تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,339 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,949,173 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,980,120 |
واکاوی پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی با رویکرد مردمنگاری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 2 - شماره پیاپی 25، تیر 1398، صفحه 17-44 اصل مقاله (1021.42 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/srspi.2019.116278.1388 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسماعیل جهانی دولت آباد* | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گروه آموزشی تاریخ و جامعه شناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعۀ حاضر، با تأکید بر شباهت مزاحمتهای خیابانی فیزیکی با پدیدۀ «تجاوز جنسی» و تأثیر زیانبارتر این مزاحمتها بهویژه برای زنان، این پدیده را واکاوی کرده است. این مقاله، با رویکرد مردمنگاری انجام شده و در طیِ آن، اطلاعات گردآوریشده از 45 مصاحبۀ عمیق با قربانیان، عاملان و شاهدان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی و نیز دادههای حاصل از مشاهدۀ رفتارهای 44 نفر از این مزاحمان، در قالب متنهای مشاهده و مصاحبه پیادهسازی و درنهایت، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تجزیهوتحلیل شده است. نتایج حاصلشده، 5 مقولۀ اصلی سیمای کنشگران، آیین عضویت، مطلوبیت زمان و مکان، قواعد رفتار و تجارب مشترک، را در برمیگیرد و به کمک آنها «خردهفرهنگ مزاحمت جنسی» را ارزیابی میکند. طبق نتایج، عاملان مزاحمتهای فیزیکی در 2 تیپ «فرصتطلبها» و «پوستکلفتها» و قربانیان در 5 تیپ شاملِ «معترض پرخاشگر»، «معترض محترم»، «معترض محافظهکار»، «معترض منفعل» و «قربانی بیاعتنا» مقولهبندی شدهاند (سیمای کنشگران). عاملان مزاحمتهای فیزیکی در طی فرایند جستجوی راه برای ارضاء غریزه تا تبدیلشدن به یک مزاحم خیابانی پوستکلفت، به عرصهای از کنشهای متقابل وارد میشوند (آیین عضویت) که در آن «کنشهای جنسی» و «رفتارهای جنسیتی» آنها در اماکن عمومی با پاسخهایی از جنسِ «برخورد آشکار»، «برخورد ضمنی»، «فرار از موقعیت»، «انفعال» و «بیاعتنایی» قربانیان مواجه میشود (قواعد رفتار). در این عرصه، مطلوبیت فضا و زمان معنای متفاوتی دارد و بر مبنای اختلاط و ازدحام جمعیت تعریف میشود (مطلوبیت زمان و مکان). همچنین، در این عرصه تجارب مشترک کنشگران به مثابۀ عامل پیونددهنده و هویتبخش عمل میکند (تجارب مشترک). | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مردمنگاری؛ رفتار انحرافی؛ مزاحمت خیابانی؛ خردهفرهنگ مزاحمت جنسی؛ تجاوز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله «مزاحمت خیابانی»[1]یکی از انواع خشونتهایی است که زنان در جوامع مختلف به اشکال متفاوت با آن مواجه هستند. این پدیده با عناوینی مانند «مزاحمت غریبهها»[2]، «مزاحمت در عرصۀ عمومی»[3] و «مزاحمت جنسی»[4] بیان میشود و در تمام محیطها بهویژه مکانهای عمومی زنان را آزار میدهد و از حضور فعال، همهجانبه و آزادانۀ آنها در عرصۀ عمومی (که باعث رشد شخصیت و ایجادکنندۀ اعتمادبهنفس است) جلوگیری میکند (لهساییزاده و یوسفینژاد، 1389: 134). مزاحمت خیابانی بخشی از تجربۀ زیستۀ بسیاری از زنان است. این مزاحمتها منحصر به عصر ما نیستند و سابقۀ طولانی دارند؛ اما در جوامع شهری و کلانشهرهایِ امروزی بیشتر به چشم میخورند. اگر تعاریف لغوی امنیت شاملِ حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (بوزان، 1378: 52) را مدنظر قرار دهیم، باید گفت مزاحمتهای خیابانی امنیت زنان را در هر 3 این معانی به مخاطره میاندازد. طبق بررسیهایِ کرل[5]، بیش از 80 درصد از زنان مصاحبهشده در کشورهای کانادا و مصر و 100 درصدِ زنان در ایالات متحده، گفتهاند در خیابان مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. در کشور یمن، این رقم بیش از 90 درصد اعلام شده است و حتی زنان متواضع و محجبه نیز از مزاحمتهای خیابانی در امان نبودهاند (Kearl, 2011). در این بررسی بین 2 نوع از مزاحمتهای خیابانی، یعنی مزاحمتهای کلامی و مزاحمتهای فیزیکی، تمایز ایجاد میکنیم. مزاحمت کلامی عبارت است از متلکپرانی، توهین، استفاده از کلمات رکیک و بهطور کلی هر کلامی که مردان به قصد توهین یا ایجاد مزاحمت نسبت به زنان به کار میبرند. گذشته از آن، مزاحمت فیزیکی به نزدیکی به زنان، تلاش برای لمسکردن بدن آنها و بهطور کلی هرگونه ایجاد تماس فیزیکی با زنان در اماکن عمومی اطلاق میشود که با اهدافی مانند سرگرمی، لذتجویی و حتی ارضاء جنسی انجام میشود (پاکنهاد، 1392: 12). درواقع، پژوهش حاضر با تمرکز بر مزاحمتهای خیابانی فیزیکی در شهر تهران، قصد دارد زوایای مختلف این گونه مزاحمتها را نشان دهد و گامی در راه شناساندن هرچهبیشتر این پدیدۀ اجتماعی بردارد. ضرورت مطالعۀ این موضوع، در 2 محور مطرح میشود. بنا به چند دلیل، مزاحمتهای خیابانی فیزیکی نسبت به مزاحمتهای کلامی در ایجاد ناامنی و سلب آرامش افراد جامعه و بهویژه زنان، سهم به مراتب بیشتری دارند و این نکته یکی از این محورها و درحقیقت، نقطۀ شروع آن است؛ بنابراین، به نظر میرسد بررسی این نوع از مزاحمتها بیشتر ضرورت و اهمیت داشته باشد. درخصوص دلایل این مسئله، باید چنین گفت: 1. نخست، بیشتر پژوهشها و بررسیها دربارۀ مزاحمتهای خیابانی معمولاَ به مزاحمتهای کلامی توجه کردهاند و مزاحمتهای فیزیکی باوجود نتایج زیانبارترشان، حتی از طرف پژوهشگران نیز کمتر مدنظر قرار گرفته است؛ 2. عاملان مزاحمتهای کلامی معمولاَ با هدف سرگرمی و تفریح چنین اعمالی را انجام میدهند؛ درحالیکه بیشتر اوقات، هدف عاملان مزاحمتهای فیزیکی دقیقاً کامجویی از زنان و ارضاء غرایز خود در خیابانها است؛ بهعبارتدیگر، ازنظر نقض حقوق و حریم شخصی افراد، مزاحمتهای فیزیکی چند گام از مزاحمتهای کلامی پیش هستند؛ 3. نکتۀ سوم به نوع برخورد زنان با مزاحمان خیابانی مربوط میشود. حتی زنان کاملا بیدفاع دستکم قادرند با بیاعتنایی از کنار مزاحمتهای کلامی بگذرند و ظاهرا گاهی بهترین نوع برخورد با چنین مزاحمتهایی همین بیاعتنایی نسبت به آنهاست؛ اما درزمینۀ مزاحمتهای فیزیکی زنان نمیتوانند بیاعتنا باشند؛ زیرا این بیاعتنایی بدون ایجاد مانع برای فرد مزاحم، او را هرچهبیشتر به تداوم رفتار مدنظر خود تحریک خواهد کرد و بالاخره 4. نکتۀ آخر به درجۀ ناشناختگی مزاحمتهای فیزیکی برای بسیاری از مسئولان و کارگزاران جامعه (که معمولاَ مردان هستند) مربوط است. محور دوم، مربوط به شباهتی است که میان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی و پدیدۀ «تجاوز جنسی»[6] وجود دارد. تعاریف متفاوتی از تجاوز وجود دارد. در نظام قضایی آمریکا تجاوز عبارت است از «مقاربت جنسی با یک زن، با زور و برخلاف میل او» (Lauer and Lauer, 2006: 148). مزاحمتهای فیزیکی نیز درواقع، نوعی نزدیکی و ارتباط با زنان «برخلاف میل آنها» است؛ به این ترتیب، میشود این مزاحمتها را شکل خفیفی از تجاوز در نظر گرفت که تقریباً همان تبعات و عوارض روانی و اجتماعی را در قربانیان بر جای میگذارند. شباهت دیگر به رفتار قربانیان مربوط است. بیشتر قربانیان تجاوز، به دلیل شرم، ترس از بیآبرو شدن یا به دلیل تصورشان از نوع برخورد پلیس و مسئولان، به گزارشدادن موضوع تمایل ندارند (Lauer & Lauer, 2006: 148). همین بیمیلی به گزارشکردن و پیگیری ماجرا دربارۀ قربانیان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی نیز به چشم میخورد و این دقیقاً یکی از دلایلی است که موجب غفلت مسئولان، پژوهشگران و حتی مردم از این پدیده شده است. این مطالعه، با چنین دیدی به بررسی مردمنگارانۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی توجه کرده است. باتوجهبه ماهیتِ موضوع مدنظر و در نظر گرفتن ارتباط چنین موضوعی با آبرو، شخصیت و هویت اجتماعی افراد، با استفاده از روشهای کمیِ مبتنی بر خوداظهاری، ازجمله پیمایش، رسیدن به حقیقت بسیار دشوار و حتی در مواردی غیرممکن بوده یا درصورت استفاده از این روشها احتمال کشف زوایای پنهان این پدیده، به شدت کم میشده است؛ بر این اساس، به نظر میرسد مطالعۀ کیفی با ماهیت موضوع بیشتر تناسب دارد. همچنین، در مطالعۀ حاضر، درخصوص چراییِ انتخاب مردمنگاری باید گفت مردمنگاریِ رفتارهای انحرافی مهمترین روش مطالعۀ انحرافات در حوزۀ جامعهشناسی انحرافات است. مطالعات مردمنگاریِ موفق درزمینۀ رفتارهای انحرافی ازجمله مطالعات مردمنگارانۀ هنِری مای هیو دربارۀ فحشا، تکدیگری، جیببرها و معتادان به الکل (Mayhew, 1968)، مطالعۀ مردمنگاریِ هوارد بکر درزمینۀ مصرفکنندگان ماری جوانا (Becker, 1963)، پژوهش الف هانرز درخصوص فرهنگ فقر (Hannerz, 1980) و مطالعۀ ویلیام فوت وات، با عنوانِ «جامعۀ گوشۀ خیابان» (Footwyte, 1963) شواهدی زنده برای این ادعا هستند. از نقطه نظر مردمنگاری شیوۀ مناسب برای مطالعۀ رفتارهای انحرافی، مطالعۀ این رفتارها در هنگام انجام آنهاست. مطابق این گونه مطالعات، افراد کجرو نیز مانند هر گروه دیگری یک شیوۀ زندگی خاص را بسط و گسترش میدهند که برای خود آنها جنبۀ معقول، معنادار و بهنجار دارد؛ بنابراین، بهترین شیوه برای فهم این نوع زندگی این است که پژوهشگر با رویکردی مردمنگارانه در زندگی آنها درگیر شود و رفتارهایشان را از نزدیک مشاهده کند (Hobbs, 2001: 347) بر همین اساس، باتوجهبه ظرفیتهای روش مردمنگاری در کشف و توصیف پدیدههایی از جنس رفتارهای انحرافی و نیز توانایی این روش در مطالعۀ پدیدههای اجتماعی در حین انجام آنها سعی کردهایم در قالب یک مطالعۀ مردمنگاری پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی را واکاوی و ابعاد مختلف آن را به شکلی واقعگرایانه توصیف کنیم. ابعاد این مزاحمتها نیز این موارد را در بر میگیرند: سیمای کنشگران دخیل در آن، توزیع زمانی و فضایی پدیده، قواعد حاکم بر رفتارهای کنشگران و ... .
پیشینۀ تجربی پژوهش طبق بررسی پیشینۀ تجربی این موضوع، هیچ مطالعۀ مستقلی بهطور مشخص درزمینۀ معنای خاص مزاحمتهای خیابانی فیزیکی انجام نشده است؛ امّا بهطور کلی مطالعاتی چه در ایران و چه در سایر کشورها دربارۀ معنای عام این پدیده انجام شده است که میشود آنها را در دو دستۀ کلی جای داد: مطالعات انجامشده با روشهای کیفی و مطالعات انجامشده با کمک روشهای کمی. در دستۀ نخست این مطالعات، پژوهشگران سعی کردهاند با بهرهگیری از روشهای کیفی و بهویژه انجام مصاحبههای عمیق با زنان، تجربۀ زیستۀ آنها را درارتباطبا مزاحمت خیابانی ارزیابی کنند و از این رهگذر، به شناختی از زوایای مختلف این پدیده دست یابند و آثار آنها را در زندگی اجتماعی افراد جامعه مشخص کنند. باتوجهبه قرابت روشیِ این دسته از پژوهشها با پژوهش حاضر، در ادامه نتایج برخی از آنها را بررسی میکنیم. اباذری و همکارانش (1387) در پژوهش خود ضمن مصاحبه با 40 زن ساکن شهر تهران، از آنها خواستهاند چگونگی مدیریت بدن خودشان را در زمان رویارویی با خطرات شهری و نیز احساس ناامنی در فضاهای این چنینی بازگو کنند. نتایج نشان میدهد مقولات اصلی استخراجشده درخصوص بدن زنان و احساس ناامنی عبارت بودهاند از: هراس از ورود به حوزۀ عمومی، حرکت در حوزههای تکراری، هراس از شب و تاریکی و پشت سر گذاشتن مرزهای سنتی و ناامن از جانب زنان فاحشه. همچنین، طبق نتایج مطالعۀ ذکایی (1384) از مصاحبههای ساختاریافته با 14 دختر و زن ساکن تهران، همۀ آنها درزمینۀ مزاحمت جنسی تجربههایی داشتهاند. براساس این مصاحبهها مزاحمت جنسی در مکانهای شلوغ، ازجمله در وسایل نقلیۀ عمومی بیشتر است و مزاحمتهای لمسی یا متلک را در بر میگیرد و عکسالعمل زنان در برابر این موقعیتها مواردی چون سکوت تا قراردادن کیف و کلاسور به عنوان حائل یا تذکردادن هستند که بعضاً درصورت توجهنکردن مردان، به فحش و ناسزا نیز میانجامند. در مطالعهای دیگر، سحابی و همکاران (1388) پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی را ازنظر زنان شهر سنندج ارزیابی و به این نتیجه رسیدهاند که این زنان، مزاحمت خیابانی را مهمترین عامل تهدید برای خود میپندارند. متلک، حرفهای رکیک و رفتارهای غیرعادی ازجمله مزاحمتهایی است که زنان این شهر تجربه کردهاند. تجربۀ مزاحمتهای خیابانی بهخصوص برای زنان روستایی با در نظر گرفتن امنیت آنها در روستا بسیار سخت و دشوار بوده و در زمانها و مکانهای مختلف، محدودیتهای جدی در تحرک آنها ایجاد میکرده است. ایمان و همکاران (1390) در مطالعۀ دیگری براساس نتایج مصاحبههای کیفی ضمن ارائۀ یک طبقهبندی چهارمقولهای از مزاحمتهای خیابانی شامل مزاحمتهای بصری، کلامی، تعقیبی و لمسی دریافتهاند مزاحمتهای بصری بیشترین شیوع را در بین انواع مزاحمتهای خیابانی دارند و پس از آن، به ترتیب مزاحمتهای کلامی، لمسی و تعقیبی در رتبههای بعدی هستند. همچنین، طبق یافتههای بخش کمی این پژوهش، بیشتر پاسخگویان (حدود 70 درصد) در برابر مزاحمتهای خیابانی پاسخ منفعلانه نشان میدهند. طبق مطالب گفتهشده، مطالعۀ حاضر از دیگر مطالعات متمایز است؛ زیرا از جنس مطالعات مردمنگاری و مبتنی بر 2 اصل یا رکن اساسی است. رکن نخست، بررسی پدیده از دید تمامی کشنگران دخیل در آن و تعهد به مشاهدۀ شخصی، تعامل و تجربه، به منزلۀ راه کسب اطلاعات دقیق دربارۀ رفتار انحرافی است. در بیشتر مطالعات انجامشده درخصوص مزاحمتهای خیابانی به این رکن، توجه نشده است. در این پژوهشها نویسندگان صرفاً از نگاه زنان مسئله را سنجیدهاند و آنچه که مغفول مانده، توجه به پدیدۀ مدنظر ازنظر عاملان یا همان مزاحمان خیابانی است. رکن دیگر، توجه به رفتارهای انسانی دقیقاً در زمان و مکان وقوع آن است که از این مسئله نیز در بسیاری از مطالعات حتی متکی به روشهای کیفی غفلت کردهاند؛ چنانکه یافتههای بسیاری از این مطالعات، از مصاحبههای انجامشده با زنان دربارۀ تجربه گذشتۀ آنان به دست آمده است. در این مقاله، به دو اصل یادشده توجه کردهایم؛ بر این اساس، مطالعۀ ما بر پایۀ اطلاعات بهدستآمده از تجربۀ زیستۀ هر دو گروه از کشنگران، یعنی زنان و مزاحمان خیابانی انجام شده است و همچنین، در طی این مطالعه، با حضور در میدان (مکانهایی که براساس مطالعۀ مقدماتی بستر بروز این گونه مزاحمتها در آنها مساعد بودهاند و با وفور این رفتارها در آنها مواجه هستیم) از تکنیک مشاهدۀ میدانی نیز برای تکمیل اطلاعات بهره گرفتهایم و درواقع، مشاهدات میدانی یکی از بنیانهای اصلی این مقاله هستند.
چهارچوب مفهومی طبق مطالب گفتهشده، مطالعۀ حاضر با رویکرد مردمنگاری انجام شده و به همین دلیل، آشکارا جایگاه نظریه در آن، نسبت به پژوهشهای منطبق بر رویکرد قیاسی متفاوت است. در چنین پژوهشهایی نظریه، پایهای برای مطالعات میدانی و ارائۀ گزارههای نظری یا بسط و توسعۀ آنها محسوب نمیشود؛ بلکه بیشتر برای شناخت پژوهشگر با ابعاد موضوع و مفاهیم و بنیانهای نظری مرتبط با آن به کار میرود و بخش حاضر به این امر اختصاص یافته است. باتوجهبه این مطالب، رویکردهای نظری ارائهدهندۀ تبیینهایی دربارۀ مزاحمتهای خیابانی را مرور میکنیم. در عرصۀ نظری این واقعیت پذیرفته شده است که پدیدۀ مزاحمتهای جنسی دلیل واحدی ندارد و با معرفی یک چارچوب مفهومی مشخص، نمیشود بهترین تبیین را درخصوص این پدیده ارائه کرد (Skaine, 1996: 60) با وجود این، براساس بررسی مبانی نظری این موضوع، درمجموع از زوایا و چشماندازهای مختلف، پنج رویکرد پذیرفتهشده برای تبیین این پدیده وجود دارد که این رویکردها عبارتاند از: رویکرد اجتماعی- فرهنگی (Farley, 1978; MacKinnon, 1979, Malovich & Stake, 1990; Tangri & Hayes, 1997)، رویکرد سازمانی (Gruber, 1992; Tangri et al. 1982)، رویکرد کلیشۀ نقش جنسیتی[7] (Gutek & Morasch, 1982; Tangri & Hayes, 1997)، رویکرد طبیعی- زیستشناختی (Tangri et al., 1982) و رویکرد اجتماعی- شناختی (O'Hare & O'Donohue, 1998). رویکرد اجتماعی- فرهنگی بیشتر در تئوریهای جامعهشناسی مشاهده میشود و آن دسته از زمینههای گستردۀ اجتماعی را بررسی میکند که مزاحمتهای خیابانی در آنها ایجاد و پدیدار میشوند. باتوجهبه این نظریهها مزاحمتهای خیابانی پیامد منطقیِ نابرابری جنسیتی و جنسیتگرایی موجود در جامعه هستند (Gutek, 1985; Thomas & Kitzinger, 1997). با در نظر گرفتن دیدگاه فمینیستی، مزاحمت جنسی، گذشته از شکل آن، با ایدئولوژی مردانۀ طرفدار سلطه و برتری جنس مذکر (Matchen & DeSouza, 2000; Stockdale, 1993) ارتباط دارد. نوع نگاه زنان به خود، بهصورت جنس ضعیفتر در بروز مزاحمتهای جنسی نسبت به آنان تأثیر دارد؛ اما همین مزاحمتها با زنده نگه داشتن کلیشههای مربوط به انتظارات نقش، به نوعی به حفظ و بازتولیدِ نابرابری جنسیتی موجود در جامعه نیز کمک میکنند (Gutek, 1985; Malovich & Stake, 1990; Pryor; 1987; Schacht & Atchison, 1993; Tangri & Hayes, 1997). گذشته از آن، رویکرد سازمانی سعی میکند مزاحمت جنسی را با طیف گستردهای از موضوعات سازمانی ازجمله نابرابری قدرت و موقعیت، یعنی موضوعات افزایشدهندۀ احتمال بروز مزاحمت جنسی تبیین کند؛ بنابراین، تئوری سازمانی نیز همانند رویکرد اجتماعی و فرهنگی بر نابرابری قدرت به شکل عامل تبیینکنندۀ مزاحمتهای جنسی تأکید میکند؛ اما با این تفاوت که در اینجا نابرابری قدرت در محیطهای سازمانی و کاری مدنظر است و این مسئله، در بروز مزاحمتهای جنسی عاملی مؤثر دانسته میشود. تئوری کلیشۀ نقش جنسیتی تلاش میکند وضعیت زمینهای را با اعتقادات و انتظارات جنسیتی مرتبط کند. بر مبنای فرض پایهای این نظریه، مردان و زنان با مجموعهای از باورهای پیشین و انتظارات مبتنی بر جنسیت، به موقعیتهای کنش متقابل وارد میشوند و رفتارهایشان در این موقعیتها مبتنی بر همان باورها و انتظارات است؛ به این ترتیب، تئوری کلیشۀ نقش جنسیتی بروز مزاحمتهای جنسی را در وضعیتی بیشتر محتمل میداند که زنان، در موقعیتهایی متفاوت با مسائل تعریفشده در باور جنسیتی افراد ظاهر شوند یا رفتارهایی متفاوت با آن از خود نشان دهند. طبق این تئوری زنان در نقشهای نامتعارفی مانند رانندۀ تاکسی، افسر پلیس، مدیر اجرایی و ... بیشترین میزان مزاحمتهای جنسی را تجربه میکنند (Brown, 1998; Gruber, 1992; LaFontaine & Tredeau, 1986; Niebuhr & Boyles, 1991). رویکرد طبیعی- زیستشناختی مزاحمت جنسی را نتیجۀ جستجوی جذابیت جنسی، یعنی همان عنصر طبیعی در گزینش همسر میداند. بر طبق نظر این پژوهشگران، تمایلات درونی مردان برای درگیرشدن با جنس مخالف و یافتن همسر قویتر شکل گرفته است؛ بنابراین، رفتارهای جنسیِ این چنینی به معنای مزاحمت نیست (984 :Barak et al., 1995). این تمایلاتِ جنسی مضاعف مردان، به نوعی توازن غیرطبیعی میان تمایلات جنسی مردان و زنان منجر میشود و همین مسئله، رفتارهای جنسی تهاجمی ازجمله مزاحمتهای خیابانی را ایجاد میکند (Tangri & Hayes, 1997). رویکرد آخر، رویکرد اجتماعی- شناختی است و این رویکرد، باتوجهبه ارتباط فرضشدۀ بین تجاوز جنسی و مزاحمت جنسی و نیز با در نظر گرفتن نظریههای شناختی- اجتماعی در توضیح تجاوز به عنف نقشی اساسی داشته است (Drieschner & Lange, 1999; Gannon et al., 2008;Ward et al., 1997) بنابراین، به نظر میرسد استفاده از همان تبیینهای اجتماعی- شناختیِ تجاوز به عنف، در تبیینِ پدیدۀ مزاحمت جنسی نیز کارساز باشد. بهطور خلاصه، ادبیات مزاحمت جنسی تبیینِ اجتماعی- شناختیِ مشخصی برای مزاحمتهای جنسی ارائه نمیدهد؛ اما در ادبیات پژوهشیِ این موضوع، ازنظر تجربی مطالعات متعددی وجود دارد که بهصورت چشمگیری از تطبیق نظریۀ اجتماعی- شناختی با موضوع مزاحمت جنسی حمایت میکند. براساس اصل مرکزیِ نظریۀ اجتماعی- شناختی در حافظۀ طولانیمدتِ مردانی با رفتارهای جنسیِ غیرمتعارف، مجموعهای از تمها و باورهای جنسی وجود دارد که این باورها باعث میشود پردازش اطلاعات اجتماعی در آنها به شیوهای متفاوت از بقیه انجام شود (Ward & Keenan, 1999: 822). براساس این مطالب، هرکدام از این رویکردها از منظر متفاوتی به پدیدۀ مزاحمتهای جنسی نگاه میکنند؛ اما بدیهی است که هیچکدام از این تئوریها تبیین کامل و جامعی با در نظر گرفتن تمامی ابعاد پدیدۀ مدنظر، ارائه نمیدهند و رسیدن به تبیین کامل این پدیده، احتمالاً مستلزم بهکارگیری همۀ این تبیینها در کنار هم است.
روش پژوهش برای انجام پژوهش، از روش مردمنگاری بهره گرفتهایم و ازنظر مردمنگاری شیوۀ مناسب برای مطالعۀ پدیدههای اجتماعی و فرهنگی مطالعۀ آنها در هنگام انجامشان است (Abel, 1999:233). در این مقاله، سعی کردهایم از این متد برای بررسی پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی استفاده کنیم و به همین دلیل، به دو اصل اساسیِ مطالعات مردمنگاری توجه کردهایم؛ یعنی بهجز مصاحبه با قربانیان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی (زنان)، مطلعان محلیِ مستقر در محدودههای مدنظر، عوامل کنترل اجتماعی فعال در این محدودهها و نیز خودِ مزاحمان خیابانی با حضور در میدان (مکانهایی که براساس مطالعۀ مقدماتی بستر بروز این گونه مزاحمتها در آنها مساعد بوده است و با وفور این رفتارها در آن مناطق مواجه هستیم) از تکنیک مشاهدۀ میدانی نیز برای تکمیل اطلاعات بهره گرفتهایم و این مشاهدات، درواقع، یکی از بنیانهای اصلی مطالعۀ ما هستند. همچنین، برای ارزیابی مسئله از منظر کنشگران (عاملان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی) سعی کردهایم مصاحبههایی نیز با این افراد انجام دهیم که مطابق مطالب پیشین، باتوجهبه دشواریِ جلب اعتماد آنان و راضی کردنشان به مشارکت در این مصاحبهها یک نفر از این افراد با ما همکاری کرده است. با عنایت به این مسائل، بهطور خلاصه میشود گفت روش استفادهشدۀ ما مردمنگاری است و در طی این پژوهش، از دو تکنیک مصاحبه و مشاهدۀ میدانی و یادداشتبرداری برای گردآوری اطلاعات بهره بردهایم. همچنین، براساس ماهیت موضوع مدنظر و ممکننبودن استفاده از تکنیک مشاهدۀ آشکار، مشاهدات یادشده از جنس مشاهدۀ پنهان هستند. مشاهدات، در کل به دو صورت مقطعی و مستمر یا دنبالهدار انجام شدهاند که این دستهبندی براساس یافتههای مطالعۀ مقدماتی بوده است. مشاهدات مقطعی مربوط به مشاهدۀ مزاحمتهای لحظهای، گذرا و بسته به موقعیت است؛ اما مشاهدات مستمر، مربوط به تعقیب و مشاهدۀ رفتارهای افرادی است که دقیقاَ با هدف ایجاد مزاحمت و ارضاء غریزه پا به خیابانها میگذارند؛ بنابراین، رفتار انحرافی آنها مستمر، دنبالهدار و طولانیمدت است. درحقیقت، پایۀ اصلی مشاهدات ما همین دستۀ دوم از رفتارها است. شیوۀ نمونهگیری در این مقاله، از شیوۀ نمونهگیری تدریجی استفاده شده است و در این روش، تصمیمگیری دربارۀ انتخاب و در کنار هم قراردادن اطلاعات تجربی (موردها، گروهها، مکانها و ...) طی فرایند گردآوری و تفسیر دادهها انجام میشود. سؤال اصلی در گزینش دادهها عبارت است از: «در مرحلۀ بعدی سراغ کدام گروه، مورد، مکان یا ... بروم» (فلیک، 1387: 138). ما به دنبال بررسی نوع خاصی از مزاحمتهای خیابانی (مزاحمتهای فیزیکی) بودهایم؛ به همین دلیل، به سراغ مکانهایی رفتهایم که براساس بررسی مقدماتی تصور میکردهایم مواردی از این مزاحمتها در آن مکانها یافته میشوند. طبق بررسیها و مشاهدات قبلی نویسنده، در برخی مکانها این گونه رفتارها بهوفور یافت میشوند که از آن جمله، میشود به «بازارها و مراکز خرید (که با شلوغی و ازدحام جمعیت مواجهاند)»، «میدانها و معابر شلوغ شهر»، «برخی ایستگاههای پرازدحام مترو»، «جشنوارههای بهاره یا پاییزه در ایام منتهی به عید یا ایام منتهی به شروع مدارس و دانشگاهها»، «برخی سازمانها با مراجعۀ زیاد» و «برخی تجمعات موردی در مناسبتهای مختلف» اشاره کرد؛ اما مطابق مطالب قبل، در یک مطالعۀ کیفی توجه به همۀ موارد نیز مدنظر نیست. برخلاف مطالعات کمی که در آنها هدف، تعمیم نتایج از یک نمونۀ معرّف به کل جامعۀ مدنظر است، هدف روشهای کیفی توصیف یا تبیین یک پدیده، به مشروحترین شکل ممکن است؛ بر این اساس، لازم است میدان مطالعه را محدود کنیم و در مقابل، تمرکز بر این موارد محدود را افزایش دهیم[8].
جدول 1- توزیع فراوانی مصاحبهشوندهها برحسب ویژگیهای دموگرافیک
با این استدلال و نیز باتوجهبه اینکه بخش چشمگیری از مکانهای مستعدِ شناساییشده، در منطقۀ 12 شهرِ تهران واقع شدهاند، این منطقه را به عنوان میدان مطالعه انتخاب کردهایم و در محدودۀ این منطقه نیز مشخصاً بر چند مکان معین متمرکز شدهایم. این مکانها عبارتاند از: چهارراه گلوبندک، محدودۀ بازار تهران و بازارچههای واقع در این محدوده، ایستگاههای متروی پانزده خرداد، امام خمینی و دروازه شمیران. انتخاب مکانهای یادشده، براساس ارتباط آنها با موضوع مدنظر و منحصرکردن مطالعه به این مکانها با هدف متمرکزساختن مطالعه و اجتناب از اتلافِ بیهودۀ زمانِ پژوهشگران انجام شده است. همچنین، تعیین حجم نمونههای مشاهدهشده و مصاحبه، براساس اشباع نظری حاصل شده است که درمجموع، شامل 44 مورد مشاهده و 45 مورد مصاحبه هستند. جزئیات مربوط به نمونههای بررسیشده در طی مصاحبههای میدانی در جدول شماره 1 ارائه شده است.
شیوۀ تجزیهوتحلیل دادهها اطلاعات گردآوریشده از مصاحبهها و مشاهدات میدانی پیادهسازی شده و متنهای بهدستآمده، با استفاده از تحلیل محتوای کیفی در قالبِ شش حوزۀ محتوایی شاملِ توصیف سیمای عاملان و قربانیان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی، توصیف عرصۀ کنش متقابل مزاحم و قربانی، توزیع فضایی/ زمانیِ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی در شهر، تبعات روانی و اجتماعی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی و دلایل بروز و تداوم این مزاحمتها تجزیهوتحلیل شدهاند. این تحلیل، در شش مرحله شامل «تقسیم متن به واحدهای معنی[9]»، «خلاصهسازی واحدهای معنی»، «تخصیص کد به واحدهای معنی خلاصهشده»، «ادغام کدها و ساختن مقولههای[10] فرعی و اصلی»، «استخراج تم مرکزی متن» و درنهایت «ارائۀ مدل نهایی پژوهش» انجام شده است (Eli et al., 2014).
اعتمادپذیری یافتهها با عنایت به ریشههای تفسیری و تأویلی روشهای کیفی، مبحث اعتبار ازجمله مقولات تأملبرانگیز در این حوزه اسـت که در مطالعات کیفی معمولاً در قالب مفهوم اعتمادپذیری به این امر توجه میشود. اعتمادپذیری به واقعیبودن توصیفها و یافتههای پژوهش اشاره دارد و عبارت است از درجـۀ اعتمـاد به واقعیبودن یافتهها برای شرکتکنندگان پـژوهش و برای زمینهای کـه ایـن پـژوهش در آن انجـام شـده است؛ یعنی مطالب ذکرشدۀ پژوهشگر در یافتهها و نتایج پژوهش، همان مطالب مدنظر و موجود در ذهن پاسخگو هستند (حریری، 1385: 66). در مقالۀ حاضر، اقدامات انجامشده برای رسیدن به مسئلۀ مدنظر، به این شرح است:
یافتههای پژوهش در این قسمت به ارائه یافته های پژوهش می پردازیم. لازم به توضیح است تمام یافته ها و نتایج این مطالعه، مبتنی بر تحلیل اطلاعات بهدستآمده از چندین منبع مختلف اعم از مصاحبهها، مشاهدات میدانی، تجارب عاملان و قربانیان و ... هستند و در ارائۀ هیچ یافته و نتیجهای به یک منبع اطلاعاتیِ واحد اکتفا نشده است.
توصیف سیمای عاملان و قربانیان مزاحمتهای خیابانی فیزیکی در مشاهدات میدانی اشاراتی ضمنی درخصوص ویژگیهای زمینهای مزاحمان خیابانی اعم از سن و وضعیت تأهل و پایگاه اجتماعی این افراد وجود دارد. در همین زمینه، ازجمله ویژگیهای ظاهری که در افراد مشاهدهشده زیاد به چشم خورده است، مواردی از این قبیل هستند: لباسهای مندرس و اتونکرده، موهای شانهنزده، دستهای پینهبسته یا کثیف، کفشهای واکسنزده و رنگورورفته و نیز همراهداشتن یک کیف دستی حاوی لباس یا وسایل کار در ساعات پایانی روز. این ویژگیها خواهناخواه ما را به این ایدۀ قالبی رهنمون شدهاند که عاملان این مزاحمتها ساکنان مناطق پایین شهر و اعضاء طبقات پایین اجتماعی هستند؛ اما در میان افراد مشاهدهشده، یا به عبارت بهتر، در میان مزاحمان خیابانی به مواردی نیز برخورد کردهایم که ظاهری کاملاّ متفاوت با توصیفات گفتهشده داشتهاند. ویژگیهایی چون لباسهای اتوکرده و مرتب، صورتهای اصلاحشده، کفشهای واکسزده، همراهداشتن یک کیف دانشگاهی، سبک رسمی صحبتکردن و ... در میان این افراد کم دیده شده است؛ اما همین تعداد کم نیز نشان میدهد افراد متعلق به پایگاه اجتماعی بالا نیز در چنین فعالیتهایی شرکت دارند. همچنین، برخی مقولات از تحلیل محتوای کیفی مصاحبههای انجامشده با مطلعان محلی و کسبۀ فعال استخراج شدهاند که این موارد عبارتاند از: «کلیشۀ جوانِ پایینشهریِ مجرم»، «نداشتن شرط سنی برای مزاحمت خیابانی» و «خصلت غیرطبقاتیِ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی»؛ بنابراین، در جمعبندی کلی نمیشود قاطعانه از ویژگیهای اجتماعی و فردی مزاحمان خیابانی صحبت کرد؛ اما دستکم میشود گفت برخلاف تصور عموم، این مزاحمتها محدود به مردانِ جوانِ مجردِ محلاتِ پایین شهر نیست و مردان میانسال و کهنسال متأهل و به اصطلاح بالای شهری نیز چنین رفتارهایی را مرتکب میشوند. گذشته از آن، طبق مشاهدات مربوط به سیمای قربانیان، در برخورد نخست، مزاحمان خیابانی به زنانی با ویژگیهای ظاهری خاص، شامل ظاهر جوان و جذاب، تناسب اندام و با لباسهای مد روز یا به اصطلاح بدننما تعرض میکنند؛ اما هدف یا طعمههای اصلی آنها بیشتر زنانی هستند که در برابر تعرضهای انجام شدۀ آنها عکسالعملی نشان نمیدهند. این زنان، در معرض مزاحمتهای مکرر و دنبالهدار مزاحمان خیابانی قرار دارند. آنها ظاهرا خجالتیاند و اتفاقاً در مقایسه با دستۀ نخست، پوشش بسیار معمولیتری دارند. در کل، تحلیل محتوای مصاحبهها و مشاهدهها ما را به سه مقولۀ اصلی شامل «تعیینکننده نبودن عنصر سن»، «عبور از کلیشۀ پوشش تحریککننده» و «نگاه کالاگونه به بدن زن» میرساند؛ درحالیکه در ایدۀ قالبی (که معمولاً در بحث مزاحمتهای خیابانی، چه در نوع مزاحمتهای کلامی و چه فیزیکی، در جامعۀ ما مطرح میشود) شاید مقولاتی مانند «پوشش نامتعارف»، «بدحجابی» و ... بیشترین تکرار و فراوانی را داشته باشند. این تصویر، درواقع، با نوعی سرزنش قربانی و سوقدادن او به مقصردانستن خود در موقعیتهای این چنینی و بهتبعآن ملزمکردن وی به سکوت در این موقعیتها و در مقابل، پروبال دادن به مزاحمان همراه است و یافتههای این پژوهش، کاملاً آن را زیر سؤال بردهاند؛ زیرا دستکم، درخصوص مزاحمتهای فیزیکی چندان با واقعیتِ موجود انطباق ندارد.
شکل 1- مقولات مربوط به سیمای کنشگران
عرصۀ کنش متقابل مزاحم و قربانی: توصیف رفتارها از تحلیل محتوای متنهای حاصل از مصاحبهها 4 مقولۀ اصلی درزمینۀ کنشهای متقابل مزاحمان خیابانی فیزیکی و قربانیان استخراج شده است که آنها عبارتاند از: «پوستکلفتها/ فرصتطلبها»، «کنش جنسی/ رفتار جنسیتی»، «دستان مزاحم/ بدنهای چسبناک» و «آزمون مدارا» و در ادامه، این مقولات بررسی و تشریح میشوند. پوستکلفتها/ فرصتطلبها: طبق اظهارات برخی از زنان مصاحبهشونده، برخی از مزاحمان به همان برخوردها و تماسهای کوتاه، گذری و «فرصتطلبانه» اکتفا میکنند و برای تعقیب زنان و ایجاد مزاحمتهای دنبالهدار اقدام نمیکنند؛ برای نمونه، در متن مصاحبۀ یکی از زنان آمده است: «... این کارشون بعضی وقتا لحظهای هست و سریع رد میشن میرن؛ ولی بعضی وقتام ادامهدار هست؛ ینی یارو دیگه خیلی پوستکلفته و تا وقتی که موقعیتش باشه، همینجور پشت سر آدم راه میافته و مزاحمت ایجاد میکنه». در اینجا مصاحبهشونده از واژۀ «پوستکلفت» برای توصیف دستۀ دیگری از مزاحمان خیابانی استفاده کرده است که به نظر میرسد عنوان مناسبی برای مقولۀ یادشده باشد. رفتارهای انحرافی این گروه از مزاحمان، کاملاً با گروه نخست متفاوت است؛ یعنی آنها سعی میکنند از فرصتهای پیشآمده، بهصورت شیطنتآمیز بهره ببرند؛ به این ترتیب، مزاحمان خیابانی فیزیکی را در یک دوگانه، به نام «پوستکلفتها / فرصتطلبها» مقولهبندی میکنیم. کنش جنسی/ رفتار جنسیتی: براساس نتایج، برخی از مزاحمتهای خیابانی جنبۀ شوخی و شیطنت دارد و شاید بشود آنها را شکل نامتعارف و ناپختۀ عکسالعمل در مقابل جنس مخالف قلمداد کرد. در بخشهایی از اظهارات زنان، به عباراتی ماننداین موارد بر میخوریم: بعضیا کارشون لحظهای هست و سریع رد میشن میرن. یا بعضیاشون در حد شیطنته و گذری یه مزاحمتی هم دارن برات، یا این عبارت: بعضیا در حد همون تنهزدن و متلکگفتن مزاحم میشن. همۀ این اظهارات، بهنوعی نشان میدهند این دست مزاحمتها بهصورت هدفمند و با هدف ارضاء امیال جنسی اتفاق نمیافتند؛ بلکه برحسب موقعیت و تصادف، مزاحمان ممکن است رفتار نامتعارفی نیز از خود نشان دهند. این شکل از مزاحمتهای خیابانی فیزیکی درواقع شکل بیادبانهتر ولی درعینحال غریزیِ واکنش به جنس مخالف دانسته میشود که در پژوهش حاضر، به نام «رفتارهای جنسیتی» مقولهبندی شده است؛ اما در همین مصاحبهها به نوع دیگری از مزاحمتها نیز اشاره شده است که چه ازنظر جنس رفتار، چه ماهیت و چه هدف فرد مزاحم، کاملاً با مزاحمتهای دستۀ نخست تفاوت دارد؛ برای مثال، به این بخش از سخنان یکی از مصاحبهشوندهها دقت کنید: بعضیاشون بدتر تو جاهای شلوغ مثل همین جا دنبال آدم راه میافتن و هر جا فرصت کنن، دست میزنن بهت یا خودشون رو میچسبونن بهت. انگار کاری ندارن و اومدن تو خیابون که مزاحم بقیه بشن. با کمی دقت در این مصاحبهها و نیز کمکگرفتن از تصویر مشاهدات میدانی قرارگرفته در اختیار تیم، میشود فهمید این نوع از مزاحمتها کاملاً با نوع قبلی متفاوتاند؛ زیرا در اینجا فرد با قصد قبلی و دقیقاً با هدف ارضاء غریزۀ جنسی به خیابان آمده است و برای همین، تلاش میکند سوژهای مناسب پیدا کند و پس از یافتن آن، رفتارهایی از خود بروز میدهد که دقیقا آنها را میشود در مقولۀ «کنشهای جنسی» دستهبندی کرد. دراینخصوص، از یکی از مزاحمان خیابانی پرسیده شده است آیا با این رفتارها نیاز جنسیاش ارضاء میشود و او در پاسخ، ضمن تأیید این موضوع، در توضیح چگونگی رخدادن این اتفاق، اینطور میگوید: چه میدونم؛ همین که با طرف تماسی داشته باشی دیگه، بدنش رو لمس کنی مثلاً یا خودت رو بچسبونی بهش. وقتی عادت کنی اینجوری ارضا بشی، میشی دیگه؛ تعجبی نداره که .... باتوجهبه این مسئله، باید گفت این دسته از مزاحمتها ازنظر ماهیتِ رفتار، بیشتر از اینکه شبیه مزاحمتهای کلامی و برخوردهای شیطنتآمیزِ مبتنی بر واکنشهای جنسیتی باشند، با پدیدۀ «تجاوز به عنف» قرابت دارند؛ زیرا در هر دو مورد، فرد سعی میکند به گونهای یکطرفه و برخلاف میل طرف مقابل، از او کامجویی و خود را ارضا کند. - دستان مزاحم/ بدنهای چسبناک: در کنار یافتههای مشاهدهگران میدانی تحلیل محتوای مصاحبهها نشان میدهد زنان مشخصاً با دو نوع رفتار تعرضآمیز مزاحمان مواجه میشوند. این افراد یا سعی میکنند در شلوغیِ جمعیت و دور از چشم شاهدان، دستانشان را به بدن زنها برسانند و بهویژه اندامهای جنسی آنها را لمس کنند یا تلاش میکنند بیش از حد معمول، به زنها نزدیک شوند و بدن خود را به بدن آنها بچسبانند. این نوع رفتار، در موقعیتهایی مشاهده میشود که قربانی در نقطهای شلوغ متوقف و مشغول خرید، صحبت یا هر فعالیت دیگری شود؛ بهطوریکه گاهی متوجه تماسهای فرد مزاحم نمیشود یا بهطور کلی تصور نمیکند فرد پشت سر او از جنس مخالف باشد! آزمون مدارا: براساس تحلیل محتوای متنهای بهدستآمده از مشاهدات میدانی رفتارهای انحرافی فرصتطلبها بیشتر در مقولۀ دستان مزاحم خلاصه میشود و از آن فراتر نمیرود. پوستکلفتها نیز دستهای مزاحمی دارند؛ اما کامجویی جنسی آنها از زنان بیشتر ازطریق نزدیککردن بدنشان به بدن قربانی میسر میشود و حرکت دستان آنها برای محکزدن قربانی و سنجش میزان مدارای او در مقابل رفتارهای تعرضآمیز است. همین نکته، در متن مصاحبۀ انجامشده با یکی از مزاحمان نیز مشاهده میشود: تماس اول معمولاً خیلی گذرا و خفیفه؛ یه جوری که طرف فکر میکنه عمدی نبوده یا حتی عمدی هم باشه، یه برخورد خیلی معمولی یه؛ ولی با همون برخورد کوچیک هم، قشنگ میتونی واکنش طرف رو متوجه بشی و تشخیص بدی که از کدوم دسته خانمهاس. به عبارت بهتر، این دسته از مزاحمان در لحظۀ نخست سعی میکنند طی یک فرایند، احتمال پرخاشگری، عکسالعمل آشکار یا هرگونه برخورد تند قربانی را برآورد کنند و در صورتی که احتمال این موارد را ضعیف بدانند، اعمال انحرافی خود را در قالب کنشهای جنسی شدیدتر از تماس نخست و معمولاً بهصورت نزدیکی و تماس بدنی با قربانی ادامه دهند. این فرایند در پژوهش حاضر، با نام «آزمون مدارا» مقولهبندی شده و البته، در مواردی هم ممکن است آزمون مدارا بهخوبی انجام نشود؛ برای مثال، در بخشی از مصاحبه با یکی از مزاحمان به این نکته اشاره شده است: آره دیگه؛ این (اشاره به همان آزمون مدارا) یه ترفنده. هر کسی که این کارو میکنه، این رو بلده؛ البته یه وقتایی هم ممکنه تشخیصت اشتباه باشه؛ یعنی طرف اصلاً متوجه برخورد اول نشده باشه و تو تصور کنی که آدم آرومییه و بعدش دیگه دردسر بشه برات یا برعکس، تو تصورت این باشه که طرف برخورد تندی میکنه باهات؛ درحالیکه اتفاقا خیلی آدم ریلکسی یه. مطابق بخش دیگری از مشاهدههای میدانی گاهی در بین خود مزاحمان خیابانی نیز کنش و واکنشهایی رخ گاهی فکر میکنم این یه جور بیماری یه که تو بعضی آدما هست. فقط من نیستم. تو همین خیابونا خیلیا رو دیدم که مثل منن؛ البته شما شاید متوجهشون نشید؛ ولی من تا میبینم، میفهمم که این مشکل رو دارن ... مشاهدههای میدانی نشان میدهد کنش و واکنش میان مزاحمان معمولاً زمانی شکل میگیرد که یک قربانی ناخواسته، برای دو یا چند مرد مزاحم سوژه میشود. شاید این موضوع در نگاه نخست کمی عجیب به نظر برسد؛ اما باتوجهبه اندکبودن تعداد سوژههای مورد علاقۀ آنان، یعنی زنان زیبا و خوشاندام بدون عکسالعمل بازدارندۀ چشمگیر، احتمال تجمع چند فرد مزاحم در اطراف این گونه قربانیها نیز بسیار زیاد است. طبق مشاهدات میدانی در چنین موقعیتهایی مزاحمان بلافاصله حضور رقیب را احساس میکنند و از همین لحظه «کنش متقابلی میان رقبا» شکل میگیرد که بسیار تأملبرانگیز است. براساس تحلیل محتوای این بخش از مشاهدات، میشود کنش متقابل ایجادشونده در موقعیتهای مبتنی بر تضاد منافع را ازلحاظ ماهیت یا تِمِ مرکزی در قالب سه مقولۀ اصلی شامل «نزاع»، «همکاری» و «دوریگزینی» دستهبندی کرد. همچنین، این مقولات با تیپهای مختلف مزاحمان خیابانی پیوند دارد و بر همین اساس، در مطالعۀ حاضر سه تیپ متفاوت از این افراد شناسایی شدهاند که آنها عبارتاند از: «تیپ مزاحم کلهشق»، «تیپ مزاحم بامرام» و «تیپ مزاحم منزوی». در ادامه، مقولات یادشده را توصیف و تشریح میکنیم: کنش متقابل مبتنی بر نزاع: مطابق یافتههای مشاهدهگران میدانی در بسیاری از موارد، فرد مزاحم بهمحض اطلاع از حضور رقیب برآشفته میشود و حضور او را تحمل نمیکند و درصدد کنارزدن او و در اختیار گرفتن سوژۀ مد نظر بر میآید. در چنین موقعیتی کنش متقابل بین رقبا بیشتر بدون ارتباط کلامی است و حتی تماس چشمی نیز میان آنها برقرار نمیشود و تمام آنچه بین آنها اتفاق میافتد، مبتنی بر کنشهای فیزیکی است؛ برای نمونه، در مشاهدات میدانی یکی از پژوهشگران در ایستگاه متروی دروازه دولت، چنین آمده است: مرد مزاحم پشت سر خانم جوانی در صف آقایان منتظر رسیدن قطار است و زیرچشمی او را میپاید. بهمحض توقف قطار در ایستگاه، با عجله سعی میکند خود را به دختر جوان نزدیک کند؛ اما در همین لحظه، متوجه میشود مرد دیگری که نزدیکتر و در موقعیت مناسبتری نسبت به دختر جوان ایستاده است، با یک حرکت سریع خود را به پشت سر او میرساند. در قطار باز میشود و در همین لحظه، هردوی آنها از شلوغی و همهمۀ ناشی از تلاش بقیۀ مسافران استفاده میکنند و به طرف قربانی هجوم میبرند. هردو درعینحال که سعی میکنند خود را به بدن قربانی بچسبانند، همدیگر را نیز هل میدهند و با همین فشارها به قطار وارد میشوند. سعی میکنم به داخل قطار بروم تا ادامۀ اتفاق را مشاهده کنم؛ اما ازدحام بیش از حد جمعیت در ورودی واگن، مانع از ورودم به داخل قطار میشود. این مشاهدات، همچنین نشان میدهند در کنشهای متقابل مبتنی بر نزاع، مفهوم قدرت معنای متفاوتی دارد. در این موقعیتهای کنش متقابلی، کنشگری که هراس چندانی از بدنامی، انگشتنما شدن یا به اصطلاحِ عامیانه «تابلوشدن» در جمع ندارد، قدرتمندتر دانسته میشود و در موقعیتهای رقابتی ضمن کنارزدن رقیب ضعیف یا به عبارتی رقیب محافظهکارتر و باحیاتر، قربانی را تصاحب میکند[11]؛ بر همین اساس، این تیپ از مزاحمان در مطالعۀ حاضر در قالب مقولۀ «تیپ مزاحم کلهشق» دستهبندی شدهاند. کنش متقابل مبتنی بر همکاری: در مواردی نیز مشاهدات میدانی شکلگیری نوعی همکاری، همراهی و اصطلاحاً کار گروهی را در بین مزاحمان خیابانی مشخص میکند؛ برای نمونه، به این بخش از مشاهداتِ یکی از پژوهشگران میدانی توجه کنید: زن جوان خم شده و دارد روسریها را زیرورو میکند تا روسری مدنظرش را پیدا کند و سوژه همچنان پشت سر قربانی ایستاده، شالی را در دست گرفته است و آن را برانداز میکند؛ میخواهد نشان دهد که قصد خرید روسری را دارد. بالاتنهاش را کمی به عقب کشیده است که فروشنده مشکوک نشود؛ اما با کمی دقت مشاهده میشود پایینتنهاش را کاملاً به بدن قربانی چسبانده است و حتی هرازگاهی با دست نیز بدن او را لمس میکند. مرد دیگری که اطراف این صحنه پرسه میزد، کمکم به طرف حراجی متمایل میشود و در همان لحظه، اول تماس مختصری با یکی از زنان دارد. زن بلافاصله برمیگردد و با تعجب نگاهش میکند. مرد مزاحم دستش را بالا میآورد و خیلی مؤدبانه عذرخواهی میکند. به نظر میرسد نقشش را خوب بازی کرده است و زن متقاعد میشود که عمدی در کار نبوده است. سری تکان میدهد، کمی جابهجا میشود و مجدداً به تماشای روسریها مشغول میشود. مرد مزاحم که خیالش کمی راحت میشود، مقداری خودش را کنار میکشد و در کنار سوژۀ اصلی (همان مرد مزاحم اول) قرار میگیرد. به نظر میرسد قصد دارد ریسک نکند و به همان زن جوان، یعنی قربانی سوژۀ اصلی نزدیک شود. کمی نزدیکتر میرود. کیف کوچکی در دست راستش است. سعی میکند کیف را طوری بگیرد که دستش از پهلو بدن زن جوان را لمس کند. سوژۀ اصلی کاملاً متوجه حضور رقیب شده است و هرازگاهی زیرچشمی او را نگاه میکند. حدوداً یک دقیقه اوضاع به همین منوال سپری میشود؛ پس از آن، سوژۀ اصلی آرام سرش را به سمت مرد مزاحم رقیب بر میگرداند. به نظر میرسد چیزی به او میگوید. در همین لحظه، سوژه کمی جابهجا شده و خودش را کنار میکشد و مرد مزاحمِ رقیب، با یک حرکت آرام و لاکپشتی جای او را میگیرد و پشت سر زن جوان میایستد. سوژۀ اصلی هنوز شال را در دست دارد و پشت سر آنها کمی متمایل به راست ایستاده و زیرچشمی به حرکتهای مرد مزاحم نگاه می کند که حالا کاملاً خود را به قربانی چسبانده است. حالت چهرهاش را تغییر میدهد که انگار شال را نپسندیده است. شال را سر جایش میگذارد. خم میشود و درِ گوشِ مرد مزاحم رقیب چیزی میگوید و درحالیکه خندهای بر لب دارد از آنجا دور میشود .... این متن، تیپ متفاوتی از مزاحمان خیابانی را نمایش میدهد که در مطالعۀ حاضر، به نام «تیپ مزاحم بامرام» از آن یاد میشود. طبق این متن، در اینجا کنش متقابل میان مزاحمان کاملاً مبتنی بر همکاری و مشارکت است. در اینجا برخلاف مقولۀ قبلی عرصۀ کنش متقابل میان رقبا وضعیت متفاوتتری دارد و در این عرصه، از تماس چشمی گرفته تا ایما و اشاره و حتی ارتباط کلامی مشاهده میشود. دراینخصوص، حتی براساس مشاهدۀ پژوهشگران میدانی در برخی از موارد، مزاحمان بهصورت گروهی (که بیشتر گروههای دو یا سهنفره است) عمل میکنند که در این حالت، در بیشتر اوقات یکی از آنها مشغول تعرض به سوژۀ مدنظرش است و یک یا دو نفر دیگر(که در اینجا همکار او محسوب میشوند) به شکل پشتیبان، وظیفۀ پوشش را انجام میدهند؛ یعنی سعی میکنند طوری در پشت سر همکار خود قرار بگیرند که دید شاهدان عینی را کور و به این ترتیب، کار او را راحت کنند. در موقعیتهای مختلف، نقش این افراد نیز بهصورت نوبتی عوض میشود و هرکدام از آنها به نوبت در موقعیت کامجویی از سوژهها قرار میگیرند. کنش متقابل مبتنی بر دوریگزینی: حالت دیگر دیدهشده در کنشهای متقابل، درگیرنشدن با رقیب، چه بهصورت نزاع و چه بهصورت مشارکت و سعی در دورشدن از او است. در موارد زیادی از مشاهدات دیده شده است که فرد مزاحم بهمحض اطلاع از حضور رقیب در قلمروی فعالیت خود، سعی میکند موقعیت را ترک و از او دوری کند. با کمی دقت در مییابیم اتفاقاً در همین موقعیتها نیز کنش متقابل پنهانی بین مزاحمان وجود دارد. آنها حضور همدیگر را بهسرعت احساس میکنند و به همین حضور واکنش نشان میدهند که این واکنش، ممکن است از جنس نزاع، همکاری یا ترک صحنه و دورشدن از رقیب باشد. رفتار این گروه از مزاحمان در واکنش به حضور رقیب بهصورتی است که مشاهدهگر احساس میکند او خود را متفاوت یا به عبارتی «محترمتر» از او میداند. درحقیقت، یک نکتۀ روانشناختی در این کنش و واکنش میان مزاحمان نهفته است. آنها چون خود درگیر رفتارهای انحرافی ذکرشده هستند، ظاهرا چندان از زشتی چنین رفتارهایی مطلع نیستند و در زمان مشاهدۀ همین رفتارها از فرد دیگر، احساس بدی به آنها دست میدهد. در یادداشتهای مشاهدهگران میدانی به این حس بد یا تنفر این افراد از این رفتار، اشاره شده است؛ برای مثال، این مورد ذکر میشود: جوان مزاحم با دیدنِ این صحنه (منظور صحنۀ تعرض فرد دیگر به یک زن جوان است) مکث میکند. از بین جمعیت سرش را بالا میآورد و سعی میکند آن صحنه را با دقت نگاه کند. چهرهاش برافراخته میشود و همانطور که به آنجا چشم دوخته است، خود را از بین جمعیت کنار میکشد و در آن طرف خیابان، به نردهها تکیه میدهد و سیگار روشن میکند. بهوضوح میشود نفرت را در نگاهش دید. سعی میکنم در نقش یک شهروند عادی و بهنحویکه حساس نشود، به او نزدیک شوم. در چند قدمیاش، توقف میکنم و به همان صحنۀ مزاحمت فرد مزاحم (که همچنان ادامه دارد) خیره میشوم. احساس میکنم او نیز متوجه نگاههای من به آن نقطه است.پس از تکاندادن سرم میگویم: «نگاه کن، مرد گنده خجالت نمیکشه». این جمله را طوری میگویم که او نیز بشنود. بلافاصله بر میگردد و میگوید: «یه مشت آشغالن دیگه !» و سیگارش را زیر پایش خاموش میکند و میرود. اما مطابق برخی از مشاهدات پژوهشگران، رفتارهای انحرافی این مزاحمان در خیابانها بهقدری آشکارا و جسورانه و به تعبیری بیشرمانه انجام میشود که پیشفرض محترمبودن یا باحیابودن این گروه را کاملاً رد میکند؛ بنابراین، به نظر میرسد این دوریگزینی از رقیب، نه ناشی از احتیاط و اجتناب از انگشتنماشدن، بلکه بهنوعی متأثر از تیپ شخصیتی این افراد است؛ زیرا آنها تمایل دارند کارشان را تنها و به دور از چشم افراد «هممسلک» پیش ببرند. این افراد، براساس همین ویژگی در قالبِ مقولۀ «تیپ مزاحم منزوی» دستهبندی شدهاند. حال پس از این توصیفات، چنانچه صحنۀ کنش متقابل بین مزاحمان و زنان قربانی این مزاحمتها و نیز کنشهای متقابل بین خود مزاحمان خیابانی را در ذهن خود تصویر کنیم، شاید ایدۀ شباهت این عرصه، به عرصۀ حیات وحش را بهتر درک کنیم؛ زیرا عناصرِ دنیای وحش را میشود به شکلی دیگر در عرصۀ کنش متقابل میان مزاحمان و قربانیان آنها مشاهده کرد که این عناصر، این موارد را در بر میگیرند: جستجوی شکار، انتخاب طعمۀ مناسب، کشمکش میان شکارچی و شکار، رقابت میان شکارچیها و گاهی همکاری آنها برای فائقآمدن بر طعمه و ... ؛ یعنی شباهتی بسیار تلخ ... تا اینجا تلاش کردیم براساس یافتههای پژوهش، تصویری از شیوۀ عمل مزاحمان ارائه کنیم؛ اما نباید از این مسئله نیز غافل بود که مزاحمتهای خیابانی خصلتی دوسویه و مبتنی بر کنش متقابل دارند و با بررسی رفتارهای یک طرف ماجرا (عاملان مزاحمتهای خیابانی) نمیشود تصویر کاملی از «عرصۀ کنش متقابل بین مجرم و قربانی» ترسیم کرد. باتوجهبه این مطلب، لازم است به طرف دیگر ماجرا (قربانیان مزاحمتهای خیابانی) نیز توجه کرد و این گروه نیز باید ازلحاظ تیپولوژی، شیوههای مواجهه با پدیده و سایر جنبههای کنش متقابلی خود بررسی شوند. در همین زمینه، براساس نتایج تحلیل و کدگذاری متن مصاحبهها زنان در قالب پنج مقولۀ اصلی شامل «برخورد آشکار»، «برخورد ضمنی»، «فرار از موقعیت»، «انفعال» و «بیاعتنایی» نسبت به مزاحمتهای خیابانی فیزیکی واکنش نشان میدهند. شاید بشود تعدادی از مقولات یادشده را در این بخش از اظهارات فرد مزاحم پاسخگو شناسایی کرد: بستگی به آدمش داره دیگه؛ همهشون که یهجور واکنش نشون نمیدن. بعضیاشون خیلی عصبی میشن و بلافاصله عکسالعمل نشون میدن؛ بعضیاشون در حد غرزدن واکنش نشون میدن. بعضی دیگه عکسالعمل تندی ندارن و سعی میکنن در برن از اون موقعیت. هر کس یه جوره دیگه. در ادامه، هرکدام از مقولات یادشده را تشریح میکنیم: برخورد آشکار: گروهی از زنان، در مقابل مزاحمتهای جنسی ساکت نمیمانند و بلافاصله نسبت به آن واکنش نشان میدهند. این واکنش، بهصورت کلامی یا در مواردی فیزیکی و معمولاً تند، پرخاشگرانه و همراه با عصبانیت است. برخوردهای این گروه از زنان طوری است که افراد حاضر در محدودۀ وقوع مزاحمت، از این اتفاق مطلع میشوند و همین مسئله، فرد مزاحم را در معرض خطراتی از قبیل بیآبروشدن در جمع، برخوردهای قهری مردان دیگر و حتی افتادن در دام عوامل کنترل اجتماعی قرار میدهد. دراینخصوص، یکی از زنان شرکتکننده در مصاحبه، چنین گفته است: من در مقابل این آدما ساکت نمیمونم؛ به هر صورتی که شده عکسالعمل نشون میدم؛ حتی پیش اومده که شخصی تو خیابان مزاحمم شده و برگشتم همون جا زدم تو دهنش. یا مصاحبهشوندۀ دیگری شیوۀ مواجههاش با مزاحمان خیابانی را اینطور توصیف میکند: من جواب این جور آدما رو میدم؛ نمیزارم پررو بشن. اگه دور و اطراف پلیسی، حراستی، کسی باشه، سریع بهشون اطلاع میدم یا اگه نبود، خودم جوابش رو میدم و آبروش رو میبرم. این گروه از زنان، در پژوهش حاضر در قالب مقولۀ «معترضِ پرخاشگر» دستهبندی شدهاند. مزاحمتهایی که قربانیان پرخاشگر با آن مواجه میشوند، خیلی کوتاه و سطحی است و در حد همان تماس نخست، متوقف میشود. برخورد ضمنی: گروه دوم از زنان نیز به مزاحمتهای افراد مزاحم واکنش نشان میدهند؛ اما این واکنش به شکلی است که در بیشتر اوقات، کسی بهجز خود قربانی و فرد مزاحم متوجه آن نمیشود و هر آنچه هست، در کنش متقابل بین فرد مزاحم و قربانی رخ میدهد؛ برای مثال، یکی از همین زنان این چنین اظهار کرده است: والا من هر وقت که ببینم یکی خیلی پیله شده و مزاحمم میشه، سعی میکنم یه عکسالعملی از خودم نشون بدم؛ مثلاً بر میگردم غضبآلود نیگاش میکنم یا تذکر میدم بهش .... طبق نتایج بهدستآمده، این شیوۀ مواجهه با مزاحمان نیز فرد مزاحم را از ادامۀ مزاحمت باز میدارد؛ اما با این تفاوت که در شیوۀ برخورد آشکار، فرد مزاحم معمولاً مکان مدنظر را کلاً ترک و حتی مطابق با گفتۀ یکی از مزاحمان در مصاحبه، برای مدتی او را از انجام رفتارهای این چنینی منصرف میکند. او اتفاقات بعد از مواجهه با قربانیان پرخاشگر را این گونه توصیف میکند: هر بار که این اتفاق برام میافته، داغون میشم واقعاً. هزار بار به خودم فحش میدم. سعی میکنم هرجور که شده، خودم رو از اون موقعیت خلاص کنم. خلاص که میشم، به خودم که میام و میبینم هنوز آبروم جلوی دوست و آشنا و محل کار نرفته، هزار مرتبه خدا رو شکر میکنم. به خودم میگم دیگه تموم شد. به هیچ قیمتی این کار رو نمیکنم دیگه .... درخصوص برخوردهای ضمنی دستۀ دوم از زنان، بارها مشاهده شده است که فرد مزاحم پس از مواجهه با برخوردهای این چنین، از کنار قربانی رد میشود و بلافاصله، سوژههای دیگری را برای رفتارهای انحرافی خود هدف قرار میدهد. این گروه از زنان، ضمن برخورد و مقابله با فرد مزاحم، از بیاعتبارکردن او در ملاء عام اجتناب میکنند؛ به همین دلیل، در پژوهش حاضر در مقولهای به نام «معترض محترم» دستهبندی شدهاند. فرار از موقعیت: دستۀ بعدی برخلاف دو گروه قبلی بیشتر سعی میکنند خودشان را از صحنه خارج و اصطلاحاً از موقعیت فرار کنند. این شیوۀ مواجهه با مزاحمت، بیشترین فراوانی را در بین قربانیان این مزاحمتها دارد و در مصاحبهها نیز نمونههایی از این نوع شیوۀ برخورد مشاهده میشود: معمولاً جرأت نمیکنم برخورد تندی انجام بدم؛ یعنی بیشتر میترسم آبروی خودم بره. بیشتر تو این مواقع سعی میکنم از اون موقعیت خودم رو خلاص کنم که دیگه در دسترس اون آدم نباشم. یا نمونۀ دیگر این موقعیت را چنین توصیف کرده است: من معمولاً مواقعی که با اینجور مزاحمتها روبهرو میشم، مسیرم رو تغییر میدم یا میرم داخل فروشگاهی، جایی و بعد از اینکه مطمئن شدم شخص مزاحم رفته، میام راهم رو ادامه میدم. این گروه از زنان، باتوجهبه جنس واکنشی که به مزاحمتهای فیزیکی مردان نشان میدهند، در پژوهش حاضر در حیطۀ مقولۀ «معترض محافظهکار» دستهبندی شدهاند. نتایج مشاهدات میدانی نشان میدهد فرد مزاحم، مخصوصاً اگر از تیپِ پوستکلفتها باشد، با چنین برخوردی معمولاً از ادامۀ مزاحمت منصرف نمیشود. حتی در مواردی مشاهده شده که قربانی مشخصاً برای فرار از دست فرد مزاحم یا احیاناً به قصد خرید و ...، به فروشگاه خلوتی وارد شده و فرد مزاحم، بعد از صرف مدت زمانی نسبتاً طولانی در اطراف فروشگاه، بهمحض خارجشدن قربانی به دنبال او به راه افتاده است. انفعال: گروه بعدی زنانی را شامل میشود که مزاحمتهای فیزیکی مردان را آزاردهنده میدانند؛ اما واکنششان نسبت به این مزاحمتها حتی در مقایسه با گروه قبلی نیز منفعلانهتر است. آنها در چنین موقعیتهایی ضمن دچارشدن به نوعی سردرگمی نمیدانند در مقابل رفتارهای انحرافی فرد مزاحم چه باید بکنند و همین سردرگمی باعث میشود آنها واکنش چشمگیر بازدارندهای از خود نشان ندهند؛ به عنوان نمونه، یکی از زنان مصاحبهکننده، واکنش خود را به مزاحمتهای فیزیکی این گونه بیان میکند: در مقابل این رفتارها اگه برگردی واکنش تند نشون بدی، هم آبرو و حیثیت خودت میره و هم اون آدم رسوا میشه یا ممکنه بیخودی شر به پا بشه. من معمولاً تو این مواقع میترسم واکنش تند نشون بدم. آدم واقعا نمیدونه چیکار باید بکنه تو این موقعیتها .... این گروه از زنان هم در مقولۀ «معترض منفعل» دستهبندی شدهاند و مزاحمتهای به مراتب شدیدتر و طولانیتری را در مواجهه با مزاحمین خیابانی متحمل میشوند. در یک مورد از مشاهدههای میدانی پژوهشگر دیده که فرد مزاحم یکی از قربانیان منفعل را تعقیب و به او مکررا تعرض کرده است. در این مورد، فرد مزاحم، در مسیر خروج از ایستگاه متروی پانزده خرداد، واکنش انفعالی قربانی را متوجه شده و به دنبال او به راه افتاده و در تمام طول مسیر تا داخل بازار طلافروشان، به او تعرض جنسی کرده است. این مزاحمتها در داخل بازار، بهویژه در زمان توقف قربانی جلوی ویترین طلافروشیها ادامه داشته و همچنین، در مسیر برگشت نیز وضعیت به همین منوال بوده است. درمجموع، مطابق با یادداشتهای مشاهدهگر میدانی نزدیک به یک ساعت و نیم، قربانی دائما در معرض مزاحمتهای شخص مزاحم قرار داشته است. بیاعتنایی: چه در مشاهدههای میدانی و چه در مصاحبهها با تیپ دیگری از زنان مواجه شدهایم که طبق طرز رفتار یا لحن کلامشان، ظاهرا برای آنها مزاحمتهای فیزیکی مردان به اندازۀ گروههای قبلی آزاردهنده نیست. در مصاحبۀ انجامشده با یکی از مزاحمان نیز به این گروه از قربانیها اشاره شده است: خیلی تکوتوک این اتفاق میافته. معمولاً اون جوری نیست؛ ولی خب مواردی هم بوده که اتفاقا طرف خوشش هم میاومده از این قضیه؛ البته گفتم که خیلی کم پیش میاد این. در بین مصاحبههای انجامشده با زنان قربانی نیز به موردی برخوردهایم که تقریباً خود را در مقابل رفتارهای انحرافی مزاحمان بیاعتنا نشان میداد. در بخشی از مصاحبه، او درخصوص شیوۀ مواجههاش با مزاحمتها چنین اظهار نظر کرده است: این جور مزاحمتها همیشه هست؛ من زیاد حساسیت نشون نمیدم بشون. نمیتونم وایسم با عالم و آدم بجنگم که؛ اگه کاری باشون نداشته باشی، خودشون بالأخره خسته میشن میرن. در پژوهش ما این گروه از زنان در مقولۀ «قربانی بیخیال» دستهبندی و بیشترین، طولانیترین و بیشرمانهترین مزاحمتهای فیزیکی را متحمل میشوند.
شکل 2- عرصۀ کنش متقابل مزاحم و قربانی؛ کنشگران و کنشها
توزیع فضایی- زمانی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی درزمینۀ توزیع زمانی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی مشاهدات تیم پژوهش نشان میدهد مناسبتها، اعیاد و بهطور کلی اوقات تجمع جمعیت در خیابانها یا مکانهای خاصی از شهر، ایام مطلوب مزاحمان خیابانی محسوب میشود. در سایر مقاطع نیز ایام آخر هفته، بهویژه ساعات بعد از ظهر روزهای چهارشنبه و پنجشنبه، تردد مزاحمان در اماکن عمومی و بهتبعآن وفور رفتارهای تعرضآمیز آنها نسبت به زنان زیاد است. مطابق نتایج این مشاهدات، مزاحمان خصوصا در ساعات بین 13-10 قبل از ظهر و 20-16 بعد از ظهر، تصور میکنند خیابانها و مکانهای مدنظرشان شلوغ و پرتردد است؛ برای همین، به آن مکانها میروند و اعمال انحرافی خود را مرتکب میشوند. توزیع فضایی مزاحمتها در فضاهای خاصی انجام میشود که بهصورت فضاهای آلوده به مزاحمتهای جنسی شناسایی شدهاند و شامل این مکانها هستند: منطقۀ بازار، داخل بازارچهها، راهروهای تنگ، اماکن شلوغ، پیادهروهای پرجمعیت، مغازههای شلوغ، ایستگاههای مترو، فضاهای تنگ، حراجیها، فروشگاههای شلوغ، نمایشگاه کتاب، مراسم عزاداری و عاشورا و ... . قطعاً این رفتارها محدود به فضاهای یادشده نیستند و بیشتر این فضاها احتمالاً به دلیل نزدیکی به محل انجام مصاحبهها به ذهن مصاحبهشوندهها متبادر شده است؛ اما تحلیل محتوای همین بخش از اظهارات زنان، در کنار نتایج حاصل از مشاهدات میدانی مقولاتی را درخصوص وضعیت فضاییِ مزاحمتهای خیابانی در اختیار ما قرار میدهد که عبارتاند از: «فضاهای حاوی اختلاط جنسیتی»، «فضاهای توقفگاهی»، «فضاهای مملو از مکث و حرکت» و «فضاهای گلوگاهی». فضاهای حاوی اختلاط جنسیتی: این مقوله، تقریباً نیاز به توضیح خاصی ندارد و بدیهی است مزاحمتهای خیابانی در فضاهای مختلط جنسیتی امکان بروز مییابند و تمام فضاهای اشارهشدۀ مصاحبهشوندهها نیز چنین هستند. فضاهای توقفگاهی: این مقوله، به فضاهایی اشاره دارد که باعث میشود همان جمعیت مختلط، ولو برای مدت زمانی کوتاه، توقف کنند که از آن جمله، میشود به ایستگاههای مترو، حراجیها، فروشگاههای شلوغ و ... اشاره کرد. براساس نتایج مشاهدات میدانی همین فضاهای توقفگاهی برای مزاحمان خیابانی و مخصوصاً مزاحمان پوستکلفت، بیش از جاهای دیگر جذابیت دارند؛ زیرا طبق مطالب گفتهشده، این دسته از مزاحمان بیشتر به دنبال فضاهای مختلط این چنینی هستند که امکان تجمع و مکث زن و مرد، یعنی وضعیت ایدهآل را برای کنشهای جنسی ادامهدار این افراد، فراهم میسازد. فضاهای مملو از مکث و حرکت: نتایج مشخص میکند فضاهای بدون امکان مکث و همراه با جمعیت همواره در حال حرکت، برای مزاحمان خیابانی چندان جذاب نیستند؛ زیرا در چنین فضاهایی حتی اگر تعرضهایی نیز به بدن زنان رخ دهد، بسیار سطحی و گذری خواهد بود. درواقع، ترکیب مکث و حرکت، موقعیت لازم را برای بروز کنشهای جنسی این افراد فراهم میکند و آنها در حین حرکت، نخستین تماس یا همان آزمون مدارا را انجام میدهند؛ سپس براساس نتایج این آزمون، پس از یافتن و دنبالکردن سوژههای مناسب، نهایتاً در نقاط توقف و مکث، کنشهای جنسیشان را عملی میکنند. فضاهای گلوگاهی: راهروهای تنگ واقع در بین بازارچهها که معبری برای تردد جمعیت در بین این بازارچهها هستند، مصداق روشنی از فضاهای گلوگاهی محسوب میشوند. درحقیقت، این اماکن فضاهایی هستند که بهانهای برای مکث در آنها وجود ندارد؛ اما ناهماهنگی بین ظرفیت فضا و جمعیت ورودی در آنها مکثهایی ایجاد و موقعیت لازم را برای بروز کنشهای جنسیِ مزاحمان فراهم میکند.
شکل 3- مقولات مربوط به توزیع فضایی- زمانی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی
تبعات روانی و اجتماعی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی از تحلیل محتوای متن مصاحبههای انجامشده با قربانیان، درخصوص تبعات روانی و اجتماعی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی پنج مقولۀ اصلی استخراج شده است که آنها عبارتاند از: «محدودشدن حضور اجتماعی زنان»، «اخلال در زندگی روزمرۀ زنان»، «احساس ناامنی اجتماعی»، «تقویت نگاه ابزاری و کالاگونه به زن» و «معضلات روحی و روانی زنان». همۀ این مقولات تماماً به یک قسمت ماجرا، یعنی زنان بهصورت قربانیان مربوط است؛ درحالیکه عرصۀ کنش متقابل برای رخدادن مزاحمتهای خیابانی دو سر دارد و سرِ دیگر آن، خودِ عاملانِ این مزاحمتها هستند. طبق مطالب بخشهای قبل، یک پژوهش مردمنگاری برای اینکه توصیفی کامل و جامع از فرایندهای کنش متقابلی میان افراد ارائه دهد، باید تمام کنشگرانِ دخیل در این میدان را مد نظر قرار دهد. دراینخصوص، تحلیل محتوای اظهارات یکی از مزاحمان خیابانی ممکن است بسیار کارگشا باشد. در بخشی از اظهارت این فرد چنین آمده است: خیلی تأثیرهای بدی رو زندگیم گذاشته. بدترینش اینه که همیشه احساس میکنی عادی نیستی. دوس داری مثل بقیه باشی؛ ولی نمیتونی؛ اینش خیلی بده. بدتر از اون اینکه همیشه تحقیر میشی؛ همیشه یه ترس بزرگی تو وجودته؛ ترس از اینکه یه روز این قضیه برملا بشه و آبرو و حیثیتت تو محل کار یا تو خانواده بره. اینم بگم خانواده من یه خانوادۀ کاملا سالمه. پدر و مادرم آدمای مذهبیان. همۀ خواهر و برادرام سالم و سربهراهن و جالب اینه که اونام من رو آدم سالم و موفقی میدونن. حالا فکرش رو بکن، یه روز متوجه همچین مسئلهای بشن؛ یعنی تصورشم داغونم میکنه. تحلیل محتوای همین بخش کوتاه، ما را به چند مقولۀ مهم درخصوص پیامدهای مزاحمتهای خیابانی برای عاملان این مزاحمتها هدایت میکند که این مقولهها عبارتاند از: «احساس غیرعادی بودن»، «استیصال و اضطراب همیشگی»، «داغ ننگ»، «ترس از بیاعتبار شدن» و «ترسِ از دست دادن موقعیت شغلی». این مقولهها بهروشنی در متن مصاحبه هم توصیف شدهاند. در بین این مقولات، مفهوم کانونی مفهوم داغ ننگ است که آن را از آراء اروینگ گافمن به عاریت گرفتهایم. توضیح همین مفهوم ممکن است تمام توصیفات ذکرشده دربارۀ پیامدِ مزاحمتهای جنسی را در این متن تشریح کند. در این معنا وضعیت مزاحمان جنسی از دو حالت خارج نیست؛ نخست اینکه دیگرانِ مهم از هویت او بهصورت فرد مبتلا به مشکل مزاحمت خیابانی مطلعاند و داغ بیاعتباری را بر پیشانی دارد یا هنوز این اتفاق رخ نداده است و فرد از داغ احتمال بیاعتباری رنج میبرد؛ برای مثال، فرد ذکرشده در متن مصاحبۀ اخیر، از همین دستۀ دوم است و با کمی دقت متوجه میشویم تمام اضطرابها و نگرانیهای مطرحشدۀ گافمن درخصوص احتمال بیاعتباری در اظهارات این فرد نیز آشکارا دیده میشوند. در بیشتر مطالعات انجامشده درزمینۀ این پدیده، از این حالتها و نیز سایر مشکلات مزاحمان خیابانی به دلیل ابتلا به این مسئله، غفلت شده است؛ درحالیکه شاید بررسی دقیقترِ پیامدهای این موضوع برای خودِ مزاحمان جنسی «تصویری قربانیگونه» را از آنها در ذهن ما ایجاد کند. در اینجا قصد ما بههیچوجه تبرئۀ این افراد و رفتارهای انحرافی آنها یا حتی کمرنگکردن زشتی این گونه رفتارها نیست؛ بلکه هدف ما برجستهکردن این نکته است که در بررسی هر پدیدۀ اجتماعیِ حتی انحرافی به این پدیده باید از نگاه همۀ کنشگران دخیل در آن توجه کرد.
شکل 4- مقولات مربوط به تبعات اجتماعی و روانی مزاحمتهای خیابانی فیزیکی
دلایل بروز و تداوم پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی نتایج مصاحبهها و مشاهدات میدانی تیم پژوهش، به 10 مقولۀ اصلی درخصوص دلایل این مسئله اشاره دارد که شاملِ این موارد هستند: «غریزه و نیاز»، «احساس محرومیت نسبی»، «عادت رفتاری»، «تغییر رفتارهای جنسی»، «اعتیاد به کنشهای جنسی خیابانی»، «بیماری جنسی»، «مطلوبیت فضایی»، «فراوانی فرصتهای یادگیری»، «ضعف عوامل کنترل اجتماعی» و «عنصر ناشناختگی» با کمی دقت در این مقولهها متوجه میشویم بخشی از آنها به دلایل فردی مسئله و بخش دیگر، به دلایل اجتماعی و محیطی اشاره دارند. دلایل فردی: تحلیل محتوای دادههای گردآوریشده دربارۀ مزاحمتهای خیابانی روندی مشخص را در فرایند شکلگیری و تداوم این پدیده نشان میدهد که به دنبال آن، فرد با گذر از مراحلی مشخص، به تعبیر این مقاله، درپایان به مزاحم خیابانی پوستکلفت تبدیل میشود. در ادامه، این موضوع را توصیف و تشریح میکنیم. براساس مشاهدات و مصاحبههای میدانی درزمینۀ دلایل مزاحمتهای خیابانی نخستین موضوع متبادرشده به ذهن، این است که فرد با هدف ارضاء نیاز جنسی خود چنین اعمالی را مرتکب میشود؛ اما چنانچه ارتکاب این اعمال انحرافی ناشی از نیاز افراد باشد، این سؤال بیپاسخ میماند که چرا در مقایسه با بقیۀ افراد جامعه، برخی از افراد بسیار اندک، چنین اعمالی را انجام میدهند. غریزه قادر نیست اعمالی را تبیین کند که از برخی افراد جامعه سر میزند؛ به این ترتیب، بهجز این عامل، عوامل دیگری نیز باید در این قضیه دخیل باشند و در اینجا به مقولۀ بعدی، یعنی محدودیتها میرسیم. باتوجهبه این مسئله، میشود گفت عاملان مزاحمتهای خیابانی افرادی هستند که مانند بقیۀ انسانها نیاز دارند تمایلات جنسی خود را برآورده کنند؛ اما به دلیل وجود برخی محدودیتها آنها قادر نیستند از راههای طبیعی ِ مجاز (ازدواج) و حتی غیرمجاز (روابط جنسی نامشروع) این تمایلات را ارضا کنند. درحقیقت، در این معنا مزاحمتهای خیابانی نوعی واکنش به محدودیتها یا احیاناً به «احساس محرومیت» در جامعه هستند که در آن موقعیتها فرد موانعی را بر سر راه ارضاء طبیعی نیازهای جنسی خود احساس میکند؛ بنابراین، مزاحمان خیابانی برحسب نیاز یا به شکل نوعی واکنش به برخی محدودیتها برای نخستینبار اعمال انحرافی را در خیابانها مرتکب میشوند و سپس، این رفتارها بعد از چندین بار تکرار، درنهایت به نوعی «عادت رفتاری» فرد تبدیل میشوند. فرد پس از تأثیرپذیری از امیال جنسی خود، ناخودآگاه به طرف نقاطی از شهر به راه میافتد که آن مکانها را برای انجام اعمال انحرافیاش مطلوب میداند و تداوم این رفتارها و کنشهای جنسی خیابانی رفتهرفته تمایلات جنسی او را تغییر میدهد. این وضعیت، بهنوعی به «تغییر در رفتارهای جنسی» شخص منجر میشود و این بخش از رفتارهای او را از حالت طبیعی خارج میکند؛ اما این حالت غیرطبیعی به دلیل تکرار، به امری عادی در زندگی فرد تبدیل میشود و در ذهن و جسم او رسوخ میکند. همچنین، این وضع در ادامه به نوعی «اعتیاد به کنشهای جنسی» خیابانی بدل میشود که در آن، فرد پس از اعتیاد به انجام کنشهای جنسی در خیابان، قادر به ترک این رفتار و بازگشت به حالت طبیعی نیست. بهطور خیلی خلاصه، تحلیل حاضر در مراحل نخست، مزاحمتهای خیابانی فیزیکی را به شکل پاسخی به نیاز جنسی یا نوعی واکنش به برخی محدودیتهای اجتماعی در نظر میگیرد. در مراحل بعدی این رفتارها به دلیل تکرار، شکل عادت به خود میگیرند و رفتهرفته، به جزئی از زندگی فرد تبدیل میشوند و درپایان، به شکلگیری پدیدهای میانجامند که عموماً با نام بیماری یا ناهنجاری جنسی، یعنی تمایل به ارضاء امیال جنسی ازطرق غیرطبیعی از آن یاد میشود. وضعیت اجتماعی: محدودیتهای تحمیلشونده از طرف خانواده و جامعۀ بزرگتر، یکی از عواملی دانسته میشود که احتمالا در بروز مزاحمتهای خیابانی مؤثر است. حال سؤال این است که چرا از بین تعداد نسبتاً زیاد افراد محدودشده، این عدۀ معدود به شیوههای انحرافی روی میآورند. پاسخ به این سؤال ما را به عامل اجتماعی دیگری، یعنی فرصتهای یادگیری هدایت میکند. در این معنا مزاحمان خیابانی افرادی هستند که در ارضاء نیازهای غریزی خود با محدودیتهایی مواجه بودهاند و گذشته از آن، فرصت یا امکان یادگیری شیوههای انحرافی مانند مزاحمت خیابانی برایشان فراهم بوده است؛ بنابراین، در زمان تأثیرپذیری از امیال غریزی خود، ناخودآگاه به طرف نقاطی از شهر میروند که آن مکانها را برای اعمال انحرافی خود مناسب میدانند. عامل اجتماعی دیگر، درواقع ویژگی مشترک بسیاری از شهرهای امروزی است که با ایجاد فضاهای پرازدحام، نوعی فضای مطلوب را برای بروز مزاحمتهای خیابانی فیزیکی فراهم میکنند و همچنین، باتوجهبه میزان وسعت و جمعیت، ناشناختهماندن فرد را در میان انبوهی از افراد به دنبال دارند؛ بهعبارتدیگر، عامل ناشناختگی باعث میشود عوامل سنتی کنترل اجتماعی یا همان گروههای اولیه، کنترل خود را بر فرد از دست بدهند و ضعف عوامل جدید کنترل اجتماعی (گروههای ثانویه) امکان تداوم فعالیت مزاحمان خیابانی را در پی داشته باشند. با در نظر گرفتن این مطالب، طبیعی است هرگونه «ضعف در کنترل اجتماعی رسمی» به منزلۀ وضعیتی خواهد بود که بر تداوم و تشدید پدیدۀ مزاحمت خیابانی تأثیر میگذارد. با اضافهشدن عوامل اجتماعی به عوامل فردی مدل تبیین مسئله به این شکل ارائه میشود:
شکل 5- مقولات مربوط به دلایل فردی و اجتماعی بروز و تداوم پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی فیزیکی
بحث و نتیجه در این مقاله، با اتکا به رویکرد مردمنگاری سعی کردهایم توصیفی نسبتاً دقیق را از پدیدۀ «مزاحمتهای خیابانی فیزیکی» ارائه کنیم. برای این کار، بهمنظورگردآوری اطلاعات از تکنیکهای مختلفی اعم از مشاهدات میدانی و مصاحبههای عمیق و نیمهعمیق با گروههای مختلف کنشگران بهرهگرفتهایم و متنهای حاصل از مشاهدات و مصاحبهها را با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تجزیهوتحلیل کردهایم. قبل از بررسی نتیجۀ حاصلشده، لازم است به دو نکتۀ مهم درخصوص فرایند تحلیل و نتیجهگیری اشاره کنیم. نکتۀ نخست به لزوم تحلیل پدیدههای اجتماعی در بستر فرهنگی جامعۀ مدنظر مربوط است. گفتنی است در این زمینه، فرهنگ حاکم بر جامعۀ مدنظر، بین شیوههای مشروع و نامشروع ارضاء غرایز جنسی تفکیک قائل میشود و تمام گونههای ارضاء غریزۀ خارج از زناشویی را در دستهبندیِ شیوههای نامشروع قرار میدهد. این امر، به حذف گونههای یادشده در جامعه منجر نمیشود؛ اما عموماً به پنهانیشدن این رفتارها و نفوذ آنها به لایههای پنهان جامعه کمک کرده است. یکی از نتایج این وضعیت، توزیعِ نابرابرِ فرصتهای دسترسی به شیوههای نامشروع ارضاء غریزه در این جامعه است و بر همین اساس، در این مقاله، کنشهای جنسیِ مزاحمان خیابانی در بسترِ همین ویژگی فرهنگی و نابرابریها و محدودیتهایِ دسترسی به شیوههای مشروع و غیرمشروعِ ارضاء غریزه شناخته شدهاند. درخصوص نکتۀ دوم، باید گفت فهم رفتارهای انحرافی و پرده بر داشتن از امور جاری در لایههای پنهان جامعه، بهسادگی و در نگاه نخست امکانپذیر نیست و پژوهشگران میدانی در مطالعۀ حاضر نیز از این قاعده مستثنی نبودهاند. کشف و شناسایی فرایندهای کنش متقابل رفتارهایی این چنین پنهان و دورازچشم شاهدان، با صرف زمان و رسوخ به دنیای نسبتاً ناشناختۀ این افراد میسر شده است؛ به عبارت بهتر، در مراحل ابتداییِ پژوهش، کشف و بررسیِ رفتارها و کنشهای متقابل مزاحمان، چندان موفقیتآمیز نبوده است و مشاهدهگران، بهتدریج درنتیجۀ انباشت مشاهدات و تجاربشان درخصوص این پدیده، در طول یک دورۀ زمانی نسبتاً طولانی به این مهم دست یافتهاند. درحقیقت، مشاهدهگرانِ میدانی کمکم و به موازات درگیرشدن با موضوع و کنشگران دخیل در آن، در مراحل پایانی پژوهش به نوعی تبحر و پختگی در امرِ شناسایی و مشاهدۀ رفتارهای این افراد در اماکن عمومی و حتی شناخت نقاط محتمل برای کشف و مشاهدۀ چنین رفتارهایی دست پیدا کردهاند و همین پختگی یکی از فاکتورهای مهم در کار مردمنگاری است که کشف و توصیف پدیدههایی از این جنس را ممکن میسازد. درصورت قراردادن تمام یافتههای این مقاله در کنار هم، شاید بشود تمام نتایج را در پنج جمله خلاصه کرد: 1. پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی عرصهای است که مجموعهای از کنشگران فردی در آن با هم کنش متقابل دارند؛ 2. ورود به این عرصه آیین مشخصی دارد؛ 3. کنشهای کنشگرانِ این عرصه در قلمروهای فضایی مشخصی انجام شده است و از یک تقویم زمانی خاص تبعیت میکند؛ 4. کنش متقابل میان کنشگران، از قواعد رفتارِ مشخصی پیروی میکند و درپایان، 5.کنشگران فعال در این عرصه، تجارب مشترکی دارند که آنها را از سایر کنشگران اجتماعی متمایز میکند. باتوجهبه این مسائل، چنانچه بخواهیم تمام مقولات و خردهمقولات بهدستآمده از مطالعه را در یک قاب کلی قرار دهیم، به 6 مقولۀ خیلی مهم درخصوص پدیدۀ مزاحمتهای خیابانی خواهیم رسید که آنها عبارتاند از: «کنشگران»، «آیین عضویت»، «قلمروی مکانی»، «تقویم زمانی»، «قواعد رفتار» و «تجارب مشترک». حال، چنانچه باز کمی فراتر برویم و این مقولاتِ ششگانۀ را در سطح انتزاع بالاتری بنگریم، به مفهوم کلیتری خواهیم رسید که درواقع، تِمِ مرکزی و بهعبارتی کشفِ اصلی مطالعۀ مردمنگاری حاضر محسوب میشود و آن، مفهوم «خردهفرهنگ مزاحمت جنسی» است. مطابق ترکیب مقولههای کشفشده، ما با خردهفرهنگی کجرو سروکار داریم که ضمن پدیدارشدن در زیر پوست شهر، در آنجا پرورش یافته و همواره درحالبازتولید خود است. با دقت بیشتر به مقولههای یادشده، در مییابیم آنها درواقع عناصرِ اصلی تشکیلدهندۀ خردهفرهنگی خاص در دل فرهنگ بزرگتر هستند. این فرهنگ خاص چنین تعریف میشود: مجموعهای از افراد (کنشگران) در طی یک فرایند، از جستجوی راهی برای ارضاء غریزه تا تبدیلشدن به یک مزاحم خیابانی پوستکلفت، به عرصهای از کنشهای متقابل وارد میشوند (آیین ورود) که در آن، ضمن متفاوتبودن معنای مطلوبیت فضا و زمان (قلمروی مکانی و تقویم زمانی) قواعد و ترفندهای متفاوتی برای رفتار عرضه میشود (قواعد رفتار). حضور در این عرصه، تجارب مشترکی در اختیار کنشگران قرار میدهد که این تجربهها به مثابۀ عامل پیونددهنده و هویتبخش عمل میکنند (تجارب مشترک). با عنایت به این نکات، نتایج مطالعۀ حاضر، حضور و حیات خردهفرهنگی انحرافی را در لایههای پنهان جامعه مشخص کرده است و در طی این پژوهش، پژوهشگران سعی کردهاند با رویکردی مردمنگارانه در این لایهها نفوذ کنند و پس از کشف و گردآوریِ ابعاد و عناصر اصلی تشکیلدهندۀ این خردهفرهنگ، آن را در یک قاب کلی در معرض دید مخاطب قرار دهند. مدل ارائهشده در شکل شماره 6، به همین مضمون توجه کرده است و شاید تصویری فشرده از همان قابی باشد که به آن اشاره کردهایم. درمجموع، براساس یافتههای این مقاله، مزاحمت خیابانی فیزیکی فرهنگی از آن خود دارد که عناصر، قواعد، معانی و رفتارهایی برگرفته از دل همین فرهنگ را در خود گنجانده است و در همین فضا نیز به دست کنشگران آن بازتولید میشود. عضویت در این خردهفرهنگ، ویژگیهای رفتاری و نگرشی خاصی به کنشگران آن بخشیده است و آنها را از سایر کنشگران اجتماعی متمایز میکند و همچنین، همین ویژگیهای مشترک رفتاری حیات این خردهفرهنگ را تداوم میبخشند.
شکل 6- خردهفرهنگ مزاحمت خیابانی؛ ابعاد و مقولات (مدل نهایی پژوهش)
این مدل، بهصورت استقرایی و براساسِ استخراج مفاهیم و مقولات جزئی از دل دادههای میدانی شکل گرفته است؛ اما نقاط پیوند ملموسی نیز با تئوریهای جامعهشناسی، یعنی تئوریهایی دارد که به مثابۀ پشتوانۀ نظری و مفهومی نتایج این مطالعه را حمایت میکنند. ازجمله نقاط پیوند یافتههای ما با نظریههای جامعهشناسی مفهوم داغ ننگِ مدنظر گافمن است که در متن مقاله به آن اشاره کردهایم. در همین زمینه، رد پایِ مفاهیم دیگرِ رویکرد برچسبزنی بهویژه دوگانۀ انحراف اولیه و ثانویه نیز در نتایج بهدستآمدۀ ما کاملاً مشهود است. این یافتهها ارتباط مشخصی را با مفهوم فضای بیدفاع شهری نشان میدهند که در بحثهای مربوط به جرم و فضای شهری اهمیت خاصی دارند. درحقیقت، فضاهای شناساییشدهای که فضاهای مطلوبِ مزاحمان خیابانی هستند، همه مصادیقی از فضاهای بیدفاع شهری در معنای خاص آن محسوب میشوند. این نتایج بهصورت میدانی و تجربی به دست آمدهاند؛ به همین دلیل، ممکن است غنای بیشتری در ادبیات مفهومی یادشده ایجاد کنند. تئوری احساس محرومیت نسبی، مباحث نظری تونیس درخصوص تمایزات گزلشافت و گمینشافت و نیز مفهوم پرسهزنی زیمل، از دیگر مفاهیم نظری هستند که بهنوعی میشود نشانههایی از آنها را در یافتههای حاصلشدۀ ما ردیابی کرد. براساس این ارتباطهای نظری این مقاله در قالب یک مطالعۀ کیفی مردمنگارانه انجام شده است؛ اما تمام بحثها و تحلیلهای ارائهشده در آن، کاملاً مبتنی بر ادبیات جامعهشناسی هستند. [1] Street Harassment [2] Stranger Harassment [3] Public Harassment [4] Sexual Harassment [5] Kearl [6] Rape [7] Sexrole Spillover [8] منظور از شاهدان مزاحمتها آن گروه از مصاحبهشوندهها هستند که به دلیل موقعیت شغلی خاص، بیشتر از سایر شهروندان ممکن است رفتارهای مزاحمان خیابانی را مشاهده کنند. [9] Meaning Unit [10] Category [11] مشاهدۀ این گونه رفتارها که همهروزه در زیر پوست شهر رخ میدهد، در ذهن مشاهدهگر ناخواسته رفتارهای حیوانی و تلاشهای جانوران شکاری را برای راندن رقیب تداعی میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اباذری، ی.؛ صادقیفسایی، س. و حمیدی، ن. (1387). «احساس ناامنی در تجربۀ زنانه از زندگی روزمره»، فصلنامۀ پژوهش زنان، د 6، ش 1، ص 103-75. ایمان، م ت.؛ یوسفی، ا. و حسینزاده، م. (1390). «زنان، مزاحمت و واکنش: بررسی تجربۀ دختران دانشجو از مزاحمتهای خیابانی و واکنش به آن با کاربرد روشهای پژوهش ترکیبی»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، د 12، ش 3، ص 93-63. بوزان، ب. (1378). مردم، دولتها و هراس، ترجمۀ: پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی، تهران: انتشارات پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی. پاکنهاد، ا.(1392). «تحلیل حقوقی: جرمشناختی مزاحمت جنسی»، پژوهشنامۀ حقوق کیفری، ش 2، ص 33-7. حریــری، ن. (1385). اصــول و روشهــای پژوهش کیفی، تهران: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. سحابی، ج.؛ فیضی، ع. و صمدیبگهجان، ج. (1388). «بررسی تأثیر عناصر اجتماعی بر امنیت اجتماعی در شهر سنندج»، پژوهشنامۀ علوم اجتماعی، د 3، ش 3، ص182-155. فلیک، ا. (1387). درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمۀ: هادی جلیلی، تهران: نشر نی. لهساییزاده، ع. و یوسفینژاد، ا. (1389). «رابطۀ بین پذیرش هنجارهای جنسیتی و تجربۀ مزاحمتهای خیابانی: مطالعۀ موردی دانشجویان دختر دانشگاه شیراز»، نشریۀ جامعهشناسی، د 5، ش 2، ص143-129. ذکائی، م س. (1384). مزاحمتهای جنسی برای زنان در محیطهای مختلف، تهران: آرشیو سازمان ملی جوانان. Abel, Theodore. (1999) The Vrestehende Sociology of Max Weber in Bryan, S. Turner (Ed.), Max Weber’s Critical Responses, New York: Routledge.
Becker, H.S. (1963) Outsiders: Studies in the Sociology of Deviance, London: Macmillan.
Barak, A. Pitterman, Y. & Yitzhaki, R. (1995) “An Empirical Test of the Role of Power Differential in Originating Sexual Harassment”, Basic and Applied Social Psychology, 17(4):479−517.
Brown, J. M. (1998) “Aspects of Discriminatory Treatment of Women Police Officers Serving in Forces in England and Wales”. British Journal of Criminology, 38(2): 265−282.
Drieschner, K. & Lange, A. (1999) “A Review of Cognitive Factors in the Etiology of Rape: Theories, Empirical Studies and Implications”. Clinical Psychology Review, 19(1): 57−77.
Elo, S. Kaariainen, M. Kanste, O. Pookki, T. Utriainen, K. Kyngäs, H. (2014) Qualitative Content Analysis: A Focus on Trustworthiness, DOI: 10.1177/2158244014522633, SAGE Open: 1–10.
Farley, L. (1978) Sexual shakedown: The sexual harassment of women on the job, New York: McGraw-Hill.
Footwyte,W. (1963) Street Corner Society: The social Structure of an Italian Slum. Sociological Research. Columbias: Harcourt, Braceworld Inc.
Gannon, T. A. Collie, R. M. Ward, T. & Thakker, J. (2008) “Rape: Psychopathology, Theory and Treatment”. Clinical Psychology Review, 28(6): 982−1008.
Gruber, J. E. (1992) “A Typology of Personal and Environmental Sexual Harassment: Research and Policy Implications for the 1990s”. Sex Roles, 26: 447−464.
Gutek, B. A. (1985) Sex and the workplace: Impact of sexual behavior and harassment on women, men and organizations. San Francisco: Jossey-Bass.
Gutek, B. A. & Morasch, B. (1982) “Sex Ratios, Sex-Role Spillover and Sexual Harassment of Women at Work”, Journal of Social Issues, 38(4): 55−74.
Hannerz, U. (1980) Exploring The City: Inquiries Toward an Urban Anthropology. Columbia University Press.
Hobbs, D. (2001) “Ethnography and the Study of Deviance”. In Paul Atkinson, Amanda Coffey, Sara Delamont, John Lofland and Lyn Lofland (Eds.), Handbook of Ethnography. London: Sage Publication.
Kearl, H. (2011) Street harassment of women: It's a bigger problem than you think. Christian Science Monitor (April 2011), located on: https://www.csmonitor.com/Commentary/Opinion/2011/0418/Street-harassment-of-women-It-s-a-bigger-problem-than-you-think
LaFontaine, E. & Tredeau, L. (1986) “The Frequency, Sources and Correlates of Sexual Harassment Among Women in Traditional Male Occupations”. Sex Roles, 15(7–8): 433−442.
Lauer, Robert, H. & Lauer, Jeanette, C. (2006) Social Problem and Quality of Life, New York, McGraw Hill.
MacKinnon, C. A. (1979) Sexual harassment of working women: A case of sex discrimination. Yale University Press.
Malovich, N. J. & Stake, J. E. (1990) “Sexual Harassment on Campus: Individual Differences in Attitudes and Beliefs”. Psychology of Women Quarterly, 14(1): 63−82.
Matchen, J. & DeSouza, E. (2000) “The Sexual Harassment of Faculty Members by Students”. Sex Roles, 42(3–4): 295−306.
Mayhew, H. (1951/1968) London Labour and the London Poor (3 Vols). London: Dover Publications.
Niebuhr, R. E. & Boyles, W. R. (1991) “Sexual Harassment of Military Personnel: An Examination of Power Differentials”. International Journal of Intercultural Relations, 15: 445−457.
O'Hare, E. & O'Donohue, W. (1998) “Sexual Harassment: Identifying Risk Factors”. Archives of Sexual Behavior, 27(6): 561−579.
Pryor, J. B. (1987) “Sexual Harassment Proclivities in Men”. Sex Roles, 17: 269−290.
Schacht, S. P. & Atchison, P. H. (1993) “Heterosexual Instrumentalism: Past and Future Directions”. Feminism and Psychology, 3: 37−53.
Skaine, R. (1996) Power and gender: Issues in sexual dominance and harassment. Mc Farland ISBN 0786402083, 9780786402083.
Stockdale, M. S. (1993) “The Role of Sexual Misperceptions of Women's Friendliness in an Emerging Theory of Sexual Harassment”. Journal of Vocational Behavior, 42: 84−101.
Tangri, S. & Hayes, S. (1997) Theories of sexual harassment. In W. O'Donohue (Ed.), Sexual harassment: Theory, research, and treatment (pp. 112−128). Boston: Allyn & Bacon.
Tangri, S. S. Burt, M. R. & Johnson, L. B. (1982) “Sexual Harassment at Work: Three Explanatory Models”. Journal of Social Issues, 38: 33−54.
Thomas, A. M. & Kitzinger, C. (1997) Sexual harassment. Contemporary feminist perspectives. Buckingham: Open University Press.
Ward, T. Hudson, S. M. Johnston, L. & Marshall, W. L. (1997) “Cognitive Distortions in Sex Offenders: An Integrative Review”. Clinical Psychology Review, 17(5): 479−507.
45. Ward, T. & Keenan, T. (1999) “Child Molester's Implicit Theories”. Journal of Interpersonal Violence, 14)8): 821−838. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,664 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 559 |