تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,336 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,939,050 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,974,945 |
بررسی پدیدارشناسانۀ آگاهی زنان متأهل از فرزندآوری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 31، شماره 3 - شماره پیاپی 79، مهر 1399، صفحه 1-20 اصل مقاله (989.95 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2019.116833.1683 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سعیده میرابی1؛ حسین میرزائی2؛ غلامرضا حسنی درمیان* 2 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه علوم اجتماعی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از پرسشهای اساسی جمعیتشناسان و جامعهشناسان این است که چرا میزان باروری در چند سدۀ اخیر کاهش پیدا کرده است. صاحبنظران، عواملی مختلفی را دلیل تغییر در رفتار باروری انسان سدۀ 20 و 21 میدانند. پرسش اساسی این است که آگاهی انسان مدرن نسبت به فرزندآوری چه تغییری کرده است و او چه برداشتی از فرزندآوری دارد. ایران ازجمله کشورهایی است که کاهش در میزان باروری را در 50 سال اخیر تجربه کرده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی آگاهی زنان متأهل نسبت به فرزندآوری است. بدین منظور به روش پدیدارشناسی، آگاهی و تجربۀ فرزندآوری 11 زن متأهل بررسی شده است. بنا بر نتایج، پدیدار اجتماعی فرزندآوری شامل تمهای مرکزی معنای فرزندآوری، تعداد فرزندان ایدهآل، تعداد فرزندان معقول، ترجیح جنسی فرزند، دلایل فرزندآوری، موانع فرزندآوری، موانع فرزندآوری بیش از حد معقول، نگرانی از فرزندآوری، نگرانی از نداشتن فرزند، تجربۀ فرزند داشتن، تجربۀ بارداری، تصور حاملگی، پیروی از الگوی فرزندآوری مادر، دلایل رضایت یا نارضایتی از تعداد فرزندآوری خانوادۀ مبدأ و چگونگی تشویق مادر به فرزندآوری است. این پدیدار اجتماعی حاصل میانذهنیت مشارکتکنندگان پژوهش دربارۀ فرزندآوری است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پدیدارشناسی؛ باروری؛ فرزندآوری؛ دلایل فرزندآوری؛ موانع فرزندآوری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله همان طور که آمارها نشان میدهند میزان باروری کل[1] در ایران در پنج دهۀ اخیر رو به کاهش بوده است؛ برای مثال میزان باروری کل در سال1335، 2/7 به ازای هر زن بوده است که در تغییری واضح از 5/6 فرزند در سال 1365 به 8/2 فرزند در سال 1375 رسیده و در سال 1395 تا 1/2 کاهش پیدا کرده است (احمدی و ازوجی، 1396: 62). صاحبنظران دلایل مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را عامل تغییرات در میزان باروری میدانند. پژوهشهای مختلف نشان میدهند جامعۀ ایران در 50 سال اخیر با تغییر در ارزشهای فرزندآوری روبهرو بوده است. آنچه مهم است آگاهی مشترک (میانذهنیت) افراد ایرانی نسبت به فرزندآوری بهمنزلۀ امری چالشزا (که در برههای از زندگی با آن روبهرو میشوند) است؛ اینکه افراد چه نگاهی به فرزندآوری دارند و در مقابل این مسئله چه انتخابهایی میکنند. میان فلاسفه، پدیدارشناسان آگاهی را مهمترین موضوع بررسیپذیر میدانند که نقش تعیینکنندهای در ساخت جهان اجتماعی ایفا میکند؛ درواقع، به باور برساختگرایان اجتماعی همین آگاهی اجتماعی است که جهان اجتماعی را در فرایندی دیالکتیک برمیسازد؛ بنابراین، پرسش از آگاهی و پژوهش دربارۀ آن از گامهای اساسی در شناخت رفتار اجتماعی انسان است. با وجود اهمیت بررسی جهان ذهنی و میانذهنیت افراد دربارۀ فرزندآوری، تاکنون پژوهشی به روش پدیدارشناسی در این مورد انجام نشده است. برای مثال بیشتر پژوهشهای داخلی انجامشده دربارۀ باروری مطالعاتی کمیاند که عوامل مؤثر بر باروری و میزان باروری در مناطق مختلف را بررسی کردهاند؛ در حالی که به نظر میرسد تمایل ایرانیان به فرزندان کم، محصول تغییرات در انگارههای ذهنی آنها دربارۀ فرزندآوری است که بهتر از هر روشی با روش پدیدارشناسی بررسیشدنی است؛ درنتیجه، پژوهش حاضر بر آن است آگاهی مشترک زنان متأهل ایرانی از فرزندآوری، ریشههای این آگاهی و تجربۀ زیستۀ آنها در رویارویی با تصمیم فرزندآوری را واکاوی کند.
پیشینۀ پژوهش الف) پیشینۀ نظری دانشمندان حوزههای مختلف به رفتار باروری توجه کردهاند. میان نظریههای اقتصادی که باروری را تبیین میکنند، نظریههای خردمقیاس با اهداف پژوهش حاضر سازگاری بیشتری دارند. برای مثال بکر عنوان میکند که در نظر بسیاری از والدین کودکان منبع درآمد فیزیکی یا رضایت روانیاند. در اصطلاح اقتصاددانان این بدان معنی است که کودکان کالای مصرفیاند. بکر تلاش میکند نشان دهد تقاضا برای پایداری مصرفکننده، چارچوبی مفید در تجزیه و تحلیل تقاضا برای کودکان است (Becker, 1960: 210-211). ایسترلین، عوامل اقتصادی خردمقیاس در باروری را بررسی کرده است. نظریۀ او بر تقاضا برای کودکان بهمنزلۀ کلیدی در فهم رفتار باروری تأکید میکند. تعیینکنندههای باروری ازنظر او شامل تقاضا برای کودکان، تولید بالقوۀ کودکان و هزینۀ تنظیمات باروری است (Easterlin, 1975: 54-55). کالدول نیز با مطرحکردن نظریۀ «جریان ثروت» تأثیر آن را در کاهش باروری در کشوهای جهان سوم و غربی بررسی کرده است. او بیان کرده است باروری بالا برای بیشتر خانوارها در طول تاریخ ازنظر اقتصادی سودمند بوده و جریان ثروت را بههمراه داشته است؛ این در حالی است که فرزندان در جوامع جدید جریان ثروت را بهسمت خودشان برعکس کردهاند (Caldwell, 1982: 169). عوامل اجتماعی - فرهنگی سایر عوامل اثرگذار بر باروری را تشکیل میدهند. مذهب قطعاً متغیر تبیینی مهمی در باروری است. ایدئولوژیهای مذهبی، نظامی از ارزشها و هنجارها را در زمینۀ ازدواج، بعد خانوار، نقشهای جنسیتی، کنترل موالید، سقط جنین و ... به وجود میآورند که بر ترجیحات فرزندآوری و انتخاب وسایل پیشگیری از حاملگی تأثیر میگذارند (حسینی، 1392: 140). در زمینۀ رابطۀ قومیت و باروری مطالعات و پژوهشهای زیادی در کشورهای مختلف انجام شدهاند که تفاوت سطح، الگو و روند باروری گروههای قومی را نشان میدهند؛ بنابراین، تفاوتهای قومی باروری در طول زمان و در همهجا ثابت و یکسان نیست؛ زیرا قومیت پدیدهای پیچیده و چندلایه است (عباسیشوازی و صادقی، 1385: 30-31). همچنین زمانبندی و شروع گذار جمعیتی در هر جامعه از نظام جنسیتی در آن جامعه تأثیر میگیرد. نظام جنسیتی در هر جامعه مجموعهای از عقاید و هنجارها، سنتها و محدودیتهاست که ازطریق آنها معنای زن و مرد بودن و حقوق و تعهدات مردان و زنان در سنین مختلف و در موقعیتهای اجتماعی مختلف تعریف میشود. به همین واسطه نظام جنسیتی تأثیر زیادی بر باروری دارد (افشاری، 1394: 246). بهعلاوه در بسیاری جوامع تأکید بر داشتن پسر به دلایل اقتصادی، اجتماعی و مذهبی آشکار است. ترجیح فرزند پسر سبب ایجاد این فرضیه شده است که تقاضا برای حداقل تعداد پسر بر رفتار باروری تأثیر میگذارد (حسینی، 1392: 117). سنجش میانگین اندازۀ ایدهآل خانواده به متمایزکردن جوامع و گروهها با هنجارهای خانوادۀ بزرگ و خانوادۀ کوچک کمک میکند (لوکاس و میر، 1393: 88). همچنین به نظر میرسد تحصیلات مردان و زنان بر رفتار باروری افراد تأثیر دارد (لوکاس و میر، 1393: 99-98). علاوه بر این دادههای سرشماری نقاط مختلف جهان نشان میدهند عموماً میزان باروری میان نقاط شهری و روستایی و نقاط شهری بزرگ و کوچک متفاوت است (لوکاس و میر، 1393: 100)؛ درنهایت، عامل فرهنگی دیگر مرتبط با باروری، سن ازدواج است (لوکاس و میر، 1393: 111). ازجمله نظریههایی که تبیین جامعی از رفتار باروری ارائه میدهند، نظریۀ اشاعه است. طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که کاهش باروری ناشی از اشاعۀ ایدههای جدید و آگاهی از تنظیمات باروری است نه تغییرات در عوامل اقتصادی - اجتماعی یا نهادهای اجتماعی (حسینی، 1392: 134).
ب) پیشینۀ تجربی پژوهشهای داخلی و خارجی متعددی دربارۀ تأثیر عوامل اقتصادی - اجتماعی بر باروری انجام شدهاند. با وجود این، در این قسمت به پژوهشهای مرتبط با سؤالات فرعی پژوهش اشاره میشود: دربارۀ تعداد مطلوب فرزندان، مشتق و غریبعشقی (1391) نشان دادهاند 25 درصد از زنان مطالعهشده داشتن 1 فرزند، 66درصد داشتن 2 فرزند و حدود 9 درصد داشتن بیش از 2 فرزند را مطلوب دانستهاند. دربارۀ ترجیح جنسی فرزندان نیز در گذشته در کشورهایی همچون هندوستان فرزند پسر به دختر برتری داشته است (Das, 1987: 517)؛ اما مهمترین پژوهش در زمینۀ ترجیحات جنسی در ایران را منصوریان و خوشنویس (1385) انجام دادهاند که نشان میدهد میان جمعیت نمونه ترجیح دختر بر پسر بیش از ترجیح پسر بر دختر و ترکیب هر دو جنس است؛ ولی این نتایج معنیدار نیستند و قابلیت اطلاق به جمعیت پژوهش را ندارند. همچنین پژوهشهای متعددی اهمیت دین را بهمنزلۀ عامل اثرگذار بر باروری نشان دادهاند. برای مثال جانسن و هاسر[2] (1981) نشان دادهاند فعالیت و وابستگی دینی اهمیت تعیینکنندهای در باروری و الگوهای تشکیل خانواده دارد. همچنین نتایج پژوهش ادسر[3] (2006) نشان دادهاند در سال 1985 اندازۀ خانواده برای کاتولیکهایی که فعالانه در فعالیتهای مذهبی شرکت میکردند و کسانی که شرکت فعالانه نداشتند، یکی بوده است. در سال 1999 سایز خانواده در دومی پایینتر است و با سایز خانوادۀ افراد بدون وابستگی مذهبی، مقایسهشدنی است. بهعلاوه گروههای کوچک مسلمان و پروتستان باروری بالاتری نسبت به کاتولیکها داشتند. راد و ثوابی (1394) و کلانتری و همکاران (1385) نیز در ایران اهمیت باورهای دینی را در افزایش گرایش به باروری نشان دادهاند. پژوهشهای دیگر تأثیر تحصیلات را بر کاهش فرزندآوری نشان میدهند. برای مثال شیری و بیداریان (1388)، پتروسکی و تانگ[4](2016)، سالازار و ریکوئنا[5] (2014) و کلانتری و همکاران (1385) به تأثیر افزایش تحصیلات زنان بر کاهش میزان باروری تأکید کردهاند. با وجود این، عباسیشوازی و همکاران (1381) نشان دادهاند اکنون تفاوتی جالبتوجهی در رفتار و نگرش زنان بیسواد و باسواد دربارۀ باروری وجود ندارد. مشتق و غریبعشقی (1391) نیز بر تفاوتنداشتن ارزش فرزندآوری برای هر دو گروه زنان شاغل و غیرشاغل تأکید کردهاند. فردگرایی متغیر تأثیرگذار دیگر بر رفتار و نگرش باروری است. رستگارخالد و همکاران (1396) و محمدی و صیفوری (1395) نشان دادهاند هرچه زنان فردگراتر باشند، به کنترل باروری گرایش بیشتری دارند و هرچه جمعگراتر باشند، گرایش به باروری در آنها افزایش مییابد. پژوهش افشاری (1394) نیز پژوهش رستگارخالد را تکمیل و بیان میکند که در ایران انتقال باروری بالا به باوری زیر سطح جایگزین با برابری سریع در نهادهای فردگرا (مانند آموزش) ولی برابری کمتر در نهادهای دیگرگرا یعنی مشارکت در بازار کار، همراه بوده است. در همین راستا پژوهشهایی نیز بر اهمیت تأثیر استقلال بیشتر زنان در کاهش باروری تأکید داشتهاند. برای مثال کاوهفیروز و کرمی (1394) و شیری و بیداریان (1388) نشان دادهاند استقلال فکری زنان و نگرش آنها به نابرابری جنسیتی در کاهش میزان باروری اثرگذار است. همان طور که گفته شد، ازجمله عوامل مهم دیگر اثرگذار بر رفتار و نگرش باروری زنان، وضعیت اقتصادی خانواده و جامعه است. نیازی و همکاران (1395) با مقایسۀ نتایج حاصل از فراتحلیل نظریههای تبیینکنندۀ تغییرات رفتار باروری نشان میدهند نظریۀ اجتماعی - اقتصادی باروری بیش از سایر نظریهها روند تحولات رفتار باروری خانوادههای ایرانی را در دهۀ اخیر تبیین میکند. همچنین دلیری (1397) نشان داده است متغیرهای اقتصادی و بهویژه شاخصهای بازار کار بهدلیل اثرات مهمی که بر هزینۀ فرصت افراد و درآمد انتظاری آنان در آینده دارند، نقش مهمی در تعیین میزان باروری داشتهاند؛ بهگونهای که افزایش درآمدهای انتظاری از شغل برای مردان در قالب کاهش ریسک از دست دادن شغل یا افزایش درآمد انتظاری در آینده (افزایش میزان اشتغال مردان)، سبب بهبود میزان باروری در استانهای ایران شده است. ازسوی دیگر، تأثیر متغیرهای بازار کار برای زنان در قالب کاهش ریسک از دست دادن شغل سبب افزایش میزان باروری شده است. همچنین کاهش هزینۀ فرصت باروری برای زنان و بهبود توزیع درآمد برای آنان سبب بهبود باروری در استانهای ایران شده است. در تأیید این پژوهش هزارجریبی و عباسپور (1389) و کلانتری و همکاران (1385) نیز بر رابطۀ معکوس میزان باروری و سطح درآمد اشاره کردهاند. در کنار اهمیت اقتصاد خرد و کلان در رفتار باروری، محمدی و صیفوری (1395) نشان دادهاند ازجمله متغیرهای دیگرِ دارای همبستگی با باروری، نگرش منفی پاسخگویان به آیندۀ جامعه است. در پژوهشهای مختلف به تأثیر هنجارهای اجتماعی بر باروری نیز توجه شده است. برای مثال کلانتری و همکاران (1385) تأثیرگذاری خانوادۀ مبدأ[6] زوجین (نفوذ بر زوجین و تشویق آنها به فرزندآوری) بر میزان باروری آنها را نشان دادهاند. در همین راستا محمودیان و همکاران (1388) نشان دادهاند در سقز کم فرزندآوری بهمنزلۀ کنش اجتماعی معنادار و نوعی گفتمان بر جامعه مسلط شده است و رفتار باروری افراد را شکل میدهد. درنهایت، دراهکی (1394) نشان میدهد نیاز عاطفی به فرزند در سنین بالاتر بیشترین تأثیر را بر باروری زنان مطالعهشده دارد. تاکنون تنها یک پژوهش به روش پدیدارشناسی در این حوزه و آن هم دربارۀ ناباروری انجام شده است: تجویدی و دهقاننیری (1395) که نتایج پژوهش آنها بیانکنندۀ درونمایۀ اصلی به نام معنویتگرایی در بارداری است. همچنین این نتایج نشاندهندۀ 7 درونمایۀ فرعی مذهبگرایی در بارداری، معناگرایی در بارداری، حساسشدن در بارداری، کنترل رفتار بهسمت معنویتگرایی، بارداری بهمنزلۀ تغییر، سایۀ معنویتگرایی بر جنین و تأثیر معنویتگرایی بر اطرافیان است.
روش پژوهش پژوهش حاضر بهدنبال بررسی آگاهی و تجربۀ زنان متأهل از مسئلۀ فرزندآوری است؛ اینکه آنها چه تصوراتی دربارۀ فرزندآوری دارند و در رویارویی با این مسئله چه واکنشهایی نشان میدهند. از آنجا که بهترین روش برای بررسی آگاهی و تجربۀ زیسته روش پدیدارشناسی است، پژوهش حاضر با این روش انجام شده است. به بیانی بسیار ساده و کوتاه، پدیدارشناسیِ همزمان فلسفه و روشی است که ماهیت یا ذات (واحدهای بنیادی در فهم هر پدیده) پدیدهها را بررسی میکند (محمدپور، 1390: 1/261)؛ درواقع، پدیدارشناسی مطالعۀ ظاهر یا نمود به همان شکل است که هست. ظاهر یا نمود به معنای هر چیزی است که در آگاهی وجود دارد؛ هر چیزی که شناخته میشود صرف نظر از اینکه واقعیت یا توهم است (Avi, 2009: 1)؛ درواقع، هر بررسی پدیدارشناسانه شامل استفاده از توضیحات عمیق و تحلیلهای دقیق از تجربۀ زیسته برای درک چگونگی معنای ایجادشده ازطریق ادراک مجسم و کشف ذات پدیدههاست (Starks & Brown Trindad, 2007: 1373). پژوهش حاضر به روش موستاکس انجام شده و شامل مراحل زیر است (بودلایی، 1395: 34): در اولین مرحله بیان مسئله و سؤال پژوهش تدوین شده است؛ سپس مفروضات فلسفی و پدیدارشناختی گردآوری شدهاند. سؤال پژوهش چنین است: ذهنیت مشترک مشارکتکنندگان پژوهش حاضر از فرزندآوری چیست و چه تجربۀ زیستهای از رویارویی با مسئلۀ فرزندآوری دارند؟ نمونهگیری دومین مرحله از پژوهش پدیدارشناسی است. در این مرحله پژوهشگر تعداد 11 زن متأهل را بررسی کرده است که در سن باروری (40-15)[7] قرار دارند. نمونهگیری به شیوۀ هدفمند و در دسترس بوده و تلاش شده است افرادی برای نمونهگیری انتخاب شوند که توانایی گفتگو و فرصت کافی برای گفتگو داشته باشند. هدف پژوهشهای کیفی، ارائۀ نمونۀ معرف نیست؛ بنابراین، نمونهها با توجه به اهداف پژوهش انتخاب میشوند. حجم نمونه مانند بیشتر روشهای کیفی تابع قاعدۀ اشباع است (Patton, 2002: 213). در این پژوهش پژوهشگر با مصاحبه با 11 زن متأهل به اشباع رسیده است؛ یعنی اطلاعات بیشتری از مصاحبههای بیشتر به دست نمیآمد. همچنین نمونههای پژوهش در دو شهر تهران و مشهد زندگی میکردند و دلیل انتخاب این دو شهر هم دسترسی بیشتر پژوهشگر و هم انتخاب دو شهر بهمنزلۀ نمونهای از کلانشهرهایی بود که مظاهر توسعهیافتگی و تأثیر آن بر فرزندآوری در آنها بیشتر مشاهده میشود. در سومین مرحله پژوهشگر اطلاعات پژوهش را با استفاده از روش مصاحبۀ عمیق جمعآوری کرده است. سیدمن[8] (1991) برای بررسی پدیدارشناسانه، مصاحبۀ ساختاریافته را پیشنهاد میدهد که فرایندی سهمرحلهای دارد و با سؤال از زمینهای آغاز میکند که تجربۀ مصاحبهشونده در آن قرار دارد که در این پژوهش شرایط خانوادگی و دلایل و موانع فرزندآوری است. همچنین این مصاحبه به کمک ساخت تجربه و بازتاب معنای فرد از آن تجربه ادامه مییابد که این مرحله در پژوهش حاضر شامل بررسی معنای فرزندآوری، تجربۀ بارداری و فرزندداشتن است (in: Wimpenny & Grass, 2000: 1478). در این بررسی محورهای کلی پرسیدهشده از مشارکتکنندگان، شامل موارد زیرند: معنا و تجربۀ (در صورت نداشتن فرزند تجربۀ نزدیک به بارداری بررسی شده است) مشارکتکننده از فرزندآوری چیست؟ در صورت تمایل فرد به فرزندآوری دلایل او چیست؟ تعداد فرزندان واقعی فرد چند عدد است؟ تعداد فرزندان ایدهآل ازنظر فرد چند عدد است و چرا این تعداد برای او ایدهآل است؟ آیا تفاوتی میان تعداد فرزندان واقعی و ایدهآل فرد وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد، دلیل آن چیست؟ موانع فرد برای فرزندآوری در حد ایدهآل چیست؟ ترجیح فرد داشتن فرزند پسر است یا دختر و دلایل این ترجیح چیست؟ نگرانیهای فرد دربارۀ فرزندآوری چیست؟ تعداد فرزندان خانوادۀ مبدأ فرد چند نفر است و آیا این امر در تعداد فرزندان ایدهآل فرد اثر گذاشته است یا خیر و اگر گذاشته است، دلیل آن چیست؟ پژوهشگر تلاش کرده است در خلال محورهای کلی مصاحبه سؤالات جزئیتری را مطرح و آگاهی ذهنی مشارکتکنندگان را واکاوی کند. مصاحبه با هر فرد بهطور متوسط یک ساعت طول کشیده است. همچنین در این مرحله و همۀ مراحل پژوهش پژوهشگر تلاش کرده است باورهای خود دربارۀ فرزندآوری را در پرانتز قرار دهد تا بهخوبی به جهان ذهنی مشارکتکنندگان راه پیدا کند و آن را بشناسد. در آخرین مرحله پژوهشگر دادههای حاصل از مصاحبهها را تجزیه و تحلیل و گزارههای معنیدار و مهم یا واحدهای معنایی، خوشهها و تمها را از گزارهها استخراج کرده است (Hycner, 1985: 282-291). منظور از واحدهای معنایی عباراتی است که مفهومی واحد را میرسانند. منظور از تمها نیز مفاهیمی است که میتوان مجموعهای از واحدهای معنایی را ذیل آنها قرار داد. خوشهها نیز دستهبندیهای فرعی درون تمها هستند. در ارائۀ نتایج هم واحدهای معنایی مشترک و هم واحدهای معنایی منفرد که زیر تم مشترک قرار میگیرند، گزارش شدهاند[9]. همچنین باید توجه داشت هر کدام از این واحدهای معنایی مشترک سازندۀ ذات پدیدهاند. ذات پدیده نیز به معنای پدیدار اجتماعی یا همان میانذهنیت مشترک زنان مطالعهشده دربارۀ فرزندآوری است.
یافتهها همان طور که ذکر شد در پژوهش حاضر با تعداد 11 زن متأهل با ویژگیهای اجتماعی متفاوت، مصاحبههای عمیق و به روش پدیدارشناسی انجام شده است. از میان این 11 زن، 7 نفر شاغل و 4 نفر خانهدار بودند. 2 نفر تحصیلات دیپلم، 3 نفر تحصیلات کارشناسی، 4 نفر تحصیلات کارشناسارشد و 2 نفر تحصیلات دکتری داشتند. 6مشارکتکننده فرزند داشتند و 5 نفر دیگر فرزند نداشتند. از میان 6 مشارکتکنندۀ دارای فرزند، پنج نفر 1 فرزند و یک نفر 2 فرزند داشتند. مدت زمان ازدواج 4 زن بین 5-0 سال، 6 زن بین 15-5 سال و یک زن بیشتر از 15 سال بود. علاوه بر این 3 مشارکتکننده به طبقۀ بالا، 3 مشارکتکننده به طبقۀ پایین و 5 مشارکتکننده به طبقۀ متوسط تعلق داشتند. در ادامه تمهای مرکزی، خوشهها و واحدهای معنایی بهدستآمده از مصاحبهها بیان میشوند: 1- معنای فرزندآوری اولین تم مرکزی استخراجشده از مصاحبههاست. این تم معنا و مفهوم ذهنی مشارکتکنندگان از فرزندآوری را بررسی کرده و شامل خوشههای فواید و مضرات فرزندآوری است. واحدهای معنایی مربوط به فواید فرزندآوری عبارتاند از: تکمیلکنندگی زن (منفرد)، از خود گذشتگی (مشترک)، خودشناسی (منفرد)، رشد زندگی مشترک (مشترک)، حیاتبخشی (منفرد)، رفع نیازهای عاطفی و رفع میل به فرزندآوری (مشترک). برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ تکمیلکنندگی زن اظهار داشته است: «خب به نظرم بچهآوردن یه چیزیه که کاملکننده است. برای یک زن بچهداشتن کاملکننده است. اینکه شخصیتشو کامل میکنه یه سری خصایص فردی هست مثل از خود گذشتگی، مثل محبت سرشار اون موقع به وجود مییاد ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). مشارکتکنندۀ دیگری دربارۀ حیاتبخشی فرزندآوری میگوید: «همین طور خیلی شاعرانه است که تو میتونی به یه کسی حیات بدی و اینکه اون مثل تو زندگی رو تجربه کنه خیلی جالبه ...» (35ساله، کارشناسی، خانهدار، بدون فرزند). مصاحبهشوندۀ دیگری دربارۀ رشد زندگی مشترک بهواسطۀ فرزندآوری میگوید: «ازدواجم همینه نمیتونی تو یه مرحله متوقفش کنی و رشد میکنه. حالا این رشد به این معنی هست که تو میخوای یه نفر دیگه رو مراقبت کنی و حالا مهم نیست بچۀ من باشه یا یه نفر دیگه ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). واحد معنایی مربوط به مضرات فرزندآوری، خودخواهی[10] (منفرد) است. مشارکتکنندهای در این زمینه میگوید: «فکر میکنم کفۀ ترازو بهسمت خودخواهی ما میچربه. دقیقاً تو داری بهخاطر خودت بچه میاری جز این چیه؟» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند).
2- تعداد فرزندان ایدهآل و تعداد فرزندان معقول دومین تم مرکزی استخراجشده است. مقصود از تعداد فرزندان ایدهآل، تعداد فرزندانی است که هر زن در شرایط ایدهآل مایل به داشتن آنهاست و مقصود از تعداد فرزندان معقول، تعداد فرزندانی است که هر زن در شرایط کنونی میخواهد داشته باشد. منظور از تعداد فرزندان موجود نیز تعداد فرزندانی است که در حال حاضر افراد دارند و برای روشنتر شدن وضعیت زنان مشارکتکننده ذکر شده است. تعداد فرزندان ایدهآل، واقعی و موجود برای هر مشارکتکننده در جدول 1 آمده است.
جدول 1- تعداد فرزندان ایدهآل و واقعگرایانۀ مشارکتکنندگان
همان طور که در جدول ملاحظه میشود، تفاوت روشنی میان فرزندان معقول و ایدهآل در برخی موارد وجود دارد و این مساعدنبودن برخی شرایط برای فرزندآوری ایدهآل را نشان میدهد؛ بهطوری که زوجها ترجیح میدهند فرزندان کمتری از آنچه ایدهآل میدانند، داشته باشند.
3- ترجیح جنسی فرزند سومین تم مرکزی است که به ترجیح دختر یا پسر میان مشارکتکنندگان اشاره دارد. هفت مشارکتکننده دخترداشتن را به پسرداشتن ترجیح دادند. دلایل این ترجیح نوع پوشش دختران، همجنسبودن با فرزند اول، دلپذیری دختران، سختی پسر داشتن، آرامش ذاتی دختران و حمایتگری دختران از خانواده است. دو مشارکتکننده نیز داشتن پسر را به داشتن دختر ترجیح دادند. دلایل این ترجیح تعامل آسانتر با پسران، نوع پوشش پسران و علاقه به پسر داشتن بوده است. مشارکتکنندهای داشتن هر دو جنس را ترجیح داده و دلیل این ترجیح را تجربۀ هر دو جنس ذکر کرده است. برای یک مشارکتکننده نیز داشتن دختر یا پسر فرقی نداشته و هیچ ترجیح جنسی نداشته است. 4- دلایل فرزندآوری چهارمین تم مرکزی است. این تم مرکزی به دلایلی اشاره دارد که مشارکتکنندگان برای آنها فرزند آوردهاند یا مایلاند فرزندی به دنیا بیاورند. این تم شامل خوشههای باورهای دینی (مشترک)، بهبود رابطه با همسر (مشترک)، میل به مادری (مشترک)، نفی تکفرزندی (مشترک)، تصادف (منفرد)، محدودیتهای سنی برای بارداری (منفرد)، کارکردهای فرزندآوری (مشترک)، حمایت خانواده (منفرد)، امید به آینده (منفرد)، نگاه واقعگرایانه به فرزندآوری (منفرد)، فشار اجتماعی (منفرد) و تجربۀ مثبت دوستان (منفرد) است. خوشۀ باورهای دینی شامل توکل به خدا در برابر شرایط اجتماعی، روزیرسان بودن خداوند و فرزندآوری، تجلی امید خدا به بشر است. برای مثال مشارکتکنندهای در زمینۀ واحد معنایی فرزندآوری، تجلی امید خدا به بشر میگوید: «ببین من به شوهرم بارها گفتم با اینکه عصر مدرن هست من یه شعری هست از جبران خلیل جبران که آخرش این بود که خدا با آوردن هر بچه به انسان امیدواره و من خیلی به این باور دارم ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ بهبود رابطه با همسر شامل نزدیکی به همسر، هدفمندشدن رابطه و استحکام رابطه است. برای مثال مصاحبهشوندهای دربارۀ نزدیکی به هسر اظهار داشته است: «یه مرحلهای میرسه که زن و شوهر چیزی ندارن به هم بگن و بچه این دو تا رو بهم وصل میکنه. مثلاً بچه میگه بابا بریم این کارو بکنیم اون کارو بکنیم؛ یعنی بچه یه جور درگیرت میکنه؛ ولی اگر اون نبود با هم حرفم نمیزدید ...» (38ساله، دکتری، شاغل، دارای یک فرزند). خوشۀ میل به مادری شامل واحدهای معنایی میل به تجربۀ بارداری، علاقۀ زیاد به بچهها، تجربۀ لذت مادری، شیرینی فرزند، علاقۀ شدید به داشتن فرزند، داشتن حس مادری، رفع نیازهای عاطفی و میل غریزی به فرزنددار شدن است. خوشۀ نفی تکفرزندی شامل لزوم تجربۀ خواهر و برادری برای بچهها، تنها نبودن فرزند اول، مضرات تکفرزندی برای تربیت کودک، وجود سازگاری اجتماعی در چندفرزندی و تجربۀ رابطۀ خوب خواهران و برادران است. مشارکتکنندهای در مضرات تکفرزندی میگوید: «ببین شما در تکفرزندی بچه رو پرورش نمیدی، فقط یکی رو از نظرهای مختلف میپررونی. مثلاً ازنظر اقتصادی و فرهنگی پروشش میدی. ببین نتایج نشون میده که تکفرزندها موفق نیستن با اینکه همۀ پول خانواده به اون میرسه اون میره تحصیل میکنه ماشین مدل بالا میخره؛ ولی ازلحاظ معنوی این بچه پر نشده و یه چیزی کم داره ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ تصادف شامل واحد معنایی بارداری ناخواسته است. خوشۀ محدودیتهای سنی برای بارداری نیز شامل دو واحد معنایی بالابودن سن و داشتن حوصله در سن کنونی است. مشارکتکنندهای میگوید: «من میگم بچه از پدر مادر حوصلۀ بازی میخواد و تو باید شرایط اینو داشته باشی. بچه در وهلۀ اول اینو میخواد و تو دوران مدرسۀ بچه باید کشش داشته باشی. اگر بچه دو به اضافه دو رو نتونست بنویسه نزنی تو دهنش و این واقعاً مهمه و این ربطی به شرایط پولی نداره ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ حمایت خانواده شامل دو واحد معنایی همکاری شوهر بهدلیل شرایط شغلی و همکاری خانوادۀ مبدأ در نگهداری فرزند است. مشارکتکنندهای در این رابطه اظهار داشته است: «کار من که خیلی بده چون رفت و آمد میکنم به شهر دیگه؛ ولی بازم به نظرم اشکالی نداره چون شوهرم شغلش آزاده. بعدشم پدر و مادرم مسئولیت نگهداری بچه رو و تا یه سنی که مهد بره قبول میکنن ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ کارکردهای فرزندآوری شامل رشد توانمندی فردی، احساس شادی، ارضای علاقه به زندگی با خانواده، ارضای میل به پرجمعیت بودن، هدفمندشدن زندگی و افزایش احساس رضایت در میانسالی است. مصاحبهشوندهای دربارۀ افزایش احساس رضایت در میانسالی با فرزندآوری میگوید: «من قبلاً میگفتم بچه چیه و بعد دیدم اگر بچه نیارم در میانسالی سطح رضایت از زندگیام میاد پایین و دارم بهش فکر میکنم ...» (35ساله، کارشناسی، خانهدار، بدون فرزند). خوشۀ امید به آینده شامل احتمالات مثبت اجتماعی و ارتقای بشر است. مشارکتکنندهای در این زمینه میگوید: «البته الان اینقدر اتفاقات بد میبینی افتضاحات میبینی؛ ولی همیشه هم اینطوری نیست. همیشه همنشین خوب هست. ممکنه دو نفر به پست آدم بخورن زندگی رو عوض کنن ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). «درنهایت، فکر میکنم تو باید تلاشتو کنی آدم بهتر از خودت بسازی. تلاشتو میکنی یا میشه یا نمیشه؛ اما نمیتونی بگی من کامل نیستم. هنوز خودمو تربیت نکردم و اگر اینطوری فکر کنی کامل نمیشی هیچ وقت ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). درنهایت، سه واحد معنایی نگاه واقعگرایانه به فرزندآوری، فشار اجتماعی و تجربۀ مثبت دوستان هر کدام بهتنهایی خوشهای را تشکیل میدهند. در زمینۀ نگاه واقعگرایانه به فرزندآوری عباراتی از مصاحبهشوندهای جالبتوجه است: «نگاهم به بچهآوردن مثبتتر شده. همیشه فکر میکردم آدم باید خیلی از خودش بگذره تا بچه بیاره؛ ولی الان میبینم اینجوری هم نیست. تجربه ثابت کرده اینقدر که دیگرانو دیدم بچه اومده رفته مادر اومده رفته توی بیمارستان محل کارم که دیدم اینقدر هم سخت نیست ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). 5- موانع فرزندآوری، تم اشارهکننده به موانعی است که مانع فرزندآوری افراد میشوند. این مانع هم موجب شده است 5 مشارکتکننده تاکنون هیچ فرزندی نداشته باشند و هم مانع شده است که بسیاری مشارکتکنندگان دارای فرزند، از آوردن فرزند تا حد معقول که اظهار داشتهاند، خودداری کنند. موانع فرزندآوری شامل خوشههای موانع اقتصادی (مشترک)، موانع اجتماعی (مشترک)، عوامل روانی (مشترک)، اختلال در رابطه با همسر (منفرد)، میل به پیشرفت (مشترک)، وجودنداشتن توانمندی فردی (منفرد)، ایدهآلهای فرزندپروری (مشترک)، دلایل معرفتی (مشترک)، تجربۀ شبهمادری (منفرد)، امکانات پزشکی برای بارداری (منفرد)، تمایلنداشتن شوهر (منفرد) و ازدواج زودهنگام (منفرد) است. خوشۀ موانع اقتصادی شامل واحدهای معنایی مستأجری، نداشتن ماشین، نداشتن استقلال مکانی از والدین، اجبار به اشتغال بهدلیل مسائل مالی، نداشتن امنیت شغلی و اقتصاد ورشکستۀ ایران است. برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ اقتصاد ورشکستۀ ایران میگوید: «من خیلی ساله کار میکنم از 21سالگی؛ از 21سالگی خرجمو خودم میدم. خوب من همیشه درگیر مسائل مالی و اینکه چقدر در میاری بودم و بعد تو فکر کن تحت نوسانات بازار هستم و فکر میکنم اگر اون بچه بیاد تو شرایط اقتصاد ایران بدتر از منم میشه وضعیتش ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ موانع اجتماعی شامل واحدهای معنایی نداشتن امنیت اجتماعی کودکان در ایران، تلاش برای مهاجرت، زندگی در ایران، نداشتن اطمینان از آیندۀ ایران، بیثباتی اجتماعی و محدودیتهای اجتماعی ازجمله محدودیت حجاب است. مشارکتکنندهای دربارۀ نداشتن اطمینان به آیندۀ ایران اظهار داشته است: «من بیشتر به این فکر میکنم که اون آیندهای نداره. بهخصوص سر ماجراهای اعتراضات اخیر به شوهرم میگفتم تنها خوشحالی من اینه که بچهای ندارم که نگران این باشم آیندهاش چی میشه و بفرستمش خارج یا نفرستمش ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). همچنین مشارکتکنندهای دربارۀ محدودیتهای اجتماعی میگوید: «مثلاً با شوهرم سفر خارج میرم بیحجابی رو دوست دارم و با خودم فکر میکنم بچه که اینجاست چرا باید این محرومیت رو تجربه کنه ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ عوامل روانی شامل واحد معنایی ترس از بارداری و زایمان است. خوشۀ اختلال در رابطه با همسر شامل قویبودن رابطه با همسر، ترس از تخریب رابطه با همسر و توافق اولیه برای بچهدار نشدن است. برای مثال ترس از تخریب رابطه با همسر در عبارات زیر مشهود است: «من با خودم میگم ما میتونیم نفر سوم رو قبول کنیم؟ اصلاً تصورش برام سخته. خب رابطۀ ما چجوری میشه. خب شوهرم بهعنوان یه پدر برام اونقدرها پذیرفتهشده نیست. شوهرم الان رفیقمه ولی بهعنوان پدر تصور نمیکنم. خودمو تصور میکنم که بچه داشته باشم ولی شوهرمو نه. مثلاً نمیدونم بچه داشته باشیم چه شکلی میشیم و آدم از دورشدنش میترسه و جاش تعریف نشده ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ میل به پیشرفت شامل واحدهای معنایی اشتغال، تحصیل، فعالیت شخصی زیاد و فردگرایی است. خوشۀ نداشتن توانمندی فردی شامل واحدهای معنایی سختی مسئولیت فرزند، نداشتن آمادگی روانی و ناتوانی از تربیت فرزند است. خوشۀ ایدهآلهای فرزندپروری شامل تمایل به نگهداری تماموقت از فرزند، تعصب نسبت به فرزند، تصویر از مادر ایدهآل، بیاعتمادی به تربیت مادربزرگ و احساس گناه برای فرزندآوری در ایران است. برای مثال واحد معنایی تصویر از مادر ایدهآل در عبارات زیر بیان شده است: «مثلاً دیدم تو محل کارم خانمه داره با من حرف میزنه جواب بچه رو نمیده و به بچه محل نمیده به هر دلیلی. چند بار شده خواستم بگم ببین بچت چی میگه واینا برای من ترسناکه و تصور اینکه بشم همچین مامانی برام ترسناکه و برای همینم وسواس دارم و به خودم میگم من سه سال دارم روانکاوی میشم و باید چند سال دیگه باید روانکاوی بشم تا مادر خوبی بشم؟» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ دلایل معرفتی شامل واحدهای معنایی تجربۀ زندگی سخت، پرسش فرزند از دلیل وجود و احساس پیری با فرزندآوری است. برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ پرسش فرزند از دلیل وجود میگوید: «من سر یه ماجرایی که عصبانی بودم به پدرم گفتم برای چی منو به دنیا آوردی؟ من راحتتر بودم این شرایطو تجربه نمیکردم. حالا اون بچه ممکنه این سؤالو از من صریح بکنه و من جوابی براش ندارم ...» (33ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ الگوهای فرزندآوری اطرافیان شامل واحد معنایی تأثیرپذیری از خواهر است؛ یعنی از آنجا که خواهر مدت طولانی است که فرزند ندارد، الگویی برای نداشتن فرزند مشارکتکننده شده است. خوشۀ تجربۀ شبهمادری شامل ارضای حس مادری با نگهداری از حیوانات است. عبارات یکی از مشارکتکنندگان در این زمینه جالبتوجه است: «ببین من یک دورهای خیلی خیلی دوست داشتم بچه بیارم. بعد وقتی گربه گرفتم واقعاً اون حسم ارضا شد و دیگه ضرورتی احساس نمیکردم برای بچهآوردن ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). واحدهای معنایی امکانات پزشکی برای باروری در میانسالی، بیمیلی شوهر و ازدواج زودهنگام یک خوشه را تشکیل میدهند. برای مثال مشارکتکننده دربارۀ تأثیر ازدواج زودهنگام بر فرزندنداشتن میگوید: «بعد آدم میگه چون زود ازدواج کردم و تصمیم مهمی گرفتم اما نمیخوام تصمیم دوم یا بچهدار شدنو به این زودی بگیرم ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). مشارکتکنندهای دیگر دربارۀ امکانات پزشکی برای بارداری در میانسالی میگوید: «یه چیزی اینکه من به مسائل پزشکی خیلی امید دارم با اینکه میدونم سنم داره بالا میره میگم علم داره پیشرفت میکنه و برای امکان بارداری تو سن بالا یه کاری میکنه ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند).
6- تم مرکزی بعدی موانع فرزندآوری بیش ازحد معقول است. این تم به این نکته اشاره دارد که چرا افراد بیشتر از تعداد معقول فرزند نمیخواهند. این موانع شامل موانع اقتصادی (مشترک)، موانع اجتماعی (مشترک)، حمایتنکردن خانواده (مشترک)، تجربۀ زیستۀ خانوادههای پرجمعیت (مشترک)، ترس از زایمان و بارداری (مشترک)، میل به پیشرفت (مشترک)، اهمیت کیفیت فرزند (مشترک)، مشکلات فرزند (مشترک)، محدودیتهای فردی (مشترک)، تنش با همسر (منفرد)، سختیکشیدن بچهها بهدلیل اشتغال مادر (منفرد) و بیعلاقگی به افزایش جمعیت (منفرد) است. موانع اقتصادی شامل واحدهای معنایی همچون مسائل اقتصادی، خانۀ کوچک و نبود پرستار است. موانع اجتماعی شامل نداشتن اطمینان به آیندۀ ایران، شرایط اجتماعی ایران، ناکارآمدی سیستم آموزشی و ناکارآمدی سیستم تربیتی است. برای مثال یکی از مشارکتکنندگان دربارۀ سیستم آموزشی ایران میگوید: «من میگم اگر نظام آموزشی خوب باشه آدم 5 تا بچه میاره چه اشکالی داره؟ ولی یکی از مشکلات اینه که من تربیت بچهها توی جامعۀ ایرانی رو قبول ندارم ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). حمایتنکردن خانواده خوشۀ دیگری است که شامل واحدهایی همچون نبود و ناتوانی مادربزرگ از نگهداری فرزند و همکارینکردن شوهر است. برای مثال یکی از مشارکتکنندگان مانع فرزندآوری زیاد خود را نبود مادرش میداند: «بچۀ اولم چون توی شهری بودم که مادرم نبود و اقوامم نبودن خیلی سخت بود. برای همین نمیخوام دیگه خیلی زیاد بچه بیارم ...» (38ساله، دکتری، شاغل، دارای یک فرزند). تجربۀ زیستۀ منفی عنوان خوشۀ دیگری است که شامل مواردی همچون تجربۀ زیستۀ منفی از اطرافیان پرجمعیت و دریافت ناکافی توجه از والدین خود است. مشارکتکنندهای دربارۀ دریافت ناکافی توجه از والدین و تأثیر آن بر فرزند نداشتن به تعداد زیاد میگوید: «یکی از دلایلی که من بچۀ زیاد نمیخوام اینه که خب واقعاً ما به اندازۀ کافی از مامانم توجه نمیگرفتیم. از بابامم نمیگرفتیم؛ چون بابام مداوم کار میکرد ببین ما بهلحاظ مالی مشکلی نداشتیم اینکه بگم توزیع ثروت کم بوده نه؛ ولی بابام همیشه کار میکرد ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). ترس از زایمان و بارداری ازجمله موانع دیگر فرزندآوریهای مکرر است. این خوشه شامل سختی زایمان و بارداری و ترس از آسیب جسمی بارداری است. میل به پیشرفت ازجمله دیگر خوشههای تم مرکزی موانع فرزندآوری ایدهآل است که شامل ترجیح نیازهای فردی، اشتغال و تحصیل است. اهمیت کیفیت فرزند شامل اهمیت تربیت فرزند، اهمیت رشد تحصیلی - شغلی فرزند، وسواس در مراقبت از فرزند و اهمیت تأمین عاطفی کودکان است. برای مثال مصاحبهشوندهای دربارۀ اهمیت تأمین عاطفی کودکان میگوید: «خب بهلحاظ روانشناسی تا سه تا بچه میتونن سالم باشن حتی توصیه رو دوتاست؛ ولی میگن سه تا هم خوبه ولی از بچۀ چهارم بچه ضربه میخوره و پدر مادر نمیتونن بیشتر از این توجهشونو تقسیم کنن و بچه ضربه میخوره ...» (35ساله، کارشناسی، خانهدار، بدون فرزند). همچنین خوشۀ مشکلات فرزند شامل سختی فرزند زیاد، پرتوقع بودن فرزندان و مسئولیت فرزند زیاد است. خوشۀ محدودیتهای فردی شامل ضعف جسمی، محدودیت سنی، ناتوانی روانی، محدودیت زمانی و ناتوانی از بزرگکردن فرزندان زیاد است. برای مثال محدودیت سنی در عبارات مشارکتکنندهای به این شکل بیان شده است: «بعدشم سن هست مثلاً تفاوت سن من با آخرین فرزندم چقدره؟ مثلاً من دوست ندارم بچۀ پنجم خودم رو در50سالگی به دنیا بیارم. مثلاً من نمیخوام بچم ده سالش بشه من 60 سالم بشه و فکر کنه برای خودم آوردمش. با توجه به شرایطم من فکر میکنم همون 3 تا خوب باشه ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ تنش با همسر شامل دو واحد معنایی اختلاف در زندگی زناشویی و اختلاف نظر با همسر دربارۀ تربیت فرزند است. برای مثال مصاحبهشوندهای دربارۀ اختلاف با همسر دربارۀ تربیت فرزند میگوید: «توافقی وجود نداره ازنظر تربیتی که بچۀ دوم رو بیارم. اصلاً نظراتمون تو تربیتکردن بچه متفاوته. مثلاً من میگم باید به بچه یه چیزایی رو یاد بدی اون میگه فقط عاطفه اون نمیگه بچه بزرگ میشه سختیهای زندگی رو باید یاد بگیره بعداً تو جامعه با سختی مواجه میشه. شوهرم اینا رو یادش نمیده این بعداً مشکلساز میشه» (31ساله، دیپلم، خانهدار، دارای یک فرزند). یکی از مشارکتکنندگان دربارۀ علاقهنداشتن به افزایش جمعیت[11] اینطور میگوید: «ولی 6 و 7 تا بچه دیگه خیلی زیاده. واقعاً نمیشه جمعش کرد. اصلاً من دوست ندارم این همه افزایش جمعیت بدیم که چی بشه ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). 7- نگرانی از فرزندآوری عنوان تم مرکزی دیگری است که نگرانی زنان متأهل بررسیشده از فرزندآوری در آینده را بیان میکند. این تم شامل خوشههایی همچون شرایط اقتصادی (مشترک)، اشتغال (مشترک)، تحصیلات (مشترک)، سختی فرزند (مشترک)، ویژگیهای جنین (منفرد)، تصویر از مادر ایدهآل (منفرد)، فاصلۀ سنی زیاد با فرزند (منفرد)، از بین رفتن تناسب اندام (منفرد)، اختلاف نظر با همسر دربارۀ تربیت فرزند (منفرد)، کوچکبودن فرزند اول (منفرد) و شرایط اجتماعی (منفرد) است. خوشۀ شرایط اقتصادی شامل نداشتن استقلال مکانی از والدین و مسائل اقتصادی است. برای مثال مشارکتکنندهای میگوید: «نگرانیم اینه برای بچه بعدیم مستقل بشم ازنظر مکانی. یه جای جدا از مامانم اینا باشیم بچههام درست تربیت بشن ...» (31ساله، کارشناسی، خانهدار، دارای یک فرزند). خوشۀ اشتغال شامل امکان از دست دادن اشتغال و سختی فرزندآوری با اشتغال است. مصاحبهشوندهای دربارۀ سختی فرزندآوری با اشتغال میگوید: «ببین وقتی مادرت نیست برای یه خانم شاغل خیلی سخته مدام میگی کجا بذارم بچه رو چکارش کنم؟ مثلاً بچه روی دستت باقی نمونه یه وقت. مثلاً میگی اگر یه روز مهدا بهدلیل آلودگی هوا تعطیل شه من چکار کنم ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ سختی فرزند شامل مسئولیت فرزند، بیخوابی برای فرزند، نبود مادربزرگ، تغییر سبک زندگی و سختی فرزندآوری هنگام تحصیل است. مصاحبهشوندهای دربارۀ تغییر سبک زندگی میگوید: «خب تفریحاتمون هم با اومدن اون بچه فرق میکنه. ما مجبوریم مسافرتمون رو زیاد کنیم نوع تفریحاتمون فرق کنه و با خانوادههای بچهدار بگردیم. باید این تواناییها درتو باشه ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). خوشۀ ویژگیهای جنین شامل سلامت و جنسیت فرزند است. واحدهای معنایی تصویر از مادر ایدهآل، فاصلۀ سنی زیاد با فرزند، از بین رفتن تناسب اندام، اختلاف نظر با همسر دربارۀ تربیت فرزند، کوچکبودن فرزند اول و شرایط اجتماعی هم واحدهای معنایی منفردیاند که یک خوشه در نظر گرفته شدهاند. مشارکتکنندهای دربارۀ نگرانیِ از بین رفتن تناسب اندام میگوید: «یه ذره از هیکلم میترسم میگم ممکنه لباسام اندازم نشه و من یه ذره این ترسو دارم و دوست ندارم هیکلم خراب شه؛ چون من همیشه خوشاندام بودم دوست ندارم این از بین ببره ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). 8- نگرانی از نداشتن فرزند تم مرکزی دیگری است که نگرانیهای 5 نفری را مطرح میکند که فرزند ندارند. نگرانیهایی همچون احساس نیاز در آینده (منفرد)، ترس از تنهایی (مشترک) و نیاز غریزی شوهر (منفرد). برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ نیاز غریزی شوهر میگوید: «میدونی منو چی ناراحت میکنه؟ این که شوهرم به من گفته بچه نه ولی بعد خودش بچه بخواد. چرخ طوری بچرخه که به زنی که بچه داره توجه کنه ...» (35ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). 9- تم مرکزی بعدی تجربۀ داشتن فرزند نزد 6 زنی است که فرزندداشتن را تجربه کردهاند. این تم مرکزی شامل سه خوشۀ لذتبخشی (مشترک)، سختی (مشترک) و نارضایتی (منفرد) است. خوشۀ لذتبخشی شامل خواستنیبودن، لذت مادری، خوشحالی، خوبی، شیرینی، معنادهی به زندگی، زندگیبخشی، رضایتدهی و بقای خویش است. برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ بقای خویش میگوید: «انگار پدر و مادرا یه طوری دیگه با بچههاشون زندگی میکنن و با بچهها زندگیشون رو تکرار میکنن. اونا زندگی، کار و شغل براشون عادی شده و اینا زندگی رو و هیجاناتشون رو با بچه تکرار میکنن. مثلاً بازی میکنه مدرسه میره بزرگ میشه انگار با اونا دوباره زندگی رو تکرار میکنی ...» (38ساله، دکتری، شاغل، دارای یک فرزند). خوشۀ سختی شامل واحدهای معنایی همچون مسئولیتپذیری، خستهکننده بودن، دریافتنکردن کمک ازسوی والدین و اشتغال است. همچنین خوشۀ نارضایتی شامل واحدهای معنایی نارضایتی از خود در نقش مادر و تحققنیافتن تصویر فرزند ایدهآل است. برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ نارضایتی از خود در نقش مادری میگوید: «من فکر میکنم برای بچۀ اولم نتونستم مادر خوبی باشم؛ البته خب بچم فضوله شاید مدلش اینه؛ ولی با خودم میگم شاید من نتونستم وقت کافی براش بذارم ...» (36ساله، دکتری، شاغل، دارای یک فرزند). 10- تم مرکزی بعدی تجربۀ بارداری[12] است. این تجربه شامل خوشههایی همچون احساس نگرانی (مشترک)، احساسات مادرانه (مشترک)، بارداری سخت یا آسان و اقدام به سقط جنین (مشترک) است. احساس نگرانی در زنان مطالعهشده که بارداری را تجربه کردهاند، بهدلیل ناخواستهبودن فرزند، نداشتن آمادگی، آیندۀ فرزند، مسائل اقتصادی، نداشتن اطمینان از رابطه با همسر، سقط جنین و نداشتن تجربه است. احساسات مادرانه شامل واحدهای معنایی همچون دوستداشتنی بودن، کسب لذت مادری، شیرینی، دنبالکردن رشد جنین، شوق زیاد، گریۀ شوقآمیز، تشکر از خداوند، شگفتی از حیات جنین، جالببودن حرکات رحمی جنین و انتظار برای دیدن چهرۀ جنین است. برای مثال مشارکتکنندهای تجربیات خود را از بارداری به این شکل توصیف میکند: «اولی که فهمیدم باردار شدم با شوهرم گریه کردیم نماز خوندیم ... نماز شکر خوندیم. بعد وقتی که برای اولین بار صدای قلب بچه رو میشنوی خیلی حس عجیبی بهت دست میده. باز وقتی برای اولین بار بچه تو شکمت دست و پا میزنه خیلی حس جالبیه. همش دوست داری بچه به دنیا بیاد ببینی چه شکلیه ...» (31ساله، کارشناسی، خانهدار، دارای یک فرزند). برخی مشارکتکنندگان بارداری سخت و برخی دیگر بارداری آسان را تجربه کردهاند. مشارکتکنندگان دارای تجربۀ بارداری سخت، با ترس از زایمان، بیماری هنگام بارداری، آسیبپذیری روانی، زایمان سخت و امکان سقط جنین روبهرو بودهاند. افراد دارای بارداری آسان، با زایمان و بارداری راحت روبهرو بودهاند. دو نفر از مشارکتکنندگان نیز اقدام به سقط جنین کردهاند. این سقط جنین به دلایلی همچون نداشتن علاقه به فرزندآوری، شرایط اقتصادی، ناتوانی از مسئولیتپذیری، ناخواستهبودن فرزند، ترجیح نیازهای فردی و اشتغال بوده است. همچنین حسی که این افراد به فرزندشان داشتهاند، نوعی اضافهبودن بچه است. برای مثال یکی از مشارکتکنندگان میگوید: «خب من اصلاً تصمیم نداشتم باردار بشم و اصلاً دوست نداشتم و احساس میکردم یه انگلی تو وجودم هست که باید بندازمش ...» (35ساله، کارشناسی، خانهدار، بدون فرزند). همچنین 3 مشارکتکننده تصور حاملهبودن داشتهاند. منظور از تجربۀ نزدیک بارداری، تصور بارداربودن و احساسات حاصل از آن است. تم مرکزی تصور حاملهبودن شامل خوشههای احساس ترس (منفرد)، احساس نگرانی (مشترک) و احساس سردرگمی (منفرد) بوده است. احساس ترس این افراد از صدمات ناشی از اشتغال به فرزند، نااگاهی از چگونگی بارداری، آسیبهای جسمی و روانی سقط جنین، نداشتن شرایط ازدواج، اختلال در برنامههای زندگی و توبیخهای ناشی از سکس قبل از ازدواج بوده است. برای مثال مشارکتکنندهای که قبل از عقد رسمی با همسر خود رابطۀ جنسی داشته است میگوید: «یه بار فکر کردم حاملهام. ترسیدم از اینکه سقط جنین برام خیلی دردناکه خیلی؛ یعنی اینکه باید اینقدر درد بکشم ... به دکتر چی بگم قضاوتای دکتر برای سکس قبل ازدواجم این خیلی برام ترسناک بود ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). علاوه بر احساس ترس، احساس نگرانی مشارکتکنندگان ناشی از شرایط شغلی و اقتصادیشان بوده است. همچنین احساس سردرگمی مشارکتکنندگان هنگام بارداری بهدلیل بیمیلی همسر برای فرزندآوری بوده است. مبحث بعدی بررسیشده در این پژوهش، تأثیر تعداد اعضای خانوادۀ مبدأ بر الگوی فرزندآوری افراد مطالعهشده است. تعداد فرزندان خانوادۀ مبدأ در مشارکتکنندگان در جدول زیر به نمایش درآمده است. جدول 2- تعداد فرزندان خانوادۀ مبدأ مشارکتکنندگان
11- تم مرکزی بعدی تمایل به پیروی از الگوی فرزندآوری مادر است. تنها سه نفر از مشارکتکنندگان مایل به پیروی از الگوی فرزندآوری مادرشان بودند و 8 نفر مخالف پیروی از این الگو و مایل به فرزندآوری کمتر از مادرشان بودند. دلایل رضایت و نارضایتی از تعداد فرزندان خانواده مبدأ عنوان دو تم استخراجشدۀ دیگر از مصاحبههاست. دلایل رضایت از تعداد فرزندان خانوادۀ مبدأ شامل خوشههایی همچون دریافت حمایتهای اجتماعی (مشترک)، تنها نبودن (مشترک)، توانمندی فرزندان خانوادههای پرجمعیت (مشترک) و مقایسهگر نبودن مادر (منفرد) است. خوشۀ حمایتهای اجتماعی شامل واحدهای معنایی حمایتهای خواهران و برادران، تجربۀ خواهر داشتن و درددل کردن با خواهران و برادران است. یکی از مشارکتکنندگان دربارۀ تجربۀ خواهر داشتن میگوید: «چون بعدها که بزرگ بشی میفهمی خواهر داشتن چقدر خوبه شاید بتونی به دوستت حرفتو بگی ولی خب به دوست همیشه نمیشه اعتماد کرد و دوست بعداً تو سرت میزنه؛ ولی خواهر داشتن خیلی خوبه ...» (27ساله، کارشناسی، شاغل، بدون فرزند). خوشه تنها نبودن شامل واحدهای معنایی تجربۀ با هم بودن، رابطۀ صمیمانۀ خواهران و برادران، سلامت روانی، گرمی کانون خانواده و تجربۀ منفی از خانوادۀ کمجمعیت است. درنهایت، بیشتر مشارکتکنندگان فواید خانوادههای پرجمعیت خود را بیشتر از مضرات آن دانستهاند. دلایل نارضایتی از تعداد فرزندان خانوادۀ مبدأ نیز شامل خوشههای تنش با خواهران و برادران (مشترک)، فشارهای اقتصادی (منفرد) و کمبودن تعداد فرزندان (منفرد) است. تنش با خواهران و برادران شامل واحدهای معنایی نداشتن صمیمت با برخی خواهران و برادران، فضای رقابتی میان خواهران و برادران، احساس طرد ازطرف خواهران و برادران و اختلاف سنی زیاد بین فرزندان است. برای مثال مشارکتکنندهای دربارۀ احساس طرد میگوید: «مثلاً من همیشه حس میکردم من اون کسی هستم که توسط دو تا خواهرام کنار گذاشته میشم و جالب اینه دو تا خواهرای دیگهام هم همین حسو داشتن. مثلاً خواهر بزرگم میگفت شما با هم بازی میکردین من تنها بودم. به نظرم سه تا بچه که باشی به هر کدوم از بچهها یا به یکی این حس دست میده ...» (31ساله، کارشناسیارشد، شاغل، بدون فرزند). فشارهای اقتصادی نیز شامل کمبود منابع مالی برای فرزندان خانوادههای پرجمعیت است. 12- تشویق مادر به فرزندآوری آخرین تم بررسیشده است. این تم در پاسخ به این سؤال از مشارکتکنندگان است که آیا ازسوی مادرشان به فرزندآوری تشویق میشوند یا خیر؟ نتایج نشان میدهند 7 نفر از مشارکتکنندگان ازسوی مادرشان به فرزندآوری تشویق میشوند و 4 نفر نیز تشویقی برای فرزندآوری ازطرف مادرشان دریافت نمیکنند. درنهایت، ذات پدیدار اجتماعی فرزندآوری (میانذهنیت زنان مطالعهشده از فرزندآوری) - که از واحدهای معنایی و خوشههای مشترک تشکیل شده است - در جدول 3 مشاهده میشود:
جدول 3- پدیدار اجتماعی فرزندآوری
نتیجه هدف پژوهش حاضر بررسی آگاهی و تجربۀ زیستۀ زنان متأهل از فرزندآوری است. برای دستیابی به این هدف 11 زن متأهل به روش پدیدارشناسی بررسی شدند. بنا بر نتایج، پدیدار اجتماعی فرزندآوری شامل تمهای مرکزی معنای فرزندآوری (فواید فرزند)، تعداد فرزندان ایدهآل (7/2)، تعداد فرزندان معقول (4/1)، ترجیح جنسی فرزند (دختر)، دلایل فرزندآوری (باورهای دینی، بهبود رابطه با همسر، میل به مادری، نفی تکفرزندی و کارکردهای فرزندآوری)، موانع فرزندآوری (موانع اقتصادی، موانع اجتماعی، عوامل روانی، اختلال در رابطه با همسر، میل به پیشرفت، ایدهآلهای فرزندپروری، دلایل معرفتی)، موانع فرزندآوری بیش از حد معقول (موانع اقتصادی و اجتماعی، حمایتنکردن خانوادۀ مبدأ، تجربۀ زیستۀ منفی، ترس از زایمان و بارداری، میل به پیشرفت، اهمیت کیفیت فرزند، مشکلات فرزند و محدودیتهای فردی)، نگرانی از فرزندآوری (شرایط اقتصادی، اشتغال، تحصیلات و سختی فرزند)، نگرانی از نداشتن فرزند (ترس از تنهایی)، تجربۀ فرزند داشتن (لذتبخشی و سختی همزمان)، تجربۀ بارداری (احساس نگرانی، احساسات مادرانه، بارداری سخت یا آسان و اقدام به سقط جنین)، تصور حاملگی (احساس نگرانی)، پیروی از الگوی فرزندآوری مادر (بیمیلی بیشتر مشارکتکنندگان)، دلایل رضایت یا نارضایتی از تعداد فرزندآوری خانوادۀ مبدأ (تنش با خواهران و برادران دلیل نارضایتی و دریافت حمایتهای اجتماعی، تنها نبودن و توانمندی فرزندان خانوادههای پرجمعیت از دلایل رضایتاند) و چگونگی تشویق مادر به فرزندآوری (تشویق مادران به فرزندآوری) است. این پدیدار اجتماعی حاصل میانذهنیت مشارکتکنندگان پژوهش دربارۀ فرزندآوری است. همان طور که دربارۀ معنای فرزندآوری گفته شد، فواید روانی فرزندآوری مانند از خود گذشتگی، رشد زندگی مشترک و رفع نیازهای عاطفی والدین معنای فرزندآوری نزد مشارکتکنندگان است؛ یعنی فواید اقتصادی فرزند یا دریافت حمایتهای اقتصادی از او که در جوامع سنتی دیده میشود، میان مشارکتکنندگان پژوهش حاضر دیده نمیشود. همچنین تعداد فرزندان معقول بهطور مشخصی از تعداد فرزندان ایدهآل مشارکتکنندگان کمتر است و این هم بیشتر بهدلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی است. تم بعدی بررسیشده ترجیح جنسی فرزند است. فرزند دختر بیشترین فراوانی را در ترجیحات مشارکتکنندگان دارد و این به معنای تغییر انگارۀ سنتی پسرخواهی میان مشارکتکنندگان است؛ بنابراین، به نظر میرسد این انگاره که پسر ادامهدهندۀ نسل و نگهدارندۀ نام پدر است، نسبت به گذشته ارزش کمتری یافته است. همچنین میتوان این پدیده را ناشی از مشکلات پسران در جامعۀ ایران و نگرانیها دربارۀ آنها، اهمیت حمایتهای اجتماعی دختران از خانواده در جامعۀ امروز ایران، رشد جایگاه اجتماعی زنان ایرانی در چند دهۀ اخیر، فاصلهگرفتن جامعۀ ایران از جامعۀ کشاورزی با ترجیح فرزند پسر و محیط شهری مشارکتکنندگان دانست. دربارۀ دلایل فرزندآوری نیز ملاحظه میشود که تأثیر باورها و نیازهای عاطفی مشارکتکنندگان بر میل به فرزندآوری از عوامل اقتصادی بیشتر است. الگوی مشاهدهشده در زمینۀ اولویت نیازهای عاطفی در فرزندآوری و اهمیتنداشتن کارکرد اقتصادی فرزندان در پژوهش حاضر مانند الگوی مشاهدهشده در کشورهای صنعتی است. مشارکتکنندگان در زمینۀ موانع فرزندآوری بهکرات از وضعیت اجتماعی جامعۀ ایران احساس نگرانی کردند و به فرزندآوری در این وضعیت اجتماعی تمایلی نداشتند. وضعیت اقتصادی و آیندۀ نامعلوم کشور مانع دیگری برای فرزندآوری بود. عوامل روانی مانند ترس از زایمان و بارداری نیز نشاندهندۀ اهمیت بدن و سلامت جسمی برای زنان امروزی است. همچنین ترس از اختلال در رابطه با همسر با آمدن فرزند و توافق دونفره برای فرزندنداشتن، رواج خانوادههای دونفرهای را نشان میدهد که فلسفۀ وجودی آنها فرزندآوری نیست؛ بلکه ایجاد پیوندی مستحکم با شریک جنسی و عاطفی است. میل به پیشرفت نشان میدهد در جامعۀ ایرانی فرزند باری تلقی میشود که هزینهاش برای والدین از فایدهاش بیشتر است. برای مثال یکی از مشارکتکنندگان فرزندش را نوعی موجود اضافی تصویر کرده است که با تصویر غالب از مادر ایدهآل تفاوت دارد؛ فرزندی که مانع رشد توانمندیهای مادر شده و مادر درنهایت، او را سقط کرده است؛ البته مشارکتکنندگان زیادی نیز فرزندان را دارای کاکردهای مثبتی همچون ارضای حس عاطفی و رشد زندگی مشترک دانستهاند که باز هم نشان میدهد در جامعۀ امروزی ایران مانند گذشته فرزند کارکردهای مادی برای والدین بههمراه ندارد؛ بلکه کارکردها از نوع عاطفی است. ایدهآلهای فرزندپروری و حساسیتهای مربوط به آن نیز نشاندهندۀ تغییرات گسترده در هنجارهای فرزندپروری است که بخشی از آن ناشی از تبلیغات رسانهها و پیشرفت علم روانشناسی است. دلایل معرفتی نیز نشان میدهند فرزندان امروز فرزندان پرسشگر و مطالبهگری از والدیناند و نیاز است والدین پاسخهای مناسب برای پرسشهای وجودی آنها بیابند. این موانع و موانع دیگری همچون وجودنداشتن حمایتهای خانواده در بزرگکردن فرزندان، تجربۀ زیستۀ منفی از خانوادههای پرجمعیت، مشکلات فرزند و محدودیتهای فردی مانند محدودیتهای جسمی ازجمله موانع فرزندآوری زیادند. ذکر این نکته ضروری است که تفاوت چندانی ازنظر موانع فرزندآوری میان طبقات مختلف وجود نداشت؛ جز آنکه تأکید طبقۀ متوسط بر وضعیت نگرانکنندۀ اجتماعی از سایر طبقات بیشتر بوده است. شاید یکی از دلایل این نگرانی تأثیرپذیری زیاد طبقۀ متوسط از نابسامانیها و محدودیتهای اجتماعی در سالهای اخیر بوده است. همچنین تأکید بر موانع اقتصادی در طبقۀ بالا مانند دو طبقۀ دیگر دیده نمیشود. در زمینۀ نگرانی از نداشتن فرزند، ترس از تنهایی مهمترین نگرانی زنان بدون فرزند از نداشتن فرزند بوده است. همچنین تجربۀ فرزند داشتن یعنی در هم آمیختگی لذتبخشی و سختی به یکدیگر نشان میدهد با وجود میل به فرزندآوری کم، لذت فرزند داشتن از قویترین محرکهایی است که زوجین را به داشتن دستکم یک یا دو فرزند تشویق میکند. ازجمله مهمترین یافتههای پژوهش حاضر تشویق مادران زنان مشارکتکننده به فرزندآوری و تمایلنداشتن بیشتر مشارکتکنندگان به پیروی از الگوی فرزندآوری مادرانشان است. میتوان این شکاف را نشاندهندۀ نوعی شکاف نسلی دانست که در میزان باروری پایینتر دهۀ اخیر مشاهده میشود. همچنین با وجود رضایت بخش زیادی از مشارکتکنندگان از داشتن خواهر و برادر، شرایط اقتصادی - اجتماعی، اشتغال و دلایل معرفتی از مهمترین دلایلی است که سبب شده است آنها خواهان کمتر از دو فرزند باشند. درنهایت، پیشینۀ تجربی و یافتههای پژوهش حاضر مقایسه میشوند. نتایج، پژوهش مشتق و غریبعشقی (1391) را تأیید میکنند که در آن بیش از نیمی از پاسخویان داشتن دو فرزند را ایدهآل میدانستند. با وجود این، پژوهش حاضر میان فرزندان معقول و ایدهآل تفکیکی قائل شده است که در سایر پژوهشها مشاهده نمیشود. همچنین نتایج، تأییدکنندۀ نتایج پژوهش منصوریان و خوشنویس (1385) دربارۀ ترجیح جنسی فرزند دختر بر پسرند. همان طور که در دلایل فرزندآوری بیان شد، باورهای دینی از دلایلی بود که مشارکتکنندگان را به فرزندآوری تشویق میکرد؛ بنابراین، میان این یافتۀ پژوهش و پژوهشهای جانسن و هاسر (1981)، ادسر (2006)، راد و ثوابی (1394) و کلانتری و همکاران (1385) شباهت وجود دارد. ازطرفی تحصیلات در پژوهش حاضر از موانع فرزندآوری محسوب میشود و تأییدکنندۀ یافتههای شیری و بیداریان (1388)، پتروسکی و تانگ (2016)، سالازار و ریکوئنا (2014) و کلانتری و همکاران (1385) است؛ ولی حتی زنان با تحصیلات پایین نیز میل به فرزندآوری پایین داشتهاند که این امر نتایج پژوهش عباسیشوازی و همکاران (1381) را تأیید میکند. میتوان این تناقض را به اهمیت بیشتر متغیرهای دیگری همچون هنجارهای اجتماعی دربارۀ فرزندآوری کم نسبت داد که بر عامل تحصیلات نیز تأثیر میگذارد. رستگارخالد و همکاران (1396) و محمدی و صیفوری (1395) اهمیت فردگرایی بر رفتار و و نگرش باروری را نشان دادهاند و پژوهش حاضر نیز آن را تأیید کرده است. اهمیت وضعیت اقتصادی بر میل به فرزندآوری در هر دو سطح خرد و کلان بسیار در پژوهش حاضر مشاهده شده است؛ بنابراین، نتایج پژوهش تأییدکنندۀ نتایج پژوهش نیازی و همکاران (1395)، دلیری (1397)، هزارجریبی و عباسپور (1389) و کلانتری و همکاران (1385) است. اهمیت نگرش منفی پاسخگویان به آینده نیز که در پژوهش محمدی و صیفوری (1395) بر آن تأکید شده است، در پژوهش حاضر مشاهده شده است؛ با این تفاوت که پژوهش حاضر معنای ناامیدی از آینده نزد پاسخگویان را بیان کرده و به محدودیتهای اجتماعی همچون حجاب و وجودنداشتن حمایت اجتماعی و قانونی کافی از کودکان در ایران نیز اشاره کرده است؛ درنهایت، تأثیر خانوادههای مبدأ بر زوجین در تم تشویق مادر به فرزندآوری به تصویر کشیده شده است که تأییدکنندۀ پژوهش کلانتری و همکاران (1385) است. همچنین پژوهش حاضر و دراهکی (1394) در زمینۀ بیان اهمیت تأثیر نیاز عاطفی به فرزند در میل به فرزندآوری همراستا هستند. در انتها، پژوهش حاضر بهتمامی بیانکنندۀ پژوهش محمودیان و همکاران (1388) است که کم فرزندآوری را نوعی کنش معنیدار و نوعی گفتمان مسلط بر جامعه میداند؛ گفتمانی که بر گروههای اجتماعی مختلف و با شرایط متفاوت تأثیر میگذارد؛ درواقع، این یافته تأییدکنندۀ نظریۀ اشاعه و اهمیت هنجارهای اجتماعی دربارۀ باروری است.
پیشنهاد سیاستها دربارۀ فرزندآوری زیاد باید به تغییرات فرهنگی مربوط به فرزندآوری توجه داشته باشند؛ درواقع، تغییرات فرزندآوری در جامعۀ ایران تغییراتی همهجانبه است که هم شامل عوامل اقتصادی هم عوامل اجتماعی - فرهنگی میشود. به نظر میرسد این تغییر تغییری منفی نیست؛ بلکه تغییری مثبت در جهت افزایش کیفیت انسان ایرانی است. تغییری برای ساختن انسانهایی توانمند که والدین آنها به جنبههای مختلف تربیتی و روانی آنها توجه کافی داشتهاند. با وجود این، ضروری است تلاش جدی برای از میان برداشتن مشکلات اجتماعی و اقتصادی انجام شود تا زوجهای جوان بتوانند فرزندآوری در حد معقول داشته باشند؛ در غیر این صورت فرزندنداشتن پاسخی به شرایط اجتماعی - اقتصادی کنونی خواهد بود. [1]TFR: این شاخص از حاصلجمع میزانهای باروری برای زنان 15 تا 49 سال به دست میآید. [2]Janssen & Hauser [3]Adsera [4]Piotrowski & Tong [5] Salazar & Requena 3 خانوادۀ مبدأ خانوادۀ والدینی زوجین است که قبل از ازدواج در آن زندگی میکردند؛ یعنی خانوادهای که فرد در آن به دنیا آمده و جامعهپذیر شده است. 1سن باروری 49-15 سال است؛ اما با بررسیهای بیشتر سن 40 سال بهمنزلۀ سنی انتخاب شد که بعد از آن باروری به حداقل خود میرسد. [8]Seidman 1منظور از واحد معنایی منفرد واحد معنایی است که تنها یک مشارکتکننده بیان کرده است و منظور از واحد معنایی مشترک واحدی است که بیش از یک نفر بیان کردهاند. در روش پدیدارشناسی هر دو واحدهای منفرد و مشترک اهمیت دارند؛ ولی تأکید بر واحدهای معنایی مشترک بهمنزلۀ امری است که میانذهنیت افراد و پدیدار اجتماعی را بیان میکند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدی، ع. و ازوجی، ع. (1396). «تعیینکنندههای کلان اقتصادی - اجتماعی نرخ باروری کل (TFR) در ایران با استفاده از الگوی خودهمبسته با وقفۀ توزیعی (ARDL)»، مجلۀ پژوهشهای اقتصادی (رشد و توسعۀ پایدار)، د 3، ش 17، ص 76-53. افشاری، ز. (1394). «برابری جنسیتی و باروری در ایران»، مجلۀ زن در توسعه و سیاست، د 13، ش 2، ص 262-245. بودلایی، ح. (1395). روش تحقیق پدیدارشناسی، تهران: جامعهشناسان. تجویدی، م. و دهقاننیری، ن. (1395). «تجربۀ معنویت در بارداری: مطالعۀ بارداری»، مجلۀ دانشکدۀ پرستاری و مامایی ارومیه، د 14، ش 8، ص 681-674. حسینی، ح. (1392). جمعیتشناسی اقتصادی - اجتماعی و تنظیم خانواده، همدان: دانشگاه بوعلی سینا. دراهکی، الف. (1394). «عوامل تعیینکنندۀ باروری ایدهآل زنان: مطالعۀ باروری ایدهآل زنان 15 تا 49 سالۀ دارای همسر شهر نسیمشهر در سال 1393»، مجلۀ علوم پزشکی رازی، د 22، ش 141، ص69-59. دلیری، ح. (1397). «تأثیر متغیرهای اقتصادی بر نرخ باروری در استانهای ایران»، مجلۀ اقتصاد و توسعۀ منطقهای، ش 15، ص 95-67. راد، ف. و ثوابی، ح. (1394). «بررسی گرایش به باروری و عوامل اجتماعی مرتبط با آن»، مجلۀ مطالعات زن و خانواده، د 3، ش 1، ص 155-127. رستگارخالد، الف.؛ محمدی، م. و ریاحی، م. (1396). «جهتگیری ارزشی زنان و کنترل باروری»، مجلۀ مطالعات راهبردی زنان، د 19، ش 75، ص 29-7. شیری، ط. و بیداریان، س. (1388). «بررسی عوامل اقتصادی - جمعیتی مؤثر بر باروری زنان 15-49 سالۀ شاغل در آموزش و پرورش منطقۀ 22 تهران»، پژوهشنامۀ علوم اجتماعی، د 3، ش 3، ص 93-107. عباسیشوازی، م. و صادقی، ر. (1385). «قومیت و باروری: تحلیل رفتار باروری گروههای قومی در ایران»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 29، ص 29-58. عباسیشوازی، م.؛ مکدونالد، پ.؛ حسینیچاوشی، م. و کاوهفیروز، ز. (1381). «بررسی دیدگاه زنان در مورد رفتارهای باروری در استان یزد با استفاده از روشهای کیفی»، مجلۀ نامۀ علوم اجتماعی، ش 20، ص 203-169. کاوهفیروز، ز. و کرمی، ف. (1394). «بررسی ابعاد ساختار قدرت در خانواده و رابطۀ آن با باروری؛ مطالعۀ موردی: زنان متأهل شهر تهران»، مجلۀ زن و توسعه در سیاست، د 13، ش 2، ص 157-140. کلانتری، ص.؛ ربانی، ر. و اکتایی، ر. (1385). «بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی تأثیرگذار بر میزان باروری با تأکید بر نقش تنظیم خانواده در شهر اصفهان»، فصلنامۀ دانشگاه آزاد اسلامی - واحد شوشتر، د 1، ش 1، ص 150-107. لوکاس، د. و میر، پ. (1393). درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمۀ: حسین محمودیان، تهران: دانشگاه تهران. محمدپور، الف. (1390). روش تحقیق کیفی ضد روش (مراحل و رویههای عملی در روششناسی کیفی)، تهران: جامعهشناسان. محمدی، ن. و صیفوری، ب. (1395). «بررسی جامعهشناختی عوامل مؤثر بر ترجیح باروری زنان»، فصلنامۀ فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده، د 11، ش 36، ص 70-50. محمودیان، ح.؛ محمدپور، الف. و رضایی، م. (1388). «زمینههای کم فرزندآوری در استان کردستان؛ مطالعۀ موردی: شهر سقز»، نامۀ انجمن جمعیتشناسی ایران، د 4، ش 8، ص 122-85. مشتق، م. و غریبعشقی، س. (1391). «تحلیلی بر رابطۀ ارزش فرزندان و باروری بین زنان تهرانی»، مجلۀ مطالعات راهبردی زنان، د 58، ش 15، ص 120-93. منصوریان، م. و خوشنویس، الف. (1385). «ترجیحات جنسی و گرایش زنان همسردار به رفتاری باروری؛ مطالعۀ موردی: شهر تهران»، مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، د 24، ش 2، ص 146-129. نیازی، م.؛ تورنجیپور، ف.؛ نوروزی، م. و عسکریکویر، الف. (1395). «فراتحلیل عوامل اجتماعی مؤثر بر باروری در ایران»، مجلۀ برنامهریزی رفاه و توسعۀ اجتماعی، ش 29، ص 118-69. هزارجریبی، ج. و عباسپور، ع. (1389). «تأثیر عوامل اجتماعی - اقتصادی بر میزان باروری؛ مطالعۀ موردی: شهر تبریز»، مجلۀ پژوهش اجتماعی، د 6، ش 3، ص 153-139. Adsera, A. (2006) “Marital Fertility and Religion in Spain, 1985 and 1999.” Population Studies: A Journal of Demography, 60 (2): 205-221. Avi, S. (2009) Phenomenology: Basing Knowledge on Appearance. Geneva: Lulu. Becker, G. S. (1960). An Economic Analysis of Fertility, Columbia: Columbia University Press. Caldwell, J. C. (1982) The Wealth Flows Theory of Fertility Decline. London: Academic Press. Das, N. (1987) “Sex Preference and Fertility Behavior: A Study of Recent Indian data.” Demography, 24 (4): 517-530. Easterlin, R. A. (1975). “An Economic Framework for Fertility Analysis.” Studies in Family Planning, 6 (3): 54-63. Hycner, R. (1985) ”Some Guideline for the Phenomenological Analysis of Interview Data.” Human Studies, 8: 279-303. Janssen, G. & Hauser, M. (1981) “Religion, Socialization and Fertility.” Demography, 18 (4): 511-528. Patton, M. Q. (2002) Qualitative Research & Evaluation, London: Sage Publication. Piotrowski, M. & Tong,Y. (2016) ”Education and Fertility Decline in China During Transitional Times: A Cohort Approach.” Social Science Research, 55: 94-110. Salazar, L. & Requena, M. (2014) “Education, Marriage and Fertility: The Spanish Case.” Journal of Family History, 39 (3): 283-302. Starks, H. & Brown Trinidad, S. (2007) “Choose Your Method: A Comparison of Phenomenology, Discourse Analysis and Grounded Theory.” Qualitative Health Research, 17 (10): 1372-1380. Wimpenny, I. & Grass, J. (2000) “Interviewing in Phenomenology and Grounded Theory: is There a Difference?” Journal of Advanced Nursing, 31 (6): 1485-1492.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6,585 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,951 |