
تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,706 |
تعداد مقالات | 13,972 |
تعداد مشاهده مقاله | 33,535,269 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 13,283,642 |
بررسی الگوی محل سکونت مهاجران و ارتباط آن با حاشیهنشینی و فقر شهری در کلانشهرها نمونة موردی: کلانشهر مشهد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد شهری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 4، شماره 1، شهریور 1398، صفحه 25-40 اصل مقاله (735.26 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/ue.2020.115485.1115 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسین فرهادی خواه1؛ حسین حاتمی نژاد* 2؛ عارف شاهی1 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، گروه جغرافیای انسانی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه جغرافیای انسانی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران، تهران، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهاجرت، یکی از فرایندهایی است که همواره بین سکونتهای انسانی در هر سطحی وجود داشته است؛ اما این مقوله در ایران بعد از دهه 1340 شمسی شدت یافته و در دهههای بعدی بهدلایل مختلف بهخصوص عوامل اقتصادی و تغییرات اقلیمی شدت بیشتری یافته است؛ مقصد بیشتر این مهاجران نیز کلانشهرهای کشور بوده است. کلانشهر مشهد، یکی از کلانشهرهایی است که همواره جاذب جمعیت مهاجر بهخصوص از نیمة شرقی کشور بوده است. همچنین، یکی از ابعاد مهاجرت به شهرها، الگوی سکونت مهاجران در شهرهای مقصد است که بر نحوة خدماترسانی و کیفیت محیطهای شهری و حتی بافت اجتماعی – اقتصادی آن تأثیر میگذارد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و ازنظر روش، توصیفیتحلیلی است که به دنبال بررسی الگوی سکونت مهاجران در کلانشهر مشهد و نیز ارتباط آن با حاشیهنشینی و فقر شهری است. نتایج پژوهش نشان دادهاند الگوی سکونت مهاجران در شهر مشهد از نوع خوشهای است و محدودة جنوب غربی (منطقۀ 9، 10 و 11) و نیز شمال شرقی (منطقۀ 3 و تا حدودی منطقۀ 4 و 2)، خوشههای جاذب مهاجرت در کلانشهر مشهد بودهاند. همچنین، نتایج نشان دادهاند محل سکونت مهاجران چندان با حاشیههای شهر انطباق ندارد و بین فقر شهری و الگوی سکونت مهاجران رابطة معنادار وجود ندارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهاجرت؛ فقر شهری؛ حاشیهنشینی؛ کلانشهر مشهد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه کشورهای توسعهنیافته و درحال توسعه بهدلیل رشد سریع جمعیت و درهمشکستن اقتصاد معیشتی مبتنی بر کشاورزی یا فرایند صنعتیشدن با رشد شهرنشینی شتابانی مواجه میشوند. در عین حال، در اینگونه کشورها منابع محدود و نابرابریهای طبیعی و جغرافیایی باعث بهرهمندی بیشتر بخشی از گروههای اجتماعی (بیشتر جوامع شهری) در مقابل بهرهمندی کمتر سایر گروها بهویژه مناطق روستایی شده است؛ بنابراین، بخشی از جامعه که از مواهب اولیة توسعه بهرهمند نشدهاند، با توجه به تخصیص امکانات اقتصادی و اجتماعی در مناطق توسعهیافتهتر، به نواحی برخوردارتر روی میآورند تا جزئی انداموار از مجموعة اجتماعی و اقتصاد آنها شوند (ابراهیمزاده و همکاران، 1383: 122). در ایران نیز رشد شتابان شهرنشینی همراه با مهاجرت روستاییان به شهرها باعث به وجود آمدن حاشیهنشینی بهصورت گسترده شده است. نخستین مبدأ مهاجران روستایی و شهرهای کوچک مناطق مرزی شهرهای بزرگتر این منطقه است (بزی و همکاران، 1395: 17). ظهور و پیدایش محلات فقیرنشین (اعم از سکونتگاههای غیررسمی حاشیة شهرها و سکونتگاههای فقیر داخل شهر) هم در ایران و هم در جهان، همزاد و همراه پدیدة مهاجرت و تا حدی پیامد آن بوده است. حاشیهنشینی در مقیاس وسیع و معنای جدید به دورة پس از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا شروع شده و سپس از آنجا به سایر نقاط جهان گسترش یافته است. در ایران نیز پس از آغاز نوسازی اقتصادی و اجتماعی و دسترسی روستاها به خدمات جدید بهداشتی، آموزشی، مکانیزهشدن کشاورزی و تغییر الگوی مدیریت روستایی و همچنین، ظهور اقتصاد نفتی و قطع وابستگی به کشاورزی، مهاجرتهای روستا – شهر آغاز شد که پیامد آن، پیدایش حاشیهنشینی اطراف شهرهای بزرگ بود؛ بنابراین بهتدریج بیشتر شهرها بهویژه شهرهای بزرگ به مراکزی برای استقرار و اسکان مهاجران تبدیل شده است (نقدی، 1389: 104). بهطور کلی گفتنی است شهرنشینی شتابان در کشورهای درحال توسعه، درنتیجة مهاجرت از محیطهای کوچک شهری و روستایی، هم تأثیرگرفته از دافعههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این محیطها و هم جاذبههای اقتصادی، اجتماعی – فرهنگی شهر مقصد است (قنبری و همکاران، 1393: 74). این مهاجران بهعلت پویانبودن اقتصاد جامعه و بهخصوص نبود فرصتهای شغلی متناسب با تخصص آنها، نمیتوانند در نظام اقتصادی شهر ادغام شوند؛ بنابراین، بهناچار به مشاغل غیررسمی و درآمد پایین روی میآورند و در مناطق فقیرنشین شهرها ساکن میشوند (ماجدی و لطفی، 1386: 40؛ قنبری و همکاران، 1393: 74؛ کمانداری و همکاران، 1393: 121). به عبارتی، در گسترههای فقیر شهری، مهاجران فقیر تازهوارد از روستاها، نخستین خانههای ارزانقیمت و کوچک خود را بنا میکنند (بمانیان و همکاران، 1390: 125). با این حساب معلوم میشود مهاجران واردشده به شهر، بیشتر در مناطق فقیرنشین و حاشیة شهرها ساکن میشوند. با توجه به اثرات مهاجرت و نحوة توزیع مهاجران در سطح کلانشهرها، بهخصوص اسکان آنها در مناطق حاشیهنشین، بر کیفیت زندگی شهروندان این مناطق تأثیر میگذارد؛ زیرا میزان استفاده از امکانات محدود این مناطق را افزایش میدهد، بافت اجتماعی این مناطق را تغییر میدهد، ممکن است مشکلات اجتماعی را در این مناطق تشدید کند و ... . همچنین، برای تأمین خدمات مورد نیاز جمعیت تازهوارد، بر مدیریت شهری فشار وارد میشود. به همین دلیل، بررسی وضعیت توزیع فضایی اسکان مهاجران در سطح کلانشهرها، بهخصوص اسکان آنها در مناطق حاشیهنشین کلانشهرها ضروری است. طبیعتاً شهر مشهد نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این پژوهش سعی شده است این مهم روی شهر مشهد بررسی شود که دومین کلانشهر ایران، کلانشهر منطقهای شرق کشور و یکی از مهمترین قطبهای مهاجرپذیر کشور است و حتی در دورهای 6/2 برابر تهران (دوره 1355-75) مهاجر پذیرفته است (مرصوصی و صائبی، 1388: 80). این کلانشهر علاوه بر استان خراسان رضوی پذیرای مهاجرانی از استانهای همجوار بهخصوص استانهای شرقی و از کشورهای همسایه بهویژه افغانستان است؛ بنابراین، هدف این پژوهش بررسی الگوی سکونت مهاجران در کلانشهر مشهد و نیز بررسی انطباق محل سکونت مهاجران با مناطق فقیرنشین مشهد است.
مبانی نظری مهاجرت مهاجرت و جابجایی جمعیتی نشاندهندة پویایی و تلاش انسان است. انسانهایی که در یک مکان جغرافیایی زمینة تلاش را برای خود محدود میدانند، به مهاجرت اقدام میکنند. مهاجرت بهعنوان واقعهای تأثیرگذار بر رشد و تغییر جمعیت شایان توجه قرار میگیرد. مهاجرت یکی از چهار عامل اصلی تغییر و تحول جمعیت است و بهدلیل ماهیت خود میتواند علاوه بر تغییرات درازمدت و طولانی، آثار سریع و کوتاهمدتی در تعداد و ساختار جمعیت ایجاد کند و تعادل یا عدم تعادلهایی را در جمعیتهای متأثر از خود به وجود بیاورد (حسینی و همکاران، 1397: 2). با توجه به ماهیت چندبعدی مهاجرت، این پدیده از طریق نظریههای مختلفی بررسی شده است. نظریههای اقتصادی نئوکلاسیک[1] به تفاوت در دستمزدها و شرایط اشتغال بین کشورها و هزینههای مهاجرت تأکید میکنند و درکل، حرکتهای مهاجرتی را یک تصمیم فردی در نظر میگیرند که برای افزایش درآمد مهاجرت انجام میشوند. برعکس، نظریة اقتصاد جدید مهاجرت[2] شرایط مختلفی را در بازار در نظر میگیرد و مهاجرت را تصمیم خانوار میداند که هدف آن، کاهش خطرات مربوط به درآمد خانواده است و سعی میکند بر فشارهای ناشی از سرمایه غلبه کند که بر تولیدات خانوادگی تأثیر میگذارند. نظریة نظام جهانی[3] و نظریة بازار کار دوگانه[4] بهطور کل، این فرایندهای تصمیمگیری در سطح خرد را نادیده میگیرند و بهجای آن تأکیدشان بر نیروهایی است که در سطوح بالاتر انباشت سرمایه عمل میکنند. نظریات پیشین، دلیل مهاجرت را نیازهای ساختاری نظام اقتصاد سرمایهداری جدید میدانستند؛ درحالیکه نظریات بعدی، دلیل حرکتهای جمعیتی را پیامد طبیعی جهانیشدن اقتصاد و نفوذ بازار در سراسر مرزهای ملی بیان کردند (برومندزاده و نوبخت، 1393: 1394). در ارتباط با علل مهاجرت در کشورهای درحال توسعه، وجود جذابیت شهرها و برخی مشکلات روستانشینان باعث آهنگ مهاجرت میشود. بهعبارتدیگر، تنها فقدان زمین کافی برای کشت، پایینبودن سطح بهداشت و درمان، نداشتن درآمد کافی برای تأمین نیازهای اولیة زندگی عامل مهاجرت نیست؛ بلکه نقش جاذبههای مناطق شهری، بهویژه شهرهای بزرگتر و توسعهیافته نیز بسیار مهم است و این عوامل همگی در مهاجرت روستاییها به مناطق شهری مؤثر بودهاند (ملکی و حاتمی، 1394: 142). گفتنی است در کشورهای توسعهیافته، مهاجرت به شهرها بهدلیل نیاز جوامع صنعتی و صنایع شهری بوده است که براساس آن، جمعیت از مناطق بدون امکانات شغلی و محروم از تسهیلات زندگی، به مناطق شهری و مراکز صنعتی، بیشتر به نفع رشد و توسعة اینگونه جوامع انتقالیافتهاند (ماجدی و لطفی، 1386: 40). برعکس، در کشورهای جهان سوم، نبود تعادل منطقهای بهخصوص نبود تعادل امکانات بین مناطق شهری و روستایی و متعادلنبودن امکانات و فرصتها بین شهرهای کوچک و بزرگ و حتی اختلاف بین دسترسیها و فرصتهای زندگی بین کلانشهرها باعث انتقال جمعیت از مناطق (روستاها و شهرهای) کمبرخوردار و نامناسب از لحاظ اقلیمی به شهرهای بزرگ شده است. مهاجرت، تاریخی به بلندای زندگی اجتماعی بشر دارد که افراد بـرای دستیابی به فرصتها و شرایط بهتر یا فرار از مخاطرات و تهدیـدهـای طبیعی و انسـانی بـه مهاجرت اقـدام میکنند. برای تبیین مهاجرت (علل و پیامدهای آن در مبدأ و مقصد) صاحبنظران از زوایای گوناگون به این پدیده نگاه کردهاند:
جدول 1. دیدگاه غالب دربارة مهاجرت
فقر شهری رشد نامتوازن اقتصاد جهانی سبب افزایش تضاد طبقاتی در شهرها شده که از پیامدهای آن، پدیدههای موسوم به فقر شهری است. بخش چشمگیری از این افزایش جمعیت شهری، با درآمد پایین در شهرها زندگی میکنند. مهاجرت تنها عامل افزایش فقر شهری نیست و کنترل مهاجرت به شهرها نمیتواند سیاست مناسبی برای کاهش فقـر شهری باشد. نتایج مطالعات در کشورهای مختلف نشان دادهاند رابطة اندکی بین مهـاجرت و افزایش فقر شهری (نه تمرکز فقر در شهرها) وجود دارد و در بسیاری از کشورها، تمام مهاجران به شهرها الزاماً کمدرآمد نیستند و رشد شهرها از دو عامل یعنی رشد طبیعی جمعیت شهری و ادغام روستاهای اطراف در شهرها نیز تأثیر گرفته است (بهاراگلو و کسیدس[5]، 2002: 2؛ پین[6]، 2004: 9)؛ با وجود این، براساس گزارش سازمان جهانی اسکان بشر، 43% از جمعیت شهری مناطق درحال توسعه و 78% از جمعیت شهری مناطق کمتر توسعهیافته در محلههای فقیرنشین زندگی میکنند و در بسیاری از کشورها، فقر شهری نادیده گرفته میشود (UNDP, 2005: 13). فقر شهری درواقع از انقلاب صنعتی و همزمان با مهاجرت روستاییان و سکونت آنها در محیطی نامناسب ازنظر نحوة سکونت و اشتغال تشدید شده است. جداییگزینی فقرا در نقاط خاص شهری و تراکمهای بالای افراد، محیط کثیف، کار در بخش غیررسمی، خردهفرهنگ کجرو و نبود حمایت قانونی و گسست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از شهر اصلی، از مصادیق این فقر است. در ایران بهموازات رشد شهرنشینی (ناشی از مهاجرت) سکونت در محلات فقیرنشین نیز افزایشیافته است (زادولی خواجه و همکاران، 1393: 66-67). ایران ازجمله کشورهای درحال توسعه است که در دهههای گذشته با افزایش میزان شهرنشینی و گسترش فقر شهری، نواحی فقیر شهری در آن افزایشیافته است؛ بهطوریکه در زمان حاضر برنامهریزی برای سکونت کمدرآمدها و ساماندهی محلات فرودست شهری، بهویژه در کلانشهرها و مناطق پیرامون آنها، از مسائل مهم توﺳﻌﮥ شهری در کشور است (صرافی و همکاران، 1393: 8). شهر مشهد، دومین شهر پرجمعیت ایران، بهعلت پذیرش گستردﮤ مهاجران شهری و روستایی از داخل و خارج کشور، در چند دﻫﮥ اخیر بهشدت رشد کرده است. این امر موجب کمبود خدمات و افول شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی، بهویژه در برخی محلات این شهر شده است. در این پژوهش، براساس اطلاعات آماری موجود، توزیع فضایی فقر در شهر مشهد با اسـتفاده از شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی بررسی خواهد شد. فقر شهری پدیدﮤ چندبُعدی است و شهرنشینان بهعلت بسیاری از محرومیتها، ازجمله دسترسینداشتن به فرصتهای اشتغال، نداشتن مسکن و زیرساختهای مناسب، نبود تأمین اجتماعی و در دسترس نبودن بهداشت و آموزش و امنیت فردی در رنج و مضیقهاند. فقر شهری تنها به ویژگیهای نامبرده محدود نیست و به اوضاع ناپایدار، آسیبپذیری و ناتوانی در مقابل آسیبها نیز نظر دارد. بدیهی است اجرای سیاستهای کاهش فقر، بدون تعیین گستره و ابعاد آنها، موفقیت چندانی نخواهد داشت (بهاروگلو و کسیدس[7]، 2002: 123)؛ اما آنچه در مقوﻟﮥ فقر در حوزﮤ مطالعههای شهری اهمیت مییابد، تبلور فضایی فقر در شهرهاست. تبلور فضایی فقر در قالب شکلگیری و بسط گسترههای فقر، بافتهای فرسوده، بافتهای ناکارآمد، اسکان غیررسمی و حاشیهنشینی با مشکلات حاد مهاجران فقیر، بیکاری، اشتغال کاذب، بار تکفل سنگین، خشونت، ناامنی و ... مشاهده میشود (بمانیان و همکاران، 1390: 54، رضایی و همکاران، 1393: 687).
ارتباط بین مهاجرت و مناطق فقیرنشین مهاجرت روستا - شهری از دلایل مهم رشد شهری در ایران است و بین مهاجرت و حاشیهنشینی با رونق اقتصادی شهرها (تمرکز فرصتها) رابطه وجود دارد. به عبارت دیگر، هرچه شهر از توان و رونق اقتصادی بیشتری برخوردار باشد، جاذبة بیشتری برای مهاجران و درنتیجه شکلگیری مناطق حاشیه وجود دارد؛ اما دلایل اساسیتر برای حاشیهنشینی و تشکیل محلات فقیرنشین را باید در ساختار اقتصاد سیاسی و الگوی برنامهریزی توسعة کشورها جستجو کرد که به انواعی از نبود تعادلها منجر میشود: یکی از آثار نبود تعادل در بهرهگیری از مواهب توسعهیافتگی، به تحرکات ناموزون جمعیت در سطح استانها مانند مهاجرت از مناطق کمتر توسعهیافته به مناطق درحال توسعه یا توسعهیافتهتر منجر شده است (قرخلو و حبیبی، 1385، 53). ساکنین مناطق حاشیة شهرها و برخی از روستاهایی که در شهرها ادغامشدهاند، اساساً از مهاجران روستایی تشکیل میشوند. پژوهشهای متعددی در تهران، کرج، همدان، اهواز (قبل از انقلاب) و بوشهر انجام شدهاند که نشان میدهند نهتنها حاشیهنشینان، قشر پایین جامعه را به لحاظ اقتصادی تشکیل میدهند، بلکه بیشتر آنها مهاجر بودهاند (توسلی، 1374: 25). در حرکت سریع جمعیت روستایی به شهرها که با فقر اقتصادی مهاجران توأم است، همه مهاجران قادر به سکنیگزینی در محلات استاندارد شهری نبودهاند؛ بنابراین، مکانهایی را متناسب با درآمد خود انتخاب میکنند که نسبت به سایر محلات از استاندارد پایینتری از لحاظ زندگی برخوردارند (بمانیان و همکاران، 1390: 125). اگرچه مطالعات و پژوهشهای موجود بیان میکنند توسعة محلات فقیرنشین با روند افزایش مهاجرت رشد بیشتری دارد، منتسبکردن مهاجران روستایی به تشکیل واحدهای آلونکی و رشد فرهنگ حاشیهنشینی، دور از واقعیت است (محسنی، 1389: 85). مهاجرت بهعنوان یکی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی بهنوبهخود منفی نیست؛ اما زمانی که بهصورت وسیع انجام گیرد و شهرها امکانات و زیرساختهای کافی را برای پذیرایی از این جمعیت بزرگ نداشته باشند، شکلگیری مناطق حاشیهنشین در شهرها را سبب میشوند. حاشیهنشینی و زاغهنشینی پدیدهای است که بعد از انقلاب صـنعتی همـراه بـا توسـعة شـهرها در کشـورهای پیشرفته و سپس در کشورهای درحال توسعه گسترش بیشتری یافته است و در زمان حاضر نیز ادامه دارد (کمانداری و همکاران، 1393: 121). حاشیهنشینی در متون تخصصی علوم مرتبط به اجتماع و شهر، با عنوانهای دیگری همچون سکونت غیررسمی، سکونت خودرو، سکونت نابهنجار یا نابسامان، سکونت عدوانی، آلونک و زاغهنشینی و اصطلاحاتی از این قبیل نیـز خوانده شده است (بوچانی، 1383: 68 به نقل از رضایی و کمانداری، 1393: 184). عدهای بر این باورند که حاشیهنشینان کسانیاند که در سکونتگاههای غیرمتعارف با ساکنین بافت اصلی شهر زندگی میکنند. گروههای مزبور بیشتر بر اثر نیروی دافعة خاستگاه، همچون فقـر و بیکاری و کمتر عوامل جاذب شهری، از زادگاه خود (روستا)، ایل و یا شهر رانده شده و به شهر روی آوردهاند و ازآنجاکه بیشتر این گروهها بیسوادند و مهارت لازم را برای جذب در بازار کار شهر ندارند، عامل پسران شهری نیز آنها را از شهر رانده و بـه حاشـیه کشـانده اسـت (رضایی و کمانداری، 1393: 184). در زمینة بررسیشدة پژوهش، یعنی رابطة بین محلههای فقیر شهر با محلههای انتخابی مهاجران برای سکونت تاکنون مطالعة چندانی انجام نشده است که صرفاً این موضوع را بررسی کرده باشد؛ بنابراین، در ادامه مهمترین مطالعاتی آورده میشوند که در آنها فقر شهری و مهاجرت بررسی شدهاند. حجنال[8] (1995) در پژوهشی، فقر تمرکزیافته در شهرهای آمریکا و کانادا را مقایسه کرده و نتیجه گرفته است فقر شهری تمرکزیافته در شهرهای کانادا بیشتر است. ژان دوکی[9] و همکاران (2015) در پژوهشی با اندازهگیری فقر درونشهری با استفاده از معیارهای بافت و پوشش زمین مشتق از دادههای سنجش از دور در شهر مدئین[10]کلمبیا[11]، به این نتیجه رسیدهاند که فقر شهری بر دو اصل استوار است: نخست، ویژگی فیزیکی هر سکونتگاه شهری بازتابی از نظام اجتماعی است. دوم، افرادی که در نواحی فقیر شهری زندگی میکنند از لحاظ وضع کالبدی مسکن، موقعیت اجتماعی و ویژگیهای جمعیتی شبیه به یکدیگرند. ایشتیاکیو و محمود[12] (2017) در مقالة خود با عنوان «اهداف مهاجرت و تحقق اهداف آن در زاغههای شهر داکا[13] پایتخت بنگلادش[14]» به این نتیجه رسیدهاند که 82% مهاجران معتقدند اهداف آنها از مهاجرت محقق شده است یا درحال محققشدن است. همچنین، 1/68% مهاجران از دستیابی به اهداف اقتصادی و اجتماعی راضی بودهاند و میخواستند پس از پسانداز کافی به روستاهای مبدأ خود برگردند؛ اما بهدلیل نبود فرصتهای مناسب اقتصادی در روستاها از این کار منصرف شدهاند و مهاجرت معکوس (شهری - روستایی) اتفاق نیفتاده است. تاکولی و همکاران[15] (2015) در تحقیقی با عنوان «شهرنشینی، مهاجرتهای روستا - شهری و فقر شهری» بیان کردهاند هرچند مهاجران عامل فقر شهری شناخته میشوند، اما همه مهاجران فقیر نیستند؛ با وجود این، بخش اعظم مناطق فقیرنشین شهر را مهاجران تشکیل میدهند که در بخش غیررسمی شهر (اقتصاد) جذب میشوند و با مشکلات فراوانی روبهرو هستند. پارک و وانگ[16](2010) در تحقیقی با عنوان «مهاجرت، فقر شهری و نابرابری در چین» نتیجه گرفتهاند برخلاف مطالعات قبلی که بیان میکرد میزان فقر درآمدی خانوارهای مهاجر 5/1 برابر خانوارهای ساکن محلی است، در میزان فقر مهاجران و ساکنان محلی اختلاف نسبتاً کمی مشاهده میشود. همچنین هی[17]و همکارانش (2008) در پژوهشی با موضوع «تمرکز و توزیع فقر در گروههای اجتماعی شهرهای چین» نشان دادهاند در مقایسه با آمار رسمی کشوری، فقر بیشتر و شدیدتری در برخی از گروههای اجتماعی ازجمله کارگران، بیکاران و مهاجران روستایی وجود دارد. آنها پیشنهاد کردند ﺷﺒﻜﮥ امنیت اجتماعی این گروهها را شناسایی و از آنها حمایت کند. علی موحد و همکاران (1395) در پژوهشی، فقر شهری را در کلانشهر تهران تحلیل فضایی کردهاند. در این پژوهش، از 43 شاخص مستخرج از دادههای مرکز آمار، پهنههای فقر شهری را در مناطق 22گاﻧﮥ شهر تهران تحلیل فضایی کردهاند. نتایج پژوهش آنها نشان دادهاند در تمام عوامل فقر مسکن، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی، براساس شاخصهای بررسیشده، مناطق 17،19، 18 و 16 از فقیرترین مناطق تهراناند. قاسمی و همکاران (1396) در مطالعة «بررسی تطبیقی کیفیت زندگی روستاییان مهاجر به روستاهای پیراشهری مطالعة موردی: دهستان تبادکان شهرستان مشهد» به این نتیجه رسیدهاند که روستاهای پیراشهری باوجود اختلاف زیاد با مقولة توسعة پایـدار روسـتایی، بهدلیل مجاورت با کلانشهر مشهد، امتیازات خاصی نسـبت بـه سـایر روسـتاهای شهرستان دارند. بدیهی است ریشة اصلی مهاجرتهای روستا - شهری در وضعیت نابسـامان اقتصادی و معیشتی روستاهای کشور نهفته است. مصطفی و مسعود محمدی دهچشمه (1391) در مقالهای با موضوع «تحلیل جغرافیایی بر نتایج اکولوژیکی ناشی از مهاجرت در شهر اهواز» دریافتهاند باوجود نرخ منفی مهاجرپذیری استان خوزستان در سرشماری 1385، شهر اهواز با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و نخست شهری خود در این استان، همچنان از شهرهای مهاجرپذیر محسوب میشود. بر طبق تخمینهای انجامشده در طی دورة ده سالة سرشماری 1385-1375 نزدیک به 36450 نفر مهاجر با اهداف مختلف به این شهر وارد شدهاند تا همچنان این شهر بهعنوان شهری مهاجرپذیر قلمداد شود. همچنین، مهاجرت از مهمترین عوامل شکلدهنده به الگوی توسعة فیزیکی ناموزون، ناامنی، ازدحام تراکم و مسائل زیست محیطی در این شهر شده است. نقدی (1386) در پژوهشی، رابطة بین مهاجرت و حاشیهنشینی در ایران را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که در ایران پس از آغاز نوسازی اقتصادی و اجتماعی و دسترسی روستاها به خدمات جدید بهداشتی، آموزشی و مکانیزهشدن کشاورزی و تغییر الگوی مدیریت روستایی و همچنین ظهور اقتصاد نفتی و قطع وابستگی به کشاورزی، مهاجرتهای روستا - شهر، آغاز و درنتیجه، حاشیهنشینی اطراف شهرهای بزرگ نمایان شده است. با مطالعة ادبیات تحقیق مشخص میشود خلأ بررسی فضایی پراکنش مهاجران در سطح شهرها و ارتباط آن با محلات فقیر شهر وجود دارد که این مهم در پژوهش حاضر بررسی خواهد شد.
محدودة مطالعهشده محدودة مکانی تحقیق، شهر مشهد با جمعیت ۳۰۰۱۱۸۴ میلیون نفر در سال 1395 است. در دهههای اخیر، یکی از علتهای مهم افزایش جمعیت و گسترش شهر مشهد، تمرکز شدید جمعیت، کار و سرمایه در آن است؛ بهطوریکه در زمان حاضر، تجمع شدید جمعیت در شهر مشهد دیده میشود و در اطراف آن تا فواصل زیاد هیچ شهر بزرگی، برخلاف غرب ایران وجود ندارد. بررسی آمارهای جمعیتی سال ۱۳۹۰ نشان میدهد این شهر حدود ۴۶% کل جمعیت خراسان رضوی و ۶۴% جمعیت شهری استان را در خود جای داده است (عباسزاده، گوهری و عسکری، 1395: 662). این شهر، 13 منطقة شهری، 47 ناحیة شهری و 157 محله دارد.
نقشة 1. محدودة مطالعهشده (نگارندگان، 1396)
روش تحقیق
پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، توصیفی تحلیلی است. در گام نخست، با بررسی بلوکهای آماری سرشماری سال 1390 شهر مشهد، شاخصهای پژوهش استخراج شدهاند. بهعلت اینکه فیلدهای خروجی سرشماری سال 1395 توسط مرکز آمار ایران بسیار محدود بودند و قابلیت کار پژوهشی را نداشتند، بهناچار از نتایج سرشماری سال 1390 استفاده شد. گفتنی است پژوهش حاضر در ادامه و تکمیلکنندة پژوهش قبلی با عنوان «تحلیل فضایی فقر شهری در سطح محلات شهر مشهد است[18]»که در آن، جایگاه هر محله به لحاظ فقر شهری[19] با توجه به تحلیل فضایی انجامشده در نرمافزار GIS، مشخص شده است. با توجه به اینکه در تحقیق قبلی صرفاً وضع موجود محلات ازنظر شاخصهای مدنظر بررسی شده است، لازم بود کامل شود و یکی از عوامل مرتبط با فقر شهری یعنی مهاجرت نیز بررسی شود. درنهایت، رابطة بین محل سکونت مهاجران و محلات فقر شهری در نرمافزار SPSS بررسی شد.
یافتههای پژوهش برای بررسی وضعیت مهاجران شهر مشهد از بلوکهای آماری سال 1390 استفاده شده است. در این بررسیها مشخص شده است در دورة 1390-1385 درمجموع، حدود 150772 نفر مهاجر وارد شهر مشهد شدند که 76533 نفر مرد و 74239 نفر زن بودهاند. بررسیها نشان دادهاند تعداد مردان مهاجر واردشده به شهر مشهد بیشتر از زنان مهاجر بوده است. همچنین در این پژوهش مشخص شده است بین مناطق 13گانة شهر مشهد ازنظر مهاجرپذیری اختلاف زیادی وجود دارد؛ هرچند طبیعی به نظر میرسد که در منطقة مرکزی شهر یعنی منطقة ثامن (منطقهای که حرم رضوی در آن واقع شده است) بهدلیل وضعیت تجاری، اقامتی و فرهنگی نزدیک حرم و نیز طرحهای توسعة حرم رضوی، امکان سکونت دائم برای مهاجران کمتر وجود دارد و معمولاً برای سکونت و خدماترسانی به زائران، بیشتر خدمات تجاری و اقامتی ارائه میدهند. با وجود این، طی دورة بررسیشده در محلههای منطقة حرم رضوی که شامل محلههای بالا خیابان، عیدگاه، چهارباغ، طبرسی، محلة پایین خیابان و نوغان است، درمجموع 1326 نفر مهاجر پذیرفتهاند که 695 نفر مرد و 631 نفر زن بودهاند؛ بنابراین، این منطقه در دورة بررسیشده 1390-1385 کمترین مهاجر را نسبت به سایر مناطق شهر مشهد پذیرفته بود. در مقابل منطقة ثامن، منطقة 9 شهرداری مشهد قرار دارد که در قسمت جنوب غربی شهر مشهد واقع شده است. این محله شامل محلههای اقبال، رضاشهر، شهرآرا، نیروی هوایی، آب و برق، بهارستان، چهار چشمه، حافظ، سرافرازان، کوثر، نوفللوشاتو و هنرستان است. درمجموع، در این دوره 21963 مهاجر در این منطقه ساکن شدهاند که 10475 آنها مرد و 83 آنها زن بودهاند. بین محلات منطقة 9 نیز محلة رضاشهر با 4931 نفر مهاجر پذیرفته و رتبة اول مهاجرپذیری را داشته است. این منطقه بین مناطق شهر مشهد بیشترین مهاجر را پذیرفته است. درمجموع، سه گروه مهاجر به منطقة 9 شهر مشهد وارد میشوند که بیشترین مهاجر را پذیراست و بر توسعة کالبدی آن تأثیر گذاشتهاند: مهاجران با مبدأ خارج از کشور: مهاجران این گروه در سطح مشهد براساس جایگاه اجتماعی خود سکونت یافتهاند؛ یعنی مهاجرانی که توانایی مالی خوبی ندارند، مناطق شرقی مشهد را برای اسکان انتخاب کرده و دستهای که قدرت مالی بالاتر و مطلوبی دارند، مناطق غربی (مناطق 9-10-11-12) مشهد را هدف اسکان قرار دادهاند. مهاجران منطقة 9 از این گروه اخیر بوده و نقشی نیز در توسعة تکمیلی ایفا کردهاند. مهاجران با مبدأ شهری: مهاجران با مبدأ شهرهای استان و نیز شهرهای سایر استانها در زمره مهاجران به منطقۀ 9 بودهاند که در انواع توسعه اعم از توسعة افقی- اصولی و توسعة تکمیلی و افقی- غیراصولی تأثیرگذار بودهاند. تأثیر این گروه در توسعة افقی - غیرقانونی نیز مشاهده میشود. همچنین، نقش این گروه در توسعة کالبدی - تکمیلی درخور توجه است. مهاجران با مبدأ آبادی: مهاجران با مبدأ آبادیهای استان عمدتاً در توسعة افقی - اصولی تأثیرگذار بودند (مرصوصی و صائبی، 1388: 83).
نقشه 2. میزان جمعیت مهاجر واردشده به مناطق مشهد
بین محلات مختلف شهر مشهد به لحاظ مهاجرپذیری اختلاف فراوانی وجود دارد؛ بهطوریکه محلة طبرسی شمالی (5234 نفر) در منطقۀ 3 شهرداری مشهد نزدیک به 10 برابر محلة دانش (53 نفر) در منطقۀ 8 بوده است. درمجموع، از محلات طبرسی شمالی (منطقۀ 3)، رضاشهر (منطقۀ 9)، رسالت (منطقۀ 10)، ولیعصر (منطقۀ 10) و بهارستان (منطقۀ 9) بهعنوان ردههای بالای محلات مهاجرپذیر و از محلات آیتالله خامنهای (منطقۀ 8) قائم (منطقۀ 7)، محلة سراب (منطقۀ 8)، چهارباغ (منطقۀ ثامن) و دانش (منطقۀ 8) به ردههای پایین محلات مهاجرپذیر میتوان یاد کرد (جدول 2). این موارد نشان میدهند محلات ردهبالا در جذب مهاجران بیشتر در قسمت غربی شهر تمرکز یافتهاند که ازنظر اجتماعی، اقتصادی و کالبدی وضعیت مناسبتری دارند.
جدول شماره 2. بالاترین و پایینترین محلات مهاجرپذیر شهر مشهد
در ادامة پژوهش برای بررسی وضعیت پراکندگی محل سکونت مهاجران از نقشة توزیع محلهای انتخابی سکونت مهاجران در سطح محلات شهر مشهد، آزمونهای Hot-Spot و نیز آزمون Moran’s I استفاده شده است. بررسی جدول 3 نشان میدهد با توجه به مقدار P-Value=0.0 و نیز موران 32/0، توزیع مهاجران در سطح شهر تصادفی نبوده است؛ بلکه الگوی خوشهای دارد. این بدان معناست که مهاجران در انتخاب محل سکونت خود الگوی خاصی را دنبال کردهاند و در همه جای شهر بهصورت یکسان توزیع نشدهاند. این امر میتواند ناشی از عوامل مختلفی ازجمله ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی مهاجران باشد؛ به این ترتیب، هرچه افراد مهاجر از گروههای اجتماعی و اقتصادی بالاتر باشند به سمت محلات مرفه شهر سوق پیدا میکنند و هرچه پایگاه اقتصادی و اجتماعی پایینتری داشته باشند به سمت محلات فقیرنشینی شهر حرکت میکنند. از عوامل دیگر مؤثر در این زمینه، گتوهای قومی ایجادشده در سطح شهر است که افراد مهاجر سعی میکنند در کنار سایر همشهریان، آشنایان و ... (مهاجران قبلی)، منوط به توانایی اقتصادی مهاجران در قسمتهای مرفه شهر سکنی گزینند. یک عامل دیگر مهاجرتهای درونشهری بهدلیل صرفة اقتصادی و رفاه مناسبتر بعضی از مناطق نسبت به سایر مناطق شهر است. همچنین، بررسی نقشة 3 نشان میدهد در محدودة حرم رضوی (ع) و درمجموع، بافت مرکزی شهری نسبت به سایر نقاط شهر، جمعیت مهاجر کمتری پذیرفتهاند. دو محدودة جنوب غربی (منطقۀ 9) و غرب شهر (منطقۀ 10)، منطقۀ 2 و تا حدودی شمال شرقی شهر (منطقۀ 3 و 4) مهاجر بیشتری پذیرفتهاند. همچنین، نقشة 4 بهخوبی جدول 3 را تأیید میکند. در این نقشه لکههای داغ (تمرکز محل سکونت مهاجران) بیشتر روی قسمت غربی شهر مشهد بهخصوص مناطق 9، 10،11 و 2 و نیز منطقۀ 3 و4 بوده است. در این نقشه مشاهده میشود در بافت مرکزی مشهد و منطقۀ ثامن لکههای سرد تشکیل شدهاند؛ یعنی حداقل تمرکز مهاجران در این محدوده را نشان میدهد.
جدول شماره 3. نتایج شاخص موران برای محل سکونت مهاجران
نقشه 3. توزیع فضایی محل سکونت مهاجران
نقشه 4. توزیع خوشههای محل سکونت مهاجران
نتایج پژوهش فقر شهری در شهر مشهد نشان دادهاند تمرکز فقر شهری بیشتر در حاشیة شهر مشهد و در قسمت شرقی شهر تمرکز یافته است و محدودة شرقی حرم رضوی نیز تا حدودی محلات فقر شهری تمرکز یافتهاند. در محدودة غربی، جنوب غربی و نیز تا حدودی محدودة شمال غربی (مناطق 2، 9، 10، 11 و 12) نسبت به سایر مناطق شهر مشهد ازنظر فقر شهری وضعیت مناسبتری دارند؛ یعنی فقر شهری در آنها کمتر است. مناطق 7، 6، 5، 4، 3، 2 که حاشة شرقی، جنوب شرقی، شمال شرقی و شمالی شهر مشهد را تشکیل میدهند، وضعیت نامناسبتری ازنظر فقر شهری نسبت به سایر مناطق مشهد دارند (نقشه 5). همچنین، بررسی محلات فقر شهری با استفاده از آزمون لکههای داغ نشان داده است که حداکثر تمرکز فقر شهری در قسمت شرقی شهر مشهد و حداقل آن در قسمت غربی آن بوده است (نقشه 6).
نقشه 5. توزیع فضایی فقر شهری در شهر
نقشه 6. لکههای داغ فقر شهری در شهر مشهد
برای بررسی رابطة بین محلات فقر شهری و محل انتخابی سکونت مهاجران در شهر مشهد از آزمون رگرسیون چندگانه و رگرسیون وزندار جغرافیایی استفاده شده است. خروجی آزمون رگرسیون چندگانه نشان میدهد این آزمون نتوانسته است رابطة بین متغیر مستقل و متغییر وابسته را توضیح دهد. در مقابل، رگرسیون وزندار جغرافیایی بهدلیل اجرای رگرسیون محلی برای یکایک عوارض، نتایج بهتری در توضیح رابطة متغیر مستقل و وابستة پژوهش حاضر داشته است و نشان میدهد متغییر مستقل بهصورت فضایی متغیر وابستة پژوهش حاضر را توضیح میدهد و برازش مناسبی دارد. جداول 4 و 5 نتایج آزمون رگرسیون چندگانه را نشان میدهند. همانطور که در این جداول مشخص است، رابطة معناداری بین دو متغیر وجود ندارد و مقدار همبستگی آنها 085/0 است که همبستگی نسبتاً مناسبی است. همچنین، مقدار ضریب تعیین (R2) برابر 007/0 و ضریب تعیین تعدیلشده برابر با 001/0 است.
جدول 4. خلاصه آزمون رگرسیون خطی
جدول 5. تحلیل واریانس (ANOVA)
جدول6. جدول ضرایب آزمون رگرسیون خطی
در ادامه، بهمنظور نمایش فضایی رابطه و تأثیر بین فقر شهری و محل انتخابی مهاجران برای سکونت از رگرسیون وزندار جغرافیایی (GWR) (Geographically Weighted Regressio) نیز استفاده شده است. بر اساس خروجی رگرسیون وزنی جغرافیایی ضریب تعیین محلی (Local R)2 برابر با 716/0 و ضریب تعیین تعدیلشده برابر 628/0 بوده که نشاندهندة برازش خوب بین متغیرهای پژوهش است. رگرسیون وزندار جغرافیایی در قسمت شمال شرقی و جنوب شهر (قسمت قرمز رنگ)، برازش بهمراتب بهتری را نشان میدهد (نقشة 7) ازجمله مهمترین محلات مذکور میتوان به محلات شهید باهنر (منطقۀ 6)، محلههای بهارستان، ولیعصر و ابوذر در منطقۀ 7، محلههای بهمن، خواجه ربیع، سیسآباد و بلال در منطقۀ 3 و محله پردیس در منطقۀ 2 اشاره کرد. نقشة 8، ضریب رگرسیونی متغیر فقر شهری و تعداد مهاجرین را نمایش میدهد. همانطور که در نقشه مشخص است، میزان تأثیر متغیر فقر شهری بر میزان مهاجران ورودی در قسمتهای شمال شرقی بیشتر از سایر مناطق شهر بوده است. در بخشهای شمالی نیز میزان ضریب رگرسیونی نست به سایر مناطق بیشتر است و در مقابل، در قسمتهای مرکزی و غربی میزان این ضریب کمتر شده است.
نقشه 7. رگرسیون وزنی جغرافیایی بین محلات فقیر شهر مشهد و محل سکونت مهاجران
نقشه 8. ضریب رگرسیونی محلات فقیر شهر مشهد و محل سکونت مهاجران
نتیجهگیری مقولة مهاجرت یکی از مهمترین مقولههای موجود در هر جامعه است که در هر شرایطی بر مبدأ و مقصد مهاجرت تأثیر میگذارد که معمولاً (بهجز در چند دهه اخیر که در کشورهایی نظیر آمریکا، مهاجرت از شهر با اطراف آغاز شده است) در این فرایند، جمعیت روستاها و مناطق کمبرخوردار، کاهش و جمعیت مناطق برخوردار روزبهروز افزایش مییابد. روند مهاجرت از مناطق روستایی و کمبرخوردار به مناطق شهری بهخصوص از انقلاب صنعتی رشد یافته است؛ اما دلایل مهاجرت در کشورهای پیشرفته بهدلیل نیاز شهرهای برخوردار به نیروی کار بیشتر بوده که باعث جذب مهاجران میشده است. برعکس این روند در کشورهای کمتر توسعهیافته، بیشتر بهدلیل عوامل دافعه در مبدأ مهاجران بوده است. این امر سبب تحمیلشدن جمعیتِ اضافه، به منابع، امکانات و فرصتهای شهرهای مقصد شده است. ایران، یکی از کشورهای کمتر توسعهیافته، از این قاعده مستثنی نبوده است. روند مهاجرت به شهرها و کلانشهرها در ایران از دهه 1340 شمسی تسریع یافته است. مهمترین شهرهای مقصد مهاجران در ایران علاوه بر مراکز استانها، کلانشهرها ازجمله تهران، مشهد، کرج و ... نقش کلیدی در جذب جمعیت مهاجر از سرتاسر کشور دارند؛ زیرا مبدأ مهاجران به این کلانشهرها علاوه بر مناطق روستایی، شهرهای کوچک و کمبرخوردارتر نیز است که با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی کشور، نبود شغل در شهرهای کوچکتر و مناطق روستایی، مشکل زیستمحیطی نظیر کمآبی و ... این روند مهاجرت تشدید خواهد شد (مشکلات کمآبی و گردوخاکهای شرق کشور باعث مهاجرت ساکنان به شهرهای بزرگتر و با آبوهوای بهتر شده است و در آینده ادامه خواهد داشت؛ بدون شک مشهد بهعنوان کلانشهر شهر کشور نقش کلیدی در جذب این جمعیت خواهد داشت). با توجه به اینکه معمولاً جمعیت مهاجر بدون مهارتها و توانایی مالی لازم برای سکونت در مناطق شهری استاندارد هستند، بهاجبار در مناطق کمبرخوردارتر سکنی میگزینند. این تحقیق نیز به دنبال بررسی محل سکونت مهاجران شهر مشهد طی سرشماری 1390 بوده است و اینکه آیا محل سکونت مهاجران با محلات فقیر شهر مشهد مطابقت دارد یا خیر. بررسیها نشان دادهاند الگوی سکونت مهاجران در شهر مشهد بهصورت تصادفی نبوده است و از الگوی خوشهای تبعیت میکند که درمجموع، محلات مهاجرپذیر شهر مشهد در این دوره تشکیل دو خوشه دادهاند؛ یک خوشه در جنوب غربی شهر مشهد منطبق بر منطقۀ 9 شهرداری مشهد و یک خوشه نیز در منطقۀ 3، 4 و 2 شهر مشهد تشکیل شده است (نقشه 4). نمود فضایی فقر شهری در بین محلههای شهری مشهد نشاندهندﮤ نبود تعادل فضایی چشمگیر بین محلههای شهر مشهد در ابعاد سهگانة فقر شهری بوده است. از دیگر یافتههای پژوهش حاضر باید به منطبقبودن بیشترِ محلههای فقیرنشین با بخش حاشیهنشین شهر (نقشه 5) اشاره کرد. همانطور که یافتهها نشان دادهاند محلات فقیر شهر مشهد بیشتر در قسمت شرق، شمال شرق و شمال مشهد تمرکز یافتهاند؛ اما مهمترین محل سکونت مهاجران در جنوب شرقی شهر و تا حدودی شمال شرقی شهر مشهد بوده است. درمجموع، مهمترین یافتههای پژوهش نشان میدهند بین محلات فقیر شهر و محل سکونت مهاجران در شهر مشهد رابطة معناداری وجود ندارد. به عبارتی، الگوی سکونت مهاجران در کلانشهر مشهد با مناطق حاشیهنشین و فقیر شهر مطابقت ندارد (جدول 4، 5 و 6). در مقابل، خروجی آزمون رگرسیون وزنی جغرافیایی، بهدلیل دخیلکردن موقعیت و مکان عوارض در تحلیلهای مکانمحور، نتایج دقیقتری دارد که نشان میدهد در محلات شرقی و شمالی رابطة معناداری بین سکونت مهاجران و محلات فقیرنشین وجود دارد و این رابطه در مناطق مرکزی و غربی کمتر است. یکی از مهمترین دلایل این امر سکونت بخش اعظمی از مهاجران در منطقۀ 9 و درمجموع در قسمت غربی شهر (نقشه 3) بوده است؛ درحالیکه محلات این مناطق از نظر فقر شهری نسبت به سایر محلات قسمت شرقی و شمال شرقی که بهعنوان محلات فقیرنشین مشهد مشخصشدهاند، بهمراتب وضعیت مناسبتری دارند (مرفهتر هستند). این امر به نبود رابطة معنادار بین این دو پدیده در سطح شهر مشهد منجر شده است. بهدلیل به صرفه بودن ساختوساز و نیز بالابودن هزینهها (قیمت خرید و فروش مسکن و زمین) در منطقۀ 9، بیشتر افراد با تمکن مالی مناسبتر به این منطقه مهاجرت میکنند. مهاجرانی که این منطقه را برای سکونت انتخاب میکنند، وضعیت اقتصادی بهمراتب مناسبتری از سایر مهاجران واردشده به مناطق شرقی و شمال شرقی مشهد دارند. بهطور خلاصه، مهاجرانی (بدون توجه به مبدأ مهاجرت) که تمکن مالی مناسبتری دارند میتوانند در منطقۀ 9 و درمجموع قسمت غربی مشهد ساکن شوند. * با توجه به اینکه الگوی فضایی محل اسکان مهاجران بهصورت تصادفی نبوده و بیشتر بهصورت خوشهای در بخشهایی از شهر بوده است (یعنی قسمتهایی نظیر محدودة مرکزی شهری، کمترین میزان مهاجران و بخشهایی مانند منطقۀ 9 بیشترین مهاجران را پذیرا بودهاند)، لازم است مدیریت شهری با برنامهریزی مناسب در راستای عدالت اجتماعی، توزیع فضایی محلهای انتخابی مهاجران در سطح شهر را متعادل کند تا از مشکلات زیرساختی، اجتماعی و ... ناشی از تمرکز مهاجران در یک نقطة خاص جلوگیری شود. * مقولة دیگری که باید مدنظر مدیریت شهری کلانشهر مشهد واقع شود، توجه به بخشهای ناکارآمد شهری در بخشهای شرقی و شمالی این کلانشهر بهعنوان کانون محلات فقیر شهر باشد؛ ازجمله بهبود شرایط زندگی مناسب در این محدوده با فراهمکردن امکانات و خدمات مورد نیاز آنها؛ زیرا در هر صورت این مناطق ازنظر امکانات و خدمات نسبت به دیگر بخشهای شهر ضعیفترند و لازم است ارتقا یابند. همچنین، بهصورت طبیعی بخشی از مهاجران که قادر به انتخاب محل سکونت خود در بخشهای مرفهتر شهر نیستند، به این محلات روی میآورند و باعث فشار بیشتر به امکانات محدود محلات فقیر شهر میشود؛ این امر، لزوم توجه به این محلات را دوچندان میکند. [1] Neoclassical Economics [2] New Economics of Migration [3] World System Theory [4] Dual Labor Market [5] Baharaoglu and Kessides [6] Payne [7] Baharoglu and Kessides [8]. Hajnal [9]. Juan C. Duque [10]. Medellin [11]. Colombia [12]. Ishtiaque, A., & Mahmud [13]. Dhaka [14]. Bangladesh [15]. Tacoli et al [16]. Park and Wang [17].He [18]. محققان محترم میتوانند مقالة مذکور را در لینک (www.ue.ui.ac.ir/article_22724.html) در فصلنامه اقتصاد شهری مطالعه کنند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمزاده، عیسی و همکاران (1383). «حاشیهنشینی، ناهنجاریهای شهری و راهکارهای تعدیل آن، مطالعه موردی: کریمآباد زاهدان»، مجله جغرافیا و توسعه، دوره 2، شماره 3، 121-143. برومندزاده، محمدرضا و نوبخت، رضا (1393). «مروری بر نظریات جدید مطرحشده در حوزة مهاجرت»، فصلنامه جمعیت، دوره 21، شماره 90-89، 73-90. بزی، خدارحم و همکاران (1395). «بررسی علل شکلگیری و راهکار مقابله حاشیهنشینی شهر زابل با تأکید بر توانمندسازی»، فصلنامه مطالعات شهری، دوره 6، شماره 21، 17-29. بمانیان، محمدرضا و همکاران (1390) «سنجش اثرات مهاجرت بهعنوان مهمترین عامل در تشخیص گستره فقر شهری سکونتگاههای غیررسمی با استفاده از GIS: شهر کاشمر»، فصلنامه آمایش محیط، دوره 4، شماره 15، 125-146. بوچانی، محمدحسین (1383) «سکونت غیررسمی در محله بان برز ایلام»، ماهنامه شهرداریها، سال 6، شماره 66. توسلی، غلامعباس (1374). جامعهشناسی شهری، تهران: مرکز چاپ و نشر دانشگاه پیام نور. حاتمی، داود و ملکی، سعید (1394). «حاشیهنشینی و چالشهای اجتماعی – فرهنگی ناشی از آن با تأکید بر کلانشهرهای ایران»، فصلنامه جغرافیا و برنامهریزی چشم انداز زاگرس، دوره 7، شماره 24، صص 111-140. حسینی، قربانی و همکاران (1397). «تحولات روند و الگوهای مهاجرت داخلی در استانهای ایران»، فصلنامه برنامهریزی منطقهای، سال 8، شماره پیاپی 31، 1-18. رضایی، محمدرضا و کمانداری، محسن (1393). «بررسی و تحلیل علل شکلگیری حاشیهنشینی در شهر کرمان، نمونه موردمطالعه محلات سیدی و امام حسن»، فصلنامه علمی پژوهشی برنامهریزی فضایی (جغرافیا(، سال 4، شماره 4، 179-196. رضایی، محمدرضا و همکاران (1393). «شناسایی و ارزیابی گسترههای فضایی فقر شهری در شهر یزد»، پژوهشهای جغرافیای انسانی، دوره 46، شماره 3، 677 تا 695. زادولی خواجه، شاهرخ و همکاران (1393). «سطحبندی محلات حاشیهنشین براساس شاخصهای کالبدی - اقتصادی فقر شهری (نمونه موردی: حاشیهنشینان شمال شهر تبریز)»، فصلنامه جغرافیا و مطالعات محیطی، سال 3، شماره 11، 63-78. زنجانی، حبیبالله (1380). مهاجرت، تهران: انتشارات سمت. صرافی، مظفر و همکاران (1393). «واکاوی معیارهای پهنهبندی فقر شهری در شهر قدس: به سوی مفهوم مشترک محدودههای فرودست شهری»، نشریه هف شهر، دوره 4، شماره 47 و 48، 7-24. عباسزاده، شهاب و همکاران (1395). «بررسی تأثیر عوامل کیفیت محیطی بر رضایتمندی ساکنان در مجتمعهای مسکونی در مشهد»، پژوهشهای جغرافیا و برنامهریزی شهری، دوره 4، شماره 4، 653-671. قاسمی، مریم و همکاران (1396). «بررسی تطبیقی کیفیت زندگی روستاییان مهاجر به روستاهای پیراشهری مطالعه موردی: دهستان تبادکان شهرستان مشهد»، مجله جغرافیا و توسعه ناحیهای، سال 15، شماره 1، 123-149. قاسمی اردهایی، علی (1385). «بررسی علل مهاجرت روستاییان به شهرها در ایران با فراتحلیل پایاننامههای تحصیلی (مقطع زمانی 1383-1359) روستا و توسعه، دوره 9، شماره 1، 51-80. قرخلو، مهدی و حبیبی، کیومرث (1385). «تحلیل مهاجرت در ارتباط با سطح توسعهیافتگی استانهای کشور با استفاده از تکنیکهای برنامهریزی»، تحقیقات جغرافیایی، دوره 21، شماره 2، 59-83. قنبری، حکیمه و همکاران (1393). «تحلیلی بر علل شکلگیری اسکان غیررسمی با استفاده از مدل تحلیل مسیر (مطالعه موردی: محله شادقلی خان شهر قم)»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، سال 29، شماره 3، شماره پیاپی 114، 73-88. کمانداری، محسن و همکاران (1393). «بررسی نقش و تأثیر مهاجرت بر حاشیهنشینی و امنیت در شهرها مطالعه موردی: شهر کرمان»، دانش انتظامی خراسان رضوی، دوره 6، شماره 26، 103-120. لهسائیزاده، عبدالعلی (1368) نظریات مهاجرت، شیراز: انتشارات نوید. ماجدی، حمید و لطفی، کوروش (1386). «سکونتگاههای غیررسمی شهری در کلانشهر اهواز»، نشریه هویت شهر، سال 1، شماره 1، 39-51. محسنی، رضاعلی (1389). «مسئله حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی با تأکید بر توانمندسازی آن (مطالعه موردی: حاشیهنشینان شهر گرگان)». فصلنامه علمی پژوهشی جغرافیای انسانی، سال 2، شماره 4، 133-152. محمدیدهچشمه، مصطفی و محمدیدهچشمه، مسعود (1391). «تحلیل جغرافیایی بر نتایج اکولوژیکی ناشی از مهاجرت در شهر اهواز»، فصلنامه جمعیت، دوره 19، شماره 79، 69-82. مرصوصی، نفیسه و صائبی، محمدحسین (1388). «تحلیل جغرافیایی تأثیر اکولوژی اجتماعی بر توسعه کالبدی شهر نمونه موردی: شهر مشهد»، مجله جغرافیا و برنامهریزی منطقهای، پیش شماره، 73-93. موحد، علی و همکاران (1395). «تحلیل فضایی فقر شهری در کلانشهر تهران»، فصلنامه اقتصاد و مدیریت شهری، دوره 4، شماره 15، 19 تا 36. نقدی، اسدالله (1389). «مهاجرت و حاشیهنشینی در ایران»، فصلنامه جمعیت، دوره 17، شماره 73-74، 85-104. Baharoglu, D. & Kessides, Ch. (2002). "Urban poverty". A Sourcebook for Poverty Reduction Strategies, Chapter 16. http://web.worldbank.org /WBSITE /EXTERNAL / TOPICS/EXTPOVERTY. 2008/1/6 Bien, M, Doquier. F, Rapoport. (2003). Brian drain and LDCs Growth: Winers and losers, IZA discussion paper.no818 Hajnal, Z. L. (1995). The nature of concentrated urban poverty in Canada and the United States. Canadian Journal of Sociology/Cahiers canadiens de sociologie, 497-528. He, S., Liu, Y., Wu, F., & Webster, C. (2008). Poverty incidence and concentration in different social groups in urban China, a case study of Nanjing. Cities, 25(3), 121-132. Ishtiaque, A., & Mahmud, M. S. (2017). Migration objectives and their fulfillment: A micro study of the rural-urban migrants of the slums of Dhaka city. Geografia-Malaysian Journal of Society and Space, 7(4). Duque, J. C., Patino, J. E., Ruiz, L. A., & Pardo-Pascual, J. E. (2015). Measuring intra-urban poverty using land cover and texture metrics derived from remote sensing data. Landscape and Urban Planning, 135, 11-21. Park, A., & Wang, D. (2010). Migration and urban poverty and inequality in China. China Economic Journal, 3(1), 49-67. Payne, G. (2004). Key concepts in social research. Sage. Tacoli, C., McGranahan, G., & Satterthwaite, D. (2015). Urbanisation, rural-urban migration and urban poverty. Human Settlements Group, International Institute for Environment and Development. United Nations Development Programme (UNDP). (2005). A home in the city, Task force on improving the lives of slums dwellers.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,715 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 974 |