعدادی از شهروندان اصفهانی از امید اجتماعی را بررسی کردند. پژوهش حاضر در اساس، نگاهی متفاوت به امید اجتماعی دارد و به دنبال ارائۀ درکی نظاممند از ابعاد این مفهوم در نظرات و نوشتههای اندیشمندان معاصر ایرانی است و میکوشد خوانشی آیندهپژوهانه از این مفهوم ایجاد کند.
روششناسی پژوهش مطالعۀ حاضر از منظر هدف، پژوهشی توسعهای است که در سنّت پژوهشهای کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوای متون انجام شده است. تحلیل محتوا بر این فرض استوار است که با تحلیل پیامهای زبانی میتوان به کشف معانی، نگرشها، اولویتها، شیوههای درک و سازمانیافتگی جهان دست یافت (Wilkinson, 2003: 68). این روش، که بهعنوان یک تفسیر، بین دو قطب عینیت و ذهنیت قرار میگیرد، پژوهشگر را به سمت عناصر پنهانی موضوع هدایت میکند. در این تحلیل، تحلیلگر پس از انتخاب سند، با ابزار نشانهشناسی، منطق، دانش علمی و روانشناسی درک، متن و زمینۀ آن را مطالعه، استنباط و تأویل میکند (بابالحوائجی، 1376: 107). تحلیل محتوای کیفی را میتوان روشی پژوهشی برای تفسیر ذهنی محتوای دادههای متنی از راه فرایندهای طبقهبندی نظاممند، کدبندی و تمسازی یا طراحی الگوهای شناختهشده دانست (قائدی و گلشنی، 1395: 77). رهیافتهای موجود در زمینۀ تحلیل محتوای کیفی به سه دسته تحلیل محتوای عرفی، تحلیل محتوای جهتدار و تحلیل محتوای تلخیصی دستهبندی میشود (Graneheim and Lundman, 2004: 105-112). در پژوهش حاضر از تحلیل محتوای عرفی و استقرایی استفاده شده است؛ زیرا در حوزۀ امید اجتماعی، خواه در حوزۀ پژوهشهای خارجی و خواه در حوزۀ پژوهشهای داخلی، مطالعات بسیار اندکی وجود دارد. در این پژوهش، هر گونه متن یا نوشتاری که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع امید اجتماعی در ایران توجه کرده و بهصورت مقاله، سخنرانی، یادداشت، مصاحبه و یا خبر منتشر شده بود، جمعآوری شد. متون جمعآوریشده، دربردارندۀ مقالات، متن سخنرانیهای ارائهشده و متن خلاصۀ کارگاههای برگزارشده در همایش «امید اجتماعی در ایران؛ زمینهها، ضرورتها و نیازها» و مقالات علمی نمایهشده در پایگاه دادۀ نشریات جهاد دانشگاهی در فاصلۀ زمانی 1388 تا 1398 است که در عنوان آنها کلمۀ امید و امید اجتماعی وجود دارد. همچنین، از مقالات و نوشتارهای صاحبنظران این حوزه، که در وبسایتهای معتبر به چاپ رسیدهاند، نیز استفاده شد. تمامی متون جمعآوریشده با در نظر گرفتن نوشتارهای منتشرشده در وبسایتها، بین 120۰ تا 15۰۰ صفحه متن را تشکیل داد. این متون بهدقت، مطالعه و تمامی جملات، بندها یا بخشهایی که باعث ایجاد یک مفهوم مشترک میشد، کنار یکدیگر جمع و سپس مفهومسازی شد. در مرحلۀ بعدی، مفاهیم ایجادشده به تشکیل مقولهها منجر شد. هنگام نامگذاری مقولهها نامهایی انتخاب شد که ازنظر منطقی، بیشترین ارتباط را با دادهها داشته باشد.
یافتهها پس از تحلیل منابع منتخب درمجموع، ۲۱ محتوای کلیدی استخراج شد که بعد از تجزیهوتحلیل و ادغام و همپوشانی کدهای اولیه، درنهایت، ۵ مضمون یا موضوع اصلی شناسایی شد (جدول شمارۀ 1). برای مستندسازی موضوعات و محتوای کلیدی شناساییشده، برخی از متون مطالعهشده بهعنوان متن شاهد ارائه شد.
جدول 1- کدها، مفاهیم و مقولههای مربوط به امید اجتماعی Table 1- Codes, concepts and categories related to social hope
درادامه، بهصورت مفصل و همراه با شواهد از مجموعۀ متنهای جامعۀ آماری، مضامین استخراجشده تشریح میشود. اولین و یکی از مهمترین مضامین اصلی شناساییشده، «امید اجتماعی بهمثابه امر مشترک» نام گرفت. مشترک، ساحتی بینالاذهانی[46] و بیناعینیتی[47] از فضای خلق ایده، فضای گفتوگو و فضای اقدام مشترک است. اولین وجه امر مشترکبودن در امید اجتماعی از به اشتراکگذاری امیدهای فردی ایجاد میشود. منصوری (1398) در این باره مینویسد: «امید زمانی شکل میگیرد که با دیگری به اشتراک گذاشته شود. هر گونه فردگرایی امیدوارانه فرقی با سراب امیدوارانه ندارد. تنها در این شرایط است که امید میتواند عاملی آگاهیبخش باشد. عینیتیافتن امید میسر نمیشود؛ مگر اینکه در پیوند با عقلانیت مردم و در سایۀ مشارکت آنها قرار گیرد». و مدنی قهفرخی (1398ب) معتقد است: «امید فردی و امید اجتماعی، رابطهای متقابل دارند. امید فردی با به اشتراک گذاشتن اهداف فردی، دیگران را به مشارکت در جهت بهبود وضعیت دعوت میکند و این به شکلگیری امید جمعی منجر میشود. امید جمعی نیز همه را به زندگی بهتر نوید میدهد و انگیزۀ آنها را تقویت میکند. این رابطۀ متقابل با گذر از فردگرایی، به تقویت جمعگرایی کمک میکند ». این به اشتراکگذاری نه با یک عامل سوم، بلکه با گفتوگو و مشارکت فعالانه و دموکراتیک میان خود افراد جامعه انجام میشود؛ برای مثال، اهمیت این گفتوگو در میان متون مدنظر به اشکال ذیل بیان شده است: «امکانپذیری امید و منتهیشدن آن به آیندهای واقعی، مشروط به تبدیلشدن امید به یک دارایی عمومی است؛ یعنی امید به کنشی فراگیر تبدیل شود، برای افزایش تعداد بهرهمندان بکوشد و به گفتوگوی آزاد گشوده باشد (جنادله، ۱۳۹۸: 506)». «مهم است که افراد چقدر از رهگذر اندیشه و تفاهم و گفتوگو به رأی و تصمیم رسیدهاند. رأی برآمده از فرایندهای گفتمانی و مشارکت وسیع مردم در تصمیمگیریها میتواند امیدبخش باشد (نوبهار، 1398: 411)». البته اصل زعیم (1398) در کنار مشارکت تکتک افراد یا به عبارتی، عاملیت انسانی برای خلق امید اجتماعی بر عامل ساختاری و نهادی نیز تأکید دارد. او مینویسد: «ساختارها باید امکان مشارکت را به کنشگران اجتماعی بدهند تا ازطریق مشارکت فعال و تعامل عاملیتهای اجتماعی با ساختارها، تغییرات تدریجی و مطلوب ایجاد شود». بنابراین، نهادها علاوه بر اینکه باید با گفتوگو و فرایندهای دموکراتیک خلق و اداره شوند، باید مشوق گفتوگو و مشارکت نیز باشند. این مسئله، حداقل دربارۀ نهادهای حاکمیتی، یادآور مفهوم اصیل پاسخگویی نهادها به مردم و امکان مداخله و نظارت همیشگی مردم در این نهادهاست که درنهایت، به شفافیت و حکمرانی خوب میانجامد. نباید فراموش کنیم که این گفتوگوها و مشارکتها علاوه بر اینکه باید با دیگری بهمثابه یک شخص باشد، باید با و میان تاریخ، ادیان، گروههای فکری و هر نوع «دیگری» باشد. گفتوگوی سازنده میان نخبگان با نخبگان، نخبگان با مردم، نخبگان با حاکمان و مردم با مردم دربارۀ آینده و توانمندی جامعه در ساختن آیندۀ بهتر، شرط امید اجتماعی است. همچنین امر مشترک بودن امید اجتماعی در نوشتارها و گفتارهای اندیشمندان ایرانی در سه محتوای کلیدی دیگر نیز منعکس شده است. بیش از همه، فاضلی (1398)، با تأسی از آپادورای[48] از مفاهیم ظرفیت آرزومندی و شرایط شناسایی استفاده میکند. «آپادورای از مفهوم ظرفیت آرزومندی استفاده میکند که اشاره به این دارد که چگونه یک گروه (و افراد درون آن) میتوانند با تجسم آیندۀ گروهی خوب، هزینههای توسعۀ فرهنگی آرزومندی را کاهش دهند و ازطریق اعمال نفوذ بر گروهها، دولت و دیگر کارگزاران محیط فیزیکی و اجتماعی از هزینههای تحقق این آینده بکاهند. ظرفیت آرزومندی در اساس، نوعی ظرفیت حرکت است. قدرت ابراز وجود، یعنی همان شرایط شناسایی و ظرفیت آرزو، رابطهای متقابل دارند؛ به این معنا که هر یک به رشد و پرورش دیگری شتاب میبخشد». و منصوری (1398) به نقل از فاضلی مینویسد: «آپادورای معتقد است که امید و آرزو صرفاً خیالپردازی نیست؛ بلکه یک ظرفیت فرهنگی است؛ یعنی گروههای فرودست جامعه در وضعیتی قرار بگیرند که بتوانند با هم صحبت کنند و ظرفیت شناسایی[49] داشته باشند. به تعبیر آپادورایی، امید زمانی شکل میگیرد که شرایط شناسایی امکانپذیر شود؛ یعنی وضعیتی که ما بتوانیم به گروههای مختلف فرصت دهیم و آنها فرصت بیابند دربارۀ خواستهها و هویت و تاریخ و موقعیت اجتماعیشان امکان دیدهشدن پیدا کنند. این تعبیر را اقتصاددانی، چون هرناندو دوستو[50] در کتاب راز سرمایه میآورد. او میگوید فقرا بیپول و بدون سرمایه نیستند؛ بلکه ظرفیت شناسایی ندارند. او با کاربست این مفهوم در کشورهای امریکای جنوبی، تحولی مهم ایجاد کرد؛ بنابراین، مفهوم ظرفیت آرزومندی از دید آپادورای، یک موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که به گروههای فرودست، فرصت شناسایی دهد. مهمترین جایی که ناامیدی در یک جامعه پدید میآید، جلوگیری از رسمیتیافتن سرمایههای فرهنگی و اجتماعی گروهها و ممانعت از این است که ایشان بتوانند ابراز وجود کنند. این وضعیت یأس اجتماعی پدید میآورد». فاضلی (1398) معتقد است: «گروهی که جامعه، آن را به رسمیت بشناسد، تخیلات و تعاملات و خطرپذیری آن شکوفا میشود؛ اما گروههای زیادی در ایران هستند که مردم یا مسئولان، آنها را به رسمیت نمیشناسند؛ مثل زنان، سمنها و فعالان محیط زیست». حال، پرسش اصلی این است که چگونه میتوان ظرفیت آرزومندی و شرایط شناسایی را برای اقشار مختلف مردم- بهخصوص همانگونه که آپادورای تأکید دارد، برای اقشار محروم و یا آنگونه که فاضلی معتقد است برای گروههای اجتماعی، مانند زنان، سمنها و یا اقلیتهای قومی و دینی- ایجاد کرد. پاسخ به این پرسش را شاید در سیاستهای امید بتوان دنبال کرد. اما فاضلی (1398) برای شنیدن صدای این گروههای خاموش تأکید میکند که: «هستۀ امید از مفهوم ”آرزو“ تشکیل میشود و جامعه باید بتواند آرزو کند؛ اما هر آرزویی، مطلوب و معقول نیست. آرزویی خوب است که عقل جمعی، آن را ممکن و مطلوب بداند. مشکل جامعۀ ایران این است که برخی، آرزوهایی دارند که بخش بزرگی از جامعۀ ایران نه آن را ممکن میداند و نه مطلوب». آرزوهایی که عقل جمعی دربارۀ ممکن و مطلوببودن آنها اجماع نظر پیدا کند، همان برشی است که در تصویر شمارۀ 1 (مخروط آیندهها) از محل تلاقی آیندههای ممکن و مطلوب ایجاد میشود و میتوان آن را تخیل اجتماعی نامید. مدنی قهفرخی (1398ب) دربارۀ تخیل اجتماعی مینویسد: «ریچارد رورتی بهعنوان یک فیلسوف پراگماتیست، امید را به جای معرفت مینشاند. جانشینی امید به جای معرفت، یعنی اینکه باید از نگرانی دربارۀ اینکه آیا چیزی که فرد بدان اعتقاد دارد، مستدل است یا نه، دست برداشت و دلنگران این شد که آیا فرد به قدر کافی، قوۀ تخیل دارد که به بدیلهای جالب توجه در قبال اعتقادات کنونی بیندیشد یا نه». بنابراین، یکی دیگر از مسائل مهم دربارۀ خلق امید اجتماعی در جامعه، تقویت خیالپردازی اجتماعی است. دومین مضمون اصلی در این پژوهش، افسون و افسانهزدایی از امید اجتماعی نام گرفت. این مضمون، دربردارندۀ اندیشههایی از اندیشمندان معاصر ایرانی است که ضمن اذعان به مسئلهمندشدن امید اجتماعی، کوشیدهاند فهم دقیقی از این مفهوم ارائه دهند و درحقیقت، آنچه امید اجتماعی است، از آنچه امید اجتماعی نیست، تشخیص دهند. اولین مسئلۀ مهم در این مورد، به کار بردن مفهوم «بهتر» به جای «بهترین» است. ذکایی و ویسی (1398) در این مورد مینویسند: «جان دیویی[51]، یکی از معروفترین فیلسوفان آمریکایی قرن بیستم و از پیشتازان عملگرایی (پراگماتیسم)، معتقد است که پراگماتیسم، یک قالب فکری امیدوار، اصلاحطلب و تجربی است. ویژگی پراگماتیسم این است که مفهوم «آیندۀ بهتر» را به جای مفاهیمی، مانند واقعیت و منطق و سرشت بشر مینشاند. در اینجا، امیدورزی عملی و سیاسی، جایگزین فلسفهورزی دربارۀ امید میشود. در وهلۀ اول، امید بهعنوان نیرویی برخاسته از عاملیت، جنبشهای اجتماعی مختلفی را برمیانگیزاند؛ سپس امید نهتنها انگیزه برای عاملیت فردی فراهم میکند، بلکه عاملیت را برای اثرگذاری در ساختار اجتماعی به کار میگیرد. در این حالت، امید از گروه به بیرون گسترش مییابد، قدرت گروه بیشتر میشود و امید به تحقق اهداف و آرمانها افزایش مییابد. ازنظر دیویی، امید، یعنی توانایی اعتقاد به اینکه آینده – گرچه نامعلوم است – متفاوت و آزادتر از گذشته است و شرایط رشد و پیشرفت را به وجود خواهد آورد؛ بنابراین، از دیدگاه عملگرایی، امید با فرایندهای سیاسی دمکراتیک - که هدفشان تحقق امید است – ارتباط دارد. در آینده، شاید خبری از اتوپیاها نباشد؛ اما قطعاً بهتر از امروز خواهد بود». اولین کوشش در اینجا، اتوپیازدایی از امید اجتماعی است. وعدههای پوچ پیچیدهشده در جملات پرطمطراق که با واژگان انتزاعی و همواره خوب آراسته شدهاند، نه امید هستند و نه اجتماعی. این آرمانشهرهای ایدئولوژیک مدعی تغییر همه چیز به نفع خود هستند؛ اما هیچگاه خود به تغییر تن نمیدهند. مدنی قهفرخی (1398الف) با مقایسه میان جنبشهای قدیم و جدید مینویسد: «برخلاف جنبشهای اجتماعی قدیم، فعالان جنبشهای اجتماعی جدید به آیندهای دور و تاریخی دل نمیبندند؛ بلکه به وضعیتی بهتر از وضعیت موجود در آیندهای نه چندان دور و در حوزهای محدود امید دارند؛ بنابراین، اگرچه وضعیت مطلوب نهایی در جنبشهای اجتماعی جدید شامل جامعهای عاری از خشونت یا محیط زیستی سالم یا دولتی پاسخگو و دموکراتیک است، فعالان این جنبشها به حل تدریجی این مشکلات با فرایندی آرام و پیوسته امید دارند و به قول رورتی، بین شناخت و امید تفاوت قائل شدهاند. این جنبشها امید به وضعیت بهتر را پرورش میدهند و چهارچوب کاملاً عینی و تا حدی غیرقابل تفسیر از «وضعیت بهتر» ارائه میدهند. مجاهدی (1398) این افسونزدایی را بهگونهای دیگر بیان میکند. او مینویسد: «امید محال[52]، امیدی است برخلاف دلیل، یعنی امیدی است خردستیز، ضدواقعگرا، وهمآلود، خیالزده و محالاندیش؛ اما امید بیمحل[53] یا امید در برابر عمل، امید برخلاف دلیل نیست؛ بلکه امید در غیاب دلیل است. امید بیمحل، نافی و رافع عاملیت فعال و مؤثر میشود؛ مانند امید تقدیرباور، جبرگرا و بختانگار، همان امیدی که حصول مطلوب را به علل و عواملی کاملاً خارج از اراده و عمل ما حواله و تفویض میکند و سر از بیعملی یا تعلیق کنش درمیآورد». و در مقابل این دو نوع از امید، از سیاست امید[54] یا امید بهمثابه بهبودباوری فعال[55] نام میبرد و معتقد است: «سرچشمۀ سیاست امید از ساختیابی شهروندانی میجوشد که دست کم، دو ویژگی دارند: اولا،ً از هاویۀ امیدهای محال و بیمحل رهیدهاند و ثانیا،ً به شیوهای گفتوگویی زندگی میکنند؛ یعنی در مشارکتی حل مسئلهای و نقادانه و خلاقانه و فعالانه برای کشف و حذف خطا، مسئولانه و مشفقانه و توانمندانه در تکاپوی ساختن راه حل مسائلاند». او برای توضیح بیشتر بهبودباوری فعال از مفاهیم ظرفیت و توانش استفاده میکند و مینویسد: «یکی از راههای توضیح تفاوت میان امید بهمثابه بهبودباوری فعال از یکسو با امید محال و امید بیمحل از سوی دیگر، تمایزنهادن میان مفهوم ظرفیت[56] و توانش[57] (یا قابلیت) است. ظرفیت، یعنی امکانات موجود ما و محیطی که در آن با مسئله دستوپنجه نرم میکنیم؛ ولی توانش، یعنی قابلیتهایی برای حل مسئله که از کنشها و واکنشهای فعالانه و خلاقانۀ ما شکل میگیرد؛ به تعبیر دیگر، «ظرفیت» به ویژگیهای ایستا در مقطعی خاص و محدود از زمان اشاره دارد؛ در حالی که «توانش» مشتقی است از سازوکاری پویا و تعاملی در برش طولی مسیر کوشش ما برای حل مسئله». بنابراین روشن است که امید میتواند به بیراهه برود. میتواند واهی و محال باشد و آنقدر دور بنشیند که راهی برای رسیدن به آن نیابیم یا میتواند تقدیرگرا و بیرون از ساحت فعلیت و کوشش جامعه برای تغییر و برونسپاریشده به پیشگویی جبرگرایانه در آینده باشد. سومین مضمون اصلی، ادامۀ همین مسئلۀ مهم است که آیا آینده از پیشتعیینشده و جبرگرایانه است یا باز و گشوده روی امکانهای مختلف. این مضمون، آیندهها نام گرفت. تأکید ویژه در اینجا بر «ها»ی جمع است که نشان میدهد آینده نه محتوم و از پیش تعیینشده، بلکه باز، بیانتها و سرشار از نبود قطعیت است. تعیننایافتگی آینده، بحث بسیار مهمی در مبانی نظری آیندهپژوهی است و با قبول همین تعیننایافتگی است که یکی از مهمترین پیشفرضهای آیندهپژوهی، اعتقاد به آیندههاست. از منظر لغوی نیز آیندهپژوهی، ترجمهای از لغت فیوچرز استادیز[58] است که نشاندهندۀ همین شیوۀ نگرش به آینده است؛ آیندههایی که باید با روشهای مختلف مطالعه میشود. سلامت (1398) معتقد است: «ما آینده را در کسوت بیم و امید تجربه میکنیم و خود این هم آشکارا در گرو تعیننایافتگی آینده است. آینده در هر شرایطی با شایدهایی سروکار دارد که از دل امکانها و بالقوگیهای همین اکنون مایه میگیرند و درست به همین دلیل، تعیننایافتگی یا به تعبیر بهتر، نه هنوز تعینیافتگی[59] است که مولد بیمها و امیدهاست». مسئلۀ مهم دیگر، نفی ایجابی گذشته و حال است که در آن از واکنشهای انتقادی گذشتهگرا و حالگرا به کنشهای تحولخواه میرسیم. در این نفی، نفعی برای ساختن آیندهای بهتر وجود دارد؛ آیندهای بهتر از گذشته و حال که ثمرۀ همان نقد تحولخواه است. فاضلی (1396) در این مورد مینویسد: ایدۀ آینده و امید اجتماعی از لحظۀ فرهنگی و تاریخی به وجود آمد که ما این امکان را پیدا کردیم که بتوانیم گذشته را نه بهعنوان زندانی که در اسارت آن هستیم، بلکه بهعنوان امکان تاریخی که میتوانیم به دلخواه خود، عناصری از آن را انتخاب کرده و برای رسیدن به نوعی بهورزی، رفاه و خوشبختی و یا سعادت انتخاب کنیم. در اینجا مسئلۀ مهم دیگری باقی است و آن، بالقوگیهای آیندههای ممکن است. تعیننایافتگی آینده، سویهای از بحث است که نشان میدهد و ما را امیدوار میکند که در یک جبر تاریخی گرفتار نیامدهایم؛ اما سوی دیگر این ماجرا، بالقوگیهای آیندههای ممکن است که ساحت رؤیاپردازی و خیال است. شریعتی معتقد است واقعگرایی حکم میکند که برای تغییر واقعیت، خیالپرداز و آرمانخواه باشیم (شریعتی، ۱۳۹۸: ۱۴۷). تخیل اجتماعی، بنمایۀ امید اجتماعی است و جامعهای که بتواند کلیت خودش را در آیندۀ ممکن بهتری خیال کند، اولین قدم را برای امید اجتماعی برداشته است. آیندهپژوهی در این زمینه، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. رؤیاپردازان[60]، نقش بیبدیلی در پیشبرد جامعه به سوی آیندههای بهتر دارند؛ بهخصوص در مواقع بحرانی، رؤیاپردازان میتوانند با تحریک تخیل اجتماعی، جامعه را تشویق کنند تا به هنوز نشدهها و هنوز نیامدهها، یعنی همان امکانهای بالقوۀ آینده فکر کنند. تخیل اجتماعی و خیال، که بنمایۀ اصلی ساختن آیندههای ممکن است، قسمتی از کار آیندهپژوهان است که با استفاده از روشهایی همچون کارگاههای آینده[61] انجام میشود. شاید بهترین و کلاسیکترین مثال برای این فعالیت را مبدع کارگاههای آینده، یعنی رابرت جانک[62] در پروژۀ همگان[63] مطرح کرده است؛ جایی که جانک، مردم عادی را تشویق میکرد تا آفرینشگر تصویرهای ذهنی متفاوت خود از آینده باشند. چهارمین مضمون اصلی شناساییشده، عاملیت نام گرفت. هگل، امید را یک ضرورت میداند؛ اما ضرورتی که از بیرون به ما اعمال نمیشود و جدای از ما نیست؛ بلکه بخشی از این ضرورت، خود ماییم (اردبیلی، ۱۳۹۸: 566). امید همراه با عاملیت است؛ یعنی باور به اینکه اگر نیروی موجود – خواه فردی و خواه جمعی – به کار بیفتد، به نتیجه خواهد رسید؛ حتی اگر با سختی همراه باشد. نوعی کاربست ارادۀ معطوف به تغییر ساختارهای مانع در امید نهفته است (فاضلی، 1398: 558). ذکایی و ویسی (1398) مینویسند: «مگییر[64] امید را نوعی فعالیت شناختی میداند که شامل تعیین اهداف عینی، یافتن مسیری برای این اهداف و برانگیختن ارادۀ فردی یا عاملیت برای حرکت برای تحقق اهداف است. امیدواری، یعنی تجربۀ خودمان بهعنوان عاملان بالقوه یا بالفعل. پتی میگوید، تعریف امید بهصورت جوهری، بیانگر توازنی ظریف میان قدرت ساختار و عاملیت است. ارتباط امید با عاملیت در امید اجتماعی آشکار میشود. افراد جامعه باید تصمیم بگیرند که آیا اهداف جمعی همان چیزی است که آنها میخواهند؟ آیا تحقق این اهداف ممکن است؟ آیا آنها سهم ارزندهای در این فرایند جمعی دارند؟ فرایند امید در سطح امید اجتماعی میتواند همکاری بین فردی مردم را به کنش متقابل با دولت پیوند دهد». مارگارتمید[65] معتقد است تمامی جنبشهای اجتماعی در جهان را گروهی کوچک شکل داده و هدایت کردهاند. همسو با همین نظر، اریکا چنووث[66] از قانون سهونیم درصد نام میبرد. چنووث، که استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد است، از زمان تحصیل در دورۀ دکتری و پس از آن، روی یک چالش متمرکز شده است؛ یافتن پاسخی برای این پرسش که جنبشهای مردمی چگونه به اهداف خود دست مییابند. چنووث به همراه ماریا استفان، بیشتر از ۳۲۰ جنبش اجتماعی را، که بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶ میلادی رخ داده و تعداد مشارکتکنندگان در آنها حداقل هزار نفر بوده است، بررسی کردهاند تا دریابند جنبشهای مردمی در نقاط گوناگون دنیا از فیلیپین تا آمریکای جنوبی، چگونه توانسته است به اهداف خود دست یابد. نتایج مطالعات آنها جالب توجه است. چنووث با دلایل فراوان نشان میدهد که اگر 5/3 درصد جمعیت بهصورت فعالانه به دنبال تغییر باشند، آن تغییر، پرهیزناپذیر خواهد بود (طاهری دمنه، 1398). امید اجتماعی، عطشی سیریناپذیر برای تغییر امروز دارد. این مسئله از تعهد امید به تغییر، برآمده است که گفته شد همین وجه، آن را از خوشبینی صرف جدا میکند. امیدورزی اجتماعی با استفاده از فضای بینالاذهانی جامعه، یک آیندۀ بهتر مورد توافق را به پروژههایی برای تغییر شرایط امروز تبدیل میکند و این فرایند، همواره در حال انجام، همواره پویا و همواره رو به جلوست. حالتی که آن را امید اجتماعی مینامیم، کموبیش این ویژگیها را دارد؛ حالتی است مرکب از نوعی نگاه؛ نوعی حالت عاطفی و نوعی آمادگی برای اقدام (علویتبار، 1398: 388). پژوهش امیری اسفرجانی و همکاران (1398) نشان داد افراد بهرهمند از امید اجتماعی بهعلت حس اعتماد و تعلق اجتماعی زیاد به جامعه، تمایل زیادی برای پیشرفت ازطریق تغییر خود و همفکرانشان دارند؛ بهگونهای که در این پژوهش با استفاده از نظریۀ زمینهای، میل به تغییر بهعنوان مقولۀ محوری تعیین شده است. هابرماس، بهعنوان نظریهپرداز مفهوم حوزۀ عمومی، همواره از مردم میخواهد به وضعیت جامعه، خواه در سطح کشور و خواه در سطح جهان حساس باشند و فعالانه دخالت کنند. این کنشگری فعال از منظر هابرماس در بستر گفتوگو با اهل گفتوگو شکل میگیرد و دموکراسی مشارکتی مدنظر هابرماس، احتمالاً بیشتر از هر چیزی به حس تعلق اجتماعی و آنچه فراستخواه (۱۳۹۸)، حس اثربخشی جمعی و حس فاعلیت ایرانی میداند، منجر میشود (فراستخواه، 1398ب). جلاییپور (1398) معتقد است: «در کنشگری مثبت، منتقد و مصلح میکوشند همیشه بین شناسایی و نشاندادن معضلات و نیز تقویت امید و انگیزه و توان شهروندان برای اصلاح این معضلات، توازن برقرار کنند. در این نوع کنشگری، روشنفکران و فعالان جامعه ضمن مطالبه و نقد وضعیت موجود و شناسایی آسیبهای اصلاحپذیر و کنشگری فردی، همواره دغدغۀ حفظ و افزایش امید اجتماعی را دارند». فیلسوف آمریکایی، آلفونسو لینگس[67]، میگوید: امید، یعنی حرکت برخلاف شواهد و قرائن. امید همیشه علیه واقعیت است (مهرآیین، 1394)؛ همان مفهومی که تداعیکنندۀ رنج آگاهانه است و در امید اجتماعی پوشیده است. امید هم آگاهی است و هم رنج. انسان آگاه از لزوم تغییر، رنج این تغییر را نیز به جان میخرد تا آیندهای بهتر بسازد. آخرین مضمون، «دوگانۀ خیر و شر حاکمیت» نام گرفت. در میان اندیشمندان ایرانی معاصر، تأکید بر وجه اجتماعی امید در مقولۀ امید اجتماعی، گاه به نفی اثر حاکمیت در ساختن امید اجتماعی و گاه حتی بهضرورت، ناامیدی از قدرتمندان و سیاستمداران انجامیده است؛ بهگونهای که ملکیان (1398) با تأکید بر عقلانیت امیدورزی میگوید: «امید احمقانه به فعالان و کنشگران سیاسی و قدرتمندان جامعه مطلقاً نداشته باشید. من به کسانی که امیدشان به نهادهای سیاسی است میگویم اگر صدبار دیگر هم این کار را بکنید، باز هم سرتان به سنگ خواهد خورد. از نهایت سیاست، هیچ خیری برنمیخیزد. امید باید از یکیک خود ما باشد». همچنین یکی دیگر از مسائلی که دربارۀ امید اجتماعی بهصورت ویژه بر آن تأکید شده است، تفاوت امید اجتماعی با مقولههای امید عمومی و امید جمعی است. امید عمومی، یعنی امیدی که صاحبمنصبان دولتی میسازند و برای تغییر عقیدۀ عمومی استفاده میکنند (ذکایی و ویسی، ۱۳۹۸: 181). مدنی قهفرخی (1398) در این زمینه معتقد است: «امید عمومی، بیشتر حاصل زرقوبرق بیمحتوایی است که ازطریق بازار حرفهای و چرخش نخبگان دولتها به جامعه منتقل میشود؛ اما امید جمعی، حاصل شناخت و آگاهی و تعهد به اهداف و فرایندهای عملی است. امید جمعی، امکان حل کشمکشهای رقیب را فراهم میکند. منظور از امیدهای رقیب، امیدهای بین افراد یا بین یک فرد و یک جمع یا جمعی با جمع دیگر است (مدنی قهفرخی، 1398الف: 363-362). اگر فرایند امید جمعی به مرحلۀ فراگیری اجتماعی برسد، امید جمعی به امید اجتماعی تبدیل میشود (مدنی قهفرخی، 1398ب: 37)». فراستخواه (1398الف) کمی ملایمتر از غلبۀ امر سیاسی بر امر اجتماعی در تاریخ ایران تا به امروز، میگوید و معتقد است: «امر اجتماعی در ایران، مغلوب امر سیاسی شده است. ما باید از غلبۀ امر سیاسی خلاص شویم. در ایران امید هست؛ ولی امید توأم با بیم وجود دارد. درواقع، ما در ایران، «فقدان امید» نداریم؛ بلکه «بحران امید» داریم؛ به این معنا که تجربههای امید توسعه پیدا نمیکنند. تجربههای امید در ایران، افتانوخیزان است؛ به این معنی که مردم امیدهایی دارند؛ ولی فضاهای محلی، فضای مدنی و … برای آنها فراهم نیست که امید را تجربه کنند؛ در حالی که اگر امید را تجربه کنیم، توسعه پیدا میکند و همهگیر میشود؛ ولی وقتی اینگونه نیست، امید ما با بیم همراه میشود». بنابراین، یکی از ویژگیهای امید اجتماعی، غیرحاکمیتیبودن آن است. هرچند این دیدگاه، مخالفانی نیز دارد یا حداقل اگر بهتر بخواهیم بگوییم، نقش حاکمیت در امید اجتماعی ازنظر برخی قابل پژوهش است و اندازۀ دخالت دولت در امور اجتماعی باید بررسی شود، نه آنکه یکسره مخالف دخالت حاکمان در امید اجتماعی باشیم؛ برای مثال، همانگونه که پیشتر گفته شد، فاضلی با تأسی از میشل کروزیه از مفهوم دولت فروتن استفاده میکند و معتقد است که دولت فروتن میتواند با انجامدادن درست و بهموقع کارهای کوچک و شدنی، خالق امید اجتماعی باشد (فاضلی، 1398: 561). همچنین، جلاییپور (1398) برخلاف ملکیان، که یکسره معتقد است از هر نوع جریان سیاسی با هر عنوانی نباید انتظار امیدآفرینی داشت، با تأکید بر اثر انکارناپذیر نهادهای سیاسی بر بهبود وضعیت عدالت، آزادی و دموکراسی، معتقد است با تقویت نهادهای سیاسی و مشارکت سیاسی شهروندان، امید اجتماعی افزایش خواهد یافت (جلاییپور، ۱۳۹۸: 440)؛ بدینسبب شاید این مسئله که حاکمان تا چه اندازه میتوانند امید اجتماعی را تولید کنند، قابل پژوهش است. امیدورزیدن به سیاست به جای امید به سیاستمداران و نهادهای سیاسی و توانمندی و هماهنگی ساختارهای سیاسی در پاسخ به مطالبات اجتماعی امیدآفرین هستند.
بحث و نتیجه آیندۀ یک جامعه، یعنی چیزی که یک جامعه میتواند بهصورت بالقوه بشود، درست مانند چیزی که بوده است و چیزی که هست، قسمتی از ذات یک جامعه است؛ بنابراین، وقتی میخواهیم جامعهای را تحلیل کنیم، بسیار مهم است که دربارۀ گذشته، حال و آیندۀ یک جامعه بدانیم و این ذات یکپارچه را در گسترهای از زمان در نظر بگیریم. آتشینبار معتقد است کیفیتی هویت، همواره جاری در طیف «گذشته تا امروز» است و اگر در لحظهای خاص، آن را برای تعریف و شناخت متوقف کنیم، دچار خطا میشویم (اصل زعیم، 1398: 5۳8)؛ اما طاهری دمنه و همکاران (1394) هویت را به آینده تسری میدهند و از هویت مقصد نام میبرند؛ هویتی که حامل همۀ آن مقولاتی است که در جدول شمارۀ یک و با تحلیل محتوای نظرگاههای اندیشمندان ایرانی، معاصر پیرامون امید اجتماعی به دست آمد. اولین نتیجه این است که هویت مقصد برخلاف دو هویت دیگر، یعنی هویت موروثی که از گذشته به ما میرسد و هویت نقشها که زندگی روزمرۀ ما را نشان میدهد، هویتی است که پتانسیل این را دارد که با مشارکت فعال همۀ اقشار به دست آید. آیندهپژوهی میکوشد حرف هیچ گروهی دربارۀ آینده، ناشنیده باقی نماند و همواره میخواهد در کنار فرمبخشی بهنظر اکثریت، که مشخصکنندۀ مسیرهای پیش رو است، نظر و خواست اقلیت نیز به رسمیت شناخته شود. در ساختن هویت مقصد، رؤیاپردازان، نقش تعیینکنندهای دارند. رؤیاپردازان یک جامعه، جسارت و انگیزۀ لازم را برای عبور از مرز تعینات روزمره و ورود به دنیای باورپذیرها و ممکنات دارند و همواره میتوانند مسیرهای بالقوۀ بعدی را به جامعه پیشنهاد کنند. از منظر سیستمهای پیچیده، این امر به افزایش توان تطبیقپذیری و تابآوری یک اجتماع منجر میشود؛ اما خود این رؤیاپردازان، حاصل آموزشها و پرورشهای درست در نظامهایآموزشی و در دوران پیشامدرسه هستند که بحث دربارۀ آن میتواند در پژوهشهای بعدی دنبال شود. همچنین باید دانست که امید اجتماعی، یک سازه است، نه یک ساختار؛ یعنی سیاست امید اجتماعی باید امید را بهمثابه سازهای اجتماعی تولید و تکثیر کند. تولید امید در زبان و دنیاهای گفتمانی انجام میشود؛ از اینرو، ایدۀ امید اجتماعی را باید وارد دنیای زبانی گفتمان اجتماعی، سیاست و نظامهای دانش، بهویژه گفتمان علوم اجتماعی کرد. در جامعۀ ایرانی، بیش از آنکه ایدۀ امید اجتماعی به نظام اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وارد شده باشد، ایدۀ ناامیدی، گفتمان غالب بوده است؛ بنابراین، سیاست امید اجتماعی باید بر تکثیر گفتمان امید در حوزههای دانشگاه، سیاست، اقتصاد و نظام اجتماعی تمرکز کند (مالمیر و همکاران، 1398: 256). در این میان، آیندهپژوهی بهمثابه دانشی فرارشتهای با جایگاهی نو در فضای دانشگاهی، بهضرورت، دانشی امیدوار است؛ زیرا میکوشد از کیان ساحت مورد مطالعهاش، یعنی «آینده» دفاع کند و هیچ دفاعی از آینده، بهتر از امیدواربودن به آن نیست. آیندهپژوهی هم بر شناخت فضای تعینات[68] و هم بر امکان[69] کشف یا ساخت فضای ممکنات استوار است و از این منظر، واقعیتهای گذشته، حال و آینده را به یکدیگر گره میزند. امید اجتماعی، مفهومی بسیار عالی برای مشارکت میان تمامی علوم اجتماعی، ازجمله آیندهپژوهی و جامعهشناسی است تا گفتمان میان این دسته از علوم به رسمیتبخشیدن به مطالعات نظاممند آیندهها منجر شود؛ گونهای از علوم اجتماعی آیندهپژوهانه. آیندهپژوهی دربارۀ آفرینشگری است. پیشبینی، سروکار داشتن با احتمالات و مطالعۀ کلانروندها و روندها نیز بخشی از فعالیتهای آیندهپژوهان است که بیشتر در قالب پروژههای آیندهنگاری انجام میشود؛ اما برای آیندهپژوهانی که دغدغههای اجتماعی دارند و درگیری ذهنی آنها با مسائل اجتماعی است، تخیل امور ممکن، یعنی اموری فراتر از ضروریات و امتناعهای امروز، فراتررفتن از فهم کرونولوژیک[70] از زمان و ایجاد فهم اولیه از فضایی که بلوخ آن را «آگاهی هنوز نیامده» یا «نه هنوز آگاهی[71]» مینامد، اساس فعالیتهای بیمانند آیندهپژوهان است. بدینسبب است که خلق امید اجتماعی با امکان به اشتراکگذاری امیدهای فردی و ساختن تصاویر مثبت از آیندۀ جمعی، شاید مهمترین وظیفۀ اجتماعی آیندهپژوهان باشد. آیندهپژوهان راستین میکوشند ابرهای تخیل اجتماعی را با ساختن تصاویر مثبت جمعی از آینده بارور کنند. اما امید اجتماعی را افراد نباید در ذهنشان شکل دهند یا دنبالش باشند (قانعیراد، ۱۳۹۸: 140)؛ بلکه ظرفیت نهادهای اجتماعی برای خلق امید اجتماعی نیز باید به کار گرفته شود. جامعۀ امیدوار، دربردارندۀ نهادهای گوناگونی است که میتوانند در فضایی آزاد بروز یابند و با خلق فضای گفتوگو و مشارکت، منبع امید اجتماعی باشند. مشارکت به شرایط شناسایی منجر میشود؛ اما این مشارکت باید قوام داشته باشد و مستمر باشد. مشارکتهای گاهوبیگاه در رویدادهای سیاسی، مانند انتخابات با تزریق امید عمومی از طرف دولتی متوهم و غیرفروتن نه به تولید امید اجتماعی میانجامد و نه تولید اجتماعی امید میکند؛ بدینعلت به نهادهای اجتماعی نیاز است که بتوانند حضور و مشارکت مستمر مردم را تضمین کنند. این نقش بیبدیل برای سمنها در نظر گرفته میشود؛ بنابراین، به نظر میرسد میتوان و باید سیاستهای امید اجتماعی در ایران، به گشودن فضای سیاسی و فضای گفتوگوی ملی برای ساختن آیندۀ مطلوبی معطوف باشد که نوید شرایط بهتری را از امروز میدهد و با مشارکت گستردۀ همۀ افراد جامعه به دست آمده است. امید، متعین است و نه خیالپردازی صرف؛ اما همچنان جامعه باید بتواند با تخیل اجتماعی، وضعیت بهتری را در آینده تصور کند و یکی از مهمترین کارکردهای آیندهپژوهی، توانمندسازی جامعه در تخیل آیندههای بهتر و ایجاد تعهد در جامعه برای مشارکت و ساختن آینده است. از دیدگاه رورتی، برای ارزیابی امید اجتماعی باید بررسی کرد که آن ملت چه تصویری از آیندۀ خود دارند. این تصورات از درون تاریخ یک ملت و گفتوگوهای روزمرۀ مردم درک میشود. زمانی میتوان از امید صحبت کرد که این داستان، به معنی عملگرایانه، خوشبینانه باشد (عظیمی و همکاران، 1398: 195). جای امیدواری است که امید اجتماعی بهعنوان مسئلهای برآمده از واقعیت جامعه مدنظر همگان قرار گرفته است و به عبارتی، پروبلماتیک شده است. اکنون، باید امیدوار باشیم اندیشمندان برای خلق امید اجتماعی متعهد شوند و صدای رسا و راهکارهای آنها به گوش مردم و حاکمان برسد. [1] Tiger [2] Image of the future [3] Destination identity [4]Piotr Sztompka [5] ویکتوریا ترک (VictoriaTurk)در تاریخ ۴ آگوست ۲۰۱۹ مقالهای با عنوان«How inspirational quotes became a. whole social media industry» در وبسایت وایرد نوشته است که وبسایت ترجمان، ترجمهای از آن را در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۸ با نام «صنعت سخن بزرگان» منتشر کرده است. این نوشته اشاره میکند که جملات انگیزشی، که بسیاری حتی موثق هم نیستند، چگونه به مدد شبکههای اجتماعی به صنعت پولسازی تبدیل شده است. [6] Philebus [7] Aquinas [8] Hobbes [9] Snyder [10] wishful thinking [11] Aronson [12] Longings [13] potency [14] possibility [15] Rorty [16] Robb [17]utopian imagination [18] Emile Durkheim and George Herbert Mead [19] Social Will [20] Green [21] Ruth Levitas [22] Unger [23] Ruth Levitas [24] Spirit of utopia [25] Anticipated futures [26] Laclau [27] Mouffe [28] Undecidability [29] Democracy to come [30] Backcasting [31] Imagined futures [32] Phenomenological component [33] Human condition [34] Futures cone [35] Plausible futures [36] Possible futures [37] Probable futures [38] Problematization [39] Failed prophecies [40]Hassan-Aslih [41] Van Zomeren [42] Morgan [43] Fictional utopias [44] Bryant and Ellard [45] McCoy and Bowen [46] intersubjective [47] interobjective [48] Appadurai [49] Terms of Recognition [50] Hernando de Soto [51] John Dewey [52] Impossible hope [53] Discolated hope [54] Politics of hope [55]Hope as proactive meliorism [56]Capacity [57] Competence [58] Futures Studies [59] Not yet determination [60] Dreamers [61] Future workshop [63] Everyman project [64]McGeer [65] Margaret Mead [66] Erica Chenoweth [67] Alphonso Lingis [68] Actual [69] Possible [70] Choronologic [71]not-yet-conscious | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدرش، ر. و منتظری، ح. (1396). «تأملی تاریخی – جامعهشناختی در خواندن بهمثابه امری پروبلماتیک»، پژوهشهای خواندن، د 1، ش 1، ص 1-10. اردبیلی، م.م. (1398). «فلسفه و امید» در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 565-567. اصل زعیم، م. (1398). «امید اجتماعی و دگرگونی فهم تغییرات زد ایرانیان»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 550-527. افراسیابی، ح.؛ خوبیاری، ف.؛ قدرتی، ش. و دشتیزاد، س. (1395). «عوامل اجتماعی مرتبط با امید جوانان به آینده (مطالعۀ دانشجویان دانشگاههای شهر یزد)»، مطالعات راهبردی ورزش و جوانان، د 15، ش31 ، ص 1-20. افشانی، س.ع. و جعفری، ز. (1395). «رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و امید به آینده در بین دانشجویان دانشگاه یزد»، علوم اجتماعی، س 25، ش 73، ص 92-115. اکبریان، م.؛ رفیعی، ح.؛ سجادی، ح. و کریملو، م. (1389). «وضعیت اقتصادی- اجتماعی، رفتارهای مذهبی و امید به آینده، پیشبینیکنندۀ مصرف مواد در بیکاران»، سلامت و بهداشت اردبیل، د 1، ش 1، ص 47-56. امیرپناهی، م.؛ مالمیر، م. و شکریانی، م. (1395). «وضعیت سنجی امید اجتماعی در ایران (تحلیل ثانویۀ پیمایش وضعیت اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی»، پژوهشنامۀ مددکاری اجتماعی، د 3، ش 9، ص 79-106 امیرخاننژاد، ا.ع. و صباغ، ص. (1394). «بررسی رابطه بین بیگانگی اجتماعی، فقر اقتصادی و اعتقادات دینی با امید به آیندۀ دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی مرند»، مطالعات جامعهشناسی، س 7، ش 23، ص 7-19 امیری اسفرجانی، ز.؛ هاشمیانفر، س.ع. و قاسمی، و. (1398). «کاوش در امید اجتماعی، نظریهای دادهبنیاد»، مسائل اجتماعی ایران، س 10، ش 1، ص 27-51. بابالحوائجی، ف. (1376). «تحلیل محتوا»، مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات، د 8، ش 4، ص 98-108. تنهایی، ح. ا. (1394). درآمدی بر مکاتب و نظریههای جامعهشناسی، تهران: بهمن برنا، مرندیز. جلاییپور، م.ر. (1398). «چرا امید اجتماعی ما کمتر شده است؟ و چگونه افزایش مییابد؟»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 419-440. جلیلی شیشیوان، ع.؛ درتاج، ف.؛ سعدیپور، ا. و فرخی، ن.ع. (1396). «نقش واسطهای عزت نفس در رابطه بین سرمایۀ اجتماعی و امید تحصیلی دانشجویان نخبۀ ورزشی»، پژوهش در نظامهای آموزشی، ش 36، ص 7-39. جنادله، ع. (1398). «امید اجتماعی و مسئولیت جامعهشناسی تاریخی: گفتاری در باب نسبت روایتهای تاریخی و برآمدن مسئلۀ امید»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 491-509. جهانگیری، ج. و محمدی، ن. (1397). «تبیین جامعهشناختی رابطۀ امید سیاسی و بیتفاوتی اجتماعی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شیراز)»، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، د 7، ش 1، ص 127-150. خانیکی، ه. (1398). امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان. خانیکی، ه. (1396). «از کارهای کوچک شروع کنیم»، مروارید، س 6، ش 7 ، ص 9-11. دیلینی، ت. (1394). نظریههای کلاسیک جامعهشناسی، ترجمۀ: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی ذکایی، م.س. و ویسی، س. (1398). «گفتمانهای امید در شبکههای اجتماعی. در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی»، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 175-205. سردار، ض. (1396). آینده: تمام آنچه اهمیت دارد، ترجمۀ: محسن طاهری دمنه، تهران: انتشارات آیندهپژوه. سلامت، ح. (1398). «فکرکردن به امید به وقت ناامیدی؛ تأملاتی مقدماتی بر دشواریهای نازدودنی مفهوم امید»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 569-575. شریعتی، س. (1398). «سرانجام روزی فرا خواهد رسید»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 143-147. صالحیدوست، ز.؛ پیمانپاک، ف.؛ پاشایی، ل. و حاتمی، ح.ر. (1393). «رابطۀ تابآوری در برابر استرس با شوخطبعی و امید به آینده در دانشجویان دختر»، زن و مطالعات خانواده، د 6، ش 22، ص 99-115. طاهری دمنه، م. (1397). «تحلیلی آیندهپژوهانه در بنمایههای سازندۀ تصاویر آینده»، مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، د ۸، ش ۲۹، ص 45-65. --------. (1398). «قانون 5/3 درصد و تغییرات اجتماعی در ایران»، https://iranianfuturist.com [18/06/1398]. طاهری دمنه، م.؛ پورعزت، ع.ا. و ذوالفقارزاده، م.م. (1394). «تأملی در مفهوم تصاویر آینده بهمثابه ساخت هویت اجتماعی»، مطالعات ملی، س 16، ش 4، ص 61-76. عباسزاده، م.؛ علیزادهاقدم، م.ب.؛ دولتی، ع. و موسوی، آ. (1395). «مطالعۀ نقش دینداری در توسعۀ امید به آینده در بین شهروندان آذرشهر»، دین و سلامت، د 4، ش 1، ص 47-56. عظیمی، م.؛ ابراهیمی، م. و جعفری، ف. (1398). «چیستی امید اجتماعی و معیارهای سنجش آن: مطالعهای موردی در شهر تهران»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 157-173. علویتبار، ع.ر. (1398). «انصاف اکتشافی و امید اجتماعی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 387-392. علیزاده اقدام، م.ب. (1391). «بررسی میزان امید به آینده در بین دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن»، جامعهشناسی کاربردی، س 23، ش 4، ص 189-206. غلامرضاکاشی، م.ج. (1396). «امید واقعی، امید یوتوپیک»، مروارید، س 6، ش 7، ص 21-۲5. فاضلی، م. (1398). «امید اجتماعی، دولت فروتن و موفقیتهای کوچک»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 557-562. فاضلی، ن.ا. (1396). «امید اجتماعی در ایران از مشروطه تاکنون (گذشته مرجع ما نیست)»، مروارید، س 6، ش 7، ص 13-20. فاضلی، ن.ا. (1398). «امید اجتماعی همچون ظرفیت آرزومندی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 313-327. فراستخواه، م. (1396). «ایرانیها ملتی امیدوار ولی بدون امید اجتماعی»، مروارید، س 6، ش 7، ص 28-33. فراستخواه، م. (1398الف). «باید از غلبه امر سیاسی خلاص شویم/ ناامید نیستیم، بحران امید داریم». https://www.mehrnews.com/news/4865946 [11/12/1398]. فراستخواه، م. (1398ب) «چالش امیدواری». https://www.magiran.com/article/3979772 [21/08/1398]. فرحبخش، س. و رسولی، س. (1397). «نقش میانجیگری ادراک عدالت توزیعی در تأثیر رضایت از نظام جبران خدمات بر امید به آینده، التزام شغلی و سازگاری شغلی معلمان»، مدیریت و برنامهریزی در نظامهای آموزشی، د 11، ش 1، ص 109-138. فرخنژاد کشکی، د.؛ محمدی، ا. و حقیقتیان، م. (1397). «بررسی عوامل جامعهشناختی مؤثر در امید به آیندۀ حاشیهنشینان تبریز»، مطالعات جامعهشناختی شهری (مطالعات شهری)، د 9، ش 29، ص 79-102. فرنام، ع. و حمیدی، م. (1395). «اثربخشی آموزش مثبتنگری در افزایش امید با تأکید بر قرآن و آموزههای اسلامی»، مطالعات روانشناسی بالینی، د 6، ش 22، ص 23-46. قانعیراد، م.ا. (1398). «امید اجتماعی بهمثابه وجدان جمعی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 139-142. قائدی، م.ر. و گلشنی، ع.ر. (1395). «روش تحلیل محتوا، از کمّیگرایی تا کیفیگرایی»، روشها و مدلهای روانشناختی، س 7، ش 23، ص 57-82. قهرمانی، ن. و نادی، م.ع. (1391). «رابطۀ بین مؤلفههای مذهبی-معنوی با سلامت روان و امید به آینده در کارکنان بیمارستانهای دولتی شیراز»، پرستاری ایران، د 25، ش 79، ص 1-11. مالمیر، م.؛ امیرپناهی، م. و شکریانی، م. (1398). «وضعیت امید اجتماعی در استانهای کشور: وضع موجود و آینده»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 243-258. مجاهدی، م.م. (1398). «فرهنگگرایی در ستیز با سیاست امید»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 331-359. مدنی قهفرخی، س. (1398الف). «از امید فردی تا امید اجتماعی: شناخت مفهوم امید»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 361-385. مدنی قهفرخی، س. (1398ب). «جنبشهای اجتماعی و دیالکتیک امید و ناامیدی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 25-43. مرحمتی، ز. و خرمائی، ف. (1397). «رابطۀ دینداری و امید: نقش واسطهای صبر»، روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی، س 4، ش 56، ص 435-444. ملکیان، م. (1398) «عقلانیت امیدورزی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 149-154. منصوری، آ. (1398). «راهکارهای سیاسی ارتقای امید اجتماعی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 467-481. موسوی، س.م. (1395). «نقش سودمندی ادراکشده، فرسودگی تحصیلی و امید به آینده در پیوند با انگیزش تحصیلی»، مطالعات آموزشی و آموزشگاهی، س 5، ش 15، ص 67-85.. مهرآیین، م. (1394). «جامعهشناسی امید: چگونه میتوان امید را در جامعه ممکن ساخت؟»،http://farhangemrooz.com/news/36881 [۲/6/1394]. مهربانیفر، ح. و امامی، س.م. (1393). «رسانۀ ملی و امیدآفرینی؛ مبانی، ابعاد و راهبردها»، مطالعات اجتماعی و رسانه، س 3، ش 4، ص 11-40. میرسپاسی، ع. (1388). اخلاق در حوزۀ عمومی، تهران: ثالث. نوبهار، ر. (1398). «مردمسالاری و امید اجتماعی»، در: امید اجتماعی؛ چیستی، وضعیت و سببشناسی، به کوشش هادی خانیکی، تهران: پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی با همکاری مؤسسة رحمان، ص 409-417. یعقوبی، ا. و محققی، ح. (1391). «بررسی راههای افزایش امید در دانشجویان دانشگاه بوعلی»، انجمن آموزش عالی ایران، س 4، ش 2، ص 155-170. یعقوبی، ا.؛ فروتنبقا، پ. و محققی، ح. (1393). «بررسی اثربخشی آموزش امید بر سبکهای اسنادی دانشجویان»، مطالعات روانشناسی بالینی، س 5، ش 17، ص 19-33. Ariyabuddhiphongs, V. and Nathanat, C. (2007) A test of social cognitive theory reciprocal and sequential effects: hope, superstitious belief and environmental factors among lottery gamblers in thailand. Journal of Gambl Studies, 23, 201–214. Aronson, R. (2017) We: reviving social hope. 3rd ed. Chicago: University of Chicago Press. Bryant, J., and Ellard. J. (2015) Hope as a form of agency in the future thinking of disenfranchised young people, Journal of Youth Studies, 18(4), 485-499. Fowler, D.R., Weber, E.N., Klappa, S.P., and Miller, S.A. (2017) Replicating future orientation: Investigating the constructs of hope and optimism and their subscales through replication and expansion, Personality and Individual Differences, 116, 22–28. Graneheim, U.H., and Lundman. B. (2004) Qualitative content analysis in nursing research: concepts, procedures and measures to achieve trustworthiness, Nurse Education Today, 24, 105–112. Green, J. (1999) Deep Democracy: Community, Diversity and Transformation, Lanham: Rowman and Littlefield Press. Hassan-Aslih, S., Shuman, E., Goldenberg, A., Van Zomeren, M., and Halperin, E. (2020) The quest for hope: disadvantaged group members can fulfill their desire to feel hope, but only when they believe in their power, Social Psychological and Personality Science, Available in https://doi.org/10.1177/1948550619898321. Kaboli, S.A., and Tapio, P. (2017) How late-modern nomads imagine tomorrow? A Causal Layered Analysis practice to explore the images of the future of young adults, Futures, 96, 32-43. Levitas, R. (2004) Hope and education, Journal of Philosophy of Education, 38(2), 269–273. Marques, S.C., Lopez, S,J., and Pais-Ribeiro, J. (2011) Building hope for the future: a program to foster strengths in middle-school students, Journal of Happiness Studies, 12, 139–152. McCoy, H., and Bowen, E.A. (2015) Hope in the social environment: factors affecting future aspirations and school self efficacy for youth in urban environments, Child and Adolescent Social Work Journal, 32, 131-141. Miller, J.F. (1986) Development of an Instrument to Measure Hope. Thesis Submitted as partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy in Nursing Sciences, Chicago: University of Illinois. Morgan, M. (2016) The responsibility for social hope, Thesis Eleven, 136(1), 107-123. Niles, S.G., Yoon, H.J., Balın, E., and Amundson, N.E. (2010) Using a hope-centered model of career development in challenging times, Turkish Psychological Counseling and Guidance Journal, 4(34), 101-108. Robb, S. (2010) Hope: The Everyday and Imaginary Life of Young People on the Margins. Kent Town: Wakefield Press. Rorty, R. (1999) Philosophy and Social Hope. New York: The Penguin Group Press. Sabancı, T. (2015) Expressions of hope and aspiration among young people receiving rehabilitation services in Kampala, Uganda. Thesis submitted for master programme in social work with families and children, Uganda: Makerere University. Smith, N.H. (2010) From the Concept of Hope to the Principle of Hope. In Horrigan, Janet and Wiltse, E.D. (Eds.) (2010) Hope Against Hope; Philosophies, Cultures and Politics of Possibility and Doubt. New York: Rodopi, 3-22 Snyder, C.R. (2002) Hope theory: Rainbows in the mind, Psychological Inquiry, 13, 249–275. Stitzlein, S.M. (2009) Reviving social hope and pragmatism in troubled times, Journal of Philosophy of Education, 43(4), 657- 663. Taheri Demneh, M., and Morgan. D.R. (2018) Destination identity: Futures images as social identity, Futures Studies, 22(3), 51-64. Thio, I.M., and Elliott, T.R. (2005) Hope, social support, and postpartum depression: disentangling the mediating effects of negative affectivity, Journal of Clinical Psychology in Medical Settings, 12(4), 293-299. Tiger, L. (1979) Optimism: The Biology of Hope. New York: Simon and Schuster. Unger, R.M. (2007) The Self Awakened: Pragmatism Unbound. Cambridge: Harvard University Press. Van Zomeren, M., Pauls, I.L., and Cohen-Chen, S. (2019) Is hope good for collective action in the context of climate change? A test of hope’s emotion- or problem-focused coping functions, Global Environmental Change, 58, 101915. Wilkinson, D., and Brimingham. P. (2003) Using Research Instruments: A Guide for Researchers. London: Psychology Press. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,851 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,238 |