تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,336 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,935,958 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,973,378 |
تبار شناسی مفهوم«صدر اسلام» در تاریخنگاری اسلامی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 5، دوره 11، شماره 3 - شماره پیاپی 43، آذر 1398، صفحه 53-68 اصل مقاله (1.13 M) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2020.119056.1809 | ||
نویسنده | ||
حسین عزیزی* | ||
استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
این پژوهش در نظر دارد به به روش توصیفی و تحلیل تاریخی، به تبارشناسی اصطلاح رایج «صدر الاسلام» و چرایی و چگونگی کاربرد آن در ادبیات تاریخنگاریِ یکصد سال اخیر بپردازد. کاربرد این اصطلاح و اصطلاحهای مشابهی چون «الصدر الاول»، «الصدر الاول للاسلام» یا «الصدر الاول فی الاسلام» پیشینة درازی در کتابهای تاریخ، تراجم، رجال و حتّی دانش فقه و کلام دارد. منظور از این اصطلاحات، غالباً بازة زمانی دوران بعثت تا عصر تابعین(=دوران پیامبر تا عصر امویان) یا عصر بعثت تا دوره اَتباع تابعین(=دوران بعثت تا عصر اول خلافت عباسی) است. بررسی ها نشان می دهد که در گذشته، از این اصطلاح جز یک یا دو مورد، در «عنوان» هیچ کتاب و رساله ای استفاده نشده و رواج آن در نامگذاری کتابها، رساله ها و مقالاتِ انگلیسی، فارسی و عربی، به بیش از یک قرنِ و نیم اخیر نمی رسد. این اصطلاح به رغم فراوانیاش در آثار جدید، دارای ابهام و گاه تعارض است و در هیچ اثرِ پژوهشی، توضیحی در بارة معنیِ آن داده نشده است. به نظر می رسد، مطالعه و بررسی کاربردهایِ مشهور این اصطلاح در متون قدیم، کمک شایانی به رفعِ ابهام و تقارض خواهد کرد و دستاورد مهم این تحقیق، ارائة شناسنامه ای نسبتا روشن از یک اصطلاح و پیشگیری از خطاهای رایج در عنوانگذاری کتابها، پایان نامه، مقالات و رساله های علمی خواهد بود. | ||
کلیدواژهها | ||
تاریخ اسلام؛ صدر اسلام؛ تاریخنگاری اسلامی؛ تبارشناسی | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه منطق را دانشِ صیانت فکر از خطا، در تصور و تصدیق دانستهاند (ابنسینا، 1404: 1/18). در این علم، خطای همنام یا خطای اشتراک لفظی یکی از خطاهای رایج فکر است. مشکل اصلی این خطا آن است که سرانجام، از مغاﻟﻄﮥ توسل به واژههای مبهم و گاهی تغییر تعریف سر برمیآورد و مخاطب سردرگم میشود. مقصود از اشتراک لفظی، صلاحیت داشتن لفظ براى دلالت بر بیش از یک معناست. بیشترِ اشتباههای مردم و مغالطهها و خلافهاى ایشان، از دورترین زمانها، از همین وجه لفظى نشئت گرفته است؛ تا آنجا که افلاطون کتابى دربارﮤ صناعت مغالطه تدوین کرده و در آن کتاب، تنها از این قسم مغالطههاى لفظى سخن گفته است (طوسی، 1361: 518؛ فارابی، 1408: 1/198). از این رو، بر پژوهشگران لازم است پیش از هر بحثى، مقصود خود را از لفظها و عبارتها بهخوبى روشن کنند تا هیچ سخنی، لجامگسیخته و بیاساس، گفته نشود؛ زیرا هر لفظى چارچوب ذهنى خاص خود را دارد که گاهى در اثر اختلاف زمانها یا محیطها یا علوم و فنون و همچنین در اثر اختلاف اشخاص، متفاوت و گوناگون مىشود. سیرﮤ بسیاری از علمای گذشته، مانند ابنحیان، ابنسینا، خوارزمی، ابنحزم، سیدمرتضی و غزالی بر این بوده است (ر.ک: ابنحزم، 1983: 1/35تا52؛ شریف مرتضی، 1405: 1/261تا291؛ الاعسم، 1985: 161تا301). باوجود این ضرورت، در میان کتابها و مقالهها و پایاننامههای جدید، با مراجعه به تارنماها و موتورهای جستوجوگری همچون تارنمای سازمان اسناد و کتابخانه ملی، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک)،1 بانک اطلاعات نشریات کشور (مگیران)، کتابخانه تخصصی ایران و اسلام، نورمگز، پورتال جامع علوم انسانی و علمنت2 و سایت جهانی آرشیو3 به صدها نام کتاب و مقاله و رساﻟﮥ فارسی و عربی و جز آنها دست مییابیم که اصطلاح «صدر اسلام» بخشی از نام آنهاست؛ اما تاکنون هیچ تعریف و تصویر روشنی از این اصطلاح ارائه نشده است. این در صورتی است که کاربرد گستردﮤ این اصطلاح یا اصطلاحات مشابه آن در کتابهای تاریخ، تراجم، رجال و حتی در منابع فقهی و حدیثی، چنانکه اشاره خواهیم کرد، ساﺑﻘﮥ طولانی و بیش از هزارساله دارد؛ از این رو میتواند راهگشای فهم صحیح ما از این اصطلاح باشد. با وجودِ این ظرفیت تاریخی، تا جایی که مطالعات نشان میدهد، دربارﮤ تبارشناسی این اصطلاح تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده است و معنا و مفهوم آن هنوز در ابهام است. گویا شهرت و کثرتِ این اصطلاح، همگان را به فهمی ناقص و مجمل، بدون مراجعه به مفهومِ مصطلح و تاریخی آن، قانع کرده است. در التعریفات جرجانی، نفائسالفنون آملی، کشاف اصطلاحاتالفنون تهانوی و دائرةالمعارف القرنالعشرین فرید وجدی مدخلی به نام صدر اسلام یا صدر اول به چشم نمیخورد. در دائرةالمعارف اسلامِ عربی و انگلیسی (The Encyclopedia of Islam)، دائرةالمعارف تشیع، لغتناﻣﮥ دهخدا، دائرةالمعارف انلگلیسی زبان دین (The Encyclopedia of Religion)، در دائرةالمعارف الاسلامیةالشیعیة و دائرةالمعارف انگلیسی زبان ایرانیکا (TheEncyclopedia of Iranica) نیز چنین مدخلی به چشم نمیخورد. در این میان تنها میتوان از دائرةالمعارف فارسیِ مُصاحب نام برد که تعریفی از صدر اسلام ارائه کرده است: «صدر اسلام دورهای از اوایل تاریخ اسلام است که حدود کاملاً مشخصی ندارد؛ ولی بیشتر، آن را زمان پیغمبر و خلفای اربعه میشمارند». گویا مصاحب، تنها کسی است که معادلِ انگلیسیِ (sadre eslam) را در برابر آن نهاده است و در هیچ اثر دیگری این معادل به چشم نمیخورد. به هر حال، در این تعریف نیز اعتراف شده است که مفهوم صدر اسلام هنوز روشن نیست؛ البته ادعای دوم، یعنی توافق بیشتر بر اینکه صدر اسلام با عصر پیامبر و خلفای اربعه برابر است نیز، چنانکه توضیح خواهیم داد، بیاساس است. اکنون باید دید ترکیبِ «صدر اسلام» در ادبیاتِ علمی و منابع مکتوب مسلمانان چه پیشینهای دارد و در این منابع، منظور از آن چیست و چه نتیجهای میتوان از آن گرفت.
مفهومشناسی «صدر اسلام» لغتشناسان گفتهاند که صدر هر وسیلهای آغاز آن است؛ از این رو نوک نیزه را صدرِ نیزه میگویند؛ چنانکه به پیشران تیر نیز صدرِ تیر گویند و ﺳﻴﻨﮥ انسان و چیزهای دیگر را صدرِ آنها مینامند. نیز به همین علت به پیشگفتار کتاب تصدیر گفته میشود. ابنمنظور مینویسد: «ﺳﻴﻨﮥ انسان و اسب را از آن جهت صدر مینامند که قبل از هر چیزی رؤیت میشود؛ لذا میگویند: صَدَر الفَرُس اِذا جاءَ وَ بَرزَ بِصَدِرهِ». به همین علت بخش بلند زمین را صدر آن مینامند؛ چون پیش از هر قسمتی دیده میشود. سرمنشأِ افعال و ﻧﻘﻂﮥ حرکت از هر مکان را از آن رو مصدر مینامند که آنها سرآغاز ساختن فعل و حرکت به شمار میروند (جوهری، 1407 :2/مدخل صدر؛ ابنفارس، بیتا، 3/مدخل صدر؛ ابنمنظور، 1405: 4/مدخل صدر).4 بنابراین اصطلاح «صدر اسلام» میتواند به مفهوم اول و اَعلی یا سرآغاز و منشأ پیدایش و بخش عالیتر از تاریخ اسلام به شمار رود؛ از این رو، بهاحتمال قوی میتوان گفت معنی و مفهوم «صدر اسلام» جز ﻧﻘﻂﮥ آغاز و فراز برتر تاریخ اسلام نیست؛ اما گویا بیشترِ نویسندگان قرون نخستین نیز «صدر اسلام» یا «صدر اول»5 را امتداد و گسترش اسلام در بستر دورهای تاریخیِ مهم میدانند. دورهای که در آن رویدادهای بزرگی همچون نظام سیاسی، جغرافیای بزرگِ دارالاسلام، فکر و اجتهاد دینی، نهضتِ ترجمه و جنبش بزرگ علمی، تولید و تصنیف کتاب و نیز تأسیس مدارس و مکاتب فکری اتفاق افتاده است؛ برای مثال ابنندیم در آنجا که از انواع خطوط مصحف یاد میکند، تصریح میکند خالدبنابیالهیاج نخستین کسی بود که در «صدر اول» به زیبایی خط شهرت یافت و به کتابت مصحف روی آورد و برای ولیدبنعبدالملک و عمربنعبدالعزیز مصحف و شعر و اخبار نوشت (ابنندیم، بیتا: 9).
تبارشناسی «صدر اسلام» در تاریخنگاری معاصر در ادامه، معلوم خواهد شد این اصطلاح در متن ادبیات اسلامی ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ درازی دارد و فراوانی کاربرد آن به سده نخست قمری نیز میرسد؛ اما تا صدوپنجاه سال اخیر کمتر اثری میتوان یافت که چنین اصطلاحی در نام آن دیده شود. هنوز بهدرستی نمیتوان دربارﮤ علتهای این قبض و تنگدستی در نامگذاری کتابها و رسائلِ کهن و آن بسط و گشادهدستی در نوشتههای جدید داوری کرد. نخستین نویسندگان جدید نیز که از این نامگذاری بهره بردهاند، به علتها یا دلایل این نامگذاری هیچ اشارهای نکردهاند. اما شاید بتوان چند نکته را گوشزد کرد: ﻧﻜﺘﮥ نخست، توجه و تمرکز نویسندگان قرون نخستین به محتوا و متن بهجای نامگذاری و نیز کمتوجهی یا بیتوجهی آنها به عنصر زمان در آثارشان است. این بیتوجهی حتی در میان تکنگاریهای تاریخی و تاریخنگاریهای حولی و سنواتی بهوفور دیده میشود؛ چهبسا کتابهای بزرگ تاریخی که هیچ نامی جز «تاریخ» ندارند، مانند تاریخ خلیفه و یعقوبی یا نامهای عام و کلی دارند، مانند التاریخالکبیر بخاری، انسابالاشرافِ بلاذری یا المعرفه و التاریخ فسوی و شرحالاخبار قاضی نعمان مصری؛ همچنین کم نیستند آثاری که نامشان مشکوک است، مانند تاریخ طبری. ﻧﻜﺘﮥ دوم، پیشرفت و گسترش و انشعاب رشتهها و تخصصیشدن گرایشهای علمی در سده اخیر را میتوان از علتهای دیگر این تغییر در نامگذاری کتابها و مقالهها دانست؛ برای مثال، روشن است که مفهوم «تاریخ اسلام» در رﺷﺘﮥ ادیان و مذاهب یا در گرایش تاریخ اندیشههای فلسفی و کلامی، با مفهوم «تاریخ اسلام» در تاریخنگاری سُنتی تفاوت دارد. بنابراین به نظر میرسد پرهیز از مغاﻟﻄﮥ اشتراک لفظی میان «تاریخ تحولات دین» و «تاریخ حیات دینداران»، انگیزﮤ مهم در استفاده از قید «صدر اسلام» برای اشاره به «تاریخ حیات دینداران» در «دورﮤ خاص» بوده است؛ هرچند بسیاری از نویسندگان جدید، چنانکه خواهیم گفت، در مقام نامگذاری، دقت کافی نکرده و بهگونهای دیگر، در دام همان مغالطه افتادهاند. براساس بررسیهای انجامشده، شاید بتوان تنها از دو کتاب کهن یاد کرد که چنین نامیده شدهاند: کتاب بلاغاتالنساء و طرائف کلامهن و اشعارهن فیالجاهلیه و صدرالاسلام، نوﺷﺘﮥ ابنابیطیفور (متوفی 280ق) که نخستینبار در سال 1908م/1326ق به چاپ رسیده است. اثر دیگر، کتاب الاعلام بالحروب الواقعة فی صدرالاسلام از أبوالحجاجیوسفبنمحمدبیاسی (درگذشته پس از650ق) است (ابنخلکان، بیتا: 7/237تا239؛ ذهبی، 1413ق: 48/158). نام یادشده در کتاب ابنابیطیفور از آن نظر که ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ تاریخیِ کاربرد این اصطلاح را نشان میدهد، درخور توجه است و برخی از فهرستنویسان نیز نام کتاب را همینگونه ثبت کردهاند (سرکیس، 1410: 1/370؛ عوّاد، 1999: 1/155)؛ اما از عبارت مقدﻣﮥ نویسنده چنین برمیآید که «صدر اسلام» در نام اصلی کتاب نبوده است. بر این اساس، کتاب مفقودشدﮤ ابوالحجاج نخستین کتاب تاریخی خواهد بود که به نام آن صدرالاسلام افزوده شده است. اما کتابها و مقالهها و پایاننامههای عربی و فارسی که در حدود صدوپنجاه سال اخیر به چاپ رسیدهاند و اصطلاح «صدر اسلام» جزیی از نام آنهاست، بسیار فراواناند. در این میان از چند کتاب میتوان نام برد که حدود صد سال پیش به چاپ رسیدهاند: اُدباءالعرب فیالجاهلیه و صدرالاسلام از بطرس البستانی (متوفی1883م/1300ق)، تاریخالیهود فی بلادالعرب فیالجاهلیه و صدرالاسلام نگارش اسرائیل ابوذؤیب ولفنسون (1914م/1332ق)، النقود فیالجاهلیة و صدرالاسلام از أمین سعید (1924م/1342ق)، فجرالاسلام، یبحث عن الحیاهالعقلیه فی صدرالأسلام إلی آخرالدولهالأمویه از احمدامین مصری که چاپ نخست آن در سال 1929م/1347ق بود؛ بنابراین تا جایی که بررسیها نشان میدهد، نخستین آثار پژوهشی تألیفیافته با نام «صدرالاسلام» در سدههای اخیر، به جاﻣﻌﮥ عرب و بهویژه مصر و شام تعلق دارد. گذشته از اینها، در سده 20و21 میلادی آثار مکتوب فراوانی تألیف یافته و به چاپ رسیده است که به علت وفور و پراکندگی، دشوار میتوان تمام آنها را در یک مقاله معرفی و بررسی و نقد کرد؛ بنابراین تنها راه ممکن، شناسایی و دستهبندی جامع شماری از آنهاست. آثاری که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، شامل کتابها، مقالهها، رسالهها، پایاننامههای فارسی و عربی یا برخی متونِ فارسیشده است. نامهای این آثار را میتوان از نظر وفور و تنوع معانی «صدرالاسلام» به هفت دسته متفاوت تقسیم کرد: 1. عصر پیامبر(ص) (13ق.ه تا 11ق/610تا622م): محتوای کتاب تاریخالیهود فی بلادالعرب فیالجاهلیه و صدرالاسلام، اثر اسرائیل ولفنسون (1927م/1345ق) نشان میدهد منظور از صدر اسلام، عصر رسول خدا(ص) در مکه و مدینه است. کتاب درآمدی بر تاریخ اسلام از صدر اسلام تا شهادت امیراﻟﻤﺆمنان علی(ع) نوﺷﺘﮥ ابوالفضل عابدینی (1384ش) فقط دوران بعثت پیامبر(ص) را صدر اسلام میداند. در دو پایانناﻣﮥ «نقش زنان در تحولات سیاسیفرهنگی از صدر اسلام تا سال 61هجری» پژوهش حمیده گنجی (1395ش) و «بررسی وضعیت اقتصادی مسلمانان در صدر اسلام» اثر محسن طرفدار (1369ش) نیز صدر اسلام همان عصر رسول خدا(ص) است. 2. عصر پیامبر(ص) و خلفای راشدین (13تا40ق/610تا660م): تردیدی نیست منظور از صدر اسلام در کتابهای تاریخ صدرالاسلام و الدوله الامویه از عمر فروخ (1970م/1348ش)، صدرالاسلام و الدوﻟةالامویه از محمد عبدالحی محمد شعبان (1987م/1365ش)، العیون و الطائع فی صدرالاسلام و خلاﻓةالامویین از خلود مسافر نعمةالجناب (2010م/1389ش)، مفهومی جز عصر رسول خدا(ص) و خلفای راشدین نیست. جرجی زیدان نیز در تاریخ اللغةالعربیه (2012م/1391ش) نیز صدر اسلام، یعنی دوران پیامبر و صحاﺑﮥ نخستین را در برابر عصر بنیامیه قرار داده است (زیدان، 2012م: 1/221تا245). 3. عبدالحق عیفه در کتاب تطورالنقود فیالتاریخ الاسلامی منذ صدرالاسلام الی نهایةالحکمالثمانی (عیفه، 2011م: 3)، صدر اسلام را از عصر پیامبر(ص) تا پایان خلافت امامعلی(ع) میداند؛ همچنین نام مقاﻟﮥ «روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان امویان» از نعمتالله صفری فروشانی (1381ش)، به خوبی نشان میدهد منظور از صدر اسلامی، دوران پیش از عصر امویان است. این مفهوم در دائرةالمعارف فارسی مصاحب، مدخل صدر اسلام، نیز دیده میشود. 4. عصر پیامبر(ص) تا پایان عصر اموی (13تا132ق/610تا750م): پُترس بستانی در کتاب ادباءالعرب فیالجاهلیه و صدرالاسلام، منظور خود از صدر اسلام را عصر پیامبر و خلفا تا پایان عصر امویان میداند (بستانی، 1990: 227). از کتاب فجرالاسلام، یبحث عنالحیاةالعقلیه فی صدرالأسلام إلی آخرالدولهالأمویه احمد امین مصری، به طور دقیق همین مفهوم برداشت میشود. او در پایان کتاب زیر تیتر «فهرست مهمترین حوادث این دوران» به وفات پیامبر(ص) تا سقوط دولت اموی اشاره میکند (امین، 1969: 1/305). در مقاﻟﮥ «النقود فیالجاهلیة و صدرالاسلام» اثر أمین سعید (1342ق/1924م) نیز، نویسنده صدر اسلام را تا اواخر قرن نخست و عصر امویان گسترش داده است. 5. در کتاب بامداد اسلام نوﺷﺘﮥ عبدالحسن زرینکوب (1369ش) نیز فقط حوادث سیاسی عصر پیامبر(ص) تا سقوط امویان بررسی شده است. به نظر میرسد آن فقید، «بامداد اسلام» را از «فجرالاسلام» امین اقتباس کرده است و میتوان گفت هر دو نام بهگونهای، برگردان مفهوم «صدر اسلام» است. 6. عصر پیامبر(ص) تا اواخردورﮤ نخست عباسیان (13تا232ق/610تا847م): شرفالدین در مؤلفوالشیعه فی صدرالاسلام (شرفالدین، 1385ق: 9495)، ابنسکیت شاعر (متوفی244ق) را از ادیبان و مؤلفان بزرگ صدر اسلام به شمار آورده و اینگونه، به بازه زمانی صدر اسلام تا زمان ایشان اشاره کرده است. صالح احمد علی در کتاب امتدادالعرب فی صدرالاسلام (1983م/1361ش)، از عصر بعثت تا اواخر دورﮤ هارونالرشید و درواقع، دورﮤ نخست عباسیان را صدر اسلام دانسته است. کمالالدین سامح در کتاب العماره فی صدرالاسلام (بیتا) نیز دوران نخست عباسیانِ بغداد و امویانِ اندلس را جزیی از صدر اسلام میداند. عبدالعزیز دوری در کتاب مقدﻣﮥ فی تاریخ صدرالاسلام (2007م/1386ش)، جنبش عباسیان و نخستین دورﮤ خلافت آنان را بخشی از صدر اسلامی میداند. در پایانناﻣﮥ تاریخ داروشناسی در ایران و بینالنهرین از صدر اسلام تا مغول، پژوهش سمیه ترکمنی (1389ش)، صدر اسلام مفهوم روشنی ندارد؛ اما با توضیحی که نویسنده دربارﮤ نخستین مکتوبات مربوط به داروشناسی میدهد، سده دوم و سوم قمری را صدر اسلام میداند. همازاده در کتاب آقازادگان صدر اسلام (1391) حتی جعفر (271ق/866م)، فرزند امام هادی(ع) را از آقازادههای ناپارسای صدر اسلام دانسته است و اینگونه، دورﮤ نخست عباسیان را در صدر اسلام قرار میدهد. 7. عصر پیامبر(ص) تا پایان آلبویه (13تا447ق/610تا1055م): در پایانناﻣﮥ «مطاﻟﻌﮥ تزیینات حجاری در مساجد تاریخی شهر اصفهان (از صدر اسلام تا پایان دوره قاجار)» نوﺷﺘﮥ مرضیه طالبی (1393)، قرن چهارم قمری که نخستین حجاریها را پس از آن مقطعِ تاریخی میتوان شناسایی کرد، اداﻣﮥ صدر اسلام تلقی شده است. در پایانناﻣﮥ «بررسی و تحقیق بناها و اماکن اسلامی (معماری اسلامی) شهرستان نائین از صدر اسلام تا دوره قاجار» نوﺷﺘﮥ داوود صارمی نائینی (1374ش)، عهد آلبویه و سده چهارم و دهههای نخست سده پنجم نیز امتداد صدر اسلام به شمار آمده است. چنانکه از نام پایانناﻣﮥ «بررسی نقشمایههای حیوانی بر روی سفالینهها و منسوجات صدر اسلام (قرن 1تا5 هجری)» از مُنا امامی (1393ش) پیداست، قرنهای اول تا پنجم قمری صدر اسلام دانسته شده است. 8. دورﮤ نامعلوم: در پایانناﻣﮥ «بررسی تجارت از صدر اسلام تا پایان عصر اول عباسی» از سکینه خدابخشی کاسگری (1393ش)، منظور از صدر اسلام به طور دقیق معلوم نیست و پژوهنده، هیچ تعریفی از آن ارائه نکرده است. در پایانناﻣﮥ «شجاعة علی (ع) فیالشعرالعربی (من صدرالاسلام حتی نهایه العصرالعباسی)» از زحل حسینی آهق (بیتا) نیز تعریف روشنی از صدر اسلام نیست و معلوم نیست پژوهشگر چه دورههایی را صدر اسلام میداند. در پایانناﻣﮥ «نقش زنان در گسترش تشیع از صدر اسلام تا پایان قرن پنجم هجری قمری» پژوهش زهرا فاضل (1389ش) نیز از صدر اسلام هیچ درک روشنی ارائه نشده است و واضح نیست نویسنده، کدام بخش از این پنج قرن را صدر اسلام دانسته و کدام بخش را صدر اسلام ندانسته است؟ 9. آشفتگی در کاربرد اصطلاح: افزون بر اینها، در عنوانهای برخی از نوشتههای فارسیزبان، خطاهای فاحشی دیده میشود؛ برای مثال، در کتابِ تاریخ تحلیلی صدر اسلام: قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) تا شهادت امامحسین(ع) نوﺷﺘﮥ عینالله ارشادی (1378ش) و در کتاب تاریخ تحلیلی صدر اسلام (از عصر جاهلیت تا سال چهلم هجری) نوﺷﺘﮥ حسن قریشیکرین و حمید اشرفیخیرآبادی (1395ش)، عصر جاهلیت و دوران پیش از ولادت رسول خدا(ص) نیز بخشی از صدر اسلام شمرده شده است که میتواند در تشامح و کمتوجهی نویسندگان ریشه داشته باشد. بهاحتمالِ قوی، این اختلاف و آشفتگی در کاربرد اصطلاح صدر اسلام، در چند عامل اساسی ریشه دارد: نخست، خطای وضوح یا وضوحنماییِ اصطلاح؛ دوم، نبود هرگونه تصویر و تفسیر روشن از این اصطلاح در فرهنگنامهها و اصطلاحنامهها؛ سوم، کمتوجهی نویسندگان معاصر به تعاریف و حدود الفاظ و کلمات؛ چهارم نداشتن اطلاع کافی یا جستوجونکردن به اندازﮤ لازم در ادبیات و میراث مکتوب جهان اسلام. این در صورتی است که تاریخِ پیدایش و رواج این اصطلاحِ خاص، تا حدِ چشمگیری در ادبیاتِ و متون گذشته همچون فقه، تاریخ، حدیث و مانند آن به طور کامل روشن است؛ به طوری که اشاره خواهیم کرد، با مطاﻟﻌﮥ آنها میتوان در تبارشناسی و کاربردِ «صدر اسلام» یا «صدر اول» از نظر نویسندگانِ پیشین، به جمعبندی تاریخی و مطمئنی دست یافت.
تبارشناسیِ «صدر اسلام» در منابع و تاریخنگاری کهن در تاریخ معاصر، سهلانگاری و افراط و تفریطِ رایج در انتخاب نامها، عنوانها، لقبها، کتابها، کسان، مکانها و مانند آنها به چشم میخورد. در مقابل، بررسی مفهوم «صدر اسلام» در ادبیات تاریخی، فقهی، حدیثی و کلامیِ قدیم نشان میدهد نخست اینکه آنها در نامگذاری آثار، از اصطلاح صدر اسلام هیچ بهره نبردهاند؛ دوم اینکه اختلاف و اضطراب کمتری در آثار آنها به چشم میخورد و به نظر میرسد آنها در نامگذاریها و تعریفهای اسلامی دقت نظر بیشتری داشتهاند؛ از این رو، میتوانند مرجع تشخیصِ فهم اصطلاحات به شمار روند.6 اکنون باید دید «صدر اسلام» در منابع پیشین به کدام دورﮤ تاریخی اشاره میکند و چه معنا و مفهومی دارد؟ در پاسخ به این پرسش تا جایی که ممکن بود، بسیاری از آثار قدیم جستوجو شد. در این منابع که طیفی از کتابهای تاریخی، فقهی، تفسیری، حدیثی، کلامی، ادبی و تراجم را شامل میشود، از این اصطلاح به چند گوﻧﮥ متفاوت نام برده شده است. اصطلاح «الصدرالاول منالاسلام»، «الصدرالاول فی الاسلام»، «صدرالاسلام» ،«الصدرالاول» و حتی اصطلاح پرپسامدِ «سَلَف» از شایعترین آنهاست؛ البته مفهوم تمام آنها تاحدودی متراف و همسان است.7 کاربرد این اصطلاحها بهخوبی نشان میدهد ترکیبهایِ «الصدرالاول منالاسلام» و «الصدرالاول فیالاسلام»، به ترکیبهای کوتاه «صدرالاسلام» و «صدرالاول» تقلیل یافته است؛ چنانکه اصطلاح «صدرالاسلام» نیز در کاربردهای فارسی «صدر اسلام»، بدون الف و لام، شده است. در روایت ابن حزم اندلسی، «الصدرالاول» به خود صحابه نیز، نه به عصرآنها، گفته شده است (ابنحزم، بیتا: 9/418). در هر حال، به نظر میرسد در این منابع از این اصطلاح، پنج مفهوم یا کاربرد متفاوت اراده شده است: 1. صدر اسلام به معنی عصر پیامبر(ص) (11تا13ق/608تا610م): این مفهوم از صدر اسلام تا جایی که بررسی شد، به طور معمول در منابع فقهی و فقهالحدیثی یافت میشود؛ چنانکه بیشتر و پیش از دیگر دانشوران جهان اسلام، در میان مُحدِّثان و فقیهانِ سدﮤ نخست و دوم قمری دیده میشود. حسن بصری (متوفی110ق/728م) در گزارش حکم فقهی ازدواج مسلمان با غیرمسلمان در صدر اسلام، از همین اصطلاح استفاده کرده است (طوسی، بیتا: 6/40، 9/585). قَتادة بصری (متوفی118ق/736م) «صدر اسلام» را دربارﮤ عصر پیامبر به کار برده است (جصّاص، 1415: 3/49، 5/318). او معتقد است در صدر اسلام، طلاق مکرر مشروع بوده است (احسائی، 1405: 3/371). شریف مرتضی و شیخ طوسی در آنجا که از مشروعیت عقد موقت متعه یا مباحبودن حرفزدن در نماز یا مباحبودنِ ورود مشرکان به مسجد و احکام طلاق و ارث در صدر اسلام بحث میکنند، صدر اسلام را عصر پیامبر میدانند (شریف مرتضی، 1405ق: 4/306؛ شریف مرتضی، 1417ق: 236؛ طوسی، 1387ق: 2/47، 4/67، 5/2). علامه مجلسی نیز در جایی که به مشروعیت غنا و موسیقیِ فطری و ملایم در صدر اسلام اشاره میکند، منظورش عصر پیامبر(ص) است (مجلسی، 1410ق: 76/256).8 2. صدر اسلام به معنی عصر پیامبر(ص) و صحابه نخستین در برابر دوران بنیامیه (13تا 41ق/610تا661م): چنانکه اشاره شد، این مفهوم در آثار بسیاری از نویسندگان معاصر عرب دیده میشود. آنها هرچند به منابع فهم خود، هیچ اشارهای نکردهاند، میتوان حدس قوی زد که فهم آنها ریشه در منابعی دارد که در ادامه میآید: در میان مورخان، گویا محمدبنحبیب (متوفی 245ق/850م) نخستین مورخی است که از «صدر اسلام» نام برده است. او در اداﻣﮥ ذکر نام قبایلِ قریش که به روشها و انگیزههای گوناگون، اسلام آوردند، از قبیله آلخراش یاد میکند که به علت ازدواج خراشبنامیه با قَذَّه مخزومی وارد «صدر اسلام» شدند، به اسلام درآمدند (ابنحبیب، 1405ق: 257).9 مسکویه (326تا421ق/941تا1039م) نیز در زیر حوادث سال 132ق/746م و با اشاره به سقوط امویان به دست ابومسلم، تأکید میکند مردم گمان میکردند رهبران این قیام آنها را به سیره و سنت «صدر اول» دعوت میکنند (مسکویه، 1379ش: 3/ 333).10 روشن است که در گزارش ابنحبیب و معنای صدر اول در عبارت ابنمسکویه، منظور از صدر اسلام عصر پیش از امویان است. از کتابهای ابوحیان توحیدی (متوفی414ق/1032م) دانسته میشود منظور ایشان از صدر اول، عصر پیامبر و خلفای نخستین است (نک: ابوحیان، 1424ق: 166؛ ابوحیان، 1412ق: 487).11 از سخنان مرزبانی (متوفی 384ق/999م) نیز معلوم میشود صدر اسلام، عصر پیامبر و دوران خلفای راشدین است (مرزبانی، 1415ق: 40، 42، 194).12 3. صدر اسلام به معنی عصر پیامبر(ص) و عموم صحابه (13تا ح100ق/610تا719م): براساس پژوهش ابنحجر، دورﮤ عمومی صحاﺑﮥ پیامبر(ص) و بزرگانِ تابعان مانند سعیدبنمسیب، در سده نخست قمری به اتمام میرسد (ابنحجر، 1415: 1/26)؛ بنابراین، از نظر طیفی از نویسندگانِ و مورخان پیشین، صدر اسلام به مجموع سالهای بعثت پیامبر(ص) در مکه تا پایان سده نخست قمری و اواخر دورﮤ خلافت بنیامیه گفته میشود (610تا718م). به نظر میرسد میتوان این مفهوم عام را از منابع زیر استظهار کرد: ثعالبی (متوفی 429ق/1047م) گوشزد میکند مسلمانان در عصر صحابه و صدر اول، نامههای خود را با آیات قرآن و حدیث پیامبر(ص) آغاز میکردند (ثعالبی، 1421ق: 148). ابنرشد اندلسی از اختلافِ صدر اول در اَحکام وضو و دیگر احکام فقهی یاد میکند که در اختلاف نظر در تفسیر آیات وضو و نیز اختلافِ احادیث پیامبر ریشه داشته است (ابنرشد، 1415ق: 1/19، 36، 188). ابنحزم نیز به پیروی از ابنشهاب زُهری، صدر اول را همان عصر صحاﺑﮥ پیامبر میداند (ابنحزم، بیتا: 9/418). جَصّاص در احکام القرآن صدر اول را دوران صحابه میداند (جصاص، 1415ق: 2/464 و 526.).13 باقلانی، متکلمِ نامدار اشعری،14 و دو مورخ متأخر، یعنی ذهبی و سخاوی، نیز صدر اول را با عصر صحابه تطبیق دادهاند (باقلانی، 1414ق: 449 و 473؛ ذهبی، 1413ق: 2/42؛ سخاوی، بیتا: 115). 4. صدر اسلام به مفهوم عصر پیامبر(ص) تا عصر تابعانِ صحابه و بنیامیه (13تا 150ق/610تا767م): همان گونه که ابنحجر گوشزد کرده است، دورﮤ آخر طبقه تابعان در حدود سال 150 قمری به اتمام رسید و کسانی همچون سلیمان اعمش (متوفی 147ق/764م) از این طبقه بودند (ابنحجر، 1415ق: 1/25)؛ بنابراین صدر اسلام عصر پیامبر(ص) تا عصر تابعان، تمام دوران خلافت اموی و دو دهه از نخستین دوران خلافت عباسی را شامل میشود (610تا767م). کسانی که چنین تفسیری از صدر اسلام دارند، نیز پرشمارند. طبری (متوفی310ق/925م) در اداﻣﮥ بیان ویژگیهای معتصم عباسی، روایتی از احمدبنابیداوود؟؟؟ اَیادی (متوفی 240ق/857م) نقل میکند که نشان میدهد، صدر اسلام دربرگیرندﮤ دوران فتوحات عصر امویان و عصر نخست عباسیان نیز میشود (طبری، 1387ق: 9/121). در عبارتها و تعبیرهای گوناگون مسعودی نیز صدر اسلام با عصر امویان و دوران تابعانِ صحابه تطبیق شده است (مسعودی، 1409ق: 1/14 و 15 و 442). چنانکه گذشت، ابنندیم خالدبنالهَیّاجبنبسطام (متوفی حدود100ق/717م) را در شمار خطاطان صدر اول میآورد و به این ترتیب، دوران تابعان و عصر خلافت امویان را صدر اول میداند (ابنندیم، بیتا: 9). فخر رازی (متوفی 606ق/1224م) در تفسیر خود، عصر صحابه و دوران تابعان را صدر اسلام میداند (رازی، 1420ق: 5/362). ابنخَلِّکان (681ق/1301م) نیز به شمول مفهوم صدر اول به عصر تابعان عقیده دارد؛ از این رو، هشامبنعروه (متوفی 146ق/763م) و سلیمان اَعمش (متوفی 148ق/765م) را از علمای صدر اول میداند (ابنخلکان، بیتا: 4/301و302). محیالدین نووی (676ق/1297م)، رجالشناس و فقیه و شارح صحیح مسلم، نیز بر این نظر است (نووى، بیتا: 1/25). ابنعربی (متوفی 543ق/1161م) در احکامالقرآن، عبدالله زبیر صحابی (متوفی74ق/694م) و ابوالحجاج مجاهدِ تابعی (متوفی104ق/778م) را از علمای صدر اول میداند؛ بنابراین معلوم میشود که از نظر او، صدر اول دوران تابعان و عصر بنیامیه را نیز دربرمیگیرد (ابنعربی، بیتا: 484). مورخان، ادیبان و فقیهان بزرگی همچون ابنکثیر (متوفی 774ق/1395م)، قلقشندی (متوفی 821ق/1441م)، عبدالرؤف مُناوی (متوفی 1031ق/1651م)، آلوسی (متوفی 1270ق/1884م) و ابنعابدین (متوفی 1252ق/1862م) نیز بر همین نظرند (قلقشندی، بیتا:1/244؛ مناوی، 1415: 1/525؛ الوسی، 1415: 4/261؛ ابنکثیر، 1412: 3/443؛ ابنعابدین، 1415: 3/42و43). 5. صدر اسلام به مفهوم عصر پیامبر تا پایان عصر نخست عباسیان و اَتباعِ تابعان (31تا ح210ق/610تا825م): براساس پژوهش ابنحجر، دورﮤ اتباعِ تابعان تا عصر شافعی (متوفی 204ق/819م) و عبدالرزاق صنعانی (متوفی 211ق/826م) امتداد داشته است (ابنحجر، 1415ق: 1/25)؛ بنابراین در این تفسیر، اصطلاح صدر اسلام عصر پیامبر تا اواخر عصر نخست عباسیان را نیز شامل میشود. در کتابِ الاعلام بالحروبالواقعة فی صدرالاسلام، نوﺷﺘﮥ أبوالحجاج یوسفبنمحمدبنإبراهیم الأنصاری البیاسی (زنده در650ق/1268م)، صدر اسلام با عصر پیامبر(ص) تا دوران هارون رشید تطبیق داده شده است.15 نُوَیری (متوفی 732ق/1353م) امام شافعی را از علمای صدر اول میداند و ابنشَدّاد (متوفی 986ق/1601م) تصریح میکند بنیامیه و برخی پادشاهان بنیعباس در شمار حکمرانان صدر اسلاماند (نویری، 1423: 7/32؛ ابنشداد، 1953: 3/4). آنچه از جمعبندی این قولها به دست میآید آن است که تاحدودی تمام نویسندگان و صاحبنظرانِ این پنج گروه، بهاستثنای یک یا دو نمونه، در مکتوبات خود، معانی و مفهوم «صدر اسلام» را در چند مصداق متفاوت اراده و اصطلاح کردهاند؛ البته بدون آنکه کتاب یا رسالهای را با نام «صدر اسلام» نامگذاری کنند. در گروه نخست، شخصیتهای گوناگون از فقیهان و محدثان شیعه و سنی دیده میشوند. از آنجا که در میان این شخصیتها، محدثان و فقیهان قرن نخست قمری، همچون قَتاده و حسن بصری، دیده میشوند، میتوان گفت این قول از تمام قولهای دیگر، کهنتر و سابقهدارتر است. در گروه دوم نیز شماری از محدثان، فقیهان، مورخان، متکلمان، ادیبان و مفسران دیده میشوند. این قول از نظر تاریخی، در محاورهها و باورهای نخبگان قرن دوم ریشه دارد. فراوانی قول سوم نیز در منابع قرون نخستین، درخور توجه است و میتوان گفت پس از قول نخست، در اولویت قرار دارد و بسیاری از نویسندگان قدیم و جدید با آن توافق کردهاند. اما ساﺑﻘﮥ قول چهارم نیز به نویسندگان قرن سوم و چهارم میرسد و در اینجا نیز مورخان بزرگی همچون طبری و مسعودی و ثعالبی و نیز برخی مفسران، شرححالنگاران، مُحدِّثان و فقیهان مانند جُصّاص و ابنرشد دیده میشوند؛ بنابراین این قول نیز میتواند همچون قول نخست تا قرن سوم شهرت و اعتبار داشته باشد. قول پنجم در هیچیک از آثارِ علمیِ گذشتگان پیشینهای ندارد و فقط در نوشتههای مورخان پس از سده هفتم قمری دیده میشود؛ بنابراین قوت کافی ندارد و به اتفاق آراء، گروههای نخست تا چهارم اعتبار ندارند.
نتیجه استفاده از اصطلاح «صدر اول» یا «صدر اسلام» در نامگذاری آثار و پژوهشهای تاریخی امری نوپدید است و ساﺑﻘﮥ طولانی ندارد؛ اما ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ کاربرد آن را میتوان در متون دینی و تاریخیِ قرن نخست و دوم قمری و همچنین در منابع فقهی، کلامی، تاریخی و ادبیِ قرنهای سوم و چهارم قمری مشاهده کرد. به نظر میرسد استفاده از این اصطلاح، به علت کمتوجهیِ مورخانِ پیشین به ضرورت نامگذاری دقیق و نیز نادیدهگرفتن نقش عنصر زمان در نامگذاری، مغفول ماند؛ اما در دوران جدید، به علت گسترش رشتهها و گرایشهای علمی و ضرورت مرزبندی میان اصطلاحات، به همان سرعت و به طرز چشمگیری، استفاده از این اصطلاح در کانون توجه قرار گرفت؛ ولی به علت نبود چشماندازی درست و درخور اتکاء، به مغاﻟﻂﮥ اشتراک لفظی و هرجومرج مبتلا شد؛ در حالی که بهگواهی پژوهش حاضر، چنین چشماندازی دور از دسترس نبوده است. بر این اساس، میتوان گفت کاربرد گستردﮤ اصطلاح «صدر اسلام» یا «صدر اول» در زبانِ محدثان و فقهیان سده نخست و نیز در منابع فقهی، کلامی، تاریخی و ادبی سدههای سوم تا پنجم قمری، چهار قول یا مفهوم متفاوت و مشهور از این اصطلاح را در اختیار نویسندگان قرار میدهد: 1. عصر پیامبر(ص) (13ق.ه تا11ق/610تا632م)؛ 2. عصر پیامبر(ص) و صحابه نخستین (13تا41ق/610تا661م)؛ 3. عصر پیامبر(ص) و عموم صحابه تا پایان سده نخست قمری (13تا100ق/610تا719م)؛ 4. عصر پیامبر(ص) تا پایان عصر تابعان، شامل دوران خلافت امویان و نیمه نخست قرن دوم قمری (13تا150ق/610تا767م). هریک از این چهار مفهوم به علت مقبولیت و شهرت بیشتری که در برابر مفهوم بعدی دارد، به ترتیب مرجع نویسندگان خواهند بود و سزاوار است تمام پژوهشگران به آنها توجه تام داشته باشند. با وجود این، بهتر و شاید لازمتر آن باشد که نویسندگان برای پرهیز از مغاﻟﻂﮥ اشتراک لفظی و به منظور رعایت حقوقِ مخاطبان، از اطلاق اصطلاح «صدر اسلام» پرهیز کنند و مقصود خود را بهگونهای در نام اَثر یا در مقدﻣﮥ آن توضیح دهند. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتاب 1. ابن ابى یعلى، محمد بن ابى یعلى(بی تا)، طبقات الحنابلة، بیروت، دار المعرفة. 2. ابنحبیب، ابوجعفر، محمدبنحبیب البغدادی، (1405/1985م)، کتاب المُنَمَّق فى اخبار قریش، تحقیق خورشید احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب. 3. -----------، (بیتا)، کتاب المُحبَّر، تحقیق ایلزةلیختنشتیتر، بیروت: دارالآفاق الجدیده. 4. ابنحجر، احمدبنعلی، (1415ق)، تقریب التهذیب، دراسه و تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: الطبعه الثانیه. 5. ابنحزم، ابومحمدعلیبناحمد، (1403/1983م)، الاِحکام فی اصول الاَاحکام، تحقیق الشیخ احمدمحمد شاکر، تقدیم احسان عباس، بیروت: دارالافاق الجدیده. 6. -----------------------، (بیتا)، المُحَلّى، تحقیق الأستاذ الشیخ أحمد محمد شاکر، بیروت: دارالفکر. 7. ابنخلکان، احمدبنمحمد، (بیتا)، وفیاتالأعیان و أنباء أبناءالزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت: دارالفکر. 8. ابنرشد، محمدالحفید، (1415-1995م)، بدایةالمجتهد و نهایةالمقتصد، تنقیح و تصحیح خالد العطار، اشراف مکتبةالبحوث و الدراسات، بیروت: دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع. 9. ابنسینا، ابوعلیحسینبنعبدالله، (1404ق)، الشفاء (المنطق)، تحقیق سعید زاید و... ، قم: مکتبه آیتالله المرعشی. 10. ابنشداد، محمدبنعلى، (1953م)، الأعلاقالخطیرة فی ذکر أمراءالشام و الجزیرة، دمشق: المعهد العلمی الفرنسی للدراسات العربیة. 11. ابنصاعد اندلسى، صاعدبناحمد، (1376ش)، التعریف بطبقات الأمم، تهران: مرکز پژوهشى میراث مکتوب. 12. ابنعابدین، محمدامین دمشقی، (1415ق/1995م)، حاشیة ردالمحتار، إشراف: مکتبالبحوث والدراسات، بیروت: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع. 13. ابنعربی، ابوبکرمحمدبنعبدالله، (بیتا)، أحکام القرآن، تحقیق محمدعبدالقادر عطا، بیروت: دارالفکر للطباعة و النشر. 14. ابنفارس، احمدبنفارس زکریا، (بیتا)، معجم مقاییساللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیجا: مکتبهالاعلامالاسلامی. 15. ابنقتیبه (بیتا)، تأویل مختلف الحدیث، قرأها و صححها العلامة فخر العراق محمود الشکری الآلوسی، بیروت: دارالکتبالعلیمه. 16. ابنکثیر، اسماعلیلبنعمر، (1412ق/1992م)، تفسیرالقرآن العظیم، تقدیم: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر و التوزیع. 17. ابنمنظور، ابوالفضل جمالالدین محمدبنمکرم، (1405ق)، لسانالعرب، قم: ادب الحوزه. 18. ابنندیم، محمدبناسحاق، (بیتا)، الفهرست، بیروت: دارالمعرفه. 19. ابوحیان، علیبنمحمدبنعباسالتوحیدی، (2003م/1424ق)، الامتاع و المؤانسة، تحقیق هیثم خلیفه الطعیمی، بیروت: مکتبه العصریه. 20. ------------------------------، (1992م/1412ق)، أخلاق الوزیرین، تحقیق محمدبنتاویت الطنجی، بیروت: دارصادر. 21. احسایى، ابنابىجمهورمحمدبنعلى، (1405ق)، عوالی اللئالی العزیزیة، قم: دار سیدالشهداء للنشر. 22. ارشادی، عینالله، (1387ش)، تاریخ تحلیلی صدر اسلام: قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) تا شهادت امامحسین(ع) سال 61ق، تهران: فردابه. 23. اشرفی خیرآبادی، حمید و حسن قریشی، (1395ش)، تاریخ تحلیلی صدر اسلام (از عصر جاهلیت تا سال چهلم هجری)، تهران: نیمروز. 24. الاعسم، عبدالامیر، (1989م)، المصطلح الفلسفی عندالعرب، القاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب. 25. امین، احمد، (1969م)، فجرالاسلام، یبحث عنالحیاهالعقلیه فی صدرالأسلام إلی آخر الدولهالأمویه، ج1، چ10، بیروت: دارالکتاب العربی. 26. امین، حسن، (1423ق)، دائرهالمعارفالاسلامیهالشیعیه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات. 27. امین، محسن، (1403ق)، اعیانالشیعة، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات. 28. آلوسی، محمودبنعبدالله، (1415ق)، روحالمعانی فی تفسیرالقرآنالعظیم و السبعالمثانی، محقق عبدالباری عطیه علی، بیروت: دارالکتب العلمیه و منشورات محمد علی بیضون. 29. باشا حسین، (1409ق)، الالقابالاسلامیه فیالتاریخ و الوثائق و الاثار، القاهره: الدارالفنیه للنشر و التوزیع. 30. باقلانی، ابوبکرمحمدبنطیب، (1414ق)، تمهیدالأوائل و تلخیصالدلائل، تحقیق الشیخ عمادالدین أحمد حیدر، بیروت: مؤسسه الکتبالثقافیة. 31. بحرانی، یوسفبناحمد، (1405ق)، الحدائقالناضرة، محقق و مصحح: محمدتقى ایروانى، سیدعبدالرزاق مقرم، قم: مؤسسه النشرالاسلامی. 32. بستانی، بطرس، (1990م)، ادباءالعرب فیالجاهلیه و صدرالاسلام، بیروت: دارنظیر عبود. 33. ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بنمحمدبن إسماعیل، (1421ق)، تحفةالوزراء، محقق و مصحح حبیبعلى الراوی و إبتسام مرهون الضار، بیروت: الدار العربیه للموسوعات. 34. جصاص، احمد، (1415ق)، أحکامالقرآن، تحقیق عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت: دارالکتب العلمیة. 35. جنابی، خلود مسافرنعمه، (2010م)، العیون و الطلائح فی صدرالاسلام و خلافة الامویین، بیجا: الدارالعربیة للموسوعات. 36. خمینى، سیدروحالله الموسوى، (1376ق)، کتاب الطهارة، قم: چاپخانه حکمت. 37. دوری، عبدالعزیز، (2007م)، مقدمه فی تاریخ صدرالاسلام، بیروت: مرکزالدراسات الوحده العربیه. 38. دهخدا، علیاکبر، (1377ش)، لغتنامه، تهران: دانشگاه، زیر نظر محمد معین، سیدجعفر شهیدی، ﻣﺆسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. 39. ذهبی، شمسالدین محمدبناحمد، (1413ق)، تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت: دارالکتاب العربى. 40. رازی، محمدبنعمر، (1420ق)، التفسیرالکبیر؛ مفاتیح الغیب، تحقیق داراحیاء التراث العربی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. 41. زرینکوب، عبدالحسین، (1369ش)، بامداد اسلام، تهران: امیرکبیر. 42. زیدان، جرجی، (2012)، تاریخالادب اللغةالعربی، القاهره: ﻣﺆسسه الهنداوی للتعلیم و الثقافة. 43. سامح، الدکتور کمالالدین، (بیتا)، العماره فی صدرالاسلام، القاهره: اﻟﻣﺆسسه المصریه العامه للتألیف و الترجمه و الطباعه و النشر. 44. سخاوی، شمسالدین محمدبنعبدالرحمن، (بیتا)، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمالتاریخ، بیروت: بینا. 45. سرکیس، یوسف الیان، (1410ق)، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قم: کتابخانه عمومى حضرت آیتالله مرعشى نجفى. 46. شرفالدین، عبدالحسین، (1385ق)، مؤلف و الشیعه فی صدرالاسلام، تقدیم و اشراف احمد حسینی اشکوری، بغداد: مکتبه الاندلس، نجف: مکتبه النعمان. 47. شریفالمرتضی، علیبنحسینبنموسی، (1405ق)، رسائل المرتضی، تحقیق و تقدیم السیداحمد الحسینی، اعداد السیدمهدی الرجایی، قم: دارالقرآن الکریم. 48. ----------------، (1417ق)، المسائل الناصریات، تهران: رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة. 49. طبری، محمدبنجریر، (1387ق)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراثّ.ُُُُُُُُُُُُُُُُُُُُّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ 50. طوسی، خواجه نصیرالدین، (1361)، اساسالاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران. 51. طوسی، ابوجعفر محمدبنحسن، (بیتا)، التبیان فی تفسیر القرآن، قدم له الامام المحقق الشیخ آغابزرگ تهرانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی. 52. ----------------------، (1387ق)، المبسوط فی فقه الامامیة، تهران: المکتبة المرتضویة لحیاء الآثار الجعفریة. 53. عابدینی، ابوالفضل، (1384)، درآمدی بر تاریخ اسلام از صدر اسلام تا شهادت امیرﻣﺆمنان(ع)، تهران: جهاد دانشگاهی. 54. عبدالحی، شعبان محمد، (1987)، تاریخ صدرالاسلام و الدولهالامویه، بیروت: الاهیلیه للنشر و التوزیع. 55. علی، صالح احمد، (1983م)، امتداد العرب فی صدرالاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، الطبعه الثانیه. 56. عمر فروخ، (1970)، تاریخ صدرالاسلام و الدولهالامویه، بیروت: درالملایین. 57. عواد، کورکیس، (1999)، الذخائرالشرقیة، بیروت: دارالغرب الاسلامی. 58. عیفه، عبدالحق، (2011)، تطور النقود فی التاریخ الاسلامی منذ صدرالاسلام الی نهایه االحکم الثمانی، اردن: جامعه الیرموک. 59. فارابی، ابونصر، (1408ق)، المنطقیات، تحقیق و تقدیم محمدتقی دانشپژوه، قم: مکتبة آیةالله مرعشی. 60. قلقشندی، احمدبنعبدالله، (بیتا)، صبح الأعشى فی صناعة الانشاء، بیروت: دارالکتب العلمیه. 61. مجلسى، محمدباقربنمحمدتقى، (1410ق)، بحارالأنوار، بیروت: مؤسسه الطبع و النشر. 62. مرزبانى، محمدبنعمران، (1425ق)، معجمالشعراء بیروت: دار صادر. 63. مسعودی، أبوالحسن علىبنالحسینبنعلى، (1409ق)، مروجالذهب و معادنالجوهر، پژوهش اسعد داغر، قم: دارالهجره. 64. مسکویه، ابوعلى مسکویه الرازى، (1379)، تجاربالامم، تحقیق ابوالقاسم امامى، تهران: سروش. 65. مصاحب، غلامحسین، (1356ش)، دائرةالمعارف فارسی، ج2، تهران: فرانکلین. 66. مناوی، عبدالرؤوف، (1415ق)، فیض القدیرشرح الجامع الصغیر، تصحیح أحمد عبدالسلام، بیروت: دارالکتب العلمیة. 67. نجفى، محمدحسن، (1421ق)، جواهرالکلام، قم: مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامى بر مذهب اهلبیت علیهمالسلام. 68. نراقى، مولی احمدبنمحمدمهدى، (1415ق)، مستندالشیعة فی أحکامالشریعة، قم: مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام. 69. نووى، محیالدین یحیىبنشرف، (بیتا)، المجموع، بیروت: دارالفکر. 70. نویری، شهابالدین أحمدبنعبدالوهاب، (1423ق)، نهایةالأرب فی فنونالأدب، قاهره: دارالکتب و الوثائق القومیه. 71. وجدی، محمدفرید، (بیتا)، دائرةالمعارف القرن العشرین، ج5، بیروت: دارالفکر. 72. ولفنسون، اسراییل، (1927م)، تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیه و صدرالاسلام، ترجمه لجنه التألیف و الترجمه، قاهره: مطبعه الاعتماد. 73. همازاده، مهدی، (1391)، آقازادگان صدر اسلام، تهران: بینالملل. ب. پایاننامه 1. امامی، منا، (1393ش)، بررسی نقشمایههای حیوانی بر روی سفالینهها و منسوجات صدر اسلام (قرن 1تا5 هجری)، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه پیامنور استان تهران. 2. ترکمنی، سمیه، (1389ش)، تاریخ داروشناسی در ایران و بینالنهرین از صدر اسلام تا حمله مغول، پایاننامه کارشناسیارشد، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد. 3. خدابخشی، سکینه، (1393)، بررسی تجارت از صدر اسلام تا پایان عصر اول عباسی، پایاننامه کارشناسیارشد، تهران، دانشگاه تربیت معلم. 4. صارمی نائینی، داوود، (1374)، بررسی و تحقیق بناها و اماکن اسلامی (معماری اسلامی) شهرستان نائین از صدر اسلام تا دوره قاجار، پایاننامه کارشناسیارشد، تهران، دانشگاه تربیت مدرس. 5. طالبی، مرضیه، (1393)، مطالعه تزیینات حجاری در مساجد تاریخی شهر اصفهان (از صدر اسلام تا پایان دوره قاجار)، پایاننامه کارشناسیارشد، اصفهان: دانشگاه هنر اصفهان. 6. طرفدار، محسن، (136)، بررسی وضعیت اقتصادی مسلمانان در صدر اسلام، پایاننامه کارشناسیارشد، تهران: دانشگاه امام صادق(ع). 7. فاضل، زهرا، (1389)، نقش زنان در گسترش تشیع از صدر اسلام تا پایان قرن پنجم هجری قمری، پایاننامه کارشناسیارشد، تهران: دانشگاه پیامنور مرکز تهران. 8. گنجی، حمیده، (1395)، نقش زنان در تحولات سیاسی فرهنگی صدر اسلام تا سال ۶۱ هجری، پایاننامه کارشناسیارشد، قم: دانشگاه معارف اسلامی. ج. مقاله 1. صفری فروشانی، نعمتالله، (1381)، روند تاریخی آموزش از صدر اسلام تا پایان امویان، پژوهشنامه حکمت و فلسفه اسلامی، ش1. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,774 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 524 |