
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,685 |
تعداد مقالات | 13,838 |
تعداد مشاهده مقاله | 32,716,443 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,928,505 |
تحلیل تاریخی سه ﺳﮑﮥ عربساسانی بیشاپور (سدﮤ نخست قمری) | |||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های تاریخی | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 12، شماره 1 - شماره پیاپی 45، فروردین 1399، صفحه 95-108 اصل مقاله (5.62 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2020.121331.1924 | |||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||
کتایون فکری پور* 1؛ فریبا شریفیان2 | |||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار گروه زبانهای باستانی و متون کهن، پژوهشکده زبانشناسی، کتیبهها و متون، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبانهای باستانی و متون کهن، پژوهشکده زبانشناسی، کتیبهها و متون، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||
اعراب مسلمان پس از فتح ایران، سکههایی به سبک سکههای ساسانی با حاشیهای به خط کوفی، ضرب کردند که به سکههای عربساسانی معروف شد. بیشتر سکههای عربساسانی نقرهاند؛ اما در کنار آنها شمار فراوانی ﺳﮑﮥ مسی نیز به دست آمده است. روی تعداد کمی از این سکهها نام ضرابخانه، سال ضرب و نام حاکم حک شده است. تنوع بسیار در نقش، از ویژگیهای بارز این سکههاست. یکی از مشکلات موجود در این سکهها، وجود آن دسته از اسامی خاصی است که در متون تاریخی به آنها اشارهای نشده است؛ از این رو برای پژوهشگر، قرائت این نامها و تشخیص هویتی آنها کاری بس دشوار است. در مجموعه سکههای موزﮤ بوعلی همدان با دو نوع ﺳﮑﮥ مسی عربساسانی مواجه میشویم که با سایر سکههای این مجموعه تفاوتهایی دارند؛ در حالی که پشت هر دو سکه به طور کامل با هم یکسان است، روی سکهها از لحاظ نقش و کتیبه متفاوت است. گیزلن (Gyselen) در اثر شناختهشدﮤ خود با نام سکههای مسی عربساسانی به سه نوع از این سکهها اشاره کرده است که پشت هر سه سکه عبارت آباد/آزاد بیشاپور با تصویر موجودی ترکیبی، گاو نر کوهاندار با سر انسان ریشدار، حک شده است؛ اما نوشته و نقش روی سکهها متفاوت است. با توجه به اینکه این سکهها از زاویه دید خاص نویسندگان تاکنون بررسی نشده است، در این پژوهش نویسندگان تلاش میکنند با روش تاریخیتوصیفی و براساس مطالعات کتابخانهای، به پرسشهای زیر پاسخ بدهند: آیا واژﮤ سمت راست روی سکهها نام حاکم منطقه است؟ آیا عبارت پشت سکهها مفهوم خاصی دارد یا فقط نشاندهندﮤ نام ضرابخانه است؟ آیا با در نظر گرفتن گاهشماری سکههای ضرب بیشاپور، میتوان حدود زمانی برای آنها در نظر گرفت؟ | |||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||
عربساسانی؛ دارا؛ ابای؛ آزادبیشاپور؛ آبادبیشاپور | |||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه ﺣﻤﻠﮥ اعراب مسلمان به مرزهای غربی ایران در سال دوازدهم قمری برابر با سال دوم سلطنت یزدگرد سوم روی داد (طبری، 1352: 174). یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی، به علت دستهبندی و اختلاف در بین سپاهیانش، موفق نشد سپاه بزرگی علیه اعراب مسلمان برپا کند؛ درنتیجه ایرانیان شکست خوردند که به تصرف بعضی از شهرهای ایران به دست عربها منجر شد. بعضی از حاکمان محلی و دهقانان نیز با فاتحان مسلمان برای پرداخت جزیه توافق کردند تا مردمان را قربانی حکومتی نکنند که به نظر میرسید دیگر مشروعیتی ندارد (Daryaee, 2010: 52)؛ البته در این میان اعضای خاندان شاهی ساسانی در زمانهای گوناگون کوشیدند در برابر اعراب حاکم بر ایران طغیان کنند. این از وفاداری به دودمان ساسانی در میان اشرافیت ایران نشان دارد، آن هم در زمانیکه به احیای امپراتوری ساسانی هیچ امیدی نبود (فرای، 1383: 272). پیش از ظهور اسلام، عربها در دادوستدهای خود از سکههای رایج ساسانی و بیزانسی استفاده میکردند (رضایی باغبیدی، 1393: 12)؛ بنابراین پس از تصرف مناطق ایران، ضرب درهمهایی به سبک سکههای ساسانی و با تصاویر خسرو دوم و یزدگرد سوم و بهندرت هرمز چهارم را شروع کردند. آنها برای متفاوتکردن سکههای خود از ساسانیان، در حاﺷﻴﮥ سکهها واژههای اسلامی مانند بسمالله و جیّد بسمالله ربی را به خط کوفی نوشتند (سرفراز، 1389: 137). این سکهها به سکههای عربساسانی معروف شدند. در ابتدا نام شاه ساسانی روی سکهها ضرب میشد؛ ولی پس از روی کار آمدن معاویهبنابیسفیان در سال 41ق/662م، بهتدریج نام شاه ساسانی از روی سکهها حذف شد (Gyselen, 2000: 28). علاوهبر سکههای نقره، سکههای مسی متنوع و فراوانی نیز در سایتهای باستانشناسی ایران، بهویژه در ﻣﻨﻄﻘﮥ فارس و خوزستان، به دست آمده است. شاید این ادعا ممکن باشد که نبود حکومت مرکزی و یکپارچه در مناطق مختلف، علت این تنوع بوده است. در اوضاع نابسامان آن دوران، سرداران و فرماندهان محلی امکان تشکیل حکومتهای مستقل را یافتند. شاید هم خود اعراب با هدف ادارﮤ فتوحات خود، برای ادارﮤ بهینه امور، اختیار و قدرت را به دست حاکمان محلی دادند. به هر علت، حاکمان محلی خود را موظف به پیروی از سکههای رسمی عربساسانی ندانستند و برای مشروعیتبخشیدن به کار خود، سکههای مسی را ضرب کردند. آنچه مسلم است ضرب سکههای مسی، برخلاف سکههای نقره، برای گردش در تمام کشور نبوده است (Gyselen, 2000: 15-16). متأسفانه در متون تاریخی که نویسندگان اسلامی نوشتهاند، از حکام محلی سخن چندانی گفته نشده است. این مسئله کار را برای شناسایی سکههای مسی فراوانی که از شهرهای گوناگون به دست آمده است، مشکل میکند. سکههای موضوع این پژوهش نیز از همین دستهاند؛ یعنی نام نوشتهشده روی سکه در متون تاریخی نیامده است و ﻣﺘﺄسفانه تاریخ ضرب هم ندارند. تصویر پشت هر سه سکه، موجود ترکیبی گاو نر کوهاندار با سر انسان ریشدار است و عبارت آباد/آزاد بیشاپور در سمت چپ دیده میشود. تفاوت آنها در نوشتهها و تصویر روی سکههاست. دو نمونه از این سکهها با نام «دارا »و «آبای» هنگام مستندسازی سکههای موزﮤ بوعلی همدان در اختیارمان قرار گرفت و با مطاﻟﻌﮥ پژوهشهای پیشین، متوجه نمونه سوم با نام «ابزای» نیز شدیم. حال این پرسش پیش میآید: آیا واژﮤ سمت راست روی سکهها نام حاکم منطقه است؟ آیا عبارت پشت سکهها نام ضرابخانه است یا مفهوم خاصی دارد؟ آیا با در نظر گرفتن گاهشماری سکههای ضرب بیشاپور، در نظر گرفتن حدود زمانی برای آنها ممکن است؟
ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ پژوهش دربارﮤ سکههای مسی موضوع پژوهش، جرج مایلز (George Miles) در سال 1973م در کتاب Sasanian Remains from Qasr- I Abu Nasr اطلاعات مفیدی جمعآوری کرد. کوریل (Curiel)و گیزلن (Gyselen) در مقاﻟﮥ خود در Studia Iranica که در سال 1980م چاپ شد، توضیحاتی دربارﮤ این دسته از سکههای عربساسانی مسی میدهند. گیزلن در سال 2000م، در کتاب سکههای مسی عربساسانی به مجموﻋﮥ تا حدودی کامل از سکههای مسی، ازجمله این سکهها، اشاره کرده است. رضایی باغبیدی در سال 1393 در کتاب سکههای ایران در دورﮤ اسلامی از آغاز تا برآمدن سلجوقیان، مجموﻋﮥ کاملی از سکههای عربساسانی و اسلامی، ازجمله این سکهها را به تصویر کشیده است. شمس اشراق در سال 1369، در کتاب نخستین سکههای امپراتوری اسلام به این سکهها اشارﮤ کوتاهی کرده است. تورج دریایی در سال 1393در کتاب شاهنشاهی ایران، پیروزی عربها و فرجامشناختی زردشتی صفحهای از فصل سوم کتاب را به توضیح دربارﮤ سکههای دارا و آزاد اختصاص داده است. علی حصوری نیز در سال 1371، در کتاب آخرین شاه این سکهها را سکههای آباد بیشابور معرفی کرده است؛ اما این سه سکه به گونهای که در این پژوهش در کانون بحثاند، ساﺑﻘﮥ پژوهشی خاصی ندارند.
بحث تعدادی از سکههای مسی عربساسانی، از طرح رو یا پشت سکههای نقرﮤ ساسانی تبعیت کردهاند و تعداد کمی از آنها نام حاکم را نشان میدهند. در پشت سکهها نیز بهندرت، دو ﻛﺘﻴﺒﮥ راست و چپ را با نام ضرابخانه و تاریخ ضرب سکه مشاهده میکنیم. درونماﻳﮥ سکههای مسی، در مقایسه با درهمها، بسیار متنوعتر است. نیمتنه بدون شک تصویر معمول رو و پشت سکههاست که در بعضی از آنها تقلیدی از نیمﺗﻨﮥ محصور در هالهای از آتش با طرحی از پوشاک خسرو دوم به چشم میخورد. آتشدان با یا بدون نگهبان آتش نیز در پشت تعدادی از سکهها دیده میشود. نقشمایههای دیگری که تنها روی سکههای مسی عربساسانی بهصورت منحصربهفرد مشاهده میشود، تصاویر تمامقد انسان گاهی در حال دعا، طرح حیواناتی نظیر قوچ و بز کوهی و اسب یا حیوانات ترکیبی مانند اسب بالدار و سیمرغ و گوپتشاه است (Gyselen, 2000: 56,60,64). سکههای مسی در بیشترِ مواقع تاریخ ندارند و در نظر گرفتن توالی زمانی برای آنها ممکن نیست. تاکنون در اثر کاوشهای باستانشناسی از منطقه بیشاپور و قصر ابونصر، سه نوع سکه با درونماﻳﮥ موجود ترکیبی تاجدار در پشت سکه به دست آمده است که دو نوع از آن در موزﮤ بوعلی همدان موجود است.
نقشماﻳﮥ روی سکهها نقشماﻳﮥ هر سه سکه، تصاویر نیمﺗﻨﮥ انسانی است. در ﺳﮑﮥ نوع نخست با نام «دارا» که بیشترین نموﻧﮥ مجموﻋﮥ ما را شامل میشود، نیمتنهای ریشدار از روبهروست (تصویر1) که هالهای بهاحتمال از آتش، دور سر او کشیده شده است. استفاده از هاﻟﮥ آتش در بعضی از سکههای خسرو دوم (تصویر2، الف) و سکههای عربساسانی با ضرابخانههای مختلف مشاهده شده است (Gyselen, 2000:138, 154 163,165) (تصویر 2، ب). روی پیشانی سه خط نقطهچیندار دیده میشود که گویا خواستهاند مشابه سکه خسرو ضرب کنند؛ ولی این کار بدون ظرافت و با بیدقتی انجام شده است. این تصویر لباسی با تزئینات مشابه سکههای شاهان ساسانی دارد و گوشوارهای بزرگ با حلقهای پهن در بالا و دو ﺣﻠﻘﮥ متحدالمرکز در پایین آن بر گوش دارد. گردنبندش شبیه گردنبند شاهان ساسانی، پس از خسرو اول، ردیفی مرواریدنشان با سه قطعه جواهر درشت در پایین آن است. دور سکه حلقهای زنجیرمانند دیده میشود. به نظر گروپ نیمﺗﻨﮥ روی سکه ممکن است تصویری از ایزد فره باشد که هالهای از آتش دور آن را فرا گرفته است. به عقیدﮤ او این سکهای شاهی نیست و ﺳﮑﮥ شانس بوده است (Miles, 1973: 32).
تصویر1: سکه دارا و طرح آن (عکاس: آقای سیدیتبار، موزه بوعلی همدان، طرح سکه (Gyselen, 2000: 122).
الف ب تصویر2: الف. سکه خسروپرویز (امینی، 1389: 228)؛ ب. سکه عربساسانی بهدستآمده از حفاری بیشاپور (Gyselen, 2000: 163).
در ﺳﮑﮥ نوع دوم با نام «آبای»، تصویر دو نیمتنه از روبهرو دیده میشود. تصویر سمت چپ کوچکتر است و تصویر سمت راست مردی دارای ریش با موهای صاف را نشان میدهد که انتهای موهای او رو به بالاست و جامهای به سبک رومیان بر تن دارد که در سمت راست به قلابی مزین است (تصویر3). شاید به علت سبک لباس و آرایش مو و تصویر کوچک سمت چپ، آن را سبک بیزانسی میدانند (مقایسه شود با تصویر4) (شمس اشراق، 1369: 104؛ رضایی باغبیدی، 1393: 80). بالای سر، هلال ماه با نقطهای درون آن دیده میشود. در بالای تصویر کوچکتر، ستاره و در سمت چپ آن سه نقطه به چشم میخورد.
تصویر3: سکه «آبای» و طرح آن (عکاس: آقای سیدیتبار موزه بوعلی همدان ،طرح سکه (Gyselen, 2000: 123).
تصویر4: سکه عرببیزانسی (Heidmann, 2010:PL.16.I).
نقشماﻳﮥ ﺳﮑﮥ نوع سوم (تصویر5) دو سر را که از پشت به هم چسبیدهاند، روی یک نیمتنه نشان میدهد. تاجی مرواریدنشان با دو بال در اطراف و هلال ماه در بالا دیده میشود. روی این سکه، مشابه سکهای با ضرب «وه ازامید کواد» (ارجان) و سال 83ق/704م است (تصویر6). همانند این تصویر روی گل مُهرهای ساسانی نیز وجود دارد (تصویر7).
الف ب تصویر 7 الف: مهر ساسانی (Gignoux et Gyselen, 1982: pl XXIII)؛ ب. گل مُهر ساسانی بهدستآمده از قصر ابونصر موجود در موزه ملی ایران (عکاس: خانم مدیا رحمانی).
نقشماﻳﮥ پشت سکهها پشت سکهها تصویر نیمرخ گاو نر کوهاندار با سر انسان ریشدار دیده میشود که تاجی بالدار بر سر دارد. در سمت راست تصویر ستاره و در سمت چپ سه نقطه مشاهده میشود (تصویر1و3و5). تصویر این موجود ترکیبی به گوپتشاه، موجود اساطیری ایرانی، بسیار شبیه است که سر آن بهصورت انسان و تنه بهشکل گاو است (دادور، 1388: 44). مشابه این تصویر در بسیاری از مُهرهای ساسانی به چشم میخورد؛ البته در مُهرها چنین تاجی دیده نمیشود (تصویر8). این تعبیر وجود دارد که تصویر پشت سکه ممکن است نشاندهندﮤ شاه در مقام آورندﮤ سلامتی باشد (Miles, 1973: 32). .بهعقیدﮤ دریایی تصویر پشت سکه شاید تجسمی از مفهوم فره باشد (Daryaee, 2016: 79). تاج بالدار در سکههای ساسانی به ایزد پیروزی اشاره میکند که بهرام یا ورثرغنه است (گاریبلدی، 1395: 12).
تصویر8: مُهر ساسانی (Gignoux et Gyselen, 1982:pl XXII).
نوشتههای روی سکهها در ابتدا، در نوشتهای دایرهایشکل در اطراف ﺳﮑﮥ شاهان ساسانی نام و لقب شاه نقر میشد که به مرور زمان، این لقبها کوتاهتر شد و از زمان خسرو اول فقط نام شاه ذکر شد (سرفراز، 1389: 87و88). پس از زمان خسرو دوم، عبارت دعایی «فره افزود» در سمت چپ سکه نقره پدیدار شد. الف. سکه «دارا» روی ﺳﮑﮥ نوع نخست، سمت راست ﻛﺘﻴﺒﮥ به چشم میخورد که در نظر گرفتن حرفنویسی dʼlʼy و آوانویسی dārā یا dārāy «دارا» برای آن امکانپذیر است. در سمت چپ، مشابه سکههای پس از زمان خسرو دوم، عبارت (xwarrahabzūd GDHʼpzwt) «فرهافزود» نقر شده است. نخستینبار در سال 1934م/1313ش هرتسفلد (Herzfeld) نمونهای از ﺳﮑﮥ موضوع پژوهش را از حفاری قصر ابونصر به دست آورد و تصویر آن را تهیه کرد. هرتسفلد عقیده داشت زمان ضرب سکه بهاحتمال بین سلطنت خسرو اول و دوم بوده است. او نوﺷﺘﮥ روی سکه در سمت راست راdārāy/ dārāb و در سمت چپ را xvarrehafzūt خواند. هرتسفلد عقیده داشت هیچ «دارا»یی در اواخر دورﮤ ساسانی نمیشناسد و تنها «دارا»ی شناختهشده در زمان هخامنشیان بوده است. پس از او فرای (Frye) با توجه به خط بهکاررفته روی سکه، آن را به اواخر دورﮤ ساسانیان، پس از خسروپرویز، یا ابتدای دورﮤ اسلامی نسبت داد. او نیز روی سکه را همانند هرتسفلد قرائت کرد و معتقد بود نام «دارا» در هیچیک از منابع اواخر دورﮤ ساسانی یا اوایل دورﮤ اسلامی نیامده است؛ پس شاید یا نام حاکم محلی است یا به شهر «دارابگرد» اشاره میکند که بهصورت مخفف dʼlʼb در بعضی از سکههای ساسانی آمده است. به جز یک نوع سکه از خسرو دوم که روی آن عبارت ʼylʼnʼpzwt آمده، نام هیچ شهری با عبارت GDHʼpzwtدیده نشده است. به نظر فرای اینکه dʼlʼy را نام خاص حاکم محلی بدانیم، معقولتر از آن است که نام شهر در نظر بگیریم. شاید هم این واژه صورتی از شکل مصدر dāštan بوده است. در سال 1971/1350ش، گروپ سکه را بررسی کرد و واژﮤ dārāy را نام حاکم یا شهر ندانست و آن را صفت فاعلی فعل dāštan دانست؛ یعنی dārāy-e farrah afzūd «دارندﮤ فره افزاینده» (Miles, 1973: 32). دریایی، رضایی باغبیدی، کوریل و گیزلن واژﮤ سمت راست روی سکه را نام حاکم محلی میدانند (دریایی، 1393: 70؛ رضایی باغبیدی، 1393: 80؛ Curiel,R& Gyselen,R, 1980: 167-168). ب. ﺳﮑﮥ «آبای» سمت راست واژﮤ Ābāy; ʼpʼd و سمت چپ GDH xwarrah abzūdʼpzwt : «فره افزود» نقر شده است. واژﮤ سمت راست را در ابتدا «آزاد» ʼcʼd: Āzād قرائت کردند (Curiel&Gyselen, 1980: 171)؛ ولی با توجه به آمدن حرف d در آخر واژه، قرائت «آبای» Ābāy را صحیحتر دانستند (Gyselen, 2000: 71)؛ زیرا در کتیبهها و متون، «آزاد» به صورت ʼcʼt آمده است (مکنزی: 1379: 358). واژﮤ abāy/ābāy ممکن است اسم خاص یا بن مضارع از مصدر abāyistan یا apāyitan باشد (Gyselen, 2000: 74). اگر این سکه تقلیدی از سکههای ساسانی باشد، پس انتظار میرود سمت راست روی سکه، نام صاحب سکه درج شده باشد. البته روی سکههای عربساسانی، سمت راست همیشه اسم خاص نمیآید؛ برای مثال در سکهای ناشناخته ضرب بیشاپور، سمت راست واژﮤ عربی «جایز» و سمت چپ GDH آمده است؛ یا در ﺳﮑﮥ دیگر از همان ضرابخاﻧﮥ بیشاپور، سمت راست ʼpzwt و سمت چپ GDH نقر شده است (تصویر9). پس این حدس ممکن است که ضرابخاﻧﮥ بیشاپور در ضرب سکههای مسی، همیشه از قانون سکههای ساسانی تبعیت نمیکرده است.
تصویر9 : سکه عربساسانی ضرب بیشاپور سال 80ق.
ج. ﺳﮑﮥ «ابزای» سمت راست واژﮤ :ʼpzʼy/abzāy و سمت چپ واژﮤ xwarrah نقر شده است. abzāy شاید ستاک مضارع از مصدر abzūdan :ʼpzwtn و به معنی «افزای» باشد (مکنزی، 1379: 32)؛ اما صورت اسم خاص را هم میتوان از روی جای درج کتیبه، یعنی سمت راست روی سکه، در نظر گرفت (Gyselen, 2000: 74). هرچند تاکنون چنین اسمی مشاهده نشده است.
نوﺷﺘﮥ پشت سکهها نوﺷﺘﮥ پشت هر سه سکه مشترک است؛ البته این نکته را باید متذکر شد پژوهشگرانی مانند هرتسفلد، فرای و گروپ تنها به ﺳﮑﮥ «دارا» دسترسی داشتند و پس از چند سال، دو ﺳﮑﮥ دیگر از حفاریهای بیشاپور به دست آمدند و کوریل و گیزلن دربارﮤ آنها مطالعه کردند. هرتسفلد در جایگاه نخستین پژوهشگر، نوﺷﺘﮥ سمت چپ را hamist-būšasp (دشمن بوشاسپ) قرائت کرد (Miles, 1973: 30-31)؛ اما فرای نظر دیگری داشت. او برای چهار حرف ابتدای آن واژههایʼpʼt: ābād یا d:ʼcʼtāāz یا ʼpst: āpast(am) (پناه) و برای بخش دوم واژﮤ BʻYḤWNST: xwāst را پیشنهاد کرد و درستبودن قرائت هرتسفلد را ضعیف دانست (Miles, 1973: 32). گروپ پس از مطاﻟﻌﮥ نظریههای هرتسفلد و فرای به این نتیجه رسید قرائت فرای برای جزء نخست بهصورت pʼtʼ، از قرائت hamist هرتسفلد قانعکنندهتر است. او واژﮤ دوم را byšʼc خواند و تمام عبارت را ʼpʼt byšʼc: ābād-e bēšāz به معنای «طلوع سلامتی» در نظر گرفت. در واژهناﻣﮥ پهلوی کاپادیا ābād به معنای «طلوع» و «آباد» است (Miles, 1973: 32). کوریل وگیزلن نخستین کسانی بودند که واژﮤ پشت سکهها را نام ضرابخانه دانستند؛ البته آنها در ابتدا اعتقاد داشتند این سکهها مربوط به اوا خر دورﮤ ساسانیاند. به نظر آنها نامی که در سمت چپ پشت سکه از ساعت 8تا12 ضرب شده است، نام ضرابخاﻧﮥ بیشاپور است که برخلاف معمول، بهصورت مخفف BYŠ نیامده و بهصورتʼpʼt byšʼpḥr: ābād bišāpuhr آمده است. تنها ضعف این تفسیر را وجودنداشتن W در خط میدانستند که در صورتهای نوشتهشدﮤ دیگر بهصورت byšḥpwhl, byšʼpwḥr آمده است (Curiel,R& Gyselen,R, 1980: 167-168). بهعقیدﮤ دریایی، عبارت پشت سکه ممکن است ʼcʼt byšʼpḥr: āzād bišāpuhr آزاد بیشابور باشد و نشان میدهد فرمانروای محلی موفق شده بود بیشابور را در دست خود نگاه دارد (دریایی، 1393: 70). در سمت راست پشت سکه، ساعت 3، حرف p به چشم میخورد که ممکن است مخفف pylwcyh: pērōzīh یا plḥwyḥ: farroxīh باشد (Curiel,R& Gyselen,R, 1980: 167-168). حرف p در پشت ﺳﮑﮥ درهم عبداللهبنزبیر ضرب دارابگرد در کنار آتشدان (الف) و ﺳﮑﮥ عربساسانی دیگری (ب) نیز دیده شده است (تصویر10). به نظر مشیری حرف p که روی بعضی از سکههای عربساسانی آمده است، ممکن است نام اختصاری فرنبغ باشد و شاید تشکیل گردهمایی مهم زردشتیان در مکان ضرب سکه را نشان دهد (مشیری، 1389: 94).
الف ب تصویر10. الف: سکه عربساسانی نقره متعلق به عبدالله سال 72 ق (رضایی باغبیدی،1393: 29)؛ ب: سکه عربساسانی مسی (Gyselen, 2000: 169).
در سال 1393ش، در اثر کاوش باستانشناسان در محوﻃﮥ تلﻗﻠﻌﮥ سیفآباد در استان فارس، مجموعهای گل مُهر به دست آمد که از 75 گل مهر اداری یافتشده، 58 گل مهر اثر مهرهایی با نام «آباد شاپور» از استان بیشاپور دارند (قاسمی، 1396: 94و95) که متعلق به موبد منطقه بوده است (تصویر11 الف). پیش از این نیز در ﻣﻨﻄﻘﮥ بیضا، در غرب دشت مرودشت، گل مهری با همین نام یافت شده است (Askari Chaverdi & Cereti, 2013: 187) (تصویر11ب). با پیداشدن این گل مهرها، این نظریه مطرح شد که شاید آبادبیشاپور که روی سکههای عربساسانی آمده است، به این منطقه اشاره میکند و احتمال دارد مهرها نیز در دوران پساساسانی ساخته شده باشند؛ همچنین آبادشاپور شاید مرکز شهرستان بیشاپور بوده است و ممکن است پس از سقوط ساسانیان، اصطلاح «آباد» به جای «شهرستان» روی مهرهای اداری استفاده شده باشد (Blet-Lemarquand et Gyselen, 2014: 11).
الف ب تصویر11 الف: اثر مهر اداری از تلقلعه سیفآباد (قاسمی، 1396: 98)؛ ب، گل مهر بهدستآمده از بیضا (Chaverdi& Cereti, 2013: 188).
این نظر جدید دربارﮤ «آباد شاپور» این پرسش را در ذهن ایجاد میکند: اگر منظور پشت سکه، ﻣﻨﻄﻘﮥ «آبادشاپور» بوده، چرا به آباد- بیشاپور تغییر پیدا کرده است؟ استفاده از شاپور یا سابور برای بیشاپور در دورﮤ اسلامی معمول بوده و روی سکههای عربساسانی نیز یا صورت عربی سابور (تصویر6) یا علامت اختصاری BYš نقر میشده است؛ پس اگر به این منطقه اشاره میکرده است، معقولتر به نظر میرسد از همان آبادشاپور استفاده کنند تا آباد- بیشاپور. ﻣﺴﺌﻠﮥ دیگر استفاده از ترکیب آباد/آزاد و نام ضرابخانه در سکههای دیگر عربساسانی است؛ مانند «آباد/آزاد اردشیر خوره» و «آباد/آزاد کواد-خوره» در سکههای متعلق به فرخزاد و «آباد/آزاد کواد-خوره» و «آباد/آزاد استخر» متعلق به حاکمانی ناشناس (;Gyselen, 2000: 118, 143 رضایی باغبیدی، 1393: 77و81). با توجه به این سکهها، احتمال آنکه اشارﮤ آباد بیشاپور به ﻣﻨﻄﻘﮥ آباد شاپور باشد، ضعیفتر میشود؛ ولی با توجه به سکهها و مهرهای بهدستآمده، نظرﻳﮥ استفاده از واژﮤ «آباد» به جای «شهرستان» جای بررسی دارد؛ هرچند در منابع اسلامی به این موضوع اشاره نشده است. در سکهای متعلق به حجاج یوسف، در پشت سکه عبارت pylwc ʼpʼd: pērōz abāy آمده که رضایی باغبیدی آن را pērōz ābād و «فیروز آباد» ترجمه کرده است (رضایی باغبیدی، 1393: 75)؛ ولی منابع تاریخی، نامیدن شهر «گور» به «فیروز آباد» را به زمان عضدالدوله (علیبنبویه) (338تا372ق/949تا982م) منتسب میدانند (اصفهانی، 1346: 44؛ عقیلی، 1377: 68و69)؛ یعنی سالها پس از ضرب این سکه. بنابراین بعید است اشارﮤ آن به شهر فیروزآباد باشد. لوک تردوِل (Luke Treadwell) واژﮤ Ābāy، موجود در پشت سکه را نام صاحبمنصب میداند و آن را همراه با سه ﺳﮑﮥ موضوع بحث ما در یک مجموعه قرار میدهد (Treadwell, 2008: 348). با توجه به اینکه حجاجیوسف در سکهای دیگر از عبارت pylwc YHWWN’t: pērōz bawād استفاده کرده است، پس بعید نیست abāy در اینجا به معنی آباد و اسم خاص نباشد و ستاک مضارع باشد و با توجه به این مسئله، شاید ﺳﮑﮥ موضوع بحث ما نیز هرگز به اسم خاص اشاره نمیکند.
گاهشماری سکههای بیشاپور پیش از گاهشماری سکههای بیشاپور، بایسته است از اهمیت و وضعیت ﻣﻨﻄﻘﮥ بیشاپور در ابتدای دورﮤ اسلامی، سخن بگوییم. فارس خاستگاه ساسانیان بود و از لحاظ استراتژیک بر سر راه جادههای نظامی قرار داشت؛ درنتیجه، یکی از هدفهای مهم عربها برای تصرف شد (زرینکوب، 1387: 25). شهرهای مختلف فارس بارها در مقابل عربها شورش کردند (طبری، 1352: 4/269). بیشاپور در نیمه دوم قرن 7م و تا زمان ﺣﻤﻠﮥ عربها به ایران و برآمدن اسلام، از شهرهای مهم بود و تا قرن 10م/4ق مردم در آنجا سکونت میکردند؛ ولی کمکم رو به افول نهاد. در سال 16ق/637م، عثمانبنابیالعاص به دستور عمر وارد سرزمینهای ایران شد و در فارس پیشروی کرد و بر بخشی از بیشاپور و استخر و ارجان دست یافت و سالی را آنجا گذراند؛ سپس برادرش، حکمبنابیالعاص را بر یاران خود گماشت و به مدینه بازگشت (دینوری، 1371: 168؛ ابنبلخی، 1385: 115). در فارسنامه ناصری آمده است که در سال 18قمری/639م، عثمانبنابیالعاص ﻗﺼﺒﮥ کازرون را تصرف کرد؛ ولی موفق نشد شهر شاپور را تصرف کند؛ پس به جانب نوبندگان رفت (حسینی فسایی، 1367: 1/175). عربها شهرک، والی پارس، را کشتند. در سال 24ق/645م که عثمانبنعفان خلیفه شد، مردم «شاپورخواست» و «کازرون» و دیگر اعمال، برادر شهرک را به بیشاپور بردند و شورش کردند؛ اما سرانجام صلح کردند و ملزم به پرداخت جزیه شدند. در سال بیست 25ق/646م یا بنابر نظر یعقوبی 26ق/647م (یعقوبی، 1382: 2/57)، ابوموسی اشعری به دستور عثمان به ایالت فارس رفت تا مردم بیشاپور را سرکوب کند؛ چون آنها برای سومینبار نقض عهد کرده بودند. او همراه عثمانبنابیالعاص بیشاپور را فتح کرد (ابنبلخی، 1385: 115و116؛ بلاذری، 1337: 542). تا اواسط سدﮤ هفتم میلادی، شهرهای مهم فارس، مانند اردشیر خوره و بیشاپور و استخر، بارها از کنترل عربها خارج شدند و شهرهای گور یا فیروزآباد و استخر از آخرین شهرهای فارس بودند که تازیان آنجا را فتح کردند. استیلای عربها بر سرزمین فارس و داﻣﻨﮥ فتوحات آنها در طبرستان گرگان و استرآباد در زمان خلافت عثمان و در واقع پس از مرگ یزدگرد سوم در سال 31ق/652م، رخ داد (نفیسی، 1384: 134). پس از جنگ صفین در سال 37ق/657م، خوارج یا همان مسلمانانی که بر حضرت علی(ع) شوریده بودند، پس از شکست راهی ایران و ﻣﻨطﻘﮥ فارس شدند. پیشوای آنها به نام خرّیتبنراشد گروهی از مسلمانان و مسیحیان را علیه حضرت علی(ع) رهبری کرد. شاید خوارج یکی از علتهای شورشهای ﻣﻨطﻘﮥ خوزستان و فارس باشند. این شورشها در سال 38ق/659م سرکوب شد و رهبر آن کشته شد. با شهادت امامعلی(ع) در سال 40ق/661م به دست یکی از خوارج، اوضاع منطقه دگرگون شد و حکومت فردی برای مدت کوتاه، در برابر حکومت مرکزی امری شایع شد (فرای، 1375: 88). برای تعیین حدودی تاریخ سکهها شاید کمکگرفتن از سکههای تاریخدار ضرب بیشاپور ممکن باشد؛ از این رو تلاش بر آن شد از منابعی استفاده شود که سکههای عربساسانی را بررسی کردهاند. علاوهبر منابعی که در ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ پژوهشی به آنها اشاره شد، از کتاب سکههای عربساسانی واکر (1941م) و کتاب سکههای عربساسانی حسین رستگار (1395) نیز استفاده شده است.
جدول1: سکههای درهم و پشیز عربساسانی با نام ضرابخانه بیشاپور تا سال 84ق.
نتیجه دربارﮤ ﺳﮑﮥ «دارا» که در مجموﻋﮥ ما فراوانی بیشتری دارد، نظریههای متفاوتی وجود دارد: 1. نام خاص شخص؛ 2. مخفف نام شهر دارابگرد؛ 3. صفت فاعلی فعل «داشتن». اگر این سکه از سکههای نقره ساسانی تبعیت کند، باید انتظار داشت در سمت راست سکه، نام فرمانروا ذکر شده باشد. «دارا» نامی است که روی مهرهای ساسانی نیز آمده است؛ برای مثال در مُهری که در کتابخاﻧﮥ ملی پاریس نگهداری میشود، نام dārāy پدر māndād آمده است (Gignoux, 1986: 74; Gyselen, 1993: 75)؛ یا روی گل مُهری که از قصر ابونصر به دست آمده است، نام Dārāy-weh فرزند Bardag دیده میشود (Gignoux, 1974: 183; Yamauchi,1993: 14). نیهون شوکی(NihonShoki) در کتاب شرح وقایع ژاپن، از شخصی به نام «دارا» از ایرانیان مقیم ژاپن نام برده است که در سال 660م/40ق ژاپن را به قصد کشورش، ایران، ترک کرد؛ در حالی که چند ده نفر را به همراه داشت و به امپراتور ژاپن قول بازگشت و انجام خدمت به او را داد (Morita, 2012). به نظر میرسد این شخص از ﻃﺒﻘﮥ نجبا بوده و برای امپراتور ژاپن اهمیت خاصی داشته است. نمونههای ذکرشده نشان میدهند نام «دارا» در دورﮤ ساسانیان و در ابتدای دورﮤ اسلامی میان ایرانیان متداول بوده است. شاید هم بین «دارا»ی روی سکه با شخصی که در وقایعناﻣﮥ ژاپن آمده است، ارتباطی وجود داشته باشد. شاید از نجبای ایرانی بوده که در زمان آشوبهای داخلی به ایران آمده و ادارﮤ منطقهای را به دست گرفته است. اما دربارﮤ دو ﺳﮑﮥ دیگر، اسم خاص «آبای» یا «ابزای» تاکنون روی مُهرها یا نوشتههای تاریخی دیده نشده است. البته در مهرها، اسمهایی مانند ābōy و ābiy دیده شده است (Gignoux, 1986: 26)؛ پس شاید ābāy نیز وجود داشته است. البته همان گونه که پیش از این اشاره شد، روی سکههای مسی عربساسانی، در سمت راست همیشه اسم خاص نمیآمده و از قانون سکههای ساسانی تبعیت نمیکرده است. دربارﮤ ﻛﺘﻴﺒﮥ پشت سکهها دو احتمال وجود دارد: 1. منظور آباد- بیشاپور بوده است؛ چون در سکهها در ترکیب با بیشاپور، استخر، قبادخوره و اردشیرخوره دیده شده است که از کورههای فارس و از شهرهای مهم بودند. شاید «آباد» اصطلاحی بوده که در دورهای در ایالت فارس برای کورههای آن استفاده میشده است؛ هرچند دربارﮤ کورﮤ دارابگرد تاکنون نمونهای دیده نشده یا در منابع اسلامی مطلبی نیامده است. 2. منظور آزاد- بیشاپور بوده و حاکم محلی با ضرب واژﮤ آزاد میخواسته است استقلال خود را از سرپرستی عربها نشان دهد (دریایی، 1393: 66). استفاده از ترکیب «آزاد» همراه با نام شهر در چند ﺳﮑﮥ عربساسانی دیگر متعلق به ضرب اردشیرخوره و کوادخوره و استخر نیز دیده شده است و اینها شهرهاییاند که بارها مقابل اعراب قیام کردند. با نگاهی به گاهشماری سکهها (جدول1) و با توجه به مطلبی که دربارﮤ «دارا» و حضور او در ایران گفته شد، محتمل است سکه در سال 40ق ضرب شده باشد. این همان سالی است که پس از شهادت حضرت علی(ع) شورشهایی در منطقه رخ داد و آزاد- بیشاپور به استقلال منطقه در این دوره اشاره میکند. دو ﺳﮑﮥ دیگر، افزای و ابای (= باید، لازم)، بهدنبال ﺳﮑﮥ دارا و بهصورت شعارگونه ضرب شدهاند. | |||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||
کتابنامه الف. منابع فارسی 1. ابنبلخی، (1385)، فارسنامه، تصحیح و تحشیه گای لسترانج، رینولد آلن نیکلسون، تهران: اساطیر. 2. اصفهانی، حمزهبنحسن، (1346)، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 3. البلاذری، الامامابیالعباساحمدبنیحییبنجابر، (1407ق/1987م)، فتوحالبلدان، با حواشی عبدالله انیسالطباع، بیروت: المعاف. 4. حسینی فسائی، (1367)، فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه از منصور رستگار فسائی، 2ج، تهران: امیرکبیر. 5. حصوری، علی، (1371)، آخرین شاه، تهران: بهمن. 6. دادور، ابوالقاسم و مهتاب مبینی، (1388)، جانوران ترکیبی در هنر ایران باستان، تهران: دانشگاه الزهرا. 7. دریایی، تورج، (1393)، شاهنشاهی ایران، پیروزی عربها و فرجامشناختی زردشتی، ترجمه شهرام جلیلیان، تهران: توس. 8. دینوری، ابوحنیفه احمدبنداود، (1371)، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، چ4، تهران: نی. 9. رستگار، حسین، (1395)، سکههای عربساسانی؛ بررسی و طبقهبندی نخستین درهمهای اسلامی، تهران: پازینه. 10. رضایی باغبیدی، حسن، (1393)، سکههای ایران در دوره اسلامی: از آغاز تا بر آمدن سلجوقیان، تهران: سمت. 11. زرینکوب، عبدالحسین، (1387)، تاریخ ایران کمبریج ج4: «فتح ایران به دست اعراب در ادوار پیش از اسلام»، گردآورنده ریچارد فرای، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر. 12. سرفراز، علیاکبر و فریدون آورزمانی، (1389)، سکههای ایران از آغاز تا دوران زندیه، چ8، تهران: سمت. 13. شمس اشراق، عبدالرزاق، (1369)، نخستین سکههای امپراتوری اسلام، اصفهان: خدمات فرهنگی استاک. 14. طبری، محمدبنجریر، (1352)، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 15. عقیلی، عبدالله، (1377)، دارالضربهای ایران در دوره اسلامی، تهران: موقوفات محمود افشار یزدی. 16. فرای، ریچارد نلسون، (1375)، عصر زرّین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، چ3، تهران: سروش. 17. --------------، (1383)، تاریخ ایران کمبریج ج3 قسمت1: «تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانیان»، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر. 18. گاریبلدی، آندرئا، (1395)، تاریخ و سکههای ساسانی، ترجمه شاهین آریامنش، تهران: آریارمنا. 19. مشیری، ملکایرج، (1389)، عربساسانی: سکههای دوره جنگ داخلی: مانیگرایان، یزیدیه و خوارج دیگر، ترجمه مهدیه دستمالچی، تهران: پازینه. 20. مکنزی، دیوید نیل، (1379)، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، چ2، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 21. نفیسی، سعید، (1384)، تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، تهران: اساطیر. 22. واکر، جان، (1378)، سکههای ساسانی و عربی بهدستآمده از حفاریهای بیشاپور، ترجمه اصغر کریمی، ج2، تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی. 23. یعقوبی، احمدبناسحاق، (1382)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، 2ج، چ9، تهران: علمیفرهنگی. ب. مقاله 24. قاسمی، پارسا و دیگران، (1396)، «بازسازی تقسیمات استان ساسانی بیشابور با کشف تعدادی نامجای جدید از گل مهرهای محوطة تلقلعة سیفآباد- کازرون»، پژوهشهای باستانشناسی ایران، ش14، دوره هفتم، ص 91تا102. ج. منابع لاتین 25. Askari Chaverdi, A. & Cereti, C., (2013). “Preliminary notes on two small groups of Sasanian bullae recently discovered in Fārs”, Commentations Iranicae. Vladimiro f. Aaron Livschits nonagenario donum natalicium, ed by Tokhtasev S. & Luria, P. Saint-Petersbourg.182-190. 26. Curiel,R., Gyselen R., (1980), “Une Collection de Monnaies de Cuivre Sasanides Tardives et Arabo- Sasanides”.Studia Iranica.tome 9, Fasc. 2, Leiden.163-184. 27. Daryaee, T, (2010), “When the End is Near: Barbarzed Armies and Barracks Kings of Late Antique Iran”, Ancient and Middle Iranian Studies, Wiesbaden: Harrassowitz Verlag.43-52. 28. Daryaee, T, (2016), “Persian Loards and the Umayyads: Cooperation and Coexistence in a Turbulent Time”, Christians and Others in the Umayyad State, ed. by Antoine Borrut and Fred M. Donner. Chicago, Illinois: The Oriental Institute of the University of Chicago. 73-82. 29. Gignoux, Ph et Gyselen, R, (1982), Sceaux Sasanides de Diverses Collections Privées. Leuven: Éditions Peeters. 30. Gignoux, Ph, (1974), “Les Bulles Sassanides de Qasr-I Abu Nasr”, Memorial Jean de Menasce.ed by Gignoux et Tafazzoli. Louvain. 169-187. 31. Gignoux, Ph, (1986), Noms Propres Sassanides en Moyen-Perse épigraphique. Fasc.2 de l’Iranisches Personennamenbuch. Band II, Wien: Österreichische Akademie der Wissenschaften. 32. Gyselen, R, (2000), Arab- Sasanian Copper Coinage. Wien: Österreichische Akademie der Wissenschaften. 33. Gyselen, R, (1993), Catalogue des sceaux, camées, et bulles sassanides de la Bibliothèque nationale et du Musée du Louvre. Paris: Bibliothèque nationale. 34. Heidmann, S, (2010), “The Standing Caliph –Type- the Object on the Reverse Coinage & History in the Seventh Century Near East”.Proceedings of the 12th Seventh Century Syrian Numismatic Round Table.ed by Andrew Oddy, London. 35. Miles, G, (1973), ”The Coins”. Sasanian Remains from Qasr-I Abu Nasr, ed. R.N. Frye. Massachusetts, Cambridge: Harward University Press. 36. Morita, T., “Japan, iv. Iranians inJapan”.EncyclopædiaIranica, XIV, Fasc. 5&6, pp. 558-561, available online at: http://www.iranicaonline.org/articles/japan-iv-iranians-in-japan-1 (accessed on 30 December 2012) 37. Nyberg, H., S, (1974), A Manual of Pahlavi. Wiesbaden: Otto Harrassowitz. 38. Treadwell, L., (2008), “The Copper Coinage of Umayyad Iran”, The Numismatic Chronicle. Vol. 168, Royal Numismatic Society. 331-381. 39. Walker, J., (1941), A Catalogue of the Arab- Sasanian Coins, London: British Museum. 40. Yamauchi, K., (1993), Iranian Studies 5: The Vocabulary of Sasanian Seals. Tokyo: Institute for the Study of Languages and Cultures of Asia and Africa. | |||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,668 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,178 |