تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,639 |
تعداد مقالات | 13,330 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,909,285 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,961,317 |
کارکرد نهاد موزه ایران باستان در اندیشه دولت ـ ملت دوره پهلوی | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 7، دوره 11، شماره 2 - شماره پیاپی 42، تیر 1398، صفحه 99-117 اصل مقاله (519.46 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2019.116596.1697 | ||
نویسنده | ||
رضا بیگدلو* | ||
استادیار تاریخ، گروه پژوهشی جغرافیای سیاسی، پژوهشکده جغرافیای انتظامی، پژوهشگاه علوم انتظامی و مطالعات اجتماعی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
تأسیس موزه در عصر جدید به عنوان نهادی چندوجهی و چند کارکردی، نشانگر تحولی بنیادین در نظام معرفتی انسان بود. زمینه شکلگیری این نهاد بر اساس زمینههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاصی استوار بود. ایجاد محلی بهعنوان محل نگهداری اشیاء عتیقه یا موزه به دنبال آشنایی ایرانیان با موزههای اروپایی و اکتشافات آثار باستانی به عصر ناصرالدینشاه قاجار برمیگردد. ناصرالدینشاه در پی ایجاد موزه، در کاخ گلستان محلی را برای حفظ و نمایش آثار عتیقه و باارزش تاریخی دایر کرد، اما این اقدام قوام نیافت. با آشنایی ایرانیان با اندیشههای جدید و اهمیت موزه و آثار باستانی، اندیشه تأسیس موزه توسط نخبگانی که در انجمن آثار ملی جمع شده بودند، دنبال شد و درنهایت با تشکیل دولت مدرن پهلوی، بنای موزه ایران باستان در ضلع غربی میدان مشق و در موقعیت مرکزی پایتخت آغاز شد. این مقاله با روش تاریخی ـ تحلیلی بر آن است که علل ایجاد و مهمترین کارکردهای موزه ایران باستان را در بافتار دولت پهلوی تحلیل و بررسی نماید. دستاوردهای پژوهش بیانگر آن است که تأسیس موزه در ایران در پیوند عمیق با اندیشه ناسیونالیسم شکل گرفت. هرچند تأسیس این نهاد از آمال روشنفکران مشروطه بود، به دست دولت پهلوی نهایی و عملی شد. باوجود کارکردهایی چون گردآوری و نگهداری و حفاظت، نمایش، آموزش و پژوهش، هویتسازی و مشروعیتجویی از این نهاد مهمترین هدف و خواست دولت پهلوی بود و به دنبال برساخت و بازتولید روایتهایی از تاریخ باستانی بود که از ایدئولوژی دولت پهلوی پشتیبانی نماید. | ||
کلیدواژهها | ||
موزه ایران باستان؛ دولت پهلوی؛ ناسیونالیسم؛ مشروعیت | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه موزه بهمثاﺑﮥ حاﻓﻈﮥ تاریخی و تمدنی انسان است. شکلگیری موزه در عصر جدید از تحولی بنیادین در مبانی معرفتی انسان نشان دارد. در اندﻳﺸﮥ موزهای، دوران باستانی در حکم نظامی از دانایی برای جوامع مطرح شد که با اتکا بر آن، به انسان بهمنزﻟﮥ موجودی تاریخی نگریسته شد؛ پس دوران باستانی در حکم منبع الهامی برای نوسازی و بازسازی ابعاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع مطرح شد. در این میان باستانشناسی علمی بود که معرفت موزهای براساس دستاوردهای آن بنا شد. باستانشناسی را مطاﻟﻌﮥ گذﺷﺘﮥ انسانی با استفاده از مدارک و بقایای مادی دانستهاند که قلمرو آن هزارههای گذشته تا به امروز را شامل میشود. سدههای نوزدهم و بیستم میلادی پیوند عمیق بین ناسیونالیسم و باستانشناسی را شاهد بود. باستانشناسی در جایگاه رشتهای روشمند با رویههای پذیرفتهشده، در خلال قرن نوزدهم میلادی تکوین یافت. پیدایش آن در ابتدا از علاﻗﮥ فزاینده به آثار کلاسیک یونان و روم باستان و تاحدی بعدها آثار یافتشده در خاور نزدیک تأثیر پذیرفت. ظهور مکتبهای زمینشناسی و زیستشناسی، بهویژه اندﻳﺸﮥ تکامل، دومین عامل تکوینی عمده در باستانشناسی بود. اصل تکامل که پذیرش عام یافته بود به دنبال آن بود با کشف و ردهبندی اَشکال منقرضشدﮤ حیات، انسان کنونی را حاصل تکامل اَشکال اجدادی پیشین نشان دهد. در تکوین باستانشناسی در این سدهها، شوق جستوجو بهمنظور کشف ریشههای هویت ملی عامل مهمتر و مؤثرتر بود که با ظهور دولتهای ملی مدرن همزمان بود. فرایندی که از اواخر سده هیجدهم میلادی شروع شد و طی سدههای نوزده و بیستم میلادی تداوم پیدا کرد. همگام با پیشرفت روشهای تشخیص و تجزیهوتحلیل میراث مادی، دولتهای ملی ظهور مییافتند که علاقه به میهن را ملموستر و مشخصتر جلوه میکردند. از این نظرگاه، با کشف و تفسیر بقایای یافتشده در زادبوم انسانها میشد ریشهها و خاستگاههای ملی را ردیابی کرد. این دیدگاه بهویژه امروزه در باستانشناسی پسافرایندی نمایانتر است. از این منظر، در علم باستانشناسی عینیت تام و پژوهش بیطرفانه و بدون ارزشگذاری امکانپذیر نیست. این دیدگاه بر نقد علاقههای فکری و ذهنی دانشمندان و بافت سیاسی عرﺻﮥ پژوهشهای باستانشناسی تأکید میکند. به طور کلی، باستانشناسی پسافرایندی بر این نکته متوجه است که چگونه بافت سیاسی بر نتایج پژوهشها و اکتشافهای باستانشناسان تأثیر میگذارد. باستانشناسی ملیگرا با شکلگیری ساخت سیاسی دولتملت، بهدنبال مشروعیتیابی و مشروعیتسازی برای دولتهای مدرن در گذﺷﺘﮥ دور بود. درنتیجه، گذﺷﺘﮥ دور ارزش سیاسیفرهنگی چشمگیری پیدا کرد. بهمنظور ایجاد گذشتهای که موجودیتهای سیاسی به خدمت میگرفتند بین دولتملت جدید و باستانشناسی ارتباطی عمیق پدید آمد. این موضوع درخور تأمل است که در سدههای اخیر، تصورات معاصر ما دربارﮤ گذشته بهصورت فزایندهای با تأثیرپذیری از باستانشناسی شکل گرفته است. باستانشناسی موفق شده است حجم عظیمی از مدارک و شواهد را از دل خاک بیرون کشد و درنتیجه، شناخت ما را از گذشته افزایش دهد. با این حال، این شناختِ ناشی از دستاوردهای باستانشناسی با سیاست پیوند خورده است. باستانشناسان برای کمک به ناسیونالیسم، بسیاری از برنامههای ناسیونالیستی را تدوین و هدایت کردهاند. با این هدف که تاریخ براساس بقایای مادی، ولی در چارچوب یاریبخشیدن به انسجامی ملی به نمایش گذاشته شود. باستانشناسی سهم عمدهای از وظایف ملتسازی را برعهده گرفته است و با کشف و معرفی نمادها، اساطیر و بقایای مادی گذشته تلاش میکند با ابزار باستانشناسی شالوده و اساس ایدئولوژی دولت ملی را برپا سازد. دولتهای ملی که به انسجامبخشی و ایجاد همبستگی ملی نیاز فراوانی دارند و میدانند یافتن ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ مشترک و پرشُکوه برای آنها چه فواید درخشانی دارد، از باستانشناسی و برنامههای آن همواره حمایت میکنند. در خاورمیانه به علت داشتن گنجینههای باستانی از تمدنهای گذشته، ناسیونالیسم مبتنیبر باستانشناسی بسیار پررنگتر بود. در ایران، این مسئله از کشورهای دیگر پررنگتر بود و بهلحاظ سیاسی و فرهنگی، اهمیت آن بسیار مهمتر مینمود. هرچند گذشت زمان بر بسیاری از دورههای تاریخی غبار فراموشی افکنده بود، ایران پیوند تاریخی و فرهنگی خود را با گذﺷﺘﮥ باستانی کموبیش حفظ کرده بود. در این میان، دولت پهلوی نیز بنیان خود را بر ساخت هویت ملی گذاشته بود که رﻳﺸﮥ آن در ایران باستان بود. باستانشناسان اروپایی با کاوشهای باستانشناسی در ایران، زوایای مهمی از تاریخ ایران باستانی را روشن کردند و اشیای ارزشمندی به دست آوردند که ارزش علمیتاریخی چشمگیری داشتند. آثار بهدستآمده از علم باستانشناسی در مکانی به نام موزه تجلی مییابد. امروزه موزهها از افق فرهنگ، اندیشه، عقلانیت و مدنیتی برکشیدهاند که بیش از هر مسئلهای نمایانکنندﮤ مدرنبودگی و تجددگرایی است. در عصر جدید، موزه وجوهی از اضلاع و ابعاد پیچیدﮤ تاریخی و ارزشها و آرمانهای مدرنیته را آشکار میکند و به نمایش میگذارد. تبیین ﻓﻠﺴﻔﮥ وجودی موزه جدا از بستر تاریخی جدید امکانپذیر نیست. موزهها به نهادهایی چندوجهی، چندهویتی و چندکارکردی تبدیل شدهاند. موزه تجلی تحول و چرخشی بنیادین است که در نگاه عالم مدرن به انسان و همچنین به تاریخ و زمان پدیدهها و رویدادها ایجاد شد. پس از رنسانس، تشکیل موزه بهتدریج شکل گرفت. بهدنبال ﺣﻤﻠﮥ ناپلئون به مصر، کاوشهای باستانشناسی در مصر آغاز شد و اشیای باستانی بهدستآمده در مصر به فرانسه منتقل شد؛ پس موزﮤ لوور پاریس مملو از این آثار شد و حتی منظرﮤ پاریس را دگرگون کرد. برای نمونه بهمنظور نصب میخوارهای (obelisk) در میدان کنکورد (Concorde)، پادشاه فرانسه و دویستهزار نفر حضور یافتند. از این زمان، برای اروپاییان تلاش در راستای تصاحب آثار باستانی دیگر کشورها وجهی ناسیونالیستی یافت. کشورهایی همچون فرانسه و انگلستان موزههای خود را با این آثار میانباشتند و برای به دست آوردن آثار باستانی رقابتی بین این کشورها پدید آمد؛ بنابراین کشف این آثار و انتقال آنها به موزهها و نمایش آنها نوعی ﺟﻨﺒﮥ ملی یافت. در آن عصر، موزههای اروپایی نهادی آشکارا ناسیونالیستی بود؛ هرچند این موزهها با غارت بهترین اشیای کشورهای دیگر موجودیت مییافتند. اشیایی که با حفاریهای باستانشناسان کشور غارتکننده به دست میآمد. بنابراین این امکان وجود دارد که این موزهها را همزمان نهادهایی استعماریناسیونالیستی نامید. ایجاد موزﮤ ایران باستان در عصر پهلوی، بهروشنی از تأثیرات اندﻳﺸﮥ ناسیونالیسم و شکلگیری نهادی فرهنگی براساس الگوی غربی حکایت میکند. با این حال، این نهاد جدید در دوران خود کارکردهایی داشت که این نوشته بر آن است با روش تاریخیتحلیلی عمدهترین کارکردهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی موزﮤ ایران باستان را بررسی کند. بهویژه پژوهش درصدد است این پرسش را تحلیل کند که بین اندﻳﺸﮥ دولتملت و موزﮤ ایران باستان چه نسبتی وجود داشته است.
ضرورت و ﭘﻴﺸﻴﻨﮥ پژوهش. دربارﮤ تاریخ باستانشناسی در ایران و ابعاد سیاسی و اجتماعی آن کتابها و مقالههای متعددی نوشته شده است؛ اما در زﻣﻴﻨﮥ نهاد موزه کار کمتری صورت گرفته است. عمده آثار با موضوع موزه نیز بیشتر به مدیریت موزه و کارکردهای فرهنگیاجتماعی آن اختصاص یافته است؛ ازجمله مهمترین این کتابها مجموعه مقالههای حکمتالله ملاصالحی است با نام جستاری در فرهنگ؛ پدیده موزه و باستانشناسی (1384). در این کتاب نویسنده جایگاه موزه را در بافتار فرهنگی و علمی بهصورت مختصر بررسی کرده است. آثار مربوط به موزﮤ ایران باستان بیشتر سیر تاریخی ایجاد موزه و چگونگی طراحی و بنای آن را بررسی کردهاند. مقاﻟﮥ کوتاه محمدتقی مصطفوی «تاریخچه موزه ایران باستان» (1326) ازجمله نخستین نوشتهها در این باره است. مقاﻟﮥ دیگر «مطالعه ساختار معماری موزه ایران باستان و کشف رابطه آن با کاخ تیسفون» (1397) است که نویسندگان بنای موزه را از لحاظ طراحی و ساختار معماری وارسی کردهاند. نگارنده در زﻣﻴﻨﮥ کارکرد بنای موزﮤ ایران باستان در ساخت و اندﻳﺸﮥ دولتملت به اثری برخورد نکرد و این موضوعی است که این پژوهش بر آن است آن را بررسی کند.
سیر تشکیل موزه در ایران پیش از انقلاب مشروطه اهمیت آثار باستانی و اشیای موزهای چندان شناختهشده نبود و برای بناهای تاریخی اهمیتی قائل نبودند. آقامحمدخان قاجار برای بنای کاخ خود در تهران دستور داد ستونهای کاخ وکیل را از شیراز به تهران آورند. فتحعلیشاه برای ساختن کاخ تابستانی خود در چمنسلطانیه از مصالح گنبد سلطانیه برداشت کرد. ظلالسلطان بسیاری از آثار صفوی را در اصفهان از بین برد. با این حال شواهد گواهی میدهد ناصرالدینشاه کموبیش متوجه اهمیت آثار باستانی شده بود؛ بهویژه پس از سفر فرنگ خود در سال 1290ق/1873م، به داشتن مجموعه موزهای همانند کشورهای اروپایی گرایش پیدا کرد. اعتمادالسلطنه تعمیر و دستور نگهداری دهها بنا و اثر تاریخی را به شاه نسبت میدهد (اعتمادالسلطنه، 1363: 82). با این حال از شرح تعمیر و نگهداری این بناها با انگیزﮤ باستانشناختی مطلبی به دست نمیآید. یکی از اقداماتی که اعتمادالسلطنه به ناصرالدینشاه نسبت میدهد بنای «اطاق موزه» در کاخ گلستان است که: «محفظه اشیا عتیقه و مختزن اعلاق نفیسه میباشد از قبیل احجار کریمه و گوهرهای یتیم و اسلحه خطیر و اوانی بینظیر و بدایع صنایع و ودایع طبایع و آثار خطاطین و مواریث سلاطین و عجایب عالم و مسکوکات امم و غیرذالک... که قیمت آنها از چهل کرور متجاوز است» (اعتمادالسلطنه، 1363: 87). در این بیان انگیزهای که به نظر غالب میآید ارزش مالی آنهاست که در آن روزگار این اشیا توجه عتیقهخَران اروپایی را جلب کرده بود و شاه در سفرهای اروپایی متوجه اهمیت و ارزش آنها شده بود. شاه در اعطای مجوز کاوش باستانشناسی به هیئت فرانسوی دیولافوآ شرط کرده بود تمام آثار کشفشده، به جز اشیای طلا و نقره، از آن هیئت فرانسوی باشد (معصومی، 2535: 3). در عهد سلطنت مظفرالدینشاه که اروپاییان متوجه اهمیت آثار باستانی ایران شده بودند و در این زمینه بین کشورهای اروپایی رقابتی شکل گرفته بود، شاه امتیاز انحصاری اکتشاف آنها را به هیئت دیولافوآ فرانسوی داد. این عمل اعتراض برخی روشنفکران ایرانی را در پی داشت. زینالعابدین مراغهای، از روشنفکران منتقد، در این باره میآورد: «چند روز قبل امتیاز کشف آثار عتیقه شوستر [شوشتر]، همدان و غیره را به کمپانی فرانس دادند. اگرچه ملت ایران از این عوالم بیخبرند ولی آنها که سوءنتیجه این جور چیزها را میدانند در بحر غم و الم غوطهور گشتهاند که آن همه گنجهای بیپایان موروثی اجدادی ما را که مادر وطن در شکم خود از چندین عصر جهت ایرانیان محفوظ داشته بود و ملیانها ارزش داشت، به یک صلوات فرنگی از دست دادند... عموم دانایان میدانند که چهقدر ثروت دولت ایران از دادن این امتیاز بر باد رفته است» (مراغهای، بیتا، 2/133). در این روایت انتقادی، تأکید مراغهای بر ارزش مادی و قیمت این اشیای عتیقه است و چندان از اهمیت فرهنگی و سیاسی آنها آگاهی ندارد. پس از انقلاب مشروطه به آثار باستانی و تأسیس سازمانی برای حفظ و حراست از این آثار توجه شد. در سال 1286ش/1325ق/1907م، در نخستین دورﮤ مجلس شورای ملی، پس از تصویب و ایجاد سازمان وزارتخانهها در وزارت علوم دو اداره به نام «اداره حفریات موزه و اداره ابنیه عتیقه» به وجود آمد. در همین سال، در قانون بلدیِ که در بیستم ربیعالثانی به تصویب رسید، معاونت و مساعدت در دایرکردن موزهها و تعمیر و نگهداری ابنیه عتیقه به بلدیِ (شهرداری) سپرده شد (اکبری، 1384: 69). مرتضیقلیخان ممتازالملک، وزیر معارف و فوائد عامه، نخستین کسی بود که به تأسیس «اداره عتیقات» همت گماشت؛ هرچند بهعلت مشکلات عملی نشد. پس از تشکیل «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» در سال 1296ش/1917م، اداره عتیقات در حکم یکی از واحدهای اداره کل معارف تأسیس شد. این اداره انجام امور باستانشناسی و حفظ آثار باستانی را بهعهده داشت و اشیای موزهای هم در یکی از اتاقهای دارالفنون گردآوری شد (تاریخچه وزارت فرهنگ و هنر، 2537: 33) و به موزﮤ عتیقات معروف شد. پس از انتقال وزارت معارف به عمارت مسعودیه، اشیای موزه هم منتقل شد و در انباری قرار داده شد. با این حال تلاشها برای تأسیس موزﮤ مستقل به جایی نرسید. در سال 1301ش/1922م، با همکاری فعالان سیاسی و اجتماعی آن دوران، مجمعی به نام «انجمن آثار ملی» بنیان گرفت. از مهمترین اقدامات انجمن تهیه فهرستی از بناهای تاریخی و آثار ارزشمند باستانی بود (تاریخچه وزارت فرهنگ و هنر، 2537: 47). در ابتدای تشکیل این انجمن، سخنرانیهایی دربارﮤ اهمیت و اقدامات لازم در زﻣﻴﻨﮥ آثار باستانی و تشکیل موزه برگزار شد. مهمترین و تأثیرگذارترین سخنرانی را آرتور آبهام پوپ (Arthur Upham (Pope، مورخ هنر امریکایی، ایراد کرد. پوپ از هنر ایرانی در دوران هخامنشی تا ساسانی گزارشی ارائه کرد و بر سهم بارز هنری و فرهنگی ایران در تمدن جهانی پافشاری کرد. او بر این نکته تأکید کرد که پادشاهان همواره به فرهنگ و هنر خدمت کردهاند. پوپ به طور ضمنی بیان کرد دولت در زﻣﻴﻨﮥ احیا و حفظ فرهنگ و هنر مسئولیت دارد. این سخنرانی که در حضور سردارسپه (رضاشاه بعدی) و مهمترین روشنفکران و سیاستمداران آن زمان همچون حسن پیرنیا، تیمورتاش، حسن مستوفی، محمدعلی فروغی، ارباب کیخسرو شاهرخ، حسن اسفندیاری، محمدعلی فرزین و دیگران ایراد شد تأثیر بسزایی برجای گذاشت و به اقدامات عملی در این باب منجر شد. در تدوین اساسناﻣﮥ انجمن، تأسیس یک موزه و ثبت و طبقهبندی آثار از مهمترین اهداف انجمن آثار ملی بود که به آن توجه شد. این مسئله بهلحاظ تاریخی و ملی حائز اهمیت بود (افسر، بیتا: 61). اسناد و مدارک نشاندهندﮤ آن است که در وزارت معارف تا سال 1307ش/1928م، فعالیتهای مربوط به عتیقات زیر نظر اداره انطباعات بود. در این سال این اداره تفکیک شد و بهصورت دو اداره مستقل درآمد و سرانجام در سال 1313ش/1934م اداره کل عتیقات تأسیس شد و در سال 1315ش/1936م نام آن به اداره کل باستانشناسی تغییر یافت (اکبری، 1384: 70). این اداره کل کماکان زیر نظر وزارتخانه فرهنگ و هنر قرار داشت. سرانجام در سال 1353ش/1974م که قانون تفکیک وزارتخاﻧﮥ فرهنگ و هنر تصویب شد و این وزارتخانه به دو وزارتخاﻧﮥ فرهنگ و هنر و وزارتخاﻧﮥ آموزشوپرورش و سازمان اوقاف تفکیک شد وظایف مربوط به موزه و باستانشناسی به وزارتخاﻧﮥ فرهنگ و هنر سپرده شد. مهمترین وظیفه آن نیز «پیشرفت فرهنگ و هنر و حفظ و توسعه و شناساندن میراث کهن و تمدن کشور» قرار داده شد (اکبری، 1384: 94). با این زمینههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، دربارﮤ لزوم توجه به موزه و آثار باستانی، محمدعلی فروغی نخستوزیر وقت که فرد تحصیلکردهای بود و موزههای دنیا را دیده بود طرح بنای موزه را ارائه کرد. در اسفندماه1312ش/1933م بنای موزه شروع شد و پس از چهار سال، در سال 1316ش/1937م، پایان یافت و «موزه ایران باستان» نام گرفت. نمای ورودی موزه براساس طرح ایوان کسری ساخته شد و ارتفاع آن یکسوم ایوان مدائن طراحی شد. حکمت در خاطرات خود مینویسد دولت او را مأمور بنای طرح موزه کرده است. برای مکان ساخت موزه میدان مشق در نظر گرفته شد. این مکان میدان بسیار وسیعی بود که در دورﮤ قاجاریه محل تمرینات نظامی دیویزیون قزاق بود. انتخاب این مکان بهلحاظ مدرنگرایی دولت پهلوی حائز اهمیت است و از اهمیت موزه در پروژﮤ نوسازی دولت پهلوی نشان دارد. در نوسازی شهر تهران این میدان به محل ساخت ادارههای مهم تبدیل شد که نماد مدرنسازی بودند. وزارت خارجه، شهربانی کل کشور، ساختمان بلدیه، وزارت جنگ، اداره ثبت، اداره پست، اداره گمرک، شرکت نفت و باشگاه افسران در این میدان ساخته شد. در غرب میدان، حدود دههزار متر نیز به ساخت موزه اختصاص یافت (حکمت، 1352: 18). طراحی ﻧﻘﺸﮥ موزه را آندره گدار (André (Godard، معمار فرانسوی، انجام داد و کار ساخت موزه با عباسعلی معمارباشی و استاد مراد تبریزی بود. سرانجام در سال 1316ش/1937م بنای ساختمان موزه به پایان رسید. در سردر موزه ﻗﻄﻌﮥ زیبایی از ملکالشعرای بهار با خط امیرالکتاب بر روی لوح مرمرین نقش بست: در عهد شهنشاه جوانبخت رضاشاه در این قطعه، از ساختن موزﮤ ایران باستان همراه و همگام با نوسازی جامعه و ساختن ایران نوین تعریف شده است. پیوند موزه با تاریخ و فرهنگ ایران و کارکرد سیاسی و فرهنگی آن و نیز تجلی علم و اندیشه نوین با این موزه، مفهومی است که بهار استادانه آن را در شعر خود بیان کرده است.
کارکردهای موزﮤ ایران باستان برای فهم دقیق کارکردها و گفتمان غالب و مسلط موزه در عصر پهلوی، لازم است هدفها و ارزشهای فرهنگی دولت پهلوی شناسایی شود. در تبیین اندیشه و عمل دولتها، ارزشها از بنیادیترین عواملاند و براساس این ارزشها، قوانین و مقررات و سیاستهای اجرایی موقعیت اجرایی به خود میگیرند. در یک بررسی تحلیلی مبتنیبر آمارِ قوانین و مقررات فرهنگی دولت پهلوی اول، مهمترین ارزشهای آن دولت بر این اساساند: ایرانیگرایی و شاهپرستی، ستایش الگوهای فرهنگی غرب، باستانگرایی، عرفیشدن فرهنگ و حضور زنان در عرﺻﮥ عمومی (اکبری، 1384: 235). در بین قوانین فرهنگی، قوانین و مقررات مربوط به موزه و آثار باستانی بهلحاظ فراوانی 17 نمونه و بهلحاظ درصدی 3/13درصد بوده است (اکبری، 1384: 118). در دولت پهلوی دوم نیز ارزشهایی کموبیش مشابه دیده میشود؛ ازجمله حفظ و اشاعه فرهنگ و هنر باستانی، همگانیشدن فرهنگ، گسترش فرهنگ و هنر مدرن غربی و شناساندن فرهنگ و هنر باستانی ایران به جهانیان (مجموعه آییننامههای سازمان پرورش افکار، 1318: 5). قوانین و مقررات فرهنگی دربارﮤ موزه و آثار باستانی بهلحاظ فراوانی 38 نمونه و 15/15درصد بوده است (اکبری، 1384: 249). با مدنظر قراردادن این ارزشها، این امکان وجود دارد که کارکردهای موزه را در دورﮤ پهلوی در راستای این اهداف و ارزشها بهصورت روشنی تحلیل و بررسی کرد. مهمترین کارکردها را باید به شرح زیر برشمرد: 1. هویتسازی و مشروعیتبخشی: تصویب قوانین و مقررات متعدد و برنامههای اجرایی گسترده دربارﮤ موزه و آثار باستانی نشاندهندﮤ اهمیت این موضوع از منظر دولت پهلوی و پیوند آنها با مبانی زیرساخت ارزشی دولت است. روشنفکران ایرانی مدتها پیش از تشکیل دولت پهلوی اهمیت ناسیونالیستی آثار باستانشناختی و موزهای را درک کرده بودند؛ اما پس از تشکیل دولت پهلوی بود که این آثار و اشیا اهمیتی سیاسی و ایدئولوژیک به خود گرفت و وسیلهای شد برای پشتیبانی از مشروعیت دولت پهلوی. معماران ناسیونالیسم و هویت ملی جدید ایرانی، بنیان این هویت را به طور عمده بر گذﺷﺘﮥ ایران پیش از اسلام گذاشتند. آنها با ابداع و بازیادآوری خاطرات این دوران بر آن بودند خودآگاهی ملی را احیا کنند. بازروایت متون تاریخی، سرهنویسی و تجلیل از ایران باستان و کمرنگ نشاندادن دوران اسلامی و در تقابل هم قراردادن این دو دوره، به روندی انجامید که شور و اشتیاق برای بازیابی تاریخ فراموششدﮤ باستانی را شدت بخشید (توکلی طرقی، 1397: 107). این نوع روایتسازی در موزﮤ ایران باستان بهخوبی تجلی پیدا میکرد. نامگذاری موزه خود بهتنهایی بُعد هویتجویی سازندگان آن را نشان میدهد. موزه، ایران باستان نام گرفت. مهمترین اشیای موزه آثار یافتشده در کاوشهای باستانشناسی شوش و تختجمشید و دیگر نقاط تاریخی بود؛ اما آثار موزهای سایر دورهها نیز کم نبود. بنای موزه بهصورت سه طبقه ساخته شد: ﻃﺒﻘﮥ نخست مخصوص دوران باستان بود و ﻃﺒﻘﮥ دوم برای اشیای دوران اسلامی در نظر گرفته شد (مصطفوی، 1326: 41). در بین این آثار، اشیای مربوط به سلسلههای هخامنشی و ساسانی بیشتر مدنظر قرار میگرفت که آشکارا نشاندهندﮤ خواست دولتمردان برای پیونددادن ﺳﻠﺴﻠﮥ پهلوی با آنها بود. رضاشاه از همان آغاز از آثار باستانی و کشفیات آن بهشدت تأثیر پذیرفت و از دستاوردهای این اکتشافها برای پشتیبانی ایدئولوژیک از دولت خود بهره برد. او حدود پنج بار به بازدید تختجمشید و دیگر آثار باستانی رفت که در برخی مواقع ولیعهد را نیز با خود همراه میکرد. رضاشاه در سال 1307ش/1928م که از این آثار دیدن کرد گفت: «این آثار بزرگ مرا تکان داد. سلاطین بزرگی بر ایران حکومت کردهاند که این آثار بزرگ را به ما یادگار گذاردهاند. غرور ملی و وطنپرستی باید نصبالعین هر فرد ایرانی باشد» (افسر، بیتا: 79). رضاشاه در زمان سپاسگزاری از هرتسفلد (Herzfeld) بابت کاوشهایی که در تختجمشید انجام داده بود به او گفت: «شما در اینجا کار تمدنی میکنید از این بابت از شما ممنونم» (افسر، بیتا: 93). در هنگام تصویب لاﻳﺤﮥ قانون عتیقات در مهرماه 1309ش/1930م فروغی، نخستوزیر وقت، در نطق خود گفت: «خاطر نمایندگان محترم بهخوبی آگاه است که در مملکت ایران آثار تمدن به انواع مختلف مربوط به اعصار قدیمه از چند هزار سال پیش تاکنون موجود است که یادگار نیاکان ارجمند ما و سند شرافت و اعتبار و مایه حیثیت و افتخار این ملت میباشد» (افسر، بیتا: 79). هنگامیکه هرتسفلد لوحهای زرین و سیمین کاخ آپادانا را کشف کرد شاه از کشف و دیدن این لوحها بهشدت خرسند شد. این آثار برای شاه چنان اهمیتی داشت که از مضمون خطوط میخی آنها پرسش میکرد و چون متوجه شد داریوش در این لوحها حدود پادشاهی خود را شرح میدهد آنها را قباله و بنچاق شاهنشاهی ایران خواند و در سخنرانی خود در باشگاه افسران از آن یاد کرد (حکمت، 1351: 25و26). در گزارش وزارت معارف هم این لوحها سند مالکیت ایران بر آسیای مرکزی و غربی و بهترین محرک غرور و افتخار ملی دانسته شده است (حکمت، 1351: 29). این لوحها مهمترین اشیای موزﮤ ایران باستان شدند و شاه در ساختن دانشگاه تهران از آن الهام گرفت؛ به این ترتیب که همانند داریوش که آنها را در پی کاخ آپادانا قرار داده بود، لوحهایی را در پی ساختمان دانشگاه قرار داد. معماری و کالبد ساختمان موزﮤ ایران باستان با الهام از طاق کسری در تیسفون صورت گرفت و جدا از محتویات موزهای، طراحی بنا نشاندهندﮤ نوع نگاه و ایدئولوژی سازندگان آن است. باتوجه به اینکه اشیای موزهای از جای خود خارج شد و برای نمایش به این ساختمان انتقال داده شد، این بنا الهامبخش پیوند با آثار و بناهای باستانی است و با فرهنگ و تمدن ایران باستان ارتباط تنگاتنگ دارد؛ همچنین از برجستهبودن توجه و گرایش به این دوران در دولت پهلوی نشان دارد (مهرانراد، 1397: 97و100و103). ساختمان موزه از یک مستطیل کشیدﮤ شمالیجنوبی به طول 100 متر و عرض 40 متر تشکیل شده است. قسمت نخست بخش پذیرش و ورودی موزه و قسمت دوم سالنهای نمایش آثار و قسمت سوم بخش پژوهشی و اداری است که در طراحی آن از معماری مدرن فرانسوی الهام گرفته شده است. در نماسازی، از سنگ و آجر قرمز به طرز ماهرانهای بهره گرفته شده است. از نظر فرم، ایوان ورودی نخستین و مهمترین قسمت بناست که باتوجه به ارتفاع 50/12 متری آن، بارزترین ویژگی آن مواجهکردن بازدیدکنندگان با دوران باستانی و یادآوری شکوه و جلال ازدسترﻓﺘﮥ ایران باستان است. به طور کلی گدار (Godard) با بهکارگیری معماری مدرن و الهام از معماری کاخ تیسفون بر آن بود عظمت ایران دوران باستانی را به رخ کشد (مهرانراد، 1397: 97و100و103). افتتاح موزه در تحریک احساسات ملی مردم و معنیبخشیدن به مفهوم میراث فرهنگی و آثار تاریخی غنی کشور سهم چشمگیری داشت (هلوینگ، 1395: 68). در سال 1316ش/1937م در ﺻﻔﺤﮥ نخست روزناﻣﮥ اطلاعات، مهمترین روزناﻣﮥ کشور، عکسی بزرگ از ساختمان موزه انتشار یافت و گزارش کاملی از ساختمان و سبک معماری آن ارائه شد. در این گزارش، موزه یکی از بناهای مهم پایتخت شناخته شد. این گزارش بنای موزه را «نشانهای برجسته و بزرگ از توجه دولت حاضر نسبت به امور معارفی و آثار باستانی و نشاندادن افتخارات تاریخی کشور» دانست (اطلاعات، 1316: 1). بنای موزه حتی پیش از گشایش برای بازدید در کانون توجه بود و محل برگزاری نمایشگاهها شد (اطلاعات، 1316: 1). پس از گشایش، موزه محل برگزاری بسیاری از رویدادهای علمی و فرهنگی و حتی سیاسی شد. رویدادهایی که بهنحوی با ایران باستان پیوند داده میشد (ساکما، 001014/297، 3960/25، 7034/25، 72232/31،5960-25). برای این منظور، در زمان ساخت موزه، تالار مجلل و بزرگی طراحی شد (مصطفوی، 1326: 41). محمدرضا پهلوی و همسرش، بههمراه مقامهای دولتی، بارها و به مناسبتهای مختلف از موزه دیدن کردند (ساکما، 5959/25، 3960/25، 7034/25). اداره کل باستانشناسی در بخشنامهای برناﻣﮥ بازدید وزارتخانهها و سازمانهای مختلف را مشخص کرده بود. براساس آیینناﻣﮥ موزه، دانشآموزان و استادان و دبیران از پرداخت بهای بلیت معاف بودند (مصطفوی، 1326: 42). به گفته سیدمحمدتقی مصطفوی، از نخستین باستانشناسان ایرانی و مسئولان موزﮤ ایران باستان، بازگشایی موزه برای بازدید همگانی از اوایل سال 1323ش/1944م بود. بنای موزه در سال 1316ش/1937م پایان یافت؛ اما کار چینش اشیا و ساماندهی آنها تا سال 1318ش/1939م به طول انجامید. با شروع جنگ جهانی دوم و تأثیرات آن بر ایران و استعفای رضاشاه، آمادهسازی موزه برای بازدید عموم تا سال 1323ش/1944م میسر نشد. براساس گزارش مصطفوی، ماهیانه 700 تا1000 نفر از موزه بازدید میکردند و اگر تعداد افرادی که بدون بلیت از موزه بازدید میکردند به آن افزوده شود تعداد بازدیدکنندگان در هر ماه بین 1000تا1500 نفر تخمین زده میشود (مصطفوی، 1326: 42). براساس بخشناﻣﮥ موزﮤ ایران باستان، صبح روزهای شنبه تا چهارشنبه ویژﮤ بازدید دانشآموزان مدارس بود. برناﻣﮥ بازدید افسران و درجهداران و سربازان روزهای شنبه و چهارشنبه، کارگران روزهای دوشنبه و سهشنبه و پنجشنبه و دانشآموزان اکابر شنبه و چهارشنبه ساعت 6تا7 بعدازظهر مشخص شده بود (ساکما، 33817/297). دبیران و فرهنگیان از اقشاری بودند که به طور مداوم از موزه بازدید میکردند (ساکما، 20690/297 و 7078-297). براساس آمارهای موجود، در سالهای بعد تعداد افراد بازدیدکننده از موزه رو به افزایش بود. در سال 1333ش/1954م تعداد 29 هزار و 302 نفر از موزه بازدید کردند که تعداد 8 هزار و 574 نفر آنها دانشآموز بودند و بهصورت رایگان از موزه بازدید کردند (ساکما، 27243/297). همچنین در سال 1336ش/1957م تعداد 23هزار و 260 نفر از موزه بازدید کردند که از این تعداد 5 هزار و 584 نفر دانشآموز بودند و بدون هزینه از موزه بازدید کردند (ساکما، 22408/297). در دیدار شخصیتهای علمی و فرهنگی و سیاسی کشورهای دیگر از ایران، بازدید از موزﮤ ایران باستان یکی از برنامهها بود؛ برای نمونه در سفر رسمی برژنف (Leonid Brezjnev) رئیسجمهور شوروی و همسرش در سال 1342ش/1963م، بازدید آنها از موزﮤ ایران باستان یکی از برنامههای پیشبینیشده بود (ساکما، 74669/21). 2. گردآوری و حفاظت: موزﮤ ایران باستان با گردآوری آثار فراوان، باارزش تاریخی و فرهنگی، از این زمان به محلی برای نگهداری و حفظ این آثار از نابودی تبدیل شد. در ساختمان موزه زیرزمینی مخصوصِ نگهداری اشیای کشفشده در نظر گرفته شده بود (مصطفوی، 1326: 41). براساس اسناد، از این تاریخ، آثار کشفشده در کاوشهای باستانشناختی و نیز اشیایی که به صورت تصادفی کشف میشد پس از انتقال به موزﮤ ایران باستان و ثبتشدن در آنجا، برای نمایش در محل خاص خود قرار داده میشد (ساکما، 1188/293، 38735/240). بسیاری از آثار را نیز دولت در سالیان مختلف خریداری کرد. براساس اسناد، در دورﮤ پهلوی اول و نیز دوران پهلوی دوم امر خرید آثار باستانی باارزش معمول بود. دولت برای خرید این آثار، به طور معمول بودﺟﮥ خاصی در نظر میگرفت. باتوجه به اینکه پس از تصویب قانون عتیقات کاوشهای غیرمجاز همچنان تداوم داشت، این خریدها هم در داخل کشور و هم در خارج کشور وجود داشت. دولت با اختصاص بودجه از وزارت نفت در حراجیها شرکت میکرد و برخی اشیای مهم و باارزش را که در مجموعههای خارجی بود خریداری میکرد و به ایران انتقال میداد؛ برای مثال در سال 1329ش/1950م، دولت به اختصاصدادن 4 میلیون و 500هزار ریال برای خرید یک مجموعه هخامنشی موافقت کرد (اسناد هیئتهای باستانشناسی، 1380: 141). علاوه بر این، بعدها بخشهایی از آثار موجود در کشور به موزﮤ ایران باستان منتقل شد که ظروف چینی آستاﻧﮥ شیخصفی اردبیل نمونهای از آن است. در سال 1314ش/1935م، باقیماندﮤ چینیهای مقبره شیخصفی برای قرارگرفتن در موزﮤ ایران باستان، به تهران حمل شد (مصطفوی، 1326: 41). 3. مرمت: از منظر صاحبنظران موزهشناسی، تأسیس موزﮤ ایران باستان نقطه عطفی در تاریخ موزهداری ایران بود. این نخستین موزﮤ علمی ایران بود که براساس قانون عتیقات به وجود آمد. ساختمان موزه دو بخش نمایشگاهی و پژوهشی داشت که بهصورت مجزا طراحی شده بود. بخش نمایشگاهی دو طبقه داشت و ﻃﺒﻘﮥ زیرزمین برای انبار بود. تالارهای نمایشگاهی موقت، کتابخانه و تالار سخنرانی در این بخش قرار داشت. بخش پژوهشی با اتاقهای اداری در شمال ساختمان بود. این بخش در چهار طبقه بود و به مخزنهای نگهداری مناسب اشیا و تنظیم نمونههای پژوهشی، میزکار و میز مطالعه مجهز بود (نفیسی، 1395: 13تا16). موزﮤ ایران باستان در امر گردآوری و ثبت و نمایش فعال بود؛ همچنین به مرمت و جلوگیری از نابودی اشیا مبادرت میکرد. ساختمان موزه اتاقهای مخصوص امور فنی و اتاق تعمیرات داشت؛ بنابراین مرمت آثار تاریخی یکی از وظایف مهم آن شد (مصطفوی، 1326: 42). 4. ارتباط فرهنگی ملتها و اقوام: موزهها به مراکز مهم و پناهگاه غنیترین اسناد، شواهد و آثار تاریخی و فرهنگی ملتها تبدیل شدهاند و در سطح ملی و منطقهای و بینالمللی نقش کمربندهای تماس (Contact zones) را ایفا میکنند (ملاصالحی، 1384: 141). شرکت در نمایشگاههای جهانی و نمایش آثار باستانی ایران گامی برای ارتباط با ملتها در سطح بینالمللی و معرفی تمدن ایرانی به جهانیان بود. شرکت در این نمایشگاهها از شهریور1309/1930م آغاز شد. به دستور رضاشاه، دولت در نمایشگاههای بینالمللی تاریخ صنایع و هنر ایران شرکت کرد. این نمایشگاهها در سال 1310ش/1931م در امریکا و در سال 1314ش/1935م در مسکو و لنینگراد برپا شد (صدیق، 1352: 1/296و297). براساس نوﺷﺘﮥ هدایت: «در لندن نمایشگاه جهانی برپا شده بود که در آنجا اشیا عتیق هر کشوری نمایش داده میشد. ایران با 270 قلم از آثار مهم خود در این نمایشگاه شرکت کرد. با هواپیمای یونکرس به بوشهر و سپس با کشتی به لندن فرستاده شد. از لندن به پاریس برده شد و از پاریس به موزه آرمیتاژ در سنتپطرزبورگ»(هدایت، 1344: 387). دربارﮤ اهمیت شرکت در این نمایشگاه، سفیر ایران در لندن به وزارت امور خارجه نوشت: «نمایشگاه از لحاظ اینکه عظمت ایران و تنوع هنرهای ظریف مردمش را نشان داده برای ایران موفقیت بزرگی بوده است... رویهمرفته میتوان گفت که نمایشگاه از هر حیث کمک زیادی به یادآوری مردم اروپا از ایران نموده و عظمت باستانی ایران را که فرنگیها فقط در کتاب تورات خوانده بودند، بار دیگر تذکر داده است» (اسنادی از باستانشناسی در ایران، 1380: 286و287). در این تاریخ موزﮤ ایران باستان هنوز ساخته نشده بود؛ اما این امر نشاندهندﮤ اهمیت موزه و رشد روزافزون تفکر موزهای نزد دولتمردان پهلوی است. در دولت پهلوی دوم، با کارگزاری موزﮤ ایران باستان، شرکت در نمایشگاههای بینالمللی بسیار مهم و پررنگ شد. در سال 1343ش/1964م نمایشگاه «هفتهزار سال تاریخ هنر ایران» در کشور امریکا و سپس کشورهای فرانسه، ایتالیا و شوروی برگزار شد (ساکما، 46828/297). از منظر شرقشناسی و ناسیونالیستهای ایرانی، آثار یافتشده در کاوشهای باستانشناسی راﺑﻄﮥ دیرﻳﻨﮥ فرهنگی میان شرق و غرب را در فلات ایران جستوجو میکردند. آنها تمدن ایرانی را از منظر سهمی برجسته میکردند که در گسترش تمدن جهانی ایفا کرده بود. از منظر کسی همچون ارنست هرتسفلد (Ernst Herzfeld)، ایران خاستگاه فرهنگ بارزی از دوران پیشاتاریخ بود که آن را از فرهنگهای سومری و بابلی متمایز میکرد. به نظر او آثار تاریخی بینظیر ایران پیوند دیرﻳﻨﮥ آسیا و اروپا را در دوران باستان نشان میداد؛ همچنین او فلات ایران را ﻧﻘﻄﮥ انتقال عظیم فرهنگی از شرق به غرب میدانست هرتسفلد براساس یافتههای باستانشناختی کتاب تاریخ ایران را به نگارش درآورد و در آن منابع مادی باستانشناختی را از منابع متنی یونانی و غیریونانی برتر دانست و بر یکپارچگی تاریخی و جغرافیایی ایران از عهد باستان صحه گذاشت. او از روایت «ایران زادگاه نژاد و اقوام آریایی» حمایت کرد و حتی از زرتشت، در مقام شخصیتی تاریخی، روایتی ارائه کرد. این تفسیرها با استقبال پرشور ناسیونالیستهای ایرانی مواجه شد که در رأس آنها رضاشاه قرار داشت (جنکینز، 1394: 140). به طور کلی، براساس دستاوردهای باستانشناختی، روایتی از ایران ارائه میشد که ایران را بهمنزﻟﮥ یونان اروپا نشان میداد. ایرانی خودسامان، فلسفی، سرزنده، اصیل و نوآور که در آن از استبداد شرقی اثری نبود و امپراتوری سرزندهای بود که حتی بر تمدن یونانی هم تأثیر گذاشته بود (جنکینز، 1394: 147). روایتهایی که پوپ هم کموبیش بر آنها صحه گذاشته بود (Abdi, 2001: 60). 5. هنری: هنر ناسیونالیستی عبارت است از مصنوعاتی که عالم هنر آنها را در حکم اشیای هنری تعبیر میکند؛ همچنین میپذیرد از ابزارهای هویتی خاص یک قوم در برابر اقوام یا کشورهای دیگر، در جایگاه اعلام حق آن قوم به حفظ و پیشبردن هویت خود در عالم بینالمللی، پشتیبانی کند. شاید هیچ دستاوردی به اندازﮤ هنر و فرهنگ هر قوم هویت آن قوم را مشخص نکند. بسیاری از اشیای موزهای از منظر زیباییشناسی واجد اهمیتاند. این اشیا بهصورت بالقوه یا بالفعل بهخودیخود یا به آن علت ارزشمندند که این استعداد را دارند تا تجرﺑﮥ زیباییشناختی ارزشمندی را به مخاطب القا کنند. این اشیا بهعلت جنبههای زیباییشناختی برﺟﺴﺘﮥ خود، از هویت خاص یک ملت پشتیبانی میکنند؛ همچنین دیگران را نیز به حمایت از این هویت ترغیب میکنند. این هنرها قادرند با حفظ تاریخ و فرهنگ ملتها، به روش تبلیغی، از بقا و تفوق سیاسی و فرهنگی یک ملت پشتیبانی کنند (دایرةالمعارف ناسیونالیسم، 1381: 3/865 تا 878). موزﮤ ایران باستان با آثار هنری برﺟﺴﺘﮥ خود از این حیث شایان اهمیت و اثرگذاری بود. این موزه هنرهای اصیل و آثار ارزندﮤ ایرانی را به مخاطبان و جهانیان عرضه میکرد. 6. آموزش و پژوهش: موزه بر معرفت تاریخی و فرهنگی انسانها تأثیر ژرف میگذارد و درک و دریافتی ملموس از رویدادها به آنها ارائه میکند و بر تفسیر تاریخی جامعه از رویدادهای تاریخی به طور کامل اثرگذار است. موزهها معرف و مصداق تحولات بیرونی در نظام معرفت انسان در عصر جدیدند؛ همچنین به طور محسوس و اجتنابناپذیری در ساختن و شکلدهی به نظام دانایی نقشآفرین و تأثیرگذارند و معرفت و منظر تاریخی انسان را شکل میدهند (ملاصالحی، 1384: 110). امروزه صدها میلیون جمعیت از قشرهای متفاوت و گروههای سنی و فرهنگی و ملی مختلف بهسوی موزههای کشورهای گوناگون در سطح جهان حرکت میکنند. این امر مؤید این واقعیت است که تا چه اندازه موزهها دقت، کنجکاوی و حساسیت افراد جوامع را حتی به سادهترین اشیا و شواهد تاریخی برمیانگیزند و وجدان ملتها را تسخیر میکنند و بر ذهنیت جوامع و انسانها تأثیر میگذارند. همچنین موزهها بر رشد نوعی از نظام دانایی تأکید میکنند که بر مشاهده و آزمون و جراحی لایهبهلاﻳﮥ پدیدارهای طبیعی و انسانی تأکید میورزد و درنهایت، انسان را بهصورت موجودی مطلق تاریخی میبیند. این مکان برای ایجاد نوعی ارتباط میان بشر امروز و دیروز و راﺑﻄﮥ دیالوژیک بین احساس، اندیشه، خیال و خِرد انسانی در محیط موزه تلاش میکند. آثار کشفشدﮤ باستانشناختی ﻫﺴﺘﮥ مرکزی موزه را تشکیل میدهد. این آثار براساس محل کشف، شناسنامهگذاری میشود. از آنجایی که آثار موجود در موزﮤ ایران باستان ارزش علمی و تاریخی و ایدئولوژیک فراوانی داشتند موزﮤ ایران باستان را به مهمترین موزﮤ باستانشناختی تبدیل کردند پژوهشهای باستانشناسی که دولت پهلوی با کمک شرقشناسان انجام میداد تا اواخر عمر این دولت پیشرفت ویژهای کرد. هدف از این پژوهشها پیونددادن ﺳﻠﺴﻠﮥ پهلوی با ایران باستان و نشاندادن پیوستگی شاهنشاهی 2500 ساله بود؛ پس دولت پهلوی به پژوهشها علاقه نشان میداد و این پژوهشها نتایج خاصی نیز داشت. برای مثال، بازتاب این اکتشافها در اروپا و امریکا چنان بود که موزهها و گنجینههای فرهنگی ایران را که به برکت این کاوشها غنی شده بود، بیشازپیش در معرض نمایش جهانیان گذاشت؛ همچنین انگیزهای شد برای پژوهشهای جدید دربارﮤ ایران باستان (ویسهوفر، 1377: 12). بررسی اسناد و مدارک چنین مینماید که آموزش، بهویژه از منظر هویت ملی، از اهداف تأسیس موزه ایران باستان بود. در ماده 9 انجمن آثار ملی آمده است هدفهای دیگر انجمن عبارت است از استفاده از این آثار (موزهای) برای بهرهمندکردن مردم از آنها بهواسطه تعلیم در مدارس و عرضهداشتن به انظار عامه و خطابه و کوشش در حفظ و احیای صنایع و هنرهای ایران (افسر، بیتا: 62). در یکی از سخنرانیهای آموزشگاه پرورش افکار که مشکواتی، مدیر تعمیر ابنیه تاریخی، ایراد کرده اینگونه آمده است که شناختن تاریخ تمدن ایران در دورههای پیش از تاریخ و ترقیات صنعتی آن در قرون گذشته بر تمام علاقهمندان به میهن و هیئت اجتماع کنونی ایران لازم و واجب است. آشنایی بر حدود وسیع ایران و مرزهای گذشته آن، به غیر از شهادت مورخان یونانی و تورات، براساس لوحهای طلایی است که در دره عباسآباد همدان به دست آمده است؛ همچنین لوحهای طلا و نقرهای که در گوشه غربی ایوان کاخ آپادانای تختجمشید کشف شده است و در موزه ایران باستان نگهداری میشود و حدود قطعی ایران آن روز را تعیین میکند (سخنرانیهای آموزشگاه پرورش افکار، 1318: 2). آموزشگاه پرورش افکار بهمنظور تبیین افکار دبیران و آموزگاران ایجاد شده بود و برخی از مهمترین برنامههای آن عبارت بود از: پرورش افکار با کمک تاریخ و شرح بزرگترین آثار ملی و خدمات ایران به عالم تمدن (اکبری، 1384: 33) که به گفتمان موزه مرتبط بود. بهموازات پژوهشها و اکتشافهای باستانشناختی اروپاییان، با بنیانگذاری دانشگاه تهران، در دانشکده هنر و معماری گروه باستانشناسی شکل گرفت. گدار در جایگاه رئیس دانشکده، دروس مربوط را با همکاری تنی چند از باستانشناسان اروپایی ارائه میکرد که مهمترین این افراد ماکسیم سیرو (Maxime Siroux)، رومن گیرشمن(Roman (Ghirshman و فردریش کرفتر (Friedrich (Fritz) Krefte) بودند (هلوینگ، 1395: 68).
موزﮤ ایران باستان تجلیگاه روایتهای شرقشناسی به طور کلی کشف و بازیابی خاطرات دوران باستانی ایران در پیوند با شرقشناسی صورت گرفت. در این دههها شرقشناسان به پیامبران بازتولید روایتهای تاریخی از ایران باستان بدل شده بودند. در بنیانگذاری موزه و اداره باستانشناسی ایران باستان، سخنرانی پوپ، در مقام یک شرقشناس، بسیار الهامبخش بود. در کیفیت تأثیر این سخنرانی عیسی صدیق که خود مترجم پوپ در آن جلسه بود، مینویسد: «در ﻧﺘﻴﺠﮥ این سخنرانی حس غرور در مستمعین ایجاد شد و از آن پس نسبت به هنرهای ملی توجه خاص مبذول گردید. سردارسپه همین که به سلطنت رسید به احیای صنایع و تشویق هنرمندان و حفظ آثار ملی و ابنیه تاریخی و تأسیس موزه و ایجاد کارگاه صنایع دستی همت گماشت» (صدیق، 1352: 1/298). عمده آثار بهدستآمده، بهویژه در دولت پهلوی اول، از اکتشافهای شرقشناسی به دست آمد. اکتشافهای هرتسفلد، اشمیت (Schmitt) و دیگران برای نمایش در موزه ایران باستان بسیار مهم بودند. در ابتدا مدیریت اداره عتیقات با یک فرانسوی به نام آندره گدار (André Godard) بود. طراحی ﻧﻘﺸﮥ ساختمان موزه هم برعهده آندره گدار گذاشته شد. مهمتر از حضور شرقشناسان در اکتشاف، طراحی، ساخت و مدیریت موزه این مسئله بود که موزه براساس مبانی اندیشگی شرقشناسی فعالیت میکرد. اندیشهای که با روایت تاریخی از دوران باستان ایران پیوند محکمی داشت. در برگزاری نمایشگاه هفتهزار سال هنر ایران در کشورهای امریکا، فرانسه، ایتالیا و شوروی آرتور پوپ و همسرش مشاور هنری موزه ایران باستان بودند (ساکما، 46828-297). نتیجه این مقاله با بررسی تاریخی چگونگی تأسیس موزﮤ ایران باستان، در جایگاه نخستین موزﮤ نوین ایرانی، بر آن بود به این پرسش پاسخ دهد که نسبت ایجاد موزﮤ ایران باستان را با دولت پهلوی چگونه میتوان تبیین کرد و عمدهترین کارکردهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی موزﮤ ایران باستان در دولت پهلوی چه بود. مقاله بر پاﻳﮥ بررسی منابع و بهویژه خاطرات و اسناد موجود دربارﮤ انگیزه و چگونگی بنای موزﮤ ایران باستان بود و یافتههای مقاله نشان میدهد تا پیش از انقلاب مشروطیت، ارزش اشیای باستانی و عتیقه به طور عمده از منظر گفتمان ارزش مادی آنها صورت میگرفت. با رشد آگاهی سیاسیاجتماعی روشنفکران و فعالان اجتماعی، در سالهای منتهی به مشروطه و پس از آن، گفتمان حاکم بر این آثار دگرگون شد و به گفتمان فرهنگیسیاسی تغییر یافت. تأسیس موزه در عصر جدید نشاندهندﮤ تحول در مبانی معرفتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی انسان و تغییر در نوع نگاه به گذشته بشری است. در عصر جدید بین علم باستانشناسی و سیاست پیوندی وثیق برقرار شد و پیدایش موزه به طور عمده در بستر اندﻳﺸﮥ ناسیونالیسم صورت گرفت. با ورود و گسترش اندﻳﺸﮥ دولتملت جدید در ایران و ابتنای بنیادهای دولت پهلوی براساس این ایدئولوژی، موزﮤ ایران باستان از این منظر دارای ارزش اساسی شد. در این زمان کارکردهای گردآوری و حفظ و نگهداری آثار باستانی، مرمت، آموزش، پژوهش و دیگر کارکردهای موزه اهمیت داشت؛ اما کارکرد هویتسازی و مشروعیتجویی و بازتولید بستر تداوم برای دولت پهلوی مهمترین گفتمان موزه در عصر پهلوی اول بود که این رویکرد کماکان تا پایان دوره پهلوی دوم ادامه یافت. | ||
مراجع | ||
کتابنامه الف. کتابها اسناد هیئتهای باستانشناسی در ایران 1254-1345 ش، (1380)، تهران: سازمان اسناد ملی. اسنادی از باستانشناسی در ایران، (1380)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، (1363)، الماثروالآثار، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر. افسر، کرامتالله، (بیتا)، پاسداری از آثار باستانی در عصر پهلوی، تهران: بینا. اکبری، محمدعلی، (1384)، دولت و فرهنگ، تهران: ایران. تاریخچه وزارت فرهنگ و هنر، (2537)، تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی وزارت فرهنگ و هنر. توکلی طرقی، محمد، (1397)، تاریخنگاری و ساخت هویت ملی؛ ملیگرایی، تاریخنگاری و شکلگیری هویت ملی نوین در ایران، ترجمه علیمحمد طرفداری، تهران: امیرکبیر. دایرةالمعارف ناسیونالیسم، (1381)، زیر نظر الکساندر ماتیل، ترجمه گروه مترجمان، تهران: وزارت امور خارجه. سخنرانیهای آموزشگاه پرورش افکار، (1318)، تهران: دبیرخانه سازمان پرورش افکار. صدیق، عیسی، (1352)، یادگار عمر، ج1، تهران: وزارت فرهنگ و هنر. ملاصالحی، حکمتالله، (1384)، جستاری در فرهنگ؛ پدیده موزه و باستانشناسی، تهران: ﻣﺆسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی. نفیسی، نوشیندخت، (1395)، موزهداری، تهران: سمت. ویسهوفر، یوزف، (1377)، ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس. مجموعه آییننامههای سازمان پرورش افکار، (1318)، تهران: دبیرخانه سازمان پرورش افکار. معصومی، غلامرضا، (2535)، باستانشناسی ایران از 2407تا2535، تهران: ستاد بزرگارتشتاران. مراغهای، زینالعابدین، (بیتا)، سیاحتنامه ابراهیمبیک یا بلای تعصب او، قاهره: بینا. هدایت، مهدیقلی، (1344)، خاطرات و خطرات، تهران: زوار. هلوینگ، باربارا و پاتریسیا رحیمیپور، (1395)، تهران 50؛ تاریخچه نیم قرن حضور باستانشناسان آلمانی در ایران، ترجمه حمید فهیمی، تهران: موزه ملی ایران. ب. اسناد منتشرنشده سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران (ساکما): 001014/297. ----------------------------: 3960/25. ----------------------------: 7034/25. ---------------------------: 72232/31. ----------------------------: 5960-25. ----------------------------: 5959/25. --------------------------: 33817/297. --------------------------: 20690/297. --------------------------: 27243/297. --------------------------: 22408/297. --------------------------: 74669/21. -------------------------: 1188/293. ------------------------: 46828/297. ج. مقاله جنکینز، جنیفر، (تابستان1394)، ارنست هرتسفلد در ایران، ایراننامه، س30، ش2، ص118تا158. حکمت، علیاصغر، (اردیبهشت1352)، اولین بازخواست، مجله وحید، ش19، ص13تا21. -------------، (1351)، چهار لوح، مجله وحید، ش15، ص24تا29. مصطفوی، محمدتقی، (خرداد1326)، تاریخچه موزه ایران باستان، تعلیموتربیت، س22، ص41و42. مهرانراد، محمد و وحید قبادیان، (تابستان1397)، مطالعه تطبیقی ساختار معماری موزه ملی ایران باستان و کشف رابطه آن با کاخ تیسفون، مجله ایوان چارسو، ش3، ص93تا106. د. روزنامه اطلاعات، 1316، س12، ش33، 30/02/1316. ------، 1316، س12، ش3167، 29/03/1316. ر. کتابهای لاتین Abdi, kamyar, politics and the development of Archeology in Iran, journal of Archeology, Vol 105, NO,1. Jan 22001. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,263 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 678 |