تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,658 |
تعداد مقالات | 13,556 |
تعداد مشاهده مقاله | 31,116,066 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 12,263,049 |
پیمان صلح ایلام و آشور در 674 پیش از میلاد؛ زمینههای شکلگیری و سرانجام آن | ||
پژوهش های تاریخی | ||
مقاله 4، دوره 11، شماره 2 - شماره پیاپی 42، تیر 1398، صفحه 33-47 اصل مقاله (300.72 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jhr.2019.114640.1606 | ||
نویسندگان | ||
حسین بادامچی* ؛ سعیده شریفی | ||
گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
پیمان صلح سال 674 پیش از میلاد میان ایلام و آشور، در تاریخ روابط این دو دولت، پیمانی منحصربهفرد محسوب میشود؛ زیرا تنها پیمان دوستاﻧﮥ میان دو دولت است که با اطمینان از آن سخن میگویند. متن و مفاد این پیمان به جا نمانده است؛ اما اشارههای آمده در نامهها، پیشگوییها و سالنامههای آشوری، وجود آن را اثبات میکند. پیش از این، عوامل زمینهساز این معاهده و نقض آن، موضوع پژوهشها نبوده است و از طرفی، این معاهده چرخشی آشکار در سیاستهای دو طرف را نشان میدهد؛ بنابراین در این پژوهش تلاش شده است این مسائل بررسی شود. از آنجایی که برای بررسی این معاهده اسناد ایلامی در اختیار نبود، تکیۀ اصلی بر نوشتههای میانرودانی است. بر اساس این اسناد، در سده هفتم پیش از میلاد با ورود سکاها و کیمریان و قدرتگرفتن اقوام ایرانی که پیش از این وارد فلات شده بودند، فلات ایران شاهد تغییرات چشمگیری بود. اقوام ایرانی در ائتلافهایی که با سکاها و کیمریان تازهوارد شکل دادند، مرزهای شمالی ایلام و مرزهای شرقی آشور را پیدرپی تهدید میکردند. از طرفی، ایلام در مرزهای شرقی خود نیز با پارسیان روبهرو بود که براساس اسناد آشوری، مشکلاتی برای این دولت ایجاد کرده بودند؛ بنابراین ایلام و آشور که در این موقعیت در معرض تهدید دشمنی مشترک بودند با انعقاد این پیمان به متحد هم در مقابل آن بدل شدند؛ اما این پیمان در سال 664 پیش از میلاد با ﺣﻤﻠﮥ ایلام به بابل نقض شد. علتهای این نقض را باید در پایبندنبودن کامل دو طرف به معاهده، چنددستگی و آشفتگی در طبقۀ حاکمه ایلام، اشتراک منافع اقتصادی با مناطق جنوبی میانرودان و رضایتنداشتن از ﺳﻠﻄﮥ آشور بر این مناطق دانست که این منافع را با تهدید مواجه کرده بود. | ||
کلیدواژهها | ||
پیمان صلح؛ ایلام؛ آشور؛ اقوام ایرانی؛ جنوب میانرودان | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه روابط آشور و ایلام همواره روابطی خصمانه بود؛ بنابراین انعقاد معاهدﮤ دوستی میان دو دولت این پرسش را مطرح میکند که چه زمینههایی باعث شد تا در این زمان، دو دشمن دیرین سیاستهای خصمانه در قبال یکدیگر را کنار گذارند و متحد هم شوند. در پژوهشهایی که دربارﮤ ایلام نو و به طبع این مقطع زمانی صورت گرفته است همواره آنچه بررسی شده است انعقاد این معاهده و اشارههایی است که در اسناد میانرودانی موجود است؛ اما هیچگاه به علتهای زمینهساز انعقاد این معاهده و همچنین نقض آن اشارهای نشده است. پرسشهایی که دربارﮤ این علتها وجود دارد پژوهشگر را وادار میکند تا در جستوجوی تغییراتی باشد که ممکن است در این مقطع زمانی روی داده و چرخش آشکار در سیاستهای دو طرف معاهده را باعث شده باشد. در بررسی چنین تغییراتی، با توجه به اینکه منابع ایلامی در این باره وجود ندارد، تنها به اسناد میانرودانی همچون کتیبهها، نامهها، پیشگوییهای آشوری و گاهناﻣﮥ بابلی متکی هستیم؛ از این رو در این پژوهش تلاش شده است با بررسی این اسناد، نخست خودِ معاهده و سپس علتهای انعقاد و نقض آن واکاوی شود. این پیمان که در سال 674ق.م در زمان اورتکو (675تا664ق.م) میان ایلام و آشور منعقد شد از این جهت جالب توجه است که با در نظر گرفتن اسناد موجود، تنها پیمان دوجانبه بر پاﻳﮥ برابری میان ایلام و آشور در دورﮤ نوایلامی است که با اطمینان میتوان از آن سخن گفت. متن خود معاهده بر جای نمانده است؛ اما در اسناد آشوری اشارههایی یافت میشود که وجود چنین معاهدهای را ثابت میکند. در ناﻣﮥ CT54580 که پیامی از ولیعهد، آشوربانیپال، به یکی از کارگزارانش است آمده است: «به فرمان مردوک، شاه ایلام و شاه آشور با شنیدن سخنان یکدیگر صلح کردهاند و شریک معاهده شدهاند» (7 :18SAA). این متن نشان میدهد پس از مذاکرههایی که انجام شد دو طرف پیمان صلح منعقد کردند. در AGS 76 نیز که متنی پیشگویی است از خدای خورشید پرسیده شده است آیا اورتکو، شاه ایلام، در پیشنهاد صلح خود با اسرحدون (680تا669ق.م) صادق است (74 :SAA4). علاوه بر این، اسرحدون نیز در کتیبههای خود به این پیمان اشاره میکند: «فرمانروایان ستیزهگر ایلام و گوتی که پاسخ شاهان پیش از من را با دشمنی و عداوت میدادند از آنچه که قدرت آشور، سرور من با تمام دشمنانم کرد، اطلاع یافتند و ترس و وحشت بر آنها مستولی شد؛ بنابراین به این خاطر که تجاوزی به سرزمین آنها صورت نگیرد فرستادگانی را با پیامهای صلح و دوستی به نینوا نزد من فرستادند و آنها به خدایان بزرگ سوگند یاد کردند» (RINAP4, 001: v26). باید گفت در میان معاهدههایی که دولت نوآشوری با اقوام و دولتهای دیگر منعقد کرده است، این پیمان معاهدهای کمنظیر است. چنانچه معاهدههای دیگر آشور در این دوره را بررسی کنیم، متوجه میشویم در قسمت اعظم این پیمانها آشور طرف برتر معاهده است و این پیمانها حالت برابری را که در اشارههایی که به معاهده با ایلام است، ندارند.1 این همترازی را در ناﻣﮥ ABL918 مشاهده میکنیم که اسرحدون به اورتکو نوشته است: «نامهای از اسرحدون شاه آشور به اورتکو شاه ایلام، برادرم: من خوب هستم، پسران و دختران شما خوب هستند، نجیبزادگان و کشور من خوب هستند. امیدوارم اورتکو، شاه ایلام برادر من، سلامت باشند. امیدوارم پسران و دختران من سلامت باشند. امیدوارم نجیبزادگان و کشور شما در خوشی باشند. آشور، سین، شَمَش، بل، نبو، ایشتر از نینوا، ایشتر از اربیل و منزینیری (Manziniri)آنچه را که وعده داده بودند به انجام رسانده و تأیید کردهاند و روابط دوستانه ما را به بالاترین حد خود رساندهاند» (SAA16: 1). در این نامه آشکار است که در حکم تضمینی برای معاهده، فرزندان دو شاه طرف معاهده معاوضه شدهاند و اسرحدون شاه ایلام را «برادرم» خطاب کرده و از احوال او جویا شده است که نشاندهندﮤ همتراز محسوبکردن او با خود است. این ویژگی در دیگر پیمانهای نوآشوری مشاهده نمیشود. این خاصبودن، پرسش دربارﮤ عوامل زمینهساز انعقاد این معاهده را مطرح میکند و اینکه چرا این معاهده که ایلام پیشنهاد داده بود، نقض شد. سدﮤ هفتم ق.م که این پیمان در آن منعقد شد، برای هر دو طرف معاهده دورهای پر فرازونشیب بود. در فلات ایران، ایلام با گروههای تازهوارد ایرانی روبهرو بود که ائتلافهایی را شکل داده بودند و در حال قدرتگرفتن بودند. آشور نیز علاوهبر مشکلات داخلی در مرزهای شرقی خود، از تهدیدات این اقوام درامان نبود. در این پژوهش تلاش شده است با بررسی اسناد مربوط به این دوره که بخش عمدﮤ آنها اسناد میانرودانی است در حد ممکن به این پرسشها پاسخ داده شود.
زمینههای شکلگیری معاهده: مادها، سکاها، کیمریان و پارسها از اواخر هزارﮤ دوم ق.م فلات ایران با تغییرات فراوان قومی و نژادی روبهرو بود. بخشهای وسیعی از ایران، از اقوام تازهوارد ایرانی ﺗﺄثیر گرفته بودند. ایرانیها بهتدریج و در طول زمان در میان ساکنان بومی فلات نفوذ کردند و حتی بهتدریج، این اقوام را در خود جذب کردند. سدﮤ هفتم اوج قدرتگرفتن دستههای مختلف ایرانی در شمال و شرق قلمرو ایلام بود. تحولاتی که در این دوره در حال رویدادن بود، در اوضاع ایلام نیز اثر میگذاشت. در نامهها و کتیبههای آشوری، به طور وسیع، اشاره به این اقوام به چشم میخورد. در این اسناد از سکاها، کیمریان و مادهایی سخن گفته شده است که به طور مکرر ایالتهای آشوری را تهدید میکردند. آشوریان در پرسشهای متعددی از هاتف میپرسیدند آیا سکاها و کیمریان به بیتخمبن2و پرسومش3حمله خواهند کرد (SAA4: 35,36,37,38,39)؟ این پرسشهای پیدرپی نشاندهندﮤ حضور فعال سکاها و کیمریان در زاگرس مرکزی است. علاوه بر این، در پرسشهای آشوریان نیروهای کیمری در ائتلاف با نیروهای دیگری همچون مادها و ماناها نیز دیده میشوند که به مناطقی حمله میکردند که در کنترل آشور بود؛ برای مثال در پرسش AGS1 (SAA 4, 43) آمده است: «آیا کشتریتو4 بههمراه نیروهای خود یا نیروهای کیمریان و یا نیروهای مادها و یا نیروهای ماناها و یا هر نیروی دیگری به کیشهسو5 حمله خواهند کرد؟» این پرسش برای شهرهای دیگری در زاگرس مرکزی نیز به اشکال مختلف پرسیده شده است (پرسشهای شماره 44،48،49،51). در تمامی این پرسشها کیمریان در ائتلاف با نیروهای دیگری از فلات دیده میشوند که به طور مکرر منافع آشوریان را تهدید میکردند. منافعی که ایالتهای در کنترل آشور ﺗﺄمین میکردند. در این نامهها و پیشگوییها همچنین خطر گسترش فزایندﮤ این ائتلافها را به نزدیکی قلمرو ایلام در الیپی،6 منطقهای که همسایه ایلام محسوب میشد، مشاهده میکنیم. این پادشاهی که در حدود سدﮤ نهم ق.م تأسیس شده بود خراجگزار آشور به شمار میرفت (Bryce, 2009: 225). اما با وجود این نباید نفوذ ایلام را در این سرزمین نیز نادیده گرفت. نفوذی که نمونههای بارز آن را میتوان دخالت ایلام در جنگ جانشینی در الیپی و طرفداری از یکی از مدعیان تاجوتخت آن در سال 708و707ق.م و همچنین شرکت الیپی در ائتلافی به رهبری ایلام علیه آشور در سال 691ق.م دانست. درواقع تا پیش از این زمان، الیپی میان ایلام و آشور نقش ﻣﻨﻄﻘﮥ حائل را داشت؛ اما در این زمان با حضور گروههای متخاصم در الیپی، این سرزمین خود به تهدیدی برای ایلام بدل شده بود. بنابراین میتوان حضور ائتلاف متشکل از مادها و کیمریان در الیپی را که تهدیدی برای هر دو طرف محسوب میشد یکی از مهمترین عوامل قراردادن ایلام و آشور در یک جبهه دانست. البته نمیتوان گفت پیش از این عنصر ایرانی در الیپی حضور نداشته است. هنکلمن انتشار ظروف مربوط به عصر آهن III7 را در شمال قلمرو ایلام نشانهای مبنیبر افزایش حضور ایرانیان و نفوذ عنصر ایرانی در این منطقه میداند (Henkelman, 2003: 89). علاوه براین، اشپَبَرَ (Ašpa-bara)که در جنگ جانشینی الیپی یکی از مدعیان تاجوتخت بود، نامی ایرانی دارد (PNA1, I: 143; Henkelman, 2003: 89). اما به نظر میرسد در این دوره با ورود کیمریان و سکاها به فلات اوضاع تغییر کرد و حضور آنها در ائتلافهای ضد آشوری، قدرتگرفتن و گسترش این ائتلافها را باعث شد. گسترش این قیامها به الیپی را میتوان در اسناد آشوری مشاهده کرد. در پرسشی از خدای خورشید آمده است آیا آشوریان برای کمک به فرماندار الیپی باید نیروهایی بفرستند یا نه؟ (SAA4: 76) یا در پرسش دیگری (SAA4: 79) که ولیعهد، آشوربانیپال، پرسیده، آمده است آیا آشوربانیپال برای کمک به الیپی باید ارتشی بفرستد و اینکه آیا ارتش آشور که به الیپی فرستاده شده است میتواند «از دست نیروهای الیپی، نیروهای...، نیروهای مادها و نیروهای کیمریان و نیروهای دیگر بگریزد». در این جمله، اشاره به همراهشدن نیروهای الیپی با ائتلاف مادها و کیمریان است که از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا این بهمعنای نزدیکشدن گروههای متخاصم به قلمرو ایلام و علاوه بر این، همراهشدن متحد قدیمی ایلام با این گروههاست. علاوه بر این، در متنی پیشگویی (SAA9: 3) که از زبان خدای آشور است آمده است: «من کیمریان را تسلیم دستان او خواهم کرد و سرزمین الیپی را به آتش خواهم کشید». در اینجا نیز اشاره به کیمریان و الیپی در کنار هم نشاندهندﮤ حضور آنها در الیپی و همراهشدن این سرزمین با آنهاست. اسرحدون در کتیبههای خود نیز به لشکرکشی به الیپی و شکست سکاها اشاره کرده است: «کسی که سرزمین الیپی را خالی از سکنه کرد... کسی که ارتش ایشپکایَ (Išpakāia)سکایی، متحدی که نتوانست خود را نجات دهد، از دم شمشیر گذراند» (RINAP4, 97: 19b). بنابراین حضور کیمریان، سکاها و مادها در الیپی ممکن است یکی از علتهای انعقاد معاهده صلح میان ایلام و آشور باشد؛ زیرا ایلام و آَشور با صلح با یکدیگر موفق شدند با اطمینان از جانب هم، به مشکل مشترکی توجه کنند که مرزهای شمالی ایلام و مرزهای شرقی آشور را تهدید میکرد. علاوهبر مرزهای شمالی، با ورود پارسیان، مرزهای شرقی ایلام نیز دستخوش تغییراتی شده بودند. ذکر شواهد فراوان دربارﮤ برخوردهای پارسیان و ایلامیان ممکن نیست؛ اما یافتن آثاری از این برخوردها در شواهد باستانشناختی و همچنین نامههای آشوری امکانپذیر است؛ برای مثال باید از متون بهدستآمده مربوط به سدﮤ هشتم ق.م یاد کرد که از نظر والا نشاندهندﮤ ﺣﻤﻠﮥ پارسیان به انشان است که ﻧﺘﻴﺠﮥ این حمله سرازیرشدن ایلامیها به شوش بود. او این مهاجرت را با افزایش جایگاههای باستانی میان انشان و شوش و استفاده از واژﮤ شوش برای نخستینبار به زبان ایلامی در اسناد اقتصادی مرتبط میداند (والا، 1373: 254). ناﻣﮥ ABL1311 (Waterman, 1930: 415) به صورت منقطع به پرسومش، پارسیان، قبیله شلوکو/ شولگی8 و غارت هیدلو اشاره کرده است. واترز این نامه را که به اقدامات نظامی تمریتو (حدود 650 ق.م) اشاره کرده است، به فشار پارسیان به ایلام از سمت جنوبشرقی مرتبط میداند (Waters, 1999a: 104). در ناﻣﮥABL961 (SAA21, 116) نیز که بزرگان ایلام به آشوربانیپال (668تا627ق.م) نوشتند به طور واضح از حملات پارسیان به هیدلو و یهدیک (Yahdik)شکایت کردند. در این نامه آمده است: «ساکنان این بخش از کشور تاکنون در امان نبودهاند و پارسیانی که به حملات خود در هیدلو و یهدیک ادامه دادهاند، گوسفندان آنها را غارت کردهاند. اجازه دهید مردوکشرّواوصور (Marduk- šarru -uṣur) بیاید و با شما سخن بگوید؛ به او اجازه دهید که بهسرعت تمّریتو (Tammaritu) و کودورّو (Kudurru) را با قشون بفرستد و به آنها اجازه دهید تمریتو را به هیدلو و کودورّو را به یهدیک بفرستند. چنانچه شما بهسرعت آنها را نفرستید پارسیان قابل کنترل نخواهند بود. آنها را بهسرعت بفرستید و ایلام و آشور از آن شما خواهند بود». این نامه نشاندهندﮤ حملات پارسیان به طور مکرر و در طول زمان به مرزهای شرقی قلمرو ایلام است. از این نامه همچنین چنین برداشت میشود بزرگان ایلام که نویسندﮤ نامهاند علاوه بر اینکه پارسیان را تهدیدی برای ایلام میدانند به آشوربانیپال خاطرنشان کردهاند که آنها در صورت کنترلنشدن ممکن است برای آشور نیز خطرآفرین باشند. علاوه بر همه این نکتهها باید متذکر شد تغییر سیاست آشور در قبال بابل نیز اهمیت چشمگیری داشت. اسرحدون در نخستین سال به تخت نشستن خود، ویرانیهایی را بازسازی کرد که در زمان سناخریب (705تا681ق.م) در بابل ایجاد شده بود (RINAP4, 104: ii23b) و بلایقیشَ (Bēl-iqīša)،حکمران گمبولو، نیز تسلیم اسرحدون شد و اسرحدون با تحکیم شَپیبل (Ša-pī-Bēl) مرکز گمبولو، آن را به دژی در مقابل ایلام بدل کرد (RINAP4, 001: iii71). دوبوسکی تسلیم گمبولو به آشور را به سال 676 ق.م مربوط میداند (Dubovský, 2018: 328)؛ یعنی دو سال پیش از انعقاد پیمان صلح میان ایلام و آشور. این امر نشان میدهد در این زمان گمبولو و بابل که پیش از این در مقابل آشور متحد ایلام بودند از نفوذ ایلام خارج شده بودند و ایلام دیگر قادر نبود با این مناطق ائتلافهای ضد آشوری تشکیل دهد.
زمینههای نقض پیمان توسط ایلام 1. عوامل سیاسی براساس اسناد آشوری، ایلام که پیشقدم صلح شده بود، آن را نقض کرد. این رویداد در سال 664ق.م روی داد (Brinkman, 1984: 87; Gerardi, 1987: 129). آشوربانیپال در کتیبههای خود گزارش میکند اورتکو، شاه ایلام، در اثر تحریکهای بلایقیشَ از گمبولو، نبوشومَایرش (Nabû-šuma-ēreš)فرماندار نیپور و مردوکشومَایبنی (Marduk-šuma-ibni)یکی از خواجگان او که با آنها همدست شده بود، اورتکو را فریب دادند و درنتیجه، او به لشکرکشی به بابل دست زد (RINAP 5, 003: iv25). در ناﻣﮥABL328 (SAA, 18: 202) آمده است برادران شاه ایلام از شاه درخواست کردند لشکری گرد آورد و به کلده حمله کند و کلده را از کنترل آشور خارج کند؛ اما شاه ایلام در پاسخ گفت: «»من معاهده را نادیده نخواهم گرفت». این نامه را فرماندار نیپور نوشته است و در آن نام فرماندار و شاه ایلام ذکر نشده است. از نظر واترز این نامه به زمان اورتکو و ﺣﻤﻠﮥ او به آشور مربوط است و بازتابدهندﮤ اوضاع ایلام پیش از این حمله است (Waters, 1999b: 476). اما با توجه به اینکه در کتیبههای آشوربانیپال که به آنها اشاره شد فرماندار نیپور، یعنی نبوشومَایرش، یکی از متحدان اورتکو و محرکان او نامیده شده است به نظر نمیرسد نظر واترز صحیح باشد؛ زیرا نبوشومَایرش از زمان سلطنت اسرحدون تا سلطنت آشوربانیپال فرماندار نیپور بوده است (PNA2, II: 883). بنابراین بعید به نظر میرسد او در عین حالی که به آشوربانیپال وفادار است و دربارﮤ اوضاع به او گزارش میدهد متحد ایلام نیز باشد. فریم نیز معاهدﮤ ذکرشده در نامه را به زمان اورتکو مربوط میداند؛ اما این احتمال را نیز رد نکرده است که ممکن است این معاهده به زمانهومبن9 هلتش دوم (681تا675ق.م) و ﺣﻤﻠﮥ او به بابل در سال 675ق.م مرتبط باشد (Frame, 1992: 88). اسرحدون در کتیبههای خود نیز گزارشی دربارﮤ فرار نبو زر کیتّیلشیر (Nabû- zēr- kitti-l īšir) دارد. او فرماندار سرزمین دریا بود که در اوایل سلطنت اسرحدون در مخالفت با او، اور را محاصره کرد و با اعزام سربازان آشوری، به ایلام گریخت و در آنجا به دستور شاه ایلام اعدام شد (RINAP4, 001: ii40). گزارش این رویداد در گاهناﻣﮥ (Chronicle) بابلی نیز آمده است (Glassner, 2004: 201). این احتمال وجود دارد که شاه ایلام، هومبنهلتش دوم، بهعلت معاهدهای که با آشور داشت این فرد شورشی را نپذیرفت و حکم به اعدام او داد؛ از طرف دیگر، در پرسشی که از خدای خورشید شده است (SAA4: 74,75) اسرحدون میپرسد آیا اورتکو در پیشنهاد صلح خود صادق است؟ این پرسش میتواند نشاندهندﮤ شکی باشد که پیش از این و با نقض صلحی به وجود آمده بود که در دورﮤ شاه پیشین ایلام منعقد شده بود. در ناﻣﮥ ABL1115 (SAA, 16: 137) که نویسندﮤ آن نبو رائیمنیشیشو (Nabû -rā'im -nišēšu)، مسئول امور نواحی شرقی در زمان اسرحدون، است (PNA2. II: 860) به شاه خبر داده پائه (paʾê)،نمایندﮤ سرزمین اراشی/راشی، قاصدی به نیپور فرستاده و شکایت کرده است «چرا زمانیکه دو پادشاه صلح کردهاند شما غارت میکنید و اسیر میگیرید؟». این نامه میتواند بازتابدهندﮤ نارضایتی ایلامیها از آشوریان پس از صلح باشد و اینکه آشوریان شرایط صلح را بهدرستی رعایت نکردهاند. شاید اینگونه نارضایتیها باعث شد بخشی از ﻃﺒﻘﮥ حاﻛﻤﮥ ایلام از انعقاد این صلح رضایت کافی نداشته باشد که بازتاب این وضعیت را میتوان در چندین نامه مشاهده کرد. ناﻣﮥ ABL476 (SAA 10: 349) مشکلاتی را بیان کرده است که در حین ساخت معبدی در دِر(Dēr)پیش آمد. نویسندﮤ این نامه مَر ایسَّر (Mar-Issar) نام دارد و یکی از پژوهشگران اسرحدون و ﻣﺄمور او در بابل است. تاریخ این نامه نیز سال 671ق.م تخمین زده شده است (PNA2, II: 739). او در گزارش خود دربارﮤ کُندی پیشرفت ساخت معبد در دِر و نیز مشکلسازشدن ولیعهد ایلام و دخالت او در ساخت معبد خبر میدهد و از شاه میخواهد استادکاری آشوری همراه با محافظ به دِر بفرستد که در آنجا زندگی کند؛ همچنین ﺗﺄکید میکند شاه نباید حفاظت از معبد را نادیده بگیرد. نامه را نیز با ﺟﻤﻠﮥ «مریخ از [برج] عقرب بیرون آمده و مسیر خود را به سمت [برج] کمان میپیماید. شاه، سرورم، بایستی از این موضوع اطلاع داشته باشد» به پایان میبرد. دخالتهای ولیعهد ایلام و ﺟﻤﻠﮥ آخر، چنانچه در آن منظور از مریخ را خدای جنگ و کمان را نیز نماد ایلام بدانیم، میتواند پیشبینی جنگ با ایلام از طرف ﻣﺄمور اسرحدون باشد. واترز این نامه را نشاندهندﮤ نقض ابتدایی اتحاد میان ایلام و آشور میداند (Waters, 1997: 72-73). این نامه همچنین نشان میدهد برخی افراد بلندپاﻳﮥ ایلامی، ازجمله ولیعهد ایلام، با این صلح موافق نبوده و آن را نادیده گرفتهاند. چنددستگی در ﻃﺒﻘﮥ حکومتی ایلام در این زمان را در گزارش دیگری نیز مشاهده میکنیم که در گاهناﻣﮥ بابلی دربارﮤ فرار پسر شاه ایلام10 به دربار آشور آمده است. براساس گاهنامه این فرار در چهارمین سال از سلطنت شمششومواوکین (Šamaš-šumu-ukin) (668تا652ق.م)رخ داده است (Glassner, 2004: 211). با توجه به اینکه شمششومواوکین در سال 668ق.م بر تخت سلطنت بابل تکیه زده است (Frame, 1992: 103) سال مدنظر گاهنامه 664 است؛ یعنی زمانیکه ایلام معاهده را نقض کرده است. در ناﻣﮥ CT 54580 (SAA,18: 7) نیز بازتاب این آشفتگی را مییابیم. نامهای که ولیعهد آشور به فردی به نام شولموبلیلوشمِ (Šulmu-beli-lušme)نوشته است و از انجام مذاکرات صلح و انعقاد پیمان میان شاه ایلام و آشور خبر داده است؛ همچنین از گیرندﮤ نامه خواسته است ایاصر (iasar) و خانوادهاش را آزاد کند و بهسرعت نزد ولیعهد فرستد و روابط دوستاﻧﮥ میان دو شاه را تیره نکند. این خانواده ایلامی بودند (PNA2, I: 494) و به مخاطب نامه پناهنده شده بودند و او آنها را به اسارت گرفته بود. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که این خانواده ایلامی چرا از ایلام گریختهاند. به نظر میرسد این خانواده طرفدار شاه ایلام بودهاند؛ زیرا پناهندادن به این خانواده توسط کارگزار آشوری باعث تیرگی روابط میان دو شاه میشده است. احتمالی که میتوان برای این پرسش داد این است که این خاندان را کسانی تهدید کرده بودند که با صلح و همچنین شاهی که این صلح را منعقد کرده بود مخالف بودند و این خود نشان دیگری از اختلافها در ﻃﺒﻘﮥ حاﻛﻤﮥ ایلام است. چنانکه گزارش آشوربانیپال دربارﮤ مرگ اورتکو، شاه ایلام، نیز نشاندهندﮤ مرگ غیرطبیعی این شاه است. آشوربانیپال در این گزارش (RINAP 5, 003: iv49) آورده است: «اورتکو، شاه سرزمین ایلام که به دوستی من احترام نگذارد، مرگش در روزی که مقدرش نبود فرا رسید». عبارت مرگش در روزی که مقدرش نبود، تقویتکنندﮤ این فرض است که اورتکو به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. حتی مرگ همدستان اورتکو نیز مبهم است. شاه آشور اعلام میکند: «آنها همگی در یک سال و به طور همزمان جان خود را از دست دادند» (RINAP 5, 003: iv61). از آنجایی که شاه آشور در برابر ﺣﻤﻠﮥ اورتکو و متحدان او واکنش نظامی مناسبی نشان نداد این احتمال مطرح میشود که آشور تلاش کرده است از اختلافاتی استفاده کند که میان ﻃﺒﻘﮥ سلطنتی ایلام وجود داشت؛ بنابراین به نظر میرسد همگی اینها در اثر توطئههایی درگذشتهاند که آشور طراحی کرده بود.
2. عوامل اقتصادی تغییر و تحولات در فلات بر دسترسی به مسیرهای تجاری که عامل مهمی محسوب میشد نیز ﺗﺄثیر گذاشت. از سدﮤ هشتم پیش از میلاد مسیرهای تجاری شرق و جنوب از اهمیت فراوانی برخوردار شد. شهرهای بابلی این تجارت و سود حاصل از آن را مدیریت میکردند. پیشرفت بابل بهمعنای پیشرفت ایلام نیز بود؛ زیرا احیای تجارت بینالمللی که از قلمرو ایلام میگذشت باعث بهرهبردن این مناطق از سود آن میشد. به این علت که آنها پشم تولید میکردند، حیوانات باربر را تأمین میکردند و دسترسی به منابع فلز را تحت کنترل داشتند (Carter, 2007: 140-141). به همین علت در این دوره، روابط میان ایلام و آشور و بابل به طور کامل دستخوش تغییر شد و ایلام و بابل به متحدانی طبیعی در امر تجارت بدل شدند و به این ترتیب، مانعی در مقابل منافع آشور شدند. امپراتوری آشور مرزهای خود را به درﮤ فرات در سوریه و درﮤ دیاله در ایران، یعنی مسیرهای اصلی تجارت شرق به غرب، گسترش داد. به موازات آن، بازرگانان بابلی مسیر کاروانهای مرزهای شرقی خود را از راه دِر و کاروانهای مرزهای غربی را از راه صحرای شمال عربستان به سمت فلسطین جنوبی تغییر دادند. در بابل بازارهای کلیدی که در امتداد این مسیر جدید بودند شامل دِر، نیپور و مراکز بازرگانی فرات در اوروک، بیت دکوری و بابل بودند (Cole, 1996b: 67). به همین علت مداخلههای مداوم آشور در بابل و فلات ایران و تلاش برای کنترل شهر راهبردی دِر را میتوان تلاش در راستای کنترل مسیر تجارت جنوبی و پیوندهای تجاری میان ایلام و بابل دانست (Henkelman, 2008: 38-39). نامههای آرشیو فرماندار نیپور، فعالیت ایلام در این مسیر تجاری و تجارت با بابل را بهخوبی نشان میدهند. در ناﻣﮥ شمارﮤ 38 به انبارشدن کالاهای تجاری نیپور در ایلام و درخواست برای حمل اجناس توسط قایق به بابل اشاره شده است. نامه شماره 43 از رسیدن کاروان لاهیرو11 از ایلام از راه دِر خبر میدهد و ناﻣﮥ شمارﮤ 57 نیز به خرید تعدادی قاطر از ایلام اشاره میکند که از را دِر آورده شدهاند (Cole, 1996a). در برخی نامههای آرشیو سلطنتی آشور، به وجود نارضایتی در میان ساکنان شهرهایی همچون اوروک، نیپور و بیتدکوری (Bīt- Dakkūri) که در مسیر تجاری جنوب واقع شده بودند و همچنین ارتباطات اینها با ایلام اشاره شده است. این احتمال وجود دارد که این نارضایتیهای مکرر به کنترل تجارت این مسیر و سود حاصل از آن توسط آشور در این دوره مرتبط باشند. علاوه بر این، صلح ایلام با آشور باعث شده بود مناطق جنوبی میانرودان از همکاری با ایلام محروم شوند. ایلامی که واﺳﻄﮥ آنها برای تجارت با نواحی داخل فلات ایران و همچنین نواحی دوردست شرق فلات بود. از این رو این عامل نیز میتوانست یکی از علتهای نارضایتی آنها و توجیهکنندﮤ تلاششان در قانعکردن ایلام برای پیوستن به ائتلاف قدیمی علیه آشور باشد. ناﻣﮥ CT54212 (SAA 18: 124) از نارضایتی نیپور از بازسازینشدن این شهر توسط اسرحدون در مقایسه با بابل خبر میدهد و به شاه خاطرنشان میکند نیپور نیز همانند بابل ﻣﺄمن خدایان بوده و پیش از این همانند این شهر، از مالیات معاف بوده است. ناﻣﮥ ABL327 (SAA 18: 70) را نیز فرماندار نیپور نوشته است و بهاحتمال، به اوایل یا اواسط سلطنت اسرحدون مربوط است (Frame, 1992: 84). در این نامه، فرماندار به شاه خاطرنشان میکند تمام سرزمینها بهعلت وفاداری نیپور به آشور از این شهر متنفرند و شهروندان نیپور در خارج از شهر امنیت ندارند و دروازههای شهر باید بسته بماند. فرماندار از دسترسینداشتن نیپور به آب شکایت میکند و از شاه میخواهد به فرماندار بابل دستور دهد تا دسترسی نیپور به آب را فراهم کند؛ در غیر این صورت، هنگامیکه مردم سرزمینهای دیگر ببینند نیپور که به آشور وفادار است به آب دسترسی ندارد، دیگر کسی از آشور حمایت نخواهد کرد. گاهناﻣﮥ بابلی نیز خبر میدهد در سال سوم و ششم از سلطنت اسرحدون، فرماندارانی از نیپور و بیتدکوری به آشور فرستاده شده و اعدام شدهاند (Glassner, 2004: 201,209). این وضعیت را دربارﮤ اوروک نیز مشاهده میکنیم. در ناﻣﮥ ABL 965 (SAA 18: 125) که فردی به نام بلاوشزیب (Bel-ušezib)،یکی از پژوهشگران بابلی اسرحدون،نوشته است (PNA1. II: 338) به شاه دربارﮤ فردی به نام هینّومو(Hinnumu)گزارش میدهد. هینّومو پیش از آن در زمان سناخریب فرماندار اوروک بود (PNA2. I: 473) و در زمان اسرحدون دوباره به اوروک آمده بود و براساس نامه، قصد توطئه علیه شاه آشور را داشت. در نامه به هدایایی اشاره شده است که هینومو برای شاه ایلام فرستاده بود و به این ترتیب، خیانتی که او در زمان سناخریب مرتکب شده بود که با موافقت اهالی اوروک نیز بود. این نامه درواقع نشان میدهد اوروکیها که در زمان سناخریب با ﺳﻠﻄﮥ آشور مخالف بودند و برای مقابله با آن کمک ایلام را خواستار شده بودند، در زمان اسرحدون نیز همچنان با آشور مخالف بودند. ناﻣﮥ ABL998(Waterman, 1930: 191,193) به اورتکو اشاره کرده و از حضور هومبننیکش ولیعهد او12 در اوروک خبر داده است. نام نویسندﮤ نامه معلوم نیست؛ اما این احتمال وجود دارد که نبواوشبشی (Nabû- ušabši)، فرماندار اوروک، باشد (PNA 2.II:901). نامه بهویژه در ابتدا افتادگی دارد. نویسندﮤ نامه از فردی شکایت کرده است که نامش معلوم نیست. در نامه آمده است که او «تمام داراییهای ما را گرفته و به سرزمین ایلام داده است». نویسنده از شاه خواسته است از او پرسوجو کند و بداند که خواست او از ایلام چه بوده و چرا به ایلام رفته است؟ نبواوشبشی بهاحتمال سمت فرمانداری اوروک را بین سالهای 666تا661ق.م دریافت کرده است (Frame, 1992: 127). او در چند ناﻣﮥ دیگر که به آشوربانیپال نوشته دربارﮤ روابطی به شاه گزارش داده است که برخی از اوروکیها با ایلام داشتهاند. او در یکی از گزارشهای خود که در ناﻣﮥ ABL266 (PNA2. II: 901) آمده شاه را از خطر فردی به نام پیرئو (Pir'u) و پدرش بلاطیر (Bel- eṭir) آگاه کرده است. براساس نامه، پیرئو به مدت ده سال در ایلام اقامت داشته و اکنون به اوروک آمده و به تحریک احساسات ضد آشوری در این شهر اقدام کرده است. فریم محتوای این نامه و ناﻣﮥ ABL 998 را مشابه میداند (Frame, 1992: 127). به این ترتیب ممکن است شکایت فرماندار اوروک در این نامه نیز به پیرئو و پدرش، بلاطیر، مربوط بوده باشد. سخن از احساسات ضد آشوری در اوروک، از وجود نارضایتی از آشور در میان اهالی این شهر نشان دارد. در ناﻣﮥABL268 نیز او از تعدادی اسب که ایلام در حکم هدیه برای معبد ایشتر فرستاده بود به شاه گزارش میدهد. این رویداد بهاحتمال به زمانی بین سالهای 666و659ق.م مربوط بوده است. شاید نبواوشبشی از عواقب سیاسی ارتباط با ایلام که بدون فرمان شاه باشد یا اینکه شاه تصور کند ایلام در تلاش است تا رضایت اوروک را جلب کند، ترسیده باشد؛ زیرا اسبها را همراه چوپانانی که آنها را تحویل او دادند نزد شاه آشور فرستاد و به معبد ایشتر تحویل نداد (Frame, 1992: 127 ). ناﻣﮥABL 831 (SAA 18: 80) که نویسندﮤ آن ایتّیمردوکبلطو (Itti- Marduk- balaṭu)، رئیس معبد ائنّ(Eanna)در اوروک، است (PNA 2. I: 589) از رفتن برخی شیوخ آرامی به ایلام به شاه گزارش میدهد. از این نامهها که دربارﮤ اوروکاند چنین برمیآید که کارگزاران اوروک به آشور وفادار بودهاند؛ اما برخی بزرگان اوروک و قبایل آرامی ساکن در آن طرفدار ایلام بودهاند و رفتوآمدشان به ایلام میتواند نشاندهندﮤ حمایت اینها از ایلام و همچنین تحریک ایلام به نقض پیمان و حمله به بابل باشد. به طور کلی از این نامهها چنین برداشت میشود که شهرهایی همچون نیپور و اوروک به هیچ وجه از ﺳﻠﻄﮥ آشور و به تبع آن، ادای تکلیفی که آشور در قبال وفاداری اینها داشت، رضایت نداشتند و همواره بهدنبال خروج از ﺳﻠﻄﮥ آشور بودند. شاید به همین علت نیز فرماندار بعدی نیپور، یعنی نبوشومایرش، در زمان آشوربانیپال و برخی قبایل آرامی جنوب میانرودان بهدنبال حمایت ایلام و ائتلاف با ایلام رفتند. از طرفی، ایلام نیز بهاحتمال از اقدامات متقابل آشور برای ﺗﺄمین منافع اقتصادی و همچنین امنیتی خود راضی نبود و به همین علت، برای حمله به قلمرو آشور و نقض معاهده اقدام کرد. این موضوع را از رفتار آشور با شهرهای تابع خود در جنوب میانرودان برداشت میکنیم که همواره در پی خروج از ﺳﻠﻄﮥ آشور بودند و نارضایتی ایلامیها و برخی بزرگان آن را در نامههای ذکرشده مشاهده میکنیم. علاوه بر همه اینها، خشکسالی که میتوانست یکی از علتهای صلح باشد در زمان آشوربانیپال به پایان رسید. این شاه در کتیبههای خود اعلام میکند مردم ایلام را که از قحطی به آشور پناه برده بودند تا زمانیکه دوباره در ایلام باران باریده و محصولات به ثمر نشسته، در آشور پناه داده است (RINAP5, 003: iv 20). بنابراین در زمان ﺣﻤﻠﮥ ایلام به قلمرو آشور قحطی در ایلام پایان یافته و از این لحاظ، اوضاع ایلام به حالت عادی برگشته بود. این ممکن است یکی از علتهایی باشد که ایلام را به فکر احیای منافع خود انداخته باشد. منافعی که بهاحتمال از تجارت با جنوب میانرودان که در نظارت آشور بود آسیب دیده بود.
نتیجه تحولات داخل فلات ایران از حضور اقوام تازهواردی ناشی بود که پیش از سده هفتم ق.م وارد فلات شده بودند. این تحولات در اوضاع سیاسی و اقتصادی ایلام آثار مهمی بر جای گذاشت. اتحادیههایی که مادها، سکاها و کیمریان در شمال قلمرو ایلام شکل دادند و قدرتی که در ﻧﺘﻴﺠﮥ شکلگیری این اتحادیهها به دست آوردند و نفوذ تدریجی به سمت جنوب، ایلام را با تهدید این اقوام روبهرو کرد. علاوهبر مرزهای شمالی، ایلام در مرزهای شرقی نیز با فشار پارسها مواجه بود. آشور نیز با خطر اتحادیههای تشکیلشده توسط اقوام تازهوارد روبهرو بود؛ زیرا بر تجارت فرامنطقهای این دولت ﺗﺄثیر گذاشته بودند و به همین علت به سمت صلح با ایلام کشیده شد؛ پس ایلام و آشور که خود را در معرض تهدید دشمنان جدید و مشترک میدیدند، به منظور توانایی مقابله با این دشمنان، با یکدیگر صلح کردند. اما این معاهده پایدار نماند و سرانجام با ﺣﻤﻠﮥ ایلام به بابل نقض شد. علتهایی همچون رعایتنکردن شرایط صلح توسط دو طرف معاهده، مخالفت برخی از اعضای بلندپاﻳﮥ حکومت ایلام با صلح، آشفتگی و چنددستگی در ﻃﺒﻘﮥ حاﻛﻤﮥ ایلام و بهاحتمال آسیب به منافع اقتصادی ایلام در ارتباط با جنوب میانرودان را میتوان در حکم عوامل نقض این معاهده ذکر کرد. علاوه بر این، مناطق جنوبی میانرودان نیز که از تجارت با ایلام بدون ﺳﻠﻄﮥ آشور سود میبردند در نقض این معاهده نقش داشتند؛ زیرا براساس اسناد آشوری اینها نیز از آشور رضایت نداشتند و محرک اورتکو در حمله به بابل و نقض معاهده بودند.
| ||
مراجع | ||
. ارفعی، عبدالمجید، (1376)، «شیوه برگردان نامها و واژگان زبانهای سومری، اکدی و ایلامی به پارسی»، یاد بهار: یادنامه دکتر مهرداد بهار، ص75تا84. . دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ، (1345)، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. . والا، فرانسوا، (1373)، «شوش و ایلام»، ترجمه آ. همپارتیان، میراث فرهنگی، ش12، ص250تا265. ب. منابع لاتین . Altman, Amnon, (2012), Tracing the earliest recorded concepts of international law : the ancient Near East (2500–330 BCE), Leiden ; Boston: MartinusNijhoff Publishers.
. Baker, Heather D. (Ed.), (2000), the Prosopography of the Neo-Assyrian Empire (Vol. 2/I), Helsinki: Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Baker, Heather D. (Ed.), (2001), the Prosopography of the Neo-Assyrian Empire (Vol. 2/II), Helsinki: Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Brinkman J.A, (1984), Prelude to Empire: Babylonian Society and Politics, 747-626 B.C, Philadelphia: Occasional Publications of the Babylonian Fund.
. Bryce, Trevor, (2009), the Routledge Handbook of the Peoples and Places of Ancient Western Asia, New York: Routledge.
. Carter, Elizabeth, (2007), “Resisting Empire: Elam in the First Millennium BC, in Settlement and Society: Essays Dedicated to Robert McCormick Adams, edited by Elizabeth Stone. Los Angeles: Cotsen Institute of Archaeology (139-156).
. Cole, Steven W, (1996a), Nippur IV : the early neo-Babylonian governor’s archive from Nippur, Chicago: University of Chicago Press.
. Cole, Steven W, (1996b), Nippur in late Assyrian times, c. 755-612B.C, Helsinki: Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Dubovský, Peter, (2018),“Elam and Assyria”, Edited byJavier Álvarez- Mon, Gian Pietro Basello, and Yasmina Wicks, In Elamite world,, London: Routledge (323-339).
. Frame, Grant, (1992), Babylonia 689-627 B.C: A Political History. Leiden: NederlandsInstituutVoor Het NabijeOosten.
. Fuchs, A, (2005), “Parsuaš”,In Reallexikon der Assyriologie und vorderasiatischenArchäologie (Vol. X, pp. 340–341). Berlin: De Gruyter.
Gerardi, Pamela DeHart, (1987),Assurbanipal’s Elamite Campaigns: A Literary and Political Study, University of Pennsylvania.
. Glassner, Jean-Jacques, (2004), Mesopotamian Chronicles, Atlanta: Society of Biblical Literature.
. Henkelman, Wouter F. M, (2003),“Persians, Medes and Elamites: Acculturation in the Neo-Elamite period”, Edited byGiovanni B. Lanfranchi, Michael Roaf, Robert Rollingerin Conitnuity of Empire (?). Assyria, Media, Persia,Padova : Sargon (181-231).
. Henkelman, Wouter F.M, (2008), The Other Gods Who Are: Studies in Elamite-Iranian Acculturation Based on the Persepolis Fortification Texts, Leiden:NederlandsInstituutVoor Het NabijeOosten.
. Http://Oracc.Museum.Upenn.Edu/RINAP/RINAP4/Corpus/. (N.D.).
. Http://Oracc.Museum.Upenn.Edu/RINAP/RINAP5/Corpus/. (N.D.).
. Luukko, Mikko, & Van Buylaere, Greta (Eds.), (2002),the Political Correspondence of Esarhaddon (SAA16). Helsinki: Helsinki University Press.
. Miroschedji, Pierre De, (1985),“Du RoyaumeÉlamiteD’anshan Et De Suse Au RoyaumePerseD’anshan”,Paléorient, 11, (57-61).
. Parpola, Simo (Ed), (1993), letters from Assyrian and Babylonian scholars (SAA. 10), Helsinki: Helsinki University Press.
. Parpola, Simo, & Watanabe, Kazuko (Eds.), (1988),,Neo-Assyrian Treaties and Loyalty Oaths (SAA2), Helsinki: Helsinki University Press.
. Parpola, Simo, (1997),,Assyrian Prophecies (SAA9), Helsinki: Helsinki University Press.
. Parpola, Simo (Ed.), (2018), the Correspondence of Assurbanipal, Part I (SAA21), Helsinki: The Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Potts, D.T, (2015),The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State, New York: Cambridge University Press.
. Radner, Karen (Ed.), (1999), the Prosopography of the Neo-Assyrian Empire (Vol 1/II). Helsinki: the Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Radner, Karen, (2013),“Assyria and the Medes”, In the Oxford Handbook of Ancient Iran,Oxford: Oxford University Press(442-456).
. Radner, Karen. (Ed.), (1998), The Prosopography of the Neo-Assyrian Empire (Vol. 1/I), Helsinki: Neo-Assyrian Text Corpus Project.
. Reade, J.E. (1995),“Iran in the Neo-Assyrian Period”, Mario Liverani(Ed), In Neo-Assyrian Geography, Roma: Universita di Roma La Sapienza (31-42).
. Reynolds, Frances (Ed), (2003), Babylonian Correspondence of Esharhaddon (SAA.18), Helsinki: Helsinki University Press.
. Starr, Ivan (Ed), (1990),Queries to the SunGod : Divination and Politics in Sargonid Assyria (SAA4), Helsinki: Helsinki University Press.
. Tavernier, Jan. (2018),“Elamites and Iranians”,Edited by Javier Álvarez- Mon, Gian Pietro Basello, and Yasmina Wicks, In Elamite World. London: Routledge (163-174).
. Waterman, Leroy (1930),Royal Correspondence of the Assyrian Empire. Part II, Ann Arbor: University of Michigan Press.
. Waters, M.W, (1997),ASurvey of Neo Elamite History, Ann Arbor: UMI.
. Waters, M.W. (1999a),“The Earliest Persians in Southwestern Iran :the textual Evidence”,Iranian Studies, 32(99-107).
. Waters, M.W,(1999b), “Teʾumman inthe Neo-Assyrian Correspondence”, American Oriental Society, 119 (473-477).
. Waters, M.W, (2011), “Parsumaš, Anšan, and Cyrus” Edited by Javier Álvarez-Mon & Mark B. Garrison, In Elam and Persia, Indiana: Eisenbrauns.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,617 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 861 |