تعداد نشریات | 43 |
تعداد شمارهها | 1,640 |
تعداد مقالات | 13,343 |
تعداد مشاهده مقاله | 29,977,766 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 11,999,944 |
تیپولوژی مناطق 15 گانۀ شهری اصفهان با تأکید بر آسیبهای اجتماعی محلههای فوق بدخیم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جامعه شناسی کاربردی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 30، شماره 2 - شماره پیاپی 74، تیر 1398، صفحه 117-136 اصل مقاله (791.06 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22108/jas.2018.112690.1472 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حمید دهقانی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استادیار گروه علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلانشهرهای ایران در آستانۀ بلعیدهشدن ازسوی حاشیههای شهریاند و اگر اقدامات پیشگیرانهای صورت نگیرد، بهزودی متن شهرها ممکن است در معدۀ حاشیههای شهری هضم شوند. اصفهان در یکصد سال اخیر بالاترین میزان صنعتیشدن و سریعترین رشد جمعیت را داشته است. بهگونهای که جمعیت اصفهان در صد سال اخیر از هشتاد هزار نفر به دو میلیون نفر رسیده است. این میزان از صنعتیشدن افسارگسیخته و شهرنشینی بدون شهرگرایی و توسعۀ پایدار سبب ایجاد محلههایی شده است که میتوان آنها را محلههای فوق بدخیم دانست؛ محلههایی که در آنها بستهای از آسیبهای اجتماعی بههمراه جرائم خشن و احساس امنیت پایین وجود دارد. در کنار این مسائل، فقر، بیکاری، وجود بافتهای فرسوده و امکانات ناچیز رفاهی و خدماتی، هرگونه امید به بهبود وضعیت آنها را از بین برده است. دادههای پژوهش ازطریق روش اسنادی و کتابخانهای جمعآوری شدهاند و از فن جبر بولی در تحلیل تطبیقی استفاده شده است. نتایج تحلیل بولی نشان میدهند با وجود آنکه تقریباً در همۀ مناطق شهری اصفهان آسیبهای اجتماعی بالاست، در محلههای فوق بدخیم منطقۀ 14 این مسائل با وضعیت نامناسب اقتصادی، مهاجرت افراد کمدرآمد و وقوع جرائم خشن در هم تنیده شده است. همچنین، براساس همگنی فرهنگی - اجتماعی، شش تیپ مختلف مناطق شهری شناسایی شدند که عبارتاند از: مناطق تاریخی (مناطق 1 و3)، مناطق حاشیهنشین روستایی - شهری (مناطق 2، 9 و 11)، مناطق مدرن (مناطق 5 و 6)، مناطق حاشیهنشین مهاجر و محلههای فوق بدخیم (منطقۀ 14) که بیشتر در بخشهای شرق و شمالشرق اصفهان متمرکز و در حال گسترشاند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبهای اجتماعی؛ مناطق 15گانۀ شهر اصفهان؛ محلههای فوق بدخیم؛ حاشیهنشینی؛ تحلیل بولی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه و بیان مسئله اصفهان در یکصد سال اخیر بالاترین میزان صنعتیشدن و سریعترین رشد جمعیت را داشته است. بهگونهای که جمعیت این شهر در صد سال اخیر از هشتاد هزار نفر به دو میلیون نفر رسیده و در حال حاضر پس از تهران و مشهد سومین شهر پرجمعیت ایران است. این میزان از صنعتیشدن افسارگسیخته و شهرنشینی بدون شهرگرایی و توسعۀ پایدار سبب ایجاد محلههایی شده است که میتوان آنها را محلههای فوق بدخیم دانست. محلۀ فوق بدخیم محلۀ ناامنی است که در آن مجموعهای از آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، خرید و فروش مواد مخدر، طلاق، نزاعهای دستهجمعی، قتل، تجاوز به عنف و سرقت وجود دارد و این مسائل در این محلهها بهگونهای در هم پیچیده است که نمیتوان آنها را بهسادگی از هم تفکیک کرد. این محلهها با وجود مساحت کم، میزان زیادی از آسیبهای اجتماعی و جرائم را به خود اختصاص میدهند و ساکنان آنها احساس امنیت پایینی دارند. افراد ساکن در این محلهها تقریباً در هیچ کجای آنها احساس امنیت نمیکنند. بخش عمدهای از این نقاط در حاشیههای شهر و میان افراد حاشیهنشین شکل گرفته است. کلی و همکاران[1] (2012) چهار ویژگی عمدۀ مسائل فوق بدخیم را اینچنین بیان میکنند: «فرصت اندکی برای حل مسائل موردنظر باقی مانده است. کسانی که در پی حل مسئله هستند خود بخشی از مسئله هستند. اقتدار مرکزی لازم برای حل مسئله وجود ندارد یا اندک است. شیوۀ حل سنتی قادر به حل این مسائل نمیباشد». روند روبهرشد محلۀ ناکارآمد و جرمخیز شهری نگرانکننده است. طبق آمار وزارت راه و شهرسازی با بررسی انجامشده در 91شهر کشور، تاکنون 974 محلۀ ناکارآمد شهری شناسایی شده است. جمعیت ساکن در این مناطق 18 میلیون نفر اعلام شده است که تنها در سکونتگاههای غیررسمی بیش از 11 میلیون نفر برآورد شده است؛ یعنی این تعداد از مردم از حداقلهای خدمات عمومی هم محروماند و در مناطقی زندگی میکنند که در آنها بستر برای گرایش به آسیبهای اجتماعی بیش از سایر مناطق فراهم است. پژوهش ربانی و همکاران (1386) نشان میدهد حدود نیمی از افراد حاشیهنشین در اصفهان درگیر اعتیاد و فروش مواد مخدرند و در برخی مناطق حاشیهنشین تا بیش از 80 درصد از ساکنان درگیر چنین آسیبهای اجتماعیاند. در حال حاضر در استان اصفهان یک میلیون و دویست هزار نفر و در شهر اصفهان 400 هزار نفر در مناطق حاشیهنشین ساکناند. درون اصفهان، اصفهان دیگری وجود دارد که شمار زیادی از ساکنان آن از فقر و آسیبهای اجتماعی رنج میبرند. جاذبههای شهری اصفهان و دافعههای زادگاه مهاجران از اصلیترین دلایل گسترش حاشیهنشینی است. حاشیهنشین این احساس را دارد که شهر خانۀ او نیست، اگرچه خانۀ او در شهر است. به همین دلیل احساس تعلق شهروندی پایینی دارد و در حفظ و نگهداری محلۀ خود اشتیاق زیادی ندارد و خود را یک راندهشده تلقی میکند که این امر ممکن است سبب انجامشدن جرائم و تخلفات زیادی در این محلهها شود (دهقانی و اکبرزاده، 1396: 290). بررسیها نشان میدهند در طرحهای شهری، همچنان غایب بزرگ رویکردهای اجتماعی است. نتایج نشست متخصصان علوم اجتماعی حوزۀ شهری در انجمن جامعهشناسی ایران (1393) نشان میدهند طرحهای جامع شهری و تفصیلی در شرح خدمات خود مطالعات جمعیتی و اجتماعی را گنجاندهاند؛ اما تنها به مطالعات جمعیتی (میزان رشد جمعیت، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل و نحوۀ تصرف مسکن) بسنده کردهاند. در معدودی از آنها میتوان رویکرد اجتماعی یافت که آن هم با ادبیات غیرکارشناسانه همراه است. گزارش ارزیابی برنامۀ اصفهان 1400 (1395) نشان میدهد برنامههای موجود اصفهان در همۀ حوزهها ازجمله مدیریت و کاهش آسیبهای اجتماعی، فراگیری، جامعیت، کفایت، استمرار، پایداری و اثربخشی را ندارند و مدیران برنامهریزی شهری بدون درنظرگرفتن ابعاد انسانی و اجتماعی شهریشدن و صنعتیشدن، برنامههای رشد شهری را پیاده کردهاند. بر همین اساس مطالعۀ این مسائل و ارائۀ راهکارهایی در این زمینه ضروری و مهم به نظر میرسد؛ ازاینرو، این پژوهش در پی آن است که با جمعآوری دادهها ازطریق روش اسنادی و کتابخانهای و با بهرهگیری از فن جبر بولی در تحلیل تطبیقی، عوامل مؤثر بر شکلگیری و تشدید آسیبهای اجتماعی در مناطق 15گانۀ شهری اصفهان را بررسی کند. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسشهای محوری است: چرا در برخی مناطق شهر اصفهان میزان آسیبهای اجتماعی بیش از سایر مناطق است؟ چه ترکیبهایی از عوامل فرهنگی - اجتماعی و اقتصادی موجب تشدید آسیبهای اجتماعی شهر اصفهان شدهاند؟ از میان این الگوهای علی، کدام یک نقش تبیینکنندگی بیشتری دارند؟
پیشینۀ پژوهش بهدلیل بدیعبودن مفهوم «محلههای فوق بدخیم» و تیپبندی جدید مناطق شهری اصفهان با توجه به معیار فرهنگی - اجتماعی، طبیعی است که تاکنون پژوهش مستقیمی در این زمینه انجام نشده باشد که بتوان به آن اشاره کرد. با وجود این، پژوهشهایی که بهلحاظ موضوعی و گسترۀ جغرافیایی نزدیکی زیادی به این پژوهش دارند، پایۀ خوبی برای بررسی محسوب میشوند: معاونت برنامهریزی استانداری تهران در طرح تهیه و تدوین برنامۀ آمایش استان (1388)، وضعیت فرهنگی استان تهران را تحلیل کرده است. در این پژوهش با توجه به پژوهشهای پیشین بهویژه ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ارزشهای تهرانیها و با توجه به پژوهشهای دانشگاهی، مناطق 20گانۀ تهران بررسی شدهاند. درنهایت چنین نتیجهگیری شده است که میزان بیمناکی (میتواند ترس از جرم هم باشد) و نداشتن آرامش در منطقۀ 19 (جرمخیز) بالاست و در مناطق 1 و 3 پایین است. امیری و همکاران (1392) آسیبهای اجتماعی ناشی از حاشیهنشینی را در منطقۀ 19 تهران بررسی کردهاند. نتایج کلی و یافتههای این پژوهش بیانگر آن است که مدیران منطقۀ 19، خاستگاه آسیبهای اجتماعی را مسائل خانوادگی و اقتصادی میدانند و بیکاری، اعتیاد و تکدیگری را مهمترین آسیبها معرفی کردهاند. فقر و طلاق با رتبۀ دو و پنج، مهمترین دلایل بروز آسیبهای اجتماعیاند. روش انجام این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات آن، اسنادی- پیمایشی و مبتنی بر پرسشنامه است. ابراهیمیفلاح (1394) در پژوهشی با عنوان «شناخت ابعاد و زمینههای مؤثر در فضای بیدفاع شهری؛ مورد مطالعه: محلۀ فرحزاد تهران» فضای بیدفاع شهری را چنین تعریف میکند: امنیت پایین بههمراه جرائم بالا در کنار آسیبهای اجتماعی بالا. در نظر او فضای بیدفاع شهری یا فضای دفاعناپذیر شهری نسبت به محلۀ جرمخیز مفهوم جدیدتری است. رامین (1395) در پژوهشی عملکرد شهرداری تهران را در مدیریت آسیبهای اجتماعی بررسی کرده است. نتایج پژوهش او نشان میدهند «نمایشگری عملکردی و توجه به منظرۀ شهری» از راهبردهای اصلی شهرداری در مدیریت آسیبهای اجتماعی است. جمعآوری معتادان، متکدیان، کودکان کار، زنان ویژه (آسیبدیده) و... بدون حل ریشههای اعتیاد و تکدیگری مهمترین راهبرد شهرداری است. در این راهبرد تمرکز اصلی بر معلول است و علتها به حاشیه رانده شدهاند. حسینزاده (1396) نیز در پژوهشی با عنوان «تبیین نقش فضاهای شهری در پیشگیری از وقوع جرائم خشن در شهر اصفهان» نشان میدهد توزیع فضایی جرائم خشن بین مناطق مختلف 15گانۀ شهر اصفهان متفاوت است. در مناطق حاشیهنشین و بافتهای فرسوده شاهد افزایش وقوع جرائم خشنایم. او میان میزان تراکم جمعیت و جرائم خشن نیز رابطۀ مستقیمی میبیند. مدیریت و برنامهریزی شهری، طراحی محیطی، فضاهای شهری و عوامل اقتصادی و اجتماعی به ترتیب بیشترین تأثیر را بر وقوع جرائم خشن دارند. دهقانی و اکبرزاده (1396) در پژوهشی با عنوان «حاشیهنشینی همچون آپاندیسیت شهری» به روش تحلیل ثانویه نشان میدهد در سطح کلان صنعتیشدن و مهاجرت، در سطح میانی برنامهریزی و بودجهریزی نادرست و در سطح خرد جستجو برای کار و برخوردارنبودن از مسکن و رفاه اقتصادی از دلایل شکلگیری و افزایش بیرویۀ حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی در شهر اصفهان بودهاند. او در این پژوهش درصدد است با ارائۀ راهکارهای کاربردی به مدیران و سیاستگذاران شهری کمک کند در برنامهریزی و توزیع عادلانۀ امکانات شهری موفقتر عمل کنند. سامسون و گراوز[2] (1989) با توجه به دادههای جمعآوریشده در بریتانیا بیسازمانی اجتماعی را آزمون کردند. آنها براساس تحلیل ثانویه، شاخص محققساختهای را برای اندازهگیری بیسازمانی اجتماعی طراحی کردند. این شاخص از این موارد تشکیل شده بود: پایگاه اجتماعی - اقتصادی پایین، مهاجرت، تنوع نژادی و شهریشدن. نتایج پژوهش آنها نشان میدهند اجتماعات محلی که پیوندهای اجتماعی قویتری دارند و کنترل غیررسمی در آنها بیشتر است، میزان آسیبها و جرائم کمتری دارند. ویلسون[3] (2010) در بررسی شهری خود با عنوان «مدل کلی شهری: گذشتهنگری و آیندهنگری»، بر محلههای آسیبخیز و جرمخیز متمرکز شده و به این نتیجه رسیده است که چنین محلههای ازنظر بومشناختی دچار انزوای اجتماعی شدهاند و بهصورت برشهای معیوب جمعیتی درآمدهاند. در نتیجۀ چنین اتفاقاتی، میزان رشد جرائم به شکل عنانگسیختهای در این مناطق افزایش یافته است. والیس[4] (2011) در پژوهش خود با عنوان «مسائل اجتماعی شهری» اهمیتیافتن مراکز حاشیهنشین شهر و در حاشیه قرارگرفتن مراکز شهرها (غلبۀ حاشیه بر متن) بهواسطۀ افزایش مهاجرت به حاشیههای شهرها را بررسی کرده است. در این پژوهش به نقش رفتار افراد، تضعیف روابط خانوادگی، همسایگی و شبکههای محلی در گسترش آسیبهای اجتماعی توجه شده است. او ماهیت آسیبهای اجتماعی را در دو نقطۀ حاشیه و مرکز شهر بررسی کرده و راهکارهایی در حوزۀ سیاستگذاری و مدیریت این آسیبها ارائه داده است. شاو و مککی[5] (2012) با جمعآوری مجموعهای از دادهها و آمار دربارۀ مناطق خاص شهری ازطریق دادگاه و پلیس نشان میدهند چنین مناطقی فرصتهای مناسبی را برای فعالیتهای مجرمانه شامل خرید و فروش مواد مخدر، اموال مسروقه، مشروبات الکلی و دیگر رفتارهای منحرفانه فراهم میآورند که این رفتارها تأثیر بسزایی در الگوهای فکری و رفتاری کودکان ساکن در این مناطق دارند. راینواتر[6] (2016) در پژوهشی کیفی مسائل فرهنگی – اجتماعی عمدۀ شهری را با توجه به دیدگاههای مدیران شهری بررسی کرده است. براساس این بررسی 70 درصد از پاسخگویان معتقدند امنیت شهری و جرائم شهری از مهمترین مسائل شهرهای امروزند و حفظ امنیت و کاهش جرائم شهری مهمترین اولویت برنامههای مدیران شهری در مدیریت شهر است. به معنای دقیقتر، تاریخ حاشیهنشینی اصفهان همزمان با نهضت صنایع نساجی در اصفهان از اواسط دورۀ پهلوی اول آغاز شد. در آن زمان حاشیهنشینی کارگران نساجی در محلههای طوقچی و مفتآباد (کولهپارچه) و در حوالی گورستان تختفولاد و در جنوبشرقی اصفهان نمایان شد و رفتهرفته با توسعۀ صنایع و تشدید نیاز به کارگران صنعتی و بهویژه بعد از پایهگذاری صنعت ذوبآهن در سال 1346 در مجاورت اصفهان رو به فزونی گذاشت و مناطقی مانند صحرا روغن و دستگرد در غرب اصفهان، مفتآباد در جنوبشرقی، مسیر جادۀ زینبیه در شمالشرقی، روستاهای شمال شهر اصفهان و مزارع و روستاهای غربی یعنی کنار جادۀ ذوبآهن را در بر گرفت (انصاری و جواهری، 1379: 440). شکلگیری این پدیده مسائل متعددی را با خود بههمراه داشت که تنها به مناطق حاشیهنشین محدود نمیشود و بر کل یک شهر تأثیر میگذارد. بهطوری که پیامد آن بروز انواع ناهنجاری در زمینۀ شهرنشینی است. اشتغال افراد حاشیهنشین در مشاغل غیررسمی و کاذب، وجود ساختوسازهای غیرمجاز، ناتوانی شهرداریها برای ارائۀ خدمات مناسب در این مناطق، آلودگی محیط زیست، اثرات نامطلوب فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این مناطق بر کل سیستم شهری و افزایش جرم و انحرافات در این مناطق، همگی ازجمله آثار مخرب و مضر حاشیهنشینی، چه روی ساکنان آن مناطق و چه روی دیگر افراد ساکن در این شهر است. در این مناطق، اغتشاش کالبدی و بیهویتی فضایی ملموس یا در حال آشکارشدن است. جمعیت این مناطق از سه گروه عمده تشکیل شده است: افراد مهاجر غیربومی (غیرماهر)، افراد کمدرآمد بومی شهری و افرادی که بومی محل فعلیاند و با وجود تمایل زیاد به ترک محله، بیشتر بهدلیل نداشتن توانایی مالی، امکان ترک محله و اسکان در محلۀ دیگری از شهر را ندارند. در کنار این موارد بیمیلی سرمایهداران و بخش خصوصی به سرمایهگذاری در این محلهها و ناچیزبودن سرمایهگذاری بخش دولتی، سبب شدتگرفتن تدریجی ناهنجاریهای کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به سایر مناطق شهری شده است (خوبآیند، 1384: 27). براساس اطلاعات اسنادی، مناطق حاشیهنشین اصفهان تقریباً 31/1 برابر بیشتر از سایر مناطق شهر اصفهان مهاجر غیربومی جذب کردهاند که این موضوع بسیار مهم است (امانپور، 1390: 243). ازسویی، نزدیک به 50 درصد (8/46%) از مهاجرتها به اصفهان تبعی است؛ یعنی اعضای خانواده به پیروی از افرادی مهاجرت کردهاند که برای یافتن شغل و ادامۀ تحصیل به اصفهان آمدهاند (اطلس کلانشهر اصفهان، 1394) که این امر در آسیبدیدن کل خانواده و بروز آسیبهای اجتماعی بیشتر در این مناطق نقش مهمی داشته است. افراد مهاجر و گروههای کمدرآمد شهری، بهدلیل نداشتن یا پایینبودن مهارت و تخصصشان، یا در مشاغل موقتی، حاشیهای و کاذب جذب میشوند یا به دستۀ بزرگ بیکاران شهری میپیوندند. این مسئله ایجادکنندۀ نوع جدیدی از نابرابری اقتصادی – اجتماعی است. تقریباً حدود یکسوم از جمعیت هر شهر در منازل اجارهای زندگی میکنند که این جمعیت هر سال با افزایش قیمتها روبهرو میشوند (Yap Kioe, 2002: 21). در اصفهان پایینبودن اجارهبهای مسکن در مناطق فقیرنشین یکی از دلایل افراد مهاجر و کمدرآمد شهری برای تمایل به اسکان در این مناطق بوده است. کیفیت مساکن در مناطق حاشیهنشین اصفهان، در بیشتر مواقع نامناسب است و هرچه مسافت آنها از شهر دورتر شود، سطح کیفی خانهها و سبک متوسط زندگی کاهش مییابد. نکتۀ مهم این است که حدود نیمی از ساکنان این منطقه یعنی 3/45 درصد از آنان منزل مسکونی شخصی دارند که نشاندهندۀ ارزانی زمین یا مسکن در منطقۀ مطالعهشده نسبت به سایر نقاط شهری است. ازلحاظ زیربنای مسکونی بین افراد پاسخگو 1/77 درصد از آنها در خانههای 100-50 متری زندگی میکنند (امانپور، 1390). ویلسون (2010) نیز معتقد است وجود اشتغالهایی با مهارت پایین و مهاجرتهای پیدرپی کارگران کمدرآمد پیامدهای فرهنگی، اقتصادی و بومشناختی برای چنین شهرهایی دارد. تامس و زنانیسکی با ارائۀ دو مفهوم ناامیدی و سازمانزدایی اجتماعی دربارۀ مهاجران معتقدند از آنجا که مهاجران پیوندهای حیاتی خود را با چارچوبهای اجتماعی و ملی خود از دست دادهاند، دچار سردرگمی و مستعد انحرافات اجتماعی و غرق در فقر و تنگدستی میشوند. پژوهشهای آنها نشان میدهند در مرحلۀ نخست نسل اول مهاجران با ازدستدادن ریشههای اخلاقی و تکیهگاههای اجتماعی خود بهشدت ضربه میخورند و دچار بیثباتی شخصیتی و انحرافات اجتماعی میشوند و نسل دوم آنها خردهفرهنگهای مختلفی را تشکیل میدهند (به نقل از فکوهی، 1383: 182). در محلههای حاشیهنشین میزان جرائم و بزهکاریها بهدلیل تراکم بالای جمعیت، فقر فزاینده، شکستگی ساختارها، ایجاد گسستهای اجتماعی، تضعیف پیوندهای اجتماعی و رهایی افراد از فشار افکار عمومی و کنترل رسمی، بالا ارزیابی میشود. درواقع، نسبت معناداری بین حاشیهنشینی سکونتگاههای غیررسمی با جرم و آسیبهای اجتماعی وجود دارد و مناطق حاشیهنشین بهمنزلۀ جزیرههای آسیبزای شهری، از منابع اصلی جرم و بزهکاری به شمار میآیند. مناطق حاشیهنشین بهدلیل شرایط محیطی، وجود عناصر نامساعد و بافت ناهمگون اجتماعی و فرهنگی از جرمخیزترین مناطق شهری محسوب میشوند.
بیسازمانی اجتماعی[7] مهمترین دیگاههای نظری معاصر دربارۀ آسیبها و مسائل شهری، مکان را هستۀ اصلی تبیین در نظر گرفتهاند. شاو و مککی (2012) با تأکید و تمرکز بر خصوصیات محل به جای خصوصیات مجرمان و بزهکاران، تغییراتی اساسی در این حوزه ایجاد و اینگونه مطالعات را به زمینههای اجتماعی آن مرتبط کردند. آنها در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که افراد اجتماعاتی که دچار بیسازمانی اجتماعیاند، در تحقق ارزشهای مشترک ناتواناند و در نتیجه نمیتوانند کنترل اجتماعی مؤثری بر اجتماع حاکم کنند. در مقابل، اجتماعی که سازمان اجتماعی لازم را دارد در برابر آسیبها و جرائم، کنترلهای مؤثری دارد. آنها مهمترین ویژگیهای سازمان اجتماعی را موارد زیر میدانند: 1- انسجام: اجماع درونی بالا میان افراد اجتماع؛ 2- پیوستگی: پیوندهای قوی میان افراد اجتماع؛ 3- یکپارچگی: تعاملات قوی میان افراد ساکن. الگوی نهایی بیسازمانی اجتماعی از این قرار است:
ویژگیهای محلههای شهری پیوندهای اجتماعی کنترل اجتماعی غیررسمی آسیبها و جرائم شهری (Kubrin & Wo, 2016: 122-123).
شاو و مککی (2012: 18) با بررسی دربارۀ خردهفرهنگهای محلهها پی بردند که مناطق شهری با پایگاه اقتصادی پایین، بیش از آنکه منسجم و یکپارچه باشند، بهشدت ازنظر هنجاری و رفتاری متنوعاند. جوانان در این مناطق بیش از آنکه در معرض الگوهای هنجاری قانونی و استاندارد باشند با الگوهای غیرقانونی روبهرو هستند. در چنین اجتماعاتی، کودکان نیز در معرض جرائم بزرگسالان قرار میگیرند و از همان کودکی رفتارهای غیرقانونی را بازی میکنند و میآموزند؛ البته کرادا و همکاران[8] (2008) معتقدند هر اندازه طرد اجتماعی محلهها و مناطق شهری نسبت به متن شهر افزایش یابد، فارغ از پیوندهای اجتماعی میان افراد ساکن در این مناطق، میزان آسیبها و جرائم اجتماعی افزایش خواهد داشت. به عبارت دیگر، وجود شبکۀ اجتماعی فشرده میان افراد ساکن در محله اگرچه شرط لازم است، کافی نیست و شمول یا طرد این مناطق از متن شهر اهمیت زیادی دارد. پژوهشگران مکتب شیکاگو در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که مشکلات اجتماعی شهر شیکاگو بهدلیل الگوهای کنترلنشدۀ مهاجرت و ایجاد مناطق آسیبخیزند. افراد به اجبار کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و همزیستی بیمارگونهای دارند. تمرکز در این مناطق ناشی از بیسازمانی اجتماعی است که نشاندهندۀ ناهماهنگی میان فرهنگ و ساخت اجتماعی است (نصیری، 1382: 86). ازنظر پژوهشگران مکتب شیکاگو همچون پارک و برگس، فهم عوامل جمعیتشناختی همچون سن، بعد خانوار، تراکم جمعیت و محل سکونت بر بیسازمانی اجتماعی تأثیر دارد. آنها معتقدند محیط فیزیکی شهر با الگوهای فرهنگی - اجتماعی، جمعیت اجتماعی و شهرنشینی در هم تنیده است. استارک نیز سه جنبۀ ساختار شهری را از مؤلفههای پیشبینیکنندۀ ارتکاب جرم و بروز آسیبهای اجتماعی دانسته است که عبارتاند از: تراکم، فقر و کاربری مختلط که منظور از آن وجود اقامتگاه، صنایع و فروشگاه در یک مکان است (به نقل از خطیبزاده، 1392: 3). از دلایل عمدۀ آسیبخیزی مناطق شهری اصفهان، تراکم فروشی بیشازحد است. در طول سالهای اخیر بزرگترین خیانت به کلانشهرهای کشور ازجمله اصفهان همین امر بوده است. همان طور که گفته شد، محلههای جرمخیز و آسیبزا بالاترین میزان تراکم جمعیتی را دارند. نسبت مستقیمی میان تعداد طبقات ساختمانی در محلهها و آسیبها و جرائم موجود در آن محله وجود دارد. در سال 1972 اسکار نیومن در پاسخ به این پرسش که آیا احداث ساختمانهای مرتفع سبب شایعشدن جرم میشود یا خیر، دربارۀ پروژۀ مسکن عمومی نیویورک مطالعه کرد و آن را با ساختمانهایی مقایسه کرد که ساکنان مشابه اما طراحی متفاوتی داشتند. نیومن نشان داد میزان جرم در ساختمانهای بلند و معمولاً بیش از شش طبقه بیشتر از ساختمانهای کمتر از شش طبقه است. گزارۀ اصلی نیومن این بود که هرچه ساختمان بلندتر باشد، میزان جرم بیشتر است (به نقل از مشونیس، 1395، 290). نتایج نظرسنجی احیای هویت محلی شهروندان اصفهانی (1391) نیز نشان میدهند مالکان خانهها بیشتر از اجارهنشینها، صاحبان خانههای ویلایی بیشتر از آپارتماننشینها و ساکنان محلههای کمتراکم جمعیتی بیش از نقاط پرتراکم از محل سکونتشان رضایت دارند. ناامنترین نقاط شهری اصفهان پرتراکمترین نقاط این شهر به شمار میآیند. بهلحاظ میزان جرائم خشن نیز مناطق پرتراکم، بالاترین میزان جرائم را در مناطق 15گانۀ شهری اصفهان دارند و برخی نقاط بهمنزلۀ کانونهای جرمخیز شهر شناخته شدهاند (حسینزاده، 1396: 13). به باور اولاک[9] (1978: 535) مجموعه عوامل یادشده، در چند دهۀ گذشته سبب ایجاد و تشدید محلههای پرجمعیت و کثیف شهری، تراکم جمعیتی زیاد و آسیبهای اجتماعی متعدد در کشورهای در حال توسعه شده است.
تیپشناسی مناطق 15گانۀ شهری اصفهان قبل از شناسایی و بررسی محلههای فوق بدخیم و آسیبهای اجتماعی مرتبط با آنها، لازم است چنین محلههایی در تصویری بزرگتر و بستری وسیعتر بررسی شوند. با بررسی مناطق 15گانۀ شهر اصفهان و توصیف وضع موجود آسیبهای اجتماعی و ویژگیهای مشترک اجتماعی، تاریخی و کالبدی آن مانند: پایگاه اجتماعی - اقتصادی (با توجه به سه شاخص تحصیلات، درآمد و شغل)، میزان برخورداری فرهنگی و اجتماعی (تعداد مراکز فرهنگی، تجاری، علمی و مراکز دولتی)، پیشینۀ شهری و روستایی (بومی و غیربومیبودن، میزان مهاجرت)، میتوان شش تیپ مختلف مناطق شهری را شناسایی کرد که عبارتاند از: منطقۀ تاریخی (مناطق 1 و3)، مناطق حاشیهنشین روستایی که شهری شدهاند (مناطق 2، 9 و 11)، منطقۀ مدرن (مناطق 5 و 6)، منطقۀ جانشینی (منطقۀ 8)، منطقۀ مرکزی (منطقۀ 4)، مناطق حاشیهنشین مهاجر و محلههای فوق بدخیم که بیشتردر بخشهای شرق و شمالشرق اصفهان متمرکز و در حال گسترشاند. در این میان طبیعی است که برخی مناطق شهری اصفهان (مناطق 7، 10، 13 و 15) را نمیتوان بهطور کامل در یکی از تیپهای بالا قرار داد و تنها بخشهایی از آنها در هر یک تیپها قرار میگیرند[10]
تیپ نخست: منطقۀ تاریخی (منطقۀ 1 و 3) در این تیپ محلی، نابترین ویژگیهای شخصیت اصفهانیها را میتوان یافت. با وجود تغییرات زیادی که در شهر اصفهان و ازجمله در این منطقه رخ داده است، همچنان قویترین بافت سنتی اصفهان در بخشهایی از این منطقۀ تاریخی قرار گرفته است. منطقۀ تاریخی اصفهان را میتوان ستون فقرات شهر دانست و برای فهم شهر ازنظر انسانشناسی و لایهبرداری از نظام شخصیتی شهروند اصفهانی، بکرترین منطقۀ شهر به شمار میآید. درواقع، مناطق دیگر شهر پرورشیافتۀ این منطقه به شمار میآیند و ژن غالب در شهر اصفهان در این منطقه ریشه دوانده است. بیش از 90 درصد از مردم منطقه ابراز کردهاند که در محلۀ مسکونی خود احساس آرامش و امنیت دارند. 58 درصد از ساکنان منطقه مالک، 25 درصد از آنها اجارهنشین و 13 درصد در خانۀ پدری ساکناند. تراکم جمعیت آن 95 نفر در هر هکتار است. 92 درصد باسوادند و 40 درصد تحصیلات عالی دارند. 87 درصد شاغل و17 درصد مهاجرند. 7 درصد از طلاقهای شهر در این منطقه قرار دارد که با این احتساب از میان شش تیپ مناطق شهری اصفهان رتبۀ پنجم طلاق را دارد. بهلحاظ پایگاه اجتماعی و اقتصادی دو محله متوسط روبهپایین و بقیۀ محلهها متوسط روبهبالا هستند. بیشترین بافت فرسودۀ تاریخی در این منطقه قرار دارد. 72 درصد از مردم منطقه گزارش کردهاند که از دخالت همسایگان در امور شخصی خود ناراضیاند و این رقم بیشترین میزان میان مناطق مختلف شهر اصفهان است. جمعیت غالب آن سالمنداناند و نسلهای جوانتر به مناطق دیگر بهویژه منطقۀ مدرن (5 و 6) مهاجرت کردهاند. این منطقه بهنوعی دچار بیماری کچلی شده است؛ یعنی از جمیت تهی شده و افراد آن به مناطق مجاور مهاجرت کردهاند؛ البته نسبت پایین جمعیت جوان به جمعیت سالخورده سبب شده است میزان آسیبهای اجتماعی کمتر از مناطقی باشد که نسبت جوانان بیشتری دارد.
تیپ دو: منطقۀ شهری – روستایی اصفهان مناطق 2، 9 و11 (منطقۀ غرب اصفهان) اگر مناطق شهری اصفهان را براساس متغیر مهاجرت به دو بخش مناطق مهاجرپذیر و مهاجرفرست تقسیم کنیم، مناطق غرب اصفهان بهجز برخی نقاط (محلههای زهران و ناژوان)، بهدلیل نداشتن اجازه برای تغییر کاربری زمینهای کشاورزی و نبود مراکز خرید و تجاری و بهطور کلی پایینبودن جذابیتهای شهری، مناطقی مهاجرفرست به شمار میآیند. تاحدودی منطقۀ 9 و بهویژه مناطق 2 و 11 محرومترین مناطق در زیرساختهای فرهنگی همچون مراکز خرید، هتلها، پارکینگ و سالنهای سینما و تئاتر شهرند (نورانی و ستاری، 1396: 53). بیشتر افراد بهویژه جوانان برای کار و زندگی بهتر به مناطق دیگر و حتی شهرهای پیرامونی مانند خمینیشهر و نجفآباد مهاجرت کردهاند. به همین دلیل، منطقۀ غرب اصفهان همچنان نسبت به مناطق دیگر تاحدودی دستنخورده و بکر باقی مانده و در معرض مهاجرت گسترده و صنعتیشدن بیرویه قرار نگرفته است. همین امر سبب شده است میزان جرائم و آسیبهای اجتماعی کمتری نیز داشته باشد. بیشترین میزان اقوام وآشنایان در این منطقه از شهر ساکناند. بیش از 80 درصد از اهالی منطقه گفتهاند میان هممحلهایهای خود اقوام و خویشاوندانی دارند. منطقۀ غرب بومیترین منطقۀ شهری اصفهان است. در حالی که میانگین افراد مهاجر ساکن شهر اصفهان بیش از 30 درصد است، کمتر از 10 درصد از جمعیت منطقۀ غرب اصفهان، مهاجر است و بالای 90 درصد بومیاند. منطقۀ 2 با 83 درصد بومی، منطقۀ 9 با 94 درصد بومی و منطقۀ 11 با 96 درصد مردم بومی به ترتیب کمترین میزان مهاجر را در خود جای دادهاند. در این منطقه میزان طلاق دو درصد است که با این احتساب از میان شش تیپ مناطق شهری اصفهان پایینترین رتبه یعنی رتبۀ ششم را دارد و درواقع، کمترین میزان طلاق شهر را به خود اختصاص داده است. محلههای جروکان، بابوکان جنوبی کمترین و محلۀ بهارانچی و لیمجیر بیشترین میزان طلاق را دارند. این منطقه با نزدیک به دویست و پنج هزار نفر جمعیت، کمترین جمعیت را در شهر اصفهان دارد. همچنین منطقۀ غرب اصفهان کمترین تراکم را در شهر اصفهان دارد. هر سه منطقه روی هم رفته 10 درصد از جمعیت شهر را تشکیل میدهند؛ اما 17 درصد از مساحت شهر را در بر میگیرند. آشکار است این نسبت جمعیت منطقه نسبت به مساحت آن، نشاندهندۀ میزان پایین تراکم جمعیت در این منطقه است. در برخی محلههای این منطقه مانند دهنو اگرچه میزان بافتهای فرسوده و کوچههای تنگ و باریک زیاد است، تراکم جمعیت پایین، بومیبودن منطقه و درنتیجه قویبودن انسجام محلی سبب شده است برخلاف منطقۀ 14 آسیبهای اجتماعی رواج زیادی پیدا نکنند. محلۀ دهنو پرجمعیتترین محلۀ منطقه است. دهنو با 95 درصد افراد بومی، یکی از بومیترین محلههای اصفهان است. بهجز محلۀ زهران و ناژوان، بقیۀ محلهها پایگاه اجتماعی – اقتصادی متوسط روبهپایین دارند. پژوهش حسینزاده (1396) نشان میدهد منطقۀ غرب اصفهان پایینترین میزان جرائم خشن را دارد و از امنترین مناطق شهر به شمار میآید.
تیپ سه: منطقۀ مدرن (مناطق 5 و 6) رشدیافتهترین مناطق شهری اصفهان، مناطق 5 و 6 هستند. تقریباً بهجز چند محله (دنارت، ردان، همتآباد، تختفولاد و فیزیدان) تمام محلههای واقع در این منطقه جزء مناطق متوسط روبهبالا به شمار میآیند. بیشترین تمرکز زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی شهر در کنار منطقۀ تاریخی در مناطق 5 و 6 قرار گرفته است (نورانی و ستاری، 1396: 53). به همین دلیل منطقۀ 5 مهمانپذیر اصفهان معرفی شده و این برند در جذب و حفظ سرمایههای فرهنگی و اقتصادی اهمیت زیادی داشته است. منطقۀ 5 با صد و هفتاد و شش هزار نفر جمعیت و 14 محله، یک از مناطق پرجمعیت و با تراکم بالا به شمار میآید. این منطقه با 9 درصد طلاق رتبۀ دوم را میان شش تیپ مناطق شهری اصفهان به خود اختصاص میدهد و پس از منطقۀ جانشینی (8) بیشترین میزان طلاق در این منطقه رخ داده است. محلههای فیزیدان و حسینآباد کمترین و محلههای وحید و سعادتآباد بیشترین آمار طلاق را دارند. با وجود همۀ اینها، پایگاه اجتماعی و اقتصادی بالا و تمرکز زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی سبب شده است برخلاف منطقۀ 14 محلههای فوق بدخیم متعدد در آن شکل نگیرد. تقریباً 90 درصد از مردم منطقه ابراز کردهاند که در محلۀ مسکونی خود احساس آرامش و امنیت دارند. 88 درصد از مردم بیان کردهاند که احساس خوبی نسبت به محلۀ خود دارند و این درصد بالاترین میزان احساس مثبت نسبت به محله، میان مناطق 15گانۀ شهر اصفهان است (یوسفی، 1393: 121).
تیپ چهار: منطقۀ جانشینی (مناطق 8 و 12) اگر به رشد جمعیت مناطق مختلف شهری اصفهان دقت شود بیشترین رشد جمعیت را منطقۀ 8 و بخشی از منطقۀ 12 داشتهاند. به همین دلیل این مناطق را میتوان مناطق جانشینی برای مناطق دیگر اصفهان دانست که سرریز جمعیتی شهر در آنها صورت میگیرد. منطقۀ 8، با نزدیک به دویست و شصت هزار نفر جمعیت، پرجمعیتترین منطقۀ اصفهان به شمار میآید. این منطقه با 13 درصد طلاق رتبۀ نخست طلاق را در شهر دارد. محلههای میرعماد، شهریار، بهارستان و محمودآباد کمترین میزان طلاق و آهنگران و ملکشهر بیشترین میزان طلاق را دارند. 7 محله پایگاه اجتماعی – اقتصای متوسط روبهپایین دارند و بقیۀ محلهها متوسط روبهبالا هستند. تقریباً 79 درصد از مردم منطقه ابراز کردهاند که در محلۀ مسکونی خود احساس آرامش و امنیت دارند؛ اما بیش از 70 درصد از مردم احساس خوبی نسبت به محلۀ خود ندارند. این میزان احساس منفی بیشترین میزان احساس نارضایتی میان مناطق شهری اصفهان است. منطقۀ 12 با نزدیک به صد و چهل هزار نفر جمعیت و 10 محله رتبۀ ششم پرجمعیتترین منطقه را دارد. این منطقه 7 درصد از سهم جمعیت شهر و 7 درصد از مساحت شهر را به خود اختصاص داده است و با این احتساب بزرگترین مساحت شهر را دارد. تراکم جمعیت آن نیز 85 نفر در هر هکتار است. 93 درصد از ساکنان این منطقه باسوادند و 30 درصد از آنها تحصیلات عالی دارند. 84 درصد شاغلاند و نزدیک به 40 درصد ساکنان آن افراد غیربومی و مهاجرند. این منطقه پس از منطقۀ 14 بیشترین تعداد محلههای فوق بدخیم و آسیبهای اجتماعی را در خود جای داده است. در این منطقه 50 درصد مردم گزارش کردهاند که حاضرند در اولین فرصت بهدلیل مشکلات موجود در محلهشان، آن را ترک کنند. به احتمال زیاد وجود صنایع آلایندۀ پر سر و صدا از دلایل اصلی این امر است.
تیپ پنج: منطقۀ مرکزی (منطقۀ 4) تیپ ایدهآل این منطقه، منطقۀ 4 شهر اصفهان است. بخشهایی از منطقۀ 10 (نیمۀ غربی) نیز جزء این منطقه به شمار میآیند. عمدۀ ساکنان این منطقه افراد طبقۀ متوسط شهریاند. منطقۀ 4 با تقریباً صد و سی هزار نفر جمعیت و 17 محله رتبۀ هفتم پرجمعیتترین منطقه است. هفت درصد از جمعیت شهر و تقریباً شش درصد از مساحت شهر را دارد. تراکم جمعیت آن 111 نفر در هر هکتار است. 92 درصد از ساکنان این منطقه باسوادند و 40 درصد تحصیلات عالی دارند. 86 درصد شاغل و 26 درصد مهاجرند. با 8 درصد از طلاقهای شهر رتبۀ چهارم را میان شش تیپ منطقهای اصفهان دارد. محلۀ پینارت کمترین میزان طلاق و محلۀ رکنالدوله بالاترین میزان طلاق را دارد. 6 محله پایگاه اجتماعی – اقتصادی متوسط روبهپایین دارند و بقیۀ محلهها متوسط روبهبالا هستند. تقریباً 88 درصد از مردم منطقه ابراز کردهاند که در محلۀ مسکونی خود احساس آرامش و امنیت دارند.
تیپ شش: منطقۀ حاشیهنشین غیربومی (شمال و شمالشرق اصفهان) تیپ ایدهآل این منطقه، منطقۀ 14 است که با صد و هشتاد هزار نفر جمعیت و 12 محله سومین منطقۀ پرجمعیت اصفهان است. تراکم جمعیت در آن 178 نفر در هکتار است و بیشترین تراکم جمعیت در اصفهان را دارد. 88 درصد از ساکنان آن شاغل و 12 درصد بیکارند. 57 درصد بومی و بقیه مهاجرند. با بیش از 8 درصد طلاق رتبۀ سوم را میان شش تیپ مناطق شهری اصفهان دارد. نزدیک به 30 درصد از مردم ابراز کردهاند احساس آرامش و امنیت در محلۀ خود ندارند و این میزان از احساس ناامنی بالاترین میزان در مناطق شهری اصفهان است. به عبارتی، منطقۀ 14 ناامنترین منطقۀ شهری اصفهان بهلحاظ ناامنی روانی است. 42 درصد از مردم احساس خوبی نسبت به محلۀ خود ندارند. بیشترین نارضایتی مردم منطقۀ 14 به کثیفی معابر، تجمع زباله و آشغال، وجود معتادان و خرید و فروش مواد مخدر بازمیگردد. بررسی پاسخهای مردم مناطق مختلف شهر اصفهان به این پرسش که آیا در محلۀ خود زندگی همراه با آرامش و امنیت دارید یا نه، نشان میدهد تنها ساکنان منطقۀ 14 با 28 درصد موافقت، کمترین میزان امنیت را گزارش کردهاند. کمترین احساس رضایت دربارۀ مطلوببودن محله (آیا محلۀ ما انتظاراتمان از یک محلۀ مطلوب را برآورده میکند یا نه؟) نیز به منطقۀ 14 بازمیگردد که تنها 44 درصد از پاسخدهندگان با این گزاره موافق بودهاند. بهلحاظ میزان جرائم خشن نیز پژوهش حسینزاده (1396: 11) منطقۀ 14 را یکی از کانونهای جرمخیز شهر معرفی میکند و نشان میدهد بالاترین میزان جرائم را در مناطق 15گانۀ شهری اصفهان دارد. در سطح کلانشهر اصفهان جرائم سرقت همراه با آزار و اذیت، قتل، تجاوز جنسی، سرقت مسلحانه و درنهایت آدمربایی به ترتیب رتبۀ اول تا پنجم را دارند که بهلحاظ توزیع این جرائم در سطح مناطق 15گانۀ کلانشهر اصفهان سرقت همراه با آزار و اذیت، قتل و آدمربایی در منطقۀ 14 بالاترین میزان است.
محلههای فوق بدخیم اصفهان همان طور که در مقدمه اشاره شد، محلۀ فوق بدخیم محلهای است که در آن مجموعهای از آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد، خرید و فروش مواد مخدر، طلاق، نزاعهای دستهجمعی، قتل، تجاوز به عنف، و سرقت وجود دارد و این مسائل در این محلهها بهگونهای در هم پیچیده است که نمیتوان آنها را بهسادگی از هم مجزا کرد. عواملی همچون فقر، بیکاری، وجود بافتهای فرسوده و امکانات ناچیز رفاهی و خدماتی در شکلگیری چنین محلههایی نقش مهمی داشتهاند. بخش عمدهای از این نقاط در حاشیههای شهر و میان افراد حاشیهنشین شکل گرفته است. عمدهترین محلههای فوق بدخیم در منطقۀ 14 و بخشهایی از منطقۀ 12 قرار دارند. این مناطق ناامنترین مناطق شهری اصفهان به شمار میآیند؛ البته در معنای دقیقتر میتوان ادعا کرد که اگرچه تقریباً هر منطقه از اصفهان محلۀ فوق بدخیم خود را دارد، حاشیۀ شمال و شمالشرق این شهر بیشترین تمرکز را در این زمینه دارد. محلههای حصۀ شمالی، دارک، ارزنان، عمان سامانی و جلوان از بیشترین آسیبهای اجتماعی در منطقۀ 14 و در شهر اصفهان رنج میبرند و جزء مناطق جرمخیز به حساب میآیند. همچنین این منطقه جوانترین ترکیب سنی شهر را دارد. حصۀ شمالی، دارک و ارزنان بیشترین تعداد افراد صفر تا 14 سال را دارند. در کل، منطقۀ 14، 45 هزار نفر افراد صفر تا 14 سال را دارد. وجود بافتهای ریزدانه، متراژهای زیر 100 متر و افراد غیربومی از مهمترین ویژگیهای بارز منطقه است. مهمترین موضوعی که باید در این منطقه به آن توجه شود، ملیت و قومیت است. برای نمونه حصه به محلهای چندملیتی متشکل از افاغنه، ایرانی، عراقی و سوری تبدیل شده است. محلههای دوطفلان و باتون جزء محلههای بومی و سنتی منطقهاند؛ اما بسیاری از افراد بومی باتون از این محله رفتهاند و خانههای خود را به مهاجران اجاره دادهاند و همین امر بهلحاظ فرهنگی سبب تغییر بافت سنتی محله شده است. محلۀ عمان سامانی با 222 نفر تراکم جمعیت در هر هکتار و 55 درصد مهاجر، بالاترین میزان تراکم جمعیت را در شهر اصفهان دارد. ارزنان که از محلههای قدیمی اصفهان است، 213 نفر در هر هکتار تراکم جمعیت و بالاترین میزان افراد صفر تا 14 سال را میان تمام محلههای اصفهان دارد. شهرک امامحسین (ع) (دارک) 153 نفر تراکم جمعیت در هر هکتار و 46 درصد مهاجر دارد. محلۀ جلوان با 65 درصد مهاجر بالاترین میزان مهاجرت را پس از محلۀ حصه میان همۀ محلههای اصفهان دارد. حصۀ شمالی با 180 نفر در هر هکتار تراکم جمعیت، در کنار ارزنان، بالاترین میزان افراد صفر تا 14 سال را دارد و با 67 درصد مهاجر، بالاترین میزان مهاجرت را میان همۀ محلههای اصفهان دارد. محلۀ حصۀ جنوبی از محلههای آسیبزا و جرمخیز به شمار میآید. جمعیت آن نزدیک به 6 هزار نفر و تراکم جمعیت آن 160 نفر در هر هکتار است و در کنار محلههای حصۀ شمالی و ارزنان بالاترین میزان افراد صفر تا 14 سال را در اصفهان دارد. در منطقۀ 12 محلههای امیر عرب و ناصرخسرو بیشترین آسیبهای اجتماعی را دارند. بیشتر ساکنان محلۀ امیر عرب مهاجران عراقیاند که در دوران جنگ به این منطقه مهاجرت کردهاند. هر دو محله مهاجرنشیناند. محلۀ امیر عرب نزدیک به 50 درصد و محلۀ ناصرخسرو با 52 درصد مهاجر بیشترین میزان مهاجرت منطقه را به خود اختصاص دادهاند. تراکم جمعیت در این مناطق بسیار بالاست. بهطوری که در محلۀ امیر عرب 177 نفر تراکم جمعیت در هر هکتار وجود دارد. هر دو محلۀ ناصرخسرو و امیر عرب، تراکم بالای جمعیت صفر تا 14 سال را دارند (4 هزار نفر در امیر عرب و 4 هزار نفر در ناصرخسرو). ملکشهر نیز که در دورۀ پهلوی دوم توسط مهندس ملکپور ساخته شده است، در زمان خود یکی از پروژههای موفق شهرسازی در ایران به شمار میرفت؛ اما در دهۀ 60 و با ورود مهاجران جنگزدۀ عراقی و مهاجران دیگر و اسکان بدون برنامۀ آنها در محلۀ عربها، نظم موجود در منطقه به هم خورد و با موجی از آسیبهای اجتماعی روبهرو شد. در منطقۀ 7 نیز شهرک ولیعصر منطقۀ جرمخیز است و با وجود نقشهبندی جدیدتر، بافتی شبیه به محلۀ امیر عرب دارد. محلۀ وحید نقطۀ آسیبخیز منطقۀ 5 است. این محله نزدیک به 15 هزار نفر جمعیت دارد و 188 نفر در هر هکتار نشان میدهد تراکم بالای جمعیتی دارد. بیشترین جمعیت سالمند بالای 65 سال را دارد. نزدیک به 40 درصد از ساکنان آن مهاجرند. محلۀ آسیبزای منطقۀ 6 همتآباد (مفتآباد) است. سه عامل ارزانبودن زمین، مهاجرت بیرویه و سکونت کارگران مهاجر صنعتی و وجود بافتهای فرسوده (که البته در سالهای اخیر شماری از آنها بازسازی شدهاند) از دلایل اصلی آسیبخیزبودن این محله است. 16 هزار نفر جمعیت دارد و تراکم جمعیت در آن 183 نفر در هر هکتار است. تعداد افراد سالمند در آن بالاست و 37 درصد از ساکنان آن مهاجرند. این محله از دیرباز جزء نقاط آسیبخیز بهشمار میآمده است که بهدلیل ارزانبودن قیمت زمینها محلی مناسب برای مهاجران بهویژه گرجیها شد. در اوایل قرن چهاردهم هـ. ش. و با راهاندازی صنعت نساجی در اصفهان مکانی برای استقرار کارگران شد و بهمنزلۀ نقطهای حاشیهنشین و البته با آسیبهای اجتماعی بالا باقی ماند. محلۀ قائمیه نقطۀ آسیبخیز منطقۀ 13 است که با تقریباً 23 هزار نفر جمعیت و تراکم جمعیتی 107 نفر در هر هکتار، 40 درصد مهاجر را در خود جای داده است. میزان آسیبهای اجتماعی بهویژه نزاع و درگیری در این محله بالاست.
روش پژوهش جبر بولی به نوعی رویکرد احتمالگرایانه است؛ زیرا به پژوهشگر اجازه میدهد با ترکیبهای مختلفی از عوامل و علتهای یک نتیجه و پیامد کار کند. ازسوی دیگر، این روش با شرایط علت لازم و کافی یکی است؛ زیرا میتوان نتایج بهدستآمده از تبیین بولی را برحسب علل لازم و کافی تفسیر کرد. تحلیل کیفی و تطبیقی مبتنی بر جبر بولی ماهیت منطقی و غیرآماری (غیراحتمالی، جبرگرایانه) دارد. رگین[11] (2008) برای جبر بولی ده ویژگی بیان کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از: استفاده از دادههای دوشقی، استفاده از جدول ارزشی برای نمایش دادههای خام که هر سطر آن نشاندهندۀ شرطهای علی چند مورد است. به عبارت دیگر، تعداد سطرهای جدول را تعداد شرطهای علی مشخص میکند. عمل جمع در بولی معادل «یا» در منطق جدید است. عمل ضرب در بولی به معنای «عمل جمع» در ریاضی است. منطق ترکیبی به این معناست که غیاب یک شرط علی به اندازۀ حضورش جایگاه منطقی دارد؛ زیرا فرض بر این است که علل در ترکیب با هم و بهصورت یک کل عمل میکنند که از این امر به «کلگرایی روششناختی» تعبیر میشود (کافی، 1393: 140-136؛ طالبان، 1388: 466). این رویکرد به پژوهشگر اجازه میدهد دربارۀ علل مختلف در بافت اجتماعی ازنظر تطبیقی مطالعه کند.
آمادهکردن و تحلیل دادهها در جبر بولی هر متغیر بهصورت دوارزشی «وجودداشتن/وجودنداشتن یا حضور/غیاب» مدنظر قرار میگیرد؛ بنابراین، در تحلیل بولی دادههای اجتماعی، کلیۀ متغیرها اعم از مستقل و وابسته، باید به متغیرهای دوشقی (کد صفر و یک) تبدیل شوند و در سطح سنجش اسمی دومقولهای تحلیل میشوند. در این مطالعه نیز متغیرهای پژوهش بر مبنای میانۀ دادههای شش تیپ مناطق اصفهان دوشقی شدند. بهطوری که مقادیر بالای میانه، کد یک و ارزش میانه و پایینتر کد صفر گرفتند. میانگین مهاجرت مناطق 15گانۀ شهر اصفهان 70 درصد است. براساس آمارنامۀ شهر اصفهان (1395)، پایگاه اجتماعی - اقتصادی مناطق 15گانۀ شهر اصفهان با توجه به سه شاخص تحصیلات، درآمد و شغل افراد به سه طبقۀ پایین، متوسط و بالا تقسیم شدهاند. بر این اساس یکسوم مناطق شهری اصفهان جزء طبقات پایین و دوسوم دیگر آن جزء طبقات متوسط و متوسط روبهبالا شناخته شدهاند. متغیر سن نیز با توجه به میانگین سنی - تقریباً 32 سال - افراد ساکن در مناطق 15گانه به دست آمده است. سالمندترین مناطق شهری اصفهان به ترتیب عبارتاند از: منطقۀ 1، منطقۀ 3، منطقۀ 6 و منطقۀ 5 و جوانترین مناطق شهری اصفهان عبارتاند از: منطقۀ 14، منطقۀ 11، منطقۀ 12 و 15. منطقۀ 1 اصفهان با میانگین سنی 36 سال و منطقۀ 14 با میانگین سنی 27 سال پیرترین و جوانترین مناطق شهری اصفهاناند. مناطقی که بالای 70 درصد بومی اصفهان دارند، غیرمهاجرنشین و مناطقی که کمتر از 70 درصدند، مهاجرنشین به شمار آمدهاند. میانگین مهاجران به مناطق 15گانۀ شهر اصفهان 34 درصد است (بالاتر از این میزان کد 1 و پایینتر از آن کد 0 گرفته است). ترکیب شرطهای علی در جبر بولی را با علامت ضرب (×) نشان میدهند. در رویکرد موردمحور فرض بر این است که یک معلول ترکیب خاصی از شرطهای علی است؛ برای مثال اگر یک معادله به شکل (y= AB+CDE) داشته باشیم، بدین معناست که معلول (y) یا براثر ترکیب شرطهای A و B (AB) یا براثر ترکیب E و D و C (EDC) به وجود آمده است. در معادلهنویسی نیز حضور هر شرط علی را با حروف بزرگ انگلیسی و غیاب آن را با حروف کوچک نشان میدهند (کافی، 1393: 139-136). در ادامه دادههای مربوط به شروط علی (پایگاه اجتماعی - اقتصادی، جوانبودن جمعیت، تراکم جمعیت، مهاجرت) و پیامد (آسیبهای اجتماعی و شکلگیری محلههای فوق بدخیم) به تفکیک مناطق در جدول 1 آورده شده است: Y= abCD+ aBCD + ABCD
جدول 1- ارزش مناطق شهر اصفهان ازنظر عوامل اجتماعی - فرهنگی و اقتصادی در شکلگیری آسیبهای اجتماعی
میزان مهاجرت، نسبت جمعیت جوان به جمعیت سالخورده، نسبت افراد بومی به غیربومی و وضعیت نامناسب اقتصادی از عمدهترین دلایل وجود آسیبهای اجتماعی بیشتر و شکلگیری محلههای فوق بدخیم در مناطق شهر اصفهان است. همان طور که جدول 1 نشان میدهد، بیشترین میزان محلههای فوق بدخیم در منطقۀ 14 متمرکزند. در این پژوهش شاخص محلههای فوق بدخیم عبارت است از: میزان آسیبهای اجتماعی بالا (طلاق و اعتیاد)، ارتکاب جرائم خشن و احساس امنیت پایین. هدف از ساختن جدول ارزش عبارت است از مشخصکردن پیوندهای میان ترکیبهای شروط علی با پیامدی معین. در این جدول برخلاف ماتریس دادههای خام، هر سطر جدول به یک مورد اختصاص ندارد؛ بلکه هر سطر نشاندهندۀ ترکیبی منحصربهفرد و بهطور منطقی ممکن از شروط علی است؛ ازاینرو، تعداد سطرهای جدول ارزش برای هر تعداد از موردها براساس فرمول n2 ( n= تعداد شروط علی) محاسبه میشود. بررسی همۀ ترکیبهای منطقی ممکن از شروط علی، امکان ساخت شرایط طرح آزمایشی را میسر میکند (جایی که تنها یک شرط علی امکان تغییر مییابد) و به همین دلیل میتواند تحلیل کاملی از تأثیر شروط علی ارائه دهد (کافی، 1393: 140). براساس ترکیبهایی از شروط که حداقل یک مصداق منطقهای داشتهاند، معادلۀ بولی محلههای فوق بدخیم را میتوان به شرح زیر نوشت: Y= abCD+ aBCD + ABCD در این قسمت از قاعدۀ کمینهسازی بولی استفاده میشود؛ به این صورت که چنانچه دو عبارت بولی تنها در یک شرط علی با یکدیگر متفاوت باشند و هر دو یک نتیجه را موجب شوند، میتوان آن شرط علی را حذف کرد و عبارت سادهتری ساخت (Regin, 2008: 93)؛ زیرا حضور یا غیاب آن در نتیجه بیتأثیر است؛ بنابراین، ترکیبهای چهارجملهای را میتوان به ترکیبهای سهجملهای و سپس دوجملهای تقلیل داد؛ مانند: BCD می شود:aBCD با ABCDترکیب aCD می شود:abCD با aBCDترکیب CD می شود:abCD با ABCDترکیب درنتیجه، معادلۀ شکلگیری محلههای فوق بدخیم عبارت میشود از: (محلههای فوق بدخیم) Y= BCD + aCD +CD = CD ( B+ a) این معادله دلالت بر آن دارد که سه ترکیب یا الگوی علی همارز بهمنزلۀ شرط کافی برای شکلگیری محلههای فوق بدخیم وجود داشته است که با فاکتورگیری نهایی مشخص میشود تراکم جمعیت و مهاجرت در منطقه شرط لازم برای شکلگیری محلۀ فوق بدخیم و بستهای از آسیبهای اجتماعی است و جوانبودن جمعیت شرط کافی برای ایجاد محلههای فوق بدخیم محسوب میشود.
نتیجه مکتب شیکاگو و نظریۀ بیسازمانی اجتماعی با تأکید و تمرکز بر ویژگیهای محل به جای ویژگیهای مجرمان و بزهکاران، تغییراتی اساسی را در این حوزه ایجاد و اینگونه مطالعات را به زمینههای اجتماعی آن مرتبط کردند. شاو و مککی (2012) در بررسی خود به این نتیجه رسیدند که ساکنان اجتماعاتی که دچار بیسازمانی اجتماعیاند، در تحقق ارزشهای مشترک ناتواناند و درنتیجه نمیتوانند کنترل اجتماعی مؤثری بر اجتماع حاکم کنند. ازنظر مکتب شیکاگو نیز مشکلات اجتماعی شهری بهدلیل الگوهای کنترلنشدۀ مهاجرت، ناهماهنگی میان فرهنگ و ساخت اجتماعی و ایجاد مناطق آسیبخیزند. تمرکز در این مناطق ناشی از بیسازمانی اجتماعی است و عوامل جمعیتشناختی همچون سن، بعد خانوار، تراکم جمعیت و محل سکونت بر بیسازمانی اجتماعی تأثیر دارد. برای فهم بهتر آسیبهای اجتماعی شهری اصفهان نیز شاید بیش از هر چیز لازم باشد با نگاهی کلنگرانه و سیستمی به شهر، تقسیمبندی مشخصی از فضای کالبدی آن با توجه به متغیرهایی همچون پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سن، تراکم جمعیت و میزان مهاجرت به دست آورد. در پژوهش حاضر شهر اصفهان به پنج تیپ مختلف شهری تقسیم شده است که هر کدام از تیپهای مناطق شهری همچون هستههای متحدالمرکزی به شمار میآیند که ویژگیهای منحصربهفردی را شامل میشوند. در برخی از این هستهها آسیبهای اجتماعی درهمتنیدهای شکل گرفته است که فهم آنها به فهم فرهنگی و کالبدی منطقۀ مدنظر وابسته است. تراکم محاسبهشده (نفر در هکتار) برای مناطق مختلف شهر اصفهان نشان میدهد محلههای مناطق شرق و شمالشرقی و برخی از محلههای مناطق جنوبی، تراکم بالا و محلههای مناطق مرکزی و غربی تراکم کمتری دارند. منطقۀ غرب اصفهان کمترین تراکم را در شهر اصفهان دارد. هر سه منطقه رویهمرفته 10 درصد از جمعیت شهر را تشکیل میدهند؛ اما 17 درصد از مساحت شهر را در بر میگیرند. میزان رشد جمعیت در این مناطق نیز پایین است. منطقۀ غرب، بومیترین منطقۀ شهری اصفهان است. در حالی که افراد مهاجر شهر اصفهان بیش از 30 درصد است. کمتر از 10 درصد از جمعیت منطقۀ غرب اصفهان، مهاجر و 91 درصد بومیاند. تحلیل ثانویۀ سامسون و گراوز (1989) دربارۀ بیسازمانی اجتماعی با توجه به شاخصهای پایگاه اجتماعی - اقتصادی پایین، مهاجرت، تنوع نژادی و شهریشدن نشان میدهد اجتماعات محلی با پیوندهای اجتماعی قویتر و کنترل غیررسمی بیشتر، میزان جرائم کمتری دارند. نتایج پژوهش حاضر نیز نشان میدهند در منطقۀ غرب اصفهان برخلاف وجود فقر و بیکاری زیاد و بافتهای فرسودۀ بیشمار، آسیبهای اجتماعی، بزهکاری و جرم در پایینترین میزان خود قرار دارند. دلیل این امر در نوع بافت اجتماعی منطقه است که همچنان بافت سنتی، بومی و انسجام مکانیکی خود را حفظ کرده و ازسویی، تراکم فروشی پایینی در منطقه رخ داده است. پژوهش شماعی و همکاران (1394) نشان میدهد میان تراکم جمعیت و کاربری اراضی و تعداد جرائم ارتکابی مواد مخدر رابطۀ مستقیم معناداری وجود دارد. حسینزاده (1396) نیز بیان میکند که بین تراکم جمعیت در مناطق مختلف کلانشهر اصفهان با میزان جرائم خشن رابطۀ مستقیم وجود دارد. در مناطق حاشیهنشین و دارای بافت فرسوده شاهد افزایش وقوع جرائم خشن هستیم. نتایج نظرسنجی احیای هویت محلی شهروندان اصفهانی (1391) نشان میدهند ساکنان محلههای کمتراکم بیش از نقاط پرتراکم از محل سکونتشان رضایت دارند. یکی از مهمترین نتایج این پژوهش این است که هر یک از مناطق 15گانۀ شهر اصفهان منطقۀ جرمخیز خاص خود را دارند؛ اما برخی نقاط شهری اصفهان را میتوان نقطۀ فوق بدخیم دانست که به شبکهای از مسائل درهمتنیده تبدیل شده است. ازسویی، پژوهش دلاکه و همکاران (1396) نشان میدهد تمرکز زیرساختهای فرهنگی - اجتماعی و بهداشتی در منطقههای تاریخی و مدرن سبب شده است میزان تابآوری اجتماعی این مناطق بالا باشد و به همین دلیل ظرفیت لازم برای تحمل و مقابله با تنشها و اختلالات بیرونی را داشته باشند. در صورتی که برعکس، مناطق حاشیهنشین بهدلیل برخوردارنبودن از زیرساختهای لازم توان تابآوری کمتری دارند. همچنین نتایج این پژوهش نشان میدهند موج بزرگی از مسائل اجتماعی و جرائم شهری در پیش است که اگر خود را در برابر آنها آماده نکنیم مسائل امروز در برابر گستردگی و شیوع مسائل پیش رو بازیچهای بیش نیست. برتری عددی جوانان مناطق حاشیهنشین و محلههای فوق بدخیم بهزودی تعادل شهر را بهسمت آنها بر هم خواهد زد و شهر را با موج بزرگی از بزهکاری و جرائم روبهرو خواهد کرد. از آنجا که محلههای فوق بدخیم بالاترین میزان افراد صفر تا 14 سال را میان تمام محلههای اصفهان دارند، طبیعی است با ادامۀ چنین روندی و با قرارگرفتن این افراد در سنین 17 تا 24 سال (که بیشترین میزان بزهکاری و جرائم در این سن رخ میدهد) با موج جدیدی از آسیبهای اجتماعی و افراد بزهکار در این شهر روبهرو شویم. همچنین بکرماندن منطقۀ غرب اصفهان (مناطق 2، 9 و 11) شرایط وسوسهکنندهای برای مدیران شهری و زمینخواران فراهم کرده است تا در این مناطق، برنامههای رشد بیشتر شهری، تغییر مناطق کاربری و تراکم فروشی را نسبت به گذشته افزایش دهند؛ بنابراین، باید منتظر موج جدیدی از افزایش آسیبها در این مناطق نیز باشیم. بررسیهای گذشته (بازنگری طرح تفصیلی مناطق 15گانه، 1383) نشان میدهد در منطقۀ غرب تمایل و گرایش عمومی به ایجاد مسکن تکواحدی با حداکثر دوطبقه بوده است؛ اما فشارهای مالی بهتازگی سبب شده است گرایش به ساخت مسکن برای سکونت چندخانواری بیشتر شود. به همین دلیل، بهویژه در بخشهایی از منطقه مانند محدودۀ پارک ناژوان و حوالی خیابان میرزاطاهر ساخت آپارتمان بهوسیلۀ مردم غیربومی در حال گسترش است. به نظر میرسد شکستهای پیدرپی مسئولان برای واکنشهای نابخردانه، انگیزه و توانایی لازم برای مهار مشکلات محلههای فوق بدخیم را به بنبست رسانده است. در این محلهها بیش از نیمی از جمعیت درگیر آسیبهای اجتماعی هفت رنگاند. این نقاط بهصورت بستهای از آسیبهای اجتماعی پیچیده تبدیل شدهاند که به نظر میرسد دستکم تا به امروز گریز از آنها تقریباً ناممکن بوده است. برخی با روشهای استالینیستی پیشنهاد تخریب کامل آنها و از نوساختن را میدهند (تجربۀ خاک سفید تهران)؛ اما بهترین راهکار تغییرات تدریجی و تبدیلکردن آنها از حاشیه به متن است تا همچون شهروندان دیگر حق زندگی و برخورداری از حقوق شهروندی داشته باشند. ازسویی، همان طور که کرادا و همکاران (2008) بیان کردهاند هر اندازه طرد اجتماعی محلهها و مناطق شهری نسبت به متن شهر افزایش یابد، فارغ از پیوندهای اجتماعی میان افراد ساکن در این مناطق، میزان آسیبها و جرائم اجتماعی افزایش خواهد داشت. تا زمانی که مناطق حاشیهنشین و فوق بدخیم را نقاط ننگ شهر به حساب آوریم امیدی به بهبود نیست. بزرگترین چالش موجود در این مناطق بهرسمیتنشناختن مراجع قدرت ازسوی حاشیهنشینان و نپذیرفتن حاشیهنشینان ازسوی مناطق دیگر شهری است. فرهنگ مراقبت و غمخواری همسایگان در کنار نهادهای مختلف متشکل و غیرمتشکل مدنی کاراترین سیستم پوششی رفاهی فقرا، التیامبخش و تعدیلکنندۀ لبۀ خشونت و کاهش شدت فقر است. در این مناطق، بهدلیل غیررسمیبودن اجتماع حاشیهنشینان، سازوکارهای فرهنگی و نهادهای مدنی یا وجود ندارند یا از کارکرد میافتند. مسئلۀ اصلی آنان هویت، به رسمیت شناختهشدن و بازگشت به اجتماع است. وقتی آنان به رسمیت شناخته شوند، امکان جلب و جذب در جامعه و خلق ارزشافزوده و انباشت سرمایۀ اجتماعی و مادی را خواهند یافت؛ بنابراین، رویکرد اصلی مدیریت شهری باید رویکرد انضمام حاشیه به متن باشد. رویکرد «طرد»[12] در برابر جذب و انضمام مطلق[13] عمدهترین عامل گسترش محلههای فوق بدخیم خواهد بود. اختصاص نقش کلیدی به نهادهای دولتی و نقش حاشیهای به نهادهای مدنی ازجمله عواملی است که سبب مدیریت ناموفق آسیبهای اجتماعی شده است و بهتر است این تعادل بهسمت برتری سمنها (سازمانهای مردمنهاد) و نهادهای خودجوش مردمی تغییر جهت دهد. [1] Kelly et al. [2] Sampson & Groves [3]Wilson [4]Wallis [5] Shaw & McKay [6] Rainwater [7] Social disorganization [8]Cerdá et al. [9] Ulack [10]- منطقهبندی فعلی شهرهای ایران ازجمله اصفهان براساس محلههای قدیمی و ویژگیهای عمرانی انجام شده است؛ اما تیپبندی حاضر برای نخستین بار و با توجه به ویژگیهای همگن فرهنگی - اجتماعی ترسیم شده است. این تیپبندی جدید، احتمالاً میتواند پایهای برای پژوهشگران اجتماعی به شمار آید تا در آینده و با توسعۀ این الگو، تحلیلهای مرتبطتری دربارۀ آسیبها و مسائل اجتماعی شهر ارائه دهند. .برای پیشگیری از تکرار بیشازحد ارجاعدهی مطالب این قسمت از آوردن برخی ارجاعها خودداری شده است؛ اما توضیح این نکته لازم است که مطالب این بخش برگرفته از منابع و اسنادی همچون آمارنامۀ شهر اصفهان (1395)، اطلس کلانشهر اصفهان (1394)، تحلیلی بر میزان برخورداری فرهنگی اجتماعی محلات شهر اصفهان (1395)، شناسنامۀ فرهنگی – اجتماعی محلات شهر اصفهان (1394) و نظرسنجی احیای هویت محلی شهروندان اصفهانی (1391) است. [11]Regin [13] inclusion | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمارنامۀ شهر اصفهان. (1395). معاونت برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات شهرداری اصفهان، سازمان فرهنگی - تفریحی شهرداری اصفهان. ابراهیمیفلاح، آ. (1394). شناخت ابعاد و زمینههای مؤثر در فضای بیدفاع شهری؛ مورد مطالعه: محلۀ فرحزاد تهران، پایاننامۀ کارشناسیارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران، دانشکدۀ علوم اجتماعی. اطلس کلانشهر اصفهان. (1394). معاونت برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات شهرداری اصفهان. امانپور، س. (1390). «بررسی عوامل اصلی و تعیین درجۀ نقش آنها در شکلگیری مناطق فقیرنشین در شهر اصفهان»، فصلنامۀ تحقیقات جغرافیایی، س 26، ش (4) 103، ص 248-227. امیری، م.؛ پورموسوی، م. و صادقی، م. (1392). «مطالعۀ آسیبهای اجتماعی ناشی از حاشیهنشینی در منطقۀ 19 تهران از دیدگاه مدیران شهری»، فصلنامۀ اقتصاد و مدیریت شهری، ش 5، ص 137-119. انصاری، هـ. و جواهری، الف. (1379). مقدمهای بر جامعهشناسی اصفهان، تهران: نقش جهان. بازنگری طرح تفصیلی مناطق 15گانۀ اصفهان. (1395). شهرداری اصفهان، حوزۀ معاونت شهرسازی. تحلیلی بر میزان برخورداری فرهنگی - اجتماعی محلات شهر اصفهان. (1395). معاونت فرهنگی - اجتماعی شهرداری اصفهان، سازمان فرهنگی - تفریحی شهرداری اصفهان. حسینزاده، ح. (1396). تبیین نقش فضاهای شهری در پیشگیری از وقوع جرائم خشن در شهر اصفهان، پایاننامه دکتری، دانشگاه اصفهان، دانشکدۀ جغرافیا. خطیبزاده، پ. (1392). «بررسی آسیبهای اجتماعی در بافتهای فرسودۀ شهری و عوامل مؤثر بر آن (بافت فرسودۀ مناطق 12، 10 و 13)»، نشریۀ اینترنتی نوسازی، س 4، ش 20، ص 12-1. خوبآیند، س. (1384). تحلیل فضایی علل شکلگیری حاشیهنشینی در شهر اصفهان، پایاننامۀ دکتری، گروه جغرافیا و برنامهریزی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان. دلاکه، ح.؛ ثمرهمحسنبیگی، ح. و شاهیوندی، الف. (1396). «سنجش میزان تابآوری اجتماعی در مناطق شهری اصفهان»، جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، ش 4 (9)، ص 252-227. دهقانی، ح. و اکبرزاده، ف. (1396). حاشیهنشینی همچون آپاندیسیت شهری، تحلیل مسائل و آسیبهای اجتماعی اصفهان، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. رامین، ع. (1395). بررسی نحوۀ عملکرد شهرداری تهران در حوزۀ مدیریت آسیبهای اجتماعی، پایاننامۀ کارشناسیارشد، رشتۀ مدیریت خدمات اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران، دانشکدۀ علوم اجتماعی. ربانی، ر.؛ وارثی، ح. و طاهری، ز. (1386). «تحلیلی بر علل اصلی شکلگیری مناطق حاشیهنشین در شهر اصفهان، نمونۀ موردی: منطقۀ ارزنان و دارک»، مجلۀ جغرافیا و توسعه، ش 13، ص125-93. زاهدزاهدانی، س. (1369). حاشیهنشینی، شیراز: دانشگاه شیراز. شماعی، ع.؛ تیموری، س. و بهرامی، ح. (1394). «تحلیل فضایی جمعیت و خدمات شهری با رویکرد عدالت فضایی؛ مطالعۀ موردی: شهر خرمآباد»، فصلنامه جغرافیایی سرزمین، د 13، ش 49، ص 76-65. شناسنامۀ فرهنگی - اجتماعی محلات شهر اصفهان. (1394). معاونت فرهنگی - اجتماعی شهرداری اصفهان. طالبان، م. (1388). «درآمدی روششناسانه بر تحلیل بولی فوران از انقلاب ایران»، فصلنامۀ علوم اجتماعی، ش 42 و 43، ص 492-455. طرح تهیه و تدوین برنامۀ آمایش استان تهران. (1388). مطالعات اجتماعی و فرهنگی، تحلیل وضعیت فرهنگی استان، استانداری تهران، تهران: معاونت برنامهریزی. فکوهی، ن. (1383). انسانشناسی شهری، تهران: نشر نی. کافی، م. (1393). جامعهشناسی تاریخی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. گزارش ارزیابی برنامۀ اصفهان 1400. (1395). مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر اصفهان با همکار اتاق فکر استان اصفهان. مشونیس، ج. (1395). مسائل اجتماعی، ترجمۀ: هوشنگ نایبی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات. نشست گروه جامعهشناسی شهر و مطالعات منطقهای. (1393). جایگاه رویکرد اجتماعی در طرحهای شهری، سایت انجمن جامعهشناسی ایران (www.isa.org.ir). نصیری، م. (1382). تأثیر حاشیهنشینی بر میزان بزهکاری در کلانشهرها، تهران: جنگل. نظرسنجی احیای هویت محلی شهروندان اصفهانی. (1391). ادارۀ طرح و برنامۀ سازمان فرهنگی - تفریحی شهرداری اصفهان. نورانی، هـ. و ستاری، ن. (1396). «تحلیل میزان رویدادمداری مناطق 15گانۀ کلانشهر اصفهان با تأکید بر زیرساختهای رویداد»، مجلۀ هنرهای زیبا، معماری و شهرسازی، د 22، ش 4، ص 56-45. یوسفی، ن. (1393). «سنجش امنیت در محلات شهری؛ مطالعۀ موردی: محلات مردآویج و مفتآباد شهر اصفهان»، فصلنامۀ جغرافیا و مطالعات محیطی، س 3، ش 11، ص 126-113. Cerdá, M. Morenoff, J. D. Duque, L. F. & Buka, S. L. (2008) “The Limits of Collective Efficacy: Investigating the Influence of Neighborhood Context on Levels of Violence in Medellin and Chicago.” Paper Presented at the Annual Meeting of the AmericanSociological Association, Sheraton Boston and the Boston Marriott Copley Place, Boston, MA. Online. Avalaible at:
Kelly, L. Benjamin, C. Steven, B. & Graeme. A. (2012) “Overcoming the Tragedy of Super Wicked Problems: Constraining our Future Selves to Ameliorate Global Climate Change.” Policy Sciences, 45: 123-152.
Kubrin, C. E. & Wo, J. C. (2016) “Social Disorganization Theory's Greatest Challenge: Linking Structural Characteristics to Crime in Socially Disorganized Neighborhoods.” in The Handbook of Criminological Theory, (Ede) Alex R. Piquero. John Wiley & Sons, Inc. Published by John Wiley & Sons: Inc.https://www.researchgate.net/publication.
Rainwater, B. (2016) “The 10 Most Important Issues Facing Cities, According to Their Mayors.” Avalaible at: http://www.Fast Company.
Regin, C. (2008) Redesigning Social Inquiry: Fuzzy Sets and Beyond, Chicago: University of Chicago Press.
Sampson, R. J. & Groves, W. B. (1989) “Community Structure and Crime: Testing Socialdis Organization Theory.” American Journal of Sociology, 94: 774–802.
Shaw, C. R. & McKay, H. D. (2012) “The Social Disorganization Theory.” Center for Spatially Integrated Social Science. Avalaible at:
Ulack, R. (1978) “The Rale of Urban Squtter Settlements.” Annals of the Association of American Geographers, 68 (4): 535-550. Available at: http://www.jstor.org.
Wallis, A. (2011) “Urban Social Problem.” Social Problems Magazine, 303-315, Avalaible at:
Wilson, A. G. (2010) “The General Urban Model: Retrospect and Prospect.” Papers Regional Science Association, 89 (1): 27-42.
Yap Kioe, S. (2002) “Sustainable Strategies for the Provision of Low-Income Housing in Cities in Developing Countries.” Avalaible at:
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 18,223 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,624 |