تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,327 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,883,082 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,949,046 |
ملاحظاتی در باب نمود اعتقاد به «احکام نجوم» در تاریخنگاری ابوحنیفه دینوری | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 2، دوره 12، شماره 3 - شماره پیاپی 47، مهر 1399، صفحه 1-16 اصل مقاله (1.88 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2020.123346.1990 | ||
نویسندگان | ||
علی اکبر عباسی* 1؛ زهرا سادات کشاورز2 | ||
1استادیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
2دکترای تاریخ تشیع گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
در تاریخنگاری، مبحث اعتقادداشتن یا اعتقادنداشتتن مورخ به «احکام نجوم»، از نکات مهم و در کانون توجه است. ابوحنیفه دینوری، از مورخان بزرگ تمدّن اسلامی در قرن سوم قمری/نهم میلادی، کتاب اخبارالطوال را براساس شیوﮤ تاریخنگاری عمومی تألیف کرده است. این پژوهش با دیدگاهی توصیفیتحلیلی بهدنبال یافتن پاسخ این پرسش است که نمود اعتقادی ابوحنیفه دینوری به احکام نجوم به چه صورت بوده است و در تاریخنگاری او، تجلی این نمود در چه زمینههایی مشاهده میشود. براساس یافتههای این پژوهش، به نظر میرسد دیدگاه دینوری دربارﮤ پیشگوییهای منجمان، فرازونشیبهایی داشته و در مجموع، نمونههای اندکی از پیشگوییها در حوادث تاریخی را ذکر کرده است. او در اثر خود، در همان نمونههای اندک که پیشگویی بزرگان و منجمان را بررسی کرده و آن را مهم دانسته، به پیشگوییهای عوام بیتوجه نبوده و گاهی در کتاب خود، از این گزارشها نام برده است؛ همچنین بر این باور بوده است که اگر در مواقعی، منجمان و اهل احکام نجوم پیشگویی نداشتهاند، تأویل و برداشت نادرست از سخنان آنها دلیل اصلی محققنشدن این پیشگوییها بوده است. دینوری در جایگاه یک منجم، آثار نجومی مهمی را نگاشته که این موضوع در اعتقادش به درستی سخنان اهل احکام نجوم بیتأثیر نبوده است. مباحثی که احکام نجوم در آن مطرح شده، در کتاب اخبارالطوال مفصلتر از حوادث مشابه توضیح داده شده است. | ||
کلیدواژهها | ||
ابوحنیفه دینوری؛ احکام نجوم؛ اخبارالطوال؛ پیشگویی؛ تاریخ | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه علم نجوم علمی است که مبنای آن پژوهش و مشاهده و رصد دقیق اجرام آسمانی و حرکتهای آنهاست. این علم را هم بزرگان دین و هم اهل تعقل و خِرد ستایش کردهاند. برعکس علم نجوم، علم احکام نجوم علمی است که از تأثیر افلاک و کواکب در سرنوشت انسانها سخن میگوید و به آن تنجیم هم گفته میشود. اهمیت تنجیم که مبنای علمی ندارد و همواره اولیاء خدا1 آن را مذمت کردهاند، از آنجاست که بیانکنندﮤ اعتقادات و افکار قدما در باب جهان، انسان، سرنوشت و خیر و شر است. در این علم با کمک حرکتهای سیارهها و صور فلکی و حرکت اجرام آسمانی پیشگویی نیز صورت میگیرد. بسته به نوع دیدگاه مورخان و نوع تاریخنگاری2 آنها، توجه به تقدیرگرایی، مشیت الهی، احکام نجوم و پیشگوییهای منجمان در آثارشان متفاوت تجلی یافته است.3 ابوحنیفه احمد بن داود بنِ وَنَنْد دینوری، مورخ و منجم قرن سوم قمری، از مورخانی است که اهمیت دادن به پیشگوییهای اهل «احکام نجوم»، دستکم در نمونههای معدودی، در ذکر برخی از رخدادها و وقایع تاریخی در دیدگاه تاریخمآب او تأملبرانگیز است.4 او در کتاب اخبارالطوال، بهندرت به پیشگوییهای منجمان توجه کرده است؛ اما همان نمونههای محدود را بهگونهای مطرح کرده است که تحقق قطعی و یقینی تشخیص صحیح اهل احکام نجوم را نشان میدهد. علاﻗﮥ دینوری به نجوم و تألیفات شاخص او در این زمینه، در پیدایش چنین گرایشی بیتأثیر نبوده است. پرسش اساسی این مقاله اینگونه طرح میشود که نمود اعتقادی ابوحنیفه دینوری به احکام نجوم به چه صورت بوده است و تجلی آن در تاریخنگاری او در چه زمینههایی مشاهده میشود. براى پاسخگویى به این پرسش که هدف اصلى این مقاله است، فرﺿﻴﮥ زیر به آزمون گذاشته شد: اعتقاد به احکام نجوم و تجلی آن در بیان حوادث تاریخی، در باب تاریخنگاری ابوحنیفه دینوری در اخبارالطوال نقش داشته است. از این رو، در این مقاله تلاش خواهد شد تأثیر اعتقاد مؤلف به احکام نجوم در تاریخنگاری او و تناقضهای ظاهری مطالبش در این زمینه ارزیابی و تجزیه و تحلیل شود. در حوزﮤ مطالعات تاریخنگاری مورخان قرن سوم قمری، پژوهشهای گستردهای صورت گرفته است؛ اما موضوع تاریخنگاری دینوری از منظر نمود اعتقاد به «احکام نجوم» در نگارش تاریخ، تاکنون موضوع هیچ پژوهش علمی و مستقلی نبوده اسـت. عباسی (1381) با نگاهی انتقادی، اخبارالطوال را معرفی و بررسی و نقد کرده است. در این پژوهش جز اینکه تصویری از مباحث کتاب آورده شده، به موضوع نمود اعتقاد به احکام نجوم هیچ اشارهای نشده است. جعفرنیا (1388) در مقاﻟﮥ «ملاحظاتی در باب تاریخنگاری و تاریخنگری ابوحنیفه دینوری در اخبارالطوال»، پس از گزارشی بسیار کوتاه در راستای معرفی بخشهای کتاب اخبارالطوال، بر تأکید اصلی دینوری بر قیامها و جنبشهای اجتماعی در حکم یکی از عوامل مؤثر در تغییرات اجتماعی اشاره میکند. جلالی و همکاران (1390) نیز در اثر خود با نام «رویکرد روانشناختی اجتماعی دینوری در اخبارالطوال»، با استفاده از مؤلفههای اصلی علم روانشناسی اجتماعی، میزان دخالت ارزشها در تاریخنگاری دینوری و علت نوع نگرش او را بررسی کردهاند؛ به گونهای که در این اثر، به موضوع احکام نجوم هیچ اشارهای نمیشود. جلیلیان (1391) در مقاﻟﮥ «ایرانگرایی در اخبارالطوال ابوحنیفه دینوری» و عباسی (1392) در مقاﻟﮥ «توجه به ایران و ابعاد ایرانیگری در تفکر تاریخنگاری دینوری»، تنها با چشماندازی ایرانی و ملیگرایانه، رگههایی از ایرانگری و میهندوستی دینوری را گزارش کرده و از هرگونه توضیح و بررسی احکام نجوم و پیشگویی حوادث تاریخی خودداری کردهاند. در مقاﻟﮥ زرگری و یحیائی (1393) با نام «تأثیر باروها و نگرشهای نجومی بر اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران سدههای چهارم تا نهم» نیز به ابوحنیفه دینوری توجه نشده است. سجادی (1394) نیز در مقاﻟﮥ «بینش و روش تاریخنگاری ابوحنیفه دینوری و ابناثیر»، در زﻣﻴﻨﮥ متغیرهای پژوهش به مطلبی اشاره نکرده است. رهنما و سلیمانیان (1397) در مقاﻟﮥ «هویت و ایرانیت در تاریخنگاری دینوری»، گرایش نسبی به عنصر ایرانی را در اخبارالطوال اثبات کردهاند؛ اما معتقدند این گرایش بهحدى نیست که دینورى را به ورﻃﮥ شعوبیگرى بکشاند و توجه او به تاریخ ایران سبب شده است کتابش منبع مهمی براى تاریخ ایران باشد.5 پیش از آغاز مباحث اصلی، تعریف مفاهیم اساسی ضروری به نظر میرسد:
تعریف مفاهیم علم نجوم: نجوم جمع واژﮤ نجم به معنی ستاره، از دو واژﮤ یونانی اصطر به معنای ستاره و نومیا به معنی دانش گرفته شده است (خوارزمی، 1347: 203). در اصطلاح لغوی، نجوم به مفهوم پارهپاره گذاشتن حال و برآمدن بنات، ستاره، دندان، شاخ و پدیدشدن بد مذهب و خارجی (پادشاه، 1336: 7/4304) و همچنین ظاهرشدن، پدیدآمدن، طلوع کردن ستاره، پدیدآمدن فتنه، ظهورکردن بد مذهب و قسطقسط اداکردن مالیات آمده است (معین، 1364: 4/4679). اما در اصطلاح، نجوم علمی است که حرکتها، ساختار، ساختمانها، مواضع، تکامل و سرنوشت اجرام آسمانی را بررسی میکند (دگانی، 1368: 3؛ هیوی، 1335: 200). این علم در واقع، به مشاهده و رصدکردن ثوابت و سیارهها و محاﺳﺒﮥ حرکتهای سیارهها و ساختن آلات نجومی و به کار بردن آنها اختصاص دارد و در آن از چگونگی حرکتها، شکل، وزن، حجم، کیفیت نور و حالتهای درونی و بیرونی ستارهها و ثوابت و توابع آنها بحث میشود (نصر، 1366: 105). تنجیم: علم احکام نجوم در عربی تنجیم نام دارد و اسامی دیگری همانند اخترشماری، علمالنجامت، صناعت احکام، ستارهشماری، اخترگویی و گاه طالعبینی هم برای آن به کار برده شده است. تنجیم بر وزن تفعیل در لغت به معنای «به بارهادادن مال و آنچه بدین ماند و پارهپاره گذاردن وام و دیه» آمده است (دهخدا، 1348: 10/990). در معنای اصطلاحی، به معنی «ستارهشناسی و مطابق قواعد علم نجوم ساعات سعد و نحس شناختن، رصدکردن ستارگان (معین، 1364: 1/1149؛ عمید، 1388: 331)، منجمی کردن، به نجوم حکمکردن، وقت و ستارهشناسیکردن، چشمداشتن و ترصد ستارگان و محاسبه مواقیت و سیر آنها و اطلاعیافتن بر احوال عالم بدین وسیله» ذکر شده است (دهخدا، 1348: 10/990). با جستوجو در منابع گذشته و آثار نجومی بهجای مانده،6 مشخص میشود این دو علم در ریشه مشترکاند؛ اما در نتایج و کارکرد، به طور کامل با یکدیگر متفاوتاند.7 علم نخست در پی احوال خودِ نجوم و ماهیت و ذات آن است؛ اما علم احکام نجوم به دنبال آثار صادره از اجرام آسمانی در عالم سفلی، یعنی زمین، است. علم نجوم در حکم شاخهای از علم ریاضی، قوانین تأییدشده و مشخصی دارد؛ ولی علم احکام نجوم گاه یک فن شناخته شده است و گاه در دﺳﺘﮥ فرعیات علوم طبیعی یا بخشی از علوم غریبه جای گرفته است (نصر، 1366: 105؛ نلینو، 1349: 23تا25).
دینوری و آثار او تاریخنگاری اسلامی با تدوین سیره پیامبر(ص)، بر مبنای اصول علم حدیث آغاز شد؛ سپس تکنگاریهای متعددی تألیف شد و از آن پس تاریخنگاری اسلامی وارد مرﺣﻠﮥ جدیدی شد و به وقایعنگاری توجه شد. تألیف تاریخهای عمومی یکی از انواع مهم وقایعنگاری است. ابوحنیفه احمدبنداودبنونَنَد دینوری از دانشمندان بزرگ ایرانی قرن سوم قمری است. کنیهاش ابوحنیفه (ابنندیم، 1381: 132) و منسوب به شهر دینور است. باوجود اهمیت بسیاری که نویسندگان پس از دینوری برای او قائل شدهاند، دربارﮤ زندگی او اطلاعات اندکی در دست است. ابوحنیفه آثار علمی متعددی در رشتههای ریاضی، نجوم، لغت، طب و تاریخ داشت. او کتاب اخبارالطوال را براساس شیوﮤ تاریخنگاری عمومی تألیف کرد. اثری که از نخستین تواریخ عمومی در تمدن اسلامی به شمار میآید (جعفرنیا، 1388: 54). کتاب اخبارالطوال یکی از دو اثر8 باقیمانده از دینوری است. او در این کتاب حوادث و وقایع تاریخ جهان را بهصورت گزینشی و با تأکید بر حوادث ایران، از زمان حضرت آدم(ع) تا پایان خلافت معتصم عباسی در سال 227ق/842م آورده است. اخبارالطوال را باید به سه بخش تاریخ پیامبران و تاریخ ایران باستان و تاریخ اسلام تقسیم کرد. دینوری دربارﮤ حوادث و رویدادها یکسان توضیح نداده است. او باتوجه به گرایشهای قومی و مذهبی و باتوجه به حوادثی که آنها را اثرگذارتر میدانسته، در اثر خود تأکید را بر آنها گذاشته است.9 پژوهشگران از اخبارالطوال با عباراتی همانند «ابوحنیفه دینوری... روایات مهم در باب فتوح اسلام نقل کرده که در ماخذ دیگر نیست... از نوادر رجال عصر خویش بوده... و در اخبار او را از ثقات شمردهاند» (زرینکوب، 1380: 24) و «اخبارالطوال بسیار باارزش و حاوی اخبار بدیع و دست اوّل است» (جعفریان، 1393: 217)، در حکم کتابی خوب در تاریخنگاری اسلامی، تمجید کردهاند. در میان آثار فراوان و گاه چندین جلدی10 ابوحنیفه دینوری، نامهای نجومی نیز وجود دارد؛ هرچند هیچکدام از آنها باقی نمانده است. ازجمله کتابهای او در این زمینه باید از کتابهای «القبلة و الزوال»، «الرَّد علی لغذه11 الاصفهانی» و «الانواء» نام برد که به کتاب سوم عبدالرحمن صوفی، منجم بزرگ قرن چهارم قمری/دهم میلادی نیز توجه کرده است. عبدالرحمن صوفی دربارﮤ کتاب «الانواء» دینوری مینویسد: «... هرچند ما در علم انواء کتابهای زیادی دیدهایم؛ اما تمامترین و کاملترین آن کتابها که در این فن دیدهایم کتاب ابوحنیفه دینوری است و این کتاب دال بر آن است که او را به اخبار و اشعار و اسجاعی که در این فن از کتاب منقول است، معرفتی بوده است تمامتر از دیگر کسانی که در این شیوه کتاب ﺗﺄلیف کردهاند...» (صوفی، 1351: 7). کتاب «الکسوف» تألیف دیگر ابوحنیفه در این رشته است. این اثر در «خزانةالادب و لبلباب لسانالعرب» عبدالقادربنعمر بغدادی (بغدادی، 1418: 1/72)، معجمالادباء یاقوت حموی و کشفالظنون حاجیخلیفه به ابوحنیفه نسبت داده شده است. بنابراین واقعیت این است که یکی از تخصصهای مهم دینوری در نجوم بوده است و او هم در «علم نجوم» و هم در «احکام نجوم» سرشناس بوده است. جدای از تألیفات، ابزار نجومی ابوحنیفه دینوری هم مهم بوده و در زمان خود، اهمیت چشمگیری داشته است. حتی پس از صد سال، در قرن چهارم قمری، عبدالرحمن صوفی این ابزار نجومی را در دینور ملاحظه کرده است (Lewin, 1986: 300). مشخص است عبدالرحمن صوفی در علم نجوم جایگاهی مهمی داشته است و یکی از سه شاهکار نجومی طرح زیج صُوَرُالکواکب از آن اوست (زرینکوب، 1362: 68)؛ همچنین برخی اجرام آسمانی در تاریخ نجوم به نام اوست؛ زیرا او نخستینبار آنها را شناسایی کرده است.
نوع نگاه ابوحنیفه دینوری به احکام نجوم 1. اقتدار منجمان دورﮤ باستان یکی از نخستین نمودهای توجه ابوحنیفه به نجوم، به بخش نخست کتاب او، یعنی بحث از پیامبران الهی، مربوط است. دینوری ضمن اشاره به سرکشی نمرود در بحث تاریخ انبیاء، میگوید او همان پادشاهی است که عجمها (ایرانیها) او را فریدون مینامند (دینوری، 1960: 6). دینوری بحث ﻏﻠﺒﮥ نمرود بر شرق و غرب عالم را مطرح کرده است و اینکه او منجمان را از گوشهوکنار کشور جمع کرد و با پرداخت اموال، ایشان را به خود نزدیک کرد. دینوری در کنار اشاره به قوت، قهر، غلبه و جباریت نمرود بر ممالک، به توجه او به منجمان اشاره کرده است تا اینگونه، اعتبار علم نجوم را در دوران فرمانروای جباری مثل نمرود افزایش دهد. گفتنی است در اندﻳﺸﮥ ایرانیان، فریدون12 کسی است که بر ضحاک پیروز شد و به مناسبت پیروزی خود، جشن مهرگان را برپا ساخت (اوستا، 1382: 370، 416، 422، 432، 444). در منابع عهد اسلامی هم مکرر به این موضوع اشاره شده است (ابنفقیه همدانی، 1416: 232و333؛ بیرونی، 1380: 273و275؛ صحاری، 1427: 1/156؛ طبری، 1967: 1/197و214؛ عسکری، 1408: 413؛ مسعودی، 1409: 1/247).
2. بیان پیشگویی خواص نه عوام در جنگ صفین دینوری در بحث حوادث حرکت حضرت علی(ع) به سمت صفین، اعزام معقلبنقیس از مداین با سههزار تن به سمت موصل و نصیبین و پیوستن او به سپاه اصلی امام در رقه را ذکر کرده است. او مینویسد: «وقتی معقل به حدیثهِ موصل رسید دو قوچ را دید که به یکدیگر شاخ میزنند مردی از قبیله خَثعم همراه معقل بود که فال میزد و چون آن دو قوچ را دید شروع به هیهیزدن کرد. در این هنگام دو مرد آمدند و هر کدام از ایشان یکی از قوچها را گرفتند و با خود بردند. مرد خثعمی به معقل گفت در این جنگ نه غالب میشوید و نه مغلوب. معقل گفت به خواست خداوند خیر خواهد بود...» (دینوری، 1960: 167). اتفاقی که در عمل افتاد و دو سپاه بدون اینکه شکست و پیروزی قطعی به دست آورده باشند، از هم جدا شدند. تأکید دینوری بر ذکر این خبر و آوردن آن در کتاب اخبارالطوال، از اعتقاد او به صحت احکام نجوم و اعتقاد به درستی پیشگوییهای اهل احکام نجوم نشان دارد. در نبردی که سپاهیان امام احساس میکردند شبیه نبرد جمل بهسرعت به ﻓﺘﻨﮥ قاسطین پایان خواهند داد،13 مطرحکردن خبری که از برابری دو سپاه حکایت داشت، منطقی به نظر نمیرسید؛ پس به طور طبیعی این پیشگویی فالگیر با واکنش مردم مواجه میشد. مردمی که اربد فزاری، معترض به جنگ را زیر مشت و لگد و کفششان کشتند (منقری، 1404: 94). آنها پیامآور برابری نیروها در نبرد منتخبِ مهاجر و انصارِ علی(ع) با یاغیِ شام، یعنی معاویه، را راحت نمیگذاشتند. اقدام مؤلفی که به خلاصهنویسی عادت دارد، در اهمیتدادن به نظر افرادی از فالگیران، در مواقعی حتی از عوام، نوع نگاه مؤلف به احکام نجوم را میرساند؛ ضمن اینکه چینش مطالب او در اداﻣﮥ بحث بهگونهای است که نظر فالگیر، حتی عامی، محقق میشود و دو سپاه بدون اینکه به پیروزی یا شکست نهایی رسیده باشند، از هم جدا میشوند. بیان نظر فالگیران در طول پیکار بزرگ صفین، در منابعی که این موضوع را گستردهتر بررسی کردهاند، بیشتر از این یک نمونه ذکر شده است. نصربنمزاحم زمانی که عبور سپاه امام را از پل رقّه ذکر میکند، مینویسد: «سپاه هنگام عبور از پل فشرده و انبوه میرفت و گذریان به یکدیگر فشار میآوردند. کلاهخود عبداللهبنالحصین از سرش افتاد. پیاده شد و آن را برداشت. کلاهخود عبداللهبنحجاج نیز افتاد. او هم پیاده شد و کلاهخودش را برداشت و ضمن آن شعری سرود که در مطلع آن به اعتقادات فالگیران اشاره شده است:
«اگر بدشگونگیری فالگیران با پرنده آنگونه که ادعا میکنند درست باشد، من و تو بهزودی کشته خواهیم شد» (منقری، 1404: 152). عبداللهبنالحصین جواب داد اگر هم درست باشد، برای شهادت آماده است. پس هر دو در صفین کشته شدند. دینوری متمایل به ذکر این نوع اخبار است؛ اما به نظر میرسد در این نموﻧﮥ خاص، به این علت که پیشگویی از زبان دو شخص عادی و نه یک فالگیر یا اهل احکام نجوم بیان شده، به آن توجه نکرده است. اگر منجمان، سرداران، بزرگان، حاکمان یا دستکم فالگیران در این زمینه سخن رانده بودند، در اخبارالطوال ذکر میشد؛ همان گونه که پیشگویی فالگیری در سپاه پیشتاز معقل ذکر شده است. عبداللهبنحجاج در شعر خود، با ظن و گمان و اما و اگر و نه با اطمینان، از پیشگوییها یاد کرده است. دینوری در گزینش بیان پیشگوییها، به موقعیت شخص نقلکننده در احکام نجوم توجه کرده است. با توجه به کوفیبودن منقری و دینوری و نزدیکبودن سال وفات آن دو، منقری 212ق/829م و دینوری 283ق/897م، بعید است ابوحنیفه دینوری به کتاب نصربنمزاحم منقری دسترسی نداشته باشد.
3. ارتباط احکام نجوم و اعتقادات دینی نبرد خازر با سپاه اعزامی امویان، یکی از نبردهای مهم دورﮤ یکسالوﻧﻴﻤﮥ حکومت مختاربنابىعبیده ثقفى (66تا67ق/685تا686م) بود. دینوری مثل بسیاری از نویسندگان دیگر در قرون نخستین، به قیام مختار دید خوبی نداشته و از زبان شعبی (دینوری، 1960: 290) و دیگران، اخباری مبنیبر دروغگوبودن و فرصتطلببودن و قدرتطلببودن مختار نقل کرده است؛ ولی دربارﮤ برخورد سپاه ابراهیمبناشتر که از نیروهای ایرانی و عرب عراقی تشکیل شده بود، با حسی حماسی سخن گفته است. همان گونه که واگلری (L. veccia vaglieri) اشاره میکند، سبک روایتهای دینوری عراقی است (واگلری، 2002: 3/ 719) و حس تمایل به ایرانیان هم در سراسر کتاب او موج میزند.14 او دربارﮤ موفقیت سپاه ابناشتر آن هم در زمانیکه نیروهای ابنانس از شامیان شکست خورده بودند، پیشگوییهایی از بزرگان نقل کرده است. جریان جنگ خازر هم بهگونهای رقم خورد که تمام آن پیشگوییها محقق شد. دینوری مینویسد پس از اینکه مختار خبر شکست ابنانس را شنید، خطاب به ابراهیمبناشتر گفت: «... ای مرد کسی جز من یا تو مرد این میدان نیست، به سوی ایشان برو و به خدا سوگند که عبیداللهبنزیاد فاسق یا حصینبننمیر را خواهی کشت و خداوند متعال این لشکر را به دست تو منهزم میسازد. این را کسی به من گفته است که کتاب خوانده و پیشگویی راجع به فتنهها را میداند» (دینوری، 1960: 293). دینوری در ادامه و در ضمن ذکر حوادث نبرد خازر مینویسد: «... حصینبننمیر فرمانده سپاه شام و شرحبیلبنذیالکلاع و بزرگان سپاه شام کشته شدند... ابراهیم گفت من ضمن جنگ مردی از شامیان را کشتم15 که پیشاپیش آنان جنگ میکرد و میگفت من جوانمرد قریشم16 و چون به زمین افتاد از او بوی مشک17 استشمام کردم. او را میان کشتگان جستوجو کنید، جستند و او را یافتند. معلوم شد عبیداللهبنزیاد است...» (دینوری، 1960: 295). در واقع، مثل تمام نمونههای مشابه، به نظر دینوری پیشگویی بزرگان به طور دقیق به حقیقت پیوست. نام شخصی که خبر از آینده را به مختار داد، ذکر نشده است و جایی اعتقاد دینوری به این بزرگان که علم غیب بدانند هم مطرح نشده18 است؛ اما معلوم است بیشتر، منظور مؤلف توجه به بیان پیشگوییهاست. دیگر منابع به این موضوع که عبیدالله را ابراهیم کشت، تصریح نکرده و تنها از کشتهشدن ابنزیاد در جنگ خازر یاد کردهاند؛ اما تأکید دینوری بر اینکه عبیدالله را ابراهیم کشت، به اصرار او بر محققشدن پیشگوییهای مختار در این باره از زبان بزرگان بیارتباط نیست و رگههایی از اعتقاد به احکام نجوم در آن ملاحظه میشود.
4. راستیآزمایی احکام نجوم دربارﮤ سقوط امویان ﻧﻜﺘﮥ جالب دیگر دربارﮤ اعتقاد دینوری به احکام نجوم، بیان دیدگاه مروانبنمحمدبنمروان دربارﮤ موفقیت نهایی خراسانیان در مصر است. او مینویسد ابوعون، سردار عباسی، در تعقیب مروان به مصر رسید و آخرین بار با نیروهای وفادار به بنیامیه جنگید و آنها را شکست داد؛ اما با این حال به مروان دست نیافت و آخرین ﺧﻠﻴﻔﮥ اموی به آفریقا رفت. او سپس با آوردن این عبارت که: «مروان که از علم نجوم اطلاع داشت، به غلام خود گفت: اگر امشب را سالم بمانم سواران خراسان را چنان عقب خواهم راند که به خراسان برسند» (دینوری، 1960: 366) و شرح حوادث بعدی، بهگونهای که خواننده حس میکند مؤلف به درستیِ پیشگویی مروان اعتقاد داشته است، بر باور خود و اهمیت به احکام نجوم اصرار میورزد؛ زیرا در ادامه تأکید میکند مروان در همان شب کشته شد. با وجود این، خواننده از فحوای کلام مروان در نمونههایی پیش از آن درمییابد او از سرنوشت جنگها بیاطلاع بوده است؛ برای مثال خودِ دینوری ضمن بیان سیر حوادث، پس از ذکر شکست سختی که مروان در شهر زور از ابوعون خورد، مینویسد مروان مشاور خود، اسماعیلبنعبدالله قسری را احضار کرد و گفت: «میبینی که کار به کجا رسیده است و رأی تو مورد اعتماد است عقیدهات چیست؟» (دینوری، 1960: 365). تردید و دودلی مروان در پیوستن به روم یا پناهبردن به آفریقا و نظرخواستن از مشاورش در این زمینه، با منجمبودن مروان و درست بودن پیشگوییهای او تناقض دارد. مگر اینکه اینگونه تصور شود اطلاعات نجومی مروان با اما و اگرهای فراوان همراه بوده است.
5. منجمان و پیشگویی قتل ابومسلم خراسانی دینوری در راستای حس ایرانیاش،19 از هوش و ذکاوت ابومسلم تعریف و تمجید بسیاری کرده است: «جوانی تیزهوش و ادیب و زیرک گردید» (دینوری، 1960: 337). او از زبان ابراهیمامام20 عباسی خطاب به بزرگان داعیان خراسان مینویسد: «عقل و امانت او را آزمودهام» (دینوری، 1960: 343). از زبان ابوالعباس نیز مینویسد: «مردم خراسان با او همراهاند و دلهای ایشان آکنده از محبت نسبت به او و فرمانبرداری از اوست و اطاعت او را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند» (دینوری، 1960: 376). مؤلف اخبارالطوال از توفیق این سردار خراسانی در پیشبرد دعوت و نهضت عباسی نیز فراوان سخن گفته است: «ابومسلم در موضوع دعوت مردم بهجایی رسید که هیچیک از یاران او پیش از وی نرسیده بودند و کارش همراه با دوستی و محبت او استوار و از بلندمنزلتترین مردم در نظر شیعه شد؛ آنچنان که به او سوگند میخوردند و سوگند خود را نمیشکستند و همواره بدون اینکه خسته شوند، دربارﮤ او سخن میگفتند» (دینوری، 1960: 343). وقتی ابومسلم برای دیدار با ابوالعباس سفاح و انجام مراسم حج به دیدار سفاح شتافت، دستور داد به ابومسلم احترام گذارند: «همه سرداران و بزرگان که حضور داشتند، به استقبال او رفتند و او را با احترام استقبال کردند و همه سرداران و بزرگان برای او از اسب پیاده شدند» (دینوری، 1960: 377). او به طور ضمنی، از نفوذ عجیب ابومسلم در بین سپاهیان پس از مرگ ابوالعباس هم سخن گفته است: «ابومسلم بارها [اموال] و سپاهیان خود را نزد منصور گذاشت و با ده تن از خواص خود سوار شد و با شتاب خود را به عراق رساند. در انبار دید عیسیبنعلی [عموی منصور] مردم را به حکومت خود دعوت کرده است... مردم همین که ابومسلم را دیدند، عیسی را رها کردند و به او پیوستند» (دینوری، 1960: 378). همین اتفاق در شام هم افتاد: «ابومسلم... چون به شام رسید، سپاهیان خراسانی که در شام بودند، همگان به او پیوستند و عبداللهبنعلی [عموی منصور] تنها ماند...» (دینوری، 1960: 379). به طور طبیعی با این تمجیدها، همواره در ذهن مخاطبانِ دینوری این پرسش و تعارض پیش میآمد که چرا ابومسلم با این ذکاوت فریب حیله منصور عباسی را خورد و منصور او را کشت. دینوری برای حل این تعارض به پیشگوییهای منجمان متوسل شده است؛ البته بدون اینکه از ارزش و اهمیت نجوم در پیشگویی بکاهد. ابوحنیفه در مبحث ورود او به قصر منصور، در این باره از زبان ابومسلم نوشته است: «منجمان به من خبر دادهاند که کشته نخواهم شد، مگر در روم» (دینوری، 1960: 380). شاید اینگونه تصور شود دینوری از اشتباه منجمان و پیشگویی غلط آنها دربارﮤ ابومسلم سخن رانده است و این برخلاف فحوای مطالب دینوری در کل کتاب است که با اعتقاد به صحت احکام نجوم، از این پیشگوییها یاد کرده است. به نظر میرسد دینوری در این بخش هم به صحت پیشگوییها اعتقاد دارد و به طور ضمنی به مخاطبان میفهماند تفسیر اشتباه ابومسلم از روم، باعث شد تا منظور درست منجمان را درک نکند. او در جای دیگری از اخبارالطوال آورده است: «[انوشیروان] دستور داد کنار تیسفون شهری برای آنان [اسرای رومی] همچون انطاکیه بسازند، خیابانها، کوچهها و خانههای این شهر کاملاً مانند آن بود و آن را «زبر خسرو» نامید و آن همان شهری است که کنار مدائن است و آن را «رومیه» هم میگویند. آنگاه رومیان را به آن شهر منتقل کرد» (دینوری، 1960: 69). ابوحنیفه در شرح رخدادهای تیرگی روابط ابومسلم و منصور در ابتدای خلافتش مینویسد: «چون خبر اصلاح امور شام [توسط ابومسلم] به منصور رسید ماندن در شهر ابوالعباس را خوش نداشت و به اردوگاه خود در مدائن برگشت و در شهری که نامش رومیه بود و در یک فرسنگی مدائن بود منزل کرد» (دینوری، 1960: 379). دینوری سپس در شرح ماجرای کشتهشدن ابومسلم مینویسد: «چون ابومسلم به رومیه رسید پیش منصور رفت...» (دینوری، 1960: 380). بر این اساس پیداست ابوحنیفه احمدبنداود دینوری هم بر اعتقادش به درستی پیشگویی منجمان وفادار ماند و هم اینکه خطای ابومسلم در رفتن نزد منصور را با اشتباه تاویلی او از سخن منجمان توجیه کرده است.
6. احکام نجوم و پیشگویی فضلبنسهل دربارﮤ نتیجه نبرد امین و مأمون پس از مرگ هارون بین دو فرزند او، محمد امین و عبدالله مأمون، درگیریهای خونین و دامنهداری رخ داد که در نهایت پس از سه پیکار بزرگ، به یپروزی قاطع مأمون بر برادرش امین ختم شد. در آغاز تنش در روابط دو برادر، کمتر کسی تصور میکرد مأمون با سپاهیان و امکانات کمتر موفق شود بر برادر چیره شود. اتفاقی که در عمل رخ داد. دینوری اعتقاد خود به اصالت احکام نجوم را در طرز بیان این حادثه نیز نشان داده است. دینوری مینویسد وقتی نمایندگان امین در ابتدای خلافت او مأمون را تشویق و تحریض کردند به بغداد برود، مأمون با فضلبنسهل مشورت کرد. فضل گفت: «او برای تو ارادﮤ خیر نکرده است و من چنین مصلحت میبینم که این پیشنهاد را نپذیری. مأمون گفت: چگونه ممکن است پیشنهادش را نپذیرم و حال آنکه مردان و اموال در اختیار اوست...» (دینوری، 1960: 395 ). مؤلف در ادامه مینویسد آنچه باعث تصمیم مأمون بر رد درخواست امین شد، پیشگویی فضل دربارﮤ نتیجه نبرد بود؛ زیرا «فضل گفت: امشب را به من مهلت بده تا فردا عقیدﮤ قطعی خود را به تو بگویم... او مردی منجم بود و تمام آن شب را به محاﺳﺒﮥ نجوم پرداخت و در آن کار سخت ورزیده بود و چون صبح شد، صبح زود پیش مأمون آمد و به او خبر داد که بر محمد امین پیروز خواهد شد و او را مغلوب خواهد کرد و بر کار حکومت چیره خواهد شد» (دینوری، 1960: 395). دینوری سپس نیز حوادث و وقایعی را ذکر کرده است که این پیشگویی در عمل محقق شد. به نظر میرسد بیان اخبار غیبی از زبان امام موسیبنجعفر(ع) دربارﮤ جنگهای فرزندان هارون نیز در همین راستا و در جهت تأیید دیدگاه پیشگویاﻧﮥ مؤلف بوده است؛ زیرا او در هیچجای اخبارالطوال به امامان اثنیعشری توجهی نکرده و فقط از آنهایی یاد کرده است که به خلافت رسیدند، همچون امامعلی(ع) و امامحسن(ع)، یا آنهایی که قیامی ضد خلیفه وقت داشتند، همچون امامحسین(ع). یکی از پژوهشگران در زﻣﻴﻨﮥ مذهب دینوری مینویسد: هیچ اشارهای به تشیّع او نمیتوان کرد؛ اما ذکر یک خبر غیبی از امامموسیبنجعفر(ع)در کتاب او عجیب به نظر میرسد (جعفریان، 1393: 218). دینوری در اخبارالطوال، نُه بار عبارت «علیهالسلام» را برای امامحسین(ع) آورده (دینوری، 1960: 251تا259) و برای عبدالله و جعفر و عثمان، برادران تنی اباالفضل، عبارت «علیمالسلام» (دینوری، 1960: 257) و برای خود اباالفضل اصطلاح رحمهاللهعلیه (دینوری، 1960: 257) را به کار برده است. با وجود این، تمام این عبارتها دلیلی بر امامیبودن او محسوب نمیشود؛ زیرا تمام نُه باری که عبارت «علیهالسلام» را برای حسینبنعلی آورده است، در ذکر و توضیح ماجرای قیام آن حضرت ضد یزید است و پیش از قیام، برای امام حسین از اصطلاح رضیاللهعنه بهره میبرده است (دینوری، 1960).21 یک بار هم پس از شهادت امامعلی، برای ایشان عبارت «رحمهاللهعلیه» (دینوری، 1960: 214) آورده است. برای اباالفضل نیز پس از شهادت ایشان عبارت رحمهاللهعلیه (دینوری، 1960: 257) آورده است؛ در حالی که از محمدبنعبدالله نفسالزکیه، در ماجرای قیامش، یک بار با اصطلاح علیهالسلام (دینوری، 1960: 385) و بار دیگر رحمهاللهعلیه (دینوری، 1960: 385) یاد کرده است. تمام این عبارتها گرایشهای زیدی او را تأیید میکند. حال این پرسش مطرح است: چرا نویسندهای که در هیچجای کتاب خود به ذکر امامان امامی که در مصدر امور نبودند، تمایلی ندارد، یک بار خبری مهم را از زبان موسی بنجعفر(ع) آورده است؟ از نگاه نویسندگان این مقاله، این مشکل با توجه به نوع نگاه دینوری به احکام نجوم حل میشود. دینوری مینویسد: «... مأمون میگفته است هارونالرشید همه اموری را که میان ما [نبردهای دو برادر] اتفاق افتاد از موسیبنجعفربنمحمد(ع) شنیده بود» (دینوری، 1960: 389). علاﻗﮥ دینوری به ذکر اخبار غیبی و پیشگویی از بزرگان دربارﮤ رخدادهای مهم، باعث شده بود پیش از ذکر جزئیات و شرح آن حوادث و حتی پیش از ذکر پیشگویی فضلبنسهل، از اخبار غیبی حضرت موسیبنجعفر(ع) هم یاد کند؛ بدون اینکه به امامت آن حضرت اعتقادی داشته باشد.
تفصیل وقایعِ دارای بحث «احکام نجوم» در اخبارالطوال گزینش اخبار خاص و توضیح و تفصیل بسیار آنها، در مقایسه با دیگر وقایع، از دیگر نکات جالب در تاریخنگاری دینوری است.22 با توجه به اینکه دینوری به حوادث حجاز در عهد رسول اکرم(ص) کاری نداشته و دورﮤ اسلامی را از خلافت ابابکر و جنگهای زمان او با ایران شروع کرده است،23 در واقع حوداث سالهای 11تا227ق/632تا842م تا حدودی به دورهای 210ساله مربوط است؛ با وجود این باز هم حجم مطالب، در مقایسه با سایر تواریخ عمومی، بسیار اندک است. مگر برخی تواریخ عمومی که مطالب را فهرستوار نوشتهاند.24 برعکس، دینوری از برخی سالهای به نسبت طولانی و حتی برخی حوادث مهم هرگز یاد نکرده و در مقایسه با حجم کتاب، از تعدادی حوادث و وقایع به تفصیل سخن گفته است. او حوادثی را که اثرگذارتر میدانسته، مفصلتر توضیح داده است. واقعیت این است که از نظر او، حوادث اثرگذارتر و مهمتر حوادثی بودند که بحث احکام نجوم در آنها مطرح شده بود. در بحث از نمرود، دینوری از توجه او به منجمان یاد کرده و در مقایسه با دیگر شخصیتهای عهد باستان، از او با تفصیل بیشتری صحبت کرده است. دربارﮤ اینکه آیا او همان نمرود عهد حضرت ابراهیم(ع) است یا نه، احتمالهایی را مطرح کرده است؛ همچنین از اینکه ایرانیان نمرود را فریدون مینامیدند و از فرزندان نمرود هم سخن گفته است (دینوری، 1960: 6تا9). در دورﮤ اسلامی، واﻗﻌﮥ جنگ صفین نخستین واقعهای بود که در آن بحث پیشگویی یا همان احکام نجوم را ضمن شرح واقعه مطرح کرده و این حادثه را مفصلتر از سایر حوادث ذکر کرده است25 (دینوری، 1960: 155تا201). دینوری هیچ جنگی از جنگهای صدر اسلام همانند قادسیه، جلولا، شوشتر، نهاوند و حتی جمل را به اندازﮤ یکسوم این نبرد توضیح نداده است.26 دینوری یک پیشگویی از مختار خطاب به ابراهیم بناشتر آورده و ماجرای دعوت مختار به خونخواهی حسینبنعلی(ع) و حوادث دورﮤ یکونیمساﻟﮥ او تا کشتهشدنش را مفصل و با ذکر جزئیات در بیستویک صفحه بیان کرده است27 (دینوری، 1960: 288تا308). در حالیکه دربارﮤ قیام توّابین یک جمله هم در اخبارالطوال موجود نیست؛ همچنین حوادث دوران بیستساﻟﮥ خلافت عبدالملکبنمروان را بسیار خلاصه و در حد دو صفحه و نیم بیان کرده است (دینوری، 1960: 289تا291). دیگر بحث نجومی دربارﮤ جنگوگریزهای مروان و خراسانیان، از شروع جنگهای قحطبه و ابوعون از مرو تا کشتهشدن مروان و سپس تسلیم ابنهبیره و سقوط کامل امویان و سردارانشان، است که دینوری در دوازده صفحه آورده است. این نبردها هم در مقایسه با حجم اخبارالطوال بسیار مفصل است (دینوری، 1960: 363تا375). در اخبارالطوال بحث از پیشگویی از زبان ابومسلم و دربارﮤ او هم مطرح شده است. دینوری دو صفحه را به شخصیت و زیرکی ابومسلم (دینوری، 1960: 337و338)، صفحات بسیاری را به قیام و ارتباط او با خلفای عباسی (دینوری، 1960: 337و338 و 355تا362) و سه صفحه را به کشتهشدن ابومسلم (دینوری، 1960: 380تا383) اختصاص داده است که باز هم در مقایسه با حجم مطالب کتاب دربارﮤ سایر شخصیتها طولانی است. درگیری امین و مأمون دیگر حادثهای است که مبحث پیشگویی یک منجم به نوعی در آن مطرح شده است و این حادثه هم در هشت صفحه و مفصل ذکر شده است (دینوری، 1960: 393تا400). این در حالی است که دینوری کل خلافت عبدالله مأمون را بسیار جزئی و در نیم صفحه آورده است (دینوری، 1960: 401). دینوری همچنین دربارﮤ برمکیان که هفده سال همهکارﮤ خلافت عباسی بودند و مسئله شهادت امامرضا(ع) و کشتهشدن فضلبنسهل ذوالریاستین، حتی یک جمله هم سخن نگفته است. در حالی که اگر حس ایرانیگری او هم در نظر گرفته شودٰ، باید از برامکه یا خاندان سهل، فضل و برادرش حسن، هم سخن میگفت. آن همه تفصیل دربارﮤ چگونگی قتل ابومسلم و سکوت محض در برابر قتل و بازداشت خاندان برامکه، کشتهشدن ذوالریاستین و دیوانهشدن برادر او حسنبنسهل که سالها از کارگزاران خلیفه بود، ممکن است علتهایی داشته باشد. مرتبطشدن قتل ابومسلم با مبحث پیشگوییها و ارتباطنداشتن کشتهشدن دیگران در همان دوران یا نزدیک به آن دوران به مباحث احکام نجوم ممکن است یکی از آن علتها باشد.
نتیجه ابوحنیفه دینوری، مورخ و منجم قرن سوم قمری، دانشمند مسلمانی بود که در زمینههای مختلف علوم تبحر داشت. او در اخبارالطوال بهندرت به پیشگوییهای منجمان اشاره کرده است؛ اما همان نمونههای محدود همانند ارتباط احکام نجوم و اعتقادات دینی، پیشگویی خواص نه عوام در جنگ صفین، راستیآزمایی احکام نجوم دربارﮤ سقوط امویان، پیشگویی قتل ابومسلم خراسانی و پیشگویی فضلبنسهل دربارﮤ نتیجه نبرد امین و مأمون به گونهای بود که در ذکر حوادث عهد اسلامی و طرح پیشگوییهای منجمان، عملکرد هماهنگی با رخدادهای بعدی داشت. در میان این پیشگوییها تنها یک نمونه و آن هم خبردادن منجمان به ابومسلم خراسانی دربارﮤ کشته شدن او در روم، گویا به وقوع نپیوسته است. تنها با اندکی تأمل در طرز بیان دینوری باید اظهار کرد او به صحت اطلاع منجمان و پیشگویی آنها باور داشته است؛ اما ابومسلم بهدرستی رمز و راز پیشگویی آنها را درنیافته بود. حجم مطالب دینوری دربارﮤ حوادث یکسان نیست؛ به طوری که از برخی حوادث مهم به طور کامل چشمپوشی کرده است؛ اما برخی حوادث، در مقایسه با حجم کتاب، بسیار مفصل ذکر شدهاند. از نکات حائز اهمیت در این زمینه، راﺑﻄﮥ حجم حوادث و وقایع با تطابقداشتن یا تطابقنداشتن آنها با احکام نجوم است. او رخدادهایی را که در متن آنها بحث از پیشگویی و احکام نجوم است، به تفصیل بیان کرده است؛ در حالی که از حوادث مشابه که دربردارندﮤ نکات پیشگویانه نیست، چشمپوشی کرده یا از آنها بسیار گذرا و با اغماض عبور کرده است.
پینوشت 1. امامعلی(ع) در نهجالبلاغه، علم نجوم را ستایش و احکام نجوم را مذمت میکنند. ایشان برخلاف نظر برادرِ اشعثبنقیس کندی که مدعی احکام نجوم بود، عمل کردند (رضی، 1372: خطبه79). این گونه که در زمان حرکت امام به سمت شام در اعزامی که به نبرد نهروان منجر شد، برادرِ اشعث به امیرالمومنین(ع) گفت: «من از راه علم ستارگان میگویم اگر در این ساعت به راه افتی ترسم به مراد خود نرسی. اما امام در پاسخ فرمود: پنداری تو ساعتی را نشان میدهی که هر که در آن به سفر رود بدی به وی نرسد» (رضی، 1372: خطب79). امامعلی(ع) در این خطبه میفرمایند: «از نجوم بپرهیزید مگر بدان مقدار که شما را در خشکی و دریا راه بنماید که این علم به کهانت منجر شود» (رضی، 1372: خطبه79). در این فراز از سخنان امیرالمومنین(ع) تفاوت علم نجوم و احکام نجوم مشخص شده است. 2. شرح مکتوب احوال و اعمال انسان به هر روش و مبتنی بر هر مکتب و رعایت هر شیوهای تنظیم و تدوین شود، تاریخنگاری مینامیم که در معنای خاص بر ثبت و ضبط وقایع و احوال سیاسی و اجتماعی هر قوم یا جامعه جهانی اطلاق میشود. همچنین باید توجه کرد در فن تاریخنگاری، انگیزهها و هدفها و فواید یا علتهای غایی تاریخنگاری، عوامل متغیرند (سجادی و عالمزاده، 1380: 11). از سوی دیگر از میان میراث عظیم تاریخی مسلمانان، برخی کتابها دربارﮤ دگرگونیهای تاریخی بحث میکنند. اینگونه مباحث را که «مسائل نظری تاریخ» مینامند، به دو شاخه تقسیم میشود: یک شاﺧﮥ آن بهصورت ویژه به بررسی و نقد در زمینههای اهمیت و ضرورت تاریخنویسی، فواید علم تاریخ، آداب تاریخنویسی و شرایط اعتباریافتن و پذیرفتهشدن اخبار و منقولات تاریخی و این قبیل مسائل توجه دارد. این شاخه «مسائل نظری تاریخنگاری» نامیده میشود. شاﺧﮥ دیگر از «مسائل نظری تاریخ» هدف خود را برای تبیین ماهیت رخدادهای تاریخی و توجیه چگونگی دگرگونیهای آن مصروف میکند و میکوشد اصول و معیارهای مشخصی برای این مسائل فراهم آورد. این شاخه «تاریخنگری» نامیده میشود (شکوری، 1380: 15). براساس تعاریف میتوان دریافت در مقوﻟﮥ تاریخنگاری، به محتوای کتاب و شیوﮤ تنظیم کتاب و روش تاریخنگاری مورخ و در مقوﻟﮥ تاریخنگری به نوع نگاه مورخ به تاریخ توجه میشود. 3. مثل ابنمسکویه که تاریخنگریِ او حتی در نام کتابش یعنی تجاربالامم و تعاقبالهمم مشهود است. 4. نوع مهمی از وقایعنگاری نوشتن تاریخ عمومی یا تاریخ جهان است. این شیوه در نیمه دوم سده سوم تحول و تکامل یافت و کمتر از یک سده بعد به اوج رسید. 5. مدخلهایی هم در دائرةالمعارفها با نام اخبارالطوال یا ابوحنیفه دینوری نوشته شده است. در برخی کتابهای تاریخنگاری هم تاریخنگاری دینوری مطرح شده است. مهمترین این نوع کتابها، کتاب منابع تاریخ اسلام رسول جعفریان است که صفحات 217و218 را به تاریخنگاری دینوری اختصاص داده است. عبدالمنعم عامر در مقدمه مصحح (متن عربی) اطلاعات جالبی دربارﮤ دینوری و آثارش ارائه کرده است. محمود مهدوی دامغانی نیز در مقدمهای که بر ترجمه خود از اخبارالطوال نوشته، ضمن ارائه اطلاعات مفید دربارﮤ دینوری، آثار مختلف او را بررسی علمی کرده است. تمامی این مقالهها و مدخلهای دائرةالمعارفها یا بخشی از کتابهای تاریخنگاری، به طور کلی به تاریخنگاری و تاریخنگری دینوری توجه کرده یا جنبهای غیر از مبحث پیشگویی منجمان را در اخبارالطوال مطرح کردهاند. 6. ابونصر فارابی دانشمند مسلمان صاحب کتاب مایصح و ما لایصح من احکام النجوم ضمن تأیید برخی از احکام نجوم، به بسیاری از پیشگوییهای اهل احکام نجوم حس خوبی ندارد. فارابی در تعریف علم نجوم مینویسد: «علم احکام نجوم در شمار نیروها و حرفههایی درمیآید که انسان با آنها میتواند از حوادثی که در آینده پیش خواهد آمد همانند تعبیر رؤیا، زجر، عرافه و نیروهایی نظیر آنها با خبر شود» (فارابی، 1381: 84). از گفتار فارابی مشخص میشود او احکام نجوم را جزو علوم ریاضی نمیدانست بلکه آن را در شمار حرفههایی میآورد که با آنها میتوان از غیب مطلع شد. ابوعبدالله محمدبنیوسف کاتب خوارزمی در دانشنامهای به نام مفاتیحالعلوم و اوائلالصناعات (کلید دانشها و مقدمات صناعات) علم احکام نجوم (تنجیم) را با نام نجوم به کار میبرد و دانش نجوم را به نام علم هیئت میشناسد و در تعریف آن میگوید: «شناختن ترکیب افلاک و هیئت آنها و شناختن شکل زمین است» (خوارزمی، 1347: 206). همچنین ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی که کتابهای مقالید علم الهیئه و تصویر الکواکب و البلدان او در این راستاست، دربارﮤ چگونگی پیدایش علم نجوم از منجمان پیشین اسلامی و یونانی و تعالیم صاحبنظران سفلی پیروی میکرد. هرچند افکار خاص خود را نیز داشت. او در کتاب التفهیم خود تنجیم را از فروع علوم طبیعی میشمارد و خاصیت آن را دانستن احوال عالم و ممالک از اشکال و حاالت کواکب میداند (عروضی سمرقندی، 1327: 52). 7. در سخنان یکی از مستشرقان از رمالی و احکام نجوم با نام برادر ناخلف علم نجوم یاد شده است (ر.ک؛ هونکه، 1386: 197)؛ همچنین برای اطلاعات مفصل در تفاوت این دو علم و مخالفان و موافقان و ﺗﺄثیر اجتماعی و سیاسی احکام النجوم (بنگرید به زرگری و یحیایی، 1393: 97تا122). 8. اثر دیگر کتاب النباه دینوری است که اصل این اثر باقی نمانده است؛ ولی بخشهای فراوانی از آن در کتابهای ابنسیده اندلسی (متوفی 458ق) و ابنبیطار (متوفی 646ق) باقی مانده است. 9. برخی از شرقشناسان بر این عقیدهاند که با توجه به اینکه ابوحنیفه دینوری مطالب را به اختصار ذکر کرده استٰ، نام الاخبارالطوال با محتوا انطباق نمییابد (بلاچ، 1383: 170) و در نتیجه بیان میکنند کتاب اصلی دینوری با نام الاخبارالطوال مفقود شده است و نویسنده دیگری آن نام را برای کتاب خود انتخاب کرده است. در واقع این کتاب امکان ندارد کتاب اصلی الاخبارالطوال تألیف ابوحنیفه دینوری باشد (شاکرمصطفی، 1976م: 1/248؛ جعفریان، 1380: 116). البته با توجه به مطالب گفتهشده این نظر صحت ندارد. 10. گفته میشود کتاب البیان دینوری شصت جلدی و کتاب تفسیر او سیزده جلدی بوده است. در این باره به مقدمه دکتر محمود مهدوی دامغانی بر ترجمه کتاب اخبارالطوال مراجعه کنید. 11. «لغذه» به معنای رصد است (ر.ک: دینوری، 1371، مقدمه مترجم: 13). 12. از فریدون در حکم یکی از افرادی یاد شده است که برای نخستینبار نوشتن به زبان فارسی را مرسوم کرد (شبلی دمشقی، 1412: 324و325). 13. شواهد بسیاری بر وجود این حس در بین عراقیان وجود دارد؛ از جمله شعر عبدالرحمنبنخالدبنولید که در اواخر صفین به این نگرش عراقیان طعنه زده است (ر.ک: منقری، 1404ق: 430). به طور مسلم این اندیشهها از باستان و از مردمان بینالنهرین که یکی از خاستگاههای مهم علم نجوم و احکامالنجوم بود، به عراقیان به میراث رسیده بود. 14. شواهدی در این زمینه مربوط به عهد باستان، دوران فتوح، عهد اموی و در نهایت عهد اقتدار عباسی در مقاله علیاکبر عباسی با نام «توجه به ایران و ابعاد ایرانیگری در تاریخنگاری ابوحنیفه دینوری» و نیز در مقاله شهرام جلیلیان با نام «ایرانگرایی در اخبارالطوال ابوحنیفه دینوری» ارائه شده است. 15. طبری مینویسد ابراهیم، ابنزیاد را با یک ضربت به دو نیم کرد (ر.ک؛ تاریخ طبری، 1967: 6/90). 16. بیان این خبر به نوعی طعنه بر نسب ابنزیاد هم است که در اصل ثقفی بود؛ اما اصرار داشت خود را قریشی بداند. 17. استشمام بوی مشک برای رفع بوی تعفن بوده است. ابناعثم در این زمینه مینویسد: «قطرهای از خون از گلوی آن سرور [امامحسین(ع)] از جامههای ملعون درگذشت و رانش را سوراخ کرد؛ چنانچه ناسور گشته متعفن شد؛ هرچند جراحان سعی نمودند معالجه آن علت نشد لاجرم ابنزیاد پیوسته مشک با خود میداشت تا بوی بد ظاهر نشود» (ر.ک: ابناعثم کوفی، 1372: 914). 18. حتی در مقتلی که برای امامحسین(ع) در اخبارالطوال نوشته است، بسیاری از اخبار غیبی کتابهای همزمان خود مثل طبقات ابنسعد یا کمی بعد مانند الفتوح ابناعثم و ارشاد مفید را ندارد و بهاصطلاح مقتل او غیر ماورائی و تاریخی نوشته شده است. برای دگرگونی در گزارشهای تاریخی گفتمان کربلا در متون فارسی رجوع کنید به: (میرابواالقاسمی، 1393). 19. در این باره بنگرید به مقالهای از علیاکبر عباسی با نام «توجه به ایران و ابعاد ایرانیگری در تفکر تاریخی دینوری»، فصلنامه مطالعات اجتماعی تاریخ اسلام، دانشگاه رازی کرمانشاه، ص61تا72. 20. تنها شخصی از خاندان عباسی که طرفدارانش برای او اصطلاح «امام» را مطرح کردند و البته به خلافت نرسید و بنیمروان او را کشتند، ابراهیم بنمحمدبن علی بنعبداللهبنعباس بود. 21. چنانکه در جایجای کتاب خود همین عبارت را برای حضرت علی(ع) هم به کار برده است (ر.ک: دینوری، 1960: 140، 141، 142، 143، 146، 147، 149، 151، 152، 160، 161، 164، 165، 167، 168، 170، 179، 180، 181). 22. اصل متن عربی کتاب 406 صفحه است. این تعداد صفحه برای کتابی که حوادث را از حضرت آدم(ع) تا خلافت معتصم (متوفی 227ق) ذکر کرده است، بسیار کم به نظر میرسد. حوادث دورﮤ اسلامی که حجم بیشتری را دربرمیگیرد و 295 صفحه است (دینوری، 1960: 111تا460). 23. شروع این بخش با نام مصحح عبدالمنعم عامر با نام «حروبالعرب معالعجم» ص111 است. 24. تاریخ خلیفه حوادث سیصدوسیودو سال را در 319 صفحه نوشته است؛ یعنی به طور تقریبی حوادث هر سال را در کمتر از یک صفحه بیان کرده است. درست است که توازن کاملی در حوادث سالهای ذکرشده نیست، از هیچ سالی هم چشمپوشی نشده است. 25. چهلوشش صفحه. 26. قادسیه پنج صفحه (دینوری، 1960: 119تا124)، جلولا دو صفحه و نیم (دینوری، 1960: 127تا129) جنگ شوشتر و جنگهای پراکنده پس از آن چهار صفحه (دینوری، 1960: 130تا133)، جنگ بزرگ نهاوند پنج صفحه (دینوری، 1960: 133تا138) و نبرد جمل با همه مقدمات و حواشی آن ده صفحه (دینوری، 1960: 144تا154) از کتاب را دربرمیگیرد. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتاب فارسی 1. ابناعثم کوفی، (1372)، الفتوح، ترجمه محمدبناحمد مستوفی هروی، مصصح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: انقلاب اسلامی. 2. ابنفقیه همدانی، ابوعبداللهاحمدبنمحمد، (1416)، البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت: عالمالکتاب. 3. ابنندیم، (1381)، الفهرست، ترجمه رضا تجدد، تهران: اساطیر. 4. اوستا، (1382)، اوستا، ترجمه هاشم رضی، تهران: بحث. 5. بغدادی، عبدالقادربنعمر، (1418)، خزانهالادب و لبلباب لسانالعرب، مصحح محمدنبیل طریفی، بیروت: دارالکتب العلمیه. 6. بلاچ، ای. ان، (1383)، کتابهای بزرگ تمدن اسلامی، ترجمه زهرا آقامحمدشیرازی، تهران: سفینه. 7. بیرونی، ابوریحان، (1380)، الآثارالباقیه عن القرونالخالیه، مصحح پرویز اذکایی، تهران: میراث مکتوب. 8. پادشاه، محمد، (1336)، فرهنگ آنندراج، زیر نظر محمد دبیرسیاقی، تهران: کتابخانه خیام. 9. جعفریان، رسول، (1380)، تاریخ سیاسی اسلام (سیره رسول خدا(ص)، قم: دلیل ما. 10. ــــــــــــــ، (1393)، منابع تاریخ اسلام، تهران: علم. 11. خوارزمی، ابوعبدالله محمدبناحمدبنیوسف کاتب، (1347)، مفاتیحالعلوم، ترجمه حسین خدیو جم، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 12. دگانی، مایر، (1368)، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجهپور، تهران: گیتاشناسی. 13. دهخدا، علیاکبر، (1348)، لغتنامه دهخدا، زیر نظر محمد معین و سیّدجعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران. 14. دینوری، ابوحنیفه احمدبنداود، (1960)، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمالالدینالشیال، مصر: قاهره. 15. ـــــــــــــــــــــ، (1371)، اخبارالطوال، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، تهران: نی. 16. رضی، ابوالحسن محمدبنحسین، (1372)، نهجالبلاغه، ترجمه سیّدجعفر شهیدی، تهران: انقلاب اسلامی. 17. زرینکوب، عبدالحسین، (1362)، کارنامه اسلام، تهران: امیرکبیر. 18. _____________، (1380)، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر. 19. سجادی، صادق و هادی عالمزاده، (1380)، تاریخنگاری در اسلام، تهران: سمت. 20. شاکر مصطفی، (1976)، التاریخالعربی و المورخون، بیروت: دارالعلم الملایین. 21. شبلی دمشقی، محمدبنعبدالله، (1412)، محاسن الوسائل فی معرفهالاوائل، مصحح محمد الترنجی، بیروت: دارالنفائس. 22. شکوری، ابوالفضل، (1380)، درآمدی بر تاریخنگری و تاریخنگاری مسلمانان، قم: دفتر تبلیغات اسلامی. 23. صحاری، ابوالمنذر سلمهبنمسلم، (1427)، مصحح احسان نص، عمان: مطبعه الالوان الحدیثه. 24. صوفی، عبدالرحمن، (1351)، صورالکواکب، ترجمه خواجهنصیرالدین طوسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 25. طبری، محمدبنجریر، (1967)، تاریخ طبری، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاءالتراث العربی. 26. عروضی سمرقندی، احمدبنعمربنعلی نظامی، (1327)، چهار مقاله (مجمعالنوادر)، به اهتمام و تصحیح محمد قزوینی، قاهره: کتابفروشی زوار تهران شاهآباد. 27. عسکری، ابوهلال محمدبنعبدالله، (1408)، الاوائل، مصحح محمدسید الوکیل، طنطا: دارالبشیر. 28. عمید، حسن، (1388)، فرهنگ فارسی عمید، تهران: فرهنگنما. 29. فارابی، ابونصر محمدبنمحمد، (1381)، احصاءالعلوم، ترجمه حسین خدیو جم، تهران: علمی و فرهنگی. 30. مسعودی، ابوالحسن علیبنحسین، (1409)، مروجالذهب و معادنالجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم: دارالهجره. 31. معین، محمد، (1364)، فرهنگ فارسی معین، تهران: امیرکبیر. 32. منقری، نصربنمزاحم، (1404)، وقعه صفین، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم: منشورات مکتبه المرعشی النجفی. 33. میرابواالقاسمی، سیدهرقیه، (1393)، تحول گفتمان در گزارش واقعه کربلا، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت. 34. نصر، سیّدحسین، (1366)، علم در اسلام، به اهتمام احمد آرام، تهران: سروش. 35. نلینو، کارلو آلفونسو، (1349)، تاریخ نجوم اسلامی، ترجمه احمد آرام، تهران: کانون نشر و پژوهشهای اسلامی. 36. هونکه، زیگرید، (1386)، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضی رهبانی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 37. هیوی، سیّدباقر، (1335)، نجوم و تنجیم یا حقایق و اوهام، تهران: ابنسینا. ب. مقاله 38. جعفرنیا، فاطمه، (1388)، «ملاحظاتی در باب تاریخنگاری و تاریخنگری ابوحنیفه دینوری در اخبارالطوال»، مطالعات تاریخ اسلام، ش1، ص54تا77. 39. جلیلیان، شهرام، (1391)، «ایرانگرایی در اخبارالطوال ابوحنیفه دینوری»، پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، س1، ش2، ص25تا42. 40. زرگری، فاطمه و علی یحیایی، (1393)، «تاثیر باورها و نگرشهای نجومی بر اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در سدههای چهارم تا نهم»، دو فصلنامه تاریخ و فرهنگ دانشگاه فردوسی مشهد، س46، ش93، ص97تا122. 41. عباسی، علیاکبر، (1392)، «توجه به ایران و ابعاد ایرانیگری در تفکر تاریخنگاری دینوری»، مطالعات اجتماعی تاریخ اسلام، دانشگاه رازی کرمانشاه، س1، ش2، ص61تا72. ج. لاتین 42. lewin. B, al-Dinawari, (1986), Encyclopedia of Islam, Leiden, E.G.Brill, 1986. 43. Vagleri L Veccia. (2002), Ibn Ashath(Bibliography), Encyclopaedia of Islam, V.3, p.719.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,458 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 527 |