تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,663 |
تعداد مقالات | 13,583 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,288,221 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,324,378 |
مقایسۀ رفتارهای محیط زیستی بین گروههای قومی مطالعۀ موردی: اقوام آذری، تالش و گیلک در استانهای گیلان و اردبیل | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 30، شماره 3 - شماره پیاپی 75، مهر 1398، صفحه 47-62 اصل مقاله (1.08 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2019.113028.1485 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محبوبه محجوبی دریاکناری؛ احمد رضایی* ؛ صادق صالحی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی،ادبیات و علوم اجتماعی،دانشگاه مازندران،بابلسر،ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رفتار محیط زیستی از مفاهیم جدید مطرحشده در بررسیهای محیط زیستی جوامع مدرن است که طرح آن در بسیاری از رویکردهای محیط زیستی نشاندهندۀ اهمیت نقش این رفتارها در محیط طبیعی است. اقوام ایرانی بهدلیل تفاوتهای فرهنگی در رویارویی با محیط طبیعی رفتار زیستمحیطی متفاوتی دارند. این طیف وسیع از برخورد نسبت به محیط زیست، از متغیرها و عوامل بیشماری تأثیر میگیرد که بهطور عمده به محیط اجتماعی فرد مربوط میشود. هدف این پژوهش، مقایسۀ رفتارهای محیط زیستی بین اقوام آذری، تالش و گیلک است. پژوهش حاضر، به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده و ازنظر هدف، کاربردی است. جامعۀ آماری آن شهروندان شهر اردبیل، تالش و رشتاند و از نمونهگیری متناسب با حجم استفاده شده است. برای گردآوری دادهها از پرسشنامۀ استفادهشده بهوسیلۀ دانلپ و ونلیر (1978)، صالحی و امامقلی (1391)، مارکل (2013)، چو و کانگ (2016)، عقیلی و همکاران (1388) و صالحی و همکاران (1389) استفاده شده و روایی و پایایی آن محاسبه شده است. همچنین برای تحلیل فرضیهها از فن معادلات ساختاری با استفاده از نسخۀ 22 نرمافزار ایموس استفاده شد. نتایج نشان میدهند رفتارهای محیط زیستی بین اقوام آذری، تالش و گیلک متفاوتاند. همچنین بین قومیت آذری و گیلک تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی میانگین رفتارهای محیط زیستی قومیت آذری با قومیت گیلک تفاوت دارد. بهعلاوه بین رفتارهای محیط زیستی قومیت آذری و تالش تفاوت معناداری وجود ندارد. از یافتههای دیگر بین رفتارهای محیط زیستی و قومیت این است که تفاوت معناداری بین میانگین رفتارهای محیط زیستی قومیت گیلک و تالش وجود دارد؛ به عبارت دیگر، رفتارهای محیط زیستی قومیت گیلک در مقایسه با قومیت تالش تفاوت معناداری دارند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رفتارهای محیط زیستی؛ گروههای قومی؛ سرمایۀ فرهنگی؛ نگرش محیط زیستی؛ آگاهی محیط زیستی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله اگرچه مدتهاست بشر متوجه اهمیت محیط زیست در زندگی خود شده است، امروزه تهدیدات محیط زیستی در مرکز مهمترین پرسشهای وجدان انسان قرن بیست و یکم قرار دارد(فیروزی، 1384 :10). امروزه این پرسشها افکار عمومی جهان را بهطور نگرانکنندهای به خود معطوف کردهاند و حساسیت شدیدی نسبت به محیط زیست در سطح جهانی به وجود آوردهاند (امامقلی، 1390). در قرن حاضر، بسیاری از جامعهشناسان محیط زیستی، به رفتارهای محیط زیستی انسان بهمنزلۀ یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین عوامل بر محیط زیست توجه کردهاند (صالحی و امامقلی، 1391: 105)؛ برای مثال صالحی (2010) در کتاب مردم و محیط زیست مینویسد که برای حل مشکلات محیط زیستی باید شکل شیوهها و رفتارهای تولیدی و مصرفی و همچنین شیوههای سازمان اجتماعی و زندگی فردی برای رسیدن به سطح سازگاری و تأثیر مثبت بر محیط زیست تغییر پیدا کنند. همچنین به اعتقاد بنسون (1382) تفاهمی عمومی در حوزۀ محیط زیست به وجود آمده است که نشان میدهد راهحل واقعی کاستن از مشکلات و مسائل محیط زیست باید انسان و کنشهای انسانی را شامل شود و به آنها متکی باشد. در هر جامعهای افراد میتوانند برخورد کاملاً مسئولانه یا کاملاً غیرمسئولانه یا رفتاری بینابین نسبت به محیط زیست داشته باشند. این طیف وسیع از برخورد نسبت به محیط زیست، از متغیرها و عوامل بیشماری تأثیر میگیرد که بهطور عمده به محیط اجتماعی فرد مربوطاند (عقیلی و همکاران، 1388: 237). پژوهشگران اجتماعی داخلی ازجمله سبزهای و همکاران (1395)، محمدی (1393)، صالحی و امامقلی (1391)، نواح و همکاران (1390) و در خارج از کشور پژوهشگرانی ازجمله چو و کانگ[1] (2016)،ماسیاس[2] (2015)، مارکل[3] (2013) و جونز[4] ( 2010) رابطۀ متغیرهایی ازجمله آموزش، گردشگری، سرمایۀ اجتماعی، سرمایۀ فرهنگی، دینداری و ... را با رفتارهای محیط زیستی بررسی کردهاند. اگرچه عوامل گوناگونی با رفتارهای محیط زیستی ارتباط دارند و بررسی شدهاند، یکی از متغیرهای بررسینشده، رفتارهای محیط زیستی بین گروههای قومی است. در جهان فرهنگهای گوناگونی وجود دارند که بیگمان تفاوتهای چشمگیری با یکدیگر دارند؛ زیرا به نسبت نوع نگرش به جهان، انسان و رابطۀ او با طبیعت، یک جامعه گرایشها، شناختها و رفتارهای متفاوتی پیدا میکند؛ البته این گرایشها و رفتارها، اجزای فرهنگی آن جامعه را تشکیل میدهند و قومیت نیز جزء آن محسوب میشود (کاشفی، 1387 به نقل از آزادارمکی و ممتازجهرمی، 1392: 32). هرچند موضوع اقوام و تنوع آن در ادبیات قومی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران موضوع جدیدی نیست، برخی تحولات و جریانهای اجتماعی ایجادشده در سالهای اخیر بهگونهای سبب ارتباطات گستردهتر و تعامل هرچه بیشتر اقوام شده است و این موضوع را برجستهتر از قبل کرده است؛ اما جدای از این مباحث تحولات دیگری هم بین اقوام رخ دادهاند که هشداری برای آیندۀ ایران محسوب میشوند. مسائلی همچون خشکشدن دریاچۀ ارومیه و اعتراضات مردمی و درگیریهای قومی، پروژۀ انتقال آب از دریاچۀ خزر به سمنان و نزاع شکلگرفته بین اقوام محلی سمنان و مازندران، درگیری قومی دربارۀ انتقال آب رودخانه در چهار محال بختیاری (خبرگزاری ایلنا، 1395). همچنین در برخی مطالعات خارجی که تنوع قومی در رفتارهای محیط زیستی ر ا بررسی کردهاند، نتایج زیر حاصل شدهاند: برای مثال نتایج پژوهش داس و دیرنزو[5] (2009) نشان میدهند کشورهای دارای سطوح متوسط تنوع قومی، عملکرد محیط زیستی درگیر، خلاق، نوآورانه و کارآمد دارند و کشورهای دارای سطوح تنوع قومی پایین، بهطور معمول از عملکرد محیط زیستی ضعیف، انسجام اجتماعی پایین و ناهنجاریهای اجتماعی رنج میبرند. نتایج پژوهش ماسیاس (2015) نشان میدهند رقابت در گروههای قومی ممکن است گواهی مؤثر برای توجه به گسترش درک محیط زیست در سراسر جمعیت باشد. این نتایج این مسائل را برجسته میکنند که در آیندۀ نه چندان دور، متغیر قومیت ازجمله متغیرهای مهم در تأثیرگذاری بر مسائل محیط زیستی میشود. ازاینرو، پژوهش حاضر با این پیشفرض که رفتارهای محیط زیستی بین گروههای قومی ایران یکسان نیست، درصدد است با بررسی رفتارهای محیط زیستی بین سه گروه قومی (آذری، تالش و گیلک) در دو استان گیلان و اردبیل، این رفتارها را بین آنها مقایسه کند و این تلاش را گامی بهسوی توجه به رفتارهای محیط زیستی و بازگشت به رویکرد تطبیقی و پرهیز از کلینگری نسبت به رفتارهای جمعیتی میداند. بر این اساس سؤال اساسی این پژوهش چنین است: آیا بین گروههای قومی آذری، گیلک و تالش ازنظر رفتارهای محیط زیستی تفاوت وجود دارد؟
پیشینۀ تجربی صالحی و همکاران (1389) پژوهشی با عنوان «بررسی نقش جنسیت در جهتگیریهای محیط زیستی در شهر ارومیه» انجام دادند. هدف آنها تبیین تفاوتهای احتمالی میان نگرش محیط زیستی زنان و مردان در شهر ارومیه در پرتو نظریۀ اکوفمنیستی با روش پژوهش پیمایش بود. یافتهها نشان میدهند افراد بررسیشده در نگرش محیط زیستی نمرۀ بالایی کسب کردهاند و جنسیت متغیر تأثیرگذاری بر نگرش محیط زیستی افراد نیست. همچنین نظریۀ اکوفمنیستی مبنی بر حمایت بیشتر زنان از موضوعات محیط زیستی، ازنظر تجربی تأیید نمیشود. این امر نشان میدهد میتوان نقش دین را در همۀ فرایندهای فردی و اجتماعی در جامعۀ ایرانی شناسایی کرد و تمایزگذاری بین زن و مرد در بحث آموزههای اخلاق دینی و انسانی دربارۀ اجتماعیشدن کمرنگ است. سبزهای و همکاران (1395) پژوهش «بررسی رابطۀ بین آگاهی، نگرش و رفتارهای حامی محیط زیست دانشجویان دختر دانشگاه قم» را براساس نظریۀ بامبرگ و موزر دربارۀ عوامل تأثیرگذار بر رفتار محیط زیستی انجام دادند. روش پژوهش بهصورت پیمایش بوده و از پرسشنامه برای جمعآوری دادهها استفاده شده است. نمونۀ مطالعهشده 370 نفر بوده و از روش نمونهگیری طبقهای استفاده شده است. یافتهها نشان میدهند بین متغیرهای آگاهی محیط زیست، نگرش محیط زیستی، تمایل به رفتار محیط زیستی و رفتارهای حامی محیط زیست رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان میدهند سه متغیر مستقل باقیمانده درمجموع تنها 6/20 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند. جانسون و همکاران[6] (2004) پژوهشی با عنوان «تنوع قومی در اعتقاد و رفتار محیط زیستی: سؤال از پارادایم نوین محیط زیستی در یک زمینۀ روانشناسی - اجتماعی» را انجام دادند. آنها با استفاده از دادههای سطح ملی، باورها و رفتارهای محیط زیستی را با تکیه بر تنوع قومی بررسی کردند. دادههای این پژوهش از نظرسنجی تلفنی تصادفی از 50،000 خانوار به دست آمده است و متغیرهای سنجیدهشده در آن که از پارادایم جدید محیط زیستی و تنوع قومی برگرفته شدهاند، عبارتاند از: خواندن مطالب محیط زیستی، بازیافت خانگی، پیوستن به گروه محیط زیستی و شرکت در تفریح فضای باز مبتنی بر طبیعت. یافتهها نشان میدهند بهطور کلی، گرایش متولدان آمریکایی آسیاییتبار و آمریکای لاتین به محیط زیست، بیشتر به سفیدپوستان شبیه است و آمریکاییهای آفریقاییتبار رفتار محیط زیستی پایینی نسبت به سفیدپوستان دارند. ویدراس و بوردونی[7] (2006) پژوهش «ناهمگونی قومی و اجرای مقررات محیط زیستی» را با انجام دادند. هدف، بررسی ارتباط بین اجرای اداری از مقررات محیط زیستی، ناهمگونی قومی و ویژگیهای جامعههای دیگر در نیوجرسی و نیویورک در طول سالهای 2000-1999 بود. روش پژوهش پیمایش بوده است و اطلاعات با پرسشنامه جمعآوری شدهاند. یافتهها نشان میدهند پس از کنترل درونزای جمعیت غیرسفید، ناهمگونی قومی با مجازاتهای اداری تحمیلشده بر متخلفان ارتباط مثبتی دارد. این نتیجه ممکن است بهدلیل این واقعیت باشد که در این جوامع احتمال وجود هماهنگی قویتر برای ایجاد همبستگی میان گروههای قومی و اجرای مقررات کمتر است و نژاد ممکن است بر اجرای مقررات محیط زیستی تأثیر بگذارد. همچنین توزیع خطرات محیط زیستی بهطور انحصاری با درصدی از اقلیتها به وجود نمیآید؛ بلکه ازطریق ترکیب قومی جامعه ایجاد میشود. بهعلاوه مجازات در جوامع با درآمد سرانۀ بالاتر، بیشتر از ساکنان در مناطق شهری است و مجازات در جوامعی کمتر است که بیشتر افراد آن در معرض خطر در محیطهای آلودهاند. درنهایت، تأثیر قومیت فراتر از فرضیۀ نژادپرستی از محیط زیست است. داس و دیرنزو (2009) پژوهش «آیا تنوع قومی برای محیط زیست خوب است؟ تحلیلی از کشورها» را انجام دادند و از دادههای بینکشوری برای اثبات وجود رابطۀ غیرخطی بین عملکرد محیط زیستی و تنوع قومی با استفاده از شاخص عملکرد محیط زیستی توسعهیافته استفاده کردند. این مطالعه با استفاده از شاخص عملکرد محیط زیستی (EPI)، عملکرد محیط زیستی 149 کشور را ارزیابی کرده است. نتایج نشان میدهند کشورهای با سطوح متوسط تنوع قومی، عملکرد محیط زیستی درگیر، خلاق، نوآورانه و کارآمد دارند و کشورهای با سطوح تنوع قومی پایین بهطور معمول از عملکرد محیط زیستی ضعیف، انسجام اجتماعی پایین و ناهنجاریهای اجتماعی رنج میبرد. الیس و کوزرنی[8] (2012) پژوهشی با عنوان «سیاه، سفید یا سبز: نفوذ قدرتمند قومیت در نگرش و رفتارهای حامی محیط زیست» انجام دادند. آنها رابطۀ نگرش و رفتار ازطریق لنز فرهنگی را بررسی و تمایلات رفتار حامی محیط زیست را در پنج گروه قومی مقایسه کردند. نمونۀ این مطالعه شامل 2500 نفر است و در آن قومیت در سه حوزه بررسی شده است: الف) نگرش حامی محیط زیست، ب) رفتارهای حامی محیط زیست، ج) ارتباط بین نگرش حامی محیط زیست و رفتار حامی محیط زیست. نتایج این پژوهش نشاندهندۀ تفاوت معنادار در همبستگی بین گروههای قومی، نگرش و رفتار و گرایشهای محیط زیستی است. این یافتهها نشان میدهند قومیت تنها پیشبینیکنندۀ قوی وضعیت محیط زیستی نیست؛ بلکه این احتمال وجود دارد که نگرش فرد حامی محیط زیست به رفتارهای حامی محیط زیست تبدیل شود. ماسیاس (2015) پژوهشی با عنوان «ادراک خطر محیط زیستی در میان گروههای قومی در ایالاتمتحده» انجام داد. هدف او بررسی سطوح متفاوت ادراک خطر محیط زیستی میان 9 ایالت آمریکا بود. یافتهها نشان میدهند الگوی غالب خطر بیشتر میان غیرسفیدپوستان نسبت به سفیدپوستان بین نسلها در ایالات متحده متفاوت است. عوامل سن، جنس، درآمد خانوار، آموزش و پرورش، دیدگاه سیاسی، محل اقامت روستایی و شهری تأثیرگذارند؛ البته معیارهای دیگر اجتماعی مانند ثروت انباشتهشده، مزایای شبکههای اجتماعی و اندازۀ محله احتمالاً نقش مهمی در درک خطر محیط زیستی دارند؛ با این حال شواهد نشان میدهند رقابت در گروههای قومی ممکن است بهمنزلۀ گواهی مؤثر برای توجه به گسترش درک محیط زیست در سراسر جمعیت باشد. مجموعهای از پژوهشهای خارجی و داخلی در حوزۀ شناخت رفتار محیط زیستی انجام شدهاند که هر کدام از جنبههای مختلف و با متغیرهای مستقل خاصی این موضوع را بررسی کردهاند. وجود این پژوهشها چه در داخل و چه در خارج از کشور بیانکنندۀ اهمیت مسئلۀ محیط زیست است؛ زیرا از دیدگاههای متنوعی در سطوح محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی برای تبیین مسئله استفاده کردهاند. در مرور پژوهشهای مطرحشده، پژوهشگر بهدلیل نبود پژوهشهای داخلی مرتبط با موضوع مطالعهشده، از پزوهشهای نزدیک به موضوع مطالعۀ خود استفاده کرده است. این پژوهش با پژوهشهای داخلی مطرحشده در پیشینه تفاوت مشهودی دارد؛ زیرا در پی شناخت رابطۀ قومیت با رفتار محیط زیستی است. با مرور و بررسی انجامشده در پیشینۀ پژوهشهای گذشته، مطالعهای یافت نشد که به صورت مستقیم رابطۀ قومیت با رفتار محیط زیستی را بررسی کرده باشد؛ بنابراین، پژوهشگر برای اولین بار چنین مطالعهای با این موضوع را بین اقوام آذری، گیلک و تالش در استانهای گیلان و اردبیل ارزیابی میکند؛ با این حال از مطالعات خارجی ایده گرفته است.
چارچوب نظری رفتار محیط زیستی جامعهشناسی محیط زیست از زمان ظهورش عبارت بود از یک رشتۀ دانشگاهی مستقل که در دهۀ 1970 دو مرحله را پشت سر گذاشت. در مرحلۀ اول وظیفۀ نظری اصلی، شناسایی عامل کلیدی یا مجموعهای از عوامل مرتبط به هم بود که بحران مداوم از فروسایی و تخریب محیط زیست را به وجود آورده بود. بهتازگی نیز تغییر چشمگیری بهسوی وظیفهای دیگری صورت گرفته است؛ کشف سازوکارهای کارآمدتر اصلاح یا بهبود محیط زیستی که مسیر آینده برای شرایط اجتماعی امنتر و دوستانهتر محیط زیستی را ترسیم خواهد کرد (Hanigan, 2006: 25). با ایجاد حساسیت نسبت به مسائل محیط زیستی، پژوهشگران از رشتههای گوناگون طرحهای متفاوتی برای رویارویی با این مشکلات ارائه میکردند که بیشتر آنها ماهیت فناورانه داشت؛ ولی امروزه با توجه به هزینههای زیاد اینگونه طرحها، توجهات به تغییر و دگرگونی شیوههای زندگی مردم جلب شده است و طرحهایی با تمرکز بر رفتار انسانها ارائه میشوند (Salehi, 2010). در هر جامعهای افراد برخورد به نسبت مشخصی دربارۀ محیط زیست از خود نشان میدهند که ممکن است این برخورد کاملاً مسئولانه یا کاملاً غیرمسئولانه یا رفتاری بینابین این دو باشد. این طیف وسیع از برخورد نسبت به محیط زیست، از متغیرها و عوامل بیشماری تأثیر میگیرد که بهطور عمده به محیط اجتماعی فرد مربوط میشود (عقیلی و همکاران، 1388). پایهگذاری مفهوم رفتار محیط زیستی، مقیاسی متشکل از مجموعۀ پژوهشهای انجامشده دربارۀ محیط زیست است که برای اولین بار استرن و همکاران (1997) آن را مطرح کردند. براساس این دیدگاه، رفتار محیط زیستی اثرات جالبتوجهی بر وسعت ساختار و پویایی اکوسیستم میگذارد. این رویکرد اولیه در شناسایی پیامدهای مهم رفتار محیط زیستی انسان و پس از آن در تعیین پیامدهای فعالیتها نقش دارد (Stern, 2000: 408). مارکل (2013) با بررسی 49 پژوهش نشان میدهد 42 اقدام منحصربهفرد از رفتار محیط زیستی، نشاندهندۀ وجودنداشتن ثبات میان متغیرها و ابعاد مختلف رفتار محیط زیستی است. مارکل با بررسی این موضوع اقدام به ایجاد و توسعۀ مقیاس رفتار محیط زیستی (SEB) کرده است. او مؤلفههای اصلی مقیاس (SEB) را در چهار بعد و 19 گویه تقسیمبندی کرده است: حفاظت، شهروند محیط زیستی، غذا و حمل و نقل. الف) حفاظت: حفاظت، مجموعه رفتارهایی ازجمله حفظ منابع تجدیدناپذیر را شامل میشود. ب) شهروند محیط زیستی: درجۀ محیط زیستی بودن شهروندان از متغیرهای تأثیرگذار بر رفتارهای محیط زیستی است. ج) غذا: سطوح بالاتر شهروندان حامی محیط زیست، به احتمال زیاد در پی کاهش مقدار مصرف گوشتاند. پیشبینی شده است کاهش مصرف گوشت جهانی، بهطور جالبتوجهی بر کاهش تغییرات آب و هوا تأثیر بگذارد (Stehfest et al., 2009). د) حمل و نقل: از عوامل مستقیم تأثیرگذار بر تغییرات آب و هوایی، استفاده از وسائل حمل و نقل ماشینی است (Markel, 2013: 909). مقیاس رفتار محیط زیستی (SEB)، متشکل از رفتارهایی است که بیشترین و عمدهترین تأثیر را بر محیط زیست دارند (Estern, 2000).
نگرش جدید به محیط زیست نگرشها را میتوان گونهای از سیستمهای پیچیده و منظم عقیدتی دانست که انسانها را بهطور ذاتی آمادۀ انجام واکنشهای رفتاری خاص میکنند و بر همۀ ابعاد رفتار بشری تأثیر میگذارند. بر این اساس نگرش آنچنان که در ذهن تداعی پیدا میکند، امر سادهای نیست؛ بلکه امری پیچیده است که بر رفتارها تأثیر میگذارد (کولتنر، 1369). همچنین به اعتقاد بنسون (1382) تفاهمی عمومی در حوزۀ محیط زیست به وجود آمده است. این تفاهم نشان میدهد راهحل واقعی کاستن از مشکلات و مسائل محیط زیست باید انسان و کنشهای انسانی را شامل شود و به آنها متکی باشد؛ ازاینرو، یکی از ابعاد مطالعهشدۀ زندگی انسان معاصر نگرش و رفتارهای محیط زیستی است. برای بررسی و اندازهگیری نگرش عمومی نسبت به محیط زیست و طبیعت، مقیاسی با نام پارادایم جدید محیط زیستی (NEP) تشکیل شده است که اول بهصورت 12 آیتم بود و بعدها به 15 آیتم رسید و کاملتر شد. امروزه پارادایم جدید محیط زیستی به پراستفادهترین مقیاس برای سنجش جهانبینی محیط زیستی (اکولوژیکی) تبدیل شده است. برای نخستین بار دانلپ و ونلیر[9] (1978) در اواسط دهۀ 1970 این پارادایم را مطرح کردند که مقیاس اصلی آن سه بعد دارد: الف) موازنۀ طبیعت (برای مثال: انسان باید در زندگی برای زندهماندن با طبیعت هماهنگی داشته باشد). ب) ضد انسانمحوری (برای مثال: به وجود گیاهان و حیوانات در درجۀ اول برای استفادۀ انسان توجه میشود). ج) محدودیت رشد (برای مثال: جامعۀ صنعتی ما بهدلیل محدودیت رشد، نمیتواند فراتر از آن گسترش یابد)؛ اما طی بازنگریهای انجامشده، عناصر دیگری نیز به این مقیاس افزوده شدند که شامل استثناگرایی بشر (برای مثال: این ایده که موجودات انسانی از محدودیتهای طبیعی مستثنیاند) و بحران بومشناختی (برای مثال: دغدغه دربارۀ وقوع تغییرات محیط زیستی بالقوه فاجعهآمیز است) بود (Danlap, 2008). بار (2003) معتقد است نگرش جدید مطرحشده ازطرف دانلپ و ونلیر (1978) و دانلپ و کاتن (2000) نگرشی است که ارزشهای زیستمحور را در برابر ارزشهای تکنومحور قرار میدهد. مطابق با جهانبینی زیستمحور، افراد دارای ارزشهای زیستمحور (ارزشهای ذاتی محیط زیست) تمایل بیشتری به توجه نسبت به محیط زیست (و انجام رفتار مناسب نسبت به محیط زیست) دارند. همچنین مطابق با جهانبینی تکنومحور میتوان راهحلهایی برای مشکلات محیط زیستی مهیا کرد؛ ازاینرو، افراد دارای جهانبینی تکنومحور کمتر مراقب محیط اطراف خود هستند (Barr, 2003: 233). دانلپ و ونلیر مقیاسی 15گویهای برای سنجش نگرش محیط زیستی ساختند که نمرۀ بالا در این مقیاس نشاندهندۀ جهتگیری زیستبومگرایانه است و سبب شکلگیری باورها و نگرشهای محیطزیستگرایانه میشود. چنین باورها و نگرشهایی به نوبۀ خود بر رفتار تأثیر میگذارند (Kaiser et al., 1999).
قوم و گروههای قومی توجه فزاینده به موضوع قومیت در شاخههای گوناگون علوم اجتماعی از اواسط دهۀ 1970 میلادی، این مقوله را از حد یک موضوع به سطح رشتهای خاص رسانده است؛ در حالی که مطالعات مربوط به قومیت در اوایل قرن بیستم به انسانشناسی و تا اندازهای به جامعهشناسی محدود بود، در اواخر این قرن در شاخههای دیگر علوم اجتماعی ازجمله علوم سیاسی و بهویژه دو رشتۀ فرعی آن یعنی جامعهشناسی سیاسی و روابط بینالملل نیز چنین بررسیهایی مشاهده شدهاند. آنچه دربارۀ مفهوم قوم و قومیت باید بدان توجه داشت، این است که قومیت آن وجه از قوم با دو ویژگی زیر است: ۱- سازمان اجتماعی و فرهنگی منحصربهفرد، ۲- وجود گرایش سیاسی مشخص نسبت به حکومت مرکزی. در ایران عموماً با دیدۀ قوم روبهرو هستیم تا قومیت. برخی اقوام همانند کردها، عربها و ترکمنها تا حدودی گرایشهای قومیتی داشتهاند. تبارشناسی مفهوم قومیت نشان میدهد واژۀ «قومی» در فرهنگ غربی، بار ارزشی معادل کفر و موهومات کفرآمیز و نیز غیرمسیحیان و غیرکلیمیان که به مسیحیت نگرویدهاند مانند کفار و بتپرستان مخالف یهودیت و مسیحیت، داشته است و بعدها بهسمت ارجاع به ویژگیهای جسمی و گروههای نژادی میل کرده است (احمدی، 1387: 30). همچنان که در مطالعات معاصر بررسیها دربارۀ گروههای قومی نشان میدهند بیش از 70 درصد مطالعات بر «جامعۀ سیاه» تمرکز داشتهاند (محرابی و عزیززادهطسوج، 1394). قوم به گونههای مختلفی تعریف میشود: 1- قوم از واژۀ یونانی Ethnos به معنای مردم و ملت گرفته شده است (پانوف و پرن، 1392: 112). 2- تئودورسن[10] (1969) در فرهنگ جدید جامعهشناسی خود، قوم را چنین تعریف میکند: گروهی با سنت فرهنگی مشترک و احساس هویتی که آن را یک گروه فرعی از یک جامعۀ بزرگتر مشخص میکند و اعضای هر گروه قومی ازلحاظ ویژگیهای خاص فرهنگی، از سایر اعضای جامعۀ خود متمایزند. 3- رمضانزاده (1375) پنج ویژگی را برای گروه قومی برمیشمارد: الف) داشتن سرزمین اجدادی و پیشینههای زیستشناختی و زبانی مشترک. ب) داشتن پیوند فرهنگی. ج) قرارگرفتن درون واحد سیاسی. د) حس خود. ه) هویتیابی با گروه یا حس آگاهانۀ تعلق به گروه. او همکاری اجتماعی و حس هویت خود را مهمترین عناصر فرض میکند و معتقد است این حس تنها در تعارض و برخورد جمعی با گروههای دیگر به وجود میآید و فعال میشود و روح حیات جمعی را به گروه تزریق میکند. همان طور که بیان شد، از ویژگیهای مهم قومیتها، وجود تفاوتهای فرهنگی بین اقوام است که در این پژوهش از سرمایۀ فرهنگی برای بررسی این موضوع استفاده شده است. سرمایۀ فرهنگی اصطلاحی جامعهشناختی است که بوردیو آن را در سال 1973 مطرح کرد. او سرمایۀ فرهنگی را دانشی (شناختی) میداند که افراد را قادر به تفسیر کدهای فرهنگی گوناگون میکند (روحانی، 1388). به نظر بوردیو، سرمایۀ فرهنگی برآیند ترکیبی از سرمایۀ اقتصادی و بهکارگیری عادتوارههاست. ریتزر (1374) در توضیح نظریۀ سرمایۀ فرهنگی بوردیو مینویسد: این سرمایه بیشتر از خاستگاه طبقۀ اجتماعی مردم و تجارب آموزشیشان سرچشمه میگیرد. در این بازار، انسانها سرمایهشان را جمع میکنند و آن را یا برای بهبود جایگاه اجتماعیشان هزینه میکنند و یا جایگاهشان را از دست میدهند و سبب میشود جایگاهشان در چارچوب اقتصاد فرهنگی وخیمتر شود. هایس[11] (2004) اصطلاح سرمایۀ فرهنگی را بازنمای جمع نیروهای غیراقتصادی مثل زمینۀ خانوادگی، طبقۀ اجتماعی، سرمایهگذاریهای گوناگون و تعهدات نسبت به تعلیم و تربیت، منابع مختلف و مانند آنها میداند که بر موفقیت آکادمیک (علمی یا تحصیلی) تأثیر میگذارد. سرمایۀ فرهنگی، صلاحیت در فرهنگ پایگاهها، گرایشات و ایدهها تعریف و بیشتر سازوکاری مهم در بازتولید سلسلهمراتب اجتماعی در نظر گرفته میشود. تمرکر اصلی سرمایۀ فرهنگی این است که فرهنگ ازطریق سیستم آموزشی که بازتاب فرهنگ طبقۀ حاکم است، انتقال مییابد و تشویق میشود و درنهایت موجب بازتولید همان فرهنگ خواهد شد. برکس و فولک واژۀ سرمایۀ فرهنگی را برای اشاره به قابلیتهای انعطافپذیر جوامع انسانی برای بررسی محیط زیست و اصلاح آن به کار میبرند (تراسبی، 1382). بوردیو، سرمایۀ فرهنگی را در ابعاد مختلف آن (تجسمیافته، عینیتیافته و نهادینهشده) تفکیک و آن را بهگونهای عمیق بررسی کرده است (به نقل از حاجیزادهمیمندی و همکاران، 1393: 11). در این پژوهش رفتار زیستمحیطی سه قوم آذری، گیلک و تالش بررسی شده است. در ادامه این سه قوم توصیف میشوند: الف) آذری: اصطلاح آذری با نام آذربایجان همراه است. آنچه از تاریخ برمیآید این است که نخستین بار ازنظر تباری و قومی در قرن سوم هجری و ازنظر زبانی در قرن چهارم هجری به وجود آمده است (کاتبی، 1369: 55). آذریها بزرگترین اقلیت قومی در ایراناند که در شمالغربی ایران و در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و قزوین استقرار دارند. همچنین این قومیت بهصورت ادغامشده در استانهای تهران، قم و اراک نیز جمعیت زیادی را در بر میگیرند. ب) گیلک: مردمان گیلک در جلگۀ مرکزی خزر، حاشیۀ ساحلی شرقی دریای خزر و ارتفاعات جنوبغربی خزر زندگی میکنند. گیلکها براساس تفاوتهای گویشی و ویژگیهای اجتماعی - فرهنگی به دو گروه تقسیم میشوند: گیلک رشتی و لاهیجانی، گیلک گالشی یا دیلمی. ج) تالش: تالش نام یکی از تیرههای آریایی است که سکونتگاه اصلی آنها در البرز باختری از جنوب خاوری جمهوری آذربایجان آغاز شده است و تا جنوب باختری استان گیلان و استان اردبیل ادامه دارد. تالشها در غرب استان و بیشتر در شهرهای تالش، املش و اسالم و ... ساکناند (Iranica, 2016).
جمعبندی هر کدام از مفاهیم مطرحشده در این پژوهش از جنبهای خاص رفتارهای محیط زیستی را میان گروههای قومی (گیلک، تالش و آذری) بررسی میکنند. با توجه به موضوع و سؤالات مهم در این پژوهش، مفاهیم مرتبط ارائه شدهاند. برای انجامشدن پژوهش حاضر و پاسخدادن به سؤالات ذکرشده، لازم است جمعیت آماری پژوهش، با چارچوب نظری و فرضیههای مناسب مشاهده و بررسی شود. برای بررسی رفتارهای محیط زیستی و گروههای قومی از مفاهیم متعددی استفاده میشود؛ بنابراین، پژوهشگر بعد از مطالعه و بررسی نتیجه گرفت که چارچوب نظری پژوهش حاضر را مفاهیم ارائهشده در بخش نظری پژوهش مدنظر قرار دهد. در این پژوهش از متغیرهایی همچون پارادایم جدید محیط زیستی (ابزاری مناسب برای سنجش نگرش مربوط به محیط زیست و توضیح رفتارهای محیط زیستی میان اقوام گیلک، تالش و آذری)، آگاهی محیط زیستی (ابزاری مناسب برای بررسی آگاهی، نگرش مثبت و تأثیرگذار بر رفتارهای محیط زیستی اقوام گیلک، تالش و آذری)، سرمایۀ فرهنگی (این مفهوم با استفاده از سه مؤلفۀ سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته، سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته و سرمایۀ فرهنگی نهادی میان گروههای قومی سنجیده شده است) و رفتار محیط زیستی (ابزاری مناسب برای بررسی رفتارهای دارای بیشترین و عمدهترین تأثیر بر محیط زیست میان اقوام گیلک، تالش و آذری) استفاده شده است.
الگوی نظری پژوهش با توجه به مبانی مفهومی و نتایج پژوهشهای پیشین الگوی نظری پژوهش حاضر ترسیم شده است.
1.2. شکل 1- الگوی نظری پژوهش
فرضیههای پژوهش 1. بین گروههای قومی و رفتارهای محیط زیستی تفاوت وجود دارد. 2. سرمایۀ فرهنگی بر رفتارهای محیط زیستی تأثیر دارد. 3. آگاهی محیط زیستی بر رفتار محیط زیستی تأثیر دارد. 4. نگرش محیط زیستی بر رفتارهای محیط زیستی تأثیر دارد. 5. آگاهی محیط زیستی بر نگرش محیط زیستی تأثیر دارد. 6. سرمایۀ فرهنگی بر آگاهی محیط زیستی تأثیر دارد. 7. سرمایۀ فرهنگی بر نگرش محیط زیستی تأثیر دارد.
تعریف مفاهیم الف) رفتارهای محیط زیستی ازنظر تعریف مفهومی، رفتارهای محیط زیستی مجموعهای از کنشهای افراد جامعه نسبت به محیط زیست است که طیف وسیعی از احساسات، تمایلات و آمادگیهای خاص برای رفتار نسبت به محیط زیست را شامل میشود(عقیلی و همکاران، 1388: 240). برای سنجش متغیر رفتارهای محیط زیستی از 19 گویۀ مؤلفههای حفاظت، شهروند محیط زیستی، غذا و حمل و نقل استفاده شد؛ الف) حفاظت: حفاظت، مجموعه رفتارهایی ازجمله حفظ منابع تجدیدناپذیر را شامل میشود. ب) شهروند محیط زیستی: درجۀ محیط زیستی بودن شهروندان از متغیرهای تأثیرگذار بر رفتارهای محیط زیستی است. ج) غذا: سطوح بالاتر شهروندان حامی محیط زیست، به احتمال زیاد در پی کاهش مقدار مصرف گوشتاند. د) حمل و نقل: از عوامل مستقیم تأثیرگذار بر تغییرات آب و هوایی، استفاده از وسائل حمل و نقل ماشینی است. گویههای رفتارهای محیط زیستی با مقیاس 5گزینهای (اصلاً= 1، همیشه= 5) سنجیده شده است.
ب) سرمایۀ فرهنگی سرمایۀ فرهنگی همان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی است که تحصیلات از اساسیترین شاخصهای آن است یا به معنای تصاحب کالاها و اطلاعات فرهنگی است که با معرفهای مربوط به کتاب و کتابخوانی، فیلم و سینما، تئاتر و موسیقی به متغیرهایی با پنج مقولۀ خیلی کم، کم، تا اندازهای، خیلی زیاد و زیاد تبدیل شده است (شویره و فونتن، 1385: 28). این مفهوم با استفاده از سه مؤلفۀ سرمایۀ فرهنگی تجسمیافته، سرمایۀ فرهنگی عینیتیافته و سرمایۀ فرهنگی نهادی سنجیده شده است. برای سنجش متغیر سرمایۀ فرهنگی از 21 گویه با مقیاس 5گزینهای (همیشه= 5 ، اصلاً= 1) استفاده شد.
ج) نگرش محیط زیستی نگرش محیط زیستی مجموعهای از احساسات، تمایلات، عقاید و قضاوتهای فرد نسبت به پدیده یا رخداد محیط زیستی در زندگی است. این نگرش ممکن است در جهت حفاظت از محیط زیست وحشی، گیاهان و جانوران بومی، حفظ منابع طبیعی یا در جهت تخریب محیط زیست باشد (امامقلی، 1390). ازنظر عملیاتی، برای سنجش نگرش محیط زیست از مقیاس 15گویهای دانلپ و ونلیر (1978) استفاده شد. این مقیاس از پنج بعد تسلط انسان بر طبیعت، استثناگرایی انسان، موازنۀ طبیعت، مخاطرۀ یک بحران محیط زیستی و محدودیتهای رشد تشکیل شده و شامل گویههایی با این مضامین است: ناتوانی کرۀ زمین در تأمین نیازهای جمعیتی، حق انسان برای دخل و تصرف در محیط طبیعی مطابق با نیازهای خویش، محدودبودن منابع طبیعی زمین و لزوم حفظ این منابع، حق گیاهان و حیوانات، تعادل و توازن طبیعت، ضرورت هماهنگی انسانها با طبیعت و بحران محیط زیستی پیش روی بشر (Seyfang, 2006: 386). پاسخها براساس طیف لیکرت از کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم طبقهبندی شدهاند.
د) آگاهی محیط زیستی آگاهی در لغت به معنای خبر و اطلاع، آشنایی و وقوف نسبت به مسئله است (معین، 1371: ذیل مدخل اگاهی). آگاهی زیست محیطی یعنی میزان اطلاعات فرد دربارۀ مسائل محیط زیستی و عوامل مؤثر بر گسترش آنها و شناخت از چگونگی رفتار برای بهبود این معضلات (Kaiser et al., 1999: 3). آگاهیافراد شامل اطلاعات عمومی دربارۀ اهمیت و نقش محیط زیست در زندگی انسان است که با 7 سؤال ارزیابی شده است.
روششناسی پژوهش در این پژوهش از روش پیمایش استفاده و با توجه به ماهیت و موضوع پژوهش، دادههای موردنیاز ازطریق پرسشنامه جمعآوری شده است. جامعۀ آماری شامل شهروندان بالای 18 سال شهر اردبیل، رشت و تالش است که براساس آمار سال 1395 برابر 1358525 نفرند. این جامعه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 384 نمونه به دست آمد که برای پرهیز از کمبود در تعداد نمونۀ اصلی، تعداد 391 پرسشنامه توزیع شد. روش نمونهگیری استفاده از نمونهگیری تصادفی از نوع انتساب متناسب با حجم بود که در جدول زیر تعداد هر شهر به تفکیک آورده شده است.
جدول 1- فراوانی نمونهها به تفکیک شهرها و جنسیت
برای سنجش پایایی سؤالات از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار محاسبهشده برای همۀ طیفهای استفادهشده (83/0= ضریب آلفای کرونباخ) است و پایایی ابزار سنجش را نشان میدهد.
جدول 2- پایایی ابزار اندازهگیری
برای تعیین اعتبار از اعتبار صوری استفاده شد و 5 نفر از استادان دانشگاه مازندران، پرسشنامۀ تدوینشده را ارزیابی و بازبینی کردند که بعد از اصلاحات موردنیاز در اختیار پاسخدهندگان قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار اس پی اس اس و برای آزمون الگو، از نرمافزار ایموس 22 استفاده شد.
یافتههای پژوهش 3. الف) یافتههای توصیفیاطلاعات بهدستآمده از متغیر قومیت پاسخدهندگان به پرسشنامۀ پژوهش نشان داد حدود 132 نفر از نمونۀ پژوهش (8/33 درصد) آذری، 216 نفر (2/55 درصد) گیلک و 43 نفر (0/11 درصد) تالش بودهاند. نتایج توزیع فراوانی آزمودنیها نشان دادند بیشتر نمونۀ پژوهش (9/52 درصد) را مردان و بقیه (1/47 درصد) را زنان تشکیل میدهند. همچنین یافتههای پژوهش نشان میدهند بیشترین در صد فراوانی (6/43) نمونۀ پژوهش به گروه سنی 24-18 سال مربوط است. علاوه بر این نتایج پژوهش نشان دادند 0/59 درصد نمونۀ پژوهش ازدواج نکردهاند و 5/40 درصد متأهلاند. همچنین بررسی متغیر سطح تحصیلات نشان میدهد 3/39 درصد نمونه مدرک تحصیلی کارشناسی دارند که بیشتر آنها (6/45 درصد) درآمد ماهیانۀ کمتر از یک میلیون تومان دارند. همچنین نتایج پژوهش نشان میدهند 3/66 درصد پاسخگویان رفتار محیط زیستی متوسط دارند که این نشان میدهد نمونۀ مطالعهشده نسبت به مسائل محیط زیستی رفتار مناسبی دارند. یافتههای متغیر نگرش محیط زیستی نشاندهندۀ ایناند که بیش از نیمی (3/56 درصد) از افراد نمونۀ مطالعهشده نگرش محیط زیستی زیاد دارند که با میانگین 30/4 از 5 نشاندهندۀ نگرش بالای نمونۀ پژوهش نسبت به محیط زیست است. همچنین یافتههای مربوط به متغیر آگاهی محیط زیستی نشان میدهند 2/44 درصد پاسخگویان در سطح متوسط نسبت به محیط زیست آگاهی دارند. از یافتههای دیگر این پژوهش مربوط به متغیر سرمایۀ فرهنگی است که حدود 5/59 درصد پاسخگویان سرمایۀ فرهنگی متوسط دارند. یافتۀ مهم دیگر متوسطبودن میانگین سرمایۀ فرهنگی (99/2 درصد) است.
ب) یافتههای تحلیلی برای آزمون فرضیههای پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. براساس جدول 2، بین سرمایۀ فرهنگی، نگرش محیط زیستی و آگاهی محیط زیستی با رفتار محیط زیستی رابطۀ مثبت و مستقیمی وجود دارد.
جدول 3- نتایج آزمون همبستگی
جدول 3 نشاندهندۀ این مدعاست که بین سرمایۀ فرهنگی و رفتارهای محیط زیستی رابطۀ مثبت و مستقیم معنادار وجود دارد؛ یعنی با افزایش سرمایۀ فرهنگی رفتارهای محیط زیستی نیز افزایش مییابد. همچنین یافتههای این جدول نشان میدهند نگرشهای محیط زیستی نیز با رفتارهای محیط زیستی رابطۀ مثبت و مستقیم دارند؛ یعنی با افزایش در نگرشهای محیط زیستی شاهد رفتارهای مسئولانهتری هستیم؛ درنهایت، آگاهی محیط زیستی با رفتارهای محیط زیستی رابطۀ مثبت و مستقیمی دارد. این مدعا نشان میدهد افراد دارای آگاهی محیط زیستی زیاد، رفتارهای محیط زیستی مسئولانهتری از خود نشان میدهند. آزمون الگوی پژوهش برای آزمون الگوی نظری پژوهش از نرمافزار ایموس استفاده شده است.
شکل 2- الگوی تأثیر متغیرهای پژوهش بر رفتارهای محیط زیستی بین قوم آذری
نسبت کای اسکوئر بر درجۀ آزادی :365/2؛ شاخص ریشۀ میانگین مربعات خطا: 083/0؛ شاخص نیکویی برازش اصلاحشده:900/0 شکل 2 بیانکنندۀ الگوی تجربی پژوهش بین قوم آذری است. این الگو تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهش یعنی سرمایۀ فرهنگی، نگرش محیط زیستی و آگاهی محیط زیستی را بر متغیر رفتار محیط زیستی نشان میدهد. ضریب تعیین متغیرهای حاضر در الگو 12/0 است؛ یعنی متغیرهای حاضر در الگو 12 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند. طبق شکل 2 بیشترین تأثیر به نگرش محیط زیستی (33/0 Beta=) مربوط است.
شکل 3- الگوی تأثیر متغیرهای پژوهش بر رفتارهای محیط زیستی بین قوم گیلک
نسبت کای اسکوئر بر درجۀ آزادی: 838/0؛ شاخص ریشۀ میانگین مربعات خطا: 000/0؛ شاخص نیکویی برازش اصلاحشده: 977/0 شکل 3 بیانکنندۀ الگوی تجربی پژوهش بین قوم گیلک است. این الگو تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهش یعنی سرمایۀ فرهنگی، نگرش محیط زیستی و آگاهی محیط زیستی را بر متغیر رفتار محیط زیستی نشان میدهد. ضریب تعیین متغیرهای حاضر در الگو 20/0 است؛ یعنی متغیرهای حاضر در الگو 17 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند. طبق شکل 3 بیشترین تأثیر به نگرش محیط زیستی (35/0 Beta=) مربوط است.
شکل 4- الگوی تأثیر متغیرهای پژوهش بر رفتارهای محیط زیستی بین قوم تالش
نسبت کای اسکوئر بر درجۀ آزادی: 598/0؛ شاخص ریشۀ میانگین مربعات خطا: 000/0؛ شاخص نیکویی برازش اصلاحشده: 920/0شکل 4 بیانکنندۀ الگوی تجربی پژوهش بین قوم تالش است. این الگو تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای پژوهش یعنی سرمایۀ فرهنگی، نگرش محیط زیستی و آگاهی محیط زیستی را بر متغیر رفتار محیط زیستی نشان میدهد. ضریب تعیین متغیرهای حاضر در الگو 12/0 است؛ یعنی متغیرهای حاضر در الگو 12 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکنند. طبق شکل 4 بیشترین تأثیر به آگاهی محیط زیستی (24/0 Beta=) مربوط است. آمارههای برازش در معادلۀ ساختاری نشان میدهند آیا الگوی نظری با دادههای نمونه تناسب دارد یا خیر. نتایج آمارههای الگوی ساختاری پژوهش نشان میدهند تمام آمارهها در محدودۀ پذیرفتنی قرار دارند و دادههای نمونه از الگوی نظری پژوهش حمایت کرده است.
نتیجه رفتار محیط زیستی از مفاهیم جدید مطرحشده در بررسیهای محیط زیستی جوامع مدرن است که طرح آن در بسیاری از رویکردهای محیط زیستی نشاندهندۀ اهمیت نقش این رفتارها در محیط طبیعی است. در هر جامعهای افراد میتوانند برخورد کاملاً مسئولانه یا کاملاً غیرمسئولانه یا رفتاری بینابین نسبت به محیط زیست داشته باشند. این طیف وسیع از برخورد نسبت به محیط زیست، از متغیرها و عوامل بیشماری تأثیر میگیرد که بهطور عمده به محیط اجتماعی فرد مربوط میشود (عقیلی و همکاران، 1388: 237). از آنجا که پژوهش حاضر رفتارهای محیط زیستی را بین اقوام گیلک، تالش و آذری مقایسه کرده است و هر کدام از این اقوام در محیط اجتماعی متفاوتیاند، درواقع مسئلۀ پژوهش هم این است که آیا با توجه به محیط اجتماعی متفاوت این اقوام، رفتارهای محیط زیستی بین آنان متفاوت است یا خیر. با این حال، ضروری به نظر میرسد بهطور اجمالی به مهمترین یافتۀ این پژوهش اشاره شود که مقایسۀ رفتارهای محیط زیستی بین اقوام گیلک، تالش و آذری است؛ براساس آزمون توکی که بین گروههای قومی مقایسۀ زوجی انجام میدهد، بین قومیت آذری و گیلک تفاوت معناداری وجود دارد و درواقع، رفتارهای محیط زیستی قومیت آذری بهتر و بیشترند. با مقایسۀ نگرشهای محیط زیستی بین قومیت آذری با گیلک این نتیجه به دست آمد که بین نگرش محیط زیستی قومیت آذری با گیلک تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی نگرش محیط زیستی قومیت آذری بهتر و بیشتر است؛ بنابراین، در تحلیل این دادۀ پژوهش میتوان گفت با توجه به اینکه نگرش محیط زیستی قومیت آذری بهتر و بیشتر از قومیت گیلک است، رفتارهای محیط زیستی قوم آذری از قوم گیلک بهتر و بیشتر است؛ اما نتایج مربوط به آزمون تحلیل عاملی نشان میدهند الگوی مربوط به قومیت گیلک با ضریب تعیین 17 درصد بیشترین ضریب تعیین را دارد. این بدان معناست که متغیرهای موجود در پژوهش، 17 درصد از متغیر وابسته را تبیین میکنند. همان گونه که بار گفته است نگرشهای محیط زیستی شامل جهتگیریهای اساسی افراد دربارۀ محیط زیست است که این جهتگیری سبب انجام رفتارهای مسئولانه نسبت به محیط زیست میشود (Barr, 2003: 239). نگرش محیط زیستی از متغیرهای تأثیرگذار بر رفتارهای محیط زیستی محسوب میشود. از آنجا که نگرشها و باورها نشاندهندۀ تعهدند، میتوان گفت در انتظار رفتار و اعمال ما انعکاس پیدا میکنند؛ ازاینرو، شخص دارای گرایش حفظ محیط زیست، احتمالاً بهگونهای رفتار میکند که در جهت حفاظت و نگهداری از محیط زیست باشد. همچنین یافتههای پژوهش نشان میدهند بین رفتارهای حامی محیط زیست قومیت آذری و تالش تفاوت معناداری وجود ندارد؛ درواقع، با بررسی نگرش محیط زیستی، آگاهی محیط زیستی و سرمایۀ فرهنگی میتوان گفت هیچ تفاوت معناداری بین این دو قومیت وجود ندارد. از دلایل تحلیل این داده این است که بیشتر افراد ساکن در تالش آذریاند یا به زبان آذری صحبت میکنند. با توجه به شباهتهای فرهنگی این دو قومیت، شاید یکی از دلایل تفاوتنداشتن رفتارهای محیط زیستی بین آنان همین سکونت افراد آذریزبان در این قومیت باشد. از یافتههای دیگر آزمون توکی بین رفتارهای حامی محیط زیست و قومیت این است که تفاوت معناداری بین میانگین رفتارهای حامی محیط زیست قومیت گیلک و تالش وجود دارد؛ به عبارت دیگر، رفتارهای حامی محیط زیست قومیت گیلک در مقایسه با قومیت تالش تفاوت معناداری دارند؛ درواقع، رفتارهای محیط زیستی قومیت تالش بهتر و بیشتر از قومیت گیلکاند؛ بنابراین، با بررسی نگرش محیط زیستی بین دو قوم تالش و گیلک این یافتۀ مهم به دست آمد که نگرش محیط زیستی بین آنان متفاوت است؛ درواقع، نگرش محیط زیستی قومیت تالش از قومیت گیلک بهتر و بیشتر است. در تحلیل این داده میتوان همان مطالبی را بیان کرد که در قومیت آذری با گیلک گفته شد. اینکه نگرش میتواند متغیر تأثیرگذاری در رفتار محیط زیستی باشد و از انجا که نگرش محیط زیستی قوم تالش بیشتر و بهتر از قوم گیلک است، رفتارهای محیط زیستی بین این دو قوم متفاوتاند. یافتههای پژوهش حاضر با پژوهش محمدی (1393) از پژوهشهای داخلی، تیلور (1997)، کالوف و همکاران (2002)، جانسون و همکاران (2004)، ویتاکر و همکاران (2005)، گرینبرگ (2005)، جونز و رنی (2006)، وی دراس و بوردونی (2006)، داس و دیرنزو (2009)، الیس و کوزرنی (2012) و ماسیاس (2015) از پژوهشهای خارجی همخوانی دارد که عنوان کرده بودند بین گروههای قومی و رفتارهای محیط زیستی تفاوت وجود دارد؛ بنابراین، با توجه به این یافتۀ پژوهش میتوان این سؤالات را مطرح کرد که آیا بین رفتارهای محیط زیستی بین اقوام دیگر ایران هم تفاوت وجود دارد یا خیر. کدام یک از اقوام رفتارهای محیط زیستی مسئولانهتری دارند؟ کدام یک از اقوام رفتار محیط زیستی غیرمسئولانهتری دارند؟ آیا تفاوت رفتارهای محیط زیستی بین اقوام ممکن است از محیط زندگی آنان باشد یا با توجه به بیشتر یا کمتربودن امکانات آنان یا آموزش آنان باشد؟ برای تشویق رفتارهای محیط زیستی مسئولانه بین اقوام ایرانی چه راهحلهایی میتوان ارائه کرد؟
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آزادارمکی، ت. و ممتازجهرمی، ن. (1392). «بررسی ارزشهای اجتماعی در قومیتهای مختلف شهر اهواز و ارائۀ راهکارهای مدیریتی جهت ارتقای آن»، مجلۀ مدیریت فرهنگی، س 7، ش 22، ص 51-31. احمدی، ح. (1387). قومیت و قومگرایی در ایران از افسانه تا واقعیت، تهران: نشر نی. امامقلی، ل. (1390). بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی؛ مورد مطالعه: استان کردستان، پایاننامۀ کارشناسیارشد، بابلسر، دانشگاه مازندران. بنسون، ج. (1382). اخلاق محیط زیست، ترجمۀ: عبدالحسین وهابزاده، مشهد: جهاد دانشگاهی. پانوف، م. و پرن، م. (1392). فرهنگ مردمشناسی، ترجمۀ اصغر عسگریخانقاه، تهران: سمت. تراسبی، د. (1382). اقتصاد و فرهنگ، ترجمۀ: کاظم فرهادی، تهران: نشر نی. حاجیزادهمیمندی، م.؛ سیارخلج، ح. و شکوهیفر، ک. (1393). «بررسی عوامل فرهنگی مرتبط با رفتارهای زیست محیطی؛ مورد مطالعه: شهر یزد»، فصلنامۀ مطالعات توسعۀ اجتماعی – فرهنگی، د 3، ش 3، ص 32-9. خبرگزاری ایلنا. (1395). http://www.ilna.ir. رمضانزاده، ع. (1375). «توسعه و چالشهای قومی»، خلاصه مقالات سمینار توسعه و امنیت عمومی، تهران: وزارت کشور، ص 38-41. روحانی، ح. (1388). «درآمدی بر نظریۀ سرمایۀ فرهنگی»، فصلنامۀ راهبرد، س 18، ش 53، ص 35-7. ریتزر، ج. (1374). نظریۀ جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمۀ: محسن ثلاثی، تهران: علمی. سبزهای، م.؛ قلیپور، س. و آدینهوند، م. (1395). «بررسی رابطۀ بین آگاهی، نگرش و رفتار حامی محیط زیست دانشجویان دختر دانشگاه قم»، فصلنامۀ آموزش محیط زیست و توسعۀ پایدار، د 4، ش 4، ص 16-5. شویره، ک. و فونتن، الف. (1385). واژگان بوردیو، ترجمۀ: مرتضی کتبی، تهران: نشر نی. صالحی، ص. و امامقلی، ل. (1391). «بررسی تأثیر سرمایۀ اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی؛ مطالعۀ موردی: استان کردستان»، مجلۀ جامعهشناسی ایران، د 13، ش 4، ص 115-90. صالحی، ص.؛ کویری، الف. و کریمزاده، س. (1389). «بررسی نقش جنسیت در جهتگیریهای زیست محیطی؛ مورد مطالعه: شهر ارومیه»، علوم و تکنولوژی محیط زیست، د 18، ش 1، ص 161-149. عقیلی، م.؛ خوشفر، غ. و صالحی، ص. (1388). «سرمایۀ اجتماعی و رفتارهای زیست محیطی مسئولانه در شمال ایران؛ مطالعۀ موردی: استانهای گیلان، مازندران و گلستان»، مجلۀ علوم کشاورزی و منابع طبیعی، ش 16، ص 251-236. فیروزی، م. (1384). حق بر محیط زیست، تهران: جهاد دانشگاهی. کاتبی، ح. (1369). زبانهای باستانی، تهران: پاژنگ. کولتنر، د. (۱۳۶۹). ارتباطات گفتاری، ترجمۀ: سید اکبر میرحسینی و قاسم کبیری، تهران: امیرکبیر. محرابی، ع. و عزیززادهطسوج، م. (1394). «مفهوم قوم و قومیت در تاریخ ایران و الگوی مناسب سیاسی قومی»، هشتمین کنگرۀ انجمن ژئوپلتیک ایران: همدلی اقوام ایرانی، انسجام و اقتدار ملی، سنندج. محمدی، ش. (1393). بررسی جامعهشناختی رابطۀ سرمایۀ اجتماعی با رفتارهای زیست محیطی مسئولانه؛ مورد مطالعه: شهروندان 15 سال و بالاتر شهر اهواز، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز. معین، م. (1371). فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر. نواح، ع.؛ فروتنکیا، ش. و پورترکارونی، م. (1390). «بررسی رابطۀ بین میزان دینداری با ارزشها و رفتارهای زیست محیطی شهروندان؛ مورد مطالعه: شهر اهواز»، فصلنامۀ علمی - تخصصی مطالعات شهری، س 1، ش 1، ص 98-77. Barr, S. (2003) “Strateggies for Sustainability: Citizens and Responsible Environmental Behaviuor.” Area, 35 (3): 227-240. Cho, S. & Kang, H. (2016). “Putting Behavior in to Context Exploring the Contours of Social Capital Influences on Environmental Behavior.”Environment and Behavior, 49: 1-31. Das, J. & DiRienzo, C. E. (2009) “Is Ethnic Diversity Good for the Environment? A Cross-Country Analysis.” The Journal of Environment & Development, 19 (1): 91-113. Dunlap, R. E. (2008) “The New Environmental Paradigm Scale: From Marginality to Worldwide Use.” The Journal of Environmental Education, 40 (1): 3-18. Dunlap, R. E. & Cotton, W. R. (2000) “Environmental Sociology.“Annual Review of Socioligy, 5: 243-273. Dunlap, R. E. & Van Liere, K. D. (1978) “The New Environmental Paradigm: A Proposed Measuring Instrument and Preliminary Results.” Journal of Environmental Education, 9: 10-19. Ellis, A. & Korzenny, F. (2012). Black, White, or Green: The Powerful Influence of Ethnicity on Proenvironmental Attitudes and Behaviors. Sandestin of Florida:Association of MarketTheory and Practice Proceedings. Greenberg, M. R. (2005) “Concern about Environmental Pollution: How Much Difference do Race and Ethnicity Make? A New Jersey Case Study.” Environmental Health perspectives, 113: 369-374. Hannigan, J. (2006). Environmental Socialogy. New York: Routledge. Hayes, E. (2004). “On Forms of Capita.” available at:www.answers.com’topic/pierre-bourdieu. Iranica, E. (2016) Gilan. Geography and Ethnography. http://www.iranicaonline.org. Johnson, C. Y. Bowker, J. M. & Cordell, H. K. (2004) “Ethnic Variation in Environmental Belief and Behavior an Examination of the New Ecological Paradigm in a Social Psychological Context.” Environment and Behavior, 36 (2): 157-186. Jones, N. (2010) “Environmental Activation of Citizens in the Context of Policy Agenda Formation and the Influence of Social Capital.” The Social Science Journal, 47 (1): 121-136. Jones, R. E. & Rainey, S. A. (2006) “Examining Linkages Between Race, Environmental Concern, Health and Justice in a Highly Polluted Community of Color.” Journal of Black Studies, 36 (4): 473-496. Kaiser, F. G. Wolfing, S. & Fuhrer, U. (1999) “Environmental Attitude and Ecological Behavior.” Journal ofEnvironmental Psychology, 19: 1-9. Kalof, L. Dietz, T. Guagnano, G. & Stern, P. C. (2002) “Race, Gender and Environmentalism: The Atypical Values and Beliefs of White Men.” Race, Gender & Class, 9: 112-130. Macias, T. (2015). “Environmental Risk Perception among Race and Ethnic Groups in the United States.” Ethnicities, 16: 111-129. Doi: 1468796815575382. Markle, G. L. (2013) “Pro-Environmental Behavior: Does it Matter How It’s Measured? Development and Validation of the Pro-Environmental Behavior Scale (PEBS).” Human Ecology, 41 (6): 905-914. Salehi, S. (2010( Pepole and the Environment: A Study of Environmental Attitudes andBehaviour in Iran, Doctoral Dissertation, LAP Lambert Academic Publishing. Seyfang, G. (2006) “Ecological Citizenship and Sustainable Consumption: Examining Local Organic food Netwroks.” Journal of Rural Studies, 22: 383-395. Stehfest, E. Bouwman, L. Van Vuuren, D. P. Den Elzen, M. G. Eickhout, B. & Kabat, P. (2009) “Climate Benefits of Changing Diet.” Climatic Change, 95 (1-2): 83-102. Stern, P. (2000) “Toward A Coherent Theory of Environmentally.” Journal of Social Issues, 56 (3): 407-424. Stern, P. C. Dietz, T. Ruttan, V. W. Socolow, R. H. & Sweeney, J. L. (1997) “Environmentally Significant Consumption: Research Directions.” National Academies Press, 1: 124-137. Taylor, D. E. (1997) “American Environmentalism: The Role of Race, Class and Gender in Shaping Activism 1820-1995.” Race, Gender & Class, 5: 16-62. Theodorson, G. A. (1969) A Modern Dictionary of Sociology. New York, NY: Crowell. Videras, J. & Bordoni, C. J. (2006) “Ethnic Heterogeneity and the Enforcement of Environmental Regulation.” Review of Social Economy, 64 (4): 539-562. Whittaker, M. Segura, G. M. & Bowler, S. (2005) “Racial/Ethnic Group Attitudes Toward Environmental Protection in California: Is Environmentalism Still a White Phenomenon?” Political Research Quarterly, 58 (3): 435-444. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,295 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 689 |