تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,646 |
تعداد مقالات | 13,379 |
تعداد مشاهده مقاله | 30,114,721 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,062,141 |
واکاوی کنشهای احساسی - عاطفی در درمان اعتیاد مطالعۀ کیفی با روش نظریۀ زمینهای | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 8، شماره 3 - شماره پیاپی 26، مهر 1398، صفحه 105-126 اصل مقاله (866.74 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2019.117803.1425 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مرتضی پدریان1؛ فریدون وحیدا* 2؛ رضا اسماعیلی3 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه علوم اجتماعی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه مدیریت و برنامه ریزی، دانشکده مدیریت، دانشگاه آزاد واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با هدف واکاوی کنشهای احساسی – عاطفی در درمان اعتیاد و با استفاده از روش کیفی و استراتژی نظریۀ زمینهای انجام شده است و مشارکتکنندگان در پژوهش، بیست و سه نفر از بهبودیافتگان شهر اصفهان هستند. برای گردآوری دادهها از تکنیک مصاحبۀ عمیق و مشاهدۀ مشارکتی و بهمنظور تحلیل اطلاعات از سه شیوۀ کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. طبق یافتههای مقاله، در درمان اعتیاد کنشهای احساسی – عاطفی حول یک مقولۀ هسته به نام «مناسک به مثابۀ بستر کنشهای عاطفی رهاییبخش» و چند مقولۀ اصلی به تفکیک اجزای مدل پارادایمی پژوهش شکل گرفتهاند که شامل این موارد هستند: درزمینۀ وضعیت علی: ارتباطات عاطفی، حرکات ریتمیک، شخصیت شمن و احساس آزادبودن، درزمینۀ وضعیت زمینهای: مناسک دینی، ایجاد شور و هیجان و برانگیختن احساسات و درخصوص وضعیت مداخلهگر: موسیقی، شعر، فضا و مکان، عزاداری، ناقلان احساس، عمل – تعاملها، ارتباط معنوی، گرفتن فاز و تعریق زیاد. براساس این نتایج، پیامد اصلی این کنشها نیز درمان جسمی و روحی افراد معتاد است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتیاد؛ مناسک؛ کنشهای احساسی – عاطفی؛ درمان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله پدیدۀ اعتیاد یکی از معضلات بزرگ جامعه بشری است؛ بهطوریکه باوجود دستاوردهای بزرگ بشر در عرصههای مختلف علمی، فناوری، اقتصادی و اجتماعی، جامعۀ جهانی در حالی به قرن بیست و یکم وارد شده که تهدیدهای ناشی از مسائل و مشکلات اجتماعی بر پیشرفت و سعادت انسانها سایه افکنده و رفاه آنان را در ابعاد مختلف، با خطر مواجه ساخته است. در کنار سه بحران جهانی فقر، نابودی محیطزیست و تهدید هستهای اعتیاد به مواد مخدر و روانگردانها بهصورت بحران چهارم جهانی قلمداد شده است؛ به گونهای که هیچ کشوری در جهان از شوکهای ناشی از اعتیاد، در ابعاد فردی، خانوادگی، بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مصون نیست (ستاد مبارزه با مواد مخدر، 1396 ب: 9). بر مبنای آمار ارائهشدۀ سازمانهای بینالمللی ازجمله برنامۀ بینالمللی کنترل مصرف مواد سازمان ملل متحد، نزدیک به ۲۷۵میلیون نفر در سرتاسر جهان، یعنی تقریباً 6/5 درصد جمعیت بالغ 64-15ساله، دستکم یک بار در سال ۲۰۱۶ مواد مخدر مصرف کردهاند. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی تقریباً ۴۵۰۰۰۰ نفر در سال ۲۰۱۵ درنتیجۀ مصرف مواد مخدر جان خود را از دست دادهاند. طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷، تولید جهانی تریاک با ۱۰۵۰۰ تن، یعنی با ۶۵ درصد افزایش، بهراحتی به بیشترین میزان خود رسیده است؛ درحالیکه در ابتدای قرن بیستم، سازمان ملل متحد با احداث یک دفتر مقابله با مواد مخدر، سنجش و نظارت بر میزان تولید جهانی تریاک را آغاز کرده است. تولید جهانی کوکائین در جهان به بیشترین میزان رسیده و مطابق یک پیشبینی ۱۴۱۰ تن هروئین (کوکائین) تولید شده است. در سال ۲۰۱۶ تولید کوکائین به نسبت سال پیش از خود، ۲۵ درصد افزایش یافته است (UNODC, 2018: 9-13). اعتیاد به مواد و سوءمصرف مواد، به یک معضل اجتماعی، روانی و بهداشتی تبدیل شده است که کشورهای مختلف و جوامع مختلف بشری را بهشدت تهدید میکند؛ بنابراین، باتوجهبه گسترش پدیدۀ اعتیاد و افزایش تعداد افراد مبتلا به آن، لازم است ازلحاظ پیشگیری و درمان اعتیاد چارهاندیشی شود؛ زیرا احتمالاً این امر به کاهش آسیبهای ناشی از آن منجر میشود. در دنیای فعلی برای درمان اعتیاد رویکردها و روشهای متعددی به وجود آمده و براساس فرآیند اعتیاد، در کشورهای مختلف برای آن شیوههای درمانی متفاوتی به کار رفته است که این شیوههای درمان، گاهی مفید و کارا و گاهی با اثربخشی کمتری به حیات خود ادامه میدهند. پدیدۀ درمان اعتیاد پیچیدگی مضاعفی دارد و وجود شیوههای درمان متفاوت، مانند این موارد، این مسئله را نشان میدهند: شیوۀ فردی و گروهی، اجباری و داوطلبانه، تمرکز بر نگرش و رفتار، استفاده از دارو یا بدون دارو، استفاده از شیوههای پزشکی مانند تعویض خون، شیوههای سریع و فوق سریع با استفاده از روشهای روانشناسی و روانکاوی، استفاده از عقلانیت و حوزههای شناختی یا استفاده از شیوههای احساسی و عاطفی. در همین زمینه، ستاد مبارزه با مواد مخدر با تدوین اسناد سیاستگذاری شامل سند جامع حمایتهای اجتماعی و درمان اعتیاد، به دنبال دستیابی به شیوههای درمانی و تئوریزهکردن این روشها با تأکید بر روشهای بومی درمان منطبق با فرهنگ ملی - دینی است و دراینخصوص، نبود پژوهشهای بومی در حوزۀ درمان، بازتوانی و زیانکاهی اعتیاد را از نقاط ضعف درمان اعتیاد میدانند. مطابق سند جامع حمایتهای اجتماعی و درمان، نقاط ضعف درمان اعتیاد این موارد هستند: دانش کم سیاستگذاران، دید ارزشداورانه و نگرش منفی به درمان و شیوههای پذیرفتهنشدۀ آن، وضعیت فرهنگی، مبریکردن خود، انگ پدیدۀ اعتیاد و دلایل دیگر، تصمیمگیریهای شخصی و غیرعلمی و عاطفی و هیجانیبودن (ستاد مبارزه با مواد مخدر، 1396 الف: 27 و 26). باتوجهبه این مسائل، پژوهش حاضر به درمان اعتیاد و چگونگی انجام این کار توجه کرده است. اعتیاد به دو گونۀ مصرفی و رفتاری تقسیم میشود که اعتیاد مصرفی ورود هرنوع مواد (اعم از سنتی یا صنعتی) از طرق مختلف به بدن (اعم از خوراکی، تدخینی، استنشاقی، تزریقی، جذب، پوششی و شنیداری) و اعتیاد رفتاری انجام هر نوع رفتار یا عمل وابستهکننده است؛ مانند: سکس، نظربازی، خودارضایی، قمار، فضای مجازی و ... (Alavi et al., 2012: 109). پژوهشگران، در این مطالعه به دنبال دستیابی به شیوۀ درمان اعتیاد مصرفی هستند؛ یعنی هدف ما بررسی شیوۀ درمان رفتار یا تغییر رفتار مصرفی است. برای این کار، از میان انواع شیوههای درمان و گروههای درمانی فعال ملی و بینالمللی مبدع درمان اعتیاد، یک گروه از گروههای درمانگر را با نام «هیئت ابوالفضلی» یا «ترک ابوالفضلی» بهصورت مطالعۀ موردی انتخاب و آن را ارزیابی کردهایم. باتوجهبه پیچیدگی و چندوجهی بودن موضوع مصرف مواد مخدر و تأثیرپذیری آن از عوامل متعدد جسمی، روانی، اجتماعی، معنوی و فرهنگی احتمال دارد هر برنامۀ درمانی تأکیدکننده بر این عوامل، بر ابعاد اعتیاد تأثیر داشته باشد (یارمحمدیواصل و همکاران، 1391: 2). در همین زمینه، این مقاله با مدنظر قراردادن کنشهای احساسی – عاطفی به شکل یکی از عوامل اثرگذار در درمان اعتیاد، درصدد است با استفاده از واکاوی تجربۀ بهبودیافتگان هیئت ابوالفضل شهر اصفهان، بهطور مشخص به این سؤالات پاسخ دهد: 1. فرایند درمان اعتیاد در هیئت ابوالفضل، چه مراحل و روندی دارد که این هیئت را از سایر مراکز و گروههای درمانی اعتیاد متمایز میکند؛ 2. برای درمان اعتیاد، وضعیت علی، زمینهای و مداخلهگر مرتبط با عمل – تعامل کنشگران مدنظرمطالعه چه وضعیتی است؛ 3. عمل – تعاملها یا راهبردهای اصلی کنشگران در بستر مدنظر کداماند؛ 4. مهمترین کنشهای احساسی – عاطفی مدنظر در درمان اعتیاد که این گروه درمانگر (هیئت ابوالفضل) بر آن تمرکز و تأکید دارد، چه مواردی هستند و 5. چگونه و با استفاده از چه مکانیسم یا سازوکاری کنشهای احساسی – عاطفی در درمان اعتیاد به کار گرفته میشوند.
چارچوب مفهومی با در نظر گرفتن تفاوتهای پارادایمی دو روش کمی و کیفی، در پژوهشهای کیفی برای تدوین و آزمون فرضیهها بهجای استفاده از چارچوب نظری از چارچوب مفهومی برای استخراج سؤال یا سؤالات پژوهش استفاده میشود. چارچوب مفهومی مجموعه مفاهیم مرتبطی هستند که بر مفاهیم و موضوعهای عمدۀ مدنظر تمرکز دارند و آنها را در قالب یک نظام منسجم و مرتبط معنایی به همدیگر پیوند میدهند (ماکسول، 2004، به نقل از محمدپور و همکاران، 1388: 313) بر این اساس، در این مقاله برای تدوین چارچوب مفهومی از رویکرد جامعه شناسی تفسیری یا تفسیرگرایی اجتماعی استفاده شده است. مطابق اصل اساسی این رویکرد، باتوجهبه خلاقبودن و نیز سیالبودن ماهیت انسان و واقعیت اجتماعی نمیشود مسیر و روش خاصی را برای درک واقعیتها یا ایجاد تغییر در آنها پیشنهاد کرد (Neuman, 2006 and Blaikie, 2007) به این ترتیب، چون منبع و مرجع نهایی هرگونه ساختوساز و تغییر واقعیتهای اجتماعی همان انسان است، پس درک انسان از واقعیتها، تغییر این واقعیتها و چگونگی معنادار کردن آنها اهمیت دارد. همچنین، براساس این رویکرد، تفسیر و درک مردم از دنیای پیرامون خود در بستر زندگی روزمره شکل میگیرد؛ بنابراین، معنای تولیدشده وابسته به بستر است و در درون آن معنادار میشود (محمدپور و همکاران، 1388: 313). در پژوهش حاضر نیز سعی بر این بوده است که با استفاده از رویکرد تفسیری، کنشهای احساسی – عاطفی درمان اعتیاد ازطریق درک تجربۀ بهبودیافتگان واکاوی شود؛ بهعبارتدیگر، میشود رویکردهای مسلط در درمان اعتیاد را به سه دستۀ اصلی شناختی – عقلانی (مراکز TC)، عقلانی – احساسی (کنگرۀ شصت و زیرشاخههای آن و انجمن معتادان گمنام) و عاطفی – احساسی تقسیمبندی کرد (ترک ابوالفضلیها) و این پژوهش، بهطور مشخص بر رویکرد عاطفی – احساسی متمرکز است. در این رویکرد درمانی در هنگام درمان دو حوزۀ بسیار مهم احساسات و عواطف و به دنبال آن، مناسک دینی در برانگیختگی این احساسات بهطور تعیینکنندهای نقش دارند؛ بنابراین، میشود گفت این رویکرد آشکارا در حوزۀ جامعهشناسی احساسات و عواطف قرار میگیرد. با عنایت به تقسیمبندی جامعهشناسی احساسات به دو رویکرد «اثباتگرایی»[1]و «ساختمندی اجتماعی»[2] پژوهش حاضر را میشود در چارچوب رویکرد ساختمندی اجتماعی جامعهشناسی احساسات بررسی کرد. براساس رویکرد ساختمندی اجتماعی انسانها قادرند احساسات خود را مدیریت و کنترل کنند. در این دیدگاه، احساسات تولیداتی فرهنگی – اجتماعی هستند که در جوامع مختلف شکلهای متفاوتی به خود میگیرند (هوقشیلد[3]، 1979، به نقل از ربانیخوراسگانی و کیانپور، 1388: 41). طبق ادعای شات، یکی از نظریهپردازن رویکرد ساختمندی، تعریف کنشگر از موقعیت عامل اصلی در تجربۀ یک احساس است. باتوجهبه این نکته، به تصور شات «فعل و انفعلات فیزیولوژیکی برای تجربۀ احساسات لازم هستند؛ اما بهخودیخود تثبیتکنندۀ آنها نیستند؛ زیرا این تعاریف و تفاسیر کنشگر است که به فعل و انفعلات فیزیولوژیک اهمیت یا بیوزنی احساسی میدهد» (Shoot, 1979: 1324). با در نظر گرفتن این موضوع، باید گفت در رویکرد ساختمندی ضمن توجه به متفاوتبودن ویژگیهای فرهنگی با احساسات نشئتگرفته از تولیدات اجتماعی و فرهنگی مختص هر جامعه، تعریف کنشگر از یک موقعیت و عمل او در این موقعیت، در تجربۀ وی از یک احساس یا کنش احساسی عاملی تعیینکننده است. همچنین، براساس طبقهبندی انواع جامعهشناسی احساسات و عواطف، این پژوهش بر وجه دیگر کنش احساسی – عاطفی، یعنی رویکرد درمانی عواطف مناسکی – آئینی استوار است. به دلیل محوری و مبناییبودن نقش کنشهای احساسی – عاطفی در درمان، برانگیختگی عواطف و احساسات در مناسک بسیار زیاد و در جامعهشناسی عواطف، حوزۀ مناسک بسیار قویتر و پررنگتر است. در دیدگاه جامعهشناسی عواطف مناسکی نگاهها اصولاً بر کارکردهای مثبت عواطف در مناسک متمرکز هستند. این دیدگاه، عمدتاً به دیدگاهی خوشبینانه به عواطف و احساسات توجه دارد؛ بنابراین، در این مقاله سعی شده است با استفاده از رویکرد تفسیری و روش نظریۀ زمینهای، کنشهای احساسی – عاطفی در درمان اعتیاد، ازطریق کنکاش در تجربۀ زیستۀ بهبودیافتگان بررسی شود. برای انجام این کار، از رویکردهای مختلف به این شکل استفاده شده است: از رویکرد تفسیری و نظریۀ زمینهای بهصورت یکی از روشهای اصلی رویکرد کیفی استفاده شده و همچنین، برای ایجاد حساسیت نظری، از رویکرد ساختمندی جامعهشناسی احساسات، به شکل چارچوب مفهومی پژوهش و برای گسترش دید پژوهشگر نسبت به ایدهها و مفاهیم پدیدارشونده در فرایند پژوهش بهره برده شده است.
پیشینۀ پژوهش با عنایت به عنوان پژوهش حاضر و براساس مطالعات انجامشده، تا آنجا که در توان نویسنده بوده، پیشینۀ دقیقاً مرتبطی با موضوع یافت نشده است؛ به بیان دیگر، میشود گفت فقر پیشینۀ پژوهش در این موضوع، بدیع و نوآوربودن این مقاله را نشان میدهد؛ بااینحال، میشود برخی از پژوهشهای مرتبط با پژوهش ما و نتایج آنها را اینطور شرح داد: صدیقی (1381) با هدف بررسی اثربخشی مرکز [4]TC در درمان معتادان، پژوهشی با عنوان «بررسی اثربخش اجتماع درمانمدار بر نیمرخ روانی سوءمصرفکنندگان مواد در اصفهان» انجام داده است. براساس روش بررسی آزمایش و نتایج پژوهش، میان دو گروه گواه و آزمایش، ازلحاظ تأثیر TC بر نیمرخ روانی سوءمصرفکنندگان مواد تفاوت معناداری وجود دارد. فرامرزی (1389) در مقالۀ «بررسی تأثیر مناسک مذهبی شیعه (عاشورا) در پیشگیری از انحرافات اجتماعی (اعتیاد)» این مسئله را با روش پیمایش در شهرستان مشکینشهر کاویده است. در این مقاله، پژوهشگر نقش اعتقادات و باورهای دینی را در کاهش سوءمصرف بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که افراد پذیرندۀ اصول مذهبی نسبت به این اصول احساس تعهد میکنند؛ به همین دلیل، احتمال گرایش به مواد مخدر در میان آنان کمتر است. گذشته از آن، بین انجام مناسک دینی، مراسم مذهبی و انحرافات اجتماعی رابطه وجود دارد. همچنین، طبق نتایج این مقاله متغیرهای میزان مشارکت در مراسم عاشورا، بُعد مناسک دینداری، همبستگی گروه، کنترل درونی و بُعد پیامد دینداری، درمجموع قادر بودهاند به میزان زیادی از اعتیاد زندانیان پیشگیری کنند. کچینی و لوپرستی[5] (2007) در مطالعۀ خود، ضمن توجه به نقش تعریق و سونا درزمینۀ سمزدایی، با استفاده از روش آزمایشی جامعۀ آماری مدنظرشان را ارزیابی کردهاند. نتایج حاصل از کار آنها نشان میدهد تعریق و سونا در سمزدایی افراد مصرفکنندۀ مواد مخدر به میزان زیادی اثرگذار است و این رابطه، با مدت زمان ماندن در اتاق تعریق یا سونا و میزان دمای آن با سمزدایی رابطۀ مستقیم دارد. کار[6] (2007) در یک پروژه با عنوان «سمزدایی طبیعی» با هدف چگونگی سمزدایی و درمان به شیوههای طبیعی و بهصورت تعریق، با کمک مطالعۀ تجربی ده هزار مصرفکنندۀ مواد مخدر را در مقیاس بینالمللی ارزیابی کرده است. مطابق نتیجۀ مطالعات او ازطریق سمزدایی میشود سموم مواد مخدر ذخیرهشده در ساختار کبد را (که مانع درمان معتادان است) ازطریق سونا و عرقکردن دفع و افراد مصرفکننده را نسبت به مواد مخدر بیمیل کرد؛ بهعبارتدیگر، مطابق نتیجۀ این پژوهش با استفاده از تمرینات جسمانی، آموزههای روانشناسی و یک رژیم متعادل، میشود بهطور طبیعی سموم ذخیرهشده در بدن را خارج کرد. شیف و مور[7] (2006) در پژوهش خود، تأثیر اتاقک تعریق و مناسک مربوط به آن را بر ابعاد بهبودی بررسی کردهاند. آنها این کار را با استفاده از روش شبه – آزمایشی در دو مرحلۀ پیشآزمون و پسآزمون و با استفاده از گروه آزمایش و گواه انجام دادهاند. براساس نتایج این مطالعه، مناسک سنتی اتاقک تعریق تغییر مثبتی در مشارکتکنندگان ایجاد میکند که در چند حیطۀ بهبودی، درمان جسمی، روحی، احساسی و روانی اندازهگیری میشود. برای بیشتر مردمان بومی، در مناسک دینی ارتباط با روح نقطۀ شروع سفر درمانی است و براساس میزان زمان شروع درمان در اثر این ارتباط روحانی، مناسک و مراسم اتاقک تعریق، تغییرات مثبتی در احساس فرد نسبت به زندگی و ارتباط با آن ایجاد میکنند. در جمعبندی نتایج پژوهشهای پیشین، میشود گفت این پژوهشها با تمرکز بر مؤلفههای روانشناختی، مناسک و سمزدایی اعتیاد را درمان کردهاند؛ بنابراین، تأکید آنها بر این مؤلفهها با رویکرد استفادهشده در پژوهش حاضر مرتبط است. همچنین، در این پژوهش برخلاف مطالعات قبل، بر کنشهای احساسی و عاطفی در بستر مناسک تمرکز کردهایم که این امر، ازطریق تعریق فعل و انفعالات فیزیولوژیک، برای سمزدایی انجام شده و در پژوهشهای پیشین، بهصورت همزمان به این موضوع توجه نشده است.
میدان مطالعه میدان مطالعۀ پژوهش، یکی از مراکز درمانی اعتیاد شهر اصفهان به نام هیئت ابوالفضل است که از آغاز تأسیس آن در سال 1376 تاکنون، بنا بر ادعای مسئولش، تاکنون نزدیک به 20هزار نفر در آن درمان شدهاند. گروه درمانگر ساختاری نسبتاً ساده با ترکیب این عناصر دارند: 1. رهبر گروه، شمن یا کاریزما، 2. خدمتگزاران، 3. افراد درمانشده، 4. افراد بیمار و 5. دوستدارن و علاقهمندان به این گروه درمانی. در این مرکز، مراحل درمان مبتنی بر حوزههای کنشهای عاطفی – احساسی با استفاده از مناسک دینی، یعنی بهکارگیری نوعی ساختار مذهبی نوستالژیک در مصرفکننده موادمخدر است؛ بنابراین، مراحل درمان به این صورت است: 1. دادن دارو: داروهای مدنظر را میشود به 2 دسته تقسیمبندی کرد: الف. داروهای عام: این دارو برای همۀ افراد واردشونده به اتاق شفا داده میشود و داروی نگهدارنده نام دارد که شامل دیکلوفناک[8] و قرص ASA[9] است تا بدن فرد در دمای بالای 55 درجه، مقاومت کند. براثر تعریق، مقدار آب میانبافتی و بهتبعآن، آب داخل خون کاهش پیدا میکند و درنتیجه، با افزایش غلظت خون، احتمال بروز لختهشدن خون نیز افزایش مییابد؛ بنابراین، مصرف قرص ASA، باتوجهبه ساختار دارویی ضدچسبندگی پلاکتها مانع از چسبندگی یا ایجاد لختهشدن خون میشود. همچنین، این دارو آثار ضدالتهایی و ضددرد نیز دارد و ب. دارو برای افراد بیمار: بهجز آن داروی عام، براساس نوع مواد مصرفی و میزان مصرف، از داروهای متعددی نظیر کلونیدین[10] و لیتوم[11] استفاده میشود که این داروها یک ساعت قبل از رفتن به اتاق شفا مصرف میشوند. 2. مناسک داروخوران: مصرف دارو با نوعی مناسک دینی خاص انجام میشود؛ به این صورت که پس از نشستن فرد رو به قبله، دارو بدون لمس دست مصرفکننده در دهان او گذاشته و همزمان، در این مرحله با لمس سر بیمار ذکر و اورادی خوانده میشود. ظرفی که در آن به بیماران آب داده میشود، با نوشتهها و مضامین خاص دینی تزئین شده است که به فرد نوعی معنویت و احساس عاطفی را نسبت به مقدسات دینی القا میکند. 3. ورود به اتاق شفا: در این مرحله، افراد مصرفکننده، درمانشدههای قبلی و افراد معمولی بهصورت گروهی به اتاق شفا وارد میشوند. اتاق شفا مکانی است که ازلحاظ احساسی وضعیت خاصی دارد؛ بهطوریکه میشود آن را اینطور توصیف کرد: الف. تزئین اتاق با استفاده از پارچهنوشتهها و تصاویر، نوعی حالت ذهنی با گرایش به ائمۀ اطهار، بهخصوص ابوالفضل (ع) را در ذهن افراد تداعی میکند که بیانگر نوعی برانگیختگی دینی در افراد است و این حس، در میان بیشتر افراد برانگیخته میشود و ب. دومین ویژگی وجود نور بسیار کم اما سبزرنگ در اتاق است. امروزه ثابت شده است رنگ همانند نور سرعت، طول موج، حالات ارتعاشی و تداخلی، خاصیت بومی و دررابطهبا مغز و قوۀ بینایی اثر ذهنی و روانی دارد و به همین دلیل، قادر است به اشیاء بُعد و صمیمیت ببخشد (استوار، 1391: 5). باتوجهبه روانشناسی رنگها رنگ سبز در یک تعامل میان فرد و محیط، در درون فرد نوعی آرامش پدید میآورد؛ به این ترتیب، فرد معتاد باوجود تلاطم و بههمریختگی درونی خود، با حضور در این فضا و تعامل میان مکان، فضا، گروه و فرد، نوعی احساس آرامش خاص پیدا میکند که این مسئله، ممکن است در فرد نوعی برانگیختگی احساسی – عاطفی ایجاد کند. این برانگیختگی مثبت ایجادشده نیز فرد را بر میانگیزد که ازنظر احساسی – عاطفی تغییراتی روحی و جسمی را در خود شروع کند. 4. دمای اتاق: دمای اتاق، بدون انجام حرکات ورزشی به حدود 57 درجه میرسد و در هنگام آغاز حرکات نمایشی و مناسک عزاداری بیش از 60 درجه میشود که این زمان، مهمترین مرحله از سمزدایی افراد است؛ زیرا مواد مخدر ازلحاظ مولکولی و ساختاری در چربیها حل میشوند. مواد مخدر چربیدوست و خود از انواع چربی هستند و ازنظر فیزیولوژی، کبد محل تجمع، ذخیرهسازی و سوختوساز چربیها است (Cecchini & Lopresti, 2007: 870 & 871 and Yokogawa et al., 2002). گذشته از آن، فرآیند مطابقت دمای درون و بیرون بدن انسان، 20 دقیقه پس از ورود به فضا و دمای جدید انجام میشود. دمای بیشتر از60 درجه، فعالیت سریعتر قلب و افزایش ضربان آن را در پی دارد و در این وضع، کبد فعال میشود و ضمن سوزاندن چربیها، ازطریق خون، دما را به سطح پوست و ازطریق کلیهها به ادرار منتقل میکند. در چنین فرآیندی، بدن به دلیل ذخیرهسازی مواد مخدر در کبد و ساختار چرب و متمایل آنها به چربی، شکستن مولکولهای چربی و سموم ذخیرهشده در آن و آزادسازی چربی و سموم کبد را آغاز میکند. کبد برای دفع این مواد به دو روش عمل میکند: الف. انتقال این سموم و چربیهای شکستهشده به داخل خون و ارسال آنها به تمام سطوح بدن ازطریق رگها و سپس، خروج آنها از منافذ پوستی به شیوۀ تعریق و ب. انتقال این چربیها و سموم به کلیه و خروج آنها از بدن به صورت ادرار (Shields et al., 1995 and Cecchini & Lopresti, 2007: 873). 5. خصوصیات و ویژگیهای این شیوۀ درمان: این شیوۀ درمان در مقایسه با سایر مراکز اقامتی و درمانی چند ویژگی و خصوصیت دارد که در مراکز دیگر کمتر دیده میشوند و آنها عبارتاند از: الف. احساس آزادی: در این مرکز افراد کاملاً آزاد هستند و بنا به درخواست خود، در هرزمان قادرند بدون کوچکترین مانعی مرکز را ترک کنند؛ ب. نبود اجبار: در این مرکز هیچ نوع اجباری برای اعمال و رفتار وجود ندارد و شاید بشود گفت نوعی آزادی عمل مثبت وجود دارد؛ ج. شخصیتدادن به افراد: در این مرکز به حرف افراد گوش داده میشود؛ زیرا به گفتۀ یکی از درمانشدهها معتاد به دنبال گوشی برای شنیدن حرفهایش است؛ چ. پذیرایی عاطفی: در این مرکز پذیرایی عاطفی وجود دارد؛ ح. همدردی: با معتادان احساس همدردی میشود؛ خ. وجهۀ اجتماعی مثبت: اسم این مرکز هئیت است و به همین دلیل، ازلحاظ بار معنایی بار ارزشی منفی ندارد و افراد احتمالاً به این موضوع دیدگاهی مثبت دارند؛ د. نداشتن کنترل: این مرکز ساختار قشربندی یا مثلاً ارشد و بالا و پایینبودن ندارد؛ ر. نداشتن مکانیسم تنبیه: هیچ مکانیسم وسازوکار تنبیهی وجود ندارد؛ ز. نداشتن هیچ گونه مسئولیتی برای انجام فعالیتهای روزمرۀ بیماران: معتادان مجبور نیستند اعمالی چون این موارد را انجام دهند: شستن ظروف، آشپزی، نظافت و ... .
روش پژوهش در این مقاله، روش نظریۀ زمینهای بهصورت یکی از روشهای اصلی پژوهش به کار رفته و به همین دلیل، این پژوهش از نوع کیفی است. نظریۀ زمینهای، طرح پژوهش کیفی است که در آن، پژوهشگر براساس تولید یک تبیین عام (نظریه) از یک فرایند، کنش یا تعامل را آغاز میکند و این مسئله، بر مبنای دیدگاه شماری از مشارکتکنندگان شکل میگیرد (استراوس و کربین، 1998، به نقل از ایمان، 1391: 71 و 70). رویکرد مدنظر ما از نوع سیستماتیک یا نظاممند[12] و نظریۀ زمینهای است. در رویکرد سیستماتیک، پژوهشگر نظریۀ زمینهای ازطریق عمل نظاممند پژوهش، معانی موجود در دادهها را کشف میکند و طی مراحل کدگذاری سهگانۀ معین (باز[13]، محوری[14] و گزینشی[15]) معانی کشفشده را در ظرفهای مقولهای تقریباً مشخص میریزد و مدل پارادایمی و در مقیاس بالاتر، نظریۀ محدود به واقعیت خاص را ارائه میدهد (فراستخواه، 1395: 120). نویسنده در پژوهش کیفی برای گردآوری اطلاعات، با افرادی تماس برقرار میکند که درزمینۀ موضوع مدنظر مطالعه یا جنبههایی از آن، اطلاعات و شناخت مناسب و نسبتاً کافی داشته باشند. در این مقاله، مشارکتکنندگان 23 نفر از بهبودیافتگان رویکرد احساسی – عاطفی درمان اعتیاد در هیئت ابوالفضل شهر اصفهان هستند.
جدول 1- مشخصات مشارکتکنندگان پژوهش
شیوۀ نمونهگیری استفادهشده از نوع هدفمند – نظری[16] است و نمونهگیری نظری براساس مفاهیمی شکل میگیرد که در فرایند تحلیل ظهور و تکوین مییابند. این نوع نمونهگیری خصوصیت انباشتی دارد و مبتنی بر نمونههای قبلی و بر مبنای مفهوم «مقایسه» است (استراوس و کربین، 1391: 221-219). در پژوهش حاضر نیز باتوجهبه ماهیت ظهوریابندۀ پژوهش کیفی، برای انتخاب مشارکتکنندگان از شیوۀ نمونهگیری هدفمند و در ادامه، با عنایت به روش تحلیل دادههای کیفی (نظریۀ زمینهای) از شیوۀ نمونهگیری نظری با سه روش کدگذاری (باز، محوری و گزینشی) استفاده شده است؛ بهعبارتدیگر، گزینش نمونه درطی فرایند جمعآوری و تحلیل دادهها و با مد نظر قرار دادن درجۀ اشباع مقولهها و شکلگیری مدل پارادایمی انجام شده است. تکنیکهای اصلی استفادهشده برای جمعآوری اطلاعات، مشاهدۀ مشارکتی[17]و مصاحبۀ عمیق[18] بوده است؛ یعنی ضمن شرکت پژوهشگر در فرایند درمان افراد مدنظر، او ازطریق مشاهدۀ جزئیات، فرایند درمان و کنش افراد را هم ثبت کرده و با هریک از مشارکتکنندگان (بهبودیافتگان با روش درمانی) مصاحبهای عمیق انجام داده است. متن حاصل از این مشاهدات و همچنین، پیادهسازی مصاحبه با این افراد، مواد اصلی ما برای استخراج مفاهیم، مقولهها و ارائۀ مدل پارادایمی پژوهش بوده است. تحلیل دادهها باتوجهبه ساختار آنها در رویکرد سیستماتیک نظریۀ زمینهای بر مبنای سه شیوۀ کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شده است (استراوس و کربین، 1391: 126). در مرحلۀ کدگذاری باز، پژوهشگر بیشتر با مفاهیم سروکار دارد؛ اما کانون اصلی کدگذاری محوری، مقولات هستند و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی ارتباط بین مقولهها و بهعبارتدیگر، قضایا بروز و ظهور پیدا میکنند. در مقالۀ حاضر نیز گذشته از تحلیل مصاحبهها بهصورت سطربهسطر، در مرحلۀ کدگذاری باز، کدها و مفاهیم اولیه استخراج و در مرحلۀ کدگذاری محوری، کدهای مرتبط، ازلحاظ مفهومی و ویژگیها به محوریت یک مقولۀ اصلی سازماندهی شدهاند. کدگذاری گزینشی نیز با استفاده از گزینش مفاهیم و موضوعاتی بوده است که در استخراج مقولۀ اصلی پژوهش مؤثر به نظر میرسیدهاند. ارزشیابی انتقادی ازجمله بایستههای هر نوع پژوهش کمی، کیفی و ترکیبی است. یکی از ابعاد مهم این ارزشیابی میزان انطباق شواهد و قراین بهدستآمده، با نتیجهگیریهای پژوهشگر یا اطمینان از بیان صحیح واقعیت در یافتهها و نتیجهگیریها است (همتی و ربانیخوراسگانی، 1387: 238). برای اعتباریابی[19] پژوهش یا بهعبارتدیگر، دستیابی به اعتماد لازم بهمنظور تأیید علمی آن، از تکنیکهای رایج اعتباریابی در روش نظریۀ زمینهای استفاده شده است که شامل کنترل یا اعتباریابی به دست اعضا[20] (Creswell, 1998; Patton, 2002 & Silverman, 2005)، مقایسههای تحلیلی[21] (بوستانی و محمدپور، 1388) و تکنیک ارزیاب یا بازرس خارجی[22] (Creswell, 1998 & Creswell & Miller, 2000) هستند. براساس این مطلب، تعدادی از مشارکتکنندگان در مراحل کدگذاری صحت یافتههای پژوهش را تأیید کردهاند. این امر به این معناست که اطلاعات کدگذاریشده، برای تأیید در اختیار مشارکتکنندگان قرار داده شده است و آنها ضمن تأیید کدها و مفاهیم استخراجشده، موارد مبهم را اصلاح کردهاند (اعتباریابی به دست اعضا). همچنین، پژوهشگر با مراجعۀ مستمر به دادههای خام و درگیری مداوم با اطلاعات، فرایند کدگذاری، استخراج مفاهیم و مقولههای پژوهش و نیز ساختبندی مدل پارادایمی پژوهش را با این اطلاعات مقایسه و ارزیابی کرده (مقایسههای تحلیلی) و یک نفر کارشناس نظریۀ زمینهای هم بر مراحل مختلف کدگذاری، مفهومسازی و استخراج مقولات نظارت داشته است.
یافتههای پژوهش مفاهیم حاصلشده در مراحل کدگذاری باز و محوری در قالب تعدادی مقولۀ اصلی مقولهبندی و در مرحلۀ کدگذاری گزینشی به استخراج مقولۀ هستۀ «مناسک به مثابۀ بستر کنشهای عاطفی رهاییبخش» منجر شدهاند. این مفاهیم به این شکل تقسیمبندی میشوند: عوامل علی: شرایط علی یا سببساز، معمولاً آن دسته عواملی هستند که بر پدیدهها اثر دارند (استراوس و کُربین، 1391: 153). در این بخش، مهمترین عوامل علی تأثیرگذار بر کنشهای احساسی – عاطفی درمان اعتیاد در بین مشارکتکنندگان پژوهش، ارائه و تشریح میشوند: ارتباطات عاطفی: یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده به عمل – تعامل افراد مدنظر مطالعه، روابط عاطفی بین مسئول و کارکنان هیئت با مراجعهکنندگان و همچنین، بهتبعآن، بین مراجعهکنندگان است. در این مرکز ازنظر عاطفی از افراد پذیرایی میکنند؛ یعنی با آنها این گونه برخورد میشود: در آغوش کشیده میشوند؛ احساس مثبت در آنها ایجاد میشود؛ به آنها توجه میکنند و صورت و دست و پای آنها را میبوسند. مشارکتکنندگان پژوهش، ارتباطات عاطفی را این گونه روایت میکنند: «بله، اول تحویل گرفتنشون، روبوسی کردنشون، یک حالتی داره؛ انگار زده باشی به گل؛ یک همچین حالتی داره». «اومدم اینجا؛ خوب، جو اینجا را هم دیده بودم؛ از جوش هم خوشم اومده که با آدم اینجوری برخورد میکنن. من موقعیکه از این در اومدم داخل، حاج آقا یک نگاهی به من کرد و اون خنده رو لبش بود. شاید بهت بگم که انگار پدر خودم جلوم بود. استقبالی که حاجی از من کرد، تو خونهمون کسی همچین استقبالی از من نمیکرد. حاجی وقتی میاد تو اتاق دست مریض را میگیره و یک لحظه که حواسشون نیست، دست اونا را میبوسه، این بوسیدن خیلی اثر داره؛ آدم منقلب میشه». حرکات ریتمیک: عامل دیگری که در برانگیختن احساسات و عواطف نقش بازی میکند، نوع حرکات ریتمیک افراد است. افراد در اتاق شفا حرکات ریتمی انجام میدهند؛ یعنی بهصورت چرخ، دایرهوار به دو دایره تقسیم میشوند و سپس بعد از قرارگرفتن «ناقلان احساس» در وسط دایره، افراد دیگر گرد او حلقه میزنند. این حرکت، نوعی رفتار ریتمیک توأم با چرخش و حرکت بدن از سمت پایین و بالا آمدن را به وجود میآورد که حالت نوعی رقص مذهبی به خود میگیرد. این رفتار چون در دو گروه ایجاد میشود، این دو گروه برای تحریک احساسات با یکدیگر بهنوعی رقابت میکنند که این نکته تأملبرانگیز است. رفتارهایی چون افزایش حرکات، سینهزدن و خواندن اشعار با صدای بلندتر برای رقیب، در تحریک احساسات افراد دو گروه به شکل تعیینکنندهای تأثیر دارد. شیوۀ دوم حرکت، بهصورت مربعشکل است و در آن، افراد به یک گروه تبدیل میشوند و بعد از قرارگرفتن ناقل احساس در وسط، بهصورت حرکت مربعیشکل مناسک را اجرا میکنند. در حالت سوم، افراد به شکل ایستاده و ثابت، ضمن توجه به شمایل عکسهای نصبشده در اتاق، سینهزنی را آغاز و مناسک را اجرا میکنند. در نوع چهارم، افراد پس از نشستن دوزانو بر روی زمین، همزمان با پخش موسیقی عزاداری به پاهای خود میزنند؛ سپس ناقل احساس در وسط قرار میگیرد و با حرکات سر، بهنوعی خلسه دچار میشود. در بعضی مواقع، در هنگام اجرای مناسک به این حالت، چند نفر بهصورت زنده شعرخوانی میکنند. در آن مرحله، رهبر گروه به دلیل داشتن صدای زیبا اشعاری متناسب با وضع گروه میخواند و در این مرحله، دعا هم خوانده میشود. انجام این چهار نوع حرکت، به نوع موسیقی درحالپخش وابسته است. در هر چهار حالت، برانگیختگی احساسات با شدت و قدرت انجام میشود. شخصیت شمن: رهبر گروه نقش کاریزماتیک یا شمن را دارد و در برگزاری مناسک دینی، انتقال هیجان و درمان رفتارهای انحرافی نقش او تعیینکننده است. هرچه رهبر گروه از اعتبار و اعتماد بیشتری در میان هواداران خود برخوردار باشد، تأثیرگذاری او برای تحریک و برانگیختگی هیجانات و احساسات و به دنبال آن، کمک به درمان بیشتر خواهد بود. رهبر اینگروه، خود یک سابقۀ طولانی از مصرف مواد مخدر دارد و همه نوع رفتارهای انحرافی و کجرویها را بهطور کامل آزموده و تجربۀ زیسته او آمیختهای از انواع هنجارشکنیها و نابهنجاریهاست؛ بنابراین، درزمینۀ کجرویها یک دنیا تجربه دارد. این «تجربههای زیسته» عامل مهمی است که یک فرد، توانایی ارتباط با افراد مبتلا به این کجرویها را پیدا کند. این تجربه، برای برقراری یک ارتباط همدردانه درخصوص درمان رفتارهای انحرافی بسیار تأثیرگذار است: «شخصیتش خیلی مهمه. حاج مرتضی تو روحیۀ بچهها خیلی تأثیر داره. این شعرها را که میخونه، این حرفها را که میزنه، نمیدونم، مثلاً 13 سال پیش چهار تا کلمه حرف زد تو هیئت که هنوز یادمه، اینها خیلی تأثیر داره. حرفزدن طرف با طرف دیگه فرق میکنه؛ چون خودش این کاره بوده، معتاد را درکش میکنه. میدونه الان معتاد این ساعت چشه، چی میخواد و دردش چی یه. معتاد را درک میکنه. شما که معتاد نبودین، نمیتونید درکشون کنید. حاجی طلاس؛ وصفش نگفتنی یه؛ خودش برای خودش یک دنیاست. اصلاً بهمحض اینکه حاجی را میبینی، عزمت را جزم میکنی که خوب بشی».
شکل 1- شخصیت کاریزما یا شمن
احساس آزادبودن: احساس آزادی از دیگر عوامل تأثیرگذار بر عمل – تعامل کنشگران در موقعیت مدنظر است که بهنوعی وجه تمایز آن در مقایسه با سایر مراکز درمانی اعتیاد محسوب میگردد. این افراد احساس آزادی را درک و تجربه میکنند؛ بهعبارتدیگر، در این مرکز محدودیت یا مانعی برای افراد تعریف نشده است. یکی از افراد مشارکتکننده چنین گفته است: «بله، الان من دوست دارم برم بیرون و این در بازه؛ خیلی مهمه؛ این باز بودن در خیلی مهمه. من الان تازهواردم که اومدم اینجا. اگر در میخواهد بسته شود، یک نفر باید بگذارند داخل اینجا. اگر تردد را چک بکند، بدو نباشد (مطمئن) نصف این جمعیت نمییاد. من بهتون قول میدم نمیان. این در بالاخره براشون بازه. یکی هم اینکه حصر نمیکنن چیزی را؛ یعنی آقا حتماً باید توی این اتاق بشینی، حتماً باید این کار را انجام بدی، اینجور نیست. آقا اصلاً شما با این آهنگ پاشو برقص، کسی باهات کار نداره یا با این آهنگ گریه کن». عوامل زمینهای: مجموعۀ خاصی از عوامل که (شکلهای عوامل) در یک زمان و مکان خاص جمع میآیند تا مجموعۀ اوضاع و احوال یا مسائلی را به وجود آورند که اشخاص با عمل – تعاملهای خود، به آنها پاسخ میدهند (استراوس و کُربین، 1391: 154). دررابطهبا پژوهش حاضر و کنشهای احساسی – عاطفی درمان اعتیاد، مهمترین عوامل زمینهای را میشود به این شرح توضیح داد: مناسک دینی: یکی از مهمترین کارکردهای مناسک دینی ایجاد شور و هیجان است که این شور و هیجان، برانگیختگی احساسات و عواطف را در پی دارد. معمولاً برگزاری مناسک عناصری دارد که این عناصر به دنبال خود یک ساختار ایجاد میکنند و نتیجۀ این امر، شکلگیری یک مناسک با کارکرد نهایی ایجاد شور و هیجان و برانگیختن احساسات و عواطف است. ایجاد شور و هیجان: در این مرکز، شور و هیجان اتاق درمان، یکی از مهمترین کنشهای احساسی در فرایند درمان اعتیاد است و دلیل اصلی ایجاد آن را میشود اجرای مناسک معنوی دانست. این شور و هیجان، بهنوعی محرک اصلی برانگیختگی احساسات در بین افراد است. مشارکتکنندگان پژوهش این موضوع را این گونه روایت میکنند: «اصلش اون شور است. کاری باهات میکنه که رها بشی از اینجا؛ والا به قول گفتنی خود شخص کاری نمیکرد. اون شوری که بچهها ایجاد میکنند، تو سر و صورت و جلوی چشمت بودن، اون شور میبردت تو یک عالم دیگه؛ جوری که اینا دورت بودن و نمیدیدیشون؛ یک همچین حالتی بود». برانگیختن احساسات: شاید بشود گفت یکی از مهمترین عوامل زمینهای تأثیرگذار بر کنش افراد در موقعیت مدنظر، برانگیختن احساسات آنها ازطریق مناسک معنوی و ایجاد شور و هیجان در اتاق درمان است که بهنوعی زمینۀ حضور آنها در هیئت و درمان اعتیاد را به شکل مطلوب و مؤثر فراهم میکند؛ بهعبارتدیگر، برانگیختن احساسات افراد، بهجز تضمین تداوم حضور افراد در هیئت، به اعمال و کنشهایی منجر میشود که برای درمان اعتیاد آنها ضروری است و در درجۀ نخست اهمیت قرار دارد.
شکل 2- فرایند برانگیختگی احساسات
عوامل مداخلهگر: عوامل مداخلهگر، عوامل تأثیرگذار بر راهبردهای کنش یا عمل – تعاملها را تسهیل یا محدود میکنند؛ یعنی این عوامل عناصر علی را تخفیف یا تغییر میدهند (استراوس و کُربین، 1391: 153). در حیطۀ میدان مدنظر ما مهمترین عوامل مداخلهگر دررابطهبا کنشهای احساسی – عاطفی درمان اعتیاد به این شرح است: موسیقی: عامل مهم مؤثر دیگر در برانگیختن احساسات، موسیقی است. موسیقی به دلیل نوع ساختار خود، در تهییج احساسات و عواطف و تحریک آن بسیار مفید و مؤثر است و درصورت همراهی با ریتم توأم با عزاداری و آمیخته با مناسک دینی تأثیری مضاعف خواهد داشت. مشارکتکنندگان دربارۀ تأثیر موسیقی چنین سخن گفتهاند: «با این ریتم عزاداری و این موسیقی جفتشده با آن، یک احساسی به آدم دست میده که انگار تمام وجودت داره باهاش میخونه». «یکهو تو دلم هم آهنگهایی که داشت تو اتاق پخش میشد را داشتم زمزمه میکردم. اومدم بیرون و گفتم چرا اینجوری شدم». «بوی سیب را که گذاشتن، من بوی سیب که میدانستی، اصلاً تو یک حال دیگه رفتم برای خودم ... . وسط آهنگ بوی سیب بود که افتادم؛ بیهوش شدم. آوردنم بیرون و با ماساژ دوباره یکخورده حال اومدم. گفتم چرا اینجوری شدم». «سیدیهایی که حاجی میداد، برای تداوم درمان خیلی اثر داشت، خیلی خیلی؛ یعنی من تو ماشین و توی محل کارم و توی کامپیوترم که بود، گوش میدادم». فضا و مکان: فضا و مکان تزیینشدۀ هیئت در برانگیختگی احساسات افراد بهشدت تأثیرگذار است. این فضا با استفاده از پرچمها و پارچهنوشتهها از ابتدای ورود به هیئت (در ورودی) تا سالن و اتاق شفا با نوعی تزیین با گرایشات مذهبی و مناسک عزاداری آمیخته است که برای فرد واردشونده به آن فضا احساسات مذهبی و معنوی را بر میانگیزند و یک نوع ارتباط عاطفی را با مخاطب خود برقرار میکنند. اتاق شفا ازلحاظ برانگیختگی احساسات نقش تعیینکنندهای دارد؛ زیرا تمام مناسک درمان در این اتاق انجام میشود. طبق مطالب گفتهشده، این اتاق ازنظر دیداری، شنیداری، بویایی و لامسه ویژگیهایی دارد که برای افراد بسیار جذاب است. نخستین نکته اینکه ورود به اتاق، همراه با حالتی از «تعلیق و انتظار» است که این تعلیق و انتظار، احساس خاصی را در افراد ایجاد میکند. نکتۀ دوم اینکه حالت قدسیدادن به اتاق و عنوان «اتاق شفا» به افراد یک حس معنوی خاص القا میکند. به باور افراد درمانشده، اتاق یک حالت طراوت، سرزندگی و حس زندهبودن به افراد تلقین میکند؛ چنانکه گویی دوباره متولد شدهاند. در اتاق شفا با نیروهای ماوراءالطبیعه و افراد قدیس ارتباط معنوی برقرار میشود که این ارتباط، حاصل مناسک دینی است. این ارتباط معنوی درزمینۀ پایداری افراد معتاد بر هدف و تمایل به پرهیز از مواد، بهشدت تأثیرگذار است. مشارکتکنندگان درخصوص تجربۀ خود از اتاق شفا این گونه سخن میگویند: «میدونی، اتاق برای من یه حس و حالی داره که هیچجا نداره. حالی که تو اتاق به من دست میده، یه چیز دیگه است». «اصلاً اتاق با هیچجا قابل مقایسه نیست. وقتی بوی سیب را میخوانند، یه حس عجیبی به من دست میده؛ اتاق انگار یه قطعه از بهشته؛ نورش، بوی گلابش و گرماش با همه جا فرق میکنه». «هروقت میام تو اتاق، احساس میکنم به یک مکان جدید وارد شدم و هربار چیزهای جدید و نو میبینم». «اصلاً از اتاق خسته نمیشم؛ یعنی اتاق خستهکننده نیست که هیچ، بلکه بعضی وقتها من را بهزور از اتاق بیرون میکنند». عزاداری: افراد، با توسلجستن به ائمۀ اطهار، مراسم و مناسک خود را این گونه آغاز میکنند: ابتدا ذکر صاحبالزمان را میخوانند و سپس با شروعکردن به چرخیدن و گفتن ذکر یا الله، یا الله، با استفاده از سایر اذکار و اوراد، حرکات چرخشی و ریتمیک خود را شروع میکنند. این مرحله، حدود بیست دقیقه طول میکشد که همان فرآیند تطابق بدن با وضعیت گرمای اتاق شفا است. پس از این مرحله، به مرحلۀ موسیقی ریتمیک خاصی وارد میشوند که از آن با نام «بوی سیب» یاد میکنند و ازنظر افراد هیئت، زیباترین مرحلۀ اتاق شفا و احساسیترین، هیجانیترین و عاطفیترین مرحلۀ درمان است. در این مرحله، افراد همراه با موسیقی درحالپخش ازطریق باندهای تعبیهشده در اتاق، حرکات نمایشی مناسکی را انجام میدهند و ضمن همخوانی با موسیقی سینهزنی میکنند. در این مرحله، شخص شمن ضمن هدایت رفتار و حرکات ریتمیک، تمام تلاش خود را میکند که این مرحله با بیشترین هیجان اجرا شود. این مرحله، برای مدیریت احساسات، تنظیم هیجانات و جهتدهی به آنها است و رهبر گروه با ایستادن بر بلندی آن را بهخوبی انجام میدهد. در این مرحله، رهبر خود را در فضای احساسی درگیر میکند و ضمن حرکات احساسی، احساسات را همراه با افزایش انرژی احساسی و دادن شور و هیجان منتقل میکند. ناقلان احساس: ناقلان احساس کسانی هستند که ازطریق تحریک و دستکاری وظیفۀ انتقال احساس و عواطف خود به گروه را بر عهده دارند و در مناسک دینی اصطلاحاً به این وظیفه «میانداری» گفته میشود. نقش این ناقلان در خلق شور و هیجان گروه بسیار اساسی و تعیینکننده است و در مرکز مدنظر نیز تعدادی از افراد نقش انتقالدهندۀ احساسات و ایجاد شور و هیجان را بر عهده دارند. اینان افرادی هستند که با حرکات، همخوانی، برقراری ارتباط چهرهبهچهره و گفتار، احساسات خود را به دیگران منتقل میکنند و این عمل، در برانگیختگی احساسات افراد بسیار اهمیت دارد. انتقال احساسات ازطریق کلامی، نمایشی، دیداری و رفتاری صورت میگیرد. مشارکتکنندگان دربارۀ نقش ناقلان احساس چنین نقل میکنند: «من خودم حالا هنوز هم که هنوزه، بعضی وقتا تو اتاق که میرم و مثلاً میبینم مریض داره اون وسط تقلا میکنه، تا اونجا که میشه کمکش هم میکنم. بهش شور میدیم، به قول خودمون فاز مثبتش میدیم که بگیره و بیشتر تقلا کنه». «اون روز هم یه چند تا جوون بودن. قدیما اونجا را خوب میتابوندن (اداره میکردند)؛ مریضها را نمیگذاشتن قسر در برن. چراغها را خاموش میکردند. مریضهای جوونشون رو میتابوندن (وادار به چرخش میکردن) تا قرصها را که با چایی خوردند، سریع عمل کنه تو معده. آقا ما یکی دو دور زدیم، دیدیم خیر؛ هرچی میخواهی بایستی، یکی انگار هلمون میداد اون وسط». «اگر مثلاً میبینه من تقلا میکنم، اونم میخواد بیاد. حالا اسمش رو بذاریم شادی، اسمش رو بذاریم جهش، پرش، سینهزدن، عزاداریکردن و هر چیزی که هست، من رو آوردن تو؛ دورم حلقه زدند و گفتند اصلاً نشین، بلند شو». پدیده: پدیده واژهای است که به این پرسش پاسخ میدهد: «موضوع چیست». این امر به دنبال دیدن شکلهای تکرارشوندۀ رویدادها یا اعمال، افعال و تعاملهای نمایانکنندۀ چیزی است که افراد بهصورت فردی یا جمعی، در هنگام گیرافتادن در موقعیتی خاص و در پاسخ به آن موقعیت، به شکل لفظی یا عملی انجام میدهند (استراوس و کربین، 1391: 152). در مقالۀ حاضر، پدیدۀ اصلی «درمان اعتیاد» است و این مسئله، گذشته از پاسخدادن به این سؤال، نشاندهندۀ کنش و عمل – تعامل افراد بیماری است که بهمحض قرارگرفتن در آن موقعیت، برای درمان خود انجام میدهند. این افراد باتوجهبه وضع جسمی و روحیشان «مهمان بیمار» خوانده میشوند و منظور از مهمان بیمار، فرد مبتلا به بیماری اعتیاد است که برای درمان به هیئت مراجعه میکند. گفتنی است فرایند مراجعۀ این افراد به هیئت نیز به دلیل تأثیرپذیری آنها از احساسات و عواطف شکل میگیرد؛ بهعبارتدیگر، مراجعۀ این افراد یکی از نقطهعطفهای زندگی آنان است که به دلیل اثرگذاری برانگیختگی احساسات و عواطف اتفاق میافتد و افراد معتاد به آن «آخر خط» میگویند. ازنظر آنان «آخر خط» یعنی نقطهای که فرد از مواد مخدر نفرت داشته باشد و این مواد، دیگر برای او لذتبخش نباشند. به اعتقاد معتادان، عواملی که در شکلگیری و رساندن فرد به نقطۀ عطف نقش بازی میکنند، این موارد هستند: 1. خستگی از مواد، 2. احساس حقارت، 3. تأثیرگذاری خانواده، 4. نفرت از مواد و 5. ترس از رسوایی اجتماعی.
شکل 3- فرایند اقدام به درمان
عمل – تعامل: عمل – تعاملها برای اشاره به تاکتیکهای راهبردی، طرز عمل عادی یا روتین افراد و چگونگی مدیریت موقعیتها در مواجهه با مسائل و امور به کار برده میشوند؛ به بیان دیگر، عمل – تعاملهای راهبردی، کنشهایی با نیت عمدیاند که برای حل یک مسئله انجام میشوند و با انجام آنها پدیده شکل میگیرد. شایان ذکر است عمل – تعامل به گفتار و اعمال درونی فرد نیز اطلاق میشود (استراوس و کُربین، 1391: 156 و 155). درزمینۀ درمان اعتیاد، میشود مهمترین راهبردها یا عمل – تعامل مشارکتکنندگان، یعنی عناصر تشکیلدهندۀ کنشهای احساسی – عاطفی آنها را این گونه توضیح داد: ارتباط معنوی: در اتاق درمان با نیروهای معنوی و ماوراءالطبیعه ارتباط برقرار میشود که این ارتباط، حاصل مناسک دینی و فرآیند جامعهپذیری دینی است و برای افراد نوعی حس نوستالژیک به همراه دارد. در افراد معتاد، این ارتباط معنوی درخصوص تمایل به مصرف مواد بهشدت تأثیرگذار است: «وقتی من سردر هیئت را میبینم، انگار یک لرزهای به جانم میافتد؛ عکسها انگار با آدم حرف میزنند. به خودم گفتم انگار وارد هیئت شدم، نه کمپ». «تا اومدم و فضا را دیدم، دلم یهو شکست. دلم هری ریخت بههم. وقتی چشمم به عکس ابوالفضل افتاد، یک شرم خاصی احساس کردم». «اینجا انگار با جاهای دیگه فرق میکنه؛ فضاش خیلی معنوی یه. دلم برای دیدن این مکان خیلی تنگ میشه». گرفتن فاز: یکی ازپدیدههای محتمل ایجادشونده بعد از تحریک و تهییج احساسات و عواطف، پدیدهای است که افراد از آن با مفهوم« فاز» یاد میکنند. فاز به حالتی گفته میشود که فرد در یک وضعیت خاصی قرار میگیرد و پس از برقراری ارتباط با نیروهای معنوی برتر، برای مدتی ارتباط او با این جهان قطع میشود. در این حالت، فرد شفا مییابد و او را از مسائلی آگاه میکنند یا نوید شفایافتن به او میدهند. این فازگرفتن معمولاً برای افرادی اتفاق میافتد که برای نخستینبار به هیئت آمده و در چرخۀ درمان قرار گرفتهاند. در مصاحبه، برخی افراد اذعان کردهاند بعد از چهارده یا هفت- هشت سال آمدن به هیئت و اتاق شفا در حسرت رسیدن به آن فاز هستند؛ چنانکه حاضرند همۀ هستی خود را بدهند تا یک لحظه به آن مرحله برسند: «رفتیم اون وسط ایستادیم و شروع کردیم به سینهزدن. یکی دو تا نفس کشدیم؛ یکذره بدنمون حال بیاد. اصلاً دیگه نفهمیدم؛ فقط اینجاش یادم بود. شب اول دیگه نفهمیدم، نزدیکهای ساعت 4 و اون وقتا بود که اومدم دیدم همه افتادن. دیدم یکی داره سینه میزنه. همه تو عالم خودشون بودند. خب شب اول نمیدونستم کجا رفتم. رفتم تو یک عالم دیگه که تو اون فاز بودم. گفتم شفا میخوام. گفتم خسته شدم. فقط یک صحنه از کربلا اومد جلوی چشمم که داشتن دستش را میبریدند. من انگار اونجا ایستاده بودم ... . تو فاز یهو بیهوش شدم. دوباره بلند شدم. یه چیزی بهم میگفت (نیروی معنوی). دوباره بلند میشدم و بازگو میکردم؛ مثلاً به محمد میگفتم داری مادرت را اذیت میکنی». تعریق زیاد: نکتۀ دیگر درارتباطبا اتاق درمان، دمای زیاد اتاق و تعریق زیاد است؛ زیرا در این اتاق برای شکلگیری فرآیند سمزدایی میزان تعریق بدن را افزایش میدهند که این تعریق به دو روش انجام میشود: 1. افزایش دمای اتاق تا 60 درجه و 2. حرکات آرام و تند ناشی از مناسک دینی که هر دو حالت هم به افزایش تعریق کمک میکنند. این تعریق، باتوجهبه ساختار چربیگونۀ مواد و ذخیرهسازی آنها در کبد و منافذ پوستی بهخوبی فرد را در سمزدایی یاری میدهد. با در نظر گرفتن بحث فیزیولوژیکی مطرحشده درخصوص کبد و مواد مخدر و همچنین، خاصیت کبد درزمینۀ حلکردن مواد مخدر، این فرایند تعریق، افزایش فعالیت کبد و به دنبال آن، شکستن مولکولهای چربی و دفع آنها ازطریق تعریق و ادرار را به همراه دارد. مطابق تجربۀ یکی از افراد، روند این موضوع چنین است: «اتاق شفا خیلی گرمه؛ اما این گرما لذتبخشه. دو تا بخاری میسوزه، خیلی عرق میریزیم و تقلا میکنیم. وقتی سینه میزنیم، انگار آبپاشی میشه». پیامد: هرگونه اقدام فرد معتاد، اعم از انجامدادن یا پرهیزاز عمل – تعامل معین، در پاسخ به امر یا مسئلهای یا برای اداره یا حفظ موقعیتی خاص، پیامدهایی را پدید میآورد که برخی از این پیامدها خواسته و برخی ناخواستهاند (استراوس و کُربین، 1391: 156). پیامد اصلی عمل – تعامل مشارکتکنندگان پژوهش، درمان جسمی و روحی آنها است. درمان فیزیکی و روحی افراد مراجعهکننده به هیئت ابوالفضل، در یک فرایند و به کمک شرح این شکل اتفاق میافتد:
شکل 4- فرایند درمان فیزیکی و روحی افراد
براساس مطالب مطرحشده، اصل درمان در این مرکز درمانی مبتنی بر حوزههای کنشهای عاطفی و احساسی است که با استفاده از مناسک دینی و به کار بردن نوعی ساختار نوستالژیک در ذهن معتاد به وقوع میپیوندد؛ بنابراین، میشود گفت درمان فیزیکی و روحی افراد مراجعهکننده، در یک فرایند دومحوری یا با دو فاز اصلی اتفاق میافتد. درمان فیزیکی افراد بیشتر به دلیل فعل و انفعلاتی است که براثر تعریق زیاد بدن انجام میشود و از این طریق، ضمن دفع سم مواد مخدر و کاهش علاقهمندی آنها به مصرف مواد، تمایلشان به آن از بین میرود. در این مرکز، ازلحاظ روحی و روانی افراد به دلیل اثرپذیری از فضای معنوی و مناسک و ارتباطی که با خدا و شخصیتهای معنوی پیدا میکنند، کمتر برای مصرف مواد وسوسه میشوند و به عبارتی به مرحلهای میرسند که دیگر مواد آنها را صدا نمیزند؛ درنتیجه، میشود گفت درمان فیزیکی و روحی افراد معتاد در بستر مناسک و با استفاده از کنشهای عاطفی و برانگیختن احساس، ازطریق تعریق زیاد و سمزدایی بدن تحقق پیدا میکند.
شکل5- مدل پارادایمی پژوهش
مقولۀ مرکزی مقولۀ مرکزی که گاه آن را مقولۀ هسته خواندهاند، مضمون اصلی پژوهش را نشان میدهد. این مقولۀ مرکزی از دل پژوهش بیرون میآید؛ اما باز هم یک مفهوم انتزاعی است. با قدری اغراق، مقولۀ مرکزی حاصلشده، تمام تحلیل را در قالب چند کلمه خلاصه میکند و این چند کلمه به ما میگویند کل پژوهش دربارۀ چیست (استراوس و کُربین، 1391: 167). در این مقاله، بر مبنای تحلیل اطلاعات در مرحلۀ کدگذاری گزینشی، مقولههای اصلی پژوهش باتوجهبه مقولۀ هسته، یعنی «مناسک به مثابۀ بستر کنشهای عاطفی رهاییبخش» دستهبندی شدهاند؛ زیرا این مقولهها قادرند فرایند درک و تفسیر مشارکتکنندگان را درخصوص کنشهای عاطفی – احساسی درمان اعتیاد تحلیل کنند. مقولۀ مرکزی پژوهش، بستر اصلی شکلگیری و فعالیت هیئت ابوالفضل، بهصورت یکی از مراکز درمانی اعتیاد است که به کمک مناسک و فعالیتهای مرتبط با این پدیده انجام میشود؛ بهعبارتدیگر، تمام اتفاقات این مرکز ریشه در مناسک دارد. درحقیقت، در مرکز ابوالفضل، تمام فعالیتها و کنشهای عاملان انسانی در قالب بستری از مناسک انجام میشود که بهطور مشخص، مذهبی، معنوی و بر پایۀ اعتقادات دینی افراد هستند. برپایی مناسک و اجرای آن، زمینۀ بروز و ظهور کنشهای احساسی – عاطفی است که بهجز ایجاد ارتباط معنوی میان فرد مراجعهکننده با نیروی قدسی، زمینهای برای تحرک و فعالیت فیزیکی ایجاد میکند و به تعریق زیاد و درنتیجه، دفع سموم از بدن و در ادامه، بیمیلی به مصرف مواد میانجامد؛ به این ترتیب، میشود گفت درمان اعتیاد در میدان مدنظر ما در بستر مناسک و به واسطۀ کنشهای احساسی – عاطفی رخ میدهد. این درمان به گونهای فرد معتاد را از گرفتاریها، قیدوبندها و محدودیتهای جسمی و روحی اعتیاد رها میکند.
نتیجه آسیبهای اجتماعی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی قلمداد میشوند و در این میان، شاید بشود گفت اعتیاد و درمان آن، از پیچیدهترین آسیبهای اجتماعی است؛ بااینحال، دلایل گرایش به اعتیاد نسبت به درمان آن کمتر پیچیده است. دانستن چگونگی درمان اعتیاد و انتخاب شیوۀ مناسب درمان برای کسب نتایج بادوام و اثربخشتر، خود از پیچیدگیهای این پدیده است. پژوهش حاضر، با هدف واکاوی کنشهای احساسی – عاطفی درمان اعتیاد انجام شده است و براساس یافتههای آن، افراد معتاد در یکی از مهمترین نقاط عطف زندگی خود که به آن «آخر خط» میگویند، با اثرپذیری از برانگیختگیهای احساسات و عواطف و عوامل دیگری ازجمله خستگی از مصرف مواد، احساس حقارت، فشار خانواده و ترس از رسوایی اجتماعی از مصرف مواد متنفر میشوند و مواد مخدر دیگر برای آنها لذتبخش نیست؛ بنابراین، تصمیم به درمان اعتیاد میگیرند و به هیئت ابوالفضل مراجعه میکنند. مطابق مطالب ذکرشده، رویکرد درمانی اصلی این مرکز، مبتنی بر حوزههای کُنشهای عاطفی – احساسی با استفاده از مناسک دینی و به کار بردن نوعی ساختار نوستالژیک ذهنی در فرد معتاد است. مهمترین نتیجۀ این مقاله، به وضعیتی دربارۀ میدان مدنظر مربوط است که در آن، مناسک به مثابۀ بستری برای کنشهای احساسی – عاطفی به درمان اعتیاد افراد و رهایی آنها از این بیماری منجر میشود؛ بهعبارتدیگر، باید گفت بستر اصلی شکلگیری و فعالیت هیئت ابوالفضل، به عنوان یکی از مراکز درمانی منحصربهفرد، بر ترک اعتیاد براساس مناسک و فعالیتهای مرتبط با این پدیده متمرکز است. برپایی مناسک و اجرای آن، زمینۀ بروز و ظهور کنشهای احساسی – عاطفی را فراهم میکند که این مسئله، بهجز ایجاد ارتباط معنوی بین فرد مراجعهکننده با نیروی قدسی، به کمک اموری چون تعریق زیاد و درنتیجه، دفع سموم زمینهای را برای تحرک و فعالیت فیزیکی این افراد و در ادامه، بیمیلی به مصرف مواد مخدر ایجاد میکند. باتوجهبه این مسائل، میشود گفت درمان اعتیاد در میدان مدنظر، در بستر مناسک و به کمک کنشهای احساسی – عاطفی اتفاق میافتد و این درمان، فرد را از گرفتاریها، قیدوبندها و محدودیتهای جسمی و روحی اعتیاد رها میسازد. هیچکدام از پژوهشهای پیشین، بهطور مشخص درمان اعتیاد را با این روش مطالعه و بررسی نکردهاند؛ به همین دلیل، مقایسۀ نتایج مقالۀ حاضر با این پژوهشها چندان امکانپذیر نیست؛ بااینحال، میشود گفت نتیجۀ این پژوهش درزمینۀ فرایند تعریق، سمزدایی و درمان اعتیاد با نتایج پژوهش کار (2002)، شیف و مور (2006) و کچینی و لوپرستی (2007) همسو است. درحقیقت، باید گفت در این پژوهشها و پژوهش حاضر نتیجۀ نهایی حاصلشده، درمان افراد به کمک سمزدایی از بدن آنهاست. بر مبنای نتایج حاصل و همچنین، دررابطهبا عنوان و اهداف مدنظر مقاله، باید به موضوع مهمی اشاره کرد و آن، کنشهای احساسی – عاطفی است که در این بستر اتفاق میافتند و به درمان افراد منجر میشوند؛ بهعبارتدیگر، باید گفت آنچه در میدان مطالعه، اهمیت کنشهای احساسی – عاطفی را در درمان اعتیاد نشان میدهد، درگیرشدن این افراد در این نوع کنشها و تأثیر مستقیم و غیرمستقیم کنشهای احساسی – عاطفی در تغییرات جسمی، ذهنی و رفتاری افراد مدنظر است. این تأثیرها را بر مبنای مبانی نظری مرتبط با این موضوع و همچنین، اتفاقات محتمل در میدان مدنظر، میشود این گونه تحلیل و تفسیر کرد: بر مبنای رویکرد احساسی – عاطفی، در درمان اعتیاد کنشهای عاطفی – احساسی در شکلگیری رفتار انسان بهطور تعیینکننده و اساسی نقش دارند و ظاهراً نقطۀ عطف زندگی انسان با این کنشها تعیین میشود؛ به این ترتیب ، این رویکرد با تحریک حوزههای عاطفی – احساسی فرد معتاد، او را به سوی درمان راهنمایی میکند. باتوجهبه این مطالب، براساس فرض اصلی این دیدگاه، عامل مهم گرایش به اعتیاد کنشهای عاطفی – احساسی هستند؛ بنابراین، درمان اعتیاد هم، چه بهمنظور درمان و چه پیشگیری باید ازطریق این کنشها انجام شود. برای تحریک کنشهای عاطفی و برانگیختن کنشهای احساسی شیوههای مختلفی وجود دارد که در این مقاله بر یکی از این شیوهها تأکید شده است و مرکز درمانی مدنظر، از این شیوه برای درمان افراد استفاده میکند. این روش، به کمک حضور فرد در مناسک مذهبی و درگیرشدن او در کنشهای احساسی و عاطفی انجام میشود و چون یکی از مهمترین کارکردهای مناسک، ایجاد شور و هیجان و به دنبال آن، تهییج کنشهای عاطفی و برانگیختن احساسات است، این برانگیختگی احساسات و عواطف، احتمالاً به شکلی مهم در تصمیمسازی افراد نقش بازی میکند. درواقع، باید گفت حضور فرد در این مناسک، ممکن است ضمن به همراه داشتن برانگیختگی عواطف و احساسات، با استفاده از یک ساختار معنوی به فرد معتاد کمک کند تا درمان شود. در هیئت ترک ابوالفضل نیز کارکرد اصلی مناسک، یعنی ایجاد شور و هیجان و تهییج کنشهای احساسی – عاطفی افراد، برای دو هدف اصلی و عمده انجام میشود. هدف نخست این است که از این طریق و به کمک یک ساختار معنوی افراد را به تأثیرپذیری از شعائر و آیینهای مذهبی وادار کند و این امر، بهنوعی ادای دین این افراد نسبت به نادیدهگرفتن باورها و عقایدشان در دورۀ اعتیاد محسوب میشود. این مرکز، به این شیوه سعی دارد احساسات و عواطف معتادان را با مسائل مذهبی درگیر و ازلحاظ احساسی آنها را به فرایند درمان وارد کند. دوم اینکه این کنشهای احساسی – عاطفی و حرکات ریتمیکی که در این فضا و با اثرپذیری از این احساسات و عواطف اتفاق میافتد، فرایندی کاملاً بیولوژیک و شیمیایی است و دفع سموم را از بدن این افراد به دنبال دارد. در خصوص مطالب مطرحشده، شاید بشود گفت در بیشتر روشهای درمان اعتیاد، به همۀ اعمال محتمل این مرکز در بستر مناسک و اثرپذیری از کنشهای احساسی – عاطفی، توجه میکنند؛ زیرا این کار، یعنی سمزدایی هدف اصلی محسوب میشود. باتوجهبه این مطالب، سمزدایی یا دفع سموم مربوط به مواد مخدر، موضوعی است که در بیشتر روشهای درمان اعتیاد پیگیری میشود؛ اما در بستر مدنظر ما مسائلی چون استفاده از کنشهای احساسی – عاطفی و در ادامه، تعریق زیاد در اتاق شفا این فرایند را از سایر روشها متمایز میکند. با در نظر گرفتن این نکات، باید گفت در مرکز ترک ابوالفضل، درگیری افراد در کنشهای احساسی – عاطفی بهجز دگرگونیهای ذهنی، احساسی و رفتاری افراد، پیامد و نتیجۀ مهم دیگری نیز دارد و آن پدیدهای کاملاً زیستی و شیمیایی به نام سمزدایی است که ازطریق تعریق زیاد، درنهایت، به درمان منجر میشود. [1] Positivism [2] Social Constructionism [3] Hochschild [4] Addiction Treatment Center [5] Ceechini & LoPresti [6] Carr [8] Diclofenac [9] Acetylsalicylic Acid (aspirin) [10]Clonidine [11] Lithium [12] Systematic Aprraoch [13] Open Coding [14] Axial Coding [15] Selective Coding [16] Purposive -Theoretical Sampling [17] Participant Observation [18] In - Depth Interview [19] Credibility [20] Member Check [21] Analytical Comparison [22] Auditing | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استراوس، ا. و کربین، ج. (1391). مبانی پژوهش کیفی، فنون و مراحل تولید نظریۀ زمینهای، ترجمۀ: ابراهیم افشار، تهران: نشر نی. استوار، م. (1391). رنگ، تهران: رازنامه. ایمان، م ت. (1391). روششناسی پژوهشهای کیفی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. بوستانی، د. و محمدپور، ا. (1388). «بازسازی معنایی جهتگیری جنسیتی پسران نسبت به دختران (ارائۀ یک نظریۀ زمینهای)»، مطالعات راهبردی زنان، ش 44، ص 172-142. ربانیخوراسگانی، ع. و کیانپور، م. (1388). «جامعهشناسی احساسات»، جامعهشناسی کاربردی، س 20، ش (34) 2، ص 64-35. ستاد مبارزه با مواد مخدر. (1396 الف). تدوین اسناد سیاستگذاری شامل سند جامع حمایتهای اجتماعی و درمان اعتیاد، سند جامع پژوهشها و سند راهبردی مقابله با عرضۀ مواد مخدر، تهران: دنیای درون. ستاد مبارزه با مواد مخدر. (1396 ب). نگرش مردم به مواد مخدر و روانگردانها و شیوۀ مصرف آنها، دفتر پژوهشها و آموزش، تهران: دنیای درون. صدیقی، ک. (1381). بررسی اثربخشی اجتماع درمانمدار بر نیمرخ روانی سوءمصرفکنندگان مواد در اصفهان، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ علوم تربیتی، دانشگاه اصفهان. فراستخواه، م. (1395). روش پژوهش کیفی در علوم اجتماعی با تأکید بر نظریۀ پرپایه (گراندد تئوری GTM)، تهران: آگه. فرامرزی، س. (1389). بررسی تأثیر مناسک مذهبی شیعه (عاشورا) در پیشگیری از انحرافات اجتماعی (اعتیاد) در شهرستان مشکینشهر، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان. محمدپور، ا.؛ رضایی، م.؛ پرتوی، ل. و صادقی، ر. (1388). «بازسایی معنایی تغییرات خانواده به شیوۀ نظریۀ زمینهای (مطالعۀ موردی ایلات منگور و گورک)»، خانوادهپژوهی، س 5، ش 19، ص 330-309. همتی، ر. و ربانیخوراسگانی، ع. (1387). «مناقشات مربوط به مسئلۀ اعتبار در پژوهشهای کیفی»، فصلنامۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم تهران، س 16، ش 61، ص 275-273. یارمحمدیواصل، م.؛ قائمی، ف. و قنادی، ف. (1391). «تأثیر رویکرد اجتماع درمانمدار در درمان اعتیاد و اختلالهای روانی همراه»، فصلنامۀ مطالعات روانشناسی بالینی، س 2، ش 6، ص 39-1. Alavi, SS. Ferdosi, M. Jannatifard, F. Eslami, M. Alaghemandan, H. Mehrdad, S. (2012) “Behavioral Addiction versus Substance Addiction: Correspondence of Psychiatric and Psychological Views”. International Journal of Preventive Medicine, 3(4): 290-294.
Blaikie, N. (2007) Approaches to Social Inquiry, London: Polity Press.
Cecchini, M. Lopresti, V. (2007) “Drug residues Store in the Body Following Cessation of Use: Impacts on Neuroendocrine Balance and Behavior – Use of the Hubbard Sauna Regimen to Remove Toxins and Restore Health”. Medical Hypotheses, 68: 868-879.
Creswell, J. W. (1998) Qualitative inquiry and research design: Choosing among five traditions. CA: Sage.
Creswell, J. W & Miller, D. L. (2000) “Determining Validity in Qualitative Research”. Theory Into Practice, 39(3): 124–130.
K.Yokogawa, Ishizaki, S. Ohkuma and K. Miyamoto. (2002) “Influence of Iipophilicity and Iysosomal Accumulation on Tissue Distribution Kinetics of Basic Drugs; A Physiologically Based Pharmacokinetic Model”. Metods Find Clin Pharamacol, 24: 81-93.
Kelark, C. (2007) “Neuroticism and Common Disorders; Meaning and Utility of Coplex Relastionship”. Literaure Review in Cinical Psychology Review, 33(5):686-697.
Neuman, L.W. (2006) Social Research Methods: Qualitative and Quantitative Approaches. Boston: Allyn & Bacon.
Patton, M. (2002) Qualitative Research & Evalution Methods, London: Sage Publication.
Schiff, JW. Moore, K. (2006) “The Impact Of The Sweat Lodge Ceremony on Dimensions of Well-Being”. American Indian and Alaska Native Mental Health Research, 13(3): 48-69.
Shields, M. Beckmann, S. Tennant, F. Wisner, RM. (1995) Reduction of drug residues: applications in drug rehabilitation. Abstracts of the 123rd Annual Meeting of the American Public Health Association.
Shott, S. (1979) “Emotion and Social Life: A Symbolic Interactionist Analysis”. American Journal of Sociology, 84(6): 1317-34.
Silverman, D. (2005) Doing qualitative research, Thousand Oaks, CA: Sage.
UNODC. (2018) Global Illicit Drug Trends. New York: United Nations. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,706 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 683 |